shirin71
06-18-2011, 03:13 PM
این موضوع در فرهنگ ما آنقدر لذت بخش است که
اگر کسی در دوران زندگی به آن اقدام نکند و از دنیا برود، در اعلامیه ترحیمش به اسمش پسوند «ناکام» اضافه می شود.
این مساله در فرهنگ ما چنان کمال آفرین است که
اگر فردی به آن مبادرت ورزد، نصف دینش کامل می شود.
این موضوع به قدری با سرشت و روح و جسم ما تنیده شده که
بدون بلوغ عقلی و جسمی از انجام آن جلوگیری به عمل می آید.
بله، درست حدس زدید، این موضوع بسیار شیرین، «ازدواج» است.
در بیان نقش مثبت ازدواج در زندگی می توان مثنوی به اندازه هفتاد من کاغذ به رشته تحریر درآورد،
اما با توجه به شرایط کنونی، بحث پیرامون مزایای ازدواج، مصداق این بیت سعدی است؛
خبرت خراب تر کرد جراحت جدایی/ چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
و ما به این دلیل به توصیف همین مقدار بسنده کردیم.
اما از سویی با عنایت به سخن مولوی مرد سال ۲۰۰۷ میلادی که فرمود؛
«ما برای وصل کردن آمدیم/ نی برای فصل کردن آمدیم» و «تلاش بیهوده، به از خفتگی»
ناگزیریم به شرط ادب و احترام، به تبعیت از کلام او برای نزدیکی و پیوند خلق الله به هم چند سطری تلاش قلمی کنیم.
البته با این امید که این تلاش نه بیهوده باشد و نه به خفتگی منجر شود،
«عقل سلیم» که با هرگونه کار بیهوده و خفتگی و بی خبری و جدایی و ناامیدی پدرکشتگی دیرینه دارد، به ما می گوید؛
اگر ما بنا به دلایلی در هر زمینه یی به نتیجه نمی رسیم، حتماً در مقدمات مان دچار اشتباه شده ایم.
منطقاً از مقدمات نادرست نمی توان به نتایج درست رسید.
مثلاً اگر ما در استدلال مان این چنین مقدمه چینی کنیم؛
الف- مولوی فوتبالیست بود، ب- هر فوتبالیستی ترکیه یی است،
نتیجه این مقدمات این است که «مولوی ترکیه یی است.»
در این استنتاج در محتوای مقدمات دو اشتباه صورت گرفته است؛
یکی فوتبالیست بودن مولوی و دیگری ترکیه یی بودن وی. وگرنه نحوه نتیجه گیری مشکلی ندارد.
در مورد ازدواج هم به نظر نگارنده
هنگامی که به نتیجه درستی نمی رسیم، باید به تحلیل و ارزیابی
مقدمات و پیش فرض ها و تصورات مان پیرامون ازدواج بپردازیم،
وگرنه صورت مساله ازدواج مشکلی ندارد.
این مقدمات با اینکه فراوان اند، اما نامتناهی غیرقابل شمارش نیستند که ما از بررسی علمی آنها عاجز و ناتوان باشیم.
یکی از این مقدمات و پیش فرض ها مساله «خواسته های ما در امر ازدواج از همسر» است.
خواسته انسان از همسر تاثیر بسزایی روی موفقیت یا شکست ازدواج می گذارد.
به صورت کلی در هر زمینه اگر تقاضاهای آدمی از پایه های معقول و منطقی برخوردار نباشند، برآورده شدن شان یا بسیار سخت می شود یا محال.
متاسفانه در حال حاضر اغلب توقعات و خواسته های نسل جوان جامعه ما از همسر
در بستری خیالی و غیرواقعی شکل می گیرند و مطرح می شوند.
دقت در این گونه خواسته ها، ذهن را به طور ناخودآگاه متوجه داستان های اساطیری می کند
که در آنها نقش اول قصه، طوماری از خواسته های محیرالعقول داشت
که برآورده کردن شان تنها از عهده موجودات متافیزیکی و اسطوره یی مانند سیمرغ و غول چراغ و دیو و پری و... برمی آمد.
اکنون نیز در عصر علم و فناوری و ارتباطات، هر دختر و پسری تقریباً مجموعه بیکرانی از انواع و اقسام خواسته ها تهیه کرده،
البته با این تفاوت بزرگ که در این شرایط از امثال دیو و پری و غول چراغ هم دیگر کاری برنمی آید،
اینکه همسر انسان خوشگل و خوش تیپ و پول دار و خوش اخلاق باشد
و کاملاً تمام رفتار و گفتار ما را چه معقول چه غیرمعقول هم درک کند
و هم در طرفه العینی به بهترین شکلی برآورده کند
و در مقابل کوچک ترین خواسته و تقاضایی از ما نداشته باشد،
واقعاً از خواسته های غول چراغی هم فراتر رفته و جز در عالم توهم برآورده شدنی نخواهند بود،
نکته مهم دیگر در این باره این است که تامین بسیاری از خواسته ها در ازدواج محصول تفاهم و توافق طرفین و میزان تلاش و کوششی است که با هم به خرج می دهند،
نه اینکه وظیفه و نقش یکی تهیه طومار و دیگری برآورده کردن آنها باشد،
به قول مولوی زن و شوهر موفق مانند دو لنگه کفش دقیقاً هم اندازه و هم شکلند،
که اگر یکی از آنها فقط کمی با دیگری اختلاف داشته باشد، کل مساله که زندگی مشترک و آسایش و آرامش باشد از بین می رود.
جفت باید بر مثال همدگر/ در دو جفت کفش و موزه در نگر گر یکی کفش از دو تنگ آید به پا/ هر دو جفتش کار ناید مر تو را خواسته های مختلف، رفتار و گفتار متفاوتی را می طلبند
و اگر واقعاً هدف از ازدواج تغییر وضع موجود به حالت های بهتر باشد،
برای تحقق این مساله علاوه بر همسر باید در جست وجوی همپا نیز باشیم.
همسر چون آنچه در سرهایمان می گذرد، مشترک و معقول باشد، و همپا،
چون زندگی مشترک فقط با توافق در نظریه ها به دست نمی آید
و لازم است که طرفین عملاً به سوی مقصد مشترک حرکت کنند.
اگر کسی در دوران زندگی به آن اقدام نکند و از دنیا برود، در اعلامیه ترحیمش به اسمش پسوند «ناکام» اضافه می شود.
این مساله در فرهنگ ما چنان کمال آفرین است که
اگر فردی به آن مبادرت ورزد، نصف دینش کامل می شود.
این موضوع به قدری با سرشت و روح و جسم ما تنیده شده که
بدون بلوغ عقلی و جسمی از انجام آن جلوگیری به عمل می آید.
بله، درست حدس زدید، این موضوع بسیار شیرین، «ازدواج» است.
در بیان نقش مثبت ازدواج در زندگی می توان مثنوی به اندازه هفتاد من کاغذ به رشته تحریر درآورد،
اما با توجه به شرایط کنونی، بحث پیرامون مزایای ازدواج، مصداق این بیت سعدی است؛
خبرت خراب تر کرد جراحت جدایی/ چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
و ما به این دلیل به توصیف همین مقدار بسنده کردیم.
اما از سویی با عنایت به سخن مولوی مرد سال ۲۰۰۷ میلادی که فرمود؛
«ما برای وصل کردن آمدیم/ نی برای فصل کردن آمدیم» و «تلاش بیهوده، به از خفتگی»
ناگزیریم به شرط ادب و احترام، به تبعیت از کلام او برای نزدیکی و پیوند خلق الله به هم چند سطری تلاش قلمی کنیم.
البته با این امید که این تلاش نه بیهوده باشد و نه به خفتگی منجر شود،
«عقل سلیم» که با هرگونه کار بیهوده و خفتگی و بی خبری و جدایی و ناامیدی پدرکشتگی دیرینه دارد، به ما می گوید؛
اگر ما بنا به دلایلی در هر زمینه یی به نتیجه نمی رسیم، حتماً در مقدمات مان دچار اشتباه شده ایم.
منطقاً از مقدمات نادرست نمی توان به نتایج درست رسید.
مثلاً اگر ما در استدلال مان این چنین مقدمه چینی کنیم؛
الف- مولوی فوتبالیست بود، ب- هر فوتبالیستی ترکیه یی است،
نتیجه این مقدمات این است که «مولوی ترکیه یی است.»
در این استنتاج در محتوای مقدمات دو اشتباه صورت گرفته است؛
یکی فوتبالیست بودن مولوی و دیگری ترکیه یی بودن وی. وگرنه نحوه نتیجه گیری مشکلی ندارد.
در مورد ازدواج هم به نظر نگارنده
هنگامی که به نتیجه درستی نمی رسیم، باید به تحلیل و ارزیابی
مقدمات و پیش فرض ها و تصورات مان پیرامون ازدواج بپردازیم،
وگرنه صورت مساله ازدواج مشکلی ندارد.
این مقدمات با اینکه فراوان اند، اما نامتناهی غیرقابل شمارش نیستند که ما از بررسی علمی آنها عاجز و ناتوان باشیم.
یکی از این مقدمات و پیش فرض ها مساله «خواسته های ما در امر ازدواج از همسر» است.
خواسته انسان از همسر تاثیر بسزایی روی موفقیت یا شکست ازدواج می گذارد.
به صورت کلی در هر زمینه اگر تقاضاهای آدمی از پایه های معقول و منطقی برخوردار نباشند، برآورده شدن شان یا بسیار سخت می شود یا محال.
متاسفانه در حال حاضر اغلب توقعات و خواسته های نسل جوان جامعه ما از همسر
در بستری خیالی و غیرواقعی شکل می گیرند و مطرح می شوند.
دقت در این گونه خواسته ها، ذهن را به طور ناخودآگاه متوجه داستان های اساطیری می کند
که در آنها نقش اول قصه، طوماری از خواسته های محیرالعقول داشت
که برآورده کردن شان تنها از عهده موجودات متافیزیکی و اسطوره یی مانند سیمرغ و غول چراغ و دیو و پری و... برمی آمد.
اکنون نیز در عصر علم و فناوری و ارتباطات، هر دختر و پسری تقریباً مجموعه بیکرانی از انواع و اقسام خواسته ها تهیه کرده،
البته با این تفاوت بزرگ که در این شرایط از امثال دیو و پری و غول چراغ هم دیگر کاری برنمی آید،
اینکه همسر انسان خوشگل و خوش تیپ و پول دار و خوش اخلاق باشد
و کاملاً تمام رفتار و گفتار ما را چه معقول چه غیرمعقول هم درک کند
و هم در طرفه العینی به بهترین شکلی برآورده کند
و در مقابل کوچک ترین خواسته و تقاضایی از ما نداشته باشد،
واقعاً از خواسته های غول چراغی هم فراتر رفته و جز در عالم توهم برآورده شدنی نخواهند بود،
نکته مهم دیگر در این باره این است که تامین بسیاری از خواسته ها در ازدواج محصول تفاهم و توافق طرفین و میزان تلاش و کوششی است که با هم به خرج می دهند،
نه اینکه وظیفه و نقش یکی تهیه طومار و دیگری برآورده کردن آنها باشد،
به قول مولوی زن و شوهر موفق مانند دو لنگه کفش دقیقاً هم اندازه و هم شکلند،
که اگر یکی از آنها فقط کمی با دیگری اختلاف داشته باشد، کل مساله که زندگی مشترک و آسایش و آرامش باشد از بین می رود.
جفت باید بر مثال همدگر/ در دو جفت کفش و موزه در نگر گر یکی کفش از دو تنگ آید به پا/ هر دو جفتش کار ناید مر تو را خواسته های مختلف، رفتار و گفتار متفاوتی را می طلبند
و اگر واقعاً هدف از ازدواج تغییر وضع موجود به حالت های بهتر باشد،
برای تحقق این مساله علاوه بر همسر باید در جست وجوی همپا نیز باشیم.
همسر چون آنچه در سرهایمان می گذرد، مشترک و معقول باشد، و همپا،
چون زندگی مشترک فقط با توافق در نظریه ها به دست نمی آید
و لازم است که طرفین عملاً به سوی مقصد مشترک حرکت کنند.