M.A.H.S.A
07-26-2011, 04:08 PM
در عرف عمومی گسلها به عنوان عوامل ایجاد زلزله شناخته میشوند، در حالی که عکس این موضوع صادق است، چرا که زلزله ها باعث ایجاد جابجائی در لایه های زمین شده و وقتی که این جابجائی ها در سطح زمین قابل مشاهده باشند گسل نامیده میشوند (در صورتی که در سطح زمین قابل مشاهده نباشد، گسل کور Blind Fault نام دارد). لذا، گسل ها نشاندنده زلزله خیز بودن منطقه و تجربه های قبلی منطقه درمورد زلزله هستند نه عامل ایجاد آن.
خطری که بصورت مستقیم از طرف گسل متوجه ساخته های دست بشر میباشد، فقط یکی از عوامل ایجاد خرابی در سازه ها در اثر زلزله بوده که معمولا در زلزله های گذشته، درصد بسیار اندکی از خرابی ها را به خود اختصاص میدهد. این خطر بریده شدن زمین در محل گسل میباشد که با توجه به محدود بودن عرض آن و نیز کوچک بودن سازه های ساختمانی که احتمال بسیار اندکی در تقاطع با محل بریده شده دارند و نیز کم بودن میزان کل جابجائی، خطر زیادی را برای ساختمانها ایجاد نمیکند.
بریده شدن محل گسل فقط سازه هایی را که دقیقا بر روی محل بریده شده ساخته شده باشند تحت تاثیر قرار میدهد که بنا به دلایل عنوان شده در فوق درصد بسیار اندکی از سازه ها را شامل میشود.
جاده ها، بزرگراهها ، تونلهای مترو و تونلهای کوهستانی، خطوط انتقال نیرو، خطوط لوله آب و گاز و بطور کلی سازه های طویل، بیشترین خرابی را از گسلش زمین میبینند که برای مقابله با آن نیز راههایی وجود دارد که در بسیاری از سازه های طویل مورد استفاده قرار گرفته و موفق نیز بوده است (برای مثال تونل متروی لوس آنجلس در برخورد با گسل هالیوود .
پس از زلزله انرژی زمین بصورت امواجی منتقل شده و به سطح زمین میرسند. امواج بصورتهای مختلفی از کانون (محل آغاز زلزله) به تمام جهات حمله ور شده و پس از رسیدن به سطح زمین باعث ایجاد حرکتهای نوسانی (ارتعاش) در هر چیزی که بر روی آن باشد، میکنند که مهمترین عامل خرابی های ایجاد شده در زلزله همین امواج هستند.
این امواج با دور شدن از محل ایجاد خود کم کم کاهیده شده و از قدرتشان کاسته میشود. ولی این میزان کاهندگی در امواج زلزله مربوط به پارامترهای بسیار زیادی از جمله نوع زمین منطقه، عمق کانونی زلزله، بزرگی زلزله ایجاد شده و ... بستگی دارد. برای مثال در منطقه زاگرس ایران، کاهندگی بسیار زیاد بوده و در فاصله اندکی از محل وقوع زلزله، اثر زلزله از بین میرود ولی در ایران مرکزی و منطقه البرز موجهای زلزله تا فاصله زیادی اثر ویرانگر خود را حفظ میکنند و منطقه بزرگتری را تحت تاثیر قرار میدهند. لذا متوجه میشویم که با فاصله ۵ یا ۱۰ کیلومتری از گسل های منطقه تهران، نمیتوان امید کاسته شدن از خرابی ها را داشت.
گاهی مواقع موضوعی به نام اثر ساختگاه در بحث تخصصی زلزله مطرح میشود که بدلیل شرایط خاک محل باعث تشدید خرابی ها میگردد. یک ظرف ژله را در دست بگیرید و آن را بلرزانید، کاملا متوجه خواهید شد که با ارتعاشی که از دست شما به ظرف منتقل میشود، تکانهای ایجاد شده در ژله، چند برابر تکانهای ایجاد شده در ظرف محتوی آن میباشد.
خاک نیز چنین اثری را میتواند ایجاد کند (مانند شهر میکزیکو سیتی که بر اثر زلزله ای در فاصله ۳۵۰ کیلومتری آن اتفاق افتاده بود، متحمل خرابی بسیار زیادی شد). جنوب شهر تهران نیز دقیقا بدلیل عمق زیاد آبرفت آن دارای چنین وضعیتی میباشد.
مخصوصا اینکه در سالهای اخیر تغییراتی نیز در آن بوجود آمده است، عمق آب زیر زمینی در محل پالایشگاه تهران حدود ۳۰ سال پیش که این پالایشگاه ساخته میشد، ۱۸ متر بود ولی در حال حاضر به ۶ متر رسیده است.
با توجه به توضیحات فوق که سعی کردم کاملا به صورت ساده و خلاصه بیان کنم، متوجه میشویم که، تقسیم بندی یک شهر تنها بر اساس گسلهای آن یک امر بسیار ساده لوحانه میباشد که به هیچ عنوان پایه علمی ندارد. با مشاهده گسلهای تهران و فعال بودن آنها میتوان پی برد که خطر زلزله در تهران بسیار بالا است، ولی امکان تقسیم بندی شهر فقط و فقط بر اساس محل گذر گسلها امکان پذیر نمیباشد و مسلما اینگونه نظریه پردازیها بدلیل ایجاد رعب و وحشت در ساکنان برخی مناطق باشد.
بحثی که نیاز به مطرح کردن آن در حال حاضر بسیار ضروری است مقاوم سازی ساختمان های موجود و نیز بازرسی و حساسیت بیشتر نسبت به ساخت و سازهای جدید میباشد. سازه ای که در کنار گسل و با رعایت اصول مهندسی ساخته شده باشد، هیچ وقت فرو نمیریزد ( همانطور که در زلزله بم، و تمام زلزله های دیگر تجربه شده است).
در پایان متذکر میشوم که زلزله بخودی خود خطرناک نیست، و اگر شما در یک بیابانی ایستاده باشید شدیدترین زلزله نیز نمیتواند خطری برای شما ایجاد کند، زلزله به واسطه دست ساخته های ما ویرانگر بنظر میرسد، پس آنچه که میسازیم، بگونه ای نسازیم که خطری برای ما ایجاد کنند.
خطری که بصورت مستقیم از طرف گسل متوجه ساخته های دست بشر میباشد، فقط یکی از عوامل ایجاد خرابی در سازه ها در اثر زلزله بوده که معمولا در زلزله های گذشته، درصد بسیار اندکی از خرابی ها را به خود اختصاص میدهد. این خطر بریده شدن زمین در محل گسل میباشد که با توجه به محدود بودن عرض آن و نیز کوچک بودن سازه های ساختمانی که احتمال بسیار اندکی در تقاطع با محل بریده شده دارند و نیز کم بودن میزان کل جابجائی، خطر زیادی را برای ساختمانها ایجاد نمیکند.
بریده شدن محل گسل فقط سازه هایی را که دقیقا بر روی محل بریده شده ساخته شده باشند تحت تاثیر قرار میدهد که بنا به دلایل عنوان شده در فوق درصد بسیار اندکی از سازه ها را شامل میشود.
جاده ها، بزرگراهها ، تونلهای مترو و تونلهای کوهستانی، خطوط انتقال نیرو، خطوط لوله آب و گاز و بطور کلی سازه های طویل، بیشترین خرابی را از گسلش زمین میبینند که برای مقابله با آن نیز راههایی وجود دارد که در بسیاری از سازه های طویل مورد استفاده قرار گرفته و موفق نیز بوده است (برای مثال تونل متروی لوس آنجلس در برخورد با گسل هالیوود .
پس از زلزله انرژی زمین بصورت امواجی منتقل شده و به سطح زمین میرسند. امواج بصورتهای مختلفی از کانون (محل آغاز زلزله) به تمام جهات حمله ور شده و پس از رسیدن به سطح زمین باعث ایجاد حرکتهای نوسانی (ارتعاش) در هر چیزی که بر روی آن باشد، میکنند که مهمترین عامل خرابی های ایجاد شده در زلزله همین امواج هستند.
این امواج با دور شدن از محل ایجاد خود کم کم کاهیده شده و از قدرتشان کاسته میشود. ولی این میزان کاهندگی در امواج زلزله مربوط به پارامترهای بسیار زیادی از جمله نوع زمین منطقه، عمق کانونی زلزله، بزرگی زلزله ایجاد شده و ... بستگی دارد. برای مثال در منطقه زاگرس ایران، کاهندگی بسیار زیاد بوده و در فاصله اندکی از محل وقوع زلزله، اثر زلزله از بین میرود ولی در ایران مرکزی و منطقه البرز موجهای زلزله تا فاصله زیادی اثر ویرانگر خود را حفظ میکنند و منطقه بزرگتری را تحت تاثیر قرار میدهند. لذا متوجه میشویم که با فاصله ۵ یا ۱۰ کیلومتری از گسل های منطقه تهران، نمیتوان امید کاسته شدن از خرابی ها را داشت.
گاهی مواقع موضوعی به نام اثر ساختگاه در بحث تخصصی زلزله مطرح میشود که بدلیل شرایط خاک محل باعث تشدید خرابی ها میگردد. یک ظرف ژله را در دست بگیرید و آن را بلرزانید، کاملا متوجه خواهید شد که با ارتعاشی که از دست شما به ظرف منتقل میشود، تکانهای ایجاد شده در ژله، چند برابر تکانهای ایجاد شده در ظرف محتوی آن میباشد.
خاک نیز چنین اثری را میتواند ایجاد کند (مانند شهر میکزیکو سیتی که بر اثر زلزله ای در فاصله ۳۵۰ کیلومتری آن اتفاق افتاده بود، متحمل خرابی بسیار زیادی شد). جنوب شهر تهران نیز دقیقا بدلیل عمق زیاد آبرفت آن دارای چنین وضعیتی میباشد.
مخصوصا اینکه در سالهای اخیر تغییراتی نیز در آن بوجود آمده است، عمق آب زیر زمینی در محل پالایشگاه تهران حدود ۳۰ سال پیش که این پالایشگاه ساخته میشد، ۱۸ متر بود ولی در حال حاضر به ۶ متر رسیده است.
با توجه به توضیحات فوق که سعی کردم کاملا به صورت ساده و خلاصه بیان کنم، متوجه میشویم که، تقسیم بندی یک شهر تنها بر اساس گسلهای آن یک امر بسیار ساده لوحانه میباشد که به هیچ عنوان پایه علمی ندارد. با مشاهده گسلهای تهران و فعال بودن آنها میتوان پی برد که خطر زلزله در تهران بسیار بالا است، ولی امکان تقسیم بندی شهر فقط و فقط بر اساس محل گذر گسلها امکان پذیر نمیباشد و مسلما اینگونه نظریه پردازیها بدلیل ایجاد رعب و وحشت در ساکنان برخی مناطق باشد.
بحثی که نیاز به مطرح کردن آن در حال حاضر بسیار ضروری است مقاوم سازی ساختمان های موجود و نیز بازرسی و حساسیت بیشتر نسبت به ساخت و سازهای جدید میباشد. سازه ای که در کنار گسل و با رعایت اصول مهندسی ساخته شده باشد، هیچ وقت فرو نمیریزد ( همانطور که در زلزله بم، و تمام زلزله های دیگر تجربه شده است).
در پایان متذکر میشوم که زلزله بخودی خود خطرناک نیست، و اگر شما در یک بیابانی ایستاده باشید شدیدترین زلزله نیز نمیتواند خطری برای شما ایجاد کند، زلزله به واسطه دست ساخته های ما ویرانگر بنظر میرسد، پس آنچه که میسازیم، بگونه ای نسازیم که خطری برای ما ایجاد کنند.