PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چهل حديث، سيره حسينى



afsanah82
07-20-2011, 09:53 PM
نام كتاب: چهل حديث، سيره حسينى
نام نويسنده: سيد حسين سجادى تيلى
شناخت اجمالى امام
حضرت امام حسين بن على (عليه السلام) در روز سوم شعبان سال پنجم هجرت متولد شد و در روز عاشوراى سال 61 هجرى به شهادت رسيد، پدر آن حضرت امام على (عليه السلام) و مادرش حضرت فاطمه (عليه السلام) و جد بزرگوارش پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مى باشد.
آن حضرت 6 سال (5 تا 11 هجرى) در زمان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و 29 سال (11 تا 40 هجرى) زمان حضرت امام على (عليه السلام) و 10 سال (40 تا 50 هجرى) زمان امامت امام حسن (عليه السلام) زندگى كرده و خود نيز به مدت 11 سال (50 تا 61 هجرى) عهده دار امامت بوده است.
از مهمترين وقايع زندگانى آن حضرت، قيام بر ضد حكومت يزيد بخاطر حفظ اسلام و دين پيامبر بوده كه خود و فرزندان و يارانش مظلومانه در صحراى كربلا به شهادت رسيدند و خونشان موجب تداوم اسلام گرديد.
مقدمه
امام سجاد (عليه السلام) فرمود:
الا و ان ابغض الناس الى الله من يقتدى بسنة امام و لا يقتدى بأعماله.(1)
هشدار كه منفورترين مردم نزد پروردگار، كسى است كه شيوه امامى را پيروى كند ولى از سيره عملى او پيروى ننمايد.
براى ((چگونه بودن)) نياز به الگو داريم و نقش الگو در تربيت چنان چنان روشن است كه نيازى به بيان و توضيح نيست.
آنچه در اين الگوگيرى و اسوه يابى و تأسى به اخلاق اوليأ كارساز است، آشنايى با جزئيات صفات و رفتار آن حضرات است، نه كليات. خوشبختانه در كتب حديث و سيره، نمونه هاى رفتارى پيامبر و امامان بصورت ريز و جزئى آمده است كه آشنايى با آنها بسيار سودمند است و گامى جهت خودسازى و تعالى بخشيدن به جامعه است
انسان در ديد ژرف نگر، اسلام، بيابانگردى سرگردان و گمگشته اى در تاريكزار زندگى نيست. او كشتى شكسته اى شور بخت و نااميد و و اسير موجهاى بيم زا و هراس آفرين نمى باشد.
بلكه موجودى مسؤ ول است كه با مقصد و مقصودى مشخص، با زاد و توشه اى كامل و راهنمايانى درونى و برونى به سفرى پرداخته كه از صحراى عدم آغاز مى شود و تا بار يافتن به لقاء الهى ادامه دارد.
تمامى نيروهاى خلقت، انسان را در اين سفر صادقانه يارى مى كنند و خدا با لطف بيكران خويش به هدايت او از راههاى گوناگون پرداخته است و بهترين جايگاه جاودانه را در سراى آخرت براى او مهيا كرده است.
انسان براى به دست آوردن نيك بختى خويش و سعادتمندى جامعه و رضايت خداوند بايد در طول اين سفر چگونه زيستن را بياموزد و اين آموزه ها را در زندگى خويش بكار گمارد.
اسلام عزيز براى پاسخ ‌گويى بدين سؤ ال بسيار اساسى دو شيوه را دنبال نموده است:
الف: بيان احكام و دستورهاى زندگى از آغاز تا فرجام
ب: ارائه الگوهاى تربيتى و نمونه هاى عينى كمال
بر اساس همين شيوه دوم در قرآن مجيد بارها از پيامبران و ديگر انسانهاى والا سخن به ميان آمده است، و از جنبه هاى الگويى آنان ستايش شده تا ديگران نيز به آنان تأسى بجويند.
در مكتب حياتبخش تشيع (اسلام راستين) معرفى اين الگوهاى الهى گسترده تر است و پيشوايان معصوم كه بهترين اسوه ها و الگوهاى زندگى هستند فرا روى چشمان باز و دلهاى آگاه قرار دارند تا آنانكه مسئوليت الهى و رسالت انسانى خويش را درك كرده اند و تصميم براى رسيدن به چكادهاى فرازمند فضيلت و كمال دارند با درس گرفتن از آنان زيستنى شرافتمندانه كه سعادت دنيا و آخرت را تأمين مى كند در پيش ‍ گيرند.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامان معصوم (عليهم السلام)، اسوه بشريت اند و تبعيت عملى از آنان رهنمون كمال جويان است.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
ادبنى ربى فاحسن تأديبى،(2) خداوند مرا تأديب كرده و ادبم را نيكو ساخته است.
ويژگى سيره معصومين در اين است كه مورد پسند و قبول پروردگار است و با اطمينان مى توان از آن پيروى كرد.
اكنون به عنوان نمونه اى از درياى مواج و گرانقدر روايات، چهل حديث از سيره هر يك از معصومين (عليهم السلام) به پيشگاه امت اسلامى عرضه مى شود. اميد كه همه ما را چراغ راه و ره توشه سفرى باشد براى رسيدن به سعادت دنيا و نيك بختى آخرت.
در اين چهل حديث، با گوشه اى از اخلاقيات و سيره سازنده و الهام بخش ‍ سومين امام و پيشواى شيعيان، حضرت امام حسين (عليه السلام) آشنا مى شويم. به اين اميد كه آشنايى با سيره حسينى، امت ما بويژه جوانان جامعه را با گوهر تقوا و سرمايه هاى كمال و معرفت و اخلاق اسلامى مأنوس سازد و راه پيروى از آن ((اسوه فضايل) را هموارتر كند.
فصلاول: ادب امام (عليه السلام)
1: حرمت حرم
قال الحسين (عليه السلام):
لأن اقتل و الله بمكان كذا
أحب الى من أن أستحل بمكة
امام حسين (عليه السلام) فرمود:
به خدا سوگند اگر در چنين مكانى (خارج از مكه) كشته شوم، بهتر از آن است كه با كشتن من حرمت مكه شكسته شود.
معالى السيطين، ج 1 ص 246.
2: فرزندان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و سلم
عن على (عليه السلام) أنه قال:
كان الحسن فى حياة رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) يدعونى أبا الحسين و كان الحسين يدعونى أبا الحسن، و يدعوان رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) أباهما فلما توفى رسول الله دعوانى بأبيهما
على (عليه السلام) مى فرمود:
در طول زندگانى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)، حسن مرا ابوالحسين مى خواند و حسين مرا ابوالحسن. و هر دو، پيامبر را پدر مى خواندند، وقتى پيامبر رحلت فرمود، آنان مرا پدر خواندند.
مقاتل الطالبيين ص 24.
3: حريم برادر
عن ابى عبدالله (عليه السلام) قال:
ما مشى الحسين (عليه السلام) بين يدى الحسن (عليه السلام) قط و لابدره بمطق اذا اجتمعا تعظيما له.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
امام حسين (عليه السلام) به خاطر رعايت احترام، هيچ وقت جلوى امام حسن (عليه السلام) راه نرفت و زمانى كه با هم بودند ابتدا به صحبت نكرد.
مشكاة الانوار ص 170
4: ادب برادرى
عن الباقر (عليه السلام):
ماتكلم الحسين (عليه السلام) بين يدى الحسن (عليه السلام) اعظاما له، و لا تكلم محمد بن الحنفية بين يدى الحسين (عليه السلام) اعظاما له.
امام باقر (عليه السلام) فرمود:
امام حسين (عليه السلام) در نزد امام حسن (عليه السلام) بخاطر احترام او و محمد حنفيه نيز در پيش امام حسين (عليه السلام) بخاطر احترامش حرف نمى زد.
مناقب ابن شهر آشوب ج 3، ص 401
5: كرامت خواهر
ان الحسين (عليه السلام) اذا زارته زينب (عليه السلام) يقوم اجلالا لها و كان يجلسها فى مكانه.
وقتى حضرت زينب (عليه السلام)، امام حسين (عليه السلام) را زيارت مى كرد، امام به احترام او بر مى خاست و در جاى خودش مى نشاند.
وفاة زينب الكبرى ص 11
6: زيارت شهيد
عن جعفر بن محمد عن ابيه (عليه السلام).
ان الحسين بن على (عليه السلام) كان يزور
قبر الحسين بن على (عليه السلام) كل عشية جمعة.
امام صادق (عليه السلام) به نقل از امام باقر (عليه السلام) فرمود:
حضرت حسين بن على (عليه السلام) هر شب جمعه به زيارت قبر حضرت حسن بن على (عليه السلام) مى رفت.
بحارالانوار، ج 10 ص 317
فصل دوم: عبادت امام (عليه السلام)
7: كثرت عبادت
قال ابن الاثير:
كان الحسين (عليه السلام) فاضلا، كثير الصوم، و الصلاة، و الحج، و الصدقة، و افعال الخير جميعها.
ابن اثير گويد:
امام حسين (عليه السلام) شخصى با فضيلت بود كه عبادت روزه، نماز، حج و صدقه دادن و تمامى كارهاى خوب را زياد انجام مى داد.
اسدالغابة 2: 21
8: نماز مستحب
قال على بن الحسين (عليه السلام) لما قيل له ما اقل ولد ابيك:
العجب كيف ولدت، كان يصلى فى اليوم و الليلة الف ركعة.
امام زين العابدين (عليه السلام) (در جواب كسى كه گفت: چقدر اولاد پدر شما كم است) فرمود:
تعجب مى كنم چگونه به دنيا آمدم، در حالى كه پدرم (امام حسين (عليه السلام)) هر روز و شب هزار ركعت نماز مى خواند.
بحارالانوار ج 82 ص 311
9: دعاى بعد از نماز واجب
قال الكفعمى: دعاء الحسين (عليه السلام) بعد الفريضة:
اللهم انى اسألك بكلماتك و معاقد عرشك و سكان سماواتك و ارضك و انبيائك و رسلك أن تستجيب لى، فقد رهقنى من أمرى عسرا فأسألك ان تصلى على محمد و ال محمد و ان تجعل لى من عسرى يسرا.
كفعمى گويد: دعاى امام حسين (عليه السلام) بعد از نمازهاى واجب اينگونه بود:
خدايا از تو مى خواهم: به حرمت كلماتت و بندهاى عرشت و ساكنان آسمانها و زمينت و پيامبران و رسولانت، مرا اجابت كنى كه كارم به سختى رسيده است، پس از تو مى خواهم بر پيامبر و آلش درود فرستى و سختى در امور مرا به آسانى تبديل گردانى.
مصباح كفعمى: 405
10: بلند گفتن بسم الله
عن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) و عن على و الحسن و الحسين و... (عليه السلام):
أنهم كانوا يجهرون ببسم الله الرحمن الرحيم، فيما يجهر فيه بالقرأة من الصلوات فى اول فاتحة الكتاب، و اول السورة فى كل ركعة.
از حضرت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و امام على و حسن و حسين و... (عليه السلام) نقل شده كه: ((بسم الله الرحمن الرحيم)) اول حمد و سوره را در جايى كه قرائت نماز بلند خوانده مى شود، بلند مى گفتند.
مستدرك الوسائل ج 4، ص 189
11: حج پياده
قال ابن عباس:
كان الحسين بن على (عليه السلام) يمشى الى الحج و دابته تقاد ورأه.
ابن عباس گويد:
امام حسين (عليه السلام) در حالى كه مركب سواريش را از پشت سرش ‍ مى آوردند، پياده به حج مى رفت.
محاسن برقى ج 1، ص 146
12: دعاى صبح و عصر
قال سيد بن طاووس:
دعاء للحسين بن على (عليه السلام) اذا اصبح و امسى:
بسم الله الرحمن الرحيم، بسم الله و بالله و من الله و الى الله و فى سبيل الله و على ملة رسول الله و توكلت على الله و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم. اللهم انى اسلمت نفسى اليك و وجهت وجهى اليك و فوصت امرى اليك. اياك اسأل العافية من كل سوء فى الدنيا و الآخرة.
سيد بن طاووس گويد: دعاى امام حسين (عليه السلام) در صبح و عصر چنين بود:
بنام خداوند بخشنده مهربان، به نام خدا و براى خدا، و از خدا و به سوى خدا، و در راه خدا و بر آيين رسول خداست (سير من) و بر خدا توكل كردم و هيچ قدرت و توانى جز بوسيله حق تعالى نيست، بار الها من خود را به تو مى سپارم، و روى خود را به سوى تو مى دارم و كارم را به تو وا مى گذارم و رستگارى از هر بدى دنيا و آخرت را تنها از تو مى طلبم.
مهج الدعوات 157، بحار 86: 313 ح 56
13: دادن فطره
عن الحسن و الحسين (عليه السلام):
انهما كانا يؤ ديان زكاة الفطرة
عن على (عليه السلام) حتى ماتا.
امام حسن و حسين (عليه السلام) تا زنده بودند، از طرف حضرت على (عليه السلام) زكات فطره پرداخت مى كردند.
دعائم الاسلام ج 1 ص 267
14: آزاد كردن بنده
عن ابى جعفر (عليه السلام):
كان الحسن و الحسين (عليه السلام)
يعتقان عن على (عليه السلام).
امام باقر (عليه السلام) فرمود:
امام حسن و امام حسين (عليه السلام) از جانب حضرت على (عليه السلام) بنده آزاد مى كردند.
طبقات ابن سعد، زندگانى امام حسين (عليه السلام) ص 36
15: امر به معروف و نهى از منكر
قال الحسين (عليه السلام):
أريد أن آمر بالمعروف و أنهى عن المنكر أسير بسيرة جدى (عليه السلام) و أبى على بن أبى طالب (عليه السلام).
امام حسين (عليه السلام) فرمود:
مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر كرده و به سيره و روش جدم (رسول الله) (صلى الله عليه و آله و سلم) و پدرم على بن ابى طالب (عليه السلام) عمل كنم.
مناقب ابن شهر آشوب ج 4، ص 89
16: انفاق امام
نقل عن الحسين (عليه السلام) أنه كان يتصدق بالسكر، فقيل له فى ذلك، فقال:
انى أحبه و قد قال الله تعالى:
((لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون))(3)
نقل شده كه امام حسين (عليه السلام) شكر صدقه مى داد، از علت آن پرسيدند، فرمود:
چون من آن را دوست دارم و خدا مى فرمايد: به نيكى نمى رسيد مگر اينكه از آنچه دوست مى داريد انفاق كنيد.
نوالثقلين ج 1، ص 363
17: جواب سلام
قال انس:
كنت عند الحسين (عليه السلام) فدخلت عليه جارية فحيته بطاقة ريحان، فقال لها: أنت حرة لوجه الله. فقلت: جارية تحييك بطاقة ريحان لاخطر لها فتعتقها؟
قال: كذا أدبنا الله، قال الله تعالى: ((و اذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها او ردوها(4)))
و كان أحسن منها عتقها.
انس گويد:
نزد امام حسين (عليه السلام) بودم كه كنيزى با دسته گلى وارد شده و سلام كرد، حضرت فرمود تو در راه خدا آزادى، عرض كردم: او دسته گلى بى مقدار هديه آورد و تو او را آزاد مى كنى؟
فرمود: خدا اينگونه ما را ادب كرده است، خدا مى فرمايد: زمانى كه به شما هديه اى دادند (يا سلام دادند) بهتر از آن هديه كنيد يا مثل آن، و بهتر از آن، آزاديش بود.
كشف الغمه، ج 2 ص 31
18: دعاى قنوت وتر
انه (الحسين (عليه السلام)) كان يقول فى قنوت الوتر:
أللهم انك ترى و لاترى و أنت بالمنظر الأعلى و ان اليك ارجعى و ان لك الآخرة و الأولى، أللهم انا نعوذ بك من أن نذل و نخزى.
امام حسين (عليه السلام) در قنوت نماز وتر چنين مى گفت:
خدايا! تو مى بينى و ديده نمى شوى و در بلندترين جايگاه ديده بانى هستى، بازگشت همه به سوى تو و آغاز و انجام براى توست، به تو پناه مى بريم از اينكه ذليل و خوار شويم.
كنز العمال ج 8، ص 82
19: دعاى باران
قال الصدوق انه (الحسين (عليه السلام)) كان اذا استسقى قال:
أللهم اسقنا سقيا واسعة و ادعة، عامة، نافعة، غير ضارة، تعم بها حاضرنا و بادينا، و تزيد بها فى رزقنا و شكرنا...
صدوق (ره) گويد: امام حسين (عليه السلام) هنگام طلب باران اين دعا را مى خواند:
خدايا! براى ما بارانى وسيع و عمومى و نافع و بى ضرر بباران كه شامل همه مردم شهرنشين و باديه نشين شود و بوسيله آن روزى و سپاسگزارى ما را زياد كن.
عيون الاخبار ج 2 ص 278
20: دعا در كنار كعبه
كان (عليه السلام) يمسك الركن الاسود و يناجى الله و يدعو قائلا:
الهى أنعمتنى فلم تجدنى شاكرا،
و أبليتنى فلم تجدنى صابرا،
فلا أنت سلبت النعمة بترك الشكر،
و لا أدمت الشدة بترك الصبر.
الهى ما يكون من الكريم الا الكرم.
امام حسين (عليه السلام) ركن اسود كعبه را مى گرفت و با خدا اينگونه نيايش ‍ مى كرد:
خدايا نعمتم دادى و سپاسگزارم نيافتى و مبتلايم كردى و شكيبايم نيافتى، اى خداى مهربان نه با ناسپاسى من نعمتت را گرفتى و نه با بى صبرى من بلاى خود را پيوسته فرستادى، پروردگارا! از كريم جز بزرگوارى سر نزند.
موسوعة كلمات الامام الحسين (عليه السلام) ص 791

afsanah82
07-20-2011, 09:53 PM
21: زندگى جاويد
كان دعاء الحسين بن على (عليه السلام):
اللهم ارزقنى الرغبة فى الآخرة، حتى أعرف صدق ذلك فى قلبى بالزهادة منى فى دنياى، اللهم ارزقنى بصرا فى أمر الآخرة حتى أطلب الحسنات شوقا، و افر من السيئات خوفا يا رب.
از دعاهاى امام حسين (عليه السلام) اين بود كه:
خدايا! شوق به آخرت عطايم كن تا از بى رغبتيم به دنيا صدق آن را بشناسم. خدايا! چشم بصيرت در امر آخرت روزيم فرما تا با شوق دنبال خوبيها رفته و از گناهان گريزان شوم.
موسوعة كلمات الامام الحسين (عليه السلام) ص 809
22: حضرت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و امام حسين (عليه السلام)
قال راشد بن ابى روح الانصارى:
كان الحسين (عليه السلام) يجى ء الى رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) و هو ساجد فيتخطى الصفوف حتى يأتى النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) فيركب ظهره، فيقوم رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) و قد وضع يده على ظهر الحسين (عليه السلام) و يده الاخرى على ركبته حتى يفرغ من صلاته .
راشد بن ابى روح انصارى گويد:
وقتى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در حال سجود بود، حسين (عليه السلام) از پشت صفها مى آمد و به پشت پيامبر سوار مى شد و حضرت موقع بلند شدن از مسجد يك دستش را به پشت امام حسين (عليه السلام) و دست ديگرش را بر زانوى خويش مى گذاشت تا از نمازش فارغ مى شد.
موسوعة كلمات الامام پالحسين (عليه السلام) ص 7، سليم بن قيس ص 172
فصل سوم: اخلاق امام (عليه السلام)
23: حكم امام
عن جعيد الهمدانى ممن خرج مع الحسين (عليه السلام) بكر بلأ فقال: قلت للحسين (عليه السلام) جعلت فداك باى شى ء تحكمون؟ قال (عليه السلام): يا جعيد نحكم بحكم آل داود فاذا عيينا عن شى ء تلقانا به روح القدس.
جعيد همدانى از ياران امام حسين (عليه السلام) در كربلا مى گويد: به امام حسين (عليه السلام) گفتم: فدايت شوم، شما با چه چيزى حكم مى كنيد فرمود:
ما به حكم آل داود حكم مى كنيم و وقتى از چيزى عاجز مى شويم روح القدس به ما مى رساند.
موسوعة كلمات الامام الحسين (عليه السلام) ص 646، بصائرالدرجات ص 452
24: محبت نام على (عليه السلام)
قال على بن الحسين (عليه السلام) أتيت مروان فقال لى: - ما اسمك؟ فقلت: على بن الحسين. فقال: ما اسم أخيك؟ فقلت: على. قال: على و على؟!
... قال (عليه السلام): فرجعت الى أبى فأخبر ته فقال (الحسين (عليه السلام)):
... لو ولد لى مائة
لأحببت أن لا أسمى احدا منهم الا عليا.
امام سجاد (عليه السلام) فرمود: روزى كه معاويه مروان حكم را بر مدينه گماشت و براى جوانان قريش حقوقى معين نمود، من رفتم، مروان اسم مرا پرسيد: گقتم: على. گفت: پس اسم برادرت؟. گفتم: على. گفت: على و على. پدرت چه قصدى دارد كه نامى جز على بر فرزندانش نمى گذارد؟!.
امام سجاد (عليه السلام) مى فرمايد: به خانه برگشتم و سخن مروان را براى پدرم بازگو كردم، پدرم فرمود:
اگر حتى صد فرزند برايم بود؛ دوست داشتم بر هيچ يك نامى جز على ننهم.
موسوعة كلمات الامام الحسين (عليه السلام) ص 246، الكافى ج 6، ص 19
25: آزادى انسان
قال الحسين (عليه السلام):
و لم اكن استعبد رجلا اعتقه الله من النار.
حضرت روزى به دستشويى مى رفت كه لقمه اى نان در بيرون ديد. به غلامش سپرد، فرمود تا بعد از آمدن به ايشان بدهد. حضرت بعدا از او خواست و غلام گفت خوردم، حضرت فرمود: تو آزادى، زيرا جدم فرمود: هر كس لقمه نانى را پيدا كند و پاك كرده بخورد هنوز نان به شكمش نرسيده خدا او را از آتش جهنم رها مى كند.
و من هرگز كسى را كه خدا او را از آتش آزاد كرده است، عبد و غلام نمى كنم.
موسوعة كلمات الامام الحسين (عليه السلام) ص 624، بحارالانوار ج 66، ص 423
26: عذر پذيرى
قال الحسين (عليه السلام)،
لو شتمنى رجل فى هذه الاذن (و اومى الى اليمنى) و اعتذر لى فى الاخرى، لقبلت ذلك منه.
امام حسين (عليه السلام) فرمود:
اگر كسى در اين گوش من (اشاره كرد به گوش راست) ناسزا گويد و در گوش ‍ ديگرم عذر خواهى كند، پوزش او را از او قبول مى كنم.
احقاق الحق ج 11 ص 431
27: حنا گذاشتن
عن محمد بن على (عليه السلام):
ان الحسين بن على يخضب بالسواد.
امام باقر (عليه السلام) فرمود:
حضرت حسين بن على (عليه السلام) به رنگ سياه خضاب مى كرد.
مجمع الزوايد ج 5 ص 162
28: ترس از خدا
قال ابن شهر آشوب:
قيل له (الحسين (عليه السلام)) ما اعظم خوفك من ربك؟ قال: لا يأمن يوم القيامة الا من خاف الله فى الدنيا.
ابن شهر آشوب گويد:
به امام حسين (عليه السلام) گفته شد چقدر از خدايت مى ترسى؟ فرمود در قيامت جز كسى كه در دنيا از خدا بترسد در امان نخواهد بود.
مناقب 4: 69 بحار 44: 192 ح 5
29: لباس
روى زين العابدين (عليه السلام) عن الحسين (عليه السلام):
أنه كان يشترى الكسأ الخز بخمسين دينارا و اذا صاف تصدق به ولايرى بذلك بأسا.
امام سجاد (عليه السلام) مى فرمايد:
امام حسين (عليه السلام) جامه اى از پوست خز به پنجاه دينار مى خريد و زمانى كه تابستان مى شد آن را صدقه مى داد و اشكالى در آن نمى ديد.
تفسير نورالثقلين ج 2 ص 23
30: جرعه جرعه نوشيدن شير
عن الحسين (عليه السلام) أنه كره تجرع اللبن و كان يعبه عبا، و قال: انما يتجرع أهل النار
امام حسين (عليه السلام) جرعه جرعه نوشيدن شير را دوست نداشت و يكباره مى نوشيد و مى فرمود: اهل دوزخ جرعه جرعه مى نوشند.
دعائم الاسلام ج 2 ص 130
31: مرگ با عزت
قال الحسين (عليه السلام) للحر بن يزيد:
ليس شأنى شأن من يخاف الموت، ما اهون الموت على سبيل نيل العز و احيأ الحق... افبالموت تخوفنى، هيهات طاش سهمك و خاب ظنك، لست اخاف الموت، ان نفسى لأكبر من ذلك و همتى لأعلى من أن أحمل الضيم خوفا من الموت و هل تقدرون على اكثر من قتلى؟
امام حسين (عليه السلام) به حر مى فرمايد:
من آن نيستم كه از مرگ بترسم، هر مرگى در راه رسيدن به عزت و احياى حق چه آسان است... آيا از مرگم بيم مى دهى؟ هيهات كه نشانت نگرفت و پندارت ناكام ماند، من از مرگ نمى هراسم، روحم برتر و همتم والاتر از آن است كه از بيم مرگ زير بار ستم بروم، آيا شما به بيشتر از كشتن من توان داريد؟
احقاق الحق 11: 601 موسوعة كلمات الامام الحسين:360
32: غذاى امام
عن موسى بن جعفر (عليه السلام)... ثم أتى بلبن حامض قد ثرد، فقال:
كلوا بسم الله الرحمن الرحيم،
فان هذا طعام كان يعجب الحسين بن على (عليه السلام).
گروهى در سفر حج، در مدينه خدمت امام كاظم (عليه السلام) رسيدند... شير ترشى كه تليت شده بود آوردند، فرمود: با نام خداى مهربان بخوريد كه اين غذايى است كه حضرت امام حسين بن على (عليه السلام) آن را دوست داشت.
مكارم الاخلاق ص 145
33: نقش نگين
قال أبوالحسن الثانى (عليه السلام):
كان نقش خاتم الحسين (عليه السلام)
((ان الله بالغ أمره)).
امام رضا (عليه السلام) مى فرمايد: نقش نگين امام (عليه السلام) اين جمله بود:
((ان الله بالغ أمره)).
(خداوند فرمان خود را به نتيجه و پايان مى رساند).
الكافى ج 6 ص 474
34: رسيدگى به محرومين
قال شعيب بن عبدالرحمن الخزاعى:
وجد على ظهر الحسين بن على (عليه السلام) يوم الطف اثر، فسألوا زين العابدين عن ذلك. فقال: هذا مما كان ينقل الجراب على ظهره الى منازل الأرامل و اليتامى و المساكين.
شعيب بن عبدالرحمن خزاعى گويد:
در شانه هاى امام حسين (عليه السلام) روز عاشورا اثرى (سياهى) ديده شد. از امام زين العابدين (عليه السلام) پرسيدند، حضرت فرمود: اين اثر حمل مشك غذا به خانه هاى فقرا و يتيمان و محرومين است.
مناقب 4: 66 بحار 44: 190 ح 3
35: مصرف اموال ظالمين
روى المجلسى انه:
كان الحسن و الحسين (عليه السلام) يأخذان من معاوية الاموال فلا ينفقان من ذلك على أنفسهما و لا على عيالهما ما تحمله الذبابة بفيها.
مجلسى روايت مى كند كه: امام حسن و امام حسين (عليه السلام) اموالى را كه از معاويه مى گرفتند به اندازه آنچه مگس با دهان مى گيرد براى خود و فرزندان خود خرج نمى كردند.
بحار الانوار ج 44، ص 13
36: دنيا و امام
قال الديلمى: كان الحسين بن على (عليه السلام) كثيرا ما يتمثل بقول الشاعر:
يا أهل لذات دنيا لا بقأ لها ان اغترارا بظل زائل حمق
ديلمى گويد: امام حسين (عليه السلام) بسيار اوقات به اين قول شاعر تمثل مى جست و آن را مى خواند كه:
اى اهل لذتهاى ناپايدار دنيا، فريفته شدن به سايه ناپايدار، بى خردى است.
ارشاد القلوب ص 186
فصل چهارم: امام (عليه السلام) و دشمنان
37: سيره امام (عليه السلام) با دشمنان
قال الحسين (عليه السلام):
خصمك القوم يا معاوية، لكننا لو قتلنا شيعتك ما كفناهم و لا صلينا عليهم و لا قبرناهم.
امام حسين (عليه السلام) در جواب معاويه كه گفت حجر و اصحابش را كشته و كفن و دفن كرديم مى فرمايد:
اى معاويه، مردم دشمن تواند. ولى ما اگر پيروان تو را بكشيم، آنان را كفن نمى كنيم، بر آن نماز نمى خوانيم و به خاك نمى سپاريم.
احتجاج طبرسى ص 296
38: بيعت نكردن با ظالمين
قال الحسين (عليه السلام):
مصلى لا يبايع لمثله و لكن نصبح و تصبحون و ننتظر و تنظرون أينا أحق بالخلافة و البيعة.
امام حسين (عليه السلام) در جواب درخواست بيعت با يزيد مى فرمايد:
شخصى مثل من هرگز با كسى مثل او (يزيد) بيعت نمى كند، لكن ما و شما فردا كنيم و ببينيم كه كدام يك از ما به خلافت و بيعت شايسته تر است.
فتوح ابن اعثم ج 5، ص 14
39: عزت، نه ذلت
قال الحسين (عليه السلام):
ألا و ان الدعى ابن الدعى قد تركنى بين السلة و الذلة و هيهات له ذلك منى، هيهات منا الذلة.
امام حسين (عليه السلام) فرمود:
آگاه باشيد كه زنازاده فرزند زنازاده (ابن زياد) مرا بين شمشير آخته و ذلت مخير كرده است. دور باد براى او تسليم شدن از سوى ما، زير بار ذلت و خوارى رفتن از ما دور است.
احتجاج طبرسى ص 336
40: شناخت منافقين
قال الحسين (عليه السلام):
ما كنا نعرف المنافقين على عهد رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) الا ببعضهم عليا و ولده (عليه السلام)
امام حسين (عليه السلام) فرمود:
ما در زمان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) منافقين را جز به سبب دشمنى آنان با على و اولادش نمى شناختيم.
عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 72