PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : کتاب 100 قانون شکست ناپذیر موفقیت در کار و زندگی، جلد 2



shirin71
06-20-2011, 09:40 AM
کتاب 100 قانون شکست ناپذیر موفقیت در کار و زندگی، جلد 2
نویسنده: برایان تریسی
مترجم: مهندس علی اکبر قاری نیت
نوبت چاپ: اول
ناشر: نشر آزمون

shirin71
06-20-2011, 09:40 AM
قانون 6
قانون کنترل

شما زمانی از خودتان خوشتان خواهد آمد که احساس کنید که تحت کنترل زندگی تان قرار دارید.
البته عکس این قانون این است که وقتی در مورد خودتان احساس بدی دارید که تحت کنترل زندگی تان نباشید یا این که تحت کنترل دیگرا یا شرایط باشید.
علم روانشناسی مدت های مدیدی است که به اهمیت احساس های کنترل به عنوان یک عامل مهم در شخصیت و عملکرد پی برده است. در این مورد، روان شناسان از واژه ی کانون کنترل استفاده می کنند. کانون کنترل یا مکان کنترل یعنی این که احساس می کنید کنترل شما در کدام بخش زندگی شما قرار دارد. اگر احساس می کنید که که شخصاً تصمیم هایی می گیرید که جهت زندگی شما را تعیین می کند، دارای یک کانون داخلی کنترل هستید، اگر احساس می کنید که رئیس شما، صورت حساب های شما، تجربه های بچگی شما، سلامتی شما، یا چیز دیگری شما و نیروهای شما را کنترل می کنند تا آن چه را واقعاً می خواهید انجام دهید یا از آن احتراز کنید، این طور به نظر می آید که دارای کانون داخلی کنترل هستید.
محل این مکان کنترل در تفکر شما عامل مهم در تعیین سطح سلامتی و خوب بودن شخص شما است. افراد با کانون داخلی کنترل، آن هایی که احساس می کنند پشت چرخ های زندگی های خودشان هستند، افراد کم استرس و پربازده هستند. افراد با یک کانون خارجی کنترل، افرادی که احساس می کنند تحت دیکته دیگران یا تحت فشار خارجی، کار می کنند اشخاص پر استرس و کم بازده هستند.
میدان روان شناسی روحی بر مطالعه ی چگونگی تفکر و رابطه ی تفکر شما یا سلامت و شادکامی متمرکز است که احساس کنترل کاملاً برای شما برای انجام بهترین ها ضروری است.

نتیجه ی 1 :
نتیجه ی اول قانون کنترل این است:
تغییر غیر قابل اجتناب است.

تغییر حتماً به وقوع می پیوندد و غیر قابل اجتناب نیز است و شتاب نیز می گیرد. تغییر غیر قابل پیش بینی و ناپیوسته است و بر هر کدام از جنبه های زندگی ما مؤثر است.
تغییر برای اکثر مردم ترسناک نیز است. خواست عمیق اکثر افراد اجتناب از هر نوع تغییر، حتی تغییر مثبت است. این جاست که اهمیت اهداف روشن می شود. اهداف به شما اجازه می دهند تا جهت تغییر را کنترل کنید. اهداف تعیین کننده ی تغییر زندگی شما عمدتاً در جهتی هستند که می خواهید بروید. اهداف موجب تحت کنترل درآوردن عوامل مهم زندگی شما هستند. اهداف احساس بزرگی توان شخصی و خوب بودن را دارند.

نتیجه ی 2 :
نتیجه ی دوم قانون کنترل:
تغییر کنترل شده به طور غیر منتظره منتهی به موفقیت بیش تر می شود تا تغییر کنترل نشده.

وقتی هر روز کاری کنید و در جهت اجرای مهم ترین اهداف قدم بردارید، سرانجام تضمین خواهید یافت که احساس بهتری به شما دست خواهد داد.

نتیجه ی 3 :
نتیجه ی سوم این قانون این است:
برای به دست گرفتن کنترل زندگی تان، باید با تحت کنترل گرفتن فکرتان آغاز کنید.

توانایی شما برای فکر کردن درباره ی چیزهایی که می خواهید و برای تعیین اهداف و نتایجی که دوست دارید، نقطه ی آغاز تمام شادی ها و کامیابی هاست. مردم موفق و شادمان عادت دارند فقط درباره ی چیزهایی که می خواهند فکر و صحبت کنند. متأسفانه مردم ناموفق و غمگین، بخش اعظم وقت خود را صرف فکر کردن و گفتگو درباره ی آن چه که نمی خواهند، می کنند. به علت قوانین اعتقاد، انتظارات، جذب و رابطه در مورد هر چه که قسمت اعظم وقت خود را صرف گفتگو و فکر کردن می کنید به همان صورت در زندگی تان ظاهر خواهید شد.

shirin71
06-20-2011, 09:40 AM
قانون شکست ناپذیر 7
قانون تصادف ( شانس )

زندگی مجموعه ای است از رخدادهای تصادفی و چیزهایی که به طور اتفاقی رخ می دهند.

این قانون به واقع یک اصل روان شناسی است که بی تردید توسط اکثر مردم پذیرفته شده است و در نتیجه توسط آن ها به صورت قانون در آمده است. اگر باور داشته باشی که چیزی درست است، حتی اگر آن چیز کاملاً غلط باشد، طوری فکر و احساس خواهی کرد که برای شما درست در آید.

نتیجه ی 1 :
اولین نتیجه ی این قانون این است:
ناقص برنامه ریزی کردن یعنی برای شکستتان برنامه ریزی می کنید.

هیچ کس عمداً برای شکست خود برنامه ریزی نمی کند. هیچ کس از پیش برای ناکامی و بیهوده سازی زندگی تصمیم نمی گیرد.
آن چه که برای شما در زندگی اتفاق می افتد مجموعه ای است از رخدادهای تصادفی که روی آن ها کم تر کنترل دارید. افرادی که با قانون تصادف زندگی می کنند می گویند: شما با گاو وحشی نمی توانید بجنگید. مهم آن چیزی نیست که شما می دانید. مهم آن چیزی است که شما را می شناسد. موفقیت یعنی در وقت مناسب در مکان مناسب باشی. این اشخاص معمولاً معتقدند که موفقیت اکثراً ناشی از خوش شانسی و شرایطی است که کم تر به خود شخص بستگی دارد. آن ها با قانون تصادف زندگی می کنند.
برای این که نشان دهیم این طرز فکر چه قدر متداول است، به یک طرح نظرسنجی اشاره می کنیم که در آن 63 درصد پرسش شنونده ها گفته اند که آن ها معتقدند تنها راه این که بتوانند به استقلال مالی کامل دست پیدا کنند آن است که در یک مسابقه بخت آزمایی برنده شوند. به عبارت دیگر، اکثریت مردم فکر می کنند که زندگی های مالی آن ها به سادگی یک قمار بزرگ است که در آن کنترل و نقش کم تری دارند. یک سیاستمدار ملی و مشهور آمریکا که عضو کنگره نیز می باشد، اخیراً در رابطه با افراد موفق گفته است: آن هایی را که روی میز قمار زندگی به خوبی بازی کرده اند باید وادار کنیم بُرده های خود را با آن هایی که چنین فرصتی نداشته اند تقسیم کنند. این نوع تفکر مردم را بیش تر از پیش تشویق می کند که باور کنند زندگی نوعی بازی شانس و تصادف است. آن ها طبق قانون شانس زندگی می کنند و معتقدند که آن ها قربانی شرایط هستند و چیزی نیست که آن ها بتوانند به خودشان کمک کنند. افرادی که با قانون شانس و تصادف زندگی می کنند افرادی هستند منفی باف، بدبین و بی یار و یاور که فکر می کنند خودشان کم ترین کنترل را بر زندگیشان دارند.
افرادی که در سایه قانون شانس زندگی می کنند دیگران را به خاطر مشکلاتشان ملامت می کنند. آن ها دائماً بهانه می آورند، پایین تر از حد توان خود کار می کنند و در اشکال گوناگون سرکشی و مخالفت می کنند، مانند افراط در تماشای تلویزیون، الکل، دارو و هم نشینی با افراد مسأله دار.
نکته ی جالب توجه این است که کار تنظیم اهداف شما را از زندگی تحت شرایط قانون شانس آزاد می کند و تحت پوشش قانون کنترل و قانون سبب و اثر قرار می دهد. تنظیم اهداف به شما احساس قدرت، هدف و جهت می دهد. تنظیم اهداف شما را وارد زندگی می کند و باعث می شود که از خودتان حساب ببرید.
این جاست که مشخص می شود چرا تنظیم اهداف را مهارت مادر یا سر مهارت ( Master Skill ) موفقیت می گویند و یکی از مهارت های منحصر به فردی است که احتمالاً برای شادکامی و موفقیت شما از هر مهارت دیگر مهم تر است.

shirin71
06-20-2011, 09:40 AM
قانون شکست ناپذیر 8
قانون مسئولیت پذیری
شما کاملاً مسئول هر چیزی که هستید، هر چیزی که می شوید و خواهید بود، می باشید.


شما همانی خواهید شد که اکثر اوقات در آن مورد فکر می کنید و تنها شما می توانید تصمیم بگیرید که شما شما چه طور فکر کنید و چگونه درباره ی آن فکر کنید. بنابراین فقط مسئول همان چیزی هستید که در زندگیتان اتفاق می افتد. از سن هیجده سالگی به بالا، گاهی اوقات زودتر، شما انتخاب خودتان را کرده اید و تصمیم خود را گرفته اید.
آنگاه شما مسئول نتایج انتخاب ها و تصمیم های خود هستید، شما همان جایی هستید که هستید و همانی خواهید بود که هستید و دیگر هیچ.
شما همان کاری را انجام خواهید داد که برای انجام دادن انتخاب کرده اید و همان مقدار درآمدی خواهید داشت که آن را انتخاب کرده اید. شما در انتخاب آن ها آزاد هستید، ولی وقتی انتخاب کردید، یا انتخابتان با شکست مواجه شد، باید نتایج این انتخاب هایتان را بپذیرید.
مفهوم مسئولیت پذیری فردی موضوع مهمی در زندگی و جامعه است و شاید مهم تر از هر موضوع دیگر. در این مورد دو رشته طرز تفکر وجود دارد. از یک طرف افرادی هستند که بر این باورند هیچ کس مسئول واقعی چیزی نیست. آن ها معتقدند که حکومت یا جامعه یا تجارت جهان مطئول اتفاقاتی است که برای افراد یک جامعه اتفاق می افتند.
تفکر دیگر می گوید در جامعه ای با آزادی های فردی، مسئولیت پذیری افراد مطلق، لازم و غیر قابل اجتناب است. این گروه می گوید که افراد مسئول نتایج رفتارشان هستند. افراد مسئول کارهایی هستند که انجام می دهند و مسئول کارهایی هستند که از انجام آن ها سرباز می زنند. هیچ کس نه برای شما کار می کند و نه به درد شما خواهد خورد.
نکته ی جالب درباره ی مسئولیت پذیری آن است که هر چه بیش تر مسئولیت پذیر باشید و بیش تر مسئولیت کارها را از آن خودتان بدانید، افراد بیش تری دوست دارند به شما کمک کنند. ولی اگر مسئولیت پذیری تان کم تر باشد، بیش تر دیگران را مقصر خواهید دانست و افراد کم تری مایل خواهند بود برای شما کاری انجام دهند.


نتیجه ی 1 :
نتیجه ی اول قانون مسئولیت پذیری این است:
شما همیشه آزادید انتخاب کنید چگونه فکر کنید و چگونه کار کنید.


هر جا که کار می کنید یا هر چه که انجام می دهید به طور عمده نتیجه انتخاب های شما است. بنابراین هر جا که هستید و هر آن چه که می کنید نتیجه تفکر و رفتار شماست. چه بخواهید و چه نخواهید، شما هستید که انتخاب کرده اید آن جا باشید. چون شما در انتخاب کردن آزاد هستید و می توانید انجام دهید و بگویید که چه می خواهید، هرگز نمی توانید از مسئولیت کارهایی شانه خالی کنید که انجام می دهید یا در انجام آن ها باشکست مواجه می شوید یا حرف هایی که می زنید یا در زدن آن حرف ها ناتوانید.


نتیجه ی 2 :
نتیجه ی دوم این قانون این است:
مسئولیت پذیری با کنترل کامل بر خشنودی ضمیر آگاه شما آغاز می شود.


این که چه فکر می کنید و چگونه فکر می کنید تعیین کننده ی واقعیت زندگی شما است و چون فقط شما می توانید بر آن چه که فکر می کنید کنترل داشته باشید، تحت کنترل در آوردن افکارتان و تمرکز آن ها برا آن چه که دوست دارید ( و دوری جستن از آن چیزهایی که دوست ندارید )، آغاز مسلط شدن بر خود، خود کنترلی و توان فردی است.


نتیجه ی 3 :
نتیجه ی سوم قانون مسئولیت پذیری این است:
هیچ کس به داد شما نخواهد رسید.


اگر می خواهی زندگیت بهتر شود، باید بهتر شوی. اگر می خواهی اوضاع بر وفق مرادت شود، تو باید تغییر کنی. اگر می خواهی اطرافیانت اصلاح شوند، اول باید خودت را اصلاح کنی.
جالب ترین نتیجه ای که از پذیرش مسئولیت کامل می گیری حس حیرت آور کنترل و آزادی که تجربه می کنی، می باشد. پذیرش مسئولیت پذیری کامل به شما احساس مثبت بودن و شادمان بودن از خودتان را می دهد و شما را کاملاً از دست قانون انس خلاص می کند و شما را در مسیر بزرگراه به راه می اندازد تا به کامیابی و موفقیت دست پیدا کنید. به شما اجازه می دهد تا پایتان را روی گاز پتانسیل بگذارید و با سرعت بیش تر به سوی انجام کارهایی که برای شما مهم هستند حرکت کنید.