PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : من از روییدن خار سر دیوار فهمیدم که ناکس کس نمی گردد به این بالا نشینی ها



Sara12
06-24-2011, 05:06 PM
روزی ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد،مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ خود بگذارد و به بالای پشت بام ببرد.



الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت.ملا مصالح ساختمانی را از پشت الاغ برداشت و سپس الاغ را به سمت پایین هدایت کرد.ملا نمیدانست که خر از پله ها بالا میرود،ولی به هیچ وجه نمی تواند از پله پایین بیاید.



هر کاری کرد الاغ پایین نیامد.ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد تا استراحت کند.



در این موقع دید که الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد.وقتی به پشت بام رفت تا الاغ را آرام کند دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی گیرد.دوباره به خانه برگشت.



بعد مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده و در آخر هم الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد.



و ملا نصر الدین گفت:



لعنت بر من که نمی دانستم اگر خر به جایگاه رفیعی برسد،هم ان جایگاه را خراب می کند و هم خود را به هلاکت می رساند.



یا به عبارت دیگر:



من از روییدن خار سر دیوار فهمیدم



که ناکس کس نمی گردد به این بالا نشینی ها