shirin71
07-25-2011, 03:14 PM
صبح تا شب زیر آفتاب تابستان ایستاده تا چهره شهر را از زشتیها پاک کند. به کارش اعتقاد دارد، میگوید: نمیخواهم نگاهی که به این دختران هفت رنگ میشود به من هم بشود. خیلیها از ما تشکر میکنند و همین برایمان کافی است...
تابستان که میآید دلواپسیها برای رعایت حجاب و عفاف نیز بیشتر میشود. میدانهای شهر نیز ونهای سبز گشتهای پلیس امنیت اخلاقی را میزبانی میکنند. بار مسئولیت برخورد با بدحجابان بر عهده پلیسهای خانمی است که در کنار ونها ایستادهاند و معمولا افسر مردی نیز با آنها همکاری میکند. اما نگاه این خانمها که در طول روز با دهها بد حجابی که برخی با پرخاش و دعوا و گاه با خواهش به کار آنها انتقاد دارند، چیست؟
http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/5/3/102877_344.jpg
میدان تجریش ـ پاساژ تندیس
به گزارش خبرنگار مهر، ساعتی به ظهر مانده و پاساژ تندیس خلوت است. زیر سایه ایستاده ایم. جلوترمان یکی از ونهای سبز نیروی انتظامی است و دو پلیس زن نیز کنار در ورودی ایستادهاند و یکی نیز داخل ون است. خانمی با مانتویی که آستین کوتاهی دارد میخواهد وارد پاساژ شود اما دو پلیس به طرفش میروند ومی خواهند که داخل ون برود. در کشویی ون باز میشود و پشت سرش صدای بسته شدن در میآید.
دقیقهای دیگر مامور مرد، ماشینی را که حجاب سرنشیناش مشکل داشت، متوقف میکند. وضعیت آن قدرها هم بد نیست و با تذکر پلیس پژوی سیاه رنگ حرکت میکند. در این میان یک خانم دیگر هم به میهمانان ون اضافه میشود. به همراهش توضیح میدهند اگر در مدت حضور گشت پلیس مشکل حجابش حل شود، میتواند با امضای تعهدنامه برود.
همچنان منتظر فرصتیم که بدانیم پشت این درهای بسته چه میگذرد. خانمی همراه دو دخترش قصد ورود به پاساژ را دارند اما وضعیت پوشش یکی از دخترها مشکل دارد. در این میان همراه دختر دومی پوششی برای آستینهای کوتاه مانتوی دوستش خریده است. پنجره باز میشود و ساقهای دست را میبرد داخل ون. دقیقهای بعد در کشویی باز میشود و دختر خوشحال بیرون میآید.
پاساژ تندیس ـ داخل ون نیروی انتظامی
پلیس مرد اشاره میکند میتوانم بروم داخل. این بار درب کشویی برای من باز میشود میروم کنار خانمی که دقیقهای پیش داشت به خانمهای بدحجاب تذکر میداد. جوری نگاهم میکند که انگار میداند میخواهم چه بپرسم. مادر همچنان مدعی است که دخترش مشکلی ندارد. میپرسم نمیترسید کسی به شما حمله کند، برای برخوردهای خاص آموزش دیده اید؟
افسر پلیس همسن و سال همانهایی است که داخل ون هستند؛ به نظر میآید 25 شاید هم کمی بیشتر. میگوید: ما کلاسهای مختلف و آموزشهای زیادی دیده ایم که آموزشهای دفاع شخصی و حفاظت از خودمان یکی از آنها است. این که حواسمان باشد اگر چیزی تعارفمان کردند نخوریم و...
*به جز دفاع شخصی چه آموزشهایی دیده اید؟
- دورههای روانشناسی. این که چگونه با بدحجابان برخورد کنیم. موارد بدحجابی چیست؟ نحوه برخورد با کسانی که قصد فرار یا شلوغ کاری دارند. دورههای آموزشی زیادی دیده ایم. این که با محبت برخورد کنیم و چگونه در گیریها را مدیریت کنیم. البته سعی میکنیم آنهایی که با خانواده هایشان آمدهاند، اگر مشکلشان حاد نباشد با تذکر و خرید ساق یا آوردن مانتو رها کنیم. اما آنهایی که تنها هستند و امکان رفع مشکل نیست منتقل میشوند.
*از چه ساعتی ماموریت شما آغاز میشود؟
- از ساعت 9 صبح این جا هستیم تا 9 ، 10 شب. یک ساعتی هم وقت ناهار و نماز در میان روز داریم.
*کار سختی باید باشد؟
- نه کارم را دوست دارم. چون در حال ارشاد کسانی هستم که چهره جامعه را خراب کردهاند. از صبح تا شب در حال امر به معروف و نهی از منکریم که توصیه الهی است.
* فکر میکنید این کار چقدر در تغییر چهره شهر موثر بوده است؟
- خیلی پاکسازی شده است. پیش از این وقتی میآمدیم یک ساعت نشده ون پر میشد اما حالا کمتر و دیرتر با خانم بد حجاب روبرو میشویم. نسبت به قبل کمتر شده است. لباسها پوشیده تر از گذشته است.
http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/5/3/102878_867.jpg
* اگر مامور نیروی انتظامی نبودی باز هم حاضر به امر به معروف کردن زنان بدحجاب بودی؟
- بله، وقتی من با پوشش کامل و چادر در این گرما رفت و آمد میکنم اما دختری با لباسهای تنگ و بدن نما خود را عرضه میکند، نگاه یک مرد به او و من یکسان است و این برای من زننده و خجالت آور است.
* پس به کاری که میکنید اعتقاد دارید؟
- بله بسیار.
*تا به حال شده با آشنایان که مشکل بدحجابی دارند برخورد کنی؟
- نه معمولا محلهایی که انتخاب میشود از محل زندگی ما فاصله زیادی دارد.
* واکنش مردم چیست، راضی هستند؟
- بله... البته همه نوع نگاه هست. هم راضی هستند و هم انتقاد دارند. خیلیها میآیند و از ما تشکر میکنند.
* موردی بوده بعد از تذکر و صحبتهای ارشادی شما پی به اشتباهش برده باشد؟
- بله، خیلیها گفتهاند اشتباه کردهاند و میدانند کارشان غلط بوده و دیگر تکرار نمیکنند و پوشش مناسب برای خودشان بهتر است. البته این بستگی به خود فرد دارد که از تجربیاتش درس بگیرد.
*شده به فردی چند بار تذکر بدهید؟
- بله، خیلیها هستند که با آنها چند بار برخورد شده اما دوباره با وضعیت قبلی آمدهاند.
*بسیاری فکر میکنند حقوق و دستمزد شما بالاست؟
- نه ما هم مانند همه کارمندان حقوق میگیریم. این فکر و خیال آنها است و واقعیت ندارد.
*شما جزو نیروهای ثابت نیروی انتظامی هستید؟
- نه، قراردادی ام.
*قراردادتان تا پایان سال است؟
- فعلا که تا پایان تابستان.
خانمی که داخل ون است قول میدهد که از این تجربه درس بگیرد، درب کشویی ون باز میشود و دختر دیگری داخل میآید. پشت من درب بسته میشود.
دوباره میروم زیر سایهای که پیدا کرده بودم و منتظر میشوم کار عکاس تمام شود. پیرزنی میآید کنارم مینشیند. خانه شان همین نزدیکی هاست. میگوید هوا گرم شده. حواسم پیش دختر بدحجاب داخل ون است. حرفش را تایید میکنم. اشاره میکند به مرد درجه دار و میگوید: اینها از پسشان بر نمیآیند. بس که این دخترها زیاد شدهاند. شلوارهای پاره پاره. موهایی که چند طبقه از سرشان بالاتر است. اینها خانههای مردم را ویران میکنند. مردها از ترس این دخترها رغبتی به ازدواج ندارند. شما اول انقلاب یادتان نیست. جوانهای ما خون دادند. پرپر شدند برای این انقلاب. حالا اینها چطور در مملکتی که مال آنها است، این طوری راه میروند؟
کار عکاس تمام شده و میخواهد سری هم به میدان تجریش بزند. پیرزن هنوز حرف داشت. خداحافظی میکنم. پشت ما صدای کشیده شدن در میآید، دخترک در حالی که دستانش را زیر ساق پوشانده، بیرون میآید.
http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/5/3/102879_408.jpg
مقابل سینما آستارا ـ پاساژ قائم
اینجا کمی خلوت تر است. خانم جوانی را گرفتهاند که میگوید از طرح امنیت اجتماعی خبری نداشته است. میگوید: نمیدانستم و گرنه روپوش بهتری میپوشیدم .
خانم مامور نیروی انتظامی پاسخ میدهد: من از صبح تا ساعت 10 شب اینجا هستم اما با این وجود سردار رادان را در تلویزیون دیده ام که در این خصوص صحبت کرده است.
زن میگوید: ما تلویزیون نگاه نمیکنیم.
به من نگاه میکند و مهربان میگوید: سوالاتتان را بپرسید.
* شغلتان را دوست دارید؟
ــ بله، علاقه زیادی دارم، خیلیها از من تشکر میکنند و به ما خسته نباشید میگویند. ما به نوعی به آدمها کمک میکنیم.
در این حین دختر وارد بحث میشود که من هم از پوشش برخی خانمها ناراحت میشوم. آنهایی که آرایشهای غلیظ ناجور میکنند اما مشکل من کجاست. پاسخ میشود که آرایش صورت و مانتوی کوتاه.
* معیارتان برای تذکر چیست؟
ــ مانتوی جذب، شلوار کوتاه، شال نامناسب، آرایش غلیظ، مانتوی کوتاه و... بد پوششی محسوب میشوند. برخی از قصد، موهای خود را بیرون میگذارند.
در این لحظه زن به مأمور میگوید در این هوای گرم این مانتو چه اشکالی دارد؟ مأمور میگوید: مگر گرما برای ما نیست؟ همه ما گرما را تحمل میکنیم اما لباس مناسب میپوشیم.
او نیز آموزشهای روانشناسی و دفاع شخصی دیده است و بارها پیش آمده حوادثی همچون دعوا و درگیری خانمهای بدحجابی را که قصد ایجاد جو داشتهاند، به راحتی مدیریت کرده است. میگوید: من فقط با عزیزم و گلم با دیگران حرف میزنم. اگر مشکل زیادی نداشته باشند و جو سازی هم نکنند با تعهد نامه میتوانند بروند در غیر این صورت منتقل میشوند.
مدرک کارشناسی دارد و میگوید از شغل فعلی اش راضی است و گریههای بد حجابان را هم زیاد باور ندارد. میگوید در بازار هفت حوض خیلیها گریه میکنند، اما رهایشان که میکنیم، فردا دوباره با همان وضعیت میآیند. باید قانون ر ا اجرا کرد ...
ظهر است. نزدیک ساعت یک. درب کشویی ون کشیده میشود و به سوی قرارگاه حرکت میکند...
تابستان که میآید دلواپسیها برای رعایت حجاب و عفاف نیز بیشتر میشود. میدانهای شهر نیز ونهای سبز گشتهای پلیس امنیت اخلاقی را میزبانی میکنند. بار مسئولیت برخورد با بدحجابان بر عهده پلیسهای خانمی است که در کنار ونها ایستادهاند و معمولا افسر مردی نیز با آنها همکاری میکند. اما نگاه این خانمها که در طول روز با دهها بد حجابی که برخی با پرخاش و دعوا و گاه با خواهش به کار آنها انتقاد دارند، چیست؟
http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/5/3/102877_344.jpg
میدان تجریش ـ پاساژ تندیس
به گزارش خبرنگار مهر، ساعتی به ظهر مانده و پاساژ تندیس خلوت است. زیر سایه ایستاده ایم. جلوترمان یکی از ونهای سبز نیروی انتظامی است و دو پلیس زن نیز کنار در ورودی ایستادهاند و یکی نیز داخل ون است. خانمی با مانتویی که آستین کوتاهی دارد میخواهد وارد پاساژ شود اما دو پلیس به طرفش میروند ومی خواهند که داخل ون برود. در کشویی ون باز میشود و پشت سرش صدای بسته شدن در میآید.
دقیقهای دیگر مامور مرد، ماشینی را که حجاب سرنشیناش مشکل داشت، متوقف میکند. وضعیت آن قدرها هم بد نیست و با تذکر پلیس پژوی سیاه رنگ حرکت میکند. در این میان یک خانم دیگر هم به میهمانان ون اضافه میشود. به همراهش توضیح میدهند اگر در مدت حضور گشت پلیس مشکل حجابش حل شود، میتواند با امضای تعهدنامه برود.
همچنان منتظر فرصتیم که بدانیم پشت این درهای بسته چه میگذرد. خانمی همراه دو دخترش قصد ورود به پاساژ را دارند اما وضعیت پوشش یکی از دخترها مشکل دارد. در این میان همراه دختر دومی پوششی برای آستینهای کوتاه مانتوی دوستش خریده است. پنجره باز میشود و ساقهای دست را میبرد داخل ون. دقیقهای بعد در کشویی باز میشود و دختر خوشحال بیرون میآید.
پاساژ تندیس ـ داخل ون نیروی انتظامی
پلیس مرد اشاره میکند میتوانم بروم داخل. این بار درب کشویی برای من باز میشود میروم کنار خانمی که دقیقهای پیش داشت به خانمهای بدحجاب تذکر میداد. جوری نگاهم میکند که انگار میداند میخواهم چه بپرسم. مادر همچنان مدعی است که دخترش مشکلی ندارد. میپرسم نمیترسید کسی به شما حمله کند، برای برخوردهای خاص آموزش دیده اید؟
افسر پلیس همسن و سال همانهایی است که داخل ون هستند؛ به نظر میآید 25 شاید هم کمی بیشتر. میگوید: ما کلاسهای مختلف و آموزشهای زیادی دیده ایم که آموزشهای دفاع شخصی و حفاظت از خودمان یکی از آنها است. این که حواسمان باشد اگر چیزی تعارفمان کردند نخوریم و...
*به جز دفاع شخصی چه آموزشهایی دیده اید؟
- دورههای روانشناسی. این که چگونه با بدحجابان برخورد کنیم. موارد بدحجابی چیست؟ نحوه برخورد با کسانی که قصد فرار یا شلوغ کاری دارند. دورههای آموزشی زیادی دیده ایم. این که با محبت برخورد کنیم و چگونه در گیریها را مدیریت کنیم. البته سعی میکنیم آنهایی که با خانواده هایشان آمدهاند، اگر مشکلشان حاد نباشد با تذکر و خرید ساق یا آوردن مانتو رها کنیم. اما آنهایی که تنها هستند و امکان رفع مشکل نیست منتقل میشوند.
*از چه ساعتی ماموریت شما آغاز میشود؟
- از ساعت 9 صبح این جا هستیم تا 9 ، 10 شب. یک ساعتی هم وقت ناهار و نماز در میان روز داریم.
*کار سختی باید باشد؟
- نه کارم را دوست دارم. چون در حال ارشاد کسانی هستم که چهره جامعه را خراب کردهاند. از صبح تا شب در حال امر به معروف و نهی از منکریم که توصیه الهی است.
* فکر میکنید این کار چقدر در تغییر چهره شهر موثر بوده است؟
- خیلی پاکسازی شده است. پیش از این وقتی میآمدیم یک ساعت نشده ون پر میشد اما حالا کمتر و دیرتر با خانم بد حجاب روبرو میشویم. نسبت به قبل کمتر شده است. لباسها پوشیده تر از گذشته است.
http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/5/3/102878_867.jpg
* اگر مامور نیروی انتظامی نبودی باز هم حاضر به امر به معروف کردن زنان بدحجاب بودی؟
- بله، وقتی من با پوشش کامل و چادر در این گرما رفت و آمد میکنم اما دختری با لباسهای تنگ و بدن نما خود را عرضه میکند، نگاه یک مرد به او و من یکسان است و این برای من زننده و خجالت آور است.
* پس به کاری که میکنید اعتقاد دارید؟
- بله بسیار.
*تا به حال شده با آشنایان که مشکل بدحجابی دارند برخورد کنی؟
- نه معمولا محلهایی که انتخاب میشود از محل زندگی ما فاصله زیادی دارد.
* واکنش مردم چیست، راضی هستند؟
- بله... البته همه نوع نگاه هست. هم راضی هستند و هم انتقاد دارند. خیلیها میآیند و از ما تشکر میکنند.
* موردی بوده بعد از تذکر و صحبتهای ارشادی شما پی به اشتباهش برده باشد؟
- بله، خیلیها گفتهاند اشتباه کردهاند و میدانند کارشان غلط بوده و دیگر تکرار نمیکنند و پوشش مناسب برای خودشان بهتر است. البته این بستگی به خود فرد دارد که از تجربیاتش درس بگیرد.
*شده به فردی چند بار تذکر بدهید؟
- بله، خیلیها هستند که با آنها چند بار برخورد شده اما دوباره با وضعیت قبلی آمدهاند.
*بسیاری فکر میکنند حقوق و دستمزد شما بالاست؟
- نه ما هم مانند همه کارمندان حقوق میگیریم. این فکر و خیال آنها است و واقعیت ندارد.
*شما جزو نیروهای ثابت نیروی انتظامی هستید؟
- نه، قراردادی ام.
*قراردادتان تا پایان سال است؟
- فعلا که تا پایان تابستان.
خانمی که داخل ون است قول میدهد که از این تجربه درس بگیرد، درب کشویی ون باز میشود و دختر دیگری داخل میآید. پشت من درب بسته میشود.
دوباره میروم زیر سایهای که پیدا کرده بودم و منتظر میشوم کار عکاس تمام شود. پیرزنی میآید کنارم مینشیند. خانه شان همین نزدیکی هاست. میگوید هوا گرم شده. حواسم پیش دختر بدحجاب داخل ون است. حرفش را تایید میکنم. اشاره میکند به مرد درجه دار و میگوید: اینها از پسشان بر نمیآیند. بس که این دخترها زیاد شدهاند. شلوارهای پاره پاره. موهایی که چند طبقه از سرشان بالاتر است. اینها خانههای مردم را ویران میکنند. مردها از ترس این دخترها رغبتی به ازدواج ندارند. شما اول انقلاب یادتان نیست. جوانهای ما خون دادند. پرپر شدند برای این انقلاب. حالا اینها چطور در مملکتی که مال آنها است، این طوری راه میروند؟
کار عکاس تمام شده و میخواهد سری هم به میدان تجریش بزند. پیرزن هنوز حرف داشت. خداحافظی میکنم. پشت ما صدای کشیده شدن در میآید، دخترک در حالی که دستانش را زیر ساق پوشانده، بیرون میآید.
http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/5/3/102879_408.jpg
مقابل سینما آستارا ـ پاساژ قائم
اینجا کمی خلوت تر است. خانم جوانی را گرفتهاند که میگوید از طرح امنیت اجتماعی خبری نداشته است. میگوید: نمیدانستم و گرنه روپوش بهتری میپوشیدم .
خانم مامور نیروی انتظامی پاسخ میدهد: من از صبح تا ساعت 10 شب اینجا هستم اما با این وجود سردار رادان را در تلویزیون دیده ام که در این خصوص صحبت کرده است.
زن میگوید: ما تلویزیون نگاه نمیکنیم.
به من نگاه میکند و مهربان میگوید: سوالاتتان را بپرسید.
* شغلتان را دوست دارید؟
ــ بله، علاقه زیادی دارم، خیلیها از من تشکر میکنند و به ما خسته نباشید میگویند. ما به نوعی به آدمها کمک میکنیم.
در این حین دختر وارد بحث میشود که من هم از پوشش برخی خانمها ناراحت میشوم. آنهایی که آرایشهای غلیظ ناجور میکنند اما مشکل من کجاست. پاسخ میشود که آرایش صورت و مانتوی کوتاه.
* معیارتان برای تذکر چیست؟
ــ مانتوی جذب، شلوار کوتاه، شال نامناسب، آرایش غلیظ، مانتوی کوتاه و... بد پوششی محسوب میشوند. برخی از قصد، موهای خود را بیرون میگذارند.
در این لحظه زن به مأمور میگوید در این هوای گرم این مانتو چه اشکالی دارد؟ مأمور میگوید: مگر گرما برای ما نیست؟ همه ما گرما را تحمل میکنیم اما لباس مناسب میپوشیم.
او نیز آموزشهای روانشناسی و دفاع شخصی دیده است و بارها پیش آمده حوادثی همچون دعوا و درگیری خانمهای بدحجابی را که قصد ایجاد جو داشتهاند، به راحتی مدیریت کرده است. میگوید: من فقط با عزیزم و گلم با دیگران حرف میزنم. اگر مشکل زیادی نداشته باشند و جو سازی هم نکنند با تعهد نامه میتوانند بروند در غیر این صورت منتقل میشوند.
مدرک کارشناسی دارد و میگوید از شغل فعلی اش راضی است و گریههای بد حجابان را هم زیاد باور ندارد. میگوید در بازار هفت حوض خیلیها گریه میکنند، اما رهایشان که میکنیم، فردا دوباره با همان وضعیت میآیند. باید قانون ر ا اجرا کرد ...
ظهر است. نزدیک ساعت یک. درب کشویی ون کشیده میشود و به سوی قرارگاه حرکت میکند...