PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تاریخ و فرهنگ گیلان



sorna
07-13-2010, 11:50 PM
استان گیلان در یک نگاه

گیلان یکی از استان های شمالی ایران است که 14711 کیلومتر مربع وسعت دارد. رشته کوههای البرز، همانند دیواری در غرب و جنوب گیلان کشیده شده است؛ به همین سبب، آب و هوای گیلان، معتدل و در اکثر نقاط دارای رطوبت بالایی است. گیلان مرطوبترین ناحیه کشور است و سالانه بیش از 2000 میلیمتر باران دارد. بخش وسیع گیلان جلگه ای و مابقی کوهستانی است. بیش از 40 رودخانه در گیلان جاری است که مهمترین آنها سفیدرود است. گیلان منطقه ای کشاورزی است که مهمترین محصولات آن عبارتند از برنج، چای، زیتون، مرکبات، ابریشم، شیر، گوشت، مرغ، ماهی، خاویار، مربا و انواع شیرینی و کلوچه.

گیلانیان در دوره های قبل از اسلام؛ کم و بیش آزاد و مستقل زندگی می کردند و با تشکیل پادشاهی های کوچک بر سرزمین خود فرمان می راندند. هنگامی که یزدگرد سوم، آخرین شهریار ساسانی در حال فرار از چنگ سپاهیان عرب به دست آسیابانی کشته شد، در کناره های خزر، گیلان، طبرستان، رویان و گرگان؛ چند خاندان از شاهزادگان محلی و بزرگان ساسانی فرمانروایی می کردند. بعضی از آنها مطیع یا متحد دربار ساسانی به شمار می رفتند و برخی نیز مستقل یا نیمه مستقل بودند. بعد از یزدگرد، اغلب خاندان های مزبور طی سالهای طولانی سپاهیانی را که خلفای بغداد برای گشودن این نواحی گسیل می داشتند در هم شکسته و به دشمنان آنها یعنی سادات علوی پناه میدادند. گیلانیان و دیلمیان و طبریان در پناه رشته کوه های البرز به مقاومت قهرمانانه ای دست زدند و از ورود تازیان به سرزمین های خود جلوگیری کردند. قسمت های وسیعی از کرانه های خزر، مخصوصا گیلان، در سایه وضع طبیعی و جغرافیایی خود و به نیروی پایداری و استقامت و دلاوری مردان سلحشور و آزاده خویش تا دو قرن و نیم بعد از حمله اعراب در برابر سیل خروشان لشکر اسلام مقاومت کردند و تن به تسلیم ندادند. رشته کوه های بلند و صعب العبور البرز از یک سو و آب های متلاطم دریای خزر از سوی دیگر این خطه را به صورت دژ جنگی مستحکمی در آورده بود که ساکنان آن را در مقاومت های دلیرانه علیه اعراب یاری می کرد. با تمام توانایی و قدرتی که کشورگشایان عرب در آن زمان داشتند ساکنان کرانه های خزر، سر به اطاعت آنان فرود نیاورده استقلال و آزادی خود را حفظ کردند.

تا اواسط قرن سوم هجری یعنی دویست و پنجاه سال پس از ظهور اسلام، مردم گیلان با آئین جدید آشنایی نداشتند زیرا از زمان حمله اعراب به ایران جنگ و ستیز میان آنان و اعراب جریان داشت. ابن حوقل جغرافی دان معروف قرن چهارم هجری در اثر ارزنده خود به نام "صوره الارض" به دفعات گیلان را، در قرون اولیه هجری مورد تایید قرار داده است. او در معرفی کوه های دیلم می نویسد: "اما سبب این که جبال دیلم به همین نام خوانده شده است این است که استقلال دارد و پادشاهانی در آنجا حکومت می کنند".

گیلان یکی از زیباترین مناطق ایران است که هرساله پذیرای تعداد بیشماری از ایرانگردان داخلی و خارجی است. جنگل های زیبا و ییلاق های مصفای کوهستان های غرب و شرق گیلان، سواحل زیبای دریای خزر و تالاب بین المللی انزلی که از ویژگی های منحصر به فرد گیلان است و دهها مرکز تاریخی، مذهبی و تفریحی، شاهد انبوهی از جمعیت بازدیدکننده در تمام فصول سالند.

شاید دور از واقعیت نباشد اگر بگوییم که مهمترین جاذبه استان های شمالی و البته به طبع آن گیلان عزیز؛ دریاچه خزر باشد. دریایی که به واسطه نجیب بودن و دوری جستن از سایر آب های آزاد دنیا دچار کم لطفی شده و لقب دریاچه را به خود اختصاص داده. دریایی بسیار زیبا که انسان را در همان دیدار اول شیفته خود می کند و ساعت ها می توان به حرف هایش گوش داد و با آن سخن گفت. دریایی که هر وقت بخواهی به افق آن نظر بیفکنی؛ تنها چیزی که می بینی مروارید اشک های چشمانت است که از داشتن همچون نعمتی بی اختیار بر بی کرانی آن بوسه می زند.

sorna
07-13-2010, 11:52 PM
گیلان

سرزمين جنگل و باران , برنج و نوغان , بستر رودهاي خروشان و پهنه رويش بنفشه ها , پامچالها , نيلوفرهاي آبي و زيستگاه قوها و مرغابي ها و هزاران گياه چشم نواز و زيبايي هاي بيشمار ديگر . جايي كه جلگه و دريا و كوهستان روي در هم مي سايند و شب و روز امواج خروشان دريا بر ساحل و ماسه زارهاي آن بوسه مي زنند. سرزميني سرشار از حيات و مملو از نشاط كه طبيعت سحرانگيز آن به همان نسبت كه مايه پويش است و سختكوشي , الهام بخش آرامش است و نيروبخش انديشه و خلاقيت . گيلان , منطقه سرسبز و دل انگيز شمال ايران كه تكيه به كوههاي البرز زده و آبهاي خزر به پايش مي ريزد در دوران زندگي خود همواره بدين شكل كه امروز مي بينيم نبوده و حتي طبيعتش هم نتوانسته است شكل نخستين خود را حفظ كند . سرزمين سبز شمال در طول تاريخ كهن خويش كه گاه و بيگاه بسان كانوني از آتش به پيكر سرد و بيروح ايران گرمي بخشيده و نام آوران آن در سايه شوريدگي و عشقي كه به سرزمين خود مي ورزيده اند بپا مي خاستند و داغ بد نامي از چهره اش مي زدودند .

sorna
07-13-2010, 11:54 PM
سرزمين پست و جلگه اي جنوب و جنوب غرب درياي خزر تا خط الراس ارتفاعات تالش و بخشي از دامنه هاي شمالي و جنوبي البرز غربي( حوزه انتهاي دره شاهرود )است. اين سرزمين از رود آستارا در شمال تا مرز جنوبي (بخش عمارلو) در حاشيه شاهرود ،به ترتيب؛ بين عرض شمالي در امتداد شمال غربي-جنوب شرقي،بادرازاي 235 كيلومتر، و در جهت مداري ؛ازقلل بغروداغ {دهستان گرگانرود جنوبي } در مغرب تا مرزهاي غربي استان مازندران در شرق به ترتيب ؛ بين 25،34،48 و 50،26،42 طول شرقي با پهناي متغير 105 تا 25 كيلومتر گسترده شده است. اين استان كه توسط حصار بلند البرز و تالش از بقيه سرزمين ايران جدا گرديده از شمال به درياي خزر و كشور آذربايجان، از غرب به استان اردبيل، از شرق به استان مازندران و از جنوب به استان قزوين و زنجان محدود است و مساحتي حدود 14711 كيلومتر مربع را داراست.
گيلان قديم
گيلان قديم به دو بخش عمده "" بيه پس "" و "" بيه پيش "" تقسيم مي شد . در لهجه محلي "" بيه "" به رودخانه يا ساحل رودخانه اطلاق مي شده . و منظور از رودخانه همانا سفيدرود مظهر بركت و زايندگي بوده است . رشت و لاهيجان در طول زمان بترتيب پايتخت دو قسمت بيه پس و بيه پيش بوده اند كه البته در مقطعي از زمان فومن بعنوان مركز بيه پس شناخته مي شده است . در قرن چهارم هجري ( قرن دهم ميلادي ) و يا دوره اي كه خاندان بويه در اوج قدرت بوده اند تمام گيلان و همچنين ولايات كوهستاني مشرق و طول ساحل درياي خزر ( طبرستان گرگان و قومس ) ضميمه ولايت ديلم بوده ولي در دوره هاي اخير ولايات شرقي از آن مجزا شد . نام ديلم بعدها در اثر عدم استقلال از بين رفت و دشتهاي دلتاي سفيدرود نام خود را به مجموعه نواحي مجاور داد , و سراسر به نام گيلان خوانده شد . اما به طور دقيق گيلان نام منطقه ساحلي بوده و به مناطق كوهستاني مشرف بر آن , نام ديلمان اطلاق مي شده است. در اعصار مختلف ديده مي شود كه اين نام گاهي به يكي و گاهي به ديگري تعلق مي گرفت , و منظور از آن سراسر نواحي ساحلي جنوب غربي درياي خزر بوده است. گيلان بيه پس شامل چهار شهر بزرگ بود كه هر يك معمولا امير مستقلي داشت كه بر شهر و تمام نواحي اطراف آن حكومت مي كرد. فومن در مركز اين منطقه و مجاور كوهستان ها قرار داشت. در سمت مشرق به طرف دريا شهر تولم واقع بود. گسكر در مجاورت ولايت فومن و رشت واقع شده و كمي از ساحل دريا فاصله داشت. از نظر مذهبي تمام ساكنان اين منطقه حنبلي مذهب بودند. گيلان از نظر فراواني باران و رودهاي متعددي كه آن را آبياري مي كرد مشهور بود . به استثناي خرما , آلوزرد و نيشكرقند , درخت ميوه در آن به مقدار فراوان مي روييد. مركبات را از مازندران به اين منطقه مي آوردند . شهرهاي گيلان در اطراف خود حصار نداشتند ولي پادشاهان قلعه هاي مستحكمي در آن بنا كرده بودند . تمام ساختمان ها از آجر بود . فرش خانه ها مانند خانه هاي بغداد از آجر و بام ها لته پوش و بعضي از بامها نيز گاليپوش بود . لازم به توضيح است كه لته قطعات تخته به ابعاد 30در20سانتيمتر است و گالي از ساقه برنج گرفته مي شود كه به آن كولش هم مي گويند. و اما دو قوم كاس و خزه كه تاكنون شايد كمتر به آنها پرداخته شده باشد و بخصوص خزه ها كه عليرغم تسلطي كه در بيشتر اوقات بر درياي خزر داشتند و اصلا همانگونه كه پيداست نام اين دريا نيز از اين قوم گرفته شده است به جرأت مي توان گفت كه براي اكثر مردم گيلان ناشناخته اند . كاس ها نيز همچون خزه ها قومي جزيره نشين بودند و مردان و زنان زيباروي آنها كه داراي چشماني به رنگ دريا و آسمان و موهايي بلوند بودند با دريا پيوندي نا گسستني داشتند . در اينجا بد نيست به نكته اي اشاره شود و آن اينكه در حدود قرن شانزدهم ميلادي يعني هنگامي كه كاس ها بر درياي خزر تسلط داشتند _ البته اين سلطه به تناوب با خزه ها عوض مي شد _ گروهي شرق شناس براي تهيه نقشه هاي جغرافيايي به كناره هاي اين دريا كه آنزمان درياي كاس شده بود آمدند و بدينترتيب نام پهناورترين درياچه روي زمين را كاسپين نهادند و هنوز هم اين دريا نزد اروپاييان به اين نام خوانده مي شود . از كاس ها اكنون نيز مردان و زنان چشم آبي بجاي مانده اند .

sorna
07-13-2010, 11:56 PM
گويش

لهجه گيلاني مشتمل بر دو گويش گيلكي و تالشي مي باشد .
گويش گيلكي نيز بنوبه خود به دو بخش متمايز در دو ناحيه غربي ( بيه پس ) و شرقي ( بيه پيش ) تقسيم مي شود : يكي گويش رايج در رشت , بندر انزلي , لشت نشا , صومعه -سرا , كوچصفهان , فومن و شفت و ديگري گويش رايج در آستانه اشرفيه , لاهيجان , لنگرود , رودسر , چابكسر , سياهكل و ساير شهرهاي واقع در شرق گيلان . البته لهجه هر يك از شهرهاي مستقر در نواحي غرب يا شرق ضمن اينكه ساختار مشتركي با ديگر شهرهاي هم گروه خود دارند تفاوتهايي نيز در طرز تلفظ بعضي لغات و بخصوص افعال با آنها دارا مي باشند . اما در هنگام تحقيق و بمنظور جلو گيري از پراكندگي نظرها و تعدد لهجه ها , گويش رايج در رشت معيار بررسي و پژوهش زبان گيلكي است . گويش تالشي نيز در نواحي ماسال , شاندرمن , اسالم , تالش , تالش دولاب و حتي در انزلي و فومن و برخي بخشهاي غربي رايج است . البته گالشي نيز گويشي برگرفته شده از تالشي است كه ساكنان كوهپايه هاي غربي گيلان به آن تكلم مي كنند . لازم به توضيح است كه برخي از ساكنان كنوني شهرستان رودبار وكوهپايه هاي اطراف آن را مهاجرين كرد تشكيل مي دهند و بديهي است كه گويش رايج آنها كردي است . همچنين در ساليان اخير با مهاجرت مهاجرين ترك زبان كه عمدتا از استان اردبيل وارد استان گيلان شده اند لهجه تركي نيز در برخي شهرهاي گيلان نظير تالش و بندر انزلي و حتي رشت رواج دارد . ولي با توجه به آنچه كه در ابتداي اين قسمت گفته شد لهجه هاي اصلي و اصيل گيلان را همان گيلكي و تالشي تشكيل مي دهند .

sorna
07-13-2010, 11:59 PM
جغرافياي طبيعي گيلان


از نظر جغرافيايي گيلان را مي توان به چهار قسمت مجزا و مشخص به صورت زيرتقسيم نمود :
ابتدا قسمت پست ساحلي است , كه در معرض امواج درياي خزر است . در اينجا خود را درمقابل پديده اي قابل توجه و مداوم مي بينيم : حركت امواج و شدت بادهاي شمالي و شمال غربي كه بر سطح دريا مسلط است , مسافتي طولاني از ساحل را با شنهايي كه باد آنها را جا به جا مي كند , به صورت تپه هايي به ارتفاع هفت تا ده متر و عرض دويست تا چهارصد متر , مي پوشاند . در سمت ديگر اين تپه هاي شني به طرف داخل , رودخانه ها با رسوبات زيادي كه همراه دارند از كوه سرازير مي شوند , و چون نمي توانند راهي به طرف دريا باز كنند در باتلاقها و مردابها مي ريزند . فشار امواج دريا , از رسوبات رودهايي كه به دشواري راهي به سوي دريا گشوده اند , سدي در دهانه مرداب ايجاد مي كند , و آنجا را به روي كشتيها مي بندد . اين مردابها تمام طول ساحل را مي پوشانند : نمونه بارز آنها مرداب انزلي در انتهاي غربي , و مرداب استراباد در انتهاي شرقي است , و مردابهاي مشابهي مانند مرداب لنگرود نيز در فاصله ميان آن دو قرار دارد . سواحل داخلي اين آبهاي راكد پوشيده از قشر ضخيمي از قطعات كوچك شاخه هاي زبان گنجشك , چنار , تبريزي , بيد و انواع درختهايي است كه در نواحي مرطوب مي رويد . جويها و رودخانه هايي كه از كوه سرازير مي شوند از روي اين تكه چوبها و يا از ميان ريگهاي روان راهي براي خود باز مي كنند . در فصول باراني همه اين نواحي از آبهاي راكد پوشيده مي شود . در قسمت دوم , دامنه هاي البرز به صورت ديواره اي وسيع و شيبي جنگلي به طرف دريا كشيده مي شود . در همين قسمتها است كه مسيلها و تنگه هايي خيال انگيز وجود دارد . به دشواري مي توان عظمت و تنوع جنگلهايي را كه همانند روپوشي زيبا تمام اين مسيلها و دره ها را پوشانده است توصيف كرد و يا آنها را طبقه بندي نمود . در اين نواحي بلوط , نارون ، چنار , افرا , زبان گنجشك , زيز فون , شمشاد , گردو , آلش , سروكوهي و سرخدار - نوعي كاج - ديده مي شود . شاخه هاي موي وحشي به تنه درختان مي پيچد و بالا مي رود . در اين قسمت رازك وحشي , انجير , گوجه , گلابي و سيب وحشي فراوان است و همه جا از توتهاي وحشي , نسترن هاي وحشي , پيچك و گلهاي سرخ پوشيده شده است . جايي كه درخت غان و شمشاد ديده مي شود با بيشه هايي زينت مي گيرد. هنگام بهار بنفشه, پامچال و ديگر گلهاي جنگلي زمين جنگل را به صورت فرشي زيبا مي پوشاند. اين گلها را در منطقه معتدل جنوبي نيز مي توان ديد, ولي اين مقايسه با هند شرقي يا هند غربي به علت وجود آب و هواي خاص آن مناطق و اثر آنها در پرورش اين گلها درست تر به نظر مي رسد. گياهان اين سرزمين از نوع گياهان جنوب اروپا با شرايط آب و هوايي همانجا است و بايد رطوبتي را كه به ندرت در خارج از منطقه حاره ديده مي شود به آن اضافه نمود. حيوانات اين ناحيه مانند حيوانات دشتهاي جنگلي عرضهاي بالاي جغرافيايي يعني مناطق نزديك به قطب است . در سومين قسمت يعني زمين هاي خارج كوهستان ها است كه شهرها و مراكز بزرگ جمعيت ديده مي شود. اين نقاط در ميان انبوه درختان جنگلي پنهان شده است , چنانكه مسافران چون به اين نقاط وارد مي شوند گمان مي برند كه هنوز از جنگل نگذشته اند و چون همه جا را غرق در شاخ و برگ گياهان طبيعي مي بينند و در هر جا با مراتع و باغهايي از ميوه هاي گوناگون روبرو مي شوند به دشواري مي توانند يقين كنند كه وارد دهكده اي شده اند و يا به شهر بزرگي رسيده اند. در اين قسمت از كشور كرم ابريشم تربيت مي شود, و تهيه كرم ابريشم در گذشته گيلان را مورد توجه بازرگانان اروپايي قرار مي داده است , و به همين جهت گيلان در نظر خارجيان مشهور ترين ولايت ايران بود . بالاخره در چهارمين قسمت پايين قسمت جنگلي , قله هاي بلند كوهها ديده مي شود , كه پو شيده از چراگاه هاي تنك است و مه زيادي آنها را مي پوشاند .قله ها تقريبا هميشه با باريكه هايي از برف به نظر مي رسند. بخاري كه از چشمه هاي آب گرم بالا مي رود , طول ساحل را تا قله هاي برف گرفته دماوند مه آلود نشان مي دهد, و به سبب نوسان تدريجي حرارت , آب و هواي اين منطقه گاهي كسل كننده و زماني حيات بخش جلوه مي كند . در رشته كوه هاي بالايي , بر روي تخته سنگها با گذرگاه هايي روبرو ميشويم , كه از لحاظ خطري كه هنگام عبور از آنها متصور مي شود , نظيرشان در ساير نقاط ايران ديده نمي شود . در منطقه خالي از درخت و در جنگلها و در دامنه كوه هايي كه بر آنها مشرف است .

sorna
07-14-2010, 12:03 AM
ييلاقهايي

بسيار زيبا و خوش آب و هوا ديده مي شوند . درگذشته چادرنشين ها كه بايد براي تامين خوراك گله هاي خود همراه آنها زندگي مي كردند , در فصل تابستان گله ها يشان را به اين ييلاق ها مي بردند . يكي از اختصاصات مهم اين چادرنشينها آن بود كه , گاهي با قبايل چادرنشين ديگري كه بي اراده در دهكده ها جاي مي گرفتند مخلوط مي گرديدند ولي شدت گرما و شرجي بودن بيش از حد هوا آنها را وا مي داشت تا از اين عده جدا بشوند . دسته هاي كولي نيز در گيلان قديم كم نبودند . ولي امروزه با گسترش روزافزون مدنيت و زندگي شهرنشيني در استان سبز , چادر نشيني روزبروز كمرنگ و كمرنگتر مي شود و تا جاييكه اكنون بندرت مي توان اين سبك زندگي را در اين ناحيه مشاهده نمود .


رودها و منابع آبي مهم :

رودهاي بزرگ و پر آب استان گيلان عبارتند از سفيدرود , آستاراچاي , قره سو , گري چاي , هره دشت , گركانرود , ناو , لمير , شفارود , رود پلنگ دره , رود شاندرمن , توروبارس, شاديران , رودخانه پسيخان , رود شيجان , خمام رود , دسيدم رود , چاك رود , لنگرود , پلرود و شلمان رود . بر روي برخي از اين رودها سد و تأسيسات آبي نظير سد سفيدرود , سد گله ( امام زاده هاشم ) و شبكه آب بر تاريك فومن ساخته شده است . يادآوري مي شود كه بزرگترين درياچه طبيعي جهان يعني درياچه خزر نيز همچون دايه اي مهربان از طرف شمال بر سراسر استان گيلان پنجه افكنده است .

sorna
07-14-2010, 12:08 AM
موزه ها و مراكز فرهنگی استان گیلان

دانستنیهایی درباره ی استان گیلان

http://img.tebyan.net/big/1382/12/15310956248231801861162281951431774010940171.jpg

موزه رشت

ساختمان موزه رشت بنایی است با قدمتی 70 ساله كه در زیرزمینی به وسعت 700 متر مربع و با زیربنای 560 متر مربع در خیابان طالقانی ( بیستون ) این شهر واقع شده است.این بنا در گذشته به « میرزا حسین خان كسمایی » یكی از یاران میرزا كوچك خان جنگلی تعلق داشت و در سال 1349 هجری شمسی ، وزارت فرهنگ و هنر وقت آن را خریداری نمود. پس از تعمیرات لازم ، برای نخستین بار توسط كارشناسان مركز مردم شناسی ایران به موزه تبدیل شد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا سال 1367 با نام موزه ی شهر زیر نظر اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان اداره می شد.
با تشكیل سازمان میراث فرهنگی كشور، این ساختمان در اختیار مدیریت برنامه ریزی موزه ها و نمایشگاه ها قرار گرفت و پس از مرمت اساسی در تاریخ دهم مهرماه 1367 بازگشایی شد. این موزه از دو بخش مردم شناسی و باستان شناسی تشكیل شده است.


http://img.tebyan.net/big/1382/12/9611115384212472431849131931331542340234.jpg


بخش مردم شناسی

غرفه های مربوط به این بخش در طبقه ی اول موزه قرار دارد. پس از ورود به موزه ، در سمت راست غرفه ای وجود دارد كه در آن مجسمه های مومی یك مرد چوپانِ تالش ، ایستاده با پیراهن و جلیقه و شلوار و گیوه ، با چماقی در دست دیده می شود. پیرمردی چانچو به دست ( چانچو چوبی است كه بر روی دوش نهاده می شود) كه برای فروش مرغ و تخم مرغ به شهر آمده نیز در كنار او دیده می شود. در غرفه دوم سالن شرقی ، سه زن روستایی با لباس های محلی گیلانی قرار دارند. یكی از زنان در حال بافتن حصیر در پشت دستگاه حصیربافی است.زنی دیگر در حال بافتن چادر شب دیده می شود. زن سوم بر خلاف این دو زن حالت ایستاده دارد و در اطراف او بافته های دستی مانند گلیم و شال به چشم می خورد.
بعد از دو غرفه ی یاد شده كه به موادی از زندگی روزمره مردمان محلی و مشاغل آنها می پردازد، در غرفه ای دیگر به انواع وسایل تدخین ( دخانیات ) برمی خوریم كه در آن وسایلی نظیر انواع قلیان های برنجی سفالی ، مسی، ورشویی و شیشه ای و انواع كیسه توتون و تنباكو ، چوب سیگار ، وافور، چپق ، جعبه توتون و جاسیگاری در معرض تماشای بینندگان گذاشته شده است.
در كنار ویترین قبلی ، ویترینی دیواری مربوط به وسایل پیرایش و پزشكی تعبیه شده است. در این ویترین وسایلی مانند سرمه ، سرخاب ، آینه ، شانه های مختلف چوبی ، سرمه دان، سوزن دان، تیغه فلزی ، سنگ و ماشین اصلاح سلمانی و همچنین بادكش مخصوص حجامت از شاخ گاو، انبر دندان كشی ، نی و چاقو ختنه كردن ، پیمانه قاشقی و قمقمه برنجی دردار وجود دارد.
در غرفه دیگر این سالن با نوع و چگونگی ابریشم كشی و چله كشی آن آشنا می شویم. روبه روی این غرفه ویترین هایی وجود دارد كه در آن وسایل مورد نیاز حمام مانند لگنچه ، تاس ، سنگ پا، پارچ و لیوان مسی ، قاب آیینه ، جای سرخاب و سفیداب در معرض نمایش قرار دارند. ویترینی دیگر به نمایش انواع قاشق های چوبی محلی و قاشق های فلزی اختصاص یافته است.
یكی دیگر از غرفه ها مربوط به كارگاه سراجی (زین سازی ) است كه یكی از مشاغل پررونق مردم تالش و سیاهكل در گذشته بوده است. در این غرفه ابزار مختص این شغل و ساخته هایی مانند تزیینات مربوط به اسب و قاطر چون مگس پران ، دهن بند و ران بند كه از چرم ساخته می شد، به نمایش گذارده اند.


http://img.tebyan.net/big/1382/12/4727468958511521421664621520120197171.jpg

پنج ویترین بعدی به نمایش ابزار و وسایل روشنایی و ظروف گوناگون مانند پی سوزها ، چراغ های لامپا ، روغن دان فلزی ، چراغ موشی فتیله دار ، جای شمع ، چراغ بادی ، چای دان ورشو، قوری برنجی اختصاص یافته است.
در انتهای این سالن كه به قسمت دیگری منتهی می گردد ، غرفه سفال گری و كارگاه مربوط به آن وجود دارد.
در راهروی باریك جنب سالن شرقی انواع گلیم های محلی به صورت خورجین و كیف و چند گلیم دیگر با انواع نقوش هندسی ، در ابعاد مختلف به چشم می خورد. در همین راهرو غرفه ای دیگر معروف به غرفه زندگی ایوان وجود دارد. این غرفه یك خانه روستایی با سقف گالی پوش را نشان می دهد كه در آن یك زن در حال خواباندن بچه ای در گهواره و دیگری در حال نخ ریسی با چرخ ریسندگی ( چَر ) است. وسایل تكمیل كننده این غرفه ها وسایل مورد نیاز یك زندگی ساده و روستایی مانند گمج ، قندشكن، استكان، خاك انداز ، ظرف شیرخوری ، آویزی از اسپند و ... است.
در قسمت دیگری از این طبقه به فرش هایی تاریخی بر می خوریم كه با طرح های زیبا و تاریخی ، گل و بوته و اسلیمی با حاشیه و لَچَك و ترنج نقش گشته اند. پنج تخته فرش اهدایی شهرداری رشت ، مربوط به سال های 1306 و 1305 ش كه در چهارچوب های بزرگ جای گرفته اند، از این جمله اند.
قراردادها و وقف نامه های مربوط به دوره قاجاریه نیز در این سالن به دیوارها نصب شده و یا درون ویترین های دیواری جاسازی شده اند. ماكت ماسوله در مقیاس 300/ 1 در قسمتی از این فضا به نمایش گذارده شده است. این ماكت وضعیت طبیعی ، نوع معماری و دیگر خصوصیات ماسوله را به صورت جالب نشان داده است.
از دیگر آثار ویژه این موزه مجسمه ای چوبی است كه در مراسمی در سال 1368 از طرف « ساموراماشل» رئیس جمهور وقت كشور موزامبیك به رسم یادبود به حضرت آیت الله خامنه ای ریاست جمهور وقت ایران كه به آن كشور عزیمت نموده بودند، اهدا شده بود. این مجسمه از جنس فوفل ( نوعی چوب كمیاب و مطبوع ) و نشانگر اندام گره خورده مردان و زنان است كه برای رسیدن به آزادی به یكدیگر پیوند خورده اند. این مجسمه از كـُنده یك پارچه ساخته شده و دارای رنگ قهوه ای است. ارتفاع مجسمه 143 سانتیمتر و نقوش كنده شده بر روی آن برجسته است.


http://img.tebyan.net/big/1382/12/2411684254180233103631961281758318015684148.jpg

بخش باستان شناسی

بخش باستان شناسی موزه رشت در زیرزمین یا سرداب ساختمان قرارداد و مُعّرف عظمت و شكوه باستانی این خطّه و فرهنگ مردمان آن است. بخش باستان شناسی دارای 28 ویترین شیشه ای دو طبقه ، و 11 ویترین دیواری است. قدیمی ترین اشیای این بخش ها پیكان های سنگی متعلق به منطقه پیركوه است كه از حفاری های غیر مجاز كشف شده و تاریخ آن 3 هزار سال پیش از میلاد مسیح تخمین زده می شود.برخی از آثار پیش از اسلام موزه ی رشت حاصل اكتشافات باستان شناسی استان و برخی دیگر به سایر نقاط كشور تعلق دارد و به منظور شناخت و تبادل فرهنگی در این بخش قرار گرفته اند. اشیای سفالی این بخش بیشتر به صورت ظروف و گاه به صورت حیواناتی نظیر گاو و قوچ ( ریتون) و پرنده است. اشیای زینتی مانند سنجاق ها، دستبندها ، انگشتر، گوشواره و گردن بند و اشیای رزمی مفرغی مانند خنجر ، كارد، شمشیر، پیكان است. ظروف مفرغی چون پیاله ، ملاقه و جام نیز در این بخش به نمایش گذاشته شده است.
سنگ قبرهای مربوط به دوران اسلامی به دست آمده از « بیورزن» عمارلو ، باغچه سرای آستارا ، بقعه باباولی دیلمان با خطوط نسخ و از جنس مرمر سفید از اشیای دیگر این بخش است. سكه های دوران تاریخی و اسلامی ، خمره های نگه داری مایعات و اغذیه ، كلاهخود جنگی و .... دیگر ویترین های این بخش را زینت داده اند.
علاوه بر این آثار، مخزن این گنجینه ، محل نگهداری برخی آثار نفیس نظیر سكه و زیورآلات است كه گاه به معرض نمایش عموم گذارده می شود.
در طبقه بالا و در قسمت زیر شیروانی ، انباری قرار دارد كه محل نگهداری اشیای مطالعاتی است و آثاری كه از كاوش های علمی به دست می آید و یا از حفاران و قاچاقچیان به صورت غیر مجاز كشف شده ، ابتدا جهت مطالعه و مرمت در این بخش حفظ می گردد. كارگاه مرمت اشیای موزه نیز در اتاقی دیگر در این طبقه فعال است.

sorna
07-14-2010, 12:15 AM
کشاورزی و دام داری

گيلان منطقه ای با خاك حاصل خيز و اقتصاد كشاورزی پررونق است. گيلان از نظر نوع زمين زير كشت و محصولات كشاورزی، به دو منطقه كلی تقسيم می شود:
- منطقه جلگه ای: اين منطقه با بهره گيری از خاك حاصل خيز، شبكه آبرسانی وسيع، هوای معتدل و مرطوب، به كانون كشت برنج، چای، توتون، بادام زمينی، حبوبات، صيفی جات و مركبات تبديل شده است.
- منطقه كوهستانی:اين منطقه با خاك و شبكه آبرسانی مناسب به كانون های كشت گندم و جو، يونجه، ‌زيتون و فندق تبديل شده است. دام داري نيز دراين منطقه رايج است ولي كشاورزي رونق بيش تري دارد.

sorna
07-14-2010, 12:17 AM
وجه تسميه و پيشينه تاريخي نام گيلان برگرفته از نام قوم گيل است كه پيش از مهاجرت آريايي ها به همراه قوم ديلم در اين منطقه مي زيسته اند. تاريخ گيلان تا شش قرن پيش از ميلاد، تاريك و مبهم است و تنها با تكيه بر پاره ای اشاره ها، گمانه ها و كاوش های باستان شناختی است كه می توان گوشه هايی از تاريخ اين منطقه را روشن كرد. آثار به دست آمده از اين كاوش ها نشان دهنده آنند که سرزمين های سواحل جنوب دريای مازندران (خزر) به دوره پيش از آخرين يخ بندان (بين 50 تا 150 هزار سال پيش) تعلق دارند. با مهاجرت آريايی ها و ديگر قوم ها به اين سرزمين، از آميزش مهاجران و ساكنان بومی منطقه، قوم های جديدی پديد آمده اند كه در اين دو قوم « گيل » و « ديلم » اكثريت داشته اند. ازهمان آغاز، فرمان روايان اين دو قوم از آزادی كامل برخوردار بوده اند و هيچ گاه، در برابر بيگانگان و يا در مقابل حاكمان ديگر، تسليم نشده اند و حتی به اطاعت دولت ماد نيز در نيامده اند.
درقرن ششم پيش ازميلاد، گيلانيان با كوروش هخامنشی متحد شده و دولت ماد را سرنگون كردند. گيلانيان، در جريان محاصره و تسخير بابل، به ياری كوروش شتافتند. در زمان ساسانيان، گيلان تا اندازه ای استقلال خود را از دست داد و اردشير بابكان بر اين قوم پيروز شد. او به ياری ارتشی مركب از 300 هزار مرد جنگی و نزديك به 10 هزار سوار، گيلان را تسخير كرد. اين ارتش به زودی از هم پاشيد و كارآيی خود را از دست داد. در اواخر پادشاهی قباد كه هرج و مرج در ايران پديد آمده بود، گيل ها بنای سركشی و تعرض به همسايگان را گذاشتند. خسرو انوشيروان در آغاز سلطنت خود ارتشی بزرگ به گيلان فرستاد و گيلانيان را ناگزير كرد به درگاه كسرا به عذر خواهی بروند. انوشيروان آن ها را بخشيد و در دوران ساسانيان، گيلان هم چنان زير فرمان شاهان ساسانی باقی ماند.
پس از پيروزی عرب های مسلمان بر ايرانيان، گيلان به مأمن علويان تبديل شد. ديلميان نيز كه در مخالفت با خلفای عباسی در حدود دو قرن در كوهستان ها پناه گرفته بودند، به مرور با علويان متحد شدند. نخستين علوی كه به ديلم پناه برد، يحيی بن عبدالله از نوادگان امام حسن (ع) بود. پس از وی، انبوهی از علويان به آن جا راه يافتند. در حدود سال 290 هجری قمری، مردم گيلان و ديلم كم كم به مذهب علويان روی آوردند و در گسترش آن نيز كوشش بسيار كردند.
از سال 290 هـ . ق در تاريخ ايران، سلسله هايی با منشاء گيلانی و ديلمی پديد آمدند و دايره نفوذ خود را گسترش دادند. يكی از مهم ترين اين سلسله ها آل بويه بود كه حتی به بغداد، مركز خلفای عباسی نيز لشگر كشيد و خليفه عباسی را شكست داد. از اين تاريخ به بعد، كم كم دست خلفای عباسی از ايران كوتاه شد. از اين قرن تا زمان حمله مغولان، فرقه های مختلف اسلامی، از جمله اسماعيليه در اين ناحيه نفوذ داشتند.
فاتحان مغول در قرن هفتم، ارتشی بزرگ را برای تصرف ايران فرستادند. اما به دليل راه های سخت گيلان، تا اوايل سده هشتم هجری قمری بر اين بخش از ايران دست نيافتند. سرانجام اولجايتو موفق شد اين سرزمين را به تصرف خود در آورد، ولی نتوانست برای مدت درازی آن را در اختيار داشته باشد.
گيلانيان دربه قدرت رسيدن صفويان نقش مهمی ايفا كردند. در سال 900 هجری قمری، شيخ زادگان اردبيلی از اولاد شيخ صفی، سلطان حميد و فرزندش را پذيرفتند. مردم گيلان كه از مريدان خانقاه اردبيل بودند، به شايستگی از شيخ زادگان اردبيلی پذيرايی كردند. گيلان، در زمان سلطنت شاه عباس اول استقلال خود را از دست داد. نادر شاه افشار كه علاقه زيادي به افزايش قدرت نيروی دريايی ايران داشت، چندين كارگاه كشتی سازی در اين استان، به ويژه در لنگرود، تاسيس كرد.
پيش از روی كار آمدن نادر شاه، روس ها نخستين حملات خود را به ايران آغاز كردند. در سال 1071 هجری قمری، شماری از قزاقان روس به قصد غارت گيلان، با چند كشتی به ساحل گيلان حمله كردند و در برخی از مناطق آن دست به چپاول زدند، که نادر شاه با قدرت آنان را به سرزمين خودشان بازگرداند.