tina
05-26-2011, 11:00 PM
یکی دیگر از مشکلات رایج در زندگی های زناشویی شدت و یا تقلیل احساسات عاشقانه است. واضح است که احساسات عاشقانه که در ابتدای ازدواج است حتی برای ده سال اول زندگی زناشویی نمی تواند به همان شدت ادامه یابد.
احساسات عاشقانه در ابتدای زندگی زناشویی همانند یک سیلاب و یا یک طوفان است، اما در طول زندگی زناشویی به امواجی تبدیل می شود که گاهی شدت دارد و گاهی از شدت آن کاسته می شود. طبق گزارش دکتر "دیوید ویسکوت" حتی در موفق ترین زندگی های زناشویی زمانی پیش می آید که زن و یا مرد و گاهی هر دوی آنها همزمان برای مدت کوتاهی احساسات عاشقانه خود را از دست می دهند و این مسئله را باید مانند بی اشتها شدن و یا بی میل شدن به بعضی چیزهای دیگر ، طبیعی و زود گذر دانست ؛ زیرا نداشتن چنین احساساتی مدت زیادی طول نمی کشد و دوباره عشق به زندگی باز خواهد گشت.
اما متأسفانه عده بسیاری از مردم در مورد چنین مسئله ای آگاهی ندارند و چه بسیار زنان و مردانی که بر اثر ناآگاهی از غیبت موقت عشق و نداشتن احساسات عاشقانه ، مأیوس و ناراحت گشته ، با تصمیم های غلط ، خانه و کاشانه خود را از هم می پاشند.
چه بسیارند مردانی که به محض پیش آمدن چنین حالتی فکر می کنند دیگر نمی توانند عاشق همسر خود باشند، و در همان حال خود را عاشق شخص دیگری می پندارند و پس از مدت کوتاهی درمی یابند علیرغم آن مدت کوتاه که هیچ احساس عاشقانه ای نسبت به همسر خود نداشتند، واقعاً عاشق او هستند و می خواهند به سوی او برگردند. اما راه بازگشت باز نیست، زیرا کاری که آنان کردند خیانت محسوب شده و جبران خیانت کارساده ای نیست.
درد و غمی را که یک زن یا شوهر در دوران غیبت عشق دارد نمی توان نادیده گرفت . اما باید این حقیقت را در نظر داشته باشیم که داشتن کمی آگاهی در مورد آنچه بعداً اتفاق خواهد افتاد تحمل این مشکل را آسان ترمی کند.
زنان و شوهرانی که در زندگی واقعاً یکدیگر را درک می کنند و انتظارات و توقعات بی جا از یکدیگر ندارند، حتی در دوران غیبت عشق ، شادی و صمیمیت در زندگی آنها وجود دارد، زیرا در مدت کوتاهی که عاشق یکدیگر نیستند، می دانند که دوستان یکدیگر هستند.
دانستن این که عشق چرخه خود را در زندگی می پیماید ضروری است، زیرا در زندگی زناشویی زمانی پیش می آید که احساسات عاشقانه تقلیل می یابد و در این موارد است که زن و یا شوهر وحشت می کنند که مبادا دیگر نتوانم محبوب همسر خود باشم و ترس از " دیگر محبوب نبودن" است که یأس، ناامیدی و افسردگی را موجب می شود.
متأسفانه جامعه امروز تا حدودی سبب گشته که ما نسبت به مسائل جنسی یک نوع ترس و وحشت داشته باشیم. در طی روز به چندین مقاله و گزارش و یا مطلب بر می خورید که می گوید به این دلیل و آن دلیل فلانی نتوانست محبوب همسر خود باشد، و یا انجام کاری باعث شد که مردی از زن خود متنفر شود و یا اگر چنین و چنان نباشید نمی توانید محبوب همسر خود باشید. و با ارائه مستقیم و بدون تعمق و تفکر این مطالب به زندگی خود باعث برهم زدن نظم ، و بروز مشکلات در زندگی خود می شویم.
تعدادی از زنان و مردانی که به کلینیک درمانی مراجعه می کنند ، می گویند : فکر می کنیم که دیگر همسران ما علاقه ای به ما ندارند و دلیل می آورند که بعد از خواندن گزارشی در فلان مجله و یا بعد از دیدن آن فیلم و یا بعد از این که یکی از دوستانم گفت و... چنین فکری به سرم زد و فکر کردم دیگر محبوب همسرم نیستم.
و این شروعی برای یأس و افسردگی بوده است. در حالی که آنان از این واقعیت غافل بودند که ترس از ناشایسته بودن است که عدم شایستگی را در هر زمینه ای پیش می آورد.
وقتی راجع به مسائل غریزی این طور اسرار آمیز فکر می کنیم همین امر کم کم به صورت یکی از مسائل بزرگ زندگی می شود. ولی اگر از نظر علمی بررسی کنید خواهید دید نمی تواند اینقدر اهمیت داشته باشد. در زندگی روزانه ما اغلب غرایز جنسی را شروعی برای رسیدن به یک شادی مطلق در زندگی می دانیم.
با این طرز فکرهای غلط که اکثراً به علت عدم آگاهی است این غرایز را از حالت طبیعی که شاید بتوان گفت تنها یک نیاز طبیعی است خارج کرده و به آن حالت کاملاً ماشینی می دهیم. ماشینی که به خیال خودمان اگر لحظه ای از کار بیفتد دیگر زندگی برایمان بی معنی می شود. بارها دیده اید وقتی که یک ازدواج و یک زندگی زناشویی به خطر می افتد، متأسفانه اولین مسئله ای که مورد بررسی قرار می گیرد همان غرایز جنسی و روابط جنسی است.
اما به گفته بسیاری از روانشناسان از جمله دکتر جانسون و دکتر مسترز تنها غرایز جنسی نمی تواند عامل اصلی وهدف اصلی ادامه یک زندگی زناشویی باشد. البته نباید ناگفته بماند که غرایز جنسی یا نیازهای جنسی باید در چهارچوب ازدواج و در محیط خانواده برآورده شود و از این غرایز برای بنا نهادن خانواده استفاده نماییم. ولی نباید فراموش کنیم که این غرایز را باید در حد دیگر غرایز انسانی در نظر بگیریم نه چیزی بیشتر. باید همواره در نظر داشته باشیم مفهوم عشق تنها غرایز جنسی نیست بلکه نیازهای عاطفی انسان هم است.
تارنمای ایرانیان استرالیا
احساسات عاشقانه در ابتدای زندگی زناشویی همانند یک سیلاب و یا یک طوفان است، اما در طول زندگی زناشویی به امواجی تبدیل می شود که گاهی شدت دارد و گاهی از شدت آن کاسته می شود. طبق گزارش دکتر "دیوید ویسکوت" حتی در موفق ترین زندگی های زناشویی زمانی پیش می آید که زن و یا مرد و گاهی هر دوی آنها همزمان برای مدت کوتاهی احساسات عاشقانه خود را از دست می دهند و این مسئله را باید مانند بی اشتها شدن و یا بی میل شدن به بعضی چیزهای دیگر ، طبیعی و زود گذر دانست ؛ زیرا نداشتن چنین احساساتی مدت زیادی طول نمی کشد و دوباره عشق به زندگی باز خواهد گشت.
اما متأسفانه عده بسیاری از مردم در مورد چنین مسئله ای آگاهی ندارند و چه بسیار زنان و مردانی که بر اثر ناآگاهی از غیبت موقت عشق و نداشتن احساسات عاشقانه ، مأیوس و ناراحت گشته ، با تصمیم های غلط ، خانه و کاشانه خود را از هم می پاشند.
چه بسیارند مردانی که به محض پیش آمدن چنین حالتی فکر می کنند دیگر نمی توانند عاشق همسر خود باشند، و در همان حال خود را عاشق شخص دیگری می پندارند و پس از مدت کوتاهی درمی یابند علیرغم آن مدت کوتاه که هیچ احساس عاشقانه ای نسبت به همسر خود نداشتند، واقعاً عاشق او هستند و می خواهند به سوی او برگردند. اما راه بازگشت باز نیست، زیرا کاری که آنان کردند خیانت محسوب شده و جبران خیانت کارساده ای نیست.
درد و غمی را که یک زن یا شوهر در دوران غیبت عشق دارد نمی توان نادیده گرفت . اما باید این حقیقت را در نظر داشته باشیم که داشتن کمی آگاهی در مورد آنچه بعداً اتفاق خواهد افتاد تحمل این مشکل را آسان ترمی کند.
زنان و شوهرانی که در زندگی واقعاً یکدیگر را درک می کنند و انتظارات و توقعات بی جا از یکدیگر ندارند، حتی در دوران غیبت عشق ، شادی و صمیمیت در زندگی آنها وجود دارد، زیرا در مدت کوتاهی که عاشق یکدیگر نیستند، می دانند که دوستان یکدیگر هستند.
دانستن این که عشق چرخه خود را در زندگی می پیماید ضروری است، زیرا در زندگی زناشویی زمانی پیش می آید که احساسات عاشقانه تقلیل می یابد و در این موارد است که زن و یا شوهر وحشت می کنند که مبادا دیگر نتوانم محبوب همسر خود باشم و ترس از " دیگر محبوب نبودن" است که یأس، ناامیدی و افسردگی را موجب می شود.
متأسفانه جامعه امروز تا حدودی سبب گشته که ما نسبت به مسائل جنسی یک نوع ترس و وحشت داشته باشیم. در طی روز به چندین مقاله و گزارش و یا مطلب بر می خورید که می گوید به این دلیل و آن دلیل فلانی نتوانست محبوب همسر خود باشد، و یا انجام کاری باعث شد که مردی از زن خود متنفر شود و یا اگر چنین و چنان نباشید نمی توانید محبوب همسر خود باشید. و با ارائه مستقیم و بدون تعمق و تفکر این مطالب به زندگی خود باعث برهم زدن نظم ، و بروز مشکلات در زندگی خود می شویم.
تعدادی از زنان و مردانی که به کلینیک درمانی مراجعه می کنند ، می گویند : فکر می کنیم که دیگر همسران ما علاقه ای به ما ندارند و دلیل می آورند که بعد از خواندن گزارشی در فلان مجله و یا بعد از دیدن آن فیلم و یا بعد از این که یکی از دوستانم گفت و... چنین فکری به سرم زد و فکر کردم دیگر محبوب همسرم نیستم.
و این شروعی برای یأس و افسردگی بوده است. در حالی که آنان از این واقعیت غافل بودند که ترس از ناشایسته بودن است که عدم شایستگی را در هر زمینه ای پیش می آورد.
وقتی راجع به مسائل غریزی این طور اسرار آمیز فکر می کنیم همین امر کم کم به صورت یکی از مسائل بزرگ زندگی می شود. ولی اگر از نظر علمی بررسی کنید خواهید دید نمی تواند اینقدر اهمیت داشته باشد. در زندگی روزانه ما اغلب غرایز جنسی را شروعی برای رسیدن به یک شادی مطلق در زندگی می دانیم.
با این طرز فکرهای غلط که اکثراً به علت عدم آگاهی است این غرایز را از حالت طبیعی که شاید بتوان گفت تنها یک نیاز طبیعی است خارج کرده و به آن حالت کاملاً ماشینی می دهیم. ماشینی که به خیال خودمان اگر لحظه ای از کار بیفتد دیگر زندگی برایمان بی معنی می شود. بارها دیده اید وقتی که یک ازدواج و یک زندگی زناشویی به خطر می افتد، متأسفانه اولین مسئله ای که مورد بررسی قرار می گیرد همان غرایز جنسی و روابط جنسی است.
اما به گفته بسیاری از روانشناسان از جمله دکتر جانسون و دکتر مسترز تنها غرایز جنسی نمی تواند عامل اصلی وهدف اصلی ادامه یک زندگی زناشویی باشد. البته نباید ناگفته بماند که غرایز جنسی یا نیازهای جنسی باید در چهارچوب ازدواج و در محیط خانواده برآورده شود و از این غرایز برای بنا نهادن خانواده استفاده نماییم. ولی نباید فراموش کنیم که این غرایز را باید در حد دیگر غرایز انسانی در نظر بگیریم نه چیزی بیشتر. باید همواره در نظر داشته باشیم مفهوم عشق تنها غرایز جنسی نیست بلکه نیازهای عاطفی انسان هم است.
تارنمای ایرانیان استرالیا