توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : کشف ژن خیانت به همسر در مردان!
Sara12
07-11-2010, 11:29 PM
کشف ژن خیانت به همسر در مردان! این پژوهش تازه در سوئد حاکیست؛ مردان ممکن است دارای این ژن تقلب باشند که آنها را از مسیر راست و صحیح منحرف میسازد.
محققان سوئدی با انجام پژوهشی روی مقوله ازدواج موفق به کشف ژن تقلب یا خیانت به همسر در مردان شدهاند.
به گزارش ایسنا این پژوهش نشان داد: اگر مردان فاقد یک نوع ژن خاص در مغزشان باشند، شوهران وفاداری خواهند بود و عاشق همسرشان باقی خواهند ماند.
این پژوهش تازه در سوئد حاکیست؛ مردان ممکن است دارای این ژن تقلب باشند که آنها را از مسیر راست و صحیح منحرف میسازد.
دکتر هاس والوم متخصص ژنتیک رفتاری در انستیتو کارولینسکای استکهلم که سرپرستی این پژوهش را عهدهدار بوده، در این باره گفت: مردان حامل دو نسخه از این ژن دو برابر بیشتر از مردانی که یک نسخه از آن را دارند، دچار سوء تفاهمات زناشویی میشوند.
این ژن که روی بیش از هزار زوج آزمایش شده در واقع فعالیت هورمونی موسوم به «واسوپرسین» را تنظیم میکند.
به گزارش اسکای نت، این ژن دیکته میکند که گیرندههای واسوپرسین چگونه در مغز قرار بگیرند. این محققان با بررسی 552 مجموعه ژنی در دوقلوها دریافتند: مردانی که نوع خاصی از این ژن را دارند، بیشتر در روابط زناشویی خود دچار سوء تفاهم شده و کمتر در مقوله ازدواج موفق هستند.
http://www.funpatogh.com/Pic_Auto_Update_News/127912134322.jpeg.jpg ژن خیانت به همسر و جدول مندلیوف جامعه > دیدگاه ها - محققان سوئدی با پژوهش روی ازدواج، ژن تقلب یا خیانت به همسر را در مردان کشف کردهاند. ظاهر خبر بسیار ساده است اما آیا نباید از آن ترسید؟
محمود محمدی نسب:طبق این پژوهش، مردان ممکن است دارای این ژن تقلب باشند که در اینصورت از مسیر راست و صحیح منحرف میشوند. مردانی هم که حامل دو نسخه از این ژن هستند، دو برابر بیشتر از مردانی که یک نسخه از آن را دارند، دچار سوءتفاهمات زناشویی میشوند. این پژوهش همچنین نشان داده است مردان فاقد این نوع ژن خاص در مغزشان، شوهران وفاداری خواهند بود و عاشق همسرشان باقی خواهند ماند(1).
آیا این خبر و اخباری شبیه آن ما را یک قدم به «دنیای متهور نو»ی آلدوس هاکسلی نزدیکتر نمیکند؟
دنیای متهور نو چیست؟
دنیای متهور نو (Brave New World) رمانی از آلدوس هاکسلی نویسنده انگلیسی است که سال 1932 منتشر شد. موضوع آن هم اوهامی است که دنیایی متحد را تحت حکومت گروه متنفذین در سال 2500 مجسم میسازد. تکنیک حکمفرماست تا ضامن اجرای شعار دولت یعنی «جامعه، هویت، ثبات» باشد و همهی منابع علمی در کارند. علم ژنتیک چنان پیشرفته است که میتواند تولید شهروندان را در لولههای آزمایشگاهی تضمین کند و بدتر از همه آنکه هر طبقه اجتماعی از پیش دارای شرایط خاص خودش خواهد بود.
تفاوت در ترکیب اکسیژن هم انواع انسانهای آلفا، بتا، گاما و غیر آن را به وجود میآورد. حتی نیمهعقبافتادهها و عقبافتادههایی خلق میشوند که به نفرتانگیزترین کارها اشتغال دارند. بردگان در دنیای متهور نو به نوعی آدم آهنی تبدیل شدهاند که از بردگی خود بیخبرند. شرطیکردن افراد در نخستین سال زندگی موجب انزجار از زیبایی و آزادگی میشود و از راه هیپنوتیزمِ کودکان، خوشبختی مربوط به هر مقامی را در سلسله مراتب شغلها به همه میآموزند تا در طول عمر، در خوشبختی غوطه بخورند. اگر در رضایتمندی افراد کاستی به وجود آید، «سوما» در دسترس همه است. پیری به سرعت پیشرفت میکند و در پی مرگِ بیدرد، اجساد سوزانده میشوند(2).
ژنهای رنگارنگ
فرض کنیم ژن خیانت به همسر یک واقعیت در بعضی مردان باشد که باعث میشود آنها در اثر سوءتفاهم یا هر چیز دیگر به همسرانشان خیانت کنند. اولین سئوالی که پیش می آید این است که اگر ژن خیانت به همسر وجود خارجی داشته باشد، چرا نباید ژن دروغگویی، غیبت، آدمکشی، دزدی، پرخاشگری، مهربانی، صداقت، امانتداری و... وجود داشته باشد؟ از کجا معلوم چند روز دیگر دانشمندان اعلام نکنند ژن مربوط به مثلاً خیانت در امانت را کشف کردهاند؟
در این صورت چرا نباید جدولی شبیه جدول مندلیوف رسم کرد و مقابل تک تک رفتارها نام یک ژن را نوشت و نام هر کدام هم که معلوم نیست را خالی گذاشت و منتظر کشف ژن مربوطه نماند؟ درست شبیه کاری که مرحوم مندلیوف کرد.
چرا بترسیم؟
اگر فرض بالا درست باشد، این من و شما نیستیم که رفتارهای خوب و بد داریم و خشم و شهوتمان را کنترل می کنیم، بلکه این ژنهایند که بر ما حکم میرانند و انواع مختلف آنها و تعداد آنها شخصیت ما و رفتارمان را شکل میدهند. در این صورت حتی اگر یک قاتل را هم گرفتند باید آزادش کنند چون از بخت بدش وارث ژنهای مربوط به انجام قتل بوده و تقصیر از خودش نیست.
در این شرایط اصولاً مسئولیت در قبال رفتار بیمعنا خواهد بود چرا که ما در انتخاب ژنهایمان نقشی نداشتهایم و به نظر میرسد با این وضع باید اصولاً نظام حقوقی جدیدی مشکل بگیرد و مردم هم باید یاد بگیرند، هیچ کس را سرزنش نکنند، زیرا او اینگونه برنامه ریزی شده است، بدون آنکه خودش خبر داشته باشد یا حتی دلش بخواهد. ترسناکتر اینکه اگر می شود ژنها را یافت و مسئولیت هر کدام را تشخیص داد، لابد میشود آنها را دستکاری هم کرد و رفتار و شخصیت انسانها را به کمک آنها تغییر داد و این اتفاقاً همان قدمی است که ما به سوی دنیای متهور نو برداشتهایم. یعنی میتوانیم با دستکاری ژنها آدمهایی داشته باشیم که در عین فلاکت، راضی و خوشبختاند و هیچ تمایلی به تغییر اوضاع ندارند و از خشم و نفرت و شهوت و بلندپروازی عاریاند، آن وقت حتماً افرادی هم خواهند بود که با دستکاری ژنها، رئیس، مدیر و حاکم به دنیا میآیند و حکومت بر بردگان دنیای متهور نو، دقیقاً شکل خواهد گرفت.
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.