armin khatar
06-30-2011, 12:30 AM
کورش بزرگ،بنیان گذار شاهنشاهی ایران ،از چهره های ممتاز تاریخ بشری است . اونه فقط بنیان نخستین امپراطوری بزرگی را ،که ایرانیان را برای بیش از 200 سال به قدرتی جهانی تبدیل کرد استوار ساخت ،بل اقدامات او تاثیر فرهنگی شگرفی بر زندگی و تمدن بشری نهاد . اوهنرمندان،معماران ومجسمه سازان را به پاسارگارد برد تا با ساخت بارگاه جدید او بنیان مجموعه ای را بریزند که در شرق بی سابقه بود . کورش گردونه ی تاریخ مشرق زمین را به حرکت انداخت . یهود هایی را که به بابل تبعید شده بودند به فلسطین بازگرداند . آن چه ما از کورش می دانیم منظری است که مورخان با تکیه بر دست آوردهای باستان شناسی ابراز می دارند . به عبارت دیگر ،با شخصیت کورش به کمک منابع دست دوم آشنا می شویم . او و جانشین اش ،که مدت کوتاهی حکومت کرد ، نبشته ای باقی نگذارده اند که تصویر کامل تری از شخصیت آن ها به دست دهد.اما در مورد داریوش مطلب به گونه ای دیگر است .او گزارشگر ماهری است که برای ایجاد امکان ارتباط ملی حتی فرمان به ایجاد خط ملی داد تا از قوانین و اصول جهان داری اش سخن گوید وسایه ابهام در آن باقی نگذارد
(( به خواست اهورا مزدا من چنینم که راستی را دوست دارم و از دروغ روی گردانم .دوست ندارم که ناتوانی از حق کشی در رنج باشد .همچنین دوست ندارم که به حقوق توانا به سبب کارهای ناتوان آسیب برسد . آن چه را که درست است من آن را دوست دارم .من دوست برنده ی دروغ نیستم و من بد خشم نیستم .حتی وقتی خشم مرا بر می انگیزد ،آن را فرو می نشانم . من سخت بر هوس خود فرمانروا هستم.)) (متن کامل کتیبه داریوش کبیر در نقش رستم)
این است بخشی از معتقدات داریوش که خود در سنگ نبشته اش اعلام می کند . چنین بیانیه ای از زبان یک شاه در سده ششم پیش از میلاد به معجزه می ماند. از بررسی دقیق لوح های دیوانی تخت جمشید نتیجه می گیریم که داریوش واقعا با مسائل مردم ناتوان همراه بوده است . این لوح ها می گوید که در نظام او حتی کودکان خردسال از پوشش خدمات حمایتی اجتماعی بهره می گرفته اند ، دستمزد کارگران براساس نظام منضبط مهارت و سن طبقه بندی می شده ،مادران از مرخصی وحقوق زایمان ونیز ((حق اولاد )) استفاده می کرده اند ، دستمزد کارگرانی که دریافت اندکی داشتند باجیره های ویژه ترمیم می شد تا گذران زندگی شان آسوده تر شود ،فوقالعاده ((سختی کار )) و((بیماری )) پرداخت می شد ،حقوق زن ومرد برابر بوده و زنان امکان داشتند کار نیمه وقت انتخاب کنند ، تا از عهده ی وظایفی که در خانه وبه خاطر خانواده داشتند بر آیند.
این همه(( تامین اجتماعی )) که لوح های دیوانی هخامنشی گواه آن است برای سده ی ششم پ.م . دور از انتظار است .چنین رفتاری که فقط می توان آن را مترقی خواند ، نیازمند ادراک ودورنگری بی پایانی بوده است و مختص شاه مقتدر و بزرگی است که می گوید ((من راستی را دوست دارم)) وحتی به همسران خود آموخته بود که با تمام تار پودشان این راستی وعدالت را مواظبت کنند . آن ها هم درست مثل هر مستخدم و کارمند دولت هخامنشی ناگزیر از پذیرش دقیق حساب رسی کلیه در آمد ومخارج خود بودند وهمان نظم وسخت گیری عمومی را شامل می شدند . شاه بر کلیه ی مخارج دربار خویش از جمله مخارج سفر خود وهمراهان اش نظارت داشت.
تامین عدالت عمومی وحمایت از ناتوانان از اصول این جهان داری بود قانون شکنی به شدت مجازات می شد ودرست کاری و وفاداری با پاداش مناسب همراه بود. آخرین بخش نبشته ی آرامگاه داریوش در نقش رستم ، به روشنی و زیبایی برداشت داریوش را از یک جهان داری عادلانه بیان می کند . در این نبشته او مستقیما مردم کشورش را مخاطب قرار داده ویاد آور می کند :
((تو ای بنده ! نیک بدان که هستی ، توانایی هایت کدام و رفتارت چه گونه است .نپندار که زمزمه های پنهانی و در گوشی به ترین سخن است . بیش تر به آنی گوش فرادار ،که بی پرده می شنوی ! تو ای بنده ! به ترین کار را از توانمندان ندان وبیش تر به چیزی بنگر که از ناتوانان سر می زند))
ناتوان ترین مردم می توانستند و می بایست در کار گروهی نقشی داشته باشند . هر مهارتی به کار گرفته می شد و هر کسی نقش خود را در بنای اجتماعی ایفا می کرد .
داریوش به کار گروهی همه ی مردم امپراتوری بزرگ خود همواره وهمیشه اشاره کرده است برای نمونه تخت داریوش ، در نگاره آرامگاه ، فراز سر نمایندگان همه ی ملت های امپراتوری قرار دارد و چنین است در نگاره ی آپادانا که همه ی خلق ها با هدایای کشور های خود حضور دارند . بر این همکاری عمومی کشورهای امپراتوری در نقوش مختلف تاکید می شود . در حقیقت تجربه ی دیوان اداری عیلامی ها و بابلی ها ، در سیستم حکومتی هخامنشی به کمال رسید . این میراث ها و تجارب در صورت لزوم متحول می شد ، با برداشت ها وظرایف نو در می آمیخت و نظام دیوانی تازهای پدید می آورد که شرط اصلی وتعیین کننده ی بقا ی نیکی سامان داد . بل الگوی کار دیگران نیز قرار گرفت . شاهان اشتاف در سیسیل از طریق عرب ها با این نظام آشنا شدند و آن را در مغرب زمین به کار گرفتند . در کلام نهایی ((دیوان سالاری )) امروز ما غربی ها متاثر و نشات گرفته از نظام دیوانی هخامنشی است .
از سوی دیگر، ایرانیان با قوانین و عادات و علائق و حساسیت های مردم تمامی کشور های زیر فرمانروایی خود آشنا می شدند، گاه در آن ها تصرفاتی می کردند وبار دیگر به نام قانون شاه به کشورهای اصلی بازمی گرداندند . در این تصرفات همواره ویژگی های قومی تک تک کشورها مورد توجه قرار می گرفت و چنین بود که قوانین شاهی در هر یک از کشورها پرداختی متفاوت داشت .
این رعایت به ویژه دین های گوناگون ملت های امپراتوری را شامل می شد . با وجود اعتقاد استوار شاه به اهورا مزدا که جان مایه تمامی رفتارها وقوانین وی است ، مردم امپراتوری حق داشتند خدایان قدیم خود را ستایش ونیایش کنند .
یهودیان در معبد سازی اورشلیم حمایت می شدند . حقوق خدایان بومی یونانیان و مخصوصا آپولون که طرف احترام داریوش بود ، رعایت می شد . حتی در زمان ستیز میان ایرانیان و یونانیان ، خدایان یونانیان مورد تعرض قرار نمی گرفتند . فی المثل به هنگام بازگشت از جنگ 490 پ.م. تندیس زر اندود آپولون را که به غنیمت می رفت ،به معبد مربوطه بازگرداندند.
در فارس پرستش اهورامزدا را پذیرفته بودند و به نظر می رسد مزداپرستی دین رسمی به حساب می آمده است. برای این منظور از روحانیان خاصی ، که همزمان به کارهای دیوانی نیز می پرداختند ،استفاده می شد . اما در کنار صدور حواله های منظم نذر ونیاز برای اهورامزدا ، در محدوده ای تنگ تر حواله هایی هم برای خدایان باستانی ایرانی ،عیلامی و بابلی دیده شده است . البته به میترا و آناهیتا چیزی تعلق نگرفته و هرگز حیوانی برای قربانی در اختیار کسی قرارنداده اند . هر چند شاه نیایش خدا یان خاصی را ممنوع نکرده بود،ولی ظاهرا دشمنی آشکار با دین زرتشت و همچنین قربانی کردن حیوانات ، که زرتشت به شدت مخالف آن بود ،مورد حمایت نبوده است .ازاینها گذشته عموم مردم می توانسته اند با حفظ اعتقادات خود آزادانه زندگی کنند . این امر وقتی بیش تر جلب توجه می کند که هنوز در قرن بیستم به خاطر اعتقادات دینی جنگ های خونینی در جریان است .
همکاری هماهنگ همه ی کشورهای امپراتوری هخامنشی در هنر نیز تبلوری ویژه دارد . عناصر هنری تنها متعلق به مراکز فرهنگی کهن مانند مصر ، بین النهرین ، فینیقیه ، وآسیای صغیر نبود ،بل آسیای مرکزی ،مانند قلمرو سکاها نیز تاثیرات هنری خود را اعمال کرده اند . زیباترین آثار هنری و خلاق ترین هنرمندان را به مرکز شاهنشاهی آورده می شدند و دراین مرکز از همآمیزی همه ی عناصر ، هنری نو ، با پرداختی نو وبه عبارتی دیگر مستقل پدید می آمد . تحت تاثیر مستقیم شاه ودربار باشکوهش هنر هخامنشی آفریده شد وبازتاب و جلوه این هنر نو باردیگر به قلمرو تمامی امپراتوری پرتو می افکند . دست آورد هنری همه ی ملت های امپراتوری به صورت هدایا ، که نمونه های هنری محسوب می شد ، عناصر ماندنی آن در هم می تنید وسپس از این مرکز بار دیگر به سوی هدیه کنندگان بازمی گشت.
نه فقط سنگ نبشته های شاهی ، که رو به جامعه ومردم داشت ، بل هزاران متن کوچک دیوانی در لوح ها، به ما امکان می دهد که نگاهی کاونده وعمیق بر زوایای زندگی در امپراتوری بزرگ هخامنشی بیاندازیم . به واقع لوح های دیوانی ،یاد داشت های کوچک و مختصر ، اما اصیل و با ارزش است . چرا که این یادداشت ها به عمد و به قصد پژوهش های این زمانی ما فراهم نیامده است . آن ها تصاویر کوچک واقعی از زمان خود دارند و هرکوششی برای یافتن پیوند میان این دست نوشته ها به عریان تر شدن حقایق تاریخ هخامنشیان ،گرامی است . این یکی از ارزشمند ترین راه های گشوده شدن چشم اندازی تازه بر آن امپراتوری است . امپراتوری بزرگی که بسیاری از آرمان های امروزی ما از جامعه ای باز و پیشرو در آن متحقق بوده است . این اسناد واقعی بودن شعاری را اثبات می کند که آن فرماندهی پیوسته به مردم خود گوشزد می کرد :
(( تو ای بنده ! به ترین کار را از توانمندان ندان وبیش تر به چیزی بنگر که از ناتوانان سر می زند))
(( به خواست اهورا مزدا من چنینم که راستی را دوست دارم و از دروغ روی گردانم .دوست ندارم که ناتوانی از حق کشی در رنج باشد .همچنین دوست ندارم که به حقوق توانا به سبب کارهای ناتوان آسیب برسد . آن چه را که درست است من آن را دوست دارم .من دوست برنده ی دروغ نیستم و من بد خشم نیستم .حتی وقتی خشم مرا بر می انگیزد ،آن را فرو می نشانم . من سخت بر هوس خود فرمانروا هستم.)) (متن کامل کتیبه داریوش کبیر در نقش رستم)
این است بخشی از معتقدات داریوش که خود در سنگ نبشته اش اعلام می کند . چنین بیانیه ای از زبان یک شاه در سده ششم پیش از میلاد به معجزه می ماند. از بررسی دقیق لوح های دیوانی تخت جمشید نتیجه می گیریم که داریوش واقعا با مسائل مردم ناتوان همراه بوده است . این لوح ها می گوید که در نظام او حتی کودکان خردسال از پوشش خدمات حمایتی اجتماعی بهره می گرفته اند ، دستمزد کارگران براساس نظام منضبط مهارت و سن طبقه بندی می شده ،مادران از مرخصی وحقوق زایمان ونیز ((حق اولاد )) استفاده می کرده اند ، دستمزد کارگرانی که دریافت اندکی داشتند باجیره های ویژه ترمیم می شد تا گذران زندگی شان آسوده تر شود ،فوقالعاده ((سختی کار )) و((بیماری )) پرداخت می شد ،حقوق زن ومرد برابر بوده و زنان امکان داشتند کار نیمه وقت انتخاب کنند ، تا از عهده ی وظایفی که در خانه وبه خاطر خانواده داشتند بر آیند.
این همه(( تامین اجتماعی )) که لوح های دیوانی هخامنشی گواه آن است برای سده ی ششم پ.م . دور از انتظار است .چنین رفتاری که فقط می توان آن را مترقی خواند ، نیازمند ادراک ودورنگری بی پایانی بوده است و مختص شاه مقتدر و بزرگی است که می گوید ((من راستی را دوست دارم)) وحتی به همسران خود آموخته بود که با تمام تار پودشان این راستی وعدالت را مواظبت کنند . آن ها هم درست مثل هر مستخدم و کارمند دولت هخامنشی ناگزیر از پذیرش دقیق حساب رسی کلیه در آمد ومخارج خود بودند وهمان نظم وسخت گیری عمومی را شامل می شدند . شاه بر کلیه ی مخارج دربار خویش از جمله مخارج سفر خود وهمراهان اش نظارت داشت.
تامین عدالت عمومی وحمایت از ناتوانان از اصول این جهان داری بود قانون شکنی به شدت مجازات می شد ودرست کاری و وفاداری با پاداش مناسب همراه بود. آخرین بخش نبشته ی آرامگاه داریوش در نقش رستم ، به روشنی و زیبایی برداشت داریوش را از یک جهان داری عادلانه بیان می کند . در این نبشته او مستقیما مردم کشورش را مخاطب قرار داده ویاد آور می کند :
((تو ای بنده ! نیک بدان که هستی ، توانایی هایت کدام و رفتارت چه گونه است .نپندار که زمزمه های پنهانی و در گوشی به ترین سخن است . بیش تر به آنی گوش فرادار ،که بی پرده می شنوی ! تو ای بنده ! به ترین کار را از توانمندان ندان وبیش تر به چیزی بنگر که از ناتوانان سر می زند))
ناتوان ترین مردم می توانستند و می بایست در کار گروهی نقشی داشته باشند . هر مهارتی به کار گرفته می شد و هر کسی نقش خود را در بنای اجتماعی ایفا می کرد .
داریوش به کار گروهی همه ی مردم امپراتوری بزرگ خود همواره وهمیشه اشاره کرده است برای نمونه تخت داریوش ، در نگاره آرامگاه ، فراز سر نمایندگان همه ی ملت های امپراتوری قرار دارد و چنین است در نگاره ی آپادانا که همه ی خلق ها با هدایای کشور های خود حضور دارند . بر این همکاری عمومی کشورهای امپراتوری در نقوش مختلف تاکید می شود . در حقیقت تجربه ی دیوان اداری عیلامی ها و بابلی ها ، در سیستم حکومتی هخامنشی به کمال رسید . این میراث ها و تجارب در صورت لزوم متحول می شد ، با برداشت ها وظرایف نو در می آمیخت و نظام دیوانی تازهای پدید می آورد که شرط اصلی وتعیین کننده ی بقا ی نیکی سامان داد . بل الگوی کار دیگران نیز قرار گرفت . شاهان اشتاف در سیسیل از طریق عرب ها با این نظام آشنا شدند و آن را در مغرب زمین به کار گرفتند . در کلام نهایی ((دیوان سالاری )) امروز ما غربی ها متاثر و نشات گرفته از نظام دیوانی هخامنشی است .
از سوی دیگر، ایرانیان با قوانین و عادات و علائق و حساسیت های مردم تمامی کشور های زیر فرمانروایی خود آشنا می شدند، گاه در آن ها تصرفاتی می کردند وبار دیگر به نام قانون شاه به کشورهای اصلی بازمی گرداندند . در این تصرفات همواره ویژگی های قومی تک تک کشورها مورد توجه قرار می گرفت و چنین بود که قوانین شاهی در هر یک از کشورها پرداختی متفاوت داشت .
این رعایت به ویژه دین های گوناگون ملت های امپراتوری را شامل می شد . با وجود اعتقاد استوار شاه به اهورا مزدا که جان مایه تمامی رفتارها وقوانین وی است ، مردم امپراتوری حق داشتند خدایان قدیم خود را ستایش ونیایش کنند .
یهودیان در معبد سازی اورشلیم حمایت می شدند . حقوق خدایان بومی یونانیان و مخصوصا آپولون که طرف احترام داریوش بود ، رعایت می شد . حتی در زمان ستیز میان ایرانیان و یونانیان ، خدایان یونانیان مورد تعرض قرار نمی گرفتند . فی المثل به هنگام بازگشت از جنگ 490 پ.م. تندیس زر اندود آپولون را که به غنیمت می رفت ،به معبد مربوطه بازگرداندند.
در فارس پرستش اهورامزدا را پذیرفته بودند و به نظر می رسد مزداپرستی دین رسمی به حساب می آمده است. برای این منظور از روحانیان خاصی ، که همزمان به کارهای دیوانی نیز می پرداختند ،استفاده می شد . اما در کنار صدور حواله های منظم نذر ونیاز برای اهورامزدا ، در محدوده ای تنگ تر حواله هایی هم برای خدایان باستانی ایرانی ،عیلامی و بابلی دیده شده است . البته به میترا و آناهیتا چیزی تعلق نگرفته و هرگز حیوانی برای قربانی در اختیار کسی قرارنداده اند . هر چند شاه نیایش خدا یان خاصی را ممنوع نکرده بود،ولی ظاهرا دشمنی آشکار با دین زرتشت و همچنین قربانی کردن حیوانات ، که زرتشت به شدت مخالف آن بود ،مورد حمایت نبوده است .ازاینها گذشته عموم مردم می توانسته اند با حفظ اعتقادات خود آزادانه زندگی کنند . این امر وقتی بیش تر جلب توجه می کند که هنوز در قرن بیستم به خاطر اعتقادات دینی جنگ های خونینی در جریان است .
همکاری هماهنگ همه ی کشورهای امپراتوری هخامنشی در هنر نیز تبلوری ویژه دارد . عناصر هنری تنها متعلق به مراکز فرهنگی کهن مانند مصر ، بین النهرین ، فینیقیه ، وآسیای صغیر نبود ،بل آسیای مرکزی ،مانند قلمرو سکاها نیز تاثیرات هنری خود را اعمال کرده اند . زیباترین آثار هنری و خلاق ترین هنرمندان را به مرکز شاهنشاهی آورده می شدند و دراین مرکز از همآمیزی همه ی عناصر ، هنری نو ، با پرداختی نو وبه عبارتی دیگر مستقل پدید می آمد . تحت تاثیر مستقیم شاه ودربار باشکوهش هنر هخامنشی آفریده شد وبازتاب و جلوه این هنر نو باردیگر به قلمرو تمامی امپراتوری پرتو می افکند . دست آورد هنری همه ی ملت های امپراتوری به صورت هدایا ، که نمونه های هنری محسوب می شد ، عناصر ماندنی آن در هم می تنید وسپس از این مرکز بار دیگر به سوی هدیه کنندگان بازمی گشت.
نه فقط سنگ نبشته های شاهی ، که رو به جامعه ومردم داشت ، بل هزاران متن کوچک دیوانی در لوح ها، به ما امکان می دهد که نگاهی کاونده وعمیق بر زوایای زندگی در امپراتوری بزرگ هخامنشی بیاندازیم . به واقع لوح های دیوانی ،یاد داشت های کوچک و مختصر ، اما اصیل و با ارزش است . چرا که این یادداشت ها به عمد و به قصد پژوهش های این زمانی ما فراهم نیامده است . آن ها تصاویر کوچک واقعی از زمان خود دارند و هرکوششی برای یافتن پیوند میان این دست نوشته ها به عریان تر شدن حقایق تاریخ هخامنشیان ،گرامی است . این یکی از ارزشمند ترین راه های گشوده شدن چشم اندازی تازه بر آن امپراتوری است . امپراتوری بزرگی که بسیاری از آرمان های امروزی ما از جامعه ای باز و پیشرو در آن متحقق بوده است . این اسناد واقعی بودن شعاری را اثبات می کند که آن فرماندهی پیوسته به مردم خود گوشزد می کرد :
(( تو ای بنده ! به ترین کار را از توانمندان ندان وبیش تر به چیزی بنگر که از ناتوانان سر می زند))