توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حکایتهای شنیدنی "امام سجاد علیه السلام "
shirin71
07-07-2011, 04:04 AM
از سجایای اخلاقی امام (علیه السلام)
شخصی به حضور امام سجاد (علیه السلام) آمد، و نسبت به آن حضرت جسارت كرده و سخنان درشت و ناسزا گفت . امام سجاد (علیه السلام) سكوت كرد، و هیچ سخنی به او نگفت ، او رفت (با توجه به اینكه آن شخص در یك جریان شخصی نسبت به امام ناراحت شده بود، و مربوط به كیان دین نبود). امام به همراهانش فرمود: شنیدید كه این مرد، با من چگونه برخورد كرد؟ اینك دوست دارم ، با من نزد او برویم تا بنگرید جواب او را چگونه خواهم داد؟. همراهان با امام حركت كردند، شنیدند كه آن حضرت در مسیر راه ، مكرر این آیه را می خواند: والكاظمین الغیظ: از ویژگی های پرهیزكاران این است كه ، خشم خود را فرو می برند (آل عمران - 134). همراهان دریافتند كه امام با او برخورد شدید نخواهد كرد.
وقتی امام سجاد (علیه السلام) به در خانه او رسید، او را صدا زد، او از خانه بیرون آمد، در حالی كه تصور می كرد با برخورد شدید امام ، روبرو خواهد شد، برخلاف انتظار شنیدند امام (علیه السلام) به او فرمود: برادرم ! اگر آنچه به من گفتی ، در من وجود دارد، از درگاه خدا، طلب آمرزش می كنم ، و اگر در من وجود ندارد، از خدا می خواهم كه تو را بیامرزد. آن مرد بین دو چشم امام را بوسید و عرض كرد: آنچه گفتم در وجود تو نیست بلكه من به آن سزاوارترم.
shirin71
07-07-2011, 04:05 AM
سه مصیبت بزرگ
مردی به محضر امام سجاد(علیه السلام) آمد، و از حال و روزگار دنیای خود شكایت كرد، امام سجاد(علیه السلام) فرمود: مسكین ابن آدم ، له فی كلّ یوم ثلاث مصائب لایعتبر بواحده منهن ، و لو اعتبر لهانت المصائب و امر الدنیا... : بیچاره انسان كه در هر روز، دستخوش سه مصیبت است كه از هیچیك عبرت نمی گیرد، در صورتی كه اگر عبرت می گرفت ، مصائب دنیا برای او آسان می شد. 1 هر روز كه از عمر او می گذرد از عمر او كاسته می گردد، در صورتی كه اگر از مال او چیزی كاسته می شد قابل جبران بود، ولی كاهش عمر قابل جبران نیست . 2 هر روز، رزقی كه به او می رسد اگر از راه حلال باشد، حساب دارد، و گرنه عقاب دارد (و این حساب و عقاب در دادگاه الهی در انتظار او است .) 3 مصیبت سو از همه بزرگتر است ، و آن اینكه هر روز كه از عمر انسان می گذرد، به همان اندازه به آخرت نزدیك می گردد، ولی نمی داند كه رهسپار بهشت است یا دوزخ ؟ اگر براستی در فكر این سه مصیبت باشد، گرفتاریهای مادی ، در برابر آنها ناچیز است و آسان خواهد شد.
shirin71
07-07-2011, 04:05 AM
آتش آخرت
روزی در منزل امام سجاد علیه السلام آتش سوزی شد، آن حضرت در حال سجده بود، مردم كه از آتش وحشت زده شد بودند امام علیه السلام را صدا زدند و گفتند: یابن رسول اللّه ، یابن رسول اللّه ! آتش اماامام علیه السلام سر از سجده برنداشت تااینكه باكمك دیگران آتش خاموش شد. پس از آنكه امام علیه السلام نماز را به پایان رسانید ازسوال شد چه چیزی شما را از این آتش بی توجه كرده بود؟ حضرت فرمود: آتش آخرت.
shirin71
07-07-2011, 04:05 AM
لگد به افتاده
عبدالملك بن مروان ، بعد از 21 سال حكومت استبدادی ، در سال 86 هجری از دنیا رفت. بعد از وی پسرش ولید جانشین او شد. ولید برای آنكه از نارضاییهای مردم بكاهد، بر آن شد كه در روش دستگاه خلافت و طرز معامله و رفتار با مردم تعدیلی بنماید. مخصوصا در مقام جلب رضایت مردم مدینه كه یكی از دو شهر مقدس مسلمین و مركز تابعین و باقیماندگان صحابه پیغمبر و اهل فقه و حدیث بود برآمد. از این رو هشام بن اسماعیل مخزونی پدر زن عبدالملك را كه قبلاً حاكم مدینه بود و ستمها كرده بود و مردم همواره آرزوی سقوط وی را می كردند از كار بركنار كرد. هشام بن اسماعیل ، در ستم و توهین به اهل مدینه بیداد كرده بود. سعید بن مسیب ، محدث معروف و مورد احترام اهل مدینه را به خاطر امتناع از بیعت ، شصت تازیانه زده بود و جامه ای درشت بر وی پوشانده ، بر شتری سوارش كرده ، دور تا دور مدینه گردانده بود. به خاندان علی علیه السلام و مخصوصا مهتر و سرور علویین ، امام علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام بیش از دیگران بدرفتاری كرده بود. ولید هشام را معزول ساخت و به جای او، عمر بن عبدالعزیز، پسر عموی جوان خود را كه در میان مردم به حسن نیت و انصاف معروف بود، حاكم مدینه قرار داد. عمر برای باز شدن عقده دل مردم ، دستور داد هشام بن اسماعیل را جلو خانه مروان حكم نگاه دارند و هركس كه از هشام بدی دیده یا شنیده بیاید و تلافی كند و داد دل خود را بگیرد. مردم دسته دسته می آمدند، دشنام و ناسزا و لعن و نفرین بود كه نثار هشام بن اسماعیل می شد. خود هشام بن اسماعیل ، بیش از همه ، نگران امام علی بن الحسین و علویین بود. با خود فكر می كرد انتقام علی بن الحسین در مقابل آن همه ستمها و سب و لعنها نسبت به پدران بزرگوارش ، كمتر از كشتن نخواهد بود. ولی از آن طرف ، امام به علویین فرمود، خوی ما بر این نیست كه به افتاده لگد بزنیم و از دشمن بعد از آنكه ضعیف شد انتقام بگیریم ، بلكه برعكس ، اخلاق ما این است كه به افتادگان كمك و مساعدت كنیم . هنگامی كه امام با جمعیت انبوه علویین ، به طرف هشام بن اسماعیل می آمد، رنگ در چهره هشام باقی نماند. هر لحظه انتظار مرگ را می كشید. ولی برخلاف انتظار وی ، امام طبق معمول كه مسلمانی به مسلمانی می رسد با صدای بلند فرمود:سَلامٌ عَلَیْكُمْ و با او مصافحه كرد و بر حال او ترحم كرده به و فرمود:اگر كمكی از من ساخته است حاضرم . بعد از این جریان ، مردم مدینه نیز شماتت به او را موقوف كردند.
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.