M.A.H.S.A
07-31-2011, 11:22 AM
بررسی وضع مطلوب و موجود عملکرد یادگیری در نظام آموزش استثنایی ـ بخش ۱ مقدمه:
آموزش و پرورش استثنایی یا آموزش و پرورش ویژه در واقع با تمام کودکان و نوجوانان یا دانشآموزانی که نیازمند آموزشهای ویژه و خاص هستند، سر و کار دارد. این نوع آموزش و پرورش نشانهی گسترش توجه به تفاوتهای فردی است، چیزی که آموزش و پرورش بر آن استوار است. چرا که به لحاظ ویژگی انسان و تفاوتهای فردی باید هر فردی به فراخور توان ذهنی و جسمی، نیازها، استعدادها و علایق خود از آموزش و پرورش خاصی بهره گیرد.
بنابراین آموزش و پرورش استثنایی یا ویژه در شرایطی است که میزان تفاوتهای جسمی، ذهنی و رفتاری برخی از دانشآموزان از جمله دانشآموزان دچار نارساییهای بینایی، شنوایی، گویایی، ذهنی، عاطفی و رفتاری به حدی است که آموزش و پرورش عادی نمیتواند به تنهایی برای آنها مؤثر و کارآمد باشد. لذا لازم است با تغییراتی در برنامهها، روشها، وسایل آموزش و محیط یادگیری نوعی آموزش و پرورش ویژه برای این دانشآموزان طراحی شود تا بتوانند در سایهی آن به هدفهای کلی آموزش و پرورش نائل آیند.
● اهداف و سؤالات پژوهش:
با توجه به مطالب گفته شده، آموزش و پرورش استثنایی یا ویژه در واقع گسترش آموزش و پرورش عادی به کودکان و دانشآموزانی است که نیازهای ویژهای دارند، رفع این نیازها است که باعث شکوفایی استعدادهای انسانی این دانشآموزان میشود. برای برآوردن این نیازها و پرورش استعدادهای این دانشآموزان باید ویژگیهای متفاوت گروههای مختلف کودکان استثنایی شناخته شوند. اهداف آموزشی و تربیتی این دانشآموزان بر اساس نوع نقص آنها و اهداف کلی نظام آموزشی وضع گردد و سپس راهها و استراتژیهای دستیابی کودکان استثنایی به آن هدفها وضع شود. سپس این مسأله بررسی شود که دستیابی به آن اهداف، مستلزم استفاده از کدام برنامهها، طرحها و امکانات است و در مجموع چه شرایطی باید برای رسیدن به آن اهداف تغییر کند، یا وضع شود. بدیهی است که در برنامهریزی آموزشی این کودکان باید از جوانب مختلف فرهنگی، اجتماعی، علمی و حتی اقتصادی به مسأله نگریست.
از جمله مسائل مهم در آموزش و پرورش کودکان استثنایی شناخت شیوههای آموزشی است که با توجه به نقص و نارساییهای خاص آنها برای تعلیم و تربیت این عزیزان مناسب باشد. مسأله دیگری که در سالهای اخیر در ارتباط با آموزش و پرورش کودکان نیازمند آموزش ویژه مطرح شده، بحث جداسازی یا آموزش تلفیقی این کودکان است. امروزه اعتقاد بر این است که چون این کودکان قرار است بعداً در جامعه - و نه جدا از جامعه- زندگی کنند، لازم است با بهرهگیری از شیوههای آموزش فراگیر در کنار کودکان عادی آموزش ببینند و در شرایط عادی از خدمات تخصصی آموزش ویژه نیز بهرهمند شوند. این کار به نفع کودکان عادی نیز خواهد بود، چرا که متوجه سلامت خود میشوند و قدر آن را میدانند و نگرش مثبتی نیز به افراد ویژه و ناتوان پیدا میکنند و بعداً آمادهی زندگی در جامعهی مملو از افراد خاص میشوند. با این حال گسترش آموزش فراگیر مستلزم بسترسازیهای مناسب آموزشی، فرهنگی و به ویژه اجتماعی است که در کوتاه مدت و بدون صرف هزینههای گزاف امکانپذیر نیست.
برای دستیابی به اهداف فوق لازم است وضعیت مطلوب آموزش و پرورش کودکان استثنایی شناسایی و ترسیم گردد، وضعیت موجود شناسایی شود و با مطالعهی نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهدیدها روشهای دستیابی به وضعیت مطلوب تدوین شود.
لذا هدف اصلی این تحقیق بررسی کمی و کیفی وضعیت مطلوب و موجود نظام آموزش و پرورش استثنایی و تعیین نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهدیدهای آن برای تحقق وضع مطلوب در این نظام است. بهعلاوه، سؤالات تحقیق به قرار زیر میباشد:
۱) وضع مطلوب نظام آموزش و پرورش استثنایی کشور چیست؟
۲) وضع موجود نظام آموزش و پرورش استثنایی کشور چیست؟
۳) نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدید نظام مدیریت و راهبری برای تحقق وضع مطلوب در این نظام چیست؟
۴) نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید نظام تأمین منابع انسانی برای تحقق وضع مطلوب در نظام آموزش و پرورش استثنایی کدام است؟
۵) نقاط قوت، ضعف، نظام فرصت و تهدید تأمین منابع مالی و مادی برای تحقق وضع مطلوب در این نظام چیست؟
۶) نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید برنامهریزی درسی و آموزشی برای تحقق وضع مطلوب در آموزش و پرورش استثنایی چیست؟
۷) نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید نظام تحقیق و توسعه برای تحقق وضع مطلوب در آموزش و پرورش استثنایی چیست؟
۸) نوع ارتباط آموزش و پرورش استثنایی با نظام آموزش و پرورش عمومی چگونه است؟
● روش تحقیق:
در این پژوهش در وهلهی اول از روش کتابخانهای؛ به ویژه با بررسی تطبیقی ایران و با چند کشور، استفاده شده است. یعنی به منظور پاسخگویی به پرسشهای تحقیق به منابع و پژوهشهایی که در خصوص آموزش و پرورش استثنایی انجام شده، مراجعه شده است. این اسناد با دید انتقادی بررسی شده و پس از نقد روش شناختی مورد استفاده قرار گرفتهاند.
الف) وضعیت مطلوب در قیاس با کشورهای پیشرفته
▪ ایالات متحده امریکا:
در این کشور به موجب قانون عمومی ۱۴۲- ۹۴ مصوب ۱۹۷۵ آموزش برای همهی کودکان استثنایی امری الزامی است. این قانون تصریح میکرد که؛ نظام آموزش کشور ملزم به فراهم آوردن آموزش عمومی رایگان و مناسب برای کودکان بین سنین ۳ تا ۲۱ سال هستند؛ مگر آنکه قانون ایالتی آموزش عمومی را برای سنین ۵-۳ و ۲۱-۱۸ سال پیشبینی نکرده باشد. صرف نظر از اینکه این کودکان تا چه حد دچار معلولیت باشند. به موجب این قانون، ایالات در صورت تخطی از قانون مزبور بودجهای از دولت فدرال برای مقاصد آموزشی دریافت نمیکردند. در سال ۱۹۸۶ قانون عمومی ۴۵۷-۹۹ وضع شد تا بر جنبهی الزامی قانون ۱۴۲-۹۴ بیفزاید. به موجب این قانون تمامی ایالتها ملزم گشتند تا در مدارس خود به ارائهی آموزش مناسب و خدمات مرتبط با آن به صورت رایگان به کودکان دارای نیازهای ویژهی آموزشی (۵-۳) ساله بپردازند. ایالتهایی که تا آغاز سال تحصیلی ۹۱-۹۰ مقدمات لازم برای این نوع آموزش را فراهم نمیکردند، از بودجهی فدرال برای آموزش استثنایی محروم میشدند. این قانون همچنین شامل مشوقهایی برای ایالتهایی بود که به تدوین برنامههای مداخلهی زودهنگام برای نوباوگان دارای نیازهای ویژهی آموزشی در معرض معلولیت از زمان تولد تا ۳۶ ماهگی اهتمام میورزیدند.
در این کشور به موجب قانون هیچ کودکی نباید از قافلهی آموزش جا بماند (No child left behind ،NCLB)، که در سال ۲۰۰۲ توسط رئیس جمهور امریکا امضا شد، و همچنین به موجب قانون عمومی ۴۴۶-۱۰۸، که قانون بهبود آموزش افراد دارای نیازهای ویژهی آموزش شناخته میشود که در سال ۲۰۰۴ توسط رئیس جمهور امضا شد، بر افزایش بودجه، تفویض اختیار به ایالات و ادارات آموزش محلی، مشارکت والدین، پژوهش علم، اهمیت اولویت خواندن، تاکید شده است. در ایالات متحدهی امریکا، مرکز ملی اقدامات خانه بهداشت برای کودکان دارای نیازهای ویژه که بر اساس توافق بین انجمن طب کودکان امریکا و ادارهی فدرال بهداشت مادر و کودک شکل گرفته، به انواع فعالیتهای پایش و غربالگری میپردازد. منظور از پایش فرایندی انعطافپذیر و پیوسته است که طی آن، متخصصین کارآزموده در چارچوب امکانات و تدارکات خانهی بهداشت به مشاهده و بررسی منظم کودکان میپردازند. این کار در مشاوره با خانوادهها، انجام میپذیرد. غربالگری مکمل فرایند پایش است. یکی از اقدامات در راستای غربالگری معلولیتها، تشخیص به موقع نقص شنوایی، بینایی، متابولیک و ژنتیک نوزادان و نوباوگان است.
یکی دیگر از برنامههای ملی تشخیص آسیب شنوایی و مداخلهی به هنگام در آسیب شنوایی نامیده میشود که شناسایی به موقع، ارزیابی شنوایی شناختی و پزشکی و ثبت نام آنان را در مراکز خدمات مداخلهای در دستور کار دارد. بدون برنامهی غربالگری بدو تولد، متوسط سن شناسایی کودکان کم شنوا بین (۳-۵/۱) سال میباشد.
مطابق با قوانین و ساختار آموزش این کشور، علاوه بر تشخیص و مداخلهی به هنگام، موضوع جایگزینی کودکان استثنایی در محیطی با کمترین محدودیت، مطرح است که قانون ۱۴۲- ۹۴ نامیده میشود؛ این قانون یکی دیگر از برنامههای راهبردی است.
پژوهشها حاکی از آنند که دانشآموزان استثنایی که در کم محدودیتترین محیط آموزشی تحصیل میکنند، دارای انگیزهی قوی، عزت نفس بالاتر، مهارتهای اجتماعی و ارتباطی بهتر و پیشرفت تحصیلی بیشتری از دانشآموزانی هستند که در محیط های محدود و یا مجزا آموزش میبینند. بهطور مثال در ایالت ایلنیویز در سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴، تعداد دانشآموزانی که خدمات ویژه را در کمتر از ۲۱ درصد زمان آموزش در خارج از کلاسهای عادی دریافت کردند، افزایش یافته است، در حالی که تعداد دانشآموزان استثنایی در محیط آموزشی مجزا در طول این زمان کاهش اندکی را نشان میدهد و دانشآموزان سیاه پوست کمتر از سایر گروههای نژادی در مدارس یکپارچه آموزش میبینند؛ و یک سوم دانشآموزان دارای اختلالات هیجانی در محیط های مجزا تحصیل میکنند.
بیش از ۸۰ درصد دانشآموزان عقبماندهی ذهنی، یا در بیش از ۶۰ درصد زمان آموزش در خارج از کلاس عادی هستند و یا کلاً در محیط های آموزشی مجزا تحصیل میکنند.
ادارهی بهداشت مادر و کودک ایالات متحده با عنایت به نیازهای مراقبتی و بهداشتی ویژهی کودکان دارای بیماریهای مزمن جسمی و معلولیتها و تاخیرات رشدی و معلولیت اکتسابی و اختلالات رفتاری، به تعریف نیازهای مراقبتی بهداشتی ویژه مبادرت ورزید. به موجب آن، کودکانی که به سبب وجود یا احتمال بروز بیماریهای مزمن جسمی، اختلالات رشدی - رفتاری یا هیجانی به مراقبتهای بهداشتی خاص و خدمات وابسته نیاز دارند، که نوع یا میزان آن از نیازهای کودکان عادی بالاتر است، "کودکان دارای نیاز ویژهی مراقبتی – بهداشتی" نامیده میشوند. هزینههای مربوط به این کودکان از سوی خانواده و مراکز به مراتب بیشتر است. افزایش پوشش بیمه، امکان دستیابی به خدمات برای این کودکان را افزایش و هزینههای تحمیل شده به خانواده را کاهش میدهد.
سیاستگذاران بیمه در ایالات متحده با علم به اینکه این کودکان هم، نیازهای مراقبتی – بهداشتی را از طریق بیمهی عادی دریافت نمیکنند، به تامین مراکزی برای ارائهی خدمات کاملتر به این کودکان اقدام کردهاند. بر این پایه تأمین نیازهای مراقبتی – بهداشتی ویژه یکی از برنامههای راهبردی در ایالات متحده امریکاست.
به موجب قانون «هیچ کودکی نباید از قافله آموزش جا بماند» (NGLB) به ارائهی پیشنهادهایی برای تغییر در برنامههای تربیت معلمان آموزش ویژه، مقررات اعطای پروانهی ایالتی، نظامهای اطلاعاتی پاسخ به عموم و تبدیل اطلاعات پژوهشی به موارد قابل کاربرد در کلاس درس پرداخته شد. به موجب قانون مذکور، توصیه شده است که به استخدام و تربیت معلمان آموزش عادی و استثناییای بپردازند که کارآمد و شایسته باشند، همچنین اعطای پروانههای ایالتی به معلمان باید مستلزم حصول اطمینان از توانایی آنان در رفع نیازهای آموزش ویژه کودکان و ملحق کردن والدین به خدمات آموزش ویژه باشد. بر اساس این قانون معلمین آموزش ویژه باید حداقل دارای مدرک کارشناسی باشند و در درجه اول یک معلم آموزش عادی و سپس معلم آموزش ویژه باشند و باید پروانهی آموزش ویژهی ایالت و یا گواهینامهی معادل آن را دریافت دارند.
در این کشور طبق قانون عمومی آموزش ۴۴۶-۱۰۸، تعریفی جامع و گسترده از «معلمان دارای صلاحیت کافی» ارائه شده است؛ این تعریف، «شاخصهای صلاحیت کافی معلمان» را که به تدریس دانشآموزانی با شدیدترین نوع معلولیت میپردازند و یا موضوعی کلیدی را به دانشآموزان استثنایی تدریس میکنند، معین کرده است.
به رغم قوانین فوق، در تامین نیروی انسانی آموزش ویژه، در ایالات متحده امریکا، از مشکلاتی همانند کمبود معلمان آموزش ویژه، مجریان کماطلاع از آموزش ویژه، گزارش شده است.
در سال ۲۰۰۰- ۱۹۹۹، بیش از ۱۲۰۰۰ پست خالی معلمان آموزش ویژه در نظام آموزش وجود داشته است و ۹۸ درصد نواحی، کمبود معلمان آموزش ویژه را گزارش کردند و ۱۰ درصد پستهای شغلی آموزش ویژه توسط افراد فاقد پروانه پر شدهاند.
در سال تحصیلی ۲۰۰۰- ۱۹۹۹ هزینههای ملی ایالات متحده امریکا برای آموزش ویژه،۵۰ میلیارد دلار؛ برای خدمات آموزش ویژه در مدارس عادی ۳/۲۷ میلیارد دلار و برای سایر برنامههای آموزش ویژه، یک میلیارد دلار بوده است که در کل ۳/۷۸ میلیارد دلار هزینه کرده است. به بیان دیگر هزینهی متوسط هر دانشآموز نیازمند به آموزش ویژه، ۶۳۹/۱۲ دلار در سال تحصیلی فوق بوده است. این رقم برای آموزش ابتدایی، متوسطه و نیازهای ویژه در همان سال ۶/۳۶۰ میلیارد دلار بوده است. به بیان دیگر ۴/۲۱ درصد بودجه آموزش ابتدایی و متوسطه به نیازهای ویژه اختصاص داشت. بنابر تخمین اداره آموزش و پرورش امریکا، هزینه آموزش ویژه برای هر دانشآموز، دو برابر هزینهی آموزش عادی است.
مطابق با قانون عمومی ۱۴۲-۹۴ سعی بر آن است که برخورداری کودکان نیازمند به آموزش ویژه از خدمات مربوطه هیچ هزینهای را بر خانوادههای این کودکان تحمیل نکند.
در ایالات متحده امریکا برنامه درسی اغلب دانشآموزان استثنایی از برنامه درسی عادی تبعیت میکند. آموزش باید به شکلی ارائه شود تا با نیازهای فردی هر دانشآموز انطباق داشته باشد. مقولههایی چون زنان، آموزش هنر، مطالعات اجتماعی، زندگی سالم، ریاضی، تربیت بدنی، علوم و آموزشهای حرفهای با توجه به نیازهای فردی هر دانشآموز مورد تاکید است. رشد مهارتهای شناختی، عاطفی، حرکتی، ارتباطی و حرفهای در برنامهی درسی دانشآموزان دارای نیازهای ویژه از اهمیت خاصی برخوردارند. برنامهی درسی برای دانشآموزان ویژه به نحوی صورت میگیرد که به رشد مهارتها در حیطهی ادبیات، حساب و فنآوری منجر شود.
برنامهریزی درسی برای این دانشآموزان غالباً بر مبنای پایهی تحصیلی آنها صورت میگیرد. اما این معیار برای همهی دانشآموزان ویژه، از جمله آنانی که دچار معلولیت شدیدتر بهطور مثال نقص شدید شناختی هستند، مناسب نیست. در نظام آموزش ویژه ابتدا نیازهای آموزشی شناسایی میشود، این مسوولیت والدین، معلمان و پرسنل آموزشی است که نیازهای آموزشی این کودک به خصوص را فوراً تعیین کنند و به تدوین برنامهی درسی و نحوهی تدریس به او متناسب با توانائیها و نیازهایش بپردازند. در آموزش عادی موفقیت در آزمونهای استاندارد به معنای توانایی دانشآموز برای صعود به پایهی تحصیلی بعدی است. همین امر سبب شده است که بسیاری از دستاندرکاران آموزش ویژه، ادغام اهداف آموزشی ویژه را در برنامههای کلاسهای عادی امری دشوار بیابند. رویکرد فراگیرسازی مبتنی بر این باور است که هر کودکی به جمعیت بهنجار تعلق دارد و نباید انتظار داشت که یک برنامهی آموزشی استاندارد برای همهی کودکان مناسب باشد. تاکید در این رویکرد بر «اندازه کردن» برنامه آموزشی به قامت نیازهای ویژهی هر کودک است. نظامنامهی نیازهای آموزشی ویژه (۲۰۰۱) تاکید میکند که همهی کودکان در محیطی با کمترین محدودیت و حتیالامکان در کلاسهای عادی آموزش ببینند. گرچه تبعات برخی از شرایط معلولیتزا بهگونهای است که مانع از چنین اقدامی در مورد همهی دانشآموزان دارای نیازهای آموزشی ویژه میگردد.
عاملی که آموزش کودکان استثنایی را به بهترین نحو ممکن تضمین میکند، انعطاف پذیری است. قانون آموزش افراد دچار معلولیت (Individuals with Disabilities Education ACI ,IDEA) بر انعطافپذیری نظام ارائهی خدمات آموزشی به منظور کسب نتایج بهتر در آموزش کودکان دارای نیازهای آموزشی ویژه تاکید میورزد. پس از اخذ تصمیم در زمینهی جایگزینی کودک، نخستین گام، تدوین برنامهی آموزشی با نیازهای فردی دانشآموز استثنایی است. این برنامه که برنامهی آموزش انفرادی (IEP , Individualized Education Program) نامیده میشود، مبنای آموزش ویژه در مقاطع پیش دبستانی و دبستانی و دبیرستان است. مطابق با قانون آموزش افراد دچار معلولیت، که در سال ۲۰۰۱ توسط کمیسیون ریاست جمهوری امریکا برای بهبود آموزش ویژه مورد بررسی مجدد قرار گرفت، والدین باید در رابطه با آموزش فرزندان استثنایی خود، دارای اختیارات و قدرت تصمیمگیری باشند.
▪ کانادا:
حق کودکان در زمینهی برخورداری از آموزش، در منشور حقوق و آزادیهای کانادا (۱۹۸۲) (Canadian Charter of Rights & Freedoms) به خوبی روشن شده است. بر طبق این منشور همهی افراد در چارچوب قانون، حق برخورداری از درمان و آموزش را دارند و هیچ ناتوانی و معلولیتی، نمیتواند عاملی برای تبعیض در این زمینه باشد. منشور حقوق و آزادیهای کانادا، عیناً یا در سطح همهی ایالتها اجرا میشود و یا ایالتها دارای قوانینی هستند که برگرفته از این منشور است و آموزش اجباری را برای همهی کودکان دارای نیازهای ویژهی آموزشی به شیوهای فراگیر، میسر میسازد. از آنجا که کانادا گذشته از منشور حقوق و آزادی ها، فاقد قانونگذاری یکپارچه و سرتاسری برای تعیین چگونگی خدمات آموزشی است، سیاستگذاریهای لازم برای تأمین آموزش استثنایی در حیطه ۱۰ ایالت و سه منطقه به طور مجزا انجام میشود. این سیاستگذاریها علیرغم برخی تفاوتهای ظاهری، در خطوط کلی خود، مانند اجباری بودن آموزش و رجحان آموزش تلفیقی، برنامهی آموزشی انفرادی برای کودکان دارای نیازهای ویژه و مشارکت والدین در امر سنجش و ثبت نام کودکان، با یکدیگر همسانند.
در ایالت اونتاریو بر اساس مطالعهی هیاتی از خبرگان آموزش ویژه، برای تامین بودجهی مدارس با توجه به دو مؤلفهی هزینهی آموزش هر دانشآموز دارای نیاز ویژه و سپس هزینهی حمایتهای ویژه برای دانشآموزانی که نیازهای آموزش جدی دارند و خودکفا نیستند، تامین میگردد.
بین سالانهی ۲۰۰۱ و ۲۰۰۴ حمایتهای ویژه دو برابر شد و از سرانهی ۲۷۰۰۰ دلار کانادا به ۵۴۰۰۰ دلار افزایش یافت. به نحویکه در سال ۲۰۰۳ دو سوم هیات امنای مدارس بخشی از بودجهی افزایش یافته را پسانداز کردند.
در ایالت برتیشین کلمبیا تامین بودجه به پیش نیازهای بهبود شرایط آموزش کودکان دارای نیازهای ویژه تاکید میشود. این پیش نیازها به کاهش تعداد دانشآموزان هر کلاس برای یکپارچهسازی دانشآموزان دارای نیازهای ویژه در کلاس عادی، افزایش بودجه برای تامین نیازهای ویژه، افزایش بودجه برای آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم در این ایالت فرانسوی زبان، تامین بودجه برای بهکارگیری متخصصین و مشاورین و تامین بودجه برای حمایت از کودکانی که در فقر زندگی میکنند، مربوط است.
همچنین در ایالت اونتاریوی کانادا تعدیل انتظارات آموزشی در برنامهریزی درسی به فرایند تغییر در سطوح آموزشی متناسب با پایهی تحصیلی اشاره دارد، که طی آن سطح آموزش در یک درس یا دورهی خاص به نحوی تغییر مییابد که با نیازهای یک دانش به خصوص هماهنگی داشته باشد. طی این فرایند ممکن است تغییرات قابل ملاحظهای در تعداد یا پیچیدگی انتظارات آموزشی متناسب با پایهی تحصیلی ایجاد شود. هنگامی که انتظارات متناسب با پایهی تحصیلی تعدیل میشود، برنامهی آموزش انفرادی (IEP) دانشآموز باید سطوح دانش و مهارتهایی را که انتظار میرود، او در پایان دوره بدانها دست یابد، به وضوح مشخص کند و میزان تفاوتهای موجود بین انتظارات فعلی و انتظارات متناسب با پایه تحصیلی مورد نظر، درآن ذکر شود. مشارکت والدین در تدوین برنامه آموزش انفرادی ضروری است و لازم است که قبل از اجرای هر یک از بندهای برنامه، رضایت آنان جلب شود. این برنامه مبتنی بر رویکرد آموزش فراگیر در تامین نیازهای فردی هر دانشآموز در کلاسهای عادی ارائه میشود
خبرگزاری ایسنا
آموزش و پرورش استثنایی یا آموزش و پرورش ویژه در واقع با تمام کودکان و نوجوانان یا دانشآموزانی که نیازمند آموزشهای ویژه و خاص هستند، سر و کار دارد. این نوع آموزش و پرورش نشانهی گسترش توجه به تفاوتهای فردی است، چیزی که آموزش و پرورش بر آن استوار است. چرا که به لحاظ ویژگی انسان و تفاوتهای فردی باید هر فردی به فراخور توان ذهنی و جسمی، نیازها، استعدادها و علایق خود از آموزش و پرورش خاصی بهره گیرد.
بنابراین آموزش و پرورش استثنایی یا ویژه در شرایطی است که میزان تفاوتهای جسمی، ذهنی و رفتاری برخی از دانشآموزان از جمله دانشآموزان دچار نارساییهای بینایی، شنوایی، گویایی، ذهنی، عاطفی و رفتاری به حدی است که آموزش و پرورش عادی نمیتواند به تنهایی برای آنها مؤثر و کارآمد باشد. لذا لازم است با تغییراتی در برنامهها، روشها، وسایل آموزش و محیط یادگیری نوعی آموزش و پرورش ویژه برای این دانشآموزان طراحی شود تا بتوانند در سایهی آن به هدفهای کلی آموزش و پرورش نائل آیند.
● اهداف و سؤالات پژوهش:
با توجه به مطالب گفته شده، آموزش و پرورش استثنایی یا ویژه در واقع گسترش آموزش و پرورش عادی به کودکان و دانشآموزانی است که نیازهای ویژهای دارند، رفع این نیازها است که باعث شکوفایی استعدادهای انسانی این دانشآموزان میشود. برای برآوردن این نیازها و پرورش استعدادهای این دانشآموزان باید ویژگیهای متفاوت گروههای مختلف کودکان استثنایی شناخته شوند. اهداف آموزشی و تربیتی این دانشآموزان بر اساس نوع نقص آنها و اهداف کلی نظام آموزشی وضع گردد و سپس راهها و استراتژیهای دستیابی کودکان استثنایی به آن هدفها وضع شود. سپس این مسأله بررسی شود که دستیابی به آن اهداف، مستلزم استفاده از کدام برنامهها، طرحها و امکانات است و در مجموع چه شرایطی باید برای رسیدن به آن اهداف تغییر کند، یا وضع شود. بدیهی است که در برنامهریزی آموزشی این کودکان باید از جوانب مختلف فرهنگی، اجتماعی، علمی و حتی اقتصادی به مسأله نگریست.
از جمله مسائل مهم در آموزش و پرورش کودکان استثنایی شناخت شیوههای آموزشی است که با توجه به نقص و نارساییهای خاص آنها برای تعلیم و تربیت این عزیزان مناسب باشد. مسأله دیگری که در سالهای اخیر در ارتباط با آموزش و پرورش کودکان نیازمند آموزش ویژه مطرح شده، بحث جداسازی یا آموزش تلفیقی این کودکان است. امروزه اعتقاد بر این است که چون این کودکان قرار است بعداً در جامعه - و نه جدا از جامعه- زندگی کنند، لازم است با بهرهگیری از شیوههای آموزش فراگیر در کنار کودکان عادی آموزش ببینند و در شرایط عادی از خدمات تخصصی آموزش ویژه نیز بهرهمند شوند. این کار به نفع کودکان عادی نیز خواهد بود، چرا که متوجه سلامت خود میشوند و قدر آن را میدانند و نگرش مثبتی نیز به افراد ویژه و ناتوان پیدا میکنند و بعداً آمادهی زندگی در جامعهی مملو از افراد خاص میشوند. با این حال گسترش آموزش فراگیر مستلزم بسترسازیهای مناسب آموزشی، فرهنگی و به ویژه اجتماعی است که در کوتاه مدت و بدون صرف هزینههای گزاف امکانپذیر نیست.
برای دستیابی به اهداف فوق لازم است وضعیت مطلوب آموزش و پرورش کودکان استثنایی شناسایی و ترسیم گردد، وضعیت موجود شناسایی شود و با مطالعهی نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهدیدها روشهای دستیابی به وضعیت مطلوب تدوین شود.
لذا هدف اصلی این تحقیق بررسی کمی و کیفی وضعیت مطلوب و موجود نظام آموزش و پرورش استثنایی و تعیین نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهدیدهای آن برای تحقق وضع مطلوب در این نظام است. بهعلاوه، سؤالات تحقیق به قرار زیر میباشد:
۱) وضع مطلوب نظام آموزش و پرورش استثنایی کشور چیست؟
۲) وضع موجود نظام آموزش و پرورش استثنایی کشور چیست؟
۳) نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدید نظام مدیریت و راهبری برای تحقق وضع مطلوب در این نظام چیست؟
۴) نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید نظام تأمین منابع انسانی برای تحقق وضع مطلوب در نظام آموزش و پرورش استثنایی کدام است؟
۵) نقاط قوت، ضعف، نظام فرصت و تهدید تأمین منابع مالی و مادی برای تحقق وضع مطلوب در این نظام چیست؟
۶) نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید برنامهریزی درسی و آموزشی برای تحقق وضع مطلوب در آموزش و پرورش استثنایی چیست؟
۷) نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید نظام تحقیق و توسعه برای تحقق وضع مطلوب در آموزش و پرورش استثنایی چیست؟
۸) نوع ارتباط آموزش و پرورش استثنایی با نظام آموزش و پرورش عمومی چگونه است؟
● روش تحقیق:
در این پژوهش در وهلهی اول از روش کتابخانهای؛ به ویژه با بررسی تطبیقی ایران و با چند کشور، استفاده شده است. یعنی به منظور پاسخگویی به پرسشهای تحقیق به منابع و پژوهشهایی که در خصوص آموزش و پرورش استثنایی انجام شده، مراجعه شده است. این اسناد با دید انتقادی بررسی شده و پس از نقد روش شناختی مورد استفاده قرار گرفتهاند.
الف) وضعیت مطلوب در قیاس با کشورهای پیشرفته
▪ ایالات متحده امریکا:
در این کشور به موجب قانون عمومی ۱۴۲- ۹۴ مصوب ۱۹۷۵ آموزش برای همهی کودکان استثنایی امری الزامی است. این قانون تصریح میکرد که؛ نظام آموزش کشور ملزم به فراهم آوردن آموزش عمومی رایگان و مناسب برای کودکان بین سنین ۳ تا ۲۱ سال هستند؛ مگر آنکه قانون ایالتی آموزش عمومی را برای سنین ۵-۳ و ۲۱-۱۸ سال پیشبینی نکرده باشد. صرف نظر از اینکه این کودکان تا چه حد دچار معلولیت باشند. به موجب این قانون، ایالات در صورت تخطی از قانون مزبور بودجهای از دولت فدرال برای مقاصد آموزشی دریافت نمیکردند. در سال ۱۹۸۶ قانون عمومی ۴۵۷-۹۹ وضع شد تا بر جنبهی الزامی قانون ۱۴۲-۹۴ بیفزاید. به موجب این قانون تمامی ایالتها ملزم گشتند تا در مدارس خود به ارائهی آموزش مناسب و خدمات مرتبط با آن به صورت رایگان به کودکان دارای نیازهای ویژهی آموزشی (۵-۳) ساله بپردازند. ایالتهایی که تا آغاز سال تحصیلی ۹۱-۹۰ مقدمات لازم برای این نوع آموزش را فراهم نمیکردند، از بودجهی فدرال برای آموزش استثنایی محروم میشدند. این قانون همچنین شامل مشوقهایی برای ایالتهایی بود که به تدوین برنامههای مداخلهی زودهنگام برای نوباوگان دارای نیازهای ویژهی آموزشی در معرض معلولیت از زمان تولد تا ۳۶ ماهگی اهتمام میورزیدند.
در این کشور به موجب قانون هیچ کودکی نباید از قافلهی آموزش جا بماند (No child left behind ،NCLB)، که در سال ۲۰۰۲ توسط رئیس جمهور امریکا امضا شد، و همچنین به موجب قانون عمومی ۴۴۶-۱۰۸، که قانون بهبود آموزش افراد دارای نیازهای ویژهی آموزش شناخته میشود که در سال ۲۰۰۴ توسط رئیس جمهور امضا شد، بر افزایش بودجه، تفویض اختیار به ایالات و ادارات آموزش محلی، مشارکت والدین، پژوهش علم، اهمیت اولویت خواندن، تاکید شده است. در ایالات متحدهی امریکا، مرکز ملی اقدامات خانه بهداشت برای کودکان دارای نیازهای ویژه که بر اساس توافق بین انجمن طب کودکان امریکا و ادارهی فدرال بهداشت مادر و کودک شکل گرفته، به انواع فعالیتهای پایش و غربالگری میپردازد. منظور از پایش فرایندی انعطافپذیر و پیوسته است که طی آن، متخصصین کارآزموده در چارچوب امکانات و تدارکات خانهی بهداشت به مشاهده و بررسی منظم کودکان میپردازند. این کار در مشاوره با خانوادهها، انجام میپذیرد. غربالگری مکمل فرایند پایش است. یکی از اقدامات در راستای غربالگری معلولیتها، تشخیص به موقع نقص شنوایی، بینایی، متابولیک و ژنتیک نوزادان و نوباوگان است.
یکی دیگر از برنامههای ملی تشخیص آسیب شنوایی و مداخلهی به هنگام در آسیب شنوایی نامیده میشود که شناسایی به موقع، ارزیابی شنوایی شناختی و پزشکی و ثبت نام آنان را در مراکز خدمات مداخلهای در دستور کار دارد. بدون برنامهی غربالگری بدو تولد، متوسط سن شناسایی کودکان کم شنوا بین (۳-۵/۱) سال میباشد.
مطابق با قوانین و ساختار آموزش این کشور، علاوه بر تشخیص و مداخلهی به هنگام، موضوع جایگزینی کودکان استثنایی در محیطی با کمترین محدودیت، مطرح است که قانون ۱۴۲- ۹۴ نامیده میشود؛ این قانون یکی دیگر از برنامههای راهبردی است.
پژوهشها حاکی از آنند که دانشآموزان استثنایی که در کم محدودیتترین محیط آموزشی تحصیل میکنند، دارای انگیزهی قوی، عزت نفس بالاتر، مهارتهای اجتماعی و ارتباطی بهتر و پیشرفت تحصیلی بیشتری از دانشآموزانی هستند که در محیط های محدود و یا مجزا آموزش میبینند. بهطور مثال در ایالت ایلنیویز در سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴، تعداد دانشآموزانی که خدمات ویژه را در کمتر از ۲۱ درصد زمان آموزش در خارج از کلاسهای عادی دریافت کردند، افزایش یافته است، در حالی که تعداد دانشآموزان استثنایی در محیط آموزشی مجزا در طول این زمان کاهش اندکی را نشان میدهد و دانشآموزان سیاه پوست کمتر از سایر گروههای نژادی در مدارس یکپارچه آموزش میبینند؛ و یک سوم دانشآموزان دارای اختلالات هیجانی در محیط های مجزا تحصیل میکنند.
بیش از ۸۰ درصد دانشآموزان عقبماندهی ذهنی، یا در بیش از ۶۰ درصد زمان آموزش در خارج از کلاس عادی هستند و یا کلاً در محیط های آموزشی مجزا تحصیل میکنند.
ادارهی بهداشت مادر و کودک ایالات متحده با عنایت به نیازهای مراقبتی و بهداشتی ویژهی کودکان دارای بیماریهای مزمن جسمی و معلولیتها و تاخیرات رشدی و معلولیت اکتسابی و اختلالات رفتاری، به تعریف نیازهای مراقبتی بهداشتی ویژه مبادرت ورزید. به موجب آن، کودکانی که به سبب وجود یا احتمال بروز بیماریهای مزمن جسمی، اختلالات رشدی - رفتاری یا هیجانی به مراقبتهای بهداشتی خاص و خدمات وابسته نیاز دارند، که نوع یا میزان آن از نیازهای کودکان عادی بالاتر است، "کودکان دارای نیاز ویژهی مراقبتی – بهداشتی" نامیده میشوند. هزینههای مربوط به این کودکان از سوی خانواده و مراکز به مراتب بیشتر است. افزایش پوشش بیمه، امکان دستیابی به خدمات برای این کودکان را افزایش و هزینههای تحمیل شده به خانواده را کاهش میدهد.
سیاستگذاران بیمه در ایالات متحده با علم به اینکه این کودکان هم، نیازهای مراقبتی – بهداشتی را از طریق بیمهی عادی دریافت نمیکنند، به تامین مراکزی برای ارائهی خدمات کاملتر به این کودکان اقدام کردهاند. بر این پایه تأمین نیازهای مراقبتی – بهداشتی ویژه یکی از برنامههای راهبردی در ایالات متحده امریکاست.
به موجب قانون «هیچ کودکی نباید از قافله آموزش جا بماند» (NGLB) به ارائهی پیشنهادهایی برای تغییر در برنامههای تربیت معلمان آموزش ویژه، مقررات اعطای پروانهی ایالتی، نظامهای اطلاعاتی پاسخ به عموم و تبدیل اطلاعات پژوهشی به موارد قابل کاربرد در کلاس درس پرداخته شد. به موجب قانون مذکور، توصیه شده است که به استخدام و تربیت معلمان آموزش عادی و استثناییای بپردازند که کارآمد و شایسته باشند، همچنین اعطای پروانههای ایالتی به معلمان باید مستلزم حصول اطمینان از توانایی آنان در رفع نیازهای آموزش ویژه کودکان و ملحق کردن والدین به خدمات آموزش ویژه باشد. بر اساس این قانون معلمین آموزش ویژه باید حداقل دارای مدرک کارشناسی باشند و در درجه اول یک معلم آموزش عادی و سپس معلم آموزش ویژه باشند و باید پروانهی آموزش ویژهی ایالت و یا گواهینامهی معادل آن را دریافت دارند.
در این کشور طبق قانون عمومی آموزش ۴۴۶-۱۰۸، تعریفی جامع و گسترده از «معلمان دارای صلاحیت کافی» ارائه شده است؛ این تعریف، «شاخصهای صلاحیت کافی معلمان» را که به تدریس دانشآموزانی با شدیدترین نوع معلولیت میپردازند و یا موضوعی کلیدی را به دانشآموزان استثنایی تدریس میکنند، معین کرده است.
به رغم قوانین فوق، در تامین نیروی انسانی آموزش ویژه، در ایالات متحده امریکا، از مشکلاتی همانند کمبود معلمان آموزش ویژه، مجریان کماطلاع از آموزش ویژه، گزارش شده است.
در سال ۲۰۰۰- ۱۹۹۹، بیش از ۱۲۰۰۰ پست خالی معلمان آموزش ویژه در نظام آموزش وجود داشته است و ۹۸ درصد نواحی، کمبود معلمان آموزش ویژه را گزارش کردند و ۱۰ درصد پستهای شغلی آموزش ویژه توسط افراد فاقد پروانه پر شدهاند.
در سال تحصیلی ۲۰۰۰- ۱۹۹۹ هزینههای ملی ایالات متحده امریکا برای آموزش ویژه،۵۰ میلیارد دلار؛ برای خدمات آموزش ویژه در مدارس عادی ۳/۲۷ میلیارد دلار و برای سایر برنامههای آموزش ویژه، یک میلیارد دلار بوده است که در کل ۳/۷۸ میلیارد دلار هزینه کرده است. به بیان دیگر هزینهی متوسط هر دانشآموز نیازمند به آموزش ویژه، ۶۳۹/۱۲ دلار در سال تحصیلی فوق بوده است. این رقم برای آموزش ابتدایی، متوسطه و نیازهای ویژه در همان سال ۶/۳۶۰ میلیارد دلار بوده است. به بیان دیگر ۴/۲۱ درصد بودجه آموزش ابتدایی و متوسطه به نیازهای ویژه اختصاص داشت. بنابر تخمین اداره آموزش و پرورش امریکا، هزینه آموزش ویژه برای هر دانشآموز، دو برابر هزینهی آموزش عادی است.
مطابق با قانون عمومی ۱۴۲-۹۴ سعی بر آن است که برخورداری کودکان نیازمند به آموزش ویژه از خدمات مربوطه هیچ هزینهای را بر خانوادههای این کودکان تحمیل نکند.
در ایالات متحده امریکا برنامه درسی اغلب دانشآموزان استثنایی از برنامه درسی عادی تبعیت میکند. آموزش باید به شکلی ارائه شود تا با نیازهای فردی هر دانشآموز انطباق داشته باشد. مقولههایی چون زنان، آموزش هنر، مطالعات اجتماعی، زندگی سالم، ریاضی، تربیت بدنی، علوم و آموزشهای حرفهای با توجه به نیازهای فردی هر دانشآموز مورد تاکید است. رشد مهارتهای شناختی، عاطفی، حرکتی، ارتباطی و حرفهای در برنامهی درسی دانشآموزان دارای نیازهای ویژه از اهمیت خاصی برخوردارند. برنامهی درسی برای دانشآموزان ویژه به نحوی صورت میگیرد که به رشد مهارتها در حیطهی ادبیات، حساب و فنآوری منجر شود.
برنامهریزی درسی برای این دانشآموزان غالباً بر مبنای پایهی تحصیلی آنها صورت میگیرد. اما این معیار برای همهی دانشآموزان ویژه، از جمله آنانی که دچار معلولیت شدیدتر بهطور مثال نقص شدید شناختی هستند، مناسب نیست. در نظام آموزش ویژه ابتدا نیازهای آموزشی شناسایی میشود، این مسوولیت والدین، معلمان و پرسنل آموزشی است که نیازهای آموزشی این کودک به خصوص را فوراً تعیین کنند و به تدوین برنامهی درسی و نحوهی تدریس به او متناسب با توانائیها و نیازهایش بپردازند. در آموزش عادی موفقیت در آزمونهای استاندارد به معنای توانایی دانشآموز برای صعود به پایهی تحصیلی بعدی است. همین امر سبب شده است که بسیاری از دستاندرکاران آموزش ویژه، ادغام اهداف آموزشی ویژه را در برنامههای کلاسهای عادی امری دشوار بیابند. رویکرد فراگیرسازی مبتنی بر این باور است که هر کودکی به جمعیت بهنجار تعلق دارد و نباید انتظار داشت که یک برنامهی آموزشی استاندارد برای همهی کودکان مناسب باشد. تاکید در این رویکرد بر «اندازه کردن» برنامه آموزشی به قامت نیازهای ویژهی هر کودک است. نظامنامهی نیازهای آموزشی ویژه (۲۰۰۱) تاکید میکند که همهی کودکان در محیطی با کمترین محدودیت و حتیالامکان در کلاسهای عادی آموزش ببینند. گرچه تبعات برخی از شرایط معلولیتزا بهگونهای است که مانع از چنین اقدامی در مورد همهی دانشآموزان دارای نیازهای آموزشی ویژه میگردد.
عاملی که آموزش کودکان استثنایی را به بهترین نحو ممکن تضمین میکند، انعطاف پذیری است. قانون آموزش افراد دچار معلولیت (Individuals with Disabilities Education ACI ,IDEA) بر انعطافپذیری نظام ارائهی خدمات آموزشی به منظور کسب نتایج بهتر در آموزش کودکان دارای نیازهای آموزشی ویژه تاکید میورزد. پس از اخذ تصمیم در زمینهی جایگزینی کودک، نخستین گام، تدوین برنامهی آموزشی با نیازهای فردی دانشآموز استثنایی است. این برنامه که برنامهی آموزش انفرادی (IEP , Individualized Education Program) نامیده میشود، مبنای آموزش ویژه در مقاطع پیش دبستانی و دبستانی و دبیرستان است. مطابق با قانون آموزش افراد دچار معلولیت، که در سال ۲۰۰۱ توسط کمیسیون ریاست جمهوری امریکا برای بهبود آموزش ویژه مورد بررسی مجدد قرار گرفت، والدین باید در رابطه با آموزش فرزندان استثنایی خود، دارای اختیارات و قدرت تصمیمگیری باشند.
▪ کانادا:
حق کودکان در زمینهی برخورداری از آموزش، در منشور حقوق و آزادیهای کانادا (۱۹۸۲) (Canadian Charter of Rights & Freedoms) به خوبی روشن شده است. بر طبق این منشور همهی افراد در چارچوب قانون، حق برخورداری از درمان و آموزش را دارند و هیچ ناتوانی و معلولیتی، نمیتواند عاملی برای تبعیض در این زمینه باشد. منشور حقوق و آزادیهای کانادا، عیناً یا در سطح همهی ایالتها اجرا میشود و یا ایالتها دارای قوانینی هستند که برگرفته از این منشور است و آموزش اجباری را برای همهی کودکان دارای نیازهای ویژهی آموزشی به شیوهای فراگیر، میسر میسازد. از آنجا که کانادا گذشته از منشور حقوق و آزادی ها، فاقد قانونگذاری یکپارچه و سرتاسری برای تعیین چگونگی خدمات آموزشی است، سیاستگذاریهای لازم برای تأمین آموزش استثنایی در حیطه ۱۰ ایالت و سه منطقه به طور مجزا انجام میشود. این سیاستگذاریها علیرغم برخی تفاوتهای ظاهری، در خطوط کلی خود، مانند اجباری بودن آموزش و رجحان آموزش تلفیقی، برنامهی آموزشی انفرادی برای کودکان دارای نیازهای ویژه و مشارکت والدین در امر سنجش و ثبت نام کودکان، با یکدیگر همسانند.
در ایالت اونتاریو بر اساس مطالعهی هیاتی از خبرگان آموزش ویژه، برای تامین بودجهی مدارس با توجه به دو مؤلفهی هزینهی آموزش هر دانشآموز دارای نیاز ویژه و سپس هزینهی حمایتهای ویژه برای دانشآموزانی که نیازهای آموزش جدی دارند و خودکفا نیستند، تامین میگردد.
بین سالانهی ۲۰۰۱ و ۲۰۰۴ حمایتهای ویژه دو برابر شد و از سرانهی ۲۷۰۰۰ دلار کانادا به ۵۴۰۰۰ دلار افزایش یافت. به نحویکه در سال ۲۰۰۳ دو سوم هیات امنای مدارس بخشی از بودجهی افزایش یافته را پسانداز کردند.
در ایالت برتیشین کلمبیا تامین بودجه به پیش نیازهای بهبود شرایط آموزش کودکان دارای نیازهای ویژه تاکید میشود. این پیش نیازها به کاهش تعداد دانشآموزان هر کلاس برای یکپارچهسازی دانشآموزان دارای نیازهای ویژه در کلاس عادی، افزایش بودجه برای تامین نیازهای ویژه، افزایش بودجه برای آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم در این ایالت فرانسوی زبان، تامین بودجه برای بهکارگیری متخصصین و مشاورین و تامین بودجه برای حمایت از کودکانی که در فقر زندگی میکنند، مربوط است.
همچنین در ایالت اونتاریوی کانادا تعدیل انتظارات آموزشی در برنامهریزی درسی به فرایند تغییر در سطوح آموزشی متناسب با پایهی تحصیلی اشاره دارد، که طی آن سطح آموزش در یک درس یا دورهی خاص به نحوی تغییر مییابد که با نیازهای یک دانش به خصوص هماهنگی داشته باشد. طی این فرایند ممکن است تغییرات قابل ملاحظهای در تعداد یا پیچیدگی انتظارات آموزشی متناسب با پایهی تحصیلی ایجاد شود. هنگامی که انتظارات متناسب با پایهی تحصیلی تعدیل میشود، برنامهی آموزش انفرادی (IEP) دانشآموز باید سطوح دانش و مهارتهایی را که انتظار میرود، او در پایان دوره بدانها دست یابد، به وضوح مشخص کند و میزان تفاوتهای موجود بین انتظارات فعلی و انتظارات متناسب با پایه تحصیلی مورد نظر، درآن ذکر شود. مشارکت والدین در تدوین برنامه آموزش انفرادی ضروری است و لازم است که قبل از اجرای هر یک از بندهای برنامه، رضایت آنان جلب شود. این برنامه مبتنی بر رویکرد آموزش فراگیر در تامین نیازهای فردی هر دانشآموز در کلاسهای عادی ارائه میشود
خبرگزاری ایسنا