PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : طاهره صفار زاده



mozhgan
05-21-2011, 04:34 AM
http://pic.azardl.com/images/68219772878411136169.jpg

«طاهره صفار زاده» از جمله شاعرانى است که دورههاى متعدد شعرى را تجربه کرده است. شاید اگر نگاهى دقیق و موشکافانه به دوران شاعرىاو داشته باشیم نه تنها دوره هاى متعدد را در طول زمان، بلکه در هر دهه نیز مى توانشناسایى کرد. اما آنچه سبب شد «طاهره صفار زاده» به ویژه پس از انقلاب مورد توجهقرار بگیرد پیوند او با انقلاب و همسویى شعر هاى او با روحیه مذهبى مردم در آن دورهبود.

در یک برداشت کلى مى توان شعر صفار زاده را به سه دوره تقسیم کرد. سهدوره که اگرچه گاهى نزدیکى هایى با همدیگر دارند اما از بنیاد و اساس تفاوت هاىچشمگیرى بین آنها وجود دارد. حتى گاهى این تفاوت ها چنان بارز است که احساس مى شودیا شاعر آنها با هم فرق مى کند.

دوره اول از ابتداى مطرح شدن او به عنوانشاعر- با کتاب رهگذر مهتاب در سال ۴۱- آغاز مى شود و تا قبل از انتشار کتاب «سفرپنجم» ادامه مى یابد.«صفار زاده» به مانند تمام شاعران هم نسل خود باوزنوقافیهو شعر کلاسیک کار خود را آغاز کرد واندکى بعد هم مجذوب شعرنیمایى شد.در این زمان آنچه در شعر صفارزاده وجود دارد، تجربه هاى فردى و احساساتى جوانى است که هنوز به هیچ چیز به صورتجدى نگاه نمى کند.

در این زمان شعر صفار زاده نه تنها با دیگر هم نسلان خودتفاوت محسوسى ندارد، بلکه از فضاى اجتماعى و فرهنگى زمان خود نیز به شدت متاثر است. فضاهاى عاشقانه، احساس تباهى نسبت به محیط اطراف ، رنج هاى شاعرانه و... در ایندوره حتى گاهى او را از شاعران زمان خود نیز متاثر مى بینیم. در برخى از شعر هافروغ فرخزادتاثیر جدى بر شعر او گذاشته واو با ذهن و زبانى شعر نوشته که فروغ آن را خلق کرده و از آن استفاده مى کرد. البتهدر این دوره هم از شعر او نشانه هایى از اعتراض به شرایط فرهنگى جامعه در آن زمان ویا ابراز احساسات عدالت جویانه به چشم مى خورد.

گذر «صفار زاده» از شعرنیمایى به شعر بى وزن یکى از بزرگ ترین پیشرفت هاى او محسوب مى شد و او در شعرى بىوزن بود که توانست به زبانى مستقل دست پیدا کند. زبانى ساده بدون آرایه هاى لفظى. این زبان بزرگ ترین کمک را به شعر «صفار زاده» کرد. او با استفاده از این زبان مىتوانست آنچه را که در ذهن دارد به سادگى به شعر تبدیل کند.

زبان او سادگى وجسارت خاصى را داشت. شاعر با توسل به این زبان نه تنها توانست از تقید هاى وزن وآهنگ کلام رهایى یابد بلکه قالب درستى براى بیان اندیشه یافت. همین سادگى زبان براىاو زمینه اى شد تا به راحتى بتواند شعر هاى بلندش را بنویسد. شعر هاى بلند براى «طاهره صفار زاده» مجالى بود تا بتواند در شعر به اندیشه دست یابد و بدونتاثیرپذیرى از دیگران مفاهیم خاص ذهنى اش را خلق کند. در این مرحله آرام آرام شعراو از کلام یک شاعر احساساتى فاصله مى گیرد و او فرصتى مى یابد که مفاهیم جدیدى راخلق کند.

برخى از این شعر ها بسیار درخشان است، به ویژه آنکه زبان مناسب بامنطق شاعرانه به پیوستگى مناسبى رسیده و دقیقاً آنچه خلق شده شاعرانه است. شاید حتىبتوان گفت که برخى از این شعر ها نمونه هاى بسیار خوبى براى شعر بى وزن فارسى دردهه ۴۰ محسوب مى شوند.

ذهن «صفار زاده» در این نوع شعر ها، ذهنى پرسشگر وجست وجوگر است. او زمانى که به سراغ فرهنگ اروپایى یا آمریکایى و یا حتى فرهنگ هندىمى رود، داراى ذهنى کنجکاو است که سعى در جست وجوى مفاهیم دارد. او سعى دارد هرپدیده اى را به گونه اى دیگر ببیند و هر مولفه اى را به زبان شاعرانه توضیح دهد. درمیان احساسات و بیان شاعرانه او نیز گاهى درمى یابیم که شاعر دچار سرگشتگى است، نمىتواند شکل واحدى را انتخاب کند و حتى نمى تواند از سوژه واحدى صحبت کند. براى همینشعر هاى بلند مى نویسد که بتواند دائماً تغییر مسیر داده و در یک شعر موضوعاتمتعددى را وارد کند.

آنچه در شعر او هنوز به چشم مى خورد روحیه روشنفکرىاست که از فضاى روشنفکرى جهان در آن سال ها تاثیر مى پذیرد. شاعر با آنچه در ذهن اووارد شده و آنچه که مطالعه کرده و خوانده در یک کشمکش ذهنى به سر مى برد. نه مىتوان گفت فضاى ذهنى غربى را کاملاً مى پذیرد و نه مى توان گفت طرح اندازى جدیدى براساس شخصیت و نگاه خود به جهان دارد. گویى راه گریزى براى او جود ندارد جز آنکه هرچه را دیده و یا تجربه کرده به زبان شعر بیان دارد.اینگونه شعر هاى «صفار زاده» تاپایان کتاب «طنین در ولتا» ادامه پیدا مى کند.

البته در این میان نبایدادامه تحصیل او در خارج از کشور را فراموش کرد چرا که برخورد او با جهان غرب وزندگى در آمریکا تاثیراتى را بر شعر او دارد که انکار ناپذیر است. شاعر در اینجا بهپلى مبدل مى شود که آنچه در جهان بیرون از او وجود دارد را به شعر منتقلکند.بنابراین مثلثى شکل مى گیرد که یک ضلع آن شاعر است و ضلع دیگر جهان پیرامون او. ضلع سوم یعنى شعر کامل کننده این وضعیت است و جایى است که شاعر خودش را در پیوند باجهان خارج احساس مى کند.




«سفر پنجم» حلقه ارتباطى است بین دو تجربه متفاوت شعر. در کتاب «سفر پنجم»، «صفار زاده» آرام آرام شرایطى را در شعر تجربه مى کند کهبتواند به یک شخصیت منسجم دست پیدا کند. شخصیتى که صرفاً مصرف کننده فکر نیست بلکهتولید کننده اندیشه است و اندیشه اى را استفاده مى کند که از رابطه او با شعر حاصلشده است.

او در «سفر پنجم» سعى مى کند مفاهیم را به سمت بومى شدن و سرزمینىشدن سوق دهد.در اینجا است که او به جاى آنکه از «مظاهر تمدن غربى» در شعر استفادهکند به سراغ مظاهر مذهبى _ دینى مى رود. در واقع چرخش او در همه زمینه ها است. هماسطوره هاى ذهنى شاعر را در بر مى گیرد و هم دایره واژگانش را و در نهایت مفاهیمىکه مى خواهد به آنها برسد اما همان طور که اشاره شد سفر پنجم صرفاً نقش یک حلقهارتباطى را دارد.«صفارزاده» هر چه به مفاهیم ساده بومى نزدیک مى شود ناچار استساختار و ساختمان شعر را به همان اندازه ساده کند چرا که مخاطبان او هم آرام آرامعوض مى شوند.

مرحله دومشعر اواغلب افراد ساده جامعه مخاطب قرار مى گیرند. او مى خواهد حرف هایى بزند که دیگر ازپیچیدگى خاصى برخوردار نیستند بلکه معنا و مفهوم ساده اى را مى رسانند.

«سفر سلمان» که کتاب با آن آغاز مى شود شعر ى است بلند که البته مختصات آنبا شعر هاى بلند قبلى او متفاوت است. «سفر سلمان» شکلىروایىدارد .

در این مرحله جاى هرسطر و هر کلمه مشخص است و شاعر قصد دارد از کنار هم چیدن این پازل به یک مفهوم مشخصبرسد. مفهوم مشخصى که از قبل در ذهن او وجود داشته است.

در «سفر پنجم» صفارزاده نشان مى دهد که تغییرات عمیق و وسیعى در آثار بعدى او به وجود خواهد آمد. تغییراتى که شعر را یکسر متفاوت از آثار گذشته مى کند.

«سفر پنجم» براىنخستین بار در سال (۵۶) منتشر شد. درآن سال هنوز تعداد نویسندگان و شاعرانى کهبتوان گفت به ادبیات متعهد گرایش دارند چندان زیاد نبود. عده آنها بسیار کم و اغلببه صورت کاملاً فردگرا و جداى از هم کار مى کردند.

در این دوره «صفارزاده» زیربناى شعرى خود را به عنوان یک شاعر انقلابى _ اسلامى ساختارسازى کرد. از این جابه بعد او شعر انقلابى خود را آغاز کرد. این شعر ویژگى هاى خاص خود را داشت که باکل دوران شاعرى او کاملاً متفاوت بود. شعر در شرایط انقلابى دیگر نمى تواند ازپیچیدگى برخوردار باشد .البته در این شعر هم شور و نشاط تازه اى وجود داشت و هم بىپروا و گستاخ. این ویژگى هایى که شعر انقلابى را مى سازد اغلب شعر را از ادبیات دورمى کند و به سمت یک اسلحه یا وسیله مبارزه مى برد. «صفارزاده» که در سفر پنجم آرامآرام راهى را تجربه مى کرد که از شعر گذشته فاصله بگیرد و سعى مى کرد شعرش محصولاندیشه و تفکر خود باشد این ژرف نگرى و تفکر در شعر را رها مى کند و تا حدودى هیجانزده مى نویسد.

از این جهت بیشتر مى توان شعر این سال هاى او را با اوایلدوران شاعرى او مقایسه کرد. شاید به همین دلیل احساسى بودن و هیجان زده شدن شعر استکه برخى از اولین شعرهاى او نظیر «کودک قرن» به شعرهاى انقلابى او نزدیک مى شودهمانندى بسیارى پیدا مى کند.

او از این طریق به موفقیت در عامه مردم مى رسدچرا که آنچه مردم مى توانند با آن ارتباط برقرار کنند فضاى شعرى است که حلقه هاىارتباطى باشعر کلاسیکداشته باشد و صنایع لفظى نه تنهاحلقه هاى ارتباط باشعرکلاسیک است بلکه همچون وزن، مردم به شکلعلامت آن را همراه ضرورى شعر مى دانند.

مسئله در اینجا است که شرایطانقلابى به سرعت ایجاد مى شود و با سرعت بسیار زیادى زبان و ادبیت زبانى خاص خود راخلق مى کند. اما این زبان به بخش کوتاهى از تاریخ مربوط مى شود و با تغییر آن شرایطزبان هم به سرعت تغییر مى کند. در نتیجه ادبیات این دوران داراى تنهایى مى شود. دراین میان شاعرانى که با فاصله گرفتن از زبان و کلمات ویژه انقلاب و پرداختن بهمفاهیم انقلاب شعر مى سرایند طبیعتاً شعرشان کمتر دچار فراموشى مى شود.

دوره سومشعر «صفارزاده» پس ازشرایط هیجانى انقلاب شکل دیگری مى گیرد. زمانى که انقلاب پایان یافته و هیجان هافروکش کرده است. شاعر مى تواند بیشتر به شعر خود فکر کند. فرصت بیشترى دارد که آنرا ویرایش کند و از افتادن به دام فضاهاى کلاسیک پرهیز کند.

در دوره سوم مفاهیم دینى و اخلاقى را گزارش مى کند.امااین را هم باید اضافه کرد که بیان او با دوره پیش فرق چشمگیرى دارد او بسیارى ازشعرها را با دقت و وسواس زیاد مى نویسد دیگر دچار هیجان و احساس نیست و از تکنیکهایى که قبلاً در شعر بهره مى گرفت دوباره استفاده مى کند.

صفارزاده دردوره سوم شاعرى خود به نوعى آرامش مى رسد نه بى قرارى هاى دوره اول را دارد و نههیجانات و احساس گرایى دوره دوم را. او در این دوره بیش از هر چیز به خود این اجازهرا مى دهد که منطقى باشد. با مسائل به گونه اى برخورد مى کند که آنها وجود دارند.

صفارزاده از جمله شاعرانى است که توانست در همان آغاز شاعرى به زبان خاصخود برسد. به وجود آمدن یک زبان که تحت تاثیر کسى نباشد کمک بسیارى به او کرد، تابتواند شاعرى مستقل باقى بماند و به دنبال مسائل دیگرى در شعر باشد.

صفارزاده با تکیه بر زبان خود سه دوره شعرى را براساس جست وجوى مفاهیم سپرىکرد. شاید اگر او داراى زبان ویژه اى نبود و مشکل به دست آوردن زبان را داشت، این همه فرصت براى پرداختن به مفاهیم را نداشت.

mozhgan
05-21-2011, 04:34 AM
دکتر طاهره صفار زاده افتخار مردم سیرجان :

خانم دکتر طاهره صفار زاده شاعر محقق و مترجم و متولد سال 1315 سیرجان که در 6 سالگی تجوید وقرائت قرآن را در مکتبخانه آموخت. وی اولین شعر خود را در 13 سالگی سرود و به پیشنهاد استاد باستانی پاریزی جایزه استانی دریافت کرد.شهرت این استاد در میان مردم ایران با شعر کودک شکل گرفت. در رشته زبان انگلیسی موفق به اخذ لیسانس شد.
ایشان برای ادامه تحصیل به دانشگاه های انگلستان و سپس آمریکا رفت و در آمریکا موفق به دریافت درجه دکترا گردید. درسال 1355 به خاطر فعالیت های مذهبی اش از دانشگاه اخراج شد.
وی در زمینه شعر و شاعری به واسطه تحقیقات و مطالعات گسترده ای که انجام داد به معرفی زبان و سبک جدیدی از شعر پرداخت و کتاب سفر پنجم او در سال 56 در دو ماه به سه چاپ و تیژاژ سی هزار جلد رسید. این کتاب بهترین کتاب سال نیز شناخته شد.دکتر صفار زاده تئوری های ارزنده ای در زمینه نقد ادبی نقد ترجمه و ترجمه تخصصی به جامعه علمی تقدیم نموده است . در فستیوال بین المللی داکا در سال 76 به عنوان یکی از 5 عضو بنیان گذار ترجمه قرآن حکیم به زبان های خارجی به افتخار خادم القرآن نائل شد.
ترجمه قرآن او به زبان انگلیسی موجب شد تا نگاه های بین المللی به طرف این مترجم صاحب نام ایران جلب شود و علاوه بر مقالات و مصاحبه های علمی و اجتماعی از خانم دکتر صفار زاده 90 مجموعه شعر و 3 کتاب در زمینه نقد و ترجمه منتشر شده است. ایشان امسال موفق به دریافت سرو بلورین شدند.