mohamad.s
05-26-2011, 10:58 AM
ترس و اضطراب در کودکان
کودک و ترس
شب شده است و مادر باران با نگاهی معنیدار به او میفهماند که باید برای خوابیدن به اتاقش برود و آماده خواب شود. هر چه سعی میکند که به روی خودش نیاورد و همراه پدر و مادرش بماند فایدهای ندارد.
درِ اتاق تاریک باران باز میشود، مادر چراغ را روشن میکند ولی باز هم ترسناک است، توی کمد، زیر تخت، پشت پنجره ...
مامان، مامان میشود نروی، این جا بمان. میشود من بیام پیش شما بخوابم. نه باران جان تو باید توی اتاق خودت و سرجایت بخوابی. بیا نگاه کن توی کمد و زیر تخت هیچی نیست.
وقتی رفتی میان، تورو خدا، تورو خدا
اشک گوشه چشمش جمع شده و لب و لوچهاش را هم ورچیدهاس.
مادر طاقت نمیآورد و ...
ترس و اضطراب در کودکان
کودک و ترس
شب شده است و مادر باران با نگاهی معنیدار به او میفهماند که باید برای خوابیدن به اتاقش برود و آماده خواب شود. هر چه سعی میکند که به روی خودش نیاورد و همراه پدر و مادرش بماند فایدهای ندارد.
درِ اتاق تاریک باران باز میشود، مادر چراغ را روشن میکند ولی باز هم ترسناک است، توی کمد، زیر تخت، پشت پنجره ...
مامان، مامان میشود نروی، این جا بمان. میشود من بیام پیش شما بخوابم. نه باران جان تو باید توی اتاق خودت و سرجایت بخوابی. بیا نگاه کن توی کمد و زیر تخت هیچی نیست.
وقتی رفتی میان، تورو خدا، تورو خدا
اشک گوشه چشمش جمع شده و لب و لوچهاش را هم ورچیدهاس.
مادر طاقت نمیآورد و ...
ترس چیست؟
ترس واکنشی است طبیعی، لازم، مهم و مفید در صورتی که به طور کامل کنترل و به طور منطقی تعبیر شود باعث میشود که شخص در مواجهه با مشکلات بیشتر احتیاط کند. واتسون پایهگذار مکتب رفتارگرایی عقیده دارد که ترس یکی از صد غریزه یا انگیزهای است که انسان با آن به دنیا میآید.
ترس یکی از پدیدههایی است که نقش بسیار تعیینکنندهای در تکامل انسان ابتدایی داشته است، همچنین در شکلگیری و توضیح شخصیت انسان و در روابط اجتماعی، ترس جزء یکی از فاکتورهای اساسی محسوب میشود.
هنگامی که ما ترس را تجربه میکنیم، دستخوش تغییرات بدنی و هیجانی گوناگونی میشویم که پاسخ ترس را تشکیل میدهند. پاسخ ترس دارای چهار عنصر است:
1- عناصر شناختی (انتظار آسیب قریبالوقوع)
2- عناصر بدنی (واکنش اضطراری بدن به خطر، به علاوه تغییرات موجود در ظاهر ما)
3- عناصر هیجانی (احساس دلهره و وحشتزدگی)
4- عناصر رفتاری (گریه، جنگ، گریز، در جای خود خشک شدن)
اضطراب چیست؟
اضطراب نیز همان چهار مولفه ترس را داراست ولی با یک تفاوت مهم، مولفه شناختی ترس، انتظار خطری واضح و بخصوص است در حالی که مولفه شناختی اضطراب، انتظار خطری مبهم است.
ترس و اضطراب در کودک
آیا ماهیت ترس و اضطراب در کودکان همانند بزرگسالان است؟ آیا ترسی که در بزرگسالی باقیمانده، ترس حل نشده در دوران کودکی است؟ و ....
جواب این سوالات را با هم در مروری بر ترس و اضطراب خواهیم داد.
انواع ترس
به طور کلی ترس در کودکان را میتوان به دو گروه عمده تقسیم کرد.
1- ترسهای طبیعی و لازمه دوران رشد
2- ترسهای نابهنجار (اضطراب)
ترسهای طبیعی و لازمه دوران رشد
1- ترس اولیه: ترسی است که فروید (پدر روانتحلیلگری) آن را به زمان تولد کودک و جدایی وی از رحم مادر نسبت میدهد. (این ترس قابل مشاهده نیست)
2- غریبی کردن: اولین ترس قابل مشاهدهای که کودک با آن روبرو میگردد ناشی از دورهای از رشد کودک است که کودک به لحاظ روانی هنوز فوقالعاده ضعیف است و ما آن را با نام غریبی کردن میشناسیم. این ترس بسیار معمول در نیمه دوم سال اول زندگی به صورت ترس از رویارویی با غریبهها است. کودک هشت ماهه وقتی که به غریبهها میرسد بغض میکند، نگاهی به مادرش و نگاهی به غریبه میاندازد و بعد گریه سر میدهد.
این احساس که ناشی از محدود بودن محیط حس کودک است، در عین حال زاده دوره تکاملی است که در کودک قابلیتی شکل میگیرد که توسط آن قابلیت کودک، فرد مورد اعتماد خود را که غالباً مادر است، میشناسد و از این رو حضور افراد غریبه در کودک ایجاد ترس میکند. چرا که آنها با فرد مورد اعتماد کودک فرق دارند.
کودکان همیشه با ترس با غریبهها برخورد نمیکنند. اگر غریبهای برخورد آرامی با او داشته باشد، آرام حرف بزند و کمکم با او شروع به بازی کند، کمتر احتمال دارد که کودک بترسد. تقریباً همه کودکان بین 7 تا 12 ماهگی از غریبهها میترسند.
1- ترس از جدایی: در طی دوران رشد شاهد شکلگیری احساس ترس دیگری در کودک هستیم. در این حالت کودک از اینکه از فرد مورد اعتماد خود جدا شود احساس ترس میکند و ما از آن با نام «ترس جدایی» یاد میکنیم. کودک در این دوره از رشد برای اولین بار جدایی را به مثابه یک درد تجربه میکند و انتظار دوباره قرار گرفتن در کنار فرد مورد اعتماد خود را دارد. در این دوره از رشد، بر طبق تحقیقات پیاژه، کودک هنوز توانایی درک زمان و پایداری اشیاء را ندارد و اگر برای مثال مادر کودک وی را نزد شخص دیگری بگذارد تا به خرید برود و کودک ببیند که مادر وی دیگر نیست، اینطور تصور میکند که وی دیگر باز نخواهد گشت. این حالت در کودک تولید ترس میکند. کودک در این حالت چند لحظه به در خیره نگاه میکند و بعد گریه سر میدهد. کودکان یکسالهای که نابینا هستند و نمیتوانند مادرشان را ببینند هنگامی گریه را سر میدهند که بشنوند مادر اتاق را ترک کرده است. ترس از جدایی معمولاً بین هفت تا دوازده ماهگی ظاهر میشود و اوج آن در 15 ماهگی و 18 ماهگی است و به تدریج کاهش مییابد.
2- ترس از تاریکی: احساس ترس دیگری که بیشتر در سنین بالای 2 سالگی بروز میکند ترس از تاریکی است. کودکان در این سن توانائی تشخیص تاریکی- روشنایی، شب-روز و بیداری-خواب را تازه کسب کرده است و این قابلیت هنوز در بُعد فوق ابتدایی آن عمل میکند. برای مثال اگر از کودکی در این سن بپرسید که روز تولدت کی است خواهد گفت که: «من باید هنوز سه بار بخوابم و بعد روز تولدم است» بنابراین ترس از تاریکی با درک کودک از تاریکی- روشنایی آغاز میشود و بهعلاوه در این سن کودک قادر نیست تا ترس خود را آگاهانه دریافت کند. همه ما این را تجربه کردهایم که کودک به هنگام آماده شدن برای خواب در این سن احساس ترس از تاریکی را ابراز میکند.
3- ترس از شبه حیوانات: در حوالی 3 سالگی کودک از شبه حیوانات میترسد. در این سن ناگهان محیط کودک که هنوز برایش مرموز است توام میشود با ترس از اشیاء ... دلیل آن هم این است که کودک در این سن از قوه تخیل خود بهره میگیرد و برای اینکه بتواند با محیط خود رابطه برقرار سازد به اشیاء پیرامون خود زندگی میدهد. بدین معنی که تصور میکند اشیاء پیرامون وی جان دارند و عمل میکنند برای همین هم اگر مثلاً سر کودک به گوشه در بخورد گریهکنان میگوید: «این در بد جنس سرم را درد آورد.» با تصور جاندار بودن اشیاء کودک از خطری که آنها برای وی دارند احساس ترس میکند و اگر توجه کنیم فلسفه وجودی افسانههای کودکان، غلبه بر این ترس کودک در این دوره از رشد است. برای همین هم کودک خواهان آن است که یک افسانه را دائم برایش بازگو کنند و هر دفعه نیز میخواهد آن افسانه معین را (که با آن احساس آرامش میکند) کلمه به کلمه و مثل دفعه قبل بشنود و اگر با جملات دیگر برایش بازگو کنیم اعتراض خواهد کرد.
4- ترسهای انطباقی: در سن چهار تا پنجسالگی دوره انواع ترسهای ناشی از انطباق بر محیط شروع میشود. هر کدام از این انواع احساس ترس، نیاز آن را دارند که بیتاثیر شوند (بدین معنی که درست است این نوع از ترس طبیعی و وابسته به رشد است اما در جهت گذر سالم کودک از این مرحله ترس بیشتر از مراحل دیگر کودک احتیاج به توجه و همراهی دارد). این ترسها (ترس از مهد کودک، دبستان و ...) یکی پس ازدیگری میآیند و میروند و کودک را آماده آن میسازند تا ترسهای جدید را تجربه کند. همانطور که از نام این نوع از ترس پیداست کودک بیم دارد از اینکه آیا میتواند الفت و صمیمیت را در محیط جدید همانند محیط قبلی خود داشته باشد یا خیر؟
نکته: ترسهای دیگری هم که وابسته به دوران رشد هستند مانند ترسهای دوران بلوغ، شخصیت یا ترس وجودی، ترس از مرگ وجود دارند ولی بهدلیل مربوط نبودن به حوزه کودک از پرداختن به آن صرفنظر میکنیم.
آیا ترسهای طبیعی و لازمه دوران رشد را باید نادیده گرفت؟
نادیده گرفتن هر کدام از صور ترسهای مربوط به دورههای رشد و یا به گفته دیگر عدم آگاهی از این ترسها در دورههای خاص تظاهر آنها (بخصوص از سمت والدین) و از سوی دیگر وقفههای طولانی و غیرطبیعی در گذر از یکی و رسیدن به دیگری و حتی جابجایی آنها همگی میتوانند نشاندهنده رشد غیرطبیعی فرد به لحاظ روانی باشند.
برخورد با کودک در هنگام ترس چگونه باید باشد؟
تربیت کاملاً آزاد کودک بدین معنی که انجام همه کار و همه چیز برایش مجاز باشد، زمینه شکلگیری شخصیت بیمارگونه و توام با اختلالات متعدد را میسازد و از طرف دیگر تربیت مستبدانه که سختگیریهای متعددی را در راه خلاقیت و فعالیت آزاد کودک اعمال میدارد میتواند موجب واپسروی (بازگشت به مراحل قبلی در کودکی) در رشد شخصیت کودک گردد. پس به صراحت میتوان گفت نقش تربیت و شیوههای فرزندپروری در رشد و شخصیت کودک بسیار حائز اهمیت است.
ترسهای نابهنجار
این نوع ترسها را در زمره اختلالات اضطرابی دستهبندی میکنند.
در این قسمت به ذکر و شرح چند مورد مهم و شایع از این نوع ترسها میپردازم.
1- ترس از صداهای نابهنجار: این نوع ترس از بدو تولد در نوزاد دیده میشود و میتواند به طریق شرطی شدن و تعمیم یافتن جنبه مرضی به خود بگیرد. مثال آن ترس کودکی به نام آلبرت است که در یازده سالگی بدون هیچ گونه ترسی با موش بازی میکرده است. برای اینکه آلبرت را بترسانند هر بار که برای بازی به موش نزدیک میشد صدای ناهنجاری ایجاد میکردند. بعد از مدتی آلبرت نسبت به صدا شرطی شد و از موش میترسید. ترس آلبرت تعمیمیافته و حتی در سنین بالاتر از پالتو پوست مادرش و نظایر آن نیز واهمه داشت.
2- ترس به علت تعمیم: کودک بعد از رفتن برای واکسیناسیون و در هنگام واکسن زدن چون فردی که روپوش سفید به تن داشته برای او درد و ناراحتی ایجاد کرده است زین پس هر جا که روپوش سفید را میبیند شروع به گریه میکند و ترس در او ایجاد میشود. (هر دو ترس گفته شده عنصر شرطیسازی را همراه دارد، اما بهخاطر داشته باشید در مثال اول مهم ترس کودک از صداهای نابهنجاراست.)
3- ترس به علت تقلید: یکی از انواع شایع ترس مرضی است. کودک خطر را احساس میکند در حالی که خطری وجود ندارد. منشاء این نوع ترس غالباً برادر یا خواهر بزرگتر یا اعضای خانواده است. کودک با خود فکر میکند حتماً علتی دارد که دیگران از رعد و برق، تاریکی و حیوانات میترسند لذا او هم به تقلید از دیگران میترسد. (مادری کودکش را که از رعد و برق میترسید نزد روانپزشک میبرد و در مصاحبه میگوید: فکر میکنم این یک ترس عادی باشد چون من هم از رعد و برق میترسم.)
4- ترس به علت تنبیه: کودک را در تاریکی حبس میکنند و یا او را به حبس در تاریکی تهدید میکنند. چون تاریکی وسیلهای برای تنبیه به شمار میرود ابتدا کودک را میترساند و چون کودک به تنهایی در تاریکی ماند کمکم از تنهایی نیز میترسد و به هر جا که میرود حتماً باید کسی همراهش باشد.
5- ترس به علت تجربه قبلی: ترس ممکن است بر اثر تجربه قبلی باشد. کودکی که شاهد تصادف اتومبیل پدرش بر اثر بیاحتیاطی فرد دیگری بوده به علت شرطی شدن ممکن است از سوار شدن به اتومبیل بترسد.
کودکی که قبل از خوابیدن فیلمهای نامتناسب با سنّش را میبیند ممکن است در موقع تاریکی اتاق خوابش صداهای شنیده شده را به آمدن دزدان یا آدمکشها تعبیر کند و کمکم از تاریکی و تنهایی بترسد.
1- ترس از آلوده شدن به کثافت: برخی از کودکان از کثیف شدن لباس خود بسیار ترس دارند و حتی اگر قطره آبی بر آن بچکد فکر میکنند که فاجعهای رخ داده است. این حالت همانند هراس است و برای کودک حالت ترس بسیار شدید دارد و نیز در ذهن کودک حالت وسواسگونه نیز دارد.
2- ترس از اشیاء تیز و برنده: این نوع ترس در واقع ترسی شدید و وسواسی نسبت به اشیاء نوک تیز مانند قیچی، سوزن، چاقو و ... است. در این حالت کودک حتی از نزدیک شدن به این اشیاء دچار وحشت میشود.
3- ترس از مرگ: کودکانی که دچار ترس از مردن هستند از این میهراسند که در اثر ابتلا به کسالتهای مختلف، زندگیشان به پایان برسد و لذا درباره مردن مرتباً به نحوی وسواسی صحبت و یا سوال میکنند.
4- ترس از مهد کودک و مدرسه: (به این نوع ترس در ترسهای انطباقی اشارهای کردیم اما به دلیل شیوع زیاد به بررسی بیشتر میپردازم.) ترس از مدرسه و یا امتناع از رفتن به مدرسه حالتی است که کودک از رفتن به مدرسه امتناع میورزد و در منزل میماند و به اصرار پدر و مادر هم توجهی نمیکند. پافشاری و اصرار پدر و مادر باعث پیدایش علائم عدم تعادل روانی و اختلالات جسمانی میشود. این اختلالات معمولاً به صورت دل درد، استفراغ، سر درد، سرگیجه و ضعف ظاهر میشود و غالباً ادامه پیدا میکند. نکته حائز اهمیت در این نوع از ترس، از بین رفتن حالات جسمانی در روزهای تعطیل است و بررسی عدم علل عضوی لازم و ضروری است. این نوع ترس اکثراً در روزهای اول ورود به مدرسه، کودکستان یا مهدکودک اتفاق میافتد و در اکثر موارد پس از چند روز از بین میرود. این حالت از ترس بسیار شایع است و به همین دلیل به بررسی علل احتمالی پیدایش آن میپردازیم. علت بیماری ممکن است از اشکال تطابق کودک با محیط مدرسه، آموزگار و همشاگردیها باشد یا اینکه اشکالات جسمی موجب ناراحتی او در معاشرت با سایرین شود و یا مسائل مثل ضعف شنوایی یا بینایی باعث ترس از مدرسه باشد. مطالعات نشان دادهاند که در بیشتر موارد علت مربوط به مدرسه نبوده بلکه ترس و اضطراب کودک ناشی از جدا شدن از مادر و تنهایی است و به همین دلیل احساس عدم امنیت میکند. بین این کودکان و مادرانشان وابستگی شدیدی وجود دارد. این کودکان در منزل با قدرت، نترس و فعالاند و در محیط خارج برعکس ترسو، غیرفعال و وابسته به والدین خود هستند.
نبودن عواطف مادری و بخصوص تغییر در رفتار مادر و حق تصورات دوران کودکی مبنی بر اینکه مادر دیگر او را دوست ندارد ممکن است یکی دیگر از علل اصلی امتناع از رفتن به مدرسه باشد.
ترس، اضطراب و هراس
هر 3 این مفاهیم از یک ریشهاند و تنها در میزان شدت و منبع بهوجود آورنده با هم دارای تفاوت هستند. تمامی ترسهای نابهنجار و یا اختلالات اضطرابی شایع در کودکان که مطرح شد میتواند دارای شدت و ضعف باشد. پس تعیینکننده اینکه آیا این حالت اختلال محسوب میشود یا نه بستگی به شدت آن دارد.
ترس و دیگر اختلالات
کودکان متبلا به ترس غالباً علاوه بر واکنش ترس علائم دیگری نیز از خود ظاهر میسازند. شایعترین آنها عبارتند از اختلال در خواب (45٪)، پرخاشگری (35٪)، ناخن جویدن (3٪)، شب ادراری (3٪) و لکنت زبان (6٪).
درمان
همانطور که قبلاً اشاره شد بسیاری از ترسها لازمه دوران رشد کودک است و با طی شدن زمان خودش به شرط برخورد سالم محیط به سر خواهد آمد. پس نقش تربیت و اصول فرزندپروری بسیار حائز اهمیت است. برای درمان کودکان مبتلا به اضطراب و هراس نخست باید علت اختلال را برطرف کرد. در معالجه این کودکان باید به کودک توجه شود نه به ترس.
کودک و ترس
شب شده است و مادر باران با نگاهی معنیدار به او میفهماند که باید برای خوابیدن به اتاقش برود و آماده خواب شود. هر چه سعی میکند که به روی خودش نیاورد و همراه پدر و مادرش بماند فایدهای ندارد.
درِ اتاق تاریک باران باز میشود، مادر چراغ را روشن میکند ولی باز هم ترسناک است، توی کمد، زیر تخت، پشت پنجره ...
مامان، مامان میشود نروی، این جا بمان. میشود من بیام پیش شما بخوابم. نه باران جان تو باید توی اتاق خودت و سرجایت بخوابی. بیا نگاه کن توی کمد و زیر تخت هیچی نیست.
وقتی رفتی میان، تورو خدا، تورو خدا
اشک گوشه چشمش جمع شده و لب و لوچهاش را هم ورچیدهاس.
مادر طاقت نمیآورد و ...
ترس و اضطراب در کودکان
کودک و ترس
شب شده است و مادر باران با نگاهی معنیدار به او میفهماند که باید برای خوابیدن به اتاقش برود و آماده خواب شود. هر چه سعی میکند که به روی خودش نیاورد و همراه پدر و مادرش بماند فایدهای ندارد.
درِ اتاق تاریک باران باز میشود، مادر چراغ را روشن میکند ولی باز هم ترسناک است، توی کمد، زیر تخت، پشت پنجره ...
مامان، مامان میشود نروی، این جا بمان. میشود من بیام پیش شما بخوابم. نه باران جان تو باید توی اتاق خودت و سرجایت بخوابی. بیا نگاه کن توی کمد و زیر تخت هیچی نیست.
وقتی رفتی میان، تورو خدا، تورو خدا
اشک گوشه چشمش جمع شده و لب و لوچهاش را هم ورچیدهاس.
مادر طاقت نمیآورد و ...
ترس چیست؟
ترس واکنشی است طبیعی، لازم، مهم و مفید در صورتی که به طور کامل کنترل و به طور منطقی تعبیر شود باعث میشود که شخص در مواجهه با مشکلات بیشتر احتیاط کند. واتسون پایهگذار مکتب رفتارگرایی عقیده دارد که ترس یکی از صد غریزه یا انگیزهای است که انسان با آن به دنیا میآید.
ترس یکی از پدیدههایی است که نقش بسیار تعیینکنندهای در تکامل انسان ابتدایی داشته است، همچنین در شکلگیری و توضیح شخصیت انسان و در روابط اجتماعی، ترس جزء یکی از فاکتورهای اساسی محسوب میشود.
هنگامی که ما ترس را تجربه میکنیم، دستخوش تغییرات بدنی و هیجانی گوناگونی میشویم که پاسخ ترس را تشکیل میدهند. پاسخ ترس دارای چهار عنصر است:
1- عناصر شناختی (انتظار آسیب قریبالوقوع)
2- عناصر بدنی (واکنش اضطراری بدن به خطر، به علاوه تغییرات موجود در ظاهر ما)
3- عناصر هیجانی (احساس دلهره و وحشتزدگی)
4- عناصر رفتاری (گریه، جنگ، گریز، در جای خود خشک شدن)
اضطراب چیست؟
اضطراب نیز همان چهار مولفه ترس را داراست ولی با یک تفاوت مهم، مولفه شناختی ترس، انتظار خطری واضح و بخصوص است در حالی که مولفه شناختی اضطراب، انتظار خطری مبهم است.
ترس و اضطراب در کودک
آیا ماهیت ترس و اضطراب در کودکان همانند بزرگسالان است؟ آیا ترسی که در بزرگسالی باقیمانده، ترس حل نشده در دوران کودکی است؟ و ....
جواب این سوالات را با هم در مروری بر ترس و اضطراب خواهیم داد.
انواع ترس
به طور کلی ترس در کودکان را میتوان به دو گروه عمده تقسیم کرد.
1- ترسهای طبیعی و لازمه دوران رشد
2- ترسهای نابهنجار (اضطراب)
ترسهای طبیعی و لازمه دوران رشد
1- ترس اولیه: ترسی است که فروید (پدر روانتحلیلگری) آن را به زمان تولد کودک و جدایی وی از رحم مادر نسبت میدهد. (این ترس قابل مشاهده نیست)
2- غریبی کردن: اولین ترس قابل مشاهدهای که کودک با آن روبرو میگردد ناشی از دورهای از رشد کودک است که کودک به لحاظ روانی هنوز فوقالعاده ضعیف است و ما آن را با نام غریبی کردن میشناسیم. این ترس بسیار معمول در نیمه دوم سال اول زندگی به صورت ترس از رویارویی با غریبهها است. کودک هشت ماهه وقتی که به غریبهها میرسد بغض میکند، نگاهی به مادرش و نگاهی به غریبه میاندازد و بعد گریه سر میدهد.
این احساس که ناشی از محدود بودن محیط حس کودک است، در عین حال زاده دوره تکاملی است که در کودک قابلیتی شکل میگیرد که توسط آن قابلیت کودک، فرد مورد اعتماد خود را که غالباً مادر است، میشناسد و از این رو حضور افراد غریبه در کودک ایجاد ترس میکند. چرا که آنها با فرد مورد اعتماد کودک فرق دارند.
کودکان همیشه با ترس با غریبهها برخورد نمیکنند. اگر غریبهای برخورد آرامی با او داشته باشد، آرام حرف بزند و کمکم با او شروع به بازی کند، کمتر احتمال دارد که کودک بترسد. تقریباً همه کودکان بین 7 تا 12 ماهگی از غریبهها میترسند.
1- ترس از جدایی: در طی دوران رشد شاهد شکلگیری احساس ترس دیگری در کودک هستیم. در این حالت کودک از اینکه از فرد مورد اعتماد خود جدا شود احساس ترس میکند و ما از آن با نام «ترس جدایی» یاد میکنیم. کودک در این دوره از رشد برای اولین بار جدایی را به مثابه یک درد تجربه میکند و انتظار دوباره قرار گرفتن در کنار فرد مورد اعتماد خود را دارد. در این دوره از رشد، بر طبق تحقیقات پیاژه، کودک هنوز توانایی درک زمان و پایداری اشیاء را ندارد و اگر برای مثال مادر کودک وی را نزد شخص دیگری بگذارد تا به خرید برود و کودک ببیند که مادر وی دیگر نیست، اینطور تصور میکند که وی دیگر باز نخواهد گشت. این حالت در کودک تولید ترس میکند. کودک در این حالت چند لحظه به در خیره نگاه میکند و بعد گریه سر میدهد. کودکان یکسالهای که نابینا هستند و نمیتوانند مادرشان را ببینند هنگامی گریه را سر میدهند که بشنوند مادر اتاق را ترک کرده است. ترس از جدایی معمولاً بین هفت تا دوازده ماهگی ظاهر میشود و اوج آن در 15 ماهگی و 18 ماهگی است و به تدریج کاهش مییابد.
2- ترس از تاریکی: احساس ترس دیگری که بیشتر در سنین بالای 2 سالگی بروز میکند ترس از تاریکی است. کودکان در این سن توانائی تشخیص تاریکی- روشنایی، شب-روز و بیداری-خواب را تازه کسب کرده است و این قابلیت هنوز در بُعد فوق ابتدایی آن عمل میکند. برای مثال اگر از کودکی در این سن بپرسید که روز تولدت کی است خواهد گفت که: «من باید هنوز سه بار بخوابم و بعد روز تولدم است» بنابراین ترس از تاریکی با درک کودک از تاریکی- روشنایی آغاز میشود و بهعلاوه در این سن کودک قادر نیست تا ترس خود را آگاهانه دریافت کند. همه ما این را تجربه کردهایم که کودک به هنگام آماده شدن برای خواب در این سن احساس ترس از تاریکی را ابراز میکند.
3- ترس از شبه حیوانات: در حوالی 3 سالگی کودک از شبه حیوانات میترسد. در این سن ناگهان محیط کودک که هنوز برایش مرموز است توام میشود با ترس از اشیاء ... دلیل آن هم این است که کودک در این سن از قوه تخیل خود بهره میگیرد و برای اینکه بتواند با محیط خود رابطه برقرار سازد به اشیاء پیرامون خود زندگی میدهد. بدین معنی که تصور میکند اشیاء پیرامون وی جان دارند و عمل میکنند برای همین هم اگر مثلاً سر کودک به گوشه در بخورد گریهکنان میگوید: «این در بد جنس سرم را درد آورد.» با تصور جاندار بودن اشیاء کودک از خطری که آنها برای وی دارند احساس ترس میکند و اگر توجه کنیم فلسفه وجودی افسانههای کودکان، غلبه بر این ترس کودک در این دوره از رشد است. برای همین هم کودک خواهان آن است که یک افسانه را دائم برایش بازگو کنند و هر دفعه نیز میخواهد آن افسانه معین را (که با آن احساس آرامش میکند) کلمه به کلمه و مثل دفعه قبل بشنود و اگر با جملات دیگر برایش بازگو کنیم اعتراض خواهد کرد.
4- ترسهای انطباقی: در سن چهار تا پنجسالگی دوره انواع ترسهای ناشی از انطباق بر محیط شروع میشود. هر کدام از این انواع احساس ترس، نیاز آن را دارند که بیتاثیر شوند (بدین معنی که درست است این نوع از ترس طبیعی و وابسته به رشد است اما در جهت گذر سالم کودک از این مرحله ترس بیشتر از مراحل دیگر کودک احتیاج به توجه و همراهی دارد). این ترسها (ترس از مهد کودک، دبستان و ...) یکی پس ازدیگری میآیند و میروند و کودک را آماده آن میسازند تا ترسهای جدید را تجربه کند. همانطور که از نام این نوع از ترس پیداست کودک بیم دارد از اینکه آیا میتواند الفت و صمیمیت را در محیط جدید همانند محیط قبلی خود داشته باشد یا خیر؟
نکته: ترسهای دیگری هم که وابسته به دوران رشد هستند مانند ترسهای دوران بلوغ، شخصیت یا ترس وجودی، ترس از مرگ وجود دارند ولی بهدلیل مربوط نبودن به حوزه کودک از پرداختن به آن صرفنظر میکنیم.
آیا ترسهای طبیعی و لازمه دوران رشد را باید نادیده گرفت؟
نادیده گرفتن هر کدام از صور ترسهای مربوط به دورههای رشد و یا به گفته دیگر عدم آگاهی از این ترسها در دورههای خاص تظاهر آنها (بخصوص از سمت والدین) و از سوی دیگر وقفههای طولانی و غیرطبیعی در گذر از یکی و رسیدن به دیگری و حتی جابجایی آنها همگی میتوانند نشاندهنده رشد غیرطبیعی فرد به لحاظ روانی باشند.
برخورد با کودک در هنگام ترس چگونه باید باشد؟
تربیت کاملاً آزاد کودک بدین معنی که انجام همه کار و همه چیز برایش مجاز باشد، زمینه شکلگیری شخصیت بیمارگونه و توام با اختلالات متعدد را میسازد و از طرف دیگر تربیت مستبدانه که سختگیریهای متعددی را در راه خلاقیت و فعالیت آزاد کودک اعمال میدارد میتواند موجب واپسروی (بازگشت به مراحل قبلی در کودکی) در رشد شخصیت کودک گردد. پس به صراحت میتوان گفت نقش تربیت و شیوههای فرزندپروری در رشد و شخصیت کودک بسیار حائز اهمیت است.
ترسهای نابهنجار
این نوع ترسها را در زمره اختلالات اضطرابی دستهبندی میکنند.
در این قسمت به ذکر و شرح چند مورد مهم و شایع از این نوع ترسها میپردازم.
1- ترس از صداهای نابهنجار: این نوع ترس از بدو تولد در نوزاد دیده میشود و میتواند به طریق شرطی شدن و تعمیم یافتن جنبه مرضی به خود بگیرد. مثال آن ترس کودکی به نام آلبرت است که در یازده سالگی بدون هیچ گونه ترسی با موش بازی میکرده است. برای اینکه آلبرت را بترسانند هر بار که برای بازی به موش نزدیک میشد صدای ناهنجاری ایجاد میکردند. بعد از مدتی آلبرت نسبت به صدا شرطی شد و از موش میترسید. ترس آلبرت تعمیمیافته و حتی در سنین بالاتر از پالتو پوست مادرش و نظایر آن نیز واهمه داشت.
2- ترس به علت تعمیم: کودک بعد از رفتن برای واکسیناسیون و در هنگام واکسن زدن چون فردی که روپوش سفید به تن داشته برای او درد و ناراحتی ایجاد کرده است زین پس هر جا که روپوش سفید را میبیند شروع به گریه میکند و ترس در او ایجاد میشود. (هر دو ترس گفته شده عنصر شرطیسازی را همراه دارد، اما بهخاطر داشته باشید در مثال اول مهم ترس کودک از صداهای نابهنجاراست.)
3- ترس به علت تقلید: یکی از انواع شایع ترس مرضی است. کودک خطر را احساس میکند در حالی که خطری وجود ندارد. منشاء این نوع ترس غالباً برادر یا خواهر بزرگتر یا اعضای خانواده است. کودک با خود فکر میکند حتماً علتی دارد که دیگران از رعد و برق، تاریکی و حیوانات میترسند لذا او هم به تقلید از دیگران میترسد. (مادری کودکش را که از رعد و برق میترسید نزد روانپزشک میبرد و در مصاحبه میگوید: فکر میکنم این یک ترس عادی باشد چون من هم از رعد و برق میترسم.)
4- ترس به علت تنبیه: کودک را در تاریکی حبس میکنند و یا او را به حبس در تاریکی تهدید میکنند. چون تاریکی وسیلهای برای تنبیه به شمار میرود ابتدا کودک را میترساند و چون کودک به تنهایی در تاریکی ماند کمکم از تنهایی نیز میترسد و به هر جا که میرود حتماً باید کسی همراهش باشد.
5- ترس به علت تجربه قبلی: ترس ممکن است بر اثر تجربه قبلی باشد. کودکی که شاهد تصادف اتومبیل پدرش بر اثر بیاحتیاطی فرد دیگری بوده به علت شرطی شدن ممکن است از سوار شدن به اتومبیل بترسد.
کودکی که قبل از خوابیدن فیلمهای نامتناسب با سنّش را میبیند ممکن است در موقع تاریکی اتاق خوابش صداهای شنیده شده را به آمدن دزدان یا آدمکشها تعبیر کند و کمکم از تاریکی و تنهایی بترسد.
1- ترس از آلوده شدن به کثافت: برخی از کودکان از کثیف شدن لباس خود بسیار ترس دارند و حتی اگر قطره آبی بر آن بچکد فکر میکنند که فاجعهای رخ داده است. این حالت همانند هراس است و برای کودک حالت ترس بسیار شدید دارد و نیز در ذهن کودک حالت وسواسگونه نیز دارد.
2- ترس از اشیاء تیز و برنده: این نوع ترس در واقع ترسی شدید و وسواسی نسبت به اشیاء نوک تیز مانند قیچی، سوزن، چاقو و ... است. در این حالت کودک حتی از نزدیک شدن به این اشیاء دچار وحشت میشود.
3- ترس از مرگ: کودکانی که دچار ترس از مردن هستند از این میهراسند که در اثر ابتلا به کسالتهای مختلف، زندگیشان به پایان برسد و لذا درباره مردن مرتباً به نحوی وسواسی صحبت و یا سوال میکنند.
4- ترس از مهد کودک و مدرسه: (به این نوع ترس در ترسهای انطباقی اشارهای کردیم اما به دلیل شیوع زیاد به بررسی بیشتر میپردازم.) ترس از مدرسه و یا امتناع از رفتن به مدرسه حالتی است که کودک از رفتن به مدرسه امتناع میورزد و در منزل میماند و به اصرار پدر و مادر هم توجهی نمیکند. پافشاری و اصرار پدر و مادر باعث پیدایش علائم عدم تعادل روانی و اختلالات جسمانی میشود. این اختلالات معمولاً به صورت دل درد، استفراغ، سر درد، سرگیجه و ضعف ظاهر میشود و غالباً ادامه پیدا میکند. نکته حائز اهمیت در این نوع از ترس، از بین رفتن حالات جسمانی در روزهای تعطیل است و بررسی عدم علل عضوی لازم و ضروری است. این نوع ترس اکثراً در روزهای اول ورود به مدرسه، کودکستان یا مهدکودک اتفاق میافتد و در اکثر موارد پس از چند روز از بین میرود. این حالت از ترس بسیار شایع است و به همین دلیل به بررسی علل احتمالی پیدایش آن میپردازیم. علت بیماری ممکن است از اشکال تطابق کودک با محیط مدرسه، آموزگار و همشاگردیها باشد یا اینکه اشکالات جسمی موجب ناراحتی او در معاشرت با سایرین شود و یا مسائل مثل ضعف شنوایی یا بینایی باعث ترس از مدرسه باشد. مطالعات نشان دادهاند که در بیشتر موارد علت مربوط به مدرسه نبوده بلکه ترس و اضطراب کودک ناشی از جدا شدن از مادر و تنهایی است و به همین دلیل احساس عدم امنیت میکند. بین این کودکان و مادرانشان وابستگی شدیدی وجود دارد. این کودکان در منزل با قدرت، نترس و فعالاند و در محیط خارج برعکس ترسو، غیرفعال و وابسته به والدین خود هستند.
نبودن عواطف مادری و بخصوص تغییر در رفتار مادر و حق تصورات دوران کودکی مبنی بر اینکه مادر دیگر او را دوست ندارد ممکن است یکی دیگر از علل اصلی امتناع از رفتن به مدرسه باشد.
ترس، اضطراب و هراس
هر 3 این مفاهیم از یک ریشهاند و تنها در میزان شدت و منبع بهوجود آورنده با هم دارای تفاوت هستند. تمامی ترسهای نابهنجار و یا اختلالات اضطرابی شایع در کودکان که مطرح شد میتواند دارای شدت و ضعف باشد. پس تعیینکننده اینکه آیا این حالت اختلال محسوب میشود یا نه بستگی به شدت آن دارد.
ترس و دیگر اختلالات
کودکان متبلا به ترس غالباً علاوه بر واکنش ترس علائم دیگری نیز از خود ظاهر میسازند. شایعترین آنها عبارتند از اختلال در خواب (45٪)، پرخاشگری (35٪)، ناخن جویدن (3٪)، شب ادراری (3٪) و لکنت زبان (6٪).
درمان
همانطور که قبلاً اشاره شد بسیاری از ترسها لازمه دوران رشد کودک است و با طی شدن زمان خودش به شرط برخورد سالم محیط به سر خواهد آمد. پس نقش تربیت و اصول فرزندپروری بسیار حائز اهمیت است. برای درمان کودکان مبتلا به اضطراب و هراس نخست باید علت اختلال را برطرف کرد. در معالجه این کودکان باید به کودک توجه شود نه به ترس.