R A H A
07-30-2011, 02:24 AM
این بحث برای خانمهای جوان خیلی داغ است. وقتی به تالارهای گفتگوی خانوادگی سر میزنید، علاقهمندان زیادی را در آنجا میبینید. وقتی پای صحبت خانمها مینشینید هم حرفهای زیادی هست که مورد مشورت قرار میگیرد، اما مردمداری، شوهرداری، همسایهداری، خانوادهداری و همینطور مادرشوهرداری هم فوت و فنی دارد که باید آن را بیاموزید. اگر شما با همه افراد روابط خوبی برقرار میکنید و هنر ارتباط برقرار کردن را دارید، بعید نیست که روابط خوبی نیز با مادر همسرتان داشته باشید زیرا ارتباط یک مهارت اجتماعی است. اما پیش از هر چیز خوب است مادرشوهر را بشناسید.
مادرشوهر کیست؟
گرچه این سوال، ساده به نظر میرسد، اما ظرافتهایی دارد که باید به آن توجه کرد.
اول اینکه مادرشوهر یک خانم است. بنابراین او هم مثل شما روزی مادرشوهر داشته و اگر بخواهید او را دور بزنید یا عروسبازی دربیاورید زود میفهمد، زیرا ۴ تا پیراهن بیشتر از شما پاره کرده و مدتهاست که نقش عروس را بازی میکند.
دوم اینکه او هم یک انسان مثل شماست. این را گفتم برای اینکه بدانید برخی، مادرشوهرها را دارای قدرتهای اسطورهای میدانند که چندان واقعی نیست. نسترن عروس ۲۰ سالهای است که در اولین مواجهه با مادرشوهرش زده بود زیر گریه، چون آنقدر دچار ترس و لکنت شده بود که نتوانسته بود اثر مثبتی از خود به جای بگذارد و کاملا خود را درمانده حس کرده بود.
مادرشوهر یک مادر است
مادر بودن با دلسوز بودن و مهربان بودن توام است. نرگس یک مادرشوهر ۵۲ ساله است. او میگوید: ما هم زن هستیم و میدانیم عروس چه توقعاتی دارد، اما نمیتوانیم راحت پا روی دل خود بگذاریم. اگر تازهعروسها مادر شدن را تجربه کرده بودند، ما را بهتر درک میکردند. آدم دلش برای بچهاش که یک عمر بزرگش کرده تنگ میشود. از بیتجربگی عروس نگران میشود که مبادا زندگیشان سخت بگذرد. از تازه کاری داماد نگران میشود که مبادا در زندگی کم و کسری داشته باشد. اگر میبینید مادرشوهری زیاد سراغ عروس و داماد را میگیرد از بدجنسی نیست؛ کمی مربوط به کنجکاویهای زنانه است و بسیاری به خاطر دلنگرانیهای مادرانه.
مادرشوهر دل نازک است
نیره ساجدی، روانشناس خانواده میگوید: مادرشوهر همیشه آن شخصیت با صلابت و قدرتمندی نیست که شما در تلویزیون دیدهاید. خیلی از مادرشوهرها از نسل قبلی و خانواده سنتی آمدهاند. در خانوادههای سنتی گاهی زنان بالاترین ظلم را به یکدیگر روا میداشتند. بانویی نزد من آمده بود و از عروسش گلایه میکرد و میگفت: مگر من آدم نبودم. ۱۵ ساله بودم که عروس شدم و در این سن و سال زمستان که میشد مادرشوهرم رخت همه خانواده را جمع میکرد و میداد من لب حوض بشویم. گاهی هوا اینقدر سرد بود که به محض پهن کردن رختها همه یخ میزدند. حالا اگر عروس و پسرم به خانه ما بیایند عروسم مثل مهمان رفتار میکند و از جایش تکان نمیخورد و سهم خود را در همکاری با خانواده ادا نمیکند.
این روانشناس میافزاید: گاهی مادرشوهر مادر رنجدیدهای است که از فرزند خود جز پرخاش ندیده و حالا که میبیند پسرش وقتی به ثمر نشسته همه کارهایی را که از او دریغ میکرده در حق همسرش روا میدارد، دلشکسته میشود و گاهی خود را با عروس مقایسه میکند و میخواهد جایگاه خود را در مقابل عروس بازتعریف کند. گاهی نیز همه این کارها به خاطر دلتنگی است و یک رفت و آمد ساده ولو برای نیم ساعت میتواند این دلتنگیها را کاهش دهد.
شما اگر کمی دقت کنید همه این تشویشها را در مادر خود نیز مییابید. البته واکنش افراد یکسان نیست، اما چیزهای دیگری نیز در این رابطه مهم است.
خوشبختی درون شماست
با عروس خانمهای زیادی برخورد کردهام که از مادرشوهر چنان گلایه میکنند که گویی پرنده خوشبختی آنان را در قفسی حبس کرده و جلوی هر نوری را در زندگی آنان گرفته است. در حالی که مشاوران معتقدند خوشبختی در درون شما یافت میشود، نه در دستان شخصی دیگر.
بنابراین اگر خوشبختی و شادی و آرامش خود را وابسته به یک عامل بیرونی نکنید، چیزی آن را برهم نخواهد زد. ما آدمهای بیرون از وجود خود را نمیتوانیم کنترل کنیم. ممکن است مادر شوهر یکی از آنها باشد، ولی ما بدون کسب توجه او نیز میتوانیم خوشبخت باشیم.
برنامهای برای دل خودتان
اگر حس میکنید مادرشوهرتان دوست دارد هفتهای یک بار با شما ملاقات داشته باشد و شما میتوانید این خواسته را برآورده کنید با همسرتان مشورت کنید و ابتکار عمل را به دست بگیرید.
مهربان محمدی، بانوی ۲۷ سالهای است که از ناخشنودی مادرشوهرش کلافه است و میگوید هر کاری میکنم مرا دوست ندارد و هر وقت او را دعوت میکنم از برخوردهایش ناراحت میشوم و حس میکنم او مرا بازیچه خود قرار داده است و در دل به ناراحتیهایم میخندد.
نکته همین جاست. نباید پیشداوری و قضاوت کرد، اما باید مسوولانه و برنامهریزی شده عمل کرد. شما برنامهریزی کنید و طبق برنامه او و برحسب وظیفه با وی رفت و آمد کنید و هیچ توقعی نداشته باشید. مطمئنا او نیز بزودی نرم خواهد شد. شما نیز آسودهاید که دارید طبق برنامه خود عمل میکنید و بازیچه دست کسی نیستید.
همسرتان را متقاعد کنید که خودتان باید برای زندگی خود تصمیم بگیرید. نه خانواده شما و نه خانواده همسرتان نمیتوانند در زندگی شما تصمیمگیرنده باشند، اما در صورت نیاز، آنان بزرگترهای باتجربهای هستند که بهترین مشورتها را میتوانید از آنان بگیرید.
اعترافگیری نکنید
فراموش نکنید خانواده شما و خانواده همسرتان از آدمهای معمولیاند که البته جایزالخطا هستند. بابت این اشتباهات و خطاها مچگیری نکنید و نکوشید همسرتان را قاضی کنید. این کار، او را بین شما و خانوادهاش قرار میدهد و کار خوشایندی نیست.
عروس وظیفهشناسی باشید، ولی برای جلب توجه خودکشی نکنید. لازم نیست دست به هر کاری بزنید که از شما راضی باشند. گاهی زمان همه چیز را حل میکند.یعنی با استفاده از مهارتهای زندگی و ارتباطی در بستر زمان میتوانید ارتباط خود و خانواده همسرتان را بهبود بخشید.
در آخر تاکید میکنم که دنیا خیلی بزرگ است و قرار نیست همه مردم آن شما را دوست داشته باشند. در واقع مهم است که خودتان حتما خودتان را دوست داشته باشید و شاخصهای انسانی را در روابط خود و مادر همسرتان در نظر بگیرید و منصفانه هر کاری که برای مادر خود میکنید برای او هم بکنید. گاهی اگر لازم است رهنمودهایش را با احترام گوش دهید و نشان بدهید که به کار میبندید. احترام، احترام میآورد و عشق جواب عشق دریافت میکند اما اگر این اتفاق نیفتاد، شما به آخر دنیا نرسیدهاید.
مادرشوهر کیست؟
گرچه این سوال، ساده به نظر میرسد، اما ظرافتهایی دارد که باید به آن توجه کرد.
اول اینکه مادرشوهر یک خانم است. بنابراین او هم مثل شما روزی مادرشوهر داشته و اگر بخواهید او را دور بزنید یا عروسبازی دربیاورید زود میفهمد، زیرا ۴ تا پیراهن بیشتر از شما پاره کرده و مدتهاست که نقش عروس را بازی میکند.
دوم اینکه او هم یک انسان مثل شماست. این را گفتم برای اینکه بدانید برخی، مادرشوهرها را دارای قدرتهای اسطورهای میدانند که چندان واقعی نیست. نسترن عروس ۲۰ سالهای است که در اولین مواجهه با مادرشوهرش زده بود زیر گریه، چون آنقدر دچار ترس و لکنت شده بود که نتوانسته بود اثر مثبتی از خود به جای بگذارد و کاملا خود را درمانده حس کرده بود.
مادرشوهر یک مادر است
مادر بودن با دلسوز بودن و مهربان بودن توام است. نرگس یک مادرشوهر ۵۲ ساله است. او میگوید: ما هم زن هستیم و میدانیم عروس چه توقعاتی دارد، اما نمیتوانیم راحت پا روی دل خود بگذاریم. اگر تازهعروسها مادر شدن را تجربه کرده بودند، ما را بهتر درک میکردند. آدم دلش برای بچهاش که یک عمر بزرگش کرده تنگ میشود. از بیتجربگی عروس نگران میشود که مبادا زندگیشان سخت بگذرد. از تازه کاری داماد نگران میشود که مبادا در زندگی کم و کسری داشته باشد. اگر میبینید مادرشوهری زیاد سراغ عروس و داماد را میگیرد از بدجنسی نیست؛ کمی مربوط به کنجکاویهای زنانه است و بسیاری به خاطر دلنگرانیهای مادرانه.
مادرشوهر دل نازک است
نیره ساجدی، روانشناس خانواده میگوید: مادرشوهر همیشه آن شخصیت با صلابت و قدرتمندی نیست که شما در تلویزیون دیدهاید. خیلی از مادرشوهرها از نسل قبلی و خانواده سنتی آمدهاند. در خانوادههای سنتی گاهی زنان بالاترین ظلم را به یکدیگر روا میداشتند. بانویی نزد من آمده بود و از عروسش گلایه میکرد و میگفت: مگر من آدم نبودم. ۱۵ ساله بودم که عروس شدم و در این سن و سال زمستان که میشد مادرشوهرم رخت همه خانواده را جمع میکرد و میداد من لب حوض بشویم. گاهی هوا اینقدر سرد بود که به محض پهن کردن رختها همه یخ میزدند. حالا اگر عروس و پسرم به خانه ما بیایند عروسم مثل مهمان رفتار میکند و از جایش تکان نمیخورد و سهم خود را در همکاری با خانواده ادا نمیکند.
این روانشناس میافزاید: گاهی مادرشوهر مادر رنجدیدهای است که از فرزند خود جز پرخاش ندیده و حالا که میبیند پسرش وقتی به ثمر نشسته همه کارهایی را که از او دریغ میکرده در حق همسرش روا میدارد، دلشکسته میشود و گاهی خود را با عروس مقایسه میکند و میخواهد جایگاه خود را در مقابل عروس بازتعریف کند. گاهی نیز همه این کارها به خاطر دلتنگی است و یک رفت و آمد ساده ولو برای نیم ساعت میتواند این دلتنگیها را کاهش دهد.
شما اگر کمی دقت کنید همه این تشویشها را در مادر خود نیز مییابید. البته واکنش افراد یکسان نیست، اما چیزهای دیگری نیز در این رابطه مهم است.
خوشبختی درون شماست
با عروس خانمهای زیادی برخورد کردهام که از مادرشوهر چنان گلایه میکنند که گویی پرنده خوشبختی آنان را در قفسی حبس کرده و جلوی هر نوری را در زندگی آنان گرفته است. در حالی که مشاوران معتقدند خوشبختی در درون شما یافت میشود، نه در دستان شخصی دیگر.
بنابراین اگر خوشبختی و شادی و آرامش خود را وابسته به یک عامل بیرونی نکنید، چیزی آن را برهم نخواهد زد. ما آدمهای بیرون از وجود خود را نمیتوانیم کنترل کنیم. ممکن است مادر شوهر یکی از آنها باشد، ولی ما بدون کسب توجه او نیز میتوانیم خوشبخت باشیم.
برنامهای برای دل خودتان
اگر حس میکنید مادرشوهرتان دوست دارد هفتهای یک بار با شما ملاقات داشته باشد و شما میتوانید این خواسته را برآورده کنید با همسرتان مشورت کنید و ابتکار عمل را به دست بگیرید.
مهربان محمدی، بانوی ۲۷ سالهای است که از ناخشنودی مادرشوهرش کلافه است و میگوید هر کاری میکنم مرا دوست ندارد و هر وقت او را دعوت میکنم از برخوردهایش ناراحت میشوم و حس میکنم او مرا بازیچه خود قرار داده است و در دل به ناراحتیهایم میخندد.
نکته همین جاست. نباید پیشداوری و قضاوت کرد، اما باید مسوولانه و برنامهریزی شده عمل کرد. شما برنامهریزی کنید و طبق برنامه او و برحسب وظیفه با وی رفت و آمد کنید و هیچ توقعی نداشته باشید. مطمئنا او نیز بزودی نرم خواهد شد. شما نیز آسودهاید که دارید طبق برنامه خود عمل میکنید و بازیچه دست کسی نیستید.
همسرتان را متقاعد کنید که خودتان باید برای زندگی خود تصمیم بگیرید. نه خانواده شما و نه خانواده همسرتان نمیتوانند در زندگی شما تصمیمگیرنده باشند، اما در صورت نیاز، آنان بزرگترهای باتجربهای هستند که بهترین مشورتها را میتوانید از آنان بگیرید.
اعترافگیری نکنید
فراموش نکنید خانواده شما و خانواده همسرتان از آدمهای معمولیاند که البته جایزالخطا هستند. بابت این اشتباهات و خطاها مچگیری نکنید و نکوشید همسرتان را قاضی کنید. این کار، او را بین شما و خانوادهاش قرار میدهد و کار خوشایندی نیست.
عروس وظیفهشناسی باشید، ولی برای جلب توجه خودکشی نکنید. لازم نیست دست به هر کاری بزنید که از شما راضی باشند. گاهی زمان همه چیز را حل میکند.یعنی با استفاده از مهارتهای زندگی و ارتباطی در بستر زمان میتوانید ارتباط خود و خانواده همسرتان را بهبود بخشید.
در آخر تاکید میکنم که دنیا خیلی بزرگ است و قرار نیست همه مردم آن شما را دوست داشته باشند. در واقع مهم است که خودتان حتما خودتان را دوست داشته باشید و شاخصهای انسانی را در روابط خود و مادر همسرتان در نظر بگیرید و منصفانه هر کاری که برای مادر خود میکنید برای او هم بکنید. گاهی اگر لازم است رهنمودهایش را با احترام گوش دهید و نشان بدهید که به کار میبندید. احترام، احترام میآورد و عشق جواب عشق دریافت میکند اما اگر این اتفاق نیفتاد، شما به آخر دنیا نرسیدهاید.