shirin71
07-21-2011, 08:07 AM
فریب در ازدواج
http://img.tebyan.net/big/1383/01/42197249203138142137564447194255519426230.jpg
امروزه آسیب های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و بهداشتی سلامت جامعه را تهدید می كند. هزینه این تهدیدات، هر دو جنس زن و مرد را شامل می شود، ولی گاه یكی از این دو جنس بیشتر در معرض خطر قرار می گیرد. از جمله این آسیب ها می توان به رواج فریب یا تدلیس در روابط افراد با یكدیگر و در امر مهم ازدواج اشاره نمود. عدم صداقت هنگام انتخاب همسر كه منجر به فریب طرف مقابل در ازدواج می شود، آثار و پیامدهای حقوقی ویژه ای دارد كه با عنوان قانون «تخلف از شرط صفت» در قانون مدنی مطرح است.
ماده 1128 ق.م بیان می دارد: «هر گاه در یكی از طرفین صفت شرط شده و بعد از عقد معلوم شود كه طرف مذكور فاقد وصف مقصود بوده، برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود، خواه وصف مذكور در عقد تصریح شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد».
از آنجا كه متأسفانه تدلیس در ازدواج از جانب دختران رو به افزایش است و نیز دختران ساده دل و زودباور، در تدلیس خواستگاران خویش به شدت آسیب پذیر هستند، آشنایی با قوانین مربوطه و تحلیل آن، ضروری می نماید.
بهتر است در این فرصت، برخی از پرونده های موجود در دادگاهها كه موضوع آن به گونه ای مرتبط با این ماده قانونی می باشد، مطرح گردد. زیرا با رجوع به مواردی چند از مدعیان دادگاه، ضرورت این آشنایی جدی تر می شود، بعضی از آن موارد به شرح ذیل می باشد:
- مردی كه سواد اندكی در حد خواندن و نوشتن داشته و نیز به واسطه سانحه ای كه در كودكی برایش اتفاق افتاده، گردنش كج بوده است، به خواستگاری دختری می رود و در مراسم خواستگاری خود را دیپلمه معرفی می نماید و گردن خود را بسته و وانمود می كند كه موقتاً دچار گردن درد شده است، پس از ازدواج همسر او متوجه فریب شوهر شده، به دادگاه مراجعه نموده و تقاضای فسخ نكاح می كند.
- زنی قبلاً ازدواج كرده و شش ماه زندگی زناشویی داشته است، پس از طلاق، شناسنامه المثنی گرفته و خود را دوشیزه معرفی می نماید، بعد از ازدواج، همسرش متوجه ازدواج قبلی زن می شود. اما به دلیل آنكه مهریه زن سنگین بوده و شوهر از نظر اقتصادی توان پرداخت آن را نداشته، از طلاق منصرف می شود. اما به دلیل برخورد غیر صادقانه همسرش، خشمگین بوده و بنای ناسازگاری با زن را گذاشته است، زن تحمل نكرده و از دادگاه تقاضای طلاق كرده است.
- دختری پس از ازدواج متوجه شده كه همسرش او را فریب داده و در خارج از كشور همسر دارد و اكنون مجهول المكان است و مدتی است كه نفقه پرداخت نكرده است.
- دختر دارای لكه ای قهوه ای رنگ بر روی پوست پا در پشت زانو است، همسرش بعد از ازدواج از ادامه زندگی با زن منصرف شده است، اما به دلیل مهریه سنگین زن، توان طلاق و پرداخت مهریه را ندارد، به دادگاه مراجعه نموده و ادعای تدلیس زوجه را نموده و عنوان می كند، همسرش دارای نقص زیبایی می باشد و این مطلب را به او نگفته است، بنابراین فسخ نكاح دارد.
- مردی كه معتاد به مشروب و تریاك بوده، خود را سالم وانمود كرده؛ پس از ازدواج، زن متوجه شده و تقاضای جدایی دارد.
- مردی به دادگاه مراجعه كرده و در تقاضای فسخ نكاح ادعا می كند، همسرش ازدواج قبلی خود را ازاو مخفی داشته است و در شناسنامه المثنی او نیز، اثری از این موضوع نبوده است، زن ادعا می كند كه حقیقت را در گفتگوی خصوصی قبل از عقد با همسرش در میان گذارده و شوهر با علم به این موضوع اقدام به ازدواج با او نموده است، از زن دلیل ادعا خواسته شده و زن قادر به اثبات آن نیست.
موارد دیگری نیز به روش مصاحبه استخراج شده كه عبارت است از:
- پسری به خواستگاری دختری آمد، پس از صحبت های مفصل دختر و پسر و خانواده های آن دو، مراسم ازدواج انجام شد. پس از ازدواج، پسری به داماد مراجعه كرده و اعلام می كند كه قبلاً با همسر او رابطه جنسی داشته است و دختر با مراجعه به پزشك، پرده بكارت خود را ترمیم نموده است، در پیگیری شوهر از طریق مركز درمانی مربوطه و به دست آوردن مداركی دال بر صحت این مسئله، نهایتاً زن به رابطه جنسی قبلی خود(زنا) اعتراف می نماید. مرد اعلام می دارد كه از زندگی با زنی كه قبلاً با مردی رابطه جنسی داشته، متنفر است و سكوت همسرش در مراسم خواستگاری نسبت به این مسئله، این تصور را پیش آورده كه دختر باكره است؛ حالا از یك طرف چون مهریه دختر بسیار سنگین بوده و پسر توان پرداخت مهریه و طلاق زن را ندارد و از طرفی دیگر حاضر به ادامه زندگی با این زن هم نیست.
- پسری در مورد نوع شغل و میزان تحصیلات خود دروغ گفته، پس از عقد و اطلاع دختر از حقیقت، دختر ادعا می كند كه اساساً پسر هم شأن او نیست و محال بوده كه با پسری كه دارای چنین شغل و تحصیلاتی باشد، ازدواج نماید، چرا كه خودش دارای مدرك كارشناسی ارشد بوده و از خانواده ای ثروتمند و دارای موقعیت اجتماعی بالا می باشد. علاوه بر آن حاضر به زندگی با مردی كه از ابتدا با فریب و نیرنگ زندگی را آغاز كرده، نیست.
- پسری شیفته ی چشمان آبی و موی طلایی دختری شده و با او ازدواج می نماید. پس از ازدواج متوجه می شود كه دختر در ملاقات با او از لنز رنگی استفاده می كرده و موهای خود را رنگ كرده بود؛ علاوه بر آن آرایش چهره خود را چنان با مهارت انجام می داده كه زیبایی چهره او طبیعی وانموده می شده، پسر پس از اطلاع از واقعیت، مایل به ادامه زندگی با او نیست.
- پسر به خواستگاری دختری آمده و تفاوت مذهب خود را با مذهب دختر، اعلام نكرده است، پس از ازدواج، دختر متوجه شده و حاضر به ادامه زندگی با این مرد نیست. (پسر ادعا می كند كه گمان می كردم در تحقیق از من و خانواده ام، متوجه این امر خواهند شد و دختر ادعا می كند كه چنان گرفتار عشق پسر بوده كه فرصت تحقیق را به مادرش نداده است.
- دختر و خانواده اش ابتلا به بیماری سرطان او را از پسر مخفی نموده اند و چون قادر به تأمین هزینه ی درمان دختر نبوده اند، سریعتر اقدام به ازدواج دختر كرده اند. داماد مدتی است كه دائماً در حال آمد و رفت و پرداخت هزینه سنگین درمان نوعروس می باشد. از عدم صداقت دختر و خانواده اش در ابتدای ازدواج شكایت دارد و هزینه درمان نیز او را تحت فشار قرار داده است.
پس از بیان موارد فوق، مشخص می شود، از یك سو عموماً زنان از حق فسخ خود هنگامی كه دچار فریب می شوند مطلع نیستند؛ لذا علی رغم اثبات فریب از طرف همسر، تقاضای طلاق می دهند و از آنجا كه تقاضای طلاق از جانب زن است، حكم به طلاق خلع داده می شود، بنابراین زن علاوه بر بذل مهریه، نفقة خود را نیز بذل می كند، در حالی كه كه اگر زن نسبت به حقوق خویش آگاهی داشت، تقاضای فسخ نكاح می كرد و از حقوق خویش برخوردار می شد. از سوی دیگر برخی مردان با قوانین مربوط به فسخ نكاح و ماده 1128 ق.م. به خوبی آشنا هستند و جهت فرار از پرداخت نصف مهریه در جدایی قبل از ازدواج، می كوشند تا این جدایی را به صورت فسخ نكاح واقع سازند. از این رو لازم است، مواردی كه در شرع و قانون به عنوان فریب در ازدواج شمرده می شود، به صورت شفاف تر مطرح گردد، تا هم آگاهی عمومی در این زمینه بالاتر رود و هم نارسائی های قانونی روشن گردد.
پیشنهادات:
1- آگاه نمودن زنان از ماده 1128 ق.م.؛ زیرا در تحقیقات انجام شده، پیرامون این ماده مشاهده گردید، اكثر مردم به خصوص زنان نسبت به این ماده قانونی آگاهی ندارند، لذا در اكثر موارد تخلف از وصف مشروط و تدلیس، زنان جهت پیگیری حقوق خویش تقاضای طلاق می دهند و سعی می كنند، از ماده 1130 ق.م. كه جواز طلاق را وابسته به اثبات عسر و حرج در دوام زوجیت می داند، بهره ببرند تا از شوهر خویش جدا شوند، اما به جهت آنكه اثبات عسر و حرج در دوام زندگی مشترك معمولاً دشوار است، نمی توانند از حقوق خویش بهره مند شوند. واضح است كه همه باید سعی كنند، این آگاهی بدین جهت باشد تا پسران و دختران، با توجه به تبعات حقوقی كتمان عیوب یا ابراز صفات كمال دروغین، از برخورد غیر صادقانه در امر ازدواج پرهیز كنند.
2- بیان وصف مشروط در ضمن عقد؛ وصف مشروط از طریق ثبت قانونی یا شهادت شهود به صراحت بیان شود. این امر از دو جهت قابل اهمیت است.
الف) امكان پیگیری این امر میسر می شود، ولی در صورتی كه بنای عقد بر وجود وصف خاصی به عرف و عادت استوار باشد، در مواردی كه قضاوت عرف در آن زمینه خاص مورد ابهام است، امكان اثبات شرط وصف میسر نمی باشد.
به عنوان نمونه می توان به پاسخ كمیسیون استفتائات شورای عالی قضایی در سال 1363 اشاره نمود. از این كمیسیون سئوال شد: اگر مردی خود را مجرد معرفی نماید و بعد معلوم شود كه متأهل بوده، آیا این امر موجب تدلیس و ثبوت حق فسخ برای زوجه می باشد یا خیر؟ كمیسیون مزبور در پاسخ عنوان نمود: اگر عرفاً صفت مجرد بودن از صفات كمال محسوب شود، زوجه حق تقاضای فسخ را دارد ولیكن صفت مجرد بودن به نظر عرف، غیر معلوم است. در نقد این پاسخ باید گفت: به یقین دختران، متأهل بودن خواستگاران خویش را نقص برای او به حساب می آورند. لذا به ندرت امكان دارد، دختری علی رغم اطلاع از اینكه خواستگارش زن و بچه دارد و او همسر دوم آن مرد خواهد بود، به خواستگار جواب مثبت دهد. عرف امروز جامعه زنان ایران، معمولاً تحمل زن دیگر را در زندگی شوهر خود ندارد. بنابراین وقتی مردی به خواستگاری دختری می رود و نسبت به تأهل خود سخنی نمی گوید، قضاوت عرفی آن است كه دختر، یگانه همسر آن مرد خواهد بود. همین كمیسیون در پاسخ به سئوال دیگری كه در مورد ادعای خلاف واقع مرد از قبیل كارمند، لیسانسیه، دكتر، مهندس بودن... و قبل از ازدواج، آن را مصداق تدلیس دانسته و عنوان نموده است: « هر یك از صفات مذكور كه زوج خود را واجد آن صفات معرفی كرده، عرفاً از صفات كمال محسوب می شود و عقد ازدواج نیز مبنی بر آن واقع می شود».
ب) عدم امكان انكار فرد خاطی در دادگاه: زمانی كه اوصاف مشروط به ثبت برسند و شاهدی بر این ثبت وجود داشته باشد، دیگر انكار آن ممكن نیست. زیرا در موارد متعددی مشاهده شده كه زن یا مردی با مراجعه به دادگاه ادعا كرده اند، طرف مقابل عیب خود را مخفی داشته، اما او فوراً ابراز می كند كه عیب خود را قبل از عقد گفته است و چون صحبت های طرفین، قبل از عقد، بدون حضور شاهد و شفاهی صورت پذیرفته است، اثبات ابراز عیب ممكن نمی باشد. در مورد ابراز صفت كمال نیز همین مشكل وجود دارد، در مواردی زن یا مرد ادعا می كنند كه طرف مقابل آنها وصفی را برای خود ابراز نموده، در حالی كه فاقد آن وصف است و طرف مقابل نیز ابراز وصف كمال را انكار می نماید، لذا اگر این وصف به صورت مكتوب ثبت، یا در مقابل شهود ابراز نشود، اثبات آن در جلسه خصوصی دو نفره معمولاً میسر نیست.
3- اجباری شدن ثبت اوصاف مشروط توسط زوجین در فرم های مخصوص؛ لازم است قبل از ثبت ازدواج برگه هایی تهیه شود و طرفین موظف باشند تا به پرسش های آن پاسخ دهند. این برگه باید به گونه ای تنظیم شود كه لزوماً هر یك از طرفین اظهارات مكتوب طرف دیگر را مطالعه نمایند. در این پرسشنامه سئوالاتی در مورد اوصاف اساسی فرد از جمله: نام و نام خانوادگی، سن، میزان تحصیلات، نوع شغل، ملیت، مذهب، سابقه ازدواج (و در مورد مردان وضعیت تأهل)، تعداد فرزندان، ابتلا به بیماری خاص و نوع آن، حتی عكس هر دو نیز در آن برگه الصاق شود تا در آینده ادعایی مبنی بر فریب در موارد مربوط به مشخصات ظاهری مطرح نگردد و پس از پاسخ به سئوالات مذكور، زوج و زوجه برگه های یكدیگر را مطالعه نمایند و در انتها آن را امضا نمایند. این امر، اقدامی عملی جهت كاهش فریب در ازدواج خواهد بود.
4- گرفتن مهریه از عامل تدلیس؛ بنابر آنچه كه در فقه آمده، در صورتی كه تدلیس در نكاح، پس از رابطه زناشویی مشخص شود و نكاح فسخ گردد، فرد فریب خورده می تواند به عامل فریب مراجعه نموده و مهریه پرداختی به زوجه را از او بگیرد كه مبتنی بر این قاعده مشهور فقهی است «المغرور یرجع الی من غرّه» است. از آنجا كه این نظریه فقهی در قانون مدنی لحاظ نشده است، توصیه می شود، به ماده 1101 ق.م. كه بیان می دارد: «هر گاه عقد نكاح قبل از نزدیكی به جهتی فسخ شود زن حق مهر ندارد، مگر در صورتی كه موجب فسخ، عنن باشد كه در این صورت با وجود فسخ نكاح، زن مستحق نصف مهر است». پیشنهاد می شود در ادامه این ماده اضافه شود: « و نیز اگر موجب فسخ، تخلف از وصف مشروط همراه با تدلیس باشد، زوج می تواند، پس از پرداخت مهریه به زن، مهریه را از عامل تدلیس اخذ كند».
5- جریمه مالی زوج در صورت تدلیس؛ در قانون مدنی آمده است، اگر فسخ نكاح قبل از رابطه زناشویی باشد، مهریه به زن تعلق نمی گیرد، این قانون در صورتی كه عامل تدلیس مرد باشد با ضرری كه زن در این ازدواج متحمل می شود، چندان نسبت ندارد، لذا پیشنهاد می شود در این حالت، مرد جریمه مالی شود، به نحوی كه متناسب با نیمی از مهر المسمی باشد و مبلغ اخذ شده از شوهر، به زن عطا شود یا تصریح شود كه خسارت معنوی زن محاسبه شده و توسط شوهر جبران می شود.
http://img.tebyan.net/big/1383/01/42197249203138142137564447194255519426230.jpg
امروزه آسیب های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و بهداشتی سلامت جامعه را تهدید می كند. هزینه این تهدیدات، هر دو جنس زن و مرد را شامل می شود، ولی گاه یكی از این دو جنس بیشتر در معرض خطر قرار می گیرد. از جمله این آسیب ها می توان به رواج فریب یا تدلیس در روابط افراد با یكدیگر و در امر مهم ازدواج اشاره نمود. عدم صداقت هنگام انتخاب همسر كه منجر به فریب طرف مقابل در ازدواج می شود، آثار و پیامدهای حقوقی ویژه ای دارد كه با عنوان قانون «تخلف از شرط صفت» در قانون مدنی مطرح است.
ماده 1128 ق.م بیان می دارد: «هر گاه در یكی از طرفین صفت شرط شده و بعد از عقد معلوم شود كه طرف مذكور فاقد وصف مقصود بوده، برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود، خواه وصف مذكور در عقد تصریح شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد».
از آنجا كه متأسفانه تدلیس در ازدواج از جانب دختران رو به افزایش است و نیز دختران ساده دل و زودباور، در تدلیس خواستگاران خویش به شدت آسیب پذیر هستند، آشنایی با قوانین مربوطه و تحلیل آن، ضروری می نماید.
بهتر است در این فرصت، برخی از پرونده های موجود در دادگاهها كه موضوع آن به گونه ای مرتبط با این ماده قانونی می باشد، مطرح گردد. زیرا با رجوع به مواردی چند از مدعیان دادگاه، ضرورت این آشنایی جدی تر می شود، بعضی از آن موارد به شرح ذیل می باشد:
- مردی كه سواد اندكی در حد خواندن و نوشتن داشته و نیز به واسطه سانحه ای كه در كودكی برایش اتفاق افتاده، گردنش كج بوده است، به خواستگاری دختری می رود و در مراسم خواستگاری خود را دیپلمه معرفی می نماید و گردن خود را بسته و وانمود می كند كه موقتاً دچار گردن درد شده است، پس از ازدواج همسر او متوجه فریب شوهر شده، به دادگاه مراجعه نموده و تقاضای فسخ نكاح می كند.
- زنی قبلاً ازدواج كرده و شش ماه زندگی زناشویی داشته است، پس از طلاق، شناسنامه المثنی گرفته و خود را دوشیزه معرفی می نماید، بعد از ازدواج، همسرش متوجه ازدواج قبلی زن می شود. اما به دلیل آنكه مهریه زن سنگین بوده و شوهر از نظر اقتصادی توان پرداخت آن را نداشته، از طلاق منصرف می شود. اما به دلیل برخورد غیر صادقانه همسرش، خشمگین بوده و بنای ناسازگاری با زن را گذاشته است، زن تحمل نكرده و از دادگاه تقاضای طلاق كرده است.
- دختری پس از ازدواج متوجه شده كه همسرش او را فریب داده و در خارج از كشور همسر دارد و اكنون مجهول المكان است و مدتی است كه نفقه پرداخت نكرده است.
- دختر دارای لكه ای قهوه ای رنگ بر روی پوست پا در پشت زانو است، همسرش بعد از ازدواج از ادامه زندگی با زن منصرف شده است، اما به دلیل مهریه سنگین زن، توان طلاق و پرداخت مهریه را ندارد، به دادگاه مراجعه نموده و ادعای تدلیس زوجه را نموده و عنوان می كند، همسرش دارای نقص زیبایی می باشد و این مطلب را به او نگفته است، بنابراین فسخ نكاح دارد.
- مردی كه معتاد به مشروب و تریاك بوده، خود را سالم وانمود كرده؛ پس از ازدواج، زن متوجه شده و تقاضای جدایی دارد.
- مردی به دادگاه مراجعه كرده و در تقاضای فسخ نكاح ادعا می كند، همسرش ازدواج قبلی خود را ازاو مخفی داشته است و در شناسنامه المثنی او نیز، اثری از این موضوع نبوده است، زن ادعا می كند كه حقیقت را در گفتگوی خصوصی قبل از عقد با همسرش در میان گذارده و شوهر با علم به این موضوع اقدام به ازدواج با او نموده است، از زن دلیل ادعا خواسته شده و زن قادر به اثبات آن نیست.
موارد دیگری نیز به روش مصاحبه استخراج شده كه عبارت است از:
- پسری به خواستگاری دختری آمد، پس از صحبت های مفصل دختر و پسر و خانواده های آن دو، مراسم ازدواج انجام شد. پس از ازدواج، پسری به داماد مراجعه كرده و اعلام می كند كه قبلاً با همسر او رابطه جنسی داشته است و دختر با مراجعه به پزشك، پرده بكارت خود را ترمیم نموده است، در پیگیری شوهر از طریق مركز درمانی مربوطه و به دست آوردن مداركی دال بر صحت این مسئله، نهایتاً زن به رابطه جنسی قبلی خود(زنا) اعتراف می نماید. مرد اعلام می دارد كه از زندگی با زنی كه قبلاً با مردی رابطه جنسی داشته، متنفر است و سكوت همسرش در مراسم خواستگاری نسبت به این مسئله، این تصور را پیش آورده كه دختر باكره است؛ حالا از یك طرف چون مهریه دختر بسیار سنگین بوده و پسر توان پرداخت مهریه و طلاق زن را ندارد و از طرفی دیگر حاضر به ادامه زندگی با این زن هم نیست.
- پسری در مورد نوع شغل و میزان تحصیلات خود دروغ گفته، پس از عقد و اطلاع دختر از حقیقت، دختر ادعا می كند كه اساساً پسر هم شأن او نیست و محال بوده كه با پسری كه دارای چنین شغل و تحصیلاتی باشد، ازدواج نماید، چرا كه خودش دارای مدرك كارشناسی ارشد بوده و از خانواده ای ثروتمند و دارای موقعیت اجتماعی بالا می باشد. علاوه بر آن حاضر به زندگی با مردی كه از ابتدا با فریب و نیرنگ زندگی را آغاز كرده، نیست.
- پسری شیفته ی چشمان آبی و موی طلایی دختری شده و با او ازدواج می نماید. پس از ازدواج متوجه می شود كه دختر در ملاقات با او از لنز رنگی استفاده می كرده و موهای خود را رنگ كرده بود؛ علاوه بر آن آرایش چهره خود را چنان با مهارت انجام می داده كه زیبایی چهره او طبیعی وانموده می شده، پسر پس از اطلاع از واقعیت، مایل به ادامه زندگی با او نیست.
- پسر به خواستگاری دختری آمده و تفاوت مذهب خود را با مذهب دختر، اعلام نكرده است، پس از ازدواج، دختر متوجه شده و حاضر به ادامه زندگی با این مرد نیست. (پسر ادعا می كند كه گمان می كردم در تحقیق از من و خانواده ام، متوجه این امر خواهند شد و دختر ادعا می كند كه چنان گرفتار عشق پسر بوده كه فرصت تحقیق را به مادرش نداده است.
- دختر و خانواده اش ابتلا به بیماری سرطان او را از پسر مخفی نموده اند و چون قادر به تأمین هزینه ی درمان دختر نبوده اند، سریعتر اقدام به ازدواج دختر كرده اند. داماد مدتی است كه دائماً در حال آمد و رفت و پرداخت هزینه سنگین درمان نوعروس می باشد. از عدم صداقت دختر و خانواده اش در ابتدای ازدواج شكایت دارد و هزینه درمان نیز او را تحت فشار قرار داده است.
پس از بیان موارد فوق، مشخص می شود، از یك سو عموماً زنان از حق فسخ خود هنگامی كه دچار فریب می شوند مطلع نیستند؛ لذا علی رغم اثبات فریب از طرف همسر، تقاضای طلاق می دهند و از آنجا كه تقاضای طلاق از جانب زن است، حكم به طلاق خلع داده می شود، بنابراین زن علاوه بر بذل مهریه، نفقة خود را نیز بذل می كند، در حالی كه كه اگر زن نسبت به حقوق خویش آگاهی داشت، تقاضای فسخ نكاح می كرد و از حقوق خویش برخوردار می شد. از سوی دیگر برخی مردان با قوانین مربوط به فسخ نكاح و ماده 1128 ق.م. به خوبی آشنا هستند و جهت فرار از پرداخت نصف مهریه در جدایی قبل از ازدواج، می كوشند تا این جدایی را به صورت فسخ نكاح واقع سازند. از این رو لازم است، مواردی كه در شرع و قانون به عنوان فریب در ازدواج شمرده می شود، به صورت شفاف تر مطرح گردد، تا هم آگاهی عمومی در این زمینه بالاتر رود و هم نارسائی های قانونی روشن گردد.
پیشنهادات:
1- آگاه نمودن زنان از ماده 1128 ق.م.؛ زیرا در تحقیقات انجام شده، پیرامون این ماده مشاهده گردید، اكثر مردم به خصوص زنان نسبت به این ماده قانونی آگاهی ندارند، لذا در اكثر موارد تخلف از وصف مشروط و تدلیس، زنان جهت پیگیری حقوق خویش تقاضای طلاق می دهند و سعی می كنند، از ماده 1130 ق.م. كه جواز طلاق را وابسته به اثبات عسر و حرج در دوام زوجیت می داند، بهره ببرند تا از شوهر خویش جدا شوند، اما به جهت آنكه اثبات عسر و حرج در دوام زندگی مشترك معمولاً دشوار است، نمی توانند از حقوق خویش بهره مند شوند. واضح است كه همه باید سعی كنند، این آگاهی بدین جهت باشد تا پسران و دختران، با توجه به تبعات حقوقی كتمان عیوب یا ابراز صفات كمال دروغین، از برخورد غیر صادقانه در امر ازدواج پرهیز كنند.
2- بیان وصف مشروط در ضمن عقد؛ وصف مشروط از طریق ثبت قانونی یا شهادت شهود به صراحت بیان شود. این امر از دو جهت قابل اهمیت است.
الف) امكان پیگیری این امر میسر می شود، ولی در صورتی كه بنای عقد بر وجود وصف خاصی به عرف و عادت استوار باشد، در مواردی كه قضاوت عرف در آن زمینه خاص مورد ابهام است، امكان اثبات شرط وصف میسر نمی باشد.
به عنوان نمونه می توان به پاسخ كمیسیون استفتائات شورای عالی قضایی در سال 1363 اشاره نمود. از این كمیسیون سئوال شد: اگر مردی خود را مجرد معرفی نماید و بعد معلوم شود كه متأهل بوده، آیا این امر موجب تدلیس و ثبوت حق فسخ برای زوجه می باشد یا خیر؟ كمیسیون مزبور در پاسخ عنوان نمود: اگر عرفاً صفت مجرد بودن از صفات كمال محسوب شود، زوجه حق تقاضای فسخ را دارد ولیكن صفت مجرد بودن به نظر عرف، غیر معلوم است. در نقد این پاسخ باید گفت: به یقین دختران، متأهل بودن خواستگاران خویش را نقص برای او به حساب می آورند. لذا به ندرت امكان دارد، دختری علی رغم اطلاع از اینكه خواستگارش زن و بچه دارد و او همسر دوم آن مرد خواهد بود، به خواستگار جواب مثبت دهد. عرف امروز جامعه زنان ایران، معمولاً تحمل زن دیگر را در زندگی شوهر خود ندارد. بنابراین وقتی مردی به خواستگاری دختری می رود و نسبت به تأهل خود سخنی نمی گوید، قضاوت عرفی آن است كه دختر، یگانه همسر آن مرد خواهد بود. همین كمیسیون در پاسخ به سئوال دیگری كه در مورد ادعای خلاف واقع مرد از قبیل كارمند، لیسانسیه، دكتر، مهندس بودن... و قبل از ازدواج، آن را مصداق تدلیس دانسته و عنوان نموده است: « هر یك از صفات مذكور كه زوج خود را واجد آن صفات معرفی كرده، عرفاً از صفات كمال محسوب می شود و عقد ازدواج نیز مبنی بر آن واقع می شود».
ب) عدم امكان انكار فرد خاطی در دادگاه: زمانی كه اوصاف مشروط به ثبت برسند و شاهدی بر این ثبت وجود داشته باشد، دیگر انكار آن ممكن نیست. زیرا در موارد متعددی مشاهده شده كه زن یا مردی با مراجعه به دادگاه ادعا كرده اند، طرف مقابل عیب خود را مخفی داشته، اما او فوراً ابراز می كند كه عیب خود را قبل از عقد گفته است و چون صحبت های طرفین، قبل از عقد، بدون حضور شاهد و شفاهی صورت پذیرفته است، اثبات ابراز عیب ممكن نمی باشد. در مورد ابراز صفت كمال نیز همین مشكل وجود دارد، در مواردی زن یا مرد ادعا می كنند كه طرف مقابل آنها وصفی را برای خود ابراز نموده، در حالی كه فاقد آن وصف است و طرف مقابل نیز ابراز وصف كمال را انكار می نماید، لذا اگر این وصف به صورت مكتوب ثبت، یا در مقابل شهود ابراز نشود، اثبات آن در جلسه خصوصی دو نفره معمولاً میسر نیست.
3- اجباری شدن ثبت اوصاف مشروط توسط زوجین در فرم های مخصوص؛ لازم است قبل از ثبت ازدواج برگه هایی تهیه شود و طرفین موظف باشند تا به پرسش های آن پاسخ دهند. این برگه باید به گونه ای تنظیم شود كه لزوماً هر یك از طرفین اظهارات مكتوب طرف دیگر را مطالعه نمایند. در این پرسشنامه سئوالاتی در مورد اوصاف اساسی فرد از جمله: نام و نام خانوادگی، سن، میزان تحصیلات، نوع شغل، ملیت، مذهب، سابقه ازدواج (و در مورد مردان وضعیت تأهل)، تعداد فرزندان، ابتلا به بیماری خاص و نوع آن، حتی عكس هر دو نیز در آن برگه الصاق شود تا در آینده ادعایی مبنی بر فریب در موارد مربوط به مشخصات ظاهری مطرح نگردد و پس از پاسخ به سئوالات مذكور، زوج و زوجه برگه های یكدیگر را مطالعه نمایند و در انتها آن را امضا نمایند. این امر، اقدامی عملی جهت كاهش فریب در ازدواج خواهد بود.
4- گرفتن مهریه از عامل تدلیس؛ بنابر آنچه كه در فقه آمده، در صورتی كه تدلیس در نكاح، پس از رابطه زناشویی مشخص شود و نكاح فسخ گردد، فرد فریب خورده می تواند به عامل فریب مراجعه نموده و مهریه پرداختی به زوجه را از او بگیرد كه مبتنی بر این قاعده مشهور فقهی است «المغرور یرجع الی من غرّه» است. از آنجا كه این نظریه فقهی در قانون مدنی لحاظ نشده است، توصیه می شود، به ماده 1101 ق.م. كه بیان می دارد: «هر گاه عقد نكاح قبل از نزدیكی به جهتی فسخ شود زن حق مهر ندارد، مگر در صورتی كه موجب فسخ، عنن باشد كه در این صورت با وجود فسخ نكاح، زن مستحق نصف مهر است». پیشنهاد می شود در ادامه این ماده اضافه شود: « و نیز اگر موجب فسخ، تخلف از وصف مشروط همراه با تدلیس باشد، زوج می تواند، پس از پرداخت مهریه به زن، مهریه را از عامل تدلیس اخذ كند».
5- جریمه مالی زوج در صورت تدلیس؛ در قانون مدنی آمده است، اگر فسخ نكاح قبل از رابطه زناشویی باشد، مهریه به زن تعلق نمی گیرد، این قانون در صورتی كه عامل تدلیس مرد باشد با ضرری كه زن در این ازدواج متحمل می شود، چندان نسبت ندارد، لذا پیشنهاد می شود در این حالت، مرد جریمه مالی شود، به نحوی كه متناسب با نیمی از مهر المسمی باشد و مبلغ اخذ شده از شوهر، به زن عطا شود یا تصریح شود كه خسارت معنوی زن محاسبه شده و توسط شوهر جبران می شود.