shirin71
07-07-2011, 03:07 AM
شما هم مثل اکثر مردم، گاهی بدون اینکه خودتان متوجه باشید، افکار یا رفتارهای خرافاتی به سراغتان میآید. یک لحظه فکر کنید: آخرین باری که به تخته زدید، از دیدن گربه سیاه دوری کردید، بین خط راه رفتید، یا فال روزانهتان را خواندید کی بود؟ اینها همه نمونههایی از خرافات یا آنچه دکتر استوارت ویز (Stuart Vyse) در کتاب اعتقاد به جادو: روانشناسی خرافات، تفکر جادویی مینامد، است.
بیشتر از نیمی از ایرانیها تایید میکنند که کمی خرافاتی هستند. علاوه براین، اعتقاد به جادوگران و فالگیرها، روح و خانههایی که ارواح آنها را تسخیر کردهاند، طی چند سال گذشته بسیار رونق گرفته است. اما واقعاً روانشناسی پشت این طرز تفکر چیست و آیا این نوع نگرش موجب آزارمان است یا اینکه در زندگی کمک حالمان؟ از کی اعتقادات خرافی اینقدر متداول شده است؟
خرافات: آیین یا مایه اضطراب؟
برای اینکه بفهمیم خرافات چیست، بهتر است از تعریف آن شروع کنیم. از این گذشته، همه آیینها و اعتقادات سنتی، خرافات نیستند. دکتر ویز اعتقاد دارد، "مرز آن این است که ببینید آیا یک اهمیت جادویی به آن آیین یا اعتقاد میدهید یا نه."
بعنوان مثال، اگر ورزشکاری قبل از مسابقه یک آیینی برای خود اتخاذ میکند که به گفته دکتر ویز بسیاری از مربیان هم آن را توصیه میکنند، به آن ورزشکار کمک میکند تا خود را آرام کند. دکتر ویز میگوید، "این خرافات نیست." از طرف دیگر، او اعتقاد دارد که اگر فکر کنید اگر به یک تعداد مشخص توپ را زمین بزنید باعث می شود برنده شوید، دیگر وارد قلمرو خرافات شدهاید.
شاید تعجب کنید اگر بگوییم یکسری رفتارهای خرافاتی، مثل شمردن تعداد دفعاتی که توپ را زمین میزنید، نشانه اختلال وسواسی-اضطرابی است. افراد مبتلا به این اختلال به انجام دوباره و دوباره برخی کارها وسواس دارند که این وسواس معمولاً در زندگیشان ایجاد مشکل میکند. یک نمونه خوب از آن شخصیت جک نیکلسون در فیلم “As Good As It Gets” است که همیشه از روی ترکهای کف پیادهرو میپرد و باید هر روز سر یک میز مشخص در رستوران بنشیند و نمی تواند که هیچ تغییری هم در این عادات خود ایجاد کند. بااینکه خیلی از علائم این اختلال شبیه به رفتارهای خرافاتی است اما دکتر ویز اعتقاد دارد که بیشتر شواهد مبنی بر این است که این دو هیچ ارتباطی با هم ندارند.
دکتر پاول فاکسمن (Paul Foxman) متخصص اضطراب از دانشگاه برلینگتون در این زمینه میگوید، "ما فکر نمیکنیم که اختلالات اضطراری مثل اختلال وسواسی-اضطرابی، تفکرات خرافاتی هستند. ما آنها را تفکرات غیرمنطقی میدانیم و بیشتر بیماران ما این را درک میکنند. اما من بیمارانی هم دارم که میگویند اعتقاد دارند که اگر نگران چیزی نباشند، آنوقت احتمال اتفاق افتادن آن از بین میرود، این یک نوع تفکر خرافاتی است."
رمز کار این است که به تفکرات خودتان توجه کنید، مخصوصاً اگر علائمی از نگرانی و اضطراب—استرس، نگرانی بیش از حد، مشکل در خوابیدن، افکار وسواسی و خستگی—را در خودتان مشاهده میکنید. اگر چنین علائمی را در خودتان میبینید یا متوجه شدهاید که رفتارهای تکراری شما خارج از کنترلتان است—چه خرافی باشند چه نباشند—حتماً به متخصص مراجعه کنید.
نیروهای محرک
پشت همه خرافهها میل به داشتن کنترل و قطعیت بیشتر است. ما به دنبال یک قانون یا توضیح برای علت اتفاق افتادن چیزها هستیم. دکتر ویز میگوید، "گاهیاوقات ایجاد یک قطعیت نادرست بهتر از نداشتن هیچ قطعیتی است. این را اکثر تحقیقات و مطالعات هم ثابت میکند".
مصاحبههای کاری، امتحانات و سایر موقعیت هایی که دوست داریم کارها خوب پیش برود—صرفنظر از میزان آمادگی یا عملکرد خودمان—میتواند موجب پدید آمدن افکار خرافی شود. دکتر ویز میگوید، " معمولاً موقعیتهایی در زندگیمان ایجاد میشود که اتفاق مهمی باید بیفتد، تا آنجا که توانستیم برای آن خودمان را آماده کردهایم اما هنوز هیچچیز قطعی نیست. هنوز هیچ چیز مشخص نشده است. مهم نیست که چقدر خودتان را برای آن اتفاق آماده کرده باشید یا چقدر اعتماد به نفس دارید، هنوز هم هر اتفاقی ممکن است بیفتد و همه چیز خارج از کنترل شماست. خرافات باعث میشود مردم فکر کنند که یک کار دیگر برای نزدیک کردن خود به آن نتیجهای که میخواهند را انجام دادهاند."
دوست یا دشمن؟
احساس امنیت و اعتماد مهمترین فوایدی است که از افکار یا رفتارهای خرافی—مثل برداشتن یک شیء یا پوشیدن لباسی که به نظرمان برایمان شانس میآورد-- نصیب ما میشود.
دکتر فاکسمن میگوید، یک تاثیر پلاسیبو مثبت وجود دارد—اگر فکر میکنید چیزی کمکتان میکند، پس حتماً کمکتان خواهد کرد. "اعتقادات قدرت اعجابآوری دارند. اگر نتیجه فقط بهخاطر شانس باشد، اعتقادات دیگر تاثیری نخواهند داشت اما وقتی عملکرد شما عامل مهم در نتیجه باشد، افکار خرافی انرژی بیشتری به شما خواهد داد."
دکتر ویز میگوید، "افکار خرافی می تواند یک اثر روانی واقعی داشته باشد. مثلاً اگر وقتی یک بلوز خاص را تنتان کنید، همه چیز خوب پیش میرود، اگر کمکتان میکند که اضطراب را از خودتان دور کنید و افکار مثبت را در شما تقویت میکند، پس عاقلانه است که دوباره آن را تنتان کنید. اما اگر آن شیئی که برایتان شانس میآورد را گم کنید، این طرز تفکر جلوی عملکردتان را میگیرد."
انتظار و توقع ابزاری بسیار قدرتمند است. مطالعات بطور مداوم بر تاثیر پلاسیبو (هم مثبت و هم منفی) تاکید میکند که با قدرت انتظارات و توقعات شکل میگیرند. بااینحال خرافات میتوانند اثری منفی در زندگیمان بگذارند، مخصوصاً اگر با یک عادت بد مثل قمار همراه شوند. اگر قماربازی هستید که باور دارد میتواند شانس بیاورد، این باور باعث ایجاد مشکل میشود.
دکتر ویز میگوید، خرافات ترسآور هم ممکن است در زندگیمان ایجاد مشکل کرده و اضطرابهای زیادی برایمان بهوجود آورد. مثلاً آنهایی که از سیزدهم ماه میترسند و بهخاطر آن روز پروازشان را عوض میکنند یا قرار ملاقاتشان را برهم میزنند. این نوع خرافهها هیچ فایدهای در بر ندارد.
و خرافاتیها بیشتر ...
خرافاتی بودن چیزی که بیشتر وقتها از کودکی یاد میگیریم.
دکتر ویز میگوید، "به طور کلی زنان خرافاتیتر از مردها هستند." خانمها معمولاً بیشتر دچار اضطراب میشوند یا حداقل میتوان گفت بیشتر بهخاطر این اضطرابات نزد متخصص میروند." گرچه متغیرهای شخصیتی عامل مهمی در ایجاد خرافات نیست اما شواهدی وجود دارد که نشان میدهد اگر نسبت به آدم های عادی مضطربتر باشید، احتمال اینکه خرافاتیتر باشید بیشتر است.
دکتر ویز میگوید، منبع کنترل ما می تواند یک عامل مهم در خرافاتی بودن ما باشد. اگر یک منبع کنترل درونی داشته باشید، باور خواهید داشت که مسئول همه چیز هستید؛ باور خواهید داشت که مسئول سرنوشت خود هستید و میتوانید موجب بروز اتفاقات شوید. اگر منبع کنترلتان بیرونی باشد، این زندگی است که اتفاقات را برای شما بهوجود میآورد. آنهایی که منبع کنترلشان بیرونی است بیشتر خرافاتی هستند و دلیل آن هم این است که میخواهند قدرت بیشتری روی زندگیشان پیدا کنند. "یک دلیل اینکه زنها بیشتر از مردها خرافاتی هستند این است که زنها حتی در جامعه مدرن امروزی تصور میکنند که نسبت به مردان تسلط کمتری بر سرنوشتشان دارند."
مطالعات نشان میدهد که هوش تاثیر چندانی بر خرافاتی شدن افراد ندارد. دکتر ویز میگوید، در دانشکده هاروارد—که همه تصور میکنند پر از آدمهای بسیار باهوش است—دانشجویان مرتب دستشان را روی پای مجسمه جان هاروارد (John Harvard) برای خوششانسی میمالند. بهطورکلی، خرافات، مثل سایر آیینها، میتواند بخشی از یک فرهنگ یا جامعه شود و میتواند به نزدیک کردن آدمها به همدیگر هم کمک کند. دکتر ویز میگوید، "اکثر آدمهای خرافاتی، آدمهایی بسیار عادی هستند و هیچ مشکلی ندارند."
بیشتر از نیمی از ایرانیها تایید میکنند که کمی خرافاتی هستند. علاوه براین، اعتقاد به جادوگران و فالگیرها، روح و خانههایی که ارواح آنها را تسخیر کردهاند، طی چند سال گذشته بسیار رونق گرفته است. اما واقعاً روانشناسی پشت این طرز تفکر چیست و آیا این نوع نگرش موجب آزارمان است یا اینکه در زندگی کمک حالمان؟ از کی اعتقادات خرافی اینقدر متداول شده است؟
خرافات: آیین یا مایه اضطراب؟
برای اینکه بفهمیم خرافات چیست، بهتر است از تعریف آن شروع کنیم. از این گذشته، همه آیینها و اعتقادات سنتی، خرافات نیستند. دکتر ویز اعتقاد دارد، "مرز آن این است که ببینید آیا یک اهمیت جادویی به آن آیین یا اعتقاد میدهید یا نه."
بعنوان مثال، اگر ورزشکاری قبل از مسابقه یک آیینی برای خود اتخاذ میکند که به گفته دکتر ویز بسیاری از مربیان هم آن را توصیه میکنند، به آن ورزشکار کمک میکند تا خود را آرام کند. دکتر ویز میگوید، "این خرافات نیست." از طرف دیگر، او اعتقاد دارد که اگر فکر کنید اگر به یک تعداد مشخص توپ را زمین بزنید باعث می شود برنده شوید، دیگر وارد قلمرو خرافات شدهاید.
شاید تعجب کنید اگر بگوییم یکسری رفتارهای خرافاتی، مثل شمردن تعداد دفعاتی که توپ را زمین میزنید، نشانه اختلال وسواسی-اضطرابی است. افراد مبتلا به این اختلال به انجام دوباره و دوباره برخی کارها وسواس دارند که این وسواس معمولاً در زندگیشان ایجاد مشکل میکند. یک نمونه خوب از آن شخصیت جک نیکلسون در فیلم “As Good As It Gets” است که همیشه از روی ترکهای کف پیادهرو میپرد و باید هر روز سر یک میز مشخص در رستوران بنشیند و نمی تواند که هیچ تغییری هم در این عادات خود ایجاد کند. بااینکه خیلی از علائم این اختلال شبیه به رفتارهای خرافاتی است اما دکتر ویز اعتقاد دارد که بیشتر شواهد مبنی بر این است که این دو هیچ ارتباطی با هم ندارند.
دکتر پاول فاکسمن (Paul Foxman) متخصص اضطراب از دانشگاه برلینگتون در این زمینه میگوید، "ما فکر نمیکنیم که اختلالات اضطراری مثل اختلال وسواسی-اضطرابی، تفکرات خرافاتی هستند. ما آنها را تفکرات غیرمنطقی میدانیم و بیشتر بیماران ما این را درک میکنند. اما من بیمارانی هم دارم که میگویند اعتقاد دارند که اگر نگران چیزی نباشند، آنوقت احتمال اتفاق افتادن آن از بین میرود، این یک نوع تفکر خرافاتی است."
رمز کار این است که به تفکرات خودتان توجه کنید، مخصوصاً اگر علائمی از نگرانی و اضطراب—استرس، نگرانی بیش از حد، مشکل در خوابیدن، افکار وسواسی و خستگی—را در خودتان مشاهده میکنید. اگر چنین علائمی را در خودتان میبینید یا متوجه شدهاید که رفتارهای تکراری شما خارج از کنترلتان است—چه خرافی باشند چه نباشند—حتماً به متخصص مراجعه کنید.
نیروهای محرک
پشت همه خرافهها میل به داشتن کنترل و قطعیت بیشتر است. ما به دنبال یک قانون یا توضیح برای علت اتفاق افتادن چیزها هستیم. دکتر ویز میگوید، "گاهیاوقات ایجاد یک قطعیت نادرست بهتر از نداشتن هیچ قطعیتی است. این را اکثر تحقیقات و مطالعات هم ثابت میکند".
مصاحبههای کاری، امتحانات و سایر موقعیت هایی که دوست داریم کارها خوب پیش برود—صرفنظر از میزان آمادگی یا عملکرد خودمان—میتواند موجب پدید آمدن افکار خرافی شود. دکتر ویز میگوید، " معمولاً موقعیتهایی در زندگیمان ایجاد میشود که اتفاق مهمی باید بیفتد، تا آنجا که توانستیم برای آن خودمان را آماده کردهایم اما هنوز هیچچیز قطعی نیست. هنوز هیچ چیز مشخص نشده است. مهم نیست که چقدر خودتان را برای آن اتفاق آماده کرده باشید یا چقدر اعتماد به نفس دارید، هنوز هم هر اتفاقی ممکن است بیفتد و همه چیز خارج از کنترل شماست. خرافات باعث میشود مردم فکر کنند که یک کار دیگر برای نزدیک کردن خود به آن نتیجهای که میخواهند را انجام دادهاند."
دوست یا دشمن؟
احساس امنیت و اعتماد مهمترین فوایدی است که از افکار یا رفتارهای خرافی—مثل برداشتن یک شیء یا پوشیدن لباسی که به نظرمان برایمان شانس میآورد-- نصیب ما میشود.
دکتر فاکسمن میگوید، یک تاثیر پلاسیبو مثبت وجود دارد—اگر فکر میکنید چیزی کمکتان میکند، پس حتماً کمکتان خواهد کرد. "اعتقادات قدرت اعجابآوری دارند. اگر نتیجه فقط بهخاطر شانس باشد، اعتقادات دیگر تاثیری نخواهند داشت اما وقتی عملکرد شما عامل مهم در نتیجه باشد، افکار خرافی انرژی بیشتری به شما خواهد داد."
دکتر ویز میگوید، "افکار خرافی می تواند یک اثر روانی واقعی داشته باشد. مثلاً اگر وقتی یک بلوز خاص را تنتان کنید، همه چیز خوب پیش میرود، اگر کمکتان میکند که اضطراب را از خودتان دور کنید و افکار مثبت را در شما تقویت میکند، پس عاقلانه است که دوباره آن را تنتان کنید. اما اگر آن شیئی که برایتان شانس میآورد را گم کنید، این طرز تفکر جلوی عملکردتان را میگیرد."
انتظار و توقع ابزاری بسیار قدرتمند است. مطالعات بطور مداوم بر تاثیر پلاسیبو (هم مثبت و هم منفی) تاکید میکند که با قدرت انتظارات و توقعات شکل میگیرند. بااینحال خرافات میتوانند اثری منفی در زندگیمان بگذارند، مخصوصاً اگر با یک عادت بد مثل قمار همراه شوند. اگر قماربازی هستید که باور دارد میتواند شانس بیاورد، این باور باعث ایجاد مشکل میشود.
دکتر ویز میگوید، خرافات ترسآور هم ممکن است در زندگیمان ایجاد مشکل کرده و اضطرابهای زیادی برایمان بهوجود آورد. مثلاً آنهایی که از سیزدهم ماه میترسند و بهخاطر آن روز پروازشان را عوض میکنند یا قرار ملاقاتشان را برهم میزنند. این نوع خرافهها هیچ فایدهای در بر ندارد.
و خرافاتیها بیشتر ...
خرافاتی بودن چیزی که بیشتر وقتها از کودکی یاد میگیریم.
دکتر ویز میگوید، "به طور کلی زنان خرافاتیتر از مردها هستند." خانمها معمولاً بیشتر دچار اضطراب میشوند یا حداقل میتوان گفت بیشتر بهخاطر این اضطرابات نزد متخصص میروند." گرچه متغیرهای شخصیتی عامل مهمی در ایجاد خرافات نیست اما شواهدی وجود دارد که نشان میدهد اگر نسبت به آدم های عادی مضطربتر باشید، احتمال اینکه خرافاتیتر باشید بیشتر است.
دکتر ویز میگوید، منبع کنترل ما می تواند یک عامل مهم در خرافاتی بودن ما باشد. اگر یک منبع کنترل درونی داشته باشید، باور خواهید داشت که مسئول همه چیز هستید؛ باور خواهید داشت که مسئول سرنوشت خود هستید و میتوانید موجب بروز اتفاقات شوید. اگر منبع کنترلتان بیرونی باشد، این زندگی است که اتفاقات را برای شما بهوجود میآورد. آنهایی که منبع کنترلشان بیرونی است بیشتر خرافاتی هستند و دلیل آن هم این است که میخواهند قدرت بیشتری روی زندگیشان پیدا کنند. "یک دلیل اینکه زنها بیشتر از مردها خرافاتی هستند این است که زنها حتی در جامعه مدرن امروزی تصور میکنند که نسبت به مردان تسلط کمتری بر سرنوشتشان دارند."
مطالعات نشان میدهد که هوش تاثیر چندانی بر خرافاتی شدن افراد ندارد. دکتر ویز میگوید، در دانشکده هاروارد—که همه تصور میکنند پر از آدمهای بسیار باهوش است—دانشجویان مرتب دستشان را روی پای مجسمه جان هاروارد (John Harvard) برای خوششانسی میمالند. بهطورکلی، خرافات، مثل سایر آیینها، میتواند بخشی از یک فرهنگ یا جامعه شود و میتواند به نزدیک کردن آدمها به همدیگر هم کمک کند. دکتر ویز میگوید، "اکثر آدمهای خرافاتی، آدمهایی بسیار عادی هستند و هیچ مشکلی ندارند."