shirin71
07-12-2011, 07:03 PM
ادبیات طنز ایران از گذشته تا امروز
ادبیات طنز ایران از اشعار و نوشته های سوزنی سمرقندی و عبید زاکانی بزرگترین طنزپرداز قرن هشتم حال و هوایی دیگرگونه تر می یابد و در ادبیات کهن به شکل آشکار تری رخ می نماید.
در همان زمان که عبید زاکانی موش و گربه و رساله تعریفات و دیگر آثار خود را خلقی می کند در گوشه ای دیگر از ایران زمین شاعر بلند پایه ای چون حافظ صد البته با زبانی محافظه کارانه تر طنزی تلخ را در غزلیات خود می افریند و در این میان پرده از ریاکاری سالوسیان و ظاهرفریبان عصر خود بر می دارد. محافظه کارانه از این جهت که کلام را به هجو و هزل نمی آلاید و با منطق جسورانه های خویش و به مدد ایهام پردازی و کنایه و دیگر فنون کارآمد به بیان اندیشه های اجتماعی خود می پردازد. وی از صنعت تهکم به نحوی سود می جوید که همه چیزی می تواند خلاف خود را ثابت کند چرا که این ویژگی ذهن و زبان حافظ است که کسب جمعیت از هرچه پریشانی و پریشان حالی می کند. در همین مقام است که پرده از ریاکاری و تزویر شیخ و زاهد و مفتی و محتسب بر می دارد و به فتوای پیر مغان سجاده با می می آلاید. گرچه ماه رمضان باشد دست از شراب لعل بر نمی دارد و در شب قدر بی محابا صبوحی می زند. رند را لباسی از عشق و اخلاص و مستی می پوشاند و او را یک تنه به جدال زاهد و صوفی می فرستد. خوب که دقیق می شوی می بینی او خود در ردیف اول این مبارزه قرار دارد. حتی پنجاه غزل یا قصیده مدحی حافظ چیزی از عزت نفس و اندیشه های مترقی انسان ساز او نمی کاهد و گرچه گرد آلود فقر است هیچگاه دامن به نا پاکی های روزگار نمی آلاید. سعدی پیش از او طنز را با گلستان و بوستان خود در آمیخته است تا نا بسامانی های اخلاقی و اجتماعی را در شکلی برجسته و تاثیرگذار تر به نمایش بگذارد. بی شک هیچکس در طنز پردازی و قدرتی که در خلق معانی مطایبه آمیز از خود بروز می دهد به حد و حدود سعدی نمی رسد البته اگر عبیدزاکانی را از جمع چند هزار شاعر صاحب دیوان گذشته استثناء کنیم هرچند بسیاری حتی سعدی را از این جهت نیز بر عبید رجحان می دهند.
به جز افرادی که بر شمردم کمتر شاعر و نویسندگی دیگری به جهت استیلا بر هنر طنز معروف مانده است اما بی انصافی است اگر نبوغ انوری ابیوردی را در این زمینه نادیده بگیریم. بسیاری از نکته سنجی های انوری در طی تاریخ محفوظ مانده و خود را به زمان حال رسانده اند. تمام بزرگانی که نامشان فهرست وار در این رقیمه آمد شاخص ترین افراد ادبیات طنز گذشته به شمار می روند. با این حال نکته مسلم این است که غالب شاعران گه گاه به فراخور حال و محل گاه به این حوزه نزدیک شده اند اما از این جهت که طنز نمود کمتری در میان معانی شاعرانه آنها دارد کمتر از این دیدگاه مورد نظر بوده اند. حتی اگر قصد استیفاء آثار باشد حتی درمیان جدی ترین شاعران مثل خاقانی و خیام و ناصرخسرو و .... نیز می توان نمونه هایی از طنز را جستجو کرد.
جامی خاتم الشعرای دوره عراقی وقتی می خواهد اثری به رنگ و بوی گلستان خلق کند ناتوانی خود را به منصه ظهور می رساند و اثری خلق می کند که هیچ مناسبتی با گلستان جاویدان سعدی ندارد. حداقل از جهت طنز به حکایت های ساده و بی مزه اکتفا می کند هر چند از آن میان گه گاه می تواند مطایباتی تامل برانگیز تر را یافت. اشتباه فاحش جامی در تقلید ضعیف از اثری قوی مثل گلستان یک بار دیگر در دوره قاجار تکرار می شود و اثری را خلق می کند که حتی از بهارستان جامی فرودینه تر به نظر می رسد.
در دوره سبک هندی با گونه دیگری از طنز آشنا می شویم که حاصل اغراق و تخیل و نکته سنجی ها و باریک خیالی های شاعران این دوره است. طنز نه البته به گونه ای که امروز می شناسیم از ویژگیهای شعر سبک هندی بشمار می رود. اما حقیقت این است که آنچه در ادبیات طنز و در زیر مجموعه عناوین حکایت، مطایبه، لطیفه، ادبیات فکاهی و ... می شناسیم در این دوره در شکل متعالی دیده نمی شود. طنز گویی تنها در مفردات و برخی از ابیات برگزیده نمود می یابد که نه حاصل دردی عمیق که حاصل بازی زبان و تخیل است و بدین لحاظ تاثیرات این گونه از طنز ناچیز تر از آن است که بتوان در باب آن قلم فرسایی کرد.
اما آنچه تحت عنوان طنز نو در ادبیات معاصر خود را نشان می دهد حاصل دغدغه ها و دردهای شاعرانی است که در اواخر حکومت قاجاریه به فکر مشروطه خواهی و اصلاح جامعه خود افتاده اند. از این خیل عظیم همواره نام شاعران و طنزپردازان دردمندی چون ملک الشعرای بهار، ابوالقاسم فراهانی، اشرف الدین حسینی قزوینی(نسیم شمال) و استاد علی اکبر دهخدا به نیکی می درخشد. وجود روزنامه ها و نشریات متعددی از جمله صور اسرافیل و نسیم شمال فضا را برای ارائه نمونه هایی مردمی از شعر باز گذاشته است اگرچه ادبیات طنز همواره در معرض ممیزی و سانسور صاحبان قدرت بوده است. چرند و پرند دهخدا و دیگر آثار او اگر چه مخاطبان بیشماری دارد اما به تعطیلی روزنامه صور اسرافیل و متواری شدن استاد می انجامد و مرگ میرزا جهانگیر شیرازی و این تنها نمونه کوچکی است از مصایب و نابسامانی های کسانی که با نیشخند قلم خود به جدال استبداد سر تا به پا مسلح می روند. همواره در طول تاریخ زبان سرخ این خیل سر سبز آنان را در مخاطره دار و داد قرار داده است. این گونه از ادبیات می رود تا لکه ننگی که در مدیحه سرایی های کهن بر پیشانی ادبیات نشسته است را بزداید و شاعران و نویسندگان را از تهمت همسویی با جریان قدرت برهاند.
ظهور محمدعلی جمالزاده و اشاعه نمونه هایی از داستان ایرانی با معاییر مترقی داستان روز جهان، حکایت های فارسی را در شکل و هیاتی علمی تر ارائه نمود و با خلق آثاری چون فارسی شکراست و یکی بود و یکی نبود نمونه های متفاوت از طنز ایرانی را به جهانیان معرفی نمود. همزمان صادق هدایت با کلامی تلخ وتند و جدی رویه دیگری از اجتماع ستمدیده ایرانی را به تصویر کشید. این جفت توامان نسل اول داستان نویسی معاصرایران را سامان دادند و هریک مسیر را برای خلق آثاری متعدد دیگری هموار ساختند تا آنجا که نسل دوم و سوم داستان نویسی ایران نمونه هایی موثر از ادبیات طنز و جد را ارائه نمود. کنکاش چند و چون طنز در ادبیات معاصر خاصه در دوران اخیر مجالی بیش از این می طلبد. اما در این میان حتی نام بردن از افراد شاخصی چون ابولقاسم حالت، فریدون توللی تنها گوشه کوچکی از طنز مترقی معاصر را بر می تاباند. جستجوی این معنی مجالی بیش از این می طلبد. بحث های مفصل در این باب را به هفته های آتی و مقاله های تحقیقی شما و دیگر دوستانی وا می گذاریم که ما را در هر چه بهتر ارائه شدن این بخش یاری خواهند داد. بی صبرانه چشم براه شماییم.عجالتا بخش ادبیات طنز را در قالب مطالب زیر تقدیم می داریم.
محمد حسین بهرامیان
ادبیات طنز ایران از اشعار و نوشته های سوزنی سمرقندی و عبید زاکانی بزرگترین طنزپرداز قرن هشتم حال و هوایی دیگرگونه تر می یابد و در ادبیات کهن به شکل آشکار تری رخ می نماید.
در همان زمان که عبید زاکانی موش و گربه و رساله تعریفات و دیگر آثار خود را خلقی می کند در گوشه ای دیگر از ایران زمین شاعر بلند پایه ای چون حافظ صد البته با زبانی محافظه کارانه تر طنزی تلخ را در غزلیات خود می افریند و در این میان پرده از ریاکاری سالوسیان و ظاهرفریبان عصر خود بر می دارد. محافظه کارانه از این جهت که کلام را به هجو و هزل نمی آلاید و با منطق جسورانه های خویش و به مدد ایهام پردازی و کنایه و دیگر فنون کارآمد به بیان اندیشه های اجتماعی خود می پردازد. وی از صنعت تهکم به نحوی سود می جوید که همه چیزی می تواند خلاف خود را ثابت کند چرا که این ویژگی ذهن و زبان حافظ است که کسب جمعیت از هرچه پریشانی و پریشان حالی می کند. در همین مقام است که پرده از ریاکاری و تزویر شیخ و زاهد و مفتی و محتسب بر می دارد و به فتوای پیر مغان سجاده با می می آلاید. گرچه ماه رمضان باشد دست از شراب لعل بر نمی دارد و در شب قدر بی محابا صبوحی می زند. رند را لباسی از عشق و اخلاص و مستی می پوشاند و او را یک تنه به جدال زاهد و صوفی می فرستد. خوب که دقیق می شوی می بینی او خود در ردیف اول این مبارزه قرار دارد. حتی پنجاه غزل یا قصیده مدحی حافظ چیزی از عزت نفس و اندیشه های مترقی انسان ساز او نمی کاهد و گرچه گرد آلود فقر است هیچگاه دامن به نا پاکی های روزگار نمی آلاید. سعدی پیش از او طنز را با گلستان و بوستان خود در آمیخته است تا نا بسامانی های اخلاقی و اجتماعی را در شکلی برجسته و تاثیرگذار تر به نمایش بگذارد. بی شک هیچکس در طنز پردازی و قدرتی که در خلق معانی مطایبه آمیز از خود بروز می دهد به حد و حدود سعدی نمی رسد البته اگر عبیدزاکانی را از جمع چند هزار شاعر صاحب دیوان گذشته استثناء کنیم هرچند بسیاری حتی سعدی را از این جهت نیز بر عبید رجحان می دهند.
به جز افرادی که بر شمردم کمتر شاعر و نویسندگی دیگری به جهت استیلا بر هنر طنز معروف مانده است اما بی انصافی است اگر نبوغ انوری ابیوردی را در این زمینه نادیده بگیریم. بسیاری از نکته سنجی های انوری در طی تاریخ محفوظ مانده و خود را به زمان حال رسانده اند. تمام بزرگانی که نامشان فهرست وار در این رقیمه آمد شاخص ترین افراد ادبیات طنز گذشته به شمار می روند. با این حال نکته مسلم این است که غالب شاعران گه گاه به فراخور حال و محل گاه به این حوزه نزدیک شده اند اما از این جهت که طنز نمود کمتری در میان معانی شاعرانه آنها دارد کمتر از این دیدگاه مورد نظر بوده اند. حتی اگر قصد استیفاء آثار باشد حتی درمیان جدی ترین شاعران مثل خاقانی و خیام و ناصرخسرو و .... نیز می توان نمونه هایی از طنز را جستجو کرد.
جامی خاتم الشعرای دوره عراقی وقتی می خواهد اثری به رنگ و بوی گلستان خلق کند ناتوانی خود را به منصه ظهور می رساند و اثری خلق می کند که هیچ مناسبتی با گلستان جاویدان سعدی ندارد. حداقل از جهت طنز به حکایت های ساده و بی مزه اکتفا می کند هر چند از آن میان گه گاه می تواند مطایباتی تامل برانگیز تر را یافت. اشتباه فاحش جامی در تقلید ضعیف از اثری قوی مثل گلستان یک بار دیگر در دوره قاجار تکرار می شود و اثری را خلق می کند که حتی از بهارستان جامی فرودینه تر به نظر می رسد.
در دوره سبک هندی با گونه دیگری از طنز آشنا می شویم که حاصل اغراق و تخیل و نکته سنجی ها و باریک خیالی های شاعران این دوره است. طنز نه البته به گونه ای که امروز می شناسیم از ویژگیهای شعر سبک هندی بشمار می رود. اما حقیقت این است که آنچه در ادبیات طنز و در زیر مجموعه عناوین حکایت، مطایبه، لطیفه، ادبیات فکاهی و ... می شناسیم در این دوره در شکل متعالی دیده نمی شود. طنز گویی تنها در مفردات و برخی از ابیات برگزیده نمود می یابد که نه حاصل دردی عمیق که حاصل بازی زبان و تخیل است و بدین لحاظ تاثیرات این گونه از طنز ناچیز تر از آن است که بتوان در باب آن قلم فرسایی کرد.
اما آنچه تحت عنوان طنز نو در ادبیات معاصر خود را نشان می دهد حاصل دغدغه ها و دردهای شاعرانی است که در اواخر حکومت قاجاریه به فکر مشروطه خواهی و اصلاح جامعه خود افتاده اند. از این خیل عظیم همواره نام شاعران و طنزپردازان دردمندی چون ملک الشعرای بهار، ابوالقاسم فراهانی، اشرف الدین حسینی قزوینی(نسیم شمال) و استاد علی اکبر دهخدا به نیکی می درخشد. وجود روزنامه ها و نشریات متعددی از جمله صور اسرافیل و نسیم شمال فضا را برای ارائه نمونه هایی مردمی از شعر باز گذاشته است اگرچه ادبیات طنز همواره در معرض ممیزی و سانسور صاحبان قدرت بوده است. چرند و پرند دهخدا و دیگر آثار او اگر چه مخاطبان بیشماری دارد اما به تعطیلی روزنامه صور اسرافیل و متواری شدن استاد می انجامد و مرگ میرزا جهانگیر شیرازی و این تنها نمونه کوچکی است از مصایب و نابسامانی های کسانی که با نیشخند قلم خود به جدال استبداد سر تا به پا مسلح می روند. همواره در طول تاریخ زبان سرخ این خیل سر سبز آنان را در مخاطره دار و داد قرار داده است. این گونه از ادبیات می رود تا لکه ننگی که در مدیحه سرایی های کهن بر پیشانی ادبیات نشسته است را بزداید و شاعران و نویسندگان را از تهمت همسویی با جریان قدرت برهاند.
ظهور محمدعلی جمالزاده و اشاعه نمونه هایی از داستان ایرانی با معاییر مترقی داستان روز جهان، حکایت های فارسی را در شکل و هیاتی علمی تر ارائه نمود و با خلق آثاری چون فارسی شکراست و یکی بود و یکی نبود نمونه های متفاوت از طنز ایرانی را به جهانیان معرفی نمود. همزمان صادق هدایت با کلامی تلخ وتند و جدی رویه دیگری از اجتماع ستمدیده ایرانی را به تصویر کشید. این جفت توامان نسل اول داستان نویسی معاصرایران را سامان دادند و هریک مسیر را برای خلق آثاری متعدد دیگری هموار ساختند تا آنجا که نسل دوم و سوم داستان نویسی ایران نمونه هایی موثر از ادبیات طنز و جد را ارائه نمود. کنکاش چند و چون طنز در ادبیات معاصر خاصه در دوران اخیر مجالی بیش از این می طلبد. اما در این میان حتی نام بردن از افراد شاخصی چون ابولقاسم حالت، فریدون توللی تنها گوشه کوچکی از طنز مترقی معاصر را بر می تاباند. جستجوی این معنی مجالی بیش از این می طلبد. بحث های مفصل در این باب را به هفته های آتی و مقاله های تحقیقی شما و دیگر دوستانی وا می گذاریم که ما را در هر چه بهتر ارائه شدن این بخش یاری خواهند داد. بی صبرانه چشم براه شماییم.عجالتا بخش ادبیات طنز را در قالب مطالب زیر تقدیم می داریم.
محمد حسین بهرامیان