PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دانش نامه احاديث پزشكى



afsanah82
07-20-2011, 05:56 PM
نام كتاب : دانش نامه احاديث پزشكى
نام نويسنده : محمد محمدى رى شهرى
نام مترجم : دكتر حسين صابرى
پيش گفتار
اهميت پزشكى
در حوزه علوم بشرى ، پزشكى ، سرآمد همه دانش هاست ؛ چرا كه فلسفه ساير علوم ، بهره ورى انسان از مواهب زندگى است و اين هدف ، جز در پرتو سلامت جسم و جان ، ميسر نيست .(1) از اين رو، امام باقر (عليه السلام ) مى فرمايد:
واعلم اءنه لا علم كطلب السلامة ، ولا سلامة كسلامة القلب .(2)
بدان كه نه هيچ دانشى چون جستن سلامت است و نه هيچ سلامتى چون سلامت دل .
اين سخن ، به روشنى نشان مى دهد كه از نگاه اسلام ، طب روان ، ارجمندتر از طب تن ، و طب تن ، ارزشمندتر از ساير علوم است . اين حديث نبوى نيز بدين معنا اشاره دارد كه مى فرمايد:
العلم علمان : علم الاديان و علم الاءبدان .(3)
دانش بر دو گونه است : دانش دين ها و دانش بدن ها.
طبابت ، كار خداوند است
قرآن كريم ، از ابراهيم خليل (عليه السلام ) نقل مى كند كه فرمود:
واذا مرضت فهو يشفين .(4)
و چون بيمار شوم ، او (خداوند) شفايم مى دهد.
اين سخن ، بدين معنا است كه طبابت ، كار خداوند متعال است و طبيب واقعى اوست .(5)
خداوند است كه خواص درمانى را در داروها نهاد و در نظام آفرينش ، براى هر دردى دارويى آفريد(6) و به انسان ، استعداد شناخت دردها و داروها و چگونگى درمان آنها را عنايت كرد و بدين سان ، او را مظهر نام هاى ((طبيب )) و ((شافى )) خود، قرار داد، چنان كه پيامبران الهى نيز (براى درمان بيمارى هاى جان ) مظهر اين نام هاى مقدس هستند. امام على (عليه السلام )، در توصيف پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
طبيب دوار بطبه ، قد اءحكم مراهمه ، واءحمى مواسمه ، يضع ذلك حيث الحاجة اليه ، من قلوب عمى ، وآذان صم ، واءلسنة بكم . متتبع بدوائه مواضع الغفلة ، ومواطن الحيرة .(7)
طبيبى بود كه طبابت را بر بالين بيماران مى برد، مرهم را درست بر جايى كه بايد، مى نهاد و آن جا كه بايسته بود، داغ مى نشاند. او اين همه را بدان جا مى رساند كه نيازمندش بود: دل هاى بى فروغ ، گوش هاى ناشنوا و زبان هاى ناگويا. با درمان خويش ، منزلگاه هاى بى خبرى و جايگاه هاى سرگشتگى انسان را مى جست .
بنابراين ، از نگاه اسلام ، طبيب و دارو خواه براى روح (جان / روان )، و خواه براى تن (بدن / جسم )، تنها نقش يك واسطه را در نظام حكيمانه آفرينش ‍ ايفا مى كنند و درمان كننده ، فقط خداوند متعال است .
دانش نامه احاديث طبى
هر چند نظر لغت (8) و متون اسلامى ، ((طب ))، شامل درمان بيمارى هاى جسم و جان است و درمان كنندگان جسم هم مانند درمان كننده جان ، مظهر اسماى حسناى الهى هستند، و افزون بر اين ، ((طب تن )) و ((طب روان ))، ارتباط بسيار نزديكى با هم دارند (به گونه اى با تدبير روانى مى توان شمارى از بيمارى هاى جسمانى را علاج كرد و به عكس ، با درمان جسمانى ، پاره اى از بيمارى هاى روانى را مى توان درمان نمود)؛ اما طب تن و طب جان ، در نوشتارهاى اسلامى دو موضوع مستقل اند. ((طب روان ))، موضوع علم اخلاق است و اصطلاحا به آن طب اطلاق نمى شود. بنابراين ، دانش نامه احاديث طبى ، تنها احاديثى را در خود جاى داده است كه در آنها بهداشت و يا درمان بيمارى هاى جسمى مطرح شده است .
پيش آشنايى با متن اين احاديث ، لازم است در سه فصل ، مطالب زير توضيح داده شود:
1 - جايگاه طب در قوانين اسلامى ؛
2 - ارزيابى كلى احاديث طبى ؛
3 - مراحل تحقيق و تدوين دانش نامه احاديث طبى .
1 - جايگاه طب در قوانين اسلام
فلسفه احكام و قوانين اسلامى ، تكامل مادى و معنوى جامعه انسانى است . از نگاه اسلام ، بزرگ ترين نعمت الهى ، سلامت جسم و بزرگ تر از آن ، سلامت جان است . همچنين ، خطرناك ترين بلاها، بيمارى جسم و خطرناك تر از آن ، بيمارى جان است . متن سخن امام على (عليه السلام ) در اين باره چنين است :
ان من البلاء الفاقة ، واءشد من ذلك مرض البدن ، واءشد من ذلك مرض ‍ القلب ، وان من النعم سعة المال ، واءفضل من ذلك صحة البدن ، واءفضل من ذلك تقوى القلوب .(9)
يكى از گرفتارى ها تنگ دستى است . سخت تر از آن ، ناتن درستى است و سخت تر از آن هم بيمارى دل ؛ و يكى از نعمت ها توانمندى مالى است و برتر از آن ، تن درستى است و بهتر از آن نيز تقواى دل ها.
مسئله اين است كه اگر بيمارى ، خطرناك ترين بلا و سلامت ، بزرگ ترين نعمت است ، اسلام كه تكامل و سعادت انسان را هدف خود قرار داده ، براى مبارزه با بيمارى ها و تاءمين سلامت جامعه چه برنامه اى دارد؟ و به ديگر سخن ، طب در احكام و قوانين اسلامى چه جايگاهى دارد؟
جايگاه طب پيشگيرى در اسلام
بررسى متون اسلامى به روشنى نشان مى دهد كه يكى از اهداف اصلى و حكمت هاى مهم احكام و مقررات اسلامى ، طب پيشگيرانه ، از طريق پيشگيرى از بيمارى ها و تاءمين سلامت انسان است . خداوند متعال ، تصريح مى كند كه قرآن و برنامه هاى نورانى و حياتبخش آن ، جامعه بشر را به راه هاى تاءمين سلامت ، رهنمون مى گردد:
يهدى به الله من اتبع رضونه سبل السلم .(10)
خداوند، هر كه را از خشنودى او پيروى كند، به وسيله آن (كتاب ) به راه هاى سلامت ، رهنمون مى شود.
و بدين سان ، انسان مى تواند با پيوند با خدا و برنامه هايى كه او براى زندگى بشر ارائه كرده ، به بزرگ ترين نعمت هاى الهى دست يابد و نه تنها آخرت ، بلكه سلامت و سعادت و خوش بختى دنياى خود را نيز تاءمين نمايد:
من كان يريد ثواب الدنيا فعند الله ثواب الدنيا والاخرة .(11)
هر كس پاداش دنيا مى خواهد، (بداند كه ) پاداش دنيا و آخرت ، نزد خداست .
بر اين پايه ، در اسلام ، آنچه براى سلامت جسم و يا جان خطرناك و زيانبار است ، حرام يا مكروه است و آنچه براى سلامت انسان ، لازم و مفيد است ، واجب يا مستحب ، و آنچه سود و يا زيانى براى جسم و يا جان ندارد، مباح شناخته شده است . اين بدان معناست كه طب پيشگيرى در متن مقررات و احكام پنجگانه اسلام ، تنيده شده و اجراى كامل و دقيق قوانين الهى در زندگى ، سلامت جسم و جان انسان را به همراه دارد.(12)
امام رضا (عليه السلام ) درباره حكمت مقررات الهى كه بر انسان حلال و يا حرام شده است مى فرمايد:
انا وجدنا كل ما اءحل الله - تبارك وتعالى - ففيه صلاح العباد وبقاؤ هم ، ولهم اليه الحاجة التى لا يستغنون عنها، ووجدنا المحرم من الاءشياء لا حاجة بالعباد اليه و وجدناه مفسدا داعيا للفناء والهلاك .(13)
ما مى بينيم هر آنچه كه خداوند - تبارك و تعالى - حلال كرده ، در آن ، صلاح و بقاى بندگان است و بدان نيازى گريز ناپذير دارند، و مى بينيم همه آنچه كه حرام شده است ، بندگان ، بدان نيازى ندارند و مى بينيم كه همه ، موجب تباهى و زمينه نابودى اند.
در اين سخن ، امام تصريح مى فرمايد كه آنچه در مقررات الهى در زمينه هاى مختلف (مانند: خوردن ، آشاميدن ، ازدواج و...)، حلال شمرده شده ، امورى است كه مردم براى تاءمين سلامت ، رفاه و آسايش خود، بدان نياز دارند و مصالح زندگى و بقاى آنها وابسته به آن است و به عكس ، آنچه تحريم شده ، امورى است كه نه تنها مورد نياز مردم نيست ، بلكه به زيان سلامت و آسايش آنان و موجب هلاكت آنهاست .
2 - ارزيابى كلى احاديث طبى
پيش از ارزشيابى احاديث طبى ، پاسخ دادن به سه سؤ ال اساسى در اين باره ، ضرورى است :
سؤ ال اول : آيا علم پزشكى ، مبداء الهى دارد و متكى به وحى است ؟ يا سر آغاز آن ، تجربه انسان هاست ؟
سؤ ال دوم : آيا پيشوايان دين ، يعنى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت آن بزرگوار، از دانش پزشكى برخوردار بوده اند يا نه ؟
سؤ ال سوم : بر فرض اطلاع آنان از دانش پزشكى ، آيا اصولا بناى دين ، ورود به مسائل پزشكى و درمان انواع بيمارى هاى جسمى بوده يا نه ؟
1 - مبداء علم طب
برخى از دانشمندان بر اين باورند كه علم طب ، مبداءى الهى دارد و متكى به وحى است .انديشمند و محقق بزرگوار شيخ مفيد رحمة الله در اين باره چنين مى فرمايد:
طب ، (دانشى ) است درست كه آگاهى از آن ، امرى ثابت است و راه دسترس بدان نيز وحى است . آگاهان به اين دانش ، آن را تنها از پيامبران بهره گرفته اند؛ چه آن كه نه براى آگاهى يافتن از حقيقت بيمارى ، جز به كمك سمع (ادله نقلى )، راهى هست ، و نه براى آگاه شدن به درمان ، راهى جز توفيق . بدين سان ، ثابت مى شود كه يگانه راه اين آگاهى ، شنيدن از همان خدايى است كه به همه نهفته ها آگاه است .(14)
به نظر مى رسد نياز انسان هاى نخستين ، ايجاب مى كرد كه ((وحى ))، برخى از دانش هاى تجربى ضرورى براى زندگى را در اختيار آنان قرار دهد. مؤ يد اين نظريه ، مطلبى است كه سيد بن طاووس نقل كرده است :
ان الله - تبارك وتعالى - اءهبط آدم من الجنة ، وعرفه علم كل شى ء، فكان مما عرفه النجوم والطب .(15)
خداوند، آدم را از بهشت ، فرو آورد و او را از آگاهى به همه چيز، برخوردار ساخت . نجوم و پزشكى ، از جمله چيزهايى بود كه خداوند، وى را از آنها آگاه كرد.
بنابراين ، مى توان گفت كه سرآغاز علم طب ، آموزه هاى وحى بوده ؛ اما تجربه دانشمندان نيز بدان افزوده شده و تدريجا اين دانش ، گسترده تر شده و مى شود؛ ليكن اين ادعا كه وحى ، تنها راه رسيدن به اين دانش است ، علاوه بر اين كه متكى بر برهان عقلى و يا شرعى نيست ، بطلان آن به وسيله تجربه ثابت شده است و آنچه از مرحوم شيخ مفيد نقل شده كه راه رسيدن به دانش طب ، ((السمع عن العالم بالخفيات )) است ، اگر مقصود، از يكى راههاى رسيدن به اين دانش باشد، صحيح است ؛ و گرنه نمى تواند صحيح باشد.
2 - اهل بيت و دانش پزشكى
بررسى دقيق احاديثى كه در باره ويژگى هاى علمى ، سرچشمه هاى دانش ها و نيز انواع دانش هاى اهل بيت (عليهم السلام ) به ما رسيده ،(16) نشان مى دهد كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت آن بزرگوار، نه تنها از دانش پزشكى ، بلكه همه علوم ، نه از راه تحصيل ، بلكه از طريق الهام الهى برخوردار بوده اند، به گونه اى كه هر گاه اراده مى كردند چيزى را بدانند، مى دانستند، چنان كه امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
ان الامام اذا شاء اءن يعلم علم .(17)
امام ، آن گاه كه بخواهد بداند، مى داند.
به دليل اين دانش گسترده و علم خارق العاده بود كه امام على (عليه السلام )، مكرر خطاب به مردم مى فرمود: هر چه مى خواهيد، از من بپرسيد:
سلونى قبل اءن تفقدونى ، فان بين جنبى علوما كثيرة كالبحار الزواخر.(18)
از من بپرسيد، پيش از آن كه مرا از كف بدهيد؛ چرا كه در سينه من ، به سان درياهاى بيكران ، دانش هاى فراوان نهفته است .
همه امامان (عليهم السلام ) از چنين دانشى برخوردار بوده اند و در پاسخ دادن به هيچ مسئله علمى اى در نمى ماندند. امام رضا (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايد:
ان العبد اذا اختاره الله (عزوجل ) لامور عباده شرح صدره لذلك ، واءودع قلبه ينابيع الحكمة ، واءلهمه العلم الهاما، فلم يعى بعده بجواب ، ولا يحير فيه عن الصواب .(19)
آن گاه كه خداوند (عزوجل ) بنده اى را براى عهده دارى كارهاى بندگان خويش برگزيند، سينه وى را براى اين كار، فراخ مى سازد و سرچشمه هاى حكمت را در دل او به وديعت مى گذارد و دانش را به تمامى به او الهام مى كند و از آن پس ، او نه در پاسخى فرو مى ماند و نه از راه صواب ، سرگشته مى گردد.
بنابراين ، بى ترديد، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت او، از دانش پزشكى برخوردار بوده اند و اگر ثابت شود كه در هر مسئله اى از مسائل مربوط به اين دانش ، چيزى فرموده باشند، قطعا كلام آنان ، مطابق با واقع است .
3 - دين و حرفه پزشكى
هر چند طب پيشگيرى ، چنان كه توضيح داديم ، در متن مقررات دينى مورد توجه بوده و پيشوايان دينى ، از دانش پزشكى برخوردار بوده اند؛ اما فلسفه دين ، ورود در حرفه پزشكى نبوده است و از اين رو، در روايات اسلامى ، علم دين ، قسيم علم طب است .(20)
همچنين اهل بيت (عليهم السلام ) به عنوان يك حرفه ، وارد مسائل پزشكى نشده اند. جدا كردن فقه (دين شناسى ) از طب (پزشكى ) و حرفه فقيهان از كار طبيبان نيز شاهد ديگرى براى جدا بودن حوزه دين و حوزه علم طب است .(21)
بنابراين ، ورود پيشوايان دين در مسائل پزشكى ، مانند ورود آنان به ساير علوم ، به صورت موردى و گاه به عنوان كرامت و اعجاز بوده ، نه به صورت دائم و بدان نحو كه مردم به ديگر پزشكان ، مراجعه مى كنند. بديهى است كه اگر مردم ، اهتمام مى ورزيدند و از دانش سرشار اهل بيت (عليهم السلام ) بهره مى جستند و به صورت متقن ، آثار علمى آنان را ثبت و ضبط مى كردند، امروز، ذخاير علمى و فرهنگى عظيمى در رشته هاى مختلف دانش ، در اختيار بشر بود؛ اما متاءسفانه ، جايگاه علمى اهل بيت (عليهم السلام ) شناخته نشد و آنچه از آنان به يادگار ماند نيز از نيرنگ سياست بازان و دروغ پردان ، مصون نماند، به گونه اى كه اكنون ، دستيابى به ميراث علمى آنان ، نياز به تلاش هاى فراوان دارد.
با عنايت به آنچه گفتيم ، اينك به ارزشيابى احاديثى كه از اهل بيت (عليهم السلام ) درباره مسائل پزشكى به ما رسيده مى پرديم .
ارزيابى احاديث طبى از نگاه شيخ صدوق
بزرگ محدثان شيعه ، محمد بن على بن بابويه قمى ، معروف به صدوق رحمة الله احاديث طبى را به گونه اى ارزيابى مى كند كه در موارد خاص ، نمى توان به آنها اعتماد كرد. وى مى نويسد:
عقيده ما درباره اخبار و احاديثى كه درباره طب رسيده ، آن است كه اين احاديث ، بر چند گونه اند:
- برخى از آنها با نظر به آب و هواى مكه و مدينه گفته شده اند و به كار بستن آنها در ديگر شرايط آب و هوايى ، درست نيست ؛
- در برخى از آنها، معصوم (عليه السلام ) بر پايه آنچه از حال و طبع سؤ ال كننده مى دانسته ، پاسخ داده و از همان موضع ، فراتر نرفته است ؛ چه اين كه امام ، بيش از آن شخص به طبع وى آگاهى داشته است ؛
- برخى از آنها را مخالفان ، با هدف زشت نماياندن چهره مذهب در نگاه مردم در ميان احاديث گنجانده اند؛
- در برخى از آنها، سهوى از راوى حديث ، سر زده است ؛
- در برخى از آنها بخشى از حديث حفظ شده و بخشى ديگر از آن ، فراموش شده است ؛
اما آنچه درباره عسل روايت شده كه درمان هر دردى است ، روايتى است صحيح و معنايش نيز اين است كه عسل ، شفاى هر بيمارى اى است كه از برودت طبع برخيزد. آنچه نيز درباره استنجا به آب سرد براى مبتلايان به بواسير رسيده ، در موردى است كه بواسير شخص ، از حرارت طبع ، سرچشمه گرفته باشد.
آنچه هم در مورد بادنجان و درمانگر بودن آن روايت شده ، ناظر به هنگام رسيدن خرما و در مورد كسانى است كه خرما مى خورند، نه ناظر به ديگر اوقات .
در نهايت بايد گفت : آنچه در مورد درمان درست بيمارى امامان (عليهم السلام ) رسيده ، مضمون آيات و سوره هاى قرآن و يا دعاهايى است كه به حكم سندهاى قوى و طرق صحيحى كه به واسطه آنها به ما رسيده اند، پذيرفته خواهند شد.(22)
بر اساس اين ارزيابى ، تنها بخشى از احاديث طبى را مى توان در اختيار افراد خاصى كه آن احاديث مربوط به آنهاست ، قرار داد و ساير احاديث طبى را بايد كنار گذاشت و تنها احاديثى كه مى توانند در اختيار عموم مردم قرار گيرند، احاديث صحيحى است كه مردم را به درمان از طريق دعا و استشفا به آيات قرآن ، دعوت كرده اند.
به نظر مى رسد كه هر چند سخن شيخ صدوق رحمة الله از نظر اصولى صحيح است ، چون غالبا احاديث طبى ، فاقد سندند و زمينه جعل در آنها به طور جدى وجود دارد؛ ليكن حاصل اين گونه ارزيابى ، بى بهره شدن مردم از بخشى از ذخاير علمى اهل بيت (عليهم السلام ) خواهد بود؛ زيرا ضعف سند، بى ترديد، نشانه عدم صدور حديث نيست ، چنان كه درستى سند، نمى تواند دليل صدور قطعى آن باشد. از سوى ديگر، قضاوت درباره اين كه شمارى از درمان هايى كه در احاديث آمده ، ويژه افراد خاص است نيز، كار آسانى نيست .
بنابراين ، نه مى توان همه اين احاديث را به عنوان رهنمودهاى پيشوايان دين در امر پزشكى در اختيار عموم گذاشت ، و نه مى توان به طور كلى آنها را كنار زد و از كتب حديثى حذف كرد. پس چه بايد كرد؟
اقسام احاديث طبى
براى پاسخ به اين پرسش ، بايد گفت كه احاديث طبى را به سه دسته مى توان تقسيم كرد:
دسته اول : احاديثى كه اعجاز پيشوايان دين در درمان بيمارى هاست ، مانند آنچه قرآن كريم در بيان معجزه حضرت عيسى (عليه السلام ) نقل كرده كه مى فرمود:
واءبرى الاكمه والابرص واءحى الموتى باذن الله .(23)
به اذن خدا، نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مى بخشم .
دسته دوم : احاديثى كه در مورد پيشگيرى از بيمارى ها وارد شده است .
دسته سوم : احاديثى كه در مورد درمان بيمارى ها نقل شده است . اين احاديث نيز به دو بخش تقسيم مى شوند:
بخش اول : درمان از طريق شفا خواستن به وسيله قرآن و دعا.
بخش دوم : درمان از طريق دارو.
احاديثى كه مربوط به اعجاز در مسائل پزشكى است ؛ در واقع ، خارج از محدوده احاديث طبى مورد بحث است .
نكته قابل توجه اين كه طرح احاديث طب پيشگيرى ، براى عموم ، با توجه به اين كه اين احاديث ، غالبا منطبق با مو ين علمى اند و با اين توضيح كه عواملى كه براى پيشگيرى در اين احاديث مطرح شده ، به معناى علت تامه پيشگيرى نيست ، مشكلى ايجاد نمى كند.
همچنين ، بخش اول از احاديث طبى كه به وسيله آيات قرآن و دعا به درمان مى پردند را نيز با توجه به شرايط اجابت دعا و مجرب بودن دعا در درمان بسيارى از بيمارى ها، براى عموم مى توان مطرح كرد.(24)
بنابراين ، تنها احاديثى كه مبناى عمل قرار گرفتن آنها، بدون ارزيابى كامل ، صحيح نيست و پيش از ارزيابى دقيق ، نمى توان آنها را به عنوان رهنمودهاى پيشوايان دين به آنها نسبت داد، احاديثى است كه درمان بيمارى ها را از طريق داروهاى ويژه اى توصيه كرده اند. اين احاديث را مى توان از راهى كه اينك بدان اشاره مى كنيم ، مورد ارزيابى قرار داد.
ارزيابى احاديث طريق آزمايش
براى ارزيابى دقيق احاديث طبى و بهره گيرى كامل آنها، بهترين راه ، آزمايش ‍ است . در واقع آزمايش و آزمايشگاه ، بهترين قرينه عقلى براى اثبات صحت و سقم احاديث طبى است كه خوش بختانه ، در عصر حاضر، امكان بهره بردارى از آن ، بيش از هر وقت ديگر، فراهم است .
انگيزه اصلى نگارش دانش نامه احاديث پزشكى
همين جا مناسب است اشاره شود كه اين هدف ، يعنى ارزيابى احاديث طبى از طريق آزمودن ، انگيزه اصلى نگارنده از برنامه ريزى براى تاءليف دانش نامه احاديث طبى بوده است .
با توجه به اين كه ضعف سند احاديث طبى نمى تواند دليل عدم صدور قطعى آنها باشد و با توجه به وجود زمينه جعل در اين احاديث ، براى پالايش آنها و بهره مند شدن مردم و بخصوص مراكز علمى از ذخاير علمى اهل بيت (عليهم السلام )، چند سال پيش ، مركز تحقيقات دارالحديث ، تصميم به جمع آورى احاديث طبى و تنظيم آنها گرفت ، به گونه اى كه زمينه تحقيق پژوهشگران را در آزمايشگاه ها تسهيل شود. اينك به فضل خداوند متعال و يارى همكارانى كه از آنها نام برده خواهد شد، اين هدف ، تحقق يافت .(25)
بنابراين ، مخاطب اصلى دانش نامه احاديث طبى ، پژوهشگران علوم پزشكى اند. البته همان طور كه اشاره شد، اين دانش نامه ، در مورد پيشگيرى از بيمارى ها كه ((طب پيشگيرى (الطب الوقائى ))) ناميده مى شود، همچنين خواص خوراكى ها، براى عموم مردم نيز مى تواند مورد بهره بردارى قرار گيرد. به سخن ديگر، به استثناى فصل هاى مربوط به درمان بيمارى ها - كه در بخش سوم آمده - ساير بخش هاى اين دانش نامه ، براى عموم قابل استفاده است .
ارزيابى علمى احاديث ((اثمد))
اينك در پايان اين مبحث ، براى ارائه يك نمونه عينى از ارزيابى علمى احاديث پزشكى ، توجه خوانندگان گرامى را به خلاصه گزارش دو طرح تحقيقاتى يكى از همكاران دانش نامه در مورد ارزيابى احاديثى كه در مورد فوايد پزشكى سرمه اثمد(26) وارد شده است ، جلب مى نمايم .
طرح اول : تحقيق در مورد سرمه اثمد اسود(27)
در روايات اسلامى ، استفاده از سرمه اثمد (سنگ سرمه ) براى پيشگيرى از ريزش مژه ها، توصيه شده است و همچنين ، فوايد ديگرى در جهت سلامت انسان براى آن ذكر شده است . با در نظر گرفتن عوامل مساعد براى ريزش كه در بيمارى ، باكترى ((استافيلوكوك )) است ، بر آن شديم تا اثر سرمه اثمد را بر روى اين ميكرو ارگانيسم (خرد سازواره ) و ديگر باكترى هاى گرم مثبت و گرم منفى ، بررسى نماييم .
در اين مطالعه ، فعاليت ضد ميكروبى سرمه اثمد نوع اسود، با روش رقيق سازى در محيط جامد عليه دو باكترى گرم مثبت استافيلوكوكوس آرئوس و استافيلوكوكوس اپيدرميس ، و سه باكترى گرم منفى اشريشياكلى ، انتروباكتريو كلوآسه آ و كلبسيلا پنومونيه ، با در نظر گرفتن نورفلوكساسين ، به عنوان تركيب شاهد، مورد استفاده قرار گرفت . حداقل غلظت مهارى سرمه اثمد در سه شرايط مختلف ، مورد ارزيابى قرار گرفت :
1 - بلافاصله پس از حل كردن سنگ در DMSO
2 - بيست و چهار ساعت پس از حل كردن سنگ در DMSO
3 - سه روز پس از حل كردن سنگ در DMSO.
و نتايج به صورت MIC1, MIC2 و MIC3 عليه استافيلوكوك آرئوس به دست آمد:
MIC3=32ug/ml , MIC2=64ug/ml , MLC1>128ug/ml
آزمايش هاى ياد شده ، سه بار تكرار شدند. اين تركيب بر روى ساير باكترى هاى مورد استفاده ، بى اثر بود. نورفلوكساسين بر روى هر پنج باكترى به كار رفته ، مؤ ثر و داراى MIC بين 13/0 تا يك ميكرو گرم در ميلى ليتر بود. با توجه به اين كه تركيب مورد آزمايش به صورت Crude مورد استفاده قرار گرفته است ، غلظت MIC=32ug/ml قابل ملاحظه است و ادامه تحقيقات در مورد اين تركيب ، لازم است .
طرح دوم : تحقيق در مورد سرمه اثمد احمر(28)
سنگ سرمه اثمد نوع احمر، تركيبى است با درجه خلوص نامشخص كه در احاديث اسلامى بر استفاده از آن ، تاءكيد شده و فوايد بسيارى براى سلامت دستگاه بينايى براى آن ذكر گرديده است ، بخصوص براى جلاى چشم ، رويانيدن مژه ، پيشگيرى از ريزش مژه ها، گلوكم ، اشك ريزش ، و از بين بردن آلودگى ها و عفونت هاى چشم . لذا در اين تحقيق ، اثر ضد ميكروبى آن بر روى چند باكترى گرم مثبت و گرم منفى كه بعضى از آنها از علل بيمارى هاى چشمى هستند، بررسى شد. نتايج به دست آمده ، نشان مى دهد كه سرمه اثمد احمر، بر روى باسيلوس سابتيليس مؤ ثر است و بر روى ساير باكترى هاى مورد استفاده ، فاقد اثر است . نور فلوكساسين به عنوان يك تركيب كنترل مثبت ، استفاده شده است .
اميد آن كه نگارش اين دانش نامه ، زمينه ساز تلاش بيشتر پژوهشگران مسلمان علوم پزشكى براى ارائه ذخاير گران بهاى علمى اهل بيت (عليهم السلام ) به جهانيان گردد.
3 - مراحل تحقيق و تدوين
براى اطلاع پژوهشگران از تلاش هايى كه براى تهيه دانش نامه احاديث طبى انجام يافته ، به سير جمع آورى ، تحقيق و تدوين آن از آغاز تا انجام ، اشاره اى كوتاه مى شود.

afsanah82
07-20-2011, 05:57 PM
1 - نقطه آغاز
جمع آورى احاديث طبى از متون دينى ، با هدفى كه شرح آن گذشت ، از احاديث درباره دستگاه هاى مختلف بدن آغاز شد، بدين ترتيب كه طرح جمع آورى اين احاديث ، بر اساس تقسيم بندى فيزيولوژيك بدن ، توسط فاضل گرامى جناب آقاى احمد سعادتفر تهيه شد و به وسيله يكى از فضلاى همكار در دارالحديث ، جناب آقاى مرتضى خوش نصيب ، احاديث مربوط از طريق كليد واژه هاى اصلى و مرتبط، جمع آورى گرديد.
2 - تنظيم ابتدايى
پس از جمع آورى احاديث و مرتبط ساختن آنها با طرح اوليه توسط آقاى سعادتفر، تنظيم اوليه روايات بخش سوم ، توسط اين جانب انجام شد. در ادامه كار به اين نتيجه رسيدم كه آنچه جمع آورى شد، براى تحقق اهداف مورد نظر كافى نيست و براى اين منظور، لازم است احاديثى كه بيانگر ديدگاه هاى پيشوايان اسلام درباره علم پزشكى ، آداب آن ، رهنمودهاى پزشكى ، بيمارى و حكمت هاى آن ، وظايف بيمار، پرستارى ، عيادت بيمار و خواص درمانى غذاها و گياه ها وارد شده است ، به اين مجموعه افزوده شود. بخشى از موارد مورد نياز را از منابع تهيه شده در دارالحديث ، خود انتخاب كردم و بخش ديگرى ، توسط يكى ديگر از فضلاى همكار در دارالحديث ، جناب آقاى محمد تقى سبحانى نيا انجام گرفت .
شايان ذكر است كه مسئوليت ارزيابى و انتخاب احاديث ، عنوان دهى و سازماندهى آنها به صورت كتاب ، با نگارنده اين سطور بوده است .
3 - ارجاع به منابع (مصدريابى )
پس از تنظيم ابتدايى دانش نامه و رفع نسبى نواقص آن ، جهت ارجاع به منابع و تخريج احاديث ، به قسمت مربوط تحويل گرديد. در اين مرحله ، از طريق برنامه هاى نرم افزارى جستجوهاى لازم انجام شد و نشانى مصادر يافت شده ، بر اساس ميزان اعتبار آنها تنظيم گرديد و اگر متن قوى ترى يافت شد، جايگزين متن اصلى گرديد.
در زمينه ثبت احاديث ، نكته هاى زير مورد توجه بوده است :
الف - روايات تكرار شده در منابع مختلف ، حذف شده است ، مگر در موارد ذيل :
1 - وجود داشتن نكته مهمى در متن حديث ؛
2 - تفاوت لفظى در متون نقل شده از طريق شيعه و سنى .
3 - تكرار در چند باب مختلف ، مشروط به اين كه روايت ، طولانى نباشد.
ب - اگر دستيابى به منابع اوليه مقدور باشد، حديث از آنها نقل مى شود؛ وگرنه ، منابع واسطه نقل مى شود.
4 - نقد متن و تنظيم نهايى
پس از تخريج مصادر و حروفچينى ابتدايى ، متن كتاب توسط يكى ديگر از فضلاى همكار در دارالحديث ، جناب آقاى رسول افقى ، مورد بازبينى و نقد قرار گرفت و همراه با پيشنهادهاى ارائه شده ، مجددا متن كتاب ، توسط نگارنده مورد بازبينى و دقت قرار گرفت و اصلاحات لازم از نظر شكل و محتوا در آن انجام شد.
5 - تهيه مدخل ها و تحليل هاى مورد نياز
پس از انجام مراحل ياد شده ، آخرين مرحله تدوين دانش نامه احاديث طبى ، يعنى تهيه مدخل و تحليل ها و توضيحات مورد نياز، توسط نگارنده انجام شد و با عنايت به نكات جديدى كه به هنگام تهيه تحليل ها به نظر رسيد، ضمن افزوده شدن برخى از ابواب و عناوين جديد، چينش قبلى در بخشى از كتاب ، تغيير كرد.
6 - چگونگى نگارش احاديث
مهم ترين نكاتى كه در نگارش احاديث لحاظ شده ، از اين قرار است :
الف - متن انتخابى در صورت امكان ، جامع ترين ، استوارترين و معتبرترين متون است .
ب - از نگاه ما احاديث رسيده از اهل بيت (عليهم السلام )، در واقع ، حديث رسول خداست . در تصريح به اين مطلب ، امام رضا (عليه السلام ) مى فرمايد:
انا عن الله وعن رسوله نحدث .(29)
ما (اهل بيت )، از خدا و پيامبرش حديث مى كنيم .
نيز امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
حديثى حديث اءبى ، وحديث اءبى حديث جدى ، وحديث جدى حديث الحسين ، وحديث الحسين (عليه السلام ) حديث الحسن (عليه السلام )، وحديث الحسن حديث اءميرالمؤ منين (عليه السلام )، وحديث اءميرالمؤ منين حديث رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم )، وحديث رسول الله قول الله عزوجل .(30)
حديث من حديث پدرم ، و حديث پدرم حديث جدم ، و حديث جدم حديث حسين ، و حديث حسين ، حديث حسن ، و حديث حسن ، حديث امير مؤ منان ، و حديث امير مؤ منان ، حديث پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، و حديث پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، سخن خداست .
از اين رو، كلمه ((احاديث (حديث ها))) در عنوان كتاب ، اين معنا را مى رساند كه همه احاديث پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و خاندان پاك او مورد استفاده و استناد كتاب ، قرار گرفته است .
ج - احاديث پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت آن حضرت تا امام مهدى (عج )، به ترتيب تاريخى ثبت مى شوند. البته ممكن است گاه هماهنگى چند روايت در مضمون ، موجب گردد كه اين ترتيب ، رعايت نشود.
د - اگر حديثى هم پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و هم اهل بيت (عليهم السلام ) روايت شده باشد، آنچه پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده در متن قرار مى گيرد.
ه‍- احاديث با نام پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت (عليهم السلام ) آغاز مى شود، مگر آن كه متن روايت ، مقتضى ذكر نام راوى باشد كه در اين صورت ، نام كتابى كه حديث از آن نقل شده ، در آغاز مى آيد.
و - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت آن بزرگوار، اسما و القاب متعددى دارند كه در نقل مطالب ، يكى از آنها انتخاب شده است .
ز - پس از ذكر پيامبر خدا با جمله (صلى الله عليه و آله و سلم ) و پس از ذكر اهل بيت آن حضرت با جمله (عليه السلام ) و پس از ذكر فاطمه زهرا با جمله (عليها السلام )، نسبت به آنان اداى احترام مى شود، هر چند در منبع اصلى با الفاظ ديگرى از آنان تكريم شده باشد.
در پايان ، از همه فضلا و محققان دارالحديث كه در ساماندهى اين مجموعه نفيس ، به طور مستقيم يا غير مستقيم ، سهيم بوده اند، بويژه برادران فاضل و عزيز آقايان : مرتضى خوش نصيب ، محمد تقى سبحانى نيا و رسول افقى ، صميمانه سپاسگزارم . همچنين از فاضل گرامى آقاى احمد سعادتفر - كه در تهيه بخش سوم اين مجموعه با دارالحديث همكارى داشتند - و نيز از استاد ارجمند جناب آقاى مهدى مهريزى - كه يادداشت هاى خود را در زمينه احاديث طبى در اختيار اين جانب قرار داد - و آقاى دكتر حسين صابرى ، مترجم گران قدر اين دانش نامه ، قدردانى و تشكر مى نمايم و از خداوند متعال براى همه آنان ، پاداشى درخور فضل و كرامت خود، مسئلت دارم .
ربنا تقبل منا انك اءنت السميع العليم .

محمدى رى شهرى
12 فروردين 1382
28 محرم 1424
1 آوريل 2003

بخش يكم : پزشكى
فصل يكم : پزشكى از ديدگاه اسلام
1/1 - اهميت دانش پزشكى
1 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
دانش بر دو گونه است : دانش دين ها و دانش بدن ها.(31)
2 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ): دانش ها بر چهار گونه اند: فقه (دين شناسى ) براى دين ها، طب براى بدن ها، نحو براى زبان ، و نجوم براى شناخت زمان ها.(32)
3 - امام على (عليه السلام ):
دانش ، سه گونه است : فقه براى دين ها، طب براى بدن ها، و نحو براى زبان .(33)
4 - امام باقر (عليه السلام ):
- در سفارش به جابر جعفى -: بدان كه نه هيچ دانشى چون جستن (دانش ) سلامت است ، ونه هيچ سلامتى چون سلامت دل .(34)
5 - امام صادق (عليه السلام ):
مردم هيچ آبادى اى از سه گروه ، بى نياز نيستند كه در كار دنيا و آخرت خويش به ايشان پناه برند و چون آنان را نداشته باشند، شوربخت باشند: فقيه دانا و پرهيزگار، امير نيكوكار و فرمان روا، و طبيب آگاه و مورد اعتماد.(35)
1/2 - آگاهى پيامبران و امامان از دانش پزشكى
6 - فرج المهموم :
در نامه ابواسحاق طرطوسى به عبدالله بن مالك درباره شناخت سرچشمه دانش ، چنين ديده ام : خداوند، آدم را از بهشت فرو فرستاد و او را از دانش ‍ همه چيز آگاه ساخت . از جمله چيزهايى كه خداوند، وى را از آنها آگاه ساخت ، نجوم و طب بود.(36)
7 - علل الشرايع :
- به نقل از ربيع ، حاجب منصور عباسى -: روزى امام صادق (عليه السلام ) به مجلس منصور درآمد، در حالى كه مردى هندى نزد او بود و كتاب هاى طب مى خواند. امام صادق (عليه السلام ) به خواندن او گوش ‍ سپرد. چون آن مرد هندى ، خواندن را به پايان برد، به امام صادق (عليه السلام ) گفت : اى ابوعبدالله ! آيا از آنچه همراه دارم ، چيزى مى خواهى ؟
فرمود: ((نه ؛ برتر از آنچه تو همراه دارى ، به همراه دارم )).
پرسيد: آن چيست ؟
فرمود: ((گرم را به سرد، سرد را به گرم ، خشك را به تر، و تر را به خشك درمان مى كنم و كار را يكسره به خداوند، باز مى گردانم و آنچه را پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده است ، به كار مى گيرم و مى دانم كه معده ، خانه همه دردها، و پرهيز، يگانه درمان است و بدن را بر همانچه خو گرفته ، وا مى دارم )).
مرد هندى گفت : آيا طب ، چيزى جز اين است ؟
امام صادق (عليه السلام ) پرسيد: ((آيا گمان مى كنى از كتاب هاى طب ، چيزى فرا گرفته ام ؟)).
گفت : آرى .
فرمود: ((به خداوند سوگند، نه . جز از خداوند سبحان نگرفته ام . اينك بگو كه آيا من به طب آگاه ترم يا تو؟)).
گفت : تو نه ، بلكه من .
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((آيا از تو چيزى بپرسم ؟)).
گفت : بپرس .
فرمود: ((اى هندى ! به من بگو كه چرا در سر، رخنه ها و لايه هاست ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا موها در بالاى سر قرار داده شده اند؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا پيشانى از مو تهى است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا پيشانى داراى چين و چروك است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا ابروها در بالاى چشم ها قرار دارند؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا چشم ها همانند بادام قرار داده شده اند؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا بينى در ميان دو چشم ، قرار داده شده است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا سوراخ بينى در پايين آن است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا لب و سبيل ، بالاى دهان قرار داده شده است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا دندان هاى پيشين ، تيز است ، دندان هاى جانبى پهن است و دندان نيش ، بلندتر است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا ريش براى مردان قرار داده شده است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا كف دستان ، از مو تهى است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا ناخن و مو، فاقد حيات است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا قلب ، همانند دانه صنوبر است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا ريه دو پاره است و حركت آن ، تنها در جاى ثابت خويش ‍ قرار داده شده است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا كبد قوسدار است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا كليه ، همانند دانه لوبياست ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا زانو به عقب تا مى خورد؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا كف پا داراى گودى است ؟)).
گفت : نمى دانم .
در اين هنگام ، امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((اما من مى دانم )).
آن مرد گفت : پس خود پاسخ ده .
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((در سر، رخنه ها و لايه هاست ؛ چون هر چيز درون تهى ، هر گاه يك پارچه باشد، شكستن ، زودتر به سراغش آيد و چون چند تكه قرار داده شود، شكستگى از آن دورتر است .
موى سر بالاى آن قرار داده شده است تا با ريشه هايش چربى را به مغز برساند و سر موها، بخار را از مغز بيرون ببرد و سرما و گرمايى را كه بدان مى رسد، از آن دفع كند.
پيشانى از مو تهى است ، از آن رو كه محل رسيدن نور به چشمان است ، و در آن ، چين و چروك قرار داده شده است ، بدان سبب كه عرق فرو ريخته از سر را در خود، محبوس سازد و مانع رسيدن آن به چشمان شود تا بدان وقت كه انسان ، عرق خويش را پاك كند، آن سان كه نهرها در زمين آب ها را در خود محبوس مى سازند.
ابروها در بالاى چشمان قرار داده شده اند تا نور را به اندازه كافى به چشمان راه دهند. اى هندى ! مگر نمى بينى آن كه نور بر وى چيره شود، دست خويش را بر فر چشمان مى گيرد تا نور به اندازه كافى از زير آن به چشمان راه بگشايد.
بينى در ميان دو چشم قرار داده شده است تا نور را در ميان دو چشم به دو بخش مساوى قسمت كند.
چشم ، همانند بادام است تا ميل بتواند دارو را در داخل آن جريان دهد و بيمارى (عفونت ) آن بيرون آيد. اگر چشم ، مربع شكل يا دايره اى بود، نه ميل در داخل آن حركت مى كرد، نه دارو به همه آن مى رسيد، و نه بيمارى از درون آن خارج مى شد.
سوراخ بينى در پايين آن قرار داده شده است تا بيمارى هايى (عفونت هايى ) كه از مغز فرو مى آيد، از آن پايين آيد و بوها از آن بالا رود و به مشام رسد، در حالى كه اگر اين سوراخ ، در بالاى بينى بود، نه بيمارى اى از آن به زير مى آيد و نه بويى را حس مى كرد.
سبيل و لب ، در بالاى دهان قرار گرفته است تا مانع رسيدن آنچه از مغز فرو مى ريزد، به دهان شود، مبادا كه طعم خوراك و نوشيدن بر انسان مكدر گردد و آن را خودش دور كند.
ريش ، تنها براى مردان قرار داده شده است تا بدين وسيله از زنان متمايز گردند و نيازى به باز گشودن (همه چهره و ملاحظه آن براى شناسايى ) نباشد.
دندان جلو، تيز قرار داده شده است ؛ زيرا به واسطه آن ، كار گاز گرفتن صورت مى پذيرد و دندان هاى جانبى پهن قرار داده شده است ؛ زيرا آسياب كردن و جويدن به كمك آنها انجام مى گيرد و نيش ، بلندتر است تا تكيه گاه دندان جانبى و دندان جلو باشد، به سان ستون در يك بنا.
كف دست از مو تهى است ، چون به كمك آنها كار لمس انجام مى گيرد؛ اما اگر در آنها مو وجود داشت ، انسان نمى دانست آنچه پيش روى اوست و آن را لمس مى كند، چيست .؟
مو و ناخن ، فاقد حيات است ؛ زيرا بلند شدن آنها مايه كثيفى و زشتى است و كوتاه كردنشان پسنديده است . پس اگر در آنها حيات وجود مى داشت ، انسان به هنگام كوتاه كردن آنها احساس درد مى كرد.
قلب ، به شكل دانه صنوبر است ؛ زيرا وارونه است و يك سر قلب ، باريك قرار داده شده تا لابلاى ريه برود و با سردى آن ، خنك شود، مبادا كه مغز از گرماى آن بسوزد.
ريه ، دو پاره قرار داده شده است تا قلب در لابلاى فشارگاه هاى آن قرار گيرد و به كمك حركت آن ، خنك شود.
كبد، قوسدار است تا معده را سنگينى كند و به تمامى بر روى آن قرار گيرد و آن را بفشرد و در نتيجه ، بخارى كه در آن هست ، بيرون برود.
كليه ، به شكل دانه لوبيا قرار داده شده است ؛ زيرا مسير ريزش منى ، نقطه به نقطه آن عضو است . پس اگر كليه به شكل مربع يا دايره بود، نقطه نخست ، مانع رسيدن منى به نقطه دوم مى شد و موجود زنده نمى توانست با خروج آن ، احساس لذت كند؛ چه اين كه منى از ستون فقرات به سمت كليه فرو مى آيد و آن (=كليه ) نيز به كرمى مى ماند كه جمع مى شود و باز مى شود و تدريجا منى را به سوى مثانه مى راند، به سان تيرى كه از كمان رها شود.
تا خوردن زانو به سمت عقب قرار داده شده است ؛ چرا كه انسان به سمت جلو راه مى رود و حركات او با تعادل همراه است ، اما اگر اين نبود، انسان در هنگام راه رفتن (بر زمين ) مى افتاد.
در كف پا گودى اى قرار داده شده است ؛ زيرا هر چيز چون به تمامى سطح بر زمين قرار گيرد، به انده سنگ آسياب سنگين مى شود، اگر با لبه اش بر روى زمين باشد، يك كودك هم مى تواند آن را (از جاى خويش ) براند. اگر هم چيزى به روى بر زمين قرار گيرد، جابه جا كردن آن ، حتى بر يك مرد، سنگين مى آيد)).
در اين هنگام ، مرد هندى پرسيد: اين دانش براى تو از كجا حاصل آمده است ؟
فرمود: ((آن را از پدرانم ، از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، از جبرئيل (عليه السلام )، از پروردگار جهانيان - جل جلاله -، يعنى همو كه تنهاست و جان ها را آفريده ، فرا گرفته ام )).
پس آن هندى گفت : راست گفته اى و من نيز گواهى مى دهم كه خدايى جز الله نيست و محمد، پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و بنده اوست و تو آگاه ترين كسان روزگار خويش هستى .(37)
1/3 - هر دردى را درمانى است
8 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر دردى را درمانى است . پس چون دارو به درد برسد، به اذن خداوند (عزوجل ) بهبود يابد.(38)
9 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
آن كه دردها را آفريده ، براى آنها درمان نيز آفريده است .(39)
10 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خود را مداوا كنيد؛ چه ، خداوند (عزوجل ) هيچ دردى را فرو نفرستاده ، مگر اين كه براى آن ، شفايى هم نازل كرده است .(40)
11 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خود را مداوا كنيد؛ چه ، خداوند، هيچ دردى فرو نفرستاده ، مگر اين كه به همراهش درمانى نيز نازل كرده است ، جز مرگ كه آن را هيچ درمانى نيست .(41)
12 - المستدرك على الصحيحين :
- به نقل ابو سعيد خدرى -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((خداوند، هيچ دردى را فرو نفرستاده (يا هيچ دردى را نيافريده )، مگر اين كه درمانى نيز برايش فرو فرستاده (يا آفريده ) است و كسانى از آن آگاهى يافته اند و كسانى نيز از آن ناآگاه مانده اند، مگر سام )).
پرسيدند: سام چيست ؟
فرمود: ((مرگ )).(42)
13 - تاريخ بغداد:
- به نقل از جابر -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، در حالى كه همراهش بودم ، بيمارى را عيادت كرد و به او فرمود: ((آيا برايت طبيبى فرا نخوانيم ؟)).
گفت : آيا تو، اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، فرمان مى دهى ؟!
فرمود: ((آرى . خداوند، هيچ دردى فرو نفرستاده ، مگر اين كه درمانى نيز برايش فرو فرستاده است )).(43)
14 - المصنف :
- به نقل از هلال بن يساف -: در روزگار پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، مردى مجروح شد. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((برايش طبيبى بخوانيد)).
كسى گفت : اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! آيا طبيب ، او را سودى مى بخشد؟
فرمود: ((آرى . خداوند - تبارك و تعالى - هيچ دردى فرو نفرستاده ، مگر اين كه به همراهش شفايى نيز فرو فرستاده است )).(44)
15 - امام على (عليه السلام ):
هر زنده اى را دردى هست و هر بيمارى اى را درمانى است .(45)
16 - امام رضا (عليه السلام ):
خداوند (عزوجل ) بدن را به هيچ بيمارى اى گرفتار نساخت ، مگر آن هنگام كه برايش دارويى قرار داد كه بدان ، درمان شود؛ و براى هر نوع دردى ، نوعى درمان است و چاره اى و نسخه اى .(46)
1/4 - دارو و درمان ، از تقدير است
17 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
درمان ، از تقدير (خداوند) است و ممكن است به اذن خداوند، نافع باشد.(47)
18 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
درمان ، از تقدير (خداوند) است و هر كس را كه او بخواهد، به همان گونه كه بخواهد، سود مى رساند.(48)
19 - سنن ابن ماجة :
- به نقل از ابو خزامة -: از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) پرسيدند: آيا اين كه با دارويى درمان كنيم يا تعويذى بر خود بنديم يا پرهيزى بكنيم ، اين كار چيزى تقدير خداوند را باز مى دارد؟
فرمود: ((اين ، خود تقدير خداوند است )).(49)
20 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبرى از پيامبران بيمار شد. گفت : درمان نمى كنم تا همان كسى كه بيمارم كرده است ، خود، درمانم كند. سپس خداوند (عزوجل ) به او وحى فرستاد: ((شفايت نمى دهم ، مگر درمان كنى ، كه شفا من است )).(50)
21 - احياء علوم الدين :
يكى از عالمان ، در شمار اسرائيليات ، يادآور شده است كه موسى (عليه السلام ) به بيمارى گرفتار شد. بنى اسرائيل به حضور او رسيدند و بيمارى اش را شناختند و به او گفتند: اگر به فلان دارو، درمان كنى ، بهبود مى يابى . اما موسى (عليه السلام ) گفت : درمان نمى كنم تا او خود، بدون دارو، مرا عافيت دهد.
پس بيمارى اش به طول انجاميد. ديگر بار به او گفتند: داروى اين بيمارى شناخته شده و تجربه شده است و ما بدان ، درمان مى كنيم و بهبود مى يابيم .
موسى (عليه السلام ) گفت : درمان نمى كنم . پس بيمارى اش ماندگار شد. خداوند نيز به او وحى فرستاد: ((به عزت و جلالم سوگند، تو را بهبود نمى دهم ، مگر به آنچه برايت گفته اند، درمان كنى )).
پس موسى (عليه السلام ) به آنان گفت : مرا به آنچه گفته ايد، درمان كنيد.
او را مداوا كردند و بهبود يافت و وى نيز بدين سبب ، دلگير شد. پس ‍ خداوند تعالى ، (ديگر بار) به او وحى فرستاد، ((مى خواستى با توكلت بر من ، حكمت مرا ابطال كنى . مگر چه كسى جز من ، منافع چيزها را در داروها به وديعت نهاده است ؟!)).(51)
1/5 - شفا خداوند است
قرآن
واذا مرضت فهو يشفين ؛(52)
حديث
22 - الطب النبوى :
ابراهيم خليل (عليه السلام ) گفت : پروردگارا! درد از كيست ؟
(خداوند) فرمود: ((از من )).
پرسيد: پس درمان از كيست ؟
فرمود: ((از من )).
پرسيد: پس طبيب چه كاره است ؟
فرمود: ((مردى است كه دارو به دست او فرستاده شده است )).(53)
23 - امام صادق (عليه السلام ):
در گذشته ، پزشك ، ((معالج )) ناميده مى شد. در آن روزگاران ، موسى بن عمران (عليه السلام ) پرسيد: پروردگارا! از درد كيست ؟
فرمود: ((از من )).
پرسيد: پس درمان از كيست ؟
فرمود: ((از من )).
پرسيد: پس مردم با معالج چه مى كنند؟
فرمود: ((او به اين كار، دل آنان را خوش و خرسند مى سازد. پس از همين روى ، او را طبيب (54) نام نهادند)).(55)
24 - مسند ابن حنبل :
- به نقل از ابو رمثه -: همراه پدرم به نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) رفتم . او آنچه را كه بر پشت ايشان بود، ديد و گفت : اى پيامبر خدا: آيا آن را درمان نكنم ؟ من طبيبم .
فرمود: ((تو رفيق هستى (نسبت به بيمار، مهربانى و مدارا مى كنى ) و خداوند، خود، طبيب است )).(56)
25 - دعائم الاسلام :
از امام صادق (عليه السلام ) در مورد اين كه مردى را يك يهود يا مسيحى درمان كند، پرسيدند. فرمود: ((در اين كار، اشكالى نيست . شفا به دست خداوند متعال است )).(57)
26 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوندا! تو را سپاس ، كه آفريدى ، صورت بخشيدى و تقدير كردى ، گم راه كردى و راه نمودى ، خنداندى و گرياندى ، ميراندى و زنده گرداندى ، بيمار كردى و شفا بخشيدى ، خوراك دادى و آب دادى .(58)
27 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- در دعاى جوشن كبير -: اى راهنماى ما، اى يارى رسان ما، اى حبيب ما، اى طبيب ما... اى طبيب آن كس كه او را طبيب نيست !(59)

afsanah82
07-20-2011, 05:57 PM
28 - امام سجاد (عليه السلام ):
خداوندا! تو را سپاس كه آفريدى و اعتدال بخشيدى ، تقدير فرمودى و حكم كردى ، ميراندى و زنده ساختى ، بيمار كردى و شفا بخشيدى ، عافيت دادى و مبتلا ساختى .(60)
29 - امام عسكرى (عليه السلام ):
- در دعاى صبحگاهى خويش مى گفت -: اى آن كه شفا را در آنچه مى خواهد، مى نهد... اى آن كه به كمترين دارو، سخت ترين درد را درمان مى بخشد.(61)
30 - احياء علوم الدين :
از موسى (عليه السلام ) روايت شده كه گفت : پروردگارا! درد و درمان از كيست ؟
فرمود: (( من )).
پرسيد: پس طبيبان چه مى كنند؟
فرمود: ((روزى خويش مى خورند و دل بندگانم خرسند مى دارند تا يا شفايم و يا قضايم (به آنان ) برسد)).(62)
فصل دوم : آداب طبابت و وظايف طبيب
درآمد
حرفه پزشكى ، از آن رو كه با جان ، ناموس و اسرار زندگى مردم سر و كار دارد، علاوه بر مقررات اسلامى ، در همه حرفه ها داراى آداب و احكام ويژه اى است كه رعايت آن براى پزشك مسلمان ، لازم و ضرورى است . در اين جا اشاره اى كوتاه به مهم ترين آداب آن خواهيم كرد.
1 - احساس مسئوليت
احساس مسئوليت ، از مهم ترين و اصلى ترين آداب پزشكى است ؛ زيرا اين احساس است كه پزشك را به رعايت وظايف اخلاقى ، قانونى و شرعى خود در مورد درمان بيمار، وادار مى سازد.
امام صادق (عليه السلام )، سخنى سخت تكان دهنده درباره مسئوليت پزشك حضرت مسيح (عليه السلام ) نقل فرموده است :
مسيح (عليه السلام ) مى گفت : ان التارك شفاء المجروح من جرحه شريك لجارحه لا محالة ...؛(63) آن كه درمان كردن زخم زخمديده اى را واگذارد، ناگزير، شريك كسى است كه زخم را بر بدن وى نشانده است .
اين سخن ، متكى بر منطق روشنى است كه نه تنها پيروان اسلام و مسيحيت ، بلكه هيچ پزشك با وجدانى نمى تواند آن را انكار كند. از اين رو، شايسته است همه پزشكان ، آن را قاب كنند و در مطب خويش ‍ بياويزند.
بر اساس اين منطق ، كوتاهى پزشك در درمان بيمار، به معناى سهيم بودن او در بيمارى و گاه ، هلاكت بيمار است . لذا پزشك ، مسئول است با همه توان براى درمان بيمار، تلاش كند و با هيچ بهانه اى نمى تواند از زير بار مسئوليت ، شانه خالى نمايد.
بر همين اساس ، معتقديم يكى از وظايف مهم دانشگاههاى علوم پزشكى ، برنامه ريزى براى پرورش حس مسئوليت شناسى در دانش پژوهان اين دانش است .
2 - تقواى پزشكى
تقوا در هر حرفه اى به معناى رعايت قوانين الهى در انجام دادن آن است . بنابراين ، تقواى پزشكى ، شامل همه آداب و احكام اسلامى در مورد اين حرفه است ؛ ليكن در تقواى پزشكى ، دو نكته اهميت فوق العاده اى برخوردار است : يكى خيرخواهى براى بيمار، و ديگرى تلاش براى درمان او. از اين رو، امام على (عليه السلام )، پس از توصيه پزشكان به تقوا، بلافاصله به اين دو مصداق بارز تقواى پزشكى اشاره مى فرمايد:
من تطبب فليتق الله ولينصح وليجتهد.(64)
هر كس طبابت پيشه كند، بايد كه از خدا پروا بدارد و خيرخواهى و جديت به خرج دهد.
((نصح )) كه در اين سخن بدان اشاره شد، به معناى خير خواهى و ((اجتهاد))، به معناى به كارگيرى همه توان است . بنابراين ، تقواى پزشكى بدين معناست كه پزشك براى حسن انجام وظيفه ، اولا بايد سود بيمار را در نظر بگيرد نه سود خود را. ثانيا بايد از همه توان فكرى و عملى خود براى درمان وى استفاده كند و پزشك با تقوا، كسى است كه در صرف وقت براى تشخيص بيمارى ، در تجويز دارو، در چگونگى درمان و طول آن ، به چيزى جز سود بيمار نينديشد.
3 - پاك دامنى
يكى از مصاديق مهم تقواى پزشكى ، عفت جنسى و پاك دامنى است . پزشك با تقوا، به خود اجازه نمى دهد از بيمار، سوء استفاده جنسى كند و حتى در نگاه كردن براى معاينه ، حدود اسلامى را رعايت مى نمايد، بدين معنا كه اگر از طريقى بجز نگاه كردن به مواضعى كه نگاه كردن به آن در اسلام ممنوع است ، بتواند بيمارى را تشخيص دهد، مبادرت به نگاه نامشروع نمى ورزد و در صورت نياز به اين كار نيز، به اندازه ضرورت ، اكتفا مى كند.
4 - اهتمام به تشخيص بيمارى
يكى از نكات آداب پزشكى كه در احاديث اسلامى بر آن تاءكيد شده ، اهميت دادن به تشخيص بيمارى است . پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) به يكى پزشكان معاصر خود، چنين توصيه مى فرمايد:
لا تداو اءحدا حتى تعرف داءه .(65)
هيچ كس را درمان مكن ، مگر آن گاه كه بيمارى او را بشناسى .
مكرر شنيده مى شود كه به دليل تشخيص نادرست طبيب و داروى نامناسب ، بيمارى تشديد شده و گاه بيمار، هلاك شده است . رعايت اين ادب ، اقتضا مى كند كه پزشك ، همه توان خود را براى تشخيص بيمارى به كار گيرد و پيش از تشخيص آن ، اقدام به تجويز دارو نكند و اگر فرصت لازم براى تشخيص ندارد يا خسته است و يا به هر دليل ديگر، آمادگى لازم را براى اظهار نظر ندارد، معاينه بيمار و دادن دارو، به طور جدى خوددارى كند.
5 - تلاش براى شناخت داروهاى طبيعى
احاديث باب سوم از فصل اول تاءكيد دارند كه همه بيمارى ها به استثناى مرگ ، در نظام آفرينش ، دارو دارند و قابل درمان اند. برخى تصريح مى كنند كه خداوند براى همه بيمارى ها دارو نازل كرده است .
ظاهر اين دو تعبير اين است كه داروى همه بيمارى ها در طبيعت وجود دارد. بى ترديد، داروهاى طبيعى ، زيان كمتر و سود بيشترى براى درمان دارند. با عنايت به اين واقعيت است كه گياه درمانى ، به تدريج در كشورهاى پيشرفته رايج مى گردد.
بنابراين ، يكى از مسئوليت هاى مراكز علمى پزشكى ، تلاش براى كشف داروهاى طبيعى و آشنا كردن جامعه پزشكى با اين داروهاست .
6 - رعايت ضرورت در تجويز دارو
در روايات فراوانى اهل بيت (عليهم السلام )(66) تاءكيد شده است كه تا آن جا كه بدن ، قدرت تحمل بيمارى را دارد، بيمار نبايد به پزشك مراجعه كند؛ زيرا مصرف دارو بدون ضرورت براى سلامت انسان ، زيانبار است . امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
امش بدائك ما مشى بك .(67)
با درد خويش تا آن هنگام كه با تو مدارا مى كند، مدارا كن .
و از امام كاظم (عليه السلام ) روايت شده است :
ادفعوا معالجة الاطباء ما اندفع الداء عنكم ؛ فانه بمنزلة البناء قليله يجر الى كثيره .(68)
تا زمانى كه بيمارى به جد با شما درگير نشده است ، درگير معالجه طبيبان نشويد، كه درمان ، به مانند ساختمان است كه مقدار كمى از آن ، شخص را به مقدار فراوانش مى كشاند.
طبق دلالت التزامى اين احاديث ، بر فرض ، اگر بيمارى اين رهنمودها را ناديده گرفت و به پزشك مراجعه كرد، پزشك متعهد و با تقوا، كسى است كه پس از معاينه ، اگر تشخيص داد بيمارى او جزئى است و نيازى به دارو ندارد، اقدام به نوشتن نسخه و تجويز دارو نمى كند، و اگر تشخيص داد كه مصرف دارو ضرورت دارد، بيش از انده لازم ، دارو تجويز نمى نمايد تا كيسه توليد كنندگان دارو را پر كند.
7 - حفظ اسرار بيمار
يكى از آداب مهم پزشكى ، رازدارى است . برخى از بيمارى ها، راز بيمار محسوب مى شوند و او مايل نيست ديگران از آن مطلع شوند. روايات اسلامى ، از يك سو به بيمار توصيه مى كنند كه بيمارى پنهان خود را از پزشك ، كتمان نكند، چنان كه امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
من كتم مكنون دائه عجز طبيبه عن شفائه .(69)
هر كس درد نهفته خويش را پنهان بدارد، طبيبش از درمان وى ناتوان مى ماند.
و از سوى ديگر، به پزشك تاءكيد مى كنند كه امانتدار باشد و با افشاى راز بيمار، به او خيانت ننمايد. در حديث نبوى آمده است :
المجالس بالامانة وافشاؤ ك سر اءخيك خيانة فاجتنب ذلك .(70)
نشستن ها به امانت است و افشاى راز برادرت نيز خيانت . پس از اين كار، بپرهيز.
8 - ايجاد اميدوارى در دل بيمار
ياءس و نوميدى ، موجب تشديد بيمارى است و بيش از بيمارى براى بيمار، رنج آور است . به گفته امام على (عليه السلام ):
اءعظم البلاء انقطاع الرجاء.(71)
سخت ترين بلا، گسستن اميد است .
بلكه گاه نوميدى ، سبب مرگ بيمار مى گردد، چنان كه امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
قتل القنوط صاحبه .(72)
نوميدى ، آن كس را كه دامنگيرش بشود، مى كشد.
به عكس ، اميد به درمان ، از رنج بيمارى مى كاهد و به بيمار، قدرت غلبه بر بيمارى مى دهد و درمان را تسريع مى نمايد. از اين رو، يكى از وظايف مهم پزشكى ، بويژه در مورد بيمارى هاى خطرناك ، تقويت روحيه بيمار و ايجاد اميد در اوست .
گفتنى است كه بهترين راه اميدوار كردن بيمار، تقويت حس مذهبى ، توكل به خدا و اعتقاد به اين حقيقت است كه طبيب واقعى اوست و درمان هيچ دردى براى خداوند متعال ، دشوار نيست و چه بسا دردهاى بى درمان كه با دعا شفا يافته و به هر حال ، خداوند متعال ، چيزى جز خير و صلاح و سود انسان را نمى خواهد.
9 - جلوگيرى طبابت افراد غير متخصص
از نظر اسلام ، طبابت افراد غير متخصص ، ممنوع و نظام اسلامى موظف است از كار آنان جلوگيرى كند و در صورت سرپيچى ، آنان را مانند روحانى نمايان فاسق ، زندانى كند. امام على (عليه السلام )، در اين باره مى فرمايد:
يجب على الامام اءن يحبس الفساق من العلماء والجهال من الاءطباء.(73)
بر امام ، لازم است عالمان تبهكار و پزشكان ناآگاه را به زندان درافكند.
مقدم داشتن ضرورت زندگى كردن علماى فاسق بر پزشكان جاهل ، از آن جهت است كه خطر طبيب نمايان روحانى براى جامعه اسلامى بيش از طبيب نمايان جسمانى است .
بارى ، پزشك غير متخصص ، در صورتى كه اقدام به طبابت كرد و موجب زيان بيمار گرديد، علاوه بر اين كه مرتكب گناه شده ، براساس قانون ((ضمان )): ضامن است ، چنان كه از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده :
من تطبب ولم يعلم منه طب قبل ذلك ، فهو ضامن .(74)
هر كس بدون سابقه (و تخصص لازم ) به كار طبابت دست يازد، ضامن است .
همچنين ، طبيب متخصص ، اگر در انجام دادن وظيفه خود، كوتاهى كند و اين كوتاهى به فساد بينجامد، ضامن خواهد بود.(75)
2/1 - احساس مسئوليت
31 - امام صادق (عليه السلام ):
مسيح (عليه السلام ) مى فرمود: ((آن كه درمان كردن زخم زخمديده اى را واگذارد، ناگزير، شريك كسى است كه زخم را بر بدن وى نشانده است ؛ چه ، آن كه زخم رسانده ، تباهى مجروح را خواسته است و آن كه درمان وى را واگذارد، بهبود او را نخواسته است . پس اگر كه بهبود وى را نخواسته ، ناگزير، تباهى او را خواسته است .(76)))
2/2 - تقواى پزشكى
32 - امام على (عليه السلام ):
هر كس طبابت پيشه كند، بايد از خدا پروا بدارد و خير خواهى و جديت به خرج دهد.(77)
2/3 - اهتمام به شناخت بيمارى
33 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- خطاب به شمردل طبيب -: هيچ كس را درمان مكن ، مگر آن گاه كه بيمارى او را بشناسى .(78)
34 - امام سجاد (عليه السلام ):
كسى كه بيمارى اش تشخيص داده نشود، دارويش او را تباه مى سازد.(79)
2/4 - حرام بودن طبابت توسط ناآگاهان
35 - امام على (عليه السلام ):
بر امام (عليه السلام )، لازم است عالمان تبهكار و پزشكان ناآگاه را به زندان درافكند.(80)
2/5 - مسئول بودن پزشك در صورت به بار آوردن خسارت
36 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس (بدون تخصص لازم ) به كار طبابت دست يازد، (شرعا) ضامن است .(81)
37 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس در حالى كه به طبابت شناخته شده نيست ، عهده دار آن گردد و موجب فوت كسى يا صدمه اى كمتر از آن شود، ضامن است .(82)
38 - امام باقر (عليه السلام ):
على (عليه السلام )، ختنه گرى را كه سر آلت پسركى را بريده بود، ضامن دانست .(83)
39 - دعائم الاسلام :
(امام على (عليه السلام )) زنى ختنه گر را كه دخترى را ختنه كرده و او در نتيجه آن ، خونريزى كرده و مرده بود، ضامن دانست و به او فرمود: ((واى بر تو! چرا هيچ اندكى از آن (عضو) باقى نگذاردى ؟)). سپس به ضامن بودن او نسبت به ديه حكم كرد و اين ديه را بر عاقله (84) ختنه كننده دانست .(85)
40 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كارگر (و صاحب حرفه اى ) كه به وى براى اين كه كارى را درست كند، مزدى دهيد، اما آن را خراب كند، ضامن است .(86)
2/6 - مسئول نبودن پزشك در صورت برخوردارى از مهارت و گرفتن برائت
41 - المصنف :
- به نقل از ضحاك بن مزاحم -: على (عليه السلام ) براى مردم سخن گفت و در سخنان خويش فرمود: ((اى جماعت پزشكان ، دام پزشكان و كسانى كه به كار پزشكى دست مى يازيد! هر كدام از شما كه انسانى يا حيوانى را معالجه مى كند، بايد براى خويش برائت بگيرد؛ چرا كه هر كس در حالى كه براى خويش برائت نگرفته ، به معالجه چيزى بپردازد و آن چيز هلاك شود، ضامن خواهد بود)).(87)
42 - امام على (عليه السلام ):
هر كس به كار طبابت انسان يا حيوان دست مى يازد، بايد از ولى آن (انسان يا حيوان ) براى خويش ، كسب برائت كند، وگرنه ضامن آن است (88 ).(89)
43 - امام باقر يا امام صادق (عليه السلام ):
قابله ، امين (90) دانسته شود.(91)
2/7 - جايز بودن درمان به شرط شناخت بيمارى ، با وجود احتمال مرگ
44 - الكافى :
- به نقل از اسماعيل بن حسن كه پيشه طبابت داشت -: به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : من مردى از عرب هستم و به طبابت ، آگاهى اى دارم . طب من طبى عربى است و بر اين كار خويش ، مزدى نمى گيرم .
فرمود: ((اشكالى ندارد)).
گفتم : ما دمل ها و غده ها را نيشتر مى زنيم و با آتش ، داغ مى نهيم .
فرمود: ((اشكالى ندارد)).
گفتم : و اين زهرهاى اسمحيقون (92) و غاريقون (93) را به مردم مى خورانيم .
فرمود: ((اشكالى ندارد)).
گفتم : شايد شخص بميرد.
فرمود: ((هر چند كه بميرد)).(94)
45 - الكافى :
- به نقل از يونس بن يعقوب -: به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : كسى دارويى مى نوشد يا رگ مى زند. شايد كه بدين كار، سود برد و شايد هم اين كار، او را بكشد. (حكم چيست ؟)
فرمود: ((بزند و بنوشد)).(95)
46 - طب الائمة (عليهم السلام ):
- به نقل از يونس بن يعقوب -: از امام صادق (عليه السلام ) در اين باره پرسيدم كه كسى دارويى مى نوشد. شايد اين دارو او را بكشد و شايد هم از آن به سلامت ماند، ولى بيشتر سالم مى ماند. (حكم چيست )؟
امام (عليه السلام ) فرمود: ((خداوند، درد را فرو فرستاده و شفا را هم فرو فرستاده است . خداوند، هيچ دردى را نيافريده ، مگر اين كه برايش درمانى نيز قرار داده است . آن را بنوش و نام خداى تعالى را بر زبان آور)).(96)
47 - الكافى :
- به نقل از حمدان بن اسحاق -: پسرى داشتم كه به سنگ مثانه (حصاة )(97) مبتلا مى شد. به من گفته شد: او را درمانى نيست ، مگر اين كه وى را نيشتر زنى . او را نيشتر زدم و مرد. شيعيان گفتند: در خون پسرت شريك شده اى !
من (در اين باره ) به ابوالحسن عسكرى (عليه السلام ) نامه نوشتم و ايشان ، در پاسخ ، چنين توقيع فرمود: ((اى احمد! در آنچه كرده اى ، بر تو چيزى نيست . تو درصدد درمانش بوده اى و اجل وى نيز در آنچه تو كرده اى ، بوده است )).(98)
2/8 - انتخاب همجنس براى معاينه و معالجه
48 - الفضائل :
- به نقل از عمار بن ياسر و زيد بن ارقم در ماجراى دوشيزه اى كه پدرش او را به بد كارگى متهم كرده بود -: امير مؤ منان ، از آن دختر پرسيد: ((اى دختر! درباره آنچه پدرت گفته است ، چه مى گويى ؟)).
گفت : سرورم ! اين كه گفته من دوشيزه ام ، راست گفته است ؛ اما اين كه گفته آبستنم ، سرورم به حق تو سوگند، من هيچ خيانتى از خود، سراغ ندارم .
پس امام (عليه السلام ) بر منبر رفت و فرمود: ((ماماى كوفه را بياوريد!)). پس زنى به نام ((لبنه )) كه ماماى زنان كوفه بود، به حضور آمد. امام (عليه السلام ) به او فرمود: ((ميان خود و مردم ، پرده اى بياويز و بنگر كه آيا اين دختر، دوشيزه است يا آبستن )).
قابله ، آنچه را امام (عليه السلام ) فرموده بود، به انجام رساند. سپس (از پرده ) بيرون آمد و گفت : آرى ، سرورم ! او هم دوشيزه و هم آبستن است .
فرمود: ((اى قابله ! اين يخ را بگير و آن دختر را بيرون مسجد ببر و او را در تشتى بنشان و اين قطعه يخ را در جلو شرمگاه (او) بگذار. زالويى خواهى ديد كه 25 درهم و دو دانگ وزن دارد (و از او بيرون مى آيد((-).
آن زن مى گويد: من (اين كار را كردم و) آن زالو را همان گونه كه او فرموده بود يافتم .(99)
2/9 - جايز بودن معالجه توسط جنس مخالف در هنگام ضرورت
49 - الاصابه :
- به نقل از قيس بن ربيع -: شمردل در برابر پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) زانو زد و گفت : اى پيامبر خدا، پدر و مادرم به فدايت ! من در روزگار جاهليت ، كاهن خاندان خود بودم و طبابت مى كردم . آيا اكنون برايم حلال نيست ، چرا كه گاه زن جوان بيمارى به من مراجعه مى كند؟
فرمود: ((تنها در رگ زدن و داغ نهادن بر زخم ، اگر كه ناچار شدى )).(100)
50 - امام على (عليه السلام ):
- درباره زنى كه فرزندش در شكمش مى ميرد و آن گاه ، بيم جان خود او مى رود -: اشكال ندارد كه مردى دست خويش را به درون (رحم ) ببرد(101) و بچه را قطعه قطعه كند، البته اگر زنان را ياراى اين كار نباشد.(102)
51 - دعائم الاسلام :
از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه از او در اين باره پرسيدند كه : اگر زنى به بيمارى اى جسمى مبتلا شود، آيا درست است كه مردى او را درمان كند؟ فرمود: ((اگر چاره اى جز اين نباشد، اشكالى ندارد)).(103)
52 - الكافى :
- به نقل از ابو حمزه ثمالى -: از امام باقر (عليه السلام ) پرسيدم : زن مسلمانى در جايى از بدنش كه نگاه كردن به آن جايز نيست ، عارضه اى ، شكستگى يا زخمى ، رخ مى دهد و در اين حال ، مردان نيز در درمان وى از زنان توانمندترند. آيا براى مرد (در چنين حالتى ) جايز است به او بنگرد؟
فرمود: ((اگر زن ، ناچار شود و خودش نيز بخواهد، (جايز است ) مرد او را درمان كند)).(104)
2/10 - عدم جو معالجه توسط جنس مخالف در حالت عدم اضطرار
53 - مسائل على بن جعفر (عليه السلام ):
از (برادرم ) امام كاظم (عليه السلام ) درباره زنى پرسيدم كه در ران يا شكم (105) يا بازويش زخمى وجود دارد، آيا براى مرد، درست است در كار درمان اين زخم ، بدان بنگرد؟
فرمود: ((نه )).(106)
54 - قرب الاسناد:
- به نقل از على بن جعفر از (برادرش ) امام كاظم (عليه السلام ) -: از او در اين باره پرسيدم كه آيا زن ، حق دارد براى حجامت ، نزد مرد برود؟
فرمود: ((نه ))(107).(108)
2/11 - درمان با آنچه حرام است
قرآن
انما حرم عليكم الميتة والدم ولحم الخنزير وما اءهل به ى لغير الله فمن اضطر غير باغ ولا عاد فلا اثم عليه ان الله غفور رحيم ؛(109)
مردار، خون و آنچه به نام غير خدا ذبح شده ، بر شما حرام است . پس آن كه بدون سركشى و تجاوز، ناچار شود، بر او گناهى نيست . خداوند بخشايشگر مهربان است .
وما لكم اءلا تاءكلوا مما ذكر اسم الله عليه وقد فصل لكم ما حرم عليكم الا ما اضطررتم ؛(110)
چرا از آنچه بر آن ، نام خدا بر زبان آورده شده نمى خوريد، در حالى كه آنچه را بر شما حرام كرده - بجز آنچه بدان ناچار مى شويد - برايتان به تفصيل ، بيان داشته است .
ر. ك : مائده ، آيه 3، انعام ، آيه 145؛ نحل ، آيه 115.
حديث
55 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس به حرام درمان جويد، خداوند در آن شفايى قرار نمى دهد.(111)
56 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از مداوا كردن با داروى ناپاك ، نهى فرمود.(112)
57 - مسند اءبى يعلى :
- به نقل از ام سلمه -: يكى از دخترانم بيمار شد و من برايش (شرابى ) در كوزه اى ريختم . در حالى كه آن دارو مى جوشيد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) وارد شد و پرسيد: ((اين چيست ؟)).
گفتم : دخترم بيمار شده و برايش اين دارو را گذاشته ام .
فرمود: ((خداوند (عزوجل )، شفايتان را در چيز حرام قرار نداده است ))(113).(114)
58 - صحيح مسلم :
- به نقل از وائل حضرمى -: طارق بن سويد جعفى از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) درباره شراب پرسيد. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، او را از اين كار نهى كرد، يا ساختن آن را ناخوشايند داشت . وى گفت : من آن را تنها به عنوان دارو مى سازم .
فرمود: ((اين ، دارو نيست ؛ خود، بيمارى است )).(115)
59 - امام صادق (عليه السلام ):
در هيچ حرامى ، شفايى نيست .(116)
60 - امام صادق (عليه السلام ):
خداوند، در هيچ چيز از آنچه حرام كرده ، نه شفايى قرار داده است و نه دوايى .(117)
61 - الكافى :
از قائد بن طلحه روايت شده است كه از امام صادق (عليه السلام ) در اين باره پرسيده كه : آيا شراب خرما را در دارو قرار دهند؟
فرمود: ((نه . براى هيچ كس روا نيست به حرام ، درمان بجويد)).(118)
62 - امام صادق (عليه السلام ):
- در پاسخ به كسى كه درباره دارويى آميخته شده به شراب پرسيده بود -: نه . به خداوند سوگند، دوست ندارم بدان بنگرم ؛ چه رسد كه با آن ، درمان كنم . آن ، به منزله پيه خوك يا گوشت خوك است . البته مردمى با آن ، دارو و درمان مى كنند.(119)
63 - مسائل على بن جعفر (عليه السلام ):
از (برادرم ) امام كاظم (عليه السلام ) درباره درمان پرسيدم كه آيا با شراب خرما، درست است ؟
فرمود: ((نه )).(120)
64 - تفسير العياشى :
از سيف بن عميره ، از پيرى شيعيان ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه راوى گفته است : نزد امام صادق (عليه السلام ) بوديم كه پيرمردى پرسيد: دردى دارم و براى درمان آن ، شراب خرما مى نوشم . پير، آن گاه ، اين شراب را براى ايشان ، توصيف كرد.
امام به او فرمود: ((چه چيزى تو را از (نوشيدن ) آبى كه خداوند از آن هر چيز زنده اى را آفريده است ، باز مى دارد؟)).
گفت : با مزاجم سازگار نمى افتد.
امام (عليه السلام ) پرسيد: ((چه چيز تو را از (خوردن ) عسل ، باز مى دارد، در حالى كه خداوند فرموده است : (فيه شفاء للناس (121)؛ در آن براى مردم ، شفايى هست )؟)).
گفت : آن را نمى يابم .
فرمود: ((پس چه چيز تو را از شيرى كه گوشتت از آن روييده و استخوانت از آن استوارى يافته است ، باز مى دارد؟)).
گفت : با مزاحم سازگار نمى افتد.
امام صادق (عليه السلام )، در اين هنگام به وى فرمود: ((آيا مى خواهى كه تو را به شراب نوشيدن ، امر كنم ؟! نه . به خداوند سوگند، تو را به اين كار، امر نمى كنم )).(122)

afsanah82
07-20-2011, 05:58 PM
65 - الكافى :
- به نقل از مفضل بن عمرو -: به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : فدايت شوم ! مرا آگاه ساز كه چرا خداوند، شراب ، مردار، خون و گوشت خوك را حرام ساخته است ؟
فرمود: ((خداوند - سبحانه و تعالى - نه از سر علاقه اش به آنچه بر مردم حرام كرده ، و نه از سر بى رغبتى به آنچه بر آنان حلال ساخته ، اين چيزها را بر بندگان خويش حرام گردانده و جز آنها را حلال دانسته است ؛ بلكه او آفريدگان را آفريد و به آنچه تن آنان ، بدان برپاست و به كارشان مى آيد، آگاهى داشت و همين چيزها را از سر لطف و براى مصلحت بندگان خويش ، بر آنان حلال و مباح كرد و (از سويى ) از آنچه هم به ايشان زيان مى رساند، آگاه بوده و آنان را از آن كارها نهى فرمود و آنها را بر ايشان حرام گرداند. سپس همين محرمات را براى هر فرد، ناچار و به هنگامى كه تن وى جز به آنها بر پا نمى شود، مباح و حلال قرار داد و البته او را بدين نيز امر فرمود كه از آن ، به قدر نياز بردارد، نه بيش آن )).(123)
ر. ك : بحارالانوار: ج 62 ص 79 - 82، باب التداوى بالحرام .
جواهر الكلام : ج 36 ص 424 - 446.
فصل سوم : توصيه هاى پزشكى
3/1 - آنچه انسان را از پزشك ، بى نياز مى كند
66 - الخصال :
- به نقل از اصبغ بن نباته -: امير مؤ منان على بن ابيطالب (عليه السلام ) به فرزند خود حسن (عليه السلام ) فرمود: ((پسرم ! آيا تو را چهار نكته نياموزم كه به كمك آنها از طب ، بى نياز شوى ؟)).
گفت : چرا، اى اميرمؤ منان !
فرمود: ((بر سفره نمى نشينى ، مگر آن هنگام كه گرسنه اى ؛ و از سفره بر نمى خيزى ، مگر در آن حال كه هنوز، ميل خوردن دارى ؛ خوب بجو؛ و به گاه خفتن ، خودت را بر خلا(124) عرضه كن . اگر اين چهار نكته را به كار بستى ، از طب ، بى نياز شوى )).(125)
67 - امام على (عليه السلام ):
هر كس در گرسنگى كامل ، غذا بخورد، غذا را خوب بجود، در حالى كه هنوز ميل خوردن دارد، غذا را وا گذارد و چون احساس قضاى حاجت كرد، آن را محبوس ندارد، به هيچ بيمارى اى جز بيمارى مرگ ، مبتلا نمى شود.(126)
68 - امام على (عليه السلام ):
- در پاسخ به اين پرسش كه گفتند: (چرا) در قرآن ، هر دانشى جز دانش ‍ طب هست ؟ -: هان ! در قرآن ، آيه اى است كه همه طب را يك جا در خود گرد آورده است : وكلوا واشربوا ولا تسرفوا؛(127) بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد).(128)
3/2 - پرهيز از مراجعه به پزشك تا سر حد امكان
69 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
تا هنگامى كه بدنت درد را تحمل مى كند، از دارو بپرهيز و آن گاه كه درد را تحمل نكرد، پس دارو.(129)
70 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس سلامت تنش بر بيمارى اش چيرگى دارد، مداوا نكند.(130)
71 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس مى تواند با بيمارى خود، سر كند، از درمان بپرهيزد؛ زيرا بسا دارويى كه خود، بيمارى بر جاى مى نهد.(131)
72 - امام على (عليه السلام ):
- در حكمت هاى منسوب به ايشان -: نوشيدن دارو براى بدن ، به صابون براى جامه مى ماند؛ آن را تميز مى كند، اما كهنه اش هم مى كند.(132)
73 - امام على (عليه السلام ):
با درد خويش ، تا آن هنگام كه با تو مدارا مى كند، مدارا كن .(133)
74 - امام على (عليه السلام ):
مسلمان به دارو توسل نمى جويد، مگر آن هنگام كه بيمارى اش بر تن درستى اش چيرگى يابد.(134)
75 - امام صادق (عليه السلام ):
سه چيز، نا خوشايندى در پى مى آورد:... و نوشيدن دارو بدون بيمارى ، هر چند شخص آن دارو، جان به در برد.(135)
76 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس تن درستى اش بر بيمارى اش چيرگى داشته باشد و دارو بنوشد، به زيان خويش ، اقدام كرده است .(136)
77 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس تن درستى اش بر بيمارى اش غلبه داشته باشد و خود را به چيزى درمانى كند و پس از آن بميرد، من در پيشگاه خداوند، از او بيزارى مى جويم .(137)
78 - امام كاظم (عليه السلام ):
تا زمانى كه بيمارى ، به جد با شما درگير نشده است ، درگير معالجه طبيبان نشويد، كه درمان به مانند ساختمان است كه مقدار كمى از آن ، شخص را به مقدار فراوانش مى كشاند.(138)
3/3 - راه تن درستى
79 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كارى را چاره اى است و چاره تن درستى در دنيا، چهار چيز است : كم سخن گفتن ، كم خفتن ، كم راه رفتن و كم خوردن .(139)
80 - الفقه المنسوب للامام الرضا (عليه السلام ):
روايت شده است : چون گرسنه شدى ، بخور؛ چون تشنه شدى ، بنوش ؛ چون ادرار بر تو فشار آورد، ادرار كن ؛ جز سر نياز، نزديكى مكن ؛ و چون احساس خواب آلودگى كردى ، بخواب ، كه اينها مايه تن درستى بدن اند.(140)
81 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
روزه بگيريد تا تن درست بمانيد.(141)
82 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
سفر كنيد تا تن درست و سالم بمانيد.(142)
83 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
سفر كنيد تا تن درست بمانيد، جهاد كنيد تا غنيمت به چنگ آوريد، و حج بگزاريد تا بى نياز شويد.(143)
84 - امام على (عليه السلام ):
شب زنده دارى ، مايه تن درستى است .(144)
85 - امام سجاد (عليه السلام ):
حج و عمره بگزاريد تا تن درست بمانيد، روزى تان گشاده شود و خرجى خانواده تان تاءمين گردد.(145)
3/4 - عوامل شادابى
86 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
سه چيز است كه تن ، به واسطه آنها شاداب مى شود و رشد مى كند: بوى خوش ، جامه نرم و نوشيدن عسل .(146)
87 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بوى خوش ، شادى مى آورد. عسل ، شادى مى آورد. نگريستن به سبزه ، شادى مى آورد. و سوارى ، شادى مى آورد.(147)
88 - امام على (عليه السلام ):
بوى خوش ، يك تعويذ (نشاط و شادى )(148) است . عسل (149) يك تعويذ است . سوارى ، يك تعويذ است . نگريستن به سبزه ، يك تعويذ است .(150)
89 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس كفش زرد بپوشد، تا هنگامى كه آن را كهنه كند، در شادمانى است .(151)
90 - امام باقر (عليه السلام ):
هر كس كفش زرد بپوشد، تا زمانى كه آن كفش را داشته باشد، دل خوش ‍ دارد؛ چرا كه خداوند مى فرمايد: صفراء فاقع لونها تسر النظرين ؛(152) زردى پر رنگ ، كه ديدنش بينندگان را شاد مى كند.(153)
91 - امام صادق (عليه السلام ):
سه چيز چاق مى كند و سه چيز ديگر، لاغر مى كند: آنچه چاق مى كند، عبارت است : پيوسته حمام كردن ، استشمام بوى خوش ، پوشيدن جامه نرم ...(154).(155)
92 - الكافى :
- به نقل از احمد بن محمد بن خالد، از يكى از يارانش -: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((سه چيز است كه خوردنى نيست ، ولى چاق مى كند؛ سه چيز است كه خوردنى است ، ولى لاغر مى كند؛ دو چيز است كه براى هر چيزى سودمند است و براى هيچ چيز، ضرر ندارد؛ و دو چيز است كه از هر جهت ، زيان دارد و براى هيچ چيز، فايده اى ندارد. اما آن سه چيز كه خوراكى نيست و چاق مى كند عبارت اند: گوشت خشك شده ، پنير و خرماى تازه به بار نشسته (و در حديثى ديگر آمده است : گوشت راسته شتر و لرد روغن ). آن دو چيزى هم كه براى هر چيز سودمند است و براى هيچ چيز ضرر ندارد، عبارت اند: آب نيم گرم (156) و انار. و آن دو چيزى هم كه براى هر چيز زيان دارند و براى هيچ چيز مفيد نيستند، عبارت اند: از گوشت خشك شده و پنير)).(157)
(راوى مى گويد:) گفتم : فدايت شوم ! آن جا گفتى لاغر مى كنند و اين جا مى گويى زيان مى رسانند؟!
فرمود: ((آيا نمى دانى كه لاغرى ، خود (مصداق هاى ) زيان ديدگى است ؟!)).(158)
93 - امام صادق (عليه السلام ):
تعويذ(159) (نشاط و شادى )، در ده چيز است : قدم زدن ، سوارى ، در آب غوطه خوردن ، به سبزه نگريستن ، خوردن و آشاميدن ، به زن خوش سيما نگاه كردن ، آميزش جنسى ، مسواك زدن ، سر را با خطمى در حمام و جز آن شستن ، و با مردمان هم سخن شدن .(160)
94 - الفقه المنسوب للامام الرضا (عليه السلام ):
روايت مى كنم كه اگر چيزى موجب افزايش (نيرو و نشاط) بدن باشد، ماساژ دادن بدن و لباس نرم ، همچنين بوى خوش و استحمام ، (جزيى ) آن است ، و اگر (گزارش شود كه ) مرده اى در اثر ماساژ دادن زنده شده است ، من آن را انكار نمى كنم .(161)
95 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كس مى خواهد مزاج صفراوى (162) را فرو بنشاند، هر روز، چيزى تر و سرد بخورد، بدن خويش را باد بزند، كمتر حركت كند(163)، و به آن كه وى را دوست دارد، فراوان بنگرد.(164)
3/5 - عوامل طول عمر
96 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چهار چيز، بر عمر مى افزايد: ازدواج با دوشيزگان ، غسل كردن با آب گرم ، خفتن بر شانه چپ ، و خوردن سيب در سحرگاهان .(165)
97 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گرم مزاجان (166) را به درازى عمر، مژده ده .(167)
98 - كتاب من لا يحضره الفقيه :
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((هر كه جاودانگى را مى خواهد - و البته جاودانگى اى (براى غير خدا) نيست - بايد كه چاشت را زودتر بخورد(168)، كفش خوب (و مناسب ) بپوشد، رداى سبك برگيرد، و كمتر با زنان بياميزد)).
پرسيدند: اى پيامبر خدا! رداى سبك چيست ؟
فرمود: ((كم بودن بدهى )).(169)
99 - امام على (عليه السلام ):
هر كه خواهان جاودانگى است - و البته جاودانگى اى (براى غير خدا) نيست - زود صبحانه بخورد، ديرتر شام بخورد(170)، با زنان كمتر در آميزد، و رداى سبك برگيرد.(171)
100 - امام على (عليه السلام ):
شستن دست ها پيش و پس از غذا خوردن ، (موجب ) فزونى عمر(172) است .(173)
101 - امام صادق (عليه السلام ):
دست هايتان را پيش و پس از غذا خوردن بشوييد، كه فقر را مى برد و بر عمر مى افزايد.(174)
3/6 - آنچه موجب پيرى زودرس مى شود
102 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
ده چيز پيرى به بار مى آورد: فراوانى آميزش (جنسى ) با زنان ، شستن سر با گل ، توقف زياد در آبريزگاه ، سخن گفتن به گاه قضاى حاجت ، فراوانى (استعمال ) بوى خوش ، نوشيدن آب به هنگام شب ، نگريستن به شرمگاه زن ، به رو خفتن ، شبانه ايستاده آب نوشيدن ، و آستين را به صورت ماليدن .(175)
103 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
شام را وا مگذاريد، هر چند به خوردن دانه خرماى خشكيده اى باشد. من بر امت خويش از اين بيم دارم كه وا گذاردن شام پيرى و درهم شكستگى به سراغشان آيد؛ چرا كه شام ، مايه نيرومندى پير و جوان است .(176)
104 - امام صادق (عليه السلام ):
چهار چيز (انسان را) پيش از فرا رسيدن هنگام پيرى پير مى كند: خوردن گوشت خشك شده ، نشستن بر جاى مرطوب ، بالا رفتن بر پلكان ، و آميزش ‍ با پير زنان .(177)
همچنين ، ر. ك : ص 69 (اندوه و بيمارى )
3/7 - آنچه بدن را فرسوده مى كند
105 - امام صادق (عليه السلام ):
سه چيز، بدن را فرسوده مى كند و شايد هم (فرد را) بكشد: حمام رفتن با شكم پر، آميزش كردن با شكم پر(178) و همبسترى با پيرزنان .(179)
106 - امام صادق (عليه السلام ):
سه چيز، بدن را فرسوده مى كند و شايد هم (فرد را) بكشد: خوردن گوشت خشكيده فاسد، حمام رفتن با شكم پر، و همبسترى با پيرزنان .(180 )
107 - امام صادق (عليه السلام ):
دو چيز مناسب اند كه به هيچ درون نادرستى درنيايد، مگر اين كه آن را نادرست (و ناسالم ) كنند. آن دو چيز مناسب ، عبارت اند از: انار و آب نيم گرم ؛ و آن دو چيز نامناسب نيز عبارت اند از: پنير و گوشت خشك شده .(181)
همچنين ، ر. ك : مبحث بعد (اندوه و بيمارى ) و ص 65 (عوامل شادابى : ح 92).
3/8 - اندوه و بيمارى
قرآن
وتولى عنهم وقال يااءسفى على يوسف وابيضت عيناه من الحزن فهو كظيم ؛(182)
به آنان پشت كرد و گفت : ((آه و اندوه بر يوسف )). و چشمانش اندوه ، سفيد شده بود، در حالى كه اندوه خود را فرو مى خورد.
حديث
108 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس اندوه (و دغدغه اش ) فراوان شود، بدنش بيمار گردد.(183)
109 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اندوه (و دغدغه ) نيمى از پيرى است .(184)
110 - امام على (عليه السلام ):
اندوه ، يكى از دو پيرى است .(185)
111 - امام على (عليه السلام ):
اندوه ، تن را ذوب مى كند(186).(187)
112 - امام على (عليه السلام ):
اندوه ، تن را نحيف مى كند.(188)
113 - امام على (عليه السلام ):
اندوه ، بدن را فرسوده مى كند.(189)
3/9 - پرهيز از سرما، و استقبال از آن
114 - امام على (عليه السلام ):
از سرما در آغازش بپرهيزيد و در پايانش استقبال كنيد؛ چه ، سرما با بدن ، همان كارى را مى كند كه با درختان مى كند: در آغازش مى سوزاند و در پايانش شاخ و برگ مى روياند.(190)
115 - الدعوات :
- به نقل از زربن حبيش -: امير مؤ منان ، چهار جمله در طب فرموده كه اگر بقراط يا جالينوس آنها را گفته بودند، صد ورق ، مقابلشان نهاده مى شد و آنها را بدين سخنان ، مى آراستند. آن سخنان ، اين است كه فرمود:
((از سرما در آغازش بپرهيزيد و در پايانش استقبال كنيد؛ چه ، سرما با بدن ، همان كارى را مى كند كه با درختان مى كند: در آغازش مى سوزاند و پايانش شاخ و برگ مى روياند)).(191)
3/10 - خاصيت هاى بوى خوش
116 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بوى خوش ، قلب را تقويت مى كند.(192)
117 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هيچ بنده اى خوش بو نباشد، مگر آن كه عقلش افزون گردد.(193)
118 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بوى خوش ، قلب (194) را محكم مى كند و بر (توان ) آميزش ‍ مى افزايد.(195)
119 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس پيش از نوشيدن چيزى ، غذا بخورد و سحرى ميل كند و قدرى بوى خوش (بر خود) بمالد، بر روزه گرفتن ، توان بيشترى يابد.(196)
120 - امام صادق (عليه السلام ):
بوى خوش ، عقل را استوار مى كند و بر توان جنسى مى افزايد.(197)
121 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس در آغاز روز، بوى خوش استعمال كند: تا شب ، عقلش او را همراهى مى كند.(198)
122 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس در حالى كه روزه است ، در آغاز روزه ، خوش بو كننده اى به كار ببرد، عقل خويش را از كف ندهد.(199)
123 - امام رضا (عليه السلام ):
...گل نرگس ببوييد؛ زيرا از زكام ، ايمنى مى بخشد.(200) همچنين است سياه دانه .(201)
ر. ك : 67 ح 102 (آنچه موجب پيرى زودرس مى شود).
ر. ك : ص 154 (آنچه مانع ديوانگى مى شود / بوييدن نرگس ).
3/11 - پاكيزگى و بهداشت
3/11 - 1 - شستن جامه
124 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس جامه اى بر مى گيرد، بايد آن را تميز كند.(202)
125 - امام على (عليه السلام ):
هر كس جامه خويش را تميز كند، انديشه و اندوهش كم شود.(203)
126 - امام على (عليه السلام ):
جامه تميز، اندوه و غم را مى برد و مايه طهارت براى نماز است .(204)
127 - امام على (عليه السلام ):
شستن جامه ، اندوه و غم را مى برد و مايه طهارت براى نماز است .(205)
3/11 - 2 - شستن دستمال
128 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
دستمال آلوده به چربى و بوى گوشت را در خانه مگذاريد، كه آن ، خفتگاه شيطان هاست .(206)
3/11 - 3 - پوشاندن روى ظرف
129 - امام باقر (عليه السلام ):
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، ظرف سرپوش دار(207) را مى پسنديد.(208)
130 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر درهايتان قفل بزنيد، دهانه مشك هايتان را ببنديد و بر ظرف هايتان درپوش بگذاريد.(209)
131 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
در (خانه هايتان ) را ببنديد، ظرف هايتان را وارونه بگذاريد، دهانه مشك هايتان را ببنديد، و چراغ هايتان را خاموش كنيد؛ چه ، به آنان (شياطين ) اجازه داده نشده است بر ديوار خانه هاى در بسته شما بالا روند.(210)
132 - مسند ابن حنبل :
- به نقل از ابو هريره -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به ما فرمود كه آب وضو(211) را بپوشانيم ، دهانه مشك را ببنديم و ظرف را وارونه بگذاريم .(212)
133 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
در (خانه )هايتان را ببنديد، دهانه مشك را ببنديد، ظرف را وارونه بگذاريد (يا درپوش بگذاريد) و چراغ را خاموش كنيد؛ زيرا شيطان ، در بسته اى را باز نمى كند، سر بسته مشكى را نمى گشايد، در ظرفى را بر نمى دارد، و موش ، خانه مردم را بر سرشان آتش مى زند.(213)
3/11 - 4 - شستن سر با سدر
134 - امام على (عليه السلام ):
هنگامى كه خداوند، پيامبر خويش را به آشكار ساختن اسلام فرمان داد و وحى هويدا شد، كم بودن شمار مسلمانان و فراوان بودن شمار كافران را ديد. پس پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به سختى اندوهگين شد. در اين هنگام ، خداوند، جبرئيل را با قدرى سدر از سدرة المنتهى فرستاد. وى ، سرش را با آن شست و بدين وسيله ، اندوهش بر طرف شد.(214)
135 - كتاب من لا يحضره الفقيه :
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، اندوهگين شد. پس جبرئيل به او توصيه كرد سر خويش را با سدر بشويد. آن سدر، از سدرة المنتهى بود.(215)
3/11 - 5 - گرفتن سبيل
136 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس در هر جمعه ، قدرى از سبيل و ناخن هاى خود را بگيرد، خداوند به (بدن ) او شفايى نهد و دردى از او برون برد.(216)
همچنين ، ر. ك : ص 284 (مو / گرفتن سبيل ).
3/11 - 6 - كوتاه كردن ناخن ها
137 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
كوتاه كردن ناخن ها، مانع (بروز) درد بزرگ مى شود و روزى را سرشار مى سازد.(217)
همچنين ، ر. ك : ص 289 (ناخن / كوتاه كردن ناخن )
3/12 - نقش كفش در سلامت
138 - امام حسين (عليه السلام ):
پيامبر خدا به من فرمود: ((فرزندم !... كفش خوب به پا كن كه كفش ، خلخال (زينت پاى ) مردان است .(218)
139 - امام على (عليه السلام ):
كفش خوب به پا كردن ، مايه نگهدارى بدن است و يارى دهنده اى است بر نماز و طهارت .(219)
140 - امام صادق (عليه السلام ):
عادت به پوشيدن كفش ، از مرگ هاى بد، جلوگيرى مى كند.(220)
141 - امام صادق (عليه السلام ):
- هنگامى كه به يكى از اصحاب خود نگريست كه كفش سياه داشت -: تو را كفش مشكى به چه كار؟! آيا نمى دانى كه اين كفش به چشم زيان مى رساند، آلت مردانگى را سست مى كند، از ديگر انواع ، گران تر است و هيچ كس آن را نمى پوشد، مگر اين كه با آن ، احساس نخوت (221) مى كند؟!(222)
ر. ك : ص 64 عوامل شادابى ح 89 و ص 65 ح 90، ص 67 عوامل طول عمر ح 98، ص 173 (آنچه چشم را جلا مى دهد و تقويت مى كند / پوشيدن كفش ).
ر. ك : ص 191 (آنچه از سل پيشگيرى مى كند).
ر. ك : ص 333 (آنچه از توان جنسى مى كاهد / كفش مشكى ).
ر. ك : ص 390 (آداب غذا خوردن / در آوردن كفش ها)
3/13 - نهى از درمان با چشمه هاى آب گرم و آب هاى تلخ
142 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، از درمان با چشمه هاى آب گرم ، نهى فرموده است ، و آنها، چشمه هايى از آب گرم در كوهستان هاست كه بوى گوگرد دارد.(223)
143 - امام صادق (عليه السلام ):
پدرم خوش نداشت به آب تلخ و آب گوگرددار، درمان كند. او مى فرمود: ((نوح ، آن هنگام كه توفان به پا شده بود، آب ها را فرا خواند و همه آنها به او پاسخ دادند، مگر آب هاى تلخ و آب هاى گوگرددار. پس ، اين آب ها را نفرين كرد)).(224)
ر. ك : بحار الانوار: ج 66 ص 479 باب النهى عن الاستشفاء بالمياه الحارة الكبريتية والمرة واءشباههما.
بخش دوم : بيمارى
در آمد
در روايات اسلامى ، بيمارى به عنوان زندان بدن و يكى از سخت ترين بلاها تعريف شده است . از ديگر سو، همه مردم در طول زندگى خويش ، كم و بيش گرفتار اين زندان مى شوند و طعم بلاى بيمارى را مى چشند. از همين جاست كه پژوهشگر با پرسش هايى از اين دست ، رويارو مى شود:
- حكمت موجود در قرار دادن زندانى به نام ((بيمارى )) در نظام هستى چيست ؟
-آيا بهتر نيست كه خداوند، انسان را به گونه اى بيافريند كه در طول زندگى به بلاى بيمارى گرفتار نشود؟
- اصولا چرا انسان ، بيمار مى شود؟ آيا مى توان كارى كرد كه انسان ، هيچ گاه به زندان بيمارى گرفتار نيايد؟
پاسخ اين پرسش ها را با نگاهى به علت بيمارى انسان ، آغاز مى كنيم : چرا انسان بيمار مى شود؟
پاسخ دانش پزشكى به اين پرسش ، بيان عوامل مادى انواع بيمارى هاست ، بدين معنا كه علت يك بيمارى ممكن است وراثت ، يا انتقال ميكروب ، يا تغذيه بد، يا عوامل ديگر از اين دست باشد. اما مسئله اصلى اين است : آيا آنچه در جهان طب ، عوامل بيمارى شناخته مى شوند، علل تامه اند يا آن كه ممكن است عوامل ناشناخته ديگرى نيز در كنار اين عوامل وجود داشته باشند؟
بى گمان ، عقل انسان نمى تواند احتمال وجود عوامل ناشناخته بيمارى را انكار كند، هر چند اثبات اين عوامل هم نيازمند دليل است .
روايات اسلامى ، ضمن تاءييد علل مادى بيمارى ها و تاءكيد بر اين كه برخى از بيمارى ها را مى توان از طريق مبارزه با علل آنها، پيشگيرى كرد، در كنار علل مادى ، علل ناشناخته اى را براى بيمارى ها اثبات مى كنند. اين علل ، در واقع ، حكمت بيمارى ها در نظام آفرينش است .(225)
حكمت بيمارى
ترديدى وجود ندارد كه در نظام هستى ، هيچ پديده اى بى حكمت نيست ، هر چند اين حكمت ، بر ما پوشيده مانده باشد. امام صادق (عليه السلام )، درباره حكمت بيمارى فرموده است :
ان المرض على وجوه شتى : مرض بلوى ، ومرض عقوبة ، ومرض جعل علة للفناء...
بيمارى بر چند گونه است : بيمارى آزمون ، بيمارى كيفر و بيمارى اى كه علت مرگ قرار داده شده است .(226)
امام صادق (عليه السلام )، در اين سخن ، سه حكمت براى بيمارى ذكر كرده و اين هر سه ، بر دانش طب ، نا شناخته است .
در سطورى كه پيش رو داريد، مختصرا به حكمت نهفته در بيمارى ها از ديدگاه روايات ، پرداخته شده است :

afsanah82
07-20-2011, 05:58 PM
1 - تربيت
مهم ترين حكمت بيمارى ، نقش سازنده تربيتى آن در زندگى انسان است . از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده كه در اين زمينه فرمود:
المرض سوط الله فى الارض يؤدب به عباده .
بيمارى ، تازيانه خدا در زمين است كه با آن ، بندگان خويش را ادب مى كند.(227)
آنچه در سخن امام صادق (عليه السلام ) در تبيين گونه نخست از گونه هاى بيمارى آمده ، يعنى ((بيمارى آزمون )) خود، اشاره اى به همين حكمت است ؛ زيرا كلمه ((بلوى )) در متن عربى روايت ، به معناى آزمايش است و از سوى ديگر، فلسفه همه امتحان هاى الهى نيز تربيت انسان و رشد و شكوفايى استعدادهاى نهفته در درون اوست .
البته ، نه فقط حكمت بيمارى ها تحقق امتحان الهى است ؛ بلكه فلسفه تن درستى و سلامت نيز همين است . به ديگر سخن ، هر يك از دو حالت تن درستى و ناتن درستى ، آثار تربيتى مثبتى دارند و براى تكامل انسان نيز ضرورى اند. در اين موضوع ، حكايات جالبى از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه امير مؤ منان به بيمارى اى گرفتار شد. جمعى ايشان را عيادت كردند و از حال وى پرسيدند و گفتند: اى امير مؤ منان ، به چه حالتى شب را به روز درآوردى ؟ امام (عليه السلام )، بر خلاف عادت متعارف فرمود:
اءصبحت بشر.
با بدى شب را به صبح آورده ام .
آنان از اين سخن ، شگفت زده شدند و گفتند: سبحان الله ! آيا اين ، سخن چون تويى است ؟
امام (عليه السلام ) در پاسخ آنان فرمود: خداوند متعال مى فرمايد: ونبلوكم بالشر والخير فتنة والينا ترجعون (228)
فالخير: الصحة والغنى ، والشر: المرض والفقر، ابتلاء واختبارا.(229)
يعنى در اين سخن خداوند، خير، همان تن درستى و بى نيازى ، و شر نيز همان بيمارى و فقر است كه آزمون و امتحان هستند.
1/1 - پاكسازى جان :
در مورد خطاكاران ، نقش تربيتى بيمارى در پاره كردن پرده هاى غفلت ، بيدار كردن آنها و تزكيه جانشان از ناپاكى ها و آلودگى ها تجلى مى يابد، چونان كه امير مؤ منان فرموده است :
اذا ابتلى الله عبدا اءسقط عنه من الذنوب بقدر علته .(230)
چون خداوند، بنده اى را مبتلا به بيمارى كند، به اندازه بيمارى اش از گناهان او فرو مى كاهد.
1/2 - تكامل انسان :
اما بيمارى نيكوكاران و پرهيزگاران ، مرتبه آنان در پيشگاه خداوند را بالاتر مى برد و به تكاملشان مى انجامد، چنان كه از پيامبر خدا نقل شده است كه فرمود:
ان الرجل ليكون له الدرجة عند الله ، لا يبلغها بعمله حتى يبتلى ببلاء فى جسمه ، فيبلغها بذلك .(231)
مرد، گاه داراى مرتبه اى در پيشگاه خداوند است ، كه به عمل خويش بدان نمى رسد تا آن هنگام كه به ابتلايى در جسم خود آزموده شود و بدين واسطه به آن مرتبت برسد.
با توجه به آثار تربيتى بيمارى در زندگى انسان ، اين كه شخص در همه عمر سالم بماند و هيچ گاه بيمار نشود، از ديدگاه روايات رسيده از معصومان ، پديده اى نكوهيده است .
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در اين باره مى فرمايد:
كفى بالسلامة داء.(232) درد همين بس كه (هماره ) سلامت باشد.
همچنين در حديث ديگرى اين گونه آمده است :
ان الله يبغض العفرية النفرية الذى لم يرزاء فى جسمه ولا ماله .(233)
خداوند، آن بد نهاد بد كردارى را كه به هيچ بلايى در تن و دارايى خويش ‍ گرفتار نمى آيد، دوست ندارد.
البته بايد به اين نكته هم توجه داشته باشيم كه مطلق بيمارى ، همانند مطلق تن درستى ، داراى آثار تربيتى مثبتى در انسان نيست . از همين رو، موسى (عليه السلام ) در دعاى خويش از خداوند، طلب مى كرد:
يا رب ! لا مرض يضنينى ولا صحة تنسينى ، ولكن بين ذلك ، اءمرض تارة فاءشكرك ، واءصح تارة فاءشكرك .(234)
خداوندا! نه آن بيمارى اى كه مرا زمين گير كند و نه آن تن درستى اى كه به فراموشى (تو) در افكند، بلكه حالتى ميانه (مى خواهم )؛ گاه بيمار شوم تا پس از آن شكر تو گويم و گاه تن درست باشم تا سپاس تو بگزارم .
از داود نبى (عليه السلام ) نيز نقل شده است كه در دعاى خويش چنين مى گفت :
اللهم لا صحة تطغينى ولا مرضا يضنينى ولكن بين ذينك .(235)
خداوندا! نه تن درستى اى مى خواهم كه به طغيانم كشاند و نه بيمارى اى كه زمينگيرم سازد؛ بلكه حالتى ميان اين دو را خواهانم .
امير مؤ منان نيز چنين دعا مى كرد:
اللهم انى اءعوذ بك ... من سقم يشغلنى ، ومن صحة تلهينى .(236)
خداوندا! به تو پناه مى برم ... از ناتن درستى اى كه به خويش مشغولم دارد و از تن درستى اى كه به بازى ام سرگرم سازد.
2 - كيفر
در نظام حكيمانه هستى مشاهده مى كنيم كه بيمارى براى كسانى كه زمينه تربيتى را در نفس و روان خويش تباه نساخته اند - چنان كه توضيح داده شد - به كنار زدن پرده هاى غفلت و آگاهى افزون تر و سازندگى مى انجامد؛ اما براى كسانى كه بدان پايه از آلودگى روحى دچار شده اند كه جانشان اصلاح و تربيت را بر نمى تابد، همين بيمارى ، نوعى كيفر الهى به شمار مى رود، چنان كه امام صادق (عليه السلام )، در حديثى كه گذشت ، از آن با عنوان ((بيمارى كيفر)) ياد كرد.
امام رضا (عليه السلام ) نيز درباره نقش بيمارى براى آنان كه استعداد بهره گيرى مثبت از آن را دارند و آنان كه چنين قابليتى را دارا نيستند، فرموده است :
المرض للمؤ من تطهير ورحمة ، وللكافر تعذيب ولعنة .(237)
3 - عامل مرگ
گاه در بيمارى ، نه حكمتى تربيتى نهفته است ، و نه فلسفه اى كيفرى ، بلكه مرگ را در پى مى آورد. اما در نظام آفرينش ، مرگ هم بدون حكمت نيست ؛ چه ، همه بايد بميرند:
كل نفس ذآئقة الموت .(238)
هر كس طعم مرگ را مى چشد.
از ديدگاه احاديث اسلامى ، هر بيمارى اى درمانى دارد و يگانه دردى كه هيچ درمانى ندارد، مرگ است . در حديث نبوى آمده است :
ان الله لم ينزل داء الا اءنزل له دواء، علمه من علمه ، وجهله من جهله الا السام .(239)
خداوند، هيچ دردى را فرو نفرستاده (يا هيچ دردى را نيافريده )، مگر اين كه درمانى نيز برايش فرو فرستاده (يا آفريده ) است و كسانى از آن آگاهى يافته اند و كسانى نيز از آن ناآگاه مانده اند، مگر مرگ .
در پرتو اين رهنمودهاست كه مى گوييم : دانش پزشكى ، به قله كمال خويش ‍ دست نمى يابد، مگر هنگامى كه براى همه بيمارى ها درمان كشف كند. اما با اين همه ، بى گمان ، دانش ياد شده نمى تواند براى مرگ ، دارو و درمانى فراهم سازد.
از همين جاست كه امام صادق (عليه السلام ) در گفتگوى خود با مدعى اى كه مى پنداشت مى تواند با مراقبت درست و كامل از بدن و خوردن غذاهاى مناسب ، مانع مرگ شود، بر اين نكته تاءكيد مى كند كه درمان آن بيمارى اى كه مقرر است به مرگ بينجامد، امكان ندارد. ايشان ، به تسليم شدن سه تن از طبيبان و حكيمان بزرگ در برابر مرگ ، اشاره كرد و فرمود:
قد مات اءرسطاطاليس معلم الاطباء، واءفلاطون رئيس الحكماء، وجالينوس شاخ ودق بصره ، وما دفع الموت حين نزل بساحته ، ولم ياءلوا حفظ اءنفسهم ، والنظر لما يوافقها.(240)
ارسطو، كه استاد طبيبان بود، و افلاطون ، كه سرآمد حكيمان بود، و جالينوس ، كه پير و پر تجربه بود، اما نتوانست مرگ را آن گاه كه در آستانه وى فرود آمد، از خويش براند، همه مردند، در حالى كه در حفظ خويش و در انديشيدن به آنچه با بدن سازگار است ، از هيچ كوششى فروگذار نكردند.
فصل يكم : تعريف بيمارى
1/1 - بازداشتگاه تن
144 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
عمل هيچ روزى نيست ، مگر اين كه بر آن مهر زده مى شود. چون بنده مؤ من ، بيمار شود، فرشتگان مى گويند: پروردگارا! فلان بنده ات را باز داشته اى ! خداوند متعال در اين هنگام مى فرمايد: ((براى او بر عملى همانند آنچه هميشه داشته است ، مهر بزنيد تا زمانى كه از اين بيمارى بهبود يابد يا بميرد)).(241)
145 - امام على (عليه السلام ):
بيمارى ، بازداشتگاه بدن است .(242)
146 - امام على (عليه السلام ):
بيمارى ، يكى از دو زندان است .(243)
ر. ك : ص 96 (منافع بيمارى / پاداش آنچه در دوران تن درستى انجام مى داده است ).
1/2 - از بزرگ ترين گرفتارى ها
147 - امام على (عليه السلام ):
هان ! يكى از گرفتارى ها تهى دستى است . سخت تر از تهى دستى ، بيمارى تن است و سخت تر از بيمارى تن ، بيمارى دل .(244)
148 - امام على (عليه السلام ):
مصيبتى سخت تر از استمرار ناتن درستى نيست .(245)
149 - امام على (عليه السلام ):
سه چيز از بزرگ ترين گرفتارى هاست : فراوانى نانخوران ، چيرگى بدهى ، و استمرار بيمارى .(246)
150 - امام على (عليه السلام ):
هر كس بيمارى هايش فراوان باشد، درمانش شناخته نمى شود.(247)
151 - امام صادق (عليه السلام ):
چهار چيز است كه اندكش هم بسيار است : آتش ، دشمنى ، تهى دستى و بيمارى .(248)(249)
فصل دوم : شمارى از حكمت هاى نهفته در بيمارى
152 - امام صادق (عليه السلام ):
- در پاسخ به مردى زنديق (250) كه پرسيده بود: كودك خردسالى كه نه گناهى كرده و نه جرمى از او سر زده ، به چه سبب ، مستحق دردها و بيمارى هايى شده است كه به وى مى رسد -: بيمارى بر چند گونه است : بيمارى آزمون ، بيمارى كيفر و بيمارى اى كه علت مرگ قرار داده شده است . اما تو مدعى هستى كه آن از خوراك نامناسب ، نوشيدنى آلوده و بيمارى اى است كه در مادر وى وجود داشته است و گمان مى كنى كه هر كس ، بدن خويش را درست تدبير كند و در احوال خود، نيك بنگرد و در آنچه مى خورد، سودمند و زيان آور را از همديگر باز شناسد، بيمار نمى شود. تو در اين دعوى خود، به (عقيده ) كسانى مى گرايى كه مى پندارند بيمارى و مرگ ، جز از خوردنى ها و نوشيدنى ها نيست . ارسطو، استاد طبيبان بود. افلاطون ، سرآمد حكيمان بود و جالينوس ، پير و پر تجربه بود؛ اما نتوانست مرگ را آن گاه كه در آستانه وى فرود آمد، از خويش براند. همه مردند، در حالى كه در حفظ خويش و در انديشيدن به آنچه با بدن سازگار است از هيچ كوششى فروگذار نكردند. چه بسا بيمارى كه درمان كننده او را ناتن درستى افزوده است و چه بسيار طبيب داناى آشناى به دارو و درمان ، كه خود مرده و (در برابر) فردى ناآگاه به طب مدتى درازتر پس از او زنده مانده است و نه آن را پس از سرآمدن مدت (زندگى ) و فرا رسيدن اجلش ، آگاهى به طب ، سودى نبخشيده ، و نه اين را پيش از سرآمدن مدت (زندگى ) و به گاه دورتر بودن اجل ، ناآگاهى از طب ، زيانى رسانده است .(251)
فصل سوم : منافع بيمارى
3/1 - تاءديب
153 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بيمارى ، تازيانه خدا در زمين است كه با آن ، بندگان خويش را ادب مى كند.(252)
154 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر سه چيز در آدميزاد نبود، هيچ چيز سر او را فرو نمى آورد: بيمارى ، تهى دستى و مرگ . اينها همه در انسان هست و با اين حال ، انسان ، همچنان گستاخ است .(253)
155 - امام باقر (عليه السلام ):
تن اگر بيمار نشود، به سر مستى مى گرايد، و در آن تنى كه به سر مستى گراييده ، هيچ خيرى نيست .(254)
156 - امام صادق (عليه السلام ):
اگر بنا بود هيچ درد و رنجى به انسان نرسد، به كدامين وسيله از زشتى ها دامن در مى كشيد و در برابر خداوند، فروتنى مى كرد و با مردم ، مهربانى مى ورزيد؟ آيا نمى بينى انسان ، آن هنگام كه دردى دامنگيرش مى شود، فروتن مى شود، و سر تسليم فرود مى آورد و بر درگاه پروردگار خويش ، عافيت مى جويد و دست به صدقه مى گشايد؟(255)
157 - امام صادق (عليه السلام ):
- در دعاى خويش آن هنگام كه بيمار شده بود -: خداوندا! اين را نه (نشان ) غضب ، بلكه (مايه ) ادب قرار ده .(256)
3/2 - كفاره
158 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بيمارى ، گناهان را محو مى كند.(257)
159 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
لحظه هاى درد، (آثار) لحظه هاى گناه را از ميان مى برد.(258)
160 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مؤ من در بيمارى اش پاداش داده نمى شود؛ اما گناه او فرو پوشانده مى شود.(259)
161 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هيچ مؤ منى به بيمارى اى جانكاه مبتلا نمى شود، مگر آن كه گناهش ‍ بخشوده مى گردد.(260)
162 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس كه خداوند، او را به گرفتارى جسمى بيازمايد، آن گرفتارى برايش ‍ مايه فرو ريختن گناهان است .(261)
163 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
انسان مؤ من ، چون بيمارى به وى برسد و خداوند، او را عافيت دهد، اين بيمارى ، كفاره گناهان گذشته او و مايه اندرز براى آينده اوست .(262)
164 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوند، گاه بنده خويش را به ناتن درستى گرفتار مى كند تا اين ناتن درستى ، كفاره هر گناه وى شود.(263)
165 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بنده چون بيمار شود، خداوند به فرشتگان خويش چنين وحى كند: اى فرشتگانم ! من بنده ام را به بندى از بندهاى خويش گرفتار ساخته ام . اينك اگر جانش را بستانم ، او را مى آمرزم و اگر او را عافيت بخشم ، در حالى از بستر بر مى خيزد كه هيچ گناهى ندارد.(264)
166 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هيچ مرد و زن مسلمان و هيچ مرد و زن مؤ منى نيست كه بيمار شود، مگر آن كه خداوند، (برخى ) از گناهانش را از او فرو نهد.(265)
167 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هيچ بنده اى نيست كه بيمارى دامنگيرش شود و او را از آنچه تن درستان انجام مى دهند، باز دارد، مگر آن كه اين بيمارى كفاره گناهانش شود و هر چه پس از آن انجام دهد، فزونى اى بر كفه اعمالش باشد.(266)
168 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گاه به بنده خدا برخى از مصائب مى رسد تا در حالى بر زمين گام بردارد كه هيچ گناهى بر وى نيست .(267)
169 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چهار تن هستند كه اعمال خويش را در حالى كه هيچ گناهى بر آنان نمانده است ، از نو مى آغازند: بيمار، چون بهبود يابد، مشرك ، چون مسلمان شود،...(268)
170 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اى على ! ناله مؤ من (به گاه بيمارى ) ((سبحان الله )) گفتن است ، فريادش ((لا اله الا الله )) گفتن ، خفتنش بر بستر، عبادت است و از پهلو به پهلو چرخيدنش ، جهاد در راه خداست ؛ و اگر بهبود يابد، در حالى كه در ميان مردم راه مى رود كه هيچ گناهى بر او نيست .(269)
171 - تاريخ بغداد:
- به نقل از ام سليم انصارى -: بيمار شدم و پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به عيادتم آمد. پرسيد: ((اى مادر سليم ! آيا آتش و آهن و ناخالصى هاى آهن (به گاه گداخته شدن ) را مى شناسى ؟)).
گفتم : آرى ، اى پيامبر خدا!
فرمود: ((پس اى مادر سليم ، تو را مژده باد! اگر كه از اين درد به سلامت جان به در برى ، از گناهان خويش نيز رسته اى ، آن سان كه آهن از ناخالصى هاى خود، رها مى شود)).(270)
172 - سنن اءبى داوود:
- به نقل از ام علا -: هنگامى كه بيمار بودم ، پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به عيادتم آمد. او فرمود: ((اى مادر! مژده ات باد؛ چرا كه بيمارى مسلمان ، چيزى است كه خدا به واسطه آن ، گناهان او را از ميان مى برد، آن سان كه آتش ، ناخالصى هاى طلا و نقره را مى برد)).(271 )
173 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مثل (جان ) بيمار، آن گاه كه بهبود مى يابد، همانند شفافيت و (زلالى رنگ ) تگرگ است هنگامى كه از آسمان ، فرو مى ريزد.(272)
174 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چون كسى را ديديد كه خداوند، او را به نادارى و بيمارى در ميان گرفته ، (بدانيد كه ) خداوند متعال ، اراده كرده است كه او را پاك كند.(273)
175 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گاه بنده بيمار مى گردد. پس دلش نازك مى شود و برخى از گناهانى را كه از او سر زده است ، به ياد مى آورد و قطره اشكى ، هر چند كوچك ، از ديدگانش سرازير مى شود و آن گاه ، خداوند (عزوجل )، او را از گناهانش ‍ پاك مى سازد. پس اگر او را از اين بستر بيمارى برخيزاند، او را پاك شده (از گناه ) بر مى خيزاند، و اگر جانش را بستاند، پاكيزه شده (از گناه ) مى ستاند.(274)
176 - امام على (عليه السلام ):
اگر خداوند، بنده اى را گرفتار (بيمارى ) سازد، به اندازه بيمارى اش از گناهان او فرو مى كاهد.(275)
177 - امام على (عليه السلام ):
- به يكى از ياران خويش كه به بيمارى اى گرفتار شده بود -: خداوند، آن درد و رنجى را كه داشته اى ، مايه ريختن گناهانت قرار دهد؛ چرا كه در بيمارى ، پاداشى نيست ؛ اما گناهان را فرو مى كاهد و چنان كه برگ از درخت برگ از درخت مى ريزد، از انسان فرو مى ريزد. پاداش ، تنها در گفتن به زبان ، و عمل كردن به دست و پاى است و خداوند سبحان ، هر يك از بندگان خويش را كه بخواهد، به راستى نيت و به نهاد درست ، به بهشت در مى آورد.(276)
178 - امام سجاد (عليه السلام ):
- خطاب به بيمارى كه بهبود يافته بود -: پاك شدن از گناهان ، بر تو مبارك باد! خداوند تو را ياد كرده است . او را ياد كن ، و از تو در گذشته است . او را سپاس گوى .(277)
179 - امام رضا (عليه السلام ):
بيمارى براى مؤ من ، تطهير و رحمت ، و براى كافر، عذاب و لعنت است . بيمارى ، همدم مؤ من مى ماند، تا هنگامى كه هيچ گناهى بر وى نباشد.(278 )
ر. ك : ص 97 ح 196.
3/3 - گراميداشت
180 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
انسان ، گاه داراى مرتبه اى در پيشگاه خداوند است كه با عمل خويش ، بدان نمى رسد تا آن هنگام كه به ابتلاى در جسم خود، آزموده شود و بدين واسطه ، بدان مرتبت برسد.(279)
181 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بيمارى ، هديه هايى از جانب خداوند (عزوجل ) به بنده است . پس ‍ محبوب ترين بندگان نزد خداوند، كسى است كه بيشترين هديه به وى رسيده باشد.(280)
182 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بيماران ، دوستان خدايند.(281)
183 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
آن كه در جهاد در راه خدا، در حالى كشته شده كه نه پشت به دشمن ، بلكه رو به دشمن داشته است ، هفتاد سال بر آن كه پشت به دشمن كشته شده است ، به سوى بهشت ، پيشى مى گيرد. (همچنين ) بيماران امت من نيز هفتاد سال از تن درستان امت (به بهشت مى روند)؛ و پيامبران ، چهل سال پيش از سليمان بن داوود به بهشت در مى آيند، بدان سبب كه وى (در دنياى خويش ) سلطنتى داشته است .(282)
184 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- خطاب به سلمان -: اى سلمان ! اگر بيمار شوى ، در بيمارى ات سه فايده است : تو به ياد خداى - تبارك و تعالى - هستى ؛ دعايت در اين حال ، مستجاب است ؛ و بيمارى ، هيچ گناهى را در تو نمى گذارد، مگر اين كه آن را فرو مى ريزد. خداوند تو را تا پايان مهلتت از بيمارى به سلامت بدارد.(283)
185 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر مؤ من از حال خويش در ناتن درستى آگاه بود، هرگز دوست نداشت كه از اين ناتن درستى جدا شود.(284)
186 - امام باقر (عليه السلام ):
آن گاه كه خداوند (عزوجل ) اراده كرده باشد بنده اى را كه گناهى دارد، گرامى بدارد، وى را به بيمارى گرفتار مى سازد.(285)
3/4 - پاداش
187 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
از مؤ من و اين كه از بيمارى بى تابى كند، در شگفتم . اگر او مى دانست كه در بيمارى چه پاداشى دارد، دوست داشت بيمار باشد تا آن هنگام كه به لقاى پروردگار خويش پيوندد.(286)
188 - امام حسين (عليه السلام ):
امير مؤ منان على بن ابى طالب (عليه السلام )، سلمان فارسى را عيادت كرد و فرمود: ((اى ابو عبد الله ! از بيمارى خويش ، در چه حالى ؟)).
گفت : اى امير مؤ منان ! فراوان ، خدا را سپاس مى گويم و از دل آزردگى بسيار به تو شكايت مى آورم .
فرمود: ((اى ابو عبد الله ! دل آزرده مباش ؛ چه ، هيچ كس از شيعيان ما نيست كه به او دردى رسد، مگر به واسطه گناهى كه پيش تر از او سر زده و آن بيمارى ، مايه پاك شدن اوست )).
پس سلمان گفت : اگر چنان باشد كه تو مى گويى - كه چنان نيز هست -، پس در اين كار براى ما پاداشى جز پاك شدن از گناهان نيست .
على (عليه السلام ) فرمود: ((اى سلمان ! به واسطه شكيبايى بر بيمارى ، ناليدن به درگاه خداوند - عز اسمه - و دعا كردن در پيشگاه او، برايتان پاداش نيز هست و به همين كارهاست كه براى شما حسنه نوشته مى شود و مرتبت هايتان فراتر برده مى شود؛ اما درد، فقط موجب پاك شدن گناه ، و يك كفاره است )).
سلمان پس از شنيدن اين سخن ، پيشانى على (عليه السلام ) را بوسيد و گريست و گفت : اى امير مؤ منان ! اگر تو نبودى ، چه كسى براى ما اين چيزها را از هم باز مى شناساند؟!(287)
189 - الكافى :
- به نقل از ابو حمزه -: امام باقر (عليه السلام ) فرمود: ((يك شب تبدارى ، با عبادت يك سال ، برابر است ، دو شب تبدارى ، با عبادت دو سال برابرى مى كند و سه شب تبدارى ، با عبادت هفتاد سال ، برابرى مى كند)).
پرسيدم : اگر شخصى به هفتاد سالگى نرسد، (چه طور)؟
فرمود: ((براى پدر و مادرش خواهد بود)).
پرسيدم : اگر آنها نيز به هفتاد سال نرسيده باشند؟
فرمود: ((براى خويشاوندان خواهد بود)).
پرسيدم : اگر خويشاوندان او نيز نرسند؟
فرمود: ((براى همسايگانش )).(288)
190 - امام باقر (عليه السلام ) يا امام صادق (عليه السلام ):
بيدارى يك شب به علت بيمارى يا درد، برتر و پر پاداش تر از عبادت يك سال است .(289)
191 - الفقه المنسوب للامام الرضا (عليه السلام ):
روايت شده كه چون قيامت شود، گرفتار شدگان به بلا و بيماران ، به جهت پاداش فراوانى كه براى بيمار مى بينند، آرزو مى كنند كه كاش در دنيا گوشتشان با قيچى ، پاره پاره شده بود.(290)
ر. ك : ص 105 ح 211
ر. ك : ص 107 ح 218
ر. ك : ص 123 ح 276
ر. ك : ص 125 ح 283
ر. ك : ص 99 (تحليلى درباره احاديث پاداش بيمارى ها)
3/5 - پاداش آنچه در دوران تن درستى انجام مى داده است
192 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس بيمار شود يا به سفر برود، (اعمالى كه در اثر سفر يا بيمارى ترك مى شود)، پاداشى همانند آن خواهد داشت كه در دوران تن درستى و زمان اقامت در وطن ، انجام داده است .(291)
193 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هيچ مسلمانى نيست كه به گرفتارى اى جسمى مبتلا شود، مگر آن كه خداوند (عزوجل )، به فرشتگان خويش مى فرمايد: ((براى او پاداش ‍ بهترين كارهايى را كه در دوران تن درستى انجام مى داده است ، بنويسيد)).(292)

afsanah82
07-20-2011, 05:58 PM
194 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر خداوند، بنده مسلمان را به بلايى در جسمش گرفتار سازد، (به فرشته ) مى فرمايد: ((براى او عمل صالحى را كه پيش تر انجام مى داده است ، بنويس )). پس خداوند، اگر او را شفا دهد، او را مى شويد و تطهير مى كند و اگر جانش بستاند، وى را مى آمرزد و رحمت مى كند.(293)
195 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هيچ كسى از مسلمانان نيست كه به بلايى در جسم خويش گرفتار شود، مگر آن كه خداوند به فرشتگان پاسبانى كه او را حفظ مى كنند، مى فرمايد: ((براى بنده ام ، تا زمانى كه در بند من (بيمارى ) گرفتار باشد، در هر روز همانند آن كارهاى نيكى را (برايش ) بنويسيد كه پيش تر انجام مى داده است )).(294)
196 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
براى بيمار، چهار ويژگى است : قلم تكليف از او برداشته مى شود؛ خداوند به فرشته فرمان مى دهد همه پاداش آنچه را در دوران تن درستى خويش ‍ انجام مى داده است ، بنويسيد؛ بيمارى وى بر همه اندام هايش گذر مى كند و گناهانش را از آن بيرون مى برد. پس اگر بميرد، آمرزيده شده مى ميرد و اگر زنده بماند، آمرزيده شده زندگى مى كند.(295)
197 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، سر خود را به سوى آسمان بلند كرد و لبخند زد.
پرسيدند: اى پيامبر خدا! ديديم سر خويش را به سوى آسمان بلند كردى و لبخند زدى .
فرمود: ((آرى ! از دو فرشته در شگفت شدم كه از آسمان به زمين آمدند و بنده مؤ من درستكارى را در جاى نماز خويش كه همواره در آن نماز مى گزارد، جستند تا براى وى ، عمل آن شب و روزش را بنويسند؛ اما وى را در مصلاى خويش نيافتند. پس به آسمان بازگشتند و گفتند: پروردگارا! فلان بنده مؤ منت را در مكان نمازش جستيم تا براى وى عملش را در آن روز و شب بنويسيم ، ولى آن جا به او دست نيافتيم و او را در بند (بيمارى ) تو ديديم . پس خداوند (عزوجل ) (به آنان ) فرمود: تا زمانى كه بنده ام در بند من است ، براى او در هر شب و روز، همانند آنچه در دوران تن درستى اش ‍ انجام مى داده است ، بنويسيد؛ چه ، بر من است هنگامى كه او را از آنچه در دوران تن درستى انجام مى داده ، باز داشته ام ، براى وى پاداش همان را بنويسم )).(296)
198 - امام صادق (عليه السلام ):
چون در هر شامگاه ، دو فرشته بنده بيمار به آسمان مى روند، پروردگار - تبارك و تعالى - مى پرسد: ((براى بنده ام در بيمارى اش چه نوشته ايد؟)).
مى گويند: ناليدن .
پس خداوند مى فرمايد: ((با بنده خويش ، انصاف روا نداشته ام اگر او را در بازداشتى از بازداشت هاى خود بدارم و آن گاه ، مانع ناليدن او شوم )).
پس (به فرشتگان ) مى فرمايد: ((براى بنده ام ، همانند آن كارهاى نيكى را كه در دوران تن درستى اش مى نوشتيد، بنويسيد و هيچ گناهى را بر او ننويسيد تا هنگامى كه وى را از بازداشت خويش ، آزاد كنم ؛ چرا كه او اكنون ، در زندانى از زندانهاى من است )).(297)
199 - امام كاظم (عليه السلام ):
چون مؤ من بيمار شود، خداوند (عزوجل ) به آن (فرشته ) كه عهده دار جانب چپ است ، وحى مى فرستد: ((بر بنده ام ، تا زمانى كه در بازداشت و در بند من است ، چيزى منويس ))؛ نيز به آن كه عهده دار جانب راست است ، وحى مى فرستد كه : ((براى بنده ام ، آن حسناتى را كه در دوران تن درستى وى مى نوشتى ، بنويس )).(298)
ر. ك : ص 85 (تعريف بيمارى / بازداشتگاه تن ).
تحليلى درباره احاديث پاداش بيمارى ها
سيد رضى - رضوان الله تعالى عليه - در ذيل حكمت چهل و دوم نهج البلاغه ، يعنى اين سخن امير مؤ منان (عليه السلام ) كه فرمود: ((خداوند، آن درد و رنجى را كه داشته اى ، مايه ريختن گناهانت قرار دهد؛ چرا كه در بيمارى ، پاداشى نيست ))(299)، چنين مى گويد:
امام (عليه السلام ) راست فرموده كه در بيمارى ، اجرى نيست ؛ چرا كه بيمارى ، از قبيل آن چيزهايى است كه بنده به موجب آن ، مستحق عوض ‍ مى شود؛ زيرا استحقاق عوض ، در مقابل چيزهايى پيدا مى شود كه از قبيل دردها و بيمارى ها و آنچه در اين حكم است ، فعل خداوند با بنده خويش ‍ باشند. اما استحقاق اجر و ثواب در مقابل فعل بنده تحقق مى يابد. بنابراين ، ميان اين دو تفاوتى وجود دارد كه آن حضرت ، چنان كه دانش ژرف كاو و راءى درست وى اقتضا مى كرده ، بيان فرموده است .
بايد گفت : مؤ لف گران قدر نهج البلاغه ، در تبيين كلام امام (عليه السلام )، ميان ((عوض )) و ((اجر))، در معنا تفاوت قائل شده است .
از اين رو، بيمار را مستحق ((عوض )) دانسته ، نه ((اجر))؛ چون بيمارى ، فعل خداوند متعال است ، ليكن تاءمل در احاديث رسيده در مورد پاداش بيمارى ها، ما را بدين رهنمون مى شود كه اين احاديث ، در چند دسته جاى مى گيرند:
1 - برخى احاديث (همانند احاديث شماره 160 و 177) بر اين تصريح كرده اند كه در بيمارى ، هيچ پاداشى وجود ندارد؛ اما بيمارى ، مايه طهارت شخص از گناهان است .
2 - برخى احاديث (همانند احاديث شماره 158 و 159 و 161 و...) بيان مى كنند كه بيمارى ، گناهان انسان را مى ريزد، با اين تفاوت كه اين دسته احاديث ، نسبت به مسئله اجر و پاداش ، سكوت كرده اند.
3 - برخى احاديث (همانند حديث شماره 180) بيان مى كنند كه بيمارى ، مرتبه انسان را بالا مى برد.
4 - برخى احاديث (همانند احاديث 187 و 190) به وجود پاداش بزرگى براى بيمارى تصريح مى كند و برخى (مانند حديث شماره 189) از اين خبر مى دهند كه پاداش سه شب تبدار بودن ، با عبادت هفتاد سال ، برابر است .
5 - در برخى احاديث (مانند احاديث باب 3/5) آمده است كه در نامه عمل بيمار، پاداشى معادل انجام دادن اعمالى كه به سبب بيمارى توفيق انجام دادن آنها را نيافته ، نوشته مى شود.
6 - حديث شماره 188، در حقيقت ، جمع بندى همه انواع احاديث پيش ‍ گفته است و در آن ، اميرمؤ منان ، در پاسخ اين پرسش سلمان كه : ((آيا اگر بيمار شديم ، بهره اى جز پاك شدن از گناهان نيز برايمان هست يا نه ؟))، فرمود: ((به واسطه شكيبايى بر بيمارى ، ناليدن به درگاه خداوند - عز اسمه - و دعا كردن در پيشگاه او، برايتان پاداشى نيز هست و به همين كارهاست كه براى شما حسنه نوشته مى شود و مرتبت هايتان فراتر برده مى شود. اما درد، فقط موجب پاك شدن از گناه و يك كفاره است )).(300)
ناگفته پيداست كه بيمارى ، يك عمل براى انسان نيست تا براى وى پاداش ‍ در بر داشته باشد و از همين رو، از ديدگاه امام (عليه السلام ): آنگاه كه مؤ منى در برابر درد و بيمارى شكيبايى ورزد و در پيشگاه خداوند، دعا و زارى كند، بدان سبب كه اين شكيبايى و دعا، عملى از اعمال انسان است ، پاداش خواهد داشت و به واسطه آن به مرتبت وى در پيشگاه خداوند، افزوده مى شود و براى او حسنات نوشته خواهد شد.
از همين جاست كه مى بينيم روايت هاى اين فصل ، به رغم همه اختلافات ظاهرى ، هيچ تعارضى با همديگر ندارند؛ چه ، روايت هايى كه از پاداش ‍ نداشتن بيمارى سخن مى گويند، نه به عمل و نيت بيمار، بلكه به نفس ‍ بيمارى نظر دارند، و روايت هايى كه به ثواب بيمار و بالا رفتن مرتبت او تصريح مى كنند، به شكيبايى و مقاومت و نيت او ناظرند و از اين رو، اگر بيمار در دوران بيمارى ، پاداش آن نيز نوشته مى شود. بيمارى كه علاوه بر اين ، صبر هم مى كند، افزون بر اين پاداش ، پاداش شكيبايى خويش را هم مى گيرد، و بيمارى هم كه علاوه بر آن ، دعا و تضرع مى كند، مرتبت وى نيز نزد خداوند، بالا مى رود و از مراتب بالا برخوردار مى شود.
فصل چهارم : وظايف بيماران
4/1 - پنهان داشتن بيمارى
200 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
يكى از گنج هاى نيكى ، پوشيده داشتن مصيبت ها، بيمارى ها و صدقه است .(301)
201 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوند (عزوجل ) فرموده است : ((وقتى بنده ام به درد و رنجى گرفتار شود و بيمارى را پيش از سه (روز) آشكار سازد، از من گلايه كرده است )).(302)
202 - ربيع الاءبرار:
عمران بن حصين به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) گفت : اى پيامبر خدا! مردانى نزد من مى آمدند كه از آنان ، خوش سيماتر و خوش بو تر نديده ام ؛ اما پس از چندى از من بريدند.
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) پرسيد: ((آيا زخمى به تو رسيده بود و آن را پنهان مى داشتى ؟)).
گفت : آرى .
(فرمود:(303)) ((سپس ، آن را آشكار ساختى ؟)).
گفت : چنين بود.
فرمود: ((ليكن اگر همچنان پوشيده مى داشتى ، تا زمانى كه زنده بودى ، فرشتگان به ديدارت مى آمدند)).
(راوى مى گويد:) آن زخم ، جراحتى بود كه وى در جهاد در راه خدا برداشته بود.(304)
203 - امام على (عليه السلام ):
هر كس دردى را كه به وى رسيده است ، سه روز از مردم پنهان بدارد و تنها به درگاه خداوند شكايت برد، بر خداوند حق است كه او را از اين بيمارى عافيت دهد.(305)
204 - امام على (عليه السلام ):
پوشيده داشتن تهى دستى و بيمارى ها از مردانگى است .(306)
205 - امام على (عليه السلام ):
در گذشته ، مرا برادرى الهى بود؛ خردى دنيا در نگاه وى ، او را در نظرم بزرگ مى ساخت ... او از هيچ بيمارى اى ، مگر به گاه بهبود، نمى ناليد.(307)
206 - امام باقر (عليه السلام ):
- خطاب به فرزند خويش امام صادق (عليه السلام ) -: پسرم ! هر كس ‍ بلايى را كه بدان گرفتار آمده است ، از مردم پنهان بدارد و در اين باره ، تنها به درگاه خداوند (عزوجل ) بنالد، بر خداوند حق است كه او را از آن بلا به عافيت برهاند.(308)
207 - الكافى :
- به نقل از ابن ابى عمير، از يكى از ياران امام صادق (عليه السلام ) -: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((هر كس سه روز بيمار باشد و آن را پنهان كند و هيچ كس را از آن آگاه نسازد، خداوند براى گوشتى بهتر از آن گوشت (كه در بيمارى از دست رفته است )، خونى بهتر از خونش ، پوستى بهتر از پوست وى و مويى بهتر از موى وى ، جايگزين مى كند)).
پرسيدم : فدايت شوم ! چگونه جايگزين مى سازد؟
فرمود: ((براى او گوشت ، خون ، پوست و مويى را جايگزين مى كند كه با آنها گناه نكرده است )).(309)
4/2 - اظهار بيمارى نزد پزشك
208 - امام على (عليه السلام ):
هر كس بيمارى خود را از طبيبان پنهان دارد، بر بدن خويش ، خيانت روا داشته است .(310)
209 - امام على (عليه السلام ):
هر كس دردهاى نهفته خويش را پنهان بدارد، طبيبش از درمان وى فرو ماند.(311)
210 - امام على (عليه السلام ):
براى كسى كه بيمارى خويش را از طبيب خود پنهان بدارد، درمانى نيست .(312)
4/3 - شكيبايى
211 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
ناله بيمار، نوشته مى شود. پس اگر شكيبا باشد، (اين ناله ) حسنه نوشته مى شود و اگر بى تاب باشد، ناشكيبا و بى پاداش نوشته مى شود.(313)
212 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر هر بنده اى در هنگام بيمارى ، دو فرشته گمارده مى شود . آنان چون شخص بيمار شود، مى گويند: پروردگارا! فلان بنده تو بيمار شده است ؛ و البته او خود، به اين نكته آگاه تر است . پس خداوند مى فرمايد: ((بنگريد كه چه مى گويد)). اگر شكيبايى كند و پاداش خويش از خداوند خواهد و در اين بيمارى ، اميد خير داشته باشد، آن را به بارگاه خدا مى رسانند.
پس خداوند مى فرمايد: ((اينك من ، شما را گواه مى گيرم كه چنانچه بيمارى او را بر طرف كنم ، برايش خونى بهتر از خون وى ، و گوشتى بهتر از گوشت وى ، جايگزين مى سازم و او را مى آمرزم ؛ و اگر نيز جان او را بستانم ، وى را به بهشت در مى آورم )). اما اگر بى تابى و ناشكيبايى كند، خداوند مى فرمايد: ((اگر بيمارى او را بر طرف كنم ، بر اين ، گوشتى بدتر از گوشتش ، و خونى بدتر از خونش جايگزين مى كنم و او را به گناهش كيفر مى دهم و چنانچه او را كيفر دهم ، او را به دوزخ در مى آورم (314))).(315)
213 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس يك شبانه روز بيمار شود و نزد عيادت كنندگانش شكوه نكند، خداوند، او را در روز قيامت ، با خليل خويش ، ابراهيم خليل الرحمن ، بر مى انگيزد، تا به سان برقى پر درخشش ، از صراط بگذرد.(316)
214 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوند (عزوجل ) فرموده است : ((هر كس ، سه روز بيمار باشد و در اين مدت ، نزد هيچ يك از عيادت كنندگان شكوه نكند، براى او گوشتى بهتر از گوشت (پيشين ) وى ، و خونى بهتر از خون وى ، جايگزين مى سازم و اگر او را بهبود بخشم ، در حالى عافيت مى دهم كه هيچ گناهى برايش نمانده است ، و اگر جان او را بستانم ، به سوى رحمت خويش ‍ مى ستانم )).(317)
215 - امام على (عليه السلام ):
بيمار، تا آن هنگام كه نزد عيادت كنندگان خويش شكوه نكرده ، در زندان خداوند است و گناهانش محو مى شوند.(318)
216 - امام صادق (عليه السلام ):
- هنگامى كه از ايشان درباره تعريف شكوه از سوى بيمار پرسيده شد -: گاه شخص مى گويد: ((امروز، تب دارم )) و ((ديشب ، بيدار ماندم )). اين سخن او، راست است و شكوه نيست . شكوه ، تنها آن است كه بگويد: ((به چيزى مبتلا شدم كه هيچ كس ، بدان گرفتار نيامده است ))؛ و بگويد: ((چيزى دامنگيرم شده كه دامنگير هيچ كس ديگر نشده است ))؛ اما شكوه آن نيست كه بگويد: ((ديشب ، بيدار بودم )) و ((امروز، تب دارم ))، يا سخنى ديگر از اين قبيل .(319)
4/4 - سپاسگزارى
217 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چون بنده بيمار شود، خداوند، دو فرشته را به سوى او مى فرستد و مى فرمايد: ((بنگريد او به عيادت كنندگان خويش ، چه مى گويد)). اگر هنگامى كه آنان نزد او آمدند، خداوند را سپاس و ستايش گفت ، آن سپاس و ستايش وى را نزد خداوند (عزوجل ) مى برند؛ هر چند البته خداوند، خود، آگاه تر است . پس خداوند مى فرمايد: ((بنده ام بر من حق دارد كه اگر او را به سوى خويش ببرم ، به بهشتش در مى آورم و اگر او را شفا دهم ، گوشتى بهتر از گوشت وى ، و خونى بهتر از خون وى برايش جايگزين مى سازم و از گناهان او در مى گذرم )).(320)
218 - الكافى :
- به نقل از عرزمى ، از پدرش ، از امام صادق (عليه السلام ) -: ((هر كس ‍ شبى بيمار باشد و اين بيمارى را به جان بپذيرد و سپاس آن را به درگاه خداوند بگزارد، آن شب ، برايش همانند عبادت شصت سال است )).
از امام (عليه السلام ) پرسيدم : پذيرفتن بيمارى چيست ؟
فرمود: ((بر آن شكيبايى كند، ديگران را از آنچه در اين شب بيمارى بر او گذشته است ، خبر ندهد، و چون شب را به صبح آورد، خداوند را بر آنچه بوده است ، سپاس گويد)).(321)
4/5 - صدقه دادن
219 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هيچ بيمارى اى به چيزى برتر از صدقه ، درمان نشده است .(322)
220 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بيمارانتان را با صدقه درمان كنيد، كه آن ، بيمارى ها و آفت ها را از شما دور مى كند.(323)
221 - امام على (عليه السلام ):
صدقه ، دارويى مؤ ثر است .(324)
222 - امام صادق (عليه السلام ):
مستحب است بيمار به دست خود، صدقه اى به سائل بدهد و از او بخواهد براى وى ، دعا كند.(325)
223 - طب الاءئمة (عليهم السلام ):
مردى به امام كاظم (عليه السلام ) از اين ناليد كه : نانخور زيادى دارم كه همه نيز بيمارند.
امام كاظم (عليه السلام ) به او فرمود: ((آنان را با صدقه درمان كنيد؛ زيرا هيچ چيز به اندازه صدقه به اجابت ، نزديك نيست و بيش از صدقه براى بيمار، منفعت در پى نمى آورد)).(326)
4/6 - دعا كردن
224 - امام على (عليه السلام ):
بيمار شدم و پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به عيادتم آمد و فرمود: ((بگو: خداوندا! از تو مى خواهم عافيتى را كه مى دهى ، پيش ‍ اندازى ، بر امتحان خويش ، بردبارى ام بخشى ، و مرا به سوى رحمت خويش ببرى )).
من ، اين دعا را خواندم و پس از آن (دعا)، از بستر بيمارى برخاستم ، گويا كه از بندى رسته باشم .(327)
225 - امام على (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، بر مردى از انصار كه بيمار شده بود، وارد شد تا او را عيادت كند. او گفت : اى پيامبر خدا! براى من به درگاه خداوند، دعا كن .
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((بگو: از خداوند بزرگ ، پروردگار عرش بزرگ ، مسئلت مى كنم و از خداوند بزرگ ، مى خواهم )).
مرد، اين دعا را سه بار خواند و در پى آن ، از بستر بيمارى برخاست ، چنان كه از بند، رسته باشد.(328)
226 - السنن الكبرى :
- به نقل از عبدالله بن حسن -: عبدالله بن جعفر بن ابيطالب ، بر يكى از فرزندان خويش به نام ((صالح )) كه بيمار بود، درآمد و به او گفت : ((بگو: خدايى نيست جز خداوند بردبار بزرگوار. منزه است پروردگار عرش بزرگ ! پروردگارا، مرا بيامرز! پروردگارا، بر من رحمت فرست ! پروردگارا، از من در گذر! پروردگارا، بر من ببخشاى كه تو بخشايشگر آمرزنده اى !)).
(عبدالله بن جعفر) سپس گفت : اينها كلماتى است كه عمويم (على (عليه السلام )) به من آموخته و يادآور شده كه پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، آنها را به وى ، تعليم فرموده است .(329)
227 - امام سجاد (عليه السلام ):
- در دعاى خويش به گاه بيمارى -: خداوندا! بر سلامت تنم كه پيوسته با آن به كار خويش پرداخته ام ، تو را سپاس مى گويم ، و (نيز) بر آن بيمارى اى كه بر تنم عارض كردى ، تو را سپاس مى گويم . اكنون اى خداى من ! نمى دانم كدام يك از اين دو حال ، سزامندتر براى سپاس گزاردن توست و كدام يك از اين دو وقت ، سزاوارتر براى ستودن تو.
زمان تن درستى ، كه در آن روزى هاى پاك خويش را گوارايم ساختى و مرا به آنها براى جستن خشنودى و فضل خود، شور و نشاط بخشيدى و با برخوردارى از آنها، بر آن طاعت ها - كه توفيقش را ارزانى ام داشتى - توانا ساختى ؟ يا زمان بيمارى كه مرا بدان آزمودى ؟ و نعمت هايى كه به من ارمغان دادى تا مايه سبك شدن بار گناهانى شود كه پشتم را سنگين كرده بود و مايه طهارت از آن گناهانى باشد كه در آن ، غوطه ور شده بودم ، و توجه دهنده اى باشد كه به توبه باز گردم ، و يادآورى باشد كه گناه را به بركت نعمت ديرين تو بزدايم .
و در اين مدت بيمارى ، كاتبان اعمال ، برايم آن اندازه اعمال پاك نوشتند كه نه به دلى خطور كرده است ، نه بر زبانى گذشته ، و نه اندامى توان انجام دادنش را يافته ؛ بلكه اين همه فضل تو بر من بوده و احسان و نيكى اى بوده است كه بر من روا داشته اى . پروردگارا! پس بر محمد و خاندانش ، درود فرست و آنچه را برايم بدان خرسندى ، محبوبم بدار. آنچه را بر من وارد آورده اى ، آسان و گوارايم ساز و مرا از آلودگى هايى كه پيش تر انجام داده ام ، پاك بدار و بدى هايى را كه پيش فرستاده ام ، (از نامه عملم ) بزداى ، و شيرينى عافيت و خنكاى سلامت را به من بچشان .
برون شد مرا از بيمارى به سوى عفو خويش ، بازگشت مرا از دوران بستر نشينى ام به سوى چشم پوشى خويش ، رهايى ام از درد و رنجم را به فراخناى رحمت خويش ، و سلامت يافتنم از اين سختى را به آستان گشايش خويش ، قرار ده ! تويى كه نيكى ات سرشار است و دست منتت بر همه ، گشاده . بخشنده و بزرگوار و صاحب جلال و اكرامى .(330)
228 - امام صادق (عليه السلام ):
- دعاى ايشان به هنگام بيمارى -: خداوندا! تو خود، كسانى را سرزنش ‍ كردى و فرمودى : ((قل ادعو الذين زعمتم من دونه ى فلا يملكون كشف الضر عنكم ولاتحويلا؛(331) بگو كسانى را كه به جاى خداوند به خدايى مى پنداشته ايد، فرا خوانيد تا ببينيد كه نه نمى توانند سختى اى از شما بگشايند، و نه شما را به حالتى ديگر در آورند)). پس ‍ اى آن كه هيچ كس جز او نتواند سختى اى از من بگشايد و مرا به حالتى ديگر ببرد! بر محمد و خاندانش درود فرست ، و سختى را از من بگشاى و آن را به سوى كسانى ببر كه در كنار تو - كه خدايى جز تو نيست - خدايى ديگر را مى خوانند.(332)
فصل پنجم : پرستارى
5/1 - پاداش پرستارى
229 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس يك شبانه روز بيمارى را پرستارى كند، او را همراه با ابراهيم خليل ، بر مى انگيزد و به سان برقى پر درخشش ، از صراط مى گذرد.(333)
230 - امام على (عليه السلام ):
پيامبر خدا فرمود: ((هر كس در بر آوردن نياز بيمارى بكوشد، خواه آن را برآورد و خواه بر نياورد، از زير بار گناه خويش بيرون مى رود، به سان آن روز كه از مادر، زاده شده است )).
در اين هنگام ، مردى از انصار گفت : اى پيامبر خدا، پدر و مادرم به فدايت ! اگر بيمار از خانواده شخص باشد، آيا در صورتى كه در بر آوردن نياز خانواده خويش بكوشد، اين كار، پاداش بيشترى ندارد؟
فرمود: ((چرا)).(334)
231 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس غذايى را كه بيمار هوس كرده است ، به او برساند، خداوند، از ميوه هاى بهشتى به او خواهد خوراند.(335)
232 - الكافى :
- به نقل از مرازم بن حكيم -: با محمد بن مصادف همسفر شدم . چون به مدينه وارد شديم ، بيمار شدم . او (در اين مدت ) به مسجد مى رفت و مرا تنها مى گذاشت . از اين كار به مصادف ، گلايه كردم . او هم امام صادق (عليه السلام ) را از اين جريان ، آگاه كرد.
امام (عليه السلام ) برايش چنين پاسخ فرستاد: ((نشستن تو نزد او، از نماز خواندنت در مسجد (پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )) برتر است )).(336)
233 - امام صادق (عليه السلام ):
- در تفسير واژه ((احسان )) در اين سخن خداوند در سوره يوسف كه فرمود: ((نبئنا بتاءويله انا نراك من المحسنين (337)؛ ما را از تاءويل آن ، آگاه كن كه تو را از نيكوكاران مى بينم ))-: يوسف ، از بيماران ، پرستارى مى كرد.(338)
5/2 - آداب پرستارى
234 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بيمارانتان را به خوردنى و نوشيدنى وادار مكنيد؛ چرا كه خداوند، به آنان مى خوراند و مى نوشاند.(339)
235 - سنن ابن ماجة :
- به نقل از ابن عباس -: پيامبر خدا، مردى را عيادت كرد و از او پرسيد: ((چه ميل دارى ؟))
گفت : نان گندم ، دوست دارم .
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((هر كس نان گندمى دارد، براى برادر خويش بفرستد)).
سپس فرمود: ((اگر بيمارى از بيمارانتان ، چيزى را هوس كرد، آن را به وى بخورانيد)).(340)
236 - امام صادق (عليه السلام ):
طايفه اى از دزدان را كه دليل بر ضدشان اقامه شده بود و اقرار كرده بودند، نزد امير مؤ منان آوردند. پس دستان آنان را بريد و سپس فرمود: ((اى قنبر! آنان را نزد خود ببر، زخم هايشان را درمان ساز و به نيكى از آنان ، پرستارى كن )).(341)
237 - الفقه المنسوب للامام الرضا (عليه السلام ):
روايت مى كنم كه تن درستى و بيمارى در بدن با همديگر، پيكار مى كنند. پس اگر تن درستى بر بيمارى چيرگى يابد، بيمار از بستر بر مى خيزد؛ اما اگر بيمارى بر تن درستى چيره شود، بيمار، اشتهاى به غذا پيدا مى كند. اگر او اشتها پيدا كرد، به او بخورانيد، شايد كه شفايش در همان باشد.(342)
توضيح:
حديث نخست در اين باب ، اشاره به اين است كه نداشتن اشتها نشانه اى از مفيد نبودن و يا زيان داشتن غذا و آب براى بيمار است ، چنان كه مقصود از اين بخش حديث هم كه فرموده ((خداوند، خود به آنان مى خوراند و مى نوشاند))، نبود نياز طبيعى بيمار به غذا و آب در هنگام بى اشتهايى است .
اما بر عكس ، اشتها به غذا، نشانه اى از نياز بدن به آن و فايده آن براى بيمار است و از همين رو، حديث دوم و چهارم ، به دادن آب و غذا به بيمار، سفارش كرده است . البته ، طبيعى است كه اين نكته با آن منافات ندارد كه برخى از غذاها يا نوشيدنى ها براى برخى از بيماران ، زيان داشته باشد. بنابراين ، رايزنى با پزشك درباره كيفيت و چگونگى غذاى بيمار ضرورى است .

afsanah82
07-20-2011, 05:59 PM
5/3 - زنان پرستار در نبردهاى پيامبر
238 - السنن الكبرى :
- به نقل از ربيع (343) -: ما همراه با پيامبر خدا به پيكار مى رفتيم و به مردم ، آب مى رسانديم ، آنان را خدمت مى كرديم و مجروحان و كشتگان را به مدينه باز مى گردانديم .(344)
239 - صحيح البخارى :
- به نقل از سهل بن سعد ساعدى -: هنگامى كه كلاه خود بر سر پيامبر خدا شكست ، چهره وى به خون نشست و دندان رباعى (345) ايشان نيز شكست و زمانى كه على (عليه السلام ) با سپر، آب مى آورد و فاطمه (عليها السلام )، بدان جا آمد و از چهره ايشان ، خون را مى شست ، چون فاطمه (عليها السلام ) مشاهده كرد كه خون بر چهره بيشتر مى شود، حصيرى را بر داشت و سوزاند و اين سوزانده را به زخم پيامبر خدا چسباند و پس از آن ، خون ، فرو نشست .(346)
240 - السيرة النبوية :
- به نقل از ابن اسحاق -: پيامبر خدا، سعد بن معاذ را در خيمه زنى از خاندان اسلم ، قرار داده بود كه او را ((رفيده )) مى ناميدند، و اين خيمه را در مسجد، بر افراشته بود و در آن ، مجروحان را درمان مى كرد و به رايگان ، به كسانى از مسلمانان كه گرفتارى اى داشتند، خدمت مى كرد. پيامبر خدا، هنگامى كه در نبرد خندق ، تيرى به سعد اصابت كرد، به كسان وى چنين فرمان داده بود: ((او را به خيمه رفيده ببريد تا وى را از نزديك ، عيادت كنم )).(347)
241 - المعجم الصغير:
- به نقل از انس -: ام سلمه گفت : اى پيامبر خدا! آيا مى توانم به همراهت روانه پيكار شوم ؟
ام سلمه گفت : مجروحان را درمان مى كنم ، چشم را علاج مى سازم و آب مى رسانم .
فرمود: ((در اين صورت ، آرى )).(348)
242 - صحيح مسلم :
- به نقل از انس -: پيامبر خدا، ام سليم و زنانى از انصار را با خود به پيكار مى برد و آنان ، آب مى رساندند و مجروحان را درمان مى كردند.(349)
243 - الطبقات الكبرى :
ام سليم ، اسلام آورد و با پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، بيعت كرد و در نبرد حنين هم ، در حالى كه به عبدالله بن ابى طلحه آبستن بود، حضور يافت . او پيش تر در نبرد احد به تشنگان ، آب مى رساند و مجروحان را درمان مى كرد.(350)
244 - الطبقات الكبرى :
- به نقل از ام سنان اسلمى -: هنگامى كه پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، آهنگ خيبر داشت ، به حضور وى رسيدم و گفتم : اى پيامبر خدا! آيا در اين آهنگى كه دارى ، مى توانم با تو روانه شوم تا در آن جا مشك پاره شده اى را بدوزم ، بيمار و مجروح را - اگر خداى نكرده ، مجروحانى باشند - درمان كنم و پاسبان زاد و توشه باشم ؟
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به او فرمود: ((به بركت خداوند، روانه شو؛ چه ، دوستانى از تو از خاندانت و از ديگر كسان ، (پيش تر) با من سخن گفته اند و من به آنان احازه داده ام . اينك ، اگر كه خواستى ، با خاندان خويش روانه مى شوى و اگر هم خواستى ، با ما)).
گفتم : با شما.
فرمود: ((پس با ام سلمه ، همسرم ، همراه باش )).
پس من با او (ام سلمه ) بودم !(351)
245 - سنن الترمذى :
- به نقل از يزيد بن هرمز -: نجده حرورى (352) به ابن عباس نوشت و از او پرسيد: آيا پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، زنان را به نبردها مى برد؟ و آيا براى آنان ، سهمى مقرر مى داشت ؟
ابن عباس ، در پاسخ او چنين نوشت : به من نامه نوشته اى و از من پرسيده اى كه آيا پيامبر خدا، زنان را به پيكار مى برد؟ (آرى !). او زنان را به پيكار مى برد و آنان ، بيماران را درمان مى كردند و از غنيمت نيز بهره اى داده مى شدند.(353)
246 - صحيح مسلم :
- به نقل از ام عطيه انصارى -: همراه پيامبر خدا، در هفت جنگ ، حضور يافتم . من در خيمه گاه آنان مى ماندم و برايشان غذا آماده مى كردم ، مجروحان را درمان مى ساختم و بيماران را پرستارى مى كردم .(354)
247 - مسند ابن حنبل :
- به نقل از اميه دختر ابوالصلت ، از يكى از زنان خاندان بنى غفار -: همراه با شمارى از زنان بنى غفار، به حضور پيامبر خدا رسيديم . به ايشان گفتيم : اى پيامبر خدا! ما مى خواهيم در اين پيكارى كه آهنگش را كرده اى - و در آن زمان ، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آهنگ خيبر داشت - با تو روانه شويم و آن جا مجروحان را درمان كنيم و به مسلمانان ، با آنچه در توانمان هست ، يارى رسانيم .
فرمود: ((در سايه بركت خداوند!)).
پس ما با ايشان ، روانه شديم ...
چون پيامبر خدا، خيبر را گشود، از غنايم ، قدرى نيز به ما بخشيد. او اين گردنبند را كه اكنون در گردن دارم ، (از ميان غنايم ) برداشت و به من داد و به دست خويش ، بر گردنم آويخت . به خداوند سوگند، هرگز اين گردنبند از من جدا نخواهد شد.(355)
248 - السنن الكبرى :
- به نقل از حشرج بن زياد، از مادر بزرگ وى (مادر پدرش ) -: در نبرد خيبر، در حالى كه يكى از شش زن حضور يافته در آن نبرد بودم ، شركت كردم . به پيامبر خدا خبر رسيد كه تنى چند از زنان با او همراه شده اند. او در پى ما فرستاد و ما نيز نزد وى رسيديم . بر چهره پيامبر خدا خشم را ديدم .
او به ما فرمود: ((به چه سبب و به دستور چه كسى روانه شده ايد؟)).
گفتيم : اى پيامبر خدا! همراهت روانه شده ايم تا تيرى به دست تيراندازان دهيم و سويقى (356) به شما بخورانيم و مجروحان را درمان كنيم و مو ببافيم و بدين وسيله ، به جهاد در راه خدا، يارى برسانيم .
فرمود: ((برخيزيد و برويد)).
هنگامى كه خداوند، فتح خيبر را نصيب پيامبرش كرد، وى به ما سهمى همانند سهم مردان ، اختصاص داد.
راوى (حشرج ) مى گويد: به او گفتم : مادربزرگ ! سهمى كه به شما داد، چه بود؟
گفت : ميوه .(357)
249 - الطبقات الكبرى :
- به نقل از محمد بن عمر -: ام ايمن در احد حضور يافت . او آب مى رساند و مجروحان را درمان مى كرد. وى در نبرد خيبر نيز همراه با پيامبر خدا، حضور يافت .(358)
250 - الطبقات الكبرى :
ام عماره ، اسلام آورد و در شب عقبه (359) حضور يافت و با پيامبر خدا، بيعت كرد. او در نبردهاى احد، حديبيه ، خيبر، عمرة القضا(360)، حنين و يمامه نيز حضور داشت ، دستش قطع شد و از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) احاديثى نيز شنيد.(361)
251 - الطبقات الكبرى :
- به نقل از محمد بن يحيى بن حبان -: ام عماره در احد، دوازده زخم برداشت و دستش در نبرد يمامه ، قطع شد. او افزون بر دستش ، در نبرد يمامه ، يازده زخم ديگر برداشت و در حالى به مدينه بازگشت كه هنوز اين زخم ها بر او بود.(362)
252 - الطبقات الكبرى :
- در شرح نبرد احد، از عبدالله بن زيد -: در آن روز، دست چپم زخمى شد. مردى همانند تنه نخل ، ضربتى بر من وارد آورد و بى آن كه كارم را يكسره كند، مرا فرو گذاشت . خون مى ريخت و توقفى نداشت . در اين هنگام ، پيامبر خدا فرمود: ((زخم خويش را ببند)). پس مادرم كه باندهايى براى زخم ها آماده ساخته و به كمر خويش بسته بود، به سراغم آمد و در حالى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) ايستاده بود و او را مى نگريست ، زخم مرا بست . سپس گفت : پسرم ! برخيز و با اين مردمان ، پيكار كن .
پيامبر خدا كه اين را ديد، فرمود: ((اى مادر عماره ! چه كسى را اين طاقت است كه تو دارى ؟)).(363)
253 - الطبقات الكبرى :
- به نقل از محمد بن عمر -: ام عماره ، دختر كعب ، همراه با شوهرش غزية بن عمرو و نيز دو پسرش در نبرد احد حضور يافت . او اول روز، مشكى با خود برداشت و با سپاه اسلام ، همراه شد، بدان هدف كه به مجروحان ، آب برساند. وى در آن نبرد كرد و جانانه جنگيد. وى دوازده زخم ، از ضربه نيزه تا ضربه شمشير، برداشت .
ام سعيد، دختر سعد بن ربيع ، مى گفت : (روزى ) بر او وارد شدم و گفتم : از ماجراى خود در نبرد احد برايم بگو.
گفت : در آغاز روز، روانه احد شدم ، در حالى كه مشك آبى به همراه داشتم و مى نگريستم كه مردم ، چه مى كنند. در اين ميان به پيامبر خدا رسيدم ، در حالى كه در ميان يارانش بود و هنوز، چيرگى و سرافرازى از آن مسلمانان بود. هنگامى كه مسلمانان شكست خوردند، به سمت پيامبر خدا رفتم و دست به كار پيكار شدم و با شمشير زدن يا با تير افكندن ، از پيامبر خدا، دفاع مى كردم تا زمانى كه آن زخم ها به من رسيد.(364)
فصل ششم : عيادت بيماران
6/1 - تشويق به عيادت
254 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
عيادت ، سنت است .(365)
255 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گرسنه را غذا بدهيد، به عيادت بيماران برويد و اسيران را آزاد كنيد.(366)
256 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- از سفارش هاى ايشان به امام على (عليه السلام ) -: اى على !... (حتى اگر شده ) يك فرسخ برو و بيمارى را عيادت كن .(367)
257 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بيماران را عيادت كنيد و براى تشييع جنازه ، همراه شويد كه شما را به ياد آخرت مى اندازد.(368)
258 - تاريخ دمشق :
- به نقل از ابن عمر -: پيامبر خدا، هنگامى كه نماز صبح را با مردم مى خواند، رو به آنان مى كرد و مى فرمود: ((آيا در ميان شما كسى بيمار شده است تا به عيادت او بروم ؟)).
اگر مى گفتند: نه ، مى فرمود: ((آيا جنازه اى هست تا براى تشييع آن حاضر شوم ؟)).(369)
259 - امام على (عليه السلام ):
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، يهودى اى را به هنگام بيمارى اش ‍ عيادت كرد.(370)
260 - امام على (عليه السلام ):
در حكمت هاى منسوب به ايشان : - بيمار را عيادت كنند و تن درست را ديدار.(371)
261 - امام على (عليه السلام ):
عيادت بيمار، يكى از پسنديده ترين كارهاى نيك است .(372)(373)
262 - امام صادق (عليه السلام ):
بر شما باد پاك دامنى و تلاش در انجام دادن وظايف دينى ! در تشييع جنازه ، حاضر شويد و به عيادت بيماران برويد.(374)
263 - حلية الاءولياء:
- به نقل از وهب بن منبه -: موسى (عليه السلام ) گفت : پروردگارا! كدام بنده ات در پيشگاه تو محبوب تر است ؟
فرمود: ((كسانى كه بيماران را عيادت مى كنند، به مادران داغدار، تسليت مى گويند و مردگان را تشييع مى كنند)).(375)
6/2 - پاداش عيادت
264 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
عيادت بيمار، پاداشى بزرگ تر از تشييع جنازه دارد.(376)
265 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گام هايى كه عيادت كننده بيمار از خانه خود تا نزد او برمى دارد، در باغ هاى بهشت برداشته شود.(377)
266 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس به عيادت بيمارى برود، (تا در راه است ،) پيوسته به درون رحمت ، گام مى گذارد و چون (نزد او) بنشيند، به تمامى در رحمت ، غوطه ور مى شود.(378).(379)
267 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
عيادت كننده بيمار، در راه بهشت گام مى نهد(380).(381)
268 - صحيح مسلم :
- به نقل از ثوبان (وابسته پيامبر خدا) -: پيامبر خدا فرمود: ((هر كس به عيادت بيمارى برود، در "خرفه "(382) بهشت است )). پرسيدند: خرفه بهشت چيست ؟
فرمود: ((چيدن ميوه هايش )).(383)
269 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس بيمارى را عيادت كند، منادى اى از آسمان او را مى خواند: ((اى فلانى ! خوش باش ، و گام برداشتنت به پاداش بهشت ، گوارايت باد!)).(384)
270 - مسند ابن حنبل :
- به نقل از ابو فاخته ، از امام على (عليه السلام ) -: از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود: ((هيچ مسلمانى ، مسلمان ديگر را عيادت نكند، مگر اين كه از پگاه تا شامگاه ، هفتاد هزار فرشته بر او درود فرستند و خداوند، براى او "خريفى " در بهشت قرار مى دهد)).
پرسيدم : اى امير مؤ منان ! مقصود از ((خريف )) چيست ؟
فرمود: ((نهرى كه نخل را سيراب كند)).(385)
271 - امام على (عليه السلام ):
براى شستن تن ، بهشت را ضمانت مى كنم :... مردى كه به عيادت بيمارى روانه شود و بميرد، براى او بهشت است .(386)
272 - امام باقر (عليه السلام ):
در مناجات هاى موسى (عليه السلام ) با پروردگار خويش آمده است كه پرسيد، پروردگارا!پاداش عيادت بيمار به چه مرتبه اى رسيده است ؟
خداوند (عزوجل ) فرمود: ((فرشته اى را با او مى گمارم كه تا رستاخيز، وى را در قبرش عيادت كند)).(387)
273 - امام صادق (عليه السلام ):
هر مؤ منى كه مؤ منى ديگر را در هنگام بيمارى اش براى خداوند (عزوجل ) عيادت كند، خداوند، فرشته اى از فرشتگان عيادت كننده را با او مى گمارد كه در قبرش از وى عيادت نمايد و تا روز قيامت براى وى آمرزش ‍ بطلبد.(388)
274 - امام صادق (عليه السلام ):
هر مؤ منى كه مؤ من بيمار ديگرى را در زمان بيمارى اش به هنگام صبح عيادت كند، هفتاد هزار فرشته ، او را همراهى كنند و چون (در نزد او) بنشيند، رحمت ، او را در ميان مى گيرد و فرشتگان براى او از خداوند (عزوجل ) آمرزش طلبند تا زمانى كه شامگاه فرا رسد؛ و اگر هم او را شامگاهان عيادت كند، او را پاداشى همانند باشد تا زمانى كه شب را به صبح برساند.(389)
275 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس بيمارى از مسلمانان را عيادت كند، خداوند براى هميشه ، هفتاد هزار فرشته را با او مى گمارد كه به خانه او در آن تا روز قيامت تسبيح و تقديس خداوند و ((لا اله الا الله )) و ((الله اكبر)) مى گويند و نيمى از نماز آنان براى عيادت كننده بيمار است .(390)
276 - الكافى :
- به نقل از عبدالله بن سنان ، از امام صادق (عليه السلام ) -: ((بايسته است بيمار شما، برادران خويش را از بيمارى خود، آگاه سازد تا آنان ، به عيادت وى بروند و هم او به سبب كار آنان ، پاداشى يابد و هم آنان ، در برابر آنچه براى او كرده اند، پاداش بگيرند)).
در اين هنگام گفته شد: آرى . (مى فهميم كه ) آنان با رفتن به عيادت بيمار، پاداش مى گيرند؛ اما او چگونه به سبب كار آنان ، پاداش مى يابد؟
فرمود: ((به اين سبب كه واسطه كسب حسنات از سوى آنان شده است ، به سبب آنان پاداش مى يابد و بدين واسطه ، براى او ده حسنه نوشته مى شود، ده مرتبه مقامش بالاتر برده مى شود و بدين وسيله ، ده گناه از او محو مى گردد)).(391)
6/3 - آداب عيادت
الف - عيادت ، پس از سه روز
277 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بيمار عيادت نشود، مگر پس از سه روز.(392)
ب - عيادت كسى كه به عيادتت نيامده است
278 - امام على (عليه السلام ):
به عيادت كسى كه به عيادتت نيامده برو، و به كسى كه به تو هديه اى نداده هديه بده .(393)
ج - هديه دادن به بيمار
279 - الكافى :
- به نقل از يكى از وابستگان امام صادق (عليه السلام ) -: يكى از وابستگان امام صادق (عليه السلام ) بيمار شد و ما كه شمارى از وابستگان او بوديم ، روانه عيادت آن بيمار شديم . در ميانه راه ، امام صادق (عليه السلام ) با ما رويارو شد و پرسيد: ((آهنگ كجا داريد؟)).
گفتيم : آهنگ فلان كس داريم تا از او عيادت كنيم .
فرمود: ((بايستيد)).
ما ايستاديم . پس فرمود: (( آيا سيب ، به ، يا قطعه اى عود به همراه داريد؟)).
گفتيم : هيچ يك از اين چيزها را همراه نداريم .
فرمود: ((آيا نمى دانيد كه بيمار از آنچه نزد وى مى برند، احساس آرامش ‍ مى كند؟)).(394)
د - مهربانى با بيمار
280 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چون كسى از شما بر بيمارى وارد شود، با او دست بدهيد، دست خويش ‍ بر پيشانى وى نهد، احوالپرسى كند، آرزوى درازتر شدن عمر وى نمايد و از او بخواهد برايش دعا كند؛ چرا كه دعاى بيمار، به سان دعاى فرشتگان است .(395)
281 - سنن الترمذى :
- به نقل از ابوامامه -: پيامبر خدا فرمود: ((كامل شدن عيادت بيمار، به آن است كه هر يك از شما، دست خويش را بر پيشانى بيمار بگذارد)) يا فرمود: ((بر روى دست وى بگذارد و از حال او بپرسد)).(396)
ه - دعا براى بيمار
282 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چون بر بيمار درآمديد، براى وى ، آرزوى عمر دراز كنيد؛ چه ، اين (دعا) چيزى (از اجل او) را دفع نمى كند، اما مايه خرسندى وى مى شود.(397)
283 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- در دعاى خود به هنگام عيادت يك بيمار -: خداوندا!او را بر دردش ‍ پاداش ده ، و او را تا پايان عمرش عافيت عطا كن .(398)
284 - السنن الكبرى :
- به نقل از ابن عباس -: پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) هنگامى كه به عيادت بيمارى مى رفت ، بالاى سر او مى نشست و سپس ، هفت بار مى گفت : ((از خداوند بزرگ ، پروردگار عرش عظيم ، مسئلت دارم كه شفايت دهد)). پس اگر هنوز اجل آن شخص فرا نرسيده بود، از آن بيمارى شفا مى يافت .(399)
285 - صحيح البخارى :
- به نقل از عايشه -: پيامبر خدا، چون نزد بيمارى مى رفت يا بيمارى را نزد وى مى آوردند، مى گفت : ((درد را ببر، اى پروردگار مردمان ! شفا ده كه تو خود، شفا دهنده اى . شفايى جز شفاى تو نيست . شفايى (ده ) كه (چون بيايد) هيچ بيمارى اى بر جاى نگذارد)).(400)
286 - صحيح مسلم :
- به نقل از ابو سعيد خدرى -: جبرئيل ، نزد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد و گفت : اى محمد! آيا بيمار شده اى ؟ فرمود: ((آرى )).
گفت : به نام خدا، تو را از هر آنچه آزارت دهد، از شر هر كس و يا هر چشم حسود، به پناه خداوند در مى آورم . خداوند، شفايت دهد. به نام خدا، بر تو تعويذ مى نهم .(401)
و - التماس دعا از بيمار
287 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چون بر بيمارى وارد شدى ، از او بخواه برايت دعا كند؛ چرا كه دعاى او، به سان دعاى فرشتگان است .(402)
288 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس بيمارى را براى خدا عيادت كند، آن بيمار براى عيادت كننده ، از خداوند چيزى نخواهد مگر آن كه خداوند دعايش را استجابت كند.(403)
همچنين ، ر. ك : ص 124 ح 280
ز - نخوردن چيزى نزد بيمار
289 - امام على (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، از اين كه عيادت كننده نزد بيمار چيزى خورد، نهى فرمود، مبادا كه خداوند، پاداش او را از ميان ببرد.(404)
ح - كم نشستن نزد بيمار
290 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
پر پاداش ترين عيادت ، سبك ترين آن است .(405)
291 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
عيادت به اندازه زمان يك بار فشردن پستان شتر، مناسب است .(406)
292 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
پر پاداش ترين عيادت ، (عيادت همراه با) زود برخاستن از نزد بيمار است .(407)
293 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بهترين عيادت ، سبك ترين آن است .(408)
294 - امام صادق (عليه السلام ):
در عيادت ، آن كس از شما بيشترين پاداش را مى برد كه كمتر از همه بنشيند.(409)
295 - امام على (عليه السلام ):
پر پاداش ترين عيادت كنندگان نزد خداوند (عزوجل )، كسى است كه چون برادر خويش را عيادت كند سبك بنشيند، مگر آن كه بيمار، خود نشستن نزد وى را دوست داشته باشد، آن را بخواهد و از وى خواستار آن شود.(410)
ط - يك روز در ميان ، عيادت كردن
296 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
يك روز در ميان ، عيادت كنيد.(411)
297 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
يك روز در ميان و دو روز در ميان ، عيادت كنيد، مگر آن كه بيمار، شكست خورده بيمارى خويش (و حال او وخيم ) باشد.(412)
298 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
يك روز در ميان ، عيادت كنيد و اگر بيمارى بيهوش شده باشد، تا زمان به هوش آمدنش .(413)
299 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
يك روز در ميان ، عيادت كنيد و سه روز در ميان ، عيادت كنيد. بهترين عيادت ها، سبك ترين آنهاست ، مگر آن كه (حالش وخيم ) باشد، كه در اين صورت ، او را عيادت نكنند.(414)
300 - امام صادق (عليه السلام ):
در كمتر از سه روز، عيادتى نيست و آن گاه كه عيادت لازم شود، يك روز در ميان باشد. اگر هم بيمارى به درازا انجامد، بيمار به كسانش واگذارده مى شود.(415)
301 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
عيادت بيمار در روز نخست ، واجب است و پس از آن ، دل بخواه .(416)
6/4 - بيمارانى كه بر عيادت آنان تاءكيد شده است
الف - مؤ من
302 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مؤ من بر مؤ من ، هفت حق دارد كه خداوند (عزوجل )، آنها را بر او واجب ساخته است :... و يكى آن كه او را در بيمارى اش عيادت كند.(417)
303 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
حق مسلمان بر مسلمان ، پنج چيز است : پاسخ دادن سلام ، عيادت بيمار و...(418)
304 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوند (عزوجل )، در روز قيامت ، بنده اى از بندگان خويش را نكوهش ‍ مى كند و مى گويد: ((بنده من ! چه چيز تو را از اين ، بازداشت كه چون بيمار شدم ، عيادتم كنى ؟)).
بنده مى گويد: ((سبحان الله ! تو پروردگار بندگانى كه نه دردى بر تو عارض ‍ مى شود و نه بيمار مى شوى .
خداوند مى گويد: ((برادر مؤ منت ، بيمار شد و او را عيادت نكردى . به عزت و جلالم سوگند، اگر او را عيادت كرده بودى ، مرا نزد او مى يافتى و پس از آن ، خود، عهده دار حاجت هايم مى شدم و آنها را برايت بر مى آوردم ؛ و اين همه از كرامت بنده مؤ من من است و من ، خداى بخشاينده مهربانم )).(419)
305 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- در گفتگو با خداوند (در حديث قدسى ) -: خداوند فرمود: ((اى آدمى زاده ! بيمار شدم و مرا عيادت نكردى . اى آدمى زاده ! تشنه شدم و سيرابم نساختى ؟)).
گفتم : پروردگارا! آيا تو بيمار مى شوى ؟!

afsanah82
07-20-2011, 05:59 PM
فرمود: ((بنده اى از بندگانم از همه آنها كه بر روى زمين اند، بيمار مى شود و او را عيادت نمى كنند. اگر كسى او را عيادت مى كرد، عيادتش براى من مى بود؛ و بنده ام در زمين تشنه مى شود و او را آبى نمى دهند. اگر كسى او را آبى مى رساند، آب دادن به او (همانند) آب به من بود)).(420)
ب - بنى هاشم
306 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
عيادت بنى هاشم ، واجب است و زيارت آنان ، مستحب .(421)
ج - خاندان
307 - امام على (عليه السلام ):
- در توصيه هاى ايشان به فرزندش امام حسن (عليه السلام ) -: خاندانت را گرامى بدار، كه آنان ، بال و پرتواند كه با آنها پرواز مى كنى ... و به عيادت بيمارانشان برو.(422)
د - بينوايان
308 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- خطاب به ابوذر -: با بينوايان ، همنشين شو و چون بيمار شوند، عيادتشان كن .(423)
309 - سنن النسائى :
- به نقل از ابوامامه بن حنيف -: پيامبر خدا، بينوايان را عيادت مى كرد و از حال آنان مى پرسيد. (424)
6/5 - بيمارانى كه نبايد عيادت شوند
310 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
سه طايفه عيادت نشوند: گرفتار دندان درد، گرفتار چشم درد، آن كه در بدن ، دملى دارد. (425)
311 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
شرابخوار، چون بيمار شود او را عيادت نكنند.(426)
6/6 - آنچه روياروى بيمار نبايد انجام داد
312 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر كسى از شما، برادر خويش را گرفتار بلايى ببيند، خداوند (عزوجل ) را (بر سلامت خويش ) بستايد، و البته اين حمد گفتن را به گوش بيمار نرساند. (427)
313 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گرفتار شدگان به بلا را كمتر تماشا كنيد و بر آنان ، وارد نشويد و چون با آنان برخورد كرديد، راه رفتن خويش را تندتر كنيد تا آنچه بدانان رسيده است ، به شما نيز نرسد.(428)
314 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به جذاميان ، نگاه پيوسته ميفكنيد.(429)
315 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به گرفتار شدگان بلا و جذاميان ، نگاه پيوسته ميفكنيد؛ چه ، اين كار، آنان را اندوهگين مى كند. (430)
بخش سوم : مباحث مربوط به اندام ها و دستگاه هاى بدن
فصل يكم : قلب و عروق
1/1 - اشاره به حكمت نهفته در اين دستگاه
316 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
در انسان ، پاره گوشتى است كه اگر سالم باشد، همه بدن به سلامت آن ، سالم است و اگر گرفتار بيمارى باشد، همه بدن به بيمارى آن ، بيمار است : قلب انسان . (431)
317 - امام رضا (عليه السلام ):
خداوند، بدن را به هيچ دردى گرفتار نساخته ، مگر اينكه براى آن ، دارويى هم قرار داده است كه بدان ، درمان شود. هر نوع درد نيز نوعى درمان و چاره دارد؛ چرا كه اين بدن ها بر سياق يك مملكت ، ساخته شده اند. پادشاه اين سرزمين ، قلب است . رگ هايى كه در بدن و مغز وجود دارد، كارگران اند. خانه آن پادشاه ، قلب انسان است . سرزمين آن پادشاه ، بدن انسان است ، و دستان ، پاها، چشمان ، لب ها، زبان و گوش ها نيز ياران اويند. (432)
318 - امام صادق (عليه السلام ):
- خطاب به طبيب هندى -: قلب ،به شكل دانه صنوبر است ؛ زيرا وارونه است و يك سر قلب ، باريك قرار داده شده است تا به لابه لاى ريه برود و با سردى آن ، خودش را خنك كند، مبادا مغز از گرماى آن بسوزد. (433)
319 - امام صادق (عليه السلام ):
- خطاب به مفضل بن عمر -: اى مفضل ! اكنون ، قلب را برايت وصف مى كنم : بدان كه در آن ، سوراخهايى است ، سوداده شده به سمت سوراخ ‌هايى كه در ريه است ، و همين هاست كه قلب را خنك مى كند، به گونه اى كه اگر اين سوراخ ‌ها با همديگر تفاوت مى يافتند و روبروى هم نبودند، خنكا به قلب نمى رسيد و انسان مى مرد. اكنون آن صاحب انديشه و تاءمل ، روا مى داند كه بگويد چنين پديده اى ، به اهمال پديد آمده است ، و در درون خويش ، گواهى نيابد كه او را از اين پندار، باز بدارد؟!(434)
320 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
در آدمى زاده ، سيصد و شصت رگ است و از اين شمار، صد و هشتاد تا متحرك ، و صد و هشتاد تا ساكن اند. اگر آن رگ هاى متحرك ، ساكن مى بود، انسان باقى نبود و اگر هم آن رگ هاى ساكن ساكن ، تحرك مى يافت ، انسان از ميان مى رفت .(435)
321 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا، در هر روز، سيصد و شصت بار، به شمار رگهاى بدن ، خداوند را سپاس مى گفت و مى فرمود: (( پروردگار جهانيان را به فراوانى و در هر حال ، سپاس !)).(436)
322 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا فرموده است : (( در بدن آدميزاد، سيصد و شصت رگ است : صد و هشتاد تاى آن متحرك ، و صد و هشتاد تاى ديگر، ساكن اند. اگر آن رگ هاى متحرك ، ساكن بودند، انسان نمى خفت ؛ و اگر آن رگ هاى ساكن ، متحرك بودند نيز انسان نمى خفت )). پيامبر خدا، هر روز صبح ، سيصد و شصت بار مى گفت : ((خداوند جهانيان را به فراوانى و در هر حال ، سپاس !)) و شامگاهان نيز چنين مى گفت .(437)
1/2 - آنچه براى سلامت قلب و تقويت آن ، مفيد است
الف - سيب
323 - امام صادق (عليه السلام ):
اگر مردم مى دانستند در سيب چيست ، بيمارانشان را جز به آن درمان نمى كردند. بدانيد كه سيب ، بويژه ، سودمندترين چيز براى قلب و مايه شست و شوى آن است .(438)
ب - سركه
324 - امام على (عليه السلام ):
سركه ، نيكو خورشتى است ؛ زرداب را مى شكند، صفرا را فرو مى نشاند و قلب را زنده مى كند.(439)
325 - امام صادق (عليه السلام ):
سركه ، قلب را روشن مى كند.(440)
ج - انار
326 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس ناشتا انار بخورد، (آن انار)، قلبش را چهل روز روشن مى كند.(441)
ر. ك : خواص انار / ص 519 ح 1706 - 1708 و ص 521 ح 1715 و ح 1716.
د - عدس
327 - امام على (عليه السلام ):
عدس ، دل را نازك مى كند و اشك را مى افزايد.(442)
328 - الكافى :
- به نقل از فرات بن احنف -: يكى از (پيامبران ) بنى اسرائيل ، از سنگ دلى و كمى اشك به درگاه خداوند (عزوجل ) ناليد. خداوند (عزوجل ) به او وحى فرستاد كه : ((عدس بخور)). او نيز عدس خورد و از آن پس ، دلش نازك شد و اشكش جارى گشت .(443)
همچنين ، ر. ك : ص 565 (عدس ).
ه - به
329 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به بخوريد، كه دل را جلا مى دهد.(444)
330 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد خوردن به ؛ چرا كه دل را جلا مى دهد و سنگينى و تاريكى سينه را از ميان مى برد.(445)
331 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به بخوريد، كه دل را استوارى و نشاط مى بخشد،قلب را شجاعت مى دهد و فرزند را نكو مى سازد.(446)
332 - امام كاظم (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، به جعفر بن ابى طالب فرمود: ((اى جعفر! به بخور، كه قلب را قوت مى دهد و ترسو را شجاعت مى بخشد)).(447)
333 - امام على (عليه السلام ):
به ، قوت قلب و حيات دل است و ترسو را شجاعت مى بخشد.(448)
334 - امام على (عليه السلام ):
خوردن به ، نيروى قلب ضعيف است ، معده را پاك مى سازد، دل را نشاط مى دهد و ترسو را شجاعت مى بخشد.(449)
ر. ك : ص 537 (خواص به ).
و - گلابى
335 - امام صادق (عليه السلام ):
گلابى بخوريد، كه به اذن خداوند متعال ، دل را جلا مى دهد و دردهاى درون را تسكين مى بخشد.(450)
ر. ك : ص 599 (گلابى ).
ز - عسل
336 - امام على (عليه السلام ):
عسل ، شفاى هر بيمارى اى است و بيمارى اى هم در آن نيست ؛ بلغم را كم مى كند و دل را جلا مى دهد.(451)
337 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
عسل ، چه خوب نوشيدنى اى است ! قلب را مراقبت مى كند و سردى سينه را از ميان مى برد(452).(453)
ح - تلبينه (454)
338 - امام صادق (عليه السلام ):
تلبينه ، دل اندوهگين را جلا مى بخشد، چنان كه انگشتان ، عرق را از پيشانى مى زدايند.(455)
ط - بوى خوش
339 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بوى خوش ، قلب را استوارى مى بخشد و بر توان همبسترى مى افزايد.(456)
1/3 - آنچه براى سلامتى رگ ها سودمند است
الف - بادنجان
340 - امام صادق (عليه السلام ):
در هنگام خرما چينى ، فراوان بادنجان (/ بادمجان ) بخوريد؛ چرا كه شفاى هر درد است ، بر روشنى چهره مى افزايد، رگ ها را نرم مى كند و آب كمر (نيروى جنسى ) را افزون مى سازد.(457)
ب - حوك
341 - امام صادق (عليه السلام ):
حوك (458) (/باذروج ) سبزى پيامبران است . بدان مه در آن ، هشت ويژگى است ؛ هضم كننده است ؛ گرفتگى هاى عروق و مجارى را مى گشايد؛ آروغ را خوش بو مى سازد؛ دهان را بوى خوش مى بخشد؛ غذا را دوست داشتنى مى سازد؛ درد و بيمارى را از درون بدن ، بيرون مى كشد (459)؛ و امان انسان را جذام است ؛ (و) چون در درون انسان جاى گيرد، همه بيمارى ها را فرو مى نشاند.(460)
ج - انجير
342 - امام على (عليه السلام ):
خوردن انجير، رسوبات مجارى و رگ ها را نرم مى كند.(461)
د - نيشكر
343 - امام كاظم (عليه السلام ):
نيشكر، گرفتگى هاى مجارى و رگ ها را باز مى كند و هيچ بيمارى و بدى اى در آن نيست .(462)
ه - روزه
344 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد روزه ؛ چرا كه طغيان رگ ها را فرو مى نشاند و سرمستى را مى برد(463).(464)
و - شام خوردن
345 - امام صادق (عليه السلام ):
شام را وا مگذار، هر چند به سه لقمه نان و نمك باشد. هر كس يك شب شام را واگذارد، (465) يك رگ در بدن وى مى ميرد و اين رگ ، هرگز زنده نمى شود.(466)
346 - امام رضا (عليه السلام ):
در بدن ، رگى است كه آن را ((عشا (شام ))) گويند. ((اگر شخص ‍ شام خوردن را واگذارد، آن رگ تا صبح او را نفرين مى كند و مى گويد: ((خدا، تو را گرسنه بدارد، چنان كه مرا گرسنه بداشتى ، و تشنه بدارد، چنان كه تشنه ام نگاه داشتى )).(467) پس مبادا كسى از شما شام را واگذارد، هر چند به يك لقمه نان يا جرعه اى آب باشد.(468)
ر. ك : ص 533 ح 1756.
فصل دوم : مغز و اعصاب
2/1 - اشاره به حكمت مغز و دستگاه عصبى
347 - امام صادق (عليه السلام ):
- در پاسخ طبيبى فرومانده از پاسخ به اين پرسش امام كه : ((چرا كاسه سر، از چند استخوان و لايه تشكيل مى شود؟)) -: چون هر چيز درون تهى اگر يك پارچه باشد، شكستن ، زودتر به سراغش مى آيد و چون چند تكه قرار داده شود، شكستگى از آن دورتر است .(469)
348 - امام صادق (عليه السلام ):
- خطاب به مفضل بن عمر -: اگر جمجمه باز مى شد و مى توانستى مغز را ببينى ، مى ديدى كه به حجاب هايى (لايه هايى ) كه روى همديگر قرار گرفته اند، در ميان گرفته شده است تا هم آن را از عارضه ها مصون بدارد، و هم آن را استوار نگه دارد، تا بدان ، لرزش راه نيابد؛ و مى ديدى كه جمجمه ، به سان كله خودى بر آن قرار گرفته است تا آن را از اثر ضربت هاى سختى كه ممكن است به سر برسد، حفظ كند. سپس ، تاجى از مو بر روى جمجمه پوشانده شده و اين پوشش ، همانند پوستينى براى سر است كه آن را از شدت سرما و گرما، نگه مى دارد. پس چه كسى مغز را در چنين دژى جاى داده است ، مگر همو كه آن را آفريد و سرچشمه احساس ساخت و به واسطه منزلت والايى كه در بدن دارد، و نيز به واسطه مرتبه بلند و جايگاه برجسته اش آن را سزامند اين همه حفظ و مراقبت دانست ؟
اى مفضل ! چه كسى قلب را درون سينه انسان قرار داد و زرهى كه پوشش ‍ استوار آن است ، بر آن قرار داد و آن را به دنده ها و گوشت و پى اى كه بر آن است ، مصونيت داد تا جراحت و آزارى بدان نرسد؟
اى مفضل ! نيك بينديش كه چرا مغز كه جسمى رقيق است ، در لابه لاى استخوان ها حصار يافته است . آيا جز براى اين است كه از آن ، حفاظت كند و آن را مصون بدارد؟(470)
2/2 - آنچه عقل را استحكام مى بخشد
الف - باقلا
349 - امام صادق (عليه السلام ):
خوردن باقلا، استخوان هاى ساق را تراكم درونى مى دهد، توان مغز را افزون مى سازد و خون تازه توليد مى كند.(471)
ب - روغن ماليدن
350 - امام على (عليه السلام ):
روغن ، پوست را نرم مى كند، و بر توان مغز مى افزايد، مجارى آب را در بدن مى گشايد، كثافت پوست را از ميان مى برد و رنگ را روشن مى كند.(472)
351 - امام صادق (عليه السلام ):
روغن بنفشه ، مغز را نيرو مى بخشد.(473)
ج - حجامت
352 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
حجامت عقل را افزون مى كند و بر قدرت حافظه مى افزايد.(474)
353 - امام على (عليه السلام ):
حجامت ، بدن را صحت مى دهد و عقل را استحكام مى بخشد.(475)
د - سركه
354 - امام صادق (عليه السلام ):
ما با سركه آغاز مى كنيم ، چنان كه شما با نمك آغاز مى كنيد؛ چرا كه سركه ، عقل را استحكام مى بخشد.(476)
ه - سركه شراب
355 - امام صادق (عليه السلام ):
سركه شراب ، لثه را تقويت مى كند، جنبندگان شكم را مى كشد و عقل را استحكام مى بخشد.(477)
و - سداب
356 - امام كاظم (عليه السلام ):
سداب (478)، عقل را افزون مى كند.(479)
357 - الكافى :
- به نقل از محمد بن عمرو بن ابراهيم ، از امام باقر (عليه السلام ) يا امام كاظم (عليه السلام ) -: (نزد او) از سداب نام برده شد. فرمود: ((بدانيد كه در آن ، منافعى است : افزون بر عقل و فراوان ساختن هوش ، هر چند كه آب كمر را بد بو مى كند)).(480)
ز - چغندر
358 - امام رضا (عليه السلام ):
- درباره فوايد چغندر -: عقل را استحكام مى بخشد و خون را تصفيه مى كند.(481)
ح - مسواك زدن
359 - امام باقر (عليه السلام ):
مسواك زدن ، بلغم را مى برد و عقل را افزون مى كند.(482)
ط - خرفه
360 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد خرفه ، كه زيركى دهد و اگر تنها يك چيز باشد كه عقل را افزون مى كند، همان است .(483)
ى - كدو
361 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد كدو؛ چرا كه عقل را افزون سازد و مغز را بزرگ مى كند.(484)
362 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد كدو؛ چرا كه عقل را مى پالايد و مغز را مى افزايد.(485)
363 - امام على (عليه السلام ):
كدو بخوريد؛ چرا كه مغز را افزون مى كند.(486)
ر. ك : ص 585 (كدو).
ك - كرفس
364 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد كرفس ؛ چرا كه اگر بنا بود تنها يك چيز عقل را افزون كند، آن همين بود.(487)
ل - كندر
365 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به زنان آبستن خود، كندر بدهيد؛ چرا كه عقل كودك را افزون مى كند.(488)
366 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد كندر؛ چرا كه ... عقل را افزون مى كند، ذهن را ذكاوت مى دهد، چشم را جلا مى بخشد و فراموشى را از ميان مى برد.(489)
367 - امام رضا (عليه السلام ):
فراوان كندر بخوريد، آن را در دهان نگه داريد و بجويد. براى من ، جويدن آن ، دوست داشتنى تر است ؛ بلغم معده را مى زدايد و آن را تميز مى كند، عقل را استحكام مى بخشد و غذا را مى گوارد.(490)
ر. ك : ص 340 (غذاهايى كه براى جنين ، سودمند است ).
م - گوشت
368 - امام صادق (عليه السلام ):
گوشت ، گوشت مى روياند و بر عقل مى افزايد؛ و هر كس آن را چند روز واگذارد، عقلش تباه شود.(491)
2/3 - آنچه بر توان ذهن مى افزايد
369 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس ناشتا به خوردن مويز مداومت كند، فهم و حافظه و ذهن ، روزى او مى شود و از بلغم وى ، كاسته مى شود.(492)
370 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به بخوريد؛ چرا كه ذهن را افزون مى كند.(493)
371 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد كندر؛ چرا كه ... عقل را افزون مى كند و ذهن را ذكاوت مى دهد.(494)
372 - امام صادق (عليه السلام ):
انار را با پيه (495) آن بخوريد؛ چرا كه معده را مى پالايد و ذهن را افزون مى كند.(496)
373 - الكافى :
- به نقل از محمد بن على همدانى -: مردى در خراسان ، نزد امام رضا (عليه السلام ) بود. در اين هنگام ، نزد ايشان سفره اى گستردند كه در آن ، سركه و نمك بود. امام (عليه السلام ) با سركه آغاز كرد. آن مرد گفت : فدايت شوم ! به ما فرموده اى كه با نمك ، آغاز كنيم .
فرمود: ((اين ، همانند آن (يعنى نمك ) است . سركه ، ذهن را استحكام مى بخشد و عقل را افزون مى كند)).(497)
ر. ك : ح 376.
2/4 - آنچه حافظه را تقويت مى كند
الف - مويز
374 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس ناشتا بر خوردن مويز مداومت كند، فهم و حافظه و ذهن ، روزى او مى شود و از بلغم وى ، كاسته مى شود(498)
ر. ك : ص 526 (خواص خوردن مويز در حالت ناشتا).
ب - عسل
375 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس حافظه مى خواهد، عسل بخورد.(499)
376 - الفقه المنسوب للامام الرضا (عليه السلام ):
عالم امام كاظم (عليه السلام ) فرمود: ((در عسل ، درمان هر دردى است . هر كس ناشتا يك قاشق عسل بخورد، اين عسل ، بلغم را پايان مى دهد، صفرا را فرو مى نشاند، مانع از تلخه سياه (سودا) مى شود و ذهن را صفا مى بخشد، و اگر كه همراه با كندر خورده شود، حافظه را نكو مى سازد)).(500)
ج - كرفس
377 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
كرفس ، انسدادها را مى گشايد، دل را طراوت مى دهد، حافظه مى آورد و ديوانگى ، جذام ، پيسى و ترس را دور مى كند.(501)
378 - الدروس :
- در بيان فوايد كرفس -: روايت شده كه كرفس ، حافظه مى آورد، دل را طراوت مى دهد و ديوانگى ، جذام و پيسى را دور مى كند.(502)
د - حجامت
379 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
حجامت ، عقل را افزون مى كند و بر قدرت حافظه مى افزايد.(503)
ه - ساير عوامل تقويت حافظه
380 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
سه چيز، حافظه را افزون مى كند و بلغم را از ميان مى برد: قرائت قرآن ، عسل و كندر.(504)
381 - امام على (عليه السلام ):
سه چيز، بلغم را از ميان مى برد و حافظه را افزون مى كند: مسواك زدن ، روزه گرفتن و قرائت قرآن .(505)
ر. ك : ص 148 ح 388.
2/5 - آنچه فراموشى مى آورد
382 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- در سفارش هاى ايشان به على (عليه السلام ) -: اى على ! هفت چيز است كه فراموشى مى آورد: خوردن سيب ترش ، خوردن گشنيز و پنير و پس مانده موش ، خواندن نوشته هاى روى قبر، راه رفتن ميان دو زن ، افكندن شپش ، حجامت در گودى پس سر، و ادرار كردن در آب راكد.(506)
383 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
ده چيز، فراموشى مى آورد: خوردن پنير، خوردن پس مانده موش ، خوردن سيب ترش و گشنيز،(507) حجامت در گودى پس سر، راه رفتن ميان دو زن ، نگريستن به دار آويخته ، بيدار خوابى ، و خواندن سنگ قبرها.(508)
384 - امام باقر (عليه السلام ):
كوتاه كردن ناخن ، از آن رو لازم است كه پناهگاه شيطان است و فراموشى از آن پديد مى آيد.(509)
385 - امام رضا (عليه السلام ):
فراوان خوردن گوشت حيوان وحشى و گاو، خشكى عقل ، سرگشتگى فهم ، كندى ذهن و فراوانى فراموشى مى آورد.(510)
386 - مكارم الاخلاق :
در حديث است كه سيب ، فراموشى مى آورد؛ چرا كه در معده نوعى چسبندگى ايجاد مى كند.(511)
387 - امام كاظم (عليه السلام ):
خوردن سيب و گشنيز، فراموشى مى آورد.(512)
2/6 - آنچه براى پيشگيرى از فراموشى ، سودمند است
388 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
پنج چيز، فراموشى را از ميان مى برد و بر حافظه مى افزايد و بلغم را نيز مى برد: مسواك زدن ، روزه گرفتن ، قرائت قرآن ، (و خوردن ) عسل و كندر.(513)
389 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد كندر؛ چرا كه ... عقل را افزون مى كند، ذهن را ذكاوت مى دهد، چشم را جلا مى بخشد و فراموشى را از ميان مى برد.(514)
390 - كنز العمال :
- به نقل از عبد الله بن جعفر -: مردى نزد على بن ابن ابى طالب (عليه السلام ) آمد و از فراموشى ، اظهار ناراحتى كرد. فرمود: ((بر تو باد كندر، كه دل را شجاعت مى بخشد و فراموشى را از ميان مى برد)).(515)
391 - امام صادق (عليه السلام ):
سه چيز، فراموشى را از ميان مى برد و حافظه به بار مى آورد(516)
392 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كس بخواهد فراموشى اش كم شود و داراى حافظه اى قوى شود، هر روز، سه قطعه زنجبيل به عسل در آميخته بخورد و در هر روز، با غذاى خويش ، چيزى كه با خردل (517) تهيه شده نيز ميل كند. هر كس هم بخواهد عقل وى افزون شود، هيچ روزى از خانه بيرون نرود، پس از آنكه ناشتا سه هليله سياه با شكر طبرزد بجود(518).(519)
2/7 - آنچه اعصاب را استحكام مى بخشد
الف - خوردن مويز
393 - الاختصاص :
- به نقل از ابو هند دارى -: طبق روى پوشيده اى به پيامبر خدا اهدا كردند. پوشش را از آن برداشت و سپس فرمود: ((به نام خدا بخوريد. مويز، چه نيكو خوراكى است ، كه اعصاب را استحكام مى بخشد!... (520)
394 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد مويز، چرا كه تلخه را مى زدايد، بلغم را مى برد، پى را استحكام مى دهد، رنجيدگى و خستگى را از ميان بر مى دارد، خوى را خوش ‍ مى سازد، دل را پاك و پيراسته مى دارد واندوه را مى برد.(521)

afsanah82
07-20-2011, 05:59 PM
ب - خوردن گوشت گوسفند همراه با شير
395 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس به ضعفى در قلب يا بدن خويش گرفتار آمد، گوشت گوسفند همراه با شير بخورد؛ چرا كه اين خوراك ، هر درد و عارضه اى را از اندام وى بيرون مى برد، تن او را تقويت مى كند و لثه هاى او را نيز استحكام مى دهد.(522)
2/8 - آنچه پى را نرم مى كند
396 - امام رضا (عليه السلام ):
فايده حمام كردن آن است كه به اعتدال مى انجامد، چرك را مى زدايد، پى و رگ ها را نرم مى سازد، اندام هاى بزرگ را تقويت مى كند، و مواد زايد و عفونت ها را نيز ذوب مى كند.(523)
2/9 - آنچه براى سر درد سودمند است
الف - شستن سر با خطمى
397 - امام صادق (عليه السلام ):
شستن سر با خطمى ، مايه ايمنى از سر درد است .(524)
398 - امام كاظم (عليه السلام ):
شستن سر با خطمى در روز جمعه ، از سنت است ، روزى را سرشار مى سازد، فقر را باز مى دارد، مو و پوست را نكو مى كند و مايه ايمنى از سر درد است .(525)
ب - نوشيدن آب نيم گرم (ولرم )
399 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا به هنگام افطار، با حلوايى آغاز مى كرد و بدان ، روزه مى گشود. اگر حلوا نمى يافت ، با شكرينه اى ديگر يا چند دانه خرما؛ و اگر نيز يافت نمى شد، با آب نيم گرم . آن گاه مى فرمود: ((اين ، معده و جگر را پاك مى كند... و سر درد را از ميان مى برد)).(526)
ج - شستن پاها با آب سرد
400 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
شستن پاها با آب سرد پس از بيرون آمدن از حمام ، مايه ايمنى از سر درد است .(527)
د - ماليدن روغن بنفشه
401 - امام صادق (عليه السلام ):
چه خوب روغنى است روغن بنفشه ! درد را از سر و چشمان مى برد. آن را به خود بماليد.(528)
402 - الكافى :
به نقل از على بن اسباط، در حديثى كه سند آن را به معصوم رساند -، ماليدن روغن بنفشه به ابروها، سر درد را از ميان مى برد.(529)
ه - حضاب كردن با حنا
403 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
حنا، خضاب اسلام است ؛ (ثواب ) عمل مؤ من را مى افزايد، سر درد را از ميان مى برد، چشم را تيزبين مى كند، قدرت آميزش را افزون مى سازد؛ و مهتر گياهان خوش بو در دنيا و آخرت است .(530)
و - استعمال انفيه
404 - امام على (عليه السلام ):
شستشوى دهان و بينى ، سنت و مايه پاكى دهان و بينى است و انفيه كردن ، مايه سلامت سر و پاكسازى بدن و همه انواع سر درد است .(531)
405 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا، چون سر درد مى كرد، به روغن كنجد، انفيه مى كرد.(532)
406 - طب الائمه (عليهم السلام ):
- به نقل از على بن يقطين -: به امام رضا (عليه السلام ) كه در سرم ، سردى شديدى حس مى كنم ، به گونه اى كه چون بادى به من مى خورد، چيزى نمى ماند كه از هوش بروم .
امام در پاسخ برايم چنين نوشت : ((بر تو باد انفيه عنبر و زنبق ، پس از غذا خوردن ، تا به اذن خداوند - جل جلاله - عافيت يابى )).(533)
ز - حجامت
407 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
حجامت در سر، درمانى براى ديوانگى ، جذام ، شب كورى ، پيسى و سر درد است .(534)
408 - المعجم الكبير:
- به نقل از سلمى خدمتگذار پيامبر خدا -: هر گاه كسى از ما از سر درد، اظهار ناراحتى مى كرد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمود: ((برو حجامت كن ))؛ و چون كسى از ما پا درد داشت ، مى فرمود: ((برو آن را به حنا خضاب كن )).(535)
همچنين بنگريد به : ص 218 ح 680
ح - كاسنى
409 - الكافى :
- به نقل از محمد بن اسماعيل -: از امام رضا (عليه السلام ) شنيدم كه فرمود: ((كاسنى ، شفاى هزار درد است ؛ و دردى در درون آدميزاد نيست ، مگر اين كه كاسنى ، آن را به كلى از ميان ببرد)).
روزى امام (عليه السلام ) براى يكى از خدمتكاران كه گرفتار تب و سر درد مى شد، كاسنى خواست و فرمود تا آن را آرد كنند، سپس آن را بر روى كاغذى قرار داد و روغن بنفشه بر رويش ريخت و اين مخلوط را بر پيشانى شخص گذاشت .
آن گاه فرمود: ((بدانيد كه اين ، تب را مى برد، براى سر درد، سودمند است و آن را از ميان بر مى دارد)).(536)
ر. ك : ص 217 ح 676 -
ط - خوردن ماهى تازه
410 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كس از درد شقيقه و شكم درد مى ترسد، نبايد در تابستان و زمستان ، خوردن ماهى تازه را به تاءخير افكند(537).(538)
2/10 - آنچه ديوانگى فرزند را در پى مى آورد
411 - امام رضا (عليه السلام ):
آميزش پس از آميزش ، بى آنكه ميان آن غسلى صورت پذيرفته باشد، ديوانگى فرزند را در پى مى آورد.(539)
412 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
براى مرد، مكروه است كه پس از احتلام ، با زن همبسترى كند، مگر اينكه از احتلام پيشين ، غسل كرده باشد؛ چه ، اگر چنين كند و فرزندش ديوانه زاده شود، جز خويش را نكوهش نكند.(540)
413 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- در سفارش هاى ايشان به امام على (عليه السلام ) -: اى على ! در آغاز، ميان و پايان ماه با همسرت همبسترى مكن ؛ چه ، (در اين صورت ) ديوانگى ، جذام و تباه مغزى به سوى وى و فرزندش خواهد شتافت .(541)
2/11 - آنچه مانع ديوانگى مى شود
الف - نمك
414 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- در سفارش هاى ايشان به امام على (عليه السلام ) -: اى على ! غذا را با نمك ، آغاز كن و با نمك ، پايان ده ؛ چه ، هر كس غذاى خويش را با نمك آغاز كند و با نمك پايان دهد، از هفتاد و دو نوع از انواع بلا كه جذام ، ديوانگى و پيسى از آن جمله است ، به دور باشد.(542)
ر. ك : ص 255 (بهداشت پوست / آغاز كردن غذا با نمك ).
ب - بوييدن نرگس
415 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
(گل ) نرگس را ببوييد، هر چند در روز يك بار، هر چند در هفته يك بار، هر چند در ماه يك بار، هر چند در سال يك بار، و هر چند در همه عمر، يك بار؛ چرا كه در قلب ، هسته اى از ديوانگى ، جذام و پيسى وجود دارد و بوييدن نرگس ، آن را دور مى كند.(543)
ج - كوتاه كردن سبيل و ناخن در هر جمعه
416 - امام صادق (عليه السلام ):
در هر جمعه ، اندكى از سبيل و ناخن هاى خود را بگير؛ و اگر هم چيزى وجود نداشته باشد، آن را (كمى ) بساى ، ديوانگى ، جذام و پيسى به تو نمى رسد.(544)
د - آبى كه از دهان كودك مى ريزد
417 - امام صادق (عليه السلام ):
- در بيان نعمت هايى كه خداوند متعال به انسان بخشيده است -: اما آن آبى كه از دهان كودكان مى ريزد، خود، موجب بيرون رفتن رطوبتى است كه اگر در بدن هايشان مى ماند، در آنان پديده هايى گران رخ مى داد. چنان كه مى بينيد برخى كسان رطوبت بر آنان غلبه يافته و آنان را به مرز پخمگى ، ديوانگى و آشفته عقلى و بيمارى هاى مختلف ديگرى چون : سست اندامى و كج دهانى و همانند آنها رانده است . از اين روى ، خداوند، آن رطوبتى را كه در خردسالى از دهان كودكان فرو مى ريزد، زمينه سلامت و تن درستى آنان در بزرگسالى قرار داده ، و بدين سان ، بر خلق خويش به آنچه از آگاهى نداشته اند، منت نهاده و بدانچه از شناختش فرو مانده اند، به ايشان لطف كرده است . آنان ، اگر نعمت هاى خداوند بر خويش را مى شناختند، اين شناخت ، ايشان را از فرو غلتيدن به نافرمانى او باز مى داشت . پس ، پاكا خدايى كه چه نعمت هاى گرانى داده و بر سزاواران و نا سزاواران ، ارزانى داشته است . او از آنچه بى عقيده گان مى پندارند، بسيار والاتر و فراتر است !(545)
ر. ك : ص 258 (بهداشت پوست / گياه سنا).
2/12 - آنچه سستى اندام مى آورد
الف - خوردن خربزه در حالت ناشتا
418 - امام رضا (عليه السلام ):
خوردن خربزه ، ناشتا، سست اندامى - پناه بر خدا - بر جاى مى گذارد.(546)
ب - غسل با آب سرد پس از خوردن ماهى
419 - امام رضا (عليه السلام ):
غسل كردن با آب سرد پس از خوردن ماهى ، سست اندامى در پى مى آورد.(547)
همچنين ، ر. ك : ص 319 (آنچه پيش از آميزش ، بايسته است / انتخاب زمان مناسب ).
2/13 - آنچه مانع سست اندامى مى شود
الف - خوردن خرما پس از خوردن ماهى
420 - الكافى :
- به نقل از سعيد بن جناح ، از يكى از وابسته هاى امام صادق (عليه السلام ) -: (امام (عليه السلام )) چند خرمايى خواست و خورد. سپس فرمود: ((اشتهايى نداشتم ؛ اما ماهى خورده بودم )).
سپس فرمود: ((هر كس در حالى بخوابد كه ماهى خورده و در پى آن ، چند خرما يا مقدارى عسل نخورده است ، تا صبح ، رگ سست اندامى بر او غلبه خواهد داشت )).(548)
ب - سرفه
421 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چهار چيز را خوشايند مداريد:(549)... و سرفه را؛ چرا كه فلج را ريشه كن مى كند.(550)
ج - دعا
422 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- خطاب به انس -: آيا نمى خواهى دعايى به تو بياموزم كه هر گاه نماز صبح گزاردى ، آن را سه بار بگويى تا خداوند، جذام ، پيسى ، سست اندامى و كورى را از تو دور كند؟ بگو ((خداوندا! از پيشگاه خويش ، مرا راه نماى ، از فضل خود، بر من فرو بار، از رحمت خويش ، نعمتى سر شارم ده ، و از بركات خود، بر من نازل فرماى )).(551)
2/14 - آنچه از كژ دهانى ايمنى مى دهد
423 - مكارم الخلاق :
درباره پيامبر خدا، چنين روايت شده كه داروى هضم كننده (552) و آويشن و سياه دانه خواست . چون مواد سفيده دار(553) يا غذايى كه سنگين بود، مى خورد اين مواد را با هم آسياب كرده ، آرد آن را با نمك نيم كوفته همراه مى كرد و غذاى خويش را بدان آغاز مى كرد و مى فرمود: ((چون اين دارو را بخورم ، باكى از اين ندارم كه چه چيزى خورده باشم )).
او مى فرمود: همين دارو معده را تقويت مى كند، بلغم را از ميان بر مى دارد و مايه ايمنى از كژى دهان است )).(554)
ر. ك : ص 319 (آنچه پيش از آميزش ، بايسته است / انتخاب زمان مناسب ).
2/15 - آنچه براى درمان وحشت ، سودمند است
424 - طب الائمه (عليهم السلام ):
- به نقل از محمد بن مسكان حلبى -: امام صادق (عليه السلام )، در پاسخ يكى از دوستدارانش كه گفته بود: اى پسر پيامبر خدا! من دخترى دارم كه دلم به حال او مى سوزد، و پيوسته نگران او هستم و او، شب و روز، در بسيارى از اوقات ، آشفته خاطر است . اگر مصلحت مى دانى ، براى او از خداوند، عافيت مسئلت فرما، براى آن دختر، دعا كرد و سپس فرمود: ((به او بگو رگزنى كند؛ چرا كه از اين كار، سود خواهد برد)).(555)
فصل سوم : چشم
3/1 - اشاره به حكمت نهفته در چشم
425 - امام على (عليه السلام ):
از (خلقت ) اين انسان ، در شگفت آييد! با تكه اى پيه مى بيند، با پاره گوشتى سخن مى گويد، به كمك قطعه استخوانى ، مى شنود و از سوراخى ، نفس ‍ مى كشد.(556)
426 - امام صادق (عليه السلام ):
- در مناظره با طبيب هندى -: پيشانى ، از مو تهى است ، از آن رو كه محل رسيدن نور به چشمان است ؛ و در آن چين و چروك قرار داده شده است ، بدان كه سبب كه عرق فرو ريخته شده از سر را در خود، محبوس سازد و مانع رسيدن آن به چشمان شود، تا بدان وقت كه انسان ، عرق خويش را پاك كند، آن سان كه نهرهاى زمين ، آب ها را در خود، محبوس مى سازند.
ابروها در بالاى چشمان قرار داده شده اند تا نور را بدان اندازه كه بسنده است ، به چشمان راه دهند. اى هندى ! مگر نمى بينى آن كه نور بر وى چيره مى شود، دست خويش را بر فراز چشمان مى گيرد تا نور، بدان اندازه كه بسنده است ، از زير آن به چشمان راه گشايد؟
بينى در ميان دو چشم قرار داده شده است تا نور را در ميان دو چشم ، به دو بخش مساوى قسمت كند.
چشم همانند بادام است ، تا ميل بتواند دارو را در داخل آن جريان دهد و بيمارى (عفونت ) از آن بيرون آيد. اگر چشم ، مربع شكل يا دايره اى بود، نه ميل در داخل آن حركت مى كرد، نه دارو به همه آن مى رسيد، و نه بيمارى از درون آن خارج مى شد.(557)
427 - امام صادق (عليه السلام ):
- خطاب به مفضل بن عمر -: اى مفضل ! اكنون به اين حواسى كه خداوند از ميان همه آفريدگان ، آنها را به انسان اختصاص داده و بدين واسطه ، او را بر ديگران گرامى داشته است ، بنگر. چگونه چشمان انسان به سان چراغ هايى كه فراز مناره است ، در سر انسان قرار گرفته تا قادر بر مطالعه اشيا باشد و در اندام هاى پايين تر (از قبيل دست و پا) قرار نگرفته است تا آفت ها بدان نرسد و از پرداختن مستقيم به كار و حركت ، چيزهايى بدان ها برسد كه ناتوانش سازد، در آن ، اثر گذارد و از آن بكاهد. چشم ها در اندام هاى ميانى بدن (چون شكم و پشت ) نيز قرار نگرفته است تا چرخش آنها به سوى چيزها و نگاهشان به سوى اشيا، دشوار باشد. بدين سان ، از آن رو كه جاى چشم ما هيچ كدام از اين اندام ها نبوده ، عالى ترين جاى حواس ، همان سر است كه خود، به صومعه حواس مى ماند.
حواس نيز پنج چيز قرار داده شده كه پنج چيز را درك مى كند تا چيزى از اين محسوسات ، از كف نرود. چشم آفريده شده است تا رنگ ها را درك كند، هيچ سودى در آن ها متصور نبود.
گوش آفريده شده تا صداها را درك كند. اگر صداها وجود داشتند و گوش ‍ نبود كه آنها را ادراك كند، ديگر هيچ نيازى به آنها نبود و هيچ مقصودى را بر آورده نمى ساختند. ديگر حواس نيز چنين اند.
از سويى ديگر نيز همين حقيقت ، صادق است . اگر چشم وجود داشت ، ولى رنگ ها وجود نمى داشتند، چشم را هيچ خاصيتى نبود؛ يا اگر گوش ‍ وجود داشت ، ولى صداها وجود نمى داشتند گوش را هيچ جايگاهى نبود. پس ببين كه چگونه اين حواس و محسوس ها با همديگر اندازه و همسان شده اند و هر حسى را محسوسى است كه بر آن ، اثر مى گذارد و هر محسوسى را نيز حسى است كه آن را درك مى كند.
با وجود اينها، چيزهايى همانند نور و هوا، واسطه ميان حواس و محسوس ها آفريده شده اند كه حواس ، جز به كمك آنها كامل نمى شوند؛ چه ، اگر نورى كه رنگ را بر چشم آشكار سازد، نبود، چشم نمى توانست رنگ را درك كند و اگر هوايى كه صدا را به گوش برساند، نبود، گوش نيز نمى توانست صدا را درك كند.
پس آيا بر هر كس كه نگاهى درست بيفكند و فكر خويش را به كار گيرد، پوشيده مى ماند كه پديده اى چون فراهم بودن حواس و محسوس هاى همسان و همنواخت با يكديگر، و نيز فراهم شدن چيزهاى ديگر كه حواس ‍ به كمك آنها كامل مى شود و توصيف آنها را گفتم ، مى تواند از چيزى جز هدفدارى و اندازه گيرى از جانب خداى لطيف آگاه ، سر چشمه گرفته باشد؟
اى مفضل ! در زندگى نابينايان و خللى كه در كارشان روى مى دهد، انديشه كن و ببين كه چگونه چنين كسى ، نه جاى گام هاى خويش را مى بيند، نه پيش روى خود را مى بيند، نه ميان رنگ ها تفاوت مى گذارد، نه چشم اندازهاى زيبا و زشت را از هم باز مى شناسد، نه اگر از سويى به او حمله برند، گودالى را كه پيش پايش هست ، مى بيند، نه اگر ضربه شمشيرى به سويش فرود آيد، دشمن و ضربت او را مى بيند، و نه به انجام دادن كارهايى چون : نوشتن ، داد و ستد و زرگرى راهى مى يابد، تا آنجا كه اگر كار آيى ذهنى وى نبود، به پاره سنگى افتاده بر زمين مى مانست ...
اى مفضل ! در پلك چشم ، تامل كن و بنگر كه چگونه به سان پوشش ، بر آن قرار گرفته و چگونه مژه گاه ها به آويخته گاه هاى ريسمان مى مانند و چه سان خداوند، چشم را در درون غار خويش نشانده و پرده موهايى (كه اطراف آن است )، بر آن افكنده است .(558)
3/2 - عوامل برخى از بيمارى هاى چشم
428 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
آن كه در مسئله ((قضا و قدر))(559) بنگرد، حكايت كسى را دارد كه به خورشيد، خيره مى شود. هر اندازه بيشتر بدان چشم بدوزد، بينايى وى ، بيشتر از ميان مى رود.(560)
429 - امام رضا (عليه السلام ):
خوردن ترنج در هنگام شب ، چشم را انحراف مى دهد و كژ چشمى مى آورد.(561)
430 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- در سفارش هاى ايشان به امام على (عليه السلام ) -: اى على ! مبادا كسى در هنگام آميزش به شرمگاه همسر خويش بنگرد؛ بلكه بايد در هنگام آميزش ، چشم فرو هلد؛ چرا كه نگريستن به شرمگاه ، كورى فرزند را در پى مى آورد.(562)
431 - امام على (عليه السلام ):
مبادا كسى از شما به درون شرمگاه همسر خويش بنگرد؛ چه ، شايد چيزى ببيند كه ناخوشايندش آيد و شايد هم كورى بياورد.(563)
432 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- از سفارش هاى ايشان به امام على (عليه السلام ) -: اى على ! بعد از ظهر با همسرت نزديكى مكن ، كه اگر در اين هنگام برايتان فرزندى تقدير شود، كژ چشم خواهد بود، و شيطان نيز به كژ چشمى انسان ، شادمان مى گردد.(564)
433 - امام رضا (عليه السلام ):
در اوايل شب ، چه زمستان و چه پاييز، با زنان نزديكى مكن ؛ چرا كه معده و رگ ها (در اين هنگام )، پر است و اين كار، ناستوده است و از آن بيم ... ضعف بينايى و سست خردى مى رود.(565)
ر. ك : ص 172 (آنچه چشم را جلا مى دهد و تقويت مى كند / كوتاه كردن مو).
3/3 - پيشگيرى از برخى بيمارى هاى چشم
434 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چهار چيز را ناخوشايند مداريد:... چشم درد؛ چرا كه رگ هاى كورى را قطع مى كند(566).(567)
435 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس در روز پنج شنبه و شنبه ، ناخن هاى خود را كوتاه كند و قدرى از سبيل خود را بگيرد، از دندان درد و درد چشم در امان باشد.(568)
436 - امام باقر (عليه السلام ):
هر كس به گرفتن ناخن در هر پنج شنبه مداومت ورزد، چشم درد نمى گيرد.(569)
437 - كتاب من لا يحضره الفقيه :
عبدالله بن ابى يعفور به امام صادق (عليه السلام ) گفت : فدايت شوم ! گفته مى شود هيچ چيز به اندازه تعقيبات ميان طلوع سپيده و طلوع خورشيد، سبب نزول روزى نشده است .
فرمود: ((آرى ؛ اما تو را بهتر از اين آگاه سازم : گرفتن سبيل و كوتاه كردن ناخن در روز جمعه . كوتاه كردن ناخن ها در روز پنج شنبه نيز چشم درد را دور مى كند)).(570)
438 - امام صادق (عليه السلام ):
كوتاه كردن ناخن ها در روز جمعه ، از جذام و پيسى و كورى ، ايمن مى دهد. اگر هم نيازى به كوتاه كردن نبود، آنها را بساى .(571)
439 - الكافى :
- به نقل از على بن اسباط، از خلف -: امام رضا (عليه السلام )، مرا در خراسان ديد، در حالى كه چشم درد داشتم .
فرمود: ((آيا مى خواهى تو را به كارى رهنمون شوم كه اگر آن را انجام دهى ، چشمانت درد نكند؟)).
گفتم : چرا.
فرمود: ((در هر روز پنج شنبه ، قدرى از ناخن هايت بگير)).
راوى گويد: من آن كار را انجام دادم و از آن پس تا امروز كه اين روايت را نقل مى كنم ، به چشم درد، مبتلا نشده ام .(572)
440 - امام صادق (عليه السلام ):
سرمه كشيدن در هنگام خواب ، مايه ايمنى از آب (چشم ) است .(573)
441 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس با سرمه اثمد آميخته ناشده و با مشك بخوابد، براى هميشه ، تا زمانى كه بر اين حالت مى خوابد، از آب سياه در امان مى ماند.(574)
442 - امام صادق (عليه السلام ):
مرد، چون روزه بگيرد، چشمانش از جاى خويش مى رود(575) و چون با شيرينى روزه بگشايد، ديگر بار، چشمانش به جاى خويش باز مى گردد.(576)
443 - مكارم الاخلاق :
- به نقل از ابو بصير، از امام صادق (عليه السلام ) -: فراوانى عطسه شخص ‍ را از پنج چيز، ايمن مى سازد، نخستين آنها جذام است ؛ دوم ، بادهاى بد خيمى كه در سر و صورت جاى مى گيرد؛ سوم آنكه مايه ايمنى از جاى گرفتن آب در چشم مى شود؛ چهارم آن كه از سختى حفره هاى بينى ، مصونيت مى دهد؛ و پنجم آن كه از بيرون آمدن مو از چشم ، ايمنى مى دهد.
فرمود: ((اگر دوست داشتى كه عطسه ات كم شود، با روغن مرزنجوش ، انفيه كن )).
پرسيدم : چه مقدار؟
فرمود: ((به اندازه يك دانگ (577) ))
راوى گويد: اين كار را پنج روز انجام دادم و (عارضه ام ) از ميان رفت .(578)
3/4 - آنچه براى درمان بيمارى هاى چشم سودمند است
444 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
قارچ ، از گياهان بهشتى است و آبش براى چشم درد، سودمند است .(579)
445 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
قارچ ، از همان ((من ))، و ((من )) از بهشت است (580) و آبش ‍ نيز شفايى براى چشم است .(581)
446 - مسند ابن حنبل :
- به نقل از عثمان -: پيامبر خدا، در باره محرم اجازه داد (يا فرموده ) كه اگر چشم درد داشته باشد، مرهم گياه سبر بر چشم خويش بنهد.(582)
447 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر محرم چشمش درد گرفت ، بر آن مرهم گياه سبر بنهد.(583)
448 - طب الائمه (عليهم السلام ):
- به نقل از ذريح -: مردى نزد امام باقر (عليه السلام ) از سفيدى اى در چشمش اظهار ناراحتى كرد. فرمود: ((قدرى توتياى هندى : قدرى جوش ‍ كوره (ريم ) سيم و زر، و قدرى سنگ سرمه مخصوص بردار و سهمى هليه زرد و سهمى نيز نمك تركى (نمك بلور) (همراه آن ) و هر يك از آنها را جداگانه در آب باران ، خوب بساب و سپس ، همه را پس از سابيدن به هم درآميز و از آن سرمه ساز. اين (كار)، به اذن خداوند (عزوجل ) سفيدى عارض بر چشم را از ميان مى برد، گوشت چشم را تصفيه مى كند و از هر بيمارى اى مى پالايد)).(584)
449 - الكافى :
- به نقل از جميل بن صالح -: به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : دختر جوانى داريم كه ستاره را به سان كهكشان مى بيند.
فرمود: ((خوب ! و گاه نيز آن را به سان يك دانه مى بيند))(585).
گفتم چشمش ضعيف شده است .
فرمود: ((آن را به گياه سبر و تلخه (586) و كافور، به سهم هاى برابر، سرمه كن )).
وى را بدان چيزها سرمه كرديم و برايش سودمند افتاد.(587)
450 - الكافى :
- به نقل از ابن محبوب ، از راوى ديگرى -: مردى كه چشم درد داشت ، بر امام صادق (عليه السلام ) وارد شد. امام (عليه السلام ) به او فرمود: ((چرا از اين سه چيز: گياه سبر، كافور و تلخه ، غافلى ؟)).
مرد، آن كار را انجام داد و چشم درد او از بين رفت .(588)
451 - طب الائمه (عليهم السلام ):
از عمر بن توبه ، از پدرش ، درباره امام صادق (عليه السلام ) نقل شد كه مردى نزد آن حضرت از سفيدى اى در چشمش ، دردى در دندانش و بادى در مفصل هايش اظهار ناراحتى كرد. امام (عليه السلام ) به او فرمود كه قدرى فلفل سفيد و قدرى دار فلفل ،(589) از هر كدام به وزن يك درهم ، و نيز به وزن يك درهم نشادر بر دارد.

afsanah82
07-20-2011, 05:59 PM
(سپس فرمود:) ((همه اينها را بساب و غربال كن و در هر چشمى از اين مخلوط، سه ميل سرمه كن و دمى آن را نگه دار كه به اذن خداوند (عزوجل )، سفيدى را ريشه كن مى كند، گوشت چشم را تميز مى كند و درد را تسكين مى دهد. پس چشمانت را با آب سرد بشوى و در پى آن ، با سرمه سياه ، سرمه كن )).(590)
452 - الكافى :
- به نقل از ابن ابى عمير -: از سليم ، وابسته على بن يقطين ، نقل شده كه وى (احتمالا على بن يقطين )، از درد چشم در رنج بود. پس امام كاظم (عليه السلام )، خود و بى آن كه وى ، اطلاعى داده باشد يا پرسيده باشد، براى وى چنين نوشت : ((چه چيز تو را از سرمه ابو جعفر (امام باقر (عليه السلام )) باز مى دارد؟ يك سهم كافور رباحى ،(591) يك سهم سبر اصقطرى (592) كه با هم آرد و بر پارچه اى حرير، غربال مى شوند و به همان اندازه كه از سنگ سرمه ، بر چشم كنند، از اين مخلوط نيز چشم را ماهى يك بار، سرمه كند تا هر دردى را كه در سر هست ، فرود آورد و از بدن ، بيرون برد)).
وى (ابن يقطين ) به اين مخلوط سرمه مى كرد و از آن پس تا زنده بود، چشم درد نداشت .(593)
453 - امام صادق (عليه السلام ):
بنفشه ، چه نيكو روغنى است ! درد را از سر و از چشمان مى برد. آن را به خود بماليد.(594)
همچنين ، ر. ك : ص 217 ح 676 و ص ح 681 و ص (عناب ).
3/5 - آنچه چشم را جلا مى دهد و تقويت مى كند
3/5 - 1 - به
454 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به بخوريد و به همديگر هديه دهيد؛ چرا كه چشم را جلا مى دهد و دوستى را در دل مى روياند.(595)
455 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خوردن به ، تيرگى چشم را از ميان مى برد.(596)
3/5 - 2 - خرما
456 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- درباره خواص خرماى برنى -: اين جبرئيل است كه به من خبر مى دهد كه در اين خرمايتان نه ويژگى است :(597)... و بر شنوايى و بينايى تان مى افزايد.(598)
3/5 - 3 - پياز
457 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر به آبادى اى وبا زده در آمديد و از وباى (599) آن ترسيديد، بر شما باد پياز آن ؛ چرا كه چشم را جلا مى دهد...(600).(601)
3/5 - 4 - كندر
458 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد كندر؛ چرا كه گرمازدگى را از قلب مى زدايد... و ديده را جلا مى دهد و فراموشى را از ميان مى برد.(602)
3/5 - 5 - گوشت
459 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گوشت ، شنوايى و بينايى را افزون مى كند.(603)
460 - امام باقر (عليه السلام ):
خوردن گوشت ، شنوايى ، بينايى و قدرت را افزون مى كند.(604)
ر. ك : ص 608 ح 1984 و 1987،
ر. ك : ص 609 ح 1991.
3/5 - 6 - مرزنگوش
461 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چه نيكو گياهى است مرزنگوش ! در زير پايه هاى عرش مى رويد و آبش ‍ شفاى چشم است .(605)
3/5 - 7 - آب زمزم
462 - الدعوات :
از ابن عباس چنين نقل شده است : خداوند، پيش از روز قيامت ، همه آب هاى شيرين را مى خشكاند، مگر زمزم ، كه آبش تب و سر درد را از ميان مى برد و نگريستن در آن ، چشم را جلا مى دهد.(606)
3/5 - 8 - سرمه كشيدن با سنگ سرمه ((اثمد))
463 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
سرمه كشيدن چشمان ، ديده را جلا مى دهد.(607)
464 - امام حسين (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به من فرمود: ((فرزندم ! به پشت بخواب تا شكمت كوچك شود، آب را به مكيدن بنوش تا خوردنت بر تو گوارا آيد، به شمار دفعات فرد، سرمه بكش تا چشمانت روشن شود و يك روز در ميان ، روغن بزن تا به سنت پيامبر خويش ، عمل كرده باشى )).(608)
465 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
سه چيز، قدرت بينايى را افزون مى كند: سرمه كشيدن به اثمد، نگريستن به سبزى ، و نگاه كردن به چهره زيبا.(609)
466 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر تو باد سرمه ؛ چرا كه موى را بر مى روياند و چشم را تقويت مى كند.(610)
467 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد سرمه با اثمد؛ چرا كه مايه روييدن مو، از ميان رفتن آلودگى و صفا يافتن ديده است .(611)
468 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اثمد، بهترين چيزى است كه با آن سرمه مى كنيد؛ چرا كه ديده را جلا مى دهد و مو بر مى روياند.(612)
469 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به سرمه اثمد خوش بو شده با مشك ، سرمه بكشيد، كه ديده را جلا مى دهد و مو بر مى روياند.(613)
470 - امام باقر (عليه السلام ):
سرمه كشيدن به اثمد، بوى خوش را مى سازد و مژه گاه ها را استحكام مى بخشد.(614)
471 - امام صادق (عليه السلام ):
عربى باده نشين كه او را ((قليب )) مى گفتند و آبريزش چشم داشت ، نزد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد. به او فرمود: ((اى قليب ! مى بينم چشمانت آبريزش دارد. بر تو باد سرمه اثمد، كه روشنايى چشم است )).(615)
472 - امام صادق (عليه السلام ):
سرمه اثمد، چشم را جلا مى دهد، موى بر مى روياند و اشك ريزش را مى برد.(616)
473 - امام صادق (عليه السلام ):
سرمه مو بر مى روياند، اشك ريزش را مى خشكاند، آب دهان را گوارا مى سازد و ديده را جلا مى دهد.(617)
474 - امام صادق (عليه السلام ):
سرمه ، مو بر مى روياند، ديده را تيزى مى بخشد، و انسان را بر طولانى ساختن سجده ، يارى مى رساند.(618)
475 - سنن الترمذى :
- به نقل از ابن عباس -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، سرمه دانى داشت كه با آن ، در هنگام خفتن ، هر چشم را سه بار سرمه مى كشيد.(619)
476 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر گاه كسى از شما سرمه كشيد، به شمار دفعات فرد، سرمه بكشد.(620)
همچنين ، ر. ك : ص 165 (آنچه براى درمان برخى بيمارى هاى چشم ، سودمند است ).
همچنين ر. ك : ص 211 (آنچه دهان را خوش بو مى كند / سرمه كشيدن ).
3/5 - 9 - مسواك زدن
477 - امام صادق (عليه السلام ):
بر شما باد مسواك زدن ؛ چرا كه ديده را جلا مى دهد.(621)
478 - امام صادق (عليه السلام ):
مسواك زدن ، اشك ريزش را مى برد و ديده را جلا مى دهد.(622)
همچنين ، ر. ك : ص 204 ح 618 و ص 205 ح 621 و 622.
3/5 - 10 - شستن دست ها، پيش و پس از غذا خوردن
479 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
شستن دست پيش از غذا خوردن ، فقر را مى زدايد، و پس از غذا خوردن ، غم و اندوه را مى برد و چشم را سلامت مى بخشد.(623)
480 - امام على (عليه السلام ):
شستن دست ها پيش و پس از غذا... ديده را جلا مى دهد.(624)
3/5 - 11 - كوتاه كردن موها
481 - امام كاظم (عليه السلام ):
موى سر اگر بلند شود، ديده به ضعف مى گرايد و فروغ نورش مى رود؛ اما كوتاه كردن مو، ديده را جلا مى دهد و بر فروغ نور آن مى افزايد.(625)
ر. ك : ص 281 ح 907.
3/5 - 12 - خضاب بستن به حنا
482 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به حنا خضاب ببنديد؛ چرا كه ديده را جلا مى دهد، مو بر مى روياند، بو را خوش مى سازد و همسر مرد را آرامش ‍ مى بخشد.(626)
483 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خرج كردن يك درهم براى خضاب ، بهتر از انفاق يك درهم در راه خداست . اين كار، چهار فايده دارد: بو را از گوش ها دور مى كند، پرده (تاريكى ) را از برابر ديده كنار مى زند و آن را جلا مى دهد...(627)
484 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
حنا، خضاب اسلام است ؛ بر (ثواب ) عمل مومن مى افزايد، سر درد را از ميان مى برد، چشم را تيز بين مى كند، قدرت آميزش را افزون مى سازد و مهتر گياهان خوش بو در دنيا و آخرت است .(628)
3/5 - 13 - پوشيدن كفش
485 - امام صادق (عليه السلام ):
كفش ، مايه سلامت ديده است .(629)
486 - امام صادق (عليه السلام ):
به پا كردن كفش ، قدرت بينايى را افزون مى كند.(630)
ر. ك : ص 333 (آنچه از توان جنسى مى كاهد / كفش مشكى ).
3/5 - 14 - حجامت
487 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
حجامت در سر، شفاى از هفت چيز است ، آن گاه كه بر شخص ، عارض ‍ شود: ديوانگى ، جذام ، پيسى ، چرت آلودگى ، دندان درد، سر درد و تيرگى اى كه شخص در چشم احساس مى كند.(631)
488 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چه نيكو درمانى است حجامت ! خون را مى برد، ديده را جلا مى دهد و پشت را سبك مى كند.(632)
489 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چه نيكو عادتى است حجامت ! ديده را جلا مى دهد و درد را مى برد.(633)
3/5 - 15 - نگريستن به قرآن
490 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس پيوسته به قرآن بنگرد، تا زنده است ، از بهره بينايى برخوردار مى شود.(634)
491 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس قرآن را از رو بخواند، از بهره بينايى برخوردار است و از گناه پدر و مادرش كاسته مى شود، هر چند كافر باشند.(635)
492 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس قرآن را با نگريستن در آن بخواند، از بهره بينايى برخوردار مى شود.(636)
3/5 - 16 - نگريستن به زنان زيباروى و سبزه
494 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
نگريستن به صورت زنان زيباروى و به سبزه ، بينايى را افزون مى كند.(637)
494 - امام كاظم (عليه السلام ):
سه چيز ديده را جلا مى دهد: نگريستن به سبزه ، نگريستن به آب جارى و نگريستن به روى نيكو.(638)
495 - امام صادق (عليه السلام ):
- خطاب به مفضل بن عمر -: در رنگ آسمان و درستى تدبيرى كه در آن است ، بينديش . اين رنگ ، سازگارترين رنگ با چشم و تقويت كننده ترين رنگ براى آن است ، تا جايى كه يكى از سفارش هاى طبيبان به كسانى كه عارضه اى بدانان رسيده و به بينايى آنان ضرر رسانده ، اين است كه پيوسته به رنگ سبز و سبزى كه مايل به سياه است ، بنگرند. طبيبان چيره دست ، براى كسانى كه چشمشان خسته است نيز اين نسخه را تجويز كرده اند كه : ((در ظرف سبزى كه پر آب است ، بنگريد)).(639)
3/5 - 17 - نماز شب
496 - امام صادق (عليه السلام ):
نماز شب ، روى را نيكو مى سازد، اندوه و غم را مى برد و ديده را جلا مى دهد.(640)
3/5 - 18 - آيه الكرسى
497 - امام على (عليه السلام ):
اگر كسى از شما چشمانش ناراحت بود، آيه الكرسى بخواند و در دل ، نيت شفا كند. به خواست خداوند، بهبود خواهد يافت .(641)
همچنين ، ر. ك : ص 533 ح 1756.
3/6 - فايده هاى گريه براى كودكان
498 - امام صادق (عليه السلام ):
- خطاب به مفضل بن عمر -: اى مفضل ! از سودى كه در گريه براى كودكان هست ، آگاه شو و بدان كه در مغز كودكان ، رطوبتى است كه اگر بماند، براى آنان ، رخدادهايى سخت و بيمارى هايى (اعم از نابينايى و جز آن ) پديد مى آورد. از اين رو گريه ، آن رطوبت را از سر آنان روان مى سازد و اين خود، تندرستى و سلامت چشم را برايشان در پى مى آورد. اكنون ، آيا اين احتمال وجود ندارد كه كودك ، از گريه خود سود ببرد و پدر و مادرش ، اين را ندانند و در تلاش پيگير باشند كه او را ساكت كنند و خواسته هاى وى را بر آورند تا گريه نكند، در حالى كه نمى دانند گريه ، برايش كارآمدتر و خوش فرجام تر است ؟(642)
فصل چهارم : گوش
4/1 - اشاره به حكمت نهفته در آن
499 - امام على (عليه السلام ):
از (آفرينش ) اين انسان ، در شگفت آييد! با تكه اى پيه مى بيند، با پاره گوشتى سخن مى گويد، با قطعه استخوانى مى شنود، (و) از سوراخى نفس ‍ مى كشد.(643)
500 - امام صادق (عليه السلام ):
- خطاب به مفضل عمر -: اى مفضل ! بينديش ... كه چرا درون گوش ، به سان يك زندان پيچ در پيچ است ؟ مگر جز براى آن است كه صدا در آن ، پياپى روان شود و سر انجام ، به شنوايى برسد، و نيز براى آن كه شتاب باد را در هم شكند و به گوش ، صدمه نرساند.(644)
4/2 - حكمت موجود در مايع گوش
501 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوند - تبارك و تعالى -... تلخى را در دو گوش ، مانعى براى حفاظت مغز، قرار داد. هيچ جنبنده اى نيست كه در آن بيفتد، مگر اين كه راه خروج را مى جويد؛ اما اگر اين نبود، آن جنبنده به مغز مى رسيد.(645)
502 - امام صادق (عليه السلام ):
خداوند - تبارك و تعالى -... گوش ها را تلخ قرار داد؛ و اگر اين نبود، جنبندگان بر آن هجوم مى بردند و مغز وى را مى خوردند.(646)
503 - امام صادق (عليه السلام ):
خداوند، از سر منت ، بر آدمى زاده در گوش وى ، تلخى قرار داده ؛ و اگر اين نبود، جنبندگان ، بدان در مى آمدند و مغز وى را مى خوردند.(647)
504 - امام صادق (عليه السلام ):
خداوند (عزوجل )، گوش ها را تلخ قرار داد تا هر چه بدان ها در مى آيد، بميرد؛ و اگر اين نبود، حشرات (خزنده ) آدمى زاده را مى كشتند.(648)
4/3 - پيشگيرى از برخى بيمارى هاى گوش
505 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كس مى خواهد گوش هايش درد نگيرد، به هنگام خواب در آنها پنبه بگذارد.(649)
4/4 - آنچه براى برخى بيمارى هاى گوش ، سودمند است
506 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
سداب براى درد گوش ، مفيد است .(650)
507 - طب الائمه (عليهم السلام ):
- به نقل از ابراهيم بن محمد -: يكى از اولياء، نزد يكى از ائمه (عليه السلام ) از درد گوش و خروج چرك و خون از آن ، اظهار ناراحتى كرد.
امام (عليه السلام ) فرمود: ((قدرى پنير كاملا كهنه بردار، آن را خوب نرم كن و بساب . سپس با شير زن درآميز. آنگاه بر آتش ملايم ، گرم كن و سپس ، قطره هايى از آن را در گوشى كه از آن خون مى آيد، بريز. به خواست خداوند (عزوجل ) بهبود خواهد يافت )).(651)
508 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خرج كردن يك درهم براى خضاب ، بهتر از انفاق يك درهم در راه خداست . اين كار، چهارده خواصيت دارد:... باد را از گوش ها دور مى كند.(652)
فصل پنجم : دستگاه تنفس
5/1 - اشاره به حكمت نهفته در بينى
509 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوند - تبارك و تعالى - سردى را در سوراخ ‌هاى بينى قرار داد تا هيچ چيز را در سر وا مگذارد، مگر اين كه آن را بيرون بكشد.(653)
510 - امام على (عليه السلام ):
از اين انسان ، در شگفت آييد! با تكه اى پيه مى بيند، با پاره گوشتى سخن مى گويد، با تكه استخوانى مى شنود، (و) از سوراخى نفس ‍ مى كشد.(654)
511 - امام صادق (عليه السلام ):
سوراخ بينى ، در پايين آن قرار داده شده است تا بيمارى (عفونت )هايى كه از مغز فرو مى آيد، از آن پايين بيايد و بوها از آن بالا برود و به مشام برسد، در حالى كه اگر اين سوراخ در بالاى بينى بود، نه بيمارى اى از آن به زير مى آمد و نه بويى را حس مى كرد.(655)
512 - امام صادق (عليه السلام ):
خداوند - تبارك و تعالى - در سوراخ ‌هاى بينى ، آب (مخاط) قرار داد تا به كمك آن ، نفس ، بالا و پايين برود و شخص ، بوى خوش را از بد باز شناسد.(656)
513 - امام صادق (عليه السلام ):
خداوند (عزوجل )، بينى را سرد و مخاطى قرار داد تا هيچ دردى را در سر، فرو مگذارد، مگر اين كه بيرونش آورد؛ و اگر اين نبود، مغز سنگين ، مى شد و كرم مى افتاد.(657)
5/2 - اشاره به حكمت نهفته در حنجره
514 - امام صادق (عليه السلام ):
- خطاب به مفضل بن عمر -: اى مفضل ! در صدا و كلام و فراهم بودن ابزارهاى آن در انسان ، فراوان انديشه كن . حنجره ، همانند لوله اى براى بيرون آمدن صداست و زبان ، لب ها و دندان ها، براى شكل گرفتن حروف و آواها. مگر نمى بينى هر كس دندان هايش بيفتد، نمى تواند ((سين )) را درست ادا كند و هر كس داراى لب نباشد، نمى تواند ((فاء)) را درست بگويد و هر كس زبانش سنگين باشد نمى تواند ((راء)) را به فصاحت ادا كند؟
همانند چيز به اين پديده ، يك سر سرناى بزرگ است . حنجره به نى آن مى ماند. ريه ، همانند آن انبانى است كه دميدن را انجام مى دهد تا هوا به نى درآيد، اندام هايى هم كه بر ريه فشار وارد مى آورند تا صدا (از حنجره ) بيرون آيد، همانند آن انگشت هايى است كه انبان را مى فشرد تا هوا در نى درآيد و لب ها و دندان هايى هم كه صدا را به حروف و آواها بدل كنند، به انگشت هايى مى مانند كه در دهانه نى حركت مى كنند تا از ناى نى ، آهنگ بسازند. البته هر چند در دلالت و تعريف ، مخرج صدا را به اين سرنا تشبيه كنند، اما در حقيقت ، اين سرناست كه بايد به مخرج صدا تشبيه شود.
اكنون تو از آوايى كه براى ساخت كلام و ايجاد حروف در اندام ها هست ، آگاه ساختم ؛ اما در اين اندام ها، افزون بر آنچه ياد آور شدم ، منافعى ديگر نيز هست :
حنجره ، جايى است كه اين نسيم ، از آن به سوى ريه راه مى گشايد تا با تنفس ‍ دائمى - كه اگر اندكى متوقف شود، انسان مى ميرد - قلب را باد بزند و خنكش گرداند.
با زبان ، مزه ها احساس مى شود و انسان ، مى تواند آنها را از هم باز شناسد و هر يك را به تنهايى تشخيص دهد: شيرين را از تلخ ، ترش را از ملس ، شور را از گوارا، و خوش مزه را از بد مزه ؛ افزون بر اين كه همين اندام ، بر فرو بردن آسان خوردنى ها و نوشيدنى ها يارى مى رساند.
دندان ها، غذا را مى جوند تا نرم شود و گوارش آن ، آسان گردد. دندان ها با وجود اين ، تكيه گاهى براى لب هايند كه از درون دهان ، آنها را نگه مى دارد و تقويت مى كند. گواه آن كه مى بينى كسى كه دندان هايش ريخته ، لب هايش ‍ نيز افتاده و حركت آنها نابه سامان است . با لب ها نوشيدنى مكيده مى شود تا آنچه از نوشيدنى ها به درون مى رسد، به اندازه و سنجيده باشد؛ نه يك باره به درون فرو ريزد و شخص از آن گلوگير گردد يا درون را بيازارد. دو لب ، افزون بر اين ، به دو لنگه در هماهنگ مى مانند كه بر روى دهان ، بسته مى شوند و انسان ، هر گاه بخواهد، آنها را باز مى كند و هر گاه بخواهد، مى بندد.
در آنچه از اين حقايق وصف كرديم ، اين نكته روشن مى شود كه هر يك از اين اندام ها، به گونه اى ويژه عمل مى كنند و هر يك ، منافعى چند دارند، آن سان كه يك ابزار، به چند كار مى آيد؛ همانند تيشه كه هم در نجارى از آن استفاده شود، هم در كندن و هم در ديگر كارها... .
اى مفضل ! چه كسى در حلق ، دو روزن قرار داده است : يكى براى خروج صدا - و اين همان حلقوم (ناى ) است كه به ريه مى پيوندد - و ديگرى براى گذر غذا - و اين ، مرى است كه به معده مى پيوندد و غذا را بدان مى رساند -؛ و (چه كسى ) بر حلقوم سرپوشى قرار داده است (زبان كوچك )، تا نگذارد غذا به ريه برسد و (شخص را) بكشد؟
چه كسى ريه را خنك كننده سستى ناپذير و بى توقف قلب ، قرار داده است تا نگذارد حرارت در قلب ، جاى گيرد و به نابودى بينجامد؟(658)
5/3 - اشاره به حكمت نهفته در شش ها
515 - امام صادق (عليه السلام ):
- به طبيب هندى -: قلب به شكل ميوه صنوبر است ؛ زيرا وارونه است . يك سر قلب ، باريك قرار داده شده است تا لابه لاى ريه برود و با سردى آن خنك شود، مبادا كه مغز از گرماى آن بسوزد. ريه ، دو پاره قرار داده شده است تا قلب ، در لابه لاى فشارگاه هاى آن قرار گيرد و با حركت آن ، خنك شود.(659)
516 - امام صادق (عليه السلام ):
عقل از قلب است ، اندوه از جگر، نفس از ريه .(660)
5/4 - جلوگيرى از بعضى بيمارى هاى بينى و حنجره
517 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چون كسى از شما وضو مى گيرد، آب را به بينى خويش ببرد و بيرون افكند.(661)
518 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر گاه كسى از شما از خواب برخيزد، وضو بسازد و سه بار آب در بينى بچرخاند و بيرون بريزد؛ چرا كه شيطان در بن بينى (662) جاى مى گيرد.(663)
519 - امام على (عليه السلام ):
شستشوى دهان و بينى ، سنت و مايه پاكى دهان و بينى است و انفيه كردن ، مايه سلامت سر و پاكسازى بدن و همه انواع سر درد است .(664)
520 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كس مى خواهد گوش هايش و نيز زبان كوچكش فرو نيفتد، هيچ گاه شيرينى نخورد، مگر اين كه پس از آن ، سركه غرغره كند.(665)
5/5 - آنچه براى درمان برخى بيمارى هاى بينى و حنجره ، مفيد است
521 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوند (عزوجل ) به موسى بن عمران ، وحى فرستاد كه : ((غذا را با نمك ، آغاز كن و با نمك ، پايان ده ؛ چرا كه در نمك ، درمان هفتاد درد است كه كمترين آنها ديوانگى ، جذام ، پيسى ، گلو درد، دندان درد و شكم درد باشد)).(666)
522 - المستدرك :
- به نقل از جابر -: زنى نزد پيامبر خدا آمد و گفت : اى پيامبر خدا! اين كودك ، گلو درد دارد.
فرمود: ((حلق هاى فرزندان خويش را مسوزانيد. بر شما باد قسط(667) هندى و بر داع (668). با آنها برايش انفيه كنيد)).(669)
523 - المستدرك :
- به نقل از جابر -: زنى با فرزندش نزد عايشه بود و از سوراخ ‌هاى بينى آن كودك ، خون مى آمد. در اين هنگام پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در آمد. پرسيد: ((اين را چه شده است ؟)).
گفت : گلو درد دارد.
فرمود: ((واى بر شما! كودكان خويش را مكشيد. هر مادرى كه فرزندش به گلو درد گرفتار شود، قدرى بستك هندى بردارد و در آب بسايد و سپس به كودك انفيه كند)).
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، سپس عايشه را به اين كار، امر فرمود. او اين كار را با كودك انجام داد و وى ، بهبود يافت .(670)
524 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد مرزنگوش ! آن را ببوييد، كه براى ناتوانان از بويايى ، خوب است .(671)
525 - امام صادق (عليه السلام ):
براى گلودرد، چيزى همانند شورباى شير نيافته ايم .(672)
ر. ك : ص 559 و 560 ح 1841 و 1842.
5/6 - فوايد زكام
526 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
زكام ، سربازى از سربازان خداوند (عزوجل ) است كه خداى عزوجل ، آن را به سركوب درد بر مى انگيزد و درد را از ميان مى برد.(673)
527 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا، زكام را درمان نمى كرد و مى فرمود: ((هيچ كس نيست كه رگى از جذام در او نباشد؛ و چون زكام به شخص برسد، اين رگ را در هم مى كوبد)).(674)
ر. ك : ص 260 (تاثير زكام و عطسه در پيشگيرى از بيمارى هاى پوستى ).
ص 267 (تاثير زكام در پيشگيرى از جذام ).

afsanah82
07-20-2011, 06:00 PM
5/7 - آنچه انسان را از زكام حفظ مى كند
528 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كس مى خواهد در همه زمستان از زكام ايمن بماند، هر روز، سه لقمه عسل با موم آن بخورد. .. و نرگس ببويد؛ چرا كه از زكام ، ايمنى مى دهد. سياه دانه نيز چنين است .
اما اگر زكام در تابستان پيش آيد، در هر روز، يك خيار بخورد و از نشستن در آفتاب ، خوددارى ورزد.(675)
5/8 - آنچه براى درمان زكام ، سودمند است
529 - امام صادق (عليه السلام ):
پنبه اى را به روغن بنفشه آغشته مى كنى و به هنگام خفتن در نشيمنگاهت مى گذارى . به خواست خداوند، براى زكام ، سودمند است .(676)
530 - طب الائمه (عليهم السلام ):
- به نقل از ابراهيم بن ابى يحيى ، از امام صادق (عليه السلام ) -: از زكام نزد امام (عليه السلام ) اظهار ناراحتى كردم . فرمود: ((كرده اى از كرده هاى خداوند، و سربازى از سربازان خداست كه خداوند، آن را به پيكار با بيمارانى در تن تو برانگيخته ، تا آن را از جاى بركند. پس چون آن را از ميان بركند، بر تو باد به وزن يك دانگ (677) شونيز و نيم دانگ كندس ،(678) كه آرد گردد و به بينى رانده شود. اين كار، زكام را از ميان مى برد. اگر هم مى توانى هيچ درمانى برايش به كار نگيرى ، اين كار را بكن ؛ چرا كه آن منافعى بسيار دارد.(679)
5/9 - فايده هاى عطسه
531 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
عطسه كردن ، براى بيمار، نشان بهبود و راحت بدن است .(680)
532 - امام صادق (عليه السلام ):
عطسه فراوان ، شخص را از پنج چيز، ايمن مى بخشد: نخستين آنها جذام است ؛ دوم ، بادهاى بدخيمى كه در سر و صورت ، جاى مى گيرند؛ سوم آن كه مايه ايمنى از ريزش آب در چشم مى شود؛ چهارم آن كه از سختى (681) حفره هاى بينى مصونيت مى دهد؛ و پنجم آن كه از بيرون آمدن مو در چشم ، ايمنى مى دهد.(682)
533 - الفقه المنسوب للامام الرضا (عليه السلام ):
بدان كه علت عطسه آن است كه خداوند، چون بنده اى را نعمتى دهد و او سپاسگذارى از آن را از ياد ببرد، خداوند، بادى بر او چيره مى سازد كه در تن وى مى چرخد و سرانجام ، از سوراخهاى بينى او بيرون مى آيد و شخص ، خداوند را بر آن عطسه ، سپاس گويد و خدا، اين سپاس گفتن را سپاس آن نعمت قرار مى دهد. همچنين ، هيچ كس عطسه نمى كند، مگر اين كه غذايش گوارا مى شود.(683)
534 - كمال الدين :
- به نقل از نسيم ، بانوى خدمتگذار امام عسگرى (عليه السلام ) -: يك شب پس از ميلاد صاحب الزمان (عليه السلام )، هنگامى كه در حضور وى (امام زمان ) رسيدم و نزد او عطسه اى كردم ، به من فرمود: ((خدايت رحمت كناد!))
از اين دعا، شادمان شدم . پس به من فرمود: ((آيا به تو درباره عطسه ، مژده اى ندهم ؟)).
گفتم : چرا، سرورم .
فرمود: ((آن (به معناى ) در امان بودن از مرگ تا سه روز است )).(684)
535 - الكافى :
- از احمد بن محمد، از يكى از دوستانش نقل شده كه وى نيز مردى از اهل سنت روايت كرده است -: با ابو عبد الله (امام صادق (عليه السلام )) همنشينى داشتيم ؛ و به خداوند سوگند، مجلسى پر بارتر از نشست با او نديدم .
روزى به من گفت : ((عطسه از كجا بيرون مى آيد؟)).
گفتم : از بينى .
گفت : ((نادرست گفتى )).
پرسيدم : فدايت شوم ! از كجا بيرون مى آيد؟
گفت : ((از همه بدن ، آن سان كه نطفه از همه بدن ، سرچشمه مى گيرد و از آلت ، بيرون مى زند)).
سپس فرمود: ((آيا نمى بينى كه انسان چون عطسه مى كند همه اندام هايش تكان مى خورد؟ كسى كه عطسه كند، تا هفت روز از مرگ ، در امان است )).(685)
5/10 - عطسه زيانبار
536 - امام صادق (عليه السلام ):
هر عطسه اى براى بدن ، سودمند است ، تا زمانى كه شمار آنها از سه افزون نشده است ؛ اما چون از سه افزون شود، درد و بيمارى است .(686)
5/11 - آنچه براى عطسه هاى فراوان ، سودمند است
537 - مكارم الاخلاق :
- به نقل از ابوبصير -: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((اگر دوست دارى كه عطسه هايت كم باشد، با روغن مرزنگوش ، انفيه كن )).
پرسيدم : به چه مقدار؟
فرمود: ((به مقدار يك دانگ )).
من ، اين كار را پنج روز انجام دادم و اين حالت در من از ميان رفت .(687)
5/12 - آنچه براى درمان سرفه ، سودمند است
538 - الكافى :
- به نقل از محمد بن اذينه -: مردى نزد امام صادق (عليه السلام ) از سرفه اظهار ناراحتى كرد، در حالى كه من نيز حضور داشتم . امام (عليه السلام ) به او فرمود: ((در كف دست خود، قدرى كاشم (نوعى زيره كوهى ) و به همان اندازه ، شكر بريز و براى يك يا دو روز، اين سفوف (688) را بخور.
پس از اين ماجرا، آن مرد را ديدم . گفت : تنها يك بار اين كار را انجام دادم كه آن حالت ، از ميان رفت .(689)
5/13 - آنچه سل مى آورد
539 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
(خوردن ) سر استخوان هاى نرم پرندگان ، سل مى آورد.(690)
540 - امام صادق (عليه السلام ):
خوردن (691) ماهى ، سل (692) مى آورد.(693)
541 - الكافى :
- به نقل از سعد بن سعد -: به امام رضا (عليه السلام ) گفتم : ما اشنان (694) مى خوريم .
فرمود: ((ابوالحسن (امام كاظم (عليه السلام )) چون دست و دهان خود را مى شست ، لب هاى خويش را جمع مى كرد.(695) در اين (گياه )، ويژگى هاى ناخوشايندى است : سل مى آورد، آب كمر را مى برد و زانوها را سست مى كند)).(696)
542 - الكافى :
- به نقل از سليمان جعفرى -: چنان بيمار شدم كه گوشت تنم تحليل رفت . در همين زمان ، (روزى ) بر امام رضا (عليه السلام ) - درودهاى خدا بر او باد - وارد شدم . فرمود: ((آيا خوش دارى كه گوشتت باز گردد؟)).
گفتم : آرى .
فرمود: ((يك روز در ميان ، حمام كن ، كه گوشتت باز مى گردد؛ اما مبادا به اين كار (به صورت روزانه ) عادت كنى ؛ چرا كه اعتياد به حمام ، سل مى آورد(697).(698)
543 - غريب الحديث :
در حديث آمده : غبار دامن زن بدكار، سل مى آورد.(699)
5/14 - آنچه از سل ، پيشگيرى مى كند
544 - امام باقر (عليه السلام ):
پوشيدن موزه ،(700) مايه ايمنى از سل است .(701)
545 - امام صادق (عليه السلام ):
عادت داشتن به پوشيدن موزه ، مايه ايمنى از سل است .(702)
5/15 - آنچه براى درمان سل سودمند است
546 - طب الائمه (عليهم السلام ):
- به نقل از احمد بن بشاره -: حج گزاردم و به مدينه رفتم . آن جا وارد مسجد النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ) شدم و به ناگاه ، امام كاظم (عليه السلام ) را ديدم كه در كنار منبر نشسته است . به او نزديك شدم ، بر سر و دستانش بوسه زدم و به او سلام كردم . او سلامم را پاسخ داد و فرمود: ((با بيمارى ات چطورى ؟)).
گفتم : هنوز، از آن در رنجم . من پيش تر، سل داشتم .
فرمود: ((اين دارو را در مدينه بگير، پيش از آن كه روانه مكه شوى ؛ چه ، در اين صورت ، در حالتى به مكه خواهى رسيد كه به اذن خداوند متعال ، بهبود يافته اى )). من دوات و كاغذ بيرون آوردم و او برايمان چنين املا فرمود: ((مقاديرى همانند از سنبل ، قاقله ،(703) زعفران ، آككرا،(704) بنج (705) و پلخم سفيد (خربق )(706) و از همين پيمانه ، دو واحد گاوكشك (ابرفيون )(707) برداشته ، آرد مى شود و بر پارچه اى حرير غربال مى گردد. آن گاه ، از آن با عسلى كه كف رويش برداشته شده ، خميرى ساخته مى شود و در هنگام خواب ، به اندازه يك نخود از آن در آب گرم (به بيمار) خورانده مى شود. از اين (محلول )، تنها سه شب نخواهى خورد كه به اذن خداوند (عزوجل ) بهبود خواهى يافت )).
من ، اين كار را انجام دادم و خداوند، بلا را از من راند و به اذن خداوند متعال ، بهبود يافتم .(708)
5/16 - آنچه تنگى نفس مى آورد
547 - امام رضا (عليه السلام ):
پرخورى از تخم مرغ آب پز نفس تنگى و نفس بريدگى مى آورد(709).(710)
5/17 - آنچه براى درمان تنگى نفس ، سودمند است
548 - طب الائمه (عليهم السلام ):
- به نقل از مفضل بن عمر -: از امام صادق (عليه السلام ) پرسيدم : اى پسر پيامبر خدا! در هنگام راه رفتن ، نفس تنگى شديدى مرا مى آزارد تا جايى كه گاه در فاصله ميان خانه خود و خانه شما، دوبار مى نشينم .
فرمود: ((اى مفضل ! براى اين عارضه ، ادرار شتر شيرده بخور)).
من از آن خوردم و خداوند، بيمارى ام را زدود.(711)
5/18 - آنچه براى درمان ذات الجنب سودمند است
549 - صحيح البخارى :
- به نقل از ام قيس -: همراه با يكى از كودكانم و در حالى كه به سبب گلو درد، كام وى را با انگشت فشرده بودم ، بر پيامبر خدا وارد شدم . فرمود: ((چرا كام كودكان خود را چنين مى فشريد و بالا مى آوريد؟ بر شما باد كه از اين عود هندى (712) بهره بريد. در اين چوب ، هفت درمان است كه يكى از آنها (درمان ذات الجنب (713) است )).(714)
550 - سنن الترمذى :
- به نقل از زيد بن ارقم -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به ما فرمود: ((ذات الجنب را با بستك دريايى و روغن زيتون ، درمان كنيم )).(715)
551 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس سداب (716) بخورد و بر آن بخوابد، از سرگيجه و ذات الجنب ، ايمن باشد.(717)
فصل ششم : دهان و دندان
6/1 - اشاره به حكمت نهفته در دهان و دندان
امام صادق (عليه السلام ): سبيل و لب ، در بالاى دهان قرار گرفته است تا مانع رسيدن آنچه از مغز فرو مى ريزد، به دهان شود، مبادا كه طعم خوراك و نوشيدن ، بر انسان ، ناگوار گردد و آن را وا گذارد...
دندان جلو تيز قرار داده شده است ؛ زيرا به واسطه آن ، كار قطع كردن صورت مى پذيرد؛ و دندان هاى آسيا، پهن قرار داده شده اند؛ زيرا آسياب كردن و جويدن ، به كمك آنها انجام مى گيرد؛ و نيش بلندتر است تا تكيه گاه دندان جانبى و دندان جلو باشد و به سان استوانه اى در يك مبنا.(718)
553 - امام صادق (عليه السلام ):
- خطاب به مفضل بن عمر -: اى مفضل ! در اين آسياهايى كه براى انسان قرار داده شده است ، بينديش . برخى از آنها تيز هستند تا غذا را ببرند و قطعه قطعه كنند، برخى پهن اند تا غذا را بجوند و نرم كنند. هيچ يك از اين دو ويژگى ، مفقود نيستند؛ چرا كه به هر دو آنها نياز است .(719)
ر. ك : ص 182 (اشاره به حكمت نهفته در حنجره ).
6/2 - بهداشت دهان و دندان
6/2 - 1 - خلال كردن
الف - تاءكيد بر خلال كردن
554 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
جبرئيل ، بر من به (پيام وحيانى درباره ) خلال ، نازل شد.(720)
555 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خوشا بر كسانى از امت من كه خلال كنند!(721)
556 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
رحمت خداوند بر كسانى كه پس از غذا و در وضو، خلال مى كنند!(722)
557 - امام كاظم (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((رحمت خدا بر خلال كنندگان !))
پرسيده شد: اى پيامبر خدا! خلال كنندگان چه كسانى اند؟
فرمود: ((آنان كه از غذا، خلال مى كنند؛ چه ، اگر چيزى از غذا در دهان بماند، تغيير مى كند و بويش فرشته را مى آزارد)).(723)
558 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خوشا به حال آنان كه از غذا، خلال مى كنند! بر فرشته ، هيچ چيز سخت تر از باقى مانده اى نيست كه در پى غذا خوردن ، در دهان بر جاى مى ماند.(724)
559 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خلال كنيد زيرا نزد فرشتگان ، هيچ چيز ناخوشايندتر از آن نيست كه در (لابه لاى ) دندان هاى انسان ، غذا ببيند.(725)
560 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
واگذاشتن خلال ، مايه سستى دندان هاست .(726)
561 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
دهانتان را با خلال كردن ، تميز كنيد.(727)
562 - امام باقر (عليه السلام ):
كعبه از آنچه از نفسهاى مشركان با آن روياروى مى شود،به درگاه خداوند ناليد. پس خداوند، بدان وحى كرد كه : ((اى كعبه ! شادمان باش ؛ زيرا كه براى تو مردمانى را جايگزين اين قوم خواهم ساخت كه با شاخه هاى درخت ، خلال مى كنند)).
هنگامى كه خداوند، محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) را برانگيخت ، توسط جبرئيل ، سفارش مسواك زدن و خلال را به او وحى كرد.(728)
563 - امام صادق (عليه السلام ):
جبرئيل به سفارش بر مسواك ، خلال و حجامت ، بر پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نازل شد.(729)
564 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس غذايى بخورد، پس از آن خلال كند؛ و هر كس چنين نكند، مشكل (بهداشتى ) پيدا خواهد كرد.(730)
565 - مكارم الاخلاق :
از امام كاظم (عليه السلام ) روايت شده است : منادى اى از آسمان ندا مى دهد: ((خداوندا! خلالان و متخللان رابركت ده !))
سركه ، به سان مردى درستكار براى اهل خانه دعاى بركت مى كند.
(راوى مى گويد:) گفتم : فدايت شوم ! مقصود از ((خلالان )) و ((متخللان )) چيست ؟
فرمود: ((كسانى كه در خانه هايشان سركه (خل ) هست و كسانى كه خلال مى كنند)).(731)
ب - منافع خلال كردن
566 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خلال كنيد؛ زيرا آن ، پاكيزگى است و پاكيزگى به ايمان فرا مى خواند و ايمان به همراه دارنده اش در بهشت است .(732)
567 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
در پى غذا خوردن ، خلال كنيد؛ چرا كه مايه سلامت دندان هاى نيش (733) و نواجد(734) (آسيا) است و براى انسان ، جلب روزى مى كند.(735)
568 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
در پى غذا، خلال كنيد و آب در دهان بچرخانيد؛ چرا كه مايه سلامت دندان هاى نيش و آسياست .(736)
569 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خلال كنيد؛ چرا كه دهان را تميز مى كند و مايه سلامت لثه است .(737)
570 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خلال كنيد؛ چرا كه مايه سلامت (دندان هاى ) نيش و نواجذ است .(738)
571 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- از سفارش هاى ايشان به امام على (عليه السلام ) -: اى على ! خلال كردن ، تو را محبوب فرشتگان مى سازد؛ چرا كه فرشتگان ، از بوى دهان كسى كه پس از غذا خلال نمى كند، آزرده مى شوند.(739)
572 - الكافى :
- به نقل از احمد بن عبد الله اسدى ، از مردى ، از امام صادق (عليه السلام ) -: پيامبر خدا، خلالى به جعفر بن ابى طالب داد و فرمود: ((اى جعفر! خلال كن ، كه اين كار، موجب بهداشت دهان (يا فرمود: لثه ) و سبب جلب روزى است )).(740)
573 - الكافى :
- به نقل از وهب بن عبد ربه -: امام صادق (عليه السلام ) را ديدم كه خلال مى كرد. به او نگريستم . فرمود: ((پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) هم خلال مى كرد؛ و اين كار، دهان را خوش بو مى كند)).(741)
574 - امام صادق (عليه السلام ):
خلال كردن پس از (خوردن ) غذا، لثه ها را محكم مى كند، روزى مى آورد و بوى دهان را خوش مى سازد.(742)
ج - آداب خلال كردن
575 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس خلال مى كند، (پس مانده ها را) بيرون افكند. هر كس چنين كند، كار خوبى كرده است و هر كس چنين نكند، (بر او) ايرادى نيست .(743)
576 - امام صادق (عليه السلام ):
مبادا كسى از شما آنچه را با آن خلال مى كند، فرو دهد؛ چرا كه شكم كلن ،(744) از آن مى خيزد.(745)
577 - امام صادق (عليه السلام ):
آنچه زبانت را بر آن چرخاندى و از (لاى دندان ) بيرون كشيدى ، فرو ده ؛ ولى آنچه را با خلال بيرون كشيدى ، بيرون افكن .(746)
578 - امام كاظم (عليه السلام ):
- به فضل بن يونس -: اى فضل ! زبان خويش را در دهان بچرخان . آنچه را در پى زبانت به حركت در آمد، اگر خواستى ، بخور، و آنچه را با خلال (بيرون كشيدى و) خوش نداشتى ، بيرون افكن .(747)
579 - امام كاظم (عليه السلام ):
بايسته خلال ، آن است كه زبان خويش را در دهان بچرخانى و آنگاه ، جابه جا كنى و سپس (از لاى دندان ها) بيرون آورى و از دهان ، بيرون افكنى .(748)
580 - الكافى :
- به نقل از فضل بن يونس -: امام كاظم (عليه السلام )، نزد من ناهار خورد. چون از خوردن فراغت يافت ، خلال آوردند. گفتم : فدايت شوم ! اندازه اين خلال چيست ؟
فرمود: ((اى فضل ! از آنچه در دهانت مانده است ، هر چه زبان خويش را بر آن مى چرخانى ، بخور؛ اما هر چه را در جاى خود محكم شده است ، با خلال بيرون آور و از آن پس نيز خود، انتخابگرى . اگر خواستى ، آن را مى خورى (749) و اگر خواستى ، بيرون مى افكنى .(750)
581 - المحاسن :
- به نقل از فضل بن يونس كاتب -: امام كاظم (عليه السلام )، در پى كارى براى حسين ابن يزيد، نزد من آمد. گفتم غذايمان آماده است . دوست دارم نزد ما غذا بخورى . فرمود: ((ما غذاى ناگهانى (بدون دعوت قبلى ) را مى خوريم )).
سپس ، فرود آمد و من براى وى ، ناشتايى آوردم و دستمالى نيز روى پاى وى گذاردم . او دستمال را برداشت و به كنارى انداخت . سپس خورد.
آن گاه به من فرمود: ((اى فضل ! آنچه را در بالاى كام و كناره هاى دهان مانده است ، بخور؛ اما آنچه را لابه لاى دندان هاست ، نخور)).(751)
582 - امام حسين (عليه السلام ):
امير المؤ منان ، به ما فرموده بود كه به هنگام خلال كردن ، آب ننوشيم ، مگر پس از سه بار چرخاندن آن در دهان .(752)
583 - مكارم الاخلاق :
از فضل بن يونس رسيده كه از امام كاظم (عليه السلام )، درباره اندازه خلال پرسيد. فرمود: ((اين كه سر آن را بشكنى (753) تا لثه را خونى نكند)).(754)
د - چيزهايى كه خلال كردن با آنها روا نيست
584 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا از اين كه با نى و (ساقه ) نازبويه خلال شود، نهى فرمود.(755)
585 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ، از خلال كردن با (چوب ) انار، آس ‍ ونى ، نهى كرد و فرمود: ((اينها، رگ خوره را تحريك مى كنند)).(756)
586 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، به هر چه بدان دست مى يافت ، خلال مى كرد، مگر به برگ درخت خرما و نى .(757)
587 - امام كاظم (عليه السلام ):
به ساقه سبزى و شاخه انار خلال نكنيد؛ چرا كه رگ جذام را فعال مى كنند.(758)
6/2 - 2 - شستشوى دهان و بينى
588 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
شستشوى دهان و بينى ، از فطرت (توحيدى ) است .(759)
589 - امام على (عليه السلام ):
شستشوى دهان و بينى ، سنت و مايه پاكى دهان و بينى است و انفيه كردن ، مايه سلامت سر و پاكسازى بدن و همه انواع سر درد است .(760)
590 - امام كاظم (عليه السلام ):
پنج چيز درباره سر، از سنت هاست و پنج چيز هم درباره تن .
اما آنچه درباره سر است ، مسواك زدن ، گرفتن سبيل ، از هم گشودن موها از ميانه سر و شستشوى دهان و بينى است .
آنچه درباره تن است : ختنه كردن ، تراشيدن موى زهار، زدودن موهاى زير بغل ، كوتاه كردن ناخن ها، و زدودن پليدى مخرج است .(761)
591 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بايسته است كسى از شما در چرخاندن آب در دهان و بينى ، مبالغه ورزد؛ چرا كه اين كار، مايه آمرزش براى شما و باعث گريز شيطان است .(762 )
592 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چون آب در بينى چرخاندى ، همه را بيرون بريز.(763)
593 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر گاه كسى از شما وضو گرفت ، به سوراخ ‌هاى بينى آب ببرد و سپس ، همه را بيرون بريزد.(764)
594 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
دو بار محكم يا سه بار (به صورت عادى ) بينى را خالى كنيد.(765)
6/2 - 3 - مسواك زدن
الف - تاءكيد بر مسواك زدن
595 - امام صادق (عليه السلام ):
مسواك زدن ، از سنت هاى پيامبران است .(766)
596 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مسواك زدن ...از فطرت (توحيدى ) است .(767)
597 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
جبرئيل ، آن اندازه مرا به مسواك زدن سفارش ميكرد كه ترسيدم دندان هايم يك به يك بريزد و بى دندان شوم .(768)
598 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
جبرئيل ، آن اندازه مرا به ... مسواك زدن سفارش مى كرد كه گمان بردم آن را واجب قرار خواهد داد.(769)
599 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
جبرئيل ، چندان مرا به مسواك زدن سفارش كرد كه بر دندان هايم ترسيدم .(770)
600 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
جبرئيل ، هيچ نزد من نيامد، مگر كه مرا به مسواك زدن سفارش كرد كه تا جايى كه ترسيدم اين كار بر من و امتم واجب شود.(771)
601 - امام صادق (عليه السلام ):
مسواك زدن ، از سنتهاى فرستادگان (الهى ) است .(772)
602 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ، آن هنگام كه مردم ، دسته دسته به دين درآمدند، فرمود: (((طايفه ) ازد كه نازك دل ترين و خوش دهان ترين مردم اند، به آنان (مسلمانان ) در پيوستند)).
گفته شد: اى پيامبر خدا! ((نازك دل ترين )) را فهميديم ، اما چرا ((خوش دهان ترين ))؟
فرمود: ((از آن رو كه اين طايفه ، در روزگار جاهليت ، مسواك مى زدند)).(773)
603 - امام باقر و امام صادق (عليه السلام ):
خواندن دو ركعت نماز با مسواك ، با فضيلت تر از هفتاد ركعت بدون مسواك است .(774)
604 - امام باقر (عليه السلام ):
اگر مردم مى دانستند كه مسواك زدن چه (فضيلت و فوايدى ) دارد، آن را با خود به بستر مى بردند.(775)
ب - نكوهش ترك مسواك زدن
605 - پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ):
چرا شما را با دندان هاى زرد مى بينم ؟ چرا مسواك نمى زنيد؟(776)
606 - پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ):
جبرئيل نزد من آمد و گفت : اى محمد چگونه در حالى كه مسواك نمى زنيد، بر شما نازل شويم ؟(777)
607 - الخصال :
از ابو يحيى واسطى ، از كسى كه اين راوى از او نام برده ، نقل شده كه وى به امام صادق (عليه السلام ) گفته است : آيا همه اين خلق را از مردم مى دانى ؟
فرمود: ((از اين ميان ، آنان را كه مسواك نمى زنند و در جاى تنگ ، چهار زانو مى نشينند (فضاى وسيع ترى را مى گيرند) و... بينداز)).(778 )

afsanah82
07-20-2011, 06:00 PM
ج - فوايد مسواك زدن
608 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مسواك بزنيد؛ چرا كه مسواك ، مايه پاكيزگى دهان (779) و خشنودى پروردگار است .(780)
609 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مسواك ، دندان ها را در دهان تثبيت مى كند.(781)
610 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مسواك ، بر فصاحت مرد مى افزايد.(782)
611 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مسواك ، شفاى هر دردى است ، مگر سام ، و سام ، مرگ است .(783)
612 - امام باقر (عليه السلام ):
مسواك زدن ، بلغم را از بين مى برد و عقل را افزون مى سازد.(784)
613 - امام باقر (عليه السلام ):
مسواك زدن ،...مايه دور كردن بلغم است .(785)
614 - امام صادق (عليه السلام ):
هر چيز را پاك كننده اى است و پاك كننده دهان ، مسواك است .(786)
615 - امام صادق (عليه السلام ):
بر شما باد مسواك زدن ؛ چرا كه وسوسه دل را از ميان مى برد.(787)
616 - امام صادق (عليه السلام ):
بر شما باد مسواك زدن ؛ چرا كه ديده را جلا مى دهد.(788)
617 - امام صادق (عليه السلام ):
مسواك زدن ، اشك ريزش را مى برد و ديده را جلا مى دهد.(789)
618 - امام رضا (عليه السلام ):
مسواك زدن ، ديده را جلا مى بخشد، مو بر مى روياند و اشك ريزش را از ميان مى برد.(790)
619 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس در هر روز، دو بار مسواك بزند، سنت پيامبران را استمرار بخشيده است ، در برابر هر نمازى كه بخواند، خداوند، برايش پاداش صد ركعت مى نويسد، از فقر به غنا (و بى نيازى ) در مى آيد، دهانش خوش بو مى شود، حافظه اش فزونى مى يابد، فهمش استوار مى گردد، غذايش گوارش مى يابد، درد دندان هايش از ميان مى رود، بيمارى از او دور مى گردد، و فرشتگان ، به واسطه نورى كه بر او مى بينند، با او دست مى دهند و دندان هايش تميز مى شود.(791)
620 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
در مسواك زدن ، دوازده ويژگى است : مايه پاكى دهان است ؛ سبب خشنودى پروردگار است ؛ دندان ها را سفيد مى كند؛ جرم دندان را از ميان مى برد؛ بلغم را مى كاهد؛ غذا را مطبوع مى سازد؛ حسنات را دو چندان مى كند؛ به واسطه آن ، سنت انجام مى گيرد؛ فرشتگان بدين وسيله حضور مى يابند؛ لثه را تقويت مى كند؛ بر گذرگاه قرآن مى گذرد و نزد خداوند، هر دو ركعت نماز با مسواك ، دوست داشتنى تر از هفتاد ركعت بى مسواك است .(792)
621 - پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ):
در مسواك زدن ، ده ويژگى است : دهان را خوش بو مى كند؛ لثه را استحكام مى بخشد؛ بلغم را مى برد؛ ديده را جلا مى دهد؛ جرم دندان را از ميان مى برد؛ معده را سامان مى بخشد؛ با سنت سازگار است ؛ فرشتگان را شاد مى كند؛ پروردگار را خرسند مى سازد؛ و بر حسنات ، مى افزايد.(793)
622 - امام صادق (عليه السلام ):
در مسواك زدن ، دوازده ويژگى است : از سنت است ؛ مايه پاكيزگى دهان است ؛ مايه جلاى ديدگان است ؛ پروردگار را خشنود مى كند؛ بلغم را مى برد؛ حافظه را افزون مى سازد؛ دندان ها را سفيد مى كند؛ حسنات را دوچندان مى كند؛ جرم دندان را مى برد؛ لثه را استحكام مى دهد؛ غذا را مطبوع مى سازد؛ و فرشتگان ، بدان شاد مى شوند.(794)
623 - پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ):
پاكيزگى ها، چهار چيز است : كوتاه كردن سبيل ، تراشيدن موى زهار، گرفتن ناخن ها، و مسواك زدن .(795)
624 - امام على (عليه السلام ):
سه چيز، بلغم را از ميان مى برد و حافظه را افزون مى كند: مسواك زدن ، روزه گرفتن و قرائت قرآن .(796)
625 - امام صادق (عليه السلام ):
سه چيز، فراموشى را از ميان مى برد و حافظه به بار مى آورد(797): قرائت قرآن ، مسواك زدن و روزه گرفتن .(798)
د - آداب مسواك زدن
626 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به شمار دفعات فرد (يك روز در ميان ) سرمه بكشيد و به عرض ، مسواك بزنيد.(799)
627 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به عرض ، مسواك بزنيد و به سمت طول (دهان )، مسواك نزنيد.(800)
628 - مسند ابن حنبل :
- به نقل از ابوموسى -: بر پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) وارد شدم ، در حالى كه مسواك مى زد و سر مسواك را روى زبان ، گذاشته بود و به سمت بالا، مسواك مى كشيد.(801)
629 - السنن الكبرى :
- به نقل از ربيعه بن اكثم -: پيامبر خدا، به عرض ، مسواك مى زد.(802)
630 - الكافى :
- به نقل از على بن محمد در حديثى مرفوع -: امير مؤ منان ، به عرض ، مسواك مى زد.(803)
631 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس مسواك مى زند، پس از آن ، دهان را شستشو دهد.(804)
ه - آنچه مسواك زدن با آن شايسته است
632 - مكارم الاخلاق :
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، به چوب اراك ، مسواك مى زد. جبرئيل ، او را بدين كار، امر كرده بود.(805)
633 - المعجم الكبير:
- به نقل از ابو خيره صباحى -: من همراه با هيئتى به حضور پيامبر خدا رسيده بودم ...ايشان ، دستور داد چوب اراكى براى ما آوردند و فرمود: ((با اين ، مسواك بزنيد)).(806)
634 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چه نيكو مسواكى است زيتون ! از درختى خجسته كه دهان را خوش بو مى كند و جرم دندان را از ميان مى برد. اين مسواك من و پيامبران پيش از من است .(807)
635 - امام رضا (عليه السلام ):
مرغوب ترين چيزى كه با آن مسواك مى زنيد، تارچه اراك است ؛ چرا كه چنانچه به اندازه باشد، دندان ها را جلا مى دهد، بوى دهان را خوش ‍ مى سازد، لثه را تقويت مى كند و مالش مى دهد و در برابر پوسيدگى ، مفيد است . اما انجام فراوان تر از اندازه آن ، دندان ها را نازك و لق مى كند و بن آن را نيز سست مى كند.
هر كس مى خواهد كه دندان هاى خويش را حفظ كند، اندازه هايى برابر از سوخته شاخ بز نر كوهى ، گزمازك ،(808) مشكك (809) گل ، سنبل رومى ،(810) حب الاثل (احتمالا نوعى ديگر از گزمازك ) و به يك چهارم اين مقدار، نمك اندرانى (811) بردارد و همه را نرم آرد كند و با اين مخلوط، مسواك بزند؛ چرا كه اين مسواك ، دندان ها را محكم مى سازد و از بن دندان ها در برابر آفت هايى كه بر آنها عارض مى شود، حفاظت مى كند.
هر كس هم مى خواهد دندان هايش سفيد شود، قدرى نمك اندرانى ، و به همان اندازه كف دريا، بردارد و نرم بسايد و با آن ، مسواك بزند.(812)
636 - دعائم الاسلام :
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از مسواك زدن با نى ، (ساقه )ريحان و انار، نهى كرد و فرمود: ((اين چيزها، رگ جذام را فعال مى كنند)).(813)
و - سيره اهل بيت در استفاده از مسواك
637 - المعجم الكبير:
- به نقل از زيد بن خالد جهنى -: پيامبر خدا، از هيچ نمازى به نماز ديگر در نمى آمد، مگر آن كه (در اين فاصله ) مسواك مى زد.(814)
638 - مكارم الاخلاق :
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، هر شب سه بار مسواك مى زد: يك بار پيش از خفتن ، يك بار هنگامى كه از خواب برمى خاست و آهنگ نيايش شبانه داشت ، و يك بار هم پيش از آن كه روانه نماز صبح شود.(815)
639 - كتاب من لا يحضره الفقيه :
معمر بن خلاد، درباره امام رضا (عليه السلام ) روايت كرده و گفته است : او، در روزگارى كه در خراسان بود، پس از گزاردن نماز صبح تا طلوع خورشيد، در جاى نماز خويش مى نشست . سپس خليطه اى را كه در آن چند مسواك بود، مى آوردند و او با آنها، يك به يك ، مسواك مى زد. سپس ، قدرى كندر مى آوردند و آن را مى جويد. آن گاه ، اين كار را وامى گذاشت و نزد وى قرآنى مى آوردند و از آن ، مى خواند.(816)
640 - كتاب من لا يحضره الفقيه :
امام صادق (عليه السلام )، دو سال پيش از وفات ، مسواك زدن را وانهاد؛ چرا كه دندان هايش سست شده بود.(817)
ز - حداقل مسواك
641 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر مسواكى نباشد، انگشتان نيز در حكم مسواك اند.(818)
642 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
انگشتان هم به جاى مسواك ، بسنده اند.(819)
643 - امام باقر (عليه السلام ):
كمترين مسواك ، آن است كه با انگشت خويش ، مالش دهى .(820)
6/2 - 4 - آنچه دهان را خوش بو مى كند
الف - مويز
644 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مويز، چه نيكو خوراكى است ! پى را استحكام مى بخشد، بيمارى را از ميان مى برد، خشم را فرو مى نشاند، پروردگار را خشنود مى سازد، بلغم را مى برد، بوى دهان را خوش مى سازد و رنگ را صفا مى دهد.(821)
ب - پنير
645 - امام صادق (عليه السلام ):
چه نيكو لقمه اى است پنير! دهان را تر و تازه مى كند، بوى دهان را خوش ‍ مى سازد، غذاى پيشين را هضم مى كند و غذا را مطبوع مى سازد.(822)
ج - پياز
646 - الكافى :
- به نقل از عبدالله بن محمد جعفى -: امام صادق (عليه السلام )، از پياز ياد كرد و فرمود: ((بوى دهان را خوش مى سازد، بلغم را مى برد و بر توان آميزش مى افزايد)).(823)
د - حوك
647 - امام صادق (عليه السلام ):
حوك (بادروج )، سبزى پيامبران است . بدانيد كه در آن ، هشت ويژگى است : هضم كننده است ؛ گرفتگى هاى عروق و مجارى را مى گشايد؛ آروغ را خوش بو مى سازد؛ دهان را بوى خوش مى بخشد؛ اشتهاآور است ...(824).(825)
648 - الكافى :
- به نقل از ايوب بن نوح -: يكى از كسانى كه با ابوالحسن اول (امام كاظم (عليه السلام )) بر سر سفره اى حضور يافته بود، برايم نقل كرد كه ايشان ، بادروج خواست و فرمود: ((دوست دارم غذا را با آن آغاز كنم . انسدادها را باز مى كند، غذا را دوست داشتنى مى سازد و... غذاى خويش را با آن ، پايان ده ؛ زيرا آنچه را پيش تر بوده ، گوارش مى دهد و آنچه را پس از آن خواهد بود، دوست داشتنى مى سازد، سنگينى را از ميان مى برد و بوى آروغ و بوى دهان را خوش مى سازد))(826).(827)
ر. ك : ص 453 (بادروج ( / حوك )).
ه - تره
649 - الكافى :
- به نقل از فرات بن احنف -: از امام صادق (عليه السلام ) درباره تره پرسيدند. فرمود: ((بخور؛ چرا كه در آن ، چهار ويژگى است : بوى دهان را خوش مى سازد...))(828).(829)
و - مشكك
650 - امام صادق (عليه السلام ):
مشكك را لابه لاى دندان هاى خويش كنيد؛ چرا كه دهان را خوش بو مى كند و بر توان همبسترى مى افزايد.(830)
ر. ك : ص 207 ح 635
ر. ك : ص 535 ح 1760 و 1761.
ز - جويدن كندر
651 - امام على (عليه السلام ):
جويدن كندر، دندان ها را استحكام مى دهد، بلغم را مى راند و بوى (بد) دهان را مى برد.(831)
ح - آويشن و نمك
652 - مكارم الاخلاق :
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((چهار چيز است كه ديده را جلا مى دهد و سود دارد و زيانى نمى آورد)).
درباره آنها از او پرسيدند. فرمود: ((آويشن و نمك كه چون در بر هم قرار گيرند... بادها را از دل برون مى رانند، انسداد را مى گشايند، بلغم را مى سوزانند، آب را (در بدن ) به جريان درآورند، بوى دهان را خوش ‍ مى سازند، معده را نرمى مى دهند، بوهاى بد را از دهان ببرند و آلت را سفتى مى بخشند))(832).(833)
ط - سرمه كشيدن
653 - امام صادق (عليه السلام ):
سرمه كشيدن ، دهان را تر و تازه مى كند.(834)
654 - امام صادق (عليه السلام ):
سرمه كشيدن در هنگام شب ، دهان را خوش بو مى كند و منفعت آن تا چهل روز، استمرار مى يابد.(835)
655 - مكارم الاخلاق :
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((بر شما باد سرمه ، كه دهان را خوش بو مى كند؛ و بر شما باد مسواك ، كه ديده را جلا مى دهد)).
(راوى ) پرسيد: چگونه ؟
فرمود: ((زيرا چون مسواك زند، بلغم فرو نشيند و در پى آن ، ديده جلا يابد؛ و چون سرمه كشد، بلغم برود و دهان ، خوش بو شود)).(836 )
656 - امام صادق (عليه السلام ):
سرمه مو را مى روياند، اشك ريزش را مى خشكاند، آب دهان را گوارا مى سازد و ديده را جلا مى دهد.(837)
657 - امام باقر (عليه السلام ):
سرمه كشيدن به اثمد، بوى را خوش مى سازد و مژه گاه ها را استحكام مى بخشد.(838)
ى - خضاب كردن
658 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خرج كردن يك درهم براى خضاب ، برتر از خرج كردن يك درهم در راه خداست . در خضاب كردن ، چهارده خاصيت است : باد (يابو) را از گوش ها مى برد، تيرگى را از چشمان مى گيرد، ديده را جلا مى دهد، حفره هاى بينى رانرم مى كند، بوى دهان را خوش مى سازد، لثه را استحكام مى دهد، حالت غش (839) را از ميان مى برد، از وسوسه شيطان مى كاهد، فرشتگان از آن شادمان مى شوند، مؤ من از آن خرسند مى گردد، كافر از آن به خشم مى آيد، زينت است ، عطراست ، برائتى در قبر است ، و منكر و نكير از آن شرم مى كنند.(840)
659 - امام صادق (عليه السلام ):
حنا كردن ، بدبويى عرق را از ميان مى برد، بر طراوت و تازگى چهره مى افزايد، بوى دهان را خوش مى سازد و فرزند را نكو مى كند.(841)
ك - آب نيم گرم (ولرم )
660 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به هنگام افطار با حلوايى آغاز مى كرد و بدان ، روزه مى گشود. اگر حلوا نمى يافت ، با شكرينه اى ديگر يا چند دانه خرما، و اگر اين نيز يافت نمى شد، با آب نيم گرم . آن گاه مى فرمود: ((معده و جگر را پاك مى كند، دهان را خوش بو مى سازد و دندان ها را تقويت مى كند...))(842).(843)
6/2 - 5 - آنچه دهان و لثه را استحكام مى دهد
الف - سركه شراب
661 - امام صادق (عليه السلام ):
- هنگامى كه نزد ايشان از سركه شراب ياد شد -: آن ، جنبندگان شكم را مى كشد و دهان را استحكام مى دهد.(844)
662 - امام صادق (عليه السلام ):
سركه شراب ، لثه را تقويت مى كند، جنبندگان شكم را مى كشد و عقل را نيز نيرو مى بخشد.(845)
663 - امام كاظم (عليه السلام ):
سركه شراب ، لثه را تقويت مى كند.(846)
ر. ك : ص 515 (خواص سركه ح 1693 و 1694).
ب - پياز
664 - امام صادق (عليه السلام ):
پياز بخوريد؛ چرا كه سه ويژگى دارد: بوى دهان را خوش مى سازد، لثه را نيرو مى بخشد، و آب و توان آميزش را افزون مى كند.(847)
6/2 - 6 - آنچه دندان ها را تقويت مى كند
الف - جويدن سقز
665 - الكافى :
- به نقل از محمد بن سلم -: امام باقر (عليه السلام ) را ديدم كه سقز مى جويد: او فرمود: ((اى محمد! وسمه ،(848) پايه دندان هايم را سست كرده است . اين سقز را مى جوم تا آنها را استحكام ببخشم )).
راوى مى گويد: دندان هاى حضرت ، سست شده بود و وى ، آنها را با طلا بسته بود.(849)
ب - جويدن كندر
666 - امام على (عليه السلام ):
جويدن كندر، دندان ها را استحكام مى دهد. بلغم را مى راند و بوى (بد) دهان را مى برد.(850)
ج - شانه زدن
667 - امام صادق (عليه السلام ):
شانه زدن ريش ، دندان ها را استحكام مى بخشد.(851)
668 - امام صادق (عليه السلام ):
شانه كردن موى سر، بلغم را از ميان مى برد، شانه زدن ابروها، ايمنى از جذام است و شانه زدن موى گونه ها، دندان ها را استحكام مى دهد.(852 )
د - مسواك زدن با برخى از تركيب ها
669 - طب الائمة (عليهم السلام ):
- به نقل از خالد قماط -: على بن موسى الرضا (عليه السلام )، اين داروها را براى بلغم به من املا كرد و فرمود: ((به وزن يك مثقال هليله زرد، دو مثقال خردل (853) و يك مثقال آككرا(854) بر مى دارى و همه را نرم مى سايى و ناشتا با آن مسواك مى زنى . به خواست خداوند، بلغم را مى زدايد، بوى دهان را خوش مى سازد و دندان ها را استحكام مى بخشد)).(855)
6/3 - برخى از عوامل بيمارى هاى دهان و دندان
670 - امام على (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از مسواك زدن در حمام ، نهى فرمود.(856)
671 - امام صادق (عليه السلام ):
از مسواك زدن در حمام ، حذر كن ؛ چرا كه وباى دندان ها را پى مى آورد.(857)
672 - امام كاظم (عليه السلام ):
مسواك زدن در آبريزگاه ، بد بويى دهان را در پى مى آورد.(858)
673 - امام رضا (عليه السلام ):
نوشيدن آب سرد در پى چيزهاى گرم و نيز در پى شيرينى ، دندان ها را از ميان مى برد... هر كس مى خواهد دندان هايش فاسد نشود، حتما هر گاه شيرينى مى خورد، پس از آن ؛ قطعه نانى نيز بخورد.(859).(860)
ر. ك : ص 615 (گوشت ماهى / نهى از خوردن تخم مرغ و ماهى با همديگر).
6/4 - آنچه براى برخى دردهاى دهان ، مفيد است
674 - امام كاظم (عليه السلام ):
براى درد دهان و خونى كه از لابه لاى دندان ها بيرون مى آيد و نيز درمان شدت درد و سرخه اى كه در دهان رخ مى نمايد، يك تلخك تازه كه زرد شده باشد، بر مى دارى ، قالبى از گل بر آن مى گذارى ، سپس سر آن را سوراخ مى كنى و چاقويى به درونش مى برى و آرام ، اطراف آن را از داخل مى تراشى . آن گاه ، قدرى سركه خرماى بسيار ترش ، روى آن مى ريزى و سپس ، همه را روى آتش مى گذارى و كاملا مى جوشانى .
پس از آن ، به قدر گنجايش يك ناخن ، از اين تركيب بر مى دارد و دهانش را با آن مالش مى دهد و سپس ، سركه را در دهان مى چرخاند. اگر هم دوست داشته باشد كه آنچه را درون تلخك هست ، در شيشه يا روغن دانى جاى دهد، مى تواند اين كار را بكند. هر گاه هم سركه موجود در اين تركيب از ميان برود، آن را جايگزين كند. هر اندازه هم اين تركيب كهنه تر باشد، به خواست خداوند، براى شخص بهتر است .(861)
675 - عيون اءخبار الرضا (عليه السلام ):
- به نقل از عبدالله بن عبدالرحمان ، معروف به صفوانى -: كاروانى از خراسان ، روانه كرمان شد. دزدان به راهزنى آنان آمدند و مردى از ميان آنها را كه به فراوانى ثروت وى گمان داشتند، در اختيار گرفتند. او مدتى در چنگال آنان بود و او را شكنجه مى دادند تا خود را با دادن فدايه اى از (دست ) آنان برهاند. آنها او را در ميان يخ گذاردند و دهان وى را نيز از يخ ، آكندند و بستند. در اين هنگام ، يكى از زنان همراه راهزنان ، بر او دل سوزاند و او را آزاد كرد و وى نيز گريخت . اما پس از آن ، دهان و زبان وى آسيبى سخت ديد تا جايى كه وى را توان سخن گفتن نبود.
پس از چندى به خراسان بازگشت . آن جا خبر على بن موسى الرضا (عليه السلام ) و اين را كه او در نيشابور است ، شنيد. پس در خواب ديد كه گويا كسى به وى مى گويد: ((پسر پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، وارد خراسان شد است . از او درباره بيمارى ات بپرس . شايد درمانى به تو تعليم دهد كه بدان ، سو برى )).
راوى مى گويد: (آن شخص گفت : در عالم رويا) ديدم كه گويا آهنگ او كردم و مشكلى را كه بدان گرفتار آمده بودم ، نزد وى اظهار ساختم و او را از بيمارى خويش ، آگاهاندم و او نيز به من فرمود: ((قدرى زيره و آويشن و نمك ، بردار و آرد كن و دو يا سه بار از آن در دهان خود نگه دار. بهبود خواهى يافت )).
مرد از خواب بيدار شد. نه در آنچه در خواب ديده بود، انديشيد و نه بدان اعتنايى كرد تا هنگامى كه به دروازه نيشابور رسيد. در اين هنگام به او گفتند: على بن موسى الرضا (عليه السلام ) از نيشابور، بار سفر بسته و اكنون در رباط سعد است . در دل آن مرد، چنين افتاد كه آهنگ وى كند و (بيمارى ) خويش را براى او بيان دارد تا وى نيز دارويى سودمند برايش نسخه كند. بدين سان ، آهنگ وى در رباط سعد كرد. بر او وارد شد و به وى گفت :اى پسر پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! ماجراى من چنين و چنان بود و اكنون ، دهان و زبانم به سختى آسيب ديده است ، به گونه اى كه با دشوارى بسيار مى توانم سخن گويم . مرا داوريى تعليم ده تا از آن سود ببرم .
امام رضا (عليه السلام ): فرمود: ((مگر تو را تعليم ندادم ؟ برو و آنچه را در خواب برايت نسخه كردم ، به كارگير)).
آن مرد به امام (عليه السلام ) گفت : اى پسر پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! اگر صلاح مى دانى ، آن را برايم تكرار كن .
فرمود: ((قدرى زيره و آويشن و نمك ، بردار و آرد كن و دو يا سه بار از آن در دهان خود، نگه دار. بهبود خواهى يافت )).
آن مرد گويد: آنچه را برايم نسخه كرده بود، استفاده كردم و بهبود يافتم .(862)
6/5 - آنچه براى درمان دندان درد سودمند است
676 - طب الائمة (عليهم السلام ):
- به نقل از محمد بن ابى نصر، از پدرش ، از امام صادق (عليه السلام ): -: نزد امام (عليه السلام ) از ناآرامى سر و دندان هايم و از دردى شديد در چشم هايم - تا جايى كه صورتم در اثر آن ورم كرده بود - اظهار ناراحتى كردم .
فرمود: ((بر تو باد اين كاسنى . آن را بفشر و آبش را بگير و از اين شكر طبرزد، به مقدار فراوان ، بر آن بريز؛ چرا كه درد را تسكين دهد و ضرر آن را دفع كند)).
من به خانه خود رفتم و همان شب ، پيش از آن كه بخوابم ، اين دارو را ساختم و خوردم و بر آن خوابيدم . صبح كه شد، به حمد و منت الهى بهبود يافته بودم .(863)
677 - الكافى :
- به نقل از حمزة بن طيار -: نزد امام كاظم (عليه السلام ): بودم . ديد كه آه و ناله مى كنم .
فرمود: ((تو را چه شده است ؟)).
گفتم : دندانم .
فرمود: ((چه خوب بود حجامت مى كردى !)).
من نيز حجامت كردم و دردم ، فرو نشست . امام (عليه السلام ) را از اين موضوع ، آگاه كردم . به من فرمود: ((مردم به هيچ دارويى بهتر از يك مكش ‍ خون يا يك "مزعه " عسل ، درمان نجسته اند)).
گفتم : فدايت شوم ! يك ((مزعه )) عسل چيست ؟
فرمود: ((يك قاشق عسل )).(864)
678 - الكافى :
- به نقل از ابو ولاد -: امام كاظم (عليه السلام ): را ديدم كه در حجر اسماعيل (865) نشسته است و شمارى از خانواده وى نيز با اويند. از او شنيدم كه مى گفت : ((دندان هايم دردى سخت گرفت . پس قدرى مشكك برداشتم و دندان هاى خويش را با آن ، مالش دادم . اين درمان ، مرا سودمند افتاد و درد، فرو نشست )).(866)
679 - امام كاظم (عليه السلام ):
دندان هايم دردى سخت گرفت . پس بر آنها مشكك نهادم .(867)
680 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس در روز سه شنبه هفدهم يا نوزدهم يا بيست و يكم ماه ، حجامت كند، اين حجامت براى وى شفاى همه دردهاى سال خواهد بود و افزون بر آن ، شفاى سردرد، دندان درد ديوانگى ، جذام و پيسى نيز خواهد بود.(868)

afsanah82
07-20-2011, 06:00 PM
681 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس در روز پنج شنبه و شنبه ناخن هاى خود را كوتاه كند و قدرى از سبيل خود بگيرد، از دندان درد و چشم درد، در امان باشد.(869)
6/6 - آنچه براى درمان بوى بد دهان ، سودمند است
682 - امام صادق (عليه السلام ):
مسواك زدن ، بوى بد دهان را مى برد و سرمه ، ديده را جلا مى دهد.(870)
683 - المحاسن :
- به نقل از محمد بن حسن بن شمون -: براى امام كاظم (عليه السلام ): چنين نوشتم : يكى از شيعيان از بوى بد دهان ، اظهار ناراحتى مى كند. براى وى اين گونه نوشت : ((خرماى برنى بخور)).
يكى ديگر براى وى نوشت و از خشكى مزاج ، اظهار ناراحتى كرد. امام (عليه السلام ) براى وى نوشت : ((ناشتا، خرماى برنى بخور و بر روى آن نيز آب بنوش )).
آن شخص ، چنين كرد و از آن پس ، چاق شد و رطوبت بر مزاج وى غلبه يافت .
ديگر بار به امام (عليه السلام ) نوشت و از اين پيشامد، اظهار ناراحتى كرد. براى وى نوشت : ((ناشتا، خرماى برنى بخور؛ اما بر روى آن آب منوش )). پس اعتدال يافت .(871)
684 - امام رضا (عليه السلام ):
انجير، بوى بد دهان را مى برد، دهان و استخوان ها را استحكام مى بخشد، مو بر مى روياند، درد را مى برد و با وجود آن ، ديگر به دارويى نياز نيست .(872)
ر. ك : ص 523 (خواص خوردن انار با پيه آن / ح 1725).
فصل هفتم : دستگاه گوارش
7/1 - اشاره به حكمت نهفته در دستگاه گوارش
685 - امام صادق (عليه السلام ):
- خطاب به طبيب هندى -: كبد، قوسدار است تا معده را سنگينى كند و به تمامى بر روى آن قرار گيرد و آن را بفشرد و در نتيجه ، بخارى كه در آن هست ، بيرون رود.(873)
686 - امام صادق (عليه السلام ):
- خطاب به مفضل بن عمر -: اى مفضل ! در همه اندام هاى بدن و در اين حقيقت بينديش كه چگونه هر كدام از آنها براى هدفى سامان يافته اند:... دهان براى غذا خوردن ، معده براى هضم كردن جگر براى افشره ساختن ، گذرها براى برون شد پس مانده ها، و رودها براى انتقال آنها...
چه كسى معده را درشت و سخت قرار داده و آن را بر گوارش غذاهاى دير هضم ، توانمند ساخته است ؟ و چه كسى جگر را نازك و نرم قرار داده است تا غذاى ناب و نرم را پذيرا شود و گوارشى كه دقيق تر و حساس تر از كار معده است ، انجام دهد؟ آيا به گمان تو در هيچ كدام از اينها، اهمال و به خود واگذاشتگى پذيرفته است ؟ نه ، هرگز! بلكه اينها همه تدبير است از سوى مدبرى حكيم ، توانا و آگاه به چيزها، پيش از اين كه آنها را بيافريند، هيچ چيز او را ناتوان نسازد، و همو لطيف و خبير است ...
خداوند، مخرج انسان را در پوشيده ترين جاى بدن او قرار داده ، نه پيش ‍ نشسته از جلو، و نه برجسته از عقب ؛ بلكه نهفته در جايى بسته ، پوشيده و پنهان از بدن ؛ جايى كه در آن ، دو سر ران به هم رسند؛ و سرين ها با گوشتى كه در آنهاست ، بر آن پرده افكند و آن را پوشاند، و چون انسان را به قضاى حاجت نياز افتد و آن سان بنشيند، آن مخرج ، براى بيرون دادن كنجاره ، آماده مى شود. آفرين بر خدايى كه منت هايش پى در پى رسيده و نعمت هايش از شمار، بيرون است !...
در آب دهان و سودى كه در آن است ، تاءمل كن . آن ، به گونه اى آفريده شده كه پيوسته در دهان جريان داشته باشد تا حلق و ملازه ها را تر بدارد و نگذارد خشك شوند؛ چه ، اين جاى ها اگر بدين (گونه ) واگذاشته شوند، نابودى انسان را در بردارند، افزون بر اين كه اگر در دهان ، رطوبتى نبود كه در غذاها نفوذ كند، انسان نمى توانست هيچ غذايى را مزه كند و گواراتر را بيابد. تجربه ، بر اين حقيقت ، گواهى مى دهد...
بدان كه رطوبت ، مركب رهوار غذاست و قدرى از اين ترى در جايى ديگر از مره (874) نيز جريان مى يابد و اين خود، تن درستى كامل انسان را ميسر مى سازد، در حالى كه اگر مره خشك شود، انسان ، نابود مى شود...
بدان كه در بدن انسان ، چهار نيرو وجود دارد: نيروى جذب كننده كه غذا را مى پذيرد و به معده مى رساند؛ نيروى نگه دارنده كه غذا را حبس مى كند تا طبيعت ، اثر خود را در آن بگذارد؛ نيروى گوارش كه غذا را مى پرورد و افشره آن را بيرون مى كشد و در بدن مى پراكند؛ و نيروى دفع كننده كه كنجاره پس مانده را پس از اين كه نيروى گوارش كننده ، نياز خود را از آنها بر مى گيرد، از بدن بيرون مى راند.
در سامان يافتگى اين نيروهاى چهارگانه در بدن ، در عملكرد آنها و به اندازه بودن آنها با نيازى كه بدآنهاهست و هدفى كه از وجودشان هست و سرانجام ، در تدبير و حكمتى كه در اين همه هست ، بينديش ، اگر آن نيروى جذب كننده نبود، چگونه انسان در جستجوى غذايى كه مايه برپايى جسم است ، به راه مى افتاد؟ اگر نيروى نگه دارنده نبود، چگونه غذا در درون مى ماند تا معده ، آن را هضم كند؟ اگر نيروى گوارش نبود، چگونه غذا پخته مى شد تا فشرده اى كه خوراك بدن را تاءمين مى كند و رخنه گاه هاى آن را پر مى كند، از آن بيرون كشيده شود؟ و اگر آن نيروى دفع كننده نبود، چگونه كنجاره اى كه هاضمه بر جاى مى گذارد، يك به يك ، از بدن رانده و بيرون فرستاده مى شد؟
اكنون مگر نمى بينى كه چگونه خداوند به صنع دقيق خود و حسن تقدير خويش ، اين نيروها را به خدمت بدن انسان و انجام دادن آنچه درستى اش ‍ در آن است ، گمارد؟ در اين باره ، برايت مثالى مى آورم . جسم انسان ، سراى پادشاهى را مى ماند كه در آن ، خدمتگزاران ، غلامان سبك پاى و سرگماشتگانى هستند و كار سراى را بر عهده دارند: يكى ، نيازمندى هاى خدمتگزاران را فراهم مى آورد و در اختيارشان مى نهد؛ يكى آنچه را آمده است ، تحويل مى گيرد و براى فراورده شدن و آماده شدن به انبار مى سپرد؛ ديگرى آن را آماده و پرورده مى سازد و مى پراكند؛ و ديگرى ، آلودگى را از خانه مى پالايد و بيرون مى برد. در اين جا نيز، آفريدگار حكيم و پروردگار جهان و جهانيان ، همان پادشاه است . پيكر انسان ، آن سراى است . خدمتگزاران ، اندام هاى بدن اند، و سرگماشتگان نيز همان چهار نيرو هستند.
شايد گمان كنى آنچه درباره اين چهار نيرو و عملكرد آنها پس از بيان كلى درباره شان آورده ام ، زيادت و افزونى است ؛ اما نه آنچه گفتم ، بر سياق آن چيزى است كه در كتاب هاى پزشكان آمده ، و نه سخن ما در اين باره به سان سخن آنان است ؛ چه ، آنها اين آگاهى را به عنوان چيزهايى كه در فن طبابت و تن درستى بدان نياز است ، ياد آور شده اند و ما آنها را به عنوان آنچه در درستى دين و شفاى دل ها از گم راهى بدان نياز مى افتد، ياد آور شده ايم ؛ همانند آن تدبير و حكمتى كه در كار بدن است و آن را به توصيفى فراگير و حكايتى آشنا، باز گفتم ...
اى مفضل ! در طلوع و غروب خورشيد، بينديش كه جابه جايى روز و شب را سامان مى دهد...؛ چه ، اگر غروب نبود، مردم آرام و قرار نداشتند، در حالى كه آنان را به آرامش و راحتى ، نيازى فراوان است تا بدن هايشان بياسايد، حواسشان جمع شود، دستگاه گوارش ، به كار گوارش غذا برانگيخته گرد، و غذا به اندام ها راه بگشايد.(875)
687 - امام صادق (عليه السلام ):
- در روايتى از ايشان -: سپس در آدم ، نور، آتش ، باد و آب را به جريان انداخت . انسان به نور ديده و انديشيد و فهميد، و به آتش خورد و نوشيد. اگر در معده آتش نبود، معده غذا را نرم نمى كرد اگر در درون آدميزاد بادى نبود كه آتش معده را شعله ور سازد، آن آتش بر نمى افروخت ؛ و اگر درون آدمى زاده ، آبى نبود كه زبانه هاى آتش معده را فرونشاند، آن آتش ، درون آدمى را يكسره مى سوزاند.(876)
688 - امام كاظم (عليه السلام ):
سرشت آدم ، بر چهار چيز نهاده است : يكى از آنها هواست كه شخص ، جز بدان و به نسيم آن ، زنده نمى ماند و هر درد و عفونتى را هم كه در جسم است ، بيرون مى راند. ديگرى خاك است كه ممكن است خشكى و حرارت را پديد آورد. ديگرى خوراك است كه خون از آن پديد مى آيد. مگر نمى بينى غذا به معده در مى آيد و آن جا، معده آن را مى پرورد تا نرم و آن گاه ، ناب شود و طبيعت ، افشره آن را به عنوان خون مى گيرد و سپس ، كنجاره به پايين بدن سرازير مى شود. و چهار، آب است ؟ بلغ را مى سازد.(877)
ر. ك : ص 182 (اشاره به حكمت نهفته در حنجره ).
7/2 - سلامت دستگاه گوارش
7/2 - 1 - پرهيز
689 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
معده ، خانه همه دردهاست و پرهيز، ريشه همه درمان ها.(878)
690 - امام صادق (عليه السلام ):
معده ، خانه درد است و پرهيز، يگانه درمان .(879)
ر. ك : ص 357 (بخش چهارم / تاءثير خوردن و آشاميدن در سلامت و بيمارى ).
7/2 - 2 - آنچه براى گوارش ، سودمند است
الف - كاهو
691 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
كاهو بخور، كه خواب آور است و غذا را هضم مى كند.(880)
ب - خرما
692 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- درباره خواص خرماى برنى -: اين جبرئيل است كه به من خبر مى دهد كه در آن (خرماى برنى )، نه ويژگى است : بوى دهان را خوش مى سازد، معده را مى پالايد و غذا را گوارش مى دهد(881).(882)
693 - الكافى :
- به نقل از ابوعمرو، از مردى ، از امام صادق (عليه السلام ) -: ((بهترين خرماى شما، خرماى برنى است ؛ دردها را مى برد و خود، بيمارى نمى زايد، خستگى را مى زدايد و زيانى در بر ندارد، بلغم را از ميان مى برد، و با هر خرمايى خوبى اى همراه است )).
در روايتى ديگر است كه فرمود: (((خرما) گوارا و سبك مى كند، و خستگى را مى برد و سير مى كند)).(883)
ج - پنير
694 - امام صادق (عليه السلام ):
پنير، غذاهاى پيش از خود را گوارش مى دهد و براى پس از خود، اشتها مى آورد.(884)
ر. ك : ص 489 (خواص پنير).
د - سويق
695 - امام صادق (عليه السلام ):
سويق ،(885) كله پاچه را هضم مى كند.(886)
696 - مكارم الاخلاق :
- به نقل از على بن سليمان -: نزد امام رضا (عليه السلام ) كله پاچه خورديم . پس سويق خواست . گفتم : من سير شده ام . فرمود: ((اندكى از سويق ، كله پاچه را هضم مى كند و دواى آن است )).(887)
ه‍ - مسواك زدن
697 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس روزى دو بار مسواك بزند، سنت پيامبران را استمرار بخشيده است ... و غذايش گوارا مى شود.(888)
ر. ك : ص 205 (فوايد مسواك زدن / ح 620 و 621).
و - به پشت دراز كشيدن پس از غذا خوردن
698 - امام صادق (عليه السلام ):
به پشت دراز كشيدن پس از غذا خوردن ، بدن را چاق مى كند، غذا را گوارا مى سازد و درد را (از درون انسان ) بيرون مى كند.(889)
699 - التعريف :
روايت شده است : به پشت دراز كشيدن پس از غذا خوردن ، گوارا كننده است و عروق را به جريان مى اندازد، و خواب پس از غذا خوردن نيز غذا را هضم مى كند و گوارا مى سازد.(890)
7/2 - 3 - آنچه معده را مى پالايد و تقويت مى كند
الف - سيب
700 - امام على (عليه السلام ):
سيب بخوريد، كه معده را مى پالايد.(891)
701 - امام صادق (عليه السلام ):
سيب (892)، پالاينده و خوش بو كننده معده است .(893)
ب - انار
702 - امام على (عليه السلام ):
انار را با پيه آن بخوريد؛ چرا كه معده را پاك مى كند.(894)
703 - امام صادق (عليه السلام ):
انار ملس را با پيه آن بخوريد: چرا كه معده را پاك مى كند.(895)
704 - طب الائمة (عليهم السلام ):
- به نقل از حارث بن مغيره -: از سنگينى اى كه در قلبم احساس مى كردم و از بدگوارى و سوء هاضمه اى كه داشتم ، نزد امام صادق (عليه السلام ): اظهار ناراحتى كردم . فرمود: ((از اين انار شيرين ، ميل كند و آن را با پيه اش ‍ بخور؛ چرا كه معده را كاملا پاك مى كند، بدگوارى را درمان مى سازد، غذا را هضم مى كند و در درون بدن ، تسبيح مى گويد))(896).(897)
ر. ك : ص 523 (خواص خوردن انار با پيه آن ).
ج - گلابى
705 - امام صادق (عليه السلام ):
گلابى ، معده را مى پالايد و تقويت مى كند و با به ، همگون است . خوردنش ‍ روى غذا سودمندتر است تا چاشت ناخورده . هر كس هم كه احساس ‍ سنگينى مى كند، از آن (بر روى غذا) بخورد.(898)
د - به
706 - امام على (عليه السلام ):
خوردن به نيروى قلب ضعيف است ، معده را پاك مى سازد، دل را فراست مى دهد و ترسو را شجاعت مى بخشد.(899)
707 - امام صادق (عليه السلام ):
بر تو باد خوردن به شيرين با دانه هايش ؛ چرا كه قلب ضعيف را تقويت مى كند، معده را مى پالايد و معده را پاك مى سازد.(900)
708 - امام صادق (عليه السلام ):
به ، معده را گشايش مى دهد،(901) دل را استحكام مى بخشد؛ و خداوند، هيچ پيامبرى را برنينگيخته ، مگر آن كه به نيز خورده است .(902)
ه‍ - خربزه
709 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد خوردن خربزه ؛ چرا كه در آن ، ده ويژگى است : غذاست ، آب است ، شستشو دهنده است ،(903) خوش بو كننده است ، مثانه را مى شويد، شكم را مى شويد، آب كمر را فراوان مى سازد، بر نيروى همبسترى مى افزايد، سردى مزاج را از ميان مى برد، و پوست را تميز مى كند.(904)
و - باقلا
710 - امام صادق (عليه السلام ):
باقلا را با پوستش بخوريد؛ چرا كه معده را پاك مى كند.(905)
ز - حزا
711 - امام صادق (عليه السلام ):
حزا(906) به همراه آب سرد، براى معده سودمند است .(907)
ح - تلبينه
712 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- درباره كسى كه به بيمارى بى اشتهايى گرفتار آمده بود -: بر شما باد (خوردن ) تلبينه .(908) آن را به وى (جرعه جرعه ) بخورانيد، كه سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، شكم هر يك از شما را چونان مى شويد كه كسى با آب ، چرك را از صورت خويش ، فرو بشويد.(909 )
ر. ك : ص 156 (آنچه از كژدهانى ايمنى مى دهد).
ر. ك : ص 533 (آويشن ).
ر. ك : ص 577 (سنجد).
ر. ك : ص 604 (درمان كردن با شير گاو / ح 1970).
7/2 - 4 - آنچه به معده زيان مى رساند
الف بدگوارى
713 - امام صادق (عليه السلام ):
هر دردى از بدگوارى (سنگين خوارى ) است ، مگر تب ، كه به خودى خود به بدن در مى آيد.(910)
714 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
سنگينى معده (برده )،(911) ريشه هر بيمارى اى است .(912)
ب - پرخورى
715 - امام على (عليه السلام ):
اى كميل ! مبادا معده ات را از خوراك ، سنگين كنى . در آن ، جايى براى آب و جايى براى باد واگذار و هنگامى كه هنوز به خوردن اشتها دارى ، از غذا خوردن دست بكش ، كه اگر چنين كنى ، غذا را گوارا خواهى يافت ؛ چه ، تن درستى ، از كم خوردن و كم آشاميدن است .(913)
ج - آب نوشيدن در ميان خوردن غذا
716 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كس مى خواهد معده اش او را آزار ندهد، ميان غذا خوردن ، آب ننوشد تا آن را به پايان برساند زيرا كه هر كس چنين كند رطوبت در بدنش مى نشيند و معده اش ضعيف مى شود و رگ ها نمى توانند نيروى موجود در غذا را بگيرند چه اگر پى در پى آب به معده ريخته شود، معده ، فراخ مى گردد.(914)
د - يكسره سر كشيدن آب
717 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
آب را به آهستگى بمكيد و آن را يكباره سر مكشيد؛ زيرا كه از آن ، بيمارى جگر بر مى خيزد.(915)
ه‍ - نوشيدن آب سرد و فقاع در حمام
718 - امام صادق (عليه السلام ):
از نوشيدن آب سرد و فقاع (916) در حمام ، حذر كن ؛ چرا كه معده را تباه مى كند.(917)
و - خوردن گوشت نمكسود خشك شده
719 - امام هادى (عليه السلام ):
گوشت نمك سود خشك شده ، بد گوشتى است ؛ زيرا در معده از هم باز مى شود، هر بيمارى اى را بر مى انگيزد، هيچ سودى در بر ندارد، و تنها، زيان مى رساند.(918)
ز - خوردن گوشت ناپخته
720 - امام رضا (عليه السلام ):
خوردن گوشت ناپخته ، در شكم ، كرم ايجاد مى كند.(919)
ح - بسيار خوردن تخم مرغ
721 - امام رضا (عليه السلام ):
تخم مرغ بسيار خوردن و مداومت بر آن ، بيمارى سپرز مى آورد و ايجاد كننده بادهايى در سر معده است .(920)
7/3 - آنچه براى برخى دردهاى شكم ، سودمند است
7/3 - 1 - گلابى
722 - امام صادق (عليه السلام ):
گلابى بخوريد، كه به اذن خداون (عزوجل ) دل را جلا مى دهد و دردهاى درون را تسكين مى بخشد.(921)
7/3 - 2 - برنج و سماق
723 - الكافى :
- به نقل از عمران -: امام صادق (عليه السلام )، شكم درد داشت . فرمود براى او برنج بپزند و بر آن ، سماق بيفزايند. آن گاه ، آن را خورد و بهبود يافت .(922)
7/3 - 3 - آويشن
724 - امام كاظم (عليه السلام ):
داروى امير مومنان (عليه السلام )، آويشن (923) بود. او مى فرمود: ((آويشن براى معده ، پرزى همانند پرز پارچه هاى مخمل مى شود.))(924)
7/3 - 4 - عسل و شونيز
725 - صحيح مسلم :
- به نقل از ابوسعيد خدرى -: مردمى نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد و گفت : برادرم به اسهال مبتلا شده است .
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((به او عسل بنوشان )).
وى به او عسل نوشاند و ديگر بار نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد و گفت : به وى خوراندم ؛ اما بر اسهال وى افزود.
او سه بار مراجعه كرد و همين را گفت و پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز سخن پيش را به او فرمود. براى چهارمين بار، به حضور رسيد و پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((به او عسل بنوشان )). گفت : به او خورانده ام ؛ اما فقط بر اسهالش افزوده است .
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((سخن خدايت را باور بدار و شكم برادر خويش را باور مدار)). پس ، آن مرد ديگر بار به او عسل خورانيد و او نيز بهبود يافت .(925)
726 - امام على (عليه السلام ):
مردى نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از دردى كه در درون خويش داشت ، اظهار ناراحتى كرد. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((شربتى از عسل بردار و سه يا پنج يا هفت دانه شونيز در آن بينداز و بنوش تا به اذن خداوند (عزوجل ) بهبود يابى )).
او اين كار را انجام داد و بهبود يافت .(926)
7/3 - 5 - گردوى تفت داده
727 - طب الائمة (عليهم السلام ):
- به نقل از محمد بن ابراهيم جعفى -: مردى از شكم دردى كه چيزى نمانده بود باعث مرگش شود، به نزد على بن موسى الرضا (عليه السلام ) ناليد و از ايشان خواست براى او در پيشگاه خداوند (عزوجل ) دعا كند؛ چرا كه دارو و درمان هاى فراوانى كه به وى داده اند، او را به ستوه آورده است و نه فقط او را سودى نرسانده ، بلكه بر شدت درد او نيز افزوده است .
امام - كه درود خدا بر او باد - لبخند زد و فرمود: ((نيك بخت مردا! دعاى ما به درگاه خداوند، جاى خود دارد و من از خداوند مى خواهم به مدد و نيروى خود، درد تو را بكاهد، اما چون درد بر تو غلبه كرد و از آن به خود پيچيدى ، گردويى بردار و بر آتش بگير تا هنگامى كه بدانى آنچه در درون آن هست ، كباب شده و آتش ، رنگ پوست آن را نيز ديگرگون كرده باشد. در اين هنگام ، آن را بخور كه در دم ، درد را آرام مى كند)).(927)
او مى گويد: به خداوند سوگند، تنها يك بار اين كار را انجام دادم و به اذن خداوند، آن شكم درد من ، آرام شد.(928)
7/3 - 6 - تنقيه كردن
728 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بهترين درمانى كه به كار مى گيريد، تنقيه كردن است . شكم را بزرگ مى كند، درد درون را مى شويد و بدن را قوى مى كند.(929)
729 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
تنقيه كردن ، هيچ ايرادى ندارد، جز اين كه شكم را بزرگ مى كند.(930)
730 - امام صادق (عليه السلام ):
تنقيه كردن ، نوعى درمان است . گفته اند كه شكم را بزرگ مى كند، در حالى كه مردان صالحى اين كار را انجام داده اند.(931)
7/3 - 7 - آرد برنج
731 - المحاسن :
- به نقل از محمد بن مروان -: نزد امام صادق (عليه السلام ) بودم . ايشان شكم درد (اسهال ) سختى داشت . شامگاهان ، در حالى كه بسيار بر حال ايشان نگران بودم ، از نزد وى رفتم ، فردا روز، نزد ايشان بازگشتم و ديدم دردى كه داشته ، فرو نشسته است . گفتم : فدايت شوم ! شامگاه ديروز كه از تو جدا شدم ، آن چنان بيمار بودى ؟!
فرمود: ((گفتم قدرى برنج آوردند، شستند، خشك كردند و آسياب كردند. سپس از آن ، دارويى (سفوفى ) ساختم (و خوردم ) و شكمم ، بند آمد)).(932)
732 - الكافى :
- به نقل از خالد بن نجيح -: از شكم درد، نزد امام صادق (عليه السلام ) اظهار ناراحتى كردم . به من فرمود: ((قدرى برنج بگير، آن را بشوى و در سايه ، خشك كن . سپس ، آن را آسياب كن و در هر صبحگاه ، به اندازه يك كف دست از آن بردار)).
اسحاق جريرى بدين افزوده است : ((آن را در آبى به وزن يك اوقيه (933) بجوشان و آن گاه بخور)).(934)
733 - امام صادق (عليه السلام ):
سخت بيمار شدم و در اين بيمارى به شكم درد گرفتار آمدم و تنم تحليل رفت . گفتم كه قدرى برنج در آب جوشاندند و از آن ، آشى ساخته شد و من ، از آن استفاده مى كردم . پس (نيروى ) تنم به من بازگشت .(935)
ر. ك : ص 559 (خواص برخى از انواع سويق / سويق برنج ).
7/3 - 8 - نان بر
734 - امام صادق (عليه السلام ):
به كسى كه شكم درد دارد، نان برنج بدهيد؛ چرا كه هيچ چيز، سودمندتر از آن به شكم چنين بيمارى در نيامده است . آن ، معده را پاك مى كند و درد را به كلى از بدن بيرون مى كشد.(936)
7/3 - 9 - آرد گاورس
735 - الكافى :
- به نقل از عبدالرحمان بن كثير -: در مدينه بيمار شدم و به اسهال ، گرفتار آمدم ، امام صادق (عليه السلام )، برايم آرد گاورس نسخه كرد و مرا فرمود كه آرد گاورس بگيرم و با آب زيره بخورم . اين كار را كردم و اسهالم متوقف شد و بهبود يافتم .(937)
7/3 - 10 - شير شتر
736 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
درمان اسهال شما در شير شتر... است .(938)
737 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
در شير شتر، شفاى اسهال است .(939)
7/4 - آنچه بواسير مى آورد.
7/4 - 1 - زياد نشستن به گاه قضاى حاجت
738 - امام باقر (عليه السلام ):
زياد نشستن در آبريزگاه ، بواسير مى آورد.(940)

afsanah82
07-20-2011, 06:00 PM
739 - امام رضا (عليه السلام ):
براى قضاى حاجت ، به آبريزگاه برو و در آن جا به همان اندازه كه قضاى حاجت كنى ، بمان و آن را به درازا مكشان ؛ چرا كه اين كار، درد نهفته (941) را در پى مى آورد.(942)
740 - مجمع البيان :
گفته اند كه خواجه لقمان ، به آبريزگاه رفت و نشستن در آن جا را به درازا كشاند. لقمان ، بر او چنين بانگ زد: ((از نشستن زياد به گاه قضاى حاجت ، جگر به درد مى آيد، بواسير ايجاد مى شود و حرارت ، به سر مى رسد. سبك بنشين و سبك برخيز)). راوى مى گويد: از آن پس ، خواجه لقمان ، اين حكمت وى را بر در آبريزگاه نوشت .(943)
7/4 - 2 - همبسترى در حال خوددارى از قضاى حاجت
741 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مبادا كسى در حالى كه از قضاى حاجت خوددارى مى ورزد، نزديكى كند؛ چرا كه اين كار، بواسير مى آورد؛ و مباد كسى در حالى كه پيشاب خود را نگه مى دارد، نزديكى كند؛ چرا كه اين كار، ناسور مى آورد.(944)
7/4 - 3 - با هم خوردن تخم مرغ و ماهى
742 - امام رضا (عليه السلام ):
بايد از اين بپرهيزى كه ... تخم مرغ و ماهى را هم زمان ؛ معده گردآورى ؛ چه ، هر گاه اين دو با يكديگر گرد آيند، قولنج ، باد بواسير و دندان درد به وجود مى آورند.(945)
ر. ك : ص 262 (عوامل بيمارى هاى پوستى / خوردن خاك ).
7/5 - آنچه براى درمان بواسير، سودمند است
7/5 - 1 - انجير
743 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
انجير، تازه و خشك ، بخوريد؛ چرا كه بر قدرت همبسترى مى افزايد، بواسير را ريشه كن مى كند و براى درمان نقرس و سردى مزاج ، سودمند است .(946)
7/5 - 2 - تره
744 - الكافى :
- به نقل از فرات بن احنف -: از امام صادق (عليه السلام )، درباره تره پرسيدند. فرمود: ((آن را بخور؛ چرا كه در آن ، چهار ويژگى است : بوى دهان را خوش مى سازد؛ بادها را (از بدن ) مى راند؛ بواسير را ريشه كن مى كند؛ و براى كسى كه بر (خوردن ) آن مداومت ورزد، مايه ايمنى از جذام است )).(947)
ر. ك : ص 591 (خوردن تره تازه / ح 1934).
7/5 - 3 - زردك
745 - امام صادق (عليه السلام ):
زردك ، مايه ايمنى از قولنج و بواسير است و توان نزديكى را تقويت مى كند.(948)
7/5 - 4 - برنج
746 - امام صادق (عليه السلام ):
برنج ، خوب خوراكى است ! روده ها را فراخ مى كند و بواسير را ريشه كن مى سازد. ما بر مردم عراق ، غبطه مى خوريم كه برنج و خرما خرك مى خورند. اين دو، روده ها را فراخ مى كنند و بواسير را ريشه كن مى سازد.(949)
7/5 - 5 - خرما با روغن گاو
747 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كس مى خواهد از درد نشيمنگاه درامان بماند و باد بواسير، هيچ زيانى به او نرساند، هر شب ، هفت خرماى هيرون (950) با روغن گاو بخورد و بيضه هاى خود را با روغن زنبك خالص ، چرب كند.(951)
7/5 - 6 - هوبره
748 - امام كاظم (عليه السلام ):
در خوردن هوبره (952) اشكالى نمى بينم . آن ، براى بواسير و درد كمر، خوب است .(953)
7/5 - 7 - سنجد
749 - امام صادق (عليه السلام ):
سنجد... كليه ها را گرم مى كند، معده را پاك مى سازد و مايه ايمنى از بواسير و تقطير (قطره قطره آمدن ) پيشاب است .(954)
7/5 - 8 - طهارت گرفتن با آب سرد
750 امام كاظم (عليه السلام ):
طهارت گرفتن با آب سرد، بواسير را از ميان مى برد.(955)
7/5 - 9 - استنجا با مشكك
751 - امام كاظم (عليه السلام ):
هر كس پس از قضاى حاجت ، با مشكك ، آلودگى مخرج را بزدايد و پس از غذا خوردن نيز دهان خويش را با مشكك بشويد، نه بيمارى اى از بيماريهاى دهان به او مى رسد و نه از باد بواسير مى ترسد.(956)
ر. ك : ص 236 (آنچه بواسير مى آورد).
ر. ك : ص 533 ح 1756.
7/6 - آنچه براى دردهاى كبد، سودمند است
7/6 - 1 - شير انجير
752 - امام باقر (عليه السلام ):
- درباره حزقيل (عليه السلام ) -: زخمى بر كبد او رسيد و او را آزار مى داد. وى بر درگاه خداوند، زارى و خشوع كرد و بر خاكستر نشست . پس خداوند به وى وحى فرستاد كه : ((شير انجير بردار و از بيرون ، بر سينه خويش ‍ بمال )).
او نيز چنين كرد و آن عارضه از وى برطرف شد.(957)
7/6 - 2 - رگزنى
753 - مكارم الاخلاق :
- به نقل از محسن وشاء -: نزد امام صادق (عليه السلام ) از درد كبد، اظهار ناراحتى كردم . امام (عليه السلام )، رگزنى را خواست و او پاى مرا رگ زد. همچنين فرمود: ((براى درد پهلو، آب زيره گوهى بنوشيد)).(958)
7/7 - آنچه براى درمان بادهاى شكم ، سودمند است
7/7 - 1 - سياه دانه
754 - طب الائمة (عليهم السلام ):
- به نقل از عبدالرحمان بن جهم -: ذريح محاربى ، نزد امام صادق (عليه السلام )، اظهار كرد كه شكم وى غرغر مى كند. امام پرسيد: ((آيا درد هم دارى ؟)).
گفت : آرى .
فرمود: ((چرا براى درمان آن ، از سياه دانه و عسل ، بهره نمى جويى ؟)).(959)
7/7 - 2 - زيتون
755 - الكافى :
- به نقل از اسحاق بن عمار يا راوى ديگرى -: به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : مردم مى گويند كه زيتون ، بادآور است .
فرمود: ((زيتون ، بادبر است )).(960)
ر. ك : ص 533 ح 1756.
7/8 - آنچه براى درمان كرم هاى شكم ، سودمند است
7/8 - 1 - سركه شراب
756 - امام على (عليه السلام ):
سركه شراب بخوريد(961)؛ چرا كه كرم ها را در شكم مى كشد.(962)
757 - امام صادق (عليه السلام ):
سركه شراب ، جنبندگان شكم را مى كشد.(963)
758 - امام صادق (عليه السلام ):
بر تو باد (خوردن ) سركه شراب ؛ چرا كه هر جنبنده اى را در درونت مى كشد.(964)
7/8 - 2 - خرما خوردن ناشتا
759 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
ناشتا خرما بخوريد؛ جرا كه كرم هاى شكم را مى كشد.(965)
760 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس به هنگام خواب ، هفت خرماى عجوه (966) بخورد، خرماها كرم هاى شكم او را مى كشند.(967)
7/9 - درمان هاى ديگر
الف - زرده تخم مرغ براى درمان گوارا نيافتن غذا
761 - مكارم الاخلاق :
- به نقل از على بن محمد بن اشيم -: نزد امام رضا (عليه السلام ) از اين شكايت كردم كه كمتر غذا را گوارا مى يابم .
فرمود: ((زرده تخم مرغ بخور)).
من اين كار را انجام دادم و از آن ، سود بردم .(968)
ب - سيب براى درمان مسموميت
762 - امام كاظم (عليه السلام ):
سيب ، براى درمان چند چيز سودمند است : مسموميت ، سحر، جنونى كه از زمينيان (969) پيش مى آيد، و بلغمى كه چيزه شده باشد. هيچ چيز منفعتش سريع تر از اين نيست .(970)
ج - آب درمانى
763 - الكافى :
- به نقل از ابوطيفور طبيب -: بر امام كاظم (عليه السلام ) وارد شدم و او را از نوشيدن آب ، باز داشتم .
فرمود: ((نوشيدن آب ، اشكالى ندارد. آب ، غذا را در معده مى چرخاند، خشم را فرو مى نشاند، بر هوش مى افزايند و تلخه را خاموش ‍ مى كند)).(971)
764 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، به هنگام روزه گشودن ، با حلوا افطار مى كرد. اگر حلوا نبود، با شكرينه اى ديگر يا چند دانه خرما، و اگر آن نيز نبود، با آب خالى . مى فرمود: ((آب ، معده و كبد را تميز مى كند، دهان را خوش بو مى كند، دندان ها را محكم مى سازد، چشم را قدرت مى دهد و ديده را جلا مى بخشد، گناهان را از انسان مى شويد، رگ هاى بر آشفته و تلخه تحريك شده را فرو مى نشاند، بلغم را از ميان مى برد، حرارت را از معده بر مى دارد، و سردرد را نيز از ميان مى برد)).(972)
765 - الفقه المنسوب للامام الرضا (عليه السلام ):
دباره آب سرد، روايت مى كنم كه حرارت بدن را فرو مى نشاند، صفرا را آرام مى سازد، غذا را هضم مى كند، پس مانده اى را كه در سر معده هست ، ذوب مى سازد و تب را از ميان مى برد.(973)
د - درمان با قى كردن عمدى
766 - امام باقر (عليه السلام ):
هر كس پيش از آن كه خود به خود، حالش به هم بخورد، عمدا قى كند، (اين كار) از هفتاد دارو بهتر است و اين نوع قى كردن ، هر درد و بيمارى اى را (كه در او هست ، از تنش ) بيرون مى آورد.(974).(975)
7/10 - آنچه براى درمان بى اشتهايى سودمند است
الف - پنير
767 - امام صادق (عليه السلام ):
چه نيكو لقمه اى است پنير! دهان را تر و تازه مى كند، بوى دهان را خوش ‍ مى سازد، غذاى پيشين را هضم مى كند و براى غذاى بعد، اشتها را باز مى كند.(976)
ر. ك : ص 489 (خواص پنير).
ب - حوك
768 - امام صادق (عليه السلام ):
حوك ، سبزى پيامبران است . بدانيد كه در آن ، هشت ويژگى است : هضم كننده است ؛ گرفتگى هاى عروق و مجارى را مى گشايد؛ آروغ را خوش بو مى سازد؛ دهان را بوى خوش مى بخشد؛ اشتها آور است ؛ و درد را (از بدن ) بيرون مى كشد.(977)
ر. ك : ص 453 (بادروج (حوك )).
فصل هشتم : خون و سپرز
8/1 - نشانه هاى بيمارى هاى خون
769 - امام صادق (عليه السلام ):
خون و جوش آمدنش ، سه نشانه دارد: جوششى كه از اندام بر آيد، خارش ، و حركت جنبندگان (978).(979)
770 امام كاظم (عليه السلام ):
خون (غلبه خون ) را چهار نشانى است : خارش ، جوش ، چرت زدگى و سرگيجه .(980)
8/2 - آنچه براى درمان بيمارى هاى خون ، سودمند است
الف - سويق عدس
771 - امام صادق (عليه السلام ):
- هنگامى كه خون كسى از خدمتگزارانش جوش مى آمد، به وى مى فرمود -: قدرى سويق عدس بخور؛ چرا كه جوشش خون را آرام مى كند و حرارت را فرو مى نشاند.(981)
ب - آلو
772 - الكافى :
- به نقل از زياد قندى -: بر امام كاظم (عليه السلام ): در آمدم ، در حالى كه نزد وى ، ظرف آبى قرار داشت و چند آلوى سياه - كه در همان زمان ، هنگام چيدنش بود - در آن ديده مى شد، فرمود: ((حرارت در من بالا گرفته و آلوى تازه ، حرارت را خاموش مى كند و صفرا را فرو مى نشاند. خشك آن نيز خون را آرام مى كند و دردهاى بى درمان را از تن ، بيرون مى كشد)).(982)
ج - چغندر
773 - امام رضا (عليه السلام ):
در فوايد چغندر -: عقل را استحكام مى بخشد و خون را تصفيه مى كند.(983)
د - حجامت
774 - امام صادق (عليه السلام ):
بر شما باد كاهو؛ چرا كه خون را تصفيه مى كند.(984)
ه‍ - حجامت
775 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر خون در درونتان به جوش مى آيد، حجامت كنيد؛ چرا كه خون ، گاه ممكن است در درون شخص ، طغيان كند و وى را بكشد.(985)
776 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
درد، سه چيز است و درمان نيز سه چيز. اما درد، عبارت است از: خون ، تلخه و بلغم . درمان خون ، حجامت است ، درمان بلغم ، حمام است ، و داروى تلخه نيز راه رفتن (986).(987)
و - خوردن ماهى تازه پس از حجامت
777 - الكافى :
به نقل از محمد بن يحيى -: يكى از شيعيان به امام عسكرى (عليه السلام ) نامه نوشت و از خون و صفرا به وى اظهار ناراحتى كرد و نوشت : چون حجامت مى كنم ، صفرا به جوش مى آيد و چون حجامت را به تاءخير مى افكنم ، خون ، مرا زيان مى رساند. چاره را در چه مى بينى ؟
امام نوشت : ((حجامت كن و در پى حجامت ، ماهى تازه كباب شده بخور)).
اين پرسش را ديگر بار تكرار كردم . او نوشت : ((حجامت كن و در پى حجامت ، ماهى تازه كباب شده همراه با آب و نمك بخور)).
اين كار را عينا انجام دادم و از آن پس ، هماره در عافيت بودم و آن ، خوراك من شده بود.(988)
ز - خوردن انار پس از حجامت
778 - مكارم الاخلاق :
- به نقل از زيد شحام -: نزد امام صادق (عليه السلام ) بودم كه حجامتگرى را طلبيد. پس به او فرمود: ((ابزارهاى حجامت خود را بشوى و بياويز)).
آن گاه ، انارى طلبيد و خورد. چون حجامت را به پايان برد، انار ديگرى طلبيد و خورد و فرمود: ((اين ، تلخه را فرو مى نشاند)).(989)
779 - امام عسكرى (عليه السلام ):
پس از حجامت ، انار بخور، انارى شيرين ؛ چرا كه خون را فرو مى نشاند و خون را در درون ، تصفيه مى كند.(990)
ح - رگزنى
780 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كس مى خواهد سودا(991) او را نسوزاند،(992) بر او باد قى كردن ، رگ زدن و نوره كشيدن .(993)
8/3 - آنچه خون تازه توليد مى كند
الف - باقلا
781 - امام صادق (عليه السلام ):
خوردن باقلا، استخوان هاى ساق را تراكم درونى مى دهد، توان مغز را افزون مى سازد و خون تازه توليد مى كند.(994)
ب - انار
782 - امام رضا (عليه السلام ):
آب انار ملس بمك ؛ زيرا انسان را قوى مى كند و خون را زنده مى سازد(995).(996)
ر. ك : ص 550 ح 1812.
8/4 - آنچه براى درمان درد طحال سودمند است
783 - امام صادق (عليه السلام ):
- درباره امام باقر (عليه السلام ) -: مردى از دوستان وى ، نزد او از درد طحال اظهار ناراحتى كرد، در حالى كه پيش تر هر درمانى را براى اين درد به كار بسته بود، اما هر روز بر درد وى افزوده مى شد تا جايى كه در آستانه مرگ قرار گرفته بود.
(امام باقر (عليه السلام )) به او فرمود: ((با سكه اى نقره ، قدرى تره بخر و آن را در روغن عربى ، كاملا بجوشان و هر كس را كه چنين دردى دارد، سه رو از اين بخوران ؛ چرا كه اگر چنين كند، به خواست خداوند، بهبود خواهد يافت )).(997)
784 - الكافى :
- به نقل از موسى بن بكر -: يكى از غلامان امام كاظم (عليه السلام )، بيمار شد امام (عليه السلام ) از حال او پرسيد. گفتند: بيمارى طحال گرفته است .
فرمود: ((سه روز به او تره بخورانيد)).
ما آن را به او خورانديم ، پس خون فرونشست ،(998) و سپس ، بهبود يافت .(999)
فصل نهم : پوست
9/1 - بهداشت پوست
9/1 - 1 - پاكيزگى
785 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر هر مسلمان ، لازم است كه در هر هفت روز يك بار، غسل كند و در آن ، سر و تن خود را بشويد.(1000)
786 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
در زير هر مويى جنابتى است . پس موها را بشوييد و پوست را پاكيزه كنيد.(1001)
9/1 - 2 - ماليدن روغن به بدن
الف - خواص چرب كردن پوست
787 - امام على (عليه السلام ):
روغن ، پوست را نرم مى كند، بر توان مغز مى افزايدد، مجارى آب را در بدن مى گشايد، كثافت پوست را از ميان مى برد و رنگ را روشن تر مى كند.(1002)
788 - امام صادق (عليه السلام ):
روغن ، بدى را از ميان مى برد.(1003)
789 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كس مى خواهد كه لب هايش نتركد و از آن ناسور(1004) بيرون نزند، به ابروهاى خود، روغن بمالد(1005).(1006)
ب - بهترين زمان براى روغن زدن
790 - امام حسين (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به من فرمود: ((فرزندم !... يك روز در ميان ، روغن بمال تا به سنت پيامبرت عمل كرده باشى )).(1007)
791 - امام باقر (عليه السلام ):
روغن (ماليدن ) شبانه ، در رگ ها جريان مى يابد و پوست را آبيارى و چهره را سفيد مى كند.(1008)
792 - الكافى :
- به نقل از اسحاق بن عمار -: به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : من با مردمانى اهل مروت (و سرشناس ) آميزش دارم و به مقدار اندكى روغن بسنده مى كنم . آيا هر روز، اندكى بر خويش بمالم ؟
فرمود: ((اين را براى تو دوست ندارم )).
گفتم : يك روز در ميان ؟
فرمود: ((اين را هم برايت نمى پسندم )).
گفتم : دو روز در ميان ؟
فرمود: ((جمعه تا جمعه ، يك روز و دو روز)).(1009)
ج - چرب كردن با روغن بنفشه
793 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
با روغن بنفشه ، بدن خود را چرب كنيد؛ چرا كه آن در تابستان ، سرد و در زمستان ، گرم است .(1010)
794 - امام صادق (عليه السلام ):
بنفشه ، مهتر همه روغن هاى شماست .(1011)
795 - امام صادق (عليه السلام ):
حكايت بنفشه در ميان روغن ها، حكايت ما(1012) در ميان مردم است .(1013)
796 - امام صادق (عليه السلام ):
برترى بنفشه بر ديگرى روغن ها به سان برترى اسلام بر ديگر اديان است . بنفشه ، خوب روغنى است ! درد را از سر و چشمان مى برد. خود را بدان ، چرب كنيد.(1014)
797 - الكافى :
- به نقل از محمد بن فيض -: نزد امام صادق (عليه السلام ) از روغن ها سخن به ميان آوردند و از آن جمله ، از بنفشه و برترى آن گفتند.
فرمود: ((بنفشه ، خوب روغنى است ! خود را با آن چرب كنيد كه برترى آن بر روغن ها، به سان برترى ما بر مردمان است )).(1015)
798 - امام رضا (عليه السلام ):
اگر مى خواهى كه در بدنت جوش و جز آن رخ ننمايد، هنگام در آمدن به حمام ، چرب كردن بدن خود را به روغن بنفشه ، آغاز كن .(1016)
799 - الكافى :
- به نقل از على بن اسباط در حديثى كه سند آن را به معصوم رساند -: ماليدن روغن بنفشه به ابروها، سردرد را از ميان مى برد.(1017)
د - ماليدن روغن زيتون به بدن
800 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
زيتون بخوريد و خود را با روغن زيتون چرب كنيد؛ چرا كه آن ، از درختى خجسته است .(1018)
801 - امام على (عليه السلام ):
به روغن زيتون ، خود را چرب كنيد و از آن ، خورش سازيد؛ چرا كه آن ، روغن نيكان و خورش برگزيدگان است .(1019)
ه‍ - استفاده از روغن بان
802 - امام صادق (عليه السلام ):
خوب روغنى است روغن بان (1020)!(1021)
803 - امام صادق (عليه السلام ):
بان ، روغن مردانه است . چه خوب روغنى است بان ؛ اما من از خلوق ، خوشم مى آيد.(1022)
و - استفاده از روغن زنبق
804 - الكافى :
- به نقل از سيارى در حديثى كه سند آن را به پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) رساند -: پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده است : ((براى بدن ، هيچ چيز از روغن زنبق (رازقى ) بهتر نيست )).(1023)
ز - استفاده از خيرى
805 - امام صادق (عليه السلام ):
- از روغن بنفشه نام برد و آن را ستود و سپس فرمود -: خيرى ،(1024) نرم و لطيف است .(1025)
9/1 - 3 - استفاده از خطمى
806 - امام صادق (عليه السلام ):
شستن سر با خطمى ، مايه شادابى است .(1026)
807 - امام صادق (عليه السلام ):
شادابى ، در ده چيز است :... و شستن سر با خطمى در حمام و غير آن .(1027)
808 - امام على (عليه السلام ):
شستن سر با خطمى ، چرك را مى برد و آلودگى ها را از ميان بر مى دارد.(1028)
9/1 - 4 - خضاب كردن
809 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد مهتر همه خضاب ها، حنا، كه پوست را پاكيزه مى كند و بر توان همبسترى مى افزايد.(1029)
810 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس حنا بر بدن خود بمالد و با آن خضاب كند، خداوند، او را تا هنگامى كه بخواهد ديگر بار خضاب كند، از سه چيز در امان مى دارد: جذام ، پيسى و خوره .(1030)
811 - امام صادق (عليه السلام ):
حنا كردن ، در پى نوره كشيدن ، مايه ايمنى از جذام و پيسى است .(1031)
9/1 - 5 - آغاز كردن غذا با نمك
812 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- خطاب به امام على (عليه السلام ) -: بر تو باد نمك ؛ چرا كه در آن ، شفاى هفتاد درد است كه كمترين آنها جذام ، پيسى و ديوانگى است .(1032)
813 - امام صادق (عليه السلام ):
بر شما باد آن دو سفيد: نان و نمك ... كه ايمنى از جذام و پيسى و ديوانگى ، در نمك است .(1033)
ر. ك : ص 621 (نمك ).
9/1 - 6 - نوشيدن سويق با روغن زيتون
814 - امام صادق (عليه السلام ):
نوشيدن سويقى (1034) كه با روغن زيتون فراهم آمده باشد، گوشت را مى روياند، استخوان را استحكام مى بخشد، پوست را نازك مى كند و بر توان جنسى مى افزايد.(1035)
9/1 - 7 - خربزه
815 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد خوردن خربزه ؛ چرا كه در آن ده ، ويژگى است : غذاست ؛ آب است ؛ شستشو دهنده است ،(1036) خوش بو كننده است ؛ مثانه را مى شويد؛ شكم را مى شويد؛ آب كمر را فراوان مى سازد؛ نيروى همبسترى را مى افزايد؛ سردى را از ميان بر مى دارد؛ و پوست را تميز مى كند.(1037)
9/1 - 8 - سنجد
816 - امام صادق (عليه السلام ):
سنجد، گوشتش گوشت مى روياند، هسته اش استخوان را رشد مى دهد، پوستش پوست را مى پرورد... رگ جذام را به كلى از ميان مى برد.(1038)
9/1 - 9 - نانخواه و گردو
817 - امام صادق (عليه السلام ):
چهار چيز، چشم را جلا مى دهد، سودمند است و هيچ زيانى ندارد. درباره آنها از امام (عليه السلام ) پرسيدند. فرمود: ((آويشن و نمك ، وقتى با هم باشند، و نانخواه (1039) و گردو، وقتى با هم باشند)).
به آن حضرت گفتند: اين چهار چيز وقتى با هم باشند، به چه كار مى آيند؟
فرمود: ((نانخواه و گردو، بواسير را مى سوزانند، باد را دور مى كنند و رنگ پوست را زيبا مى سازند...)).(1040)
9/1 - 10 - پياز
818 - امام صادق (عليه السلام ):
پياز، دهان را خوش بو مى كند، پشت را قوى مى سازد و پوست را نرمى مى دهد.(1041)
819 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر گاه وارد آبادى و با زده اى شديد و از وباى آن ترسيديد، از پياز آن جا بخوريد؛ زيرا كه آن ، چشم را جلا مى دهد، مو را پاكيزه مى گرداند، آب كمر را زياد مى كند، گام ها را سرعت مى بخشد، تيرگى چهره را مى برد و خستگى را نيز مى زدايد.(1042)

afsanah82
07-20-2011, 06:01 PM
9/1 - 11 - گياه سنا
820 - امام صادق (عليه السلام ):
اگر مردم مى دانستند گياه سنا(1043) چه خواصى دارد، ارزش هر مثقال آن را به اندازه دو مثقال طلا مى رساندند. هان ! بدانيد كه اين گياه ، مايه ايمنى يافتن از بهك ، پيسى ، جذام ، ديوانگى ، فلج و لقوه است . بايد آن را با كشمش سرخ و بدون هسته ، همراه با مقدارى برابر از هليله كابلى ، زرد و سياه ، و به صورت ناشتا، به اندازه سه درهم ، مصرف كرد و هنگامى كه به بستر خواب مى روى نيز، همين اندازه مصرف كن ، كه اين ، مهتر همه داروهاست .(1044)
9/1 - 12 - تاءثير بوييدنى ها در پيشگيرى از بيمارى هاى پوستى
821 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
نرگس را ببوييد، هر چند روزى يك بار، هر چند هفته اى يك بار، هر چند ماهى يك بار، هر چند سالى يك بار و هر چند در همه عمر، يك بار؛ چرا كه در قلب ، هسته اى از ديوانگى ، جذام و پيسى وجود دارد و بوييدن نرگس ، آن را دور مى كند.(1045)
9/1 - 13 - اثر حجامت در پيشگيرى و درمان بيمارى هاى پوستى
822 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
حجامت در سر، درمانى براى ديوانگى ، جذام ، شب كورى ، پيسى و سر درد است .(1046)
823 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد حجامت در استخوان پس سر؛ چرا كه درمان 72 بيمارى است و درمان پنج بيمارى ، از جمله : ديوانگى ، جذام ، پيسى و دندان درد است .(1047)
824 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس در روز سه شنبه هفدهم يا نوزدهم يا بيست و يكى ماه حجامت كند، اين حجامت براى وى شفاى همه دردهاى سال خواهد بود و افزون بر آن ، شفاى سر درد، دندان درد، ديوانگى ، جذام و پيسى نيز خواهد بود.(1048)
825 - امام رضا (عليه السلام ):
حجامتى ... كه ميان شانه ها صورت مى گيرد، در بهبود ضربان قلب ناشى از شكم پرى و حرارت ، سودمند است . آن (حجامتى ) كه در ساق پا صورت پذيرد، ممكن است از كليه ، مثانه و زهدان بكاهد و خون قاعدگى را به جريان اندازد. تنها مشكلى كه دارد، اين است كه تن را ضعيف مى كند و ممكن است از آن ، شب كورى شديدى بر شخص عارض گردد. با اين همه ، براى كسانى كه جوش و كورك دارند، سودمند است .(1049)
826 - مكارم الاخلاق :
از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه مردى در حضور ايشان از خارش (كهير)، اظهار ناراحتى كرد. امام (عليه السلام ) فرمود: ((سه بار در هر دو پا، در فاصله ميان پى پا و استخوان قوزك ، حجامت كن )).
آن مرد، اين كار را انجام داد و خارش بدن وى از ميان رفت .
مردى ديگر نيز اظهار ناراحتى كرد.
امام (عليه السلام ) فرمود: ((در پى پا (يكى از پاها يا هر دو پا) سه بار حجامت كن كه به خواست خداوند، بهبود يابى )).(1050)
9/1 - 14 - تاءثير زكام و عطسه در پيشگيرى از بيمارى هاى پوستى
827 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
((در هر يك از آدمى زادگان ، دو رگ هست : رگى در سر، كه جذام را تحريك مى كند، و رگى در بدن ، كه پيسى را مى انگيزد. چون آن رگى كه در سر است ، به حركت آيد، خداوند، زكام را بر آن مسلط مى سازد تا هر بيمارى اى كه در آن است ، بيرون رود. از اين رو، اگر كسى از شما در بدن خود، احساس زكام كرد يا كوركى ديد، خداوند را شكر عافيت گويد)).
همچنين فرمود: ((زكام ، فضولاتى در سر است )).(1051)
828 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چهار چيز را ناخوشايند مداريد؛ زيرا كه براى چهار چيز، سودمندند: زكام را ناخوشايند مداريد؛ زيرا مايه ايمنى از جذام است . كورك ها را ناخوشايند مداريد؛ زيرا مايه ايمنى از پيسى اند. چشم درد را ناخوشايند مداريد؛ زيرا مايه ايمنى از كورى است . و سرف را ناخوشايند مداريد؛ زيرا مايه ايمنى از فلح شدن است .(1052)
9/1 - 15 - تاءثير برخى از ذكرها در بهداشت پوست
829 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس پس از نماز صبح و پيش از آن كه با كسى سخن بگويد، هفت بار بگويد: بسم الله الرحمن الرحيم لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظيم ، خداوند، هفتاد گونه بلا را از او دفع كند؛ و هر كس اين (ذكر) را پس از نماز مغرب و پيش از آن كه با كسى سخن بگويد، بر زبان آورد، خداوند، هفتاد گونه بلا را كه كمترين آنها جذام و پيسى است ، از او دور كند.(1053)
ر. ك : ص 264 (پيشگيرى از جذام ).
ر. ك : ص 269 (پيشگيرى از پيسى ).
9/2 - عوامل بيمارى هاى پوستى
الف - قرار گرفتن در مقابل آفتاب
830 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
از نشستن در آفتاب ، حذر كنيد؛ چرا كه جامه را كهنه مى كند، بوى (بدن ) را بد مى سازد و درد نهفته را آشكار مى نمايد.(1054)
831 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
در آفتاب ، چهار چيز است : رنگ را ديگرگون مى سازد، بوى (بدن ) را بد مى كند، جامه را كهنه مى نمايد، و بيمارى بر جاى مى نهد.(1055)
832 - امام على (عليه السلام ):
رو به خورشيد قرار مگيريد؛ زيرا بدبو كننده دهان است ، رنگ را مى پراند، جامعه را كهنه مى سازد و دردهاى نهفته را آشكار مى نمايد.(1056)
833 - امام على (عليه السلام ):
هر گاه كسى از شما در زير آفتاب مى نشيند، پشت به خورشيد قرار گيرد؛ چرا كه آفتاب ، بيمارى هاى نهفته را آشكار مى سازد.(1057)
834 - غريب الحديث :
امام على (عليه السلام )، مردى را در آفتاب ديد. فرمود: ((از آفتاب برخيز(1058). اين حرارت ، بدبو كننده دهان و سست كننده شهوت است ، بوى بدن را بد مى كند، جامعه را كهنه مى سازد و دردهاى نهفته را آشكار مى كند)).(1059)
ب - خوردن گردو در گرماى شديد
835 - امام على (عليه السلام ):
خوردن گردو در گرماى شديد، حرارت را در بدن بر مى انگيزد و زخم هاى تن را تحريك مى كند؛ اما خوردن آن در زمستان ، كليه ها را گرم مى كند و سرما را مى راند.(1060)
ج - خوردن خاك
836 - امام باقر (عليه السلام ):
هر كس خاك بخورد، تنش به خارش مى افتد، به بواسير گرفتار مى شود، بيمارى و بدى در درونش برانگيخته مى گردد، و نيرو از پاهايش مى رود، و هر چه نيز در اين فاصله ، يعنى از دوره سلامت پيش از خوردن خاك تا بهبود دوباره ، از اعمال (عبادى ) او كم شود، بر آن ، باز خواست گردد و كيفر ببيند.(1061)
د - به جوش آمدن خون
837 - امام صادق (عليه السلام ):
خون و جوش آمدنش سه نشانه دارد: جوشى كه از اندام بر آيد، خارش ‍ (كهير)، و حركت جنبندگان (مور مور شدن بدن ).(1062)
ه‍ - خوردن هميشگى تخم مرغ
838 - امام رضا (عليه السلام ):
خوردن هميشگى تخم مرغ (1063)، سبب پيدايش كك مك در صورت مى شود.(1064)
و - خوردن ماهى نمك سود پس از رگزنى و حجامت
839 - امام رضا (عليه السلام ):
خوردن غذاى نمك سود، گوشت نمك سود و خوردن ماهى نمك سود، پس از رگزنى و حجامت ، بهك و گرى ايجاد مى كند.(1065)
9/3 - عوامل ابتلا به جذام
الف - غسل كردن با آبى كه پيش تر در آن غسل شده است
840 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كس با آبى غسل كند كه پيش تر در آن غسل شده است و بدين سبب به جذام مبتلا شود، كسى جز خود را نكوهش نكند.(1066)
ب - ماليدن سفال بر بدن در حمام
841 - امام على (عليه السلام ):
زنهار! مبادا كه كسى در حمام ، به پشت بخوابد؛ زيرا اين كار، چربى كليه ها را ذوب مى كند؛ و مباد كسى پاهاى خود را سفال (سنگ پا) بكشد؛ زيرا اين كار، جذام مى آورد.(1067)
ج - خوردن غده
842 - امام على (عليه السلام ):
هر گاه كسى از شما گوشت خريد، غذه ها را از آن بيرون آورد؛ زيرا آنها رگ جذام را تحريك مى كنند.(1068)
د - خوردن تره تيزك به هنگام شب
843 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس شب هنگام ، تره تيزك (1069) بخورد، رگ جذام به بينى او حمله كند و چون شب بخوابد، خون دماغ شود.(1070)
همچنين بنگريد به : ص 493 (جرجير).
ه‍ - خلال كردن با چوب و چوب انار
844 - امام كاظم (عليه السلام ):
با چوب ريحان (1071) و چوب انار، خلال نكنيد؛ زيرا كه رگ جذام را تحريك مى كنند.(1072)
و - همبسترى با زن حائض
845 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس با زنش در حالى كه وى حائض است ، نزديكى كند و برايشان فرزندى تقدير شود و اين فرزند به جذام مبتلا گردد، كسى جز خويش را نكوهد.(1073)
ر. ك : ص 314 (زيان هاى آميزش با زن حائض ).
9/4 - پيشگيرى از جذام
الف - دورى گزيدن از مبتلايان به جذام
846 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- از سفارش هاى ايشان به امام على (عليه السلام ) -: ((اى على ! خداوند براى امت من ، اين را خوش ندارد... كه كسى با جذاميان سخن گويد، مگر اين كه ميانشان به اندازه يك ذراع ، فاصله باشد)).
همچنين فرمود: ((از جذامى بگريز، چنانكه از شيرى مى گريزى )).(1074)
846 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
در حالى با جذامى سخن بگو كه ميان تو و او، به اندازه يك يا دو نيزه ، فاصله است .(1075)
ب - پرهيز از آميزش جنسى در آغاز، ميان و پايان ماه
848 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اى على ! در آغاز و پايان ماه با همسرت آميزش مكن ؛ چرا كه در اين صورت ، ديوانگى ، جذام و تباه مغزى به سراغ او و فرزندش ‍ مى آيد.(1076 )
ج - خوردن شلغم
849 - امام صادق (عليه السلام ):
هيچ كس نيست كه در او ريشه اى از جذام نباشد. اين ريشه را با (خوردن ) شلغم بسوزانيد.(1077)
850 - امام صادق (عليه السلام ):
بر تو باد شلغم ! آن (يعنى شلغم ) را بخور؛ زيرا هيچ كس نيست كه در او رگى از جزام نباشد، اما شلغم ، اين رگ را مى سوزاند(1078 ).(1079)
د - خوردن تره
851 - الكافى :
- به نقل از فرات بن احنف -: از امام صادق (عليه السلام ) درباره تره پرسيدند. فرمود: ((آن را بخوريد كه در آن ، چهار ويژگى است : بوى دهان را خوش مى سازد؛ بادها را از بدن مى راند؛ بواسير را ريشه كن مى كند؛ و هر كس را كه بدان مداومت داشته باشد، از جذام ، ايمن مى دارد)).(1080)
ه‍ - خوردن چغندر
852 - امام صادق (عليه السلام ):
خوردن چغندر در برابر جذام ايمنى مى دهد.(1081)
853 - امام صادق (عليه السلام ):
خداوند، جذام را از ميان يهوديان برداشت ، بدان سبب كه چغندر مى خوردند و رگ ها را بيرون مى كشيدند(1082).(1083)
854 - امام كاظم (عليه السلام ):
چغندر، رگ جذام را به كلى از ميان مى برد.(1084)
و - خوردن حوك
855 - امام صادق (عليه السلام ):
حوك (بادروج )، سبزى پيامبران است ... و امان انسان از جذام است . چون در درون انسان جاى گيرد، همه بيمارى ها را فرو مى نشاند.(1085)
ز - خوردن هزار اسپند
856 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس به مدت چهل روز، هر صبح ، يك مثقال هزار اسپند حل كرده در آب بخورد، نور حكمت در دلش روشن مى شود و از 72 بيمارى كه كمترين آنها جذام است ، ايمنى مى يابد(1086).(1087)
857 - امام صادق (عليه السلام ):
- در پاسخ پرسشى درباره اسپند و كندر -: اما هزار اسپند، هيچ ريشه اى از آن در زمين فرو نمى رود و هيچ شاخه اى از آن به آسمان بلند نمى شود، مگر اين كه خداوند (عزوجل )، فرشته اى را بر آن گمارد تا آن هنگام كه خشك شود يا به سرنوشتى ديگر در آيد. شيطان نيز از خانه اى كه در آن هزار اسپند است ، هفتاد خانه دور مى شود، و آن ، شفاى هفتاد بيمارى است كه كمترين آنها جذام است . پس مبادا كه آن را از دست بدهيد.(1088)
ح - تاءثير زكام در پيشگيرى از جذام
858 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چهار چيز را ناخوشايند مداريد:... و زكام را؛ چرا كه رگ هاى جذام را به كلى از ميان مى برد.(1089)
859 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هيچ انسانى نيست ، مگر اين كه در سر او رگى از جذام هست . پس خداوند، زكام را به نابودى آن بر مى انگيزد و زكام آن را مى سوزاند. هر گاه كسى از شما زكام يافت ، آن را واگذارد و درمان نكند، تا آن كه خداوند خود، آن را درمان سازد.(1090)
860 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) زكام را درمان نمى كرد و مى فرمود: ((هيچ كس نيست كه رگى از جذام در او نباشد؛ اما چون زكام به شخص ‍ رسد، اين رگ را مى زدايد)).(1091)
ط‍ - كوتاه كردن سبيل و ناخن ها
861 - امام صادق (عليه السلام ):
گرفتن سبيل و ناخن ها از جمعه تا جمعه ، مايه ايمنى از جذام است .(1092)
ر. ك : ص 290 (كوتاه كذدن ناخن ها در روز جمعه ).
ر. ك : ص 255 (بهداشت پوست / خضاب كردن ).
ر. ك : ص 255 (بهداشت پوست / آغاز كردن غذا با نمك ).
ر. ك : ص 257 (بهداشت پوست / سنجد).
ر. ك : ص 258 (بهداشت پوست / گياه سنا).
ر. ك : ص 258 (تاءثير بوييدنى ها در پيشگيرى از بيمارى هاى پوستى ).
ر. ك : ص 258 (اثر حجامت در پيشگيرى و درمان بيمارى هاى پوستى ).
ر. ك : ص 260 (تاءثير برخى از ذكرها در بهداشت پوست ).
ر. ك : ص 263 (عوامل ابتلا به جذام ).
9/5 - عوامل ابتلاى به پيسى
الف - استفاده از آبى كه با آفتاب ، گرم شده است
862 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
با آبى كه به آفتاب گرم شده است ، نه وضو سازيد، نه غسل كنيد و نه خمير بسازيد؛ چرا كه پيسى مى آورد.(1093)
863 - امام كاظم (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، در حالى كه عايشه ، قمقمه آب خود را در آفتاب گذاشته بود، بر او وارد شد. فرمود: ((اى حميرا! اين چيست ؟)).
گفت : سر و تنم را با آن مى شويم .
فرمود: ((ديگر اين كرا را نكن ؛ چرا كه پيسى مى آورد)).(1094)
ب - ماليدن سفال بر بدن در حمام
864 - امام صادق (عليه السلام ):
در حمام تكيه نزن ؛ چرا كه چربى كليه ها را ذوب مى كند. در حمام ، شانه مزن ؛ چرا كه مو را باريك مى كند. سفال (سنگ پا) را به تن ممال ، چرا كه پيسى مى آورد. لنگ را نيز بر صورت خود مكش ؛ چرا كه آب روى را مى برد.(1095)
865 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كس از حمام ، سفالى برگيرد و تن خود را با آن بسايد و از آن پس به جذام مبتلا شود، مبادا جز خويش را سرزنش كند(1096).(1097)
ج - خوردن از روى سيرى
866 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خوردن از روى سيرى ، پيسى مى آورد.(1098)
د - پنج عامل
867 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
پنج چيز است كه پيسى مى آورد: نوره كشيدن در روز جمعه و چهار شنبه ؛ وضو گرفتن و غسل كردن با آبى كه به آفتاب گرم شده است ؛ خوردن در حال جنابت ؛ آميزش در هنگام حائض بودنش ؛ و خوردن در حال سيرى .(1099)
ر. ك : ص 299 (آنچه نقرس مى آورد).
ر. ك : ص 314 (زيان هاى آميزش با زن حائض ).
9/6 - پيشگيرى از پيسى
الف - استفاده از خطمى
868 - امام صادق (عليه السلام ):
شستن سر با خطمى در هر جمعه ، مايه ايمنى از پيسى و ديوانگى است .(1100)
ب - خوردن بادنجان
869 - امام صادق (عليه السلام ):
بر شما باد بادنجان (/بادمجان ) بورانى ؛ زيرا شفايى است كه از پيسى ايمنى مى دهد. بادنجانى هم كه به روغن زيتون سرخ شود، چنين است .(1101)
ج - بيرون زدن كورك
870 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چهار چيز را ناخوشايند مداريد:... و كورك را؛ چرا كه ريشه هاى پيسى را قطع مى كند.(1102)
ر. ك : ص 147 (آنچه حافظه را تقويت مى كند / كرفس ).
ر. ك : ص 255 (بهداشت پوست / خضاب كردن ).
ر. ك : ص 255 (بهداشت پوست / آغاز كردن غذا با نمك ).
ر. ك : ص 258 (بهداشت پوست / گياه سنا).
ر. ك : ص 285 (تاءثير بوييدنى ها در پيشگيرى از بيمارى هاى پوستى ).
ر. ك : ص 285 (اثر حجامت در پيشگيرى و درمان بيمارى هاى پوستى ).
ر. ك : ص 260 (تاءثير زكام و عطسه در پيشگيرى از بيمارى هاى پوستى ).
ر. ك : ص 260 (تاءثير برخى از ذكرها در بهداشت پوست ).
ر. ك : ص 291 (كوتاه كردن ناخن ها در روز جمعه / ح 952 و 953).
9/7 - آنچه براى درمان پيسى سودمند است
الف - خوردن گوشت گاو همراه با چغندر
871 - امام باقر (عليه السلام ):
بنى اسرائيل ، از لكه هاى سفيدى كه (بر پوست ) مى ديدند، نزد موسى (عليه السلام ) اظهار ناراحتى كردند. پس خداوند به موسى (عليه السلام ) چنين وحى فرستاد: ((به آنان بگو كه گوشت گاو، همراه با چغندر بخورند)).(1103)
872 - امام صادق (عليه السلام ):
آب گوشت چغندر با گوشت گاو، سفيدى (1104) را از ميان مى برد.(1105)
ب - آب گوشت گاو
873 - امام صادق (عليه السلام ):
آب گوشت گاو، پيسى را از ميان مى برد.(1106)
874 - امام كاظم (عليه السلام ):
هر كس آب گوشت گاو بخورد، خداوند، پيسى و جذام را از او دور مى كند.(1107)
ج - سويق
875 - امام صادق (عليه السلام ):
سويق (1108) خشك ، سفيدى را از ميان مى برد.(1109)
876 - امام كاظم (عليه السلام ):
سويق و آب گوشتى كه با گوشت گاو فراهم آمده باشد، پيسى را از ميان مى برد.(1110)
877 - امام كاظم (عليه السلام ):
آب گوشت فراهم آمده با گوشت گاو همراه با سويق ، پيسى را از ميان مى برد.(1111)
همچنين ، ر. ك : ص 621 ح 2035 و 2036.
9/8 - آنچه براى درمان بهك ، سودمند است
878 - الكافى :
- به نقل از احمد بن حسن بن جلاب ، از يكى از ياران امام كاظم (عليه السلام ) -: مردى نزد امام كاظم (عليه السلام ) از بهك (1112) اظهار ناراحتى كرد. امام (عليه السلام )، به او فرمود كه ماش بپزد و از آن شوربايى بسازد و در خوراك خود، قرار دهد.(1113)
879 - مكارم الاخلاق :
- به نقل از امام رضا (عليه السلام ) در پاسخ و پرسش با يكى از يارانش در مورد بهك -: ((ماش تازه را در هنگام خاص خودش فراهم كن و آن را با برگش بكوب و آب آن را بگير و ناشتا بخور و بر روى محل بهك نيز بمال )).
آن مرد مى گويد: اين كار را انجام دادم و بهبود يافتم .(1114)
880 - طب الائمة (عليهم السلام ):
- به نقل از عبدالله بن سنان -: مردى نزد امام صادق (عليه السلام ) از لك و پيسى اظهار ناخرسندى كرد. فرمود: ((به حمام برو و حنا را به نوره درآميز و بر محل بمال ؛ چه ، پس از اين كار، هيچ ناراحتى اى نخواهى داشت )).
آن مرد مى گويد: به خداوند سوگند، تنها يك بار اين كار را انجام دادم و خداوند، مرا بهبود بخشيد و آن بيمارى (ديگر) باز نگشت .(1115)
9/9 - آنچه براى درمان گرى سودمند است
881 - مكارم الاخلاق :
كسى نزد امام كاظم (عليه السلام )، از فراوانى گرى اى كه بدان مبتلا بود، ظهار ناراحتى كرد. فرمود: ((گرى ، از بخار جگر است . برو و پاى راست خود را رگ بزن و بر استفاده كردن از دو درهم روغن بادام شيرين ، همراه با آب كشك جو، ملازمت كن و از (خوردن ) ماهى و سركه نيز حذر كن )).
آن مرد، اين كار را انجام داد و به اذن خداوند (عزوجل )، بهبود يافت .(1116)
9/10 - آنچه براى درمان ترك پوست ، سودمند است
882 - الكافى :
- به نقل از عمر بن اذينه -: مردى از ترك پوست دست و پاى خود، نزد امام صادق (عليه السلام ) اظهار ناراحتى كرد. امام به او فرمود: ((پنبه اى بردار و يك گياه بان (1117) در ميان آن قرار ده و آن را در ناف خود كن )).
اسحاق بن عمار گفت : فدايت شوم ! گياه بان را در ميان پنبه اى بپيچد و آن را در ناف خود قرار دهد؟
فرمود: ((اما تو اى اسحاق ! بان را در ناف خود بريز، كه بزرگ است (و گنجايش دارد))).
ابن اذينه مى گويد: پس از آن ماجرا، آن مرد را ديدم و به من گفت كه آن كار را يك بار انجام داده و ناراحتى او از ميان رفته است .(1118)
9/11 - آنچه براى درمان كك و مك صورت ، سودمند است
883 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس بر نخستين لقمه غذاى خود، نمك بپاشد، كك و مك صورت او از ميان مى رود.(1119)
9/12 - آنچه براى درمان زخم هاى چركين ، سودمند است
884 - سنن ابن ماجة :
- به نقل از سلمى ام رافع -: پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، هيچ زخم چركين يا خار گوشتى اى بر بدنش عارض نمى شد، مگر اين كه بر آن ، حنا مى نهاد.(1120)
9/13 - آنچه براى درمان سبوسه (شوره سر) سودمند است
885 - امام صادق (عليه السلام ):
شستن سر با خطمى ، مايه ايمنى از سردرد، بركنار ماندن از فقر، و پاكيزگى سر از سبوسه است .(1121)
9/14 - آنچه براى درمان بدبويى عرق ، سودمند است
886 - امام صادق (عليه السلام ):
حنا، بوى بد عرق را از ميان مى برد، بر طراوت صورت مى افزايد، دهان را خوش بو مى كند و فرزند را نيكو مى سازد.(1122)
فصل دهم : مو
10/1 - اشاره به حكمت نهفته در مو
الف - دفع مواد زايد
887 - بحارالانوار:
- به نقل از محمد بن سنان ، از مفضل بن عمر، در گفتگو با امام صادق (عليه السلام ) (در بيان نعمت هايى كه خداوند متعال به انسان بخشيده است ) -: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((در اين بنگر و تاءمل كن كه چه حسن تدبيرى در آفرينش موها و ناخن هاست . از آن رو كه آنها از چيزهايى اند كه بلند مى شوند و زياد مى شوند، به گونه اى كه نياز است پيوسته از آنها كاسته شود، فاقد حس آفريده شده اند، تا انسان از كوتاه كردن آنها احساس درد نكند؛ در حالى كه اگر مو و ناخن از چيزهايى بودند كه حس داشتند، انسان ، در كوتاه كردن و چيدن آنها، ميان دو ناخوشايند، مى ماند: يا اين كه آنها را واگذارد تا بلند شوند و بر او سنگينى كنند، و يا آن كه با تحمل درد و رنجى كه او را مى آزارد، آنها را كوتاه كند)).

afsanah82
07-20-2011, 06:01 PM
مفضل مى گويد: گفتم : چرا اصولا اينها به گونه اى آفريده نشيده اند كه زياد و بلند نشوند تا انسان به كوتاه كردن آنها نيازمند گردد؟
فرمود: ((خداوند را در اين باره ، بر بنده ، نعمت هايى است كه آنها را نمى شناسد تا او را بر آنها سپاس گويد. بدان كه دردها و بيمارى هاى بدن ، همراه با در آمدن موها از بستر خود و در آمدن ناخن ها از انگشتان ، از بدن بيرون مى روند. از همين رو، انسان به نوره كشيدن ، سر تراشيدن و كوتاه كردن ناخن ها در هر هفته ، فرمان يافته است تا موها و ناخن ها رشد شتابان ترى يابند و با در آمدن آنها، دردها و بيمارى ها از تن بيرون بروند. اما هنگامى كه بلند شوند، سرگردان مى مانند و در آمدنشان كاهش مى يابد و بدين سبب ، مايه هاى دردها و بيمارى ها در بدن حبس شوند و بيمارى ها و دردهايى را پديد آورند. افزون بر اين ، موها از در آمدن از جاهاى كه به انسان زيان مى رساند و تباهى و ضرر براى او پيش مى آورد،، باز داشته شده اند. اگر مو در چشم مى روييد، آيا ديده را نابينا نمى كرد؟! اگر در دهان مى روييد، آيا خوردنى ها و نوشيدنى ها را بر انسان ، ناگوار نمى ساخت ؟! اگر در كف دست مى روييد، آيا مانع لمس صحيح توسط انسان و مانع برخى از ديگر كارها نمى شد؟! و اگر در شرمگاه زن يا بر آلب مرد مى روييد، آيا لذت آميزش را بر آنها تباه نمى كرد؟! پس بنگر كه چگونه به واسطه مصلحتى كه بوده ، موى بر اين جاها نروييده است .
ديگر آن كه اين پديده ، ويژه انسان نيست ؛ بلكه آن را در چارپايان ، درندگان و ديگر جانوران پستاندار نيز مى يابى . مى بينى كه تن آنها به موها شكوهى يافته و جاهاى ياد شده ، عينا به همان علت ، تهى از موست . در آفرينش ، تاءمل كن كه چگونه از همه نقطه هاى خطا و زيان ، دورى مى گزيند و درستى و سودمندى را مى آورد.
منانيه (مانويان )(1123) و طوايف همانندشان ، آن گاه كه كوشيده اند عيب در كار آفرينش بيابند، بر موهاى عانه و زير بغل ، خرده گرفته اند و ندانسته اند كه رويش اين موها از رطوبتى است كه بدين مواضع مى ريزد و در نتيجه ، آن سان كه در هر نقطه آبگير علف مى رويد، در اين جاها نيز مو مى رويد. مگر نمى بينى كه اين مواضع ، از ديگر جاها پوشيده تر و براى پذيرش اين زياده ، آماده تر است ؟
ديگر آنكه اين موى (موى عانه و زير بغل ) از هزينه ها و تكاليف اين بدن است ، بدان واسطه كه در آنها مصلحتى است ؛ زيرا اهتمام انسان به تميز كردن بدن و گرفتن موهايى كه بر آن مى رويد، از چيزهايى است كه غرور انسان را در هم مى شكند، او را از ستم باز مى دارد، و وى را از بخشى از سرمستى و بطالتى كه از بيكارى حاصل مى آيد، مى رهاند)).(1124)
ب - حفظ گرماى بدن
888 - امام صادق (عليه السلام ):
- در تبيين علت روييدن مو بر روى سر -: مو بر بالاى سر قرار داده شده است تا با بن خود، روغن ها را به مغز برساند و با سر خود (سر موها)، بخار را از مغز خارج كند و گرما و سرمايى را كه بدان مى رسد، دفع كند.(1125)
ج - مهار كردن شهوت جنسى
889 - امام على (عليه السلام ):
موى هيچ مردى زياد نمى شود، مگر آن كه شهوتش كاهش ‍ مى يابد.(1126)
890 - المعجم الكبير:
- به نقل از ابن عباس -: مردى نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از بى زنى اظهار ناراحتى كرد و گفت : آيا خود را اخته كنم ؟
فرمود: ((نه ؛ كسى كه اخته باشد يا خود را اخته كند، از ما نيست . روزه بدار و موى بدنت را واگذار)).(1127)
د - پيشگيرى از جذام
891 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
روييدن مو در بينى ، مايه ايمنى از جذام است .(1128)
892 - امام صادق (عليه السلام ):
((گشادى گريبان (1129) و روييدن مو در بينى مايه ايمنى از جذام است )).
سپس فرمود: ((مگر نشنيده اى سخن شاعر را كه گفته است : "پيراهن مرا تنها گشاده گريبان و گشاده آستين مى بينى "؟)).(1130)
10/2 - بهداشت مو
10/2 - 1 - ضرورت رسيدگى به موها
893 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
موى خوب ، از پوشش هاى خدايى است . آن را گرامى بداريد.(1131)
894 - تاريخ اءصبهان :
- به نقل از عبدالله بن عمر -: از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) شنيدم كه فرمود: ((هر كدام از شما كه موى خود را بلند مى گذارد: آن را گرامى بدارد)).
پرسيدند: اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! گرامى داشتن آن به چيست ؟
فرمود: ((آن را هر روز، روغن بزند و شانه كند)).(1132)
895 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس مو مى گذارد، خوب بدان برسد و گرنه ، آن را بچيند.(1133)
896 - الكافى :
- به نقل از ابوالعباس بقباق -: از امام صادق (عليه السلام ) در اين باره پرسيدم كه اگر مردى موى فراوان (1134) داشته باشد، آيا ميان موها فرق باز كند يا آنها را واگذارد؟
فرمود: ((فرق باز كند)).(1135)
10/2 - 2 - شستن سر با سدر
897 - مكارم الاخلاق :
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، چون سر و ريش خود را مى شست ، آنها را با سدر، شستشو مى داد.(1136)
898 - امام كاظم (عليه السلام ):
شستن سر با سدر، روزى آور است .(1137)
ر. ك : ص 150، ح 398.
10/2 - 3 - خضاب كردن با حنا و وسمه (كتم )(1138)
899 - الكافى :
- به نقل از ابوشيبه اسدى -: از امام صادق (عليه السلام ) درباره خضاب كردن موها پرسيدم .
فرمود: ((حسين و ابوجعفر (امام باقر (عليه السلام )) - كه درود خدا بر آنها باد - به حنا و وسمه خضاب مى كردند)).(1139)
900 - الكافى :
- به نقل از حلبى -: از امام صادق (عليه السلام ) در باره خضاب مو پرسيدم . فرمود: ((پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، حسين بن على و ابو جعفر، به وسمه ، خضاب مى كرده اند)).(1140)
10/2 - 4 - شانه كردن مو
901 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
فراوان شانه زدن موها، وبا را از ميان مى برد، روزى مى آورد و بر قدرت انسان براى نزديكى مى افزايد.(1141)
902 - امام صادق (عليه السلام ):
شانه كردن فراوان ، از بلغم مى كاهد.(1142)
903 - مكارم الاخلاق :
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((شانه كردن سر، بلغم را از ميان مى برد. شانه زدن ابروها، مايه ايمنى از جذام است ، و شانه كردن رخساره ، دندان ها را استحكام مى بخشد)).
از ايشان ، درباره تراشيدن سر پرسيدند.
فرمود: ((خوب است )).(1143)
904 - امام صادق (عليه السلام ):
((جامه پاكيزه ، دشمن را در هم مى شكند، چرب كردن پوست ، سختى را از ميان مى برد و شانه كردن سر، وبا را دور مى كند)).
راوى گويد كه پرسيدم : وبا چيست ؟
فرمود: ((تب . شانه كردن ريش ، دندان ها را استحكام مى بخشد)).(1144)
905 - امام صادق (عليه السلام ):
از شانه كردن در حمام بپرهيز؛ چرا كه وباى مو مى آورد(1145).(1146)
10/3 - كوتاه كردن موها
906 - امام رضا (عليه السلام ):
از سنت هاى پيامبران است : عطر زدن ، كوتاه كردن (1147) مو و فراوانى آميزش .(1148)
907 - الكافى :
- به نقل از اسحاق بن عمار -: امام صادق (عليه السلام ) به من فرمود: ((موى خود را از ته بزن تا آلودگى اش و جنبندگان و چرك آن ، كم شود، گردنت ستبر گردد و ديده ات جلا يابد)) و در روايت ديگرى است : ((و تنت راحت شود)).(1149)
908 - الكافى :
- به نقل از اين سنان -: به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : درباره بلند كردن موها چه مى فرمايى ؟
فرمود: ((ياران محمد (صلى الله عليه و آله و سلم )، موهاى خود را مى زدند))؛ يعنى كوتاه مى كردند.(1150)
909 - امام كاظم (عليه السلام ):
موى سر، چون بلند شود، بينايى ضعيف مى گردد و نور ديده از ميان مى رود؛ اما كوتاه كردن موها، ديده را روشن مى سازد و نور آن را افزون مى كند.(1151)
10/4 - تراشيدن موها
910 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
زن و مرد! موهاى روى شكم را بتراشيد(1152).(1153)
911 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
موهاى پس گردن را بتراشيد.(1154)
912 - الكافى :
- به نقل از اسحاق بن عمار، از امام صادق (عليه السلام ) -: به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : فدايت شوم ! گاه موهاى پشت گردنم زياد مى شود و به سختى مرا اندوهگين مى كند. مرا فرمود: ((اى اسحاق ! آيا نمى دانى كه تراشيدن (موهاى ) پشت گردن ، اندوه را از ميان مى برد؟)).(1155)
913 - امام صادق (عليه السلام ):
- در تفسير آيه واذ ابتلى ابراهيم ربه ، بكلمت (1156) -: آن گاه كه خداوند او را به روياى ذبح دنياى عرب ، اسماعيل ، آزمود و وى اين آزمود را به درستى پشت سر نهاد و تسليم فرمان خدا شد و آهنگ انجام دادن خواسته او كرد، و چون خداوند به پاداش صدق و راستى و عمل او برايش چنين مقرر ساخت كه انى جاعلك للناس اماما؛ من تو را براى مردم ، امام قرار مى دهم آيين حنيفى را كه همان پاكى و طهارت است ، بر او فرو فرستاد. اين طهارت ، ده چيز است : پنج مورد از آن در سر، و پنج مورد ديگر در تن . اما آن پنج مورد كه در سر است ، عبارت اند از: گرفتن سبيل ، واگذاردن ريش ، كوتاه كردن موها، مسواك زدن ، و خلال كردن . آن پنج مورد كه در تن است نيز عبارت اند از: تراشيدن موهاى بدن ، ختنه كردن ، كوتاه كردن ناخن ها، غسل جنابت ، و طهارت گرفتن با آب ، اين ، همان آيين حنيف پاكى است كه ابراهيم آورد و نه نسخ شده است و نه تا روز قيامت ، نسخ خواهد شد. اين معناى كلام خداوند است كه فرمود: واتبع ملة ابراهيم حنيفا(1157).(1158)
914 - امام كاظم (عليه السلام ):
پنج چيز درباره سر و پنج چيز هم درباره تن از سنت هاست : اما آنچه درباره سر است ، مسواك زدن ، گرفتن سبيل ، از هم گشودن موها از ميانه سر، آب در دهان چرخاندن ، و آب در بينى چرخاندن است .
آنچه نيز درباره تن است ، ختنه كردن ، تراشيدن موى زهار، زدودن موهاى زير بغل ، كوتاه كردن ناخن ها و زدودن پليدى مخرج است .(1159)
10/5 - كندن موها
915 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
سبيل ها را از ته بتراشيد،(1160) ريش ها را واگذاريد، و موهايى را كه در بينى است بكنيد.(1161)
916 - كتاب من لا يحضره الفقيه :
امام صادق (عليه السلام )، موى زير بغل خود را در حمام ، نوره مى كشيد و مى زدود و مى فرمود: ((از ريشه كندن موهاى زير بغل ، شانه ها را ضعيف مى كند و بينايى را سست و كم قدرت مى سازد)).(1162)
917 - الكافى :
- به نقل از عبدالله بن ابى يعفور -: در مدينه بوديم كه ميان من و زراره ، بر سر تراشيدن يا كندن موهاى زير بغل ، بحث پيش آمد. من گفتم : تراشيدن آنها بهتر است . زراره گفت : كندن آنها بهتر است . آن گاه از امام صادق (عليه السلام ) اجازه ديدار خواستم . در حالى كه در حمام ، موزدايى مى كرد و موهاى زير بغل خود را زدوده بود، به ما اجازه ديدار داد. به زراره گفتم : تو را بس است ؟
گفت : نه ؛ شايد او اين كار را به جهتى انجام داده است كه انجام دادنش براى من از آن جهت ، درست نيست . پس امام (عليه السلام ) پرسيد: ((درباره چه گفتگو مى كنيد؟)).
گفتم : زراره در مورد كندن يا تراشيدن موهاى زير بغل ، با من مخالفت كرده است . من گفته ام كه تراشيدن و زدودن آنها، بهتر است و زراره گفته است كه كندن آنها بهتر است .
فرمود: ((تو به سنت راه يافته اى و زراره ، بدان : نرسيده است . تراشيدن آنها از كندنشان بهتر است و زدودن (به نوره و همانند آن )، از تراشيدن نيز بهتر)).
سپس به ما فرمود: ((موزدايى كنيد)).
گفتم : سه روز پيش اين كار را انجام داده ايم .
فرمود: ((دوباره انجام دهيد؛ چرا كه موزدايى ، خود، نوعى طهارت است )).(1163)
918 - امام صادق (عليه السلام ):
قطع كردن و كندن تار موهاى سفيد، اشكال ندارد؛ اما قطع كردن آنها از كندنشان بهتر است .(1164)
10/6 - گرفتن سبيل
919 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مباد كه كسى از شما سبيل خود را(1165) بلند كند؛ زيرا شيطان ، آن را مخفيگاه مى گيرد و در آن ، پنهان مى شود.(1166)
920 - الكافى :
- به نقل از ابن فضال ، از راوى اى كه خود از وى نام برده است -: (نزد امام صادق (عليه السلام )) از كوتاه كردن سبيل سخن به ميان آورديم .
فرمود: ((اين عمل : نوعى پيشگيرى از بيمارى و عمل به سنت پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است )).(1167)
ر. ك : ص 290 (كوتاه كردن ناخن ها در روز جمعه ).
10/7 - كوتاه كردن موهاى زير بغل
921 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مبادا كسى از شما موهاى زير بغل خود را بلند بدارد؛ چرا كه شيطان ، آن را مخفيگاه مى گيرد تا در آن پنهان شود.(1168)
10/8 - به كار گرفتن نوره براى زدودن موهاى بدن
922 - امام على (عليه السلام ):
نوره ، يك پاك كننده است .(1169)
923 - امام على (عليه السلام ):
نوره ، يك تعويذ (نگه دارنده ) و مايه پاكى بدن است .(1170)
924 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در هر جمعه ، موى زهار و زير سرين را نوره مى كشيد.(1171)
925 - امام على (عليه السلام ):
براى مومن ، اين را دوست دارم كه در هر پانزده روز يك بار، موزدايى كند.(1172)
926 - امام صادق (عليه السلام ):
زدودن موها با تيغ در هر هفت روز، و با نوره در هر پانزده روز، پسنديده است .(1173)
927 - امام صادق (عليه السلام ):
سنت در مورد نوره ، آن است كه هر پانزده روز يك بار انجام شود. اگر بيست (1174) روز بر تو گذشت و اين كار را انجام ندادى و هيچ چيز هم براى خريد آن نداشتى ، به حسبا خداوند، قرض كن .(1175)
928 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس به خدا و روز واپسين ايمان دارد، مبادا كه موى عانه خود را بيش از چهل روز واگذارد. براى هر زنى هم كه به خدا و روز واپسين ايمان دارد، روا نيست براى بيشتر از بيست روز، اين كار را ترك كند.(1176)
929 - الكافى :
- به نقل از عبدالرحمان بن ابى عبدالله -: روزى با امام صادق (عليه السلام ) به حمام رفتم . به من فرمود: ((اى عبدالرحمان ! موزدايى كن )).
گفتم : چند روز پيش ، موهاى خود را زدوده ام .
فرمود: ((موزدايى كن ؛ چرا كه اين ، يك طهارت است )).(1177)
930 - امام صادق (عليه السلام ):
يك بار نوره كشيدن در تابستان ، از ده بار در زمستان بهتر است .(1178)
931 - امام رضا (عليه السلام ):
هر گاه خواستى جوش برنيايد(1179) و بر بدنت هيج زخم با ترك پوست و يا سياه لكه اى رخ ننمايد، پيش از نوره كشيدن ، با آب سرد، شستشو كن . هر كس مى خواهد براى نوره كشيدن به حمام برود، دوازده ساعت ، يعنى يك روز كامل پيش از آن ، از نزديكى خوددارى كند. سپس اندكى صبر(1180) يا اقاقيا(1181) و يا پيل زهره (1182) و يا قدرى از همه آنها را با هم در نوره بريزد. البته اين كار را پس از آن انجام دهد كه نوره ، در آب گرمى حل شده باشد كه در آن ، بابونه يا مرزنگوش يا گل بنفشه خشك و يا اندكى از همه آنها، به اندازه اى كه بوى خود را به آب بدهد، جوشانده شده است . در اين ميان ، زرنيخ هم بايد به اندازه يك ششم نوره باشد.
پس از نوره كشيدن هم بايد چيزى همانند برگ هلو، كنجاره گل كاجيره ، حنا و مشكك و گل سرخ (1183) به بدن ماليده شود تا بوى آن را از ميان ببرد. هر كس مى خواهد از سوختن بدن با نوره در امان بماند، كمتر آن را هم بزند و به محض عمل نمودن ، آن را بشويد و قدرى روغن گل سرخ نيز بر بدن بمالد. و اگر نوره بدن را بسوزاند، مقدارى عدس پوست كنده بردارد، خوب آرد كند، در گلاب و سركه حل كند و برجاى زخم بمالد، كه به اذن خداوند متعال ، بهبود خواهد يافت . آنچه مانع اثر گذاشتن نوره بر بدن مى شود، اين است كه محل ، با سركه انگور، پياز دشتى كاملا ترش و روغن گل سرخ ، خوب ماليده شود.(1184)
همچنين ، ر. ك : ص 332 (آنچه انسان را بر آميزش يارى مى دهد / نوره كشيدن ).
10/9 - دفن موهاى زايد
932 - دعائم الاسلام :
از امام على (عليه السلام ) روايت شده كه به دفن كردن موهاى فرمان داد و فرمود: ((هر چه از آدميزاد جدا مى شود، مردار است )).(1185)
933 - الخصال :
- به نقل از عايشه -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به دفن هفت چيز از انسان ، امر مى فرمود: مو، ناخن ، خون ، حيض ، جفت جنين ، دندان ، و خون بسته .(1186)
همچنين ، ر. ك : ص 291 (دفن ناخن هاى گرفته شده ).
10/10 - آنچه براى درمان كم مويى سودمند است
934 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به حنا خضاب بنديد؛ چرا كه ديده را جلا مى دهد، مو بر مى روياند، بو را خوش مى سازد و همسر مرد را آرامش مى بخشد.(1187)
935 - امام هادى (عليه السلام ):
شانه كردن با شانه عاج ، مو را بر سر مى روياند، كرم ها را از مغز، دور مى سازد، تلخه را فرو مى نشاند، و لثه و گوشت ميان دندان ها را پاك و تميز مى كند.(1188)
936 - امام صادق (عليه السلام ):
سرمه ، مو بر مى روياند، ديده را تيزى مى بخشد و انسان را بر طولانى ساختن سجده ، يارى مى رساند.(1189)
937 - امام صادق (عليه السلام ):
سرمه اثمد، چشم را جلا مى دهد، موبر مى روياند و اشك را مى برد.(1190)
938 - امام رضا (عليه السلام ):
مسواك زدن ، ديده را جلا مى دهد، موبر مى روياند و آبريزش چشم را از ميان مى برد.(1191)
939 - امام رضا (عليه السلام ):
انجير، بوى بد دهان را مى برد، دهان و استخوان ها را استحكام مى بخشد، مو بر مى روياند، درد را مى برد و با وجود آن ، ديگر به دارويى نياز نيست .(1192)
همچنين ، ر. ك : (آنچه ديده را جلا مى دهد / سرمه ) ص 170 و 171 ح 466 تا 469 و ح 473.
فصل يازدهم : ناخن
11/1 - اشاره به حكمت نهفته در آن
940 - امام صادق (عليه السلام ):
- خطاب به مفضل بن عمر -: اى مفضل ! در اين بينديش كه چرا ناخن ها در سرانگشت ها واقع شده اند. جز براى آن كه از انگشت ها حفاظت كنند و در آنجام دادن كارها يارى دهند؟(1193)
11/2 - كوتاه كردن ناخن
941 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
ميان ريش خود را تميز كنيد و ناخن هايتان را بگيريد؛ زيرا شيطان ، ميان گوشت و ناخن ، روان مى شود.(1194)
942 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
برخى از شما از خبر آسمان مى پرسند، در حالى كه ناخن هاى خود را به سان ناخن هاى پرندگان ، وامى گذارند كه در آنها جنابت ، آلودگى و چرك ، جاى مى گيرد.(1195)
943 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس موى عانه خود را نتراشد، ناخن هاى خود را كوتاه نكند و سبيل خود را از ته نچيند، از ما نيست .(1196)
944 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
كوتاه كردن ناخن ها، از بيمارى بزرگ ، جلوگيرى مى كند و روزى را سرشار مى سازد.(1197)
945 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
فطرت ، برچيدن ناخن ها، گرفتن سبيل و تراشيدن موى عانه است .(1198)
946 - امام باقر (عليه السلام ):
ناخن ها را از آن رو بايد كوتاه كرد كه جايگاه شيطان است و فراموشى ، از آن سرچشمه مى گيرد.(1199)
947 - امام صادق (عليه السلام ):
پوشيده ترين و پنهان ترين جايى كه شيطان براى چيره شدن بر آدميزاد مى يابد، اين است كه در زير ناخن ها جاى گيرد.(1200)
948 - امام صادق (عليه السلام ):
كوتاه كردن ناخن ها از سنت است .(1201)
949 - امام صادق (عليه السلام ):
كوتاه كردن ناخن ها، گرفتن سبيل و تراشيدن (موى ) عانه در احرام ، از سنت است .(1202)
11/3 - كوتاه كردن ناخن ها در روز جمعه
950 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس روز جمعه ناخن هاى خود را كوتاه كند، سرانگشت هايش آشفته نشود.(1203)
951 - امام صادق (عليه السلام ):
گرفتن سبيل و ناخن ها از جمعه تا جمعه ، مايه ايمنى از جذام است .(1204)
952 - امام صادق (عليه السلام ):
كوتاه كردن ناخن ها در روز جمعه از جذام و پيسى و كورى ايمنى مى دهد؛ اگر هم نيازى به كوتاه كردن نبود، آنها را (كمى ) بساى .(1205)
953 - امام صادق (عليه السلام ):
در هر جمعه ، اندكى از سبيل و ناخن هاى خود را بگير؛ و اگر هم چيزى وجود نداشته باشد، جاى آن را بساى ،(1206) تا ديوانگى ، جذام و پيسى به تو نرسد.(1207)
954 - امام باقر (عليه السلام ):
هر كس به گرفتن ناخن در هر پنج شنبه عادت داشته باشد، چشم درد نگيرد.(1208).(1209)
ر. ك : پيشگيرى از برخى بيمارى هاى چشم / ص 163 ح 437 و ح 439.
11/4 - دفن ناخن هاى گرفته شده
955 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خونتان ، موهايتان و ناخن هايتان را به خاك بسپاريد تا ساحران ، آنها را بازيچه نگيرند.(1210)
956 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
ناخن هاى خود را بچينيد و چيده هاى خود را به خاك بسپاريد، لاى انگشتان خود را تميز كنيد، لثه هاى خود را از غذا پاك سازيد، مسواك بزنيد و با دهان بدبو بر من وارد نشويد.(1211)
957 - امام صادق (عليه السلام ):
- در تفسير آيه اءلم نجعل الارض كفاتا# اءحياء واءموتا؛(1212) مگر زمين را محل اجتماع نگردانيديم ؛ چه براى زندگان ، چه براى مردگان ؟)) -: مقصود به خاك سپردن مو و ناخن است .(1213)
958 - امام صادق (عليه السلام ):
مرد، چون ناخن و موى خود را مى گيرد، آنچه را گرفته است ، به خاك بسپارد؛ و اين كار، سنت (مستحب ) است .(1214)

afsanah82
07-20-2011, 06:01 PM
فصل دوازدهم : استخوان ها
12/1 - اشاره به حكمت نهفته در استخوان ها
959 - امام صادق (عليه السلام ):
- خطاب به طبيب هندى -: تا خوردن زانو، به سمت عقب قرار داده شده است ؛ چرا كه انسان به سمت جلو راه مى رود و حركات او با تعادل همراه است ؛ اما اگر اين نبود، انسان در هنگام راه رفتن (بر زمين ) مى افتاد.
در كف پا گودى اى قرار داده شده است ؛ زيرا هر چيز، چون به تمامى سطح بر زمين قرار گيرد، به اندازه سنگ آسياب سنگين مى شود. اگر بر لبه اش بر روى زمين قرار باشد، يك كودك هم مى تواند آن را (از جاى خويش ) براند. اگر هم كه چيزى به روى بر زمين قرار گيرد، جابه جا كردن آن ، حتى بر يك مرد، سنگين مى آيد.(1)
960 - امام صادق (عليه السلام ):
- خطاب به مفضل بن عمر -: اى مفضل ! بنگر كه چگونه انسان در خلقتش ‍ ويژگى هايى يافته است تا بر چارپايان ، برترى و مهترى داده شود. او به گونه اى آفريده شده است كه راست مى ايستد و راست مى نشيند تا با دستان و اندام ها، روياروى چيزها قرار گيرد و بتواند با آنها در آويزد و كارى انجام دهد. اگر او به سان چارپايان ، صورت به زمين داشت ، نمى توانست هيچ يك از كارها را انجام دهد....
چرا انسان بر ران و سرين خود، اين گوشت را حمل مى كند، جز براى آن كه او را از (درشتى ) زمين نگه دارد تا از نشستن بر آن ، احساس درد نكند، آن سان كه چون انسان نحيف و كم گوشت بنشيند و ميان او و زمين ، حائلى نباشد كه او را از درشتى زمين ، نگه دارد، احساس درد كند؟...
در ساختار بدن جانوران و سامان يافتن آنان بر وضعى كه دارند، انديشه كن . آنها نه به سان سنگ ، سخت آفريده شده اند؛ و اگر چنين بودند، نه خم مى شدند و نه مى توانستند به انجام دادن كارى دست بزنند. همچنين ، آنها بسيار نرم و سست نيز آفريده نشده اند كه نتوانند سنگينى خود را حمل كنند و نه به خويش اتكا ورزند. آنها از گوشتى نرم آفريده نشده اند كه نتوانند سنگينى خود را حمل كنند، و نه به خود اتكا ورزند. آنها از گوشتى نرم آفريده شده اند كه خم مى شود و در درون آن نيز استخوان هايى سخت است و پس و رگ آن را نگه مى دارد و اينها همه را به يكديگر، پيوند مى زند و در كنار هم نگه مى دارد. بر روى همه اينها غلافى از پوست قرار گرفته است كه همه بدن را در بر مى گيرد.
حكايت بدن ، حكايت اين تنديس هاست كه از چوب ساخته و در آنها، پارچه اى بر اطراف چوب پيچيده و به كمك نخ ، به هم بسته مى شود و آن گاه لايه اى از صمغ نيز آنها را مى پوشاند. چوب ها به منزله استخوان ، پارچه ها به منزله گوشت ، و نخ ‌ها به منزله پى و رگ و آن لايه نيز به منزله پوست است . اگر اين احتمال روا باشد كه جانوران متحرك ، به خودى خود و بدون آفريدگار، پديد آمده باشند، چنين چيزى درباره اين تنديس هاى بى جان نيز روا خواهد بود؛ اما اگر اين احتمال درباره تنديس ها روا نباشد، سزامندتر آن است كه درباره جانوران نيز روا نيست ...
انسان ها چون توانسته اند صاحب ذهن و زيركى و توان دست يازيدن به حرفهايى چون : بنا ساختن ، تجارت رنگرزى و جز آن باشند، برايشان كف دستانى بزرگ و برخوردار از انگشتان درشت ، قرار داده شده است تا بتوانند چيزها را در دست گيرند و لازم ترين (2) آنها همين حرفه هاست .(3)
961 - مناقب آل اءبى طالب :
- به نقل از سالم ضرير -: مردى مسيحى از امام صادق (عليه السلام ) درباره تشريح بدن پرسيد.
فرمود: ((خداوند متعال ، انسان را بر دوازده اندام اصلى ، بر 246 استخوان و بر سيصد و شصت رگ آفريد. رگ ها همه بدن را آبيارى مى كنند، استخوان ها اندام ها را نگه مى دارند، گوشت ، استخوان ها را نگه مى دارد و پى ، گوشت را نگه مى دارد.
در دستان انسان ، 82 استخوان قرار داد: در هر دست ، 41 استخوان . از اين شمار، 35 استخوان در كف ، دو استخوان در فاصله ميان مچ و آرنج ، يكى در بازو و سه تا در شانه اوست ؛ و به همين اندازه نيز در دست ديگر.
در پاى او نيز 43 استخوان است . از اين شمار، سى و پنج استخوان در قسمت پايين تر از مچ ، دو تا در ساق ، سه تا در زانو، يكى در روان ، و دو تا در سرين اوست ؛ و به همين اندازه نيز در پاى ديگر.
در پشت او هم هجده مهره است ، در هر يك از پهلوهاى او نه دنده است ، در گردنش هشت (استخوان )، در سر وى نيز 36 استخوان ، در دهانش 28 استخوان و (آن گاه ) 32 استخوان است )).(4)
12/2 - آنچه استخوان ها را استحكام مى بخشد
962 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گوشت و شير، گوشت مى رويانند و استخوان ها را استحكام مى بخشند؛ و گوشت ، شنوايى و بينايى را افزون مى كند.(5)
963 - امام صادق (عليه السلام ):
خوردن سويق با روغن زيتون ، گوشت بر مى روياند، استخوان را استحكام مى بخشد، پوست را نازك مى كند و بر توان جنسى مى افزايد.(6)
964 - طب الائمة (عليهم السلام ):
- به نقل از بكير بن محمد -: نزد امام صادق (عليه السلام ) بودم . مردى به او گفت : اى پسر پيامبر خدا، فرزند، زاده مى شود؛ اما در او كم عقلى و سستى است .
پرسيد: ((چه چيزى تو را از سويق ، باز داشته است ؟ آن را بخور و همسرت را نيز بدان فرمان ده ؛ چرا كه گوشت مى روياند، استخوان را استحكام مى بخشد و سبب مى شود كه جز فرزندانى قوى از شما زاده نگردد)).(7)
965 - المحاسن :
- به نقل از احمد بن محمد بن ابى نصر -: امام رضا (عليه السلام ) فرمود: ((اى احمد! ميل تو به سبزى ها چگونه است ؟)).
گفتم : همه را دوست دارم .
فرمود: ((اگر چنين است ، بر تو باد چغندر؛ چرا كه بر ساحل فردوس ‍ مى رويد. در آن ، شفاى هر دردى است ، استخوان را درشت مى كند و گوشت مى روياند)).(8)
966 - امام رضا (عليه السلام ):
انجير، بوى بد دهان را مى برد، دهان و استخوان ها را استحكام مى بخشد، مو بر مى روياند، درد را مى برد و با وجود آن ، ديگر به دارويى نياز نيست .(9)
ر. ك : ص 556 و 557 ح 1826 - 1829.
12/3 - آنچه استخوان هاى ساق و پا را محكم مى كند
967 - امام صادق (عليه السلام ):
خوردن باقلا، استخوان هاى ساق را تراكم درونى مى دهد، توان مغز را افزون مى سازد و خون تازه توليد مى كند.(10)
968 - امام صادق (عليه السلام ):
سنجد، گوشتش گوشت مى روياند، هسته اش استخوان را رشد مى دهد، پوستش پوست را مى پرورد... رگ جذام را به كلى از ميان مى برد و با اين همه ،... ساق پا را نيز قوى مى كند.(11)
969 - امام صادق (عليه السلام ):
به تبدار، سه بار سويق شسته شده ، داده مى شود. اين ، تب را مى برد، تلخ و بلغم را مى خشكاند و ساق پاها را تقويت مى كند.(12)
970 - امام كاظم (عليه السلام ):
سويق ، چنانچه آن را هفت بار بشويى و از ظرفى به ظرف ديگر بريزى ، تب را مى برد و نيرو را به ساق و پاها و قسمت پايين تر از مچ ، سرازير مى كند.(13)
971 - امام كاظم (عليه السلام ):
به تبدار، گوشت كبك بخورانيد؛ چرا كه پاها را نيرو مى دهد و تب را كاملا دور مى كند.(14)
972 - امام رضا (عليه السلام ):
آب گرم ، چنانچه آن را هفت چوش بجوشانى و از ظرفى به ظرف ديگر درآورى ، تب را مى برد و نيرو را به ساق پاها و قسمت پايين تر از مچ ، سرازير مى كند.(15)
12/4 - آنچه مفاصل را نرم مى كند
973 - طب الائمة (عليهم السلام ):
- به نقل از ازرق بن سليمان -: از امام صادق (عليه السلام )، درباره آلو پرسيدم ، فرمود: ((براى تلخه ، مفيد است و مفاصل را نرم مى كند. البته ، از آن فراوان مخور؛ چرا كه بادهايى را در مفاصل تو در پى مى آورد)).(16)
12/5 - آنچه مفاصل را سست مى كند
974 - امام كاظم (عليه السلام ):
موى بدن ، چون بلند شود، آب كم را قطع مى كند، مفصل ها را سست مى گرداد و ضعف و سل بر جاى مى نهد.(17)
12/6 - آنچه براى درد پهلو سودمند است
975 - قصص الانبياء:
- به نقل از عبدالله بن سنان -: از امام صادق (عليه السلام ) پرسيدم : آيا عيسى (عليه السلام ) به آنچه آدمى زادگان بدان مبتلا مى شوند، مبتلا مى شد؟
فرمود: ((آرى . او در خردسالى به درد بزرگ سالان و در بزرگ سالى به درد خردسالان ، گرفتار مى شد و بيمار هم مى شد. چون در دوران خردسالى به درد پهلو - كه از بيمارى هاى بزرگ سالان است - مبتلا مى شد، به مادرش ‍ مى گفت : "برايم قدرى عسل و سياه دانه و روغن زيتون بجو و از آن ، خمير بساز و برايم بياور". مادرش آن را برايش مى آورد؛ اما او آن را خوش ‍ نمى داشت . مادرش از او مى پرسيد: "چرا آن را خوش ندارى ، در حالى كه خود، آن را طلبيده اى ؟". او در پاسخ مى گفت : "بده به من . به دانش نبوت آن را برايت نسخه كردم و به بى تابى كودكان ، آن را خوش نداشتم ". او دارو را مى بوييد و پس از آن مى نوشيد)).(18)
12/7 - آنچه براى كمر درد، سودمند است
976 - الكافى :
- به نقل از احمد بن محمد بن ابى نصر -: امام رضا (عليه السلام ) فرمود: ((نخود، براى كمر درد، سودمند است )). (درباره ايشان (امام رضا (عليه السلام )) نيز نقل كرده است كه ) او پيش و پس از غذا، آن را مى طلبيد.(19)
977 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به درگاه پروردگار خويش ‍ (عزوجل ) از كمر درد ناليد. خداوند به او فرمود كه دانه با گوشت بخورد، يعنى هليم (20).(21)
همچنين ، ر. ك : ص 612 (گوشت هوبره ).
12/8 - آنچه نقرس مى آورد
978 - امام رضا (عليه السلام ):
انجير(22) و شراب خرما - كه اهلش مى خورند - چون با هم جمع شوند، نقرس و پيسى به وجود مى آورند.(23)
12/9 - آنچه براى نقرس ، سودمند است
979 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
انجير، تازه و خشك ، بخوريد؛ چرا كه بر قدرت همبسترى مى افزايد، بواسير را ريشه كن مى كند و براى درمان نقرس و سردى مزاج ، سودمند است .(24)
فصل سيزدهم : دستگاه تناسل و دفع ادرار
13/1 - اشاره به حكمت نهفته در آن
980 - امام صادق (عليه السلام ) - خطاب به مفضل بن عمر -: اى مفضل ! در اين بينديش كه چگونه آلت هاى آميزش در مرد و زن ، به گونه اى همخوان اينكار، قرار داده شده است . براى مرد، آلتى انبساط پذير قرار داده شده كه دراز مى شود تا نطفه به زهدان برسد، چه اين كه مرد، بدان نياز دارد كه آب خويش در ديگرى بيفكند. براى زن هم ظرفى گود آفريده شده تا هر دو آب را در خود، جاى دهد و فرزند را در درون خود بپذيرد، گنجايش او را داشته باشد و او را حفظ كند تا زمانى كه استحكام يابد. آيا اين ، برخاسته از تدبير خدايى حكيم و پر مهر نيست ؟ از آنچه برايش انباز مى گيرند، پيراسته و فراتر باد!...
چه كسى گذرگاه پيشاب و مدفوع را خود جمع شونده قرار داد تا آنها را مهار كند و نگذارد پيوسته در جريان باشند و زندگى انسان را بر او تباه سازند؟ چه اندازه نعمت از اين دست را هر شمارنده اى مى تواند در شمار آورد؟...
اگر آلت تناسلى مرد، هميشه سست و فروهشته بود، چگونه مى توانست به ژرفاى زهدان برسد تا در آن جا نطفه را خالى كند؟ و اگر نيز هميشه در حالت نعوظ بود، چگونه مرد مى توانست در بستر، از اين پهلو بدان پهلو بچرخد و يا در حالى كه چيزى پيش آمده در جلو او هست ، در ميان مردم راه برود؟ چنين چيزى ، افزون بر زشتى چشم انداز، تحريك شهوت را در زن و مرد، در همه وقت ، در پى مى آورد.
بدين سان ، خداوند - جل اسمه - تقدير كرد كه بيشتر آن در همه اوقات ، به چشم نيايد و از آن ، دشوارى اى بر مردان تحميل نشود؛ بلكه خداوند در آن نيرويى قرار داد كه به گاه نياز، راست شود؛ چرا كه او خود تقدير كرده كه استمرار و ماندگارى نسل ، از رهگذر آن باشد.(25)
13/2 - كاركردها
13/2 - 1 - عادت ماهانه
قرآن
ويسئلونك عن المحيض قل هو اءذى فاعتزلوا النساء فى المحيض ولا تقربوهن حتى يطهرن فاذا تطهرن فاءتوهن من حيث اءمركم الله ان الله يحب التوبين ويحب المتطهرين ؛(26) از تو درباره خون حيض ‍ مى پرسند. بگو: آن آزردگى اى است . پس در ايام حيض از زنان كناره گزينيد و نزديكشان مشويد تا پاك شوند. پس چون پاك شدند، از همان سويى كه خداوند فرمانتان داده است ، به سراغشان رويد. خداوند، توبه كنندگان را دوست دارد و طهارت جويان را دوست دارد.
حديث
981 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
كمترين ايام حيض ، سه روز و بيشترين آن ، ده روز است .(27)
982 - امام صادق (عليه السلام ):
زن ، هنگامى كه به پنجاه سالگى برسد، خون نمى بيند، مگر آن كه زنى از قريش باشد.(28)
983 - الكافى :
- به نقل از عبدالرحمان بن حجاج -: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((سه كس اند كه در هر حالتى مى توان با آنها عقد نكاح بست (29): آن كه هنوز خون نديده است و همانندهايش نيز هنوز خون نمى بينند)).
پرسيدم : اندازه سنى آن چيست ؟
فرمود: ((وقتى كمتر از نه سال بر او گذشته باشد. (سپس ادامه داد: دوم ) آن كه كس با او دخول نكرده است و (سوم ) آن كه از حيض نوميد شده و همانندهايش نيز حائض نمى شوند)).
گفتم : حد آن چيست ؟
فرمود: ((وقتى پنجاه سال داشته باشد)).(30)
984 - الكافى :
- به نقل از حفص بن بخترى -: زنى بر امام صادق (عليه السلام ) وارد شد و از ايشان در اين باره پرسيد كه زنى ، خونش استمرار مى يابد و نمى داند اين خون ، حيض است يا چيزى ديگر.
امام به او فرمود: ((خون حيض ، گرم ، خالص ، سياه رنگ و داراى جهش و حرارت است ؛ اما خون استحاضه ، زرد و سرد است . پس اگر خون ، داراى حرارت و جهش و سياهى بود، زن بايد نماز را واگذارد)).
آن زن پس از شنيدن بيرون رفت ، در حالى كه مى گفت : به خداوند سوگند، اگر يك زن هم مى بود، بر اين نمى افزود.(31)
13/2 - 2 - نطفه
قرآن
انا خلقنا الانسن من نطفة اءمشاج نبتليه فجعلنه سميعام بصيرا؛(32)
ما انسان را از نطفه اى به هم آميخته كه آن را مى آزماييم ، بيافريديم و آن گاه ، او را شنوا و بينا ساختيم .
حديث
985 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
در پاسخ به پرسش درباره جايگاه استقرار آب مرد و آب زن -: جايگاه استقرار آب مرد؛ آب او از سر آلت بيرون مى آيد و آن ، رگى است كه در پشت او جريان مى يابد تا هنگامى كه در تخم چپ ، استقرار بيابد اما جاى آب زن ؛ آب او از استخوان سينه ، آهسته به جنبش در مى آيد و پيوسته نزديك مى شود تا هنگامى كه زن ، كام بيابد.(33)
13/2 - 3 - مايع پروستات
986 - الكافى :
- به نقل از محمد به مسلم -: به امام باقر (عليه السلام ) گفتم : مردى پيشاب كرده و آبى به همراه ندارد.
فرمود: ((آلت خود را تا سر آن ، سه بار بفشرد و سر آن را نيز سه بار فشار دهد. اگر پس از آن چيزى بيرون آمد، پيشاب نيست ؛ بلكه از رگ هاى پشت (ودى ) است )).(34)
987 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر نرينه اى مذى دارد؛ اما اگر منى باشد، موجب غسل است .(35)
988 - امام صادق (عليه السلام ):
اگر از آلتت چيزى از مذى يا ودى بيرون آمد و در حال نماز باشى ، نه آن را بشوى ، نه نماز را بشكن و نه وضوى خود را به سبب آن ، باطل بدان ، هر چند كه (از فرازى ) به پس تو نيز رسيده باشد؛ چرا كه اين آب به منزله آب بينى است . هر چيز هم كه پس از وضو از تو بيرون مى آيد، از رگ هاى پشت (غده ها) يا از بواسير است و چيز مهمى نيست . آن را از جامه ات مشوى ، مگر اين كه جامه را آلوده كند.(36)
989 - كتاب من لا يحضره الفقيه :
روايت شده كه مذى و وذى ، به منزله آب دهان و آب بينى است ؛ نه شستن جامه از آن لازم است و نه شستن آلت .(37)
990 - امام صادق (عليه السلام ):
منى ، مذى ، ودى و وذى ، از آلت بيرون مى آيند. منى ، آن چيزى است كه به سببش استخوان ها شل مى شوند و بدن سست مى گردد و موجب غسل است . مذى از شهود بيرون مى آيد و در آن چيزى نيست . ودى ، آن چيزى است كه پس از پيشاب بيرون مى آيد. وذى هم آن چيزى است كه به سبب بيمارى ها بيرون مى آيد. و در آن ، چيزى نيست .(38)
13/3 - نمونه هايى از بيمارى هاى زنان
الف - قطع شدن عادت ماهانه
991 - امام كاظم (عليه السلام ):
خون عادت را گاه باد، بند مى آورد، بى آن كه آبستنى در ميان باشد.(39)
992 - امام كاظم (عليه السلام ):
از ميان رفتن خونريزى زنان ، بر دو گونه است : تباهى اى كه در عادت ماهانه حاصل آمده باشد، و از ميان رفتنى كه از آبستنى ، ناشى شده باشد. و هر يك از اينها كه رخ دهد، زن پس از نهادن فرزند يا پس از گذشتن سه ماه پاكى بر او كه در اين مدت هيچ خونى نيز نباشد، براى (ازدواج با) مردان حلال شود.(40)
ب - شاخك و فنج
993 - امام صادق (عليه السلام ):
زن را به واسطه چهار چيز پس دهند: به واسطه پيسى ، جذام ، ديوانگى ، و شاخك - كه همان فنج است - البته تا زمانى كه مرد با او همبستر نشده باشد؛ اما اگر با او همبستر شده باشد، نه .(41)
ج - فقدان دوشيزگى
994 - امام صادق (عليه السلام ):
- درباره مردى كه به زنش گفته بود: تو دوشيزه به حجله ام نيامده اى -: بر او چيزى نيست ؛(42) زيرا دوشيزگى بدون آميزش نيز از ميان مى رود.(43)
995 - امام كاظم (عليه السلام ):
مردى در حالى كه زنى به همراهش بود، رو به اميرمومنان (عليه السلام ) كرد و گفت : اى اميرمومنان ! من با زنم در حالى ازدواج كرده ام كه دوشيزه بوده است ؛ اما چون با او همبسترى كرده ام ، او را نادوشيزه يافته ام .
فرمود: ((واى بر تو! گاه دوشيزگى به واسطه جستن ، پرش ،(44) حيض ، طهارت گرفتن و در خانه ماندگى دراز مدت ، از ميان مى رود)).(45)
13/4 - برخى عوامل بيمارى هاى دستگاه ادرارى و تناسلى
13/4 - 1 - نگه داشتن پيشاب
996 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كس مى خواهد مثانه اش به عارضه اى گرفتار نشود، پيشاب خود را نگه ندارد، حتى اگر كه بر پشت مركب خويش نشسته باشد.(46)
13/4 - 2 - آميزش بدون انزال
997 - امام رضا (عليه السلام ):
آميزش بدون انزال ، سنگ (مثانه ) مى آورد... و هر كس مى خواهد از سنگ و دشوارى دفع ادرار در امان باشد، نبايد در هنگام حصول شهوت ، منى را در خود نگه دارد، و نيز نبايد آميزش با زنان را (بسيار) به درازا بكشاند.(47)
13/4 - 3 - خوردن قلوه و شكمبه گوسفند
998 - امام رضا (عليه السلام ):
عادت داشتن به خوردن قلوه و شكمبه (سيرابى ) گوسفند، مثانه را ديگرگون مى كند.(48)
13/4 - 4 - عادت به حمام رفتن
999 - امام كاظم (عليه السلام ):
حمام رفتن يك روز در ميان ، گوشت بدن را مى افزايد؛ اما عادت به آن در هر روز، پيه كليه ها را آب مى كند.(49)
13/4 - 5 - تكيه زدن در حمام
1000 - امام صادق (عليه السلام ):
در حمام (به ديوار) تكيه مزن ؛ چرا كه پيه كليه ها را آب مى كند(50).(51)
13/5 - برخى از عوامل سلامت دستگاه ادرارى و تناسلى
13/5 - 1 - ختنه
1001 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوند، خليل خويش را به آيين راست و درست برانگيخت و او را به كوتاه كردن سبيل ، گرفتن ناخن ها، كندن موهاى زير بغل ، تراشيدن موى زهار و ختنه ، فرمان داد.(52)
1002 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
فرزندانتان را در روز هفتم (تولد)، ختنه كنيد؛ چرا كه پاك تر و پاكيزه تر است و گوشت را سريع تر مى روياند.(53)
1003 - امام على (عليه السلام ):
در ختنه فرزندانتان شتاب كنيد؛ چرا كه اين كار، برايشان پاك تر است .(54)
1004 - امام على (عليه السلام ):
فرزندانتان را در روز هفتم (تولد) ختنه كنيد. نه گرما، شما را از آن ، باز دارد، نه سرما؛ چرا كه اين كار، مايه پاكى تن است و زمين از پيشاب ختنه ناشدگان به درگاه خداوند مى نالد.(55)
1005 - امام صادق (عليه السلام ):
نوزاد را در روز هفتم ، عقيقه و ختنه كنند.(56)
1006 - امام صادق (عليه السلام ):
سوراخ كردن گوش پسر بچه از سنت است و ختنه كردن او در هفت روز هم از سنت است .(57)
1007 - الكافى :
- به نقل از ابوبصير -: از امام باقر (عليه السلام ) در اين باره پرسيدم كه كنيزى از سرزمين شرك به بردگى گرفته مى شود و اسلام مى آورد. آن گاه ، ما براى او كسى را مى جوييم كه ختنه اش كند؛ اما به هيچ زنى دست نمى يابيم .
فرمود: ((سنت ختنه ، تنها بر مردان است ، نه بر زنان ))(58).(59)
13/5 - 2 - پليدى زدايى و شستن
1008 - امام باقر (عليه السلام ):
نمازى نيست ، مگر به پاك كننده اى . تو را در پليدى زدايى (از مخرج غائط)، سه سنگ بسنده است . سنت پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر اين جريان يافته است . اما در پيشاب ، گريزى از شستن آن نيست .(60)
1009 - امام صادق (عليه السلام ):
سنت در پليدى زدايى (از مخرج ) بر استفاده از سه سنگ دست نخورده جريان يافته است و پس از آن هم از آب استفاده شود.(61)
ر. ك : ص 239 (آنچه براى درمان بواسير، سودمند است / استنجا با مشكك ).
13/5 - 3 - خوردن ترب
1010 - امام صادق (عليه السلام ):
ترب بخور؛ چرا كه در آن ، سه ويژگى است : برگش بادها را دور مى كند، قسمت ميانى اش پيشاب را جامه مى شود(62) و بيخش بلغم را از ميان مى برد.(63)
1011 - امام صادق (عليه السلام ):
ترب ، بيخش بلغم را از ميان مى برد، قسمت ميانى اش ، گوارش مى دهد و برگش ، ادرار را به طور كامل به جريان مى اندازد.(64)
13/5 - 4 - خوردن خربزه
1012 - امام صادق (عليه السلام ):
- درباره ويژگى هاى خربزه -: سنگ را در مثانه ذوب مى كند.(65)
1013 - امام صادق (عليه السلام ):
خربزه بخوريد؛ چرا كه در آن ، ده ويژگى است : پيه زمين است ؛ نه دردى در آن هست و نه فسادى ؛ خوراك است ؛ آب است ؛ ميوه است ؛ سبزى خوش ‍ است ؛ شست و شو دهنده است ؛ خورش است ؛ توان جنسى را مى افزايد؛ مثانه را مى شويد؛ و ادرار آور است .(66)
ر. ك : ص 533 ح 1756.

afsanah82
07-20-2011, 06:01 PM
13/6 - آنچه براى برخى از بيمارى هاى دستگاه تناسلى سودمند است
13/6 - 1 - آنچه براى درمان بند نيامدن خون عادت ، سودمند است
1014 - الكافى :
- به نقل از على بن مهزيار -: يكى از دختركان ما عادت شد و خونريزى اش ‍ متوقف نمى شد تا جايى كه در آستانه مرگ قرار گرفت . امام جواد (عليه السلام ) فرمود تا سويق (67) عدس به او بخورانند. اين سويق به او خوراند شد و پس از آن ، خونريزى بند آمد و از بهبود يافت .(68 )
13/6 - 2 - آنچه براى بازگشت عادت ماهانه ، سودمند است
1015 - الكافى :
- به نقل از اسماعيل بن بزيع -: به امام كاظم (عليه السلام ) گفتم : دخترى جوان دارم كه بيمارى (كنايه از عادت ماهانه ) او از ميان رفته است . فرمود كه سر وى را با حنا خضاب كنند؛ عادت ماهانه به وى باز خواهد گشت .
اين كار را انجام دادم و عادت ماهانه به وى بازگشت .(69)
13/6 - 3 - آنچه براى درمان ريزش قطره قطره پيشاب ، سودمند است
1016 - طب الائمة (عليهم السلام ):
- به نقل از ابوبصير -: عمرو افرق به امام باقر (عليه السلام ) از ريزش قطره قطره پيشاب ، اظهار ناراحتى كرد.
فرمود: ((هزار اسپند بردار و شش بار با آب سرد و يك بار هم با آب گرم بشوى . سپس ، بايد آن را در سايه خشك كرد، آن گاه قدرى روغن خالص ‍ ياسمين بدان در آميخت و آن گاه ، سفوفى از آن در حالت ناشتا خورد. به اذن خداوند متعال ، ريزش پيشاب را قطع خواهد كرد)).(70)
ر. ك : ص 577 ح 1900.
13/6 - 4 - آنچه براى درمان احساس درد به هنگام دفع پيشاب ، سودمند است
1017 - مكارم الاخلاق :
- به نقل از فضل -: به امام صادق (عليه السلام ) اظهار كردم كه در هنگام ادرار كردن با سختى روياروى مى شوم .
فرمود: ((در آخر شب ، قدرى شونيز استعمال كن )).(71)
13/7 - بهداشت آميزش
13/7 - 1 - آنچه بايد عروس را در هفته اولش از آن باز داشت
1018 - كتاب من لا يحضره الفقيه :
- به نقل از ابوسعيد خدرى -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، به على بن ابى طالب سفارش كرد و به او فرمود: ((اى على ! عروس را در هفته اولش از شير، سركه ، گشنز، سيب ترش ، از اين چهار چيز، باز بدار)).
امام على (عليه السلام ) پرسيد: اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! براى چه او را از اين چيزها باز بدارم ؟
فرمود: ((زيرا از اين چهار چيز، زهدان سترون و سرد مى شود...)).
امام على (عليه السلام ) (ديگر بار) پرسيد: اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) اما از اين ميان ، از سركه چرا باز داشته مى شود؟
فرمود: ((اگر در حالى كه سركه خورده است ، عادت ماهانه شود، هرگز كامل پاك نگردد، گشنيز هم حيض را در شكم وى برمى انگيزاند و زادن را بر او سخت مى سازد. سيب ترش نيز حيض شدن او را قطع مى كند و اين عارضه براى وى يك بيمارى مى شود)).(72)
13/7 - 2 - حرمت آميزش با زن حائض
قرآن
ويسئلونك عن المحيض قل هو اءذى فاعتزلوا النساء فى المحيض ولا تقربوهن حتى يطهرن فاذا تطهرن فاءتوهن من حيث اءمركم الله ان الله يحب التوبين ويحب المتطهرين ؛(73)
از تو درباره حيض مى پرسند. بگو: آن آزردگى اى است . پس در دوره عادت ماهانه ، از زنان كناره گزينيد و نزديكشان مشويد تا پاك شوند. پس چون پاك شدند، از همان سويى كه خداوند فرمانتان داده است ، به سراغشان برويد. خداوند، توبه كنندگان را دوست دارد و طهارت جويان را دوست دارد.
حديث
1019 - الفقه المنسوب للامام الرضا (عليه السلام ):
مبادا با زنى حائض ، آميزش كنى !(74)
1020 - امام صادق (عليه السلام ):
زن كه حائض شودت بر همسرش حرام گردد كه با او از شرمگاه ، كارى كند؛ چرا كه خداوند متعال فرموده است : ولا تقربوهن حتى يطهرون ؛ نزديكشان مشويد تا پاك شوند.(75)
1021 - امام باقر (عليه السلام ):
- درباره زنى كه در آخرين روزهاى عادتش خونريزى وى قطع مى شود -: اگر شوهر وى به چيرگى شهوت گرفتار آمد، به زن بگويد كه شرمگاه خويش ‍ را بشويد. سپس ، پيش از آن كه غسل كند، اگر خواست ، به او دست بزند.(76)
1022 - الكافى :
- به نقل از على بن يقطين -: از امام كاظم (عليه السلام )، درباره زنى كه پاكى مى بيند و شويش با او در مى آميزد، پرسيدم .
فرمود: ((اشكالى ندارد؛ اما نزد من ، غسل پسنديده تر است )).(77)
1023 - الكافى :
- به نقل از عبدالملك بن عمرو -: از امام صادق (عليه السلام ) پرسيدم : همسر زن حائض ، چه بهره اى از او دارد؟
فرمود: ((هر چيزى ، مگر خود پيش )).(78)
13/7 - 3 - حرام بودن آميزش با تازه زا
1024 - امام على (عليه السلام ):
اشكالى ندارد كه مرد با زن در دوره پس از زايمان ازدواج كند، اما نبايد با او آميزش كند تا هنگامى كه از خون نفاس ، پاك شود.(79)
13/7 - 4 - زيان هاى آميزش با زن حائض
1025 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس با زن خود در حالى كه وى حائض كند، آميزش كند و فرزند جذامى يا پيس زاده شود، مبادا جز خود را نكوهش كند.(80)
1026 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اى امت ! خداوند - تبارك و تعالى - براى شما امت ، 24 چيز را دوست ندارد و شما را از آنها نهى مى كند:... براى مردم ، اين را خوش نمى دارد كه با زن خويش در حالى كه وى حائض است ، آميزش كند. پس اگر چنين كند و فرزند حاصل از آن جذامى يا گرفتار پيسى زاده شود، مبادا جز خويش را نكوهش كند.(81)
1027 - الكافى :
- به نقل از ابو عروه يا شعيب عقرقونى -: يك روز چهارشنبه در زندان بر امام كاظم (عليه السلام ) وارد شدم ، در حالى كه وى حجامت مى كرد. به او گفتم : اين روزى است كه مردم مى گويند هر كس در آن حجامت كند، گرفتار پيسى مى شود.
فرمود: ((از اين پيشامد بر كسى بايد بيم داشت كه مادرش در حال حيض ‍ او را آبست شده است )).(82)
1028 - امام رضا (عليه السلام ):
به سراغ زن حائض رفتن ، جذام را در فرزند (حاصل از آن ) به وجود مى آورد.(83)
1029 - الكافى :
- به نقل از عذافر صيرفى -: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((آيا اين ناهنجار آفريده شدگان را مى بينى ؟)).
فرمود: ((اينان ، كسانى اند كه پدرانشان با زنان خود در دوران آلودگى آنان ، آميزش مى كردند)).(84)
همچنين بنگريد به : ص 264 (عوامل ابتلا به جذام / همبسترى با زن حائض ).
13/7 - 5 - مواردى كه در آنها آميزش مكروه است
1030 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مبادا كسى در حالى كه از قضاى حاجت خوددارى مى ورزد، نزديكى كند؛ چرا كه اين كار، بواسير مى آورد؛ و مبادا كسى در حالى كه پيشاب خود را نگه مى دارد، نزديكى كند؛ چرا كه اين كار، بواسير مى آورد؛ و مبادا كسى در حالى كه پيشاب خود را نگه مى دارد، نزديكى كند؛ چرا كه اين كار، ناسور(85) مى آورد.(86)
1031 - امام صادق (عليه السلام ):
سه چيز، بدن را فرسوده مى كند و شايد هم (فرد را) بكشد: حمام رفتن با شكم پر، آميزش كردن با شكم پر(87)، و همبسترى با پيرزنان .(88)
1032 - امام رضا (عليه السلام ):
آميزش پس از آميزش ، بى آنكه ميان آنها غسلى صورت پذيرفته باشد، ديوانگى فرزند را در پى مى آورد(89).(90)
1033 - امام على (عليه السلام ):
- چون درباره آميزش جنسى از او پرسيدند -: شرمى است كه از يان مى رود و شرمگاه هايى كه در بر هم مى آيند. همانندترين چيز به ديوانگى است . اصرار بر آن مايه فرسودگى و پيرى ، و بيرون آمدن از آن حال پشيمانى است . ميوه حال آن ، فرزند است كه اگر زنده بماند، فتنه باشد و اگر بميرد، اندوهگين سازد.(91)
1034 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- در سفارش به امام على (عليه السلام ) -: اى على ! در آغاز، ميان و پايان ماه با همسرت نزديكى مكن ، كه ديوانگى ، جذام و تباه مغزى ، بسيار زود به سراغ وى و فرزندش مى آيد.
اى على ! بعد از ظهر با همسرت نزديكى مكن ؛ چرا كه اگر در آن هنگام ، ميانتان فرزندى تقدير شود، كژ چشم خواهد بود و شيطان ، از كژ چشمى انسان ، شادمان مى شود.
اى على ! به هنگام آميزش ، سخن مگوى ؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، اطمينانى نيست كه لال نباشد. هم مبادا كسى از شما بر شرمگاه زن خويش بنگرد؛ بلكه بايد به هنگام آميزش ، ديده فرو هلد؛ چرا كه نگريستن به شرمگاه ، كورى را در فرزند بر جاى مى نهد.
اى على ! با هوس به زنى غير همسر خود، با زن خويش آميزش مكن ؛ زيرا از اين بيم دارم كه اگر برايتان فرزندى تقدير شود، زن صفت ، يا ماده و تباه مغز باشد.
اى على ! هر كس جنب با همسر خويش در بست در باشد، نبايد قرآن بخواند؛ چه ، از اين بيم دارم كه از آسمان ، آتشى بر آنها فرود آيد و آنان را بسوزاند.(92)
اى على ! با همسرت آميزش مكن ، مگر آن كه هر كدامتان دستمالى داشته باشيد. خود را با پارچه اى مشترك ، پاك نكنيد كه شهوت بر شهوت واقع مى شود و اين كارت دشمنى ميان شما را در پى مى آورد و كارتان را به جدايى و طلاق مى كشاند.
اى على ! ايستاده با همسرت نزديكى مكن ؛ چرا كه اين كار، كار خران است ؛ و اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، ادرار كننده در بستر باشد، چنان كه خران در هر مكانى پيشاب مى ريزند.
اى على ! در شب عيد قربان با همسرت نزديكى مكن ؛ زيرا اگر ميانتان فرزندى تقرير شود، شش انگشت يا چهار انگشت خواهد داشت .
اى على ! در زير درختى ميوه ده با همسرت آميزش مكن ؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، جلاد، قاتل يا عريف (93) خواهد بود.
اى على ! در زير نور خورشيد و تابش آن با همسرت نزديكى مكن ، مگر اين كه پرده اى آويخته باشى كه شما را مى پوشاند؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود تا پايان عمر در تيره بختى و تهى دستى خواهد بود.
اى على ! ميان اذان و اقامه با همسرت نزديكى مكن ؛ زيرا اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، به خونريزى علاقه مند خواهد بود.
اى على ! اگر همسرت باردار شد، با او آميزش مكن ، مگر آن كه با وضو باشى ؛ زيرا اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، كوردل و ناخن خشك خواهد بود.
اى على ! در نيمه شعبان با همسرت نزديكى مكن ، زيرا اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، بدشگون خواهد بود و نشانى سياه بر چهره خواهد داشت .
اى على ! با همسرت در آخرين روزهاى پاكى و در حالى كه تنها دو روز از او مانده باشد، نزديكى مكن ؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، عشار يا ياور ستمگران خواهد بود و توده هايى از مردم به دست او به كام مرگ خواهند رفت .
اى على ! چون آهنگ سفر كردى ، آن شب با همسرت نزديكى مكن ؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، دارايى خويش را در غير حق خرج خواهد كرد. (آن گاه ، پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين آيه را خواند:) ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين ؛(94) ولخرج ها، برادران شياطين اند.
اى على ! چون روانه سفرى شدى ، تا مسافت سه شبانه روز ره پيمودن ، با همسرت نزديكى مكن ؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، يار هر ستمگرى خواهد بود كه بخواهد به تو ستمى برساند.
اى على ! در نخستين ساعت شب ، با همسرت نزديكى مكن ؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، اطمينان نيست كه ساحر و از آنان كه دنيا را بر آخرت بر مى گزيند، نباشد(95).(96)
1035 - الكافى :
- به قل از عبدالرحمان بن سالم ، از پدرش -: به امام باقر (عليه السلام ) گفتم : آيا وقتى از اوقات هست كه در آن ، آميزش در حالى كه حلال است ، مكروه باشد؟
فرمود: ((آرى . ميان طلوع سپيده تا طلوع خورشيد، از غروب خورشيد تا پنهان شدن سرخى افق ، در روزى كه خورشيد مى گيرد، در شبى كه ماه مى گيرد، در شب و روزى كه در آنها باد سياه ، باد سرخ و باد زرد مى وزد، و در روز و شبى كه در آن ، زلزله رخ مى دهد)).(97)
ر. ك : (عوامل طول عمر) ص 68 ح 98 و 99.
13/8 - آداب آميزش
13/8 - 1 - آنچه پيش از آميزش ، بايسته است
الف - چيرگى شهوت
1036 - امام صادق (عليه السلام ):
جز از سر چيرگى شهوت ، آميزش مكن .(98)
ب - انتخاب زمان مناسب
1037 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- از سفارش هاى ايشان به امام على (عليه السلام ) -: اى على ! بر تو باد آميرش در شب دوشنبه ؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، حافظ كتاب خدا و خرسند به تقدير خداوند (عزوجل ) خواهد بود.
اى على ! اگر در شب سه شنبه با همسرت نزديكى كردى و ميانتان فرزندى تقدير شد، پس از گواهى دادن به اين كه خدايى جز الله نيست و محمد، پيامبر خداست ، شهادت ، روزى او خواهد شد، خداوند، او را همراه با مشركان ، كيفر نخواهد داد و خوش بو دهان ، دل مهربان ، گشاده دست و پيراسته زبان از غيبت و دروغ و تهمت ، خواهد بود.
اى على ! اگر در شب پنج شنبه با همسرت نزديكى كردى و ميانتان فرزندى تقدير شد، حكمرانى از حكمرانان يا عالمى از عالمان خواهد بود؛ و اگر در روز پنج شنبه ، به هنگام برگشتن خورشيد از ميانه آسمان با او نزديكى نخواهد شد و انسانى راست و درست خواهد بود و خداوند (عزوجل ) سلامت دين و دنيا را روزى او خواهد ساخت .
اى على ! اگر شب جمعه با او نزديكى كردى و ميانتان فرزندى بود، سخنورى خوش گوى و پرزبان خواهد بود. اگر در روز جمعه ، پس از عصرگاهان با او نزديكى كردى و ميانتان فرزند تقدير شد، نامورى سرشناس ‍ و آگاه خواهد بود. اگر هم در جمعه شب ، پس از نماز عشا با او نزديكى كردى ، اميد است ، به خواست خداوند متعال ، يكى از ابدال باشد.(99)
1038 - امام باقر (عليه السلام ):
در آغاز شب ، نه در زمستان و نه در تابستان ، با زنان نزديكى مكن ؛ چرا كه (در آن هنگام )، معده پر است و اين كار، ناستوده ، و از آن ، بيم قولنج (/ باد كنج )، سست اندامى و كژدهانى ، نقرس ، سنگ ، ريزش غير ارادى ادرار، فتق و ضعف بينايى و هشيارى وجود دارد. اگر چنين كارى را بخواهند، بايد در آخر شب باشد؛ چرا كه بيشتر موجب سلامت بدن است ، در آن بيشتر اميد فرزند مى رود و براى فرزندى كه ميان زن و مرد تقدير مى شود، هوش ‍ بيشترى را سبب مى شود.(100)
1039 - امام على (عليه السلام ):
براى مرد(101)، مستحب است در نخستين شب از ماه رمضان به سراغ همسر خويش برود؛ چرا كه خداوند (عزوجل ) فرموده است : اءحل لكم ليلة الصيام الرفث الى نسآئكم ؛(102) در شب روزه (ماه رمضان )، همخوابگى با زنان ، برايتان حلال شده است و در اين آيه ، واژه ((رفث )) به معناى آميزش است .(103)
همچنين ، ر. ك : ص 316 ح 1034 و ص 318 ح 1035.
ج - پوشيده داشتن
1040 - امام على (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از اين نهى فرمود كه در حالى مرد با همسرش آميزش كند كه كودكى در گهواره ، آنان را مى نگرد.(104 )
1041 - امام صادق (عليه السلام ):
انسان ، نبايد با وجود پسر بچه در خانه ، با همسرش يا كنيزش آميزش كند؛ زيرا اين كار، پيامد زنا دارد.(105)
1042 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
سه چيز را از كلاغ بياموزيد: پنهان داشتن آميزش ، سحر خيزى در طلب روزى ، و احتياط ورزى او را.(106)
د - دعا
1043 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
زنهار كه اگر كسى هنگام همبسترى با همسرش بگويد: ((به نام خدا، خداوندا! شيطان را از من دور كن و شيطان را از آنچه روزى مان كرده اى ، دور ساز)) و سپس ميانشان در اين آميزش يا به هر ترتيب ، فرزندى تقدير شود، هرگز شيطان به او زيانى نخواهد رساند.(107)
1044 - امام على (عليه السلام ):
اگر كسى از شما بخواهد با همسر خويش به هم آيد، بگويد: ((خداوندا! من به فرمان تو شرمگاه او را بر خويش حلال دانستم و به عنوان امانت تو، او را پذيرفتم . اكنون ، اگر از او برايم فرزندى تقدير كردى ، وى را پسرى سالم و كامل قرار ده و در او براى شيطان ، بهره و سهمى مگذار)).(108)
1045 - امام باقر (عليه السلام ):
اگر فرزند خواستى ، در هنگام آميزش بگو: ((خداوندا! مرا فرزندى روزى كن و او را پرهيزگارى كه در خلقت وى فزونى و كاستى اى نيست ، قرار ده و عاقبت او را به خير گردان )).(109)
1046 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس بخواهد زنش بچه دار شود، پس از نماز جمعه ، دو ركعت نماز بگزارد و در آنها ركوع و سجده را طولانى سازد و سپس بگويد: ((خداوندا! به حرمت آنچه زكريا بدان از تو مسئلت داشت ، از تو مى خواهم . پروردگارا! مرا تنها مگذار كه تو خود، برترين وارثانى . خداوندا! از نزد خويش ، مرا فرزندانى پاك ببخش كه تو شنوايى دعايى . خداوندا! به نام تو او را بر خويش حلال ساختم و به امانت تو، او را در اختيار گرفتم . اكنون ، اگر در رحم او برايم فرزندى تقدير كرده اى ، او را فرزندى خجسته و پيراسته قرار ده و در او براى شيطان ، بهره و سهمى قرار مده )).(110)
ه‍ - آرامش
1047 - مناقب آل اءبى طالب :
مردى در اين باره از اميرمومنان پرسيد كه چرا فرزند، گاه همانند پدر و مادر خويش ، و گاه همانند دايى و عموست ؟
امام على (عليه السلام ) به امام حسن (عليه السلام ) فرمود: ((او را پاسخ گوى )).
امام حسن (عليه السلام ) فرمود: ((اما درباره فرزند؛ اگر مرد با دلى آرام و اندامى بدون اضطراب به سراغ همسر خويش برود، دو نطفه با استوارى و چنان كه دو جنگاور به هم در مى آويزند، با يكديگر گلاويز مى شوند. پس ‍ چنانچه نطفه مرد بر نطفه زن چيرگى يابد، فرزند، همانند پدر مى شود و چنانچه نطفه زن بر نطفه مرد، چيرگى يابد، فرزند با مادر، همانند مى شود. اما اگر مرد با دلى نا آرام و اندامى آشفته به سراغ زن برود، دو نطفه ، آشفته و لرزان مى شوند و به سمت راست يا چپ زهدان مى افتند. چنانچه نطفه به سمت راست زهدان بيفتد، بر رگ هاى عموها و عمه ها افتد و به عموها و عمه ها همانند مى شود، و چنانچه به سمت چپ زهدان افتد، بر رگ هاى دايى و خاله ها مى افتد و به دايى ها و خاله ها همانند مى شود)).
آن مرد برخاست ، در حالى كه مى گفت : خداوند، خود مى داند رسالت خويش را كجا قرار دهد.
روايت شده است كه آن مرد، خضر (عليه السلام ) بود.(111)
1048 - امام حسن (عليه السلام ):
در پاسخ كسى كه پرسيده بود: چگونه گاه شخص به عموها و دايى هاى خود شباهت دارد -: اگر مرد به سراغ زن برود و با دلى آرامش يافته و اعصابى آرام و تنى نا آشفته با او نزديكى كند و در نتيجه ، آن نطفه در ميانه رحم جايگزين گردد، فرزند با شباهت به پدر و مادر خويش ، زاده مى شود. اما اگر مرد با دلى آرامش نايافته و رگ هايى نا آرام و آشفتگى بر يكى از رگ ها مى افتد. اگر بر رگى از رگ هاى عموها بيفتد، فرزند به عموهاى خويش ‍ همانند مى شود و اگر بر رگى از رگ هاى دايى ها بيفتد، مرد به دايى خود همانند مى شود.(112)
13/8 - 2 - آنچه به هنگام آميزش بايسته است
الف - بازى
1049 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
سه چيز از نامهربانى است : اين كه كسى با كسى همراه شود و از نام و كنيه وى نپرسد؛ اين كه مردى به غذايى دعوت شود و نپذيرد يا بپذيرد و نخورد؛ و اين كه مرد پيش از بازى ، با همسر خويش نزديكى كند.(113)
1050 - امام رضا (عليه السلام ):
با همسرت نزديكى مكن ، مگر آن كه با او بازى كنى (114) و پستان هاى او را بمالى ؛ چرا كه اگر چنين كنى ، آب او و آب تو در هم آيد و از آن ، باردارى حاصل آيد(115) و همانند آنچه تو از او مى خواهى ، از تو بخواهد و اين ، در چشمانش هويدا شود.(116)
ب - پرهيز از شتاب ورزى
1051 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر كسى از شما خواست به سراغ زن خويش برود، او را به شتاب نيفكند.(117)
1052 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر كسى از شما آميزش كند، به سان پرندگان با زنان رفتار نكند، بلكه درنگ ورزد، و لختى بماند.(118)
1053 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر كسى از شما (خواست ) با همسر خويش آميزش كند، حق او را ادا كند و سپس ، اگر پيش از برآوردن نياز او نياز خويش را برآورد، با او شتاب نورزد تا نياز او را نيز برآورد.(119)
1054 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر كسى از شما با همسر خويش آميزش كند، كناره نگزيند تا هنگامى كه نياز زن را هم برآورد، چنان كه خود دوست دارد نيازش برآورده شود.(120 )
ج - خوددارى از سخن گفتن
1055 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
در سفارش به امام على (عليه السلام ) -: اى على ! در هنگام آميزش ، سخن مگوى (121)؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، اطمينان نيست كه لال نباشد.(122)
1056 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
((خداوند - تبارك و تعالى - برايتان اين را ناخوشايند مى دارد كه ... در هنگام آميزش ، سخن بگوييد)).
همچنين فرمود: ((اين كار، گنگى مى آورد)).(123)
1057 - امام صادق (عليه السلام ):
به گاه به هم رسيدن ختنه گاه ها، از سخن گفتن بپرهيزيد؛ چرا كه گنگى مى آورد.(124)
د - وضو براى بازگشتن
1058 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر كسى از شما به سراغ زن خويش برود و آن گاه بخواهد ديگر بار هم اين كار را انجام دهد، وضويى بسازد؛ زيرا اين كار، نشاط بيشترى براى بازگشتن ، ايجاد مى كند.(125)
ه‍ - غسل پس از احتلام
1059 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
براى مرد مكروه است پس از احتلام با زن همبسترى كند، مگر آن كه از احتلام ، غسل كرده باشد؛ چه ، اگر چنين كند و فرزندش ديوانه زاده شود، جز خويش را نكوهش نكند.(126)
13/8 - 3 - آنچه پس از آميزش ، بايسته است
الف - پيشاب كردن
1060 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر مردى با همسر خويش نزديكى كرد، تا پيشاب نكرده است ، غسل نكند؛ از اين بيم كه مبادا باقى مانده منى در آمد و شد باشد و از آن ، دردى بى درمان خيزد.(127)
1061 - امام رضا (عليه السلام ):
درباره آميزش و آداب آن -: پس چون آن كار را كردى ، راست مايست و كامل هم منشين ؛ بلكه بر پهلوى راست لم بده و سپس ، زمانى پس از آن كه كار خويش به پايان برده اى ، براى پيشاب كردن برخيز. در اين صورت ، به اذن خداوند (عزوجل ) از سنگ (مثانه ) در امان خواهى بود.(128)
ب - شستن شرمگاه
1062 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر كسى از شما به سراغ زن خويش رفت و آن گاه خواست ديگر بار بازگردد، شرمگاه خويش را بشويد.(129)

afsanah82
07-20-2011, 06:03 PM
ج - غسل
1063 - امام صادق (عليه السلام ):
در پاسخ زنديقى كه پرسيد: علت غسل جنابت چيست ؟ همانا آميزش ‍ كننده ، كارى حلال انجام داده است و كار حلال هم مايه آلودگى نيست -: جنابت ، همانند حيض است ؛ چرا كه نطفه ، خونى است استحكام نايافته و آميزش هم امكانپذير نيست ، مگر به حركتى سخت و شهوتى چيره . پس ، چون به پايان رساند، بدن ، نفس مى كشد و مرد از نفس آن ، در خود بويى بد احساس مى كند. غسل براى همين واجب شده است و البته غسل جنابت ، افزون بر اين ، امانتى است كه خداوند به بندگان خويش سپرده است تا از اين رهگذر، آنان را بيازمايد.(130)
1064 - امام رضا (عليه السلام ):
علت غسل جنابت ، پاكيزگى است تا انسان را از آنچه از آزردگى آن كار ديده است ، تطهير شود و همه تن او پاك گردد؛ زيرا جنابت ، از همه بدن شخص ‍ برخاسته و از همين رو، تطهير همه بدن بر او واجب شده است .
اما علت آسان تر گرفتن درباره پيشاب و مدفوع ، آن است كه از جنابت بيشتر و هميشگى ترند و از همين رو، به سبب فراوانى ، مشقت آورى و بيرون آمدن آنه بدون خواست و شهوت ، خداوند، در اين باره به وضو بسنده داشته است ، در حالى كه جنابت ، تنها از لذت جويى و لذت يابى و واداشتن خود به اين كار از انسان بر مى خيزد.(131)
د - خوردن عسل
1065 - امام رضا (عليه السلام ):
درباره آميزش و آداب آن -: پس ، غسل كن و همان دم ، قدرى موميايى با شربت عسل يا با عسلى كه كف آن را برداشته باشند، بخور؛ زيرا اين كار، همانند آن آبى را كه از تو بيرون رفته است ، به تو باز مى گرداند.(132 )
13/9 - آنچه انسان را بر آميزش يارى مى دهد
13/9 - 1 - خوردن زردك
1066 - امام صادق (عليه السلام ):
زردك ، مايه ايمنى از قولنج و بواسير است و به جماع ، كمك مى كند.(133)
1067 - امام صادق (عليه السلام ):
خوردن زردك ، كليه ها را گرم مى كند و آلت را بر مى خيزاند.(134)
ر. ك : ص 497 (زردك ).
13/9 - 2 - خوردن خرماى برنى
1068 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
درباره خواص خرماى برنى -: اينك اين جبرئيل است كه به من خبر مى دهد كه در اين خرمايتان ، نه ويژگى است . (از آن جمله ) شيطان را سرگشته مى كند، پشت را قوى مى سازد و بر توان نزديكى مى افزايد(135).(136)
1069 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
جبرئيل مى گويد: ((خرماى برنى ... بر آب ستون فقرات مى افزايد)).(137)
13/9 - 3 - خوردن انجير
1070 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
انجير، تازه و خشك ، بخوريد؛ چرا كه بر قدرت همبسترى مى افزايد، بواسير را ريشه كن مى كند و براى درمان نقرس و سردى مزاج ، سودمند است .(138)
13/9 - 4 - خوردن خربزه
1071 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد خربزه ؛ چرا كه در آن ، ده ويژگى است : خوردنى است ؛ آشاميدنى است ، شستشو دهنده است ؛ خوش بوكننده است ؛ مثانه را مى شويد؛ شكم را مى شويد؛ آب امر را فراوان مى سازد؛ نيروى همبسترى را مى افزايد؛ سردى مزاج را از ميان بر مى دارد؛ و پوست را تميز مى كند.(139)
13/9 - 5 - خوردن پياز
1072 - امام صادق (عليه السلام ):
پياز بخوريد؛ چرا كه سه ويژگى دارد: بوى دهان را خوش مى سازد، لثه را استحكام مى بخشد، و آب و توان آميزش را افزون مى كند.(140)
همچنين ، ر. ك : ص 461 ح 1532 و ح 1535 - 1538.
13/9 - 6 - خوردن تخم مرغ
1073 - امام باقر (عليه السلام ):
هر كس فرزند ندارد، تخم مرغ بخورد و فراوان از آن بهره ببرد؛ چرا كه نسل را مى افزايد.(141)
1074 - امام كاظم (عليه السلام ):
فراوان خوردن تخم مرغ ، فرزند را افزون مى سازد.(142)
ر. ك : ص 467 (خواص تخم مرغ ).
13/9 - 7 - خوردن تخم مرغ همراه با پياز و روغن زيتون
1075 - مكارم الاخلاق :
به نقل از يكى از ياران امام صادق (عليه السلام ) -: به امام (عليه السلام ) گفتم : فدايت شوم ! من كنيز مى خرم . دوست دارم چيزى به من تعليم فرمايى كه بر (آميزش با) آنها توانايى يابم .
فرمود: ((پياز را ريز كرده ، در روغن سرخ كن ، تخم مرغى هم در سينى اى بشكن و قدرى نمك بر آن بپاش . آن گاه ، اين تخم مرغ را روى پياز و روغن زيتون بريز و اندكى بجوشان و سپس از آن ، بخور)).
راوى گويد اين كار را انجام دادم و از آن پس ، هر گاه قصد آميزش با آن كنيزان مى كردم ، بر آن توانايى داشتم .(143)
1076 - امام كاظم (عليه السلام ):
هر كس تخم مرغ و پياز و روغن زيتون بخورد، بر توان جنسى او افزوده ود و هر كس گوشت و تخم مرغ بخورد، استخوان فرزندش درشت باشد.(144)
1077 - الكافى :
به نقل از عمر بن ابى حسنه جمال -: نزد امام كاظم (عليه السلام )، از كمى فرزند، اظهار ناراحتى كردم . به من فرمود: ((از خداوند، آمرزش بطلب و تخم مرغ با پياز بخور)).(145)
13/9 - 8 - خوردن تخم مرغ با گوشت
1078 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گوشت با تخم مرغ ، بر توان جنسى مى افزايد.(146)
1079 - امام صادق (عليه السلام ):
يكى از پيامبران ، از كمى فرزندان به درگاه خداوند (عزوجل ) شكايت برد. خداوند فرمود: ((گوشت با تخم مرغ بخور)).(147)
ر. ك : ص 328 ح 1076.
13/9 - 9 - خوردن هوبره
1080 - امام كاظم (عليه السلام ):
در خوردن هوبره ، اشكالى نمى بينم . آن ، براى بواسير و دردكمر، خوب است و از چيزهايى است كه بر فراوانى آميزش ، انسان را يارى مى رساند.(148)
13/9 - 10 - خوردن حليم
1081 - امام صادق (عليه السلام ):
يكى از پيامبران ، از ضعف و كمى توان آميزش به درگاه خداوند (عزوجل ) اظهار ناراحتى كرد. خداوند، او را به خوردن حليم ، فرمان داد.(149)
13/9 - 11 - خوردن سويق با روغن زيتون
1082 - امام صادق (عليه السلام ):
خوردن سويق (150) با روغن زيتون ، گوشت مى روياند، استخوان را استحكام مى بخشد، پوست را نازك مى كند و بر توان جنسى مى افزايد.(151)
13/9 - 12 - نوشيدن شير با عسل
1083 - امام كاظم (عليه السلام ):
هر كس آب كمرش بر وى ديگرگون شود، شير تازه (152) با عسل برايش ‍ سودمند است .(153)
13/9 - 13 - استفاده از مشكك
1084 - امام صادق (عليه السلام ):
مشكك به لابه لاى دندان هاى خويش در آوريد؛ چرا كه دهان را خوش بو مى كند و بر توان همبسترى مى افزايد.(154)
13/9 - 14 - بوى خوش
1085 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بوى خوش ، قلب (155) را استوارى مى بخشد و بر توان همبسترى مى افزايد.(156)
1086 - امام صادق (عليه السلام ):
بوى خوش ، قلب را استوارى مى بخشد و بر توان جنسى مى افزايد.(157)
13/9 - 15 - شانه زدن موها
1087 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
فراوان شانه زدن موها، وبا را از ميان مى برد، روزى مى آورد و بر قدت انسان براى نزديكى مى افزايد.(158)
13/9 - 16 - سرمه كشيدن
1088 - امام صادق (عليه السلام ):
سرمه ، توان همبسترى را افزون مى سازد.(159)
1089 - امام رضا (عليه السلام ):
بر تو باد سرمه سياه ؛ چرا كه ديده را جلا مى دهد، مژگان را مى روياند، دهان را خوش بو مى سازد و بر توان جنسى مى افزايد.(160)
13/9 - 17 - خضاب كردن
1090 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد مهتر همه خضاب ها، كه پوست را پاكيزه مى كند و قدرت همبسترى را مى افزايد.(161)
1091 - امام كاظم (عليه السلام ):
در خضاب ، سه ويژگى است : هيبت آورى در جنگ ، مهر آورى به زنان ، و توان جنسى را نيز مى افزايد.(162)
1092 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد حنا؛ چرا كه (ديده هاى ) سرتان را روشن مى سازد، دل هايتان را پاك مى كند و بر توان جنسى مى افزايد.(163)
1093 - امام صادق (عليه السلام ):
سرمه ، توان همبسترى را افزايش مى دهد. حنا نيز بر آن مى افزايد.(164)
13/9 - 18 - نوره كشيدن
1094 - امام كاظم (عليه السلام ):
موى سر، چون بلند شود، آب كمر از جريان مى افتد، مفاصل ، سست مى شوند و ضعف و سل به دنبال مى آورد. اما نوره ، آب كمر را افزون مى سازد، بدن را تقويت مى كند، بر پيه كليه ها مى افزايد و بدن را چاق مى كند.(165)
ر. ك : ص 533 ح 1756.
13/10 - آنچه از توان جنسى مى كاهد
13/10 - 1 - روزه
1095 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس توان همسر گرفتن دارد، همسر گيرد؛ چرا كه بيشتر، مايه فرو هليدن چشمان ، و نگه داشتن دامن است . هر كس هم توان ندارد، بر او باد روزه ؛ چرا كه داراى نوعى عقيم كنندگى است .(166)
همچنين ، ر. ك : ص 333 ح 1097 و 1098.
13/10 - 2 - واگذاردن مو
1096 - امام على (عليه السلام ):
موى هيچ مردى زياد نشود، مگر آن كه شهوتش كاهى يابد.(167)
1097 - الكافى :
به نقل از محمد بن يحيى ، در حديثى كه سندش را به معصوم (عليه السلام ) رساند -: مردى نزد پيامبر خدا آمد و گفت : اى پيامبر خدا! من توانايى مالى ندارم تا زنانى به همسرى گيرم . اينك از بى همسرى به پيشگاه تو شكايت مى آورم .
فرمود: ((موى بدنت را واگذار تا فراوان شود و پيوسته نيز روزه بگير)).
او اين كار را انجام داد و چيرگى شهوت وى از ميان رفت .(168)
1098 - المعجم الكبير:
به نقل از ابن عباس -: مردى نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، از بى زنى اظهار ناراحتى كرد و گفت : آيا خود را اخته كنم ؟
فرمود: ((نه ، كسى كه اخته باشد يا خود را اخته كند، از ما نيست . روزه بدار و موى بدنت را واگذار)).(169)
13/10 - 3 - كفش مشكى
1099 - الكافى :
به نقل از حنان بن سدير -: در حالى كه كفش سياه پوشيده بودم ، بر امام صادق (عليه السلام ) وارد شدم .
فرمود: ((اى حنان ! تو را به رنگ سياه ، چه كار؟! آيا نمى دانى كه در آن ، سه ويژگى است : ديده را ضعيف مى كند، آلت را سست مى سازد، و پيرى مى آورد و افزون بر اين جامه جباران است ؟)).
گفتم : پس چه پاى افزارى بپوشم ؟
فرمود: ((بر تو باد زرد؛ چرا كه در آن ، سه ويژگى است : ديده را جلا مى دهد(170)، آلت را استحكام مى بخشد، و اندوه را از انسان دور مى كند و افزون بر اين ، از جامه هاى پيامبران است )).(171)
ر. ك : (توصيه هاى پزشكى / نقش كفش در سلامت ) ص 74 ح 141.
فصل چهاردهم : جنين
14/1 - تحول جنين
قرآن
ولقد خلقنا الانسان من سلالة من طين # ثم جعلنه نطفة فى قرار مكين# ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظما فكسونا العظم لحما ثم اءنشاءنه خلقا ءاخر فتبارك الله اءحسن الخلقين ؛(172)
ما انسان را از گل خالص بيافريديم . سپس او را نطفه اى ساختيم در جايگاهى استوار. آن گاه ، نطفه را به صورت خون بسته گردانيديم . سپس ، خون بسته را پاره مضغه (چيزى شبيه گوشت جويده شده ) كرديم . سپس ، مضغه را به صورت استخوانى هايى در آورديم و آن گاه ، استخوان ها را با گوشت پوشانديم و سرانجام ، آن را آفرينش تازه اى داديم . پس فرخنده آمد خدا كه بهترين آفريننده است .
ياءيها الناس ان كنتم فى ريب من البعث فانا خلقناكم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة مخلقة وغير مخلقة لنبين لكم ونقر فى الارحام ما نشاء الى اءجل مسمى ثم نخرجكم طفلا ثم لتبلغول اءشدكم ومنكم من يتوفى ؛(173)
هان ، اى آدميان ! اگر درباره رستاخيز در ترديد هستيد، بدانيد كه ما شما را از خاكى ، آن گاه از نطفه اى ، سپس از لخته اى ، و سرانجام از پاره گوشتى تمام آفريده و ناتمام آفريده است ، خلق كرديم تا برايتان روشن گردايم . آنچه خواهيم تا زمانى معين در رحم ها قرار دهيم و سپس ، شما را در سيماى كودكى بيرون آوريم تا به رشدتان برسيد.
هو الذى خلقكم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم يخرجكم طفلا ثم لتبلغوا اشدكم ثم لتكونوا شيوخا ومنكم من يتوفى من قبل ولتبلغوا اءجلا مسمى ولعلكم تعقلون ؛(174)
اوست آن كه شما را از خاك ، سپس از نطفه و سپس از لخته اى بيافريد و سپس ، شما را در سيماى كودكى بيرون آورد تا سپس به رشد آن برسيد و از آن پس ، پير شويد. از شما، كسانى هستند كه پيش از آن سن مى ميرد و تا آن كه به مهلت معينى برسيد. باشد كه شما بينديشيد.
والله خلقكم من تراب ثم من نطفة ثم جعلكم اءزوجا وما تحمل من اءنثى ولاتضع الا بعلمه ى و ما يعمر من معمر ولا ينقص من عمره ى الا فى كتب ان ذلك على الله يسير؛(175)
خداوند، شما را از خاك و سپس از نطفه آفريد و آن گاه ، شما را جفت گردانيد. هيچ مادينه اى بار نگيرد و هيچ دراز عمرى ، زندگى اى طولانى نمى كند و هيچ از عمر كس كاسته نشود، مگر آن كه در ديوانى ثبت باشد. اين كار، براى خداوند، آسان است .
انا خلقنا الانسان من نطفة اءمشاج نبتليه فجعلنه سميعا بصيرا؛(176)
بى گمان ، ما انسان را از نطفه اى آميخته بيافريديم تا او را بيازماييم . پس او را شنوايى بينا قرار داديم .
حديث
1100 - الكافى :
به نقل از حسين بن خالد -: به امام كاظم (عليه السلام ) گفتم : از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) برايمان روايت شده كه فرموده است : ((هر كس شراب بخورد، تا چهل روز، نماز وى برايش حساب نمى شود)).
امام (عليه السلام ) فرمود: ((درست گفته اند)).
گفتم : چگونه تنها چهل روز براى وى نماز حساب نمى شود، نه كمتر از آن و نه بيشتر؟
فرمود: ((خداوند (عزوجل )، خلقت انسان را تقدير كرد. (در اين تقدير) چهل روز او را در حالت نطفه بداشت . سپس ، او را از اين حالت ، نقل داد و چهل روز علقه گردانيد. سپس ديگر بار او را به حالى ديگر نقل داد و چهل روز مضغه بداشت . از اين رو، اگر انسان شراب بخورد، اين شراب ، چهل روز، يعنى به اندازه روزهاى نقل خلقت وى (از مرحله اى به مرحله ديگر) در نرمه استخوان هاى وى مى ماند)).
امام (عليه السلام ) سپس فرمود: ((و همه آنچه مى خورد نيز چنين است : خوراك و نوشاب او به مدت چهل روز در نرمه استخوان هايش ‍ مى ماند)).(177)
1101 - امام صادق (عليه السلام ):
در توصيف خلقت انسان -: آغاز آن ، شكل دادن به جنين در رحم است ؛ جايى كه نه چشمى آن را مى بيند و نه دستى بدان مى رسد. آن گاه ، خداوند آن را تدبير مى كند تا به صورت انسانى بيرون آيد، كامل و برخوردار از همه آنچه برپايى و درستى وى ، بدآنها وابسته است ؛ يعنى اندام هاى درونى و اندام هاى بيرونى و كارگر، تا همه آنچه در تركيب اعضاى وى ، يعنى تركيب استخوان ، گوشت ، پيه ، مغز، پى ، رگ و غضروف ها وجود دارد.(178)
1102 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
در پاسخ به پرسشى درباره نوشيدنى كودك در شكم مادر خويش -: اما نوشيدنى كودك در شكم مادر؛ او چهل شب ، نطفه است ، چهل شب به صورت يك لخته ، چهل شب به صورت يك آميخته ، چهل شب آميخته اى رنگ به خود گرفته ، سپس چهل شب يك پاره گوشت است ، چهل شب ، استخوانى رو به استحكام ، و آن گاه ، جنين . در اين هنگام است كه بانگى مى كند و روح در او دميده مى شود. پس اگر خداوند - جل اسمه - بخواهد او را به صورت آفريده اى كامل بيرون آورد (بيرون خواهد آورد) و اگر نيز بخواهد، او را تا نه ماه در رحم همچنان بدارد؛ چرا كه فرمان او روا و سخن او راست است . (در همه اين مهلت )، رگ هاى رحم به كودك آب مى رسانند و از همان جاست كه كودك ، پديد مى آيد.(179)
1103 - امام صادق (عليه السلام ):
- خطاب به مفضل بن عمر -: اى مفضل ! با ياد كردن از خلقت انسان ، آغاز مى كنيم . از آن ، پند گير. آغاز آن ، تدبير جنين در رحم است ، در حالى كه در سه پرده از ظلمت قرار دارد: ظلمت شكم ، ظلمت زهدان و ظلمت يوگان . آن جا كه جنين ، نه چاره اى براى جستن خوراك دارد، نه راهى براى دور كردن آزار، نه فراهم ساختن منفعت ، و نه از خود راندن زيان . در اين هنگام ، آنچه او را تغذيه كند، از خون حيض به سويش جريان مى يابد، چنان كه آب ، گياه را تغذيه كند. همين ، پيوست غذاى اوست تا آن گاه كه خون خلقت وى ، كامل شود، بدنش استحكام يابد، پوستش ياراى تماس با هوا، و چشمش توان رويارويى با نور بيابد. درد زايش مادر، او را برانگيزد و به سختى بيازارد و بفشرد تا كودك ، زاده شود.
پس از زاده شدن كودك ، آن خونى كه او را از خون مادرش تغذيه مى رساند، به پستان هاى مادر مى رود و مزه و رنگ آن به نوعى ديگر از خوراكى كه بيش ‍ از خون با كودك سازگارى دارد، بدل مى شود تا به گاه نياز، او را همراهى كند. چنين است كه چون كودك زاده شود و لب هاى خود را در جستجوى شير بگشايد و از اين سو بدان سو بچرخاند، پستان هاى مادر را به سان دو مشك كوچك كه براى برآوردن نياز او آويخته شده اند، مى يابد و از آن پس ، تا هنگامى كه بدنش مرطوب ، اندام هاى درونى اش نازك و اعضاى بدنش ‍ نرم است ، از اين شير تغذيه مى كند.
اما آن زمان كه اين كودك به تحرك آيد و به غذايى درشت تر نيازمند افتد تا بدان استحكام يابد و تنش نيرومند گردد، دندان هاى آسيا و دندان هاى كنارى سر برآورند تا به كمك آنها، غذا را بجود و بدين سان ، غذا براى او نرم و آسان و گوارا گردد.
انسان ، پيوسته در اين وضعيت است تا هنگامى كه به بلوغ برسد. پس چون به بلوغ رسيد، اگر نرينه باشد، موى در چهره او رخ نمايد و اين ، نشان مردى وى باشد - و كم اند مردانى كه از مرز خردسالى فراتر برده شده باشند و همانند زنان باشند - و اگر هم مادينه باشد، چهره اش پيراسته از مو بماند تا همچنان از خوش نمايى و شادابى ، كه مردان را به آنچه استمرار و ماندگارى نسل در آن است ، برانگيزد.
اى مفضل ! در آنچه انسان در اين وضعيت هاى متفاوت ، بدان تدبير مى شود، بنگر. آيا به گمان تو اين همه به اهمال و ولنگارى صورت پذيرفته است ؟
به گمان تو، اگر در هنگامى كه در رحم بود، آن خون به سوى وى جريان نمى يافت ، آيا نمى چروكيد و آن سان كه گياهى به گاه بى آبى مى خشكد، نمى خشكيد؟
يا آن هنگامى كه استحكام يافته بود، اگر درد زايش او را نمى فشرد و نمى آزرد، آيا همچنان به سان دفن شده اى در خاك ، در رحم نمى ماند؟
يا اگر پيدايش شير با ولادت او همخوان نبود، آيا او از گرسنگى نمى مرد يا ناگزير نبود از غذايى تغذيه كند كه با وى ، سازگارى ندارد و بدنش با او استوارى نمى يابد؟
اگر هم در وقت مناسب خود، دندان ها بر او نمى روييد، آيا جويدن و گوارش ‍ غذا براى وى ناشدنى نبود؟ يا ناگزير نمى بايسد او را بر همان شيرخوارگى نگه مى داشت تا در نتيجه ، بدنش استحكام نيابد و به هيچ كارى نيايد و افزون بر آن ، مادرش را به خود مشغول بدارد تا از تربيت ديگر فرزندان بازماند؟
(سرانجام ،) اگر در هنگام خود، مو بر چهره او نمى روييد، آيا همچنان بر ريخت كودكان نمى ماند تا هيچ شكوه و جلالى در وى نبينى ؟(180)
ر. ك : ص 346 (مدت باردارى ).
14/2 - غذاى جنين
1104 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
او شما را از هفت چيز آفريده : يعنى از استخوان ، پى ، رگها، گوشت ، پوست ، مو، و روح ؛ و شما را از هفت چيز، روزى داد: يعنى نخست در شكم مادران ، از خون حيض ، سپس شير، سپس آب ، سپس روييدنى هايى كه از زمين برويند، سپس ميوه هاى درختان ، پس از آن گوشت گوسفندان ، و سپس عسل زنبوران عسل . پس بر هفت عضو در پيشگاه خداوند، سجده كنيد.(181)
1105 - امام على (عليه السلام ):
در پاسخ به پرسش سلمان درباره روزى كودك در شكم مادر -: خداوند - تبارك و تعالى - خون حيض را براى وى در بدن زن ، باز بداشت و روزى او را در شكم مادر از آن قرار داد.(182)
1106 - مناقب آل اءبى طالب :
به نقل از محمد صيرفى و عبدالرحمان بن سالم -: ابن شبرمه و ابوحنيفه به حضور امام صادق (عليه السلام ) رسيدند. امام (عليه السلام ) از ابوحنيفه پرسيد: ((چرا زن پس از باردار شدن ، حيض نمى شود؟)).
گفت : نمى دانم .
فرمود: ((خداوند، خون را (در بدن ) باز داشته و آن را غذاى كودك قرار داده است )).(183)
14/3 - غذاهايى كه براى جنين ، سودمند است
1107 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به زنان باردار خود: كندر بخورانيد؛ زيرا اگر كودك در شكم مادر با كندر تغذيه شود، قلبش استحكام و عقلش فزونى مى يابد. پس اگر مردينه باشد، دلير باشد و اگر ماده زاده شود، سترگ سرين گردد و بدين سبب ، نزد همسر خويش ، برخوردار باشد.(184)
ر. ك : ص 296، ح 964.
ر. ك : ص 481 (خواص خرما براى زن باردار و تازه زا).
ر. ك : ص 541 (خواص به براى زنان باردار).
ر. ك : ص 602 (فايده هاى كندر براى زنان باردار).
14/4 - نوع جنين
قرآن
لله ملك السموت والارض يخلق ما يشاء يهب لمن يشاء انثا ويهب لمن يشاء الذكور # اءو يزوجهم ذكرانا وانثا ويجعل من يشاء عقيما انه ، عليم قدير؛(185)
فرمانروايى آسمان ها و زمين ، از آن خداست . هر چه بخواهد، مى آفريند و به هر كه بخواهد، دخترانه مى بخشد و به هر كه بخواهد، پسرانه عطا مى كند، يا پسر و دختر، هر دو را جفت يكديگر قرار مى دهد و هر كس را هم كه بخواهد، عقيم مى سازد. او دانايى تواناست .
حديث
1108 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
آب مرد، سفيد و آب زن ، زرد است . چون در بر هم آيند و منى مرد بر منى زن ، چيرگى يابد. به اذن خداوند، نرينه آورند و چون منى زن بر منى مرد برترى يابد، به اذن خداوند، مادينه آورند.(186)
1109 - امام صادق (عليه السلام ):
بر تو باد كاسنى ؛ چرا كه آب (منى ) را مى افزايد، فرزند(187) را نكو مى سازد، و گرم و نرم است و بيشتر، فرزند، پسر مى شود.(188 )
14/5 - راز همانندى
1110 - مسند ابن حنبل :
به نقل از ام سلمه -: ام سليم گفت : اى پيامبر خدا! گاه زن در خواب مى بيند كه مرد با او آميزش كرده است . آيا بر او غسل واجب مى شود؟
فرمود: ((آرى ، چنانچه رطوبتى هم ببيند)).
ام سلمه گفت : آيا زن ، چنين هم مى كند؟
فرمود: ((دستت درد نكند! پس همانندى با دايى ها، جز از اين ، از كجا حاصل مى آيد؟ هر يك از نطفه ها كه بر ديگرى به سوى زهدان پيشى جويد،! بر همانند نيز چيرگى مى يابد)).(189)
1111 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
نطفه مرد، سفيد رنگ و غليظ است و نطفه زن ، زرد است و رقيق . هر كدام از آنها كه بر ديگرى چيرگى يابد، همانندى را از آن خود مى كند؛ و اگر هم هر دو در بر هم آيند، شباهت از هر دوى آنها باشد.(190)
1112 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
آب مرد، غليظ و سفيد است و آب زن ، رقيق و زرد است . برترى يا پيشى جويى از هر كدام از آنها باشد، شباهت نيز از همان مى خيزد.(191)

afsanah82
07-20-2011, 06:03 PM
1113 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
براى نطفه هاى خود، نيكوترين (زن ها) را برگزينيد؛ چرا كه زنان ، همانندهاى برادران و خواهران خويش را مى زايند(192).(193)
1114 - قصص الانبياء:
به نقل از شهر بن حوشب -: هنگامى كه پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به مدينه در آمد، شمارى از يهوديان نزد او آمدند و گفتند: ما درباره چهار چيز از تو مى پرسيم . اگر درباره آنها به ما آگاهى دادى ، تو را باور داريم و به تو ايمان آوريم ... گفتند: درباره همانندى ، كه چگونه كودك با مادر شباهت مى يابد، در حالى كه نطفه از مرد است ؟
فرمود: ((شما را به خداوند سوگند مى دهم ، آيا (نه اين است كه ) خود مى دانيد نطفه مرد، سفيد و غليظ و نطفه زن ، سرخ و رقيق است . هر يكى از آنها كه بر ديگرى چيرگى يابد، شباهت را از آن خود مى سازد؟)).
گفتند: البته كه چرا.(194)
1115 - امام باقر (عليه السلام ):
مردى از انصار، نزد پيامبر خدا آمد و گفت : اين ، دختر عمو و زن من است و از او جز نيكى سراغ ندارم . اما او برايم فرزندى آورده است بسيار سياه ، با سوراخ ‌هاى بينى گشاد، موهاى مجعد پرگره و بينى پهن و به صورت چسبيده ، به گونه اى كه همانند آن ، نه در دايى هاى خود سراغ دارم ، نه در نياكان خويش .
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از همسر وى پرسيد: ((تو چه مى گويى ؟)).
گفت : سوگند به آن كه تو را به حق ، به پيامبرى برگزيده است ، از آن روز كه مرا در اختيار گرفته ، هيچ كس را در نظر خود، بر جايگاه او قرار نداده ام (اشاره به اين كه به او خيانت نكرده است ).
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، مدتى سر فرو افكند و سپس ، لختى نگاه خويش را به سوى آسمان برداشت و آن گاه ، بدان مرد رو كرد و فرمود: ((اى مرد! هيچ كس نيست كه ميان او و آدم ، نود و نه رگ - كه همه به نسب او باز مى گرداند - نباشد. آن گاه كه نطفه در رحم جاى مى گيرد، هر يك از آن رگ ها به جنب وجوش در مى آيد و از خداوند مى خواهد كه شباهت را به آن دهد. اين كودك ، از آن رگ هايى برخاسته است كه اجداد تو و اجداد اجدادت ، آنها را درك نكرده اند. فرزند خويش را براى خود بردار)).
پس آن زن گفت : اى پيامبر خدا! گره از كار من گشودى .(195)
1116 - امام عسكرى (عليه السلام ):
- به نقل از پدرانش (عليهم السلام ) -: چون پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به مدينه در آمد، عبدالله بن صوريا را نزد او آوردند. گفت : اى محمد! مرا بياگاهان كه فرزند، از مرد خيزد يا از زن .
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((اما استخوان ها، پى و رگ ها از مرد است و گوشت ، خون و مو از زن )).
گفت : راست گفتى ، اى محمد! سپس افزود: چرا گاه فرزند با عموهايش ‍ همانند مى شود و هيچ شباهتى به دايى ها در او نيست ؟ يا گاه با دايى ها همانند مى شود و هيچ شباهتى به عموها در او نيست ؟
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((هر يك از دو طرف (پدر و مادر) كه آبش بر آب ديگر چيرگى يابد، همانندى از آن وى است )).
گفت : راست گفتى ، اى محمد؛ اما در اين باره مرا بياگاهان كه چه كسى فرزنددار مى شود و چه كسى فرزنددار نمى شود.
فرمود: ((اگر نطفه ، تيره رنگ و سرخ رنگ شود، از شخص فرزندى نزايد و اگر ناب باشد، شخص ، فرزنددار مى شود)).(196)
1117 - امام على (عليه السلام ):
- هنگامى كه از ايشان درباره همانندى فرزند به عموها و دايى هايش ‍ پرسيده شده بود -: اما همانندى فرزند با عموها و دايى هايش ؛ اگر نطفه مرد بر نطفه زن به سوى زهدان پيشى جويد، شباهت فرزند به عموهايش ‍ پديد آيد و از نطفه مرد، استخوان و پى شكل مى گيرد. اما اگر نطفه زن بر نطفه مرد، پيشى گيرد، شباهت فرزند به دايى ها پديد مى آيد و از نطفه زن ، مو، پوست و گوشت ، شكل مى گيرد؛ چرا كه اين نطفه ، زرد و رقيق است .(197)
1118 - مسند ابن حنبل :
- به نقل از ابن عباس -: يهوديان ، رو به پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) كردند و گفتند: ما را آگاه كن كه چگونه فرزند، دختر و چگونه پسر مى شود؟
فرمود: ((دو آب با يكديگر التقا مى يابند. پس اگر آب مرد بر آب زن برترى يابد، نرينه زايد و اگر آب زن بر آب مرد برترى يابد، مادينه زايد)).(198)
1119 - امام صادق (عليه السلام ):
مردى ، زن خويش را نزد عمر آورد و گفت : اين زن من ، سياه است و من نيز سياه هستم ؛ اما اينك او كودكى سفيد، زاده است !
عمر، از كسانى كه آن جا حضور داشتند، پرسيد: چه نظرى داريد؟
گفتند: راءى ما اين است كه زن را سنگسار كنى ؛ جرا كه او خود، سياه است و همسرش نيز سياه است ، اما كودكش سفيد!
در حالى كه آن زن را آماده كرده بودند كه براى سنگسار ببرند، اميرمومنان بدان جا آمد و پرسيد: ((شما دو تن را چه شده است ؟))
آنها با او (از آنچه رخ داده بود) سخن گفتند.
امام (عليه السلام ) از مرد سياه پرسيد: ((آيا زن خود را متهم مى كنى ؟)).
گفت : نه .
پرسيد: ((آيا در حالى كه او حيض بوده با او همبسترى كرده اى ؟)).
گفت : شبى از شب ها او به من اظهار داشته بود كه حيض است ، اما من گمان كرده بودم كه از سرما بيم دارد و از همين رو، با او آميزش كردم .
امام (عليه السلام ) از زن پرسيد: ((آيا در حالى كه حيض بوداى ، به سراغت آمده است ؟)).
گفت : آرى ، از خود او بپرس كه چگونه بر او سخت گرفتم و تن نمى دادم .
امام (عليه السلام ) فرمود: برويد، كه او فرزند شماست و تنها مسئله ، اين است كه خون بر نطفه چيرگى يافته و سفيد شده است ، در حالى كه اگر امكان تحرك يافته بود، سياه مى شد)).
آن كودك ، بعدها كه به نوجوانى رسيد سياه شد.(199)
1120 - امام رضا (عليه السلام ):
پادشاه (وقت ) به دانيال (عليه السلام ) گفت : دوست دارم فرزندى همانند تو داشته باشم .
پرسيد: ((من در دل تو چه جايگاهى دارم ؟)).
گفت : برترين و والاترين جايگاه .
دانيال گفت : ((پس آن گاه كه آميزش كردى ، همه انديشه خود را متوجه من بدار)). پادشاه ، اين كار را كرد و در پى آن داراى فرزندى شد كه همانندترين كسان به دانيال بود.(200)
ر. ك : ص 321 (آنچه پيش از آميزش بايست است / آرامش ).
14/6 - مدت باردارى
قرآن
وحمله ، وفصله ، ثلاثون شهرا؛(201)
دوران باردارى و از شير گرفتن او (نوزاد)، سى ماه است .
حديث
1121 - الكافى :
- به نقل از عبدالرحمان بن سيابه ، از يكى از كسانى كه براى وى حديث كرده -: از امام باقر (عليه السلام ) پرسيدم كه بيشترين زمان ممكن براى ماندن فرزند در شكم مادر، چه اندازه است ؛ چرا كه مردم مى گويند: شايد فرزند، دو سال هم در شكم مادر بماند؟
فرمود: ((دروغ گفته اند. بيشترين زمان ممكن براى بارداى ، نه ماه است و حتى لحظه اى از آن بيشتر نمى شود و اگر دمى بر آن بيفزايد، پيش از آن كه برون آيد، مادر خويش را مى كشد)).(202)
1122 - مناقب آل اءبى طالب :
هيثم در سپاهى (بيرون از وطن ) بود. چون (بازگشت )، شش ماه پس از باز گشت وى ، همسرش فرزندى آورد. او اين فرزند را از زن نپذيرفت . او را نزد عمر آورد و مسئله را براى وى بازگو كرد. وى نيز فرمان سنگسار زن را داد. اما پيش از آن كه زن سنگسار شود، على (عليه السلام ) خود را بدان زن رساند سپس به عمر گفت : لختى درنگ كن ! آن زن راست گفته است . خداوند متعال مى گويد: وحمله ، وفصله ، ثلثون شهرا؛(203) دوران باردارى و از شير گرفتن او (نوزاد) سى ماه است و مى فرمايد: والولدت يرضعن اءولدهن حولين كاملين ؛(204) مادران ، كودكان خود را دو سال تمام ، شير دهند. پس ، باردارى و شيردهى ، سى ماه است )).
عمر در اين هنگام گفت : اگر على نبود، عمر تباه شده بود؛ و آن زن را آزاد كرد و فرزند را هم به پدر، ملحق ساخت .(205)
توضيح :
كمترين زمان باردارى ، چهل روز است ، و اين زمان انعقاد نطفه است و كمترين زمان لازم براى زنده زاده شدن كودك نيز شش ماه است ؛ چه اين كه نطفه ، چهل روز در زهدان مى ماند، سپس چهل روز به لخته اى بدل مى شود، سپس چهل روز پاره گوشتى مى شود، آن گاه در چهل روز، صورتى به خويش مى گيرد و در بيست روز هم روح در آن دميده مى شود. اين ، شش ‍ ماه است و بدين سان ، جدا شدن فرزند (از شير مادر) در 24 ماه صورت مى پذيرد و دوران باردارى به او نيز شش ماه مى شود.
14/7 - سقط كردن جنين
1123 - كتاب من لا يحضره الفقيه :
- به نقل از اسحاق بن عمار -: به امام كاظم (عليه السلام ) گفتم : گاه زن از باردارى مى ترسد و از همين رو، دارويى مى خورد و آنچه را در شكم دارد، مى افكند.
فرمود: ((اين كار را نكند)).
گفتم : آن تنها يك نطفه است !
فرمود: ((نخستين چيزى هم كه آفريده مى شود، همان نطفه است )).(206)
1124 - الكافى :
- به نقل از محمد بن مسلم -: از امام باقر (عليه السلام )، در اين باره پرسيدم كه اگر مرد، زن را كتك بزند و در نتيجه ، زن نطفه را بيندازد؟
فرمود: ((بر او بيست دينار (ديه ) است )).
گفتم : (اگر) او را كتك بزند و در نتيجه ، وى علقه را بيندازد؟
فرمود: ((بر او چهل دينار است )).
گفتم : (اگر) او را كتك بزند و وى نيز در نتيجه ، مضغه را بيندازد؟
فرمود: ((بر او شصت دينار است )).
گفتم : (اگر) او را كتك بزند و وى در نتيجه ، جنين را كه داراى استخوان شده است ، بيندازد؟
فرمود: ((بر او ديه كامل لازم است و اميرمومنان نيز به همين ، حكم فرمود)).
گفتم : ويژگى ساختار نطفه كه بدان از ديگر چيزها باز شناخته مى شود، چيست ؟ فرمود: ((نطفه سفيد است ، به سان خلط غليظ سينه . پس زمانى در رحم مى ماند تا اين زمان به چهل روز برسد. سپس به علقه تبديل مى شود)).
گفتم : ويژگى ساختار علقه كه بدان باز شناخته مى شود، چيست ؟
فرمود: ((لخته ، خونى است همانند آن خون كه در بادكش ابزار حجامت ، لخته شود. پس از بدل شدن از حالت نطفه ، چهل روز در همين حالت مى ماند و سپس به مضغه تبديل مى گردد)).
گفتم : ويژگى مضغه كه بدان بازشناخته مى شود، چيست ؟
فرمود: ((پاره گوشتى است سرخ رنگ ، داراى رگ هايى سبز و درهم تنيده شده ، و سپس به استخوان بدل مى گردد)).
گفتم : ويژگى ساختار او، هنگامى كه به استخوان بدل شود، چيست ؟
فرمود: ((چون استخوان گردد، گوش و چشم برايش شكافته مى شود و اندام هايش ترتيب مى يابد اگر به چنين حالتى رسيده باشد، در آن يك ديه كامل است )).(207)
14/8 - شستن نوزاد
1125 - امام صادق (عليه السلام ):
شستن نوزاد، لازم است .(208)
14/9 - گفتن اذان و اقامه در گوش نوزاد
1126 - امام صادق (عليه السلام ):
- درباره آنچه بايد پس از زاده شدن كودك برايش انجام داد -: به ماما يا يكى از ديگر كسانى كه نزديك كودك است ، بگوييد در گوش راست او ((اقامه )) بگويد تا در نتيجه ، هيچ گاه به ديوانگى و جن زدگى گرفتار نيايد.(209)
1127 - الكافى :
- به نقل از ابو يحيى رازى -: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((چون كودكتان زاده شود، با او چه مى كنيد؟))
گفتم : نمى دانم چه كنيم .
فرمود: ((به اندازه يك عدس ، گاوشير بردار و آن را در آب حل كن . سپس ، از آن ، دو قطره در سوراخ راست بينى و يك قطره در سوراخ چپ بينى وى بچكان و در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه بگوى . اين كار، پيش از آن كه ناف نوزاد را ببرند، برايش انجام شود؛ چرا كه در اين صورت ، هرگز پريشانى نبيند و به ام صبيان (210) مبتلا نشود.(211)
14/10 - گشودن كام نوزاد
1128 - امام على (عليه السلام ):
كام كودكان خويش را به خرما بگشاييد. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، با حسن (عليه السلام ) و حسين (عليه السلام ) چنين كرد.(212)
1129 - الكافى :
- به نقل از امام باقر (عليه السلام ) -: ((با آب فرات ، كام نوزاد گشوده گردد و در گوشش اقامه گفته شود)).
در روايت ديگرى نيز چنين آمده است : ((فرزندانتان را با آب فرات و با تربت حسين (عليه السلام )، كام بگشاييد؛ و اگر در اختيار نباشد، با باران آسمان )).(213)
14/11 - تراشيدن سر نوزاد
1130 - امام صادق (عليه السلام ):
- در پاسخ به پرسشى درباره دليل تراشيدن سر نوزاد -: براى پاك كردن او از موهايى كه در زهدان بر وى روييده است .(214)
14/12 - عقيقه كردن براى نوزاد
1131 - امام صادق (عليه السلام ):
چون كودك زاده شود، براى وى عقيقه كنند، سر او را بتراشند و هم وزن موى او، نقره صدقه دهند و (از عقيقه هم ) پاچه و ران را به ماما بدهند و شمارى از مسلمانان را دعوت كنند. پس ، آنان بخورند و براى نوزاد، دعا كنند. روز هفتم نيز بر كودك ، نام نهاده شود.(215)
14/13 - غذاى تازه زا
1132 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
نزد من براى زن تازه زا، درمانى همانند خرما و براى بيمار، درمانى همانند عسل وجود ندارد.(216)
1133 - امام على (عليه السلام ):
پيامبر خدا فرموده است : ((بايد نخستين چيزى كه زن تازه زا مى خورد، خرما باشد؛ چرا كه خداوند به مريم فرمود: وهزى اليك بجذع النخلة تسقط عليك رطبا جنيا؛(217) تنه درخت را به سوى خود، تكان ده . خرماى تازه اى بر تو فرو ريزد.
گفته شد: اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! اگر وقت خرما نباشد، چه طور؟
فرمود: ((هفت خرما از خرماى مدينه ؛ و اگر اين نباشد، هفت خرما از خرماى شهر خودتان ؛ زيرا خداوند (عزوجل ) مى گويد: "به عزت و جلال و عظمت و جايگاه والايى كه دارم ، سوگند، جز اين نيست كه اگر زن تازه زا در همان روز كه فرزند آورده است ، خرما بخورد و آن فرزند، پسر باشد، پسرى بردبار مى شود و اگر نيز دختر باشد، دخترى بردبار(218) مى شود")).(219)
ر. ك : ص 481 (خواص خرما براى زن باردار و تازه زا).
14/14 - تاكيد بر شير مادر
1134 - امام على (عليه السلام ):
هيچ شيرى براى تغذيه كودك ، پر بركت تر از شير مادر نيست .(220)
14/15 - انتخاب شيرده مناسب
1135 - امام على (عليه السلام ):
بنگريد كه چه كسى فرزندانتان را شير مى دهد؛ چرا كه كودك ، به همين شير، رشد مى كند.(221)
14/16 - كسى كه شايسته انتخاب براى شيردهى است .
1136 - امام باقر (عليه السلام ):
براى فرزند خود، از زنان زيبا، شيردهى بخواه و از زشتان بپرهيز؛ چرا كه شير، گاه سرايت مى كند.(222)
1137 - امام باقر (عليه السلام ):
بر شما باد دايه هاى زيبا و پاكيزه ؛ چرا كه شير، سرايت مى كند.(223)
14/17 - كسانى كه نبايد آنان را به دايگى گرفت
1138 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
زن كودن و نيز زنى را كه چشمش ضعيف است و آب ريزش دارد، به دايگى مگيريد؛ چرا كه شير، سرايت مى كند.(224)
1139 - امام باقر (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((زن كودن را به شير دهى مگيريد؛ چرا كه شير، سرايت مى كند و كودك به همان شير، همانند مى شود))؛ يعنى در بى خردى و كودنى به دايه شباهت مى يابد.(225)
1140 - امام صادق (عليه السلام ):
امير مومنان - درود خداوند بر او باد - مى فرمود: ((زن كودن را به شير دهى مگيريد؛ چرا كه شير بر سرشت ها چيرگى مى يابد)).
پيامبر خدا نيز فرموده است : ((زن كودن را به شيردهى مگيريد؛ چرا كه كودك به همين شير، رشد مى كند)).(226)
1141 - الكافى :
- به نقل از عبيد الله حلبى - : به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : زنى از زنا، فرزند آورده است . آيا او را دايه بگيرم ؟
فرمود: ((نه او را دايه بگير و نه دخترش را)).(227)
1142 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
همسر دادن و همسر گرفتن ، از سنت من است . فرزند بجوييد؛ چرا كه من ، فردا به شما بر ديگر امت ها فراوانى مى جويم . درباره فرزندانتان ، از شير زنان بدكاره و ديوانه ، اجتناب كنيد؛ چرا كه شير، سرايت مى كند.(228)
14/18 - آداب شير دهى
1143 - الكافى :
- به نقل از ام اسحاق دختر سليمان -: در حالى كه يكى از دو فرزندم (محمد يا اسحاق ) را شير مى دادم ، امام صادق (عليه السلام ) به من نگريست . سپس فرمود: ((اى مادر اسحاق ! او را از يك پستان شير مده از هر دو پستان شير بده تا يكى خوراك و ديگرى نوشاب باشد)).(229)
14/19 - زمان شيردهى
قرآن
والولدت يرضعن اءولدهن حولين كاملين لمن اءراد اءن يتم الرضاعة وعلى المولود له ، رزقهن وكسوتهن بالمعروف لا تكلف نفس الا وسعها لاتضار ولدة بولدها ولا مولود له ، بولده ى وعلى الوارث مثل ذلك فان اءرادا فصالا عن تراض منهما وتشاور فلا جناح عليهما وان اءردتم اءن تسترضعوا اءولدكم فلا جناح عليكم اذا سلمتم ما ءاءتيتم بالمعروف واتقوا الله واعلموا اءن الله بما تعملون بصير؛(230)
و مادران ، فرزندان خود را دو سال تمام ، شير دهند. (اين ) براى كسى كه بخواهد شيردادن را كامل كند. و بر آن كس كه فرزند براى او متولد شده (پدر)، لازم است خوراك و پوشاك مادر را بپردازد (، حتى اگر طلاق گرفته باشد). هيچ كس جز به اندازه توانش تكليف نمى شود؛ نه مادر به (خاطر اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به كودك را دارد، و نه پدر. و بر وارث او نيز لازم است اين كار را انجام دهد (هزينه مادر را در دوران شير خوارگى تاءمين نمايد). پس اگر آن دو با رضايت و رايزنى يكديگر خواستند فرزند را از شير بگيرند، بر آنان گناهى نيست . و اگر هم خواستيد براى فرزندانتان دايه بگيريد، گناهى بر شما نيست ، به شرط اين كه حق گذشته مادر را به طور شايسته بپردازيد. از خداوند، پروا كنيد و بدانيد كه خداوند، به آنچه مى كنيد، بيناست .
حديث
1144 - امام صادق (عليه السلام ):
(حداقل ) شيردهى ، 21 ماه است و آنچه از آن كاسته شود، ستمى است بر نوزاد.(231)
1145 - امام صادق (عليه السلام ):
زنى كه باردار باشد و طلاق داده شود، خرجى داده مى شود تا هنگامى كه بار خويش بنهد. او به فرزند خويش و به اين سزامندتر است كه او را به (مزدى همانند) آنچه زنى ديگر مى پذيرد، شير دهد. خداوند مى فرمايد: لاتضار ولدة بولدها ولا مولود له ، بولده ، وعلى الوارث مثل ذلك ؛ نه مادرى به واسطه فرزندش زيان ببيند، و نه پدرى به واسطه فرزند خويش . بر وارث نيز همانند اين است .
(امام (عليه السلام ) افزود:) پيش تر چنين بود كه اگر زنى از خاندان ما، شوهرش مى خواست با او آميزش كند، دست خويش را به سوى شوهر بلند مى كرد و مى گفت : ((اجازه ات نمى دهم ؛ چرا كه مى ترسم بر روى فرزندى كه دارم ، ديگر بار باردار شوم ))؛ و مرد نيز مى گفت : ((با تو آميزش ‍ نمى كنم . مى ترسم باردار شوى و من ، فرزند خويش را بكشم )). خداوند (عزوجل )، از اين كه زن به شوهر خود زيان برساند و از اين كه مرد به زن خويش زيان برساند، نهى فرمود.
اما اين كه فرموده است : ((و على الوارث مثل ذلك ؛ بر وارث نيز همانند اين است )). در اين سخن ، از اين نهى كرده كه در شير دادن كودك ، به او يا به مادرش زيان رسانده شود. زن را اين حق نست كه به سبب شيردهى فرزند، بيشتر از دو سال كامل ، مزد ستاند. و اگر زن و شوهر، هر دو با رضايت ، توافق كنند كه پيش از اين مدت ، كودك را از شير بگيرند، نيكوست .
- و ((فصال )) در اين آيه به معناى از شير گشودن است .(232)
1146 - الكافى :
- به نقل از سعد بن سعد اشعرى -: از امام رضا (عليه السلام ) پرسيدم : كه آيا كودك ، بيش از دو سال هم شير داده مى شود؟
فرمود: ((تنه دو سال )).
گفتم : اگر از دو سال افزون شود، آيا بدان سبب ، بر پدر و مادر او گناهى است ؟
فرمود: ((نه )).(233)
بخش چهارم : تاءثير خوردن و آشاميدن در سلامت و بيمارى
فصل يكم : كم خورى
1/1 - تشويق به كم خورى
1147 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
ساكنان يك خانه ، در اثر كم خوردن غذا، خانه شان نورانى مى گردد.(234)
1148 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس تسبيح گفتن او و به عظمت ياد كردن او از خداوند، فراوان شود و خوراك و آشاميدن و خفتنش اندك گردد، فرشتگان مشتاق او مى شوند.(235 )
1149 - امام على (عليه السلام ):
- در حكمت هاى منسوب به ايشان -: زندگى را براى خوردن مخواه ؛ بلكه خوردن را براى زندگى بخواه .(236)
1150 - امام على (عليه السلام ):
- در حكمت هاى منسوب به ايشان -: عاقل را بايسته است كه به هنگام شيرينى غذا، تلخى دارورا نيز به ياد داشته باشد.(237)
1/2 - فايده هاى ظاهرى كم خورى
الف - سلامت تن
1151 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مادر همه داروها، كم خورى است .(238)
1152 - امام على (عليه السلام ):
كم خورى ، مانع بسيارى از بيمارى هاى جسم مى شود.(239)
1153 - امام على (عليه السلام ):
خوراك را كم كن تا ناتن درستى ها را كم كنى .(240)
1154 - امام على (عليه السلام ):
هر كس خوراكش كم باشد، دردهايش نيز كم است .(241)
1155 - امام على (عليه السلام ):
كم خورى ، مايه گرامى داشتن بيشتر خويش است و سلامت را بيشتر استمرار مى بخشد.(242)
1156 - امام على (عليه السلام ):
هر كس در خوردن به كم بسنده كند، سلامتش بيشتر مى شود و انديشه اش ‍ به سامان مى رسد.(243)
1157 - امام على (عليه السلام ):
سلامت تن ، از كمى غذا و كمى آب است .(244)
1158 - امام رضا (عليه السلام ):
اگر مردم در خوردن به كم بسنده مى داشتند، بدن هايشان متعادل بود.(245)
1159 - امام رضا (عليه السلام ):
بدن ، به سان زمين پاك و آماده براى زراعت است كه اگر در آبادانى و آبدهى بدان ، مراقبت شود، به گونه اى كه آب ، نه فراوان تر از نياز بدان برسد تا آن را غرق كنند و نه از اندازه كمتر باشد تا آن را به تشنگى گرفتار سازد، آبادانى اش استمرار مى يابد و خرمى اش فزونى مى گيرد و كشتش بالندگى و بركت مى يابد؛ اما اگر از آن غفلت شود، به تباهى مى گرايد و علف هرز در آن مى رويد.
بدن ، چنين حكايتى دارد و تدبير آن در خوراك و نوشاك ، چنين است . (پس ،) سامان و سلامت مى يابد و عافيت در آن ، ريشه مى گسترد.
بنگر كه ... چه چيز با تو و با معده ات سازگار است و تنت با چه چيز نيرو مى گيرد و بدنت چه خوردنى و نوشيدنى اى را مى گوارد. همان را براى خويش مقرر بدار و خوراك خود گير.(246)
ب - شادابى چهره
1160 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
برادرم عيسى ، از شهرى گذر كرد كه در آن ، مرد و زنى به يكديگر فرياد مى كشيدند. پرسيد: ((شما را چه شده است ؟)).
(مرد) گفت : اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! اين ، زن من است و او را مشكلى نيست . زنى درستكار است ؛ اما دوست دارم از او جدا شوم .
گفت : ((به هر حال ، به من بگو كه او را چه مى شود؟)).
(مرد) گفت : بى آن كه كهن سال باشد، چهره اش بى طراوت است .
گفت : ((اى زن ! آيا دوست دارى ديگر بار، چهره ات پرطراوت شود؟)).

afsanah82
07-20-2011, 06:04 PM
(زن ) گفت : آرى .
به او گفت : چون غذا مى خورى ، از سير شدن حذر كن ؛ زيرا اگر غذا بر سينه سنگينى كند و از اندازه افزون شود، طراوت چهره از ميان مى رود)).
آن زن ، چنان كرد و ديگر بار، چهره اش طروات يافت .(247)
ج - طول عمر
1161 - لقمان (عليه السلام ):
اگر خوراك انسان اندك باشد، زياد زنده مى ماند.(248)
1/3 - فايده هاى باطنى كم خورى
الف - صفاى انديشه
1162 - امام على (عليه السلام ):
هر كس خوراكش كم باشد، انديشه اش صفا مى يابد.(249)
ب - فروغ دل
1163 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر كسى خوراك خود را كم كند، درونش از نور، سرشار مى گردد.(250)
ج - رهايى از شيطان
1164 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس ، از اين خرسند مى شود كه خويش را از ابليس برهاند، بايد گوشت و چربى خود را با كم خورى ، آب كند؛ چرا كه از كم خورى ، حضور فرشتگان و فراوان انديشيدن در آنچه نزد خداوند (عزوجل ) است ، حاصل مى آيد.(251)
1165 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
با كمى خوراك و نوشاك ، با نفس خويش جهاد كنيد تا فرشتگان بر شما سايه بگسترند و شيطان از شما بگريزد.(252)
د - در آمدن به ملكوت آسمان ها
1166 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
پشمينه بپوشيد و ميان بر بنديد و به گنجايش نيمه شكم بخوريد تا به ملكوت آسمان ها در آييد.(253)
1167 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس شكمش پر باشد، به ملكوت آسمان ها و زمين راه نمى يابد.(254)
ه‍ - تقرب به درگاه خداوند
1168 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
كاستن از خوراك ، نزد خداوند، جايگاهى والا دارد.(255)
1169 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
دوست داشتنى ترين شما نزد خداوند، كم خوراك ترين و سبك بدن ترين شماست .(256)
1170 - امام صادق (عليه السلام ):
نزديك ترين حالت بنده به خداوند (عزوجل )، هنگامى است كه شكم وى ، سبك باشد(257)
و - مجموعه اى از منافع كم خورى
1171 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس خوراكش اندك باشد، تنش سلامت و دلش صفا مى يابد؛ و هر كس ‍ خوراكش فراوان باشد، تنش بيمار و دلش سخت ميگردد.(258)
1172 - امام على (عليه السلام ):
بر شما باد ميانه روى در خوردنى ها؛ چرا كه اين كار، از اسراف دورتر است ، مايه سلامت بيشتر تن مى گردد و در پرستش ، بيشتر يارى مى رساند.(259)
1173 - مصباح الشريعة :
- در حديثى كه به امام صادق (عليه السلام ) منسوب است -: كم خورى ، در ميان هر طايفه اى ، ستوده است ؛ زيرا منفعت باطن و ظاهر، در آن است .(260 )
فصل دوم : پرهيز
2/1 - معناى پرهيز
1174 - امام كاظم (عليه السلام ):
پرهيز، آن نيست كه چيزى را به كلى وابگذارى و هيچ نخورى ؛ بلكه پرهيز، آن است كه چيزى بخورى ، اما كم بخورى .(261)
1175 - امام رضا (عليه السلام ):
پرهيز از يك چيز، واگذاردن آن نيست . پرهيز از يك چيز، تنها كم خوردن از آن است .(262)
1176 - الفقه المنسوب للامام الرضا (عليه السلام ):
از عالم (امام كاظم (عليه السلام )) روايت مى كنم كه فرموده است : ((سرآمد پرهيزها، مدارا با ديدن است )).(263)
1177 - امام كاظم (عليه السلام ):
هيچ دارويى نيست كه دردى را بر نينگيزد، و هيچ چيزى براى بدن ، سودمندتر از آن نيست كه جز از آنچه بدان نياز دارد، دست بشويد.(264)
1178 - الدعوات :
روايت شده است كه : آنچه را از زيانش آگاهى يافته اى ، مخور و هوس ‍ خويش را بر آسايش بدن ، برمگزين .(265)
2/2 - تشويق به پرهيز
1179 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
معده ، خانه همه دردهاست و پرهيز، ريشه همه درمان ها.(266)
1180 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
پرهيز، سرآمد درمان ، و معده ، خانه درد است . هر بدنى را به همان كه بدان خو مى گيرد، عادت دهيد.(267)
1181 - امام على (عليه السلام ):
معده ، خانه دردهاست و پرهيز، سر آمد درمان . هر بدنى را به همان كه بدان خو مى گيرد، عادت دهيد. با پرخورى ، تن درستى اى نخواهد بود(268).(269)
1182 - امام صادق (عليه السلام ):
- خطاب به طبيب هندى -: من برتر از آنچه تو همراه دارى ، به همراه دارم .... آنچه را پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده است ، به كار مى گيرم و مى دانم كه معده ، خانه همه دردها و پرهيز، يگانه درمان است . نيز بدن را بر آنچه بدان خو مى گيرد، عادت مى دهم .(270)
1183 - امام على (عليه السلام ):
هر كس بر سختى پرهيز صبر نكند، ناتن درستى اش به درازا مى انجامد.(271)
1184 - امام على (عليه السلام ):
پرهيز، مايه درستى تن است .(272)
1185 - امام على (عليه السلام ):
تن درستى ، جز با پرهيز، به دست نمى آيد.(273)
2/3 - آنچه درباره مدت پرهيز بيمار، روايت شده است
1186 - معناى الاخبار:
- از جعفر بن اسماعيل ، از مردى ، در گفتگو با امام صادق (عليه السلام ) -: از ايشان پرسيدم : بيمار، چند روز، پرهيز داده مى شود؟
فرمود: ((يك دبق )).(274)
من نمى دانستم دبق چيست . از همين روى ، در اين باره از ايشان پرسيدم .
فرمود: ((ده روز)).(275)
1187 - طب الائمة (عليهم السلام ):
- به نقل از يعقوب بن يزيد، از يكى از مردانش ، از امام صادق (عليه السلام ) -: ((پرهيز، يازده "دين " است و از آن پس ، پرهيزى نيست )).
مولف طب الائمة (عليهم السلام ) گفته است : ((دين ))، يك واژه رومى و به معناى ((يازده روزه )) است .(276)
1188 - امام صادق (عليه السلام ):
پرهيز، پس از هفت روز، براى بيمار، سودى ندارد.(277)
اظهار نظر
با توجه به ضعف سند حديث اول و دوم ، تنها حديث قابل اعتماد در اين باب ، حديث سوم است . بنابراين ، تعارضى در ميان نخواهد بود. علامه مجلسى در ذيل حديث سوم ، چنين مى گويد:
((برخى از پزشكان ، اين حديث را ناظر به صورتى معنا كرده اند كه بيمار، پس از هفت يا يازده روز، بهبود مى يابد؛ اما اين تفسير، تفسيرى دور است .
مى توان اين حديث را به معناى پرهيز سخت ، تفسير كرد و يا آن را ناظر به آن و هوا و مزاج هاى مردمان (در مكان و زمان صدرو حديث ،) دانست )).(278)
فصل سوم : گرسنگى كشيدن
3/1 - تشويق به گرسنگى كشيدن
1189 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
والاجايگاه ترين شما نزد خداوند (عزوجل ) آناست كه بيش از همه گرسنگى مى كشد و بيش از همه مى انديشد؛ و منفورترين شما نزد خداوند متعال ، هر پرخواب پرخور پرآشام است .(279)
1190 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خوشا به حال آنان كه شكم ، تهى مى دارند و گرسنگى مى كشند. آنان كسانى اند كه درروز قيامت ، سير مى شوند.(280)
1191 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
همدمان گرسنگى در اين سراى ، همدمان سيرى در سراى ديگرند و منفورترين مردم نزد خداوند، پرخوران آكنده شكم اند.(281)
1192 - امام على (عليه السلام ):
گرسنگى ، چه نيكو خورشى است !(282)
1193 - تنبيه الخواطر:
يكى از صحابه روايت كرده كه پيامبر - كه درود خداوند بر وى و خاندانش ‍ باد - فرموده است : ((پيوسته كوبه در بهشت را بزنيد تا برايتان باز شود)).
(راوى مى گويد:) گفتم : چگونه پيوسته كوبه در بهشت را بزنيم ؟
فرمود: ((با گرسنگى و تشنگى )).(283)
3/2 - فايده هاى جسمى گرسنگى كشيدن
الف - سلامت تن
1194 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
روزه بداريد تا تن درست بمانيد.(284)
1195 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوند به يكى از پيامبران بنى اسرائيل ، وحى كرده كه ((به طايفه ات خبر بده هيچ بنده اى ، يك روز براى خشنودى من روزه نمى گيرد، مگر آن كه تن او را سالم مى داريم و او را پاداشى بزرگ مى دهم )).(285)
1196 - امام على (عليه السلام ):
روزه ، يكى از دو (طريق ) سلامت است .(286)
1197 - امام على (عليه السلام ):
گرسنگى كشيدن ، سودمندترين درمان است .(287)
1198 - امام على (عليه السلام ):
گرسنگى و بيمارى ، با هم گرد نمى آيند.(288)
ب - خوش مزگى غذا
1199 - امام هادى (عليه السلام ):
شب زنده دارى ، خواب را شيرين تر مى كند و گرسنگى ، غذا را خوش مزگى مى افزايد.(289)
3/3 - فايده هاى روحى گرسنگى كشيدن
الف - دامن در كشيدن از گناه
1200 - امام على (عليه السلام ):
گرسنگى كشيدن (290)، چه نيكو يارى اى براى پاك دامنى است !(291)
1201 - امام على (عليه السلام ):
گرسنكى كشيدن ، چه نيكو يارى دهنده اى بر سركشى نفس و شكستن عادت آن است .(292)
1202 - امام على (عليه السلام ):
- در ديوان منسوب به ايشان -:
خود را گرسنه بدار كه گرسنگى ، از آثار پرهيزگارى است / آن كه زمان درازى را گرسنگى كشد، سرانجام روزى (روز قيامت ) سير خواهد شد.(293)
ب - رهايى از شيطان
1203 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
شيطان در درون آدمى زاده به سان خون ، جريان مى يابد. گذرگاه هاى او را با گرسنگى ، تنگ كنيد.(294)
ج - تقرب به درگاه خداوند
1204 - امام على (عليه السلام ):
- در حديث معراج -: پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در شب معراج ، از پروردگار خود خواست و چنين گفت : پروردگار! مرا به كارى راه نماى كه با آن به تو نزديك شوم .
فرمود: ((شبت را روز، و روزت را شب بدار)).
پرسيد: پروردگارا! چگونه چنين توان كرد؟
فرمود: ((خواب خويش را نماز، و خوراك خود را گرسنگى قرار بده .
اى احمد! به عزت و جلالم سوگند، هيچ بنده اى برايم چهار چيز را تضمين نمى كند، مگر اين كه او را به بهشت در مى آورم : زبان فرو بندد و آن را جز بدانچه به وى مربوط است ، نگشايد؛ دل خويش را از وسواس حفظ كند؛ آگاهى من از او و اين را كه او در زير نگاه من است ، پاس بدارد؛ و نور ديده اش ، در گرسنگى باشد.
اى احمد! كاش ، شيرينى : گرسنگى ، سكوت ، خلوت و آنچه را از آن به ارث برده اند، چشيده بودى !)).
پرسيد: پروردگارا! ارث گرسنگى چيست ؟
فرمود: ((حكمت ، حفظ دل ، تقرب به خداوند، اندوه دائم ، كم هزينگى براى مردم ، حقگويى ، و اهميت ندادن به اين كه در گشايش و آسانى مى زيد يا در سختى و دشوارى .
اى احمد! آيا مى دانى با كدام حالت و وقت ، بنده به من تقرب مى جويد؟)).
گفت : نه ، اى پروردگار!
فرمود: ((آن هنگام كه گرسنه يا در حالت سجده باشد)).(295)
د - (رسيدن به ) علم و حكمت
1205 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
دل ، به هنگام تهى بودن درون ، بار حكمت ، بر مى گيرد.(296)
1206 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چون همدمان گرسنگى و تفكر را ديديد، به آنان نزديك شويد؛ چرا كه حكمت ، آنان را همراهى مى كند.(297)
1207 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوند (عزوجل ) مى فرمايد: ((پنج چيز را در پنج چيز نهادم ؛ اما مردم ، آنها را در پنج چيز ديگر مى جويند و نمى يابند: دانش را در گرسنگى و رنج و تلاش قرار دادم ، در حالى كه مردم آن را در سيرى و آسايش مى جويند. در نتيجه آن را نمى يابند)).(298)
1208 - عدة الداعى :
خداوند متعال به داوود (عليه السلام ) اين گونه وحى فرستاد: ((اى داوود!... من دانش را در گرسنگى و رنج و تلاش نهاده ام ؛ اما آنان آن را در سيرى و آسايش مى جويند و در نتيجه آن را نمى يابند)).(299)
ر. ك : ص 371 (تقرب به درگاه خداوند).
ه‍- ديدن خداوند با ديده دل
1209 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
جگرهاى خود را گرسنه و بدن هايتان را برهنه بداريد...،(300) شايد كه حق را با دل هايتان ببينيد.(301)
1210 - عيسى (عليه السلام ):
جگرهاى خود را گرسنه و تن هايتان را برهنه بداريد، شايد كه دل هايتان ، خداوند (عزوجل ) را ببيند.(302)
1211 - عيسى (عليه السلام ):
- خطاب به حواريان -: اى همراهان هميشگى ! شكم هاى خويش را گرسنه ، جگرهاى خود را تشنه و تن هاى خويش را برهنه بداريد، شايد كه دل هايتان ، خداوند (عزوجل ) را ببيند.(303)
فصل چهارم : پرخورى
4/1 - نكوهش پرخورى
1212 - امام صادق (عليه السلام ):
پرخورى ، ناخوشايند است .(304)
1213 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
آدمى هيچ ظرفى را بدتر از شكم ، پر نكرده است . آدمى زاده را چند لقمه بسنده مى كند كه كمرش را راست بدارد. اگر نفس آدمى بر او چيرگى يافت ، يك سوم (معده ) براى خوراك ، يك سوم براى نوشاك ، و يك سوم براى نفس كشيدن خواهد بود.(305)
1214 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
پس از من ، روشى (جديد در جامعه ) پديد خواهد آمد: مومن به اندازه يك معده مى خورد و كافر به اندازه هفت معده .(306)
1215 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مومن ، به اندازه يك معده مى خورد و كافر، به اندازه هفت معده مى خورد(307).(308)
1216 - مسند ابن حنبل :
- به نقل از ابوبصره غفارى -: چون هجرت كردم ، به حضور پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيدم . در آن زمان هنوز اسلام نياورده بودم . او برايم از گوسفندى كوچك اندام - كه هميشه براى خانواده اش از آن مى دوشيد - شير دوشيد. من شير را نوشيدم و چون آن شب را به صبح رساندم ، اسلام آوردم .
(آن شب ،) خانواده پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) گفتند: امشب نيز گرسنه مى خوابيم ، چنان كه ديشب گرسنه خوابيديم !
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) (در آن ديگر روز نيز) برايم گوسفندى دوشيد. شير آن را خوردم و سيراب شدم .
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از من پرسيد: ((آيا سيراب شدى ؟)).
گفتم : اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! سيراب شدم . پيش از اين ، هيچ وقت ، (اين اندازه ) نه سير و نه سيراب شده بودم !
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((كافر، به اندازه هفت معده مى خورد و مومن ، به اندازه يك معده مى خورد)).(309)
1217 - المستدرك :
- به نقل از جعده -: از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) - چون مردى بسيار سير را ديد و با دست به شكم وى اشاره كرد - شنيدم كه فرمود: ((اگر اين (غذايى كه خورده ) در غير اين (شكم ) قرار داشت ، براى وى بهتر بود)).(310)
1218 - امام على (عليه السلام ):
پرخورى ، نشانه شكم بندگى است و شكم بندگى ، بدترين عيب هاست .(311)
1219 - امام على (عليه السلام ):
- در حديث معراج -: خداوند متعال فرمود: ((...اى احمد! دنيا و همدمانش را منفور بدار و آخرت و همدمانش را دوست بدار)).
گفت : پروردگارا! همدمان دنيا چه كسانى ، و همدمان آخرت ، چه كسانى اند؟
فرمود: ((همدمان دنيا كسانى اند كه خوردن ، خنديدن ، خفتن و خشم آوردنشان ، بسيار است )).(312)
4/2 - نكوهش خوردن غذاهاى رنگارنگ
1220 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
كسانى از امت من ، پديد خواهند آمد كه در آن ، تغذيه مى گرديده اند. همت آنان ، گونه هاى خوراك و نوشاك است و (يكديگر را به زبان مى ستايد. آنان ، بدهاى امت من هستند(313).(314)
1221 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مردانى از امت من خواهند بود كه غذاهاى رنگارنگ مى خورند، نوشيدنى هاى رنگارنگ مى نوشند، جامه هاى رنگارنگ مى پوشند و در سخن گفتن ، پرچانگى مى كنند. اينان ، بدهاى امت من هستند.(315)
1222 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بدترين كسان امت من ، آنانى هستند كه در رفاه ، زاده شده و در آن ، تغذيه گرديده اند. (آنان ،) غذاهاى رنگارنگ مى خورند، لباس رنگارنگ مى پوشند، بر مركب هاى گوناگون سوار مى شوند و در سخن گفتن نيز پرچانگى مى كنند.(316)
1223 - امام على (عليه السلام ):
غذاهاى رنگارنگ ، شكم را بزرگ و سرين را سست مى كند.(317)
4/3 - زيان هاى ظاهرى پرخورى
الف - انواع ناتن درستى ها
1224 - امام على (عليه السلام ):
هر كس در دل خود، درخت علاقه به انواع غذاها را بكارد، ميوه گونه هاى ناتن درستى را مى چيند.(318)
1225 - امام على (عليه السلام ):
اعتياد به سيرى ، انواع دردها را به همراه مى آورد.(319)
1226 - امام على (عليه السلام ):
اندك اند كسانى كه به فراوانى ، غذاى افزون بر نياز خورده باشند و ناتن درستى ها همدمشان نشده باشد.(320)
1227 - امام على (عليه السلام ):
سيرى ، بيمارى ها را افزون مى سازد.(321)
1228 - امام على (عليه السلام ):
از اعتياد به سيرى حذر كن ؛ چرا كه ناتن درستى ها را تحريك مى كند و بيمارى ها را بر مى انگيزد.(322)
1229 - امام على (عليه السلام ):
اندك اند كسانى كه غذا بسيار خورده باشند و بيمار نشده باشند.(323)
1230 - امام على (عليه السلام ):
چه بسا خوردنى كه مانع خوردن ها مى شود!(324)
1231 - امام على (عليه السلام ):
هر بيمارى اى از پرخورى است ، مگر تب ، كه ناگاه به بدن در مى آيد.(325)
ب - كاهش تن درستى
1232 - امام على (عليه السلام ):
هر كس خوردنش بسيار شود، تن درستى اش كاهش مى يابد و هزينه اش بر وى سنگين مى گردد.(326)
1233 - امام على (عليه السلام ):
با پرخورى ، تن درستى اى نخواهد بود.(327)
1234 - امام على (عليه السلام ):
تن درستى و پرخورى ، با هم گرد نمى آيند.(328)
1235 - امام صادق (عليه السلام ):
تباهى تن ، در فراوانى خوراك است ؛ تباهى كشت ، در ارتكاب گناه ؛ و تباهى شناخت ، در واگذاردن صلوات بر برترين مردمان (يعنى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )).(329)
ج - گندبويى
1236 - امام على (عليه السلام ):
بسيار خوردن ، گندبويى مى آورد.(330)
4/4 - زيان هاى باطنى پرخورى
الف - تباهى پاك دامنى
1237 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
دل ترسو، شكم سيرى ناپذير و شهوت جنسى شديد، چه بد همدستانى بر ضد دين هستند!(331)
1238 - امام على (عليه السلام ):
پرخورى ، يار مناسبى براى گناهان است .(332)
1239 - امام على (عليه السلام ):
پرخورى ، پاك دامنى را تباه مى كند.(333)
1240 - امام على (عليه السلام ):
پرخورى ، سرمستى مى آورد و پاك دامنى را تباه مى سازد.(334)
1241 - امام على (عليه السلام ):
پرخورى ، بد همدمى براى پاك دامنى است .(335)
1242 - امام باقر (عليه السلام ):
شكم ، چون پر شود، سركشى مى آورد.(336)
ب - تباهى نفس
1243 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
دل ها را با فراوانى خوراك و نوشاك نميرانيد؛ زيرا دل به سان كشت ، اگر آب زيادى بدان رسانده شود، مى ميرد.(337)
1244 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
از زيادى غذا بپرهيزيد، چرا كه نشان قساوت بر دل مى نهد، بدن را در فرمانبرى از خدا كند مى كند و اراده ها را از شنيدن اندرز ناشنوا مى سازد.(338)
1245 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس به پرخورى و پرنوشيدن خو بگيرد، سنگ دل مى شود.(339)
1246 - امام على (عليه السلام ):
فراوانى خواب و خوراك ، نفس را تباه مى كند و زيان مى آورد.(340)
ج - پوشيده ماندن تيزهوشى
1247 - امام على (عليه السلام ):
هر كس سيرى اش افزون شود، شكم سيرى ، او را سنگين مى سازد و هر كس شكم سيرى ، او را سنگين سازد، ميان او و تيزهوشى ، پرده مى افتد.(341)
1248 - امام على (عليه السلام ):
پرخورى ، با تيزهوشى سازگار نيست .(342)
1249 - امام على (عليه السلام ):
پرخورى ، حجاب تيزهوشى مى شود.(343)
1250 - امام على (عليه السلام ):
پرخورى و تيزهوشى ، با هم گرد نمى آيند.(344)
د - ظلمت دل
1251 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
شكم ، سيرمداريد، كه نور معرفت در دل هايتان خاموش ‍ مى شود.(345)
1252 - امام على (عليه السلام ):
- در حكمت هاى منسوب به ايشان -: فراوانى خوراك ، دل را مى ميراند، چنان كه فراوانى آب ، كشت را مى ميراند.(346)
1253 - امام على (عليه السلام ):
اگر شكم (حتى ) از مباح پر شود، دل از يافتن راه درست ، كور مى گردد.(347)
ه‍- آشفتگى خواب ها
1254 - امام على (عليه السلام ):
از پرخورى بپرهيز؛ زيرا هر كس همدم آن شود، ناتن درستى هايش افزون مى گردد و خواب هايش آشفته مى شود.(348)
و - كمى عبادت
1255 - امام على (عليه السلام ):
پرخورى و انجام دادن كارهاى واجب ، در بر هم ، گرد نمى آيند.(349)
1256 - امام على (عليه السلام ):
با وجود سه چيز، در سه چيز ديگر، طمع مبند: با پرخورى در شب زنده دارى ، با خفتن همه شب در نورانيت سيما، و با همراهى با فاسقان در ايمن بودن از دنيا.(350)
1257 - المحاسن :
- به نقل از حفص بن غياث ، از امام صادق (عليه السلام ) -: ((ابليس ‍ براى يحيى بن زكريا چهره آشكار ساخت و ناگاه يحيى ديد كه از هر چيزى بر او آويزه هايى است . از او پرسيد: اى ابليس ! اين آويزها چيست ؟
گفت : اينها، هوس هايى است كه آدمى زاده را بدآنها گرفتار ساخته ام .
پرسيد: آيا از اينها چيزى هم براى من هست ؟
گفت : شايد (روزى ) سير شده باشى و در نتيجه ، اين سيرى ، تو را از نماز و ياد خدا، سنگين كرده باشد.
يحيى گفت : با خداوند، عهد مى بندم كه هرگز شكم خويش را از خوراك ، پر نكنم .
ابليس هم گفت : با خداوند، عهد مى بندم كه هرگز مسلمانى را اندرز ندهم !)).

afsanah82
07-20-2011, 06:04 PM
امام صادق (عليه السلام ) سپس فرمود: ((اى حفص ! جعفر و خاندان جعفر را با خدا اين عهد است كه هيچ گاه شكم خويش را از خوراك ، پر نكنند و جعفر و خاندان جعفر را با خدا اين عهد است كه هرگز براى دنيا كار نكنند)).(351)
1258 - عيسى (عليه السلام ):
اى زادگان اسرائيل ! فراوان مخوريد؛ زيرا هر كس زياد بخورد، فراوان نيز مى خوابد و هر كس فراوان بخوابد، نماز اندك مى گزارد و هر كس نماز اندك بگزارد، از غافلان شمرده مى شود.(352)
1259 - حلية الاولياء:
- به نقل از وهيب بن ورد -: به ما خبر رسيده كه ابليس ناپاك ، براى يحيى بن زكريا آشكار شد و به او گفت : مى خواهم تو را اندرزى بدهم .
يحيى گفت : ((دروغ مى گويى . تو خير مرا نمى خواهى ؛ اما به هر روى ، درباره آدمى زاده به من بگو)).
گفت : آنان نزد ما سه دسته اند:
دسته اى از آنان در برابر ما سخت ترين هستند. آهنگ يكى از آنان مى كنيم و انتظار مى كشيم تا او را بفريبيم و بر او توان يابيم . سپس به استغفار و توبه مى شتابد و همه چيزهايى را كه در او به چنگ آورده ايم ، بر ما تباه مى سازد. ديگر بار، به سراغ او مى رويم و او نيز ديگر بار (به سراغ آمرزش خواهى ) مى رود. نه از او نوميد مى شويم و نه كار خود را با او بر مى آوريم و از همين روى ، در رنجيم .
دسته ديگر، در دستان ما، گردكى را مى مانند كه در دست كودكان است . آنان را بدان جا كه مى خواهيم ، مى افكنيم و آنان خود، براى ما عهده دار خويش ‍ شده اند.
اما دسته ديگر، همانند تو معصوم اند و ما به هيچ خواسته اى درباره آنان توان نمى يابيم .
يحيى به او گفت : ((بدين سان ، آيا درباره من به چيزى توانايى يافته اى ؟)).
گفت : نه ، مگر يك بار: تو غذايى پيش روى نهاده بودى تا آن را بخورى . من پيوسته آن را نزد تو دوست داشتنى ساختم ، تا بيش از آنچه مى خواستى ، از آن خوردى . آن شب ، خفتى و بر خلاف هر شب ، براى نماز برنخاستى .
يحيى به او گفت : ((قطعا از اين پس ، تا زنده ام ، هيچ گاه شكم از غذايى ، سير نمى كنم )).
ابليس هم گفت : قطعا پس از تو، هيچ گاه آدمى زاده ديگرى را اندرز نمى دهم .(353)
ز - دورى از خداوند
1260 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گرسنگى ، نور حكمت است و سيرى ، (مايه ) دورى از خداوند.(354)
1261 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
در پيشگاه خداوند، هيچ چيز منفورتر از شكمى كه پر باشد، نيست .(355)
1262 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
منفورترين شما در پيشگاه خداوند متعال ، هر پرخواب پرخور پرنوش ‍ است .(356)
1263 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوند (عزوجل ) آن را كه فراتر از سيرى مى خورد، آن را كه طاعت پرودگار خويش وا مى گذارد، آن را كه سنت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) وا مى نهد، آن را كه به پيمان خويش پشت پا مى زند، آن را كه خاندان پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را دشمن مى دارد و آن را كه همسايگان خويش مى آزارد، دشمن مى دارد.(357)
1264 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
(يك بار،) جبرئيل ، در ساعت و روزى كه پيش تر در آن نمى آمد، نزد من آمد.
به او گفتم : اى جبرئيل ! در ساعت و روزى نزد من آمده اى كه پيش تر نمى آمدى ! مرا ترساندى !
گفت : ((اى محمد! در حالى كه خداوند، همه گناهان پيشين و پسين تو را آمرزيده است ، چه چيزى تو را مى ترساند؟)). آن گاه گفت : ((پروردگارت تو را به چه چيز برانگيخته است ؟)). باز گفت : ((پروردگارت تو را از پرستش بتان ، نوشيدن مى ، ناسزاگويى ، درگيرى با مردمان ، و از چيزى ديگر كه به دنيا و آخرت مربوط شود، باز مى دارد. پروردگارت به تو مى گويد: "اى محمد! هيچ چيز را به اندازه شكم پر، منفور نداشته ام ")).(358)
1265 - امام باقر (عليه السلام ):
نزد خداوند (عزوجل )، هيچ چيزى منفورتر از شكم پر نيست .(359)
1266 - امام صادق (عليه السلام ):
دورترين مردمان از خداوند، كسى است كه شكمش پر باشد.(360)
1267 - امام صادق (عليه السلام ):
خداوند (عزوجل ) پرخورى را دشمن مى دارد.(361)
1268 - امام صادق (عليه السلام ):
شكم با خوردن ، سركش مى شود. نزديك ترين حالت بنده به خداوند (عزوجل )، هنگامى است كه شكمش سبك باشد و دورترين حالت بنده از خداوند (عزوجل ) نيز آن هنگام است كه شكمش پر باشد.(362)
ح - گرسنگى در روز قيامت
1269 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
آن كه در دنيا از همه سيرتر است ، در روز قيامت از همه بيشتر گرسنگى مى كشد.(363)
1270 - الكافى :
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((آن كه در دنيا بيشتر از ديگران (از پرخورى ) آروغ مى زند، در آخرت )) - يا فرمود ((در روز قيامت )) - ((از همه بيشتر گرسنگى مى كشد)).(364)
1271 - امام على (عليه السلام ):
ابو جحيفه ، در حالى كه آروغ مى زد، نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((جلوى آروغ خود را بگير. سيرترين مردم در دنيا، گرسنه ترينشان در روز قيامت هستند)).
او جحيفه ، از آن پس تا هنگامى كه به ديدار پروردگار شتافت ، هيچ گاه شكم خويش را پر نكرد.(365)
1272 - الامالى :
- به نقل از عطية بن عامر جهنى -: از سلمان فارسى ، در حالى كه او را به غذا خوردن وا داشته بودند، شنيدم كه گفت : مرا بس است ! از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) شنيدم كه مى فرمود: ((سيرترين مردم در دنيا، گرسنه ترين آنان در آخرت هستند. اى سلمان ! دنيا زندان مومن و بهشت كافر است )).(366)
1273 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، صداى آروغ مردى را شنيد. فرمود: ((اى بنده خدا! آروغت را كوتاه كن ؛ زيرا كسانى كه در روز قيامت ، بيشترين گرسنگى را مى كشند، آنانى هستند كه در دنيا سيرترين مردم بوده اند)).(367)
4/5 - مجموعه اى از زيان هاى پرخورى
1274 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
از شكم سيرى حذر كنيد؛ چرا كه مايه : تباهى تن ، به بار آمدن بيمارى و سستى در عبادت است .(368)
1275 - امام على (عليه السلام ):
از شكم سيرى حذر كنيد؛ چرا كه مايه : قساوت دل ، سستى در نماز و تباهى تن است .(369)
1276 - امام على (عليه السلام ):
- در حكمت هاى منسوب به ايشان -: هر كه سير شود، در همان دم ، سه كيفر (مجازات ) مى بيند: بر قلب او پرده افكنده مى شود، بر چشمش خواب آلودگى مى افتد و بر بدنش سستى چيره مى گردد.(370)
1277 - لقمان (عليه السلام ):
- خطاب به پسرش -: پسرم ! اگر معده پر شود، انديشه خواب مى رود، حكمت لال مى شود و اندام ها از عبادت فرو مى نشينند.(371)
1278 - مصباح الشريعة :
- در حديثى كه به امام صادق (عليه السلام ) منسوب است -: بسيار خفتن ، از نوشيدن بسيار، و بسيار نوشيدن ، از سيرى فراوان ، زاده مى شود و اين دو، انسان را نسبت به فرمانبردى از خدا سنگين مى كنند و دل را سخت از آن مى كنند كه تفكر و خضوع داشته باشد.(372)
1279 - مصباح الشريعة :
- در حديثى كه به امام صادق (عليه السلام ) منسوب است -: براى دل مومن ، هيچ چيزى زيانبارتر از پرخورى نيست و آن ، دو چيز را پديد مى آورد: سنگ دلى و برانگيختگى شهوت .(373)
4/6 - زيان هاى خوردن پس از سيرى
1280 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خوردن پس از سيرى ، پيسى مى آورد.(374)
1281 - الدعوان :
روايت شده كه وارد ساختن غذا به معده ، در حالى كه در آن غذايى ديگر وجود دارد، درد بى درمان است .(375)
ر. ك : ص 402 (پرهيز از خوردن پس از سيرى ).
فصل پنجم : آداب غذا خوردن
5/1 - شستن دست ها پيش از غذا
1282 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
شستن (دست ها)(376) پيش و پس از غذا، شفايى براى تن و مايه بركت در روزى است .(377)
1283 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
شستن (دست ها) پيش از غذا، فقر را دور مى كند و شستن (دست ها) پس ‍ از غذا، اندوه (378) را مى راند و چشم را سلامت مى دهد.(379)
1284 - الامالى :
- به نقل از هشام بن سالم ، از امام صادق (عليه السلام )، از پدرانش (عليهم السلام ) -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((هر كس از اين خرسند مى شود كه خير و بركت خانه اش بسيار باشد، در هنگام آورده شدن غذا وضو بسازد؛ و هر كس پيش و پس از غذا وضو بسازد، در گشايش ‍ روزى بزيد و از هر بلايى در تن خويش ، بركنار باشد)).
هشام بن سالم گفت : امام صادق (عليه السلام ) به من فرمود: ((اى هشام بن سالم ! مقصود از "وضو" در اين جا، شستن دست ها پيش و پس از غذاست )).(380)
1285 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس كه بخوابد و بر دستانش بوى گوشت مانده باشد، جز خويش را نكوهش نكند.(381)
1286 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر كسى از شما در حالى خوابيد كه در دستانش بوى گوشت بود و آن را نشست و آن گاه عارضه اى به وى رسيد، مباد جز خويش را نكوهش ‍ كند.(382)
1287 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر گاه كسى از شما غذايى مى خورد، چربى گوشت را از دستان خويش ‍ بشويد.(383)
1288 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر گاه كسى از شما غذايى مى خورد، چربى گوشت را از دستان خويش ‍ بشويد تا كسانى را كه با آنان برخورد مى كند، نيازارد.(384)
1289 - كنزالعمال :
- به نقل از ابن عباس -: روزى ، پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نماز مى گزارد. در آن هنگام ، از مردى بوى گوشت حس كرد. چون نماز را به پايان برد، (به او) فرمود: ((چرا بوى گوشت را از خود نشسته اى ؟)).(385)
1290 - دعائم الاسلام :
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به شستن چربى دستان پس از غذا امر كرد و فرمود: ((شيطان ، اين چربى باقى مانده را بو مى كشد)).(386)
1291 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چربى غذا را از (دستان ) كودكانتان بشوييد؛ چرا كه شيطان ، اين چربى باقى مانده را بو مى كشد و كودك در خواب از او مى ترسد و دو فرشته كتاب اعمال نيز آزار مى بينند.(387)
1292 - امام على (عليه السلام ):
شستن دست ها پيش و پس از غذا، موجب فزون شدن عمر است و سبب زدودن چربى از جامه هاست و ديده را نيز جلا مى دهد(388).(389)
1293 - امام على (عليه السلام ):
بركت غذا، وضو ساختن (شستن دست ها) پيش و پس از آن است . شيطان ، بسيار علاقه مند به چربى گوشت است . هرگاه كسى از شما به بستر مى رود، بايد كه بوى چربى گوشت را از دستان خويش بشويد.(390)
1294 - امام صادق (عليه السلام ):
دست هايتان را پيش و پس از غذا بشوييد؛ چرا كه فقر را مى برد و بر عمر مى افزايد(391).(392)
1295 - الكافى :
- به نقل از سليمان جعفرى -: امام كاظم (عليه السلام ) فرمود: ((شايد سفره اى بگسترد و در اين ميان ، يكى بخواهد دست خود را بشويد. مناسب است (ميزبان ، جهت آسودگى خاطر ميهمانان ) بگويد: هر كس دستانش ‍ تميز است ، اشكال ندارد بدون شستن دستان ، غذا بخورد)).(393)
5/2 - گذاردن سبزى در سفره
1296 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
سفره هايتان را به سبزى آذين كنيد؛ زيرا آن ، همراه با گفتن بسم الله ، شيطان را مى راند.(394)
1297 - امام صادق (عليه السلام ):
هر چيز از زيورى است و زيور سفره ، سبزى است .(395)
1298 - الكافى :
- به نقل از حنان -: با امام صادق (عليه السلام ) بر سر سفره اى نشسته بودم . ايشان دست به سوى سبزى دراز كرد، در حالى كه من به دليل بيماراى كه داشتم ، از آن پرهيز نمودم .
امام (عليه السلام ) به من مى نويسد: كرد و فرمود: ((اى حنان ! مگر نمى دانى نزد اميرمومنان (عليه السلام ) هيچ طبقى (396) آورده نمى شد، مگر اين كه سبزى هم داشت ؟)).
گفتم : فدايت شوم ! چرا؟
فرمود: ((زيرا دل هاى مومنان ، سبز است (397) و به همانند خويش ، ميل دارد)).(398)
1299 - الكافى :
- به نقل از موفق مدينى ، از پدرش ، از جدش -: روزى ، امام كاظم (عليه السلام ) در پى من فرستاده و مرا براى غذا خوردن نزد خود نگه داشت . چون سفره آوردند، در آن سبزى نبود. امام (عليه السلام ) دست بداشت و سپس به غلام فرمود: ((مگر نمى دانى كه من از سفره اى كه در آن سبزى نباشد، نمى خورم ؟ برايم سبزى بياور)).
آن غلام رفت و سبزى آورد و بر سفره نهاد. پس ، امام (عليه السلام ) دست به سفره گشود و خورد.(399)
5/3 - در آوردن كفش ها
1300 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به هنگام غذا، كفش هايتان را در آوريد؛ چرا كه اين ، رفتارى زيباست .(400)
1301 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چون غذا نهاده مى شود، كفش هاى خويش را در آوريد؛ زيرا اين كار، موجب آسايش بيشتر پاهايتان است .(401).(402)
1302 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چون غذاى كسى را نزد وى آوردند و كفش به پا داشت ، كفش را از پاى در آورد؛ چرا كه اين كار، موجب آسايش بيشتر پاهاست و آن ، از سنت (پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )) است .(403)
5/4 - بر زبان آوردن نام خدا
1303 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر غذايى كه بر آن نام خدا برده نشود، درد است و هيچ بركتى در آن نيست .(404)
1304 - امام على (عليه السلام ):
- در سفارش هاى خود به كميل -: به گاه غذا خوردن ، از آن كسى نام ببر كه با وجود نام او، ديگر هيچ دردى زيان نمى رساند و نامش ، شفاى همه بيمارى ها و ناتن درستى هاست .(405)
1305 - امام على (عليه السلام ):
- خطاب به فرزند خويش امام حسين (عليه السلام ) -: فرزندم ! هيچ لقمه سرد گرمى را مخور و هيچ جرعه كم و زيادى را منوش ، مگر آن كه پيش از خوردن و نوشيدن بگويى :
((خداوندا! من در خوردن و نوشيدن خويش ، سلامت از درد و رنج آن و توان هايى با آن براى : انجام دادن طاعت ، ياد آوردن و سپاس گزارى تو، تا زمانى كه اين خورده و نوشيده را در بدنم باقى مى گذارى ، مى خواهم و نيز (مى خواهم كه ) با نيرويى كه از اين به من مى دهى ، مرا به پرستش خويش ‍ برانگيزى و نيكو پرهيز كردن از نافرمانى ات را به من الهام فرمايى )).
اگر اين كار را كردى ، از درد و رنج و از گزندهاى احتمالى آن ، در امان مى مانى .(406)
1306 - امام صادق (عليه السلام ):
امير مومنان (عليه السلام ) فرمود: ((براى كسى كه بر غذاى خود نام خدا ببرد، ضمانت مى كنم كه از آن غذا، به هيچ درد و رنجى گرفتار نمى شود)).
ابن كواء - كه اين را شنيد - پرسيد: اى امير مومنان ! من ديروز غذايى خوردم و نام خدا را نيز به گاه خوردن آن بردم ؛ اما آن مرا آزار داد!
فرمود: ((اى نادان ! شايد كه چند گونه غذا خورده اى ، و بر برخى گونه ها نام خدا برده و بر برخى ديگر نام خدا نبرده اى )).(407)
1307 - امام صادق (عليه السلام ):
- به نقل از پدرانش (عليهم السلام ) -: امير مومنان (عليه السلام ) فرمود: ((هيچ گاه به بدگوارى ، مبتلا نشده ام )).
پرسيدند: چرا؟
فرمود: (زيرا) هيچ لقمه اى به سوى دهان نبرده ام ، مگر اين كه نام خدا را بر آن ، ياد كرده ام )).(408)
1308 - المحاسن :
- به نقل از مسمع بن عبدالملك -: به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : من گاه ، احساس بدگوارى مى كنم .
فرمود: ((آيا نام خدا مى برى ؟)).
گفتم : بسم الله هم گفته ام !
فرمود: ((شايد غذاهاى گوناگون مى خورى ؟)).
گفتم : آرى .
فرمود: ((براى هر گونه ، بسم الله مى گويى ؟)).
گفتم : نه .
فرمود: ((از همين جاست كه به بدگوارى ، گرفتار مى شوى )).(409)
1309 - الكافى :
- به نقل از مسمع -: نزد امام صادق (عليه السلام )، از اين كه پس از خوردن غذا از آن آزار مى بينم ، اظهار ناراحتى كردم .
فرمود: ((بسم الله نمى گويى ؟)).
گفتم : بسم الله هم مى گويم ؛ اما غذا مرا آزاد مى دهد!
فرمود: ((آيا هنگامى كه با سخن گفتن ، رشته آن بسم الله پيشين را مى گسلى و سپس ديگر بار به غذا ادامه مى دهى ، دوباره نام خدا را مى برى ؟)).
گفتم : نه .
فرمود: ((از همين جاست كه غذا به تو زيان مى رساند. زنهار كه اگر به گاه ادامه دادن به غذا، (ديگر بار) نام خدا را مى برى ، غذا تو را زيان نمى رساند)).(410)
1310 - امام على (عليه السلام ):
هر كس كه مى خواهد غذايى او را آزار ندهد، تا گرسنه نشده ، چيزى نخورد و آن گاه هم كه خواست بخود، بگويد: ((بسم الله و بالله )).(411)
بيان
چنان كه در حديث اخير اشاره شد، مقصود از احاديثى كه مى گويند ((گفتن نام خدا در آغاز غذا خودرن ، انسان را از زيان آن غذا حفظ مى كند))، آن است كه ياد خدا، در كنار مراعات آداب بهداشتى مربوط به غذا خوردن ، استمداد از درگاه اوست تا انسان را از آثار بد احتمالى غذا مصون بدارد.
بنابراين ، كسى نمى تواند به استناد اين احاديث ، بسم الله بگويد و سپس هر غذايى كه هوس كرد و به هر مقدارى كه خواست ، بخورد و انتظار هيچ زيانى نيز از آن نداشته باشد؛ بلكه ذكر نام خدا در آغاز غذا خورن - اگر اين ياد كردن ، راستين و حقيقى باشد - انسان را به مراعات بيشتر آداب و بهداشتى غذا خوردن ، بر مى انگيزد.
5/5 - خوردن بادست راست
1311 - مسند ابن حنبل :
- به نقل از عايشه -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) دست راست را به خوردن و بر آوردن نيازهاى ديگر خويش اختصاص داده و دست چپ را به زدودن آلودگى از مقعد و آنچه در آن ناحيه است ، واگذارده بود.(412)
1312 - المعجم الكبير:
- به نقل از عمر بن ابى سلمه -: به روزگار كودكى خويش ، در دامن پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بودم و دستانم در سينى غذا مى لغزيد. پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به من فرمود: ((اى نوباوه ! بسم الله بگو، با دست راست بخور و از آنچه پيش خودت هست ، بخور)).
از آن پس ، شيوه خوردن من همواره همين بود.(413)
5/6 - آغاز كردن غذا با نمك و به پايان بردن آن با نمك يا سركه
1313 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس غذاى خود را با نمك آغاز كند و با نمك به پايان ببرد، از هفتاد و دو درد - كه جذامام (عليه السلام ) و برص (پيسى ) از آن جمله است - در امان مى ماند.(414)
1314 - امام على (عليه السلام ):
غذاى خود را با نمك آغاز كنيد. اگر مردم آنچه را در نمك هست مى دانستند، آن را بر ترياق (415) تجربه شده برمى گزيدند.
هر كس غذاى خود را با نمك آغاز كند، هفتاد درد و نيز ديگر دردهايى كه فقط خداوند از آنها آگاه است ، از او مى رود.(416)
1315 - امام باقر (عليه السلام ):
خداوند به موسى بن عمران (عليه السلام ) وحى كرد كه ((به طايفه ات بفرماى كه (غذاى خود را) با نمك آغاز كنند و با نمك به پايان ببرند، و گرنه جز خويش را نكوهش نكنند)).(417)
1316 - امام صادق (عليه السلام ):
بنى اسرائيل ، (غذا را) با سركه آغاز مى كردند و با آن نيز به پايان مى بردند؛ ولى ما با نمك آغاز مى كنيم و با سركه به پايان مى بريم .(418)
1317 - امام كاظم (عليه السلام ):
سفره اى كه در آن نمك نباشد، بى بركت است . آغاز كردن غذا با نمك ، براى تن درستى ، بهتر است .(419)
ر. ك : ص 255 (بهداشت پوست / آغاز كردن غذا با نمك ).
5/7 - خوردن غذا به ، هنگام گرسنگى و اشتها
1318 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خوردن بدون گرسنگى و خوابيدن بدون بيدارى كشيدن (و احساس نياز به خواب )، نزد خداوند، گناهى سهمگين است .(420)
1319 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
سه چيز، موجب خشم خداوند متعال است : خوردن بدون احساس ‍ گرسنگى ، خفتن بدون بيدارى كشيدن (و احساس نياز به خواب )، و خنديدن بدون شگفتى .(421)
1320 - امام على (عليه السلام ):
هر كس كه مى خواهد هيچ غذايى به او زيان نرساند، تنها هنگامى غذا بخورد كه گرسنه شده و معده او (از خوراك پيشين ،) پاك شده باشد.(422)
1321 - امام صادق (عليه السلام ):
- در سفارش هايى به عنوان بصرى -: تو را به نه چيز سفارش مى كنم و اين ، سفارش من به همه كسانى است كه جوياى راهى به سوى خداوند متعال هستند، و از خداوند مى خواهم كه تو را در به كار بستن اين سفارش ها توفيق دهد.
سه تا از اين توصيه ها در تربيت نفس است ...
اما آنها كه در تربيت نفس است : از اين حذر كن كه آنچه را اشتها ندارى ، بخورى ؛ چرا كه اين كار، كودنى و نابخردى مى آورد. جز به گاه گرسنگى مخور، و چون خواستى بخورى ، حلال بخور و نام خدا را به زبان بياور.(423)
1322 - عيسى (عليه السلام ):
- در اندرزهايش -: اى زادگان اسرائيل ! مخوريد، تا آن هنگام كه گرسنه شويد. چون گرسنه شديد، بخوريد، ولى سير نخوريد؛ چرا كه اگر سير شويد، گردن هايتان ستبر مى شود، پهلوهايتان چاق مى گردد و پروردگارتان را از ياد مى بريد.(424)
ر. ك : ص 61 (آنچه انسان را از پزشك ، بى نياز مى كند).
5/8 - آغاز كردن با سبك ترين غذا
1323 - امام رضا (عليه السلام ):
غذاى خود را با سبك ترين غذايى كه بدنت را به اندازه عادتت و بر حسب اقامتگاه و فعاليت ها و زمانه ات تغذيه مى كند، آغاز كن .(425)
5/9 - خوردن غذاى گرم ، پيش از سرد شدن
1324 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گرمى (غذا)، بركت دارد.(426)
1325 - المحاسن :
- به نقل از مرازم -: امام صادق (عليه السلام ) براى ما غذايى گرم فرستاد و فرمود: ((پيش از آن كه سرد شود، بخوريد؛ چرا كه اين ، خوش تر است )).(427)
5/10 - برداشتن لقمه هاى كوچك و جويدن كامل غذا
1326 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- در بيان آداب غذا خوردن -: اما آداب آن ، كوچك كردن لقمه و جويدن كامل است .(428)
1327 - امام حسين (عليه السلام ):
درباره سفره ، دوازده نكته است و بر هر مسلمانى لازم است كه آنها را بداند. از آنها، چهار چيز، واجب ، چهار چيز مستحب ، و چهار چيز، جزو آداب است . اما آنچه از آداب است ، عبارت است از: خوردن از آنچه پيش خود تو است ؛ كوچك كردن لقمه ؛ خوب جويدن ؛ و كمتر نگريستن به چهره مردم .(429)
ر. ك : ص 61 (آنچه انسان را از پزشك ، بى نياز مى كند).
ر. ك : همين صفحه ، ح 1329.
5/11 - دست كشيدن از غذا پيش از سيرى
1328 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
زمانى بخور كه ميل به خوردن دارى و در حالى خوردن را واگذار كه هنوز اشتهايت هست .(430)

afsanah82
07-20-2011, 06:04 PM
1329 - امام على (عليه السلام ):
هر كس مى خواهد هيچ غذايى به او زيان نرساند، تنها هنگامى غذا بخورد كه گرسنه شده و معده او (از خوراك پيشين ،) پاك شده باشد. پس چون خواست بخورد، نام خدا را بر زبان آورد، خوب غذا را بجود و در حالى از غذا خوردن دست بكشد كه هنوز ميل به خوردن دارد و به آن ، احساس نياز مى كند.(431)
1330 - امام على (عليه السلام ):
- در سفارش به كميل بن زياد -: اى كميل ! مبادآخوراكى ، معده ات را سنگين كند. در آن ، جايى براى آب و جايى براى هوا واگذار و هنگامى كه هنوز ميل به خوردن دارى ، از غذا خوردن دست بكش ، كه اگر چنين كنى ، غذا را گوارا خواهى يافت ؛ چرا كه تن درستى ، از كم خوردن و كم آشاميدن است .(432)
1331 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كس غذاى افزون از اندازه بخورد، اين غذا او را سودى نمى رساند، و هر كس به اندازه (نه بيشتر و نه كمتر) بردارد، اين غذا او را تغذيه مى كند و سود مى رساند. آب نيز چنين است . روش پسنديده براى تو، آن است كه از هر يك از انواع غذا، در فصل ويژه آن ، بهره بگيرى .
در حالى كه هنوز مقدارى ميل دارى ، از غذا دست بكش ؛ چرا كه اين كارت به خواست خداوند، براى بدن سلامت آورتر، براى عقل ذكاوت بخش تر، و براى خود انسان مايه سبكى افزون تر است .(433)
ر. ك : ص 61 (آنچه انسان را از پزشك ، بى نياز مى كند).
ر. ك : و ص 396 ح 1322.
5/12 - دست كشيدن برچهره و دعا كردن پس از شستن دستان
1332 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چون پس از غذا خوردن ، دست خويش را شستى ، پيش از اين كه آن را با دستمال ، خشك كنى ، بر صورت و چشمانت نيز دست بكش و بگو:
((خداوندا! من از تو آراستگى و دوستى مسئلت دارم و از دشمنى و كينه ورزى ، به تو پناه مى جويم )).(434)
1333 - مكارم الاخلاق :
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، چون پس از غذا، شستن دست را به پايان مى برد، با باقى مانده آبى كه بر دستانش بود، بر صورت خويش ‍ دست مى كشيد و سپس مى گفت :
((ستايش ، خدايى را كه ما را راه نمود و خوردنى و نوشيدنى داد و به ما هر نعمت نيكويى عنايت كرد)).(435)
1334 - الكافى :
- به نقل از مفضل -: بر امام صادق (عليه السلام ) وارد شدم و نزد او از چشم درد، اظهار ناراحتى كردم . به من فرمود: ((آيا نكته اى تازه مى خواهى ؟)).
سپس به من فرمود: ((چون پس از غذا خوردن ، دست خويش را شستى ، بر ابروهايت دست بكش و سه بار بگو: ((سپاس ، خداوند نيكوكار زيباكردار بهره رسان فضيلت بخش را)).
من اين كار را انجام دادم و از آن پس ، چشمانم درد نگرفت . سپاس ، خداوند جهانيان راست .(436)
1335 - امام صادق (عليه السلام ):
دست كشيدن بر چهره پس از وضو. كنجدك (كك مك ) را از ميان مى برد و روزى را افزون مى كند.(437)
1336 - امام صادق (عليه السلام ):
چون پس از غذا دستانت را شستى ، با باقى مانده آب ، دستى بر چشمان خود بكش ؛ چرا كه مايه ايمنى از چشم درد است .(438)
1337 كشف الغمة :
- به نقل از جميل بن دراج -: نزد امام صادق (عليه السلام ) بودم ، بكر بن اعين ، در حالى كه چشم درد داشت ، واد شد. امام (عليه السلام ) به او گفت : ((انسان زيرك هم چشم درد مى كشد؟!)).
(كسى ) پرسيد: چه كند؟
فرمود: ((هنگامى كه چربى را از دستان خود شست ، دستى بر چشمانش ‍ بكشد)).
من اين كار را انجام دادم و چشم درد نديدم .(439)
5/13 - به پشت دراز كشيدن پس از غذا
1338 - امام صادق (عليه السلام ):
دراز كشيدن پس از غذا، بدن را چاق مى كند، غذا را هضم مى نمايد و درد را (از درون انسان ،) بيرون مى كشد.(440)
1339 - امام رضا (عليه السلام ):
هرگاه چيزى خوردى ، به پشت دراز بكش و پاى راست خود را روى پاى چپ بگذار.(441)
1340 - المحاسن :
- به نقل از احمد بن محمد بن ابى نصر، از راوى ديگر -: امام رضا (عليه السلام ) را ديدم كه چون غذا مى خورد، به پشت دراز مى كشد و پاى راست خود را روى پاى چپ مى انداخت .(442)
5/14 - پرهيز از زياده روى
قرآن
وكلوا واءشربوا ولاتسرفوا؛(443)
بخوريد و بياشاميد؛ ولى زياده روى نكنيد.
حديث
1341 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
يكى از انواع زياده روى ، اين است كه هر آنچه را دوست دارى ، بخورى .(444)
1342 - امام على (عليه السلام ):
- در پاسخ اين پرسش كه : ((آيا در قرآن ، همه دانش ها بجز دانش طب هست ؟)) -: زنهار! در قرآن ، آيه اى هست كه همه طب را يكجا در خود گرد آورده است : (بخوريد و بياشاميد؛ ولى زياده روى نكنيد).(445)
5/15 - پرهيز از دميدن در غذا
1343 - امام على (عليه السلام ):
- درباره آنچه پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نهى فرموده است -: از اين نهى كرده كه در غذايا نوشيدنى بدمند.(446)
1344 - امام على (عليه السلام ):
نبايد كسى بر محل سجده خود و نه در غذاى خود و نه در آنچه مى نوشد، بدمد.(447)
5/16 - پرهيز از خوردن با دست چپ
1345 - صحيح مسلم :
- به نقل از جابر بن عبدالله سلمى -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، از اين كه كسى با دست چپ چيزى بخورد، نهى فرمود.(448)
1346 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خوردن با دست چپ ، از نافرهيختگى است .(449)
1347 - الكافى :
- به نقل از سماعه ، در گفتگو با امام صادق (عليه السلام ) -: از ايشان درباره اين كه كسى با دست چپ بخورد يا بياشامد، پرسيدم .
فرمود: ((مبادا كسى با دست چپ بخورد يا بياشامد و يا با آن چيزى را بردارد)).(450)
1348 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس با دست چپ بخورد، شيطان نيز همراه با او مى خورد و هر كس با دست چپ بنوشد، شيطان نيز همراه با او مى نوشد.(451)
1349 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
با دست چپ نخوريد؛ چرا كه شيطان با دست چپ مى خورد.(452)
5/17 - پرهيز از خوردن پس از سيرى
1350 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- خطاب به امام على (عليه السلام ) -: از على ! چهار چيز، هدر مى رود: خوردن پس از سيرى ، افروختن چراغ در شب مهتابى ، كاشتن در شوره زار، و نيكى كردن به كسى كه شايسته آن نيست .(453)
1351 - امام صادق (عليه السلام ):
چهار چيز، هدر مى رود: بذر در شوره زار، چراغ در شب مهتابى ، خوردن پس از سيرى ، و نيكى به كسى كه شايسته آن نيست .(454)
1352 - امام صادق (عليه السلام ):
در سه چيز، ناخشنودى خداوند (عزوجل ) است : خفتن بدون بيدارى كشيدن (و احساس نياز به خواب )، خنديدن بدون شگفتى ، و خوردن پس ‍ از سيرى .(455)
ر. ك : ص 395 (خوردن غذا به هنگام گرسنگى و اشتها).
ر. ك : ص 386 (زيان هاى خوردن ، پس از سيرى ).
5/18 - پرهيز از خوردن غذاى داغ
1353 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
از غذاى داغ حذر كنيد؛ چرا كه بركت را از ميان مى برد، و بر شما باد غذاى سرد؛ چرا كه گوراتر و پر بركت تر است .(456)
1354 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
غذايتان را سرد كنيد تا در آن به شما بركت داده شود.(457)
1355 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
غذاى داغ را سرد كنيد؛ چرا كه غذاى داغ ، بى بركت است .(458)
1356 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
غذايتان را سرد كنيد؛ زيرا آن پر بركت تر است .(459)
1357 - شعب الايمان :
- به نقل از صهيب -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از خوردن غذاى داغ ، تا هنگامى كه داغى آن فرو نشيند، نهى فرمود.(460)
1358 - امام على (عليه السلام ):
(غذاى ) داغ را بگذاريد تا سرد شود؛ چرا كه نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) غذايى داغ آوردند و ايشان فرمود: ((آن را بگذاريد تا سرد شود. چنين نيست كه خداوند (عزوجل ) آتش را خوراكمان كرده باشد و نيز بركت ، در (غذاى ) سرد است )).(461)
1359 - امام صادق (عليه السلام ):
نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) غذايى داغ آوردند. فرمود: ((خداوند، آتش را خوراكمان نكرده است . كنارش بگذاريد تا سرد شود)). پس آن را واگذاشتند تا سرد شد.(462)
1360 - امام صادق (عليه السلام ):
براى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) غذايى بسيار داغ آوردند. فرمود: ((چنين نيست كه خداوند، آتش را خوراكمان كرده باشد. آن را در جايى بگذاريد تا سرد شود و (جوشش آن ،) آرام بگيرد؛ چرا كه غذاى داغ ، بركت ندارد و شيطان را در آن بهره اى است )).(463)
1361 - المحاسن :
- به نقل از عائذ بن حبيب -: نزد امام صادق (عليه السلام ) بوديم . برايمان تريدى آوردند. دستان خود را به سوى آن دراز كرديم و ديديم كه داغ است . در اين هنگام ، امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((ما از خوردن آتش ، نهى شده ايم . دست بداريد؛ چرا كه بركت در سرد شدن آن است )).(464)
ر. ك : ص 396 (خوردن غذاى گرم ، پيش از سرد شدن ).
5/19 - پرهيز از خوردن درحالت جنابت ، مگر با وضو
1362 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
پنج چيز، پيسى مى آورد: نوره كشيدن در روز جمعه و چهارشنبه ؛ وضو گرفتن و غسل كردن با آبى كه در آفتاب ، گرم شده است ؛ خودرن در حال جنابت ؛ نزديكى با زن در دوره قاعدگى اش ؛ و خوردن در حال سيرى .(465)
1363 - سنن النسائى :
- به نقل از عايشه -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، چون در حال جنابت قصد خفتن داشت ، وضو مى ساخت و چون قصد خوردن داشت ، دستان خويش مى شست .(466)
5/20 - پرهيز از خفتن ، بلافاصله پس از خوردن غذا
1364 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
غذايتان را با ياد خدا و نماز، ذوب (هضم ) كنيد و بر آن مخوابيد، كه دل هايتان سخت مى شود.(467)
توضيح
مستدرك الوسائل ، روايتى مرسل از كتاب التعريف نقل كرده كه در آن آمده است :
خفتن پس از غذا، غذا را هضم مى كند و خوشگوار مى سازد.(468)
اين روايت با روايت پيشين ، تعارضى ندارد؛ زيرا آن روايت مى گويد: خفتن پس از غذا، دل را سخت مى كند؛ اما اين روايت مى گويد: غذا را هضم مى كند، با اين توضيح كه امكان دارد چيزى ، هم زمينه سنگ دلى را فراهم آورد و هم هضم كننده غذا باشد.
افزون بر اين ، چنان كه به نظر مى رسد، مقصود از روايت اين جا، ((خفتن شبانه پس از غذا)) است ، به خلاف روايت مستدرك الوسائل كه ناظر به ((خواب نيم روزى )) است ، چنان كه در ص 401 ذيل عنوان ((به پشت دراز كشيدن پس از غذا)) گذشت .
به هر روى ، در سند هر دو روايت ، اشكال شده است ، هر چند كه ظاهرا روايت اين جا به صحت ، نزديك تر است .
ر. ك : ص 196 (بهداشت دهان و دندان / خلال كردن ).
ر. ك : ص 201 (شستشوى دهان و بينى ).
ر. ك : ص 202 (مسواك زدن ).
رهنمودهاى اسلام درباره خوردن
رعايت دستورهاى بهداشتى درخوردن و آشاميدن ، يكى از مهم ترين عوامل سلامت ، شادابى و طول عمر است . اگر مردم بدانند كه چه بايد بخورند، چه اندازه بخورند و چگونه بخورند و نيز دانسته خود را به كار ببندند، بى ترديد، بيشتر بيمارى ها از جامعه بشرى رخت برخواهد بست و انسان ها لذت و طراوت زندگى را خواهند چشيد.
نخستين نكته براى رعايت دستورهاى بهداشتى درباره خوردن ، توجه به اين حقيقت است كه در نظام آفرينش ، ((خوردن ))، ابزارى براى زندگى است ، نه آنكه زندگى ، ابزارى براى خوردن ؛ چنان كه در حكمتى منسوب به امام على (عليه السلام ) آمده است :
لا تطلب الحياة لتاءكل ، بل اطلب الاكل لتحيا؛(469)
زندگى را براى خوردن مخواه ؛ بلكه خوردن را براى زندگى بخواه .
بسيارى از مردم - اگر نگوييم بيشتر آنان - سلامت ، شادابى و زندگى خود را فداى شكم خود مى كنند. از اين رو، هيچ گاه به فكر اين نيستند كه چه بخورند، چگونه بخورند و چه اندازه بخورند. پس ، هر چه را مزه بهترى دارد، به هر اندازه كه ميل دارند و به هر شكلى كه پيش بيايد، مصرف مى كنند و بدين سان ، گرفتار انواع بيمارى ها مى شوند، چنان كه امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
من غرس فى نفسه محبة اءنواع الطعام ، اجتنى ثمار فنون الاسقام ؛(470)
هر كس در دل خود، درخت علاقه به انواع غذاها را بكارد، ميوه گونه هاى ناتن درستى را مى چيند.
رهنمودهاى اسلام در اين زمينه ، فوق العاده مهم و ارزشمندند و با در نظر گرفتن عصر صدور آنها، معجزه علمى پيشوايان دين ، محسوب مى شوند. در اين باره ، توجه به دو نكته ، داراى اهميت است :
1 - رهنمودهاى اسلام درباره خوردن ، تنها سلامت جسم را تضمين نمى كنند؛ بلكه تضمين كننده سلامت هم جسم و هم جان انسان هستند.
2 - از آن جا كه عقل و علم ، بر همه رازهاى آفرينش احاطه ندارند، چه بسا حكمت برخى از رهنمودهاى اسلام براى دانش امروز، مجهول باشد؛ ولى بى ترديد، اين ، به معناى بى دليل بودن آن رهنمودها نيست ، چنان كه فلسفه شمارى از احكام اسلام ، در گذشته مجهول بود و امروزه علم به راز آنها پى برده است .
و اينك ، اشاره اى كوتاه به آن رهنمودها:
يك - مهم ترين رهنمود
نخستين و مهم ترين رهنمود اسلام دربراه مواد غذايى مورد مصرف ، اين است كه ((حلال )) باشند، بدين معنا كه :
اولا: آنچه انسان مصرف مى كند، بايد از راه مشروع ، تهيه شده باشد. غذايى كه از راه نامشروع و تجاوز به حقوق ديگران تهيه گردد، هر چند ممكن است براى سلامت جسم ، ضرر نداشته باشد؛ اما بى ترديد برى سلامت روان ، زيانبار است .
ثانيا: غذاى انسان بايد از ((طيبات (آنچه پاك است ))) تهيه شده باشد. بر اساس اين رهنمود، انسان نبايد غذاهايى را كه طبع توده مردم ، از آن نفرت دارد، يا اسلام ، خوردن آن را ممنوع دانسته (مانند: گوشت مردار يا گوشت حيوانات حرام گوشت ) مصرف كند، هر چند كه تجاور به حقوق ديگران نباشد.
ثالثا: غذا براى كسى كه مصرف كننده است ، نبايد زيانبار باشد. توضيح ، اين كه : ممكن است غذايى ، براى يك نفر مفيد باشد؛ اما براى ديگرى ، به دليل آن كه بيمار است ، زيانبار باشد.
رابعا: غذا براى جان انسان و يا جامعه نبايد مفسده داشته باشد. توضيح ، اين كه : ممكن است غذايى حلال باشد و براى جسم هم زيانبار نباشد، ليكن چگونگى مصرف آن ، براى جان و يا جامعه مفسده داشته باشد (مانند: غذا خوردن در ظروف طلا و نقره ، يا غذا خوردن از سفره اى كه مشروبات الكلى در آن قرار دارد). خوردن اين گونه غذاها نيز در اسلام ، ممنوع شناخته شده است .
دو - دو وعده غذا خوردن در شبانه روز
در روايات اسلامى ، براى تداوم سلامت و شادابى انسان ، خوردن دو وعده غذا در صبح و شام ، توصيه شده است . اهل بهشت نيز كه در دار الاسلام ، جاويد هستند، در همين دو وعده ، غذا مى خورند: ولهم رزقهم فيها بكرة وعشيا؛(471) و در بهشت ، هر صبح و شام ، روزى آنان آماده است .
سه - توصيه به كم خورى
پيشوايان دين ، ضمن تاءكيد بر كم خورى ، منافع فراوانى براى آن ذكر كرده اند؛ مانند: تداوم سلامت بدن ، صفاى انديشه ، نورانيت دل ، رهايى از دام شيطان ، بهره گيرى از ملكوت هستى ، نزديكى به خداوند متعال و استفاده بهتر از عبادت پروردگار.
چهار - خطر پرخورى
بر عكس ، پرخورى ، از منظر احاديث ، به شدت نكوهيده است . پرخورى ، از سلامت مى كاهد، و شهوت را مى افزايد، بدن را بدبو مى كند و زمينه را براى انواع بيمارى هاى جسمى و روحى ، فراهم مى سازد. پرخورى ، جوهر نفس را تباه مى كند، به نيروى تقوا (پرهيزگارى ) و ورع (خويشتن دارى ) ضربه مى زند، حجاب تيزهوشى است ، و دل را سخت و تاريك مى سازد.
شخص پرخور، خواب هاى آشفته مى بيند و هنگام عبادت ، احساس ‍ كسالت مى نمايد. از اين رو، عبادتش اندك است و از بساط قرب حضرت حق ، دور،
و سرانجام ، سيرى در دنيا، موجب گرسنگى در آخرت خواهد شد.
پنج - مقدار خوراك مفيد
براى پيشگيرى از زيان هاى پرخورى و بهره گيرى از منافع كم خورى ، پيشوايان اسلام توصيه كرده اند كه انسان ، پيش از آن هنگام كه اشتها دارد، چيزى نخورد و قبل از آن كه اشتهايش كاملا از بين رفته ، از خوردن ، دست بكشد: كل واءنت تشتهى ، واءمسك واءنت تشتهى .(472)
شش - برترين خوراكى و بهترين سفره
از منظر روايات اسلامى ، برترين غذاها، غذايى است كه داراى چند ويژگى باشد:
اول ، آن كه : از دست رنج خود فرد، تهيه شده باشد؛
دوم ، آن كه : خانواده او آن را دوست داشته باشند؛
سوم ، اين كه : بوى آن ، موجب آزار ديگران نباشد.
بهترين سفره ها نيز پاكيزه ترين ، حلال ترين و ساده ترين آنهاست ؛ سفره اى كه انواع غذاهاى رنگارنگ و گران قيمت - كه اهل بيت (عليهم السلام ) از مصرف آنها به خدا پناه مى بردند - بر آن چيده نشده باشد.
هفت - آداب سفره
آدابى كه پيشوايان اسلام براى حضور بر سر سفره غذا توصيه كرده اند، عبارتند از: بودن سبزيجات در سفره ، شستن دست ها و خشك نكردن آنها با حوله ، در آوردن كفش ها، نشستن بر سر سفره با فروتنى ، گرامى داشتن نان ، سهيم كرن ناظر (اعم از انسان و حيوان ) در غذا و آخرين ادب ، صدقه دادن از آن غذا و يا همانند آن .
هشت - آداب غذا خوردن
آداب غذا خوردن ، به چند بخش ، تقسيم مى شود:
بخش اول : مواردى كه بايد هنگام خوردن غذا رعايت شوند و آنها عبارت اند از:
الف - تدبر در اين كه انواع خوراكى هاى مورد نياز انسان ، چگونه در نظام آفرينش پديد آمده اند؟ و چه عواملى دست به دست هم داده اند تا آنچه در سفر نهاده شده ، آماده گردد كه اكنون مى توان با ميل و اشتها از آن استفاده نمود.
ب - آغاز كردن خوردن با نام و ياد آفريدگار مهربان كه انواع غذاهاى مفيد را براى تاءمين نيازهاى انسان ، در نظام آفرينش قرار داد. نيز تكرار نام خدا به هنگام خوردن هر نوع غذا، و تكرار آن هرگاه كه در ميان غذا خوردن ، سخن گفته شود، و همچنين شكرگزارى فراوان در هنگام خوردن .
ج - آغاز كردن غذا با نمك ،(473) البته در صورتى كه خوردن نمك براى انسان ضرر نداشته باشد.
د - آغاز كردن از سبك ترين غذاها.
ه‍- نخوردن غذاى داغ و خوردن غذاى نيم گرم ، پيش از آن كه سرد شود.
و - خوردن با دست راست .
ز - كوچك گرفتن لقمه .
ح - خوب جويدن غذا.
ط - طولانى كردن نشستن بر سر سفره .
ى - گرامى داشتن نان و نگذاشتن آب زير ظرف غذا.
ك - استفاده كردن از آنچه از سفره مى ريزد. اين ، براى وقتى است كه غذا در منزل ميل مى شود، آن هم در صورتى كه آلوده نشده باشد؛ ولى اگر كسى در صحرا غذا ميل نمود، بهتر است كه آنچه را از سفره مى ريزد. براى حيوانات بگذارد.
ل - دست كشيدن از خوردن غذا، پيش از سير شدن كامل و در حالى كه قدرى از اشتها باقى است .
بخش دوم : امورى كه هنگام غذا خوردن ، ترك آنها شايسته است ، و آنها عبارت اند از:
الف - زياده روى در كيفيت و كميت خوراك .
ب - نكوهش غذايى كه نسبت به آن بى ميل است .
ج - دميدن در غذا.
د - خوردن با دست چپ .
ه‍- خوردن با يك انگشت يا دو انگشت .
و - بلند آروغ زدن .
ز - پاك كردن زياد استخوان ها.
ح - آب خوردن در ميان غذا.
ط‍- آب خوردن ، پس از خوردن گوشت .
ى - خوردن ، در حال سيرى .
بخش سوم : حالاتى كه غذا خوردن در آنها نكوهيده است .
در اسلام ، به طور كلى ، ميل كردن غذا در حالات غير بهداشتى ، يا به شيوه غير اخلاقى (مانند: غذا خوردن به شيوه متكبران ) و يا به گونه اى كه عرف جامعه بر نمى تابد، نكوهيده است و آنچه در روايات اين بخش آمده (مانند: نهى از غذا خوردن در حال : ((تكيه زده ))، ((خوابيده بر شكم ))، ((دراز كشيده ))، ((ايستاده ))، و در حال ((راه رفتن )) و يا ((جنابت ))، در صورتى است كه با يكى از اين عناوين ، منطبق گردد.
بخش چهارم : توصيه به هم غذاشدن با ديگران .
در روايات اسلامى غذا خوردن به تنهايى ، مذموم شناخته شده و توصيه شده كه انسان هر قدر مى تواند، ديگران را در غذاى خود سهيم نمايد. نيز غذا خوردن با خانواده ، خدمت گزاران و يتيمان ، مورد تاءكيد قرار گرفته است .
آدابى كه رعايت آنها به هنگام غذا خوردن با ديگران ، ضرورى است ، عبارت اند از:
الف - خوردن از قسمت جلوى خود.
ب - خوردن از اطراف ظرف و نه از وسط آن ، در جايى كه غذا براى همگان آماده شده است .
ج - نگاه نكردن به لقمه ديگران .
د - رعايت حقوق ديگران در آنچه بر سر سفره است .
ه‍- آغاز شدن غذا خوردن به وسيله صاحب سفره يا بهترين شخص حاضر بر سر سفره .
و - ادامه دادن صاحب سفره به خوردن ، تا سير شدن همه كسانى كه بر سر سفره نشسته اند.
ز - بلند شدن از سر سفره ، قبل از برچيدن آن .
نه - آداب پايان غذا و برچيدن سفره
پايان غذا خوردن همانند آغاز آن ، آدابى دارد كه رعايت آنها براى سلامت جسم و جان ، سودمند است . اين آداب را به آداب عرفانى ، اجتماعى و بهداشتى مى توان تقسيم كرد:
الف - آداب عرفانى ، عبارت اند از: سپاس گزارى از ولى نعمت حقيقى (كه خداوند متعال است ) و دعا كردن براى بركت يافتن روزى .
ب - آداب اجتماعى ، عبارت اند از: يادآورى گرسنگان و مسئوليتى كه افراد سير در برابر آنان دارند، و اقدام جهت كاستن فقر و گرسنگى از جامعه در حد توان .
ج - آداب بهداشتى ، عبارت اند از: شستن دست ها، خلال كردن و مسواك زدن دندان ها، تميز كردن آنچه زير سفره ريخته است ، مقدارى استراحت بر پشت ، و نخوابيدن بلافاصله پس از خوردن غذا.
ده - آداب خوردن گوشت و ميوه
خوردن گوشت و ميوه از منظر روايات اسلامى ، آداب ويژه اى دارد كه اجمالا به آنها اشاره مى كنيم :
يكم : آداب خوردن گوشت
الف - انتخاب گوشت جلوى بدن ، بويژه سردست .
ب - شستن گوشت ، قبل از پختن .
ج - تكه تكه كردن گوشت به وسيله دندان به هنگام خوردن و تكه نكردن آن با چاقو.
د - نخوردن گوشت خشكيده نمك سود.
ه‍- نخوردن گوشت خام .
و - خوردن گوشت ، سه روز يك بار، يا هفته اى يك بار، و ترك نكردن آن براى حداكثر چهل روز، و پرهيز از خوردن آن در هر روز.
ز - پرهيز از پاك كردن كامل استخوان و خوردن مغز قلم .
دوم : آداب خوردن ميوه
الف - شستن ميوه با آب .
ب - ياد خدا به هنگام خوردن آن .
ج - خواندن دعاى ويژه به هنگام ديدن ميوه نوبر.
د - خوردن ميوه در آغاز فصل آن ، و نخوردن آن در اواخر فصلش .
ه‍- خوردن ميوه با پوست آن .
آنچه ملاحظه شد، خلاصه اى از رهنمودهاى ارزشمندى است كه در احاديث اسلامى درباره خوردن براى تاءمين سلامت جسم و جان ، آمده است . گفتنى است در اين دانش نامه ، تنها احاديثى را آورده ايم كه ارتباط نزديك ترى با بهداشت جسم دارند. كسانى كه مايل هستند با همه رواياتى كه درباره آداب خوردن وارد شده است ، آشنا شوند. مى توانند به موسوعة ميزان الحكمة (474) (جلد اول ، كلمه ((اءكل ))) مراجعه نمايند.

afsanah82
07-20-2011, 06:05 PM
فصل ششم : آداب خوردن گوشت
6/1 - انتخاب سردست يا قسمت هاى جلو
1365 - امام على (عليه السلام ):
دوست داشتنى ترين عضو گوسفند براى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) سردست بود.(475)
1366 - امام باقر (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، سردست را خوش ‍ مى داشت .(476)
1367 - مسند ابن حنبل :
- به نقل از يحيى بن ابى اسحاق ، از مردى از بنى غفار -: فلان كس برايم نقل كرد كه براى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، غذايى از نان و گوشت آوردند. فرمود: ((سردست آن را به من بده )). سردست ، به ايشان داده شد و ايشان آن را خورد.
يحيى مى گويد: از اين خبر فقط به همين صورت ، آگاهى دارم .(477)
1368 - امام صادق (عليه السلام ):
آن زن يهودى ، پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را با زهرى كه در سردست نهاده بود، مسموم كرد. پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، دست و شانه را دوست داشت و بن ران را به دليل نزديك بودنش به پيشابگاه ، دوست نداشت .(478)
1369 - دعائم الاسلام :
درباره پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آورده اند كه گوشت ، دوست داشت و مى فرمود: ((ما قرشى ها، گوشتى هستيم ))؛ اما از گوشت ها، دست ، خوشايند او بود.
يك بار، گوسفندى (ذبح شده ) به ايشان اهدا شد. ايشان ، آهنگ برداشتن سردست كرد؛ اما سردست ، ايشان را چنين بانگ داد كه : من زهر آگين هستم .
ايشان فرموده است : ((جز مؤ من ، گوشت شتر نمى خورد)).(479)
1370 - امام رضا (عليه السلام ):
- خطاب به غلام خود -: در (خريدن ) گوشت براى ما، قسمت هاى جلو (ى لاشه ) را بخر و قسمت هاى عقب را نخر؛ زيرا بخش هاى جلو به چراگاه ، نزديك تر و از آفت ، دورترند.(480)
6/2 - شستن گوشت پيش از پختن آن
1371 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
برادر عيسى ، از شهرى گذر كرد و ديد كه مردمش رنگ چهره هايشان زرد و چشم هايشان كبود است . آنان از بيمارى هايى كه داشتند، نزد وى اظهار ناراحتى كردند.
گفت : ((درمانتان همراهتان است . شما هنگامى كه گوشت مى خوريد، آن را ناشسته مى پزيد، در حالى كه هيچ چيزى بدون نوعى جنابت ، از دنيا نمى رود)).
از آن پس ، گوشت هاى مصرفى خود را شستند و در نتيجه بيمارى هايشان از ميان رفت .(481)
6/3 - گرفتن گوشت با نوك دندان ها
1372 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گوشت را كاملا با نوك دندان ها بدريد؛ چرا كه اين ، گواراتر خوش مزه تر است .(482)
1373 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گوشت را به دهان ، نزديك كن ؛ چرا كه اين ، گواراتر و خوش مزه تر است .(483)
1374 - سنن اءبى داوود:
- به نقل از صفوان بن اميه -: همراه با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) (غذايى ) مى خورم . من با دستم پاره هاى گوشت را از استخوان ، جدا مى كردم . فرمود: ((استخوان را به دهان نزديك كن ؛ چرا كه اين ، گواراتر و خوش مزه تر است )).(484)
1375 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گوشت را با چاقو نبريد؛ چرا كه اين كار، كار عجم هاست . آن را به نرمى بدريد؛ چرا كه گواراتر و خوش مزه تر است .(485)
1376 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر گاه كسى از شما بخواهد گوشت بخورد، آن را با چاقو نبرد؛ بلكه با دست بگيرد و با دندان بدرد و جدا كند؛ چرا كه اين ، گواراتر و خوش مزه تر است .(486)
6/4 - پرهيز از خوردن گوشت خشكيده نمكسود
1377 - امام صادق (عليه السلام ):
چهار چيز، (انسان را) پيش از فرا رسيدن هنگام پيرى ، پير مى كند: خوردن گوشت خشك شده ، نشستن بر جاى مرطوب ، بالا رفتن از پلكان ، و آميزش ‍ با پيرزنان .(487)
1378 - امام صادق (عليه السلام ):
سه چيز، بدن را فرسوده مى كند و شايد هم بكشد: خوردن گوشت خشكيده فاسد، حمام رفتن با شكم پر، و همبسترى با پيرزنان .(488)
1379 - امام صادق (عليه السلام ):
سه نوع از خوردنى ها، موجب لاغرى است : گوشت خشك شده ، پنير، و شكوفه خرما.(489)
1380 - امام صادق (عليه السلام ):
دو چيز است كه از هر جهت ، زيان دارد و براى هيچ چيز، فايده اى ندارد...: گوشت خشك شده و پنير.(490)
1381 - امام هادى (عليه السلام ):
گوشت خشكيده نمك سود، بد چيزى است ؛ زيرا در معده شل مى شود، هر بيمارى اى را تحريك مى كند و براى هيچ چيزى سودمند نيست ؛ بلكه زيان هم دارد.(491)
1382 - الكافى :
- به نقل از محمد بن عيسى ، از امام هادى (عليه السلام ) -: هيچ خوراكى را سنگين تر و بيمارى آورتر از گوشت خشك شده نخورده ام .(492)
ر. ك : ص 68 ح 107.
6/5 - نهى از خوردن گوشت خام
1383 - امام باقر (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، از اين كه گوشت ، خام خورده شود، نهى كرد و فرمود: ((تنها درندگان ، چنين گوشتى مى خورند. (گوشت را) هنگامى بخوريد كه آفتاب يا آتش ، آن را ديگرگون ساخته باشد)).(493)
1384 - الكافى :
- به نقل از هشام بن سالم -: از امام صادق (عليه السلام ) درباره خوردن گوشت خام پرسيدم : فرمود: ((اين ، خوراك درندگان است )).(494)
1385 - امام رضا (عليه السلام ):
خوردن گوشت خام ، در شكم ، كرم پديد مى آورد.(495)
6/6 - پرهيز از اعتياد به خوردن گوشت
1386 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس چهل روز گوشت بخورد، سنگ دل مى شود.(496)
1387 - امام على (عليه السلام ):
شكم هايتان را گورستان جانوران نكنيد.(497)
1388 - امام صادق (عليه السلام ):
امام على (عليه السلام ) عادت به خوردن گوشت را بد مى شمرد و مى فرمود: ((آن را اعتيادى همچون اعتياد به شراب است )).(498)
1389 - ربيع الابرار:
در حديث است كه : ((هر كس چهل روز پيوسته گوشت بخورد، سنگ دل مى شود و هر كس چهل روز، آن را واگذار، بدخوى مى گردد)).(499)
6/7 - نوبت هاى خوردن گوشت
1390 - امام صادق (عليه السلام ):
در هر هفته ، يك بار گوشت بخوريد و خود و فرزندانتان را بدان عادت ندهيد؛ زيرا موجب اعتيادى همچون اعتياد به شراب مى گردد. نيز آنان را بيش از چهل روز، از آن محرم مداريد؛ چرا كه آنان را بدخوى مى كند.(500)
1391 - المحاسن :
- به نقل از ادريس بن عبدالله -: نزد امام صادق (عليه السلام ) بودم . از گوشت ، سخن به ميان آورد و فرمود: (((غذا را) يك روز با گوشت بخور يك روز با شير، و يك روز با چيزى ديگر)).(501)
تكمله
شهيد در الدروس گفته است :
مكروه بودن اعتياد به خوردن گوشت ، روايت شده است و نيز اين كه اعتيادى همچون اعتياد به شراب مى آورد. همچنين مكروه بودن نخوردن گوشت به مدت چهل روز و اين كه در هر سه روز يك بار خوردن آن ، مستحب است ، روايت شد است . البته اگر به دليل بيمارى يا به سبب روزه داشتن ، دو هفته پيوسته گوشت بخورد، اشكالى ندارد. دو بار خوردن گوشت در يك روز هم مكروه است .(502)
6/8 - وانگذاردن گوشت به مدت چهل روز
1392 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس چهل روز گوشت نخورد، بدخورى مى شود. گوشت بخوريد؛ چرا كه بر شنوايى مى افزايد.(503)
1393 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد گوشت ؛ چرا كه گوشت مى روياند. هر كس گوشت را چهل روز واگذارد، بدخوى مى شود.(504)
1394 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد گوشت ؛ چرا كه گوشت ، گوشت مى روياند. هر كس بر او چهل صبح بگذرد و گوشت نخورد، بدخوى مى شود. هر كس بدخوى شد، به او گوشت بخورانيد. هر كس چربى بخورد، آن چربى به اندازه خود براى او بيمارى فرود مى آورد.(505)
1395 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد گوشت ؛ چرا كه هر كس گوشت را چهل روز واگذارد، بدخوى مى شود و هر كس بدخوى شود، خويش را مى آزارد. هر كس خويش را مى آزارد، در گوش وى اذان بگوييد.(506)
1396 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس بر او چهل روز بگذرد و گوشت نخورد، بايد به اميد خداوند (عزوجل ) وام بگيرد و گوشت (بخرد و) بخورد.(507)
1397 - امام على (عليه السلام ):
گوشت بخوريد؛ چرا كه گوشت ، از گوشت است و گوشت ، گوشت مى روياند. هر كس چهل روز گوشت نخورد، بدخوى مى شود. و اگر گسى از شما (خواه از انسان ها و خواه از چارپايان ) بدخوى شد، در گوشش اذانى كامل بگوييد.(508)
1398 - امام صادق (عليه السلام ):
هر چيز را دل دادگى اى است و دل دادگى مرد، گوشت است . پس ، هر كه چهل روز آن را واگذارد، بدخوى مى شود. و هر كس بدخوى شد، در گوش ‍ راستش اذان بگوييد.(509)
1399 - امام صادق (عليه السلام ):
گوشت ، گوشت مى روياند. هر كس گوشت را چهل روز واگذارد، بدخوى مى شود. و هر كس بدخوى شد، در گوشش اذان بگوييد.(510)
1400 - امام صادق (عليه السلام ):
گوشت ، از گوشت است . هر كس آن را چهل روز وا گذارد بدخوى مى شود. آن را بخوريد؛ چرا كه بر شنوايى و بينايى مى افزايد.(511)
1401 - امام صادق (عليه السلام ):
گوشت ، گوشت مى روياند و عقل را افزون مى سازد. هر كس آن را چند روز واگذارد، عقلش تباه مى شود.(512)
1402 - الكافى :
- به نقل از حسين بن خالد -: به ابو الحسن (امام رضا (عليه السلام )) گفتم : مردم مى گويند كه هر كس سه روز گوشت نخورد، بدخوى مى شود.
فرمود: ((دروغ گفته اند؛ اما هر كس چهل روز گوشت نخورد، خوى و بدن او ديگرگون مى شود؛ چرا كه نطفه در مدت چهل روز (از حالتى به حالت ديگر) تغيير مى يابد))(513).(514)
6/9 - تميز نكردن كامل استخوان و نخوردن مغز استخوان
1403 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بدان امت من ، كسانى هستند كه مغز استخوان را مى خورند.(515)
1404 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
نرمه سر استخوان هاى پرندگان را مخوريد؛ چرا كه سل مى آورد.(516)
1405 - الكافى :
- به نقل از هيثم -: ابوحمزه براى ما - كه گروهى بوديم - غذايى آماده ساخت چون حضور يافتيم ، ديد كه مردى استخوانى را كاملا تميز مى كند. بر سر او بانگ زد و گفت : مكن ! من از امام سجاد (عليه السلام ) شنيدم كه مى گويد: ((استخوان ها را كاملا تميز نكنيد؛ زيرا جنيان را هم در آنها بهره اى است و اگر چنين كنيد، چيزى از خانه مى رود كه از اين (بهره شما از تميز كردن استخوان ،) بهتر است )).(517)
1406 - المحاسن :
به نقل از محمد بن مسلم ، در گفتگو با امام باقر (عليه السلام ) -: از ايشان پرسيدم كه : آيا استخوان را كاملا تميز كنم ؟ فرمود: ((آرى )).(518)
توضيح
اين پاسخ ، (تنها) بر جايز بودن تميز كردن كامل استخوان دلالت مى كند. بنابراين ، با مكروه بودنى كه روايت هاى پيشين بر آن دلالت مى كردند، منافاتى ندارد.
ر. ك : ص 607 (گوشت ).
فصل هفتم : آداب خوردن ميوه
7/1 - شستن ميوه با آب
1407 - الكافى :
- به نقل از فرات بن احنف ، از امام صادق (عليه السلام ) -: ((هر ميوه اى را زهرى است . پس اگر ميوه آورديد، آبى به آن بزنيد)) - يا ((آن را در آب فرو ببريد)) - يعنى بشوييد.(519)
7/2 - بردن نام خدا به هنگام خوردن
1408 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس ميوه بخورد و اين خوردن را با نام خدا آغاز كند، ميوه به او زيانى نمى رساند.(520)
7/3 - دعا كردن به هنگام ديدن ميوه نوبر
1409 - تاريخ بغداد:
- به نقل از عايشه -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) چون ميوه اى نوبر مى آوردند، آن را روى دهانش مى نهاد و سپس روى چشمانش ‍ مى گذاشت و مى گفت : ((خداوندا! چنان كه آغاز اين را به ما خوراندى ، پايانش را هم به ما بخوران )).(521)
1410 - امام على (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، چون ميوه اى نو مى ديد، آن را مى بوسيد و بر روى چشمان و دهانش مى نهاد و سپس مى گفت : ((خداوندا! چنان كه آغاز اين را در عافيت به ما نشان دادى ، پايان آن را نيز در عافيت به ما بنمايان )).(522)
7/4 - خوردن هر ميوه در آغاز فصلش و پرهيز از آن در پايان آن فصل
1411 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد ميوه در هنگام روى كردنش ؛ چرا كه در اين هنگام ، مايه : سلامت تن و از ميان رفتن اندوه است . نيز آن را در هنگام پشت كردن واگذاريد؛ كه در اين هنگام ، دردى براى تن است .(523)
1412 - الدعوات :
روايت شده است كه : ((... ميوه را در ايام دولتش بخور؛ و برترين ميوه ها، انار و ترنج است )).(524)
7/5 - جدا نكردن پوست ميوه
1413 - الكافى :
از ابن القداح درباره امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه ايشان ، پوست كندن ميوه را دوست نداشت .(525)
7/6 - پرهيز از خوردن چند ميوه با هم
1414 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس تنها يك نوع ميوه را بخورد، آن ميوه به او زيان نمى رساند.(526)
1415 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
ميوه ها را جدا جدا بخوريد تا زيان نرساند.(527)
1416 - مستدرك الوسائل :
- به نقل از كتاب التعريف -: روايت شده است كه هيچ دو ميوه اى را نبايد با هم خورد، مگر انگور و انار را؛ زيرا روايت شده است كه اشكال ندارد دانه هاى انكور و انار، در كنار هم قرار داده شوند.(528)
1417 - دعائم الاسلام :
از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده كه ايشان از جاى دادن دو خرما در كنار هم در دهان و يا دو ميوه ديگر نهى فرمود.
امام صادق (عليه السلام ) فرموده است : ((البته اين ، در صورتى است كه شخص با ديگر مردم و بر سفره اى مشترك باشد اما اگر كسى به تنهايى مى خورد، هرگونه كه دوست دارد، بخورد)).(529)
1418 - علل الشرائع :
- به نقل از على بن جعفر، در گفتگو با برادرش امام كاظم (عليه السلام ) -: از ايشان درباره با هم خوردن انجير و خرما و ديگر ميوه ها پرسيدم .
فرمود: ((پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، از همراه كردن (دو ميوه ) نهى فرموده است . پس اگر تنها بودى ، هر گونه كه دوست دارى ، بخور؛ اما اگر در جمع شمارى از مسلمانان بودى ، ميوه ها را با هم نخور)).(530)
1419 - المحاسن :
- به نقل از محمد بن مثنى يا كسى ديگر، در حديثى كه سند آن را به معصوم رسانده است -: اگر همراه كسى بودى و خواستى چند ميوه را با هم بخورى ، او را به اين خواست آگاه كن .(531)
بيان
ظاهر سه حديث اخير، نشان مى دهد كه نهى از خوردن دو ميوه با هم ، يك ادب اجتماعى است ، نه يك توصيه طبى ، و مراعات اين ادب ، هنگامى لازم است كه دو نفر بخواهند با همديگر ميوه بخورند و ميوه به اندازه كافى وجود نداشته باشد.(532)
بديهى است كه اگر ديگرى در آن ميوه شريك باشد، مراعات حق او، يك ادب وجوبى و اگر شريك نباشد، ادبى استحبابى است .
بنابراين به نظر مى رسد كه حمل سه حديث اول بر همين معنا، اولى است ، هر چند كه با ظاهر آنها (نهى از خوردن دو نوع ميوه با هم ) مخالف است ؛ چرا كه سند معتبرى ندارد، مگر اين كه با آزمايش علمى مشخص شود كه خوردن دو نوع ميوه با هم ، زيان آور است .
فصل هشتم : آداب آشاميدن
8/1 - آنچه در آشاميدن ، بايسته است
الف - آشاميدن به سه نفس
1420 - سنن اءبى داوود:
- به نقل از انس -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) چون آشاميد، (در ميان آن ،) سه نفس مى كشيد و مى فرمود: ((اين ، گواراتر، خوش تر و پاكيزه تر است )).(533)
1421 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر كسى آب بخورد و (در ميان آن ،) سه نفس بكشد، (از بيمارى ناشى از يكجا سر كشيدن ) در امان است .(534)
ب - ايستاده آب آشاميدن ، و نشسته آشاميدن در شب
1422 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- خطاب به امام على (عليه السلام ) -: اى على ! ايستاده آب بخور كه براى تو مايه قدرت افزون تر و سلامت بيشتر است .(535)
1423 - امام صادق (عليه السلام ):
ايستادن آشاميدن آب در روز، مايه قدرت افزون تر و تن درستى بيشتر است .(536)
1424 - امام صادق (عليه السلام ):
ايستاده آشاميدن آب در روز، موجب عرق كردن بيشتر و توان افزون تر بدن است .(537)
1425 - امام باقر (عليه السلام ):
ايستاده آشاميدن ، براى تو مايه قدرت افزون تر و سلامت بيشتر است .(538)
1426 - امام صادق (عليه السلام ):
ايساده آشاميدن آب در روز، غذا را گوارا مى سازد و ايستاده آشاميدن آب در شب ، زرداب مى آورد.(539)
1427 - امام على (عليه السلام ):
از اين حذر كنيد كه در حالت ايستاده بر روى پاهايتان ، آب بنوشيد؛ زيرا اين كار، دردى بى درمان مى آورد، مگر اين كه خداوند (عزوجل ) خود، عافيت دهد(540).(541)
1428 - امام باقر (عليه السلام ) يا امام صادق (عليه السلام ):
در حالت ايستاده ، آب مياشام ، و در آب بركه ، پيشاب مكن ، و بر گرد قبر، مچرخ ، و در خانه اى تنها ممان ، و با يك لنگه پاى افزار، راه مرو؛ چرا كه چون بنده اى در يكى از اين حالت ها باشد، شيطان بسيار زود به سوى او مى شتابد.(542)
ج - آشاميدن آب نيم گرم
1429 - امام صادق (عليه السلام ):
دو چيز مناسب است كه به هيچ درون نادرستى در نمى آيند، مگر اين كه آن را به درستى مى آورند، و دو چيز نامناسب است كه به هيچ درون سالمى در نمى آيند، مگر اين كه آن را نادرست (وناسالم ) مى كنند. آن دو چيز مناسب ، عبارت اند از: انار و آب نيم گرم (ولرم )؛ و آن دو چيز نامناسب ، عبارت اند از: پنير و گوشت خشك شده .(543)
1430 - مكارم الاخلاق :
ايشان فرمود: ((آب جوشيده (544) سودمند است و هيچ ضررى ندارد)).(545)
8/2 - آنچه در آشاميدن نابايسته است
الف - دميدن
1431 - مكارم الاخلاق :
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به گاه آشاميدن ، در ظرف نمى دميد و چون مى خواست نفس بكشد، ظرف را از دهان خود دور مى كرد تا نفس بكشد.(546)
1432 - سنن اءبى داوود:
- به نقل از ابن عباس -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، از اين كه كسى بازدهم خويش را به ظرف برگرداند يا در آن بدمد، نهى فرمود.(547)
1433 - سنن الترمذى :
- به نقل از ابو سعيد خدرى -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از دميدن در آشاميدنى ، نهى كرد.
مردى گفت : خاشاكى در آب مى بينم .
فرمود: ((آن را بريز)).(548)
1434 - الطبقات الكبرى :
- به نقل از قاسم بن مسلم (وابسته على بن ابى طالب (عليه السلام ))، از پدرش -: على (عليه السلام ) آبى خواست . براى وى كاسه آبى آوردم و در آن دميدم . آب را به من برگرداند و از نوشيدن آن خودارى ورزيد و فرمود: ((تو خود، آن را بنوش )).(549)
ب - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
1435 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر كسى از شما خواست آب بخورد، جرعه جرعه بنوشد و يكسره سر نكشد؛ چرا كه درد جگر، از سر كشيدن يكباره بر مى خيزد.(550)
1436 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
آب را بمكيد و آن را يكجا سر نكشيد؛ چرا كه درد جگر، از آن مى خيزد.(551)
1437 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر آب خواستيد، آن را جرعه جرعه بنوشيد و يكجا سر نكشيد.(552)
1438 - امام صادق (عليه السلام ):
- به نقل از پدرانش (عليهم السلام ) -: على (عليه السلام ) از اين كه همه آب ، به يك جرعه نوشيده شود، نهى كرد و فرمود: ((سه يا دو (جرعه باشد))).(553)
ج - آشاميدن آب بسيار داغ
1439 - دعائم الاسلام :
از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده كه از آشاميدن ((حميم )) (يعنى آبى كه به غايت ، داغ است )، نهى فرمود.(554)
د - آشاميدن آب در لابه لاى غذا خوردن
1440 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كس مى خواهد معده اش او را آزار ندهد، بر روى غذا آب نخورد تا هنگامى كه غذا خوردن را به پايان مى برد. هر كس چنين كند، بدنش به رطوبت مى گرايد، معده اش ضعيف مى شود و رگ هايش نيروى غذا را به خود نمى گيرند؛ زيرا اگر پشت سر هم روى غذا آب ريخته شود، آن غذا در معده نارس و بدگوارش مى گردد.(555)
ه‍- آشاميدن آب بر روى گوشت
1441 - امام على (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) چون گوشت مى خورد، در آشاميدن آب ، شتاب نمى ورزيد. يكى از ياران كه از اهل بيت پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود، از ايشان پرسيد: اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! چه قدر كم بر روى گوشت ، آب مى آشامى !
فرمود: ((هيچ كس نيست كه اين گوشت چرب را بخورد و تا پايان غذا از آشاميدن آب ، خوددارى ورزد، مگر اين كه غذا را گوارا مى يابد)).(556 )
و - آشاميدن آب بر روى چربى
1442 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
آشاميدن در پى چربى ، بيمارى اى در شكم است .(557)
1443 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
آشاميدن آب در پى چربى ، بيمارى را برمى انگيزاند.(558)
1444 - المحاسن :
- به نقل از نوفلى -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) چون چربى مى خورد، از نوشيدن آب مى كاست .
گفتند: اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! كمتر آب مى نوشى ؟!
فرمود: ((اين كار، غذايم را گواراتر مى سازد)).(559)
ز - آشاميدن آب از مجاور دسته ظرف يا لبه شكسته آن
1445 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مباد كسى از شما از كنار دسته ظرف ، آب بخورد؛ چرا كه آن جا جاى گرد آمدن آلودگى است .(560)
1446 - سنن اءبى داوود:
- به نقل از ابو سعيد خدرى -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، از اين كه از لبه شكسته كاسه آب ، آشاميده و يا در نوشيدنى ، دميده شود، نهى فرمود.(561)
1447 - امام على (عليه السلام ):
از لبه شكسته ظروف و از كنار دسته آن ، آب نخوريد؛ چرا كه شيطان بر دسته و لبه شكسته مى نشيند.(562)
1448 - امام باقر (عليه السلام ):
از دسته كوزه و از شكستگى آن - اگر در آن ، شكستگى اى باشد - نبايد آب آشاميدن ؛ چرا كه آشاميدنگاه شيطان هاست .(563)

afsanah82
07-20-2011, 06:05 PM
ح - آشاميدن در ظرف هاى مسى
1449 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
در ظرف مسين منوش ؛ چرا كه ((سهل )) (يعنى وسواس و پريشان علقى ) بر جاى مى نهد.(564)
ط - آشاميدن در حالت ناشتا
1450 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس ناشتا آب بياشامد، نيرويش كاستى مى يابد.(565)
اظهار نظر
گفتنى است كه سند اين روايت ، ضعيف است . اين احتمال را هم روا مى دانيم كه مقصود از آن ، برخى از مزاج ها يا برخى از مناطق گرم مانند حجاز باشد. و به روى ، براى اظهارنظر قطعى در اين باره و نيز در مورد رواياتى كه درباره نهى از خوردن زياد آب خواهد آمد، بررسى هاى علمى ، ضرورى است .
ى - آشاميدن آب سرد، پس از خوردن شيرينى
1451 - امام رضا (عليه السلام ):
آشاميدن آب سرد، پس از خوردن چيز گرم و پس از خوردن شيرينى ، دندان ها را از بين مى برد.(566)
ك - نوشيدن آب فراوان
1452 - امام صادق (عليه السلام ):
آب بسيار منوش ؛ چرا كه سرچشمه هر دردى است .(567)
1453 - امام صادق (عليه السلام ):
اگر مردم كمتر آب مى نوشيدند، بدن هايشان به سامان بود.(568)
1454 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس كمتر آب مى نوشد، تن درست است .(569)
1455 - امام صادق (عليه السلام ):
كمتر آب بنوش ؛ چرا كه هر دردى را به سوى خود مى كشد. از درمان نيز تا هنگامى كه بدنت درد را دارد، بپرهيز.(570)
ل - نوشيدن آب سرد و آب جو در حمام
1456 - امام صادق (عليه السلام ):
از نوشيدن آب سرد و آب جو (فقاع )(571) در حمام ، حذر كن ؛ چرا كه معده را تباه مى كند.(572)
فصل نهم : نوبت هاى غذا
9/1 - صبحگاهان و شامگاهان
قرآن
ولهم رزقهم فيها بكرة وعشيا؛(573)
و آنان ، صبحگاهان و شامگاهان ، روزى ويژه خويش را دارند.
حديث
1457 - الكافى :
- به نقل از شهاب بن عبد ربه -: نزد امام صادق (عليه السلام )، از دردها و بدگوارى هايى كه داشتم ، اظهار ناراحتى كردم . به من فرمود: ((صبحانه بخور و شام بخور و در فاصله ميان آنها چيزى مخور؛ چرا كه موجب تباهى تن است . مگر نشنيده اى كه خداوند (عزوجل ) مى فرمايد: ولهم رزقهم فيها بكرة وعشيا؛ و آنان ، صبحگاهان و شامگاهان ، روزى ويژه خويش ‍ را دارند.(574)
9/2 - تاءكيد بر خوردن ناشتايى و نهى از واگذاردن آن
1458 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كه جاودانگى مى خواهد - و البته (براى غير خدا) جاودانگى اى نيست - بايد كه چاشت را زودتر بخورد ورداى سبك برگيرد و كمتر با زنان بياميزد.(575)
1459 - امام على (عليه السلام ):
هر كه جاودانگى مى خواهد - البته (براى غير خدا) جاودانگى اى نيست - بايد چاشت را زود بخورد، شام را ديرتر بخورد،(576) كمتر با زنان بياميزد و رداى سبك برگيرد.(577)
1460 - امام صادق (عليه السلام ):
چون نماز صبح را خواندى ، پاره نانى بخور تا با آن : دهان خويش را خوش ‍ بو سازى ، حرارت خود را فرو بنشانى ، دندان هايت را استوار سازى ، لثه ات را استحكام بخشى ، روزى خويش را به چنگ آورى و خوى خود را نيكو سازى .(578)
1461 - امام صادق (عليه السلام ):
مومن را بايسته است كه تا غذا نخورده ، از خانه بيرون نرود؛ چرا كه اين كار به او استوارى بيشترى مى دهد.(579)
1462 - ربيع الابرار:
واگذاردن ناشتايى ، مايه بيمارى است .(580)
9/3 - تاءكيد برخوردن شام و نهى از واگذاردن آن
1463 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خوردن شام را وامگذاريد، هر چند به مشتى خرما باشد؛ زيرا وا گذاشتن آن ، انسان را پير مى كند.(581)
1464 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خوردن شام را وا مگذاريد، هر چند به خوردن دانه اى خرماى خشكيده باشد. من بر امت خويش ، از اين ، بيم دارم كه از واگذاردن شام ، پيرى (در هم شكستگى ) به سراغشان آيد؛ چرا كه شام ، مايه نيرومندى پير و جوان است .(582)
1465 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
شام بخوريد، هر چند به مشتى خرماى خشكيده باشد؛ چرا كه وا گذاردن شام ، مايه پيرى است .(583)
1466 - امام صادق (عليه السلام ):
خوردن شام را وا مگذار، هر چند به سه لقمه (نان ) با نمك باشد.(584)
1467 - امام على (عليه السلام ):
شام خوردن پيامبران ، پس از تاريكى شب بوده است . آن را وا مگذاريد؛ چرا كه واگذاردن آن ، ويرانى تن است .(585)
1468 - امام صادق (عليه السلام ):
سرچشمه ويرانى تن ، واگذاردن شام است .(586)
1469 - امام صادق (عليه السلام ):
براى كسى كه پا به سن نهاده ، خوب نيست با شكم سبك بخوابد؛ بلكه اگر با شكم پر بخوابد، برايش بهتر است .(587)
1470 - امام صادق (عليه السلام ):
براى پير كهن سال ، بايسته است كه حتما به گاه خفتن ، شكمش از غذا پر باشد. اين ، سبب خواب آرام تر و بوى خوش تر دهان براى اوست .(588)
1471 - المحاسن :
- به نقل از مفضل بن عمر -: شبى ، در حالى كه امام صادق (عليه السلام ) شام مى خورد، برايشان وارد شدم . فرمود: ((اى مفضل ! پيش آى و بخور)).
گفتم : شام خورده ام .
فرمود: ((پيش آى و بخور؛ زيرا مستحب است مرد، هنگامى كه به ميان سالى در آمد، شب را در حالى بخوابد كه غذايى تازه در شكم اوست )).
من نيز پيش رفتم و خوردم .(589)
1472 - امام صادق (عليه السلام ):
واگذاردن شام ، مايه پيرى است . براى مرد، آن هنگام پا به سن نهاد، بايسته است كه تنها در حالى بخوابد كه درونش از غذا پر باشد.(590)
1473 - الكافى :
- به نقل از على بن ابى على لهبى -: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((طبيبان شما درباره شام شب ، چه مى گويند؟)).
گفتم : ما را از آن ، باز مى دارند.
فرمود: ((اما من ، شما را بدان ، فرمان مى دهم )).(591)
1474 - الكافى :
- به نقل از زياد بن ابى الحلال -: با امام صادق (عليه السلام ) شام خوردم . فرمود: ((شام پس از نماز خفتن ، شام پيامبران است )).(592)
1475 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس شام را وا گذارد، رگى در بدن وى مى ميرد و هرگز زنده نمى شود.(593)
1476 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس شام را در شب شنبه و شب يكشنبه ، پشت سر هم واگذارد، چيزى از كف او مى رود كه تا چهل روز به وى باز نمى گردد.(594)
1477 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس شام را در شب شنبه و شب يكشنبه ، پشت سر هم واگذارد، نيروى وى از كف مى رود و اين نيرو تا چهل روز به وى باز نمى گردد.(595)
1478 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس شام را واگذارد، نيروى از او كاسته مى شود و به او باز نمى گردد.(596)
1479 - الكافى :
- به نقل از سليمان بن جعفر جعفرى -: امام كاظم (عليه السلام ) شام خوردن را وا نمى گذارد، هر چند به خوردن يك كلوچه بود.
ايشان مى فرمود: ((آن ، نيرويى براى تن است )) و نمى دانم ديگر چه چيزى فرمود، جز اين كه دقيقا اين سخن را هم فرمود كه : ((و كار آمد براى آميزش است )).(597)
1480 - امام رضا (عليه السلام ):
مباد كه مرد، هنگامى كه ميان سال مى شود، خوردن چيزى را در هر شب ، واگذارد؛ زيرا اين كار، سبب خواب آرام تر و بوى خوش تر دهان است .(598 )
1481 - امام رضا (عليه السلام ):
در بدن ، رگى است كه آن را ((عشاء (شام ))) گويند. اگر شخص شام خوردن را واگذارد، آن رگ تا صبح ، او را نفرين مى كند و مى گويد: ((خدا تو را گرسنه بدارد، چنان كه مرا گرسنه بداشتى ، و تشنه بدارد، چنان كه تشنه ام داشتى )).(599) پس مباد كسى از شما خوردن شام را واگذارد، هر چند به يك لقمه نان يا جرعه اى آب باشد.(600)
9/4 - يك وعده در روز
1482 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس در روز، يك بار غذا مى خورد، گرسنه نمى ماند؛ هر كس دو بار مى خورد، پرستشگر نيست ؛ و هر كه سه بار مى خورد، او را با چارپايان ببنديد(601)
1483 - شعب الايمان :
- به نقل از عايشه -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مرا ديد كه روزى دو بار غذا مى خورم . فرمود: ((اى عايشه ! همه دنيا را شكم خويش ‍ گرفته اى ! بيشتر از يك بار خوردن در هر روز، اسراف است و خداوند، اسراف كنندگان را دوست ندارد)).(602)
9/5 - سه وعده در دو روز
1484 - امام رضا (عليه السلام ):
مقدار بايسته در خوراك ، آن است كه چون هشت ساعت از روز مى گذرد، يك بار غذا بخورى ، يا در دو روز، سه وعده غذا ميل كنى (، بدين ترتيب كه ): در پگاه نخستين روز، ناشتايى بخورى ، سپس در همان روز، شام بخورى و سپس چون ديگر روز فرا رسيد، پس از گذشت هشت ساعت از آغاز روز، يك وعده ديگر بخورى و در آن روز، تو را به شام ، نيازى نيست (603) اين غذا، بايد به اندازه باشد و نه بر آن ، افزوده و نه از آن ، كاسته شود.(604)
سخنى درباره احاديث مربوط به وعده هاى غذا
چنان كه ملاحظه شد، احاديث اين فصل ، به پنج دسته تقسيم مى شوند:
1 - احاديثى كه با الهام از قرآن كريم - آن جا كه از غذاى بهشتيان ، سخن به ميان آورده است - به دو وعده غذا در هر روز (به هنگام صبحگاهان و شامگاهان ) سفارش مى كند.
2 - احاديثى كه بر خوردن صبحانه تاءكيد مى ورزند و از واگذاردن آن ، نهى مى كنند.
3 - احاديثى كه بر خوردن شام ، تاكيد مى كنند و از واگذاردن آن ، بويژه از جانب سالمندان ، باز مى دارند.
4 - احاديثى كه بر خوردن يك وعده غذا در هر روز، تاكيد دارند.
5 - احاديثى كه به خوردن سه وعده غذا در دو روز، سفارش مى كنند.
هر چند اين احاديث ، در نگاه نخست ، متعارض مى نمايند، اما تاءمل در آنها روشن مى سازد كه احاديث سه دسته نخست ، هيچ تعارضى با يكديگر ندارد، و حتى همديگر را تاءييد نيز مى كنند؛ زيرا دسته نخست ، به خوردن دو وعده صبحانه و شام ، سفارش مى كند و دسته هاى دوم و سوم ، از واگذاردن صبحانه و شام ، نهى مى نمايند.
دسته چهارم نيز با حديث هاى پيشين ، تعارض ندارد؛ زيرا اين دسته به بسنده بودن يك وعده در روز تصريح دارد و احاديث دسته هاى پيشين هم به دو وعده ، توصيه مى كنند.
و اما حديثى كه به سه وعده غذا در دو روز سفارش مى كند، از آن روى كه در كتاب طب الامام الرضا (عليه السلام ) نقل شده و انتساب اين كتاب به امام رضا (عليه السلام ) به اثبات نرسيده ، دچار ضعف در سند است ، چنان كه به لحاظ دلالت نيز ضعيف است ؛ زيرا مخاطب اين حديث ، ماءمون عباسى است و شابد اساسا اين توصيه ، به او اختصاص داشته باشد. بنابراين ، جمع بندى احاديث پيشين ، اين مى شود كه خوردن دو وعده در صبحگاهان و شامگاهان ، براى استمرار تن درستى ، سودمند است ، چنان كه بهشتيان نيز - كه در سراى سلامت ، زندگى جاويد دارند(605) - در همين دو وقت ، غذا ميل مى نمايند:
ولهم رزقهم فيها بكرة وعشيا؛(606)
و آنان ، صبحگاهان و شامگاهان ، روزى ويژه خويش را دارند.
بخش پنجم : درمان با غذاهاو گياهان دارويى
فصل يكم : ترنج
1/1 - تاكيد برخوردن ترنج
1485 - الدعوات :
روايت شده است كه : ((... ميوه را در ايمام دولتش بخور؛ و برترين ميوه ها، انار و ترنج است . از سبزى ها نيز گل سرخ و بنفشه ، برترين هستند)).(607)
1/2 - خواص ترنج
1486 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد ترنج : چرا كه دل را نورانى مى سازد(608) و بر توان مغز مى افزايد.(609)
1/3 - خوردن ترنج پس از غذا
1487 - الكافى :
- به نقل از عبدالله بن ابراهيم جعفرى -: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((پزشكان شما درباره ترنج چه دستور مى دهند؟)).
گفتم : دستور مى دهند كه آن را پيش از غذا بخوريم .
فرمود: ((اما من ، شما را به خوردن آن پس از غذا فرمان مى دهم )).(610)
1488 - الكافى :
- به نقل از ابراهيم بن عمر يمانى -: به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : آنان مدعى اند كه بهترين وضعيت براى خوردن ترنج ، حالت ناشتاست .
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((اگر پيش از غذا خوب باشد، پس از غذا به مراتب بهتر و پسنديده تر است )).(611)
1489 - امام صادق (عليه السلام ):
ترنج را پس از غذا بخوريد(612)؛ چرا كه خاندان محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) چنين مى كنند.(613)
1/4 - نخوردن ترنج در شب
1490 - امام رضا (عليه السلام ):
خوردن ترنج در شب ، چشم را برمى گرداند و كژچشمى به جاى مى گذارد.(614)
1/5 - آنچه ترنج را هضم مى كند
1491 - امام باقر (عليه السلام ):
ترنج ، سنگين است . چون خورده شود، نان خشك ، آن را در معده هضم مى كند.(615)
1492 - امام رضا (عليه السلام ):
نان (616) خشك ، ترنج را هضم مى كند.(617)
1493 - الكافى :
- به نقل از ابو بصير -: ميهمانى داشتم كه به ترنج همراه با عسل ، اظهار تمايل كرد. آن را به او دادم و خود نيز با وى خوردم . سپس نزد امام صادق (عليه السلام ) رفتيم و ديديم كه سفره اى نزد ايشان گشوده است . به من فرمود: ((پيش آى و بخور)).
گفتم : پيش از آن كه نزد شما بيايم ، ترنج و عسل خورده ام و اكنون سنگينى آن را احساس مى كنم ؛ زيرا زياد خورده ام .
(ايشان به يكى از غلامان خود) فرمود: ((اى غلام ! نزد كنيز برو و به او بگو: "برايمان يك كناره نان خشك ، از آنچه در تنور خشك مى كنى ، بفرست ")).
آن نان ، آورده شد. پس به من فرمود: ((از اين نان خشك بخور؛ چرا كه ترنج را هضم مى كند)).
من آن را خوردم و سپس از جاى برخاستم ، گويا كه هيچ چيز نخورده ام .(618)
1/6 - مرباى ترنج
1494 - طب الائمة (عليهم السلام ):
- به نقل از ابراهيم بن حسن جعفرى -: امام صادق (عليه السلام ) به ياران خويش فرمود: ((به من بگوييد كه پزشكانتان درباره ترنج به شما چه دستور مى دهند)).
(يكى ) گفت : اى پسر پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! ما را به خوردن آن ، پيش از غذا، سفارش مى كنند.
فرمود: ((هيچ چيز، از آن ، در حالتى كه پيش از غذا خورده شود، بدتر نيست و هيچ چيز، از آن ، در حالتى كه پس از غذا خورده شود، سودمندتر نيست . بر شما باد مرباى آن ، كه در درون انسان ، بويى چون بوى مشك دارد)).(619)
1/7 - نگاه كردن به ترنج
1495 - المعجم الكبير:
- به نقل از ابو كبشه انصارى -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نگريستن به ترنج را دوست داشت و به نگريستن به حمام احمر(620 ) نيز علاقه مند بود.(621)
1496 - امام رضا (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به نگريستن به ترنج سبز و سيب سرخ ، علاقه داشت .(622)
فصل دوم : آلو
14967 - طب الائمة (عليهم السلام ):
- به نقل از جابر بن يزيد جعفى -: مردى نزد امام باقر (عليه السلام )، از تلخه اى كه در درون او به جوشش آمده بود - تا جايى كه نزديك بود ديوانه شود - اظهار ناراحتى كرد.
امام (عليه السلام ) به او فرمود: ((آن را با آلو فرو بنشان )).(623)
1498 - امام صادق (عليه السلام ):
آلو در حالت ناشتا تلخه را فرو مى نشاند، هر چند كه بادها را نيز تحريك مى كند.(624)
1499 - طب الائمة (عليهم السلام ):
- به نقل از ازرق بن سليمان -: از امام صادق (عليه السلام ) درباره آلو پرسيدم . فرمود: ((براى تلخه مفيد است و مفاصل را نيز نرم مى كند؛ اما از آن ، زياد مخور كه سرانجام ، در مفصل هايت ، بادهايى بر جاى مى نهد)).(625)
1500 - الكافى :
- به نقل از زياد قندى -: بر امام كاظم (عليه السلام ) در آمدم ، در حالى كه نزد ايشان ظرف آبى قرار داشت و چند آلوى سياه - كه همان زمان ، هنگام چيدنش بود - در آن ديده مى شد.
فرمود: ((حرارت ، در من بالا گرفته و آلوى تازه حرارت را خاموش مى كند و صفرا را فرو مى نشاند. خشك آن نيز خون را آرام مى كند و دردهاى بى درمان را از تن بيرون مى كشد))(626).(627)
1501 - طب الائمة (عليهم السلام ):
از يكى از امامان (عليهم السلام ): بر شما باد آلودى مانده چرا كه در مانده آن ، سودش بر جاى مانده و زيانش رفته است . آن را پوست كنده بخوريد؛ چرا كه براى هر تلخه و حرارت و افروختگى اى كه از حرارت برخاسته باشد، سودمند است .(628)
فصل سوم : برنج
3/1 - مهتر همه خوراكى ها
1502 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
برنج در ميان خوراكى ها، به سان مهتر (رئيس ) در ميان قوم است .(629)
1503 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مهتر همه خوراكى هاى ساكنان اين سراى و آن سراى ، گوشت و سپس برنج است .(630)
3/2 - خواص برنج
1504 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
برنج ، نيكو دارويى است : سرد است و سالم و بر كنار از هر بيمارى .(631)
1505 - امام صادق (عليه السلام ):
برنج ، نيكو غذايى است . ما آن را براى بيماران خويش نگه مى داريم .=(632)
1506 - امام صادق (عليه السلام ):
از جانب شما، چيزى دوست داشتنى تر از برنج و بنفشه براى ما نمى آيد. من (يك بار،) از دردى سخت در رنج بودم و در اين هنگام به من الهام شد كه برنج بخورم . گفتم كه آن را فراهم آورند... پس ، خداوند (عزوجل ) با آن ، دردم را از ميان برد.(633)
ر. ك : ص 510 (خواص نان برنج ).
ر. ك : ص 559 (خواص برخى از انواع سويق / سويق برنج ).
ر. ك : ص 231 (آنچه براى برخى از دردهاى شكم سودمند است / برنج و سماق )
ر. ك : ص 234 (آنچه براى برخى از دردهاى شكم سودمند است / آرد برنج ).
ر. ك : ص 238 (آنچه براى درمان بواسير، سودمند است / برنج ).
فصل چهارم : بادروج (جك )
1507 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
حوك (634)، سبزى پيامبران است . گويا مى بينم كه در بهشت روييده است .(635)
1508 - امام على (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، به بادروج نگريست و فرمود: ((اين ، حوك است . گويا كه رستنگاه آن را در بهشت مى نگرم )).(636)
1509 - امام على (عليه السلام ):
نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از حوك - كه همان بادروج است - سخن به ميان مى آوردند. فرمود: ((سبزى من و سبزى پيامبران پيش از من است و من ، آن را دوست دارم و مى خورم )).(637)
1510 - امام على (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از ميان سبزى ها، به حوك ، علاقه داشت .(638)
1511 - امام صادق (عليه السلام ):
نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، سركه ، دوست داشتنى ترين نانخورش ، و حوك (يعنى بادروج )، دوست داشتنى ترين سبزى بود.(639)
1512 - امام صادق (عليه السلام ):
امير مومنان - كه درودهاى خدا بر او باد - به بادروج ، علاقه داشت .(640)
1513 - امام صادق (عليه السلام ):
حوك ، سبزى پيامبران است . بدانيد كه در آن ، هشت ويژگى است : اشتهاآور است ، گرفتگى هاى عروق و مجارى را مى گشايد، آروغ با خوش بو مى سازد، دهان را بوى خوش مى بخشد، غذا را دوست داشتن مى سازد؛ درد و بيمارى را از بدن بيرون مى كشد و امان انسان را از جذام است . چون در درون انسان جاى گيرد، همه بيمارى ها را فرو مى نشاند.(641)
1514 - الكافى :
- به نقل از ايوب بن نوح -: يكى از كسانى كه با امام كاظم (عليه السلام ) بر سر سفره اى حضور يافته بود، برايم نقل كرد كه امام (عليه السلام )، بادروج خواست و فرمود: ((من دوست دارم غذا را با آن آغاز كنم ؛ زيرا انسدادها را مى گشايد، اشتها آور است ، سبل (642) را از ميان مى برد و اگر غذا را با آن آغاز كنم ، پس از آن ، هر چه را بخورم ، از آن بيمى ندارم ؛ چرا كه در اين صورت ، از زيان عارضه اى نمى ترسم )).
چون غذا خوردن را به پايان برديم ، امام (عليه السلام ) باز هم آن را خواست و ايشان را ديدم كه دنبال سينى اين سبزى مى رفت و از آن مى خورد و به من هم مى داد.
او مى فرمود: ((غذاى خود را با آن به پايان ببر؛ چرا كه آنچه را پيش تر خورده اى ، مى گوارد و آنچه را پس از آن مى خورى ، دوست داشتنى مى سازد، سنگينى را از ميان مى برد و آروغ و دهان را خوش بو مى كند)).(643)
فصل پنجم : بادمجان
1515 - الدعوات :
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در خانه جابر بود. نزد ايشان بادمجان آوردند و ايشان خوردن آغازيد. جابر گفت : اين ، گرم است .
فرمود: ((اى جابر! نه ! اين ، نخستين درختى است كه به خداوند، ايمان آورد. آن را در آب بجوشانيد و بپزيد و به روغن بياميزيد و نرم كنيد؛ چرا كه بر حكمت مى افزايد))(644).(645)
1516 - امام صادق (عليه السلام ):
بامجان بخوريد، كه شفاى هر درد است .(646)
1517 - امام صادق (عليه السلام ):
بادمجان بخوريد؛ زيرا درد را مى برد و خود، درد نمى آورد.(647)
1518 - امام صادق (عليه السلام ):
بر شما باد بادمجان بورانى ؛(648) زيرا شفايى است كه از پيسى ، ايمن مى سازد. بادمجان سرخ شده در روغن نيز چنين است .(649)
1519 - امام صادق (عليه السلام ):
بادمجان ، براى تلخه سياه ، خوب است و به صفرا نيز زيان نمى رساند.(650)
1520 - امام صادق (عليه السلام ):
روايت شده است كه نزد امام سجاد (عليه السلام ) بادمجان سرخ شده در روغن بود. ايشان چشم درد داشت و از اين بادمجان مى خورد.
به ايشان گفتم : اى پسر پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! از اين مى خورى ، در حالى كه آتش است ؟! فرمود: ((خموش ! پدرم از جدم برايم نقل كرد كه گفته است : بادمجان ، از پيه زمين است و در هر چه بيفتد، آن را خوش و خوش بو مى سازد)).(651)
1521 - امام صادق (عليه السلام ):
در فصل خرما چينى ، بادمجان زياد بخوريد؛ زيرا درمان هر دردى است ، فروغ چهره را فزون مى سازد، مى نويسد: رگ ها را نرم مى كند و به آب كمر مى افزايد.(652)
1522 - امام رضا (عليه السلام ):
بادمجان در فصل چيدن خرما، موجب هيچ بيمارى اى نيست .(653)
1523 - امام هادى (عليه السلام ):
خطاب به يكى از مردان خود -: براى ما، بادمجان فراوان بياوريد؛ چرا كه در هنگام گرما، گرم و در هنگام سرما، سرد است .(654) آن ، در همه اوقات ، معتدل و در هر حال ، خوب است .(655)
1524 - الكافى :
به نقل از عبدالرحمان هاشمى -: ايشان (656) به يكى از وابستگان خود گفت :
((براى ما پياز كمتر و بادمجان بيشتر بياور)).
او پرسيد كنان گفت : بادمجان ؟

afsanah82
07-20-2011, 06:05 PM
فرمود: ((آرى ، بادمجان ، در بردارنده همه مزه ها، بى زيان ، سازگار با طبع ، معتدل در ميان گونه هاى خويش ، مناسب براى پير و جوان ، ميانه در گرما و سرما، و گرم در جاى گرم و سرد در جاى سرماست )).(657)
فصل ششم باقلا
6/1 - خوراك عيسى
1525 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خوراك عيسى (عليه السلام )، تا آن هنگام كه به آسمان برده شد، باقلا بود. عيسى (عليه السلام )، تا هنگامى كه به آسمان برده شد، هرگز چيزى را كه آتش آن را ديگرگون كرده باشد، نخورد.(658)
6/2 - خواص باقلا
1526 - امام صادق (عليه السلام ):
باقلا، بيمارى را مى برد و در آن ، بيمارى اى نيست .(659)
1527 - امام صادق (عليه السلام ):
باقلا، استخوان هاى ساق پا را استحكام مى بخشد.(660)
1528 - امام صادق (عليه السلام ):
خوردن باقلا، مغز استخوان هاى ساق را تراكم درونى مى دهد، توان مغز را افزون مى سازد و خون تازه (661) توليد مى كند.(662)
1529 - امام رضا (عليه السلام ):
خوردن (663) باقلا، مغز استخوان هاى ساق پا را استحكام مى بخشد و خون تازه توليد مى كند.(664)
6/3 - خوردن باقلا با پوست آن
1530 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس يك دانه باقلا را با پوست آن بخورد، خداوند (عزوجل ) به همان اندازه ، بيمارى را از درون او بيرون مى برد.(665)
1531 - امام صادق (عليه السلام ):
باقلا را با پوستش بخوريد؛ چرا كه معده را پاك مى كند.(666)
فصل هفتم : پياز
1532 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر با آبادى اى وبا زده (667) در آمديد و از وباى آن ترسيديد، بر شما باد پياز آن ؛ چرا كه چشم را جلا مى دهد، مو را تميز مى كند، آب كمر را افزون مى سازد، بر گام ها مى افزايد، و آفتاب زدگى (سياهى چهره ) و نيز خستگى را از ميان مى برد.(668)
1533 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چون به سرزمينى در آمديد، از پياز آن بخوريد تا وباى آن را از شما دور كند.(669)
1534 - امام صادق (عليه السلام ):
پياز، تب را مى برد.(670)
1535 - امام صادق (عليه السلام ):
پياز، خستگى را مى برد، پى را استحكام مى بخشد، بر گام ها مى افزايد، آب را افزون مى سازد و تب را مى برد.(671)
1536 - الكافى :
- به نقل از عبدالله بن محمد جعفى -: امام صادق (عليه السلام ) از پياز ياد كرد و فرمود: ((بوى دهان را خوش مى سازد، بلغم را مى برد و توان آميزش ‍ را مى افزايد)).(672)
1537 - امام صادق (عليه السلام ):
پياز بخوريد؛ چرا كه سه ويژگى دارد: بوى دهان را خوش مى سازد، لثه را استحكام مى بخشد و آب و توان آميزش (673) را افزون مى كند.(674)
1538 - امام صادق (عليه السلام ):
پياز، دهان را خوش بو مى كند، پشت را قوى مى سازد و پوست را نرمى مى بخشد.(675)
ر. ك : ص 458 (خوردن تخم مرغ با پياز و روغن زيتون ).
فصل هشتم : خربزه
8/1 - خواص خربزه
1539 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد خربزه (676)؛ چرا كه در آن ، ده ويژگى است : خوراك است ؛ نوشيدنى است ؛ شست و شو دهنده است ؛(677) خوش بوكننده است ؛ مثانه را مى شويد؛ شكم را مى شويد؛ آب كمر را فراوان مى سازد؛ نيروى همبسترى را مى افزايد؛ سردى مزاج را از ميان بر مى دارد؛ و پوست را تميز مى كند.(678)
1540 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
نياز خود به ميوه را با خربزه برآوريد؛ چرا كه ميوه بهشت است ، در آن ، هزار بركت و هزار رحمت است و خوردنش شفاى هر درد است .(679)
1541 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
نياز خود به ميوه را با خربزه برآوريد؛ چرا كه آب آن ، رحمت ، و شيرينى آن ، از شيرينى بهشت است .(680)
1542 - طب النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) خربزه اى از طائف ، هديه دادند. آن را بوييد و بوسيد و سپس فرمود: ((خربزه را دندان بزنيد؛ چرا كه از زيورهاى زمين است : آبش از رحمت خداوند و شيرينى اش از بهشت است ))(681).
1543 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هيچ زن باردارى نيست كه خربزه بخورد، مگر اين كه نوزادش خوش چهره و خوش خوى خواهد شد.(682)
1544 - امام على (عليه السلام ):
- در بيان فوايد خربزه -: در آن ، ده ويژگى است : خوراك است ؛ نوشيدنى است ؛ ميوه است ؛ سبزى است ؛ خورش است ؛ شيرينى است ؛ شست و شو دهنده است ؛ خطمى (683) است ؛ سبزى است ؛ و داروست .(684)
1545 - امام على (عليه السلام ):
خربزه ، دنبلان گوهى است ، نه در آن بيماريى اى هست و نه عارضه اى .(685)
1546 - امام صادق (عليه السلام ):
- درباره ويژگى هاى خربزه -: سنگ را در مثانه ، ذوب مى كند.(686)
1547 - امام صادق (عليه السلام ):
خربزه بخوريد؛ چرا كه در آن ، ده ويژگى است : (مانند) دنبلان كوهى است ، نه دردى در آن هست و نه فسادى ؛ خوراك است ؛ نوشيدنى است ؛ ميوه است ؛ خوش بوكننده است ؛ شست و شو دهنده است ؛ خورش است ؛ توان جنسى را مى افزايد؛ مثانه را مى شويد؛ و ادرار آور است .(687)
1548 - امام رضا (عليه السلام ):
روزگاران به ما خربزه اى پيشكش داد از زيورهاى زمين و از سراى سلامت .
ويژگى هايى بزرگ را در خود جاى داده و من از اين جمله ، آن را آراسته به سامان يافتگى ديدم .
پيامبر ما، بنده برگزيده ، چنين گفت (محمد، نياى من ، كه بر او درود باد):
آب است و شيرينى و سبزى ميوه و شست و شو دهنده و خوراك و خورش
مثانه را مى شويد و چهره را صفا مى دهد دهان را خوش بو مى سازد و اين ، همه ده ويژگى آن است .(688)

8/2 - خوردن خربزه پيش از غذا
1549 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خربزه پيش از غذا، شكم را كاملا مى شويد و بيمارى را از ريشه مى كند.(689)
8/3 - نهى از خوردن خربزه در حالت ناشتا
1550 - امام صادق (عليه السلام ):
خوردن خربزه در ناشتا، سست اندامى مى آورد.(690)
1551 - امام رضا (عليه السلام ):
خوردن خربزه در حالت ناشتا، سست اندامى - پناه بر خدا - بر جاى مى گذارد.(691)
1552 - مناقب آل اءبى طالب (عليه السلام ):
- به نقل از محمد بن صالح خثعمى -: تصميم داشتم در نامه اى به امام عسكرى (عليه السلام )، درباره خوردن خربزه در حالت ناشتا... بپرسم ؛ اما اين پاسخ از او به من رسيد: خربزه را نبايد در حالت ناشتا خورد؛ زيرا سست اندامى مى آورد.(692)
8/4 - آداب خوردن خربزه
1553 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خربزه را دندان بزن و آن را قطعه قطعه مخور؛ چرا كه ميوه اى است خجسته ، خوش ، مايه پاكى دهان و تقدس بخش دل ؛ دندان ها را سفيد مى كند، خداى را خرسند مى سازد، بويش از عنبر و آبش از كوثر است ، گوشت آن از پرديس ، لذت آن از بهشت ، و خوردن آن ، عبادت است .(693)
فصل نهم : تخم مرغ
9/1 - خواص تخم مرغ
1554 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
يكى از پيامبران ، از ((سستى ))، به درگاه خداوند (عزوجل ) ناليد. خداوند، او را به خوردن تخم مرغ ، فرمان داد.(694)
1555 - امام على (عليه السلام ):
يكى از پيامبران ، از كمى زاد و ولد در ميان امت خويش ، به درگاه خداوند (عزوجل ) ناليد. خداوند، او را فرمود كه مردم را به خوردن تخم مرغ ، سفارش كند. مردم ، اين كار را كردند و از آن پس ، زاد و ولد و ولد در ميانش ‍ فراوان شد.(695)
1556 - امام باقر (عليه السلام ):
هر كس فرزند ندارد، تخم مرغ بخورد و فراوان از آن بهره ببرد؛ چرا كه نسل را مى افزايد.(696)
1557 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس فرزند ندارد، تخم مرغ بخورد.(697)
1558 - امام كاظم (عليه السلام ):
فراوان خوردن تخم مرغ ، فرزند را افزون مى سازد.(698)
1559 - امام كاظم (عليه السلام ):
فراوان تخم مرغ بخوريد؛ چرا كه فرزند را افزون مى كند.(699)
1560 - الكافى :
- به نقل از مرازم -: امام صادق (عليه السلام ) از تخم مرغ ياد كرد و فرمود: ((دهان كه خوراكى سبك است . دل دادگى به گوشت را فرو مى نشاند؛ ولى عارضه هاى گوشت را هم ندارد)).(700)
9/2 - خوردن تخم مرغ با پياز و روغن زيتون
1561 - مكارم الاخلاق :
- به نقل از يكى از ياران امام صادق (عليه السلام ) در گفتگو با ايشان -: (گفتم :) فدايت شوم ! من ، كنيز مى خرم . دوست دارم چيزى به من تعليم فرمايى كه بر آنها توانايى يابم .
فرمود: ((پياز را ريز و در روغن زيتون ، سرخ كن . تخم مرغى هم بردار و در سينى اى بشكن و قدرى نمك بر آن بپاش . آن گاه اين تخم مرغ را روى پياز و روغن زيتون بريز و اندكى بجوشان و سپس از آن بخور)).
اين كار را انجام دادم و از آن پس ، هرگاه قصد آميزش با آن كنيزان مى كردم ، بر آن توانايى داشتم .(701)
1562 - امام كاظم (عليه السلام ):
هر كس تخم مرغ و پياز و روغن زيتون بخورد، بر توان جنسى او افزوده مى شود.(702)
1563 - الكافى :
- به نقل از عمر بى ابى حسنه جمال -: نزد امام كاظم (عليه السلام )، از كمى فرزند، اظهار ناراحتى كردم . به من فرمود: ((از خداوند، آمرزش ‍ بطلب و تخم مرغ با پياز بخور)).(703)
9/3 - خوردن تخم مرغ با گوشت
1564 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گوشت با تخم مرغ ، بر توان جنسى مى افزايد.(704)
1565 - امام صادق (عليه السلام ):
يكى از پيامبران ، از كمى فرزندان به درگاه خداوند (عزوجل ) شكايت برد. خداوند فرمود: ((گوشت با تخم مرغ بخور)).(705)
1566 - امام كاظم (عليه السلام ):
هر كس تخم مرغ و پياز و روغن زيتون بخورد، استخوان فرزندش درشت خواهد شد.(706)
9/4 - زرده تخم مرغ
1567 - امام صادق (عليه السلام ):
زرده تخم مرغ ، سبك و سفيده ، سنگين است .(707)
1568 - المحاسن :
- به نقل از حمران بن اعين -: به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : كسانى مى گويند زرده تخم مرغ ، از سفيده آن ، سبك تر است .
فرمود: ((دليلشان براى اين سخن چيست ؟)).
گفتم : مدعى اند پر، از سفيده است و استخوان و پى ، از زرده است .
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((پس پر، سبك ترين آنهاست )).(708)
1569 - مكارم الاخلاق :
- به نقل از على بن محمد بن اشيم -: نزد امام رضا (عليه السلام ) از مشكل گوارش غذا اظهار ناراحتى كردم .
فرمود: ((زرده تخم مرغ بخور)).
اين كار را انجام دادم و از آن ، سود بردم .(709)
9/5 - نهى از افراط در خوردن تخم مرغ
1570 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
سه چيز است كه چاق مى كند و سه چيز است چه لاغر مى كند.... اما آن سه چيز كه لاغر مى كند عبارت اند از: اعتياد به خوردن تخم مرغ ، ماهى ، و شكوفه خرما.(710)
1571 - امام رضا (عليه السلام ):
خوردن هميشگى تخم مرغ (711)، سبب پيدايش كنجدك (كك مك ) در صورت مى شود.(712)
1572 - امام رضا (عليه السلام ):
تخم مرغ بسيار خوردن و معتاد شدن به آن ، بيمارى سپرز مى آورد و ايجاد كننده بادهايى در سر معده است ، و زياد خوردن تخم مرغ آب پز، نفس ‍ تنگى و نفس بريدگى مى آورد.(713)
9/6 - تخم مرغ هاى حلال و تخم مرغ هاى حرام
1573 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ): - در سفارش هايى به امام على (عليه السلام ) -: اى على ! از ميان تخم ها(ى پرندگان )، آنهايى را بخور كه دو سرشان ، فرق مى كند.(714)
1574 - الكافى :
- به نقل از زراره -: به خداوند سوگند، هرگز همانند امام باقر (عليه السلام ) نديده ام ؛ چرا كه از او پرسيدم و گفتم : خدايت به سامان دارد! از پرندگان ، كدام ها خورده مى شود؟
فرمود: ((آن را كه (هنگام پرواز كردن ،) بال مى زند، بخور و آن را كه بال هاى خويش را صاف نگه مى دارد (بال نمى زند)، نخور)).
پرسيدم : تخمى كه در نيزار است ، چه طور؟
فرمود: ((آنچه را دو سويش همانند است ، مخور و آنچه را دو سويش ‍ ناهمگونه است ، بخور)).
گفتم : پرندگان آب ، چه طور؟
فرمود: ((آنچه را چينه دان دارد، بخور و آنچه را چينه دان ندارد، مخرو)).(715)
1575 - امام باقر (عليه السلام ) و امام صادق (عليه السلام ):
اگر به نيزارى در آمدى و تخم پرنده اى يافتى ، از آن مخور، مگر آنچه دو سويش ناهمسان است .(716)
1576 - امام صادق (عليه السلام ):
از تخم هاى پرنگان ، آنچه دو سويش ناهمسان است ، خورده مى شود و آنچه دو سويش همسان است ، خورده نمى شود.(717)
1577 - امام صادق (عليه السلام ):
آنچه دو سويش با هم تفاوت دارد، خوردنش حلال است و آنچه دو سويش همسان است ، خوردنش حرام است .(718)
1578 - الكافى :
- به نقل از مسعدة بن صدقه -: از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: ((از تخم هاى پرندگان ، آنچه را دو سرش ناهمسان است ، بخور)).
نيز فرمود: ((از تخم هاى پرندگان دريايى ، آنچه همانند و هم شكل تخم مرغ است (يعنى يكى از دو سرش پهن تر است )، خوردنى است ، و گرنه مخور)).(719)
1579 - الكافى :
- به نقل از ابوالخطاب -: از امام صادق (عليه السلام ) پرسيدم كه : مردى به نيزار در مى آيد و آن جا تخم هاى پرندگان گوناگونى مى يابد و نمى داند كه تخم چه پرنده اى است : از آن پرندگان ناخوشايند است و يا پرندگان خوشايند؟
فرمود: ((در آنها، نشانه اى پنهان ناشدنى است و بنگر! هر تخمى را كه سر و ته آن را از هم باز شناختى ، بخور و هر چه را از اين نظر همسان بود، واگذار)).(720)
فصل دهم : سيب
10/1 - خواص سيب
1580 - امام على (عليه السلام ):
سيب بخوريد، كه معده را مى پالايد.(721)
1581 - امام صادق (عليه السلام ):
سيب ، پالاينده و خوش بو كننده معده است .(722)
1582 - المحاسن :
- به نقل از اسحاق بن مطهر، از امام صادق (عليه السلام ) -: ((سيب ، معده را گشايش مى دهد.)).
همچنين فرمود: ((سيب بخور؛ چرا كه حرارت را فرو مى نشاند، درون را سرد مى كند و تب را مى برد.))
در حديث ديگرى است كه فرمود: ((وبا را ميان مى برد)).(723)
1583 - امام صادق (عليه السلام ):
به تبداران خود، سيب بدهيد؛ چرا هيچ چيز، سودمندتر از سيب نيست .(724)
1584 - امام صادق (عليه السلام ):
اگر مردم مى دانستند در سيب چيست ، بيمارانش را جز به آن ، درمان نمى كردند. بدانيد كه سيب ، بويژه ، سودمندترين چيزى براى قلب و مايه شست و شوى آن است .(725)
1585 - دعائم الاسلام :
درباره امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه : مردى از سرزمينى وبا زده به ايشان نامه نوشت و از وباى آن جا خبر داد.
امام (عليه السلام ) در پاسخ نوشت : ((بر تو باد سيب . آن را بخور)).
و فرمود: ((سيب ، حرارت را فرو مى نشاند و درون را خنك مى كند و تب را مى برد)).(726)
1586 - الكافى :
- به نقل از محمد بن فيض -: به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : كسى از ما كه بيمار مى شود، درمانگران ، او را به پرهيز، توصيه مى كنند.
امام (عليه السلام ) فرمود: ((اما ما خاندان ، جز از خرما، پرهيز نمى كنيم و (بيماران خويش را) با سيب و آب سرد، درمان مى سازيم )).(727)
1587 - الكافى :
- به نقل از درست بين ابى منصور -: مفضل بن عمر، مرا با هديه هايى (728) نزد امام صادق (عليه السلام ) فرستاد.
در روزى تابستانى و در حالى كه سينى اى از سيب سبز نزد امام صادق (عليه السلام ) بود، بر ايشان وارد شدم . به خداوند سوگند، بى درنگ به او گفتم : فدايت شوم ! آيا در حالى كه مردم ، اين را خوش نمى دارند، از آن مى خورى ؟
در حالى كه گويا مرا از ديرباز مى شناخته است ، به من فرمود: ((همين امشب تبدار شدم . كسى فرستادم و آن را نزد من آوردند و آن را خوردم . آن ، تب را ريشه كن مى سازد و حرارت را فرو مى نشاد)).
من به سوى نزديكان خويش باز گشتم و ديدم آنان تبدارند. به آنها سيب دادم تب را از آنان ريشه كن ساختم .(729)
1588 - الكافى :
- به نقل از مفصل بن عمر، درباره امام صادق (عليه السلام ) -: نزد ايشان از سيب ، ياد كردند. فرمود: ((ما خاندان ، جز به آن سردى كه بر بدن ما ريخته مى شود و جز به خوردن سيب ، درمان نمى كنيم )).(730)
1589 - امام كاظم (عليه السلام ):
سيب براى چند چيز، سودمند است ، براى : زهر، افسون ، ديوانگى اى كه از سوى ساكنان زمين (731) به كسى مى رسد، و بلغمى كه چيرگى يافته است . هيچ چيزى زودتر از آن ، اثر نمى بخشد.(732)
1590 - الكافى :
- به نقل از زياد بن مروان -: در مكه ، مردم به وبايى گرفتار آمدندد. من به امام كاظم (عليه السلام ) نوشتم : ايشان در پاسخ من نوشت ((سيب بخور)).(733)
همچنين ر. ك : ص 559 (سويق سيب ).
10/2 - خواص خوردن سيب در حالت ناشتا يا در سحرگاهان
1591 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
سيب را ناشتا بخوريد؛ چرا كه تميز كننده معده است .(734)
1592 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چهار چيز، عمر را مى افزايد:... و خوردن سيب در سحرگاهان (735).(736)
10/3 - بوييدن سيب پيش از خوردن
1593 - امام باقر (عليه السلام ):
هنگامى كه خواستى سيب بخورى ، آن را ببوى و سپس بخور. اگر اين كار را انجام دادى ، هر درد عارضه اى از تنت بيرون مى رود و همه آنچه از سوى ارواح ، در انسان ايجاد مى شود، فرو مى نشيند.(737)
10/4 - مكروه بودن خوردن سيب ترش
1594 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
عروس را در هفته اولش از: شير، سركه ، گشنيز، و سيب ترش ، باز بدار؛ زيرا از اين چهار چيز، زهدان ، سترون و سرد مى شود... و پلاسى افتاده در گوشه خانه ، از زنى كه بچه نمى آورد، بهتر است ... سيب ترش نيز حيض شدن زن را قطع مى كند و اين براى وى يك بيمارى مى شود.(738)
فصل يازدهم : تلبينه
1595 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
تلبينه (739) دل بيمار را آرامش مى دهد و بخشى از اندوه را مى برد.(740)
1596 - امام صادق (عليه السلام ):
((اگر چيزى وجود داشت كه انسان را در برابر مرگ ، سود مى بخشيد، تلبينه سود مى بخشيد)). پرسيده شد: تلبينه چيست ؟
فرمود: ((شورباى فراهم آمده با شير. شورباى فراهم آمده با شير)) و اين را سه بار تكرار كرد.(741)
1597 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد آن ناخوشايند سودمند: تلبينه . سوگند به آن كه جان محمد در دست اوست ، آن ، شكم را مى شويد، چنان كه كسى از شما چرك را با آب از صورت خود فرو مى شويد.(742)
1598 - امام صادق (عليه السلام ):
تلبينه ، غم را از دل غمگين مى زدايد، همچنان كه انگشتان ، عرق را از پيشانى كنار مى زنند.(743)
فصل دوازدهم : خرما
12/1 - خواص خرما
1599 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
جبرئيل گفت : ((خرماى برنى (744)... آب ستون فقرات را مى افزايد)).(745)
1600 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد برنى ؛ چرا كه خستگى را از ميان مى برد، در برابر سوز سرما گرمى مى دهد، در برابر گرسنگى سير مى كند و در آن ، هفتاد و دو باب شفاست .(746)
1601 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
عجوه (747) از بهشت است و درمان زهر، در آن است .(748)
1602 - امام على (عليه السلام ):
خرما بخوريد؛ چرا كه شفاى دردها در آن است .(749)
1603 - الكافى :
به نقل از ابو عمرو، از مردى ، از امام صادق (عليه السلام ) -: ((بهترين خرماى شما، خرماى برنى است . دردها را مى برد و خود، بيمارى نمى زايد، خستگى را مى زدايد و زيانى در بر ندارد، بلغم را از ميان مى برد و با هر خرمايى ، سازگار است )).
در روايتى ديگر است كه فرمود: (((غذا را) گوارا و سبك مى كند، خستگى را مى برد، و سير مى كند)).(750)
1604 - امام صادق (عليه السلام ):
هيئت بنى عبد القيس بر پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) وارد شدند. پس ، ظرف خرمايى يافته از شاخه هاى خرما پيش روى ايشان نهادند.
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) پرسيد: ((صدقه است ، يا هديه ؟)).
گفتند هديه است .
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((اين خرماها از كدام نوع است ؟)).
گفتند: اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! از خرماى برنى است .
فرمود: ((اين ، جبرئيل است . به من خبر مى دهد كه در اين خرمايتان ، نه ويژگى است : شيطان را به ديوانگى مى افكند؛ پشت را قوى مى كند؛ بر توان آميزش مى افزايد؛ بينايى و شنوايى را افزون مى سازد؛ انسان را به خدا نزديك مى كند؛ انسان را از شيطان ، دور مى سازد؛ غذا را هضم مى كند؛ درد را مى برد؛ و دهان را خوش بو مى نمايد)).(751)
1605 - دعائم الاسلام :
درباره امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه يكى از يارانش نزد ايشان غذايى خورد. چون سفره غذا را برچيدند، امام (عليه السلام ) گفت : ((اى كنيزك ! آنچه دارى ، بياور)). او نيز خرما آورد.
آن مرد گفت : قربانت شوم ! اكنون ، هنگام ميوه (ى سردرختى ) و انگور است ! و آن هنگام ، تابستان بود.
فرمود: ((بخور، كه اين از خوى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است . پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: در عجوه ، نه بيمارى اى هست و نه عارضه اى ))(752)
1606 - امام صادق (عليه السلام ):
صرفان ،(753) نيكو خرمايى است ، نه در آن بيمارى اى هست و نه عارضه اى .(754)
ر. ك : ص 219 (آنچه براى درمان بوى بد دهان ، سودمند است ).
12/2 - بهترين افطارى و سحرى
1607 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خرما، چه خوش سحرى اى است (755)!(756)
1608 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر كسى از شما روزه بود، با خرما روزه بگشايد و اگر خرما نديد، با آب ؛ چرا كه آب ، پاك كننده است .(757)
1609 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوند - تبارك و تعالى - و فرشتگان او، بر استغفار كنندگان و سحرى خوران در سحرگاهان ، درود مى فرستند. پس ، بايسته است هر كدامتان سحرى بخوريد، هر چند به جرعه اى آب باشد. اما بهترين سحرى ها، سويق (758) و خرماست .(759)
1610 - امام صادق (عليه السلام ):
بهترين سحرى هاى شما، سويق و خرماست .(760)

afsanah82
07-20-2011, 06:05 PM
12/3 - خواص خرما براى زن باردار و تازه زا
1611 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به زن ، در ماهى كه فرزند به دنيا مى آورد، خرماى تازه بدهيد؛ چرا كه در اين صورت ، كودك وى بردبار و پاك خواهد بود.(761)
1612 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به زنان زائوى خود، خرماى تازه بدهيد و اگر خرماى تازه نبود، خرماى ديگر. نزد خداوند، هيچ درختى عزيزتر از آن درخت كه مريم (دختر عمران ) در زير آن فرود آمد، نيست .(762)
1613 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چون زن فرزند به دنيا آورد، بايد نخستين چيزى كه مى خورد، خرماى تازه باشد و اگر خرماى تازه در اختيار نبود، خرمايى ديگر؛ چرا كه اگر چيزى برتر از آن وجود مى داشت ، خداوند آن را به مريم ، هنگامى كه عيسى (عليه السلام ) را زاد، مى خوراند.(763)
1614 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به زنان خود در دوره نزديك زايمان ، خرما بدهيد؛ زيرا هر كس كه در دوره نزديك زايمان غذايش خرما باشد، فرزندش بردبار زاده خواهد شد. خوراك مريم ، هنگامى كه عيسى را زاد، همين بود، در حالى كه اگر خدا غذايى بهتر از خرما براى او سراغ داشت ، همان را به وى مى خوراند.(764 )
1615 - امام على (عليه السلام ):
باردار، هيچ خوراكى نمى خورد و هيچ دارويى به كار نمى گيرد كه برتر از خرماى تازه باشد. خداوند (عزوجل ) به مريم فرموده است : وهزى اليك بجذع النخلة تسقط عليك رطبا جنيا # فكلى واشربى وقرى عينا؛(765) و تنه درخت خرما را به سوى خود تكان بده تا بر تو خرماى تازه فرو ريزد # پس ، بخور و بياشام و ديده روشن دار).(766)
1616 - امام على (عليه السلام ):
برنى ، بهترين خرماى شماست . آن را در دوره نزديك زايمان ، به زنان خويش بدهيد تا فرزندانتان پاك و بردبار (به دنيا) آيند.(767)
1617 - امام صادق (عليه السلام ):
به زنان خود در دوران زايمان ، خرماى برنى بدهيد تا فرزندان خويش را زيبا سازيد.(768)
1618 - امام صادق (عليه السلام ):
به زنان خود در دوران زايمان ، خرماى برنى بدهيد تا فرزندانتان بردبار شوند.(769)
ر. ك : ص 351 (جنين / غذاى تازه زا).
12/4 - خوردن خرما با خربزه و خيار
1619 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، خرماى تازه همراه با خربزه (770) مى خورد.(771)
1620 - سنن ابن ماجة :
به نقل از سهل بن سعد -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، خرماى تازه با خربزه مى خورد.(772)
1621 - صحيح البخارى :
به نقل از عبدالله بن جعفر بن ابى طالب -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را ديدم كه خرماى تازه را همراه با خيار چنبر مى خورد.(773 )
12/5 - گشودن كام نوزاد با خرما
1622 - امام على (عليه السلام ):
كام كودكان خويش را با خرما بگشاييد. پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با حسن و حسين ، چنين كرد.(774)
فصل سيزدهم : انجير
1623 - مكارم الاخلاق :
به نقل از ابوذر -: سينى اى از انجير به پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) هديه شد. به اصحابش فرمود: ((بخوريد؛ چرا كه اگر بنا بود بگويم ميوه اى از بهشت است ، همين ميوه را مى گفتم ؛ زيرا ميوه اى است بدون هسته . آن را بخوريد؛ زيرا بواسير را ريشه كن مى سازد و براى نقرس (775) سودمند است )).(776)
1624 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
انجير، تازه و خشك ، بخوريد؛ چرا كه بر قدرت همبسترى مى افزايد، بواسير را ريشه كن مى كند، و براى درمان نقرس و سردى مزاج ، سودمند است .(777)
1625 - امام على (عليه السلام ):
خوردن انجير، انسدادها را نرم مى كند و براى بادهاى قولنج ، سودمند است . در روز، از آن فراوان بخوريد و آن را در شب هم بخوريد؛ اما فراوان ، نه .(778)
1626 - امام رضا (عليه السلام ):
انجير، بوى بد دهان را مى برد، استخوان ها را استحكام مى بخشد، درد را مى برد و با وجود آن ، ديگر به دارويى نياز نيست .(779)
1627 - الكافى :
به نقل از احمد بن محمد بن ابى نصر، از امام رضا (عليه السلام ) -: ((انجير، بوى بد دهان را مى برد، دهان و استخوان ها را استحكام مى بخشد، موبرمى روياند، درد را مى برد و با وجود آن ، ديگر به دارويى نياز نيست )).
همچنين فرمود: ((انجير، همانندترين چيز به گياهان بهشت است )).(780)
1628 - طب الائمة (عليهم السلام ):
به نقل از محمد بن عرفه -: در روزگار امام رضا (عليه السلام ) و ماءمون ، در خراسان بودم . (يك بار،) از امام رضا (عليه السلام ) پرسيدم : اى پسر پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! درباره انجير، چه مى گويى ؟
فرمود: ((براى قولنج ، سودمند است . آن را بخوريد)).(781)
1629 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس دوست دارد دلش نازك باشد، بلس (782) بخورد(783).(784)
ر. ك : ص 239 (آنچه براى دردهاى كبد، سودمند است / شير انجير).
فصل چهاردهم : سير
1630 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
((سير(785))) بخوريد و بدان درمان كنيد؛ چرا كه درمان هفتاد درد در آن هست .(786)
1631 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
از سفارش هاى ايشان امام على (عليه السلام ): -: اى على ! ((سير)) بخور. اگر نبود كه من با فرشت هم سخن مى شوم ، ((سير)) مى خوردم .(787)
1632 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((هر كس اين سبزى را خورد، به مسجد ما نزديك نشود))؛ اما نفرمود: اين ، حرام است .(788)
1633 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كس مى خواهد بادى دامنگير او نشود، در هر هفت روز، (يك بار) ((سير)) بخورد.(789)
فصل پانزدهم : پنير
5/1 - خواص پنير
1634 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
پنير بخورد، چرا كه خواب مى آورد(790) و غذا را هضم مى كند.(791)
1635 - امام صادق (عليه السلام ):
چه نيكو لقمه اى است پنير! دهان را تر و تازه مى كند، بوى دهان را خوش ‍ مى سازد، غذاى پيشين را هضم مى كند و براى پس از خود، اشتهاآور است . هر كس آن را سر هر ماه بخورد، نزديك است كه هيچ حاجت او بى پاسخ نماند.(792)
1636 - امام صادق (عليه السلام ):
پنير، چه نيكو لقمه اى است ! نوشيدن (793) انسان را خوش بو مى سازد، آنچه را پيش از آن هست ، هضم مى كند و آنچه را پس از آن باشد، دوست داشتنى مى سازد.(794)
1637 - امام صادق (عليه السلام ):
پنير، غذاهاى پيش از خود را گوارش مى دهد و براى پس از خود، اشتها مى آورد.(795)
15/2 - خوردن پنير با گردو
1638 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
پنير، درد است ؛ اما چون با گردو خورده شود، درمان است .(796)
1639 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
پنير، درد است ، گردو هم درد است ؛ اما چون با هم در يك جا جمع گردند، درمان مى شوند.(797)
1940 - امام صادق (عليه السلام ):
گردو و پنير، چون با هم يك جا جمع شوند، در هر يك از آنها درمان است ؛ اما اگر از هم جدا شوند، در هر يك از آنها درد است .(798)
1641 - امام صادق (عليه السلام ):
پنير و گردو، چون با هم يك جا جمع شوند، در هر يك از آنها درمان است ؛ اما اگر از هم جدا شوند، در هر يك از آنها درد است .(799)
بيان
علامه مجلسى مى گويد:
شايد اين نهى ، به پنير تازه نمك نازده اختصاص داشته باشد كه در آن سرزمين ها رواج داشته و داراى طبعى سرد است ، كه گردو با حرارت خويش ، آن را تعديل مى كند.(800)
15/3 - خوردن پنير با خربزه
1642 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هيچ زن باردارى نيست كه خربزه با پنير بخورد، مگر آن كه كودكش خوش ‍ روى و خوش خوى شود.(801)
1643 - طب النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) خيار را با نمك ، و خربزه را با پنير مى خورد.(802)
15/4 - زيان هاى پنير
1644 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
ده چيز، فراموشى مى آورد: خوردن پنير...(803).(804)
1645 - امام صادق (عليه السلام ):
اگر كه پنير براى هر چيزى زيانبار است و هيچ سودى ندارد، شكر براى هر چيز سودمند است و براى هيچ چيز، زيانى ندارد.(805)
1646 - الكافى :
روايت شده كه زيانبارى پنير، در پوست آن (806) است .(807)
15/5 - خوردن پنير در صبحگاهان و شامگاهان
1647 - الكافى :
به نقل از محمد بن فضل نيشابورى ، از يكى از مردانش -: مردى درباره پنير از امام صادق (عليه السلام ) پرسيد.
فرمود: ((دردى است . درمانى هم در آن نيست )).
چون شامگاهان فرا رسيد، همان مرد بر امام صادق (عليه السلام ) وارد شد و نگاه خود را به پنيرى كه بر سفره بود، افكند و پرسيد: قربانت شوم ! صبحگاهان ، از تو درباره پنير پرسيدم و به من گفتنى : آن ، دردى است و درمانى در آن نيست ؛ اما اكنون ، آن را بر سفره مى بينم !؟
فرمود: ((پنير، صبحگاهان ، زيانبار و شامگاهان ، سودمند است و آب كمر را افزون مى سازد)).(808)
فصل شانزدهم : جرجير
16/1 - آنچه در نكوهش جرجير روايت شده
1648 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
من ، جرجير(809) را خوش نمى دارم و گويا درخت آن را مى نگرم كه در دوزخ ، روييده است . هيچ كس پس از گزاردن نماز عشا، درون را از آن پر نمى سازد، مگر اين كه آن شب را در حالى به خواب مى رود كه جان او تا صبح با جذام ، دست و پنجه نرم مى كند.(810)
1649 - امام باقر (عليه السلام ):
جرجير، درختى بر در دوزخ است .(811)
1650 - امام صادق (عليه السلام ):
سهم بنى اميه از سبزى ها، جرجير است .(812)
16/2 - آنچه در نهى از خوردن جرجير به هنگام شب رسيده است
1651 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس جرجير بخورد و بخوابد، رگ جذام در بين او با آن در مى آميزد.(813)
1652 - امام صادق (عليه السلام ):
خوردن جرجير در هنگام شب ، پيسى مى آورد.(814)
1653 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس شبانگاه جرجير بخورد، رگ جذام ، از بينى وى بر آن يورش مى آورد و آن شب را شب خونريزى مى كند.(815)
1654 - امام صادق (عليه السلام ):
هيچ كس پس از گزاردن نماز عشا، درون را از جرجير پر نمى كند و بر آن نمى خوابد، مگر اين كه جان وى او را به سوى جذام مى كشاند.(816)
16/3 - آنچه احاديث پيشين را رد مى كند
1655 - الكافى :
به نقل از نصير (خدمتكار امام صادق (عليه السلام ))، از موفق (817) (خدمتكار امام كاظم (عليه السلام )) -: آقاى من ، امام كاظم (عليه السلام )، چون به خريدن سبزى فرمان مى داد، مى فرمود: ((از آن و همچنين از جرجير، فراوان تهيه شود(818))). آنها را براى ايشان مى خريدند و ايشان مى فرمود:
((چه قدر سبك خردند از مردم ، كه مى گويند جرجير، در يكى از دره هاى جهنم مى رويد، در حالى كه خداوند مى فرمايد: وقودها الناس ‍ والحجارة ؛(819) هيزم آن ، مردمان و سنگ هايند. پس چگونه آن جا سبزى مى رويد))؟(820)
بيان
همان گونه كه ملاحظه شد، احاديثى كه درباره جرجير نقل شده ، بر سه گونه اند:
1 - احاديثى كه جرجير را ((گياه دوزخ مى نامند و بر اين تصريح مى كنند كه اين گياه ، از آن امويان است ؛ يعنى دشمنان اهل بيت ، آن را مى خورند.
2 - احاديثى كه از خوردن جرجير به هنگام شب يا پيش از خفتن ، نهى مى كنند.
3 - حديثى كه در آن ، امام (عليه السلام ) به صراحت ، ناميده شدن اين گياه را به ((گياه دوزخ ))، رد كرده و حتى به تهيه مقدار فراوان ترى از آن براى خوراك شخصى خود، فرمان داده است .
به نظر مى رسد كه احاديث دسته نخست ، افزون بر ضعف سند، به سبب استدلال موجود در احاديث اخير، قابل قبول نيستند. وانگهى ، اگر فرض ‍ كنيم كه گياهى ، امكان رويش در كنار دوزخ را دارد، يا غذايى را دشمنان اهل بيت مصرف مى كنند، آيا چنين گياه و غذايى ، نكوهيده خواهند بود و دوستداران اهل بيت ، نبايد از آنها بخورند؟
اما احاديث دسته دوم ، احاديثى هستند كه به طور اصولى ، درباره سند و دلالت آن اشكالى وجود ندارد. از همين رو، پرهيز از خوردن اين گياه در هنگام شب يا پيش از خواب ، با احتياط طبى ، موافق است ، مگر در صورت يكه خلاف قطعى اين امر، به روش علمى اثبات شود و از اين طريق ، به عدم صدور اين احاديث نيز اطمينان حاصل گردد.
فصل هفدهم : زردك
1656 - امام صادق (عليه السلام ):
زردك ، مايه ايمنى از قولنج و بواسير است و توان نزديكى را تقويت مى كند.(821)
1657 - امام صادق (عليه السلام ):
خوردن زردك ، كليه ها را گرم مى كند و آلت را راست مى گرداند.(822)
1658 - مكارم الاخلاق :
به نقل از داوود بن فرقد -: بر امام صادق (عليه السلام )(823) وارد شدم ، در حالى كه قدرى زردك نزد ايشان بود. امام (عليه السلام ) زردكى به من داد و فرمود: ((بخور)).
گفتم : من دندان آسياب ندارم .
فرمود: ((آيا كنيز ندارى ؟)).
گفتم : چرا.
فرمود: ((به او بگو آن را برايت آب پز كند. سپس آن را بخور؛ چرا كه كليه ها را گرم مى كند و آلت را راست مى گرداند)).(824)
1659 - الكافى :
به نقل از داوود بن فرقد -: از امام كاظم (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: ((خوردن زردك ، كليه ها گرم مى كند و آلت را راست مى گرداند)).
به ايشان گفتم : فدايت شوم ! در حالى كه دندان ندارم ، چگونه است را بخورم ؟
به من فرمود: ((به خدمتگذار خود بگو آن را برايت آب پز كند. سپس آن را بخور)).(825)
فصل هجدهم : گردو
1660 - امام على (عليه السلام ):
خوردن گردو در گرماى شديد، حرارت را در بدن بر مى انگيزد و زخم هاى تن را تحريك مى كند؛ اما خوردن آن در زمستان ، كليه ها را گرم مى كند و سرما را مى راند.(826)
ر. ك : ص 490 (خوردن پنير با گردو).
ر. ك : ص 233 (آنچه براى برخى دردهاى شكم ، سودمند است / گردوى تف داده )
ر. ك : ص 533 ح 1756.
فصل نوزدهم : هزار سپند
1661 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس به مدت چهل روز، هر صبح ، يك مثقال هزار اسپند(827) حل شده در آب بخورد، نور حكمت در دلش روشن مى شود و از هفتاد و دو بيمارى كه كمترين آنها جذام است ، ايمنى مى يابد.(828)
1662 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هزار اسپند، هيچ بوته و برگ و ميوه اى نمى روياند، مگر اين كه فرشته اى بر آن (بوته و برگ و ميوه ) گماشته شده است ، تا زمانى كه بدان كس كه مى رسد، برسد يا خرد شود.
در تنه و ريشه هاى آن ، رازى نهفته است و در دانه آن ، درمان هفتاد و دو درد است . با اين و با كندر، درمان كنيد.(829)
1663 - امام على (عليه السلام ):
هيچ بوته اى از بوته هاى هزار اسپند نمى رويد، مگراى كه فرشتگانى با آن هستند و آن را تا هنگامى كه بدان كس كه مى رسد، برسد، حفاظت مى كنند. ريشه هزار اسپند، نشاط آور و شاخه آن ، درمان هفتاد و دو درد است .(830)
1664 - امام صادق (عليه السلام ):
در پاسخ پرسشى درباره اسپند و كندر -: اما هزار اسپند، هيچ ريشه اى از آن در زمين فرو نمى رود و هيچ شاخه اى از آن به آسمان بلند نمى شود، مگر اين كه خداوند (عزوجل ) فرشته اى را بر آن مى گمارد، تا آن هنگام كه خشك مى شود يا به سرنوشتى ديگر در مى آيد.
شيطان نيز از خانه اى كه در آن ، هزار اسپند است ، هفتاد خانه دور مى شود. و آن ، شفاى هفتاد بيمارى است كه كمترين آنها، جذام است . پس ، از آن غفلت نورزيد.(831)
1665 - مكارم الاخلاق :
به نقل از محمد بن حكم -: يكى از پيامبران الهى از ترسو بودن امت خود، به درگاه خداوند (عزوجل ) ناليد. خداوند (عزوجل ) به او چنين وحى فرستاد: ((به امت فرمان بده كه هزار اسپند بخورند)).
در روايتى ديگر است : ((به آنان بفرما كه هزار اسپند برگيرند و بخورند؛ چرا كه مرد را شجاعت مى افزايد)).(832)
ر. ك : ص 311 (آنچه براى درمان ريزش قطره قطره پيشاب ، سودمند است ).
فصل بيستم : شنبليله
1666 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد شنبليله (833)، هر چند همسنگ طلا فروخته شود.(834)
1667 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به شنبليله درمان بجوييد. اگر امت من مى دانستند كه شنبليله برايشان چه سودهايى دارد، با آن درمان مى كردند، هر چند همسنگ آن ، طلا مى دادند!(835)
1668 - امام كاظم (عليه السلام ):
براى درمان باد شابكه و حام (836) و سردى اى كه مفاصل را در بر مى گيرد و بدآنها در مى پيچد، يك مشت شنبليله و يك مشت انجير خشك بر مى دارى و در آن مى خيسانى و در ديگى تميز مى پزى . سپس آن را از صافى مى گذرانى و آن گاه سرد مى كنى و يك روز در ميان ، از آن مى خورى و اين كار را تا هنگامى كه يك كاسه پر مصرف شود، ادامه مى دهى .(837)
فصل بيست و يكم : شيرينى
1669 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مومن ، نوشين است و نوشين را دوست دارد، و مومن ، شيرين است و شيرينى را دوست دارد.(838)
1670 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
دل مومن ، شيرين است و او شيرينى را دوست دارد.(839)
1671 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
در دل مومن ، كنجى است كه جز شكرينه ، آن را پر نمى كند.(840)
1672 - امام على (عليه السلام ):
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) عطر و شيرينى را برنمى گرداند.(841)
1673 - امام كاظم (عليه السلام ):
ما خاندانى هستيم كه شيرينى را دوست داريم .(842)
1674 - الكافى :
- به نقل از هارون بن موفق مدينى -: روزى ، امام كاظم (عليه السلام ) در پى من فرستاد. من نزد امام (عليه السلام ) غذا خوردم و ايشان ، شكرينه فراوان خورد. گفتم . چه قدر، اين شكرينه فراوان است !
فرمود: ((ما و پيروانمان ، از شيرينى شده ايم و از همين روى ، ما شكرينه را دوست داريم .))(843)
فصل بيست و دوم : نخود
1675 - امام صادق (عليه السلام ):
- هنگامى كه نزد ايشان از نخود(844) نام بردند -: براى درد كمر(845)، سودمند است .(846)
1676 - الكافى :
- به نقل از نادر خدمت گزار -: امام كاظم (عليه السلام ) پيش و پس از غذا، نخود پخته مى خورد.(847)
1677 - الكافى :
به نقل از احمد بن محمد بن ابى نصر، از امام رضا (عليه السلام ) ((نخود براى كمردرد، خوب است .)) نيز درباره ايشان آمده است كه پيش و پس ‍ از غذا، نخود مى طلبيد.(848)
فصل بيست و سوم : نان
23/1 - خواص نان
1678 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوندا! براى ما به نان ، بركت بده و ميان ما و آن ، جدايى ميفكن ، اگر نان نبود، نه روزه گرفته بوديم ، نه نماز خوانده بوديم و نه واجبات پروردگار خود (عزوجل ) را انجام داده بوديم .(849)
1679 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
نان ، بهترين خوراكى شماست .(850)
1680 - امام صادق (عليه السلام ):
تن ، بر نان ، استوار شده است .(851)
23/2 - خواص نان جو
1681 - كنز العمال :
به نقل از عايشه - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، تا هنگامى كه به ديدار خدا شتافت ، جز نان جو نخورد.(852)
1682 - امام صادق (عليه السلام ):
اگر خداوند در چيزى بيش از جو بهبود دهندگى مى ديد، آن را خوراك پيامبران قرار نمى داد.(853)
1683 - امام رضا (عليه السلام ):
برترى نان جو بر گندم ، همانند برترى ما بر ديگر مردمان است . هيچ پيامبرى نيست كه براى خورنده جو دعا نكرده و براى او بركت نخواسته باشد و هيچ درونى نيست كه جو بدان در آمده و همه دردها از آن بيرون نرفته باشد. آن ، خوراك پيامبران و غذاى نيكان است . خداوند متعال ، جز اين را نخواسته است كه خوراك پيامبران خويش را جو قرار دهد.(854)
23/3 - خواص نان برنج
1684 - امام صادق (عليه السلام ):
به كسى كه شكم درد دارد، نان برنج بدهيد؛ چرا كه چيزى سودمندتر از آن ، به شكم چنين بيمارى درنيامده است . آن ، معده را پاك مى كند و درد را به كلى از بدن ، بيرون مى كشد.(855)
1685 - امام صادق (عليه السلام ):
تنها، نان برنج است كه از صبح تا شب در درون انسان مى ماند.(856)
1686 - امام رضا (عليه السلام ):
چيزى سودمندتر از نان برنج ، به درون مسلول در نمى آيد.(857)
23/4 - خواص نان گاورس
1687 - امام صادق (عليه السلام ):
درباره خواص نان گاورس (858) -: هان كه در آن ، سنگينى اى نيست و چون با شير خورده شود، معده را بهتر نرم مى كند و بدان سود مى رساند.(859)
ر. ك : ص 235 (آنچه براى برخى دردهاى شكم ، سودمند است / آرد گاورس ).
ر. ك : ص 624 ح 2047.
23/4 - امام صادق (عليه السلام ):
فصل بيست و چهارم : كاهو
1688 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
كاهو بخور؛ چرا كه خواب مى آورد و غذا را هضم مى كند.(860)
1689 - امام صادق (عليه السلام ):
بر شما باد كاهو؛ چرا كه خون را تصفيه مى كند(861).(862)
1690 - امام رضا (عليه السلام ):
درباره سبزى ها -: بهترين آنها، كاسنى (863) و كاهو است .(864)
فصل بيست و پنجم : سركه
25/1 - خواص سركه
1691 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
سركه ، نيكو خورشتى است .(865)
1692 - امام على (عليه السلام ):
خوب خورشتى است سركه . تلخ را مى شكند، صفرا را خاموش مى كند و دل را زنده مى گرداند.(866)
1693 - امام صادق (عليه السلام ):
سركه ، تلخه را فرو مى نشاند، قلب را زنده مى سازد، كرم هاى شكم را مى كشد و دهان را استحكام مى بخشد.(867)
1694 - امام صادق (عليه السلام ):
سركه ، نيكو خورشى است . تلخه را مى شكند، قلب را زنده مى سازد، لثه را استحكام مى بخشد و جنبندگان شكم را مى كشد.(868)
1695 - امام صادق (عليه السلام ):
سركه ، عقل را استحكام مى بخشد.(869)
1696 - امام صادق (عليه السلام ):
سركه ، دل را روشن مى كند.(870)
1697 - امام صادق (عليه السلام ):
خورش ساختن سركه ، شهوت زنا را ريشه كن مى كند.(871)
25/2 - خواص سركه شراب
1698 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
كسان هيچ خانه اى كه در آن سركه باشد، نانشان بى خورش نمى ماند. برترين سركه شما نيز سركه شرابتان (872) است .(873)

afsanah82
07-20-2011, 06:06 PM
1699 - امام صادق (عليه السلام ):
- هنگامى كه نزد ايشان از سركه شراب ياد شد -: آن ، جنبندگان شكم را مى كشد و دهان را استحكام مى بخشد.(874)
1700 - امام صادق (عليه السلام ):
سركه شراب ، لثه را تقويت مى كند. جنبندگان شكم را مى كشد و عقل را استحكام مى بخشد.(875)
1701 - امام كاظم (عليه السلام ):
سركه شراب ، لثه را استحكام مى بخشد.(876)
25/3 - آغاز كردن غذا با سركه
1702 - امام صادق (عليه السلام ):
ما (غذا را) با سركه آغاز مى كنيم ، چنان كه شما با نمك آغاز مى كنيد؛ چرا كه سركه ، عقل را استحكام مى بخشد.(877)
1703 - الكافى :
به نقل از محمد بن على همدانى -: مردى در خراسان نزد امام رضا (عليه السلام ) بود. در اين هنگام ، نزد امام سفره اى گستردند كه در آن ، سركه و نمك بود. امام (عليه السلام ) با سركه آغاز كرد.
آن مرد گفت : فدايت شوم ! به ما فرموده اى كه با نمك ، آغاز كنيم !
فرمود: ((اين ، همانند آن (يعنى نمك ) است . سركه ، ذهن را استحكام مى بخشد و عقل را افزون مى كند)).(878)
ر. ك : ص 394 (آداب غذا خوردن / آغاز كردن غذا با نمك و به پايان بردن آن با نمك يا سركه ).
فصل بيست و ششم : انار
26/1 - مهتر ميوه ها
1704 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
انار، مهتر همه ميوه هاست و هر كس يك انار بخورد، چهل روز، شيطان خويش را به خشم مى آورد.(879)
1705 - امام صادق (عليه السلام ):
ميوه ، صد و بيست گونه است و مهتر همه آنها، انار است .(880)
26/2 - خواص انار
1706 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس انارى را كامل بخورد، خداوند قلب او را چهل شب ، نورانى مى دارد.(881)
1707 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
انار بخوريد؛ زيرا هيچ دانه اى از آن در معده جاى نمى گيرد، مگر اين كه چهل روز، قلب را نورانى مى سازد و شيطان را برون مى راند.(882)
1708 - امام على (عليه السلام ):
در هر دانه انار، چون در معده جاى مى گيرد، حياتى براى قلب و فروغى براى نفس است و شيطانى را كه ((وسواس )) نام دارد، چهل شب ، بيمار (زمينگير) مى كند.(883)
1709 - امام صادق (عليه السلام ):
چهار چيز، طبع را اعتدال مى بخشد: انار سورانى ،(884) خرماى نارس ‍ پخته شده ، بنفشه ، و كاسنى .(885)
1710 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس در هنگام خفتن ، يك انار بخورد، تا صبح ، جانش در امان مى سازد.(886)
1711 - امام صادق (عليه السلام ):
بر شما باد انار؛ چرا كه هيچ گرسنه اى آن را نمى خورد، مگر اين كه وى را بسنده است و هيچ سيرى آن را نمى خورد، مگر اين كه غذا را بر وى گوارا مى سازد.(887)
1712 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس انار بخورد، انار، شيطان وسوسه را از او دور مى سازد.(888)
1713 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس يك دانه از انار بخورد، آن يك دانه ، شيطان وسوسه را تا چهل روز، بيمار (زمينگير) مى سازد.(889)
1714 - مكارم الاخلاق :
به نقل از زيد شحام -: نزد امام صادق (عليه السلام ) بودم كه حجامتگرى را طلبيد. پس به او گفت : ((ابزارهاى حجامت خود را بشوى و بياويز)) و آن گاه ، انارى طلبيد و خورد.
چون حجامت را نيز به پايان برد، انارى ديگر طلبيد و خورد و فرمود: ((اين كار، تلخه را فرو مى نشاند)).(890)
1715 - الكافى :
به نقل از يزيد بن عبدالملك نوفلى -: بر امام صادق (عليه السلام ) وارد شدم ، در حالى كه انارى در دست داشت . فرمود: ((اى معتب ! يك انار هم به اين مرد بده ؛ چرا كه در (خوردن ) هيچ چيز، كسى با من شريك نشده است كه برايم ناخوشايندتر از شريك شدن در (خوردن ) انار باشد)).
سپس ، حجامت كرد و به من فرمود كه حجامت كنم . من هم حجامت كردم . آن گاه ، انارى ديگر خواست و پس از آن فرمود: ((اى يزيد! هر مومنى كه انار بخورد و آن را تمام كند، خداوند (عزوجل ) تا چهل پگاه ، شيطان را از (آسيب رسانى به ) فروغ دل او دور مى سازد؛(891) و هر كس سه انار بخورد، خداوند (عزوجل ) تا صد روز، شيطان را از (آسيب رسانى به ) فروغ دل او دور مى سازد و هر كس سه انار بخورد، خداوند (عزوجل ) تا يك سال ، شيطان را از (آسيب رساندن به ) فروغ دل او دور مى سازد و هر كس ‍ خداوند، شيطان را براى يك سال از (آسيب رساندن به ) فروغ دل او دور سازد، گناه نمى كند و هر كس گناه نكند، به بهشت در مى آيد)).(892)
1716 - امام كاظم (عليه السلام ):
هر كس روز جمعه يك انار بخورد، آن انار، دل او را تا چهل پگاه ، نورانى مى دارد؛ اگر دو انار بخورد، تا هشتاد روز؛ و اگر سه انار بخورد، تا صد و بيست روز؛ و نيز وسوسه شيطان از او دور مى شود و هر كس وسوسه شيطان از او دور شود، خداوند (عزوجل ) را نافرمانى نمى كند و هر كس ‍ خداوند را نافرمانى نكند، خداى او را به بهشت در مى آورد.(893)
1717 - امام كاظم (عليه السلام ):
از جمله چيزهايى كه آدم به (فرزندش ) هبة الله سفارش كرد، اين بود كه به وى فرمود: ((بر تو باد انار؛ چرا كه اگر گرسنه باشى و آن را بخورى ، بسنده ات كند، و اگر در حالى كه سيرى ، آن را بخورى ، غذا را بر تو گوارا مى سازد)).(894)
26/3 - خواص انار شيرين
1718 - امام صادق (عليه السلام ):
بر شما باد انار شيرين . آن را بخوريد؛ چرا كه هيچ دانه اى از آن به معده مومنى در نمى آيد، مگر اين كه بيمارى اى از آن ريشه كن مى كند و شيطان وسوسه را از او دور مى سازد.(895)
1719 - الكافى :
به نقل از عمروبن ابراهيم ، از خراسانى (896) -: خوردن انار شيرين ، آب مرد را افزون مى كند و فرزند را نكو مى سازد.(897)
1720 - امام عسكرى (عليه السلام ):
پس از حجامت ، انار بخور، انارى شيرين ؛ چرا كه خون را فرو مى نشاند و خون را در درون ، تصفيه مى كند.(898)
ر. ك : ص 227 ح 704.
26/4 - خواص انار ترش و شيرين (ملس )
1721 - الكافى :
به نقل از وليد بن صبيح -: امام صادق (عليه السلام ) از انار شيرين ياد كرد و فرمود: ((ترش و شيرين در شكم ، سازگارتر است )).(899)
1722 - امام رضا (عليه السلام ):
انار ترش و شيرين (900) بمك ؛ چرا كه انسان را نيرو مى دهد و خون را زنده مى سازد.(901)
26/5 - خواص خوردن انار با پيه آن
1723 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
انار را با پيه (902) آن بخوريد؛ چرا كه شست و شو دهنده معده است .(903)
1724 - امام على (عليه السلام ):
انار را با پيه آن بخوريد چرا كه معده را پاك مى كند. و هيچ دانه اى (از انار) در معده انسانى مسلمان ، جاى نمى گيرد، مگر اين كه آن را روشن مى سازد(904) و تا چهل پگاه ، شيطان و وسوسه را از آن دور مى كند.(905)
1725 - المحاسن :
به نقل از محمد بن خالد برقى ، از يكى از شيعيان ، در حديثى كه سندش را به معصوم رساند -: از صعصعة بن صوحان نقل شده است كه وى ، هنگام يكه امير مومنان در حال شام خوردن بود، برايشان وارد شد.
امام (عليه السلام ) فرمود: ((اى صعصعه ! پيش آى و بخور)).
(صعصعه مى گويد:) گفتم : شام خورده ام .
در اين هنگام ، نيمه اى از يك انار، نزد امام (عليه السلام ) بود. تكه اى از آن را شكست و به دستم داد و فرمود: ((آن را با پيهش بخور؛ چرا كه زردشدگى دندان ها و بدبويى دهان را مى برد و انسان را پاك مى سازد)).(906)
1726 - امام صادق (عليه السلام ):
انار را به پيه آن بخوريد؛ چرا كه معده را مى پالايد و ذهن را افزون مى كند.(907)
ر. ك : ص 227 (آنچه معده را مى پالايد و تقويت مى كند / انار).
فصل بيست و هفتم : مويز
27/1 - خواص مويز
1727 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد مويز؛ چرا كه تلخه را خاموش مى كند، بلغم را فرو مى نشاند، پى را استحكام مى بخشد، خستگى را مى برد و قلب را نيكو مى سازد.(908)
1728 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد مويز؛(909) چرا كه تلخه را مى زدايد، بلغم را مى برد، پى را استحكام مى بخشد، رنجيدگى و خستگى را از ميان برمى دارد، خوى را خوش مى سازد، دل را پاك (پيراسته ) مى دارد و اندوه (پريشانى ) را مى برد.(910)
1729 - الاختصاص :
طبقى روى پوشيده به پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) اهدا كردند. ايشان ، پوشش را از آن برداشت و سپس فرمود: ((به نام خدا بخوريد. مويز، چه نيكو خوراكى است ، پى را استحكام مى بخشد، بيمارى را از ميان مى برد، خشم را فرو مى نشاند، پروردگار را خشنود مى سازد، بلغم را مى برد، بوى دهان را خوش مى سازد و رنگ را صفا مى دهد.(911)
1730 - امام على (عليه السلام ):
مويز، قلب را استحكام مى بخشد، بيمارى را مى برد، حرارت را خاموش ‍ مى سازد و دل را خوشى مى دهد.(912)
1731 - امام صادق (عليه السلام ):
مويز، پى را استحكام مى بخشد، خستگى را مى برد و دل را خوشى مى دهد.(913)
1732 - امام صادق (عليه السلام ):
اگر قحطى اى به شما رسيد، با مشغول داشتن خويش به مويز،(914) خود را سير كنيد.(915)
27/2 - خواص خوردن مويز در حالت ناشتا
1733 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس به خوردن مويز در حالت ناشتا عادت كند، فهم و حافظه و ذهن ، روزى او مى شود و بلغم وى مى كاهد.(916)
1734 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كس كه مى خواهد به حافظه اش افزوده شود، صبحگاهان در حالت ناشتا، هفت مثقال مويز بخورد.(917)
ر. ك : ص عنوان بعدى (خواص خوردن بيست و يك دانه مويز).
27/3 - خواص خوردن بيست و يك دانه مويز
1735 - امام على (عليه السلام ):
هر كس در ابتدايى روز، بيست و يك مويز سرخ بخورد، خداوند هر بيمارى و ناتن درستى اى را از او دور مى كند.(918)
1736 - امام على (عليه السلام ):
هر كس در حالت ناشتا(919) بيست و يك مويز سرخ بخورد، در تن خويش ، چيز ناخوشايند نخواهد يافت .(920)
1737 - امام على (عليه السلام ):
(خوردن ) بيست و يك مويز سرخ در هر صبح در حالت ناشتا، همه بيمارى ها را دور مى كند، مگر بيمارى مرگ را.(921)
1738 - امام على (عليه السلام ):
هر كس بيست و يك مويز سرخ را خورش خود بگيرد، به خواست خداوند، به هيچ بيمارى اى مگر مرگ ، مبتلا نمى شود.(922)
1739 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس به خوردن بيست و يك مويز سرخ عادت كند، به بيمارى اى جز بيمارى مرگ ، مبتلا نمى شود.(923)
فصل بيست و هشتم : زيتون
28/1 - خواص زيتون
1740 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
چه نيكو مسواكى است زيتون ، از درختى خجسته ! دهان را خوش بو مى كند، جرم دندان را مى برد، و مسواك من و پيامبران پيش از من است .(924)
1741 - امام صادق (عليه السلام ):
زيتون ، آب (منى ) را افزون مى سازد.(925)
1742 - الكافى :
به نقل از ابراهيم بن محمد زارع بصرى ، درباره مردى -: نزد امام صادق (عليه السلام ) از زيتون ، سخن به ميان آورديم . آن مرد گفت : بادها را به بدن در مى آورد.
امام (عليه السلام ) فرمود: ((نه ؛ بلكه بادها را مى راند)).(926)
1743 - الكافى :
به نقل از اسحاق بن عمار يا كسى ديگر -: به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : آنان مى گويند كه زيتون ، بادها را بر مى انگيزد.
فرمود: ((زيتون ، بادها را مى راند)).(927)
1744 - امام كاظم (عليه السلام ):
يكى از چيزهايى كه آدم (عليه السلام ) به فرزند خود، هبة الله ، سفارش كرد، اين بود كه : (( زيتون بخور؛ چرا كه از درختى خجسته است )).(928)
28/2 - خواص روغن زيتون
1745 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
روغن زيتون بخوريد و خود را با روغن زيتون ، چرب كنيد؛ چرا كه آن ، از درختى خجسته است .(929)
1746 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
روغن زيتون بخوريد؛ چرا كه خجسته است . از آن ، خورش بسازيد و از روغن آن بر خويش بماليد؛ چرا كه از درختى خجسته بيرون مى آيد.(930)
1747 - سنن الترمذى :
به نقل از زيد بن ارقم -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به ما فرمود كه ذات الجنب را با بستك دريايى و روغن زيتون ، درمان كنيم .(931)
1748 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد روغن زيتون . آن را بخوريد و بدن را با آن ، چرب كنيد؛ چرا كه براى درمان باسور، سودمند است .(932)
1749 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد اين درخت مبارك ، روغن زيتون . با آن ، درمان بجوييد؛ چرا كه مايه سلامت از باسور است .(933)
1750 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
روغن زيتون بخوريد و خود را با آن ، چرب كنيد؛ زيرا در آن ، درمان هفتاد درد است كه جذام ، از جمله آنهاست .(934)
1751 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
روغن زيتون ، روغن پاكان و خورش نيكان است . در آن ، بدان گاه كه روى مى كند و نيز بدان گاه كه پشت مى كند، بركت نهاده شده است و دوبار در پاكى ، غوطه ور شده است .(935)
1752 - امام على (عليه السلام ):
با روغن زيتون ، بدن را چرب كنيد و با آن ، خورش بسازيد؛ چرا كه روغن نيكان و خورش برگزيدگان است ، دو بار به پاكى سوده شد، (و) در آن ، بدان هنگامى كه روى مى كند و بدان هنگام كه پشت مى كند، بركت نهاده شده است و با وجود آن ، هيچ بيمارى اى زيان نمى رساند.(936)
1753 - امام صادق (عليه السلام ):
خوردن سويق (937) با روغن زيتون ، گوشت مى روياند، استخوان را استحكام مى بخشد، پوست را نازك مى كند و بر توان جنسى مى افزايد.(938)
1754 - امام صادق (عليه السلام ):
اگر از بدن كسى از شما، جوش يا آماسه اى بيرون زد، آن را ببندد و با روغن زيتون يا روغن حيوانى ، درمان كند.(939)
فصل بيست و نهم : آويشن
1755 - امام كاظم (عليه السلام ):
داروى اميرمومنان (عليه السلام )، آويشن (940) بود. او مى فرمود: ((آويشن براى معده ، پرزى همانند پرز پارچه هاى مخمل مى شود)).(941)
1756 - مكارم الاخلاق :
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((چهار چيز، چشم را جلا مى دهد، سودمند است و هيچ زيانى ندارد)).
درباره آنها از امام (عليه السلام ) پرسيدند.
فرمود: ((آويشن و نمك ، وقتى با هم باشند، نانخواه و گردو، وقتى را هم باشند)).
به ايشان گفتند: اين چهار چيز، وقتى با هم باشند، به چه كار مى آيند؟
فرمود: ((نانخواه و گردو، (چون در بر هم قرار گيرند،) بواسير را مى سوزانند، باد را دور مى كنند، رنگ پوست را زيبا مى سازند، معده را سختى (مقاومت ) مى دهند و كليه ها را گرم مى كنند.
اما آويشن و نمك ، (چون در بر هم قرار گيرند،) بادها را از دل برون مى رانند، انسدادها را مى گشايند، بلغم را مى سوزانند، آب (منى ) را زياد مى گردانند، بوى دهان را خوش مى سازند، معده را نرمى مى دهند، بوهاى بد را از دهان مى برند و آلت را سفتى مى بخشند)).(942)
1757 - المحاسن :
روايت شده است كه آويشن ، معده را مى پالايد.(943)
1758 - المحاسن :
در حديث است كه آويشن ، پرز معده را مى روياند.(944)
ر. ك : ص 156 (آنچه از كژدهانى ايمنى مى دهد).
فصل سى ام : مشكك
1759 - امام صادق (عليه السلام ):
مشكك (945) را به لابه لاى دندان هاى خويش در آوريد؛ چرا كه دهان را خوش بو مى كند و بر توان همبسترى مى افزايد.(946)
1760 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس پس از قضاى حاجت ، آلودگى مقعد را با مشكك بزدايد و پس از غذا خوردن نيز دهان خويش را با مشكك بشويد، نه بيمارى اى از بيمارى هاى دهان به او مى رسد و نه (بايد) از بد بواسير بترسد.(947)
1761 - مكارم الاخلاق :
به نقل از ابراهيم بن نظام -: دزدان ، مرا گرفتند و در دهانم پالوده داغ ريختند تا آن كه دهانم پخت . پس از آن ، دهانم را با يخ ، پر كردند و در نتيجه دندان هايم سست شد(948).
پس از چندى ، امام رضا (عليه السلام ) را در خواب ديدم . از اين پيشامد به نزد ايشان ، اظهار ناراحتى كردم .
فرمود: ((از مشكك ، بهره بجوى ؛ چرا كه ، در اين صورت ، دندان هايت ثابت خواهند ماند)).
هنگامى كه ايشان به خراسان آورده شد، به من خبر رسيد كه بر ما نيز خواهد گذشت . به استقبال ايشان رفتم و به ايشان سلام كردم و حال خويش ‍ را و اين كه ايشان را در خواب ديده بودم و ايشان مرا به استفاده از مشكك سفارش فرموده بود، با ايشان در ميان نهادم .
فرمود: ((اكنون در بيدارى ، تو را بدان سفارش مى كنم )).
من نيز از آن ، بهره جستم و دندان هايم به وضع پيشين باز گشت .(949)
فصل سى و يكم : به
31/1 - خواص به
1762 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خوردن به ، تيرگى چشم را از ميان مى برد.(950)
1763 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خوردن به ، سنگينى سينه را از ميان مى برد.(951)
1764 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به بخوريد كه دل را جلا مى دهد. خداوند، هيچ پيامبرى را برنگزيده ، مگر اين كه به بهشت به او خورانده و نيروى چهل مرد را به او افزوده است .(952)
1765 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر گاه كسى از شما در قلب خود، سنگينى اى احساس مى كند، به بخورد.(953)
1766 - امام على (عليه السلام ):
در حالى كه پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) يك به در دست داشت ، طلحة بن عبيد الله بر ايشان وارد شد. پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آن به را نزديك طلحه برد و فرمود: ((اى ابو محمد! اين را بگير، كه قلب را آرامش مى دهد)).(954)
1767 - امام صادق (عليه السلام ):
زبير، در حالى كه به در دست داشت ، بر پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) وارد شد.
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از او پرسيد: ((اى زبير! اين چيست كه در دست توست ؟)).
گفت : اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! اين ، يك به است .
فرمود: ((اى زبير! به بخور؛ چرا كه داراى سه ويژگى است )).
پرسيد: اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! آن ويژگى هاى چيست ؟
فرمود: ((قلب را آسايش و آرامش مى دهد، بخيل را گشاده دستى مى دهد و ترسو را دلير مى كند)).(955)
1768 - المعجم الكبير:
به نقل از طلحه -: در حالى كه پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در جمع شمارى از ياران خويش بود و يك دانه به در دست داشت و مى چرخاند، نزد ايشان رفتم . چون در بر ايشان نشستم ، آن به را به سوى من انداخت و فرمود: ((ابو محمد! بگير؛ چرا كه قلب را تقويت مى كند، دل را خوش مى دارد و سنگينى سينه را از ميان مى برد)).(956)
1769 - سنن ابن ماجة :
به نقل از طلحه -: در حالى كه پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) يك به در دست داشت ، بر ايشان وارد شدم . فرمود: ((طلحه ! بگير، كه قلب را آرامش و آسايش مى دهد)).(957)
1770 - المحاسن :
به نقل از طلحة بن عمرو -: در حالى كه پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) يك به در دست داشت ، طلحة بن عبدالله برايشان وارد شد. پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آن را به سوى طلحه افكند و فرمود: ((آن را بخور؛ چرا كه قلب را آرامش و آسايش ‍ مى دهد)).(958)
1771 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به بخوريد؛ چرا كه ذهن را افزون مى سازد، سنگينى سينه را مى برد و فرزند را نكو مى كند.(959)
1772 - امام صادق (عليه السلام ):
جعفر بن ابى طالب ، نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود و براى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) يك به ، هديه آوردند. پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) قطعه اى را از آن بريد و به جعفر داد. جعفر، از خوردنش خوددارى ورزيد. فرمود: ((بگير و بخور؛ چرا كه قلب را هشيارى مى دهد و ترسو را دلير مى كند)).(960)
1773 - امام كاظم (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، بك به را شكست و (پاره اى از آن را) به جعفر بن ابى طالب داد و فرمود: ((بخور؛ چرا كه رنگ را صفا مى دهد و فرزند را نكو مى سازد)).(961)
1774 - امام رضا (عليه السلام ):
يك به ، به پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) هديه شد. پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) دست خود را بر به زد و آن را قطعه قطعه كرد. ايشان ، به را بسيار دوست داشت . آن را خورد و به كسانى از اصحاب كه در محضر ايشان بودند نيز داد. سپس فرمود: ((بر شما باد به ؛ چرا كه قلب را جلا مى دهد و سنگينى سينه را مى برد)).(962)
1775 - امام على (عليه السلام ):
خوردن به ، بر نيروى مرد مى افزايد و سستى او را مى برد.(963)
1776 - امام على (عليه السلام ):
خوردن به ، نيرويى براى قلبى است كه ضعيف شده باشد، معده را پاك مى كند، بر توان دل مى افزايد(964)، ترسو را دلير مى كند و فرزند را نكو مى سازد.(965)
1777 - امام باقر (عليه السلام ):
به ، اندوه اندوهگين را از ميان مى برد.(966)
1778 - طب الائمة (عليهم السلام ):
به نقل از طلحة بن زيد -: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((در به ، ويژگى اى است كه در ديگر ميوه ها نيست )).
پرسيدم : اى پسر پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! آن چيست ؟
فرمود: ((ترسو را دلير مى كند. به خداوند سوگند، اين ، از دانش پيامبران - كه درودهاى خداوند بر تمامى آنان باد - است )).(967)
1779 - امام صادق (عليه السلام ):
به ، اندوه اندوهگين را مى برد، چنان كه دست ، عرق پيشانى را مى برد.(968)
1780 - طب الائمة (عليهم السلام ):
به نقل از طلحة بن زيد -: از امام صادق (عليه السلام ) درباره حجامت در روز شنبه پرسيدم .
فرمود: ((سستى مى آورد)).
گفتم : اصلا بيمارى من ، از ضعف و كم قوتى من است .
فرمود: ((در اين صورت ، به شيرين را با دانه اش بخور؛ زيرا ضعف را از بين مى برد و معده را خوش بو مى كند و آن را پاك مى گرداند)).(969)
1781 - امام صادق (عليه السلام ):
خوردن به ، مايه توان قلب و بيدارى دل است و ترسو را دلير مى كند.(970)
1782 - المحاسن :
به نقل از سيارى ، در حديثى كه سند آن را به معصوم رسانده است -: بر شما باد به . آن را بخوريد، كه عقل و مردانگى را افزون مى سازد.(971)
ر. ك : ص 136 (آنچه براى سلامت قلب و تقويت آن ، مفيد است / به ).
ر. ك : ص 227 (آنچه معده را مى پالايد و تقويت مى كند / به ).
31/2 - فايده هاى ناشتا خوردن به
1783 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
ناشتا به بخوريد؛ چرا كه حرارت سينه را از ميان مى برد.(972)

afsanah82
07-20-2011, 06:06 PM
1784 - امام على (عليه السلام ):
روزى ، در حالى كه پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) يك به در دست داشت ، بر ايشان وارد شدم . ايشان به خوردن به و دادن پاره هايى از آن به من پرداخت و مى فرمود: ((اى على ! بخور، كه اين ، هديه خداوند به من و توست )).
من در آن ، همه لذت ها را ديدم .
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) همچنين فرمود: ((اى على ! هر كس سه روز ناشتا به بخورد، ذهنش صفا مى يابد، درونش از دانش و بردبارى مى آكند و از نيرنگ ابليس و سپاهيانش نگه داشته مى شود)).(973)
1785 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس ناشتا يك به بخورد، نطفه اش پاكيزه مى شود و فرزندش (974) نيكو مى گردد.(975)
ر. ك : ص 599 ح 1949.
31/3 - خواص به براى زنان باردار
1786 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به زنان باردار خود، به بدهيد؛ چرا كه خوى فرزندانتان را نكو مى سازد.(976)
1787 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بوى پيامبران (عليهم السلام )، بوى به است ؛ و بوى حوريه هاى آهوچشم (بهشت )، بوى انگبين ؛ و بوى فرشتگان ، بوى گل سرخ ؛ و بوى دخترم فاطمه زهرا، بوى به و انگبين و گل سرخ .
خداوند، هيچ پيامبرى را برنينگيخته است ، مگر اين كه از او، بوى به مى آمده است . به بخوريد و به زنان باردار خود بدهيد تا فرزندانتان نكو باشند.(977)
1788 - مكارم الاخلاق :
به نقل از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) -: ((به بخوريد و به همديگر هديه دهيد؛ چرا كه چشم را جلا مى دهد و دوستى را در دل مى روياند. به زنان باردار خود هم از آن بخورانيد؛ چرا كه فرزندانتان را نكو مى سازد)).
در روايتى ديگر است كه : ((خوى فرزندانتان را نكو مى سازد)).(978)
1789 - امام صادق (عليه السلام ):
هنگامى كه به پسربچه اى زيبا نگريست -: بايد پدر اين پسر، به خورد باشد(979).(980)
1790 - الكافى :
به نقل از شرحبيل بن مسلم -: ايشان (981) درباره زن باردار گفت : ((به بخورد. در اين صورت ، فرزند او، خوش بوتر و خوش رنگ تر خواهد شد)).(982)
فصل سى و دوم : شكر
32/1 - خواص شكر
1791 - الكافى :
به نقل از يحيى بن بشير نبال -: امام صادق (عليه السلام ) از پدرم پرسيد: ((اى بشير! با چه چيز، بيمارانتان را درمان مى كنيد؟)).
پدرم گفت : با اين داروهاى تلخ .
امام (عليه السلام ) به وى فرمود: ((نه ! اگر كسى از شما بيمار شد، قدرى شكر سفيد بردار، آن را بساى . آب سرد بر رويش بريز و آن را به بيمار بخوران ؛ چرا كه آن كه در دارويى تلخ ، درمان نهاده ، بر اين هم تواناست كه درمان را در شكرينه قرار دهد)).(983)
1792 - امام كاظم (عليه السلام ):
براى تب ، به اندازه وزن ده درهم ، شكر به آب سرد در مى آميزى و ناشتا مى خورى .(984)
1793 - الكافى :
به نقل از ابراهيم جعفى -: بر امام صادق (عليه السلام ) وارد شدم . پرسيد: ((چرا تو را پريده رنگ مى بينم ؟)).
گفتم : تب ربع (985) دارم .
فرمود: ((چه چيز، تو را از خجسته پاك ، باز مى دارد؟ شكر را بساى و سپس در آب ، حل كن و آن را ناشتا و همچنين در شامگاهان بخور)).
اين كار را انجام دادم و از آن پس ، به اين حالت ، گرفتار نيامدم .(986)
1794 - الكافى :
به نقل از حسن بن على بن نعمان ، از يكى از هم مسلكان ما -: نزد امام صادق (عليه السلام ) از درد، اظهار ناراحتى كردم .
به من فرمود: ((چون به بستر رفتى ، دو شكر پاره بخور)).
اين كار را انجام دادم و بهبود يافتم .(987)
1795 - الكافى :
به نقل از ابن ابى عمير، در حديثى كه سند آن را به معصوم رسانده است -: مردى نزد امام صادق (عليه السلام ) از وبا اظهار ناراحتى كرد.
امام (عليه السلام ) از اين پرسيد: ((با پاك خجسته چگونه اى ؟)).
(من ) گفتم : پاك خجسته چيست ؟
فرمود: ((اين (شكر) سليمانى شما)).
امام صادق (عليه السلام ) همچنين فرمود: ((نخستين كسى كه شكر ساخت ، سليمان بن داوود بود)).(988)
1796 - امام كاظم (عليه السلام ):
هر كس در هنگام خفتن ، دو شكر پاره بردارد، براى او در برابر هر دردى ، مگر درد مرگ درمان است .(989)
1797 - امام كاظم (عليه السلام ):
نيشكر، انسدادها را مى گشايد و هيچ بيمارى و عارضه اى در آن نيست .(990)
1798 - امام كاظم (عليه السلام ):
سه چيز است كه هيچ زيانى ندارد: انگور رازقى ، نيشكر و سيب لبنانى (991).(992)
ر. ك : ص 189 (آنچه براى درمان سرفه ، سودمند است ).
32/2 - خواص شكر طبرزد
1799 - امام رضا (عليه السلام ):
شكر طبرزد(993)، بلغم را به كلى از ميان مى برد.(994)
1800 - امام باقر (عليه السلام ):
خطاب به زراره -:اى زراره ! دريغ از تو! چه قدر مردم از ارزش شكر طبرزد، بى خبرند، در حالى كه براى هفتاد بيمارى ، سودمند است و بلغم را كاملا فرو مى خورد و ريشه كن مى سازد!(995)
فصل سى و سوم : شلغم
1801 - امام صادق (عليه السلام ):
بر شما باد شلغم . آن را بخوريد و پيوسته خوردنش را استمرار بخشيد و آن را از همه كس ، جز آنان كه اهلش هستند، پنهان بداريد؛ زيرا هيچ كس نيست كه در او رگى از جذام نباشد. اين رگ را با شلغم بسوزانيد.(996)
1802 - امام صادق (عليه السلام ):
هيچ كس نيست كه در او ريشه اى از جذام نباشد. اين ريشه را با (خوردن ) شلغم بسوزانيد.(997)
1803 - امام صادق (عليه السلام ):
هيچ كس نيست ، مگر اين كه در او رگى از جذام وجود دارد. شلغم را در فصل آن بخوريد تا اين رگ را از شما ببرد.(998)
1804 - امام صادق (عليه السلام ):
هيچ كس نيست ، مگر اين كه در او رگى از جذام وجود دارد. شلغم ، اين رگ را مى سوزاند. شلغم را در فصل آن بخوردى تا هر دردى را از شما ببرد.(999)
1805 - امام كاظم (عليه السلام ):
بر تو باد شلغم . آن را بخور؛ زيرا هيچ كس نيست كه در او رگى از جذام نباشد، و شلغم ، اين رگ را مى سوزاند(1000).(1001)
فصل سى و چهارم : چغندر
1806 - امام صادق (عليه السلام ):
خوردن چغندر، در برابر جذام ، ايمنى مى دهد.(1002)
1807 - امام صادق (عليه السلام ):
خداوند، جذام را از ميان يهوديان برداشت ، بدان سبب كه چغندر مى خوردند و رگ ها را بيرون مى كشيدند(1003).(1004)
1808 - امام كاظم (عليه السلام ):
چغندر، رگ جذام را به كلى از ميان مى برد. هيچ چيز به درون گرفتار به برسام (1005) درنيامده است كه همانند برگ چغندر باشد.(1006)
1809 - امام رضا (عليه السلام ):
به بيمارانتان ، چغندر (يعنى برگ آن را) بدهيد؛ چرا كه در آن درمان است و هيچ بيمارى اى به همراه ندارد و هيچ عارضه اى در آن نيست و خواب بيمار را آرام مى سازد؛ اما از خود چغندر بپرهيزيد؛ چرا كه سودا را تحريك مى كند.(1007)
1810 - امام رضا (عليه السلام ):
در بيان فايده هاى چغندر -: عقل را استحكام مى بخشد و خون را تصفيه مى كند.(1008)
1811 - المحاسن :
به نقل از احمد بن محمد بن ابى نصر -: امام رضا (عليه السلام ) پرسيد: ((اى احمد! علاقه ات به سبزى ها چگونه است ؟)).
گفتم : همه آنها را دوست دارم .
فرمود: ((اگر چنين است ، بر تو باد چغندر؛ زيرا بر كرانه هاى فردوس ‍ مى رويد و شفاى دردها در آن است . استخوان را درشت مى كند، گوشت مى روياند و اگر نبود كه دستان گناهكاران به آن مى رسد، هر برگ از آن براى پوشش چند مرد، بسنده مى كرد)).
گفتم : براى من ، از دوست داشتنى ترين سبزى هاست .
فرمود: ((خدا را بر اين كه با آن آشنايى ، سپاس بگزار)).(1009)
1812 - بحارالانوار:
روايت شده است : ((چغندر، نيكو سبزى اى است . بر ساحل پرديس ‍ مى رويد، شفاى همه ردها در آن است ، پى را استحكام مى بخشد، خون را زياد مى كند و استخوان را ستبر مى سازد)).(1010)
ر. ك : ص 270 (آنچه براى درمان پيسى سودمند است / خوردن گوشت گاو همراه با چغندر).
فصل سى و پنجم : روغن حيوانى
35/1 - خواص روغن گاو
1813 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس يك لقمه چرب شده به روغن حيوانى بخورد، به همان اندازه ، بيمارى از تن او فرو مى ريزد. گوشت گاو، درد است و روغن آن ، شفا و شيرش نيز درمان . هيچ چيز، همانند روغن گاو، به بدن در نيامده است .(1011)
1814 - امام على (عليه السلام ):
گوشت گاو، بيمارى است و شير آن ، شفاست و روغنش درمان است . پيه هم به اندازه خود، درد را از بدن برون مى برد و مردم به هيچ چيز، برتر از روغن گاو، درمان نجسته اند.(1012)
1815 - امام على (عليه السلام ):
روغن گاو، شفاست .(1013)
1816 - امام على (عليه السلام ):
روغن گاو، داروست .(1014)
1817 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كس مى خواهد از درد نشيمنگاه در امان بماند و بادهاى بواسير به او زيان نرساند، هر شب ، هفت خرماى هيرون (1015) با روغن گاو بخورد و بيضه هاى خود را با روغن زنبك خالص ، چرب كند.(1016)
ر. ك : ص 610 (گوشت گاو).
35/2 - مكروه بودن روغن حيوانى براى پيران
1818 - امام صادق (عليه السلام ):
روغن حيوانى ، چيزى است كه همانند آن ، به بدن درنيامده است ؛ اما من آن را براى پير، ناخوشانيد مى دانم .(1017)
1819 - امام صادق (عليه السلام ):
روغن حيوانى ، چه نيكو خورشى است ؛ اما من آن را براى پير، ناخوشايند مى دانم .(1018)
1820 - امام صادق (عليه السلام ):
مرد، هرگاه به پنجاه سالگى رسيد، مباد در حالى كه در درون او چيزى از روغن حيوانى است ، شب را به بستر رود.(1019)
1821 - امام صادق (عليه السلام ):
در ضمن سخن خود با پيرى از مردمان عراق -: از روغن حيوانى ، حذر كن ؛ چرا كه با پير، سازگارى ندارد.(1020)
فصل سى و ششم : سيا (سنا)
1822 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
با سيا(1021) درمان كنيد؛ زيرا اگر بنا بود چيزى مرگ را برگرداند، سيا بود كه آن را دفع مى كرد.(1022)
1823 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
از شبرم (گاو كشك ) حذر كنيد؛ چرا كه سرد و بار(1023)است ، و بر شما باد سيا. با آن ، درمان كنيد؛ چرا كه اگر بنا بود چيزى مرگ را دور كند، سيا آن را دور مى كرد.(1024)
1824 - امام صادق (عليه السلام ):
اگر مردم از آنچه در گياه سيا هست ، آگاهى داشتند، هر مثقال آن را با دو مثقال طلا به چنگ مى آوردند. زنهار كه اين گياه ، مايه ايمنى از: بهك ، پيسى ، جذام ، ديوانگى ، سست اندامى و كژدهانى است .(1025)
ر. ك : ص 258 (بهداشت پوست / گياه سنا).
فصل سى و هفتم : سويق
37/1 - خواص سويق
1825 - امام باقر (عليه السلام ):
سويق (1026)، چه قدر پربركت است ! اگر انسان در حالى كه سير است ، آن را بخورد، غذا را گوارش مى دهد و اگر در حالى كه گرسنه است ، بخورد، او را سير مى سازد. سويق ، چه نيكو توشه اى در سفر و در حضر است !(1027)
1826 - امام صادق (عليه السلام ):
سويق ، گوشت مى روياند و استخوان را استحكام مى بخشد.(1028)
1817 - امام صادق (عليه السلام ):
به كودكانتان در خردسالى شان سويق بدهيد؛ چرا كه گوشت مى روياند و استخوان را استحكام مى بخشد.(1029)
1828 - المحاسن :
به نقل از بكر بن محمد ازدى -: عيثمه ، در حالى كه پسر خويش را به همراه داشت - و به گمانم نام او محمد بود - بر امام صادق (عليه السلام ) وارد شد.
امام صادق (عليه السلام ) به او فرمود: ((چرا مى بينم تن فرزندت ، نحيف است ؟)). گفت : او بيمار است .
امام (عليه السلام ) به او فرمود: ((به او سويق بخوران ؛ چرا كه گوشت مى روياند و استخوان را استحكام مى بخشد)).(1030)
1829 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس چهل روز سويق بخورد، بازوانش پرتوان مى شود.(1031)
1830 - امام صادق (عليه السلام ):
خوردن سويق با روغن زيتون ، گوشت مى روياند، استخوان را استحكام مى بخشد، پوست را نازك مى كند و بر توان جنسى مى افزايد.(1032)
1831 - امام صادق (عليه السلام ):
درون تب دار را از سويق ، پر كنيد، سه بار در آب شسته شود و آن گاه به او خوراند شود.(1033)
1832 - امام صادق (عليه السلام ):
سويق ، تلخه را از تن ، و بلغم را از معده ، كاملا جدا مى كند و هفتاد گونه بلا را دور مى سازد.(1034)
1833 - امام كاظم (عليه السلام ):
سويق خشك و آب گوشت گاو، پيسى را از ميان مى برند.(1035)
1834 - الخرائج و الجرائح :
به نقل از ابوهاشم جعفرى -: در محضر امام رضا (عليه السلام ) بودم . به سختى تشنه شدم ؛ اما از هيبت ايشان ترسيدم كه در مجلس ايشان ، آن بطلبم . امام (عليه السلام ) خود، آبى طلبيد و جرعه اى از آن نوشيد و سپس ‍ فرمود: ((اى ابوهاشم ! بنوش ؛ چرا كه سرد و خوب است )). نوشيدن . سپس ديگر بار، تشنه شدم .
امام (عليه السلام ) به خدمتگزار نگريست و فرمود: ((نوشابه اى از آب و مقدارى سويق و شكر برايش بياورد)).
آن گاه فرمود: ((سويق را مرطوب كن و قدرى شكر رويش بپاش )).
(پس از آن ، به من ) فرمود: ((اى ابوهاشم ! بنوش ؛ چرا كه عطش را از ميان مى برد)).(1036)
1835 - امام رضا (عليه السلام ):
سويق ، چه نيكو خوراكى است ! اگر گرسنه باشى ، سير مى كند و اگر سير باشى ، غذايت را گوارش مى دهد.(1037)
ر. ك : ص 225 (آنچه براى گوارش ، سودمند است / سويق ).
ر. ك : ص 296 ح 964 و ص 297 ح 969 و 970.
37/2 - خواص برخى از انواع سويق
الف - سويق جو
1836 - الكافى :
به نقل از سيف تمار -: يكى از همراهانمان در مكه به بيمارى برسام ، مبتلا شد. من به حضور امام صادق (عليه السلام ) رفتم و او را آگاهاندم .
به من فرمود: ((سويق جو به او بخوران ؛ چرا كه به خواست خداوند، بهبود خواهد يافت . آن ، غذايى در درون تن بيمار است )).
ما جز دو روز (يا دوبار) به او سويق نداديم ، مگر اين كه همراه ما، بهبود يافت .(1038)
ب - سويق عدس
1837 - الكافى :
به نقل از محمد بن موسى ، در حديثى كه سند آن را به امام صادق (عليه السلام ) رسانده است -: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((سويق عدس ، تشنگى را از ميان مى برد، معده را تقويت مى كند، درمان هفتاد درد در آن است ، صفرا را خاموش مى كند و درون را سردى مى بخشد)).
ايشان ، چون سفر مى كرد، از اين سويق ، جدايى نداشت و چون در كسى از خدمتگزارانش خون به جوش مى آمد، به وى مى فرمود: ((از سويق عدس ‍ بخور؛ چرا كه جوش آمدگى خون را فرو مى نشاند و حرارت را خاموش ‍ مى كند)).(1039)
ر. ك : ص 310 (آنچه براى درمان بند نيامدن خون عادت ، سودمند است ).
ج - سويق برنج
1838 - السرائر:
روايت شده كه يكى از اصحاب امام صادق (عليه السلام )، از شكم روى اش ‍ نزد ايشان اظهار ناراحتى كرد. امام (عليه السلام ) به او فرمود كه قدرى نرنج برگيرد و بياشامد.
او اين كار را انجام داد و بهبود يافت .(1040)
1839 - دعائم الاسلام :
درباره امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه يكى از يارانش از شكم روش ‍ (بيرون روى )، نزد ايشان اظهار ناراحتى كرد. امام (عليه السلام ) به او فرمود كه سويقى از برنج فراهم كند و بخورد.
او اين كار را كرد و شكمش بست .
همچنين فرمود: ((من ، دو سال يا بيشتر بيمار شدم . پس خداوند، استفاده از برنج را به من الهام كرد، گفتم تا آن را آوردند. شستند، خشك كردند، سپس روى آتش گرفتند آن گاه آرد كردند. قدرى از آن سويق و قدرى را شوربا كردم و از آن ، بهره جستم و بهبود يافتم )).(1041)
ر. ك : ص 234 (آنچه براى برخى دردهاى شكم ، سودمند است / آرد برنج ).
د - سويق سيب
1840 - امام صادق (عليه السلام ):
براى مسموميت ، دارويى سودمندتر از سويق سيب ، سراغ ندارم .(1042)
1841 - الكافى :
به نقل از ابن بكير -: سالى در مدينه به خون دماغ مبتلا شدم . يارانمان از امام صادق (عليه السلام ) درباره چيزى كه مانع خونريزى بينى شود. پرسيدند. به آنان فرمود: ((به او سويق سيب بدهيد)).
آنان به من از اين سويق خوراندند و خونريزى بينى ام قطع شد.(1043)
1842 - الكافى :
به نقل از زياد قندى -: در حالى كه برادرم سيف با من بود، به مدينه در آمدم . آن جا مردم به خون دماغ گرفتار شدند و كسى كه خون دماغش دو روز ادامه مى يافت ، مى مرد.
من به منزل بازگشتم و ديدم سيف ، خون دماغ شديدى دارد. نزد امام كاظم (عليه السلام ) رفتم . فرمود: ((اى زياد! به سيف ، سيب (1044) بخوران )).
من آن را به او خوراندم و وى بهبود يافت .(1045)
1843 - الكافى :
به نقل از احمد بن محمد بن يزيد -: ايشان ،(1046) چون كسى از اهل خانه را مار يا كژدم مى گزيد، مى گفت : ((به او سويق سيب بخورانيد)).(1047)
ر. ك : ص 235 (آنچه براى برخى دردهاى شكم ، سودمند است / آرد گاورس ).
37/3 - خواص سويق خشك
1844 - امام صادق (عليه السلام ):
(خوردن ) سه كف دست ، سويق خشك در حالت ناشتا، بلغم و تلخه را خشك مى كند، تا جايى كه تقريبا چيزى را از آن بر جاى نمى گذارد.(1048)
1845 - امام صادق (عليه السلام ):
سويق خشك ، چون ناشتا خورده شود، حرارت را خاموش مى كند و تلخه را فرو مى نشاند؛ اما چون به روغن در آميخته و خورده شود، اين اثر را ندارد.(1049)
1846 - الكافى :
به نقل از ابراهيم بن بسطام ، از يكى از مردمان مرو -: امام رضا (عليه السلام ) در روزگارى كه در ميان ما بود، كسى را نزدمان فرستاد و سويق خواست . ما براى ايشان مقدارى سويق مرطوب فرستاديم . امام (عليه السلام )، آن را برگرداند و برايم پيغام فرستاد كه : ((سويق ، چون خشك باشد و ناشتا خورده شود، حرارت را خاموش مى كند و تلخه را فرو مى نشاند؛ اما چون تر شود، اين اثر را ندارد)).(1050)
ر. ك : ص 271 (آنچه براى درمان پيسى ، سودمند است / سويق ).
فصل سى و هشتم : پيه
1847 - امام على (عليه السلام ):
پيه ، هم اندازه خود، بيمارى را از بدن بيرون مى برد. مردم ، به هيچ چيز بهتر از روغن حيوانى و قرائت قرآن ، درمان نجسته اند.(1051)
1848 - امام على (عليه السلام ):
نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از گوشت و پيه ياد شد. فرمود: ((هيچ پاره اى از اين دو در معده جاى نمى گيرد، مگر اين كه در جاى آن ، شفا مى رويد و بيمارى اى از آن جا مى رود)).(1052)
1849 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس يك لقمه پيه بخورد، آن لقمه هم اندازه خويش ، بيمارى را از بدن بيرون مى برد.(1053)
1850 - طب الائمة (عليهم السلام ):
به نقل از يونس بن يعقوب -: هنگامى كه امام صادق (عليه السلام ) بيمار بود و اسهال خونى داشت و او را خدمت مى گزاردم ، به من فرمود: ((اى يونس ! چه بى خبرى ! مگر نمى دانى به من درباره بيمارى ، الهام شد كه برنج بخورم و من نيز گفتم ؛ پس ، آن را فراهم آوردند، شستند، خشك كردند، سپس در آب پختند، آن گاه نرم ساييدند و پختند و آن را با پيه خوردم و خداوند با همان ، درد و بيمارى را از من برد؟)).(1054)
1851 - المحاسن :
از امام صادق (عليه السلام ) درباره اين سخن پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه فرموده بود: ((هر كس لقمه اى از پيه بخورد، آن لقمه هم اندازه خود، بيمارى را از بدن برون مى راند)) پرسيدند.
ايشان فرمود: ((مقصود، پيه گاو است )).(1055)
1852 - الكافى :
به نقل از زراره -: از امام صادق (عليه السلام ) پرسيدم : فدايت شوم ! آن پيه كه هم اندازه خود، بيمارى را از بدن بيرون مى برد، چيست ؟
فرمود: ((پيه گاو است . اى زراره ! هيچ كس پيش از تو، در اين باره از من نپرسيده بود)).(1056)
1853 - الكافى (عليه السلام ):
به نقل از محمد بن فيض -: نزد امام صادق (عليه السلام ) بودم كه مردى آمد و به ايشان گفت : دخترم از بيمارى شكم روش ، تكيده و لاغر گشته است .
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((چه چيزى تو را از پلوى چرب ، باز مى دارد؟ چهار يا پنج تك سنگ بردار و در كنار آتش بگذار و برنج را در ديگى قرار بده و خوب بپز و مقدارى چربى تازه قلوه گاو، در ظرفى بريز و از آن سنگ هاى داغ شده ، در آن قرار بده و ظرف ديگرى را بر روى آن بگذار و خوب بر هم زن و مواظب باشد بخار آن ، خارج نشود. هنگامى كه روغن ذوب شد و برنج هم خوب پخته شد، روغن آب شده را در برنج بريز و بيمار (دخترت ) بخوران )).
1854 - امام كاظم (عليه السلام ):
هر كس لقمه اى از پيه را به درون خود ببرد، آن لقمه هم اندازه خود، بيمارى را از بدن بيرون مى برد.(1057)
فصل سى و نهم : عدس
1855 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد عدس ؛ چرا كه دل را نازك مى كند و اشك را افزون مى سازد. و هفتاد پيامبر، آن را پاك دانسته اند.(1058)
1856 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد عدس ؛ چرا كه مبارك و پاك است ، دل را نازك مى كند و اشك را افزون مى سازد. و هفتاد پيامبر كه آخرينشان عيسى بن مريم (عليه السلام ) است ، دوام سودمند آن را از خداوند متعال خواسته اند.(1059)
1857 - امام باقر (عليه السلام ):
از جمله سفارش هاى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به امام على (عليه السلام ) آن بود كه فرمود: ((اى على ! عدس بخور؛ چرا كه مبارك و مقدس است ، دل را نازك مى كند و اشك را افزون مى سازد، و هفتاد پيامبر، دوام سودمندى آن را از خداوند متعال خواسته اند)).(1060)
1858 - امام صادق (عليه السلام ):
در حالى كه پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در جاى نماز خويش ‍ نشسته بود، مردى از انصار به نام عبدالله بن تيهان نزد ايشان آمده و گفت : اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! من بسيار در محضر تو مى نشينم و بسيار از تو مى شنوم ؛ اما نه دلم نازك مى شود و نه اشكم فرو مى ريزد.
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به او فرمود: ((اى پسر تيهان ! برت و باد عدس . آن را بخور؛ چرا كه دل را نازك مى كند و اشك را شتاب مى دهد. و هفتاد پيامبر، دوام سودمندى آن را از خداوند خواسته اند)).(1061)
1859 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد عدس ؛ چرا كه بر زبان هفتاد پيامبر، تقديس شده است .(1062)
1860 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
يكى از پيامبران ، از سنگ دلى قوم خويش ، به درگاه خداوند (عزوجل ) شكايت برد. خداوند (عزوجل )، در حالى كه او در نمازگه خويش بود، به او وحى فرستاد كه : ((به قوم خويش بفرما تا عدس بخورند؛ چرا كه دل را نازك مى كند، چشم را به اشك مى آورد، خود برتربينى را از ميان مى برد و خوراك نيكان است )).(1063)
1861 - امام على (عليه السلام ):
عدس ، دل را نازك مى كند و اشك را مى افزايد.(1064)

afsanah82
07-20-2011, 06:06 PM
1862 - امام صادق (عليه السلام ):
مردى نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از سنگ دلى ، اظهار ناراحتى كرد. به او فرمود: ((بر تو باد عدس ؛ چرا كه دل را نازك مى كند و اشك را شتاب مى دهد))(1065).(1066)
ر. ك : ص 558 (خواص برخى از انواع سويق / سويق عدس ).
فصل چهلم : عسل
40/1 - درمان با عسل
قرآن
واءوحى ربك الى النحل اءن اتخذى من الجبال بيوتا ومن الشجر ومما يعرشون # ثم كلى من كل الثمرت فاسلكى سبل ربك ذللا يخرج من بطونها شراب مختلف اءلوانه ، فيه شفاء للناس ؛(1067)
پروردگار تو، به زنبور عسل الهام كرد كه : ((از كوه ، خانه بگير و نيز از درخت و از آنچه بنا مى كنند # سپس از همه ميوه ها بخور و راه هاى پروردگارت را فرمان بردارانه بپوى )). (آن گاه ) از درون (شكم ) آن ، شهدى كه به رنگ هاى گوناگون است ، بيرون مى آيد. در آن ، براى مردم ، درمانى است . راستى در اين (زندگى زنبوران )، براى مردمى كه تفكر مى كنند، نشانه (اى از) قدرت الهى است .
حديث
1863 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
عسل ، درمان است .(1068)
1864 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد دو درمان : عسل و قرآن .(1069)
1865 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
نزد من ، براى زن تازه زا، درمانى همانند خرما و براى بيمار، درمانى همانند عسل ، وجود ندارد.(1070)
1866 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوند (عزوجل ) بركت را در عسل قرار داده است . درمان دردها، در آن است و هفتاد پيامبر، دوام سودمندى آن را از خداوند خواسته اند.(1071)
1867 - امام على (عليه السلام ):
در عسل ، درمان است (1072).
1868 - امام على (عليه السلام ):
بيمار، به چيزى همانند خوردن عسل ، درمان خجسته است (1073).(1074)
1869 - امام على (عليه السلام ):
عسل ، شفاى هر بيمارى است و بيمارى اى هم در آن نيست ؛ بلغم را كم مى كند و دل را جلا مى دهد.(1075)
1870 - امام على (عليه السلام ):
ليسيدن عسل ، شفاى هر درد است . خداوند (عزوجل ) فرموده است : يخرج من بطونها شراب مختلف اءلونه فيه شفاء للناس ؛(1076) از درون (شكم ) آن (زنبور)، شهدى كه به رنگ هاى گوناگون است ، بيرون مى آيد. در آن ، براى مردم ، درمانى است . آن ، همراه با قرائت قرآن و جويدن كندر، بلغم را از بين مى برد(1077).(1078)
1871 - امام صادق (عليه السلام ):
مردم به چيزى همانند عسل ، درمان نجسته اند.(1079)
1872 - امام كاظم (عليه السلام ):
عسل ، درمان هر درد است ، اگر كه آن را از شهدش جدا كنى .(1080)
40/2 - خواص عسل
1873 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به چيزى برتر از يك شربت عسل ، درمان جسته نشده است .(1081)
1874 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
عسل ، چه خوب نوشيدنى اى است ! قلب را مراقبت مى كند و سردى سينه را از ميان مى برد(1082).(1083)
1875 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
عسل ، شفايى است كه باد و تب را دور مى كند.(1084)
1876 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر در چيزى درمانى باشد، در نيشتر حجامتگر و (در) نوشيدنى اى از عسل است .(1085)
1877 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
تازيان ، به چيزى بهتر از مكش حجامتگر يا نوشيدنى اى از عسل ، درمان نكرده اند.(1086)
1878 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر در چيزى از اين داروهايتان خيرى باشد، در نوشيدنى اى از عسل ، يا نيشتر حجامتگر و يا گزشى از آتش است و البته من ، داغ كردن را دوست ندارم .(1087)
1879 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
درمان ، در سه چيز است : نوشيدنى اى از عسل ، نيشتر حجامتگر، و گزشى از آتش . اما من ، امت خويش را از داغ كردن ، باز مى دارم .(1088)
1880 - المعجم الاوسط:
به نقل از سائب بن يزيد -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به حجامت ، امر كرد و فرمود: ((مردم به هيچ چيزى بهتر از اين يا نوشيدن عسل نگراييده اند)).(1089)
1881 - تاريخ دمشق :
به نقل از عامر بن مالك -: به سبب تبى كه داشتم ، كسى را نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرستادم و از ايشان دارو و درمانى جستم . ايشان برايم ظرفى عسل فرستاد.(1090)
1882 - تاريخ دمشق :
به نقل از عبدالله بن بريده -: عموى عامر بن طفيل برايم نقل كرد كه عامر بن طفيل ، به پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) اسبى هديه داد. عامر، همچنين براى ايشان نوشت : ((در من دبيله اى (1091) پديد آمده است . از جانب خويش ، برايم دارويى بفرست )).
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، از آن روى كه عامر، هنوز اسلام نياورده بود، اسب را برگرداند. همچنين خيكى از عسل به وى اهدا كرد و فرمود: ((با اين ، درمان كن )).(1092)
1883 - امام باقر (عليه السلام ):
طب عرب ، در هفت چيز است : نيشتر حجامتگر، شياف ، حكام ، انفيه ، قى كردن ، نوشيدن قدرى عسل ، و آخرين درمان هم داغ كردن است و شايد نوره را هم بدان بيافزايند.(1093)
1884 - امام كاظم (عليه السلام ):
هر كس آب كمرش بر وى ديگرگون شود، شير تازه همراه با عسل برايش ‍ سودمند است .(1094)
1885 - الكافى :
به نقل از حمزة بن طيار، از امام كاظم (عليه السلام ) -: ((مردم به هيچ چيزى بهتر از مكش خون يا مزعه عسل ، درمان نكرده اند)).
گفتم : فدايت شوم ! مزعه عسل چيست ؟
فرمود: ((يك انگشت ليسيدن از آن )).(1095)
1886 - الفقه المنسوب للامام الرضا (عليه السلام ):
امام كاظم (عليه السلام ) فرمود: ((در عسل ، درمان هر دردى است . هر كس ناشتا يك انگشت از آن را بليسد، اين عسل ، بلغم (وى ) را پايان مى دهد، صفرا را فرو مى نشاند، تلخه سياه (زرداب ) را مانع مى شود، ذهن را صفا مى بخشد و اگر كه همراه با كندر خورده شود، حافظه را نكو مى سازد)).(1096)
1887 - امام رضا (عليه السلام ):
هر كه مى خواهد در همه زمستان از سرما خوردگى دور بماند، هر روز، سه لقمه شهد بخورد.(1097)
1888 - امام هادى (عليه السلام ):
هنگامى كه درباره تب پيوسته يك روز در ميان از ايشان پرسيدند -: قدرى عسل و شونيز (سياه دانه )، برداشته و سه ليسه انگشت از آن خورده شود. در اين صورت ، تب ، ريشه كن خواهد شد، و اين هر دو، مبارك هستند. خداوند متعال ، درباره عسل فرموده است : يخرج من بطونها شراب مختلف اءلونه فيه شفآء للناس ؛(1098) از درون (شكم ) آن (زنبور)، شهدى كه به رنگ هاى گوناگون است ، بيرون مى آيد. در آن ، براى مردم ، درمان است .(1099)
1889 - امام هادى (عليه السلام ):
بهترين چيز براى تب ربع (1100) آن است كه در روز غلبه تب ، فالوده اى كه با عسل ساخته شده و زعفران فراوانى دارد، خورده شود و در آن روز، چيزى ديگر خورده نشود.(1101)
ر. ك : ص 64 ح 86 - 88.
ر. ك : ص 146 (آنچه حافظه را تقويت مى كند / عسل ).
ر. ك : ص 148 (آنچه براى پيشگيرى از فراموشى ، سودمند است ).
ر. ك : ص 232 (آنچه براى برخى دردهاى شكم ، سودمند است / عسل و شونيز).
ر. ك : ص 240 (آنچه براى درمان بادهاى شكم ، سودمند است / سياه دانه ).
ر. ك : ص 298 (آنچه براى درد پلهو، سودمند است ).
فصل چهل و يكم : انگور
41/1 - تاءثير انگور در از ميان رفتن اندوه
1890 - امام صادق (عليه السلام ):
هنگامى كه آب فرو نشست و استخوان هاى مردگان ، پديدار شد، نوع ، اين را بديد و بدين سبب ، بسيار آشفته و اندوهگين شد.
سپس خداوند (عزوجل ) به او وحى كرد: ((اين ، كارى است كه خود با خويش كرده اى ! تو خود، آنان را نفرين كردى !)).
گفت : پروردگارا! من از تو آمرزش مى طلبم و به درگاه تو، توبه مى كنم .
سپس خداوند (عزوجل ) به او وحى فرستاد: ((انگور سياه بخور تا اندوهت از ميان برود))(1102).(1103)
1891 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبرى از پيامبران ، به درگاه خداوند (عزوجل ) از اندوه ، شكايت برد. خداوند (عزوجل ) او را به خوردن انگور، امر فرمود.(1104)
1892 - امام صادق (عليه السلام ):
نوح ، از اندوه ، به درگاه خداوند، شكايت برد. خداوند به او چنين وحى فرستاد: ((انگور سياه بخورد؛ چرا كه اندوه را مى برد))(1105 ).(1106)
41/2 - آداب خوردن انگور
1893 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
انگور، را دانه دانه بخوريد؛ چرا كه گواراتر و خوش تر است (1107).(1108)
1894 - مكارم الاخلاق :
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، گاه ، انگور را دانه دانه مى خورد و گاه خوشه را به دهان مى برد و دانه ها را در دهان فرو مى ريخت تا جايى كه قطره هاى آب ، به سان دانه هاى مرواريد، بر ريش ايشان مى غلتيد.(1109)
1895 - الكافى :
به نقل از عيسى بن عبدالرحمان ، از پدرش -: ابن عكاشة بن محصن اسدى ، بر امام باقر (عليه السلام ) وارد شد، در حالى كه امام صادق (عليه السلام ) نيز در حضر ايشان ايستاده بود.
امام باقر (عليه السلام )، انگورى پيش او نهاد و فرمود: ((انگور را پير كهن سال و كودك خردسال ، دانه دانه مى خورند و كسانى كه گمان مى كنند سير نخواهند شد، سه دانه سه دانه و چهار دانه چهار دانه مى خورند؛ اما تو، دو دانه دو دانه بخور، كه همين مستحب است )).(1110)
بيان
به نظر مى رسد كه اختلاف احاديث در چگونگى خوردن انگور، ناظر به اختلاف در اندازه دانه هاى آن است . بنابراين ، معيار كلى در خوردن انگور، رعايت مقدارى است كه مانع گوارايى و هضم آن نگردد، چنان كه حديث نبوى شريف ، بر اين حكمت ، تاءكيد ورزيده است .
فصل چهل و دوم : عناب
1896 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
عناب (1111)، تب را مى برد.(1112)
1897 - مكارم الاخلاق :
به نقل از ابوالحصين -: چشمانم سفيد شده بود و چيزى نمى ديدم . امير مومنان را در خواب ديدم و گفتم : سرورم ! چشمانم به وضعى كه مى بينى ، در آمده است .
فرمود: ((عناب را نرم كن و با آن ، سرمه بكش )).
من ، عناب را همراه با هسته اش نرم كردم و با آن ، سرمه كشيدم و در پى آن ، تاريكى از چشمانم رخت بربست و ديدم كه چشمانم سالم است .(1113 )
1898 - امام صادق (عليه السلام ):
برترى عناب بر ديگر ميوه ها، به سان برترى ما بر ديگر مردمان است .(1114)
فصل چهل و سوم : سنجد
1899 - امام حسين (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر على بن ابى طالب (عليه السلام ) وارد شد، در حالى كه وى تب داشت . پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را به خوردن سنجد، سفارش كرد.(1115)
1900 - امام صادق (عليه السلام ):
سنجد، گوشتش گوشت مى روياند، استخوانش استخوان را رشد مى دهد و پوستش پوست را مى پرورد. علاوه بر اين ، سنجد كليه ها را گرم مى كند، معده را پاك مى سازد، مايه ايمنى از بواسير و تقطير البول (1116) است ، ساق پا را قوى مى كند و رگ جذام را به كلى قطع مى نمايد.(1117)
فصل چهل و چهارم : ترب
1901 - امام صادق (عليه السلام ):
ترب ، بيخش ، بلغم را از ميان مى برد، قسمت ميانى اش هضم كننده است ، و برگش ادرار آور است .(1118)
1902 - الكافى :
به نقل از حنان -: در حالى كه با امام صادق (عليه السلام ) بر سر سفره اى نشسته بودم ، او تربى به دست من داد و گفت : ((اى حنان ! ترب بخور؛ چرا كه در آن ، سه ويژگى است : برگش بادها را دور مى كند، قسمت ميانى اش پيشاب را به جريان مى اندازد(1119) و بيخش ، بلغم را از ميان مى برد)).(1120)
فصل چهل و پنجم : خرفه
1903 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد خرفه ؛(1121) چرا كه زيركى مى دهد و اگر تنها يك چيز باشد كه عقل را افزون مى كند، همان است .(1122)
1904 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر زمين سوخته اى پا نهاد و آن زمين ، پايش را سوزاند، پس ، پاى خويش را بر خرفه نهاد و در نتيجه ، سوزش حاصل از زمين سوخته ، فرو نشست . از آن پس ، پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) خرفه را دوست داشت ، براى آن دعا مى كرد و مى گفت : ((چه گياه پر بركتى است !))(1123).(1124)
1905 - الدعوات :
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) حرارتى يافت ، بر خرفه اى دندان فشرد و از آن احساس راحتى كرد. سپس گفت :
((خداوندا! در آن بركت بنه . در آن ، شفاى نود و نه درد است . (اى خرفه !) در هر جا مى خواهى ، بروى )).(1125)
1906 - امام صادق (عليه السلام ):
در روى زمين ، گياهى والاتر و سودمندتر از خرفه نيست ، و آن ، سبزى فاطمه (عليها السلام ) است .(1126)
فصل چهل و ششم : خيار
46/1 - خواص خيار
1907 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد خيار؛ چرا كه خداوند متعال ، درمان هر دردى را در آن نهاده است .(1127)
46/2 - آداب خوردن خيار
1908 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به گاه خوردن خيار، آن را از ته بخوريد.(1128)
1909 - امام صادق (عليه السلام ):
چون خيار مى خوريد، آن را از ته بخوريد؛ چرا كه بركتش افزون تر است .(1129)
1910 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، خيار را با نمك مى خورد.(1130)
1911 - صحيح البخارى :
به نقل از عبدالله بن جعفر -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را ديدم كه خرما را با خيار مى خورد.(1131)
فصل چهل و هفتم : كدو
1912 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد كدو؛ چرا كه مغز را افزون مى سازد.(1132)
1913 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد كدو؛ چرا كه عقل را افزون مى سازد و مغز را بزرگ مى كند.(1133)
1914 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد كدو؛ چرا كه عقل را مى پالايد و مغز را مى افزايد.(1134)
1915 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خطاب به امام على (عليه السلام ): -: كدو بخور؛ زيرا هر كس آن را بخورد، خويش نيكو و رويش شاداب مى شود. آن ، خوراك من و پيامبران پيش از من است .(1135)
1916 - امام كاظم (عليه السلام ):
از جلمه سفارش هايى كه پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به امام على (عليه السلام ) كرد، اين بود كه به وى فرمود: ((اى على ! بر تو باد كدو. آن را بخور؛ چرا كه مغز و عقل را افزون مى سازد)).(1136)
1917 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
كدو بخوريد، كه اگر خداوند مى دانست درختى سبك تر از اين وجود دارد، آن را براى برادرم يونس مى روياند.
هر گاه كسى از شما خورشى مى سازد، در آن كدوى بسيار بريزد؛ چرا كه آن مغز و عقل را مى افزايد.(1137)
1918 - كنز العمال :
به نقل از انس -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، فراوان كدو مى خورد. گفتم : اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! گويا خيلى كدو دوست دارى ؟!
فرمود: ((كدو، مغز را زياد مى كند و بر عقل مى افزايد)).(1138)
1919 - الكافى :
به نقل از سيارى ، در حديثى كه سند آن را به معصوم رسانده است -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به كدو علاقه داشت و به زنان خود مى فرمود: ((اگر در ديگ ، چيزى طبخ مى كنيد، در آن ، كدو بسيار بريزيد)).(1139)
1920 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
اگر خواستيد چيزى بپزيد، از كدو زياد بهره بجوييد؛ چرا كه دل اندوهگين را شاد مى كند.(1140)
1921 - امام على (عليه السلام ):
كدو بخوريد؛ چرا كه مغز را افزون مى كند، پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به كدو علاقه داشت .(1141)
1922 - طب الائمة (عليهم السلام ):
به نقل از ذريح -: به امام صادق (عليه السلام ) گفتم : از اميرمومنان (عليه السلام ) حديثى درباره كدو روايت شده كه فرموده است : ((كدو بخوريد؛ چرا كه مغز را افزون مى سازد)).
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((آرى . من نيز مى گويم كه براى درد قولنج ، خوب است )).(1142)
فصل چهل و هشتم : كباب
1923 - الكافى :
به نقل از موسى بن بكر -: امام كاظم (عليه السلام ) به من فرمود(1143): ((چرا تو را زردروى مى بينم ؟)).
گفتم : تب ، رنجورم كرده است .
به من فرمود: ((گوشت بخور)).
گوشت خوردم . پس از جمعه اى ، امام (عليه السلام ) ديگر بار مرا ديد، در حالى كه همچنان بر همان وضع پيشين (زرد چهره ) بودم . به من فرمود: ((مگر تو را به خوردن گوشت ، فرمان نداده اند بودم ؟)).
گفتم : از همان روز كه فرموده اى ، جز آن نخورده ام .
پرسيد: ((آن را چگونه مى خورى ؟)).
گفتم : پخته (با آب ).
فرمود: ((نه ؛ آن را كباب شده بخور)).
پس از جمعه اى ، ديگر بار در پى من فرستاد. اين بار ديد كه خون ، دوباره به چهره ام باز گشته است . به من فرمود: ((اكنون ، خوب است )).(1144)
1924 - الكافى :
به نقل از موسى بن بكر -: در مدينه به عارضه اى گرفتار آمدم و در نتيجه آن ، ضعيف شدم : نزد امام كاظم (عليه السلام ) رفتم .
به من فرمود: ((تو را ضعيف مى بينم !)).
گفتم : آرى .
فرمود: ((كباب بخور)).
من هم كباب خوردم و بهبود يافتم .(1145)
1925 - امام باقر (عليه السلام ) يا امام صادق (عليه السلام ):
خوردن (1146) كباب ، تب را مى برد.(1147)
فصل چهل و نهم : تره
49/1 - خواص تره
1926 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
تره (1148) درميان سبزى ها، همانند نان در ميان خوراكى هاست .(1149)
1927 - الكافى :
به نقل از حماد بن زكريا، از امام صادق (عليه السلام ) -: در محضر پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از سبزى ها ياد شد. فرمود: ((تره بخوريد؛ چرا كه حكايت آن در ميان سبزى ها، حكايت نان در ميان همه خوراك ها - يا خورش ها(1150) - است )).(1151)
1928 - الكافى :
به نقل از فرات بن احنف -: از امام صادق (عليه السلام ) درباره تره پرسيدند. فرمود: ((آن را بخور؛ چرا كه در آن چهار ويژگى است : بوى دهان را خوش مى سازد؛ بادها را (از بدن ) مى راند؛ بواسير را ريشه كن مى كند؛ و براى كسى كه بدان مداومت مى ورزد، مايه ايمنى از جذام است )).(1152)
1929 - امام صادق (عليه السلام ):
به نقل از پدرانش (عليهم السلام ) -: نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از سبزى ها ياد شد. فرمود: ((تره ، مهتر و سرآمد سبزى هاست و برترى آن بر ديگر سبزى ها، همانند برترى نان بر ديگر چيزهاست . در آن ، بركت است و آن ، سبزى من و سبزى پيامبران پيش از من است . من آن را دوست دارم و مى خورم . گويا بوته آن را مى نگرم كه برگ هايش از سرسبزى و زيبايى در بهشت مى درخشند)).(1153)
1930 - الكافى :
به نقل از موسى بن بكر -: يكى از غلامان امام كاظم (عليه السلام ) بيمار شد. امام (عليه السلام ) از حال او پرسيد.
گفتند: بيمارى طحال گرفته است .
فرمود: ((سه وز به او تره بخورانيد)).
آن را به او خورانديم . پس خون ، فرو نشست (1154) و سپس بهبود يافت .(1155)
1931 - المحاسن :
به نقل از سلمه -: در مدينه به دردى سخت ، گرفتار آمدم : نزد امام كاظم (عليه السلام ) رفتم . به من فرمود: ((تو را زرد چهره مى بينم ؟)).
گفتم : آرى .
فرمود: ((تره بخور)).
تره خوردم و بهبود يافتم .(1156)
1932 - مكارم الاخلاق :
به نقل از موسى به بكر -: نزد امام كاظم (عليه السلام ) رفتم . به من فرمود: ((تو را زردروى مى بينم ! تره بخور)).
من نيز خوردم و بهبود يافتم .(1157)
ر. ك : ص 249 (آنچه براى درمان درد طحال ، سودمند است ).
49/2 - خوردن تره تازه
1933 - الكافى :
به نقل از موسى بن بكر -: يكى از كسانى كه امام كاظم (عليه السلام ) را ديده ، برايم نقل كرد كه ايشان تره را در كرت كشتزار مى خورد. البته آن را با آب مى شست و آن گاه مى خورد.(1158)
1934 - الكافى :
به نقل از داوود بن ابى داوود -: مردى ، امام رضا (عليه السلام ) را در خراسان ديده كه تره را از باغ ، همان گونه كه هست ، مى چيند و مى خورد. چون به ايشان گفتند: اين ، ممكن است فضولاتى به همراه داشته باشد، فرمود: ((چيزى از آنها به اين نمى چسبد(1159)
1935 - المحاسن :
به نقل از يحيى بن سليمان -: امام رضا (عليه السلام ) را در خراسان در باغى ديدم ، در حالى كه تره مى خورد. به ايشان گفتم : فدايت شوم ! مردم بر اين باورند كه هر روز يك قطره از بهشت ، بر كاسنى فرو مى ريزد.
فرمود: ((اگر هر روز از بهشت بر كاسنى يك قطره فرو مى ريزد، تره ، در آب بهشت ، يكسره غوطه ور است )).
گفتم : به آن كود مى دهند.
فرمود: ((چيزى از اين كود، بدان نمى چسبد)).(1160)
49/3 - خوردن تره همراه با نمك
1936 - الكافى :
به نقل از احمد بن ابى عبدالله ، از يكى از هم مسلكانش ، در حديثى كه سند آن را به معصوم رسانده است -: اميرمومنان (عليه السلام ) تره را همراه با نمك بلغور شده مى خورد.(1161)
فصل پنجاهم - كرفس
1937 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
كرفس ، سبزى پيامبران است .(1162)
1938 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد كرفس ؛ چرا كه خوراك الياس ، يسع و يوشع بن نون بوده است (1163).(1164)
1939 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خطاب به امام حسين (عليه السلام ) -: فرزندم ! كرفس بخور؛ چرا كه سبزى پيامبران است ، كه فراموش شده است و خوراك خضر و الياس (عليهما السلام ) است . كرفس ، انسدادها را مى گشايد، دل را طراوت مى دهد، حافظه مى آورد، و ديوانگى ، جذام ، پيسى و ترس را دور مى كند.(1165)
1940 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد كرفس ؛ زيرا اگر چيزى باشد كه بر عقل بيفزايد همان است .(1166)
فصل پنجاه و يكم : قارچ
1941 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
قارچ (1167) از گياهان بهشت است و آب آن براى درد چشم ، سودمند است .(1168)
1942 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
قارچ ، از ((من ))(1169) است و ((من )) از بهشت است (1170). آب آن نيز درمانى براى چشم است .(1171)

afsanah82
07-20-2011, 06:07 PM
1943 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
قارچ ، از همان ((من )) است كه خداوند بر بنى اسرائيل نازل كرد، و آن ، شفايى براى چشم است .(1172)
1944 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد قارچ تازه ؛ چرا كه از همان ((من )) است و آبش ، شفايى براى چشم است .(1173)
1945 - الكافى :
به نقل از امامه دختر ابوالعاص بن ربيع (همان بانويى كه مادرش زينب دختر پيامبر خداست ) -: در ماه رمضان ، اميرمومنان على (عليه السلام )، نزد من آمد، شامى (1174) و خرمايى و قارچى آوردند و ايشان خورد. ايشان قارچ را دوست داشت .(1175)
فصل پنجاه و دوم : گلابى
1946 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گلابى ، قلب را زنده مى سازد.(1176)
1947 - امام على (عليه السلام ):
گلابى ، قلب را جلا مى دهد و دردهاى درون را تسكين مى بخشد.(1177)
1948 - امام صادق (عليه السلام ):
گلابى بخوريد؛ كه به اذن خداوند (عزوجل ) دل را جلا مى دهد و دردهاى درون را تسكين مى بخشد.(1178)
1949 - امام صادق (عليه السلام ):
((گلابى ، معده را مى پالايد و تقويت مى كند و با به ، در (، خواص ،) همگون است . خوردنش روى غذا، سودمندتر است تا چاشت ناخورده ، هر كس هم كه احساس سنگينى مى كند، از آن بخورد)) يعنى روى غذا بخورد(1179).(1180)
1950 - طب الائمة (عليهم السلام ):
به نقل از حلبى -: امام صادق (عليه السلام ) به مردى كه از دردى در قلب خود نزد ايشان اظهار ناراحتى كرد، فرمود: ((گلابى بخور)).(1181)
فصل پنجاه و سوم : كندر
53/1 - خواص كندر
1951 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد كندر(1182)؛ زيرا آن سان كه انگشتان ، عرق را از پيشانى پاك مى كنند، پشت را محكم مى كند، عقل را افزون مى كند، ذهن را ذكاوت مى دهد، چشم را جلا مى بخشد و فراموش را از ميان مى برد.(1183)
1952 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
با كندر، بدن را چرب كنيد؛ چرا كه اين بهره اى بيشتر براى شما نزد زنانتان ايجاد مى كند.(1184)
1953 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خطاب به امام على (عليه السلام ) -: اى على ! سه چيز بر حافظه مى افزايد و بلغم (1185) را مى برد: كندر، مسواك و قرائت قرآن .(1186)
1954 - امام على (عليه السلام ):
جويدن كندر، دندان ها را استحكام مى بخشد، بلغم را مى راند و بوى دهان را مى برد.(1187)
1955 - كنزالعمال :
به نقل از عبدالله بن جعفر -: مردى نزد على بن ابى طالب (عليه السلام ) آمد و از فراموشى ، اظهار ناراحتى كرد. فرمود: ((بر تو باد كندر؛ چرا كه دل را شجاعت مى بخشد و فراموشى را از ميان مى برد)).(1188)
1956 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) عسل مى خورد و مى فرمود: (((قرائت ) آياتى از قرآن و جويدن كندر، بلغم را از ميان مى برد)).(1189)
1957 - امام رضا (عليه السلام ):
فراوان كندر بخوريد. آن را در دهان نگه داريد و نيك بجويد، براى من ، جويدن آن ، دوست داشتنى تر است ؛ چرا كه آن بلغم معده را پاك مى كند، عقل را استحكام مى بخشد و غذا را گوارا مى سازد.(1190)
ر. ك : ص 208 ح 639.
53/2 - فايده هاى كندر براى زيان باردار
1958 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
به زنان باردار خود، كندر بدهيد؛ چرا كه عقل كودك را افزون مى كند.(1191)
1959 - امام رضا (عليه السلام ):
به زنان باردارتان ، كندر نر(1192) بدهيد. در اين صورت ، اگر آنچه در شكم زن است ، پسر باشد، بيدار دل ، آگاه و دلير مى گردد، و اگر دختر باشد، روى و خوى وى نكو مى شود و سرين او سترگ مى گردد و نزد همسرش بهره مى يابد.(1193)
ر. ك : ص 340 (غذاهايى كه براى جنين ، سودمند است ).
فصل پنجاه و چهارم : شير
54/1 - خواص شير
1960 - امام على (عليه السلام ):
نوشيدن شير، شفايى براى هر درد است ، مگر مرگ .(1194)
1961 - الكافى :
به نقل از ابوالحسن اصفهانى -: نزد امام صادق (عليه السلام ) بودم . در حالى كه من نيز مى شنيدم ، مردى به ايشان گفت : فدايت شوم ! من در بدنم احساس ضعف مى كنم .
امام (عليه السلام ) به او فرمود: ((بر تو باد شير؛ چرا كه گوشت مى روياند و استخوان را استحكام مى بخشد)).(1195)
1962 - امام صادق (عليه السلام ):
براى گلودرد، چيزى چون نوشيدن شير نيافته ايم .(1196)
ر. ك : ص 608 (گوشت ، خواص گوشت همراه با شير).
ر. ك : ص 477 (تلبينه ).
54/2 - درمان كردن با شير گاو
1963 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوند، هيچ دردى فرود نفرستاده ، مگر اين كه براى آن ، درمانى هم فرستاده است . در شير گاو، درمان هر درد هست .(1197)
1964 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد شير گاو؛ چرا كه گاو از هر درختى مى خورد و شير آن ، درمانى براى هر درد است .(1198)
1965 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوند، هيچ دردى ننهاده ، مگر اين كه برايش درمانى نيز نهاده است . بر شما باد شيرگاو، چرا كه از هر شجرى (1199).(1200)
1966 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
با شير گاو درمان كنيد. من اميدوارم خداوند در آن ، شفايى نهاده باشد؛ چرا كه گاو، از شجر مى خورد.(1201)
1967 - امام باقر (عليه السلام ):
به نقل از جابر بن عبدالله -: گفته شد:اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! آيا درمان كنيم ؟
فرمود: ((آرى ، درمان كنيد؛ زيرا خداوند - تبارك و تعالى - هيچ دردى فرو نفرستاده ، مگر اين كه برايش درمانى نيز فرستاده است . بر مشا بايد شير گاو؛ چرا كه آن ، از هر شجرى مى خورد)).(1202)
1968 - امام على (عليه السلام ):
شير گاو، دارو است .(1203)
1969 - امام على (عليه السلام ):
شير گاو، دمان است .(1204)
1970 - الكافى :
به نقل از ابوالبلاد -: از عارضه اى كه در معده احساس مى كردم ، نزد امام باقر (عليه السلام ) اظهار ناراحتى نمودم .
به من فرمود: ((چه چيز، تو را از نوشيدن شير گاو، باز مى دارد؟)). آن گاه از من پرسيد: ((آيا هرگز نوشيده اى )).
گفتم : آرى ؛ بارها.
پرسيد: ((آن را چگونه يافته اى ؟)).
گفتم : ديده ام كه معده را مى پالايد و به كليه ها پوششى از چربى مى دهد و اشتها به غذا مى آورد.
پس به من فرمود: ((اگر اكنون زمانش بود، من و تو با همديگر به ينبع مى رفتيم تا شير گاو بخوريم )).(1205)
54/3 - شير شتر
1971 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
در شير شتر... دمان بيمارى ذرب (1206) است .(1207)
1972 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
شير شتر... براى كسانى كه به ناراحتى معده (سوء هاضمه ) مبتلا هستند، درمان است .(1208)
54/4 - ماست چكيده ماده الاغ
1973 - الكافى :
به نقل از عيص بن قاسم -: همراه با امام صادق (عليه السلام ) ناهار خوردم . به من فرمود: ((آيا مى دانى اين چيست ؟)).
گفتم : نه .
فرمود: ((اين ، ماست چكيده ماده الاغ است . آن را براى يكى از بيماران خود، فراهم ساخته ايم . اگر دوست دارى از آن بخورى ، بخور)).(1209 )
1974 - الكافى :
به نقل از يحيى بن عبدالله -: نزد امام صادق (عليه السلام ) بودم كه چند پياله برايمان آوردند. ايشان با دست ، به يكى از آنها اشاره كرد و فرمود: ((اين ، ماست چكيده ماده الاغ است . آن را براى يكى از بيماران خود، فراهم ساخته ايم . هر كس مى خواهد، بخورد و هر كس هم نمى خواهد، واگذارد)).(1210)
54/5 - شير با عسل
1975 - امام كاظم (عليه السلام ):
هر كس كه آب كمرش ديگرگون مى شود، شير تازه همراه با عسل برايش ‍ سودمند است (1211).(1212)
54/6 - ماست و نانخواه
1976 - الكافى :
به نقل از محمد بن يحيى ، در حديثى كه سند آن را به امام كاظم (عليه السلام ) رسانده است -: امام كاظم (عليه السلام ) فرمود: ((هر كس ‍ مى خواهد ماست بخورد و ماست ، او را زيان نرساند، روى آن ، هضم كننده اى هم بخورد)).
گفتم : هضم كننده چيست ؟
فرمود: ((نانخواه (1213))).(1214)
فصل پنجاه و پنجم : گوشت
55/1 - مهتر همه خوراكيها
1977 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گوشت ، مهتر غذاها در دنيا و آخرت است .(1215)
1978 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بهترين خورش دنيا و آخرت ، گوشت است .(1216)
1979 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
مهتر غذاهاى ساكنان دنيا و آخرت ، گوشت و سپس برنج است .(1217)
55/2 - خواص گوشت
1980 - امام على (عليه السلام ):
بر شما باد گوشت ؛ چرا كه (خوردن ) گوشت ، گوشت مى روياند.(1218)
1981 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خوردن گوشت ، روى را نكو مى سازد و خوى را هم نكو مى سازد.(1219)
1982 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هنگام خوردن گوشت ، قلب را شادى اى است .(1220)
1983 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گوشت ، شنوايى و بينايى را افزون مى كند و گوشت همراه با تخم مرغ ، بر توان جنسى مى افزايد.(1221)
1984 - امام على (عليه السلام ):
گوشت بخوريد؛ چرا كه گوشت مى روياند. آن را بخوريد؛ چرا كه جلاى ديده است .(1222)
1985 - امام على (عليه السلام ):
بر شما باد اين گوشت . آن را بخوريد؛ چرا كه خوى را خوش مى سازد، رنگ را صفا مى دهد و شكم را كوچك مى كند.(1223)
1986 - امام باقر (عليه السلام ):
خوردن گوشت ، شنوايى و بينايى و قدرت را فزون مى كند.(1224)
1987 - امام صادق (عليه السلام ):
گوشت ، از گوشت است . هر كس چهل روز آن را واگذارد، بدخوى مى شود.(1225) آن را بخوريد؛ چرا كه بر شنوايى و بينايى مى افزايد.(1226)
1988 - امام عسكرى (عليه السلام ):
خطاب به ابوهاشم جعفرى -: اى ابوهاشم ! اگر توان مى خواهى ، گوشت بخور.(1227)
ر. ك : ص 578 (كباب ).
55/3 - خواص گوشت همراه با شير
1989 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
نوح (عليه السلام ) از ضعف بدن ، به درگاه پروردگار خويش (عزوجل ) شكايت برد. خداوند به او وحى فرستاد كه : ((گوشت را همراه با شير، طبخ كن و بخور؛ چرا كه من ، قدرت و بركت را در آنها نهاده ام )).(1228)
1990 - الدعوات :
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، مردى چاق ديد. پرسيد: ((چه مى خورى ؟)).
گفت : در سرزمين من ، غله نيست . من تنها گوشت و شير مى خورم .
فرمود: ((دو گوشت را يك جا جمع كرده اى )).(1229)
1991 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گوشت و شير، گوشت مى رويانند و استخوان ها را استحكام مى بخشند.(1230)
1992 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
يكى از پيامبران پيش از من ، از ضعف بدن ، به درگاه خداوند، شكايت برد. خداوند (عزوجل ) به او وحى كرد كه : ((گوشت و شير را بپز؛ چرا كه من ، بركت و قدرت را در آنها نهاده ام )).(1231)
1993 - امام على (عليه السلام ):
مسلمان ، اگر ضعيف شد، گوشت با شير بخورد.(1232)
1994 - الكافى :
به نقل از عبدالله بن سنان -: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((پيامبرى از پيامبران ، از ضعف ، به درگاه خداوند (عزوجل ) شكايت برد. پس به او گفته شد: گوشت را در شير بپز؛ چرا كه اين دو، جسم را استحكام مى دهند)).
گفتم : اين ، همان غذايى است كه ((مضيرة ))(1233) نام دارد؟
فرمود: ((نه ؛ بله گوشت همراه با شير تازه است )).(1234)
1995 - امام صادق (عليه السلام ):
گوشت با شير، خورش پيامبران است .(1235)
1996 - الكافى :
به نقل از زياد بن ابى حلال -: همراه با امام صادق (عليه السلام )، شام ، گوشت و شير خوردم . پس فرمود: ((اين ، خورش پيامبران است )).(1236)
1997 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد خوردن گوشت شتر؛ زيرا اين گوشت را تنها مومنان مخالف يهود (كه دشمنان خدايند) مى خورند.(1237)
1998 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
شتر را جز مومن نمى خورد.(1238)
1999 - المحاسن :
به نقل از سيارى ، در حديثى كه سند آن را به معصوم رسانده است -: خوردن گوشت شتر، دلدادگى به گوشت را فرو مى نشاند.(1239)
55/5 - گوشت گاو
2000 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بر شما باد شير و روغن گاو؛ اما از گوشت آن ، حذر كنيد؛ چرا كه شير و روغنش دارو و درمان ، و گوشتش بيمارى است .(1240)
2001 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
گوشت گاو، درد است و شيرش ، درمان ؛ اما گوشت گوسفند، درمان است و شيرش ، درد.(1241)
2002 - امام على (عليه السلام ):
گوشت گاو، بيمارى است .(1242)
2003 - امام على (عليه السلام ):
گوشت گاو، درد و بيمارى ، شيرش دارو، و روغنش درمان است .(1243)
ر. ك : ص 270 (آنچه براى درمان پيسى سودمند است / خوردن گوشت گاو همراه با چغندر).
ر. ك : ص 270 (آنچه براى درمان پيسى سودمند است / آب گوشت گاو).
ر. ك : ص 551 (خواص روغن گاو).
55/6 - گوشت ميش
2004 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوند (عزوجل ) از هر چيز، چيزى را برگزيد... و از (ميان انواع ) گوسفند، ميش (1244) را.(1245)
2005 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس در قلب يا بدن خود به ضعفى گرفتار آمد، گوشت ميش با شير بخورد؛ چرا كه در اين صورت ، هر بيمارى و عارضه اى ، از بند بند تن او برون مى رود، بدنش نيرو مى گيرد و لثه اش استحكام مى يابد(1246).(1247)
2006 - الكافى :
به نقل از سعد بن سعد -: به امام كاظم (عليه السلام ) گفتم : خانواده من ، گوشت ميش نمى خورند.
پرسيد: ((چرا؟)).
گفتم : آنان مى گويند اين گوشت ، تلخه سياه و سردرد و ديگر دردها را در آنان تحريك مى كند.
به من فرمود: ((اى سعد!)).
گفتم : لبيك !
فرمود: ((اگر خداوند (عزوجل ) چيزى را ارزشمندتر از ميش مى دانست ، آن را فديه اسماعيل (عليه السلام ) مى ساخت )).(1248)
2007 - الكافى :
به نقل از سهل بن زياد، از يكى از هم مسلكانش (به گمان ، محمد بن اسماعيل ) -: يكى از ما نزد امام رضا (عليه السلام )، از گوشت ، ياد كرد و گفت : هيچ گوشتى خوش تر از گوشت بز نيست .
پس ، امام رضا (عليه السلام ) به او نگريست و فرمود: ((اگر خداوند، گوشتى خوش تر از گوشت ميش آفريده بود، همان را فديه اسماعيل (عليه السلام ) مى ساخت )).(1249)
55/7 - گوشت كبك
2008 - امام كاظم (عليه السلام ):
به تبدار، گوشت كبك بخورانيد؛ چرا كه پاها را نيرو مى دهد و تب را كاملا دور مى كند.(1250)
55/8 - گوشت هوبره
2009 - امام كاظم (عليه السلام ):
در خوردن هوبره ، اشكالى نمى بينم . براى بواسير و درد كمر، خوب است و از چيزهايى است كه انسان را بر فراوان آميزش ، يارى مى رساند.(1251)
55/9 - گوشت مرغ
2010 - امام على (عليه السلام ):
غاز، گاوميش پرندگان است و مرغ ، خوك پرندگان است و كبكنجير، بوقلمون پرندگان است . چرا تو از دو جوجه نوپايى كه زنى را ربيعه آنها را با زيادى غذاى خويش پرورانده است ،(1252) استفاده نمى كنى ؟(1253)
2011 - الكافى :
به نقل از سيارى ، در حديثى كه سند آن را به معصوم رسانده است -: در حضور عمر، از گوشت ، ياد شد. عمر گفت : خوش ترين گوشت ، گوشت مرغ است .
اميرمومنان (عليه السلام ) فرمود: ((نه ؛ مرغ ها خوك هاى پرندگان هستند. اما بهترين گوشت ، گوشت جوجه (1254) تازه از تخم در آمده اى است كه تازه برخاسته يا نزديك است كه برخيزد)).(1255)
55/10 - گوشت كبكنجير
2012 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس دوست دارد خشمش كاستى بگيرد، گوشت كبكنجير (كبك انجير) بخورد.(1256)
2013 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس از بيمارى روحى ، رنج مى برد و اندوهش بسيار است ، گوشت كبكنجير بخورد.(1257)
2014 - امام صادق (عليه السلام ):
هر گاه كسى از شما، اندوه يا گرفتارى اى دارد و نمى داند علتش چيست ، گوشت كبكنجير بخورد. در اين صورت ، به خواست خداوند متعال ، اين اندوه و گرفتارى ، فرو خواهد نشست .(1258)
55/11 - گوشت سنگخوارك
2015 - الكافى :
به نقل از على بن مهزيار -: همراه با امام جواد (عليه السلام ) ناهار خوردم . ايشان مرغ سنگخوارى آورد و فرمود: ((اين ، مبارك است . پدرم به آن علاقه داشت و مى فرمود: هر كس يرقان دارد، برايش از گوشت اين مرغ ، كباب كنند. او را سودمند خواهد افتاد)).(1259)
55/12 - گوشت ماهى
55/12 - 1 - خوردن گوشت ماهى
2016 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، چون ماهى مى خورد، مى گفت : ((خداوندا! براى ما در اين ، بركت قرار بده و بهتر از اين را برايمان جايگزين ساز)).(1260)
2017 - امام كاظم (عليه السلام ):
بر شما باد ماهى . اگر آن را بدون نان خوردى ، بسنده ات مى كند و اگر با نان خوردى ، گوارايت مى افتد.(1261)
ر. ك : ص (آنچه براى درمان بيمارى هاى خون ، سودمند است / خوردن ماهى تازه پس از حجامت ).
55/12 - 2 - خوردن خرما يا عسل ، پس از خوردن ماهى
2018 - الكافى :
به نقل از سعيد بن جناح ، از يكى از وابستگان امام صادق (عليه السلام ) -: امام صادق (عليه السلام ) خرمايى طلبيد و تناول كرد و سپس فرمود: ((اشتهايى نداشتم ؛ اما ماهى خورده بودم )). سپس فرمود: ((هر كس شب ، ماهى بخورد و در پى آن ، چند دانه خرما يا مقدارى عسل نخورد و بخوابد، تا صبح ، رگ فلج در او مى جنبد)).(1262)
55/12 - 3 - نهى از خوردن تخم مرغ و ماهى با همديگر
2019 - امام رضا (عليه السلام ):
بايد از اين بپرهيزى كه ... تخم مرغ و ماهى را همزمان در معده گرد آورى ؛ چرا كه هرگاه اين دو با يكديگر آيند، قولنج ، باد بواسير و دندان درد به وجود مى آورند.(1263)
55/12 - 4 - نهى از اعتياد به خوردن ماهى
2020 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
(پيوسته ) خوردن ماهى ، بدن را از ميان مى برد.(1264)
2021 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
پيوسته خوردن ماهى تازه ، گوشت را ذوب مى كند.(1265)
2022 - امام على (عليه السلام ):
(پيوسته خوردن ) ماهى تازه ، گوشت را ذوب مى كند.(1266)
2023 - امام على (عليه السلام ):
به خوردن ماهى ، مداومت مكنيد؛ زيرا تن را ذوب مى كند.(1267)
2024 - امام على (عليه السلام ):
كمتر ماهى بخوريد؛ چرا كه بدن را ذوب مى كند، بلغم را فزون مى سازد و نفس را سنگين مى نمايد.(1268)
2025 - امام على (عليه السلام ):
از (مداومت بر) خوردن ماهى ، حذر كنيد؛ چرا كه ماهى ، بدن را به سل ، گرفتار مى سازد.(1269)
2026 - امام على (عليه السلام ):
كمتر ماهى بخوريد، چرا كه گوشتش بدن را نحيف مى كند، بلغم را فزون مى سازد و نفس را سنگين مى نمايد.(1270)
2027 - امام باقر (عليه السلام ):
اين ماهى براى پرده چشم ، بدن است .(1271)
2028 - امام صادق (عليه السلام ):
سه چيز، چاق كننده است و سه چيز لاغر كننده :... و اما آن سه چيز كه لاغر مى كنند، عبارت اند از: اعتياد به خوردن تخم مرغ و ماهى و شكوفه خرما.(1272)
2029 - امام صادق (عليه السلام ):
(پيوسته ) خوردن ماهى ، بدن را ذوب مى كند.(1273)
2030 - امام كاظم (عليه السلام ):
(پيوسته خوردن ) ماهى تازه ، بدن را ذوب مى كند.(1274)
2031 - امام كاظم (عليه السلام ):
(پيوسته خوردن ) ماهى تازه ، پيه چشمان را ذوب مى كند.(1275).(1276)
اظهار نظر
با آن كه سند احاديث نهى كننده از ((پيوسته خوردن گوشت ماهى ))، ضعيف است ، اما نقل فراوان اين مضمون ، به گونه اى است كه مى توان براى پژوهشگران ، نوعى گمان را به صدور اين دسته از احاديث ، به وجود آورد. با وجود اين ، براى اظهار نظر قطعى در اين باره ، بررسى علمى و آزمايشگاهى ضرورت دارد.
ر. ك : ص 413 (آداب خوردن گوشت ).
فصل پنجاه و ششم : لوبيا
2032 - امام صادق (عليه السلام ):
لوبيا، بادهاى نهفته درون را مى كند.(1277)
بيان
علامه مجلسى مى گويد:
صاحب بحر الجواهر است : لوبيا از دانه هاى معروف ، در طبع خود، گرم ، و داراى يبوستى معتدل است . برخى نيز گفته اند: سرد و خشك است . از خوردن نفاس پاك مى كند، خون قاعدگى و پيشاب را به جريان مى اندازد، بدن را رطوبت و خرمى مى دهد و جنين و جفت را مى اندازد.(1278)
فصل پنجاه و هفتم : ماش
2033 - مكارم الاخلاق :
به نقل از يكى از ياران امام رضا (عليه السلام ) كه از ايشان درباره بهك (1279) پرسيد -: امام رضا (عليه السلام ) فرمود: ((قدرى ماش تازه را در فصل برداشت آن بردار و همراه با برگش بكوب و سپس بفشر تا آبش ‍ گرفته شود. اين آب را در حالت ناشتا بخور و بر قسمت هاى بهك زده پوست نيز بمال )).
اين كار را انجام دادم و بهبود يافتم .(1280)
2034 - الكافى :
به نقل از احمد بن حسن بن جلاب ، از يكى از هم مسلكان ما -: مردى نزد امام كاظم (عليه السلام ) از بهك ، اظهار ناراحتى كرد.
امام (عليه السلام ) به او فرمود كه ماش را بپزد و از آن ، نوشاكى بسازد و آن را در غذاى خويش بريزد.(1281)
بيان
علامه مجلسى مى گويد:
(فيروزآبادى ) در قاموس گفته است : ماش ، دانه اى است شناخته شده با طبعى معتدل و ستوده . براى تبدار و سرماخورده ، سودمند است ، ملين است و چون در سركه پخته شود، براى گرى هاى چركين ، سودمند است . پماد حاصل از آن ، اندام هاى گرفتار به ضعف و سستى از تقويت مى كند.(1282)
فصل پنجاه و هشتم : نمك
2035 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوند (عزوجل ) به موسى بن عمران وحى كرد كه : ((با نمك ، آغاز كن و با نمك ، پايان ده ؛ چرا كه در من هفتاد درد، در نمك است و كمترين اين دردها ديوانگى ، جذام ، پيسى ، گلودرد و دندان درد و شكم درد است )).(1283)

afsanah82
07-20-2011, 06:07 PM
2036 - امام باقر (عليه السلام ):
از سفارش هاى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به امام على (عليه السلام ) ابن بود كه فرمود: ((اى على ! غذاى خويش را با نمك ، آغاز كن ؛ چرا كه درمان هفتاد درد، در نمك است و ديوانگى ، پيسى ، گلودرد، دندان درد و شكم درد، از جمله اين دردهاست )).(1284)
2037 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر كس پيش از هر چيز و پس از هر چيز، نمك بخورد، خداوند (عزوجل ) سيصد و سى نوع بلا را كه كمترينش جذام است ، از او برمى دارد.(1285)
2038 - الكافى :
به نقل از محمد بن مسلم ، از امام باقر (عليه السلام ) -: كژدمى ، پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را نيش زد. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((خدايت لعنت كند كه هيچ برايت تفاوتى نمى كند كه مومنى را بگزى يا كافرى را!)).
سپس قدرى نمك خواست و جاى گزش ماليد و در نتيجه درد، فرو نشست . اگر مردم از آنچه در نمك هست ، آگاهى داشتند، با وجود آن ، ديگر هيچ پادزهرى نمى جستند.(1286)
2039 - امام على (عليه السلام ):
هر كس غذاى خود را با نمك آغاز كند، هفتاد درد و دردهاى بسيار ديگرى - كه كسى جز خداوند (عزوجل ) آنها را نمى داند - از وى دور مى شوند.(1287)
2040 - الكافى :
به نقل از سعد اسكاف : - امام باقر (عليه السلام ) فرمود: ((همانا در نمك ، شفاى هفتاد درد است )) يا فرمود: ((هفتاد نوع از انواع درد)).
سپس فرمود: ((اگر مردم مى دانستند كه در نمك چه خواصى هست ، خود را جز به آن ، مداوا نمى كردند)).(1288)
2041 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس بر نخستين لقمه از غذاى خود نمك بپاشد. كك مك صورت او از ميان مى رود.(1289)
2042 - امام صادق (عليه السلام ):
بنى اسرائيل ، (غذاى خود را) با سركه آغاز مى كردند و با همان نيز به پايان مى بردند؛ و لى ما با نمك آغاز مى كنيم و با سركه به پايان مى بريم .(1290)
ر. ك : ص 154 (آنچه مانع ديوانگى مى شود / نمك ).
ر. ك : ص 255 (بهداشت پوست / آغاز كردن غذا با نمك ).
ر. ك : ص 394 (آداب غذا خوردن / آغاز كردن غذا با نمك و به پايان بردن آن با نمك يا سركه ).
ر. ك : ص 533 ح 1756.
فصل پنجاه و نهم : هليم
2043 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
جبرئيل ، نزد من آمد و مرا به خوردن هليم (1291)، فرمان داد تا پشتم قوى شود و با آن ، توان بندگى پروردگار خويش بيابم .(1292)
2044 - امام على (عليه السلام ):
بر شما باد هليم ؛ چرا كه تا چهل روز، نشاط عبادت مى دهد. آن خود، جزئى از سفره آسمانى اى است كه بر پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرود فرستاده شد.(1293)
2045 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، از درد پشت ، به درگاه پروردگار خويش (عزوجل ) ناليد. خداوند، او را به خوردن گندم همراه با گوشت (يعنى همان هليم ) فرمان داد.(1294)
2046 - امام صادق (عليه السلام ):
يكى از پيامبران ، از ضعف و كمى توان آميزش ، به دراه خداوند (عزوجل ) اظهار ناراحتى كرد. خداوند، او را به خوردن هليم ، فرمان داد.(1295)
2047 - الكافى :
- به نقل از ايوب بن نوح -: يكى از كسانى كه با امام كاظم (عليه السلام ) هليم گاورس (1296) خورده بود، براى من نقل كرد كه امام (عليه السلام ) فرمود: ((هان كه آن ، غذايى است بدون سنگينى و عارضه ، بدان علاقه دارم و خواسته ام تا برايم آماده كنند. آن ، همراه با شير، سودمندتر و در معده نيز نرم تر است )).(1297)
فصل شصتم : كاسنى
2048 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
كاسنى (1298) مهتر همه سبزى هاست .(1299)
2049 - امام على (عليه السلام ):
كاسنى بخوريد، كه هيچ صبحى نيست ، مگر اين كه قطره اى از بهشت بر آن ، فرو مى افتد. چون خواستيد اين را بخوريد، قطره هاى آب را از رويش ‍ فرو متكانيد.(1300)
2050 - امام صادق (عليه السلام ):
كاسنى ، نكو سبزى اى است . هيچ برگى از آن نيست كه قطره اى از بهشت بر آن نباشد. آن را بخوريد و به گاه خوردن ، متكانيد. پدرم (عليه السلام ) ما را نهى مى فرمود كه به هنگام خوردن كاسنى ، آن را بتكانيم .(1301)
2051 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس در حالى بخوابد كه در درون او، هفت تا كه كاسنى باشد، به خواست خداوند، آن شب از قولنج ، در امان است .(1302)
2052 - امام صادق (عليه السلام ):
بر تو باد كاسنى ؛ چرا كه آب (منى ) را افزون مى سازد و فرزند را نكو مى كند.(1303) گرم و ملين است و پسرزايى را بيشتر مى كند.(1304)
2053 - امام صادق (عليه السلام ):
هر كس دوست دارد آب (منى ) او و فرزندانش فراوان شود، برخوردن كاسنى ، مداومت ورزد.(1305)
2054 - الكافى :
به نقل از محمد بن فيض -: همراه با امام صادق (عليه السلام ) ناهار مى خوردم و قدرى سبزى نيز بر سفره بود. در كنار ما پيرمردى بود كه از كاسنى ، دورى مى گزيد. امام (عليه السلام ) فرمود: ((گويا گمان مى كنيد كه كاسنى ، سرد است ، در حالى كه چنين نيست ؛ بلكه معتدل است و برترى آن بر ديگر سبزى ها، به سان برترى ما بر ديگر مردمان است )).(1306)
2055 - امام رضا (عليه السلام ):
كاسنى ، درمان هزار درد است . هيچ دردى در درون آدمى زاده نيست ، مگر اين كه كاسنى ، آن را در هم مى كوبد.(1307)
ر. ك : ص 152 (آنچه براى سردرد، سودمند است / كاسنى ).
ر. ك : ص 217 ح 676.
َخداوندا! تو را سپاس كه آفريدى و به اعتدال داشتى ، ميراندى و زنده ساختى ، بيمار كردى و درمان نمودى ، آسودگى بخشيدى و گرفتارى دادى .
َخداوندا، اى خداوندگار آسايش ! از تو آسايش مى طلبيم ؛ آسايشى كه در پى خود، همچنن آسايش بياورد و خود، كامل و همه جاگير باشد؛ آسايشى در هر دو سراى .
َبه حق محمد و خاندان محمد، از ما به بهترين پذيرش ، بپذير، اى آن كه بدى ها را به نيكى بدل مى كنى ،اى مهربان ترين مهربانان !