PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : انجمن دوستداران ایران باستان



Sara12
05-26-2011, 11:05 PM
به نام یزدان راد
چون ایران نباشد ... تن من نباش








درود بر شما آریایی ها

این تاپیک جهت زنده نگهداشتن یاد ایران باستان زده شده است.
در این تاپیک از قهرمانان و جشنها و دیگر مطالبی مربوط به ایران باستان
می شود sسخن گفته می شود و از دوستداران ایران باستان تقاضا می شود ما را از اطلاعات خود بهرمند نمایند.

از دوستان تقاضا می شود جهت حرکت تاپیک را به سمت سیاست و مقایسه گذشته و حال تغییر ندهند.










پاینده باد ایران

Sara12
05-26-2011, 11:06 PM
پادشاههای مادها (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7)


دیاکو (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C%D8%A7%DA%A9%D9%88)
فره ورتیش (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D9%87_%D9%88%D8%B1%D8%AA%DB%8C%D8%B4)
هوخشتره (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%88%D8%AE%D8%B4%D8%AA%D8%B1%D9%87)
آستیاگ (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D8%A7%DA%AF)


ماد .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=53427)
ماد نام قومی است که به سرزمین‌های بخش غربی فلات ایران (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%84%D8%A7%D8%AA_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7% D9%86) در هزاره اول پیش از میلاد مهاجرت کردند. مادها پایه‌های نخستین شاهنشاهی (۷۲۸-۵۵۰ پ.م.) آریایی‌تباران را در ایران بنیاد نهادند٬ در آغاز سدهٔ ۶ پیش. م. با شکست آشور و فتح شرق لیدیه (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%87) پادشاهی ماد تبدیل به شاهنشاهی بزرگی در آسیا شد.
شاهنشاهی ماد در زمان، هووخشتره (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%88%D9%88%D8%AE%D8%B4%D8%AA%D8%B1%D9%87) به بزرگ‌ترین پادشاهی غرب آسیا حکومت می‌کرد و سراسر ایران را آن چنان که در نقشه سرزمین ماد هویدا است برای اولین بار در تاریخ به زیر یک پرچم اورد. هوخشثره بنیانگذار اولین قدرت ایرانی بود. پایه گذاری دولت ماد به عنوان نخستین دولت بر پایه وحدت اقوام مختلف ساکن فلات ایران با مشترکات و پیوندهای فرهنگی را باید به عنوان مهم‌ترین رویداد در تاریخ ایران به شمارآورد.
مجموعه لشکرکشی‌های آشور به سرزمین ماد در قرن هشتم پ. م. و خطر حمله از غرب به‌وسیله دولت زورمند آشور، نیاز تشکیل یک دولت متمرکز را برای مادها که جدیدترین مهاجران به زاگرس بودند بوجود آورد. __________________

Sara12
05-26-2011, 11:06 PM
هووخشتره


هووَخشَترَه (دوره حکومت: ۶۲۵ تا ۵۸۵ پ.م.) تواناترین شاه ماداولین پادشاهی است که یک سلطنت سراسری را در ایران (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86) تشکیل داد و ایران را به عنوان یک قدرت مهم جهان آن زمان مطرح کرد.
نام هووخشتره پادشاه ماد را یونانیان به صورت (کی آخسارو، کیخسرو) (کیخسرو که او را صورت افسانه‌ای هووخشتره پادشاه ماد (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%AF) می‌پندارند. ) نوشته‌اند که درفارسی (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C) تلفظ فرانسوی (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%88%DB%8C) آن یعنی سپاسگزاریCyaxares را نیز زیاد نوشته و بکار برده‌اند.
به احتمال قوی، معنی نام او «خوش‌نشانه» است در معنی کسی که می‌تواند خوب نشانه‌گیری کند. ریشه نام او از فعل هَخش (Haxsh) در پارسی باستان آمده که به معنی نشانه‌گیری کردن است. اجزاء این نام عبارت‌اند از هو (خوب)+هخش (نشانه‌گیری)+تر (اضافه دستوری)
زندگینامه .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=53427)


هووخشترهارتش ماد را تجدید سازمان و نوسازی کرد و با شاه بابل (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D9%84) متحد شد. برای استوارسازی این اتحاد، دختر هووخشتره به نام امتیس (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%85%D8%AA%DB%8C%D8%B3) به همسری پسر نبوپلسر یعنی بخت النصر دوم درآمد. امتیس از زندگی در جلگه میان رود دلگیر شد و برای کوه‌های بلند میهنش دلتنگی بسیار کرد. از این رو بُخت‌النصر دوم به عنوان هدیه برای همسرش دستور ساختن باغ های معلق (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%BA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D9% 85%D8%B9%D9%84%D9%82_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D9%84) را داد تا بلندای دیوارهای آن برای امتیس حکم کوهساران را داشته باشد.


تشکیل سپاه منظم


هووخشتره، در جوانی، شکست پدرش، خشتریته (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B4%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D9%87) را در برابر آشوری‌ها (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B4%D9%88%D8%B1) دیده بود و از آن درس عبرتی آموخته بود. او فهمید که برای مقابله در برابر آشوریان، می‌بایست نیروی نظامی مجهزی تشکیل دهد. زیرا سربازانی که رؤسای زمین دار جمع آوری می‌کنند، هرگز از عهدهٔ سپاه منظم بر نمی‌آیند. از این رو، بر آن شد که سپاهی رزمی، مانند آشور، بنا کند. این نیرو، مجهز به تیر و کمان و شمشیر و سواره نظام ماهر بود.


بیرون راندن مهاجمان


هووخشتره، تصمیم به بیرون راندن سکاها (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DA%A9%D8%A7) گرفت. او، فرماندهٔ سکاها و سردارانش را به یک میهمانی دعوت کرد و همهٔ آنان را یکجا مسموم کرد. سپس، لشکریان سکاها را از سرزمین ایران بیرون راند. .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=53427)

حمله به امپراتوری آشور و لشکرکشی ها


چون از جهت سکاها، آسودگی خاطر فراهم شد، هووخشتره، تصمیم به نابودی امپراتوری آشور (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B4%D9%88%D8%B1) گرفت. هووخشتره، با این نیروی نظامی، به سوی آشور (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B4%D9%88%D8%B1) حرکت کرده، و پایتخت آن یعنی شهر آشور را محاصره و فتح کرد.
هووخشتره و نبوپلسر (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%86%D8%A8%D9%88%D9%BE%D9%84%D8% B3%D8%B1&action=edit&redlink=1) توانستند با همیاری، امپراتوری آشور را درهم‌شکسته و پایتخت دوم آن یعنی شهر نینوا (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DB%8C%D9%86%D9%88%D8%A7) را در ۶۱۲ پ.م فتح کنند. ساراگوس (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%A7%DA%AF%D9% 88%D8%B3&action=edit&redlink=1)، چون در برابر مادها (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%AF) و بابل، تاب مقاومت نیاورد، خود و خانواده اش را در آتش، سوزاند. سپس، شهر نینوا، با خاک یکسان شد و دنیا از جنایات دولت ستمگر آشور، رهایی یافت.
پس از این پیروزی، مادها بین النهرین شمالی، ارمنستان و بخش‌هایی از آسیای صغیر و بخش شرقی رود قزل ایرماق را نیز ضمیمه امپراتوری خود کردند. در این شرایط رود قزل ایرماق به عنوان مرز بین امپراتوری قدرتمند ماد و سرزمین لیدیه (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%87) شد. جنگ معروف بین ماد‌ها و لیدی‌ها که با نام نبرد قزل ایرماق (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%86%D8%A8%D8%B1%D8%AF_%D9%82%D8 %B2%D9%84_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%82&action=edit&redlink=1) معروف است، در ۲۸ ماه می‌۵۸۵ قبل از میلاد مسیح، به دلیل کسوف ناگهانی پایان یافت.
نبرد بین ماد و سکا را هرودت اینگونه نقل می کند:
"گروهی از سکاهای کوچ گر که با بقیه دشمنی داشت به سرزمین مادها گریخت و به آنجا پناه برد.در این زمان شاه مادها هووخشتره ٫ پسر فرورتیش ٫ پسر دیاکو بود.وی در ابتدا با این سکاها خوش رفتاری کرد و به آنها پسرانی داد تا به آنها هنر تیراندازی و زبان آنها را بیاموزند.بعد از مدتی که همیشه سکاها به بیرون به شکار می رفتند و چیزی می آوردند.اما یک بار دست خالی برگشتند.هووخشتره با آنها بدرفتاری کرد و به آنها ناسزا گفت.با رفتاری که با آنها شده بود و با توجه به این که مقام و شانشان صدمه دیده بود تصمیم گرفتند که یکی از بچه هایی که در حال آموزش بودند را بکشند و قطعه قطعه کنند.و به عنوان گوشت شکار به هووخشتره هدیه کنند و زمانی که این کار کردند به آلایتس پسر سادایتس در سردیس پناه ببرند.این کار انجام شد و هووخشتره و مهمانانش از آن گوشت خوردند و سکاها با انجام این کار متقاضی حفاظت آلایتس شدند.
بعد از این به خاطر این که آلایتس سکاها به هووخشتره تحویل نمی داد وقتی وی آن ها طلب می کرد.بین سکاها و مادها جنگ به پا شد و تا پنج سال طول کشید.که در این سال ها گاهی مادها سکاها را عقب می راندند و گاهی سکاها مادها را به عقب می راندند و همچنین در شب نیز می جنگیدند.با این حال به جنگ با نتیجه برابر خود ادامه دادند.در ششمین سال نبردی در گرفت که تا جنگ شروع شد روز شب شد.و این تغییر روز را تالس میلسی برای لیدی ها پیشگویی کرده بود و این همین سال را مشخص کرده بود.مادها و لیدی ها وقتی دیدند که روز شب شد دست از جنگ برداشتند و هر دو مشتاق بودند که صلح برپا شود.و کسانی که بین آنها صلح به پا کردند سینسیس کیکیلیانی و لابینتوس بابلی بودند.این ها کسانی بودند که هر دو را تشویق به سوگند خوردن کردند و مبادله ازدواجی را به پا کردند تا آلایتس دختر خود آرینس را به ایشتوویگو پسر هووخشتره بدهد چون بدون یک رابطه قوی صلح پایدار نخواهد ماند.

هووخشتره پس از این که جنگ با پیروزی پسرش، آستیاگ یا ایشتوویگو به پایان رسید از دنیا رفت. آستیاگ (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D8%A7%DA%AF) پدربزرگ مادری شاهنشاه کوروش کبیر (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4_%DA%A9%D8%A8%DB%8C% D8%B1)، و پدر خوانده پرنسس ماندانا (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%A7) (مادر کوروش کبیر (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4_%DA%A9%D8%A8%DB%8C% D8%B1)) بود

__________________

Sara12
05-26-2011, 11:06 PM
مانایی ها
مانایی ها از اقوام صاحب نام و نشانی بودند که در ناحیه ی ماد آتروپاتن یا آذربایجان کنونی، در سده های نخستین هزاره ی نخست پیش از میلاد تا زمانی که جزیی از دولت بزرگ ماد گردیدند، از جمله دولت های منطقه ای به شمار می رفتند.
ویژگی های قومی جامعه ی مانایی را چنین دانسته اند :
مقارن هزاره ی نخست، مخلوطی از طوایف مهاجر و بومی - قفقازی و آریایی - به نام «مانای» در نواحی جنوب شرقی دریاچه ی اورمیه تا حدود جنوب غربی دریای کاسپین (مازندران)، به خصوص بین حدود مراغه تا بوکان و سقز امروزی سکونت داشتند.
بیشتر پژوهشگران برآنند که مانایی ها شامل اتحادیه ای از طوایف منطقه بودند و خود از گذشته، بخشی از سازمان های حکومتی لولوبی - گوتی را تشکیل می دادند.
آنان با پیروزی بر دیگر اتحادیه های منطقه، دولت مانا را پایه گذاری کردند. آشوری ها به طور بی امان، در فرصت های مختلف برای حمله و غارت، به سرزمین مانا حمله می بردند و در هر یورش در پی ویرانگری خود، جمعی را به اسارت می گرفتند که حضور صنعتگران و هنرمندان مانایی در میان آنان، غنیمتی گرانبها برای آشوریان به شمار می رفت. آنان از وجود این اسرا در کار رونق شهرهای آشور، به ویژه نینوا بهره می جستند. میان مانایی ها و اورارتوها نیز با وجود پیوندهای بسیار نزدیک فرهنگی، بر سر گسترش منطقه ی نفوذ سیاسی درگیری هایی وجود داشت. .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=53427)
مانایی ها، هم از نظر اقتصادی، هم از نظر آفرینش آثار هنری، صاحب توان و رشد فرهنگی والایی بودند. به همین دلیل، در زمان ایجاد حکومت قدرتمند ماد، سرزمین مانا به اعتباری قلب و مهمترین کانون فرهنگ و تمدن امپراتوری را دربرگرفت. .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=53427)
مسلما مانای پیشین، مرکز اقتصادی و فرهنگی حکومت ماد بود. این ناحیه از دیگر نواحی ماد از لحاظ اقتصادی پررونق تر بود و در آن، آبادترین کشتزارها و بیشه ها وجود داشت.
مبنای اقتصاد مانا را دامپروری و گله داری تشکیل می داد. مانایی ها در خلق آثار هنری، در زمینه ی معماری و فلزکاری وسفالگری و به ویژه آثار تزیین طلا و آجرهای نقش دار، از اعتبار و هنر والایی برخوردار بودند. تاکنون، در سه محل با انجام کاوش های باستان شناسی آثار با ارزشی که به نام مانایی شهرت دارد به دست آمده است. این سه محل، عبارت اند از : زیویه، حسنلو و قلایچی.
قلعه ی زیویه در 54 کیلومتری جنوب شرقی سقز و در شمال روستایی به همین نام،
حسنلو در 9 کیلومتری شمال شرقی نقده و 12 کیلومتری جنوب غربی دریاچه ی اورومیه
و قلایچی در حومه بوکان واقع شده اند.
آثار هنری پرارزش و مشهور به دست آمده در زیویه و حسنلو، از نظر نشان دادن پیشرفت های خیره کننده ی فرهنگ و تمدن فلات ایران در هزاره ی نخست پیش از میلاد دارای اهمیتی بنیادین هستند. کاوش های انجام شده ی چند سال اخیر در قلایچی و به دست آمدن بنایی که به احتمال نیایشگاه مردم منطقه بوده است، از نظر بیان ارزش های هنر معماری، از جمله کاربرد آجرهای نقش دار گوناگون، حکایت از توانایی های آفرینش هنری ساکنان بخش غربی ایران در هزاره ی نخست پیش از میلاد دارد. در حقیقت، این شیوه را از تمدن کهن تری در فلات ایران، یعنی ایلامیان به ارث برده و آن را به اوج شکوفایی رسانده بودند.
دولت مانا در دهه ی نخست سده ی هفتم پیش از میلاد جزیی از دولت بزرگ ماد به شمار می رفت. دو گروه دیگر یعنی سکاها و سیمری ها از نظر نژادی و زبانی، با مادها از یک بن و ریشه بودند. در حال حاضر با توجه به اطلاعات کمی که در دست داریم، غیر ممکن است بتوانیم مادی ها را از سکایی ها و سیمری ها جدا نماییم. زیرا فرهنگ و تمدن این اقوام کاملا به هم بستگی داشته است. این عقیده را «هرتسفلد» پس از مطالعه ی نقوش برجسته ی تخت جمشید اظهار کرد و از آن دفاع نمود، و امروزه ما با کمال اطمینان می توانیم آن را بیان کنیم.

__________________

Sara12
05-26-2011, 11:07 PM
کوروش بزرگ (۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد)، همچنین معروف به کوروش دوم نخستین شاه (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D9%87) و بنیان‌گذار دودمان شاهنشاهی هخامنشی است. شاه پارسی (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3)، به‌خاطر بخشندگی‌، بنیان گذاشتن حقوق بشر (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82_%D8%A8%D8%B4%D8%B1)، پایه‌گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌های گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده‌است.
ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان، که وی سرزمین‌های ایشان را تسخیر کرده بود، او را سرور و قانونگذار می‌نامیدند. یهودیان (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF) این پادشاه را به منزله مسح‌شده (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%85%D8%B3%D8%AD&action=edit&redlink=1) توسط پروردگار بشمار می‌آوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%88%DA%A9) می‌دانستند.

Sara12
05-26-2011, 11:07 PM
آریوبرزن


آریوبَرزَن (در زبان یونانی (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7% D9%86%DB%8C) Aριoβαρζάνης) نام سردار ایرانی بود که در کوههای پارس (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3) در برابر سپاه اسکندر مقدونی (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%86%D8%AF%D8%B1_%D9%85%D9%82% D8%AF%D9%88%D9%86%DB%8C) ایستادگی کرد و خود و سربازانش تا واپسین تن کشته شدند.نام آریوبرزن در پارسی کنونی به گونه آریابرزین هم گفته و نوشته می‌شود که به معنی ایرانی باشکوه است.

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/f/f9/Ariobarzanes.jpg (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Ariobarzanes. jpg) نگاره ای نو از آریوبرزن








جای و چگونگی نبرد

نبردگاه آریوبرزن و اسکندر (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%86%D8%AF%D8%B1) را در چند جای گوناگون حدس زده اند،به نظر می آید نبردگاه جایی در استان کهگیلویه و بویراحمد (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86_%DA%A9%D9%87%DA%AF% DB%8C%D9%84%D9%88%DB%8C%D9%87_%D9%88_%D8%A8%D9%88% DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF) کنونی یا غرب استان فارس (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86_%D9%81%D8%A7%D8%B1% D8%B3) و یا بنا بر برخی روایت ها اطراف شهر ارجان یا آریاگان (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A2%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DA%AF%D8% A7%D9%86&action=edit&redlink=1) (بهبهان (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%87%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%86) کنونی) باشد. به هر روی ناآشنایی اسکندر با منطقه به سود پارسیان بود ولی یک چوپان که تاریخنگاران نامش را لی‌بانی (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%84%DB%8C%E2%80%8C%D8%A8%D8%A7% D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1) نوشته‌اند راه گذر از کوهستان را به مقدونیان (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%85%D9%82%D8%AF%D9%88%D9%86%DB% 8C%D8%A7%D9%86&action=edit&redlink=1) نشان می‌دهد و اسکندر می تواند آریوبرزن و یارانش را به دام اندازد. (گفته می شود اسکندر پس از پایان جنگ آن اسیر را به خاطر خیانت می کشد). آریوبرزن با ۴۰ سوار و ۵۰۰۰ پیاده خود را بی‌پروا به سپاه مقدونی زد و شمار بسیاری از یونانیان را کشت و خود نیز تلفات بسیاری داد، ولی موفّق گردید از محاصرهٔ سپاه مقدونی بگریزد.
چون از محاصره بیرون آمد خواست تا به کمک پایتخت بشتابد و آن را پیش از رسیدن سپاه مقدونی اشغال کند. اما لشگر اسکندر که از راه جلگه به پارس (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3) رفته بودند، مانع او شدند. در این هنگام وی به مخاطرهٔ سختی افتاد، ولی راضی نشد تسلیم گردد. گفته می شود ایستادگی آریوبرزن یکی از چند ایستادگی انگشت شمار در برابر سپاه اسکندر بوده است. .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=53427)
بر پایه یادداشتهای روزانه كالیستنس (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%83%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D8% AA%D9%86%D8%B3&action=edit&redlink=1) مورخ رسمی اسكندر، ۱۲ اوت (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B2_%D8%A7%D9%88%D8%AA) سال ۳۳۰ پیش از میلاد، نیروهای اسکندر مقدونی در پیشروی به سوی پرسپولیس (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D9%BE%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%B3) پایتخت آن زمان ایران، در یک منطقه كوهستانی صعب العبور (دربند (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D9%86%D8%AF)پارس (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3)، تكاب (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%83%D8%A7%D8%A8) در كهگیلویه) با یک هنگ ارتش ایران (۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ نفر) به فرماندهی آریو برزن رو به رو شد و از پیشروی باز ایستاد. این هنگ چندین روز مانع ادامه پیشروی ارتش ده ها هزار نفری اسكندر شده بود كه مصر (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B5%D8%B1)، بابل (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D9%84) و شوش (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%88%D8%B4) را پیشتر گرفته بود و در سه جنگ، داریوش سوم (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B4_%D8%B3%D9%88% D9%85) را شكست و فراری داده بود. سرانجام این هنگ با محاصره كوهها و حمله به افراد آن از ارتفاعات بالاتر از پای درآمد و فرمانده سرسخت آن نیز برخاک افتاد. .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=53427)
مورخ دربار اسكندر (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D9%83%D9%86%D8%AF%D8%B1) نوشته است كه اگر چنین مقاومتی در نبرد گوگمل (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A8%D8%B1%D8%AF_%DA%AF%D9%88%DA%AF%D9%85% D9%84) در (كردستان (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%83%D8%B1%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86) كنونی عراق) در برابر ما صورت گرفته بود، شكست مان قطعی بود. در گوگمل با خروج غیر منتظره داریوش سوم (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B4_%D8%B3%D9%88% D9%85) از صحنه، واحدهای ارتش ایران نیز كه در حال پیروز شدن بر ما بودند؛ در پی او دست به عقب نشینی زدند و ما پیروز شدیم. داریوش سوم (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B4_%D8%B3%D9%88% D9%85) در جهت شمال شرقی ایران (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86) فرار كرده بود و آریو برزن در ارتفاعات جنوب ایران و در مسیر پرسپولیس (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D9%BE%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%B3) به ایستادگی ادامه می داد.
نبرد سپاه آریوبرزن شگفت آور بود. آريوبرزن با شمار اندکی سوار و پياده خود را به سپاه عظيم دشمن زد. گروهی بسيار از آنان را به خاک افكند و با اينكه بسياری از سربازان خود را از دست داد، توانست حلقه ی سپاه دشمن را بشكافد. او می خواست زودتر از یونانیان (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86) خود را به تخت جمشيد برساند تا بتواند از آن دفاع كند. در اين هنگام آن قسمت از سپاه اسكندر كه در جلگه مانده بود، راه را بر او گرفت. لازم به یادآوری است که یوتاب (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%DB%8C%D9%88%D8%AA%D8%A7%D8%A8&action=edit&redlink=1) (به معنی درخشنده و بیمانند) خواهر آریو برزن نیز فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در کوه ها راه را بر اسکندر بست . یوتاب همراه برادر به مقابله با سپاه اسکندر رفتند و به خاطر نبود نیروی کافی همگی به دست سپاه اسکندر کشته شدند. در کتاب اتیلا نوشته ی لویزدول امده که در اخرین نبرد او اسکندر که از شجاعت او خوشش امده بود به او پیشنهاد داده بودکه تسلیم شود تا مجبور به کشتن او نشود ولی اریوبرزن گفته بود( شاهنشاه ایران مرا به اینجا فرستاده تا از این مکان دفاع کنم و من تا جان در بدن دارم از این مکان دفاع خواهم کرد.)) اسکندر نیز در جواب او گفته بود(شاه تو فرار کرده .تو نیز تسلیم شو تا به پاس شجاعتت تو را فرمانروای ایران کنم.)) ولی اریو برزن جواب داده بود(پس حالا که شاهنشاه رفته من نیز در این مکان می مانم و انقدر مبارزه میکنم تا بمیرم))واسکندر که پایداری او را دیده بود دستور داد تا او را از راه دور و با نیزه و تیر بزنند.و انها انقدر با تیر و نیزه اورا زدند که یک نقطه ی سالم در بدن او باقی نماند.پس از مرگ او او را درهمان محل به خاک سپردند و روی قبر او نوشتند "به یاد لئونیداس"

مقایسه ی آریوبرزن با همتای یونانی

نبرد آریوبرزن درست ۹۰ سال پس از ایستادگی لئونیداس یکم (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A6%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B3_% DB%8C%DA%A9%D9%85) در برابر ارتش خشایارشا (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D8%A7) در جنگ ترموپیل (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%AA%D8%B1%D9%85%D9%88%D9%BE% DB%8C%D9%84) رخ داد كه آن هم در ماه اوت (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%88%D8%AA) بود و از این نظر این دو واقعه ی تاریخی بسیار همانند یکدیگرند. اما تفاوت میان مقاومت لئونیداس و ایستادگی آریوبرزن در این است؛ كه یونانیان (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86) در ترموپیل، در محل بر زمین افتادن لئونیداس، یک پارک و بنای یاد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشته اند و واپسین سخنانش را بر سنگ حک كرده اند تا از او سپاسگزاری شده باشد، ولی از آریوبرزن جز چند سطر ترجمه از منابع دیگران اثری در دست نیست.از شباهت های مرگ لئو نیداس با اریو برزن این است که هر دو در راه محافظت از یک معبر مردند و لئونیداس نیز مانند اریو برزین حاضر به تسلیم نشدو خشایار شا دستور داده بود او را ان قدر با تیر و نیزه زدند تا از پا در امد.و به دلیل همین شباهت در از خودگذشتگی او و اریو برزن بود که اسکندر دستور داده بود روی قبر اریوبرزن بنویسند به "یاد لئو نیداس".
__________________

Sara12
05-26-2011, 11:07 PM
http://www.aariaboom.com/images/stories/jashn/deygaan.jpg
دی به آذر روز از دی ماه برابر با 8 دی در گاهشماری ایرانی
واژه ی دی که در اوستا «دتهوش»(Dathush) یا «دزوه»(Daz-vah) می باشد به معنی دادار یا آفریننده و آفریدگار است که همیشه به مانند صفتی برای اهورامزدا آورده شده است.
واژه ی «دی» از مصدر «دا» آمده است که در اوستا و فارسی هخامنشی (پارسی باستان) و سانسکریت به معنی دادن، آفریدن، ساختن، و بخشیدن، است.
در پهلوی «داتن»(Datan) و در فارسی «دادن» شده است و «داتر»(Dater) که در پهلوی «داتار» و در فارسی «دادار» یا آفریدگار گفته می شود و در خود اوستا در آفرینگان گاهنبار بند 11 صفت دتهوش برای دهمین ماه سال بکار رفته است.
ابوریحان بیرونی درباره ی «دی» می گوید :
«... دی ماه، نخستین روز آن خرم روز است و این روز و ماه هر دو به نام خداوند است که «هرمز» نامیده می شود، یعنی حکیم و دارای رای و آفریدگار. در این روز عادت ایرانیان چنین بوده که پادشاه از تخت شاهی پایین می آمد و جامه ای سفید می پوشید و در بیابان بر فرش های سپید می نشست و دربان و یساولان را که شکوه پادشاه با آن هاست به کنار می راند و هر کس که می خواست پادشاه را ببیند، خواه دارا و خواه نادار بدون هیچ گونه نگهبان و پاسبان، نزد شاه می رفت و با او به گفتگو می پرداخت و در این روز پادشاه با برزگران می نشست و در یک سفره با آن ها خوراک می خورد و می گفت : من مانند یکی از شماها هستم و با شماها برادرم، زیرا استواری و پایداری جهان به کارهایی است که به دست شما انجام می شود و امنیت کشور نیز با من است، نه پادشاه را از مردم گریزی است و نه مردم را از پادشاه ...» .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=53427) .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=53427)
چهار جشن منسوب به «دی» یا «دادار»(خداوند - هرمزد) :
1- اورمزد و دی ماه در نخستین روز دی ماه
2- دی به آذر و دی ماه در هشتمین روز دی ماه
3- دی به مهر و دی ماه پانزدهمین روز دی ماه
4- دی به دین و دی ماه بیست و سومین روز دی ماه

که «کوشیار گیلانی» در «زیج جامع» این روزها را «دی جشن» می نامد

Sara12
05-26-2011, 11:08 PM
داریوش یکم
داریوش (به پارسی باستان (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C_%D8%A8%D8%A7%D8%B3% D8%AA%D8%A7%D9%86): ‎http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/e/ef/OldPersian-DA.png/20px-OldPersian-DA.png (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:OldPersian-DA.png)‎‎http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/3/35/OldPersian-A.png/25px-OldPersian-A.png (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:OldPersian-A.png)‎‎http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/9/97/OldPersian-RA.png/19px-OldPersian-RA.png (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:OldPersian-RA.png)‎‎http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/7/77/OldPersian-YA.png/23px-OldPersian-YA.png (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:OldPersian-YA.png)‎‎http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/0/0c/OldPersian-VA.png/25px-OldPersian-VA.png (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:OldPersian-VA.png)‎‎http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/f/f7/OldPersian-U.png/21px-OldPersian-U.png (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:OldPersian-U.png)‎‎http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/9/9b/OldPersian-SHA.png/20px-OldPersian-SHA.png (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:OldPersian-SHA.png)‎)، پسر ویشتاسپ (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%B3%D9%BE_%28%D9% 87%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%B4%DB%8C%29)، ملقب به داریوش بزرگ یا داریوش اول، سومین پادشاه هخامنشی (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D 9%86) بود. وی با کمک دیگر نجبای پارسی (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3) با کشتن گئومات (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%A6%D9%88%D9%85%D8%A7%D8%AA)مغ (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%BA) که به عنوان بردیا (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D8%A7) فرزند کوروش بزرگ (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4_%D8%A8%D8%B2%D8%B1% DA%AF) بر تخت نشسته بود سلطنت را به خاندان هخامنشی بازگرداند. پس از آن به فرونشاندن شورشهای داخلی پرداخت. نظام شاهنشاهی را استحکام بخشید و سرزمینهایی چند به شاهنشاهی الحاق کرد. آغاز ساخت پارسه (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D9%87) (تخت جمشید) در زمان پادشاهی او بود. از دیگر کارهای او حفر ترعه‌ای بود که دریای سرخ (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DB%8C_%D8%B3%D8%B1%D8%AE) را به رود نیل (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D8%AF_%D9%86%DB%8C%D9%84) و از آن طریق به دریای مدیترانه (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D8%AF%DB%8C% D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87) پیوند می‌داد. آرامگاه او در دل کوه رحمت در مکانی به نام نقش رستم (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%82%D8%B4_%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85) در مرودشت (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%AF%D8%B4%D8%AA) فارس (نزدیک شیراز (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2)) است. شهرت او در غرب به خاطر وقوع نبرد ناموفق ایرانیان با یونانیان در مکانی به نام ماراتن (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D9% 86&action=edit&redlink=1)، در زمان اوست .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=53427) .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=53427)
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/41/Darius.jpg/165px-Darius.jpg (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:Darius.jpg)
داریوش بزرگ


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/b/ba/Darius-Vase.jpg/180px-Darius-Vase.jpg (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:Darius-Vase.jpg)
تصویر داریوش بزرگ روی یک گلدان یونان باستان


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/b/b8/Achaemenid_coin_daric_420BC_front.jpg/185px-Achaemenid_coin_daric_420BC_front.jpg (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:Achaemenid_coin_dar ic_420BC_front.jpg)
سکه دوره هخامنشی ۴۹۰ سال پیش از میلاد

Sara12
05-26-2011, 11:08 PM
وقایع زمان داریوش بزرگ

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/6/60/Koorosh.jpg/180px-Koorosh.jpg (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:Koorosh.jpg) http://upload.wikimedia.org/skins/common/images/magnify-clip.png (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:Koorosh.jpg)
مجلس بارعام داریوش اول؛ موزه خانه زینت الملوک (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%AA_ %D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%88%DA%A9) در شیراز (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2)



داریوش در طول ۳۶ سال پادشاهی خود اقداماتی به شرح زیر انجام داد.
۱- فرونشانی شورشیان داخلی و استحکام قدرت مرکزی: داریوش در طول ۷ سال و ۱۹ جنگ توانست شورشیان داخلی را فروبنشاند.از جمله شورشهای انجام گرفته می‌توان به شورش عیلام و شورش بابل اشاره نمود.
۲- ساماندهی تشکیلات داخلی کشور: داریوش اهتمام فراوانی از خود برای ساماندهی تشکیلات داخلی کشور به خرج داد به طوریکه نظام تشکیلاتی که وی بنیان نهاد مدتها بعد با اندک تغییری توسط سایر حکومتها از جمله سلوکیه، ساسانیان و حتی اعراب دنبال گردید.از جمله اقدامات داریوش در این زمینه می‌توان به ایجاد راه شاهی که سارد (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%AF) پایتخت لیدی (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%DB%8C%D8%AF%DB%8C) را به شوش (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%88%D8%B4) پایتخت هخامنشیان وصل می‌کرد، ضرب سکه دریک، تقسیم قلمرو شاهنشاهی به قسمت‌هایی به نام ساتراپ (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%BE) و... اشاره نمود. .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=53427)
۳- لشگرکشی به س کستان: از جمله اقدامات داریوش لشگرکشی به ***تان بود که چندان توفیقی برای ایرانیان نداشت.
۴- نبرد با یونانیان: داریوش اول، پس از فرونشاندن تقریبی شورشهای داخلی کشور، اقدامات اقتصادی، فرهنگی و نظامی خود را آغاز کرد. یکی از مهمترین و جاودانه ترین عمل او، لشکرکشی او در پایان عمرش به یونان بود. نبردی که به گفته بسیاری از مورخین، زمینه های نابه سامانی، تضعیف و در نتیجه ازهم پاشیدگی سلسله هخامنشیان در ایران باستان شد. به طور خلاصه: در اواخر حكومت داريوش اول، بخش وسيعي از آسياي صغير جزء قلمروي هخامنشان بود. از جمله: مصر،‌ تركيه(تراكه)و... با اين حال، حاكمان بعضي از اين مناطق، به تحريك دولت شهراي يوناني، سر به شورش افراشته بودند و خواهان استقلال داخلي بودند. معروفترين دولت شهرهاي يوناني كه در اين شورشها دست داشتند، اسپارت (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%AA)(Sparta) و آتن (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%AA%D9%86)(Athen) بودند كه خود اين دوشهر در كشور يونان جنگها و درگيريهاي ديرينه اي با يكديگرداشتند. داريوش اول به جاي آنكه ابتدا شورشيان را تنبيه كند،‌به جنگ با متحرك شورشها يعني يونان و شهرهاي اين كشور رفت. هنگامي كه سپاه ايران به دروازه هاي شهر آتن رسيد، مردم آتن با پايداري و شجاعت تمام، از شهر خود دفاع كرده و مانع سقوط شهرشان شدند. داريوش پس از مدتها محاصره ي شهر آتن، دستور داد تا سپاهش از همان راهي كه آمده بودند، به ايران باز گردند. اين نبرد كه به جنگ ماراتن (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D9%85%D8%A7%D8 %B1%D8%A7%D8%AA%D9%86&action=edit&redlink=1)(Marathon)معروف شد، بعدها در فرهنگ حماسي يونانيان، همانند ديگر داستانهاي اساطيري، جايگاه وسيعي را به خود اختصاص داد كه پيامدهاي آن تا به امروز در فرهنگ و زندگي مردم يونان به چشم ميخورد. سالها بعد، داريوش اول باز نقشه اي براي لشكركشي دوباره به يونان كشيد ولي در اين كار ناكام ماند و پس از مدتي درگذشت. .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=53427)
۵- جنگیدن با اقوام اسکیت روی رودخانه دانوب (http://forum.isatice.com/externalredirect.php?url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A8) و لشکرکشی به اروپا که برای مدتی طولانی دزدان سیت را فرونشاند
__________________

Sara12
05-26-2011, 11:10 PM
کتیبه‌های داریوش

داریوش از خود کتیبه های بسیاری بر جا گذاشته است که ممهمترین آنها کتبه بیستون در کرمانشاه است که به سه زبان : عیلامی، اکدی و فارسی باستان می باشد. از دیگر کتیبه های داریوش می توان به: کتیبه حفر کانال سوئز،کتیه نقش رستم، لوح های زرین و سیمین که در پی آپادانای تخت جمشید به دست آمده اند و کتیبه صفه تخت جمشید اشاره نمود.
کاهنان مصری در سندی که از خود برجای نهاده‌اند خشنودی مردم مصر از داریوش را چنین بیان داشته‌اند: «داریوش که زادۀ نیت (مادرِ زمین) و متولی سائیس (معبد مادرِ خدایان مصری) است کارهائی را که خدا به‌ارادۀ خویش آغاز کرده بود به‌انجام رساند (یعنی هرچه در مصر کرد، همان بود که خواست خدا بود).… وقتی او در شکم مادرش بود نیت وی‌را فرزند خویش دانست،… دست خود را با کمان به‌سویش برد تا دشمنانِ وی‌را براندازد، همان‌گونه که برای فرزند خودش رع کرده بود.… او نیرومند است و دشمنانش را در همۀ سرزمینها نابود می‌کند. شاه مصر عُلیا و مصر سُفلی داریوش، که تا ابد جاوید بماناد، شاه بزرگ، پسر ویشت‌اَسپَه هخامنشی، پسر او (یعنی پسر نیت) است، و نیرومند و جهان‌گیر است. مردم سرزمینهای دور با هدایای خود رو به‌سویش می‌آورند و برایش خدمت می‌کنند»
کاهن بزرگ مصر که رئیس مدارس پزشکی مصر بوده دربارۀ داریوشچنین نوشته است: شاهنشاه داریوش، شاهِ همۀ کشورهای بیگانه، شاه مصر عُلیا و سُفلی وقتی در شوش بود به‌من فرمان داد که به‌مصر برگردم و تأسیسات حیات‌بخش پزشکی مصر را نوسازی کنم. … آن‌گونه که شاهنشاه فرمان داده بود مأموران شاهنشاه مرا از این‌زمین به‌آن زمین بردند تا به مصر رساندند. هرچه شاهنشاه دستور داده بود را انجام دادم. کارمندان را به‌خدمت گرفتم همه از خاندانهای سرشناس نه از مردم عادی. آنها را زیر دستِ کاردانان و استادان گماشتم تا پیشۀ پزشکی فراگیرند. فرمان شاهنشاه چنین بود که باید همه چیزهای شایسته و بایسته به‌آنها تحویل داده شود تا پیشۀ خود را به‌خوبی انجام دهند. من هرچه لازم بود و هر ابزاری که پیشترها در کتابها مقرر شده بود را در اختیار آنها گذاشتم. شاهنشاه چنین دستور داده بود، زیرا به‌فضیلت این علم واقف بود. او می‌خواست که بیماران شفا یابند. او اراده کرده بود که ذکر خدایان را جاوید سازد، معابد را آباد بدارد، جشنها و اعیاد دینی با شکوه بسیار برگزار شود.

Sara12
05-26-2011, 11:15 PM
وصیت نامه داریوش بزرگ هخامنشی

اینک من از دنیا میروم بیست وپنج کشور جزء امپراتوری ایران است. و در تمام این کشورها پول ایران رواج دارد وایرانیان در آن کشورها دارای احترام هستند. و مردم کشورها در ایران نیز دارای احترام هستند.
جانشین من خشایار شا باید مثل من در حفظ این کشورها بکوشد. وراه نگهداری این کشورها آن است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب وشعائر آنان را محترم بشمارد.اکنون که من از این دنیا می‌روم تو دوازده کرور در یک زر در خزانه سلطنتی داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو میباشد. زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی. من نمی‌گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه برگردان. مادرت آتوسا برمن حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می‌شود وبه شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می‌شود حشرات در آن بوجود نمی‌آیند و غله در این انبارها چند سال می‌ماند بدون اینکه فاسد شود و توباید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا اینکه همواره آذوقه دو و یا سه سال کشور در آن انبارها موجود باشد. و هر ساله بعد از اینکه غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خواروبار از آن استفاده کن و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو هرگز برای آذوغه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود. هرگز دوستان وندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است. چون اگر دوستان وندیمان خود را به کارهای مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نامشروع نمایند نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری رعایت دوستی بنمایی کانالی که من میخواستم بین شط نیل و دریای سرخ بوجود بیاورم هنوز به اتمام نرسیده و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد تو باید آن کانال را به اتمام برسانی و عوارض عبور کشتی‌ها از آن کانال نباید آنقدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی‌ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند.اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو، نظم و امنیت برقرار کند، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی. با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغ گو و متملق را به خود راه نده، چون هردوی آنها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم دروغ گو را از خود دور نما. هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط نکن، و برای اینکه عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده‌است و اگر این قانون را حفظ کنی عمال حکومت با مردم زیاد تماس نخواهند داشت. اافسران وسربازان ارتش را راضی نگه دار و با آنها بدرفتاری نکن. اگر با آنها بد رفتاری کنی آنها نخواهند توانست معامله متقابل کنند. اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آنها اینطور خواهد بود که دست روی دست می‌گذارند و تسلیم می‌شوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند. امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده وبگذار اتباع تو بتوانند بخوانند وبنویسند تا اینکه فهم وعقل آنها بیشتر شود وهر چه فهم وعقل آنها بیشتر شود، تو با اطمینان بیشتری میتوانی سلطنت کنی. همواره حامی کیش یزدان پرستی باش. اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هرکس باید آزاد باشد و از هر کیش که میل دارد پیروی نماید بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم. بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کرده‌ام بر من به پیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار. اما قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هرزمانی که میتوانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی مرا در آنجا ببینی و بفهمی، که من پدر تو پادشاهی مقتدربودم و بر بیست وپنج کشور سلطنت میکردم، مردم و تو نیز مثل من خواهی مرد. زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست وپنج کشور باشد خواه یک خارکن و هیچ کس در ان جهان باقی نخواهد ماند. اگر تو هر زمان که فرصت بدست می‌آوری وارد قبر من بشوی و تابوت را ببینی، غرور وخود خواهی برتو غلبه خواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا ینکه بتواند تابوت حاوی جسد تو را ببیند.زنهار زنهار، هرگز هم مدعی وهم قاضی نشو اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بیطرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد. و رای صادر نماید. زیرا کسی که مدعی است اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد. هرگز از آباد کردن دست برندار. زیرا که اگر از آباد کردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت زیرا این قاعده‌است که وقتی کشوری آباد نمی‌شود به طرف ویرانی می‌رود. در آباد کردن، حفر قنات و احداث جاده وشهر سازی را در درجه اول قرار بده. عفو وسخاوت را فراموش نکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولی عفو باید فقط موقعی بکار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو خطا را عفو کنی ظلم کرده‌ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده‌ای.بیش از این چیزی نمیگویم این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در اینجا حاضر هستند، کردم. تا اینکه بدانند پیش از مرگ من این توصیه‌ها را کرده‌ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس میکنم مرگم نزدیک شده‌است.

Sara12
05-26-2011, 11:15 PM
فرمان کورش بزرگ

1. .................................................. ............................................ [ بنا کرد ] (؟)
2. .................................................. ........................................... گوشه ی جهان.
3. .......................................... ناشایستی شگرف بر سروری کشورش چیره شده بود </A />
4. ............................................. (فرمود تا به زور) باج گندم و دهش رمه بر آنان بنهند
5. (پرستشگاهی) همانند اَسنگیل Esangila [ بنا کر]د ... از برای او ur و دیگر جای های مقدس
6. با آیین هایی نه در خور ایشان، آیین پیش کشی قربانی ای نهاد که (پیش از آن) نبود. هر روز به گونه ای گستاخانه و خوار کننده سخن می گفت، و نیز با بدکرداری از بهر خوار کردن (خدایان)
7. بردن نذورات را (به پرستشگاه ها) برانداخت. [ او (همچنین) در آیین ها (به گونه هایی ناروا) دست برد. اندوه و ناشادمانی ] را به (= در) شهرهای مقدس بپیوست. او پرستش مردوک Marduk پادشاه خدایان را از دل خویش بشست.
8. کسی که همواره به شهر وی (= شهر مردوک = بابل Bābilion) تباهکاری روا می داشت (و) هر روز [ به آزردن (آن) سرزمین دست (می یازید)، مردمانش ] را با یوغی بی آرام به نابودی می کشانید، همه ی آن ها را.
9. از شکوه های ایشان انلیل Enlil خدایان (= سرور خدایان = مردوک) سخت به خشم آمد. [ جای های مقدس رها شدند و یادنمای (آن) پرستشگاه ها (= آثار) به فراموشی سپرده شد ]. دیگر خدایان باشنده در میان ایشان (نیز) پرستشگاه های خویش را ترک کردند.
10. در (برابر) خشم وی (= مردوک) او (= نبونئید Nabūna'id) آنان (= پیکره های خدایان) را به بابل فرا برد. لیک مردوک، [ آن بلند پایه که آهنگ جنگ کرده بود ]، از بهر همه ی باشندگان روی زمین که جای های زندگیشان ویرانه گشته بود،
11. و (از بهر) مردم سرزمین های سومر Šumer و اکد Akkadî که (بسان) [ کالبد ] مردگان (بیجان) گشته بودند، او (= مردوک) از روی اراده و خواست خویش روی به سوی آنان باز گردانید و بر آنان رحمت آورد و آنان را ببخشود.
12. (مردوک) در میان همه ی سرزمین ها، به جستجو و کاوش پرداخت، به جستن شاهی دادگر، آنگونه که خواسته ی وی (= مردوک) باشد، ‌شاهی که (برای در پذیرفتن او) دستان او به دست خویش گرفت.
13. او (= مردوک) کورش، پادشاه شهر انشان Anšan را به نام بخواند (برای آشکار کردن دعوت وی) و او را به نام بخواند (از بهر) پادشاهی بر همه ی جهان.
13. او (= مردوک) سرزمین گوتیان Qutî و تمامی سپاهیان مندَ Manda (= مادها)، را به فرمانبرداری از او (= کورش) واداشت.او (مردوک) - (واداشت تا) - مردم، سیاه سران، به دست کورش شکست داده شوند.
14. (در حالی که) او (= کورش) با راستی و داد پیوسته آنان را شبانی می کرد،‌ خدای بزرگ، نگاهبان مردم خویش، با شادی به کردارهای نیک و دل (پر از) داد او ( = کورش) نگریست.
15. (پس) او را فرمود که به سوی شهر وی، بابل، پیش رود. (مردوک) او (= کورش) را برانگیخت تا راه بابل را در سپرد (و خود) همانند دوست و همراهی در کنار وی همواره گام برداشت.
16. (در حالی که) سپاهیان بی شمار او که همانند (قطره های) آب یک رود به شمارش درنمی آمدند، پوشیده در ساز و برگ جنگ، در کنار وی گام برمی داشتند. .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=53427)
17. او (= مردوک) بی هیچ کارزاری وی (= کورش) را به شهر خویش، بابل، فرا برد. (مردوک) بابل را از هر بدبختی برهانید (و) نبونئید را - پادشاهی که وی (= مردوک) را پرستش نمی کرد - به دست او (= کورش) سپرد.
18. همه ی مردم بابل،‌ همگی (مردم) سومر و اکد، (همه ی) شاهزادگان و فرمانروایان به وی (= کورش) نماز بردند و بر دو پای او بوسه دادند (و) از پادشاهی اش شادمان گردیده، چهره ها درخشان کردند.
19. سروری که به یاری وی خدایان ِ(؟) در خطر مرگ (قرار گرفته) زندگی دوباره یافتند و از گزند و آسیب رها شدند، (و) همه ی خدایان (؟) به شادی او را همی ستودند و نامش را گرامی داشتند.
20. من، کورش، پادشاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه ی جهان،
21. پسر کمبوجه، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان، نوه ی کورش، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان، نبیره ی چیش پیش، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان،
22. از تخمه ی پادشاهی ای جاودانه، آن که پادشاهیش را خداوند (= مردوک) و نبو Nabû دوست می دارند و از بهر شادی دل خویش پادشاهی او را خواهانند.
آنگاه که من (= کورش)‌ آشتی خواهان به بابل اندر شدم،
23. با شادی و شادمانی در کاخ شهریاری خویش، اورنگ سروری خویش بنهادم، مردوک، سرور بزرگ، مهر دل گشاده ام را که د[وستدار ] بابل است به خواست خود به [ خویشتن گروانید ] (پس) هر روز پیوسته در پرستش او کوشیدم.
24. (و آنگاه که) سربازان بسیار من دوستانه اندر بابل گام برمی داشتند، من نگذاشتم کسی (در جایی) در تمامی سرزمین های سومر و اکد ترساننده باشد.
25. من (شهر) بابل و همه ی (دیگر) شهرهای مقدس را در فراوانی نعمت پاس داشتم. درماندگان باشنده در بابل را که (نبونئید) ایشان را به رغم خواست خدایان یوغی داده بود (؟) نه در خور ایشان،
26. درماندگی هاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم.
مردوک، خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و
27. (آنگاه) مرا، کورش، پادشاهی که پرستنده ی وی است و کمبوجیه، فرزند ِزاده شده ی من و همگی سپاهیانم را
28. با بزرگواری، افزونی داد و ما به شادمانی، در آشتی تمام، کردارهایمان به چشم او زیبا جلوه کرد و والاترین پایه ی [ خدائیش ] را ستودیم. به فرمان او (= مردوک) همه ی شاهان بر اورنگ شاهی برنشسته
29. و همگی (شاهان) جهان از زبرین دریا (= دریای مدیترانه) تا زیرین دریا (= دریای پارس)، (همه ی) باشندگان سرزمین های دور دست، همه ی شاهان آموری شاهان Amurrû آموری، باشندگان در چادرها همه ی آن ها
30. باج و ساو بسیارشان را از بهر من؛ (= کورش) به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه دادند.
از ... تا (شهر) آشور Aššur و شوش MŬŠ. ERIN = Šusan
31. آگاده Agade، سرزمین اشنونا Ešnunna، (شهر) زمین مه - تورنو Mê - Turnu، دیر Dēr تا (پایان) نواحی سرزمین گوتیان و نیز (همه ی) شهرهای مقدس آن سوی دجله که از دیرباز ویرانه گشته بود، (از نو باز ساختم).
32. (و نیز پیکره ی) خدایانی را که در میانه ی آن شهرها (= جای ها) به جای های نخستین بازگردانیدم و (همه ی آن پیکره ها را) تا به جاودان در جای (نخستین شان) بنشاندم (و) همگی آن مردم را (که پراکنده بودند)، فراهم آوردم و آنان را به جایگاه های خویش بازگردانیم.
33. (و نیز پیکره ی) خدایان سومر و اکد را که نبونئید (بی بیم) از خشم سرور خدایان (= مردوک) با بابل اندر آورده بود، به فرمان مردوک، خدای بزرگ به شادی و خوشی
34. در نیایشگاه هایشان بنشاندم - جای هایی که دل آن ها شاد گردد -
باشد که خدایانی که من به جای های مقدس (نخستین شان) باز گردانیدم،
35. هر روز در برابر خداوند (= مردوک) و نبو زندگی دیریازی از بهر من بخواهند و هماره در پایمردی من سخن ها گویند، با واژه هایی نیک خواهانه باشد که به مردوک، خدای من، گویند که «به کورش، پادشاهی که (با بیم) تو را پرستنده است و کمبوجیه پسرش،
36. بی گمان باش، بهل تا آن زمان باز سازنده باشند ... با روزهایی بی هیچ گسستگی.» همگی مردم بابل پادشاهی را گرامی داشتند و من همه ی (مردم) سرزمین ها را در زیستگاهی آرام بنشانیدم.
37. [ ......................... یک ؟ غا]ز، دو اردک و ده قمری (فربه) بیش از (رسم ِمعمول ِدادن ِ) غازها، اردک ها و قمریان (معین کردم)
38. [...............بل]ند و بر آن ها بیفزودم. در استوار گردانیدن ب[نای ] باروی «ایمگور - انلیل Imgur - Enlil» باروی بزرگ شهر بابل کوشیدم و
39. [................] دیوار کناره ای (ساخته از) آجر را بر کنار خندق شهر که (یکی از) شاهان پیشین [ ساخته و (بنایش را) به انجام نرسانیده ] بود،
40. [ بدانسان که ] بر پیرامون [ شهر (به تمامی) برنیامده بود ]، آنچه را که هیچ از یک شاهان پیشین (با وجود) افراد به بیگاری گرفته شده ی [ کشورش ] در بابل نساخته بودند،
41. [ ..... از قیر ] و آجر از نو بار دیگر بساختم و [ بنایشا]ن [ را به انجام رسانیدم. ]
42. [ دروازه های بزرگ وسیع مر آن ها را بنهادم ....... و درهایی از چوب سدر ] با پوششی از مفرغ، با آستانه ها و پاشنه [هایی از مس ریخته شده ...... هر آن جایی که دروازه ها]یشان (یافت می شد)،
43. [ استوار گردانیدم .................................................. .................................. نو]شته ای لوحه ای (در بردارنده ی) نام آشور بانی پال Aššur - bāni - apli شاهی پیش از من [ در میان آن (= بنا) بدید]م.
44. .................................................. .................................................. ........ .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=53427)
45. .................................................. ..................................... تا به روز جاودان.

http://www.aariaboom.com/images/stories/ganjineh/cyrus_cylinder_01.jpg

Sara12
05-26-2011, 11:16 PM
اوستا کتاب زرتشت شش بخش است

1 گاتها-گاتا
2 یسنه-یسنا
3 یشت ها
4 ویسبر
5 وندیداد
6 خرده اوستا

که من بصورت پراکنده برای مطالعه شما در این تاپیک قرار می دهم

Sara12
05-26-2011, 11:16 PM
گاثا 1 - یسنا 28
یسنا 28

28/1

اندیشه و گفتار و کردار زرتشت پاک ،
یانِش اهوراست .
فراپذیرید ای جاودان های پاک ،
گات ها را .
درود به شما ای سروده های پاک .
اینک ،
ای مزدای پاک نیکی افزا ،
در آغاز ،
با دست های بر افراشته و خواهان شادمانی
به تو نماز می آوریم .
باشد که
با همه ی کردارهای پاک و راست ،
که با خرد و اندیشه ی نیک انجام گیرد ،
روان آفرینش را خوشنود سازم .

28/2

ای اهورامزدا ،
با اندیشه ی نیک به تو روی می آورم ،
در پرتو راستی ،
مرا از پاداش زندگی مادی و مینویی ،
که گروندگان را به خوشبختی می رساند ،
برخوردار کن .

28/3

ای راستی و ای اندیشه ی نیک ،
و ای اهورامزدا ،
من برای شما می سرایم ،
با سرودی که پیش از این کس نسروده است ، .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=53427)
تا توانایی مینویی و پارسایی ،
در ما فزونی گیرد .
خواهش ما را بپذیرید ،
و به ما شادمانی و خوشبختی ببخشید .

28/4

من روانم را با اندیشه ی نیک ،
به سرای برین جای خواهم داد .
و با آگاهی از پاداشی که
اهورامزدا برای کارها برنهاده است ،
تا تاب و توان دارم ،
به مردمان می آموزم که
در راه راستی بکوشند .

28/5

ای راستی ،
کی تو را خواهم دید ؟
ای اندیشه ی نیک ،
کی با دانایی تو را خواهم یافت ؟
و ای اهورای توانا ،
کی به تو راه خواهم برد ؟
و کی آوای درونی مزدایی را خواهم شنید ؟
باشد که
با میهن پیام اندیشه انگیز بر زبان ،
به گمراهان راه بنمایم .

28/6

ای راستی و ای اندیشه ی نیک ،
به سوی من آیید ،
و بخشش دیرزیوی را به من ارزانی دارید .
و تو ای اهورامزدا ،
با سخنان راستین خود ، .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=53427)
به زرتشت نیروی مینویی و شادمانی ،
و به همه ی ما توانایی ده ،
تا بر آزار و ستیز دشمنان خود چیره گردیم .

28/7

ای راستی ،
بخشش را که پاداش اندیشه ی نیک است ،
به ما ارزانی دار .
و تو ای پارسایی ،
آرزوهای گشتاسب و پیروان او را بر آورده ساز .
و تو ای مزدا ،
به ما توانایی بخش ،
تا پیام تو را به همگان برسانیم .

28/8

ای اهورا ،
ای تو بهترین و بهتر از همه ،
و با بهترین راستی ها هماهنگ ،
به دل از تو می خواهم ،
به فر شوستر دلیر و دیگر یارانم ،
اندیشه ی نیک را برای همیشه ببخشایی .

28/9

ای اهورامزدا ،
ای راستی ،
و ای اندیشه ی نیک ،
با بخششی که به من دارید ،
هرگز شما را نمی آزارم ،
و می کوشم که ستایش خود را
به شما نیاز کنم ،
که شما توانایی مینویی ،
سزاوار و درخور ستایشید .

28/10

ای اهورامزدا ،
آرزوی کسانی را
که راست و نیک اندیش و درست کردارند ،
و تو آنها را می شناسی ،
برآورده ساز .
من نیک می دانم که تو ،
نیایشهایی را که از دل برآید ،
و برای انجامی نیک باشد ،
پاسخ خواهی گفت .

28/11

ای هورامزدا ،
با آوای خود ،
بر خرد و اندیشه ی من ،
که با این نیایش ها ،
راستی و اندیشه ی نیک را برای همیشه نگاهبانم ،
بیاموز و بازگوی که
در آغاز ،
هستی و آفرینش چگونه پدیدار گشته است ؟