Sara12
06-28-2010, 07:16 PM
سفر به دنياي درون
به تازگي هر كاري مي كنم، نگران مي شوم كه مبادا مورد انتقاد اطرافيان قرار بگيرم. حتي اگر سرزنش و انتقادي هم دركار نباشد، خودم، از خودم ايراد مي گيرم!
به تازگي وقتي مي خواهم شروع به انجام كاري كنم، حرفي بزنم و يا اظهارعقيده كنم، مي ترسم! مبادا باز هم دسته گلي به آب دهم!
به تازگي وقتي در يك ميهماني، جشن يا سفر شركت مي كنم احساس آسودگي خاطر دارم. اما به ناگهان نگران مي شوم كه مبادا اين يك خوشي زودگذر باشد و پس از آن ايراد و انتقاد و سخت گيري ها شروع بشود!
در اداره، درحالت عادي همه كارهايم را درست و دقيق انجام مي دهم، اما وقتي سروكله رئيس پيدا مي شود، دست و پايم را گم مي كنم!
چرا؟ من هم نمي توانم مانند بقيه مردم، يك زندگي بي دغدغه و آرام را تجربه كنم؟
چرا، بايد هميشه نگران و مراقب رفتارم باشم؟ در حالي كه هرگز خطانكرده و نمي كنم؟
پدر مهرباني دارم كه در سراسر زندگي ام از دوران كودكي و نوجواني تا جواني و زمان دانشجويي از هيچ چيز براي من كم نگذاشته و كوتاهي نكرده! اما نمي دانم چرا وقتي مي خواهد سؤالي كند يا حرفي بزند، نگران مي شوم و فكر مي كنم قصد سرزنش مرا دارد!
من از همسرم مي ترسم زيرا رفتارهاي او هم كمي شبيه به رفتار مادرم است. وقتي در مورد چيزي مي خواهم به او توضيح بدهم، دست و پايم را گم مي كنم و به «تته ،پته» مي افتم!
كودك درون
اين ها و بسياري از مواردي كه افراد فكر مي كنند مورد پذيرش نيستند و هميشه عيب و نقصي در كارشان وجود دارد كه به سرزنش شدن از سوي ديگران (بزرگترها) مي انجامد، زمينه هاي اضطراب، افسردگي، وسواس فكري و سرزنش خود را براي آنها فراهم مي سازد.
در درون هر يك از ما، كودكي است كه دائم از طرف والدين خود سرزنش مي شود. والدين كودك درون، پدر و مادري هستند كه آنها نيز در درون ما بي وقفه به سرزنش ما (كودك درون) مشغولند.
روانشناسان معتقدند، بسياري ازناخشنودي ها و نارضايتي و سرزنش خود، ناشي از انتقادها و سرزنش كودك درون از سوي والدين دروني است.
در واقع شخصيت هر يك از ما چهره هاي مختلفي در قالب كودك - بالغ - والد، دارد كه در موقعيت ها و شرايط ويژه اي يكي از آنها رخ مي نمايد و رفتار ما را تحت تأثير قرار مي دهد.
در هر سن و سالي، كودك درون ما به تأييد، عشق و پذيرش ما نياز دارد. كودك درون ما پر از مهر و محبت است و نيازمند مهر و محبت از جانب ما!
وابستگي كودك درون به والدين از خردسالي شكل مي گيرد و براي تأييد و جلب محبت والدين پيوسته در مورد انجام كارهاي درست و موردتأييد والدين است. همين روند موجب مي شود در بزرگسالي نيز چنين باشد.
در بزرگسالي، پدر، مادر، همسر، رئيس و غيره جايگزين والد مي شوند و در درون او، نيز والد دروني او را براي كارهايي كه كرده و نكرده سرزنش مي كنند!! ترس و مشكلات ارتباطي با بزرگسالان نيز ناشي از همين سرزنش دروني است.
ضربه هايي كه در كودكي به انسان وارد مي شود موجب ايجاد ترس و اضطراب كودك درون مي شود و اين نگراني تا بزرگسالي پيوسته همراه كودك درون است و او را آزار مي دهد. تا زماني كه آزردگي هاي گذشته شفا نيافته باشد، كودك درون در رنج است و رنجش خود را در رفتارهاي ترس آلود نشان مي دهد كه ممكن است رفته رفته به تخريب شخصيت فرد بينجامد.
سفر به دنياي درون
هيچ يك از ما، انسان كاملي نيستيم و ممكن است در گذشته يا حال دچار اشتباه هاي متعددي شده باشيم. به قول «لوئيزهي» در بيشتر مواقع، پدر و مادر دروني (هر فرد) - تقريباً بي وقفه كودك درون او را سرزنش مي كنند. اگر ما به گفت وگوي دروني مان گوش بسپاريم، مي توانيم اين سرزنش را بشنويم! مي توانيم بشنويم كه والد اشتباه هاي فرزند را به او خاطرنشان مي سازد. يا به او مي گويد اين كار چندان خوب نيست. لازم است اجازه دهيم، والدين دروني مان نسبت به كودك درون، بيشتر «پرورنده» باشند.
من دريافته ام كه براي كمك به شفاي آزردگي هاي گذشته، كار با كودك درون، از ارزش بسيارزيادي برخوردار است. در اين برهه از زندگيمان - هم اكنون - براي ما ضروري است كه خودمان را كامل كنيم و هر بخشي از آنچه را كه به واقع هستيم، دوست بداريم. براي ما ضروري است كه با كودك درون ارتباط برقرار كنيم و بگذاريم او بداند، كه ما هر بخشي را كه به كارهاي حماقت بار دست زده، مي پذيريم: بخشي كه مسخره به نظر مي رسيد، بخشي كه ترسيده بود، بخشي كه بسيار نادان و كودن بود - تك تك بخش هاي وجودمان. عشق، بزرگترين قدرت شفابخشي است كه من مي شناسم.
عشق مي تواند حتي عميق ترين و دردناك ترين خاطره ها را نيز درمان كند. زيرا مهر و عشق، نور درك و فهم را به گوشه هاي تاريك ذهنمان مي تاباند. هرقدر دوران خردسالي مان دردناك بوده باشد، اكنون دوست داشتن كودك درون به ما كمك خواهدكرد آن را شفابخشيم. ما در خلوت ذهنمان مي توانيم انتخاب هاي تازه اي داشته باشيم و به افكاري تازه بينديشيم.
افكار بخشاينده و مهرآميز نسبت به كودك درونمان، راهگشاي مسير ما خواهندبود و در اين تلاش هستي نيز ما را حمايت خواهدكرد.
سفر به دنياي درون، سفر بي مخاطره اي نيست!
گاهي در اين سفر به خاطره هايي برمي خوريم كه مرور آنها بسيار دردناك است و اين از مخاطرات سفر دروني است. رويارويي با خاطرات بد، همانند رويارويي با مشكلات است اما در سفر دروني فقط بررسي مشكلات و خاطرات اهميت دارد، نه دست و پنجه نرم كردن با آنها و فقط بررسي خاطرات براي بخشيدن خودمان و ديگراني است كه در اين خاطره ها نقش داشته اند.
پذيرش بي قيد و شرط دوست داشتن خود و هر بخشي از وجودمان همانگونه كه هست، عفو و بخشايش كودك درون است و احساس گناه و ترس از پيامدهاي اشتباه ها را از او دور مي سازد و موجب آرامش ما مي شود.
كارهاي حماقت بار گذشته كه مانند خوره به صورت خاطره هاي آزاردهنده هر از گاهي از ناخودآگاه به سطح مي آيند و موجب نارضايتي و شرمندگي و سرزنش «خود» مي شوند، اگر بخشيده نشوند، زمان حال ما و حال عمومي ما را نيز خراب مي كنند.
فراموش نكردن گذشته و خاطرات تلخ آن همانند حمل سطل زباله هايي است كه به روي هم انباشته شده و زيرورو كردن آنها، مشام جان را آزرده مي سازد.
فراموش نكردن گذشته، زمان حال را نيز خراب مي كند و سد راه پيشرفت آينده مي شود.
شفاي كودك درون
شفاي كودك درون را با عفو و بخشايش ضربه هاي دوران كودكي آغاز كنيد. سعي كنيد با عشق ومحبت نسبت به خود، آسيب ها را ترميم كنيد!
كودك درون به عشق و مراقبت نياز دارد. در سفر دروني، كودك درون خود را در آغوش بگيريد و عشق خود را نثار او كنيد. آنقدر از او حمايت و مراقبت كنيد تا همه ترس ها و رنجش هايش شفا يابند. به نيازهاي كودك درون اهميت بدهيد و هر آنچه را كه در توان داريد، در جهت رفع نيازهاي او به كار گيريد و به او اطمينان دهيد كه هميشه در كنارش خواهيد بود و از او مراقبت خواهيد كرد.
براي شفاي كودك درون، تكرار عبارت هاي تأكيدي مي تواند بسيار كمك كننده باشد.
هر صبح و شب اين عبارت ها را تكرار كنيد تا موجب آرامش و شفاي كودك درون شود:
من، مهر و عشقي را كه كودك درونم، مي طلبد و حتي بيشتر از آن را به او عطا مي كنم.
كودك درونم، ايمن و سلامت است.
اكنون با مهر و عشقي كه در قلبم دارم، كودك درونم را پرستاري مي كنم و او شفا مي يابد.
من خود را به طور كامل و در همين اكنون دوست دارم. من اكنون مي خواهم فراتر از ترس ها و محدوديت هاي گذشته پيش بروم.
من مي توانم احساساتم را در امنيت كامل اظهار كنم. من اكنون آينده ام را ايجاد مي كنم.
***
سفر به دنياي درون، هميشه هم پرمخاطره نيست. سفرهاي دروني، نيازهاي ما را بر ما بازگو مي سازند و ما مي توانيم با رفع اين نيازها، زندگي كنوني خويش را با آرامش و آسودگي بسازيم.
نويسنده: دكتر معصومه رفيقي مرند - روانشناس باليني و پژوهشگر
به تازگي هر كاري مي كنم، نگران مي شوم كه مبادا مورد انتقاد اطرافيان قرار بگيرم. حتي اگر سرزنش و انتقادي هم دركار نباشد، خودم، از خودم ايراد مي گيرم!
به تازگي وقتي مي خواهم شروع به انجام كاري كنم، حرفي بزنم و يا اظهارعقيده كنم، مي ترسم! مبادا باز هم دسته گلي به آب دهم!
به تازگي وقتي در يك ميهماني، جشن يا سفر شركت مي كنم احساس آسودگي خاطر دارم. اما به ناگهان نگران مي شوم كه مبادا اين يك خوشي زودگذر باشد و پس از آن ايراد و انتقاد و سخت گيري ها شروع بشود!
در اداره، درحالت عادي همه كارهايم را درست و دقيق انجام مي دهم، اما وقتي سروكله رئيس پيدا مي شود، دست و پايم را گم مي كنم!
چرا؟ من هم نمي توانم مانند بقيه مردم، يك زندگي بي دغدغه و آرام را تجربه كنم؟
چرا، بايد هميشه نگران و مراقب رفتارم باشم؟ در حالي كه هرگز خطانكرده و نمي كنم؟
پدر مهرباني دارم كه در سراسر زندگي ام از دوران كودكي و نوجواني تا جواني و زمان دانشجويي از هيچ چيز براي من كم نگذاشته و كوتاهي نكرده! اما نمي دانم چرا وقتي مي خواهد سؤالي كند يا حرفي بزند، نگران مي شوم و فكر مي كنم قصد سرزنش مرا دارد!
من از همسرم مي ترسم زيرا رفتارهاي او هم كمي شبيه به رفتار مادرم است. وقتي در مورد چيزي مي خواهم به او توضيح بدهم، دست و پايم را گم مي كنم و به «تته ،پته» مي افتم!
كودك درون
اين ها و بسياري از مواردي كه افراد فكر مي كنند مورد پذيرش نيستند و هميشه عيب و نقصي در كارشان وجود دارد كه به سرزنش شدن از سوي ديگران (بزرگترها) مي انجامد، زمينه هاي اضطراب، افسردگي، وسواس فكري و سرزنش خود را براي آنها فراهم مي سازد.
در درون هر يك از ما، كودكي است كه دائم از طرف والدين خود سرزنش مي شود. والدين كودك درون، پدر و مادري هستند كه آنها نيز در درون ما بي وقفه به سرزنش ما (كودك درون) مشغولند.
روانشناسان معتقدند، بسياري ازناخشنودي ها و نارضايتي و سرزنش خود، ناشي از انتقادها و سرزنش كودك درون از سوي والدين دروني است.
در واقع شخصيت هر يك از ما چهره هاي مختلفي در قالب كودك - بالغ - والد، دارد كه در موقعيت ها و شرايط ويژه اي يكي از آنها رخ مي نمايد و رفتار ما را تحت تأثير قرار مي دهد.
در هر سن و سالي، كودك درون ما به تأييد، عشق و پذيرش ما نياز دارد. كودك درون ما پر از مهر و محبت است و نيازمند مهر و محبت از جانب ما!
وابستگي كودك درون به والدين از خردسالي شكل مي گيرد و براي تأييد و جلب محبت والدين پيوسته در مورد انجام كارهاي درست و موردتأييد والدين است. همين روند موجب مي شود در بزرگسالي نيز چنين باشد.
در بزرگسالي، پدر، مادر، همسر، رئيس و غيره جايگزين والد مي شوند و در درون او، نيز والد دروني او را براي كارهايي كه كرده و نكرده سرزنش مي كنند!! ترس و مشكلات ارتباطي با بزرگسالان نيز ناشي از همين سرزنش دروني است.
ضربه هايي كه در كودكي به انسان وارد مي شود موجب ايجاد ترس و اضطراب كودك درون مي شود و اين نگراني تا بزرگسالي پيوسته همراه كودك درون است و او را آزار مي دهد. تا زماني كه آزردگي هاي گذشته شفا نيافته باشد، كودك درون در رنج است و رنجش خود را در رفتارهاي ترس آلود نشان مي دهد كه ممكن است رفته رفته به تخريب شخصيت فرد بينجامد.
سفر به دنياي درون
هيچ يك از ما، انسان كاملي نيستيم و ممكن است در گذشته يا حال دچار اشتباه هاي متعددي شده باشيم. به قول «لوئيزهي» در بيشتر مواقع، پدر و مادر دروني (هر فرد) - تقريباً بي وقفه كودك درون او را سرزنش مي كنند. اگر ما به گفت وگوي دروني مان گوش بسپاريم، مي توانيم اين سرزنش را بشنويم! مي توانيم بشنويم كه والد اشتباه هاي فرزند را به او خاطرنشان مي سازد. يا به او مي گويد اين كار چندان خوب نيست. لازم است اجازه دهيم، والدين دروني مان نسبت به كودك درون، بيشتر «پرورنده» باشند.
من دريافته ام كه براي كمك به شفاي آزردگي هاي گذشته، كار با كودك درون، از ارزش بسيارزيادي برخوردار است. در اين برهه از زندگيمان - هم اكنون - براي ما ضروري است كه خودمان را كامل كنيم و هر بخشي از آنچه را كه به واقع هستيم، دوست بداريم. براي ما ضروري است كه با كودك درون ارتباط برقرار كنيم و بگذاريم او بداند، كه ما هر بخشي را كه به كارهاي حماقت بار دست زده، مي پذيريم: بخشي كه مسخره به نظر مي رسيد، بخشي كه ترسيده بود، بخشي كه بسيار نادان و كودن بود - تك تك بخش هاي وجودمان. عشق، بزرگترين قدرت شفابخشي است كه من مي شناسم.
عشق مي تواند حتي عميق ترين و دردناك ترين خاطره ها را نيز درمان كند. زيرا مهر و عشق، نور درك و فهم را به گوشه هاي تاريك ذهنمان مي تاباند. هرقدر دوران خردسالي مان دردناك بوده باشد، اكنون دوست داشتن كودك درون به ما كمك خواهدكرد آن را شفابخشيم. ما در خلوت ذهنمان مي توانيم انتخاب هاي تازه اي داشته باشيم و به افكاري تازه بينديشيم.
افكار بخشاينده و مهرآميز نسبت به كودك درونمان، راهگشاي مسير ما خواهندبود و در اين تلاش هستي نيز ما را حمايت خواهدكرد.
سفر به دنياي درون، سفر بي مخاطره اي نيست!
گاهي در اين سفر به خاطره هايي برمي خوريم كه مرور آنها بسيار دردناك است و اين از مخاطرات سفر دروني است. رويارويي با خاطرات بد، همانند رويارويي با مشكلات است اما در سفر دروني فقط بررسي مشكلات و خاطرات اهميت دارد، نه دست و پنجه نرم كردن با آنها و فقط بررسي خاطرات براي بخشيدن خودمان و ديگراني است كه در اين خاطره ها نقش داشته اند.
پذيرش بي قيد و شرط دوست داشتن خود و هر بخشي از وجودمان همانگونه كه هست، عفو و بخشايش كودك درون است و احساس گناه و ترس از پيامدهاي اشتباه ها را از او دور مي سازد و موجب آرامش ما مي شود.
كارهاي حماقت بار گذشته كه مانند خوره به صورت خاطره هاي آزاردهنده هر از گاهي از ناخودآگاه به سطح مي آيند و موجب نارضايتي و شرمندگي و سرزنش «خود» مي شوند، اگر بخشيده نشوند، زمان حال ما و حال عمومي ما را نيز خراب مي كنند.
فراموش نكردن گذشته و خاطرات تلخ آن همانند حمل سطل زباله هايي است كه به روي هم انباشته شده و زيرورو كردن آنها، مشام جان را آزرده مي سازد.
فراموش نكردن گذشته، زمان حال را نيز خراب مي كند و سد راه پيشرفت آينده مي شود.
شفاي كودك درون
شفاي كودك درون را با عفو و بخشايش ضربه هاي دوران كودكي آغاز كنيد. سعي كنيد با عشق ومحبت نسبت به خود، آسيب ها را ترميم كنيد!
كودك درون به عشق و مراقبت نياز دارد. در سفر دروني، كودك درون خود را در آغوش بگيريد و عشق خود را نثار او كنيد. آنقدر از او حمايت و مراقبت كنيد تا همه ترس ها و رنجش هايش شفا يابند. به نيازهاي كودك درون اهميت بدهيد و هر آنچه را كه در توان داريد، در جهت رفع نيازهاي او به كار گيريد و به او اطمينان دهيد كه هميشه در كنارش خواهيد بود و از او مراقبت خواهيد كرد.
براي شفاي كودك درون، تكرار عبارت هاي تأكيدي مي تواند بسيار كمك كننده باشد.
هر صبح و شب اين عبارت ها را تكرار كنيد تا موجب آرامش و شفاي كودك درون شود:
من، مهر و عشقي را كه كودك درونم، مي طلبد و حتي بيشتر از آن را به او عطا مي كنم.
كودك درونم، ايمن و سلامت است.
اكنون با مهر و عشقي كه در قلبم دارم، كودك درونم را پرستاري مي كنم و او شفا مي يابد.
من خود را به طور كامل و در همين اكنون دوست دارم. من اكنون مي خواهم فراتر از ترس ها و محدوديت هاي گذشته پيش بروم.
من مي توانم احساساتم را در امنيت كامل اظهار كنم. من اكنون آينده ام را ايجاد مي كنم.
***
سفر به دنياي درون، هميشه هم پرمخاطره نيست. سفرهاي دروني، نيازهاي ما را بر ما بازگو مي سازند و ما مي توانيم با رفع اين نيازها، زندگي كنوني خويش را با آرامش و آسودگي بسازيم.
نويسنده: دكتر معصومه رفيقي مرند - روانشناس باليني و پژوهشگر