توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : English poem / قطعه شعر انگلیسی
shirin71
07-28-2011, 06:16 PM
آنچه که هستی هدیه خداوند به توست و آنچه که می شوی هدیه تو به خداوند، پس بی نظیر باش .
The person that you are, is gods gift to you, and the one you will be is your Gift to god, so be perfect and excellent.
وقتی به چیزی که آرزوت بود رسیدی ، تازه میفهمی که آرزوش بهتر از داشتنش .
When you reach to your wish, you understand that wishing some thing is better than having that.
بعضی از آدما مثل کوه می مونن ، هر چی بهشوننزدیک تر بشی ، بیشتر به عظمت و بزرگی شون پی می بری .
Some people are like moan thins, when you get closer to them, you find out their authority more.
همیشه فکر کن تو یه دنیای شیشه ای زندگی می کنی ، پس سعی کن به طرف کسیسنگ پرتاب نکنی ، چون اولین چیزی که می شکنه دنیای خودته .
Think about living in a glass world, so trying not throw stone to anyone, because the first thing that will be broken is your world.
زندگی مثل یه جاده است ،من و تو مسافرشیم ، قدر لحظه ها رو بدونیم ، ممکنه فردا نباشیم . Life is a road and you are its passengers so, be careful about the value of your times, maybe you wont be in the road tomorrow
shirin71
07-28-2011, 06:16 PM
Following the sun, to find the one
خورشید را تعقیب کن تا کسی را بیابی
Who's giving you the wings to fly
کسی که بالهایی برای پرواز به تو ببخشد
Following the sun, the golden one
خورشید را تعقیب کن آن گوی طلایی
Losing sense for space and time
خودت را غرق فضا و زمان کن
Can you feel the waves of life
آیا امواج زندگی را حس میکنی؟
Can you hear the sigh of love
آیا آه عشق را میشنوی؟
Do you believe in it
آیا به آن اعتقادی داری؟
Oh
آه..
Following the sun, just for the one
خورشید را تعقیب کن فقط برای کسی
Till you'll find the door you thought
تا برای چیزی که بهش فکر میکنی راهی پیدا کنی
Following the sun, like everyone
خورشید را تعقب کن و مثل هر کسی
Searching for a sign of hope
در جستجوی نشانه ای از امید باش
Have a look up to the sky
نگاهی به آسمان بیانداز
See the billion stars above
بیلیونها ستاره را ببین
Cos maybe on one of them
زیرا شاید در یکی از آنها
You'll spend your further life
محلی برای زندگی آینده ات خواهد بود
منبع:
Michael Cretu
Folowing The Sun
Album:Voyageur
Enigmamusic.com
shirin71
07-28-2011, 06:16 PM
You have to live moment to moment, you
Have to live each moment as if it is the last
Moment. So don't waste it in quarreling, in
Nagging or in fighting.
Perhaps you will not find the next moment even
For an apology.
از لحظه به لحظه زندگي كردن گريزي نيست.بايد هر لحظه
را چنان زندگي كني كه گويي واپسين لحظه است.
پس وقت را در جدل، گلايه و نزاع تلف نكن.
شايد لحظه بعد حتي براي پوزش طلبي در دست تو نباشد.
اوشو
shirin71
07-28-2011, 06:16 PM
lyrics
My best friend gave me the best advice
He said each day's a gift and not a given right
Leave no stone unturned, leave your fears behind
And try to take the path less traveled by
That first step you take is the longest stride
If today was your last day
And tomorrow was too late
Could you say goodbye to yesterday?
Would you live each moment like your last?
Leave old pictures in the past
Donate every dime you have?
If today was your last day
Against the grain should be a way of life
What's worth the prize is always worth the fight
Every second counts 'cause there's no second try
So live like you'll never live it twice
Don't take the free ride in your own life
If today was your last day
And tomorrow was too late
Could you say goodbye to yesterday?
Would you live each moment like your last?
Leave old pictures in the past
Donate every dime you have?
Would you call old friends you never see?
Reminisce of memories
Would you forgive your enemies?
Would you find that one you're dreaming of?
Swear up and down to God above
That you finally fall in love
If today was your last day
If today was your last day
Would you make your mark by mending a broken heart?
You know it's never too late to shoot for the stars
Regardless of who you are
So do whatever it takes
'Cause you can't rewind a moment in this life
Let nothin' stand in your way
Cause the hands of time are never on your side
If today was your last day
And tomorrow was too late
Could you say goodbye to yesterday?
Would you live each moment like your last?
Leave old pictures in the past
Donate every dime you have?
Would you call old friends you never see?
Reminisce of memories
Would you forgive your enemies?
Would you find that one you're dreaming of?
Swear up and down to God above
That you finally fall in love
If today was your last day
ترجمه
بهترين دوست من به من داد بهترين مشاوره را
او گفت : هر روز يک موهبت است و نه يک حق داده شده
مرخصي بدون سنگ پيچ نخورده
ترک کن ترست را و پشت سر بگذار
و سعي کن کمتر از اين مسير سفر کني
که اولين گام شما را به طولاني ترين گام ميکشاند
اگر امروز آخرين روز تو بود
و فردا خيلي دير شده بود
تو ميتوانستي با ديروز خداحافظي کني؟
ممکن است هر لحظه از زندگي ات را مانند گذشته باشي؟
فراموش کن خاطرات گذشته خودت را
آيا اهدا ميکردي هر سکه اي که داشتي؟
اگر امروز آخرين روز تو بود؟
در برابر هر جوانه اي بايد باشد يک راه زندگي
چه چيزي با ارزش تر از اين جايزه است با ارزش تر از مبارزه
علت هر حساب دومي بدون امتحان دوم وجود ندارد
پس زندگي مثل تو خواهد بود
هرگز زندگي دوبار نمي شود
سواري مجاني در زندگي ات نده
اگر امروز آخرين روز تو بود
و فردا خيلي دير شده بود
تو ميتوانستي با ديروز خداحافظي کني؟
ممکن است هر لحظه از زندگي ات را مانند گذشته باشي؟
فراموش کن خاطرات گذشته خودت را
آيا اهدا ميکردي هر سکه اي که داشتي؟
اگر امروز آخرين روز تو بود؟
آيا با دوستان قديمي ات تماس گرفته اي؟
براي يادآوري خاطراتتان
آيا دشمنانت را بخشيده اي؟
آيا ممکن است پيدا کني آن کسي را که در روياهايت بوده؟
سوگند به بالا و پايين خداي آن بالا
که تو سرانجام فروکش ميکني در عشق
اگر امروز آخرين روز تو بود
اگر امروز آخرين روز تو بود
آيا تو قلب يک نفر را شکسته اي؟
تو ميداني که براي عکس گرفتن از ستاره هيچوقت دير نيست
صرف نظر کن از اينکه تو چه کسي هستي
پس انجام بده هرکاري را که قبول کردي
علتش اينه که تو نميتواني عقب بماني از زندگي حتي يک لحظه
نگذار هيچ چيز جلوي راهت را بگيرد
علتش اين است که دست هاي زمان هميشه در کنار تو هستند
اگر امروز آخرين روز تو بود
و فردا خيلي دير شده بود
تو ميتوانستي با ديروز خداحافظي کني؟
ممکن است هر لحظه از زندگي ات را مانند گذشته باشي؟
فراموش کن خاطرات گذشته خودت را
آيا اهدا ميکردي هر سکه اي که داشتي؟
اگر امروز آخرين روز تو بود؟
آيا با دوستان قديمي ات تماس گرفته اي؟
براي يادآوري خاطراتتان
آيا دشمنانت را بخشيده اي؟
آيا ممکن است پيدا کني آن کسي را که در روياهايت بوده؟
سوگند به بالا و پايين خداي آن بالا
که تو سرانجام فروکش ميکني در عشق
اگر امروز آخرين روز تو بود
shirin71
07-28-2011, 06:17 PM
Lyrics
I keep my soul
From anger and pain
I open my eyes
Visions i cant forget from the world we create
I am a bomb creator
I am fighting and i don't know why
I live Always will survive
I am a bomb creator
I am fighting and i don't know why
I live Always will survive
I open my eyes
Over again
I keep my soul
from the world
I Open my eyes
Over again
I keep my soul
I open my eyes
I know i can find in me a better world
from the world
recreate
I am a bomb creator
I am fighting and i don't know why
I live Always will survive
I am a bomb creator
I am fighting and i don't know why
I live Always will survive
i am a bomb creator
I open my eyes
Over again
I keep my soul
ترجمه
روحم را حفظ ميکنم
از خشم و درد
من باز ميکنم چشمانم را
براي ديدن اينکه جهان از ياد ببرد که ساختيم آن را
من يک بمب ساز هستم
من مبارزه ميکنم و نمي دانم چرا
زندگي من هميشه به زنده ماندن است
من يک بمب ساز هستم
من مبارزه ميکنم و نمي دانم چرا
زندگي من هميشه به زنده ماندن است
من باز ميکنم چشمانم را
دوباره به سويي ديگر
روحم را حفظ ميکنم
از جهان
من باز ميکنم چشمانم را
دوباره به سويي ديگر روحم را حفظ ميکنم
روحم را حفظ ميکنم
از خشم و درد
من باز ميکنم چشمانم را
براي ديدن اينکه جهان از ياد ببرد که ساختيم آن را
من يک بمب ساز هستم
من مبارزه ميکنم و نمي دانم چرا
زندگي من هميشه به زنده ماندن است
من يک بمب ساز هستم
من مبارزه ميکنم و نمي دانم چرا
زندگي من هميشه به زنده ماندن است
من باز ميکنم چشمانم را
دوباره به سويي ديگر
روحم را حفظ ميکنم
از جهان
من باز ميکنم چشمانم را
من مي دانم که مي توانم پيدا کنم يک جهان بهتر در خودم
از جهان
دوباره خلق کردن را
من يک بمب ساز هستم
من مبارزه ميکنم و نمي دانم چرا
زندگي من هميشه به زنده ماندن است
من يک بمب ساز هستم
من مبارزه ميکنم و نمي دانم چرا
زندگي من هميشه به زنده ماندن است
من يک بمب ساز هستم
من باز ميکنم چشمانم را
دوباره به سويي ديگر
روحم را حفظ ميکنم...
shirin71
07-28-2011, 06:17 PM
Lyrics
How could he know
This new dawn's light
Would change his life forever
Set sail to sea
But pulled off course
By the light of golden treasure
Was he the one causing pain
With his careless dreaming
Been afraid
Always afraid
Of the things he's feeling
He could just be gone
He would just sail on
He'll just sail on
How can I be lost
If I've got nowhere to go
Search for seas of gold
How come it's got so cold
How can I be lost
In remembrance
I relive
And how can I blame you
When it's me I can't forgive
These days drift on
Inside a fog
It's thick and suffocating
His sinking life
Outside it's hell
Inside intoxication
He's run aground
Like his life
Water much too shallow
Slipping fast
Down with his ship
Fading in the shadows
Now a castaway
They've all gone away
They've gone away
How can I be lost
If I've got nowhere to go
Search for seas of gold
How come it's got so cold
How can I be lost
In remembrance
I relive
And how can I blame you
When it's me I can't forgive
Forgive me
Forgive me not
Forgive me
Forgive me not
Forgive me
Forgive me not
Forgive me
Forgive me
Why can't I forgive me
Set sail to sea
But pulled off course
By the light of golden treasure
How could he know
This new dawn's light
Would change his life forever
How can I be lost
If I've got nowhere to go
Search for seas of gold
How come it's got so cold
How can I be lost'
In remembrance
I relive
how can I blame you
When it's me I can't forgive
ترجمه
از کجا بايد مي دانست
که در اين در اين صبح دم
زندگيش را براي هميشه تغيير خواهد داد؟
به سفر دريايي مي رود
ولي توسط روشنايي گنجينه طلايي
به راه خود ادامه مي دهد
آيا اوتنها کسي بوده که با خيالبافيهاي بي مبالاتش
باعث اين همه درد شده است؟
مي ترسيد
هميشه ازچيزهايي که احساس مي کرد مي ترسيد
فقط مي توانست برود
سفر مي کند
به سفر کردنش ادامه مي دهد
چطور مي توانم گم شوم؟
اگر جايي را براي رفتن نداشته باشم
به دنبال درياهايي پر از طلا مي گردم
چرا اينقدر سرد شده است؟
چطور مي توانم درخاطرم گم شوم؟
به هوش مي آيم
و چطور مي توانم تو را سرزنش کنم؟
وقتي اين تنها من هستم که نميتوانم او را ببخشم؟
اين روزها نيز در غبار فرو مي روند
غباري غليظ و خفقان آور
اين زندگي غرق شده اش
بيرونش جهنميست
و درونش، زهر آلود
مانند زندگيش به گل نشسته
در آبي کم عمق
به سرعت با کشتيش ليز مي خورد
و در سايه ها محو مي شود
و حال از همه دور مي افتد
همه آنها رفته اند
همه آنها رفته اند
چطور مي توانم گم شوم؟
اگر جايي را براي رفتن نداشته باشم
به دنبال درياهايي پر از طلا مي گردم
چرا اينقدر سرد شده است؟
چطور مي توانم درخاطرم گم شوم؟
به هوش مي آيم
و چطور مي توانم تو را سرزنش کنم؟
وقتي اين تنها من هستم که نميتوانم او را ببخشم؟
خود را ببخشم؟!
خود را نبخشم؟!
خود را ببخشم؟!
خود را نبخشم؟!
خود را ببخشم؟!
خود را نبخشم؟!
خود را ببخشم؟!
خود را ببخشم؟!
چرا نمبتوانم خودم را ببخشم؟
به سفر دريايي مي رود
ولي توسط روشنايي گنجينه طلايي
به راه خود ادامه مي دهد
از کجا بايد مي دانست
که در اين در اين صبح دم
زندگيش را براي هميشه تغيير خواهد داد؟
چطور مي توانم گم شوم؟
اگر جايي را براي رفتن نداشته باشم
به دنبال درياهايي پر از طلا مي گردم
چرا اينقدر سرد شده است؟
چطور مي توانم درخاطرم گم شوم؟
به هوش مي آيم
و چطور مي توانم تو را سرزنش کنم؟
وقتي اين تنها من هستم که نميتوانم اورا ببخشم
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.