armin khatar
06-28-2011, 01:44 PM
http://www.irimc.org/Image.aspx?&id=1076
دوران کودکی و تحصیلات :
جد بزرگم فرد معروف و فقیهی بود که بعد از انقلاب روسیه از ایروان به ایران مهاجرت کرد و در تبریز ساکن شد و چون ارادتی به مولوی رومی داشت ، به نام « مولو ی» معروف شد . وی ، مقبره ی بزرگی د رتبریز دارد که شامل مقبره، مسجد ، مدرسه و دارالضیلفه است . من در سال 1300شمسی در تبریز متولد شدم . چهار سال ابتدایی را در تبریز و بیقیه ی دوران دبستانی و دبیرستانی و دانشکده ی پزشکی را درتهران سپری کردم .
بعد از گذراندن دوره ی عمومی ، برای مدت چهار سال عازم پاریس شدم و به عنوان آسیستان خارجی این مدت را در بیمارستان کودکان پاریس در بخش آقای پرفسور لامی استاد کودکان و ژنتیک طی کردم .
تدریس در دانشگاه :
سال 1332به تهران مراجعت کردم پس از گذراندن امتحانی ، وارد کادر هیئت علمی دانشگاه تهران – بخش آقای دکتر « منوچهر اقبال » - شدم و از همان زمان دروس ژنتیک پزشکی را در دانشگاه بعد از ظهر ها در سال پنجم و دروس پزشکی داخلی و عفونی کودکان را در بیمارستان هزار تختخوابی آغاز کردم . سه سال بعد ، صبح ها ، یک بخش عفونی کودکان به حقیر نفویض شد که بیماران ژنتیکی ومشاوره و احیانا" بستری کردن بیماران مربوطه در این بخش صورت می گرفت هم چنین بررسی و مقایسه دو قلوها نیز درهمان بخش انجام می شد .
در سال 1962 از طرف سازمان بهداشت جهانی برای تکمیل دوران ژنتیک ، به دانمارک رفتم و درمدت سه ماهه آن استفاده فراوان ا زآن دوران بردم . در سال 1964 نیز از طرف WHO برای گذراندن دوره ی یک ماهه عازم امریکا شدم در سال 1336 از طرف سازمان بهداشت جهانی به عنوان کارشناس ژنتیک شناخته شدم .
فعالیت های پژوهشی و سمت های اجرایی :
مقالات بنده در کلیه ی مجلات آن زمان ( سخن پزشکی ، مجله ی کودکان ، زنان ، نظام پزشکی و دانش پزشکی ) ملاحظه می شود در جمله ی سمینارها و کنگره های داخلی و خارجی شرکت و در مورد امراض ارثی سخنرانی می نمودم در سال 1341 اجازه ی نشر یک مجله به نام دانش پزشکی را با همکاری آقای « دکتر جواد هیئت » کسب کرده و مدت 5سال آن را منتشر کردیم دربیشتر موارد سخنرانیهای هفتگی بیمارستان هزار تختخوابی و ، بیماران جالب ارثی مانند سندرم داون ، مارفان ، لورانس مون ، نشانگان پوتس جگرس، پولیپ های روده و غیره ، معرفی می کردم .
راهنمایی رساله های متعددی را درمورد بیماریهایی ارثی کودکان و عفونی به عهده داشتم هر کدام از فارغ التحصیلان که برای خداحافظی وادامه تحصیل به خارج از کشور سفر می کرد ، سفارش می کردم که در صورت تمایل رشته ی ژنتیک را برا ی تخصص انتخاب نمایند ولی جمله ی آنان رشته های پر درآمد مانند جراحی زیبایی ، زنان ، جراحی قلب و عروق ، پوست و... را انتخاب می کردند . دانشجویان زیادی حقیر را به نام آقای ژنتیک می نامیدند چون درآن زمان رشته ای به این نام در دانشگاه وجود نداشت .
در سال 1336 در کنگره ی بین المللی کودکان ، دو بیمار مبتلا به نشانگان فریاد گربه را معرفی کردم . در سال 1340 یک انجمن ژنتیک با شرکت کلیه ی کاردانان ژنتیک انسانی دامی و گیاهی تشکیل دادیم . بعد از آن ، هر سال دردنباله ی کنگره ی کودکان مدت 2 روز سمینار ژنتیک تشکیل می شد که مباحث گوناگونی راجع به مسائل متعدد ژنتیک روز بحث می شد خوشبختانه آقای « دکتر کریمی نژاد » استاد هیستولوژی که علاقه ای به ژنتیک داشتند در سال 1345 فعالیت خود را در بیمارستان زنان بخش خصوصی شروع کردند . به طوری که امروزه آزمایشگاه خصوصی ایشان ا زمعتبرترین مراکز ژنتیک به شمار می رود درسال 1340 در بیمارستان هزار تختخوابی به کمک آقای دکتر نفیسی و دکتر خاوری بخش سیتوژنیک راه اندازی شد . به خاطر دارم که مردی از طرف پزشکی قانونی به من معرفی شد ، که مرتکب قتل شده بود و وکیل وی ادعا کرده بود ، وی به علت داشتن XXY ، اختیاری برای قتل نداشته و از مجازات معاف می باشد از این شخص در بخش آقای « دکتر نفیسی » کاریوتایپ به عمل آمد و ملاحظه گردید که یک مرد سالم XY می باشد و جواب آن به پزشکی قانونی تحویل گردید نامبرده قبلا" به بنده مراجعه و حقیر را تطمیع کره بود که جواب مساعدی به پزشکی قانونی بدهم ولی از آن استنکاف کردم .
در سال 1349 به کمک آقای « دکتر خاوری » و « دکتر روزبهانی » یک مرکز ژنتیک و مشاورات خصوصی تشکیل داده و مراجعان را راهنمایی می کردیم . در ابتدای کار قریب 10 سال ، بیشتر مراجعه کنندگان ما موسوی ( یهودیها ) بودند ولی بعد از آن ، به علت منصرف شدن از ازدواج ها ی فامیلی ، موردی مشاهده نشد . در سال 1955که مأموریت یافتم یک مرکز تحقیقات ژنتیک دربیمارستان حمایت مادران ( بیمارستان شهید اکبر آبادی کنونی ) دایر نمایم ، با کمک آقای « دکتر خاوری »و « دکتر روزبهانی » و « دکتر یزدانی » که اکنون در سوئد است و « دکتر مظهری » اقدام به جمع آوری افراد کاردان مناسب که پس از طی دورانهای لازم ا زتخصص های بیو شیمیایی ، بیولوژی و سیتولوژی انتخاب کردیم ، مشغول کار شدیم . در ضمن 24 تن از افراد فوق دیپلم را به مدت یک سال دوران مشاورت و مسائل ژنیتک آموزش دادیم که به زایشگاههای وابسته 8 گانه حمایت مادران رفته وبیماران مربوطه را به مرکز معرفی نمایند و از نظر غربالگری کمک کنند متأسفانه پس از انقلاب ، توجهی به مرکز تحقیقات ژنتیک که به زحمت فراهم گردیده بود نشده و 27 تن از کارمندان ما را به بخشهای دیگر منتقل کردند و آقای « دکتر روز بهانی » و « دکتر یزدانی » نیز به خارج از کشور رفتند حقیر و آقای « دکتر آملی » متخصص کودکان با یک منشی تنها باقی ماندیم ما در بخش ژنتیک غربالگری فنیل کتونوری و گالاکتوزمی را آغاز کرده بودیم و از کلیه ی نوزادان زایشگاه حمایت مادران که روزانه بیش از 100 زایمان انجام می شد تست و آزمایشات لازم را از بابت دو بیماری یاد شده ، آغاز کرده بودیم . همینطور اختلالات ژنتیکی سیتولوژی را بررسی می کردیم . در ضمن بهداری وقت ، مقدار زیادی شیر ویژه ی مبتلایان به فنیل کتونوری را در اختیار ما می گذارد تا به کودکان مبتلا تفیض کنیم ، کودکان زیادی پیدا کردیم که از کند ذهنی و عقب ماندگی ذهنی نجات یافتند. متأسفانه شیرو مواد غذایی نیز قطع شد و مبتلایان وضع اسفباری پیدا کردند و به زحمت با هزینه ی شخصی که کمرشکن بود شیر تهیه می کردند . اکنون پرونده ی قریب به 140 بیمار مبتلا در بخش تحقیقات وجود دارد که جالب توجه می باشند . مشاوره ی ژنتیک با مبتلا شدگان عوارض ارثی و دوقلوها درمرکز ما مجانی بود . با مشاهده ی چنین وضعی بنده درخواست بازنشستگی کرده و از کار به کنار رفتم . اکنون آقای « دکتر آملی » با حداقل امکانات بخش را اداره می فرمایند . بنده پس ا زسه سال بازنشستگی توسط مرکز بهداشت استان توسط آقای « دکتر نقوی » با همیاری آقای « دکتر مظهری » و دکتر « خاوری » دعوت شدیم که مرکز مشاوره ی ژنیتک و صدای مشاوره ی خانواده را از بابت مسائل ژنتیکی را اندازی کنیم . قرار بود یک آزمایشگاه ژنیتکی هم در مرکز یاد شده تأسیس گردد . متأسفانه برکنار شدن آقای « دکتر نقوی » منجر به تعطیلی مرکز مشاوره گردید . بنده و همکاران به درمانگاه بهزیستی شرق تهران منتقل شدیم و مشاورات ژنیتکی را در آن جا تشکیل دادیم . خوشبختانه با تشریف فرمایی آقای « دکتر شفقتی » هم به درمانگاه یادشده ، رونق مشاوره بیشتر شد .
پس از دو سال اداره ی مشاورات در سال 1373 به دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی دعوت شدم که یک مرکز تحقیقات ژنیتکی در آن جا تشکیل بدهم و یک ساختمان ( کنونی ) بزرگی هم با وسایل مقدماتی جهت این کار در نظر گرفته شده بود . در ابتدای امر 4 تن کارمندان این مرکز بودند که به سبب گرفتاری خانوادگی دو تن مرکز را ترک کردند . از همان ابتدا بنده مشاورات ژنیتکی را دایر کرده و سعی کردم در تکمیل وسایل لازم و جلب همکاران کاردان رونقی راکه در خور چنین مرکزی بود فراهم سازم ولی به سبب فقدان افراد کاردان و علاقه مند ، دو سال اول به جز مشاورات ژنیتکی و تدریس سه واحد 32 ساعته مشاوره و پیشگیریهای ژنیتکی برای کارشناسی مددکاری،پرستاری و فیزیوتراپی ، پیشرفت دیگری به سبب دشواری مالی انجام نگرفت . خوشبختانه به سال 1375 آقای دکتر « نجم آبادی » متخصص ژنیتک مولکولی از امریکا مراجعت کرده متمایل شدند با بخش مرکز تحقیقات ژنیتک همکاری نمایند . با کمال خوشحالی مورد استقبال قرار گرفته و مشغول کار شدند . کاردانی و پر کاری ایشان باعث شد که حقیر سرپرستی مرکز را مدتی بعد به ایشان واگذار کرده و خود مشاورو عضو هیئت علیم مرکز و دانشگاه باشم . بعد با آقای « دکتر شفقتی » ، سرکار خانم « دکتر کهریزی » ، آقای « دکتر جوان » ، آقای « دکتر حاجی بیگی » خانم « دکتر نیشابوری» ، خانم « دکتر کیهانی » خانم « دکتر حاتمی » و خانم « دکتر بهجتی » به گروه ما پیوستند و مرکز تحقیقات رونق کافی گرفت . امید است که با تکمیل وسایل لازم و استخدام یک آمارگر ، کاردان اعصاب و روان ، زنان ... کادر مرکز تکمیل گردد و رونق دلخواه حقیر را به دست آورد .
در هر حال این مرکز سومین مرکزی است که توسط حقیر ایجاد شده و با ورود آقای « دکتر نجم آبادی » با ارائه ی کنگره ی معلولان ژنیتکی ، سمینارها و ترتیب کنفرانس های سودمند و انجام آزمونهای پیشرفته ی امروزی به حدی جلو برود که با مراکز ممالک راقیه نزدیک شود و بتواند مرجع کلیه ی نیازهای ژنیتکی خانواده ها ی کشور عزیز گردد . با توجه به پیشرفت این مرکز آرزوی حقیر که برپایی یک مرکز بزرگ تحقیقات ژنیتکی بود ، جامه ی عمل می پوشد و به نظر نمی رسد که با وجود همکاران لایق یاد شده حوادث روزگار گزندی بدان وارد سازد از همان ابتدا ورود به داشگاه تهران ، آرزوی حقیر ایجاد یک چنین مرکز و برپایی آن بود که نه در کشور خودمان بلکه در خاور میانه نیز سرآمد باشد که خوشبختانه امروزه با کمک همکاران هنرمند و دانش ساز امکان آن وجود دارد.
تألیفات و جوایز :
اصول بیماری ها ی ارثی انسا ن در دو جلد ، امراض کروموزومی و متابولیک یک جلد ، دیابت و راهنمای بیماران دیابتی یک جلد ، ژنیتک عمومی در دوجلد ، بهبود نسل بشر در یک جلد ، مشاوره ی ژنیتک با معیت آقای « دکتر خاوری » و « روزبهانی » در یک جلد ، بیماری های عفونی د ردو جلد، مسائل گوناگون پزشکی در هفت جلد ، رساله به زبان فرانسه راجع به کمبود ویتامین A درایران ، سؤالهای انترنها ی بیمارستانهای تهران با یاری آقای دکتر مژدهی در سه جلد ، سؤال و جواب در طب داخلی یک جلد ، نگارش بخش عفونی طب داخلی آقای دکتر « اردوبادی» و همکاران دانشگاهی بخش ژنیتک خون شناسی جناب آقای « دکتر پویا» ، ترجمه ی جراحی صغیر درسه جلد ( در دوران آخر تحصیلی ) ، بیاری های عفونی کودکان و داخلی رشته ی کودکیاری در دو جلد ، بهداشت عمومی در دو جلد ، مقاله به زبان انگلیسی در مجله ی Gynecology and obstetric با معیت آقای « دکتر کریمی نژاد » ، مقالات متعدد درتمامی مجلات پزشکی روز ایران ، بیماری های شایع ارثی و مادرزادی یک جلد .
سال 1378 به سبب کوشش های بی دریغ د ررشته ی پزشکی ، از طرف وزیر بهداشت و آموزش پزشکی لوح تقدیر و مدال دریافت نمودم هم چنین در سال 1379 مورد عنایت شایسته دانشگاه و همکاران گرامی ، با دریافت تشویق نامه و هدایای نفیس و نامگذاری یک تالاردر مرکز به نام حقیر قرار گرفتم و تعداد 533 جلد کتاب به کتاب خانه ی دانشگاه اهدا کرده ام .
زندگی خانوادگی ، اوقات فراغت و سرگرمیها :
من در 32 سالگی ازدواج کردم حاصل ازدواجم یک پسر بود که در یکی از دانشگاه های معتبر انگلستان ، اقتصاد خوانده بود و همان جا زندگی می کرد که متأسفانه فوت کرد .
من در حال حاضر روزی 8-7 ساعت مطالعه می کنم . هنوز هم دانشجو هستم ، با اینترنت کار می کنم و یکی دو ساعت در روز پیاده روی می کنم
دوران کودکی و تحصیلات :
جد بزرگم فرد معروف و فقیهی بود که بعد از انقلاب روسیه از ایروان به ایران مهاجرت کرد و در تبریز ساکن شد و چون ارادتی به مولوی رومی داشت ، به نام « مولو ی» معروف شد . وی ، مقبره ی بزرگی د رتبریز دارد که شامل مقبره، مسجد ، مدرسه و دارالضیلفه است . من در سال 1300شمسی در تبریز متولد شدم . چهار سال ابتدایی را در تبریز و بیقیه ی دوران دبستانی و دبیرستانی و دانشکده ی پزشکی را درتهران سپری کردم .
بعد از گذراندن دوره ی عمومی ، برای مدت چهار سال عازم پاریس شدم و به عنوان آسیستان خارجی این مدت را در بیمارستان کودکان پاریس در بخش آقای پرفسور لامی استاد کودکان و ژنتیک طی کردم .
تدریس در دانشگاه :
سال 1332به تهران مراجعت کردم پس از گذراندن امتحانی ، وارد کادر هیئت علمی دانشگاه تهران – بخش آقای دکتر « منوچهر اقبال » - شدم و از همان زمان دروس ژنتیک پزشکی را در دانشگاه بعد از ظهر ها در سال پنجم و دروس پزشکی داخلی و عفونی کودکان را در بیمارستان هزار تختخوابی آغاز کردم . سه سال بعد ، صبح ها ، یک بخش عفونی کودکان به حقیر نفویض شد که بیماران ژنتیکی ومشاوره و احیانا" بستری کردن بیماران مربوطه در این بخش صورت می گرفت هم چنین بررسی و مقایسه دو قلوها نیز درهمان بخش انجام می شد .
در سال 1962 از طرف سازمان بهداشت جهانی برای تکمیل دوران ژنتیک ، به دانمارک رفتم و درمدت سه ماهه آن استفاده فراوان ا زآن دوران بردم . در سال 1964 نیز از طرف WHO برای گذراندن دوره ی یک ماهه عازم امریکا شدم در سال 1336 از طرف سازمان بهداشت جهانی به عنوان کارشناس ژنتیک شناخته شدم .
فعالیت های پژوهشی و سمت های اجرایی :
مقالات بنده در کلیه ی مجلات آن زمان ( سخن پزشکی ، مجله ی کودکان ، زنان ، نظام پزشکی و دانش پزشکی ) ملاحظه می شود در جمله ی سمینارها و کنگره های داخلی و خارجی شرکت و در مورد امراض ارثی سخنرانی می نمودم در سال 1341 اجازه ی نشر یک مجله به نام دانش پزشکی را با همکاری آقای « دکتر جواد هیئت » کسب کرده و مدت 5سال آن را منتشر کردیم دربیشتر موارد سخنرانیهای هفتگی بیمارستان هزار تختخوابی و ، بیماران جالب ارثی مانند سندرم داون ، مارفان ، لورانس مون ، نشانگان پوتس جگرس، پولیپ های روده و غیره ، معرفی می کردم .
راهنمایی رساله های متعددی را درمورد بیماریهایی ارثی کودکان و عفونی به عهده داشتم هر کدام از فارغ التحصیلان که برای خداحافظی وادامه تحصیل به خارج از کشور سفر می کرد ، سفارش می کردم که در صورت تمایل رشته ی ژنتیک را برا ی تخصص انتخاب نمایند ولی جمله ی آنان رشته های پر درآمد مانند جراحی زیبایی ، زنان ، جراحی قلب و عروق ، پوست و... را انتخاب می کردند . دانشجویان زیادی حقیر را به نام آقای ژنتیک می نامیدند چون درآن زمان رشته ای به این نام در دانشگاه وجود نداشت .
در سال 1336 در کنگره ی بین المللی کودکان ، دو بیمار مبتلا به نشانگان فریاد گربه را معرفی کردم . در سال 1340 یک انجمن ژنتیک با شرکت کلیه ی کاردانان ژنتیک انسانی دامی و گیاهی تشکیل دادیم . بعد از آن ، هر سال دردنباله ی کنگره ی کودکان مدت 2 روز سمینار ژنتیک تشکیل می شد که مباحث گوناگونی راجع به مسائل متعدد ژنتیک روز بحث می شد خوشبختانه آقای « دکتر کریمی نژاد » استاد هیستولوژی که علاقه ای به ژنتیک داشتند در سال 1345 فعالیت خود را در بیمارستان زنان بخش خصوصی شروع کردند . به طوری که امروزه آزمایشگاه خصوصی ایشان ا زمعتبرترین مراکز ژنتیک به شمار می رود درسال 1340 در بیمارستان هزار تختخوابی به کمک آقای دکتر نفیسی و دکتر خاوری بخش سیتوژنیک راه اندازی شد . به خاطر دارم که مردی از طرف پزشکی قانونی به من معرفی شد ، که مرتکب قتل شده بود و وکیل وی ادعا کرده بود ، وی به علت داشتن XXY ، اختیاری برای قتل نداشته و از مجازات معاف می باشد از این شخص در بخش آقای « دکتر نفیسی » کاریوتایپ به عمل آمد و ملاحظه گردید که یک مرد سالم XY می باشد و جواب آن به پزشکی قانونی تحویل گردید نامبرده قبلا" به بنده مراجعه و حقیر را تطمیع کره بود که جواب مساعدی به پزشکی قانونی بدهم ولی از آن استنکاف کردم .
در سال 1349 به کمک آقای « دکتر خاوری » و « دکتر روزبهانی » یک مرکز ژنتیک و مشاورات خصوصی تشکیل داده و مراجعان را راهنمایی می کردیم . در ابتدای کار قریب 10 سال ، بیشتر مراجعه کنندگان ما موسوی ( یهودیها ) بودند ولی بعد از آن ، به علت منصرف شدن از ازدواج ها ی فامیلی ، موردی مشاهده نشد . در سال 1955که مأموریت یافتم یک مرکز تحقیقات ژنتیک دربیمارستان حمایت مادران ( بیمارستان شهید اکبر آبادی کنونی ) دایر نمایم ، با کمک آقای « دکتر خاوری »و « دکتر روزبهانی » و « دکتر یزدانی » که اکنون در سوئد است و « دکتر مظهری » اقدام به جمع آوری افراد کاردان مناسب که پس از طی دورانهای لازم ا زتخصص های بیو شیمیایی ، بیولوژی و سیتولوژی انتخاب کردیم ، مشغول کار شدیم . در ضمن 24 تن از افراد فوق دیپلم را به مدت یک سال دوران مشاورت و مسائل ژنیتک آموزش دادیم که به زایشگاههای وابسته 8 گانه حمایت مادران رفته وبیماران مربوطه را به مرکز معرفی نمایند و از نظر غربالگری کمک کنند متأسفانه پس از انقلاب ، توجهی به مرکز تحقیقات ژنتیک که به زحمت فراهم گردیده بود نشده و 27 تن از کارمندان ما را به بخشهای دیگر منتقل کردند و آقای « دکتر روز بهانی » و « دکتر یزدانی » نیز به خارج از کشور رفتند حقیر و آقای « دکتر آملی » متخصص کودکان با یک منشی تنها باقی ماندیم ما در بخش ژنتیک غربالگری فنیل کتونوری و گالاکتوزمی را آغاز کرده بودیم و از کلیه ی نوزادان زایشگاه حمایت مادران که روزانه بیش از 100 زایمان انجام می شد تست و آزمایشات لازم را از بابت دو بیماری یاد شده ، آغاز کرده بودیم . همینطور اختلالات ژنتیکی سیتولوژی را بررسی می کردیم . در ضمن بهداری وقت ، مقدار زیادی شیر ویژه ی مبتلایان به فنیل کتونوری را در اختیار ما می گذارد تا به کودکان مبتلا تفیض کنیم ، کودکان زیادی پیدا کردیم که از کند ذهنی و عقب ماندگی ذهنی نجات یافتند. متأسفانه شیرو مواد غذایی نیز قطع شد و مبتلایان وضع اسفباری پیدا کردند و به زحمت با هزینه ی شخصی که کمرشکن بود شیر تهیه می کردند . اکنون پرونده ی قریب به 140 بیمار مبتلا در بخش تحقیقات وجود دارد که جالب توجه می باشند . مشاوره ی ژنتیک با مبتلا شدگان عوارض ارثی و دوقلوها درمرکز ما مجانی بود . با مشاهده ی چنین وضعی بنده درخواست بازنشستگی کرده و از کار به کنار رفتم . اکنون آقای « دکتر آملی » با حداقل امکانات بخش را اداره می فرمایند . بنده پس ا زسه سال بازنشستگی توسط مرکز بهداشت استان توسط آقای « دکتر نقوی » با همیاری آقای « دکتر مظهری » و دکتر « خاوری » دعوت شدیم که مرکز مشاوره ی ژنیتک و صدای مشاوره ی خانواده را از بابت مسائل ژنتیکی را اندازی کنیم . قرار بود یک آزمایشگاه ژنیتکی هم در مرکز یاد شده تأسیس گردد . متأسفانه برکنار شدن آقای « دکتر نقوی » منجر به تعطیلی مرکز مشاوره گردید . بنده و همکاران به درمانگاه بهزیستی شرق تهران منتقل شدیم و مشاورات ژنیتکی را در آن جا تشکیل دادیم . خوشبختانه با تشریف فرمایی آقای « دکتر شفقتی » هم به درمانگاه یادشده ، رونق مشاوره بیشتر شد .
پس از دو سال اداره ی مشاورات در سال 1373 به دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی دعوت شدم که یک مرکز تحقیقات ژنیتکی در آن جا تشکیل بدهم و یک ساختمان ( کنونی ) بزرگی هم با وسایل مقدماتی جهت این کار در نظر گرفته شده بود . در ابتدای امر 4 تن کارمندان این مرکز بودند که به سبب گرفتاری خانوادگی دو تن مرکز را ترک کردند . از همان ابتدا بنده مشاورات ژنیتکی را دایر کرده و سعی کردم در تکمیل وسایل لازم و جلب همکاران کاردان رونقی راکه در خور چنین مرکزی بود فراهم سازم ولی به سبب فقدان افراد کاردان و علاقه مند ، دو سال اول به جز مشاورات ژنیتکی و تدریس سه واحد 32 ساعته مشاوره و پیشگیریهای ژنیتکی برای کارشناسی مددکاری،پرستاری و فیزیوتراپی ، پیشرفت دیگری به سبب دشواری مالی انجام نگرفت . خوشبختانه به سال 1375 آقای دکتر « نجم آبادی » متخصص ژنیتک مولکولی از امریکا مراجعت کرده متمایل شدند با بخش مرکز تحقیقات ژنیتک همکاری نمایند . با کمال خوشحالی مورد استقبال قرار گرفته و مشغول کار شدند . کاردانی و پر کاری ایشان باعث شد که حقیر سرپرستی مرکز را مدتی بعد به ایشان واگذار کرده و خود مشاورو عضو هیئت علیم مرکز و دانشگاه باشم . بعد با آقای « دکتر شفقتی » ، سرکار خانم « دکتر کهریزی » ، آقای « دکتر جوان » ، آقای « دکتر حاجی بیگی » خانم « دکتر نیشابوری» ، خانم « دکتر کیهانی » خانم « دکتر حاتمی » و خانم « دکتر بهجتی » به گروه ما پیوستند و مرکز تحقیقات رونق کافی گرفت . امید است که با تکمیل وسایل لازم و استخدام یک آمارگر ، کاردان اعصاب و روان ، زنان ... کادر مرکز تکمیل گردد و رونق دلخواه حقیر را به دست آورد .
در هر حال این مرکز سومین مرکزی است که توسط حقیر ایجاد شده و با ورود آقای « دکتر نجم آبادی » با ارائه ی کنگره ی معلولان ژنیتکی ، سمینارها و ترتیب کنفرانس های سودمند و انجام آزمونهای پیشرفته ی امروزی به حدی جلو برود که با مراکز ممالک راقیه نزدیک شود و بتواند مرجع کلیه ی نیازهای ژنیتکی خانواده ها ی کشور عزیز گردد . با توجه به پیشرفت این مرکز آرزوی حقیر که برپایی یک مرکز بزرگ تحقیقات ژنیتکی بود ، جامه ی عمل می پوشد و به نظر نمی رسد که با وجود همکاران لایق یاد شده حوادث روزگار گزندی بدان وارد سازد از همان ابتدا ورود به داشگاه تهران ، آرزوی حقیر ایجاد یک چنین مرکز و برپایی آن بود که نه در کشور خودمان بلکه در خاور میانه نیز سرآمد باشد که خوشبختانه امروزه با کمک همکاران هنرمند و دانش ساز امکان آن وجود دارد.
تألیفات و جوایز :
اصول بیماری ها ی ارثی انسا ن در دو جلد ، امراض کروموزومی و متابولیک یک جلد ، دیابت و راهنمای بیماران دیابتی یک جلد ، ژنیتک عمومی در دوجلد ، بهبود نسل بشر در یک جلد ، مشاوره ی ژنیتک با معیت آقای « دکتر خاوری » و « روزبهانی » در یک جلد ، بیماری های عفونی د ردو جلد، مسائل گوناگون پزشکی در هفت جلد ، رساله به زبان فرانسه راجع به کمبود ویتامین A درایران ، سؤالهای انترنها ی بیمارستانهای تهران با یاری آقای دکتر مژدهی در سه جلد ، سؤال و جواب در طب داخلی یک جلد ، نگارش بخش عفونی طب داخلی آقای دکتر « اردوبادی» و همکاران دانشگاهی بخش ژنیتک خون شناسی جناب آقای « دکتر پویا» ، ترجمه ی جراحی صغیر درسه جلد ( در دوران آخر تحصیلی ) ، بیاری های عفونی کودکان و داخلی رشته ی کودکیاری در دو جلد ، بهداشت عمومی در دو جلد ، مقاله به زبان انگلیسی در مجله ی Gynecology and obstetric با معیت آقای « دکتر کریمی نژاد » ، مقالات متعدد درتمامی مجلات پزشکی روز ایران ، بیماری های شایع ارثی و مادرزادی یک جلد .
سال 1378 به سبب کوشش های بی دریغ د ررشته ی پزشکی ، از طرف وزیر بهداشت و آموزش پزشکی لوح تقدیر و مدال دریافت نمودم هم چنین در سال 1379 مورد عنایت شایسته دانشگاه و همکاران گرامی ، با دریافت تشویق نامه و هدایای نفیس و نامگذاری یک تالاردر مرکز به نام حقیر قرار گرفتم و تعداد 533 جلد کتاب به کتاب خانه ی دانشگاه اهدا کرده ام .
زندگی خانوادگی ، اوقات فراغت و سرگرمیها :
من در 32 سالگی ازدواج کردم حاصل ازدواجم یک پسر بود که در یکی از دانشگاه های معتبر انگلستان ، اقتصاد خوانده بود و همان جا زندگی می کرد که متأسفانه فوت کرد .
من در حال حاضر روزی 8-7 ساعت مطالعه می کنم . هنوز هم دانشجو هستم ، با اینترنت کار می کنم و یکی دو ساعت در روز پیاده روی می کنم