mozhgan
05-19-2011, 03:13 AM
http://www.ketabnews.com/ketabnewscontent/media/image/2006/03/613_orig.jpg
آندرسن، هانس کریستین Andersen, Hans Christianشاعر، قصهپرداز و نمایشنویس دانمارکی (1805-1875). پدر هانس کریستین، کفاش بود و مادرش زنی خرافی. هانس کودکی را در فقر گذراند و جوانی متفکر و حساس بود. در چهارده سالگی پدر را از دست داد و پس از ازدواج مجدد مادرش به کوپنهاگ رفت تا بازیگر شود و اگرچه در این راه توفیقی نیافت، در 1822 به حمایت یکی از مدیران تئاتر که به شوق او پی برده بود، توانست به تحصیلات بپردازد و در 1828 به دریافت دیپلم دبیرستان نایل گردد. پس از آن آندرسن در زمینه تئاتر و اپرا کوششی به کار برد که بینتیجه ماند، اما قطعههای کوتاه منظوم هجوآمیز یا شاعرانهای ساخت که پیروزیهایی به دست آورد، مانند این اشعار: عشق بر برج نیکولا Kjaerlighed paa Nicolai Taarn، خیالانگیز و طرحها Phantasier og Skizzer، در مدت تابستان I Sommerenو دوازده ماه سال Arets 12 Maanaderدر 1831 نخستین دیوان آندرسن انتشار یافت. در 1833 وی به سفر پرداخت و از کشورهای فرانسه و ایتالیا دیدن کرد و مایههای لازم را برای خلق داستان معروفش به نام بدیههگو Improvisatorenفراهم آورد که در 1836 انتشار یافت. قهرمان این داستان که از مشهورترین داستانهای آندرسن است، جوانی است ایتالیایی که به وسیله بدیههگویی خاص توجه دیگران را جلب میکند و با کمک مردم از تنگدستی بیرون میآید و به تحصیل میپردازد، سپس با حوادث گوناگون از جمله حوادث عاشقانه و افسانهای روبرو میگردد؛ داستان بدیههگو در واقع سرگذشت شخصی آندرسن است و حتی عنوان آن از لقبی گرفته شده که به خود او داده بودند. داستان سرشار از تصویرهای ذهنی است که بهتر از بسیاری از آثار نویسندگان رمانتیک توانسته است ایتالیای ویران شده از آتشفشان، راهزنان و میخانههای مملو از میگساران را پیش چشم بگذارد. داستان بدیههگو، آندرسن را به شهرت رساند. در زیر آفتاب گرم ایتالیا بود که گلهای شگفتانگیز قصههای پریان شکفته شد و آندرسن در آنها دو جنبه از استعداد خود را به هم پیوست؛ عشق به امور خارقالعاده و طنزنویسی. سپس اولین مجموعه را به نام قصه برای کودکان Eventyr fortalte for Bornدر 1835 انتشار داد و پیروزی پرهیاهویی به دست آورد. پس از آن تا 1882 هرسال یک مجموعه قصه منتشر ساخت که تعداد آنها به صدو شصت و هشت رسید. از معروفترین این قصهها جوجه اردک زشت، پری آبی، درخت صنوبر و کفشهای قرمز است. سرچشمه دستهای از این افسانهها قصههای مردم دانمارک است که آندرسن در کودکی خود آنها را شنیده و با لحنی مستقیم و سبکی آراسته و پاکیزه نقل کرده است، دستهای دیگر از حکایتها از افسانههای قدیمی کشورهای اسکاندیناوی و همچنین از تاریخ اقتباس شده، و تعدادی نیز از منابع ادبی گرفته شده است؛ اما بیشتر آنها مخلوق ذهن آندرسن است که در آنها مایههای جهانی را به قصههای قدیم کشورش افزوده است. قهرمانان اصلی این قصهها یا از گلها و گیاهان گرفته شده است، مانند قصه آخرین رؤیای کاج پیر یا از حیوانات مانند قناری کوچک شرور یا از اشیا مانند آسیای بادی. آندرسن به شیوه خاص قصهنویسی به همه قهرمانها جان میدهد، انسان گونه به آنها قوه تکلم میبخشد و آنها را مظهری از مردم گمنام میسازد که در زندگی روزمره با واقعیتها روبرو میشوند، مجموعه قصهها پیروزمندترین و مردمپسندترین آثار آندرسن است و اگرچه داستان بدیههگو او را به شهرت رساند، مجموعه قصهها نام او را جاویدان ساخت و در سراسر جهان، در میان خانوادهها رسوخ داد. پس از آن آندرسن که به شهرت رسیده بود، زندگی خود را در سفر و اقامت در کنار دوستان متنفذی چون شاهان، شاهزادگان و نویسندگان گذراند و هرلحظه دنیای خیال خود را وسعت و غنا بخشید. آندرسن جز قصهها که نامش را جاودان ساخت، آثار دیگری نیز انتشار داد، از آن جمله است: کمانچه زن مزدور Kun eu Spillemand(1837)، کتاب تصاویر بیتصاویر Billedbog uden Billeder(1840)، بودن یا نبودن At Vaere ikke Vaere(1857)، پیر خوشبخت Lykke Peer(1870) و مانند آن که کم و بیش سرگذشت نویسنده است؛ خاطرات سفر مانند: در اسپانیا i Spanien(1863)، دیداری از پرتغال Et Besog i Portugal(1866). آندرسن زندگی واقعی خود را به صورت قصهای زیبا درآورده که ابتدا با عنوان زندگی من Levnedsbogenدر 1833 و سپس به نام قصه زندگی من Mit livs Historieانتشار داده است. در این کتاب زندگی کامل شاعر و ماجراهایی که خود شاهد آنها بوده وصف شده و حال قصهای را یافته که گویی در کشور پریان و در شهر کوچک و محیط غمانگیزی جریان یافته است. از زمان کودکی، مرگ زودرس پدر، از همگسیختگی رشته خانوادگی، تحصیلات دشوار و مسائلی که نشان میدهد این نویسنده بزرگ چه دوره تیره و تاری را در آغاز زندگی و در نوجوانی گذرانده است و با این حال هرگز جز نیکیها، مهربانیها و حمایتها چیزی در خاطرش نمانده است؛ سپس سفرها و جاذبههای کشورهای اروپایی، تئاترها، موزهها و مردان بزرگ وصف میشود. بخش دوم نوعی راهنمایی است از اروپا در عصر رمانتیک. آندرسن از پاریس و ایتالیا، آلمان و انگلیس همه پردههای رنگین و زیبا و باشکوهی ساخته همراه با تحلیل روانی خاص، و از نویسندگان و هنرمندانی که در هرکشور با آنان برخورد کرده، سخن گفته است. در واقع کتاب ارتباط نزدیکی میان زندگی واقعی و خیالانگیز شاعرانه برقرار میکند. آندرسن خود گفته است: «زندگی من قصه زیبایی است. هنگامی که هنوز کودکی فقیر و تنها بودم در راه سفر به پری نیرومندی برخوردم که گفت: راه آینده خود را برگزین! ببین میخواهی چه بشوی! من اندرزهای خود را از تو دریغ نمیکنم و در همهجا راهنمایت خواهم بود. اکنون کتاب قصه زندگی من آنچه را پری به من آموخت به مردم عرضه میکند.»
آندرسن نهتنها از بزرگترین نویسندگان دانمارک، بلکه از بزرگترین داستانپردازان جهان به شمار میآید.
ترجمه شده به فارسی: پری دریایی- هزار دستان- بلبل- قصهها- باغ بهشت- داستانهای دلپذیر- صندوق پرنده- فندک جادو- شاهزاده خانم و نخود و داستانهای دیگر- دختر دریا- قوهای وحشی- عروس گلها.
آندرسن، هانس کریستین Andersen, Hans Christianشاعر، قصهپرداز و نمایشنویس دانمارکی (1805-1875). پدر هانس کریستین، کفاش بود و مادرش زنی خرافی. هانس کودکی را در فقر گذراند و جوانی متفکر و حساس بود. در چهارده سالگی پدر را از دست داد و پس از ازدواج مجدد مادرش به کوپنهاگ رفت تا بازیگر شود و اگرچه در این راه توفیقی نیافت، در 1822 به حمایت یکی از مدیران تئاتر که به شوق او پی برده بود، توانست به تحصیلات بپردازد و در 1828 به دریافت دیپلم دبیرستان نایل گردد. پس از آن آندرسن در زمینه تئاتر و اپرا کوششی به کار برد که بینتیجه ماند، اما قطعههای کوتاه منظوم هجوآمیز یا شاعرانهای ساخت که پیروزیهایی به دست آورد، مانند این اشعار: عشق بر برج نیکولا Kjaerlighed paa Nicolai Taarn، خیالانگیز و طرحها Phantasier og Skizzer، در مدت تابستان I Sommerenو دوازده ماه سال Arets 12 Maanaderدر 1831 نخستین دیوان آندرسن انتشار یافت. در 1833 وی به سفر پرداخت و از کشورهای فرانسه و ایتالیا دیدن کرد و مایههای لازم را برای خلق داستان معروفش به نام بدیههگو Improvisatorenفراهم آورد که در 1836 انتشار یافت. قهرمان این داستان که از مشهورترین داستانهای آندرسن است، جوانی است ایتالیایی که به وسیله بدیههگویی خاص توجه دیگران را جلب میکند و با کمک مردم از تنگدستی بیرون میآید و به تحصیل میپردازد، سپس با حوادث گوناگون از جمله حوادث عاشقانه و افسانهای روبرو میگردد؛ داستان بدیههگو در واقع سرگذشت شخصی آندرسن است و حتی عنوان آن از لقبی گرفته شده که به خود او داده بودند. داستان سرشار از تصویرهای ذهنی است که بهتر از بسیاری از آثار نویسندگان رمانتیک توانسته است ایتالیای ویران شده از آتشفشان، راهزنان و میخانههای مملو از میگساران را پیش چشم بگذارد. داستان بدیههگو، آندرسن را به شهرت رساند. در زیر آفتاب گرم ایتالیا بود که گلهای شگفتانگیز قصههای پریان شکفته شد و آندرسن در آنها دو جنبه از استعداد خود را به هم پیوست؛ عشق به امور خارقالعاده و طنزنویسی. سپس اولین مجموعه را به نام قصه برای کودکان Eventyr fortalte for Bornدر 1835 انتشار داد و پیروزی پرهیاهویی به دست آورد. پس از آن تا 1882 هرسال یک مجموعه قصه منتشر ساخت که تعداد آنها به صدو شصت و هشت رسید. از معروفترین این قصهها جوجه اردک زشت، پری آبی، درخت صنوبر و کفشهای قرمز است. سرچشمه دستهای از این افسانهها قصههای مردم دانمارک است که آندرسن در کودکی خود آنها را شنیده و با لحنی مستقیم و سبکی آراسته و پاکیزه نقل کرده است، دستهای دیگر از حکایتها از افسانههای قدیمی کشورهای اسکاندیناوی و همچنین از تاریخ اقتباس شده، و تعدادی نیز از منابع ادبی گرفته شده است؛ اما بیشتر آنها مخلوق ذهن آندرسن است که در آنها مایههای جهانی را به قصههای قدیم کشورش افزوده است. قهرمانان اصلی این قصهها یا از گلها و گیاهان گرفته شده است، مانند قصه آخرین رؤیای کاج پیر یا از حیوانات مانند قناری کوچک شرور یا از اشیا مانند آسیای بادی. آندرسن به شیوه خاص قصهنویسی به همه قهرمانها جان میدهد، انسان گونه به آنها قوه تکلم میبخشد و آنها را مظهری از مردم گمنام میسازد که در زندگی روزمره با واقعیتها روبرو میشوند، مجموعه قصهها پیروزمندترین و مردمپسندترین آثار آندرسن است و اگرچه داستان بدیههگو او را به شهرت رساند، مجموعه قصهها نام او را جاویدان ساخت و در سراسر جهان، در میان خانوادهها رسوخ داد. پس از آن آندرسن که به شهرت رسیده بود، زندگی خود را در سفر و اقامت در کنار دوستان متنفذی چون شاهان، شاهزادگان و نویسندگان گذراند و هرلحظه دنیای خیال خود را وسعت و غنا بخشید. آندرسن جز قصهها که نامش را جاودان ساخت، آثار دیگری نیز انتشار داد، از آن جمله است: کمانچه زن مزدور Kun eu Spillemand(1837)، کتاب تصاویر بیتصاویر Billedbog uden Billeder(1840)، بودن یا نبودن At Vaere ikke Vaere(1857)، پیر خوشبخت Lykke Peer(1870) و مانند آن که کم و بیش سرگذشت نویسنده است؛ خاطرات سفر مانند: در اسپانیا i Spanien(1863)، دیداری از پرتغال Et Besog i Portugal(1866). آندرسن زندگی واقعی خود را به صورت قصهای زیبا درآورده که ابتدا با عنوان زندگی من Levnedsbogenدر 1833 و سپس به نام قصه زندگی من Mit livs Historieانتشار داده است. در این کتاب زندگی کامل شاعر و ماجراهایی که خود شاهد آنها بوده وصف شده و حال قصهای را یافته که گویی در کشور پریان و در شهر کوچک و محیط غمانگیزی جریان یافته است. از زمان کودکی، مرگ زودرس پدر، از همگسیختگی رشته خانوادگی، تحصیلات دشوار و مسائلی که نشان میدهد این نویسنده بزرگ چه دوره تیره و تاری را در آغاز زندگی و در نوجوانی گذرانده است و با این حال هرگز جز نیکیها، مهربانیها و حمایتها چیزی در خاطرش نمانده است؛ سپس سفرها و جاذبههای کشورهای اروپایی، تئاترها، موزهها و مردان بزرگ وصف میشود. بخش دوم نوعی راهنمایی است از اروپا در عصر رمانتیک. آندرسن از پاریس و ایتالیا، آلمان و انگلیس همه پردههای رنگین و زیبا و باشکوهی ساخته همراه با تحلیل روانی خاص، و از نویسندگان و هنرمندانی که در هرکشور با آنان برخورد کرده، سخن گفته است. در واقع کتاب ارتباط نزدیکی میان زندگی واقعی و خیالانگیز شاعرانه برقرار میکند. آندرسن خود گفته است: «زندگی من قصه زیبایی است. هنگامی که هنوز کودکی فقیر و تنها بودم در راه سفر به پری نیرومندی برخوردم که گفت: راه آینده خود را برگزین! ببین میخواهی چه بشوی! من اندرزهای خود را از تو دریغ نمیکنم و در همهجا راهنمایت خواهم بود. اکنون کتاب قصه زندگی من آنچه را پری به من آموخت به مردم عرضه میکند.»
آندرسن نهتنها از بزرگترین نویسندگان دانمارک، بلکه از بزرگترین داستانپردازان جهان به شمار میآید.
ترجمه شده به فارسی: پری دریایی- هزار دستان- بلبل- قصهها- باغ بهشت- داستانهای دلپذیر- صندوق پرنده- فندک جادو- شاهزاده خانم و نخود و داستانهای دیگر- دختر دریا- قوهای وحشی- عروس گلها.