M.A.H.S.A
07-24-2011, 08:59 PM
http://www.aftabir.com/lifestyle/images/dbed945db7a52043aa1b08e3e695d66b.jpg
به من؛ روزی که زادم و روزی که بمیرم و روزی که زنده برانگیخته شوم، سلام! (سوره ی مریم؛ آیه ی ۳۳)
مسیح که زاده شد، به مادر باکره، خرده گرفتند و سیل تهمت روان ساختند. شمشیر زبان از نیام کام برکشیدند و زخم زدند. کودک و مادر را "تنها" دیدند و "فهم" نکرده، قضاوت کردند. امّا مسیح که زاده شد "بشارت برکت" آمد. "بنده ی خدا" سخن گفت، "مژده ی خیر" گرفت و پیام آور صلح و رحمت شد. همان دم، مطیع گشت به فرمان خداوند در "اقامه ی نماز و ادای زکات" تا آن هنگام که زنده است و "احسان به مادر" و پرهیز از "شقاوت و گردن کشی".
مسیح که زاده شد نمی دانم کدام کاخ ها فرو ریخت و کدام نریخت. نمی دانم چه کسی باور کرد که او پیامبر خداست و چه کسی باور نکرد. نمی دانم که هم کلام او شد که ذلک عیسی ابن مریم، و که نشد. نمی دانم چه کسی شنید گفتار حق ّ اش را و چه کسی نشنید. نمی دانم. واقعاً نمی دانم. در کتاب ها خواندم که اوضاع ستاره ها به هم ریخت. منجّمان خبر از واقعه ای دادند. ره روان صدّیق موسی و پیروان نیک خصال زردشت، ترک دیار گفته، به وعده گاهِ زادِ مسیح روی آوردند. پیامبر خدا زاده شده بود!
مدّت ها بود که رسولان و بزرگان بنی اسرائیل چون عمران و زکریا و اشعیا، انتظار پیامبری بزرگ و صاحبِ رفعت، چون موسی را می کشیدند. معبد بزرگ به دست کاهنان سرمایه دار یهود افتاده، دین و دنیا به هم آمیخته بود و ملغمه ای از دین تحریف شده ی موسی به خورد بنی اسرائیل می شد. رسولان خدا چون زکریا آماج توهین و کلمات نیش دار بنی اسرائیل قرار می گرفتند. رحمت و مهربانی از انسان ها گریخته و شقاوت و ستم گری، بر اریکه نشسته بود. دیگر کسی به کسی مهر نمی ورزید. عشق معنای حقیقی خود را از دست داده بود. در چنین احوالی پیامبر خدا زاده شد!
مسیح زاده شد تا پیامبر صلح و مهربانی و رحمت باشد. تا قدم بر هر شوره زاری که نهد سبز شود و دست رحمت بر جان های مرده کشد، و اکسیر زندگی بپاشد. مسیح زاده شد تا در دنیا، اثری از ظلم، فریب کاری، شقاوت و گردن کشی و پستی و پلیدی نباشد. مسیح زاده شد تا انسان، به یاد آورد که بزرگ ترین جلوه ی حضرت حق، خود اوست. زاده شد تا منشور اخلاقی انسان را، تعریف کند. آزادگی، برابری، انسان دوستی، برقراری و استحکام کانون خانواده، احترام به هم نوع، تحمّل مخالف و سازش و مدارا با مردمان را ترویج کند. مسیح زاده شد تا امروز، جهان گلستان باشد!
از گلستان مسیح، امروز ـ اگر نگویم تلّی از خاکستر به جای مانده ـ نه جلوه ای می بینیم و نه شمیمی استشمام می کنیم. در دنیایی که بیش از نیم مردم آن، خود را پیروان مسیح می دانند، دیگر خبری از آموزه های مسیح نیست. قدرت مندان حکومت های مسیحی، صلیب مسیح را در دست می گیرند و بر مردمان دنیا می تازند. خون می ریزند و فساد می کنند و خود را تحت اراده ی مسیح جا می زنند. اخلاق را آن گونه که هوس هایشان، طلب می کند، تفسیر می کنند. دنیا به سمت دیوانگی پیش می رود. قدرت فکر و نیروی اراده را از مردمان گرفته اند. چنان که کلاغ را رنگ نکرده، جای قناری می فروشند و همه می بینند و فهم نمی کنند و دم نمی زنند! اگر باور داریم که نتوانستند مسیح واقعی را به صلیب کشند، باید بپذیریم که امروز رسالت واقعی مسیح را، به صلیب کشیده اند. مسیح دوباره باید بیاید...
مسیح می آید. این بار "پا در رکاب" می آید. پا در رکاب کسی می آید که تبر ابراهیم بر دوش دارد. دست موسی در آستین، مِهر عیسی بر لب و رسالت محمّد در دست! این بار مسیح در پس "مسیح المسایح" ۳ می آید. یادگار همه ی پیامبران. گزیده ی نوح، خلاصه ی ابراهیم و عصاره ی محمّد. ۴ مسیح می آید تا انجیل را، آن گونه که برای امّتش به جای گذاشت، نه آن چنان که امّتش بر جای گذاشتند، از کلام "مهدی ما" بشنود! ۵
مسیح می آید!
محمد مهدی کارگر
۱. انجیل به معنای مژده ی خیر است.
۲. آیات سوره ی مریم در بیان ماجرای ولادت مسیح ـ علیه السّلام ـ
۳. از القاب حضرت صاحب الزّمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف ـ است.
۴. بحارالانوار، جلد ۵۱، صفحه ۵۹ و جلد ۵۲ صفحه ی ۳۰۵و ۳۱۵
۵. بحارالانوار، جلد ۵۳، صفحه ی ۹
به من؛ روزی که زادم و روزی که بمیرم و روزی که زنده برانگیخته شوم، سلام! (سوره ی مریم؛ آیه ی ۳۳)
مسیح که زاده شد، به مادر باکره، خرده گرفتند و سیل تهمت روان ساختند. شمشیر زبان از نیام کام برکشیدند و زخم زدند. کودک و مادر را "تنها" دیدند و "فهم" نکرده، قضاوت کردند. امّا مسیح که زاده شد "بشارت برکت" آمد. "بنده ی خدا" سخن گفت، "مژده ی خیر" گرفت و پیام آور صلح و رحمت شد. همان دم، مطیع گشت به فرمان خداوند در "اقامه ی نماز و ادای زکات" تا آن هنگام که زنده است و "احسان به مادر" و پرهیز از "شقاوت و گردن کشی".
مسیح که زاده شد نمی دانم کدام کاخ ها فرو ریخت و کدام نریخت. نمی دانم چه کسی باور کرد که او پیامبر خداست و چه کسی باور نکرد. نمی دانم که هم کلام او شد که ذلک عیسی ابن مریم، و که نشد. نمی دانم چه کسی شنید گفتار حق ّ اش را و چه کسی نشنید. نمی دانم. واقعاً نمی دانم. در کتاب ها خواندم که اوضاع ستاره ها به هم ریخت. منجّمان خبر از واقعه ای دادند. ره روان صدّیق موسی و پیروان نیک خصال زردشت، ترک دیار گفته، به وعده گاهِ زادِ مسیح روی آوردند. پیامبر خدا زاده شده بود!
مدّت ها بود که رسولان و بزرگان بنی اسرائیل چون عمران و زکریا و اشعیا، انتظار پیامبری بزرگ و صاحبِ رفعت، چون موسی را می کشیدند. معبد بزرگ به دست کاهنان سرمایه دار یهود افتاده، دین و دنیا به هم آمیخته بود و ملغمه ای از دین تحریف شده ی موسی به خورد بنی اسرائیل می شد. رسولان خدا چون زکریا آماج توهین و کلمات نیش دار بنی اسرائیل قرار می گرفتند. رحمت و مهربانی از انسان ها گریخته و شقاوت و ستم گری، بر اریکه نشسته بود. دیگر کسی به کسی مهر نمی ورزید. عشق معنای حقیقی خود را از دست داده بود. در چنین احوالی پیامبر خدا زاده شد!
مسیح زاده شد تا پیامبر صلح و مهربانی و رحمت باشد. تا قدم بر هر شوره زاری که نهد سبز شود و دست رحمت بر جان های مرده کشد، و اکسیر زندگی بپاشد. مسیح زاده شد تا در دنیا، اثری از ظلم، فریب کاری، شقاوت و گردن کشی و پستی و پلیدی نباشد. مسیح زاده شد تا انسان، به یاد آورد که بزرگ ترین جلوه ی حضرت حق، خود اوست. زاده شد تا منشور اخلاقی انسان را، تعریف کند. آزادگی، برابری، انسان دوستی، برقراری و استحکام کانون خانواده، احترام به هم نوع، تحمّل مخالف و سازش و مدارا با مردمان را ترویج کند. مسیح زاده شد تا امروز، جهان گلستان باشد!
از گلستان مسیح، امروز ـ اگر نگویم تلّی از خاکستر به جای مانده ـ نه جلوه ای می بینیم و نه شمیمی استشمام می کنیم. در دنیایی که بیش از نیم مردم آن، خود را پیروان مسیح می دانند، دیگر خبری از آموزه های مسیح نیست. قدرت مندان حکومت های مسیحی، صلیب مسیح را در دست می گیرند و بر مردمان دنیا می تازند. خون می ریزند و فساد می کنند و خود را تحت اراده ی مسیح جا می زنند. اخلاق را آن گونه که هوس هایشان، طلب می کند، تفسیر می کنند. دنیا به سمت دیوانگی پیش می رود. قدرت فکر و نیروی اراده را از مردمان گرفته اند. چنان که کلاغ را رنگ نکرده، جای قناری می فروشند و همه می بینند و فهم نمی کنند و دم نمی زنند! اگر باور داریم که نتوانستند مسیح واقعی را به صلیب کشند، باید بپذیریم که امروز رسالت واقعی مسیح را، به صلیب کشیده اند. مسیح دوباره باید بیاید...
مسیح می آید. این بار "پا در رکاب" می آید. پا در رکاب کسی می آید که تبر ابراهیم بر دوش دارد. دست موسی در آستین، مِهر عیسی بر لب و رسالت محمّد در دست! این بار مسیح در پس "مسیح المسایح" ۳ می آید. یادگار همه ی پیامبران. گزیده ی نوح، خلاصه ی ابراهیم و عصاره ی محمّد. ۴ مسیح می آید تا انجیل را، آن گونه که برای امّتش به جای گذاشت، نه آن چنان که امّتش بر جای گذاشتند، از کلام "مهدی ما" بشنود! ۵
مسیح می آید!
محمد مهدی کارگر
۱. انجیل به معنای مژده ی خیر است.
۲. آیات سوره ی مریم در بیان ماجرای ولادت مسیح ـ علیه السّلام ـ
۳. از القاب حضرت صاحب الزّمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف ـ است.
۴. بحارالانوار، جلد ۵۱، صفحه ۵۹ و جلد ۵۲ صفحه ی ۳۰۵و ۳۱۵
۵. بحارالانوار، جلد ۵۳، صفحه ی ۹