mehraboOon
07-21-2011, 05:34 AM
روایت تازه ای از احوال برزخ
http://img.tebyan.net/big/1388/09/16611720923819018921811291563518613112913881.jpg
بیانات آیت الله شیخ محمد شجاعی در مورد معاد
یکی از خصوصیات برزخ اینست که در برزخ مسئله فکر به صورت عملی و عینی و شهودی برای انسان مجسّم است و انسان خودش را در هر عالم فکر کند آنجا میبیند این از خصوصیات برزخ است . حالا ببینید انسان در آنجا چگونه موجودی است نظام چگونه نظامی است تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل .
باز شدن دری از بهشت یا جهنم به روی انسان به محض ورود به برزخ
هرکسی وارد برزخ شد به رویش دری باز میشود که این در باز شدن یا به سوی بهشت است یا به سوی جهنم .
به محض ورود به عالم برزخ درک انسانها عوض میشود و یک مسئله تازهای پیش میآید که همان باز شدن در به روی اوست . نظام برزخ هم طوری است که همه در آنجا بیدار میشوند.
رسول اکرم ( صلوات الله علیه ) فرمودند : النّاس ینامُ فاذا ماتوا انتبهوا ؛ مردم در خواب هستند وقتی که مردند ، روح وارد نظام جدیدی میشود که تازه آنجا بیدار میشوند .
مثلاً کسی که از اول ظاهر و باطنش و همّ و غمّش این بوده که از مادیات ( پول ) خوشش میآمده تازه میفهمد که چه خواسته و چه چیزی در قلبش ریشه انداخته و هرچه سعی میکند نمیتواند آن را از قلبش خارج کند ؛ یعنی به این زودیها نمیتواند این آلودگی را از خود برطرف کند و چون برای برطرف کردن آن راهی پیدا نمیکند ، میتواند بفهمد که کار غلطی کرده است .
به این نکته باید دقت کرد که در برزخ انسان اختیارش را از دست میدهد و کاری از دستش بر نمیآید ، نظام برزخ اینطور است.
پیغمبر ( صلوات الله علیه ) میفرماید : یک دفعه بیدار خواهید شد و خواهید فهمید که آنچه را که میخواستید چه بود و آنچه را که در دنیا لذت داشت و کیف می کرید و طبق معیار و سنجش خودتان نه تنها نامطلوبی و ناراحتی نداشت بلکه جذاب هم بود به همین جهت آن را از دست ندادید و وقتی وارد نظام برزخ شدید یکدفعه راهی باز میشود به سوی همان هدف که عبارت بود از پول .
آن وقت نگاه میکنید که عجب هدفی را تعقیب کردهاید مانند بابی به سوی جهنم به رویش باز شده است . وقتی که در به رویش باز شد کم کم به سوی آن نقطهای که متوجه آن بود در حرکت خواهد بود . در آنجا خواهد فهمید که آنچه را که میخواستم مرا به کجا میبرد که آن کجایش همان جهنم است .
دری به سوی جهنم برایش باز میشود از این درهای معمولی تصور نکنید . اینکه می گوئی دری باز شد یعنی اینکه یکدفعه فهمید که حساب چیست آن نقطهی آخر که این هدف او را به آنجا میکشاند را خواهد دید (تا حالا به آنجا وارد نشده آنجایی که بعداً خواهد رفت ) .
یک فردی هم که خدا را میخواست ، او هم به یک نقطه متوجه است که اسمش خداست و عبارت است از مبدأ وجود رضای حق است . او هم وقتی مرد دری به رویش باز میشود یعنی یواش یواش آن نقطهای را که به آن متوجه است را میبیند و به این هم میگویند دری به سوی بهشت بروی او باز شد .
«مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ » ؛ این پاداشی است از جانب خدا و پاداش نیکو نزد خداست.(آل عمران،195) این معنی درباز شدن است .
کسی که تازه مرده است و از این عالم وارد عالم برزخ میشود این شخص روی همین حساب به عنوان مثال اگر در مرحله اول عذابش کمتر باشد به مرور زمان چون در حال حرکت به سوی آن عذابی که دارد میباشد قهرا عذابش بیشتر خواهد شد . در نقطه مقابل هرکس متوجه جنت است روز اولی که مرد دری به سوی همان مقصد به رویش باز است
اولاً بر اساس آنچه که گفتیم یکی از خصوصیات ورود به برزخ این شد که حسابها در برزخ عوض خواهد شد . اینکه رسول الله (صلوات الله علیه ) فرمود: « الناس ینامُ فاذا ماتوا انتبهوا » را یادتان نرود که همه خوابند و یکدفعه در وقت مرگ بیدار میشوند؛ یعنی هرکس طبق قانون تحول در زندگی دنیوی هر هدفی را که پیش گرفته بود و به سوی او میرفت و متوجه آن بود آن صورت آخر آن هدف را در ورود به عالم برزخ درک خواهد کرد ولی در این عالم خیر .
در برزخ هرکس مقصد خودش را خواهد دید و گفتیم که در برزخ تحول (http://www.tebyan.net/religion_thoughts/articles/quranicarticles/2011/6/30/170930.html)هست . اینجا چگونه انسان به سوی هدف خودش میرفت ؟ چندان درست و حسابی نمیتوانست برود ، ولی وقتی وارد برزخ شدیم بال و پر باز خواهیم کرد و با سرعت حرکت خواهیم کرد و با جبر خلقت پیش خواهیم رفت . یعنی عالم طوری است که تربیت میکند و میبرد به سوی آن هدف جهنمی به سوی جهنمش و بهشتی به سوی بهشتش . بهشتیها با هم با هم متفاوتند و جهنمیها هم با هم متفاوتند .
کسی که تازه مرده است و از این عالم وارد عالم برزخ میشود ، این شخص روی همین حساب به عنوان مثال اگر در مرحله اول عذابش کمتر باشد به مرور زمان چون در حال حرکت به سوی آن عذابی که دارد میباشد قهرا عذابش بیشتر خواهد شد . در نقطه مقابل هرکس متوجه جنت است روز اولی که مرد دری به سوی همان مقصد به رویش باز است و رفته رفته به سوی مقصد نزدیکتر میشود یعنی بهشت ؛ البته آن بهشتی که این شخص به سوی آن میرود .
هرکس به قطعهای از بهشت میرود عامیانه هم فکر نکنید که همه بهشتیها را یکجا جمع میکنند . مثلاً عوامها فکر میکنند یک سالن و یک باغ بزرگ است و مردم را میخواهند ببرند و آنجا جمع کنند ، اینطور نیست . گرچه همدیگر را خواهند دید ولی مسئله عالم انفرادی است ، یادتان نرود تمام مسائلی که در آخرت هست همه مسائل انفرادی است . یعنی اصلا زندگی اجتماعی در آخرت نیست گرچه انسانهای بهشتی همدیگر را میبینند و هرچه از دلشان بگذرد برایشان وجود دارد ولی همه انفرادی است .
به هر صورت اولین نکتهای که در برزخ هست عبارت است از اینکه برزخیها در تحول هستند و خیلی هم با سرعت در تحول هستند .
http://img.tebyan.net/big/1387/08/801442011372029813431187202171018220290154.jpg
معنای مسئله تقرب به خدا چیست ؟
یکی از خصوصیات برزخ را برای شما میگویم فقط ببینید چگونه است . اگر یک فرد الهی وارد عالم برزخ شود عالم برزخ برایش آنقدر با اینجا فرق خواهد داشت که فقط یک نمونه آن را می گوئیم و بقیهاش را هم اگر اهل ذوق و اهل باطن باشید کم کم چیزهایی بفهمید فهمیدهاید اگر نه که میماند وقتی به آن عالم رفتید بفهمید .
همینقدر که همه چیز عالم برزخ به اینجا شباهت ندارد یک عالم خیلی بالاتری است و خیلی وسیع است عالم نوری است ، مادی نیست یعنی اصلا تشکیلات آن عالم نوری است ؛ هم اولش نوریست و هم آخرش . موجوداتش هم نوری است ، نعمتهایش نوری است ، خوردنیها و نوشیدنیهای آن نوری است اما ما الان نمیدانیم ونمی فهمیم عالم نوری خودی چیست .
حضرت استاد میفرماید : من هرقدر به شما بگویم که خوراکیها نوریست شما خواهید گفت مگر نور را هم میشود خورد برای همین تحلیل آن مشکل است به عنوان مثال برزخ چگونه با اینجا فرق میکند ؟
اولا برای اهلش خوبیهای آنجا چنان جالب و خوب است نظام آنجا ؛ لذتها ، ابتهاجها و سرورها و متلذذ بودن آنجا را اصلا اگر بخواهید با نعمتهای دنیوی تشبیه بکنید کاملا در تشبیهتان خیانت کردهاید ؛ یعنی واقعا خراب کردهاید . یعنی اگر بخواهید برای یک نفر لذت برزخ را با هر جور لذتهای فوق العاده که حتی در عالم خیال هم تصور کنید ( خارجیتی هم نداشته باشد ) اینطور در عالم خیال تصور کنید و بگوئید که اینطور باغ و سنگ و کوه و چنان دوست و چنان رفیق و مباشر و چنان نعمت است. اگر بخواهید چنین تصوری کنید، اگر بدانید برزخ چیست آنوقت میفهمید تصویرتان ناقص است و میفهمید خیانت کردهاید ؛ یعنی در واقع بد تبلیغ کردهاید و برزخ را کوچک شمردهاید . چنان لذت دارد که بعضی زندهها اینجور فکر میکنند که زندهها زود مردهها را از یاد میبرند ولی در حقیقت مردهها خیلی زودتر زندهها را از یاد میبرند خیلی فوری ،اصلاً توجه به اینها ندارند .
زندهها ممکن است مردهها را یاد کنند ولی آنکه یاد نمیکند عبارت است از مردهها . انسان اگر خیلی گرفتار باشد حتی نوعاً عزیزان خودش را هم به یاد نمیآورد و فقط درگیر خودش است . این یکی از خصوصیات گرفتاری است کما اینکه اگر انسان واقعا غرق نعمت باشد، از عالم دنیا که سراپا گرفتاری بوده به آنجا برود آنوقت حتی حاضر نیست به اینجا توجه کند .
در ارتباط با عالم ارواح یکی از نکاتی که در احضار ارواح روحهای خوب که احضار میکنند این است که آنان سعی میکنند کم حرف بزنند و زود برگردند حتی هرقدر فرد خوبتری هم باشد چون باید روحش از آن عالم یک مقدار منقطع بشود و متوجه این عالم بشود . ( چون این عالم سراپا عذاب است در دیدگاه برزخیان )
همه چیز عالم برزخ به اینجا شباهت ندارد یک عالم خیلی بالاتری است و خیلی وسیع است عالم نوری است ، مادی نیست یعنی اصلا تشکیلات آن عالم نوری است ؛ هم اولش نوریست و هم آخرش . موجوداتش هم نوری است ، نعمتهایش نوری است ، خوردنیها و نوشیدنیهای آن نوری است اما ما الان نمیدانیم ونمی فهمیم عالم نوری خودی چیست .
در نظر آن عالمیان این عالم سراپا نکبت و ناراحتی و محدودیت و الی آخر و در مجموع یک عالم غلط انداز است . خوبان حتی حاضر نمیشوند لحظاتی متوجه به این عالم شوند ،درد و غصه را تازه کردن است اگر بخواهند متوجه این عالم بشوند . حالا ما کاری نداریم که مسئله احضار ارواح چیست .
به هرحال مسئلهای که برای مردهها هست اینست که از این دنیا منقطع هستند ؛ چه گرفتارها و چه منعمها . به این مسئله دقت کنید که انسان اولاد و عزیزان و نزدیکان را وقتی میخواهد که یک مقدار در آسایش باشد ، ولی وقتی گرفتاری برایش پیش آمد همه را فراموش میکند .
در این دنیا مثلا فکر میکنید چگونه در باغ باشم ، چه منظرهای باشد ، چطور آب داشته باشد ، چگونه بخورم و بنوشم و ...این فقط فکر است . ولی در برزخ زمانی که شروع به فکر کردید شما قدم به قدم با فکر در عین شهود آن هستید . مثلا فکر میکنید در باغ باشید در باغ هستید یعنی به موازات فکرتان پیش میروید ، به موازات فکر شما حقیقت میشود . یعنی در آنجا فکر خشک و خالی نمیشود . هرچه میخواهید فکر خشک و خالی بکنید اینجا بکنید تا وقتش نگذشته است . حتی اگر در برزخ انسان فکر کند که یک تنور بزرگی باشد و انسان در آن بیفتد و بسوزد خواهد سوخت برزخ اینچنین است .
فلذا برزخی تربیت شدن خیلی مشکل است یک فرد الهی که طبق بیان حضرت علی ( علیه السلام ) روحش یک روح آزاد است (روح ما در گرو است و چون در گرو است برزخ ما هم خطرناک است که فکر کنیم که آنجا هم هرچه خیال بکنیم بشود )
یکی از خصوصیات برزخ اینست که در برزخ مسئله فکر به صورت عملی و عینی و شهودی برای انسان مجسّم است و انسان خودش را در هر عالم فکر کند آنجا میبیند این از خصوصیات برزخ است . حالا ببینید انسان در آنجا چگونه موجودی است نظام چگونه نظامی است تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل .
یکی از خصوصیات برزخ اینست که در برزخ مسئله فکر به صورت عملی و عینی و شهودی برای انسان مجسّم است و انسان خودش را در هر عالم فکر کند آنجا میبیند این از خصوصیات برزخ است .
حرکت به سوی خداوند چگونه است ؟
گفتیم حرکت ، حرکت وجودی است . وجود عوض خواهد شد . گفتیم خدایی که قرآن به ما معرفی میکند عبارتست از علم مطلق و وجود مطلق . از این صفات هرقدر در هر موجودی پیدا شود به خدا نزدیک است و اگر نباشد از خدا دور است . مثلا خدای حی است ( از همین موجودات دنیوی مثال میزنیم ) خاک هم موجود است و مخلوق است ، انسان هم موجود است و مخلوق حق است . یک موجود که شعور و اراده داشته باشد دارای حیات است .
حالا خاک نزدیکتر است به حی مطلق یا انسان ؟ انسان چون حیات دارد به خدا نزدیکتر است . من و شما هم حی هستیم ، علی ( علیه السلام ) هم حی است . هردو درک و شعور و اراده داریم . من هم علم دارم و حضرت علی (علیه السلام ) هم علم دارد . من گذشته و آینده و فوق زمان را درک نمیکنم اما علی ( علیه السلام ) آنچه که من دارم را دارد و هم آنچه را که ندارم او به درک و علم مطلق نزدیکتر است .
در من هم اراده هست ، در علی ( علیه السلام ) هم هست . من دست خودم را میتوانم بلند کنم ، او اراده میکند تسبیح در دست من بالا میرود . اراده او بیشتر است ؛ معنی تقرّب این است . اینکه به من و شما میگویند نماز بخوانید روزه بگیرید و... برای نزدیک شدن به خداست (قربة الی الله) عوامها میگویند تقرب در قیامت معلوم میشود ، نخیر در اینجا هم تقرب معلوم میشود .
نماز یک مقدار ما را به خدا نزدیک میکند معنی تقرب را گفتیم که آنکه اوصاف حق است با نزدیک شدن در انسان زیادتر میشود ؛ مانند علی ابن ابی طالب (علیه السلام) مانند سلمان و مانند آنها که واقعا الهی بودهاند و واقعا خدا را خواستهاند .
در برزخ سلمان آن اندازه که در زندگی دنیوی از اوصاف حق در او جلوه کرده بود ، همانطور که به طرف جود و کمال و... میرود و هرقدر بیشتر پیش میرود اوصاف حق در او بیشتر میشود . یعنی اگر در سلمان علم حق به یک حد معینی بوده ، در برزخ رفته رفته علمش کاملتر میشود ، ارادهاش هم بیشتر میشود . یعنی اگر همین الان سلمان را از برزخ بیاورند و ببرند در زمانی که هنوز نمرده بود و اگر بتوانیم زندهاش کنیم ، سلمان از لحاظ تقرب وجودی ، از لحاظ علم و زیبایی وجود و حتی جمال ظاهری و از لحاظ قدرت و اراده خیلی فرق کرده با آن سلمان در حال حیات دنیوی .مقداد ( از عشّاق الهی بود ) میگفت رفتم پیش سلمان دیدم آب دیگ میجوشید .
نماز یک مقدار ما را به خدا نزدیک میکند معنی تقرب را گفتیم که آنکه اوصاف حق است با نزدیک شدن در انسان زیادتر میشود ؛ مانند علی ابن ابی طالب (علیه السلام) مانند سلمان و مانند آنها که واقعا الهی بودهاند و واقعا خدا را خواستهاند .
نکته :
در بین معنویها یک مسئلهای هست بنام تأدیب که از ناحیه خدا مامور هستند که گاهی تازیانه میزنند به آنهایی که پائین تر از خودشان هستند ( کسی که خوب راه نرفت میزنند تا خوب راه برود ) البته منظور سلمان تازیانه زدن به مقداد نبود چون او هم از عشاق الهی بود اما به سلمان نمیرسید و نمیتوانست مثل سلمان در سوز عشق بسوزد فلذا سلمان خواست کمی او را تأدیب کند و چون میدانست که مقداد میآید یک دیگ آب گذاشته بود و زیرش دوتا سنگ گذاشته بود . مقداد با تعجب رفت و دید واقعا میجوشد ( درون دیگ آتش میپزد ) . بعد سلمان به او گفت : از آن آتش یک مقدار بیاور بخوریم . مقداد گفت ظرف نیست . سلمان گفت در دستت بیاور . مقداد گفت مگر میشود ؟ سلمان خودش با دستش آورد گفت بخور . مقداد خدمت امیر المومنین ( علیه ایسلام )از سلمان شکایت کرد .
« إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ » قرآن میخواهد بگوید ای مسلمان آنکه تو میخواهی « إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ » است بیا به سوی خدا ، علم و ارادهات زیاد میشود این معنی تقرب به خدای متعال است . سلمان از اول بیدار شد ، از اول تحول خدا را خواست ، به هیچ چیز سیر نشد ، با هیچ چیز مسرور نشد نه با پول و نه با ریاست ونه با زن. گفت سرورش فقط پروردگار عالم است . من و شما چرا محزونیم برای اینکه اسیریم . اگر سلمان یک وقت میدید خدا به او نظر نمیکند گریه میکرد آنهم چه گریهای .
ای خوش آن روز کزین خانه ویران بروم بر هوای سر کویش بزنم بال و پری
سلمان وقتی قدم در برزخ گذاشت تازه راحت میشود و نفس راحت میکشد . ائمه ( علیهم السلام ) در وفات همدیگر میگویند : راحت شد از همّ و غمّ روزگار . علی ( علیه السلام ) فرمود : فُزتُ وربّ الکعبه
حالا فهمیدید راه باز شدن یعنی چه ؟
تلخیص : محمدی
بخش قرآن تبیان
منبع :
وبلاگ آقای جعفر شجاعی (ناگفتهها و ناشنیدههایی از آیت الله شیخ محمد شجاعی)
http://img.tebyan.net/big/1388/09/16611720923819018921811291563518613112913881.jpg
بیانات آیت الله شیخ محمد شجاعی در مورد معاد
یکی از خصوصیات برزخ اینست که در برزخ مسئله فکر به صورت عملی و عینی و شهودی برای انسان مجسّم است و انسان خودش را در هر عالم فکر کند آنجا میبیند این از خصوصیات برزخ است . حالا ببینید انسان در آنجا چگونه موجودی است نظام چگونه نظامی است تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل .
باز شدن دری از بهشت یا جهنم به روی انسان به محض ورود به برزخ
هرکسی وارد برزخ شد به رویش دری باز میشود که این در باز شدن یا به سوی بهشت است یا به سوی جهنم .
به محض ورود به عالم برزخ درک انسانها عوض میشود و یک مسئله تازهای پیش میآید که همان باز شدن در به روی اوست . نظام برزخ هم طوری است که همه در آنجا بیدار میشوند.
رسول اکرم ( صلوات الله علیه ) فرمودند : النّاس ینامُ فاذا ماتوا انتبهوا ؛ مردم در خواب هستند وقتی که مردند ، روح وارد نظام جدیدی میشود که تازه آنجا بیدار میشوند .
مثلاً کسی که از اول ظاهر و باطنش و همّ و غمّش این بوده که از مادیات ( پول ) خوشش میآمده تازه میفهمد که چه خواسته و چه چیزی در قلبش ریشه انداخته و هرچه سعی میکند نمیتواند آن را از قلبش خارج کند ؛ یعنی به این زودیها نمیتواند این آلودگی را از خود برطرف کند و چون برای برطرف کردن آن راهی پیدا نمیکند ، میتواند بفهمد که کار غلطی کرده است .
به این نکته باید دقت کرد که در برزخ انسان اختیارش را از دست میدهد و کاری از دستش بر نمیآید ، نظام برزخ اینطور است.
پیغمبر ( صلوات الله علیه ) میفرماید : یک دفعه بیدار خواهید شد و خواهید فهمید که آنچه را که میخواستید چه بود و آنچه را که در دنیا لذت داشت و کیف می کرید و طبق معیار و سنجش خودتان نه تنها نامطلوبی و ناراحتی نداشت بلکه جذاب هم بود به همین جهت آن را از دست ندادید و وقتی وارد نظام برزخ شدید یکدفعه راهی باز میشود به سوی همان هدف که عبارت بود از پول .
آن وقت نگاه میکنید که عجب هدفی را تعقیب کردهاید مانند بابی به سوی جهنم به رویش باز شده است . وقتی که در به رویش باز شد کم کم به سوی آن نقطهای که متوجه آن بود در حرکت خواهد بود . در آنجا خواهد فهمید که آنچه را که میخواستم مرا به کجا میبرد که آن کجایش همان جهنم است .
دری به سوی جهنم برایش باز میشود از این درهای معمولی تصور نکنید . اینکه می گوئی دری باز شد یعنی اینکه یکدفعه فهمید که حساب چیست آن نقطهی آخر که این هدف او را به آنجا میکشاند را خواهد دید (تا حالا به آنجا وارد نشده آنجایی که بعداً خواهد رفت ) .
یک فردی هم که خدا را میخواست ، او هم به یک نقطه متوجه است که اسمش خداست و عبارت است از مبدأ وجود رضای حق است . او هم وقتی مرد دری به رویش باز میشود یعنی یواش یواش آن نقطهای را که به آن متوجه است را میبیند و به این هم میگویند دری به سوی بهشت بروی او باز شد .
«مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ » ؛ این پاداشی است از جانب خدا و پاداش نیکو نزد خداست.(آل عمران،195) این معنی درباز شدن است .
کسی که تازه مرده است و از این عالم وارد عالم برزخ میشود این شخص روی همین حساب به عنوان مثال اگر در مرحله اول عذابش کمتر باشد به مرور زمان چون در حال حرکت به سوی آن عذابی که دارد میباشد قهرا عذابش بیشتر خواهد شد . در نقطه مقابل هرکس متوجه جنت است روز اولی که مرد دری به سوی همان مقصد به رویش باز است
اولاً بر اساس آنچه که گفتیم یکی از خصوصیات ورود به برزخ این شد که حسابها در برزخ عوض خواهد شد . اینکه رسول الله (صلوات الله علیه ) فرمود: « الناس ینامُ فاذا ماتوا انتبهوا » را یادتان نرود که همه خوابند و یکدفعه در وقت مرگ بیدار میشوند؛ یعنی هرکس طبق قانون تحول در زندگی دنیوی هر هدفی را که پیش گرفته بود و به سوی او میرفت و متوجه آن بود آن صورت آخر آن هدف را در ورود به عالم برزخ درک خواهد کرد ولی در این عالم خیر .
در برزخ هرکس مقصد خودش را خواهد دید و گفتیم که در برزخ تحول (http://www.tebyan.net/religion_thoughts/articles/quranicarticles/2011/6/30/170930.html)هست . اینجا چگونه انسان به سوی هدف خودش میرفت ؟ چندان درست و حسابی نمیتوانست برود ، ولی وقتی وارد برزخ شدیم بال و پر باز خواهیم کرد و با سرعت حرکت خواهیم کرد و با جبر خلقت پیش خواهیم رفت . یعنی عالم طوری است که تربیت میکند و میبرد به سوی آن هدف جهنمی به سوی جهنمش و بهشتی به سوی بهشتش . بهشتیها با هم با هم متفاوتند و جهنمیها هم با هم متفاوتند .
کسی که تازه مرده است و از این عالم وارد عالم برزخ میشود ، این شخص روی همین حساب به عنوان مثال اگر در مرحله اول عذابش کمتر باشد به مرور زمان چون در حال حرکت به سوی آن عذابی که دارد میباشد قهرا عذابش بیشتر خواهد شد . در نقطه مقابل هرکس متوجه جنت است روز اولی که مرد دری به سوی همان مقصد به رویش باز است و رفته رفته به سوی مقصد نزدیکتر میشود یعنی بهشت ؛ البته آن بهشتی که این شخص به سوی آن میرود .
هرکس به قطعهای از بهشت میرود عامیانه هم فکر نکنید که همه بهشتیها را یکجا جمع میکنند . مثلاً عوامها فکر میکنند یک سالن و یک باغ بزرگ است و مردم را میخواهند ببرند و آنجا جمع کنند ، اینطور نیست . گرچه همدیگر را خواهند دید ولی مسئله عالم انفرادی است ، یادتان نرود تمام مسائلی که در آخرت هست همه مسائل انفرادی است . یعنی اصلا زندگی اجتماعی در آخرت نیست گرچه انسانهای بهشتی همدیگر را میبینند و هرچه از دلشان بگذرد برایشان وجود دارد ولی همه انفرادی است .
به هر صورت اولین نکتهای که در برزخ هست عبارت است از اینکه برزخیها در تحول هستند و خیلی هم با سرعت در تحول هستند .
http://img.tebyan.net/big/1387/08/801442011372029813431187202171018220290154.jpg
معنای مسئله تقرب به خدا چیست ؟
یکی از خصوصیات برزخ را برای شما میگویم فقط ببینید چگونه است . اگر یک فرد الهی وارد عالم برزخ شود عالم برزخ برایش آنقدر با اینجا فرق خواهد داشت که فقط یک نمونه آن را می گوئیم و بقیهاش را هم اگر اهل ذوق و اهل باطن باشید کم کم چیزهایی بفهمید فهمیدهاید اگر نه که میماند وقتی به آن عالم رفتید بفهمید .
همینقدر که همه چیز عالم برزخ به اینجا شباهت ندارد یک عالم خیلی بالاتری است و خیلی وسیع است عالم نوری است ، مادی نیست یعنی اصلا تشکیلات آن عالم نوری است ؛ هم اولش نوریست و هم آخرش . موجوداتش هم نوری است ، نعمتهایش نوری است ، خوردنیها و نوشیدنیهای آن نوری است اما ما الان نمیدانیم ونمی فهمیم عالم نوری خودی چیست .
حضرت استاد میفرماید : من هرقدر به شما بگویم که خوراکیها نوریست شما خواهید گفت مگر نور را هم میشود خورد برای همین تحلیل آن مشکل است به عنوان مثال برزخ چگونه با اینجا فرق میکند ؟
اولا برای اهلش خوبیهای آنجا چنان جالب و خوب است نظام آنجا ؛ لذتها ، ابتهاجها و سرورها و متلذذ بودن آنجا را اصلا اگر بخواهید با نعمتهای دنیوی تشبیه بکنید کاملا در تشبیهتان خیانت کردهاید ؛ یعنی واقعا خراب کردهاید . یعنی اگر بخواهید برای یک نفر لذت برزخ را با هر جور لذتهای فوق العاده که حتی در عالم خیال هم تصور کنید ( خارجیتی هم نداشته باشد ) اینطور در عالم خیال تصور کنید و بگوئید که اینطور باغ و سنگ و کوه و چنان دوست و چنان رفیق و مباشر و چنان نعمت است. اگر بخواهید چنین تصوری کنید، اگر بدانید برزخ چیست آنوقت میفهمید تصویرتان ناقص است و میفهمید خیانت کردهاید ؛ یعنی در واقع بد تبلیغ کردهاید و برزخ را کوچک شمردهاید . چنان لذت دارد که بعضی زندهها اینجور فکر میکنند که زندهها زود مردهها را از یاد میبرند ولی در حقیقت مردهها خیلی زودتر زندهها را از یاد میبرند خیلی فوری ،اصلاً توجه به اینها ندارند .
زندهها ممکن است مردهها را یاد کنند ولی آنکه یاد نمیکند عبارت است از مردهها . انسان اگر خیلی گرفتار باشد حتی نوعاً عزیزان خودش را هم به یاد نمیآورد و فقط درگیر خودش است . این یکی از خصوصیات گرفتاری است کما اینکه اگر انسان واقعا غرق نعمت باشد، از عالم دنیا که سراپا گرفتاری بوده به آنجا برود آنوقت حتی حاضر نیست به اینجا توجه کند .
در ارتباط با عالم ارواح یکی از نکاتی که در احضار ارواح روحهای خوب که احضار میکنند این است که آنان سعی میکنند کم حرف بزنند و زود برگردند حتی هرقدر فرد خوبتری هم باشد چون باید روحش از آن عالم یک مقدار منقطع بشود و متوجه این عالم بشود . ( چون این عالم سراپا عذاب است در دیدگاه برزخیان )
همه چیز عالم برزخ به اینجا شباهت ندارد یک عالم خیلی بالاتری است و خیلی وسیع است عالم نوری است ، مادی نیست یعنی اصلا تشکیلات آن عالم نوری است ؛ هم اولش نوریست و هم آخرش . موجوداتش هم نوری است ، نعمتهایش نوری است ، خوردنیها و نوشیدنیهای آن نوری است اما ما الان نمیدانیم ونمی فهمیم عالم نوری خودی چیست .
در نظر آن عالمیان این عالم سراپا نکبت و ناراحتی و محدودیت و الی آخر و در مجموع یک عالم غلط انداز است . خوبان حتی حاضر نمیشوند لحظاتی متوجه به این عالم شوند ،درد و غصه را تازه کردن است اگر بخواهند متوجه این عالم بشوند . حالا ما کاری نداریم که مسئله احضار ارواح چیست .
به هرحال مسئلهای که برای مردهها هست اینست که از این دنیا منقطع هستند ؛ چه گرفتارها و چه منعمها . به این مسئله دقت کنید که انسان اولاد و عزیزان و نزدیکان را وقتی میخواهد که یک مقدار در آسایش باشد ، ولی وقتی گرفتاری برایش پیش آمد همه را فراموش میکند .
در این دنیا مثلا فکر میکنید چگونه در باغ باشم ، چه منظرهای باشد ، چطور آب داشته باشد ، چگونه بخورم و بنوشم و ...این فقط فکر است . ولی در برزخ زمانی که شروع به فکر کردید شما قدم به قدم با فکر در عین شهود آن هستید . مثلا فکر میکنید در باغ باشید در باغ هستید یعنی به موازات فکرتان پیش میروید ، به موازات فکر شما حقیقت میشود . یعنی در آنجا فکر خشک و خالی نمیشود . هرچه میخواهید فکر خشک و خالی بکنید اینجا بکنید تا وقتش نگذشته است . حتی اگر در برزخ انسان فکر کند که یک تنور بزرگی باشد و انسان در آن بیفتد و بسوزد خواهد سوخت برزخ اینچنین است .
فلذا برزخی تربیت شدن خیلی مشکل است یک فرد الهی که طبق بیان حضرت علی ( علیه السلام ) روحش یک روح آزاد است (روح ما در گرو است و چون در گرو است برزخ ما هم خطرناک است که فکر کنیم که آنجا هم هرچه خیال بکنیم بشود )
یکی از خصوصیات برزخ اینست که در برزخ مسئله فکر به صورت عملی و عینی و شهودی برای انسان مجسّم است و انسان خودش را در هر عالم فکر کند آنجا میبیند این از خصوصیات برزخ است . حالا ببینید انسان در آنجا چگونه موجودی است نظام چگونه نظامی است تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل .
یکی از خصوصیات برزخ اینست که در برزخ مسئله فکر به صورت عملی و عینی و شهودی برای انسان مجسّم است و انسان خودش را در هر عالم فکر کند آنجا میبیند این از خصوصیات برزخ است .
حرکت به سوی خداوند چگونه است ؟
گفتیم حرکت ، حرکت وجودی است . وجود عوض خواهد شد . گفتیم خدایی که قرآن به ما معرفی میکند عبارتست از علم مطلق و وجود مطلق . از این صفات هرقدر در هر موجودی پیدا شود به خدا نزدیک است و اگر نباشد از خدا دور است . مثلا خدای حی است ( از همین موجودات دنیوی مثال میزنیم ) خاک هم موجود است و مخلوق است ، انسان هم موجود است و مخلوق حق است . یک موجود که شعور و اراده داشته باشد دارای حیات است .
حالا خاک نزدیکتر است به حی مطلق یا انسان ؟ انسان چون حیات دارد به خدا نزدیکتر است . من و شما هم حی هستیم ، علی ( علیه السلام ) هم حی است . هردو درک و شعور و اراده داریم . من هم علم دارم و حضرت علی (علیه السلام ) هم علم دارد . من گذشته و آینده و فوق زمان را درک نمیکنم اما علی ( علیه السلام ) آنچه که من دارم را دارد و هم آنچه را که ندارم او به درک و علم مطلق نزدیکتر است .
در من هم اراده هست ، در علی ( علیه السلام ) هم هست . من دست خودم را میتوانم بلند کنم ، او اراده میکند تسبیح در دست من بالا میرود . اراده او بیشتر است ؛ معنی تقرّب این است . اینکه به من و شما میگویند نماز بخوانید روزه بگیرید و... برای نزدیک شدن به خداست (قربة الی الله) عوامها میگویند تقرب در قیامت معلوم میشود ، نخیر در اینجا هم تقرب معلوم میشود .
نماز یک مقدار ما را به خدا نزدیک میکند معنی تقرب را گفتیم که آنکه اوصاف حق است با نزدیک شدن در انسان زیادتر میشود ؛ مانند علی ابن ابی طالب (علیه السلام) مانند سلمان و مانند آنها که واقعا الهی بودهاند و واقعا خدا را خواستهاند .
در برزخ سلمان آن اندازه که در زندگی دنیوی از اوصاف حق در او جلوه کرده بود ، همانطور که به طرف جود و کمال و... میرود و هرقدر بیشتر پیش میرود اوصاف حق در او بیشتر میشود . یعنی اگر در سلمان علم حق به یک حد معینی بوده ، در برزخ رفته رفته علمش کاملتر میشود ، ارادهاش هم بیشتر میشود . یعنی اگر همین الان سلمان را از برزخ بیاورند و ببرند در زمانی که هنوز نمرده بود و اگر بتوانیم زندهاش کنیم ، سلمان از لحاظ تقرب وجودی ، از لحاظ علم و زیبایی وجود و حتی جمال ظاهری و از لحاظ قدرت و اراده خیلی فرق کرده با آن سلمان در حال حیات دنیوی .مقداد ( از عشّاق الهی بود ) میگفت رفتم پیش سلمان دیدم آب دیگ میجوشید .
نماز یک مقدار ما را به خدا نزدیک میکند معنی تقرب را گفتیم که آنکه اوصاف حق است با نزدیک شدن در انسان زیادتر میشود ؛ مانند علی ابن ابی طالب (علیه السلام) مانند سلمان و مانند آنها که واقعا الهی بودهاند و واقعا خدا را خواستهاند .
نکته :
در بین معنویها یک مسئلهای هست بنام تأدیب که از ناحیه خدا مامور هستند که گاهی تازیانه میزنند به آنهایی که پائین تر از خودشان هستند ( کسی که خوب راه نرفت میزنند تا خوب راه برود ) البته منظور سلمان تازیانه زدن به مقداد نبود چون او هم از عشاق الهی بود اما به سلمان نمیرسید و نمیتوانست مثل سلمان در سوز عشق بسوزد فلذا سلمان خواست کمی او را تأدیب کند و چون میدانست که مقداد میآید یک دیگ آب گذاشته بود و زیرش دوتا سنگ گذاشته بود . مقداد با تعجب رفت و دید واقعا میجوشد ( درون دیگ آتش میپزد ) . بعد سلمان به او گفت : از آن آتش یک مقدار بیاور بخوریم . مقداد گفت ظرف نیست . سلمان گفت در دستت بیاور . مقداد گفت مگر میشود ؟ سلمان خودش با دستش آورد گفت بخور . مقداد خدمت امیر المومنین ( علیه ایسلام )از سلمان شکایت کرد .
« إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ » قرآن میخواهد بگوید ای مسلمان آنکه تو میخواهی « إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ » است بیا به سوی خدا ، علم و ارادهات زیاد میشود این معنی تقرب به خدای متعال است . سلمان از اول بیدار شد ، از اول تحول خدا را خواست ، به هیچ چیز سیر نشد ، با هیچ چیز مسرور نشد نه با پول و نه با ریاست ونه با زن. گفت سرورش فقط پروردگار عالم است . من و شما چرا محزونیم برای اینکه اسیریم . اگر سلمان یک وقت میدید خدا به او نظر نمیکند گریه میکرد آنهم چه گریهای .
ای خوش آن روز کزین خانه ویران بروم بر هوای سر کویش بزنم بال و پری
سلمان وقتی قدم در برزخ گذاشت تازه راحت میشود و نفس راحت میکشد . ائمه ( علیهم السلام ) در وفات همدیگر میگویند : راحت شد از همّ و غمّ روزگار . علی ( علیه السلام ) فرمود : فُزتُ وربّ الکعبه
حالا فهمیدید راه باز شدن یعنی چه ؟
تلخیص : محمدی
بخش قرآن تبیان
منبع :
وبلاگ آقای جعفر شجاعی (ناگفتهها و ناشنیدههایی از آیت الله شیخ محمد شجاعی)