PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سامانیان



armin khatar
07-20-2011, 01:12 PM
سامانیان (از ۲۸۷تا ۳۸۹ ه.ق. / ۸۷۴ - ۱۰۰۴ م) یکی از دودمانهای فارسی‌زبان در غرب آسیا بودند. سامانیان نزدیک صد سال (از ۲۸۷ تا ۳۸۹ ه.ق.) در قسمتی از ایران کنونی و بخش عمدهای از افغانستان و آسیای میانه فرمانروایی کردند.

قلمرو این حکومت ، تقریباً تمام حوزه انتشار زبان فارسی را در بر می‌گرفت. البته به استثنای آنچه در آن مدت در تصرف آل بویه ، آل زیار و برخی سلاله‌های حاکم در نواحی غربی سواحل خزر و در آذربایجان و حدود اران (آنچه امروز جمهوری آذربایجان خوانده می‌شود) واقع بود . این قلمرو وسیع ، در ایران کنونی شامل خراسان ، سیستان ، کرمان ، در بعضی اوقات نواحی گرگان ، طبرستان (مازندران) ، ری ، قزوین و زنجان نیز می‌شد.

ظهور نشانه‌های انحطاط در دولت سامانیان ، با غلبه غلامان ترک برکارها وسلطه آنان بر مناصب نظامی در درگاه ایشان آغاز شد . شورشهایی که در دربار بخارا به وجود آمد و تا حدی ناشی از برخورد بین اهل سپاه و اهل دیوان بود ، این انحطاط را تسریع کرد . انقلابات خراسان که از ناسازگاری امرای ترک با یکدیگر و با ---------- تمرکز دیوان بخارا و امیر سامانی نشاًت می‌گرفت ، خراسان را به تدریج از سلطه سامانیان خارج کرد و ماوراء النهر را نیز دچار تزلزل ساخت.

سرانجام ، ماوراء النهر هم با تحریکات مدعیان ، مورد تجاوز ایلک خانیان ترک واقع شد . در طی حوادث ، قلمرو سامانیان بین ایلک خانیان و غزنویان تقسیم شد . رفتار آنان با علماء ، به خصوص مبنی بر رعایت حرمت وتحکیم بود . همچنین از بعضی امیران این خاندان نیز اشعار فارسی به جای مانده‌است . گشتاسپنامه دقیقی در عهد دولت ایشان در خراسان به رشته نظم کشیده شد. و فردوسی طوسی بعدها بر اساس گشتاسپنامه دقیقی ، شاهنامه خود به پایان برد .

armin khatar
07-20-2011, 01:13 PM
انقراض حکومت طاهریان
انقراض حکومت طاهریان و ضعف و فتور تدریجی که از غلبه ترکان در دستگاه خلافت پدید آمد، سرزمینهای شرقی خلافت را از نفوذ خلیفه و از امکان اعمال قدرت عملی او آزاد کرد. در چنین ایمنی و فراغی که به ویژه دوری از بغداد آن را بی دغدغه می‏ساخت، ولایت فرارود (ماوراالنهر) که از عهد طاهریان یا پیش از آن به آل سامان واگذار شده بود، تحت رهبری امیران این خاندان، مرکز یک دولت قدرتمند شد و خراسان و ری، و مدتی هم، جرجان، طبرستان، و سیستان، از جانب خلیفه یا به حکم استیلاء و غلبه، ضمیمه قلمرو آنها شد. با آن که چیرگی این خاندان بر گرگان، طبرستان و سیستان مستمر نبود و چندان دوام نداشت، ولی خراسان و فرارود در بخش عمده دوره فرمانروایی آنها، از مداخله مستقیم عمال خلیفه آزاد ماند و باقی مانده دنیای باستانی ایران، در شکل اسلامی خود، در تمام این نواحی، حیاتی تازه یافت.

armin khatar
07-20-2011, 01:13 PM
سامانیان سامانیان که منسوب به سامان خداه، دهقانی زرتشتی از نواحی بلخ و به‌قولی سمرقند و مالک قریه سامان در آن نواحی بودند، از زمان خلافت مأمون در خراسان، یعنی اندک مدتی پیش از روی کار آمدن طاهریان، در بخشی از فرارود حکومتهای مستقل کوچکی را که به حکم خلیفه به آنها واگذار شده بود، به عهده داشتند. و نسب خود را - به دنبال به دست گرفتن قدرت - به بهرام چوبینه، سردار معروف روزگار ساسانیان می‏رساندند.

armin khatar
07-20-2011, 01:14 PM
نصر یکم بنیادگذار دودمان سامانی مؤسس این سلسله، نصر اول و عده‏ای از فرمانروایان برجسته آن، توانسته بودند دورانی از آرامش نسبی را برای ایرانیان فراهم آورند، ولی البته همه آنان چنین نبودند و همیشه نیز چنین نبود. ثبات این سرزمین با کوششهایی که توسط مرداویج زیاری برای بازگرداندن طرز حکومت پیش از اسلامی صورت گرفت و همچنین با افراط کاریهای دینی پادشاه با شکوه سامانی، نصر دوم در اواخر زندگی خود به مذهب اسماعیلی گروید و از این راه خود را با دستگاه خلافت درگیر کرد، در صورتی که این دستگاه در حقیقت تکیه گاه عمده این سلسله به شمار می‏رفت. با وجود این، حتی پیش از آن که نشانه سقوط سامانیان در نتیجه کشمکشهای ایشان با خاندانهای زمیندار با نفوذ یعنی «دهقانان» و خاندانهای مأموران رسمی ظاهر شود و نیز در نتیجه نزاعهای داخل خاندان خود ایشان و بالاخره با توسعه قدرت آل بویه در باختر و جنوب غربی ایران آشکار شود، تحولی در نوار غربی منطقه نفوذ ایشان حاصل شد که چهره جهان اسلامی را از سده پنجم هجری / یازدهم میلادی به بعد کاملاً تغییر داد. مدت درازی مجاهدان در راه ایمان، بار جنگهای دفاعی را در مرزهای امپراتوری بیزانیس بر دوش داشتند و تقریباً همه ساله با هجومهایی که به «حمله‏های تابستانی» معروف شده بود، در سرزمینهای آل بویه پیشروی می‏کردند، ولی هیچ پیشرفت بزرگی عاید مردم ارتدوکس مذهب آناتولی، نمی‏شد. در فرارود (ماوراءالنهر) و کناره دره فرغانه نیز با همسایگان غیر مسلمان زد و خوردی صورت می‏گرفت. که از این میان تنها بهره عمده‏ای که در مبارزه سامانیان با همسایگانشان نصیب ایشان شد، تسخیر طراز «تلاس» در ۲۸۰ ق / ۸۹۳ م بود. همسایگان مورد بحث؛ قَرَه خانیان یا ایلخانان «هر دو نام عنوانهایی است که داشتند» بودند؛ که بر ترکان قَرلُق فرمانروایی داشتند. مملکت ایشان پس از انقراض دومین فرمانروایی کُوک تورک به وجود آمده بود، که خیلی زود پاره پاره شد، به صورت دولتهای کوچکی درآمد که روابط آنان با یکدیگر خیلی هم دوستانه نبود.

armin khatar
07-20-2011, 01:14 PM
زبان فارسی در دوره سامانیان در دوره ایران سامانی، زبان فارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد. با آن که سامانیان در امور دیوانی زبان عربی را به کار می‌بردند و آن را شعار وحدت خلافت می‌شمردند، امکان آن را فراهم آوردند تا شاعرانی ایرانی همچون رودکی و دقیقی از نخستین کسانی باشند که با گونه‏ای از زبان ملی خود که از تکمیل و تلفیق لهجه‏های محلی گوناگون فراهم آمده بود مطلب بنویسند. این زبان در دبار سامانیان پذیرفته شد و سرانجام به عنوان زبان فارسی نو روایی پیدا کرد که با اندکی تغییرات آوایی تا زمان حاضر بر جای مانده‌است

armin khatar
07-20-2011, 01:14 PM
پادشاهان دودمان سامانی اسماعیل بن احمد، معروف به امیر ماضی (۲۹۵ – ۲۷۹ ه‍.ق.)
احمد بن اسماعیل، معروف به امیر شهید (۳۰۱ – ۲۵۹ ه‍.ق.)
نصر بن احمد، معروف به امیر سعید (۳۳۱ – ۳۰۱ ه‍.ق.)
نوح بن نصر، معروف به امیر حمید (۳۴۳ – ۳۳۱ ه‍.ق.)
عبدالملک بن نوح، معروف به امیر رشید (۳۵۰ – ۳۴۳ ه‍.ق.)
منصور بن نوح، معروف به امیر سدید (۳۶۵ – ۳۵۰ ه‍.ق.)
نوح بن منصور، معروف به امیر رضی (۳۸۷ – ۳۶۵ ه‍.ق.)
منصور بن نوح (دوم) (۳۸۹ – ۳۸۷ ه‍.ق.)
عبدالملک بن نوح (دوم) (۳۸۹ – ۳۸۹ ه‍.ق.)

armin khatar
07-20-2011, 01:14 PM
سامانیان (از ۲۸۷تا ۳۸۹ ه.ق. / ۸۷۴ - ۱۰۰۴ م) یکی از دودمانهای فارسی‌زبان در غرب آسیا بودند. سامانیان نزدیک صد سال (از تا ه.ق.) در قسمتی از کنونی و بخش عمدهای از و فرمانروایی کردند.
قلمرو این حکومت ، تقریباً تمام حوزه انتشار زبان فارسی را در بر می‌گرفت. البته به استثنای آنچه در آن مدت در تصرف آل بویه ، آل زیار و برخی سلاله‌های حاکم در نواحی غربی سواحل خزر و در آذربایجان و حدود اران (آنچه امروز جمهوری آذربایجان خوانده می‌شود) واقع بود . این قلمرو وسیع ، در ایران کنونی شامل خراسان ، سیستان ، کرمان ، در بعضی اوقات نواحی گرگان ، طبرستان (مازندران) ، ری ، قزوین و زنجان نیز می‌شد.
ظهور نشانه‌های انحطاط در دولت سامانیان ، با غلبه غلامان ترک برکارها وسلطه آنان بر مناصب نظامی در درگاه ایشان آغاز شد . شورشهایی که در دربار بخارا به وجود آمد و تا حدی ناشی از برخورد بین اهل سپاه و اهل دیوان بود ، این انحطاط را تسریع کرد . انقلابات خراسان که از ناسازگاری امرای ترک با یکدیگر و با ---------- تمرکز دیوان بخارا و امیر سامانی نشاًت می‌گرفت ، خراسان را به تدریج از سلطه سامانیان خارج کرد و ماوراء النهر را نیز دچار تزلزل ساخت.
سرانجام ، ماوراء النهر هم با تحریکات مدعیان ، مورد تجاوز ایلک خانیان ترک واقع شد . در طی حوادث ، قلمرو سامانیان بین ایلک خانیان و غزنویان تقسیم شد . رفتار آنان با علماء ، به خصوص مبنی بر رعایت حرمت وتحکیم بود . همچنین از بعضی امیران این خاندان نیز اشعار فارسی به جای مانده‌است . گشتاسپنامه دقیقی در عهد دولت ایشان در خراسان به رشته نظم کشیده شد. و فردوسی طوسی بعدها بر اساس گشتاسپنامه دقیقی ، شاهنامه خود به پایان برد .

armin khatar
07-20-2011, 01:14 PM
انقراض حکومت طاهریان

انقراض حکومت و ضعف و فتور تدریجی که از غلبه ترکان در دستگاه خلافت پدید آمد، سرزمینهای شرقی خلافت را از نفوذ خلیفه و از امکان اعمال قدرت عملی او آزاد کرد. در چنین ایمنی و فراغی که به ویژه دوری از بغداد آن را بی دغدغه می‏ساخت، ولایت فرارود (ماوراالنهر) که از عهد طاهریان یا پیش از آن به آل سامان واگذار شده بود، تحت رهبری امیران این خاندان، مرکز یک دولت قدرتمند شد و خراسان و ری، و مدتی هم، ، ، و ، از جانب خلیفه یا به حکم استیلاء و غلبه، ضمیمه قلمرو آنها شد. با آن که چیرگی این خاندان بر گرگان، طبرستان و سیستان مستمر نبود و چندان دوام نداشت، ولی خراسان و در بخش عمده دوره فرمانروایی آنها، از مداخله مستقیم عمال خلیفه آزاد ماند و باقی مانده دنیای باستانی ایران، در شکل اسلامی خود، در تمام این نواحی، حیاتی تازه یافت.
سامانیان که منسوب به سامان خداه، دهقانی زرتشتی از نواحی بلخ و به‌قولی سمرقند و مالک قریه سامان در آن نواحی بودند، از زمان خلافت مأمون در خراسان، یعنی اندک مدتی پیش از روی کار آمدن طاهریان، در بخشی از فرارود حکومتهای مستقل کوچکی را که به حکم خلیفه به آنها واگذار شده بود، به عهده داشتند. و نسب خود را - به دنبال به دست گرفتن قدرت - به بهرام چوبینه، سردار معروف روزگار ساسانیان می‏رساندند.

armin khatar
07-20-2011, 01:15 PM
مؤسس این سلسله، نصر اول و عده‏ای از فرمانروایان برجسته آن، توانسته بودند دورانی از آرامش نسبی را برای ایرانیان فراهم آورند، ولی البته همه آنان چنین نبودند و همیشه نیز چنین نبود. ثبات این سرزمین با کوششهایی که توسط مرداویج زیاری برای بازگرداندن طرز حکومت پیش از اسلامی صورت گرفت و همچنین با افراط کاریهای دینی پادشاه با شکوه سامانی، نصر دوم در اواخر زندگی خود به مذهب اسماعیلی گروید و از این راه خود را با دستگاه خلافت درگیر کرد، در صورتی که این دستگاه در حقیقت تکیه گاه عمده این سلسله به شمار می‏رفت. با وجود این، حتی پیش از آن که نشانه سقوط سامانیان در نتیجه کشمکشهای ایشان با خاندانهای زمیندار با نفوذ یعنی «دهقانان» و خاندانهای مأموران رسمی ظاهر شود و نیز در نتیجه نزاعهای داخل خاندان خود ایشان و بالاخره با توسعه قدرت آل بویه در باختر و جنوب غربی ایران آشکار شود، تحولی در نوار غربی منطقه نفوذ ایشان حاصل شد که چهره جهان اسلامی را از سده پنجم هجری / یازدهم میلادی به بعد کاملاً تغییر داد. مدت درازی مجاهدان در راه ایمان، بار جنگهای دفاعی را در مرزهای امپراتوری بیزانیس بر دوش داشتند و تقریباً همه ساله با هجومهایی که به «حمله‏های تابستانی» معروف شده بود، در سرزمینهای آل بویه پیشروی می‏کردند، ولی هیچ پیشرفت بزرگی عاید مردم ارتدوکس مذهب آناتولی، نمی‏شد. در فرارود (ماوراءالنهر) و کناره نیز با همسایگان غیر مسلمان زد و خوردی صورت می‏گرفت. که از این میان تنها بهره عمده‏ای که در مبارزه سامانیان با همسایگانشان نصیب ایشان شد، تسخیر طراز «تلاس» در ۲۸۰ ق / ۸۹۳ م بود. همسایگان مورد بحث؛ قَرَه خانیان یا ایلخانان «هر دو نام عنوانهایی است که داشتند» بودند؛ که بر ترکان فرمانروایی داشتند. مملکت ایشان پس از انقراض دومین فرمانروایی کُوک تورک به وجود آمده بود، که خیلی زود پاره پاره شد، به صورت دولتهای کوچکی درآمد که روابط آنان با یکدیگر خیلی هم دوستانه نبود.

armin khatar
07-20-2011, 01:15 PM
در دوره ایران سامانی، زبان فارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد. با آن که سامانیان در امور دیوانی زبان عربی را به کار می‌بردند و آن را شعار وحدت خلافت می‌شمردند، امکان آن را فراهم آوردند تا شاعرانی ایرانی همچون و از نخستین کسانی باشند که با گونه‏ای از زبان ملی خود که از تکمیل و تلفیق لهجه‏های محلی گوناگون فراهم آمده بود مطلب بنویسند. این زبان در دبار سامانیان پذیرفته شد و سرانجام به عنوان زبان روایی پیدا کرد که با اندکی تغییرات آوایی تا زمان حاضر بر جای مانده‌است.().

armin khatar
07-20-2011, 01:15 PM
سامانيان نزديك صد سال ( از 287تا 389 ه.ق.) در قسمتي از ايران كنوني با بخش عمده اي از افغانستان و آسياي ميانه فرمانروايي كردند. قلمرو اين حكومت ، تقريبا" تمام حوزه انتشار زبان فارسي را در بر مي گرفت. البته به استثناي آنچه در آن مدت در تصرف آل بويه ، آل زيار و برخي سلاله هاي حاكم در نواحي غربي سواحل خزر و در آذربايجان و حدود اران ( آنچه امروز جمهوري آذربايجان خوانده مي شود ) واقع بود . اين قلمرو وسيع ، در ايران كنوني شامل خراسان ، سيستان ، كرمان ، در بعضي اوقات نواحي گرگان ، طبرستان ( مازندران ) ، ري ، قزوين و زنجان نيز مي شد. ذكر نام شهرهايي كه در اين حوزه و در خارج از آن به مناسبت رويدادهاي مربوط به فرمانروايي اين سلسله در تاريخها آمده است، تصوري از قسمت قابل ملاحظه قلمرو اين دولت مستقل ايراني را در قسمتي از قرون نخستين اسلامي به دست مي دهد. از جمله است: اسبيجات (در مشرق سيحون) ، چاچ (تاشكند) ، كش و نخشب (شمال شرقي جيحون)‌، گرگانج (‌جرجانيه، خيوه در جانب غربي جيحون)، كاث، خوارزم (در جانب شرقي جيحون)، طراز(طلاس )، بخارا. سمرقند، اشروسنه (مشرق سمرقند)، فرغانه (شمال شرقي سمرقند)‌، چغانيان (جيحون عليا)، بلخ،‌ ترمذ، مرو، مروالرود،‌ هرات، بادغيس، گنج رستاق، سيستان، قهستان، كرمان، باورد (ابيورد)‌، نسا، خوجان (قوچان ، استوار)، طوس، نيشابور، قومس، بيهق، گرگان، آمل، ‌ساري، چالوس، ري، قزوين و زنجان. حكومت بر حوزه اي بدين وسعت كه در سراسر آن زبان فارسي دري يا لهجه هاي ايراني تكلم مي شد. همچنين، فرهنگ و تمدن و سنتهاي ايراني در تمام آن رايج و متداول و مقبول بود . طبعا" وظيفه حمايت از فرهنگ ايراني را كه لازمه حمايت از مردم تمام اين نواحي بود ، بر عهده اهتمام اين قرار مي داد. اما ، اينكه فرمانروايان اين سلسله يا اخلاف آنان نسب خود را به بهرام چوبين، سردار معروف ساسانيان مي رسانيدند (هر چند صحت آن محل بحث است)، حاكي از توجه آنان به وظيفه حفظ و نشر ميراث سنتهاي ايراني است. به هر حال، جد بزرگ فرمانروايان اين سلاله كه نام ايشان منسوب به عنوان اوست ، از دهقانان بلخ و از بقاياي خاندانهاي بزرگ ايراني در خراسان و ماورالنهر بود. وي به علت انتساب علاقه به ملك بالنسبه وسيعي در نواحي بلخ – به نام سامان – مشهور به " سامان خداه" بود. از زماني كه اسلام آورد، ( در اوايل خلافت عباسيان ) مورد حمايت و علاقه امراي خراسان و تاييد دستگاه خلافت بغداد واقع شد . آن هم ، به سبب فرزندان و نوادگانش بود كه در كار ضبط خراج و امنيت بلاد ،‌به حاكم اسلامي خراسان كمكهاي قابل ملاحظه اي كردند . چنانكه مامون در مدت اقامت در خراسان و بعد از آن، چندتن از آنان را كه از اولاد اسد بن سامان خداه بودند ، در سمرقند و فرغانه و چاچ و هرات حكومت داد ( 204 ه.ق.) . بعدها در عهد فرمانروايي طاهريان نيز در خراسان ، اخلاف اسد و به خصوص فرزندان احمد بن اسد ، همچنان نيابت حكومت آل طاهر را در بعضي از نواحي ماوراءالنهر حفظ كردند . ر

armin khatar
07-20-2011, 01:15 PM
مقارن عهد قيام يعقوب ليث و برادرش عمروليث صفاري، ماوراء النهر به نيابت از طاهريان در دو تن از نوادگان اسد بن سامان خداه بود يعني نصربن احمد ( 261ه.ق.) و برادرش اسماعيل بن احمد ( 271 ه.ق.‌) . اين دو بلاد واسطه از جانب طاهريان و مع الواسطه از جانب خليفه بغداد، ولايت ماوراء النهر را اداره مي كردند. وقتي خليفه به درخواست و اصرار عمروليث صفار ( كه خود را وارث و صاحب قلمرو طاهريان مي دانست)‌، ماوراء النهر را هم كه در عهد طاهريان اسما جزو حوزء حكومت آن سلاله محسوب مي شد به صفار سيستان داد، پنهاني اسماعيل بن احمد را كه بعد از برادرش نصربن احمد فرمانرواي مستقل تمام ماوراء النهر به شمار مي آمد نيز به مقاومت در مقابل عمروليث كه خليفه مايل به تحكيم قدرت او در خراسان و ماوراء انهر نبود تشويق كرد . لاجرم بين صفار و امير ساماني كشمكش در گرفت و در جنگي كوتاه كه در حوالي بلخ بين فريقين روي داد عمرو ليث مغلوب و اسير شد . خليفه هم حوزه امارت طاهريان را در خراسان كه بعد از انقراض آنان به دست صفاريان افتاده بود ، به قلمرو سامانيان الحاق كرد. از آن پس ،‌ اسماعيل بن احمد و اخلاف او با حفظ امارت ماوراء النهر ، امير خراسان نيز خوانده شدند ( 287ه.ق.)‌ . ر

از آن پس ، نه تن از سامانيان ، كه شامل اسماعيل بن احمد و اعقاب او مي شد ، به عنوان اميران خراسان در ماوراء النهر و سراسر نواحي شرقي ايران سلطنت كردند . همچنين ، در نواحي شرقي ماوراء النهر هم تا ماوراي سيحون به بسط و توسعه فتوحات و نشر قلمرو اسلام در نواحي ترك نشين غير مسلمان آن نواحي پرداختند . با آنكه تختگاه آنان تا پايان امارت همچنان در بخارا باقي ماند ، فرمانروايي آنان در تمام ماوراء النهر و خراسان ،‌ نقش آنان را در رويدادهاي عمده تاريخ ايران قابل ملاحظه ساخت. سامانيان،‌ در اوايل دولت خويش با علويان طبرستان و در اواخر آن، با آل بويه در گيريهايي پيدا كردند. اين در گيريها در هر دو مورد ايشان را پشتيبان دستگاه خلافت و مدافع مذهب تسنن نشان داد و محبوب متشرعه و رعاياي سني اين بلاد ساخت. نام و لقب نه تن از پادشاهان اين سلسله با توالي و مدت امارتشان ، از اين قرار است : ر

ر1 ) اسماعيل بن احمد ، امير ماضي (‌295 – 279ه.ق.) ر‌

ر2 )‌ احمد بن اسماعيل ، امير شهيد ( 301 – 259 ه.ق) ر

ر3 ) نصربن احمد ، امير سعيد ( 331 – 301 ه.ق.) ر‌

ر4 ) نوح بن نصر ، امير حميد ( 343 – 331 ه.ق.) ر

ر5 ) عبد الملك بن نوح ، امير رشيد ( 350 – 343 ه.ق.) ر

ر6 )‌ منصوربن نوح ، امير سديد ( 365 – 350 ه.ق.) ر

ر7 ) نوح بن منصور ، امير رضي ( 387 – 365 ه.ق.) ر‌

ر8 ) منصور بن نوح ( 389 – 387 ه.ق.) ر

ر9 ) عبدالملك بن نوح ( 389 – 389 ه.ق.) ر

ظهور نشانه هاي انحطاط در دولت سامانيان، با غلبه غلامان ترك بركارها و سلطه آنان بر مناصب نظامي در درگاه ايشان آغاز شد. شورشهايي كه در دربار بخارا به وجود آمد و تا حدي ناشي از برخورد بين اهل سپاه و اهل ديوان بود، اين انحطاط را تسريع كرد. انقلابات خراسان كه از ناسازگاري امراي ترك با يكديگر و با سياست تمركز ديوان بخارا و امير ساماني نشاًت مي گرفت، خراسان را به تدريج از سلطه سامانيان خارج كرد و ماوراء النهر را نيز دچار تزلزل ساخت. سرانجام، ماوراء النهر هم با تحريكات مدعيان، مورد تجاوز ايلك خانيان ترك واقع شد. در طي حوادث، قلمرو سامانيان بين ايلك خانيان و غزنويان تقسيم شد. با كشته شدن امير ابراهيم بن نوح ( 395 ه.ق.) معروف به امير منتصر كه آخرين مدعي امارت آن سامان و آخرين مبارز جدي براي احياي آن بود دولت سامانيان پايان يافت. دولت سامانيان با ادامهً سياست طاهريان در اظهار تبعيت اسمي و تاديه خراج نسبت به خليفه، موفق شد هم موضع خود را در نظر عامه مسلمين قلمرو خويش مشروع و مقبول سازد و هم در عين وفاداري به سنتهاي اسلامي، در احياي ماثر و حفظ مواريث قومي و باستاني ايران، (تا حدي كه با ظواهر سنن اسلامي معارض نباشد)‌ اهتمام قابل ملاحظه و موفق به جاي آرد.بدين گونه مروج و محيي زبان فارسي و فرهنگ ايراني هم،‌ در مقابل دشواريهايي كه در اين كار وجود داشت، بود. حتي تعدادي از شاعران و نويسندگان بزرگ ايران اسلامي تحت حمايت آنان قرار گرفتند. تعدادي از ايشان نيز، بعضي آثار خود را به تشويق آنان به وجود آوردند يا به آنان هديه كردند. رفتار آنان با علماء، به خصوص مبني بر رعايت حرمت وتحكيم بود. همچنين از بعضي اميران اين خاندان نيز اشعار فارسي به جاي مانده است. گشتاسپنامه دقيقي در عهد دولت ايشان در خراسان به رشته نظم كشيده شد. و فردوسي طوسي بعدها بر اساس گشتاسپنامه دقيقي ، شاهنامه خود به پايان برد .