shirin71
07-07-2011, 10:57 PM
آخرین نیوز: هنگامى که مسئله ارتباط با ارواح به این صورت مبتذل درآید، هر کس مى تواند براى پیدا کردن اموال مسروقه خود دهها نفر بى گناه را مورد اتّهام قرار دهد. و هر آدم منحرف و فاسدالعقیده اى براى اثبات مذهب و مسلک خود به این وسیله متشبّث گردد، و هر «کاسبکار سیاسى» براى ایجاد تفرقه و جنگ اعصاب و اغفال مردم ساده لوح از طریق میزگرد وارد شود و نوچه هاى خود را مأمور سازد که از ارواح گذشتگان مطالب مورد نظر او را بشنوند.
به گزارش فردا؛ آیتالله ناصر مکارم شیرازی در کتاب ارتباط با ارواح به نکات علمی و قابل توجهی در خصوص مدعیان ارتباط با ارواح اشاره کردهاند که با توجه به شبهات اخیر مطرح شده در جامعه به بخشهایی از آن اشاره میشود.
گل کردن ارتباط با ارواح در آمریکایی شمالی
این مسئله (ظهور مدّعیانى که خود را با جهان ارواح مرتبط مى دانستهاند)، در اواسط قرن نوزدهم میلادى در آمریکاى شمالى باصطلاح «گل» کرد و موج آن بسرعت از «آمریکا» به «انگلستان» و از آنجا به دیگر کشورهاى اروپا کشیده شد.
بدیهى است در چنین مواقعى بازار فرصت طلبان و شیّادان هم گرم مى شود، مخصوصاً که این کار مایه زیادى هم لازم ندارد، و کافى است یک میز چرخان، یا یک صفحه کاغذ و یک نعلبکى در اختیار داشته باشند با یک مشت ادّعا!
به همین دلیل، عدّه زیادى گام در این میدان گذاردند، و کردند آنچه کردند! کم کم مسئله به صورت سرگرمى یا «چیزى شبیه رمّالى و جن گیرى» درآمد و خود به خود به افتضاح و ابتذال کشیده شد.
کار به جائى رسید که روح «شمر» را هم حاضر کردند و سند آزادى از دوزخ را کف دستش گذاشتند! با سرباز شهید اردنى هم در میدان جنگ شش روزه ارتباط برقرار ساختند و شکرپنیر به او دادند و سلام نظامى در مقابل دریافت داشتند، و مطالب مضحک دیگرى از این قبیل.
از طرفى، همین موضوع سبب احیاى خرافه «تناسخ و عود ارواح» شد، و ارواح براى آمدن به این جهان نوبت گرفتند.
ارتباط میان مسئلۀ «رابطه با ارواح» و «عود ارواح به این جهان» شاید به خاطر این بود که رنگ ابدیّت بیشترى به ارواح ببخشند، بلکه آنها را به ازل هم بکشانند، و به این ترتیب، دایرۀ حکومت آنها قویتر گردد.
و یا «مدیومها» و گردانندگان، از دست سؤال کنندگان سمجى که حاضر نیستند دست از سر بعضى از ارواح بردارند، و مرتّباً پرسش مى کنند، و خطر بروز پاسخهاى ضدّ و نقیض در میان است! به این وسیله خود را راحت نمایند، و ارواح مورد نظر را به این دنیا بفرستند و رابطه آنان قطع گردد (زیرا وقتى ارواح مجدّداً به دنیا آمدند معمولاً چیزى از گذشته را به خاطر ندارند!).
سرایت مد اروپایی ارتباط با ارواح به ایران
این مسئله بعد از ۱۲۰ سال به حکم «تقلید» یا «مُدِ اروپائى و آمریکائى» یا هرچه اسمش را بگذارید، به کشور ما هم سرایت کرد، و مى رفت که به صورت یک بیمارى همگانى در محیط کشور ما هم شایع گردد که ما و جمعى دیگر بموقع آگاه شدیم و با نشر مقالات متعدّد و سخنرانیها این موضوع را در نطفه خفه کردیم. در عین اینکه ترسیم اجمالى صحیحى از امکان ارتباط با ارواح از طرق علمى را یادآور شدیم.
۱۲۰ هزار نامه دعوت از مدعیان ارتباط با ارواح!
جالب توجّه اینکه ما به وسیله چند شماره مجلّه مکتب اسلام از طرفداران میزگرد، و چرخانندگان این مسئله! دعوت کردیم که به قم بیایند، و اگر راست مى گویند که مى توانند به وسیله میز گرد با ارواح تماس پیدا کنند و نشانه دقیق بگیرند، کار خود را در مجمعى از فضلا ارائه دهند و به جاى آنهمه گفتگو و سیاه کردن صفحات روزنامهها، طىّ یکى دو ساعت، صدق گفته هاى خود را ثابت کنند; حتّى هزینه مسافرت آنها و یک هفته پذیرائى در بهترین هتلهاى قم را متعهّد شدیم، و با اینکه نسخه هاى مجلّه که هر کدام حکم یک دعوتنامه را داشت، ۱۲۰ هزار یا بیشتر بود و در همه جا منتشر شد، تنها یک نفر اعلام آمادگى کرد; هنگامى که به او نوشتیم هرچه زودتر تشریف بیاورید که منتظریم، از او هم خبرى نشد که نشد!
نامه جالب و مستدلّى درباره احضار ارواح
در بخشی از این کتاب آیت الله مکارم شیرازی به نامه کاظم سراج انصارى (مسئول روابط عمومی حزب خلق مسلمان در استان خراسان) اشاره کرده و مینویسند: اجازه بدهید سخن را با نامه جالب و مستدلّى که یکى از کسانى که اخیراً در این باره زیاد کار کرده است، آغاز نمائیم، اینک متن نامه:
این روزها ارتباط با ارواح به وسیله میز گرد به صورت یک اپیدمى درآمده و هر کس چند دقیقه اى در یک جلسه ارتباط بنشیند و ناظر حرکت میز شود، بلافاصله به فکر مى افتد که یک میز بدون میخ با صفحه مدوّر متحرّک، تهیّه کند، و مشغول ارتباط با ارواح شود.
امّا آنچه موجب تعجّب و باعث تأسّف است اینکه افرادى که بنا به توصیه نویسنده یکى از مجلاّت تهران پس از خواندن سوره حمد و استدعاى ارتباط با روح موردنظر موفّق مى شوند، همگى آنچه که خودشان علاقمند هستند بپرسند مى پرسند و جالبتر اینکه آنچه که دوست دارند بشنوند، مى شوند!
من هنوز ندیدم که مثلاً چند نفر از پیروان یکى از فرق اسلامى دور میز بنشینند و از روح مرتبط بپرسند که راه حق کدام است و به غیر از فرقه مورد نظرشان چیز دیگرى بشنوند، و اتّفاقاً مخالفان آنها نیز خلاف آن را مى شنوند!!
آنچه مسلّم است، کسى در گردش صفحه میز بطور خود به خود شکّى ندارد، اما اینکه آیا عامل گرداننده نیز همان روح است؟ و اگر همان روح است، پس علّت چیست که در برابر من که شیعه هستم راه حق را شیعه اثنى عشرى معرّفى مى کند و به آن دیگرى که مسلک دیگرى دارد همان مسلک را؟!
بارها آزمایش نمودهام مثلاً در برابر سؤال اینکه فلان مریض مثلاً خوب خواهد شد یا نه؟ از یک روح در دو شب متوالى پرسیده ام; هر بار جوابى داده که با جواب قبلى تناقض داشته!
حال باید دید که این حرکت میز به وسیله چه نیرو و عاملى انجام مى شود؟
من بارها ناظر بودهام در جلساتى که با میزهاى آهنى بزرگ، ارتباط برقرار شده، اگر میز باید بدون میخ باشد، و وجود یک میخ این قدر اثر دارد، پس چرا میز آهنى به حرکت درمى آید؟ (دقّت کنید!)
آنچه من به دست آوردهام، این است که: افرادى که دور میز مى نشینند، بطور ناخودآگاه تحت تأثیر کلمات و موقعیّت استثنائى محل که همه افراد خود را براى ارتباط با ارواح آماده کردهاند، قرار مى گیرند. یکى از حضّار که قدرت کنترل اعصابش کمتر از دیگران است، میز را به حرکت درمى آورد.
این افراد همان مِدیُومهاى قوى هستند. شما دقّت کنید! مدیومهاى قوى همه کسانى هستند که قدرت کنترل اعصابشان بسیار ضعیف است و اغلب عصبانى مى باشند.
من خود در شهرستان نیشابور از اداره کنندگان جلسه ارتباط هستم و شاید اکثریّت قریب به اتّفاق کسانى که هم اکنون در نیشابور جلسه ارتباط دارند، در وهله اوّل در منزل من و از خود من یاد گرفته اند; منظورم خودستائى نیست بلکه مى خواهم بگویم من از روى هوى و هوس یا مسموعات، این کلمات را ننوشتهام.
در ارتباطى که روح مرتبط، خود را ابوعلى سینا! معرّفى کرد، سؤالى درباره بیمارى نمودیم...
بیمار، بانوئى بود که زایمانش نزدیک بود، و استاد گفتند: ۲۹ همان برج فارغ خواهد شد در صورتى که اصلاً چنین نشد!
جالبتر از همه اینکه خانمى در نیشابور هست که به محض نشستن دور میز (و گذاشتن دست روى میز) بدون سؤال و جواب میز شروع به دوران مى کند و هر سؤالى که مى کند، مثبت جواب مى شنود; حتّى یک سؤال را به صورت منفى هم سؤال مى کند باز هم مثبت جواب مى شنود.
باز در مجلسى مشاهده کردم که هرچه خواهش و تمنّا از میز کردند، تکانى نخورد! و صاحب مجلس به خاطر اینکه خودى نشان بدهد در میز دخل و تصرّف کرده، شروع به حرکت دادن نمود!
آنچه در مجالس مى گذرد ۸۰% دخل و تصرّف (عمدى یا ناخودآگاه) و ۲۰% حقیقت است. تازه این بیست درصد هم معلوم نیست که بوسیله روح باشد!
خلاصه اینکه، مشتى مردم در کنار میز شبها گاهى تا ساعت ۱ و ۲ بعد از نیمه شب حیران و سرگردانند، و هر کس هم مطابق میل و ذوق و سلیقه خود پیام مى گیرد، و باید از آن روزى ترسید که این ارتباطها نقطه عطفى براى دشمنان و مخالفان باشد، و یا سرگرمى سیاسى جدیدى گردد که در پشت پرده آنها خیانتها خفته باشد.
نتیجه اى که من به آن رسیدهام این است که این مسئله را بازى یا سرگرمى بنامم و سؤالاتى که در این زمینه مى شود، با گفته خداوند متعال در قرآن کریم پاسخ گویم: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبّى.
مبتذل شدن احضار ارواح و فعال شدن كاسبكاران سياسي
پس از نقل این نامه آیت اله مکارم شیرازی ادامه میدهند: به عقیده ما یادآورى یک نکته در اینجا لازم است که نه ما و نه نویسنده محترم این نامه و هیچ کس دیگر نمى خواهیم و نمى توانیم وجود روح را انکار نمائیم (و منظور هم این نیست) زیرا دلائل فلسفى و حسّى و تجربى که براى اثبات وجود روح اقامه شده، بیش از آن است که بتوان همه را نادیده گرفت.
همچنین امکان ارتباط با ارواح را از طریق صحیح علمى براى افراد ورزیده اى که در این راه حقیقتاً کار کرده و زحمت کشیدهاند ـ با این همه شواهد فراوانى که دارد ـ نیز نمى توان انکار نمود، و همانطور که خواهیم دید، از سخنان پیشوایان بزرگ اسلام نیز امکان این موضوع مسلّم مى گردد.
ولى سخن در اینجاست که تنزّل دادن مسئله اى به این مهمّى تا آنجا که هر کس براى سرگرمى و تفریح میزگرد چرخانى درست کرده، و مشتى مرد و زن و کوچک و بزرگ را دور آن جمع نماید، یک شب، روح «بوعلى سینا» را حاضر کنند، و شب دیگر مزاحم «زکریّاى رازى» گردند، و شب سوم «اینشتاین» را زحمت افزا شوند، گل بگویند و گل بشنوند و از تاریخ زایمان خانم «ایکس» گرفته تا صحّت و بطلان مذاهب و ادیان و مکتبهاى فلسفى را مورد سؤال و بحث قرار دهند، و آن ارواح نیز براى اینکه خاطر خطیر سؤال کنندگان مکدّر نشود و از آنها نرنجند، همانطور که میل و علاقه آنها است به آنها پاسخ دهند، چنین وضعى با هیچ منطقى نمى سازد و هیچ عقلى باور نمى کند که مسئله اى به آن اهمّیّت تا این اندازه تنزّل پیدا کند.
و از آن مهمتر خطر بزرگى است که از این رهگذر، مسائل مذهبى و اخلاقى و اجتماعى و حتّى سیاسى را تهدید مى کند، و نویسنده نامه فوق نیز اشاره کوتاهى به آن کرده بود.
زیرا هنگامى که مسئله ارتباط با ارواح به این صورت مبتذل درآید، هر کس مى تواند براى پیدا کردن اموال مسروقه خود دهها نفر بى گناه را مورد اتّهام قرار دهد. و هر آدم منحرف و فاسدالعقیده اى براى اثبات مذهب و مسلک خود به این وسیله متشبّث گردد، و هر «کاسبکار سیاسى» براى ایجاد تفرقه و جنگ اعصاب و اغفال مردم ساده لوح از طریق میزگرد وارد شود و نوچه هاى خود را مأمور سازد که از ارواح گذشتگان مطالب مورد نظر او را بشنوند. خطر این وضع ناگفته پیداست و باید از عواقب شوم آن ترسید، زیرا کمتر وسیله اى به این سادگى و کم خرجى پیدا مى شود که به منویّات نادرست افراد، رنگ ملکوتى و آسمانى و مافوق جهان مادّه دهد.
مطمئنّاً فرصت طلبان و سودجویان حرفه اى، به آسانى از چنین مسئله اى چشم نخواهند پوشید و کوشش مى کنند مقاصد خود را از این راه عملى سازند، و یا لااقل از این وسیله براى تحقّق بخشیدن آنها کمکى یا تأییدى بگیرند.
به گزارش فردا؛ آیتالله ناصر مکارم شیرازی در کتاب ارتباط با ارواح به نکات علمی و قابل توجهی در خصوص مدعیان ارتباط با ارواح اشاره کردهاند که با توجه به شبهات اخیر مطرح شده در جامعه به بخشهایی از آن اشاره میشود.
گل کردن ارتباط با ارواح در آمریکایی شمالی
این مسئله (ظهور مدّعیانى که خود را با جهان ارواح مرتبط مى دانستهاند)، در اواسط قرن نوزدهم میلادى در آمریکاى شمالى باصطلاح «گل» کرد و موج آن بسرعت از «آمریکا» به «انگلستان» و از آنجا به دیگر کشورهاى اروپا کشیده شد.
بدیهى است در چنین مواقعى بازار فرصت طلبان و شیّادان هم گرم مى شود، مخصوصاً که این کار مایه زیادى هم لازم ندارد، و کافى است یک میز چرخان، یا یک صفحه کاغذ و یک نعلبکى در اختیار داشته باشند با یک مشت ادّعا!
به همین دلیل، عدّه زیادى گام در این میدان گذاردند، و کردند آنچه کردند! کم کم مسئله به صورت سرگرمى یا «چیزى شبیه رمّالى و جن گیرى» درآمد و خود به خود به افتضاح و ابتذال کشیده شد.
کار به جائى رسید که روح «شمر» را هم حاضر کردند و سند آزادى از دوزخ را کف دستش گذاشتند! با سرباز شهید اردنى هم در میدان جنگ شش روزه ارتباط برقرار ساختند و شکرپنیر به او دادند و سلام نظامى در مقابل دریافت داشتند، و مطالب مضحک دیگرى از این قبیل.
از طرفى، همین موضوع سبب احیاى خرافه «تناسخ و عود ارواح» شد، و ارواح براى آمدن به این جهان نوبت گرفتند.
ارتباط میان مسئلۀ «رابطه با ارواح» و «عود ارواح به این جهان» شاید به خاطر این بود که رنگ ابدیّت بیشترى به ارواح ببخشند، بلکه آنها را به ازل هم بکشانند، و به این ترتیب، دایرۀ حکومت آنها قویتر گردد.
و یا «مدیومها» و گردانندگان، از دست سؤال کنندگان سمجى که حاضر نیستند دست از سر بعضى از ارواح بردارند، و مرتّباً پرسش مى کنند، و خطر بروز پاسخهاى ضدّ و نقیض در میان است! به این وسیله خود را راحت نمایند، و ارواح مورد نظر را به این دنیا بفرستند و رابطه آنان قطع گردد (زیرا وقتى ارواح مجدّداً به دنیا آمدند معمولاً چیزى از گذشته را به خاطر ندارند!).
سرایت مد اروپایی ارتباط با ارواح به ایران
این مسئله بعد از ۱۲۰ سال به حکم «تقلید» یا «مُدِ اروپائى و آمریکائى» یا هرچه اسمش را بگذارید، به کشور ما هم سرایت کرد، و مى رفت که به صورت یک بیمارى همگانى در محیط کشور ما هم شایع گردد که ما و جمعى دیگر بموقع آگاه شدیم و با نشر مقالات متعدّد و سخنرانیها این موضوع را در نطفه خفه کردیم. در عین اینکه ترسیم اجمالى صحیحى از امکان ارتباط با ارواح از طرق علمى را یادآور شدیم.
۱۲۰ هزار نامه دعوت از مدعیان ارتباط با ارواح!
جالب توجّه اینکه ما به وسیله چند شماره مجلّه مکتب اسلام از طرفداران میزگرد، و چرخانندگان این مسئله! دعوت کردیم که به قم بیایند، و اگر راست مى گویند که مى توانند به وسیله میز گرد با ارواح تماس پیدا کنند و نشانه دقیق بگیرند، کار خود را در مجمعى از فضلا ارائه دهند و به جاى آنهمه گفتگو و سیاه کردن صفحات روزنامهها، طىّ یکى دو ساعت، صدق گفته هاى خود را ثابت کنند; حتّى هزینه مسافرت آنها و یک هفته پذیرائى در بهترین هتلهاى قم را متعهّد شدیم، و با اینکه نسخه هاى مجلّه که هر کدام حکم یک دعوتنامه را داشت، ۱۲۰ هزار یا بیشتر بود و در همه جا منتشر شد، تنها یک نفر اعلام آمادگى کرد; هنگامى که به او نوشتیم هرچه زودتر تشریف بیاورید که منتظریم، از او هم خبرى نشد که نشد!
نامه جالب و مستدلّى درباره احضار ارواح
در بخشی از این کتاب آیت الله مکارم شیرازی به نامه کاظم سراج انصارى (مسئول روابط عمومی حزب خلق مسلمان در استان خراسان) اشاره کرده و مینویسند: اجازه بدهید سخن را با نامه جالب و مستدلّى که یکى از کسانى که اخیراً در این باره زیاد کار کرده است، آغاز نمائیم، اینک متن نامه:
این روزها ارتباط با ارواح به وسیله میز گرد به صورت یک اپیدمى درآمده و هر کس چند دقیقه اى در یک جلسه ارتباط بنشیند و ناظر حرکت میز شود، بلافاصله به فکر مى افتد که یک میز بدون میخ با صفحه مدوّر متحرّک، تهیّه کند، و مشغول ارتباط با ارواح شود.
امّا آنچه موجب تعجّب و باعث تأسّف است اینکه افرادى که بنا به توصیه نویسنده یکى از مجلاّت تهران پس از خواندن سوره حمد و استدعاى ارتباط با روح موردنظر موفّق مى شوند، همگى آنچه که خودشان علاقمند هستند بپرسند مى پرسند و جالبتر اینکه آنچه که دوست دارند بشنوند، مى شوند!
من هنوز ندیدم که مثلاً چند نفر از پیروان یکى از فرق اسلامى دور میز بنشینند و از روح مرتبط بپرسند که راه حق کدام است و به غیر از فرقه مورد نظرشان چیز دیگرى بشنوند، و اتّفاقاً مخالفان آنها نیز خلاف آن را مى شنوند!!
آنچه مسلّم است، کسى در گردش صفحه میز بطور خود به خود شکّى ندارد، اما اینکه آیا عامل گرداننده نیز همان روح است؟ و اگر همان روح است، پس علّت چیست که در برابر من که شیعه هستم راه حق را شیعه اثنى عشرى معرّفى مى کند و به آن دیگرى که مسلک دیگرى دارد همان مسلک را؟!
بارها آزمایش نمودهام مثلاً در برابر سؤال اینکه فلان مریض مثلاً خوب خواهد شد یا نه؟ از یک روح در دو شب متوالى پرسیده ام; هر بار جوابى داده که با جواب قبلى تناقض داشته!
حال باید دید که این حرکت میز به وسیله چه نیرو و عاملى انجام مى شود؟
من بارها ناظر بودهام در جلساتى که با میزهاى آهنى بزرگ، ارتباط برقرار شده، اگر میز باید بدون میخ باشد، و وجود یک میخ این قدر اثر دارد، پس چرا میز آهنى به حرکت درمى آید؟ (دقّت کنید!)
آنچه من به دست آوردهام، این است که: افرادى که دور میز مى نشینند، بطور ناخودآگاه تحت تأثیر کلمات و موقعیّت استثنائى محل که همه افراد خود را براى ارتباط با ارواح آماده کردهاند، قرار مى گیرند. یکى از حضّار که قدرت کنترل اعصابش کمتر از دیگران است، میز را به حرکت درمى آورد.
این افراد همان مِدیُومهاى قوى هستند. شما دقّت کنید! مدیومهاى قوى همه کسانى هستند که قدرت کنترل اعصابشان بسیار ضعیف است و اغلب عصبانى مى باشند.
من خود در شهرستان نیشابور از اداره کنندگان جلسه ارتباط هستم و شاید اکثریّت قریب به اتّفاق کسانى که هم اکنون در نیشابور جلسه ارتباط دارند، در وهله اوّل در منزل من و از خود من یاد گرفته اند; منظورم خودستائى نیست بلکه مى خواهم بگویم من از روى هوى و هوس یا مسموعات، این کلمات را ننوشتهام.
در ارتباطى که روح مرتبط، خود را ابوعلى سینا! معرّفى کرد، سؤالى درباره بیمارى نمودیم...
بیمار، بانوئى بود که زایمانش نزدیک بود، و استاد گفتند: ۲۹ همان برج فارغ خواهد شد در صورتى که اصلاً چنین نشد!
جالبتر از همه اینکه خانمى در نیشابور هست که به محض نشستن دور میز (و گذاشتن دست روى میز) بدون سؤال و جواب میز شروع به دوران مى کند و هر سؤالى که مى کند، مثبت جواب مى شنود; حتّى یک سؤال را به صورت منفى هم سؤال مى کند باز هم مثبت جواب مى شنود.
باز در مجلسى مشاهده کردم که هرچه خواهش و تمنّا از میز کردند، تکانى نخورد! و صاحب مجلس به خاطر اینکه خودى نشان بدهد در میز دخل و تصرّف کرده، شروع به حرکت دادن نمود!
آنچه در مجالس مى گذرد ۸۰% دخل و تصرّف (عمدى یا ناخودآگاه) و ۲۰% حقیقت است. تازه این بیست درصد هم معلوم نیست که بوسیله روح باشد!
خلاصه اینکه، مشتى مردم در کنار میز شبها گاهى تا ساعت ۱ و ۲ بعد از نیمه شب حیران و سرگردانند، و هر کس هم مطابق میل و ذوق و سلیقه خود پیام مى گیرد، و باید از آن روزى ترسید که این ارتباطها نقطه عطفى براى دشمنان و مخالفان باشد، و یا سرگرمى سیاسى جدیدى گردد که در پشت پرده آنها خیانتها خفته باشد.
نتیجه اى که من به آن رسیدهام این است که این مسئله را بازى یا سرگرمى بنامم و سؤالاتى که در این زمینه مى شود، با گفته خداوند متعال در قرآن کریم پاسخ گویم: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبّى.
مبتذل شدن احضار ارواح و فعال شدن كاسبكاران سياسي
پس از نقل این نامه آیت اله مکارم شیرازی ادامه میدهند: به عقیده ما یادآورى یک نکته در اینجا لازم است که نه ما و نه نویسنده محترم این نامه و هیچ کس دیگر نمى خواهیم و نمى توانیم وجود روح را انکار نمائیم (و منظور هم این نیست) زیرا دلائل فلسفى و حسّى و تجربى که براى اثبات وجود روح اقامه شده، بیش از آن است که بتوان همه را نادیده گرفت.
همچنین امکان ارتباط با ارواح را از طریق صحیح علمى براى افراد ورزیده اى که در این راه حقیقتاً کار کرده و زحمت کشیدهاند ـ با این همه شواهد فراوانى که دارد ـ نیز نمى توان انکار نمود، و همانطور که خواهیم دید، از سخنان پیشوایان بزرگ اسلام نیز امکان این موضوع مسلّم مى گردد.
ولى سخن در اینجاست که تنزّل دادن مسئله اى به این مهمّى تا آنجا که هر کس براى سرگرمى و تفریح میزگرد چرخانى درست کرده، و مشتى مرد و زن و کوچک و بزرگ را دور آن جمع نماید، یک شب، روح «بوعلى سینا» را حاضر کنند، و شب دیگر مزاحم «زکریّاى رازى» گردند، و شب سوم «اینشتاین» را زحمت افزا شوند، گل بگویند و گل بشنوند و از تاریخ زایمان خانم «ایکس» گرفته تا صحّت و بطلان مذاهب و ادیان و مکتبهاى فلسفى را مورد سؤال و بحث قرار دهند، و آن ارواح نیز براى اینکه خاطر خطیر سؤال کنندگان مکدّر نشود و از آنها نرنجند، همانطور که میل و علاقه آنها است به آنها پاسخ دهند، چنین وضعى با هیچ منطقى نمى سازد و هیچ عقلى باور نمى کند که مسئله اى به آن اهمّیّت تا این اندازه تنزّل پیدا کند.
و از آن مهمتر خطر بزرگى است که از این رهگذر، مسائل مذهبى و اخلاقى و اجتماعى و حتّى سیاسى را تهدید مى کند، و نویسنده نامه فوق نیز اشاره کوتاهى به آن کرده بود.
زیرا هنگامى که مسئله ارتباط با ارواح به این صورت مبتذل درآید، هر کس مى تواند براى پیدا کردن اموال مسروقه خود دهها نفر بى گناه را مورد اتّهام قرار دهد. و هر آدم منحرف و فاسدالعقیده اى براى اثبات مذهب و مسلک خود به این وسیله متشبّث گردد، و هر «کاسبکار سیاسى» براى ایجاد تفرقه و جنگ اعصاب و اغفال مردم ساده لوح از طریق میزگرد وارد شود و نوچه هاى خود را مأمور سازد که از ارواح گذشتگان مطالب مورد نظر او را بشنوند. خطر این وضع ناگفته پیداست و باید از عواقب شوم آن ترسید، زیرا کمتر وسیله اى به این سادگى و کم خرجى پیدا مى شود که به منویّات نادرست افراد، رنگ ملکوتى و آسمانى و مافوق جهان مادّه دهد.
مطمئنّاً فرصت طلبان و سودجویان حرفه اى، به آسانى از چنین مسئله اى چشم نخواهند پوشید و کوشش مى کنند مقاصد خود را از این راه عملى سازند، و یا لااقل از این وسیله براى تحقّق بخشیدن آنها کمکى یا تأییدى بگیرند.