R A H A
07-30-2011, 02:30 AM
هر چه جامعهای كهنتر و با تمدن طولانی باشد احتمال اینكه مردم آن جامعه نسبت به جوامع متاخر باورها و طرحوارههای كهنتر و سنتیتری را یدك بكشند، بیشتر است. هر كس در طول زندگی خود در كشور ما بارها و بارها واژه «شانس» را شنیده یا به كار برده است. بسیاری افراد هستند كه شبها با این آرزو و رویا سر بر بالین میگذارند كه سرنوشتشان تغییر كند و شانس به آنها رو بیاورد. افرادی معتقدند در طول زندگی هر فرد «شانس» فقط یك بار در منزلشان را میكوبد.
به گزارش تکناز به نقل از شرق بسیاری از افراد با این رویا سر بر بالین میگذارند كه در قرعهكشی برنده شوند و نمیشوند. برخی از افرادی كه خود را «بدشانس» میپندارند و میشناسند در طول زندگی نقش «قربانی» را میپذیرند و خود را مستحق هر آنچه بدی و زشتی و پلیدی است، میدانند! آنچه در ذهن و روح بسیاری از ما جاسازی كرده و به شكل باور عمل میكند تحت این عنوان كه «سرنوشت هر كسی از قبل مشخص شده است» و «سرنوشت را نمیشود از سر نوشت»، موهوماتی بیش نیست و در واقع با تغییر افكار و نگرش (نوشتههای درون سر = سرنوشت) هر كس میتواند سرنوشت خود را تعیین كند.
تكیه بر باورهای اشتباهی چون «سرنوشت محتوم» و «شانس»، ارمغانی به جز مسوولیتگریزی و منفعل بودن در پی ندارد. مهمترین ویژگی انسانی انسانها در مقایسه با دیگر جانداران، ویژگی «انتخابگری» است. اصولاً فلسفه «معاد» با انتخابگری انسانها معنا پیدا میكند.
ریچارد وایزمن روانشناس با تحقیقات متعددی پاسخی منطقی و علمی به موارد فوق داده است. او معتقد است كلید خوششانسی و بدشانسی افراد در افكار و رفتارشان نهفته است.
اما چگونه؟
به نظر وایزمن تفاوت چشمگیری بین «بدشانسها» و «خوششانسها» در خصوصیاتی مثل برونگرایی، روانرنجوری و جسارت وجود دارد.
«برونگرایی» افراد خوششانس به طور مشهودی بالاتر از بدشانسهاست. برونگرایی از سه طریق، احتمال برخورد خوششانسها با حوادث و پیشامدهای خوشاقبال را به نحو چشمگیری افزایش میدهد.
1- معاشرت با افراد بیشتر
2- بهره بردن از «گیرایی اجتماعی»
3- در تماس بودن با افراد
شاخص «روانرنجوری» میزان آسودگی یا اضطراب فرد را میسنجد. از نظر وایزمن افراد بدشانس عموماً عصبیتر از افراد خوششانس هستند و این فشار عصبی توانایی آنها در توجه به فرصتهای غیرمنتظره را مختل میكند.
در واقع خوششانسها آدمهای باز، راحت و با پذیرش بالاتری هستند.
همچنین از نظر وایزمن، خوششانسها «جسارت» خیلی بیشتری نسبت به بدشانسها دارند یعنی در زندگی پذیرای تجربههای جدید هستند. افراد خوششانس در انتظار وقوع چیزهای بهتری هستند و با روبهرو شدن، از آنها بهره میبرند. در واقع خوششانسها، خوشبینتر هستند و تصویر ذهنیای كه از خود و جهان پیرامون خود دارند مثبت است بنابراین هم تصویر ذهنی مثبت و هم قانون جذب، اثر مثبت خود را میگذارند.
حالا ممكن است این سوال پیش آید كه آیا امكان تبدیل افراد بدشانس به افراد خوششانس وجود دارد؟
باز هم وایزمن در تحقیقات بعدی خود نشان داد كه چنین چیزی ممكن است. او به عنوان روانشناس با گروهی از داوطلبان كار كرد و تمریناتی در جهت خوششانس كردن آنان ارائه داد. نتایج حیرتانگیز بود. 80 درصد داوطلبان خوششانستر شده بودند.
وایزمن معتقد است آدمهای خوششانس بر اساس چهار اصل زیر برای خود فرصت ایجاد میكنند.
1- آنها در ایجاد و یافتن فرصتهای مناسب مهارت دارند.
2- به قوه شهود گوش میسپارند و براساس آن تصمیمهای مثبت میگیرند.
3- به خاطر توقعات مثبت، هر اتفاق نیكی برای آنها رضایتبخش است.
4- نگرش انعطافپذیر آنها، بدبیاری را به خوشاقبالی تبدیل میكند.
شما خواننده گرامی خود را جزء كدام دسته میدانید؟
اگر جزء خوششانسها هستید باید از طرز نگرش، تفكر و رفتارتان سپاسگزار باشید نه شانس ولی اگر جزء بدشانسها هستید لازم است از همین الان دست به كار شوید، وقتش رسیده كه تغییر كاربری دهید!
به گزارش تکناز به نقل از شرق بسیاری از افراد با این رویا سر بر بالین میگذارند كه در قرعهكشی برنده شوند و نمیشوند. برخی از افرادی كه خود را «بدشانس» میپندارند و میشناسند در طول زندگی نقش «قربانی» را میپذیرند و خود را مستحق هر آنچه بدی و زشتی و پلیدی است، میدانند! آنچه در ذهن و روح بسیاری از ما جاسازی كرده و به شكل باور عمل میكند تحت این عنوان كه «سرنوشت هر كسی از قبل مشخص شده است» و «سرنوشت را نمیشود از سر نوشت»، موهوماتی بیش نیست و در واقع با تغییر افكار و نگرش (نوشتههای درون سر = سرنوشت) هر كس میتواند سرنوشت خود را تعیین كند.
تكیه بر باورهای اشتباهی چون «سرنوشت محتوم» و «شانس»، ارمغانی به جز مسوولیتگریزی و منفعل بودن در پی ندارد. مهمترین ویژگی انسانی انسانها در مقایسه با دیگر جانداران، ویژگی «انتخابگری» است. اصولاً فلسفه «معاد» با انتخابگری انسانها معنا پیدا میكند.
ریچارد وایزمن روانشناس با تحقیقات متعددی پاسخی منطقی و علمی به موارد فوق داده است. او معتقد است كلید خوششانسی و بدشانسی افراد در افكار و رفتارشان نهفته است.
اما چگونه؟
به نظر وایزمن تفاوت چشمگیری بین «بدشانسها» و «خوششانسها» در خصوصیاتی مثل برونگرایی، روانرنجوری و جسارت وجود دارد.
«برونگرایی» افراد خوششانس به طور مشهودی بالاتر از بدشانسهاست. برونگرایی از سه طریق، احتمال برخورد خوششانسها با حوادث و پیشامدهای خوشاقبال را به نحو چشمگیری افزایش میدهد.
1- معاشرت با افراد بیشتر
2- بهره بردن از «گیرایی اجتماعی»
3- در تماس بودن با افراد
شاخص «روانرنجوری» میزان آسودگی یا اضطراب فرد را میسنجد. از نظر وایزمن افراد بدشانس عموماً عصبیتر از افراد خوششانس هستند و این فشار عصبی توانایی آنها در توجه به فرصتهای غیرمنتظره را مختل میكند.
در واقع خوششانسها آدمهای باز، راحت و با پذیرش بالاتری هستند.
همچنین از نظر وایزمن، خوششانسها «جسارت» خیلی بیشتری نسبت به بدشانسها دارند یعنی در زندگی پذیرای تجربههای جدید هستند. افراد خوششانس در انتظار وقوع چیزهای بهتری هستند و با روبهرو شدن، از آنها بهره میبرند. در واقع خوششانسها، خوشبینتر هستند و تصویر ذهنیای كه از خود و جهان پیرامون خود دارند مثبت است بنابراین هم تصویر ذهنی مثبت و هم قانون جذب، اثر مثبت خود را میگذارند.
حالا ممكن است این سوال پیش آید كه آیا امكان تبدیل افراد بدشانس به افراد خوششانس وجود دارد؟
باز هم وایزمن در تحقیقات بعدی خود نشان داد كه چنین چیزی ممكن است. او به عنوان روانشناس با گروهی از داوطلبان كار كرد و تمریناتی در جهت خوششانس كردن آنان ارائه داد. نتایج حیرتانگیز بود. 80 درصد داوطلبان خوششانستر شده بودند.
وایزمن معتقد است آدمهای خوششانس بر اساس چهار اصل زیر برای خود فرصت ایجاد میكنند.
1- آنها در ایجاد و یافتن فرصتهای مناسب مهارت دارند.
2- به قوه شهود گوش میسپارند و براساس آن تصمیمهای مثبت میگیرند.
3- به خاطر توقعات مثبت، هر اتفاق نیكی برای آنها رضایتبخش است.
4- نگرش انعطافپذیر آنها، بدبیاری را به خوشاقبالی تبدیل میكند.
شما خواننده گرامی خود را جزء كدام دسته میدانید؟
اگر جزء خوششانسها هستید باید از طرز نگرش، تفكر و رفتارتان سپاسگزار باشید نه شانس ولی اگر جزء بدشانسها هستید لازم است از همین الان دست به كار شوید، وقتش رسیده كه تغییر كاربری دهید!