PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : راندن مرکب شریف زندگی، گواهینامه می خواهد



shirin71
06-18-2011, 01:41 PM
حقیقت این است که تمام کسانی که گواهینامه رانندگی می گیرند، رانندگی بلد نیستند و یا دست کم به حقوق رانندگان دیگر احترام نمی گذارند. اما به هرحال برای این که کسی بتواند پشت ترکیبی از آهن و شیشه وپارچه که همانا مسمی به «اتومبیل» است، بنشیند،حداقل تمرین و گواهینامه ای را باید داشته باشد و گرنه جریمه اش می کنند. اما جالب اینجاست که کسی برای رانندگی در جاده پرپیچ و خم زندگی، هیچ نوع گواهینامه ای را از آدم نمی خواهد و ظاهراً داشتن هیچ مهارتی هم در این زمینه ضرورت ندارد.


غریزه جنسی و ارضای آن، یکی از عمده ترین مسائل جوانان در سراسر دنیاست. این غریزه، به عنوان یکی از مهم ترین محرک های طبیعت برای ادامه نسل و بقای خانواده، همیشه از قدرت بالایی برخوردار بوده است، وگرنه انسان باید مخش عیب کرده باشد که در دنیایی با این همه پیچ و خم و دردسر، مسئولیت عظیم «پدر شدن» و «مادر شدن» را بپذیرد. اما طبیعت و هستی، از چنان هوشمندی بالایی برخوردار است که رنج بارداری، وضع حمل و مادر شدن را درلایه بسیار شیرینی از عشق و لطافت و شیفتگی می پیچید و زنان، کاملاً داوطلبانه و گاه دیوانه وار، این رنج ها را به جان می خرند. بنابراین، غریزه جنسی و اشتیاق به مادر و پدر شدن، معطل نمی ماند که ما برایش ماده و تبصره صادر کنیم و با یک سری دستور بخواهیم کنترلش کنیم. مضاف بر این که «رندان» که همیشه وجود داشته اند و حالا تعدادشان سر به جهنم زده، این قضیه را خیلی خوب می دانند که بهترین راه کسب درآمدهای باورنکردنی، استفاده یا بهتر بگویم، سوءاستفاده بهینه از این نیروی سیل آساست.


در چنین اوضاعی، ما چه می کنیم؟ مثل همیشه به شیوه، «انشاءالله که گربه است» و با پاک کردن صورت مسأله، خیال خودمان را راحت می کنیم و اجازه می دهیم نوجوان و جوان ما به خود بگوید، «می ریم که داشته باشیم!»


واقعیت این است که ما نه در خانواده و نه در نظام آموزشی بسیار ناکارآمدمان، بخصوص در سطح ابتدایی، به هیج پسر و دختری، نقش پدری و مادری را نمی آموزیم. دختر و پسرهای ما هیچ شناخت درستی از احساسات، اندیشه ها، نگرش ها و حتی شرایط جسمی یکدیگر ندارند. آنها بشدت به یکدیگر نیاز دارند و با این همه ذره ای یکدیگر را نمی شناسند.
در نظام سنتی ما، دست کم ازدواج براساس تجربه های درست یا غلط پدر و مادرها تعیین می شد و از آنجا که به هر حال، تصمیم برای ازدواج دوجوان، در چارچوب هایی صورت می گرفت و معمولاً هم بزرگان خانواده دوطرف در این میان نقش مؤثر داشتند، لذا ضریب اشتباه کمتر بود. ما در عین حال که از نظر معرفت و آگاهی بر کیفیت ازدواج و آشنایی جوانان نسبت به هم، همچنان در همان جهل به سر می بریم، افسار این اسب تازی و چموش را هم به دست سوارکارانی سپرده ایم که حتی ده متر هم سوار کاری نکرده اند! از یک سو با ادعای مدرن شدن و تجدد، تمام ساز و کارهای سنتی درباره تمامی عرصه های زندگی خانوادگی و اجتماعی خود را «ناکارآمد» کرده ایم و از سوی دیگر، شیوه های معقول وعلمی و «کارآمد» را هم جایگزین آنها نکرده ایم و این گونه می شود که دختر و پسر ما هیچ تصور واقعی و درستی از زندگی زناشویی، وظایف، مسئولیت ها و نقش ها، بویژه نقش پدری و مادری ندارند، اما در عین حال، به دلیل نقشی که خداوند برای آنان مقرر کرده، گریزی ازهمزیستی و زندگی با یکدیگر ندارند و نتیجه چه می شود؟ انتخاب براساس معیارهای غلط و من درآوردی و «یکبار مصرف!» و ایجاد خانواده هایی که به جای کانون آرامش، مرکزی برای تشدید اضطراب ها و ندانم کاری ها و گریزها می شوند و زنان و مردان جوانی که به جای پیدا کردن راه حل، در پی اثبات «منم منم» های پیش پا افتاده خویشند. کاهش آمار ازدواج و افزایش آمار طلاق، به خوبی نشان می دهد که در کجا ایستاده ایم و داریم به کجا می رویم.


وقت آن است که برای رانندگی در جاده زندگی، اهمیتی دست کم به اندازه رانندگی با مشتی آهن قائل شویم و به طور جدی تصمیم بگیریم که بامعاینات جسمی، ژنتیکی و روانی، جلوی توسعه امراض گوناگون را بگیریم و به کسانی که مهارت و صلاحیت راندن این مرکب شریف را ندارند تا این مهارت را به دست نیاورده اند، اجازه رانندگی ندهیم. (البته به شرط آنکه برای آموزش این مهارت به اندازه مهارت رانندگی ارزش قائل شویم و چهار تا مرکز بگذاریم) و همچنان آنان را در صف نوبت زندگی نگه داریم و ازمصیبتی به نام کودکان ناخواسته و به تبع آن خانواده های تک والدینی (عمدتاً والد مادر) که با سرعت رو به تزاید است، جلوگیری کنیم.


http://vista.ir/include/articles/images/b6758ef10e56329d2546cdf8214b1f62.jpg