afsanah82
07-18-2011, 02:25 PM
فارس: دبيركل جمعيت ايثارگران با بيان اينكه اولين جلسه كميته 8 + 7 طي دو هفته آينده برگزار ميشود، گفت كه نمايندگان بصير و حكيم مجلس زير بار طرح سؤال از رئيس جمهور نميروند؛ او همچنين تصريح كرد كه عدهاي اراده جدي براي تصويب طرح نظارت بر نمايندگان را ندارند و عدهاي هم آنرا مانع كار خود ميدانند.
حسين فدايي را به جد ميتوان از چهرههاي تأثيرگذار و بانفوذ جريان اصولگرايي دانست. او از آن دسته سياسيوني است كه عمر سياسياش به قبل از انقلاب ميرسد. زندگي سياسياش هم با مبارزه عجين است؛ مبارزه با رژيم ستمشاهي، مبارزه با رژيم بعثي صدام، مبارزه با فتنه 88، مبارزه با جريان انحرافي و …
فدايي اقتصاد خوانده، در دوران رژيم ستمشاهي از مبارزان انقلابي بوده و زندان و شكنجه توسط ساواك را هم تجربه كرده است.
در دوران دفاع مقدس حضور جدي داشته و فرمانده ستاد مركزي فوريتهاي جنگ و ستادهاي كربلا، نجف و نوح بوده است.
كارنامه اجرايي فدايي هم مسئوليتهايي ازجمله مديركلي بنياد مستضعفان و جانبازان تهران، مسئوليت كارگروه مبارزه با مفاسد اقتصادي مجلس هفتم و رياست هيئت مركزي نظارت بر انتخابات سوم شوراها را در خود جاي داده است.
او اكنون نماينده مردم تهران در مجلس و عضو كميسيون اصل 90 و دبيركل جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي به عنوان يكي از احزاب برجسته جبهه اصولگرايي است.
مطرح شدن نام حسين فدايي به عنوان يكي از اعضاي كميته 8 + 7 وحدت اصولگرايان بهانهاي بود تا با دبيركل جمعيت ايثارگران به گفتوگو بنشينيم؛ گفتوگويي حدود دو ساعته كه از شاخصهاي اصولگرايي شروع شد، با جريان انحرافي ادامه يافت، به اصلاحطلبان و فتنه 88 و حضور اين گروه در انتخابات مجلس رسيد.
حسن ختام مصاحبه هم چند سؤال درباره نحوه فعاليت كميته 8 + 7، طرح سؤال از رئيس جمهور، طرح نظارت بر نمايندگان و مواضع اخير علي مطهري - كه خوراك رسانههاي بيگانه را فراهم كرده - بود كه البته به دليل ضيق وقت پاسخهاي كوتاه و سرپايي! فدايي را به همراه داشت.
مصاحبه پيش از ظهر يك روز گرم تابستاني در اطاقي كوچك در محل دفتر جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي در يكي از مناطق مركزي تهران انجام شد.
فدايي آرام و با طمأنينه سخن ميگفت، قبل از سخن گفتن فكر كرده، كلمات را مزمزه ميكرد و بعد سخن به زبان ميآورد.
برگه a4ي هم روي ميزش بود كه چيزهايي روي آن نوشته شده بود، در اثناي گفتوگو فدايي مطالبي به مطالب قبلي روي كاغذ اضافه ميكرد.
فدايي اصولگرايي را ترجمه گفتمان انقلاب اسلامي در شرايط امروز ميداند و معتقد است ولايتمداري مهمترين، اساسيترين و محوريترين شاخصه اصولگرايي است.
به اعتقاد او مردم از حيث ولايتمداري مشكلي ندارند. فدايي مشكل در اين زمينه را متوجه خواص ميكند و اصولگرايي كه ولايتمداريش از ديگر شاخصها كمتر است را قابل اعتماد نميداند.
فاصله گرفتن از شاخصهاي اصولگرايي از نظر دبيركل جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي به معناي آغاز انحراف است.
فدايي نظرات جالبي هم درباره جريان انحرافي، جريان فتنه و ورود اصلاحطلبان به عرصه انتخابات داشت. ازجمله اينكه فصل تمايزي ميان دومخرداد، اصلاحطلب و فتنه قائل نيست و اينكه اگر كسي خود را اصلاحطلب بداند و فتنه را هم قبول نداشته باشد، يك جريان جديد است و بايد خود را به روشني تعريف كند.
بخش اول گفتوگوي خبرنگاران فارس با حسين فدايي دبيركل جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي درباره موضوعاتي ازجمله كميته 8 + 7 وحدت اصولگرايان، طرح سؤال از رئيس جمهور، طرح نظارت بر نمايندگان و مواضع اخير علي مطهري در ذيل ميآيد.
* فارس: كميته 7+8 وحدت اصولگرايان را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ شما خودتان به عنوان نماينده جمعيت ايثارگران مطرح شدهايد و نماينده اين جمعيت در اين كميته هستيد، اين كميته را در راستاي وحدت اصولگرايان چگونه ارزيابي ميكنيد؟
- فدايي: ما هر گامي كه در راستاي وحدت اصولگرايان برداشته شود را مثبت ارزيابي كرده و به آن كمك ميكنيم. رويكرد جمعيت ايثارگران هم از گذشته و در اين 10 ساله رويكرد وحدتگرايانه بوده و در اين مسير نيز تلاش كردهايم و هر گامي كه در اين راستا باشد را مثبت ميدانيم.
* فارس: از برگزاري جلسات اين كميته اطلاع داريد؟ خبر داريد كه جلسات چگونه برگزار ميشود؟
- فدايي: از اين موضوع بياطلاع نيستيم.
* فارس: خب؛ نميگوييد؟
- فدايي: هنوز جلسهاي برگزار نشده است، هنوز جلسهاي بين همه مجموعهها دور يك ديگر كه در واقع جلسه 15 نفره، 8 + 7 يا 7 + 7 يا 7 به علاوه هر عددي باشد، برگزار نشده و رايزنيها هنوز ادامه دارد، البته داريم به مراحل پاياني مقدمات كار ميرسيم.
** اولين جلسه كميته 8 + 7 طي دو هفته آينده برگزار ميشود
* فارس: فكر ميكنيد اولين جلسه اين كميته چه زماني برگزار شود؟
- فدايي: تصور ميكنم در يكي دو هفته آينده اولين جلسه برگزار شود.
* فارس: ممكن است اين كميته 7+8 يا 7+7 يا 8+8 شود؟
- فدايي: تعداد اعضاي اين كميته بر اساس مذاكرات و تفاهمات ايجاد شده، مشخص ميشود و گمانهزني در اينباره مشكل است چراكه تمام اين احتمالات وجود دارد.
* فارس: گويا آقاي حسينيان هم ميخواهد به اين كميته اضافه شود.
- فدايي: برخي اين پيشنهاد را دارند. اين افرادي كه در گذشته با دولت يك ضلع را تشكيل ميدادند و اكنون منتقد جريان انحراف هستند، سلايق مختلفي در بينشان وجود دارد كه يك ضلع از اين وحدت را آنها تشكيل ميدهند كه در دورههاي قبل نيز تحت عنوان رايحه خوش خدمت و در يك زمان نيز تحت عنوان حاميان دولت بودند و اكنون به دليل اتفاقات يكي دو ماهه ابتداي سال، اين افراد با سلايق مختلف درحال جمع شدن دور هم هستند تا بتوانند در بين خود يك تفاهمي بكنند و يك ضلع را تشكيل دهند.
** از لاريجاني و قاليباف خواسته شد به كميته 8 + 7 نماينده معرفي كنند
* فارس: آقاي قاليباف و آقاي لاريجاني هم به اين كميته نماينده معرفي كردهاند، نظرتان چيست؟ نميشد آقاي قاليباف ذيل جمعيت ايثارگران و آقاي لاريجاني نيز ذيل جبهه پيروان تعريف شوند؟
- فدايي: اينها كه خودشان معرفي نكردهاند. يك عدهاي از آنها خواستهاند كه نماينده معرفي كنند.
* فارس: يعني خود كميته از آنها خواسته نماينده معرفي كنند؟
- فدايي: دو طرفه است ديگر، اگر الان پاسخ به اين مباحث ريز منجر به وحدت شود، خوب است اما اگر پاسخ آنها مانع ايجاد وحدت شود، خوب نيست لذا من از توضيح شفاف برخي از اينها به اين دليل عذر دارم.
* فارس: خب؛ برخي معتقدند معرفي نماينده از سوي اين افراد اخلال در روند وحدت است.
- فدايي: اين را بايد در يك مرجع و مجموعهاي بحث و استدلال كنيم و روزنامهاي شدن آن و افتادن به افكار عمومي از ابتدا شايد درست نباشد و سليقه من نميپسندد كه موضوعي كه هنوز به جايي نرسيده، به افكار عمومي بيفتد. بيش از اينكه به اين مباحث مصداق عيني در مورد افراد بپردازيم، بهتر است كه اين اصول مورد تفاهم قرار گيرد و اين اصولگرايي خوب تعريف و تبيين شود. وقتي كه در شاخصها به يك جمعبندي برسيم، بعد بايد ببينيم مصداق عيني اين شاخص اين فرد است يا خير. اينكه عرض كردم با سليقه من نميخواند به اين دليل است كه دشمنان و جريان فتنه و جريان انحرافي همه در كمين نشستهاند تا اتحاد بين اصولگرايان شكل نگيرد حالا اگر ما اشكالات خودمان را رسانهاي كنيم، خود براي آنها فرصت ميشود كه به اختلاف دامن بزنند.
** طرح سؤال از رئيس جمهور را به صلاح نميدانم
* فارس: آيا شما طرح سؤال از رئيس جمهور را به صلاح ميدانيد؟
- فدايي: خير.
** نمايندگان بصير و حكيم مجلس زير بار طرح سؤال از رئيس جمهور نخواهند رفت
* فارس: طرح سؤال از رئيس جمهور كاملاً منتفي شده است؟
- فدايي: انشاءالله كه بشود.
* فارس: تا الان نشده؟ گويا تعدادي از نمايندگان امضاهاي خود را پس گرفتهاند.
- فدايي: من آمار دقيق نگرفتهام اما به احتمال زياد نمايندگان بصير و حكيم مجلس زير بار اين كار نخواهند رفت.
* فارس: چرا طرح نظارت بر نمايندگان اينقدر طول كشيده است؟
- فدايي: اراده جدي براي آن وجود ندارد.
** عدهاي اراده جدي براي تصويب طرح نظارت ندارند؛ عدهاي هم آنرا مانع كار خود ميدانند
* فارس: يعني مجلس اراده جدي ندارد؟
- فدايي: مجلس نه، يك عدهاي.
* فارس: يعني اين عده آنقدر قدرت دارند كه ميتوانند طرح را مسكوت بگذارند؟
- فدايي: قدرت ندارند، اراده جدي براي آن ندارند. قدرت يعني چي!
* فارس: يعني برخي از طرح نظارت بر نمايندگان ميترسند؟
- فدايي: برخيها نظارت را مانع كار خود ميدانند.
* فارس: آقاي مطهري گفته كه مجلس به شاخهاي از دفتر رهبري تبديل شده است، نظرتان در اين خصوص چيست؟
- فدايي: ايشان فهمش از مسائل بيش از اينكه واقعي باشد، توهمي است، چراكه در عرصه سياسي نبوده و تجربه سياسي ندارد، اين مطالب را ميگويد و وقتي با او صحبت ميكني، ميبيني كه حرفش با اراده و مقصودش تفاوت دارد و مقداري سبب شده بر اثر اين حرفها بار تبليغاتي و خوراك تبليغاتي براي دشمنان فراهم كند.
* فارس: پيگيري ايشان براي طرح سؤال از رئيس جمهور نيز در همين راستاست كه فرموديد؟
- فدايي: به هرحال اين يك بحث كلي است و برخي از افراد اينگونه هستند. برخي افراد به درد كارهاي خاصي ميخورند، مثلا از من بر نميآيد كه در حوزه فلسفه و بحثهاي فكري و انديشهاي كار كنم اما برخيها كارشان در اين حوزه است و به درد كار اجرايي نميخورد. برخي نيز به درد كار اجرايي ميخورد اما براي كار قانونگذاري مناسب نيستند و برخي نيز به درد موضعگيريهاي سياسي نميخورند، ممكن است انگيزهها و اهداف اين افراد بد نباشد ولي از آنجايي كه تخصص لازم را ندارند و تجربه كافي ندارند، موضعگيريشان منجر به سوءاستفاده دشمنان ميشود، لذا بايد حكيمانه، عاقلانه و بصيرانه نگاه كنند تا آتشبيار معركه نشوند و به دشمنان اسلام كمك نكنند.
دبيركل جمعيت ايثارگران با تأكيد بر اينكه اصولگراي واقعي نميتواند نسبت به فتنه، انحراف و فساد بيتفاوت باشد، گفت: مگر ميشود كسي بگويد ولايتمدارم ولي خلاف نظر رهبري عمل كند؟ بگويد عدالتخواهم اما آدم فاسد در اطرافش باشد؟ بگويد استكبارستيزم اما عناصر و عواملش با نظام سلطه ارتباط داشته باشند؟
* فارس: مصاحبه ما سه محور دارد؛ اول شاخصهاي اصولگرايي، دوم جريان انحرافي و سوم ورود اصلاحطلبان به عرصه انتخابات مجلس نهم، اولين سؤال ما هم اين است كه مهمترين شاخصها براي شناسايي اصولگرايان واقعي در شرايط كنوني كدامند؟
- فدايي: بسمالله الرحمن الرحيم. فكر كنم براي رسيدن به پاسخي شفاف به سؤال حضرتعالي بايد يك مقدمهاي را طي كرد و آن آسيبشناسي اصولگرايان است. ما اصولگرايي را آسيبشناسي كنيم و باز براي اينكه يك پاسخي به اين سؤال داشته باشيم، لازم است يك تعريفي از اصولگرايي داشته باشيم و البته باز هم براي اينكه دقيقتر به مطلب برسيم، خوب است به زمينههاي پيدايش و پيشينه اصولگرايي بپردازيم. من از اين بخش صرف نظر ميكنم، چون يك بحث مفصل و طولاني است. فقط از تعريف اصولگرايي شروع كنيم.
ما چه تعريفي از اصولگرايي داريم؟ اصولگرايي يعني باور، اعتقاد و التزام به شاخصهاي اصلي گفتمان انقلاب اسلامي، يعني باور و التزام عملي به اصول و محكمات انقلاب اسلامي و تحقق آن اصول و گفتمان با اقتضاي شرايط مكاني و زماني كه در آن قرار داريم؛ با روش و شيوههاي قابل قبول عقلايي هر اصل.
** اصولگرايي ترجمه گفتمان انقلاب اسلامي در اين زمان است
به تعبيري اصول و محكمات انقلاب، اصل حاكمي است كه تغيير نميكند ولي متناسب با اقتضائات و شرايط هر اصل و هر نسل ما بتوانيم شيوهها و روشهاي نويني را اتخاذ كنيم كه امكان تحقق آن اصول حاصل شود. با اين تعريف، اصولگرايي ترجمه گفتمان انقلاب اسلامي در اين زمان است.
اين بحث اول؛ خب، گفتمان انقلاب اسلامي داراي چه شاخصها و ويژگيهايي است، بعضي از شاخصهاي گفتمان انقلاب اسلامي در شعارهاي مردم ظهور و بروز داشت، بعضي در قانون اساسي آمده است، بعضي به صورت گفتمان قابل قبول و پذيرش مردم نهادينه شده است، بعضي هم در مسير زمان توسط حضرت امام (ره) و يا مقام معظم رهبري تبيين شده كه يا اصلي است كه زيرمجموعه آن اصول سابق است يا آن اصول را با روش جديدي تبيين كرده است. مثلا "استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي " مهمترين اركان و اصول گفتمان انقلاب اسلامي است؛ عدالتخواهي، سادهزيستي مسئولان، خدمت بدون منت مسئولان به مردم، توجه به محرومان و مستضعفان، عقلانيت در اداره امور كشور و توجه به خرد جمعي، نگاه كارشناسانه و عاقلانه به مسائل، عزت، حكمت و مصلحت به عنوان راهبردهاي اساسي در ديپلماسي بينالمللي، بالابردن و ارتقاي سطح علمي جامعه، ارتقاي سطح معنوي جامعه، ارتقاي سطح رفاهي جامعه، اينها و شايد دهها مورد ديگر از اصولي است كه گفتمان انقلاب اسلامي بر آن استوار بوده و شكل گرفته است.
** گفتمان انقلاب در دولت هاشمي و خاتمي آسيب ديد
به دليل به چالش كشاندن بعضي از اين مفاهيم توسط جريان مؤثر در دولت آقاي هاشمي و دولت آقاي خاتمي، طي 16 سال، 20 سال، آرام آرام بعضي از اين اصول آسيب ديدند، بعضي از اين اصول آرام آرام داشت به صورت جديدي تعريف ميشد، آرام آرام تلاش ميشد بعضي از اين اصول توسط برخي افراد استحاله شود، لذا گفتمان اصولگرايي براي مقابله با جرياني كه ميخواست اصل گفتمان انقلاب اسلامي را به انحراف بكشاند، شكل گرفت و اين اصولگرايي و اين فكر و انديشه يك بازخواني از همان گفتمان انقلاب اسلامي را متناسب با شرايط جامعه، شرايط داخل و شرايط بينالمللي ارائه داد كه اسم آن اصولگرايي شد و به بعضي از مفاهيم وزن بيشتري داد، چون ضرورت و اقتضاي زمان، اقتضا ميكرد و ميطلبيد.
مثلاً وقتي كه در اثر رفتار و كاركردهاي غيرصحيح بعضي دولتمردان، يك فاصلهاي بين دولت و ملت احساس شد و مردم داشتند يك بياعتمادي را از خود نسبت به مسئولان اجرايي ابراز ميكردند، بحث اعتماد عمومي به عنوان يك شاخص اصولگرايي مطرح شد كه راهكارش خدمت بدون منت، خدمت صادقانه، سادهزيستي مسئولان و ارتباط نزديك آنها با مردم است.
يا وقتي در عرصه بينالمللي بحث استكبارستيزي، بحث عزت، حكمت و مصلحت در معرض آسيب قرار گرفت، به روحيه مبارزه با نظام سلطه و نفي هويت حاكم شدن نظام سلطه بر جهان وزن داده شد؛ آن هم با روشهاي تأكيد بر استقلال ملي، استقلال علمي، استقلال در فناوري هستهاي و تأكيد بر به دست آوردن دانش و فناوري هستهاي.
يا وقتي در عرصه اقتصاد فاصله طبقاتي رو به افزايش گذاشت، رانتخواري متعارف شد، ويژهخواري شكل گرفت، طبقه ممتاز در حال شكلگيري بود، بحث مبارزه با فقر و فساد و تبعيض، بحث عدالتخواهي و بحث مبارزه با مفسدان مالي و اقتصادي وزن پيدا كرد. پس بعضي از شاخصهاي انقلاب اسلامي در عصر دهه 80 متناسب با شرايط زمان و اقتضائات، با توجيه و تبيين جديدي پا به عرصه ادبيات سياسي گذاشت؛ مثل عدالتخواهي؛ نه اينكه عدالتخواهي نبود؛ بود، اما بحث مبارزه با فقر و فساد و تبعيض، بحث استكبارستيزي، بحث استقلالطلبي و موارد ديگر با تعاريف متناسب با شرايط روز مطرح شد.
* فارس: توضيحات شما بيشتر مربوط به تفاوت گفتمان دولتها و دههها بود. جريان اصولگرايي از اوايل دهه 80 با انتخابات دوم شوراهاي شهر روي كار آمد و به مجلس هفتم و رياست جمهوري و ادامه آن رسيد و توانست اعتماد مردم را به خود جلب كند. الان هم مردم به دنبال اصولگرايي هستند. اين از يك طرف، از طرف ديگر برخي از اصولگرايان معتقد هستند كه اصولگرايان تقلبي هم به بازار آمدهاند. الان چه شاخصهايي وجود دارد و اصولگرايان واقعي چه شاخصهايي بايد داشته باشند تا مردم بتوانند به راحتي آنها را از اصولگرايي تقلبي و انحرافي تشخيص دهند.
با عنايت به اينكه در گذشته مقام معظم رهبري شاخصهايي را براي اصولگرايي برشمردند، الان هم جامعتين منشور اصولگرايي را تدوين كرده است. با اين تفاسير از نظر شما يك اصولگرايي واقعي چه شاخصهايي بايد داشته باشد؟ مردم چگونه يك اصولگراي واقعي را از اصولگراي تقلبي به قول بعضي از بزرگان تشخيص بدهند؟
- فدايي: درست است. پس ما در سؤال اول به لحاظ گفتماني ميخواستيم تبيين كنيم كه شكلگيري گفتمان انقلاب اسلامي و گفتمان اصولگرايي با گفتمان توسعه اقتصادي و گفتمان توسعه سياسي در چيست و فصل تمايزش چگونه است.
البته آنها هم كه روي كار آمدند، در ابتدا گفتمان انقلاب اسلامي را نفي نكردند، بلكه در ابتدا در پوشش گفتمان انقلاب اسلامي آمدند ولي زاويه گرفتند كه زاويه گرفتن آنها يا منشأ دنياطلبي، منشأ اقتصادي و مطامع دنيايي داشت و يا منشأ آن قدرتطلبي بود، يا اينكه عدهاي از اول قبول نداشتند ولي ميخواستند مردم را فريب بدهند؛ در گذشته هم اينها بود.
اين 3 مشخصه و جريان يعني "يك عده از اول قبول نداشتند و مدعي گفتمان انقلاب اسلامي شدند "، "يك عده گفتند قبول داريم ولي آرام آرام سوءاستفادههاي مالي و اقتصادي سبب شد كه تغيير مسير بدهند " و يا "قدرت زير زبانشان شيرين در آمد و تغيير مسير دادند "، بوده البته يك جرياني هم هست كه دچار غفلت ميشود و در اثر غفلت تغيير مسير ميدهد كه اگر اين غفلت خطي شود، قابل توجه است اما اگر نقطهاي باشد، قابل اغماض است.
** كمرنگ شدن اصولگرايي در برخي افراد درپي دنياگرايي، قدرتطلبي و غفلت
حالا ميخواهيم ببينيم آيا اين 3، 4 جريان تكرار شد يا اصولگرايي تغيير كرد يا اساساً مطلب جديدي مطرح ميشود. فرض ما اين است كه وقتي اصولگرايي را تعريف ميكنيم، يعني اصول ما تغيير نكرده و باور و اعتقاد به همان اصول و التزام عمل به آن اصول را راهگشا ميدانيم. پس در اصل باور ما به شاخصها و مفاهيم اصولگرايي تغييري حاصل نشده است. خب، پس در صحنه بيرون چه اتفاقي افتاده است؟ ما فكر ميكنيم همان 3 ، 4 اتفاق و همان 3 ، 4 موضوع الان هم اتفاق افتاده است. يعني چه؟ يعني يك عدهاي بودند، چون در گذشته باور و التزام عملي به گفتمان انقلاب اسلامي و اصولگرايي نداشتند، در چرخش قدرت بهگونهاي خود را تنظيم كردند كه بتوانند الان روي موج سوار شوند و براي ادامه اهداف خود در دايره قدرت قرار بگيرند. عدهاي سوءاستفاده مالي كردند و دنياگرايي سبب كمرنگ شدن اصولگرايي در آنها شد و آنها هم كساني بودند كه در مسئوليت اجرايي اثرگذار بودند و هستند. عدهاي قدرتطلبي و رسيدن به موقعيت و مقام مسئله اصليشان شد، نه اصل توسعه گفتمان انقلاب اسلامي يا اصولگرايي. لذا اصولگرايي از منظر آنها كمرنگ و شايد هم بيرنگ شد.
عدهاي هم هميشه بودند كه دچار غفلت شده و ميشوند و اينها الان هم حضور دارند. اينها سبب ميشود كه چون به نام اصولگرايي آمدهاند، بعضي تصور كنند كه اينها اصولگرايان هستند. نه! اينها اصولگرايان نيستند، اينها تغيير ماهيت دادهاند، اينها قلبشان تغيير كرده است.
اصولگرايي تغيير نكرده است، اصولگرايي ثابت است، اينها تغيير كردهاند و چون در اصولگرايي پرچمدار، داعيهدار علمدار و مؤثر بودند، ممكن است در افكار عمومي تصور شود كه اصولگرايان هستند.
در ضمن ما اصولگرايي قلابي و واقعي نداريم، اصولگرايان قلابي و واقعي داريم. اصولگراست كه تغيير كرده و ميخواهد خود را به نام اصولگراي واقعي و ناب معرفي كند.
** ولايتمداري مهمترين، اساسيترين و محوريترين شاخص اصولگرايي است
* فارس: در منشوري كه از سوي جامعتين به عنوان منشور اصولگرايي تدوين شد، ولايتمداري و التزام عملي به ولايت فقيه بهعنوان يكي از شاخصهاي اصولگرايي مطرح شد، شاخصهاي ديگري هم هست، ازجمله فسادستيزي، عدالتخواهي، استكبارستيزي و ... كه شما هم به آنها اشاره كرديد. حالا يك نفر ميگويد من فسادستيزم، استكبارستيزم، عدالتطلبم اما التزام آنچناني به ولايت ندارد. آيا اين فرد را ميتوان جزو اصولگرايان دانست يا خير؟
- فدايي: مهمترين، اساسيترين و محوريترين شاخص اصولگرايي در گذشته، حال و آينده و شاخصي كه در صحنه اجرا و عمل به خوبي فصل تمايز را نشان ميدهد، ولايتمداري است. يعني آنچه تبيينكننده، تشريحكننده و تميزدهنده بين مطالب مختلف است و ميتوانند مسير را به خوبي براي مردم روشن كند، ولايتمداري است، يعني عدالت را ولايت در هر مقطع خاصي تبيين ميكند و ديدگاه ولايت براي عدالت، مردمسالاري، سادهزيستي و استكبارستيزي و شاخصهايي كه در حوزههاي مختلف براي اصولگرايي گفته شده است، فصل تمايز و مميزكننده براي مردم است.
يعني اگر اكنون در حوزه استكبارستيزي ولايت حركت نظام سلطه را در حوزه بيداري اسلامي و سياست خارجي تبيين ميكند، در اينجا كسي كه مدعي استكبارستيزي است، بايد خود را با تحليل و مسيري كه رهبري تعيين ميكند، تنظيم كند. همچنين در حوزه اقتصاد، فرهنگ، اداره امور اجرايي، مسائل سياسي و ... نيز چنين است. ما اكنون كدام موضوع سياسي كشور را وزن دهيم كه چه چيزي مسئله اصلي و چه چيزي مسئله فرعي شود؟در صحنه اجرا آن چيزي كه براي مردم تبيين كننده است، ولايتمداري است.
* فارس: براي اينكه يك فرد اصولگرا باشد، آيا لازم است تمام شاخصها را داشته باشد، مثلاً اگر شخصي برخي شاخصها را داشته باشد و بهعنوان مثال ولايتمدار نباشد، ميتواند اصولگرا باشد؟
- فدايي: اصولگرايي ترجمه انقلاب اسلامي است و انقلاب اسلامي نيز ترجمه اسلام است. يعني همان مشي و مرامي كه حضرت امام خميني (ره) گفتهاند، ما در اسلام اصول و فروع نيز داريم. درست است كه به فروع اسلام اعتقاد داريم اما در همينجا يعني در خود فروع نيز اصل و فرع داريم؛ مانند نور كه هرچه به منبع آن نزديكتر و يا دورتر ميشويم، حوزه متفاوتي را از خود نشان ميدهد. در حوزه انديشه، فكر و اعتقاد ما ابتدا ميگوييم اسلام را قبول داريم، پس اصل اسلام را قبول داريم، پس از آن به اصول اساسي اسلام معتقديم و در مرحله پائينتر احكام و فروعات اسلام را قبول داريم. حالا در انقلاب اسلامي نيز همينگونه است، به صورتي كه شما ميگوييد من اسلام را باور دارم.
پس از آن نظام و انقلاب را قبول دارم و پس از آن سيره و روش امام راحل (ره) و اصل ولايت فقيه را باور دارم و اين 4 اصلي است كه مقام معظم رهبري براي تبيين خودي از غيرخودي مطرح كردند لذا كسي كه از درون خيمه انقلاب و نيروهاي نظام براي دشمنان نظام علامت دهد و دشمن را شاد كند، اين فرد خودي نيست.
** مردم مشكلي از حيث ولايتمداري ندارند؛ مشكل از خواص است
يك زماني در مقام تبيين صحبت ميكنيم و يك وقت ديگر در خصوص التزام عملي؛ كساني كه اسلام را قبول ندارند، مانند اقليتهاي ديني و افرادي كه ولايت فقيه را قبول ندارند ولي در صحنه اجرا و عمل التزام دارند، با افرادي كه التزام ندارند، فرق دارند، اين يك سطح بحث است.
يك سطح بحث هم در خصوص خواص است؛ چه خواص از نخبگان و چه خواص از مسئولان اجرايي؛ اين افراد با مردم تفاوت دارند، مشكلي كه ما اكنون داريم، در خواص است. ما در اين حوزه بايد ببينيم كه مدعيان اصولگرايي چه نسبتي با گفتمان اصولگرايي دارند، وگرنه مردم از ابتدا اسلام، امام و رهبري را قبول داشته و دارند و پاي آن نيز هزينه كرده و اثبات كردهاند كه وفادارند لذا در التزام عملي مردم، ما نقطه ضعفي نميبينيم. اين التزام عملي در صحنه اجرا بين خواص و مسئولان نكته اصلي است و معناي آن نيز اين نيست كه اصولگرايي را نميفهمند، چه بسا اصولگرايي را ميفهمند اما اينكه چقدر التزام عملي دارند، بايد به ميزان وفاداري و التزام عملي كه اينها در صحنه اجرا دارند، به آنها امتياز داد.
هنوز من در بين اصولگرايان كسي را نديدهام كه بگويد ما اين شاخص اصولگرايي را قبول نداريم، ولي در صحنه عمل به آن وزن نميدهند و التزام ندارند. ما براي اينكه بفهميم و بتوانيم تبيين كنيم، ميگوييم ميزان پايبندي مسئولين به شاخصهاي اصولگرايي معيار قضاوت ما براي اعتقاد آنها به اصولگرايي يا عدم اعتقادشان به اصولگرايي است، لذا براي اينكه اين مطلب را خوب بفهميم، مهمترين شاخص اصولگرايي را ميزان قرار ميدهيم كه پايبندي افراد نسبت به اصل شاخص و وزن دادن به شاخصها را معين ميكند، و آن ولايتمداري است.
** اصولگرايي كه ولايتمداريش از ديگر شاخصها كمتر است، قابل اعتماد نيست
بنابراين ولايتمداري ميزان، فصل تمايز و تعيين كننده در صحنه اجرا، عمل و محك است. چه حوزه عمل و چه وزن دادن به هر كدام از شاخصها، اين اصل فصل تمايز است لذا فردي كه ولايتمداري در او نسبت به ديگر شاخصهاي اصولگرايي كمتر است، قابل اعتماد نيست.
* فارس: خدمتگزاري به مردم يكي از شاخصهاست. اين شاخصه بايد در عمل باشد و يا در حرف و تئوري؟
- فدايي: اساساً در طول تاريخ خدمتگزاري يكي از ابزارهايي بوده كه جريانهاي قدرتطلب براي حفظ و توسعه و استمرار قدرت از آن استفاده كرده و از آن بهعنوان ابزاري براي فريب افكار عمومي سوءاستفاده ميكردند لذا ابزار حفظ و استمرار وضع موجود و گسترش آن در طول تاريخ بوده است. در مقطع كنوني نيز آمريكاييها و نظامهاي موجود در دنيا به مردم خود خدمت ميكنند.
اما در درون خود بايد ببينيم كه آيا خدمتگزاري يك اصل است؟ كه مطمئنا اصل است، چراكه خدمت به خلق خدا مساوي با خدمت به خدا است و بزرگترين ثواب در معارف ديني، خدمت به مردم است و با بسياري از عبادت قابل مقايسه نيست. حالا جاي سؤال است كه اين خدمت درست است يا خير و يا در راستاي اصولگرايي است و يا در اين راستا نيست.
** خدمتگزاري بايد منجر به اعتماد عمومي به اصل نظام شود
لازم است تا اين موضوعات را تبيين كنيم. در ضمن بايد ببينيم نتيجه و خروجي خدمت بايد منجر به تغيير وضع مردم بشود يا خير؟ آيا خدمت بايد منجر به اعتماد عمومي به اصل نظام بشود يا خير؟ اگر من به بركت اين نظام خدمتي انجام دهم اما دعوت به خود كنم، آيا در راستاي گفتمان اصولگرايي است يا در راستاي دعوت به خود است؟ اگر فردي به بركت انقلاب اسلامي جايگاه و منزلتي تصاحب كند و از امكانات عمومي بهره بگيرد و به مردم خدمت رساند و بگويد اين منم كه اين كار را كردهام و اگر من نبودم، امكان نداشت چنين اتفاقي بيفتد، اين دعوت به منيت و شخص است، نه دعوت به گفتمان.
** اصولگرا نميتواند بگويد من خدمت ميكنم اما نسبت به فتنه بيتفاوتم
سوم اينكه بايد ببينيم اين خدمت منتهي به نقض اصول ديگر ميشود يا منتهي به تقويت اصول ديگر؟ يعني اينكه فردي بگويد مردم من به شما خدمت ميكنم، اگر دروغ هم گفتم، اشكالي ندارد، من خدمت ميكنم اما اگر عقل را به كار نگرفتم و يا شما تحقير شديد، مهم نيست، من خدمت ميكنم ولي نسبت به فتنه بيتفاوت هستم و سكوت ميكنم، من خدمت ميكنم ولي بهگونهاي عمل ميكنم كه مهم نيست، در ميدان دشمن بازي ميكنم، شاد شويم! اين يعني اصولگرايي يا نقض اصولگرايي؟ لذا بايد توجه داشت كه تمام شاخصهاي اصولگرايي وقتي اجرا ميشوند، بايد اصول ديگر را تقويت كنند.
* فارس: در خصوص عدالتخواهي كه يكي از شاخصهاي اصولگرايي است، بفرمايد چه عدالتي مد نظر اصوگرايي است و اين عدالت بايد به چه شكلي باشد؟
- فدايي: عدالت از منظر ديني و اسلام يعني اينكه هر چيزي به جايگاه واقعي خود برگردد و در جاي خود قرار گيرد، حوزه شمول آن هم فقط در عرصه اقتصادي نيست. از نظام هستي شروع ميشود تا مناسبات انسانها در همه زمينهها كه بسيار عميق و گسترده بوده و يكي از اصول افتخارآميز مكتب اسلام است.
** عدالتطلبي بايد در راستاي پايبندي به اصولگرايي باشد
وقتي در حوزه اجتماعي و حكومتي قرار ميگيريم، در اين حوزه بحث عدالت به عدالت فرهنگي، عدالت سياسي، عدالت اقتصادي و عدالت مسئوليتي و غيره تقسيمبندي ميشود. اكنون وقتي ميگوييم عدالت، بخشي از عدالت اجتماعي يا اقتصادي را ميگوييم و آنرا جامع نميگوييم اما براي اينكه ببينيم فصل تمايز گفتمان اصولگرايي واقعي با اصولگرايي غيرواقعي در بحث عدالت در شرايط كنوني جامعه چيست، بايد بفهميم اين فرد كه ميگويد عدالت، اين عدالت در راستاي پايبندي به اصولگرايي است يا نه. اين موضوع نيز مانند مفهوم قبلي است.
زماني كسي ميگويد اصولگراست چراكه به عدالت اعتقاد دارد اما وقتي ميپرسيم در عدالت چه كار كردهايد، ميگويد در صحنه اقتصادي منابع و ثروت ملي را به صورت برابر و متناسب توزيع كرده است اما بايد ديد اين كار در اصولگرايي كفايت ميكند يا يك مقدمه و ورودي خوبي است و به قول معروف "شرط لازم است اما شرط كافي نيست ". اگر ثروت ملي و منابع ملي عمومي عادلانه توزيع شد، به چه قيمتي اين اتفاق افتاد؟ آيا اصول ديگر نيز رعايت شده يا خير؟ آيا اين كار به عنوان يك ابزار بود، يا هدف بود و موضوعيت داشت؟
** هدفمندي يارانهها هدف نيست، بلكه يك برنامه براي تحقق عدالت است
مانند طرح هدفمند كردن يارانهها كه يك هدف نيست بلكه يك برنامه و عبور براي تحقق عدالت است. يعني اگر در مرحله اول متوقف شويم و اهداف طرح را دنبال نكنيم، به انحراف رفتهايم.
در اين بخش اقتصاد ملي را آسيبشناسي كرديم و ديديم اين اقتصاد يك اقتصاد يارانهاي و متكي بر امتيازات دروني حكومت براي يك عده خاصي است. حالا ميخواهيم اين امتياز را كه يك عده از آن برخوردار ميشدند، حل كنيم و تصميم گرفتيم آنرا به نقدينگي تبديل و بين مردم تقسيم كنيم. حالا جاي سؤال است كه چه كسي گفته اگر اين يارانهها به مساوات بين همه تقسيم شود، عدالت است؟ ما ميگوييم اين موضوع در مسير عدالت است و توقف در آن عدالت نيست.
دوم اينكه اگر اين كار را شروع كرديم اما در مقدمات عاقلانه عمل نكرديم، كار درستي نيست چراكه در اينباره عقل، علم، تخصص و نظرات انديشمندانه و نخبگان بايد به كار گرفته شود.
سوم در اين مسير نبايد آسيبهاي ديگري ورود پيدا كند، چنانچه در طرح گفتيم بستههاي حمايتي بايد براي توليد در نظر گرفته شود كه اگر اين كار را انجام ندهيم، نقض قرض ميشود چراكه توليد، اقتصاد ملي را شكوفا و ايجاد اشتغال ميكند و سبب ميشود كه ارزش پول ملي ارتقاء يابد و اگر اين كار (هدفمندي يارانهها) فقط هدف باشد و حمايت از توليد صورت نگيرد، يك نوع عوامفريبي را نشان ميدهد. اگر اين كار سبب شود كه عدهاي جيرهخوار شكل بگيرند، اين كار تحقير و توهين به مردم است.
** عدالت در حوزه قضايي
به عدالت در حوزه اقتصادي اشاره كرديم. در حوزه قضا نيز همينگونه است. در حوزه قضا نيز اگر به مسائل اساسي كه دارد به حق مردم ظلم ميشود، نپردازيم و به مسائل حاشيهاي و فرعي بپردازيم، حتي اگر خوب هم به آن پرداخته شود، عدالت نيست. مثلا اگر مهمترين موضوع حوزه قضا مبارزه با اراذل و اوباش باشد، بايد ببينيم مهمترين مسائل اين حوزه چيست كه منجر به ناامني اجتماعي، خانوادگي و هويت ارزشي جامعه ميشود؟ لذا اينها بايد در اولويت برخورد قضايي قرار بگيرد. اگر حجم پروندههاي حوزه قضايي نسبت به رسيدگي به مسائل مهم به حداقل برسد اما نسبت به مسائل دسته دوم و سوم بيشتر شود، عدالت اجرا نشده است، حتي اگر رسيدگي به آن مسائل نيز عادلانه باشد. اين موضوع در جهت عدالت است، اولويت دادن به مسائل نيز يكي از شاخصهاي عدالت است.
** سپردن مسئوليت به افراد فاقد صلاحيت خلاف عدالت است
همچنين در حوزه اجرايي نيز بايد ببينيم چه كساني صلاحيت دارند در جمهوري اسلامي مسئوليتها را بر عهده بگيرند. آيا انسانهايي كه امانتدار نيستند، صلاحيت دارند؟ آيا انسانهاي كه تعهد و انضباطي نسبت به مسائل مالي ندارند، صلاحيت دارند؟ آيا انسانهايي كه حرمت حقوق خانواده را رعايت نميكنند و ناموس مردم براي آنها اهميت ندارد، صلاحيت دارند؟ لذا عدالت آن است كه افرادي به مسئوليتها گمارده شوند كه واجد صلاحيت باشند كه اگر نباشد عدالت رعايت نشده است.
در حوزه فرهنگي، بينالملل و هر حوزه ديگري نيز ظهور و بروز عدالت در آنها شاخصهاي عيني دارد كه اگر رعايت نشود، در واقع عدالت جامع برقرار نشده است. معني صحبتها اين نيست كه سياهنمايي كنم و بخواهم بگويم عدالت در هيچ جا برقرار نميشود، نخير؛ بلكه ما متناسب با آرمانها و شاخصهاي اعتقادي خود دوست داريم كه به صد برسيم و به سمت و سوي آن آرمانها برويم. هر كجا اشكالي ببينيم، نميپسنديم و ميخواهيم آن موضوع برطرف شود.
** اگر به اصولگرايي گفتند يكي از نزديكانت فساد دارد، بايد از اين اطلاعرساني خوشحال شود
* فارس: يعني از وضع موجود راضي نيستيم.
- فدايي: بله؛ اصولگراي واقعي كسي است كه به وضع موجود راضي نباشد و به دنبال تحول باشد و براي رسيدن به آرمانها تلاش كند.
اگر به اصولگرايي گفتند كه فردي كه به عنوان معاون، مشاور و يا يكي از نزديكان خود گذاشتهايد، فساد مالي دارد، بايد از اين اطلاعرساني خوشحال شود و تحقيق كند و اگر اشكال وارد است، براي رفع آن پيش قدم شود، نه اينكه از ابتدا مقاومت كند.
** اصولگراي واقعي به منتقد خود برچسب و انگ نميزند
اگر به اصولگرايي گفتند وضعيت اقتصادي به دلايلي اشكالاتي دارد، بايد از اين موضوع استقبال كند و در محيط علمي و كارشناسي موضوع را به بحث بگذارد و گوينده و مطالبه كننده را قانع كند و يا اينكه قانع شود، نه اينكه از ابتدا مقاومت كند و هر كسي كه انتقاد كرد، به او يك برچسب و انگي بزند و او را از سر راه خود كنار بگذارد.
اگر به اصولگرايي گفتند تو با اجراي اين طرح به دنبال اين هستي كه قدرت خود را تثبيت و تحكيم كني، نبايد ناراحت شود بلكه بايد استدلال گوينده را بشنود و متقابلا براي او استدلال منطقي، علمي و عقلاني بياورد كه اشتباه ميكند.
** اصولگرا يعني تحمل كننده مخالف و منتقد منصف/ اصولگرا لجوج نيست
اصولگرا يعني انتقادپذير و اينكه شاخص قضاوت را عقل، دين و ارزشها قرار دهد. اصولگرا يعني تحمل كننده مخالف و منتقد منصف، اصولگرا يعني فردي كه روي حرف خود لجاجت نميكند. اصولگرا يعني اينكه خدمترساني صادقانه به مردم را هم و غم اصلي خود قرار دهد.
اصولگرا يعني اينكه در عرصه بينالملل هرگز از نظام سلطه غافل نشود و در معرفي دشمنان و ناهنجاريها براي مردم نسبت به اشكالات خود و اطرافيانش غافل نشود و اينگونه تقسيمبندي سياسي نكند كه هر كس با من هست، خوب است و هر كس به من انتقاد دارد، بد است، چراكه اين تقسيمبنديها در اصولگرايي نيست.
* فارس: آقاي فدايي! مردم تشنه عدالت هستند. ما انتخابات مجلس نهم را هم پيش رو داريم. كانديداها هم اين موضوع را ميدانند و همه كانديداها اعلام ميكنند كه ما عدالتطلب هستيم. خب در خصوص يك سري از افراد كه در گذشته بر سر كار بودند، ميتوانيم تشخيص دهيم كه آنها عدالتطلب هستند يا خير؟ اما در مورد افرادي كه در گذشته كمتر مديريت اجرايي داشتند، مردم چگونه تشخيص دهند كه اين فرد واقعا به دنبال عدالت است يا خير؟ لذا بفرماييد ملاك قضاوت مردم بايد چه باشد؟
- فدايي: به ميزاني كه مردم نسبت به كانديداها شناخت پيدا كنند، ميتوانند، تشخيص دهند كه سخنان آنها درست است يا غلط. حالا بايد ديد امكان اينكه مردم فردي را بشناسند، وجود دارد يا خير؟ مسلم است كه ملاك قضاوت مردم به ميزان شناخت آنها نسبت به افراد بستگي دارد.
ثانياً افرادي كه در دومخرداد مدعي بودند، يك اصل اسلامي را بد تعريف كردند كه اين اصل، اصل بر برائت است، البته اين اصل بر برائت نسبت به افراد در مناسبات فردي، خانوادگي و فاميلي و بين افراد جامعه درست است، يعني اينكه من اصل را بر اين ميگذارم كه شما فرد خوبي هستيد و نسبت به شما حسن ظن دارم اما آيا اين اصل براي واگذاري مسئوليتهاي حكومتي و اجتماعي نيز درست است يا خير؟ بايد به اين سؤال پاسخ داد.
مشخص است كه در بسياري از مسائل ساده هم اصل را بر تحقيق ميگذاريم و بدون تحقيق آنها را انجام نميدهيم. اين تحقيق يك مسئله عقلاني و قابل پذيرش اجتماعي است كه دين نيز به آن بسيار تأكيد كرده است، لذا براي ميزان شناخت و آگاهي بحث تحقيق مطرح است و بايد براي ما احراز شود كه اين فرد صلاحيت دارد يا خير.
سوم اينكه ما براي بالا بردن آگاهي و شناخت و براي احراز، همواره به گروه مرجع مراجعه ميكنيم چراكه امكان اينكه بتوانيم خودمان تحقيق كنيم تا آگاهي به دست بياوريم، سخت است لذا به يك گروه مرجع اعتماد ميكنيم و يك گروه مرجع قابل اعتماد در انتخاب ما تأثير دارد اما اينكه كدام گروه مرجع واجد صلاحيت، امانتدار و صادق است و در راستاي تحقق اصولگرايي گام بر ميدارد، يك مسئله ديگر است.
** مگر ميشود كسي بگويد ولايتمدارم ولي خلاف نظر رهبري عمل كند؟!
مطلب ديگر نگاه كردن به فعل و عمل افراد با شعار و نظر آنها است. اگر كسي شعاري ميدهد كه مثلا من ولايتمدارم يا اصولگرا و عدالتخواه هستم، بايد ديد به اين شعار در صحنه عمل چقدر پايبندي و التزام عملي دارد. مگر ميشود كسي بگويد ولايتمدارم ولي هرچه رهبري ميگويد، خلاف آن عمل كند؟ مگر ميشود بگويد عدالتخواهم اما آدم فاسد در اطرافش باشد؟ مگر ميشود بگويد استكبارستيزم اما عناصر و عواملش با نظام سلطه ارتباط داشته باشند؟ مگر ميشود بگويد خدمترسان مردمم و امانتدار آنها هستم، ولي اموال بيتالمال را در اختيار انسانهاي ناباب بگذارد؟ يا مگر ميشود بگويد شايستهگزينم و افراد عاقل و شايسته را به كار ميگيرم ولي در عمل از افراد بيعقل و بيتجربه استفاده و يا به اموال بيتالمال خيانت كند؟ يا اينكه بگويد با فساد مبارزه ميكنم اما فردي را براي مقابله با فساد بر سر كار بگذارد كه خود فاسد است. لذا يك موضوع نيز تطبيق و ارزيابي شعارها با صحنه اجرا و عمل است كه چقد از اين افراد خود را در صحن عمل نشان ميدهند.
البته يك نكته ديگر ارزيابي مواضع است، يعني به عنوان يك اصولگرا شاخصها و ديدگاههايي را بيان ميكند كه بايد ببينيم كدام يك از اين شاخصها و مواضع و ديدگاهها درست است.
** مهمترين شاخص قبول كانديداها، مطابقت ديدگاههاي آنها با ديدگاههاي رهبري است
مهمترين شاخصه كه ميتواند صحت و قبولي يا عدم صحت و قبولي اين ديدگاهها را مشخص كند، تطبيق اين ديدگاهها با اسناد فرادستي نظام است. مثل سند چشمانداز، سياستهاي كلي و سياستهاي ابلاغي مقام معظم رهبري و ديدگاههاي حضرت امام و ولايت است كه بايد ديد اين ديدگاه با ديدگاه رهبري در شرايط كنوني چقدر تطبيق دارد.
بنابراين در حوزههاي مختلف ما بايد به يك شناخت و ارزيابي از ادعا و شعار فرد و عمل او برسيم تا بتوانيم به او امتياز دهيم و بگوييم اين فرد يك انسان لايق براي مجلس است. ما به دنبال اين هستيم كه يك مجلس كارآمد، صالح و انقلابي انتخاب كنيم تا مجلس ما مجلسي كارآمد، صالح، انقلابي، بصير، گرهگشا، آرام بخش و قابل اعتماد باشد لذا براي اينكه اين اتفاق بيفتد، افرادي ميخواهيم كه اينگونه باشند.
** اصولگرايي براي كشور مفيد است كه مخالف فتنه، انحراف و فساد باشد
* فارس: افرادي كه با جريان فتنه خط و مرز مشخصي ندارند و يا يك سري مواضع مبهم دارند، آيا در جريان اصولگرايي ميگنجندند؟ يعني كسي كه خود را اصولگرا بداند اما نسبت به جريان فتنه مرز مشخصي نداشته باشد و هنوز هم موضعگيريهاي مبهمي بگيرد.
- فدايي: ما اصولگرايي را رافع مشكلات كشور ميدانيم كه موضع شفاف نسبت به فتنه داشته و انعطافي نسبت به آن نداشته باشد. ما اصولگرايي را مفيد براي كشور ميدانيم كه موضع روشني نسبت به انحراف داشته و انعطافي نسبت به انحراف نداشته باشد. اصولگرايي را براي كشور مفيد ميدانيم و معتقديم ميتواند مشكلات را حل كند كه موضع روشني نسبت به فساد داشته و نسبت به آن انعطاف نداشته باشد.
ما اصولگرايي را براي كشور مفيد ميدانيم كه كارآمد باشد، عاقلانه عمل كند و آرامش و وحدت جامعه را تامين كند، پس در شاخصهاي ايجابي مثل عدالت، عقل، نسب و خرد جمعي، كارآمد، امنيت و آرامش و وحدت، صالح بوده و امثال آن و در شاخصهاي سلبي استكبارستيزي، فتنهستيزي، انحرافستيزي، فسادستيزي بايد رعايت شود. لذا خط قرمز ما يا مواضع سلبي كه ميخواهيم شاخص باشد، غير از مواضع ايجابي كه شرط لازم است، اين است كه فرد بايد مخالف فتنه، انحراف و فساد باشد. اگر كسي اينها را نداشته باشد، اصولگرا نيست و اگر ميخواهيم فردي را انتخاب كنيم، بايد كسي باشد كه ويژگيهاي ممتازي داشته باشد.
** فردي كه به كانونهاي قدرت و ثروت نزديك شود، اصولگرا نيست
* فارس: مقام معظم رهبري فرمودند كه نبايد به كانونهاي قدرت و ثروت نزديك شد. سؤال اينجا است كه افرادي كه به اين كانونها نزديكي دارند و برخي از ويژگيهاي اصولگرايي را هم دارند، باز هم در جريان اصولگرايي ميگنجد؟
- فدايي: مهمترين شاخص كه معيار، ميزان و محل ارزيابي قرار ميگيرد، ولايتپذيري است. اگر ولايت ميفرمايند به كانونهاي قدرت و ثروت نزديك نشويد و فاصله داشته باشيد و فردي آنرا رعايت نكند، يعني از اصولگرايي فاصله گرفته است.
دبيركل جمعيت ايثارگران گفت: اگر جرياني ميگويد فتنهگران را قبول ندارم و اصلاحطلب هستم، يك جريان جديد است كه بايد خود را به خوبي تعريف و مواضع اثباتي و سلبي خود را تبيين كرده و تنفر و انزجار خود را از فتنه، نظام سلطه و ضدانقلاب ابراز كند.
به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، بخش سوم و پاياني گفتوگوي تفصيلي خبرنگاران فارس با حسين فدايي دبيركل جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي پيرامون شاخصهاي جريان انحرافي، فتنه 88 و بازگشت اصلاحطلبان در ذيل ميآيد:
** فاصله گرفتن از شاخصهاي اصولگرايي يعني آغاز انحراف
* فارس: به نظر شما جريان انحرافي كدام شاخصهاي جريان اصولگرايي را نداشت كه يك جريان انحرافي شد؟
- فدايي: هر جريان فكري و اجرايي كه با هر كدام از شاخصهاي اصوگرايي فاصله گيرد، وارد عرصه انحراف ميشود. يعني انحراف از همينجا شروع ميشود، منتهي مداومت و استمرار و بقاي آن جريان نسبت به موضع انحرافي و دوم عدول از ساير شاخصها است كه انحراف اين جريان را كم و زياد ميكند. زماني يك جريان وفاي به عهد و امانتداري را رعايت نميكند، انحراف پديد ميآورد اما زماني علاوه بر اين مسئله از اموال بيتالمال نيز سوءاستفاده ميكند كه اين انحراف نيز بيشتر ميشود.
يك وقت عقلانيت را بهكار نميگيرد و انحراف ميشود و يك زماني تئوريهاي فكري ديگري را مباني انديشه و جريان فكري خود قرار ميدهد كه انحراف فكري ميشود. زماني نسبت به فساد بيخاصيت و يا بر عكس وارد عرصه فساد نيز ميشود كه انحراف است. لذا به ميزاني كه از هر كدام از اصول عدول كند يا تعداد عدولش از اصول زياد شود، حجم انحراف كم و زياد ميشود.
** جريان فتنه شكست خورده اما ريشهكن نشده است
اكنون در عرصه سياسي دو جريان مطرح است كه با گفتمان انقلاب اسلامي و اصولگرايي زاويه دارند؛ يكي جريان فتنه است و يكي جريان انحرافي، اين يك تعريف خاص است كه آنرا بايد تبيين كرد. البته نسبت به فتنه و ابعادش تا اندازهاي موضوع تبيين و باز شده است ولي بايد گفت درست است كه جريان فتنه شكست خورده اما ريشهكن نشده است. عناصر فتنه لايههاي مختلفي دارد كه در راس آن نظام سلطه است و در يك سطح ضد انقلاب و در داخل نيز عناصر داخلي. هنوز عناصر داخلي آن كه در داخل نيز اين عناصر سطح بندي دارند، اصل نظام اسلامي را قبول ندارند البته برخي از آنها ميگويند قبول داريم اما يك اقداماتي انجام ميدهند كه آب به آسيب دشمن ميريزند.
** عناصر داخلي فتنه بهجاي توبه بهدنبال فرصتي براي ادامه فتنهگري هستند
ما اكنون اين بخش را مورد نظر قرار ميدهيم چراكه اينها بيشتر ضربه ميزدند و اگر اين افراد نباشند، نظام سلطه كاري از پيش نميبرد و اين افراد بيشترين خدمت را به دشمن ميكنند و كردند و به ملت خيانت كردند اما اينها به جاي توبه، بازگشت، عذرخواهي و جبران مافات و به جاي دست برداشتن از خباثتها و خيانتها به دنبال فرصت ميگردند كه دوباره كار خود را ادامه دهند.
** فردي كه سپاه را زيرسؤال برده، بايد محاكمه شود
اين افراد كه بايد محاكمه و مجازات ميشدند، دارند مدعي ميشوند. آن فردي كه نامه نوشته و سپاه را زيرسؤال ميبرد، بايد محاكمه شود. مثل اين است كه دزدي به خانوادهاي تجاوز كرده و به هر دليل خانواده فعلا چيزي نگفته است. حالا اين دزد بيايد و مطالبه كند كه اين فرشي كه در خانه آنهاست، مال اوست، يعني اين فردي كه دزدي كرده و اموال آن خانواده را برده، اكنون مطالبه بقيه آن اموال را هم ميكند.
** خائنان به ملت اگر 100 بار غسل كنند، پاك نميشوند
اين افرادي كه به ملت خيانت و ظلم كرده و دشمن را شاد و به او كمك كردند، اگر 100 بار هم غسل كنند پاك نميشوند، حالا ميخواهند بيايند و مطالب جديدي را مطالبه كنند.
** جريان انحرافي نبايد موجب فراموش كردن جريان فتنه شود
مشخص است كه اين رفتار در ادامه اقدامات گذشتهشان است و اين كار گذشته رفتاري در باتلاق بود و ادامه آن بيشتر فرو رفتن در باتلاق است اما اگر اكنون فضاي عمومي جامعه با يك جريان جديدي به نام انحراف مواجه شود، اين موضوع نبايد سبب شود كه ما آن خيانتها را فراموش كنيم و يا آنها فكر كنند كه ما خيانتهايشان را فراموش كرديم.
** "ديديد گفتيم "؛ حربهاي براي ورود مجدد فتنهگران به صحنه
يعني هم جامعه و هم دستاندركاران بايد مراقب باشند چراكه آن فتنه بر سر جاي خود هست و تصميم گرفته براي ورود مجدد خود، جريان انحرافات را پوششي براي توجيه برگشت خود بگيرد و بعد هم بگويد كه ديديد ما در ابتدا گفتيم و شما گوش نداديد.
** ايستادگي دربرابر جمهوريت و اسلاميت نظام و كمك به دشمن و خيانت به ملت؛ جرمهاي فتنهگران
اما بايد به آنها بگوييم كه نه خير شما از اول حرف آمريكا و دشمنان را گفتيد و از اول به دنبال قدرتطلبي خود بوديد. شما از ابتدا به دنبال اصلاح و خيرخواهي مردم نبوديد. چراكه اگر بوديد، بايد بيشتر از هر كسي قانون را رعايت ميكرديد و به آراي مردم احترام ميگذاشتيد و از ساختارشكني جلوگيري ميكرديد اما شما خودتان ساختارشكني كرديد و مقابل جمهوريت و اسلاميت نظام و آراي مردم ايستاديد و به دشمن كمك كرديد لذا تكليفتان روشن است. شما همانيد كه به دشمن خدمت كرديد و به ملت خيانت كرديد.
** جريان انحرافي در نطفه شكست خورد
تكليف شما روشن است ما حرفمان در خصوص جريان انحراف چيزي است كه اگر هر جريان را ببينيم كه از شاخصهاي اصولگرايي عدول كرده مقابل آن ميايستيم لذا به فتنهگران ميگوييم كه شما آن زمان عدول كرديد و ما مقابلتان ايستاديم، اكنون نيز اين جريان انحرافي عددي نيستند، جريان انحراف در نطفه شكست خورد چراكه عقبه اجتماعي ندارد. اين جريان فكر كرد كه ميتواند آراي عمومي ملت را مصادره كند، اما بلافاصله كه موضعش رو شد، عقبه اجتماعي از او فاصله گرفت چراكه اين عقبه بهايي به جريان انحرافي نداده و نميدهد.
** جريان انحرافي ميخواهد آقاي احمدينژاد و خدمات دولت نهم و دهم را مصادره كند
البته با اينكه اين جريان شكست خورده است اما هنوز ريشهكن نشده است و به علت اينكه ميخواهد يك چسبندگي در مسئوليت اجتماعي داشته و خود را به آقاي احمدينژاد بچسباند تا او و اقدامات خوب دولت نهم و دهم را به نام خود مصادره كند، ممكن است مقداري نگراني در افكار عمومي بهوجود آورد اما با هوشياري دستگاههاي امنيتي، اطلاعاتي و قضايي و اقدامات صورت گرفته هيچ نگراني وجود ندارد و ما وزن خارقالعادهاي نبايد به جريان انحرافي بدهيم كه موجب نگراني جامعه شود.
* فارس: شما در زمان فتنه 88 نقش عمارگونه و تبيينگر داشتيد و روشنگري ميكرديد. الان هم مقام معظم رهبري فرمودند افكار غلط را تبيين كنيد، در اين زمينه اگر بخواهيد افكار جريان انحرافي را براي مردم تبيين كنيد، چه ميگوييد؟ اين جريان انحرافي چه افكار غلطي دارد؟
- فدايي: همانطور كه مقام معظم رهبري فرمودند تبيين كنيد، يك بحث در مقام تبيين اين است كه ما مسائل اصلي و فرعي را به خوبي تبيين كنيم. آيا مسئله اصلي ما اكنون تبيين جريان انحرافي است يا همچنان تبيين فتنه است؟ يا تبيين وزن دادن به موضوعات مهم مسائل كشور؟
** همچنان بايد فتنه را تبيين كرد و از آن غافل نشد
بنده اعتقاد دارم كه فتنه را بايد همچنان تبيين كنيم و از آن غافل نشويم، ما بايد وزن اصلي را به نظام سلطه دهيم و پس از آن به جريان فتنه و سپس به جريان انحرافي؛ به همين سلسله مراتب. اين به لحاظ سلبي است ولي به لحاظ ايجابي كه بسيار مهم است، بحث جهاد اقتصادي مهمترين موضوعي است كه غفلت از آن جايز نيست.
** جريان فتنه به دنبال بازسازي، احيا و بازگشت است
در يك مقطع زماني براي اينكه جريان انحرافي يك تلنگري بخورد و متوجه شود كه اين اتفاق نيز افتاد، يك وزني به اين جريان داده شد اما اين به آن معنا نيست كه همچنان آن وزن بالا را دارد، البته ممكن است دوباره به اقتضاي شرايط لازم شود كه به آن وزن اصلي داده شود ولي اكنون اينگونه نيست چراكه جريان انحرافي شكست خورده و دستگاههاي امنيتي، اطلاعاتي و قضايي مراقبت ميكنند اما جريان فتنه به دنبال بازسازي، احيا و برگشت خود است، بدون اينكه تغيير موضعي داده و يا هيچ علامتي از اصلاح در آن ديده شود.
** نبايد از پيوند و ائتلاف جريان فتنه و جريان انحرافي غافل شد
اين جريان منشأ ايجاد اختلاف در بين اصولگرايان ميشود و برنامه ايجاد اختلاف در بين اصولگرايان را دنبال ميكند كه بايد مراقبت كرد. البته گره و پيوند و ائتلاف جريان فتنه و جريان انحراف هم موضوعي است كه نبايد از آن غفلت شود.
** فصل تمايزي بين دومخرداديها، اصلاحطلبان و فتنهگران قائل نيستم
* فارس: نظرتان در خصوص ورود اصلاحطلبان به عرصه انتخابات مجلس نهم چيست؟ در اين جريان افرادي هستند كه فتنهگر هستند، گروهي در قبال فتنه سكوت كردهاند، افرادي هم هستند كه با فتنه مرزبندي نكردند. يكسري هم هستند كه تا حدودي به شكلهاي مختلفي مرزبندي كردند. نظرتان در خصوص ورود اينها به انتخابات چيست؟ شوراي نگهبان در بررسي صلاحيت آنها بايد چگونه عمل كند؟
- فدايي: من فصل تمايزي بين دومخرداد، اصلاحطلب و فتنه قائل نيستم و به نظر من همه آنها يكي هستند.
** اصلاحطلبي كه فتنه را قبول ندارد، يك جريان جديد است و بايد خود را بهخوبي تعريف كند
اما اگر جرياني وجود دارد كه ميگويد من فتنهگران و جريان دومخرداد را قبول ندارم و اسمم نيز اصلاحطلب است، يك جريان جديد است. يك اصلاحطلب جديد است كه بايد خود را به خوبي تعريف كند و بايد مواضع اثباتي و سلبي خود را خوب تبيين كند. همچنين بايد اعلام برائت كند و تنفر و انزجار خود را از فتنه، نظام سلطه، ضدانقلاب و فساد اعلام كرده و پايبندي و التزام عملي خود را به اصول انقلاب و مفاهيم اصلي انقلاب روشن كند، سپس اين يك جريان جديدي ميشود و ادامه جريان گذشته نيست، هرچند ممكن است اسمش شبيه آن جريان باشد و يك تشابه اسمي وجود داشته باشد.
هر جريان سياسي كه پيشينه تاريخي بدنام و نادرستي داشته اما اكنون ميخواهد در مسير درستي گام بردارد، مورد استقبال است و مشكلي نيز ندارد اما بايد اثبات كند.
** انتقاد از مواضع هاشمي رفسنجاني
* فارس: صاحبنظران معتقدند كه خاتمي خود را براي حضور در انتخابات آماده ميكند، حضور وي در مراسمات مختلف را نيز در اين راستا ارزيابي ميكنند. در گذشته هم كه خاتمي شرط و شروطي گذاشته بود. بعد اينكه برخي اصلاحطلبان كه گفتهاند نسبت به فتنه موضعي دارد، فتنه را موسوي و كروبي ميدانند و خاتمي را جداي از آنها ميدانند، حتي برخي از اين افراد كه الان نماينده مجلس و عضو فراكسيون اقليت هستند، شرط و شروط خاتمي را براي برونرفت از آنچه مشكلات ميخوانند، لازم ميدانند. با اين تفاسير و با توجه به اينكه مردم هنوز خاتمي را جزو سران فتنه ميدانند، نظرتان در مورد بازگشت خاتمي و نيز درخصوص اينگونه اصلاحطلبان چيست؟
- فدايي: اينجا چند سؤال مطرح است. آيا اگر آقاي هاشمي و خاتمي موضعگيري درستي در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامي انجام ميدادند، فتنه شكل ميگرفت؟ و اگر شكل ميگرفت، ميتوانست اينقدر به ملت خيانت كند؟
لذا افراد و خواص كه جايگاه و اعتبار اجتماعي دارند، رفتار و عملشان بسيار مهم است و رسالت بسيار بزرگي دارند، آنها رسالت تاريخي دارند. اين افراد فكر نكنند كه اگر در جلسات پنهاني ميروند، ميتوانند بنشينند و شبانهروز تصميم بگيرند كه چگونه مجددا به صحنه سياسي برگردند و بدون اينكه جبران كنند، موفق خواهند شد. اينگونه فكر كردن يعني مردم را هيچ دانستن و شعور و تحمل اجتماع و مردم را به بازي گرفتن. و اين اشتباه مستمر دشمنان ملت ايران است.
صداقت يعني پذيرفتن اشكال و فاصله گرفتن از آن و جبران مافات. ما چه علامتي دريافت كرديم كه اينها خيانت و اشكال گذشته را پذيرفتهاند؟ چه علامتي دريافت كرديم كه اينها از اين خيانت و اشكال اعلام برائت كردهاند؟ چه پيامي دريافت كرديم كه آنها جبران كردند و چه علامتي دريافت كرديم كه اطمينان كنيم در آينده تكرار نميكنند؟ لذا اگر هر علامتي دريافت كرديم، طبعاً متناسب با آن نيز تنظيم موضع خواهيم كرد.
** خيانتكاران بايد خيانت خود را قبول كرده، از دشمن برائت جسته و خيانت خود را جبران كنند
عمل و رفتار آنهاست كه برگشت و يا عدم برگشت آنها را تنظيم ميكند چراكه موضع نظام، مردم و حزبالله روشن است. اين انقلاب هيچگاه موضع دفعي نداشته است. انقلاب مسيرش جذب حداكثري است و هر كسي به انقلاب خيانت كرده راهي است كه خود انتخاب كرده است.
ادامه حيات عنصر خيانتكار در ابتدا وابسته به فهم و دركش نسبت به اين است كه بفهمد خيانت كرده، نه اينكه فكر كند كار درستي كرده و خود را قهرمان بداند. سپس پس از اينكه فهميد خيانت كرده، از اين خيانت فاصله بگيرد و از دشمنان نظام و خيانتكاران كه از خيانت آنها سوءاستفاده كردهاند، اعلام برائت كنند. سوم اينكه تصميم بگيرد آنرا جبران كند.
** هيچ علامت مثبتي از عناصر خيانتكار نديديم
ما تاكنون هيچ علامت مثبتي از آنها نديديم و طبيعي است كه قانون و يكي از حرمتهاي قانوني اين است كه جلوي خيانتكاران به ملت را بگيرد. هر جريان اعم از اصلاحطلب و غير اصلاحطلب كه هر نامي ميخواهد بر روي خود بگذارد، اگر همچنان موضع ارتباط با جريان فتنه و خيانتكاران را داشته باشد،
حسين فدايي را به جد ميتوان از چهرههاي تأثيرگذار و بانفوذ جريان اصولگرايي دانست. او از آن دسته سياسيوني است كه عمر سياسياش به قبل از انقلاب ميرسد. زندگي سياسياش هم با مبارزه عجين است؛ مبارزه با رژيم ستمشاهي، مبارزه با رژيم بعثي صدام، مبارزه با فتنه 88، مبارزه با جريان انحرافي و …
فدايي اقتصاد خوانده، در دوران رژيم ستمشاهي از مبارزان انقلابي بوده و زندان و شكنجه توسط ساواك را هم تجربه كرده است.
در دوران دفاع مقدس حضور جدي داشته و فرمانده ستاد مركزي فوريتهاي جنگ و ستادهاي كربلا، نجف و نوح بوده است.
كارنامه اجرايي فدايي هم مسئوليتهايي ازجمله مديركلي بنياد مستضعفان و جانبازان تهران، مسئوليت كارگروه مبارزه با مفاسد اقتصادي مجلس هفتم و رياست هيئت مركزي نظارت بر انتخابات سوم شوراها را در خود جاي داده است.
او اكنون نماينده مردم تهران در مجلس و عضو كميسيون اصل 90 و دبيركل جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي به عنوان يكي از احزاب برجسته جبهه اصولگرايي است.
مطرح شدن نام حسين فدايي به عنوان يكي از اعضاي كميته 8 + 7 وحدت اصولگرايان بهانهاي بود تا با دبيركل جمعيت ايثارگران به گفتوگو بنشينيم؛ گفتوگويي حدود دو ساعته كه از شاخصهاي اصولگرايي شروع شد، با جريان انحرافي ادامه يافت، به اصلاحطلبان و فتنه 88 و حضور اين گروه در انتخابات مجلس رسيد.
حسن ختام مصاحبه هم چند سؤال درباره نحوه فعاليت كميته 8 + 7، طرح سؤال از رئيس جمهور، طرح نظارت بر نمايندگان و مواضع اخير علي مطهري - كه خوراك رسانههاي بيگانه را فراهم كرده - بود كه البته به دليل ضيق وقت پاسخهاي كوتاه و سرپايي! فدايي را به همراه داشت.
مصاحبه پيش از ظهر يك روز گرم تابستاني در اطاقي كوچك در محل دفتر جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي در يكي از مناطق مركزي تهران انجام شد.
فدايي آرام و با طمأنينه سخن ميگفت، قبل از سخن گفتن فكر كرده، كلمات را مزمزه ميكرد و بعد سخن به زبان ميآورد.
برگه a4ي هم روي ميزش بود كه چيزهايي روي آن نوشته شده بود، در اثناي گفتوگو فدايي مطالبي به مطالب قبلي روي كاغذ اضافه ميكرد.
فدايي اصولگرايي را ترجمه گفتمان انقلاب اسلامي در شرايط امروز ميداند و معتقد است ولايتمداري مهمترين، اساسيترين و محوريترين شاخصه اصولگرايي است.
به اعتقاد او مردم از حيث ولايتمداري مشكلي ندارند. فدايي مشكل در اين زمينه را متوجه خواص ميكند و اصولگرايي كه ولايتمداريش از ديگر شاخصها كمتر است را قابل اعتماد نميداند.
فاصله گرفتن از شاخصهاي اصولگرايي از نظر دبيركل جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي به معناي آغاز انحراف است.
فدايي نظرات جالبي هم درباره جريان انحرافي، جريان فتنه و ورود اصلاحطلبان به عرصه انتخابات داشت. ازجمله اينكه فصل تمايزي ميان دومخرداد، اصلاحطلب و فتنه قائل نيست و اينكه اگر كسي خود را اصلاحطلب بداند و فتنه را هم قبول نداشته باشد، يك جريان جديد است و بايد خود را به روشني تعريف كند.
بخش اول گفتوگوي خبرنگاران فارس با حسين فدايي دبيركل جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي درباره موضوعاتي ازجمله كميته 8 + 7 وحدت اصولگرايان، طرح سؤال از رئيس جمهور، طرح نظارت بر نمايندگان و مواضع اخير علي مطهري در ذيل ميآيد.
* فارس: كميته 7+8 وحدت اصولگرايان را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ شما خودتان به عنوان نماينده جمعيت ايثارگران مطرح شدهايد و نماينده اين جمعيت در اين كميته هستيد، اين كميته را در راستاي وحدت اصولگرايان چگونه ارزيابي ميكنيد؟
- فدايي: ما هر گامي كه در راستاي وحدت اصولگرايان برداشته شود را مثبت ارزيابي كرده و به آن كمك ميكنيم. رويكرد جمعيت ايثارگران هم از گذشته و در اين 10 ساله رويكرد وحدتگرايانه بوده و در اين مسير نيز تلاش كردهايم و هر گامي كه در اين راستا باشد را مثبت ميدانيم.
* فارس: از برگزاري جلسات اين كميته اطلاع داريد؟ خبر داريد كه جلسات چگونه برگزار ميشود؟
- فدايي: از اين موضوع بياطلاع نيستيم.
* فارس: خب؛ نميگوييد؟
- فدايي: هنوز جلسهاي برگزار نشده است، هنوز جلسهاي بين همه مجموعهها دور يك ديگر كه در واقع جلسه 15 نفره، 8 + 7 يا 7 + 7 يا 7 به علاوه هر عددي باشد، برگزار نشده و رايزنيها هنوز ادامه دارد، البته داريم به مراحل پاياني مقدمات كار ميرسيم.
** اولين جلسه كميته 8 + 7 طي دو هفته آينده برگزار ميشود
* فارس: فكر ميكنيد اولين جلسه اين كميته چه زماني برگزار شود؟
- فدايي: تصور ميكنم در يكي دو هفته آينده اولين جلسه برگزار شود.
* فارس: ممكن است اين كميته 7+8 يا 7+7 يا 8+8 شود؟
- فدايي: تعداد اعضاي اين كميته بر اساس مذاكرات و تفاهمات ايجاد شده، مشخص ميشود و گمانهزني در اينباره مشكل است چراكه تمام اين احتمالات وجود دارد.
* فارس: گويا آقاي حسينيان هم ميخواهد به اين كميته اضافه شود.
- فدايي: برخي اين پيشنهاد را دارند. اين افرادي كه در گذشته با دولت يك ضلع را تشكيل ميدادند و اكنون منتقد جريان انحراف هستند، سلايق مختلفي در بينشان وجود دارد كه يك ضلع از اين وحدت را آنها تشكيل ميدهند كه در دورههاي قبل نيز تحت عنوان رايحه خوش خدمت و در يك زمان نيز تحت عنوان حاميان دولت بودند و اكنون به دليل اتفاقات يكي دو ماهه ابتداي سال، اين افراد با سلايق مختلف درحال جمع شدن دور هم هستند تا بتوانند در بين خود يك تفاهمي بكنند و يك ضلع را تشكيل دهند.
** از لاريجاني و قاليباف خواسته شد به كميته 8 + 7 نماينده معرفي كنند
* فارس: آقاي قاليباف و آقاي لاريجاني هم به اين كميته نماينده معرفي كردهاند، نظرتان چيست؟ نميشد آقاي قاليباف ذيل جمعيت ايثارگران و آقاي لاريجاني نيز ذيل جبهه پيروان تعريف شوند؟
- فدايي: اينها كه خودشان معرفي نكردهاند. يك عدهاي از آنها خواستهاند كه نماينده معرفي كنند.
* فارس: يعني خود كميته از آنها خواسته نماينده معرفي كنند؟
- فدايي: دو طرفه است ديگر، اگر الان پاسخ به اين مباحث ريز منجر به وحدت شود، خوب است اما اگر پاسخ آنها مانع ايجاد وحدت شود، خوب نيست لذا من از توضيح شفاف برخي از اينها به اين دليل عذر دارم.
* فارس: خب؛ برخي معتقدند معرفي نماينده از سوي اين افراد اخلال در روند وحدت است.
- فدايي: اين را بايد در يك مرجع و مجموعهاي بحث و استدلال كنيم و روزنامهاي شدن آن و افتادن به افكار عمومي از ابتدا شايد درست نباشد و سليقه من نميپسندد كه موضوعي كه هنوز به جايي نرسيده، به افكار عمومي بيفتد. بيش از اينكه به اين مباحث مصداق عيني در مورد افراد بپردازيم، بهتر است كه اين اصول مورد تفاهم قرار گيرد و اين اصولگرايي خوب تعريف و تبيين شود. وقتي كه در شاخصها به يك جمعبندي برسيم، بعد بايد ببينيم مصداق عيني اين شاخص اين فرد است يا خير. اينكه عرض كردم با سليقه من نميخواند به اين دليل است كه دشمنان و جريان فتنه و جريان انحرافي همه در كمين نشستهاند تا اتحاد بين اصولگرايان شكل نگيرد حالا اگر ما اشكالات خودمان را رسانهاي كنيم، خود براي آنها فرصت ميشود كه به اختلاف دامن بزنند.
** طرح سؤال از رئيس جمهور را به صلاح نميدانم
* فارس: آيا شما طرح سؤال از رئيس جمهور را به صلاح ميدانيد؟
- فدايي: خير.
** نمايندگان بصير و حكيم مجلس زير بار طرح سؤال از رئيس جمهور نخواهند رفت
* فارس: طرح سؤال از رئيس جمهور كاملاً منتفي شده است؟
- فدايي: انشاءالله كه بشود.
* فارس: تا الان نشده؟ گويا تعدادي از نمايندگان امضاهاي خود را پس گرفتهاند.
- فدايي: من آمار دقيق نگرفتهام اما به احتمال زياد نمايندگان بصير و حكيم مجلس زير بار اين كار نخواهند رفت.
* فارس: چرا طرح نظارت بر نمايندگان اينقدر طول كشيده است؟
- فدايي: اراده جدي براي آن وجود ندارد.
** عدهاي اراده جدي براي تصويب طرح نظارت ندارند؛ عدهاي هم آنرا مانع كار خود ميدانند
* فارس: يعني مجلس اراده جدي ندارد؟
- فدايي: مجلس نه، يك عدهاي.
* فارس: يعني اين عده آنقدر قدرت دارند كه ميتوانند طرح را مسكوت بگذارند؟
- فدايي: قدرت ندارند، اراده جدي براي آن ندارند. قدرت يعني چي!
* فارس: يعني برخي از طرح نظارت بر نمايندگان ميترسند؟
- فدايي: برخيها نظارت را مانع كار خود ميدانند.
* فارس: آقاي مطهري گفته كه مجلس به شاخهاي از دفتر رهبري تبديل شده است، نظرتان در اين خصوص چيست؟
- فدايي: ايشان فهمش از مسائل بيش از اينكه واقعي باشد، توهمي است، چراكه در عرصه سياسي نبوده و تجربه سياسي ندارد، اين مطالب را ميگويد و وقتي با او صحبت ميكني، ميبيني كه حرفش با اراده و مقصودش تفاوت دارد و مقداري سبب شده بر اثر اين حرفها بار تبليغاتي و خوراك تبليغاتي براي دشمنان فراهم كند.
* فارس: پيگيري ايشان براي طرح سؤال از رئيس جمهور نيز در همين راستاست كه فرموديد؟
- فدايي: به هرحال اين يك بحث كلي است و برخي از افراد اينگونه هستند. برخي افراد به درد كارهاي خاصي ميخورند، مثلا از من بر نميآيد كه در حوزه فلسفه و بحثهاي فكري و انديشهاي كار كنم اما برخيها كارشان در اين حوزه است و به درد كار اجرايي نميخورد. برخي نيز به درد كار اجرايي ميخورد اما براي كار قانونگذاري مناسب نيستند و برخي نيز به درد موضعگيريهاي سياسي نميخورند، ممكن است انگيزهها و اهداف اين افراد بد نباشد ولي از آنجايي كه تخصص لازم را ندارند و تجربه كافي ندارند، موضعگيريشان منجر به سوءاستفاده دشمنان ميشود، لذا بايد حكيمانه، عاقلانه و بصيرانه نگاه كنند تا آتشبيار معركه نشوند و به دشمنان اسلام كمك نكنند.
دبيركل جمعيت ايثارگران با تأكيد بر اينكه اصولگراي واقعي نميتواند نسبت به فتنه، انحراف و فساد بيتفاوت باشد، گفت: مگر ميشود كسي بگويد ولايتمدارم ولي خلاف نظر رهبري عمل كند؟ بگويد عدالتخواهم اما آدم فاسد در اطرافش باشد؟ بگويد استكبارستيزم اما عناصر و عواملش با نظام سلطه ارتباط داشته باشند؟
* فارس: مصاحبه ما سه محور دارد؛ اول شاخصهاي اصولگرايي، دوم جريان انحرافي و سوم ورود اصلاحطلبان به عرصه انتخابات مجلس نهم، اولين سؤال ما هم اين است كه مهمترين شاخصها براي شناسايي اصولگرايان واقعي در شرايط كنوني كدامند؟
- فدايي: بسمالله الرحمن الرحيم. فكر كنم براي رسيدن به پاسخي شفاف به سؤال حضرتعالي بايد يك مقدمهاي را طي كرد و آن آسيبشناسي اصولگرايان است. ما اصولگرايي را آسيبشناسي كنيم و باز براي اينكه يك پاسخي به اين سؤال داشته باشيم، لازم است يك تعريفي از اصولگرايي داشته باشيم و البته باز هم براي اينكه دقيقتر به مطلب برسيم، خوب است به زمينههاي پيدايش و پيشينه اصولگرايي بپردازيم. من از اين بخش صرف نظر ميكنم، چون يك بحث مفصل و طولاني است. فقط از تعريف اصولگرايي شروع كنيم.
ما چه تعريفي از اصولگرايي داريم؟ اصولگرايي يعني باور، اعتقاد و التزام به شاخصهاي اصلي گفتمان انقلاب اسلامي، يعني باور و التزام عملي به اصول و محكمات انقلاب اسلامي و تحقق آن اصول و گفتمان با اقتضاي شرايط مكاني و زماني كه در آن قرار داريم؛ با روش و شيوههاي قابل قبول عقلايي هر اصل.
** اصولگرايي ترجمه گفتمان انقلاب اسلامي در اين زمان است
به تعبيري اصول و محكمات انقلاب، اصل حاكمي است كه تغيير نميكند ولي متناسب با اقتضائات و شرايط هر اصل و هر نسل ما بتوانيم شيوهها و روشهاي نويني را اتخاذ كنيم كه امكان تحقق آن اصول حاصل شود. با اين تعريف، اصولگرايي ترجمه گفتمان انقلاب اسلامي در اين زمان است.
اين بحث اول؛ خب، گفتمان انقلاب اسلامي داراي چه شاخصها و ويژگيهايي است، بعضي از شاخصهاي گفتمان انقلاب اسلامي در شعارهاي مردم ظهور و بروز داشت، بعضي در قانون اساسي آمده است، بعضي به صورت گفتمان قابل قبول و پذيرش مردم نهادينه شده است، بعضي هم در مسير زمان توسط حضرت امام (ره) و يا مقام معظم رهبري تبيين شده كه يا اصلي است كه زيرمجموعه آن اصول سابق است يا آن اصول را با روش جديدي تبيين كرده است. مثلا "استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي " مهمترين اركان و اصول گفتمان انقلاب اسلامي است؛ عدالتخواهي، سادهزيستي مسئولان، خدمت بدون منت مسئولان به مردم، توجه به محرومان و مستضعفان، عقلانيت در اداره امور كشور و توجه به خرد جمعي، نگاه كارشناسانه و عاقلانه به مسائل، عزت، حكمت و مصلحت به عنوان راهبردهاي اساسي در ديپلماسي بينالمللي، بالابردن و ارتقاي سطح علمي جامعه، ارتقاي سطح معنوي جامعه، ارتقاي سطح رفاهي جامعه، اينها و شايد دهها مورد ديگر از اصولي است كه گفتمان انقلاب اسلامي بر آن استوار بوده و شكل گرفته است.
** گفتمان انقلاب در دولت هاشمي و خاتمي آسيب ديد
به دليل به چالش كشاندن بعضي از اين مفاهيم توسط جريان مؤثر در دولت آقاي هاشمي و دولت آقاي خاتمي، طي 16 سال، 20 سال، آرام آرام بعضي از اين اصول آسيب ديدند، بعضي از اين اصول آرام آرام داشت به صورت جديدي تعريف ميشد، آرام آرام تلاش ميشد بعضي از اين اصول توسط برخي افراد استحاله شود، لذا گفتمان اصولگرايي براي مقابله با جرياني كه ميخواست اصل گفتمان انقلاب اسلامي را به انحراف بكشاند، شكل گرفت و اين اصولگرايي و اين فكر و انديشه يك بازخواني از همان گفتمان انقلاب اسلامي را متناسب با شرايط جامعه، شرايط داخل و شرايط بينالمللي ارائه داد كه اسم آن اصولگرايي شد و به بعضي از مفاهيم وزن بيشتري داد، چون ضرورت و اقتضاي زمان، اقتضا ميكرد و ميطلبيد.
مثلاً وقتي كه در اثر رفتار و كاركردهاي غيرصحيح بعضي دولتمردان، يك فاصلهاي بين دولت و ملت احساس شد و مردم داشتند يك بياعتمادي را از خود نسبت به مسئولان اجرايي ابراز ميكردند، بحث اعتماد عمومي به عنوان يك شاخص اصولگرايي مطرح شد كه راهكارش خدمت بدون منت، خدمت صادقانه، سادهزيستي مسئولان و ارتباط نزديك آنها با مردم است.
يا وقتي در عرصه بينالمللي بحث استكبارستيزي، بحث عزت، حكمت و مصلحت در معرض آسيب قرار گرفت، به روحيه مبارزه با نظام سلطه و نفي هويت حاكم شدن نظام سلطه بر جهان وزن داده شد؛ آن هم با روشهاي تأكيد بر استقلال ملي، استقلال علمي، استقلال در فناوري هستهاي و تأكيد بر به دست آوردن دانش و فناوري هستهاي.
يا وقتي در عرصه اقتصاد فاصله طبقاتي رو به افزايش گذاشت، رانتخواري متعارف شد، ويژهخواري شكل گرفت، طبقه ممتاز در حال شكلگيري بود، بحث مبارزه با فقر و فساد و تبعيض، بحث عدالتخواهي و بحث مبارزه با مفسدان مالي و اقتصادي وزن پيدا كرد. پس بعضي از شاخصهاي انقلاب اسلامي در عصر دهه 80 متناسب با شرايط زمان و اقتضائات، با توجيه و تبيين جديدي پا به عرصه ادبيات سياسي گذاشت؛ مثل عدالتخواهي؛ نه اينكه عدالتخواهي نبود؛ بود، اما بحث مبارزه با فقر و فساد و تبعيض، بحث استكبارستيزي، بحث استقلالطلبي و موارد ديگر با تعاريف متناسب با شرايط روز مطرح شد.
* فارس: توضيحات شما بيشتر مربوط به تفاوت گفتمان دولتها و دههها بود. جريان اصولگرايي از اوايل دهه 80 با انتخابات دوم شوراهاي شهر روي كار آمد و به مجلس هفتم و رياست جمهوري و ادامه آن رسيد و توانست اعتماد مردم را به خود جلب كند. الان هم مردم به دنبال اصولگرايي هستند. اين از يك طرف، از طرف ديگر برخي از اصولگرايان معتقد هستند كه اصولگرايان تقلبي هم به بازار آمدهاند. الان چه شاخصهايي وجود دارد و اصولگرايان واقعي چه شاخصهايي بايد داشته باشند تا مردم بتوانند به راحتي آنها را از اصولگرايي تقلبي و انحرافي تشخيص دهند.
با عنايت به اينكه در گذشته مقام معظم رهبري شاخصهايي را براي اصولگرايي برشمردند، الان هم جامعتين منشور اصولگرايي را تدوين كرده است. با اين تفاسير از نظر شما يك اصولگرايي واقعي چه شاخصهايي بايد داشته باشد؟ مردم چگونه يك اصولگراي واقعي را از اصولگراي تقلبي به قول بعضي از بزرگان تشخيص بدهند؟
- فدايي: درست است. پس ما در سؤال اول به لحاظ گفتماني ميخواستيم تبيين كنيم كه شكلگيري گفتمان انقلاب اسلامي و گفتمان اصولگرايي با گفتمان توسعه اقتصادي و گفتمان توسعه سياسي در چيست و فصل تمايزش چگونه است.
البته آنها هم كه روي كار آمدند، در ابتدا گفتمان انقلاب اسلامي را نفي نكردند، بلكه در ابتدا در پوشش گفتمان انقلاب اسلامي آمدند ولي زاويه گرفتند كه زاويه گرفتن آنها يا منشأ دنياطلبي، منشأ اقتصادي و مطامع دنيايي داشت و يا منشأ آن قدرتطلبي بود، يا اينكه عدهاي از اول قبول نداشتند ولي ميخواستند مردم را فريب بدهند؛ در گذشته هم اينها بود.
اين 3 مشخصه و جريان يعني "يك عده از اول قبول نداشتند و مدعي گفتمان انقلاب اسلامي شدند "، "يك عده گفتند قبول داريم ولي آرام آرام سوءاستفادههاي مالي و اقتصادي سبب شد كه تغيير مسير بدهند " و يا "قدرت زير زبانشان شيرين در آمد و تغيير مسير دادند "، بوده البته يك جرياني هم هست كه دچار غفلت ميشود و در اثر غفلت تغيير مسير ميدهد كه اگر اين غفلت خطي شود، قابل توجه است اما اگر نقطهاي باشد، قابل اغماض است.
** كمرنگ شدن اصولگرايي در برخي افراد درپي دنياگرايي، قدرتطلبي و غفلت
حالا ميخواهيم ببينيم آيا اين 3، 4 جريان تكرار شد يا اصولگرايي تغيير كرد يا اساساً مطلب جديدي مطرح ميشود. فرض ما اين است كه وقتي اصولگرايي را تعريف ميكنيم، يعني اصول ما تغيير نكرده و باور و اعتقاد به همان اصول و التزام عمل به آن اصول را راهگشا ميدانيم. پس در اصل باور ما به شاخصها و مفاهيم اصولگرايي تغييري حاصل نشده است. خب، پس در صحنه بيرون چه اتفاقي افتاده است؟ ما فكر ميكنيم همان 3 ، 4 اتفاق و همان 3 ، 4 موضوع الان هم اتفاق افتاده است. يعني چه؟ يعني يك عدهاي بودند، چون در گذشته باور و التزام عملي به گفتمان انقلاب اسلامي و اصولگرايي نداشتند، در چرخش قدرت بهگونهاي خود را تنظيم كردند كه بتوانند الان روي موج سوار شوند و براي ادامه اهداف خود در دايره قدرت قرار بگيرند. عدهاي سوءاستفاده مالي كردند و دنياگرايي سبب كمرنگ شدن اصولگرايي در آنها شد و آنها هم كساني بودند كه در مسئوليت اجرايي اثرگذار بودند و هستند. عدهاي قدرتطلبي و رسيدن به موقعيت و مقام مسئله اصليشان شد، نه اصل توسعه گفتمان انقلاب اسلامي يا اصولگرايي. لذا اصولگرايي از منظر آنها كمرنگ و شايد هم بيرنگ شد.
عدهاي هم هميشه بودند كه دچار غفلت شده و ميشوند و اينها الان هم حضور دارند. اينها سبب ميشود كه چون به نام اصولگرايي آمدهاند، بعضي تصور كنند كه اينها اصولگرايان هستند. نه! اينها اصولگرايان نيستند، اينها تغيير ماهيت دادهاند، اينها قلبشان تغيير كرده است.
اصولگرايي تغيير نكرده است، اصولگرايي ثابت است، اينها تغيير كردهاند و چون در اصولگرايي پرچمدار، داعيهدار علمدار و مؤثر بودند، ممكن است در افكار عمومي تصور شود كه اصولگرايان هستند.
در ضمن ما اصولگرايي قلابي و واقعي نداريم، اصولگرايان قلابي و واقعي داريم. اصولگراست كه تغيير كرده و ميخواهد خود را به نام اصولگراي واقعي و ناب معرفي كند.
** ولايتمداري مهمترين، اساسيترين و محوريترين شاخص اصولگرايي است
* فارس: در منشوري كه از سوي جامعتين به عنوان منشور اصولگرايي تدوين شد، ولايتمداري و التزام عملي به ولايت فقيه بهعنوان يكي از شاخصهاي اصولگرايي مطرح شد، شاخصهاي ديگري هم هست، ازجمله فسادستيزي، عدالتخواهي، استكبارستيزي و ... كه شما هم به آنها اشاره كرديد. حالا يك نفر ميگويد من فسادستيزم، استكبارستيزم، عدالتطلبم اما التزام آنچناني به ولايت ندارد. آيا اين فرد را ميتوان جزو اصولگرايان دانست يا خير؟
- فدايي: مهمترين، اساسيترين و محوريترين شاخص اصولگرايي در گذشته، حال و آينده و شاخصي كه در صحنه اجرا و عمل به خوبي فصل تمايز را نشان ميدهد، ولايتمداري است. يعني آنچه تبيينكننده، تشريحكننده و تميزدهنده بين مطالب مختلف است و ميتوانند مسير را به خوبي براي مردم روشن كند، ولايتمداري است، يعني عدالت را ولايت در هر مقطع خاصي تبيين ميكند و ديدگاه ولايت براي عدالت، مردمسالاري، سادهزيستي و استكبارستيزي و شاخصهايي كه در حوزههاي مختلف براي اصولگرايي گفته شده است، فصل تمايز و مميزكننده براي مردم است.
يعني اگر اكنون در حوزه استكبارستيزي ولايت حركت نظام سلطه را در حوزه بيداري اسلامي و سياست خارجي تبيين ميكند، در اينجا كسي كه مدعي استكبارستيزي است، بايد خود را با تحليل و مسيري كه رهبري تعيين ميكند، تنظيم كند. همچنين در حوزه اقتصاد، فرهنگ، اداره امور اجرايي، مسائل سياسي و ... نيز چنين است. ما اكنون كدام موضوع سياسي كشور را وزن دهيم كه چه چيزي مسئله اصلي و چه چيزي مسئله فرعي شود؟در صحنه اجرا آن چيزي كه براي مردم تبيين كننده است، ولايتمداري است.
* فارس: براي اينكه يك فرد اصولگرا باشد، آيا لازم است تمام شاخصها را داشته باشد، مثلاً اگر شخصي برخي شاخصها را داشته باشد و بهعنوان مثال ولايتمدار نباشد، ميتواند اصولگرا باشد؟
- فدايي: اصولگرايي ترجمه انقلاب اسلامي است و انقلاب اسلامي نيز ترجمه اسلام است. يعني همان مشي و مرامي كه حضرت امام خميني (ره) گفتهاند، ما در اسلام اصول و فروع نيز داريم. درست است كه به فروع اسلام اعتقاد داريم اما در همينجا يعني در خود فروع نيز اصل و فرع داريم؛ مانند نور كه هرچه به منبع آن نزديكتر و يا دورتر ميشويم، حوزه متفاوتي را از خود نشان ميدهد. در حوزه انديشه، فكر و اعتقاد ما ابتدا ميگوييم اسلام را قبول داريم، پس اصل اسلام را قبول داريم، پس از آن به اصول اساسي اسلام معتقديم و در مرحله پائينتر احكام و فروعات اسلام را قبول داريم. حالا در انقلاب اسلامي نيز همينگونه است، به صورتي كه شما ميگوييد من اسلام را باور دارم.
پس از آن نظام و انقلاب را قبول دارم و پس از آن سيره و روش امام راحل (ره) و اصل ولايت فقيه را باور دارم و اين 4 اصلي است كه مقام معظم رهبري براي تبيين خودي از غيرخودي مطرح كردند لذا كسي كه از درون خيمه انقلاب و نيروهاي نظام براي دشمنان نظام علامت دهد و دشمن را شاد كند، اين فرد خودي نيست.
** مردم مشكلي از حيث ولايتمداري ندارند؛ مشكل از خواص است
يك زماني در مقام تبيين صحبت ميكنيم و يك وقت ديگر در خصوص التزام عملي؛ كساني كه اسلام را قبول ندارند، مانند اقليتهاي ديني و افرادي كه ولايت فقيه را قبول ندارند ولي در صحنه اجرا و عمل التزام دارند، با افرادي كه التزام ندارند، فرق دارند، اين يك سطح بحث است.
يك سطح بحث هم در خصوص خواص است؛ چه خواص از نخبگان و چه خواص از مسئولان اجرايي؛ اين افراد با مردم تفاوت دارند، مشكلي كه ما اكنون داريم، در خواص است. ما در اين حوزه بايد ببينيم كه مدعيان اصولگرايي چه نسبتي با گفتمان اصولگرايي دارند، وگرنه مردم از ابتدا اسلام، امام و رهبري را قبول داشته و دارند و پاي آن نيز هزينه كرده و اثبات كردهاند كه وفادارند لذا در التزام عملي مردم، ما نقطه ضعفي نميبينيم. اين التزام عملي در صحنه اجرا بين خواص و مسئولان نكته اصلي است و معناي آن نيز اين نيست كه اصولگرايي را نميفهمند، چه بسا اصولگرايي را ميفهمند اما اينكه چقدر التزام عملي دارند، بايد به ميزان وفاداري و التزام عملي كه اينها در صحنه اجرا دارند، به آنها امتياز داد.
هنوز من در بين اصولگرايان كسي را نديدهام كه بگويد ما اين شاخص اصولگرايي را قبول نداريم، ولي در صحنه عمل به آن وزن نميدهند و التزام ندارند. ما براي اينكه بفهميم و بتوانيم تبيين كنيم، ميگوييم ميزان پايبندي مسئولين به شاخصهاي اصولگرايي معيار قضاوت ما براي اعتقاد آنها به اصولگرايي يا عدم اعتقادشان به اصولگرايي است، لذا براي اينكه اين مطلب را خوب بفهميم، مهمترين شاخص اصولگرايي را ميزان قرار ميدهيم كه پايبندي افراد نسبت به اصل شاخص و وزن دادن به شاخصها را معين ميكند، و آن ولايتمداري است.
** اصولگرايي كه ولايتمداريش از ديگر شاخصها كمتر است، قابل اعتماد نيست
بنابراين ولايتمداري ميزان، فصل تمايز و تعيين كننده در صحنه اجرا، عمل و محك است. چه حوزه عمل و چه وزن دادن به هر كدام از شاخصها، اين اصل فصل تمايز است لذا فردي كه ولايتمداري در او نسبت به ديگر شاخصهاي اصولگرايي كمتر است، قابل اعتماد نيست.
* فارس: خدمتگزاري به مردم يكي از شاخصهاست. اين شاخصه بايد در عمل باشد و يا در حرف و تئوري؟
- فدايي: اساساً در طول تاريخ خدمتگزاري يكي از ابزارهايي بوده كه جريانهاي قدرتطلب براي حفظ و توسعه و استمرار قدرت از آن استفاده كرده و از آن بهعنوان ابزاري براي فريب افكار عمومي سوءاستفاده ميكردند لذا ابزار حفظ و استمرار وضع موجود و گسترش آن در طول تاريخ بوده است. در مقطع كنوني نيز آمريكاييها و نظامهاي موجود در دنيا به مردم خود خدمت ميكنند.
اما در درون خود بايد ببينيم كه آيا خدمتگزاري يك اصل است؟ كه مطمئنا اصل است، چراكه خدمت به خلق خدا مساوي با خدمت به خدا است و بزرگترين ثواب در معارف ديني، خدمت به مردم است و با بسياري از عبادت قابل مقايسه نيست. حالا جاي سؤال است كه اين خدمت درست است يا خير و يا در راستاي اصولگرايي است و يا در اين راستا نيست.
** خدمتگزاري بايد منجر به اعتماد عمومي به اصل نظام شود
لازم است تا اين موضوعات را تبيين كنيم. در ضمن بايد ببينيم نتيجه و خروجي خدمت بايد منجر به تغيير وضع مردم بشود يا خير؟ آيا خدمت بايد منجر به اعتماد عمومي به اصل نظام بشود يا خير؟ اگر من به بركت اين نظام خدمتي انجام دهم اما دعوت به خود كنم، آيا در راستاي گفتمان اصولگرايي است يا در راستاي دعوت به خود است؟ اگر فردي به بركت انقلاب اسلامي جايگاه و منزلتي تصاحب كند و از امكانات عمومي بهره بگيرد و به مردم خدمت رساند و بگويد اين منم كه اين كار را كردهام و اگر من نبودم، امكان نداشت چنين اتفاقي بيفتد، اين دعوت به منيت و شخص است، نه دعوت به گفتمان.
** اصولگرا نميتواند بگويد من خدمت ميكنم اما نسبت به فتنه بيتفاوتم
سوم اينكه بايد ببينيم اين خدمت منتهي به نقض اصول ديگر ميشود يا منتهي به تقويت اصول ديگر؟ يعني اينكه فردي بگويد مردم من به شما خدمت ميكنم، اگر دروغ هم گفتم، اشكالي ندارد، من خدمت ميكنم اما اگر عقل را به كار نگرفتم و يا شما تحقير شديد، مهم نيست، من خدمت ميكنم ولي نسبت به فتنه بيتفاوت هستم و سكوت ميكنم، من خدمت ميكنم ولي بهگونهاي عمل ميكنم كه مهم نيست، در ميدان دشمن بازي ميكنم، شاد شويم! اين يعني اصولگرايي يا نقض اصولگرايي؟ لذا بايد توجه داشت كه تمام شاخصهاي اصولگرايي وقتي اجرا ميشوند، بايد اصول ديگر را تقويت كنند.
* فارس: در خصوص عدالتخواهي كه يكي از شاخصهاي اصولگرايي است، بفرمايد چه عدالتي مد نظر اصوگرايي است و اين عدالت بايد به چه شكلي باشد؟
- فدايي: عدالت از منظر ديني و اسلام يعني اينكه هر چيزي به جايگاه واقعي خود برگردد و در جاي خود قرار گيرد، حوزه شمول آن هم فقط در عرصه اقتصادي نيست. از نظام هستي شروع ميشود تا مناسبات انسانها در همه زمينهها كه بسيار عميق و گسترده بوده و يكي از اصول افتخارآميز مكتب اسلام است.
** عدالتطلبي بايد در راستاي پايبندي به اصولگرايي باشد
وقتي در حوزه اجتماعي و حكومتي قرار ميگيريم، در اين حوزه بحث عدالت به عدالت فرهنگي، عدالت سياسي، عدالت اقتصادي و عدالت مسئوليتي و غيره تقسيمبندي ميشود. اكنون وقتي ميگوييم عدالت، بخشي از عدالت اجتماعي يا اقتصادي را ميگوييم و آنرا جامع نميگوييم اما براي اينكه ببينيم فصل تمايز گفتمان اصولگرايي واقعي با اصولگرايي غيرواقعي در بحث عدالت در شرايط كنوني جامعه چيست، بايد بفهميم اين فرد كه ميگويد عدالت، اين عدالت در راستاي پايبندي به اصولگرايي است يا نه. اين موضوع نيز مانند مفهوم قبلي است.
زماني كسي ميگويد اصولگراست چراكه به عدالت اعتقاد دارد اما وقتي ميپرسيم در عدالت چه كار كردهايد، ميگويد در صحنه اقتصادي منابع و ثروت ملي را به صورت برابر و متناسب توزيع كرده است اما بايد ديد اين كار در اصولگرايي كفايت ميكند يا يك مقدمه و ورودي خوبي است و به قول معروف "شرط لازم است اما شرط كافي نيست ". اگر ثروت ملي و منابع ملي عمومي عادلانه توزيع شد، به چه قيمتي اين اتفاق افتاد؟ آيا اصول ديگر نيز رعايت شده يا خير؟ آيا اين كار به عنوان يك ابزار بود، يا هدف بود و موضوعيت داشت؟
** هدفمندي يارانهها هدف نيست، بلكه يك برنامه براي تحقق عدالت است
مانند طرح هدفمند كردن يارانهها كه يك هدف نيست بلكه يك برنامه و عبور براي تحقق عدالت است. يعني اگر در مرحله اول متوقف شويم و اهداف طرح را دنبال نكنيم، به انحراف رفتهايم.
در اين بخش اقتصاد ملي را آسيبشناسي كرديم و ديديم اين اقتصاد يك اقتصاد يارانهاي و متكي بر امتيازات دروني حكومت براي يك عده خاصي است. حالا ميخواهيم اين امتياز را كه يك عده از آن برخوردار ميشدند، حل كنيم و تصميم گرفتيم آنرا به نقدينگي تبديل و بين مردم تقسيم كنيم. حالا جاي سؤال است كه چه كسي گفته اگر اين يارانهها به مساوات بين همه تقسيم شود، عدالت است؟ ما ميگوييم اين موضوع در مسير عدالت است و توقف در آن عدالت نيست.
دوم اينكه اگر اين كار را شروع كرديم اما در مقدمات عاقلانه عمل نكرديم، كار درستي نيست چراكه در اينباره عقل، علم، تخصص و نظرات انديشمندانه و نخبگان بايد به كار گرفته شود.
سوم در اين مسير نبايد آسيبهاي ديگري ورود پيدا كند، چنانچه در طرح گفتيم بستههاي حمايتي بايد براي توليد در نظر گرفته شود كه اگر اين كار را انجام ندهيم، نقض قرض ميشود چراكه توليد، اقتصاد ملي را شكوفا و ايجاد اشتغال ميكند و سبب ميشود كه ارزش پول ملي ارتقاء يابد و اگر اين كار (هدفمندي يارانهها) فقط هدف باشد و حمايت از توليد صورت نگيرد، يك نوع عوامفريبي را نشان ميدهد. اگر اين كار سبب شود كه عدهاي جيرهخوار شكل بگيرند، اين كار تحقير و توهين به مردم است.
** عدالت در حوزه قضايي
به عدالت در حوزه اقتصادي اشاره كرديم. در حوزه قضا نيز همينگونه است. در حوزه قضا نيز اگر به مسائل اساسي كه دارد به حق مردم ظلم ميشود، نپردازيم و به مسائل حاشيهاي و فرعي بپردازيم، حتي اگر خوب هم به آن پرداخته شود، عدالت نيست. مثلا اگر مهمترين موضوع حوزه قضا مبارزه با اراذل و اوباش باشد، بايد ببينيم مهمترين مسائل اين حوزه چيست كه منجر به ناامني اجتماعي، خانوادگي و هويت ارزشي جامعه ميشود؟ لذا اينها بايد در اولويت برخورد قضايي قرار بگيرد. اگر حجم پروندههاي حوزه قضايي نسبت به رسيدگي به مسائل مهم به حداقل برسد اما نسبت به مسائل دسته دوم و سوم بيشتر شود، عدالت اجرا نشده است، حتي اگر رسيدگي به آن مسائل نيز عادلانه باشد. اين موضوع در جهت عدالت است، اولويت دادن به مسائل نيز يكي از شاخصهاي عدالت است.
** سپردن مسئوليت به افراد فاقد صلاحيت خلاف عدالت است
همچنين در حوزه اجرايي نيز بايد ببينيم چه كساني صلاحيت دارند در جمهوري اسلامي مسئوليتها را بر عهده بگيرند. آيا انسانهايي كه امانتدار نيستند، صلاحيت دارند؟ آيا انسانهاي كه تعهد و انضباطي نسبت به مسائل مالي ندارند، صلاحيت دارند؟ آيا انسانهايي كه حرمت حقوق خانواده را رعايت نميكنند و ناموس مردم براي آنها اهميت ندارد، صلاحيت دارند؟ لذا عدالت آن است كه افرادي به مسئوليتها گمارده شوند كه واجد صلاحيت باشند كه اگر نباشد عدالت رعايت نشده است.
در حوزه فرهنگي، بينالملل و هر حوزه ديگري نيز ظهور و بروز عدالت در آنها شاخصهاي عيني دارد كه اگر رعايت نشود، در واقع عدالت جامع برقرار نشده است. معني صحبتها اين نيست كه سياهنمايي كنم و بخواهم بگويم عدالت در هيچ جا برقرار نميشود، نخير؛ بلكه ما متناسب با آرمانها و شاخصهاي اعتقادي خود دوست داريم كه به صد برسيم و به سمت و سوي آن آرمانها برويم. هر كجا اشكالي ببينيم، نميپسنديم و ميخواهيم آن موضوع برطرف شود.
** اگر به اصولگرايي گفتند يكي از نزديكانت فساد دارد، بايد از اين اطلاعرساني خوشحال شود
* فارس: يعني از وضع موجود راضي نيستيم.
- فدايي: بله؛ اصولگراي واقعي كسي است كه به وضع موجود راضي نباشد و به دنبال تحول باشد و براي رسيدن به آرمانها تلاش كند.
اگر به اصولگرايي گفتند كه فردي كه به عنوان معاون، مشاور و يا يكي از نزديكان خود گذاشتهايد، فساد مالي دارد، بايد از اين اطلاعرساني خوشحال شود و تحقيق كند و اگر اشكال وارد است، براي رفع آن پيش قدم شود، نه اينكه از ابتدا مقاومت كند.
** اصولگراي واقعي به منتقد خود برچسب و انگ نميزند
اگر به اصولگرايي گفتند وضعيت اقتصادي به دلايلي اشكالاتي دارد، بايد از اين موضوع استقبال كند و در محيط علمي و كارشناسي موضوع را به بحث بگذارد و گوينده و مطالبه كننده را قانع كند و يا اينكه قانع شود، نه اينكه از ابتدا مقاومت كند و هر كسي كه انتقاد كرد، به او يك برچسب و انگي بزند و او را از سر راه خود كنار بگذارد.
اگر به اصولگرايي گفتند تو با اجراي اين طرح به دنبال اين هستي كه قدرت خود را تثبيت و تحكيم كني، نبايد ناراحت شود بلكه بايد استدلال گوينده را بشنود و متقابلا براي او استدلال منطقي، علمي و عقلاني بياورد كه اشتباه ميكند.
** اصولگرا يعني تحمل كننده مخالف و منتقد منصف/ اصولگرا لجوج نيست
اصولگرا يعني انتقادپذير و اينكه شاخص قضاوت را عقل، دين و ارزشها قرار دهد. اصولگرا يعني تحمل كننده مخالف و منتقد منصف، اصولگرا يعني فردي كه روي حرف خود لجاجت نميكند. اصولگرا يعني اينكه خدمترساني صادقانه به مردم را هم و غم اصلي خود قرار دهد.
اصولگرا يعني اينكه در عرصه بينالملل هرگز از نظام سلطه غافل نشود و در معرفي دشمنان و ناهنجاريها براي مردم نسبت به اشكالات خود و اطرافيانش غافل نشود و اينگونه تقسيمبندي سياسي نكند كه هر كس با من هست، خوب است و هر كس به من انتقاد دارد، بد است، چراكه اين تقسيمبنديها در اصولگرايي نيست.
* فارس: آقاي فدايي! مردم تشنه عدالت هستند. ما انتخابات مجلس نهم را هم پيش رو داريم. كانديداها هم اين موضوع را ميدانند و همه كانديداها اعلام ميكنند كه ما عدالتطلب هستيم. خب در خصوص يك سري از افراد كه در گذشته بر سر كار بودند، ميتوانيم تشخيص دهيم كه آنها عدالتطلب هستند يا خير؟ اما در مورد افرادي كه در گذشته كمتر مديريت اجرايي داشتند، مردم چگونه تشخيص دهند كه اين فرد واقعا به دنبال عدالت است يا خير؟ لذا بفرماييد ملاك قضاوت مردم بايد چه باشد؟
- فدايي: به ميزاني كه مردم نسبت به كانديداها شناخت پيدا كنند، ميتوانند، تشخيص دهند كه سخنان آنها درست است يا غلط. حالا بايد ديد امكان اينكه مردم فردي را بشناسند، وجود دارد يا خير؟ مسلم است كه ملاك قضاوت مردم به ميزان شناخت آنها نسبت به افراد بستگي دارد.
ثانياً افرادي كه در دومخرداد مدعي بودند، يك اصل اسلامي را بد تعريف كردند كه اين اصل، اصل بر برائت است، البته اين اصل بر برائت نسبت به افراد در مناسبات فردي، خانوادگي و فاميلي و بين افراد جامعه درست است، يعني اينكه من اصل را بر اين ميگذارم كه شما فرد خوبي هستيد و نسبت به شما حسن ظن دارم اما آيا اين اصل براي واگذاري مسئوليتهاي حكومتي و اجتماعي نيز درست است يا خير؟ بايد به اين سؤال پاسخ داد.
مشخص است كه در بسياري از مسائل ساده هم اصل را بر تحقيق ميگذاريم و بدون تحقيق آنها را انجام نميدهيم. اين تحقيق يك مسئله عقلاني و قابل پذيرش اجتماعي است كه دين نيز به آن بسيار تأكيد كرده است، لذا براي ميزان شناخت و آگاهي بحث تحقيق مطرح است و بايد براي ما احراز شود كه اين فرد صلاحيت دارد يا خير.
سوم اينكه ما براي بالا بردن آگاهي و شناخت و براي احراز، همواره به گروه مرجع مراجعه ميكنيم چراكه امكان اينكه بتوانيم خودمان تحقيق كنيم تا آگاهي به دست بياوريم، سخت است لذا به يك گروه مرجع اعتماد ميكنيم و يك گروه مرجع قابل اعتماد در انتخاب ما تأثير دارد اما اينكه كدام گروه مرجع واجد صلاحيت، امانتدار و صادق است و در راستاي تحقق اصولگرايي گام بر ميدارد، يك مسئله ديگر است.
** مگر ميشود كسي بگويد ولايتمدارم ولي خلاف نظر رهبري عمل كند؟!
مطلب ديگر نگاه كردن به فعل و عمل افراد با شعار و نظر آنها است. اگر كسي شعاري ميدهد كه مثلا من ولايتمدارم يا اصولگرا و عدالتخواه هستم، بايد ديد به اين شعار در صحنه عمل چقدر پايبندي و التزام عملي دارد. مگر ميشود كسي بگويد ولايتمدارم ولي هرچه رهبري ميگويد، خلاف آن عمل كند؟ مگر ميشود بگويد عدالتخواهم اما آدم فاسد در اطرافش باشد؟ مگر ميشود بگويد استكبارستيزم اما عناصر و عواملش با نظام سلطه ارتباط داشته باشند؟ مگر ميشود بگويد خدمترسان مردمم و امانتدار آنها هستم، ولي اموال بيتالمال را در اختيار انسانهاي ناباب بگذارد؟ يا مگر ميشود بگويد شايستهگزينم و افراد عاقل و شايسته را به كار ميگيرم ولي در عمل از افراد بيعقل و بيتجربه استفاده و يا به اموال بيتالمال خيانت كند؟ يا اينكه بگويد با فساد مبارزه ميكنم اما فردي را براي مقابله با فساد بر سر كار بگذارد كه خود فاسد است. لذا يك موضوع نيز تطبيق و ارزيابي شعارها با صحنه اجرا و عمل است كه چقد از اين افراد خود را در صحن عمل نشان ميدهند.
البته يك نكته ديگر ارزيابي مواضع است، يعني به عنوان يك اصولگرا شاخصها و ديدگاههايي را بيان ميكند كه بايد ببينيم كدام يك از اين شاخصها و مواضع و ديدگاهها درست است.
** مهمترين شاخص قبول كانديداها، مطابقت ديدگاههاي آنها با ديدگاههاي رهبري است
مهمترين شاخصه كه ميتواند صحت و قبولي يا عدم صحت و قبولي اين ديدگاهها را مشخص كند، تطبيق اين ديدگاهها با اسناد فرادستي نظام است. مثل سند چشمانداز، سياستهاي كلي و سياستهاي ابلاغي مقام معظم رهبري و ديدگاههاي حضرت امام و ولايت است كه بايد ديد اين ديدگاه با ديدگاه رهبري در شرايط كنوني چقدر تطبيق دارد.
بنابراين در حوزههاي مختلف ما بايد به يك شناخت و ارزيابي از ادعا و شعار فرد و عمل او برسيم تا بتوانيم به او امتياز دهيم و بگوييم اين فرد يك انسان لايق براي مجلس است. ما به دنبال اين هستيم كه يك مجلس كارآمد، صالح و انقلابي انتخاب كنيم تا مجلس ما مجلسي كارآمد، صالح، انقلابي، بصير، گرهگشا، آرام بخش و قابل اعتماد باشد لذا براي اينكه اين اتفاق بيفتد، افرادي ميخواهيم كه اينگونه باشند.
** اصولگرايي براي كشور مفيد است كه مخالف فتنه، انحراف و فساد باشد
* فارس: افرادي كه با جريان فتنه خط و مرز مشخصي ندارند و يا يك سري مواضع مبهم دارند، آيا در جريان اصولگرايي ميگنجندند؟ يعني كسي كه خود را اصولگرا بداند اما نسبت به جريان فتنه مرز مشخصي نداشته باشد و هنوز هم موضعگيريهاي مبهمي بگيرد.
- فدايي: ما اصولگرايي را رافع مشكلات كشور ميدانيم كه موضع شفاف نسبت به فتنه داشته و انعطافي نسبت به آن نداشته باشد. ما اصولگرايي را مفيد براي كشور ميدانيم كه موضع روشني نسبت به انحراف داشته و انعطافي نسبت به انحراف نداشته باشد. اصولگرايي را براي كشور مفيد ميدانيم و معتقديم ميتواند مشكلات را حل كند كه موضع روشني نسبت به فساد داشته و نسبت به آن انعطاف نداشته باشد.
ما اصولگرايي را براي كشور مفيد ميدانيم كه كارآمد باشد، عاقلانه عمل كند و آرامش و وحدت جامعه را تامين كند، پس در شاخصهاي ايجابي مثل عدالت، عقل، نسب و خرد جمعي، كارآمد، امنيت و آرامش و وحدت، صالح بوده و امثال آن و در شاخصهاي سلبي استكبارستيزي، فتنهستيزي، انحرافستيزي، فسادستيزي بايد رعايت شود. لذا خط قرمز ما يا مواضع سلبي كه ميخواهيم شاخص باشد، غير از مواضع ايجابي كه شرط لازم است، اين است كه فرد بايد مخالف فتنه، انحراف و فساد باشد. اگر كسي اينها را نداشته باشد، اصولگرا نيست و اگر ميخواهيم فردي را انتخاب كنيم، بايد كسي باشد كه ويژگيهاي ممتازي داشته باشد.
** فردي كه به كانونهاي قدرت و ثروت نزديك شود، اصولگرا نيست
* فارس: مقام معظم رهبري فرمودند كه نبايد به كانونهاي قدرت و ثروت نزديك شد. سؤال اينجا است كه افرادي كه به اين كانونها نزديكي دارند و برخي از ويژگيهاي اصولگرايي را هم دارند، باز هم در جريان اصولگرايي ميگنجد؟
- فدايي: مهمترين شاخص كه معيار، ميزان و محل ارزيابي قرار ميگيرد، ولايتپذيري است. اگر ولايت ميفرمايند به كانونهاي قدرت و ثروت نزديك نشويد و فاصله داشته باشيد و فردي آنرا رعايت نكند، يعني از اصولگرايي فاصله گرفته است.
دبيركل جمعيت ايثارگران گفت: اگر جرياني ميگويد فتنهگران را قبول ندارم و اصلاحطلب هستم، يك جريان جديد است كه بايد خود را به خوبي تعريف و مواضع اثباتي و سلبي خود را تبيين كرده و تنفر و انزجار خود را از فتنه، نظام سلطه و ضدانقلاب ابراز كند.
به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، بخش سوم و پاياني گفتوگوي تفصيلي خبرنگاران فارس با حسين فدايي دبيركل جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي پيرامون شاخصهاي جريان انحرافي، فتنه 88 و بازگشت اصلاحطلبان در ذيل ميآيد:
** فاصله گرفتن از شاخصهاي اصولگرايي يعني آغاز انحراف
* فارس: به نظر شما جريان انحرافي كدام شاخصهاي جريان اصولگرايي را نداشت كه يك جريان انحرافي شد؟
- فدايي: هر جريان فكري و اجرايي كه با هر كدام از شاخصهاي اصوگرايي فاصله گيرد، وارد عرصه انحراف ميشود. يعني انحراف از همينجا شروع ميشود، منتهي مداومت و استمرار و بقاي آن جريان نسبت به موضع انحرافي و دوم عدول از ساير شاخصها است كه انحراف اين جريان را كم و زياد ميكند. زماني يك جريان وفاي به عهد و امانتداري را رعايت نميكند، انحراف پديد ميآورد اما زماني علاوه بر اين مسئله از اموال بيتالمال نيز سوءاستفاده ميكند كه اين انحراف نيز بيشتر ميشود.
يك وقت عقلانيت را بهكار نميگيرد و انحراف ميشود و يك زماني تئوريهاي فكري ديگري را مباني انديشه و جريان فكري خود قرار ميدهد كه انحراف فكري ميشود. زماني نسبت به فساد بيخاصيت و يا بر عكس وارد عرصه فساد نيز ميشود كه انحراف است. لذا به ميزاني كه از هر كدام از اصول عدول كند يا تعداد عدولش از اصول زياد شود، حجم انحراف كم و زياد ميشود.
** جريان فتنه شكست خورده اما ريشهكن نشده است
اكنون در عرصه سياسي دو جريان مطرح است كه با گفتمان انقلاب اسلامي و اصولگرايي زاويه دارند؛ يكي جريان فتنه است و يكي جريان انحرافي، اين يك تعريف خاص است كه آنرا بايد تبيين كرد. البته نسبت به فتنه و ابعادش تا اندازهاي موضوع تبيين و باز شده است ولي بايد گفت درست است كه جريان فتنه شكست خورده اما ريشهكن نشده است. عناصر فتنه لايههاي مختلفي دارد كه در راس آن نظام سلطه است و در يك سطح ضد انقلاب و در داخل نيز عناصر داخلي. هنوز عناصر داخلي آن كه در داخل نيز اين عناصر سطح بندي دارند، اصل نظام اسلامي را قبول ندارند البته برخي از آنها ميگويند قبول داريم اما يك اقداماتي انجام ميدهند كه آب به آسيب دشمن ميريزند.
** عناصر داخلي فتنه بهجاي توبه بهدنبال فرصتي براي ادامه فتنهگري هستند
ما اكنون اين بخش را مورد نظر قرار ميدهيم چراكه اينها بيشتر ضربه ميزدند و اگر اين افراد نباشند، نظام سلطه كاري از پيش نميبرد و اين افراد بيشترين خدمت را به دشمن ميكنند و كردند و به ملت خيانت كردند اما اينها به جاي توبه، بازگشت، عذرخواهي و جبران مافات و به جاي دست برداشتن از خباثتها و خيانتها به دنبال فرصت ميگردند كه دوباره كار خود را ادامه دهند.
** فردي كه سپاه را زيرسؤال برده، بايد محاكمه شود
اين افراد كه بايد محاكمه و مجازات ميشدند، دارند مدعي ميشوند. آن فردي كه نامه نوشته و سپاه را زيرسؤال ميبرد، بايد محاكمه شود. مثل اين است كه دزدي به خانوادهاي تجاوز كرده و به هر دليل خانواده فعلا چيزي نگفته است. حالا اين دزد بيايد و مطالبه كند كه اين فرشي كه در خانه آنهاست، مال اوست، يعني اين فردي كه دزدي كرده و اموال آن خانواده را برده، اكنون مطالبه بقيه آن اموال را هم ميكند.
** خائنان به ملت اگر 100 بار غسل كنند، پاك نميشوند
اين افرادي كه به ملت خيانت و ظلم كرده و دشمن را شاد و به او كمك كردند، اگر 100 بار هم غسل كنند پاك نميشوند، حالا ميخواهند بيايند و مطالب جديدي را مطالبه كنند.
** جريان انحرافي نبايد موجب فراموش كردن جريان فتنه شود
مشخص است كه اين رفتار در ادامه اقدامات گذشتهشان است و اين كار گذشته رفتاري در باتلاق بود و ادامه آن بيشتر فرو رفتن در باتلاق است اما اگر اكنون فضاي عمومي جامعه با يك جريان جديدي به نام انحراف مواجه شود، اين موضوع نبايد سبب شود كه ما آن خيانتها را فراموش كنيم و يا آنها فكر كنند كه ما خيانتهايشان را فراموش كرديم.
** "ديديد گفتيم "؛ حربهاي براي ورود مجدد فتنهگران به صحنه
يعني هم جامعه و هم دستاندركاران بايد مراقب باشند چراكه آن فتنه بر سر جاي خود هست و تصميم گرفته براي ورود مجدد خود، جريان انحرافات را پوششي براي توجيه برگشت خود بگيرد و بعد هم بگويد كه ديديد ما در ابتدا گفتيم و شما گوش نداديد.
** ايستادگي دربرابر جمهوريت و اسلاميت نظام و كمك به دشمن و خيانت به ملت؛ جرمهاي فتنهگران
اما بايد به آنها بگوييم كه نه خير شما از اول حرف آمريكا و دشمنان را گفتيد و از اول به دنبال قدرتطلبي خود بوديد. شما از ابتدا به دنبال اصلاح و خيرخواهي مردم نبوديد. چراكه اگر بوديد، بايد بيشتر از هر كسي قانون را رعايت ميكرديد و به آراي مردم احترام ميگذاشتيد و از ساختارشكني جلوگيري ميكرديد اما شما خودتان ساختارشكني كرديد و مقابل جمهوريت و اسلاميت نظام و آراي مردم ايستاديد و به دشمن كمك كرديد لذا تكليفتان روشن است. شما همانيد كه به دشمن خدمت كرديد و به ملت خيانت كرديد.
** جريان انحرافي در نطفه شكست خورد
تكليف شما روشن است ما حرفمان در خصوص جريان انحراف چيزي است كه اگر هر جريان را ببينيم كه از شاخصهاي اصولگرايي عدول كرده مقابل آن ميايستيم لذا به فتنهگران ميگوييم كه شما آن زمان عدول كرديد و ما مقابلتان ايستاديم، اكنون نيز اين جريان انحرافي عددي نيستند، جريان انحراف در نطفه شكست خورد چراكه عقبه اجتماعي ندارد. اين جريان فكر كرد كه ميتواند آراي عمومي ملت را مصادره كند، اما بلافاصله كه موضعش رو شد، عقبه اجتماعي از او فاصله گرفت چراكه اين عقبه بهايي به جريان انحرافي نداده و نميدهد.
** جريان انحرافي ميخواهد آقاي احمدينژاد و خدمات دولت نهم و دهم را مصادره كند
البته با اينكه اين جريان شكست خورده است اما هنوز ريشهكن نشده است و به علت اينكه ميخواهد يك چسبندگي در مسئوليت اجتماعي داشته و خود را به آقاي احمدينژاد بچسباند تا او و اقدامات خوب دولت نهم و دهم را به نام خود مصادره كند، ممكن است مقداري نگراني در افكار عمومي بهوجود آورد اما با هوشياري دستگاههاي امنيتي، اطلاعاتي و قضايي و اقدامات صورت گرفته هيچ نگراني وجود ندارد و ما وزن خارقالعادهاي نبايد به جريان انحرافي بدهيم كه موجب نگراني جامعه شود.
* فارس: شما در زمان فتنه 88 نقش عمارگونه و تبيينگر داشتيد و روشنگري ميكرديد. الان هم مقام معظم رهبري فرمودند افكار غلط را تبيين كنيد، در اين زمينه اگر بخواهيد افكار جريان انحرافي را براي مردم تبيين كنيد، چه ميگوييد؟ اين جريان انحرافي چه افكار غلطي دارد؟
- فدايي: همانطور كه مقام معظم رهبري فرمودند تبيين كنيد، يك بحث در مقام تبيين اين است كه ما مسائل اصلي و فرعي را به خوبي تبيين كنيم. آيا مسئله اصلي ما اكنون تبيين جريان انحرافي است يا همچنان تبيين فتنه است؟ يا تبيين وزن دادن به موضوعات مهم مسائل كشور؟
** همچنان بايد فتنه را تبيين كرد و از آن غافل نشد
بنده اعتقاد دارم كه فتنه را بايد همچنان تبيين كنيم و از آن غافل نشويم، ما بايد وزن اصلي را به نظام سلطه دهيم و پس از آن به جريان فتنه و سپس به جريان انحرافي؛ به همين سلسله مراتب. اين به لحاظ سلبي است ولي به لحاظ ايجابي كه بسيار مهم است، بحث جهاد اقتصادي مهمترين موضوعي است كه غفلت از آن جايز نيست.
** جريان فتنه به دنبال بازسازي، احيا و بازگشت است
در يك مقطع زماني براي اينكه جريان انحرافي يك تلنگري بخورد و متوجه شود كه اين اتفاق نيز افتاد، يك وزني به اين جريان داده شد اما اين به آن معنا نيست كه همچنان آن وزن بالا را دارد، البته ممكن است دوباره به اقتضاي شرايط لازم شود كه به آن وزن اصلي داده شود ولي اكنون اينگونه نيست چراكه جريان انحرافي شكست خورده و دستگاههاي امنيتي، اطلاعاتي و قضايي مراقبت ميكنند اما جريان فتنه به دنبال بازسازي، احيا و برگشت خود است، بدون اينكه تغيير موضعي داده و يا هيچ علامتي از اصلاح در آن ديده شود.
** نبايد از پيوند و ائتلاف جريان فتنه و جريان انحرافي غافل شد
اين جريان منشأ ايجاد اختلاف در بين اصولگرايان ميشود و برنامه ايجاد اختلاف در بين اصولگرايان را دنبال ميكند كه بايد مراقبت كرد. البته گره و پيوند و ائتلاف جريان فتنه و جريان انحراف هم موضوعي است كه نبايد از آن غفلت شود.
** فصل تمايزي بين دومخرداديها، اصلاحطلبان و فتنهگران قائل نيستم
* فارس: نظرتان در خصوص ورود اصلاحطلبان به عرصه انتخابات مجلس نهم چيست؟ در اين جريان افرادي هستند كه فتنهگر هستند، گروهي در قبال فتنه سكوت كردهاند، افرادي هم هستند كه با فتنه مرزبندي نكردند. يكسري هم هستند كه تا حدودي به شكلهاي مختلفي مرزبندي كردند. نظرتان در خصوص ورود اينها به انتخابات چيست؟ شوراي نگهبان در بررسي صلاحيت آنها بايد چگونه عمل كند؟
- فدايي: من فصل تمايزي بين دومخرداد، اصلاحطلب و فتنه قائل نيستم و به نظر من همه آنها يكي هستند.
** اصلاحطلبي كه فتنه را قبول ندارد، يك جريان جديد است و بايد خود را بهخوبي تعريف كند
اما اگر جرياني وجود دارد كه ميگويد من فتنهگران و جريان دومخرداد را قبول ندارم و اسمم نيز اصلاحطلب است، يك جريان جديد است. يك اصلاحطلب جديد است كه بايد خود را به خوبي تعريف كند و بايد مواضع اثباتي و سلبي خود را خوب تبيين كند. همچنين بايد اعلام برائت كند و تنفر و انزجار خود را از فتنه، نظام سلطه، ضدانقلاب و فساد اعلام كرده و پايبندي و التزام عملي خود را به اصول انقلاب و مفاهيم اصلي انقلاب روشن كند، سپس اين يك جريان جديدي ميشود و ادامه جريان گذشته نيست، هرچند ممكن است اسمش شبيه آن جريان باشد و يك تشابه اسمي وجود داشته باشد.
هر جريان سياسي كه پيشينه تاريخي بدنام و نادرستي داشته اما اكنون ميخواهد در مسير درستي گام بردارد، مورد استقبال است و مشكلي نيز ندارد اما بايد اثبات كند.
** انتقاد از مواضع هاشمي رفسنجاني
* فارس: صاحبنظران معتقدند كه خاتمي خود را براي حضور در انتخابات آماده ميكند، حضور وي در مراسمات مختلف را نيز در اين راستا ارزيابي ميكنند. در گذشته هم كه خاتمي شرط و شروطي گذاشته بود. بعد اينكه برخي اصلاحطلبان كه گفتهاند نسبت به فتنه موضعي دارد، فتنه را موسوي و كروبي ميدانند و خاتمي را جداي از آنها ميدانند، حتي برخي از اين افراد كه الان نماينده مجلس و عضو فراكسيون اقليت هستند، شرط و شروط خاتمي را براي برونرفت از آنچه مشكلات ميخوانند، لازم ميدانند. با اين تفاسير و با توجه به اينكه مردم هنوز خاتمي را جزو سران فتنه ميدانند، نظرتان در مورد بازگشت خاتمي و نيز درخصوص اينگونه اصلاحطلبان چيست؟
- فدايي: اينجا چند سؤال مطرح است. آيا اگر آقاي هاشمي و خاتمي موضعگيري درستي در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامي انجام ميدادند، فتنه شكل ميگرفت؟ و اگر شكل ميگرفت، ميتوانست اينقدر به ملت خيانت كند؟
لذا افراد و خواص كه جايگاه و اعتبار اجتماعي دارند، رفتار و عملشان بسيار مهم است و رسالت بسيار بزرگي دارند، آنها رسالت تاريخي دارند. اين افراد فكر نكنند كه اگر در جلسات پنهاني ميروند، ميتوانند بنشينند و شبانهروز تصميم بگيرند كه چگونه مجددا به صحنه سياسي برگردند و بدون اينكه جبران كنند، موفق خواهند شد. اينگونه فكر كردن يعني مردم را هيچ دانستن و شعور و تحمل اجتماع و مردم را به بازي گرفتن. و اين اشتباه مستمر دشمنان ملت ايران است.
صداقت يعني پذيرفتن اشكال و فاصله گرفتن از آن و جبران مافات. ما چه علامتي دريافت كرديم كه اينها خيانت و اشكال گذشته را پذيرفتهاند؟ چه علامتي دريافت كرديم كه اينها از اين خيانت و اشكال اعلام برائت كردهاند؟ چه پيامي دريافت كرديم كه آنها جبران كردند و چه علامتي دريافت كرديم كه اطمينان كنيم در آينده تكرار نميكنند؟ لذا اگر هر علامتي دريافت كرديم، طبعاً متناسب با آن نيز تنظيم موضع خواهيم كرد.
** خيانتكاران بايد خيانت خود را قبول كرده، از دشمن برائت جسته و خيانت خود را جبران كنند
عمل و رفتار آنهاست كه برگشت و يا عدم برگشت آنها را تنظيم ميكند چراكه موضع نظام، مردم و حزبالله روشن است. اين انقلاب هيچگاه موضع دفعي نداشته است. انقلاب مسيرش جذب حداكثري است و هر كسي به انقلاب خيانت كرده راهي است كه خود انتخاب كرده است.
ادامه حيات عنصر خيانتكار در ابتدا وابسته به فهم و دركش نسبت به اين است كه بفهمد خيانت كرده، نه اينكه فكر كند كار درستي كرده و خود را قهرمان بداند. سپس پس از اينكه فهميد خيانت كرده، از اين خيانت فاصله بگيرد و از دشمنان نظام و خيانتكاران كه از خيانت آنها سوءاستفاده كردهاند، اعلام برائت كنند. سوم اينكه تصميم بگيرد آنرا جبران كند.
** هيچ علامت مثبتي از عناصر خيانتكار نديديم
ما تاكنون هيچ علامت مثبتي از آنها نديديم و طبيعي است كه قانون و يكي از حرمتهاي قانوني اين است كه جلوي خيانتكاران به ملت را بگيرد. هر جريان اعم از اصلاحطلب و غير اصلاحطلب كه هر نامي ميخواهد بر روي خود بگذارد، اگر همچنان موضع ارتباط با جريان فتنه و خيانتكاران را داشته باشد،