PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اقبال لاهوری ( ارمغان حجاز )



shirin71
07-16-2011, 07:55 PM
اقبال لاهوری
ارمغان حجاز

دل ما بیدلان بردند و رفتند

دل ما بیدلان بردند و رفتند
مثال شعله افسردند و رفتند
بیا یک لحظه با عامان درآمیز
که خاصان باده ها خوردند و رفتند





منبع:
نرم افزار کامپیوتری اشعار 39 شاعر پارسی گو

shirin71
07-16-2011, 07:56 PM
سخن ها رفت از بود و نبودم

سخن ها رفت از بود و نبودم
من از خجلت لب خود کم گشودم
سجود زنده مردان می شناسی
عیار کار من گیر از سجودم

shirin71
07-16-2011, 07:56 PM
دل من در گشاد چون و چند است

دل من در گشاد چون و چند است
نگاهش از مه و پروین بلند است
بده ویرانه ئی در دوزخ او را
که این کافر بسی خلوت پسند است

shirin71
07-16-2011, 07:56 PM
چه شور است این که در آب و گل افتاد

چه شور است این که در آب و گل افتاد
ز یک دل عشق را صد مشکل افتاد
قرار یک نفس بر من حرام است
بمن رحمی که کارم با دل افتاد

shirin71
07-16-2011, 07:56 PM
جهان از خود برون آوردهٔ کیست؟

جهان از خود برون آوردهٔ کیست؟
جمالش جلوهء بی پردهٔ کیست؟
مرا گوئی که از شیطان حذر کن
بگو با من که او پروردهٔ کیست؟

shirin71
07-16-2011, 07:56 PM
دل بی قید من در پیچ و تابیست

دل بی قید من در پیچ و تابیست
نصیب من عتابی یا خطابیست
دل ابلیس هم نتوانم آزرد
گناه گاهگاه من صوابیست

shirin71
07-16-2011, 07:56 PM
صبنت الکاس عنا ام عمرو

صبنت الکاس عنا ام عمرو
وکان الکاس مجراها الیمنیا
اگر این است رسم دوستداری
بدیوار حرم زن جام و مینا

shirin71
07-16-2011, 07:56 PM
بخود پیچیدگان در دل اسیرند

بخود پیچیدگان در دل اسیرند
همه دردند و درمان ناپذیرند
سجود از ما چه میخواهی که شاهان
خراجی از ده ویران نگیرند

shirin71
07-16-2011, 07:58 PM
روم راهی که او را منزلی نیست

روم راهی که او را منزلی نیست
از آن تخمی که ریزم حاصلی نیست
من از غمها نمی ترسم ولیکن
مده آن غم که شایان دلی نیست

shirin71
07-16-2011, 07:58 PM
می من از تنک جامان نگه دار

می من از تنک جامان نگه دار
شراب پخته از خامان نگه دار
شرر از نیستانی دور تر به
به خاصان بخش و از عامان نگه دار

shirin71
07-16-2011, 07:59 PM
ترا این کشمکش اندر طلب نیست

ترا این کشمکش اندر طلب نیست
ترا این درد و داغ و تاب وتب نیست
از آن از لامکان بگریختم من
که آنجا ناله های نیم شب نیست

shirin71
07-16-2011, 07:59 PM
ز من هنگامه ئی وه این جهان را

ز من هنگامه ئی وه این جهان را
دگرگون کن زمین و آسمان را
ز خاک ما دگر آدم برانگیز
بکش این بنده سود و زیان را

shirin71
07-16-2011, 07:59 PM
جهانی تیره تر با آفتابی

جهانی تیره تر با آفتابی
صواب او سراپا نا صوابی
ندانم تا کجا ویرانه ئی را
دهی از خون آدم رنگ و آبی

shirin71
07-16-2011, 07:59 PM
غلامم جز رضای تو نجویم

غلامم جز رضای تو نجویم
جز آن راهی که فرمودی نپویم
ولیکن گر به این نادان بگوئی
خری را اسب تازی گو نگویم

shirin71
07-16-2011, 07:59 PM
دلی در سینه دارم بی سروری

دلی در سینه دارم بی سروری
نه سوزی در کف خاکم نه نوری
بگیر از من که بر من بار دوش است
ثواب این نماز بی حضوری

shirin71
07-16-2011, 07:59 PM
چه گویم قصه دین و وطن را

چه گویم قصه دین و وطن را
که نتوان فاش گفتن این سخن را
مرنج از من که از بی مهری تو
بنا کردم همان دیر کهن را

shirin71
07-16-2011, 07:59 PM
مسلمانی که در بند فرنگ است

مسلمانی که در بند فرنگ است
دلش در دست او آسان نیاید
ز سیمائی که سودم بر در غیر
سجود بوذر و سلمان نیاید

shirin71
07-16-2011, 08:00 PM
نخواهم این جهان و آن جهان را

نخواهم این جهان و آن جهان را
مرا این بس که دانم رمز جان را
سجودی ده که از سوز و سرورش
بوجد آرم زمین و آسمان را




-

shirin71
07-16-2011, 08:00 PM
چه میخواهی ازین مرد تن آسای

چه میخواهی ازین مرد تن آسای
به هر بادی که آمد رفتم از جای
سحر جاوید را در سجده دیدم
به صبحش چهره شامم بیارای

shirin71
07-16-2011, 08:00 PM
به آن قوم از تو میخواهم گشادی

به آن قوم از تو میخواهم گشادی
فقیهش بی یقینی کم سوادی
بسی نادیدنی را دیده ام من
«مرا ای کاشکی مادر نزادی»

shirin71
07-16-2011, 08:01 PM
نگاه تو عتاب آلود تا چند

نگاه تو عتاب آلود تا چند
بتان حاضر و موجود تا چند
درین بتخانه اولاد براهیم
نمک پروردهٔ نمرود تا چند

shirin71
07-16-2011, 08:01 PM
سرود رفته باز آید که ناید؟

سرود رفته باز آید که ناید؟
نسیمی از حجاز آید که ناید؟
سرآمد روزگار این فقیری
دگر دانای راز آید که ناید؟

shirin71
07-16-2011, 08:01 PM
اگر می آید آن دانای رازی

اگر می آید آن دانای رازی
بده او را نوای دل گدازی
ضمیر امتان را می کند پاک
کلیمی یا حکیمی نی نوازی

shirin71
07-16-2011, 08:01 PM
متاع من دل درد آشنای است

متاع من دل درد آشنای است
نصیب من فغان نارسای است
بخاک مرقد من لاله خوشتر
که هم خاموش و هم خونین نوای است

shirin71
07-16-2011, 08:01 PM
دل از دست کسی بردن نداند

دل از دست کسی بردن نداند
غم اندر سینه پروردن نداند
دم خود را دمیدی اندر آن خاک
که غیر از خوردن و مردن نداند

shirin71
07-16-2011, 08:01 PM
دل ما از کنار ما رمیده

دل ما از کنار ما رمیده
به صورت مانده و معنی ندیده
ز ما آن رانده درگاه خوشتر
حق او را دیده و ما را شنیده

shirin71
07-16-2011, 08:01 PM
نداند جبرئیل این های و هو را

نداند جبرئیل این های و هو را
که نشناسد مقام جستجو را
بپرس از بندهٔ بیچارهٔ خویش
که داند نیش و نوش آرزو را

shirin71
07-16-2011, 08:02 PM
شب این انجمن آراستم من

شب این انجمن آراستم من
چو مه از گردش خود کاستم من
حکایت از تغافلهای تو رفت
ولیکن از میان برخاستم من

shirin71
07-16-2011, 08:02 PM
چنین دور آسمان کم دیده باشد

چنین دور آسمان کم دیده باشد
که جبرئیل امین را دل خراشد
چه خوش دیری بنا کردند آنجا
پرستد مومن و کافر تراشد




---

shirin71
07-16-2011, 08:02 PM
عطا کن شور رومی ، سوز خسرو

عطا کن شور رومی ، سوز خسرو
عطا کن صدق و اخلاص سنائی
چنان با بندگی در ساختم من
نگیرم گر مرا بخشی خدائی

shirin71
07-16-2011, 08:02 PM
مسلمان فاقه مست و ژنده پوش است

مسلمان فاقه مست و ژنده پوش است
ز کارش جبرئیل اندر خروش است
بیا نقش دگر ملت بریزیم
که این ملت جهان را بار دوش است

shirin71
07-16-2011, 08:03 PM
دگر ملت که کاری پیش گیرد

دگر ملت که کاری پیش گیرد
دگر ملت که نوش از نیش گیرد
نگردد با یکی عالم رضامند
دو عالم را به دوش خویش گیرد

shirin71
07-16-2011, 08:03 PM
دگر قومی که ذکر لاالهش

دگر قومی که ذکر لاالهش
برآرد از دل شب صبحگاهش
شناسد منزلش را آفتابی
که ریگ کهکشان روبد ز راهش

shirin71
07-16-2011, 08:04 PM
جهان تست در دست خسی چند

جهان تست در دست خسی چند
کسان او به بند ناکسی چند
هنرور میان کارگاهان
کشد خود را به عیش کرکسی چند

shirin71
07-16-2011, 08:04 PM
مریدی فاقه مستی گفت با شیخ

مریدی فاقه مستی گفت با شیخ
که یزدان را ز حال ما خبر نیست
بما نزدیک تر از شهرک ماست
ولیکن از شکم نزدیکتر نیست

shirin71
07-16-2011, 08:04 PM
دگرگون کشور هندوستان است

دگرگون کشور هندوستان است
دگرگون آن زمین و آسمان است
مجو از ما نماز پنجگانه
غلامان را صف آرائی گران است

shirin71
07-16-2011, 08:04 PM
ز محکومی مسلمان خود فروش است

ز محکومی مسلمان خود فروش است
گرفتار طلسم چشم و گوش است
ز محکومی رگان در تن چنان سست
که ما را شرع و آئین بار دوش است

shirin71
07-16-2011, 08:04 PM
یکی اندازه کن سود و زیان را

یکی اندازه کن سود و زیان را
چو جنت جاودانی کن جهان را
نمی بینی که ما خاکی نهادان
چه خوش آراستیم این خاکدان را

shirin71
07-16-2011, 08:05 PM
تو میدانی حیات جاودان چیست؟

تو میدانی حیات جاودان چیست؟
نمی دانی که مرگ ناگهان چیست؟
ز اوقات تو یکدم کم نگردد
اگر من جاودان باشم زیان چیست؟

shirin71
07-16-2011, 08:05 PM
بپایان چون رسد این عالم پیر

بپایان چون رسد این عالم پیر
شود بی پرده هر پوشیده تقدیر
مکن رسوا حضور خواجه مارا
حساب من ز چشم او نهان گیر

shirin71
07-16-2011, 08:05 PM
بدن وامانده و جانم در تک و پوست

بدن وامانده و جانم در تک و پوست
سوی شهری که بطحا در ره اوست
تو باش اینجا و با خاصان بیامیز
که من دارم هوای منزل دوست

shirin71
07-16-2011, 08:05 PM
الایا خیمگی خیمه فروهل

الایا خیمگی خیمه فروهل
که پیش آهنگ بیرون شد ز منزل
خرد از راندن محمل فرو ماند
زمام خویش دادم در کف دل

shirin71
07-16-2011, 08:06 PM
نگاهی داشتم بر جوهر دل

نگاهی داشتم بر جوهر دل
تپیدم ، آرمیدم در بر دل
رمیدم از هوای قریه و شهر
به باد دشت وا کردم در دل

shirin71
07-16-2011, 08:06 PM
ندانم دل شهید جلوه کیست

ندانم دل شهید جلوه کیست
نصیب او قرار یک نفس نیست
به صحرا بردمش افسرده تر گشت
کنار آب جوئی زار بگریست

shirin71
07-16-2011, 08:06 PM
مپرس از کاروان جلوه مستان

مپرس از کاروان جلوه مستان
ز اسباب جهان برکنده دستان
بجان شان ز آواز جرس شور
چو از موج نسیمی در نیستان

shirin71
07-16-2011, 08:06 PM
به این پیری ره یثرب گرفتم

به این پیری ره یثرب گرفتم
نوا خوان از سرود عاشقانه
چو آن مرغی که در صحرا سر شام
گشاید پر به فکر آشیانه

shirin71
07-16-2011, 08:06 PM
گناه عشق و مستی عام کردند

گناه عشق و مستی عام کردند
دلیل پختگان را خام کردند
به آهنگ حجازی می سرایم
«نخستین باده کاندر جام کردند»

shirin71
07-16-2011, 08:06 PM
چه پرسی از مقامات نوایم

متن این شعر در دسترس نیست.

shirin71
07-16-2011, 08:06 PM
سحر با ناقه گفتم نرم تر رو

سحر با ناقه گفتم نرم تر رو
که راکب خسته و بیمار و پیر است
قدم مستانه زد چندان که گوئی
بپایش ریگ این صحرا حریر است

shirin71
07-16-2011, 08:07 PM
مهار ای ساربان او را نشاید

مهار ای ساربان او را نشاید
که جان او چو جان ما بصیر است
من از موج خرامش می شناسم
چو من اندر طلسم دل اسیر است

shirin71
07-16-2011, 08:07 PM
نم اشک است در چشم سیاهش

نم اشک است در چشم سیاهش
دلم سوزد ز آه صبحگاهش
همان می کو ضمیرم را برافروخت
پیاپی ریزد از موج نگاهش

shirin71
07-16-2011, 08:07 PM
چه خوش صحرا که در وی کاروانها

چه خوش صحرا که در وی کاروانها
درودی خواند و محمل براند
به ریگ گرم او آور سجودی
جبین را سوز تا داغی بماند

shirin71
07-16-2011, 08:07 PM
چه خوش صحرا که شامش صبح خند است

چه خوش صحرا که شامش صبح خند است
شبش کوتاه و روز او بلند است
قدم ای راهرو آهسته تر نه
چو ما هر ذره او دردمند است

shirin71
07-16-2011, 08:08 PM
امیر کاروان آن اعجمی کیست؟

امیر کاروان آن اعجمی کیست؟
سرود او به آهنگ عرب نیست
زند آن نغمه کز سیرابی او
خنک دل در بیابانی توان زیست

shirin71
07-16-2011, 08:08 PM
مقام عشق و مستی منزل اوست

مقام عشق و مستی منزل اوست
چه آتش ها که در آب و گل اوست
نوای او به هر دل سازگار است
که در هر سینه قاشی از دل اوست

shirin71
07-16-2011, 08:08 PM
غم پنهاں که بی گفتن عیان است

غم پنهاں که بی گفتن عیان است
چو آید بر زبان یک داستان است
رهی پر پیچ و راهی خسته و زار
چراغش مرده و شب درمیان است

shirin71
07-16-2011, 08:08 PM
گهی شعر عراقی را بخوانم

گهی شعر عراقی را بخوانم
گهی جامی زند آتش بجانم
ندانم گرچه آهنگ عرب را
شریک نغمه های ساربانم

shirin71
07-16-2011, 08:08 PM
غم راهی نشاط آمیزتر کن

غم راهی نشاط آمیزتر کن
فغانش را جنون انگیزتر کن
بگیر ای ساربان راه درازی
مرا سوز جدائی تیز تر کن

shirin71
07-16-2011, 08:08 PM
بپا ای هم نفس باهم بنالیم

بپا ای هم نفس باهم بنالیم
من و تو کشته شان جمالیم
دو حرفی بر مراد دل بگوئیم
بپای خواجه چشمان را بمالیم

shirin71
07-16-2011, 08:09 PM
حکیمان را بها کمتر نهادند

حکیمان را بها کمتر نهادند
به نادان جلوه مستانه دادند
چه خوش بختی ، چه خرم روزگاری
در سلطان به درویشی گشادند

shirin71
07-16-2011, 08:09 PM
جهان چار سو اندر بر من

جهان چار سو اندر بر من
هوای لامکان اندر سر من
چو بگذشتم ازین بام بلندی
چو گرد افتاد پرواز از پر من

shirin71
07-16-2011, 08:09 PM
درین وادی زمانی جاودانی

درین وادی زمانی جاودانی
زخاکش بی صور روید معانی
حکیمان با کلیمان دوش بردوش
که اینجا کس نگوید «لن ترانی»

shirin71
07-16-2011, 08:09 PM
مسلمان آن فقیر کج کلاهی

مسلمان آن فقیر کج کلاهی
رمید از سینه او سوز آهی
دلش نالد چرا نالد نداند
نگاهی یارسول الله نگاهی

shirin71
07-16-2011, 08:09 PM
تب و تاب دل از سوز غم تست

تب و تاب دل از سوز غم تست
نوای من ز تاثیر دم تست
بنالم زانکه اندر کشور هند
ندیدم بنده ئی کو محرم تست

shirin71
07-16-2011, 08:09 PM
شب هندی غلامان را سحر نیست

شب هندی غلامان را سحر نیست
به این خاک آفتابی را گذر نیست
بما کن گوشه چشمی که در شرق
مسلمانی ز ما بیچاره تر نیست

shirin71
07-16-2011, 08:09 PM
چه گویم زان فقیری دردمندی

چه گویم زان فقیری دردمندی
مسلمانی به گوهر ارجمندی
خدا این سخت جان را یار بادا
که افتاد است از بام بلندی

shirin71
07-16-2011, 08:10 PM
چسان احوال او را بر لب آرم

چسان احوال او را بر لب آرم
تو می بینی نهان و آشکارم
ز روداد دو صد سالش همین بس
که دل چون کنده قصاب دارم

shirin71
07-16-2011, 08:10 PM
هنوز این چرخ نیلی کج خرام است

هنوز این چرخ نیلی کج خرام است
هنوز این کاروان دور از مقام است
ز کار بی نظام او چه گویم؟
تو میدانی که ملت بی امام است

shirin71
07-16-2011, 08:10 PM
نماند آن تاب و تب در خون نابش

نماند آن تاب و تب در خون نابش
نروید لاله از کشت خرابش
نیام او تهی چون کیسئه او
به طاق خانه ویران کتابش

shirin71
07-16-2011, 08:10 PM
دل خود را اسیر رنگ و بو کرد

دل خود را اسیر رنگ و بو کرد
تهی از ذوق و شوق و آرزو کرد
صفیر شاهبازان کم شناسد
که گوشش با طنین پشه خو کرد




-------

shirin71
07-16-2011, 08:10 PM
بروی او در دل ناگشاد

بروی او در دل ناگشاد
خودی اندر کف خاکش نزاده
ضمیر او تهی از بانگ تکبیر
حریم ذکر او از پا فتاده

shirin71
07-16-2011, 08:10 PM
گریبان چاک و بی فکر رفو زیست

گریبان چاک و بی فکر رفو زیست
نمی دانم چسان بی آرزو زیست
نصیب اوست مرگ ناتمامی
مسلمانی که بی «الله هو» زیست

shirin71
07-16-2011, 08:11 PM
حق آن ده که « مسکین و اسیر» است

حق آن ده که « مسکین و اسیر» است
فقیر و غیرت او دیر میر است
بروی او در میخانه بستند
در این کشور مسلمان تشنه میر است

shirin71
07-16-2011, 08:11 PM
دگر پاکیزه کن آب و گل او

دگر پاکیزه کن آب و گل او
جهانی آفرین اندر دل او
هوا تیز و بدامانش دو صد چاک
بیندیش از چراغ بسمل او

shirin71
07-16-2011, 08:11 PM
عروس زندگی در خلوتش غیر

عروس زندگی در خلوتش غیر
که دارد در مقام نیستی سیر
گنهکاریست پیش از مرگ در قبر
ن***ش از کلیسا ، منکر از دیر

shirin71
07-16-2011, 08:11 PM
به چشم او نه نور و نی سرور است

به چشم او نه نور و نی سرور است
نه دل در سینهٔ او ناصبور است
خدا آن امتی را یار بادا
که مرگ او ز جان بی حضور است

shirin71
07-16-2011, 08:11 PM
مسلمان زاده و نامحرم مرگ

مسلمان زاده و نامحرم مرگ
ز بیم مرگ لرزان تا دم مرگ
دلی در سینه چاکش ندیدم
دم بگسسته ئی بود و غم مرگ

shirin71
07-16-2011, 08:12 PM
ملوکیت سراپا شیشه بازی است

ملوکیت سراپا شیشه بازی است
ازو ایمن نه رومی نی حجازی است
حضور تو غم یاران بگویم
به امیدی که وقت دل نوازی است

shirin71
07-16-2011, 08:12 PM
تن مرد مسلمان پایدار است

تن مرد مسلمان پایدار است
بنای پیکر او استوار است
طبیب نکته رس دید از نگاهش
خودی اندر وجودش رعشه دار است

shirin71
07-16-2011, 08:12 PM
مسلمان شرمسار از بی کلاهی است

مسلمان شرمسار از بی کلاهی است
که دینش مرد و فقرش خانقاهی است
تو دانی در جهان میراث ما چیست؟
گلیمی از قماش پادشاهی است

shirin71
07-16-2011, 08:12 PM
مپرس از من که احوالش چسان است

مپرس از من که احوالش چسان است
زمینش بدگهر چون آسمان است
بر آن مرغی که پروردی به انجیر
تلاش دانه در صحرا گران است

shirin71
07-16-2011, 08:12 PM
به چشمش وانمودم زندگی را

به چشمش وانمودم زندگی را
گشودم نکته فردا و دی را
توان اسرار جانرا فاش تر گفت
بده نطق عرب این اعجمی را

shirin71
07-16-2011, 08:12 PM
مسلمان گرچه بی خیل و سپاهی است

مسلمان گرچه بی خیل و سپاهی است
ضمیر او ضمیر پادشاهی است
اگر او را مقامش باز بخشند
جمال او جلال بی پناهی است

shirin71
07-16-2011, 08:13 PM
متاع شیخ اساطیر کهن بود

متاع شیخ اساطیر کهن بود
حدیث او همه تخمین و ظن بود
هنوز اسلام او زنار دار است
حرم چون دیر بود او برهمن بود

shirin71
07-16-2011, 08:13 PM
دگرگون کرد لادینی جهان را

دگرگون کرد لادینی جهان را
ز آثار بدن گفتند جان را
از آن فقری که با صدیق دادی
بشوری آور این آسوده جان را

shirin71
07-16-2011, 08:13 PM
حرم از دیر گیرد رنگ و بوئی

حرم از دیر گیرد رنگ و بوئی
بت ما پیرک ژولیده موئی
نیابی در بر ما تیره بختان
دلی روشن ز نور آرزوئی

shirin71
07-16-2011, 08:13 PM
فقیران تا به مسجد صف کشیدند

فقیران تا به مسجد صف کشیدند
گریبان شهنشاهان دریدند
چو آن آتش درون سینه افسرد
مسلمانان به درگاهان خزیدند

shirin71
07-16-2011, 08:13 PM
مسلمانان به خویشان در ستیزند

مسلمانان به خویشان در ستیزند
بجز نقش دوئی بر دل نریزند
بنالند از کسی خشتی بگیرد
از آن مسجد که خود از وی گریزند

shirin71
07-16-2011, 08:13 PM
جبین را پیش غیر الله سودیم

جبین را پیش غیر الله سودیم
چو گبران در حضور او سرودیم
ننالم از کسی می نالم از خویش
که ما شایان شان تو نبودیم

shirin71
07-16-2011, 08:14 PM
بدست می کشان خالی ایاغ است

بدست می کشان خالی ایاغ است
که ساقی را به بزم من فراغ است
نگه دارم درون سینه آهی
که اصل او ز دود آن چراغ است