PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سرنگار اشعار در مدح ائمه عليهم السلام



shirin71
07-09-2011, 05:21 AM
آب هر چند كه مهريه دلتنگي هاست
آب يك عمر خجالت زده ي روي شماست

آب آتش شد و بر مجمره ي جان افتاد
نيمه شب، خستگي شهر به دوش اش پيداست

شعله در شعله به خاكستر باران مي ريخت
آه مادر چه بگويم كه شروع اش اينجاست

اي كريمي كه به احسان تو مشهور شده است
اهل بيتي كه غزل مرثيه اش سهم شماست

دشت تا دشت عطش بود و كويري در راه
رود تا رود مسيري كه به تنهايي ماست

بانوي آب يقيين دارم از آغاز ازل
آب، لب تشنه به دنبال شه كرب و بلاست

shirin71
07-09-2011, 05:21 AM
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=66247)
..........................................که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
......................................به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
........................................چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
.........................................به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
...........................................که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
........................................چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا

به جز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
............................................که علم کند به عالم شهدای کربلا را

چو به دوشت عهد بندد زمیان پاکبازان
......................................چو علی که می تواند که به سر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
............................................متح یرم چه نامم شه ملک لا فتی را

به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
..............................................که زکوی او غباری به من آر توتیا را

به امید آنکه شاید برسد به خاک پایش
.........................................چه پیام ها سپردم همه سوز دل صبا را .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=66247)

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
.................................................. که زجان ما بگردان ره آفت قضا را

چو زنم چو نای هر دم ز نوای شوق تو دم
............................................که من غریب خوش تر بنوازد این نوا را

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
.................................................. ...به پیام شنایی بنوازد آشنا را

زنوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
..........................غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا

( شهریار )

shirin71
07-09-2011, 05:21 AM
صد شقايق نثار دستانت
آينه بي قرار دستانت

تشنه لب تا فرات رفتي تو
و نشستي غبار دستانت

دست افتاده ات شعار ظفر
به فداي شعار دستانت

صد شكوفه به بار مي آيد
در عبور بهار دستانت

لحظه اي كه به خون شدي گلرنگ
سبز شد برگ و بار دستانت

سايه گستر شده به روي زمين
پرچم افتخار دستانت

چشم خونبار كودكان حسين
ماند در انتظار دستانت

بعد افتادن دو بازويت
مشك شد سوگوار دستانت



منبع:همان

shirin71
07-09-2011, 05:22 AM
در معنی اینکه سیدة النساء فاطمة الزهراء اسوه کامله ایست برای نساء اسلام


مریم از یک نسبت عیسی عزیز ........................از سه نسبت حضرت زهرا عزیز

نور چشم رحمة للعالمین .............................................آن امام اولین و آخرین

آنکه جان در پیکر گیتی دمید ........................................... روزگار تازه آئین آفرید

بانوی آن تاجدار «هل اتی» ................................مرتضی مشکل گشا شیر خدا

پادشاه و کلبه ئی ایوان او................................. یک حسام و یک زره سامان او

مادر آن مرکز پرگار عشق .......................................مادر آن کاروان سالار عشق

آن یکی شمع شبستان حرم....................................... حافظ جمعیت خیرالامم

تا نشیند آتش پیکار و کین ...................................پشت پا زد بر سر تاج و نگین

وان دگر مولای ابرار جهان.......................................... ... قوت بازوی احرار جهان

در نوای زندگی سوز از حسین........................... اهل حق حریت آموز از حسین

سیرت فرزند ها از امهات....................................... جوهر صدق و صفا از امهات

مزرع تسلیم را حاصل بتول...................................... مادران را اسوهٔ کامل بتول

بهر محتاجی دلش آنگونه سوخت ..........................با یهودی چادر خود را فروخت .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=66247)

نوری و هم آتشی فرمانبرش ..............................گم رضایش در رضای شوهرش

آن ادب پروردهٔ صبر و رضا......................................... آسیا گردان و لب قرآن سرا .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=66247)

گریه های او ز بالین بی نیاز.................................... گوهر افشاندی بدامان نماز

اشک او بر چید جبریل از زمین .........................همچو شبنم ریخت بر عرش برین

رشتهٔ آئین حق زنجیر پاست........................... پاس فرمان جناب مصطفی است

ورنه گرد تربتش گردیدمی.................................. سجده ها بر خاک او پاشیدمی


اقبال لاهوری

shirin71
07-09-2011, 05:22 AM
رفتي و خدا در قفس سينه ترك خورد
يك جمعه گذشت و دل آيينه ترك خورد
ديدار تو در حنجره ي اشك نگنجيد
صد ديده در اين حسرت ديرينه ترك خورد
با لهجه ي چشمان پر از پينه ي مهتاب
دستان غزل بسته ي آيينه ترك خورد
ديروز تو را پنجره ها خوب نديدند
امروز زمين در تب آدينه ترك خورد

گفتي مي آيم
جمعه
هفت صبح
و من هفت روز هفته
به اميد آمدن
هفتمين مسافر خسته ي ساعت
ورق زدم
عبور خاطر تو
از هفت ايستگاه
هفت خط تيره ي ممتد
ميان سياهي شبي
كه مرا جا گذاشت


منبع : كتاب صدايم كن اي آفتابي ترين

shirin71
07-09-2011, 05:23 AM
يا كريم اهل بيت
آقا جان خيلي مظلومي

اى غنچه‏ ى زهرا نظرى كن به دلم
كز عشق رخت سرشته شد آب و گلم
اى تو گل زيباى على و زهرا
گل گفته ز حُسْن روى ماهت خجلم


http://www.ezsoftech.com/islamic/images/imam_hasan.jpg
من كيم حجت حق آينه‏ ى ذوالمننم
من كيم وجه خدا ماه زمين و ز منم
من كيم شمع فروزنده هر انجمنم
من كيم چشم و چراغ نبى ماتمنم
من كيم فاطمه را باغ گل ياسمنم
من كريم دو جهان يوسف زهرا حسنم
من كيم نخل اميد نبوى را ثمرم
من كيم بحر كمال علوى را گوهرم
من كيم فاطمه را ميوه ‏ى قلبم، پسرم
من كيم آنكه ز وصف همگان خوبترم
من كيم آنكه نبى بوسه زند بر دهنم
من كريم دو جهان يوسف زهرا حسنم
من كيم آنكه سر دوش نبى جاى من است .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=66247)
جلوه ‏ى حسن و خدا در رخ زيباى من است
*
سرمه‏ ى چشم ملك خاك كف پاى من است
دست تقدير خدا دست تواناى من است
هست چون شير خدا بازوى خيبر شكنم
من كريم دو جهان يوسف زهرا حسنم
*
مصطفى عاشق سرو قد و بالاى من است
جاودان دين حق از همت بالاى من است
آفرينش همه جا غرق تجلاى من است
روح اين روزه‏ ى سى روزه تولاى من است .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=66247)
*
حج منم، سعى منم، قبله منم، كعبه منم
من كريم دو جهان يوسف زهرا حسنم
مظهر حسن خدا، عز و جل كيست منم
معنى حى على خير العمل كيست منم
*
سيد و سرور و مولاى ملل كيست منم
فاتح وصف شكن جنگ جمل كيست منم
كرده اعجاز على بازوى دشمن شكنم
من كريم دو جهان يوسف زهرا حسنم
*
حلم من دين خدا را به خدا احيا كرد
صبر من فتنه گران راهمه جا رسوا كرد
آه من تيره شد و بر دل دشمن جا كرد
صلح من مشت معاويه‏ى دون را وا كرد
*
حق همين بود كه خود واقف سّر و علمم
من كريم دو جهان يوسف زهرا حسنم
من كه در دايره‏ى صبر امامت كردم
من كه در پاسخ دشنام كرامت كردم
*
در وطن نيز غريبانه اقامت كردم
همه ديدندكه با صبر قيامت كردم
بشنويد از لب 'ميثم' كه غريب وطنم
من كريم دو جهان يوسف زهرا حسنم
http://www.askquran.ir/images/smilies/smilies/Gol.gif
گرد آورنده اشعار مهدي دقيقي

shirin71
07-09-2011, 05:24 AM
ای بــه بنیــن تــو درود همـه

فاطمـه یا "فاطمـه یا فاطمـه

بــاغ گــل یــاس سـلام علیک

مـــادر عبــاس ســلام عـلیک








ای بــه بنیــن تــو درود همـه

فاطمـه یا "فاطمـه یا فاطمـه

بــاغ گــل یــاس سـلام علیک

مـــادر عبــاس ســلام عـلیک

!ای همه از خود سفرت تاحسین

!اذن دخـول حــرمت یاحسین

سایـــه‌نشین حـــرم آفتــاب

غــرق شــده در کــرم آفتاب

فـــاطمه دوم حیــدر شــدی

مادر یک ماه و سه اختر شدی

طوبـی، طوبـی لک زیـن احترام

دختـر زهـرا بـه تو گوید سلام


قـدر تـو گـوی شرف از ناس برد

ارث ادب را ز تــو عبــاس بــرد

جز تو کـه بـر شیـرخدا شیـر زاد؟

جز تو کـه بـر شیـر علی شیر داد

!جز تو که در کرب و بلای حسین

چـار پسـر کــرده فـدای !حسین

چـار پســر دادی و زیــن افتخــار
.. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=66247)
شــد حــرم چــار امــامت مــزار

پــاسخ آن وفــا و احســاس تــو

فاطمــه شــد مــادر عبـاس تــو

چـار پسـر داشتـی ای جـان پاک

رفـت غریبانــه تنـت زیـر خـاک
لیـک جوانــان عــرب ره سپـــر

در پـی تابـوت تــو همچـون پسر



بــر لبشـان نالـه یا فاطمه

اشـک فشاندنـد بــرایت همـه

دیــده اوتـاد بــرایت گـریست

سیــدسجّاد بــرایت گــریست

نیست عجب اینکه به ترفیع تو

فاطمـه آیــد پــی تشییـع تو

بـه غیـرت و وفا و احساس تو

بـه خـون پیشانـی عبـاس تو

ناله جانسوز تو در گوش ماست

چوبۀ تابوت تو بر دوش ماست

بـاز هـم آی ماه شهادت فروز

مراسـم دفـن تـو مـی‌بود روز
.. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=66247)
بـر در بیـت تـو شـرارت نشد

بر گل روی تـو جسـارت نشد



ضربــه بـه بـازوت نزد هیچکس

لگــد بـه پهلـوت نـزد هیچکس

کـاش شـود جـاری اشـک همه

"از حـرمت تــا حـرم فاطمه

«میثــم» آلـــوده دل ســوخته

چشم بـه سـوی حـرمت دوخته

ذکر دل اوست به هر صبح شام

تـا کـه دهـد بـر تو مکرر سلام

بــاغ گــل یــاس سلام علیک

مــادر عبـــاس ســلام علیک

shirin71
07-09-2011, 05:24 AM
در عبادت حضرت زهرا سلام الله علیها
صاحب بحر المعارف شرح داد___________ انکه از حق تربتش پر نور باد
نیمشب شاهی ز بستر شد به پای __________ رفت و خاتون را به بستر کرد جای .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=66247)
در میان خوابگاه او را نیافت_____________ جست او را و سراغ اصلا نیافت
سر کشید این خانه و آن خانه را___________ تا مگر جوید نشان جانانه را
برگرفت این پرده و آن پرده را____________ تا مگر یابد اثر گم کرده را
در میان مطبخی با درد و جوش___________ آمد آوازی ضعیف او را به گوش
دید در مطبخ یکی با حال زار____________ در مناجات است کای پروردگار
با محبت ها که باشد با منت _____________کاین دعا گردد قبول از این زنت
غافلان خسته را بیدار کن ______________ همچو منشان طالب دیدار کن
شاه از آن پس کاستراق سمع کرد _________ شمس خود را جستجو با شمع کرد
بانوی خود را به مطبخ خانه دید __________ گنج خود را اندر آن ویرانه دید
دید آن تابنده چون بدر الدجی ____________ کرده در خاکستری گون جامه جا
گشته چون خورشید خاکستر نشین _________ گنج سان گشته در آن ویران مکین
شاه گفت ای جان و ای جانان من __________ شمع ایوان و گل بستان من
باز گو کاندر مناجات ای نگار ____________ باز می گفتی تو با پروردگار
که به حق آن محبت های تو _____________ هم به آن لطف و شفقت های تو
چیست با تو لطف صحبت های او __________ و ان عنایت ها که گفتی باز گو
گفت چبود(1) ای شه عالی نسب __________ زین محبت هرکه در این نیمه شب
مر تو را خوابانده در بستر به ناز __________ داده فرصت مر مرا بهر نماز
آخر ای ایمان به غیب آوردگان ___________ عقل را درجیب پنهان کردگان .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=66247)
سر فرو آرید در شب ها به جیب __________ تا به دست افتد شما را سرّ غیب
عارفی گوید که در شب های تار __________ بارها من پوست بفکندم چو مار
بار دیگر عارفی اهل نیاز ______________ گفت این مطلب به سِر با اهل راز
آنکه تا من نکته یی فهمیده ام ____________ در ریاضت بارها را دیده ام
یعنی آن وقتی که بود از شیخ و شاب _______ نفس مشغول و ظلام مست خواب
خانه با جاروب لا، می روفتم ___________ حلقه دل را به جدّ می کوفتم
تا بدارم بر طلسم ((لا)) شکست __________ گنج ((الّا)) را بیاوردم به دست
خواجه اندر خدمت صاحبدلی ___________ دارد آن پیری بزرگی کاملی
تا تو را از خواب بیداری دهد __________ سرّ غیبت را پدیداری دهد

(1)."چبود" مخفف "چه بود"

عمان سامانی

shirin71
07-09-2011, 05:25 AM
نام من سرباز کوي عترت است
دوره آموزشي ام هيئت است

پــادگــانم چــادري شــد وصــله دار
سر درش عکس علي با ذوالفقار

ارتش حيــدر محــل خدمتم
بهر جانبازي پي هر فرصتم

نقش سردوشي من يا فاطمه است
قمقمه ام پر ز آب علقمه است

رنــگ پيراهــن نه رنــگ خاکــي است
زينب آن را دوخته پس مشکي است

اسـم رمز حمله ام ياس علــي
افسرمافوقم عباس علي(ع)

shirin71
07-09-2011, 05:25 AM
حضرت حيدر بنام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مديون عطر ياس بود
اي كه ره بستي ميان كوچه ها بر فاطمه
گردنت را مي شكست آنجا اگر عباس بود

shirin71
07-09-2011, 05:25 AM
آقا نگاهت جای آهوهاست، می دانم
دستان پاکت مثل من تنهاست، می دانم
آقا دلت در هیچ ظرفی جا نمی گیرد
جای دل تو وسعت دریاست ، می دانم
می آیی و با دستهایت پاک خواهی کرد
اشکی که روی گونه مان پیداست ، می دانم
برگشتنت در قلب های مرده مردم
همرنگ طوفانی ترین دریاست ، می دانم
جای سرانگشتان پر نورت در این ظلمت
مانند رد باد بر شنهاست ، می دانم
در باور کوتاه این مردم نمی گنجد
وقتی که بیایی اول دعواست ، می دانم
ای کاش برگردی که بعد از این همه دوری
یک بار حس بودنت زیباست ، می دانم
آقا اگر تو برنمی گردی دلیل آن
در چشمهای پر گناه ماست ، می دانم
کی بازمیگردی ، برایم بودن با تو
زیباترین آرامش دنیاست ، می دانم
تو باز می گردی اگر امروز نه ، فردا
از آتشی که در دلم پیداست ، می دانم

shirin71
07-09-2011, 05:26 AM
هزار آینه مبهوت بی شماری تو
هزار بادیه مجنون نی سواری تو

بهار آمده با لاله های سینه زنش
پی زیارت باغ بنفشه کاری تو

هلا که جمع نقیضین بوسه و عطشی
ندیده ام لب خشکی به آبداری تو

چه جای نغمه در این روزگار یأس مگر
به روی دست تو پرپر نشد قناری تو ؟

هم او که نامه برایت نوشت , با خنجر
ببین که آمده از پشت سر به یاری تو

دریغ,کاری از این طبع مرده ساخته نیست
به جز شمردن گلزخم های کاری تو

به ما مخند که جای گریستن بر خویش
نشسته ایم دمادم به سوگواری تو....

shirin71
07-09-2011, 05:26 AM
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتیش سخن تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم - نه!
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح! ظهر! غروب شد نیامدی
اللهم عجل لولیک الفرج