PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جک و لطیفه های خنده دار و بامزه



shirin71
07-06-2011, 09:21 PM
حیف نون زنگ می زنه به مخابرات می گه: آقا ببخشید سیم تلفن ما خیلی بلنده، اگه می شه لطف کنید از اون طرف یه کم بکشیدش!...


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘


حیف نون از همسرش می پرسه: از ازدواج با من مثل سگ پشیمونی یا مثل خر کیف می کنی؟


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘


از حیف نون می پرسن این شعر از کیه؟ "سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز"
می گه نمی دونم یه راهنمایی بکنید...
می گن اسم شاعر توی خود شعر هست.
می گه: آهان فهمیدم، جواد نکونام!


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘


اولی: بگو ببینم، اگه توی خیابون یه نفر یه حیوانی رو گرفته و داره می زنه، و من برم جلو و از این کارش ممانعت کنم، به این کار چی می گن؟
دومی: حس برادری!


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘


یه روز کاغذ می خوره تو سر حیف نون. حیف نون جا در جا می میره!
کاغذ رو بر می دارن نگاه می کنند، می بینن توش نوشته: "دو تا آجر"!


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘


حیف نون می میره، قحطی جوک میاد!


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘


زوجی بر سر یک چاه آرزو رفتند، مرد خم شد، آرزویی کرد و یک سکه به داخل چاه انداخت. زن هم تصمیم گرفت آرزویی کند ولی زیادی خم شد و ناگهان به داخل چاه پرت شد.
مرد چند لحظه ای بهت زده شد بعد لبخندی زد و گفت: "این چاه واقعا کار می کنه!"


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘


آقای دست و دلباز بعد از بیست سال می ره مغازه کفش فروشی می گه: "ما باز هم مزاحم شدیم!"


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘


حیف نون هنوز در گیره که چرا خواهرش دو تا برادر داره، خودش یکی!


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘


حیف نون تو اتوبوس کبریت می خواسته، به بغل دستیش می گه:
- اسمت چیه؟
- همایون.
- به به، شغلت چیه؟
- زنبوردار.
- به به، کجا می ری؟
- اهواز.
- عجب جایی! کبریت داری؟
- نه.
- نه و نکمه! با اون اسمت، مردک پشه باز، تو این گرما سگ می ره اهواز که تو می رى؟


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘


یه آقایی می ره هارد بخره می گه هارد ۳۲۰ می خوام. حیف نون هارد ۱۶۰ واسش میاره. آقاهه می گه: گفتم ۳۲۰. حیف نون می گه ناراحت نشو، جنسش خوبه جا باز می کنه.


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘


یه روز یه پسره به دختره می گه با من ازدواج می کنی؟
دختره می گه نه!
و پسر یک عمر با خوبی و خوشی زندگی می کنه!


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘


حیف نون خوابیده بوده، میان بیدارش کنن می بینن پین کد (Pin Code) می خواد!


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘


به حیف نون یه انگشت نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه یکی.
بعد ده تا انگشت بهش نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه: وای! چقدر یک!


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘


حیف نون از کنار جن رد می شه جن می گه بسم الله این چی بود؟


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘


حیف نون خرش می میره، مردم می گن بریم برای شوخی بهش تسلیت بگیم.
وقتی می رن حیف نون می گه: اصلا فكر نمی كردم خر من این همه فامیل داشته باشه!


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘


صبح زلزله حیف نون و دوستش رسیدند به هم.
حیف نون گفت: دیشب زلزله بیدار بودی؟
دوستش گفت: نه، صبح فهمیدم.
حیف نون گفت: توی روزنامه خوندی یا رادیو گفت؟
دوستش گفت: نه، یه هزاری تو جیبم بود، صبح دیدم پول خورده!


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘


اگه گفتین حیف نون به قرمز کم رنگ چی می گه؟
قرمز آسمانی!


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘




حیف نون قهرمان شنا می شه، ازش می پرسند: از کجا شروع کردی؟ می گه: از زمین خاکی!


◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘


گدا: آقا تو رو خدا به من هزار تومن بدین برم ناهار بخورم.

یارو: پول نمیدم، ولی بیا بریم برات یه پرس غذا بگیرم.

گدا: نه نخواستم، امروز واسه هزار تومن تا حالا شیش بار ناهار خوردم!




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘




از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ ...

گفت : سقوط سلسله ی قلب جوان.




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘


داشتم توی یک جاده می رفتم که چشمم خورد به یه تابلو که روش نوشته بود:

دوست داشتن دل می خواهد نه دلیل...




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘




غضنفر از ژاپن برمیگرده. بهش میگن اونجا مشکل زبان نداشتی؟

میگه: من نه، ولی ژاپنی ها چرا...




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘




قطعه ای از شاهکار ادبی غضنفر : شب بود و خورشید به روشنی می درخشید پیرمردی جوان یکه و تنها با خانواده اش در سکوت گوش خراش خیابان قدم زنان ایستاده بود.




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘




یه روز سه تا دیوونه رو می اندازن تو یه اتاق دو تاشون مى رقصن، یکیشون هم میگه:

سبز - آبى - قرمز

ازش می پرسن چرا این جورى می گى؟ میگه من رقص نورم!




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘




به غضنفر میگن یه موجود نام ببر میگه : آب جوش میگن آب جوش که موجود نیست میگه

والا من از تبریز که میومدم تو جاده نوشته بود آب جوش موجود است!




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘




من واقعا فرمول دقیقی برای موفقیت، نمی‌شناسم ولی فرمول شکست را به خوبی می‌دانم، و آن اینست: «سعی کنید همه را راضی نگه دارید»




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘




دوست دارم یه عالمه اندازه یه قابلمه من عاشق تو هستم تو قابلمه نشستم

یه لنگه کفش تو دستم منتظرتوهستم.




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘




از دست زمانه تیر باید بخوری

دائم غم ناگزیر باید بخوری

صد مرتبه گفتم عاشقی کار تو نیست

بچه تو هنوز شیر باید بخوری




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘




کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی، نه حاشیه ای از یاد رفتنی...