R A H A
05-19-2011, 12:32 AM
در اين دنيا هيچ مشكلى نيست كه آسان نشود، هيچ دردى نيست كه درمان نداشته باشد، هيچ غمى بى پاياننيست، هيچ دريايى بى ساحل نيست، انتظار ممكن است طولانى باشد، اما سرانجامش فَرَج است. شما به خوبي مي دانيد با غم و غصّه و اظهار ضعف و افسردگى , نااميدى و بى حركت بودن هيچ مشكلى حل نمى شود.
امتياز عالى انسان و ملاك انسانيت او به اواست. هستى و حيات دو واقعيت خود را با خودت ثابت كن.
دكارت فرانسوى مى گويد: يك وقتى به همه چيزبدبين شدم و در همه چيز حتى خودم و خدا شك كردم و به خودم گفتم فهميدم پس دو چيز واقعيت دارد يكى و ديگرى كه فكر مى كند و لحظه اى بعد فهميدم كه سه چيزواقعيت دارد چون تا ارادهء فكر كردن نكنم , فكر نخواهم كرد. پس اراده وجود دارد و اراده است كه فكرم را فعال مى كند و مرا به حركت در مى آورد به من حيات و زندگى مى بخشد و مرا از شك و ترديد و جهل و تنهايى بيرون مى آورد. سر نخ اين كلاف زندگى فكرى به هم پيچيده را بشناسم . او سرانجام شناخت و به حقيقت زندگى با نشاط دست يافت.
بايد دانست كه زندگى مجموعهاى از شادى و رنج كامروايى و ناكامى تلخى و شيرينى و خلاصه ميدان جنگى است كه هركس در آن سهمى از پيروزى و شكست دارد: «زندگى جنگ است جانا بهر جنگ آماده شو». آرى همه اينها به انحاى گوناگون در زندگى هرفرد وجود دارد و در ايام جوانى و تحصيلى اين فشارها شديدتر است اما چه بايد كرد؟ نكته مهم و اساسى نحوه برخورد انسان با اين مسائل است. در اين رابطه دو گونه برخورد مىتوان داشت:
1- واكنش انفعالى؛ در برخورد انفعالى انسان همواره مشكلات را بزرگ مىبيند. در اكثر صحنهها خود را شكست خورده مىپندارد. علىرغم اين كه از خود انتظاراتى بيش از حد دارد در گشودن راه و گام نهادن به سوى هدف خود را ناتوان مىبيند. امكانات، توانمندىها و موفقيتهاى خويش را فراموش مىكند. كم كم احساس يأس، ضعف و سستى در او فزونى گرفته و خود را بيمار مىپندارد.
2- واكنش فعال؛ در برخورد فعال انسان به مقايسه معقول و منطقى بين خواستهها و توانمندىها و شكستها و پيروزىها مىپردازد. توقع از خويش را با واقعيات و توانايىهاى فردى و شرايط محيطى و اجتماعى تنظيم مىكند و با جديت نشاط و روحيه بالا به فعاليت و تلاش مىپردازد.
هجوم و فشار سختى , بى محبتى ها, بى اعتنايى و احساس تنهايى , گاهى ممكن است هر انسانى رادچار غم و اندوه نمايد و او را در جاده هاى بى علامت و بدون تابلو راهنماى زندگى سرگردان و متحير سازد ـمخصوصاً جوان و نوجوانى كه هنوز كوچه , پس كوچه هاى زندگى پر پيچ و خم امروزى را طى نكرده و با فراز ونشيب هاى آن آشنا نيست ولى انسان انديشه ورز و جوانى مثل شما كه اراده كرده است راه درست زندگى كردن رابشناسد و مى خواهد بداند پيوسته خود را دركوچه پس كوچه هاى شهر نازيبا گم و اسير نمى كند, بلكه باتفكر و انديشه خويش و مشورت با افراد آگاه و دل سوز, دروازه اصلى و خروجى شهر غم و غصه را جست و جو مى كند و مى يابد و از آن خارج مى شود و در فضاى مصفا و فرح زاى طبيعت چون پرنده اى بلند پرواز, اوج مى گيرد..
پس بيا, مشكل خودت را ريشه يابى كن . با برنامه اى جهت دار و حقيقت ياب , جلو برو و عواملى كه ممكن است مزرعه زيباى زندگى جوانى شما را به آتش كشيده باشد و گل هاى سبز و سرخ و سفيد آن را به زردى وپزمردگى مبدّل ساخته , شناسايى كن . خيال نكن نمى توانى . خودت را دست كم نگير. خودت را باور كن و اعتماد به نفس داشته باش .
ممكن است سؤال كنيد از كجا شروع كنم ؟ راه علمى و مجرّب براى كشف علل مشكلات و راه حل آن , فرضه سازى و طرح سؤال و يافتن پاسخ آن است . بنابراين , سؤالاتى طرح كنيد و خود به آن ها پاسخ دهيد.
به نمونهء سؤالات زير توجه كنيد:
ناراحتى من از چيست ؟ برا ي چه غصّه مى خورم ؟ چرا تنهايم ؟ چرامي گريم ؟
سؤألات جزيى يا پاسخ هاى احتمالى : ممكن است يك يا چند تا از احتمالات زير, علت بروز مشكل اساسى وسؤال كلى شما باشد. ابتدا علت را پيدا كنيم , سپس به سراغ حل مشكل برويم .
ناراحتى , غصّه , و تنهاي ام به خاطر:
1 شكست يا عدم موفقيت در تحصيل است ;
2 فقر و ضعف بنيه مالى و اقتصادى است ;
3 از زيبايى اندام و چهره برخوردار نيستم ;
4 برخورد غلط و غير اخلاقى اطرافيان كه با توهين و تمسخر همراه است ;
5 هر چه خوبى و محبت در حق ديگران مى كنم , نه تنها محبت نمى بينم , بلكه نامهربانى مشاهده مى كنم ;
6 از سختى ها و مشكلات و گرفتارى هاى خانواده , فاميل يا دوستان رنج مى برم ;
7 پدر و مادر يا برادر و خواهر خوبى ندارم يا از اختلاف ميان آن ها رنج مى برم ;
8 گناهان زياد يا تخيّلات و ذهنيّت هايى است كه گاهى براى جوانان پيش مى آيد و آنان را حتى نسبت به خدادچار شك و ترديد مى كند.
9 دوست داشتم با كسى ازدواج كنم , ولى او به من اعتنا نكرد;
10 خيال مى كنم ازدواج كردن و ارضاى شهوت و غريزه جنسى انسان را از معنويت و خدا دور مى كند.
به سؤالات ذكر شده و هر سؤال ديگرى كه تصور مى كنيد در ارتباط با مشكل شما است , اضافه كنيد. به هر سؤالى كه نتوانستيد پاسخ دهيد به شما كمك خواهيم كرد.
اگر به زندگى گذشته خود توجه كنيد همه جا و در همه مراحل لطف و رحمت خداوند را آشكارا مىبينيد و توجه به نعمتهاى بىپايان خداوند انسان را شكرگزار خدا مىكند؛ مثلا يكى از نعمتهاى خدا امكان تحصيل در مراكز آموزش عالى است. در سال هزاران نفر در كنكور شركت مىكنند و عده زيادى از آنان به هر دليل در اين آزمايش ناموفق هستند. استعداد و امكاناتى كه خداوند به شما عطا كرده است دليل موفقيت شما بوده است و لذا عقل سليم حكم مىكند كه انسانى چون شما شكرگزار خدا باشد.
سعدى در ديباچه گلستان چه زيبا گفته است:
باران رحمت بى حسابش همه را رسيده و خوان نعمت بىدريغش همه جا كشيده پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظيفه روزى به خطاى منكر نبرد.
اى كريمى كه از خزانه غيب گبر و ترسا وظيفه خور دارى!
دوستان را كجا كنى محروم تو كه با دشمنان نظر دارى
قطعا در وجود شما، نقاط مثبت و خوبىهايى وجود دارد كه اگر به آنها توجه داشته باشيد و به شكوفايى آنها بپردازيد، از بدىها و نقاط منفى خود گريزان خواهيد شد و سعى خواهيد كرد كه آنها را از وجود خود، ريشهكن سازيد.
طبيعى است جوان و نوجوانان كه هنوز كوچه هاى زندگى پر پيچ و خم امروزى را طى نكرده و با فراز و فرود هاى آن كمتر آشنايى دارند. حيرتشان بيشتر باشد. تنها شما نيستيد كه اين گونه مى انديشيد و با اين گونه مشكلات مواجه شده ايد. جوانان زيادى هستند كه در عالم تخيّلات «واقعيت نما» و ذهنيات «سراب گونه» سير مى كنند و با برداشت هاى ويژه خود، جهانى انباشته از غم و غصه و غربت و تنهايى براى خويش ساخته اند.
در اين دنيا هيچ مشكلى نيست كه آسان نشود. هيچ دردى نيست كه درمان نداشته باشد. هيچ غمى بى پايان نيست. هيچ دريايى بى ساحل نيست. انتظار ممكن است طولانى باشد، اما سرانجامش فَرَج است...
بسيارى از جوانان حيرت زده و سرگردان، با هدايت الهى و راهنمايى افراد آگاه و دلسوز توانستند با عزم و اراده اى كه شايسته انسان و لازمه حيات او است «راه چون زيستن و چرا زيستن» را بياموزند و با شناخت «هدف زندگي» به حقيقت حيات نزديك گردند و انقلابى عميق و تحوّلى به ياد ماندنى در افكار و اخلاق و افعال خود ايجاد كنند. خوشبختانه شما از جهت علمي،فكرى و سنى در وضعيتى هستيد كه مى توانيد بر پايه خردِ فعّال و كمال طلب جوانى خويش تصميم بگيريد و بر نگرانى هاى خود غلبه نماييد.
يكى از عوامل مهم، احساس پوچى و از خود بيگانگى، عدم شناخت واقعى مبدأ و معاد است. اگر انسان جهان را در چارچوب ماده محدود نمايد و براى جهان هدف و غايت قايل نشود، احساس پوچى و از خود بيگانگى مىكند؛ زيرا دنياى بدون خداوند مانند خانه بدون صاحب است كه فضاى پوچى و بى هويتى در آن حاكم مىشود. اطلاعات تاريخى نيز اين مطلب را تأييد مىكند. آن دسته از انسانهايى بيشتر احساس پوچى مىكنند كه با رويكرد مادى، جهان را شناخته و براى جهان خالق و هدف قايل نيستند. در قرآن نيز به جهان بينى مادى اشاره شده(1) و يكى از پيامدهاى آن احساس پوچى و عدم آرامش روانى ذكر شده است.(2)
راه حل براي درمان احساس پوچي
<IMG id=yui_3_2_0_1_13056374914916642> (http://salijoon.info/)
1- خدا باوري:
اسلام براى از بين بردن احساس پوچى و از خود بيگانگى، انسانها را به خداشناسى و معاد باورى فراخوانده و همگان را به تفكر در نظام هستى دعوت نموده و براى جهان و انسان هدف تعريف نموده است: "أولم يتفكروا فى انفسهم ما خلق اللَّه السّموات والأرض و ما بينهما إلاّ بالحق؛ آيا در پيش نفوس خود تفكر نكردند كه خدا آسمانها و زمين و هر چه در بين آنها است (از انواع بى شمار مخلوقات) همه را جز به حق و به وقت معين نيافريده است."(3): "ربّنا ما خلقتَ هذا باطلاً؛ پروردگارا اين دستگاه با عظمت (جهان) را بيهوده نيافريدهاى".(4) و به انسان مىگويد: كه تو را بيهوده و پوچ خلق نكردهايم:"افحسبتم انّما خلقناكم عبثاً؛ آيا گمان مىكنيد كه ما شما را بيهوده خلق كردهايم؟!" (5) و بازگشت انسان را به سوى حق بيان نموده است و به انسان تذكر مىدهد كه فكر نكن كه بازگشتى نيست: "و انكم الينا لا ترجعون؛ و گمان كرديد كه به سوى ما باز نمىگرديد!؟" (6)
اگر انسان براى جهان خالق و مدبر بشناسد و براى آن هدف قايل باشد، احساس پوچى نمىكند، زيرا در اثر ايمان به خدا و معاد، جهان هدفمند بوده و انسان جايگاه خود را در آموزههاى دينى درك مىكند. انسان در اسلام جايگاه بلند داشته و اشرف مخلوقات بوده و زندگى او محدود به اين جهان نيست و دنيا مقدمهاى براى جهان برتر محسوب مىشود. در انسان اين باور تقويت مىشود كه او به سوى كمال مطلق در حركت مىباشد: "إنّا للَّه و إنّا إليه راجعون؛ همه از خداييم و به سوى خدا باز مىگرديم".(7)
2-ياد خدا:
اسلام انسان را به تقويت باورهاى دينى سفا رش نموده و ياد خدا را عامل آرامش روانى دانسته است: "ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب؛ با ياد خدا دلها آرامش مىيابد".(8)
3- خود شناسي:
در آموزههاى دينى انسانها به خودشناسى دعوت شده و يكى از عوامل از خود بيگانگى، "خود فراموشى" دانسته شده است. همچنين در برخى از آيات يكى از عامل "خود فراموشى" غفلت ازدياد خدا ذكر شده است: "نسوااللَّه فأنساهم أنفسهم؛ خدا را فراموش كردند، خدا هم نفوس آنان را از يادشان برد".(9)
حكماى اسلامى براى رهايى از "خود بيگانگى" انسان را به خودشناسى و خداجويى دعوت نموده و عامل احساس پوچى را دورى از خدا دانستهاند. شهيد مطهرى مىنويسد: ".. باز يافتن خود علاوه بر اين دو جهت... شرايط ديگر هم دارد و آن شناختن و باز يافتن علت و خالق و موجِد (= به وجود آورنده) خود است، يعنى محال است كه انسان بتواند خود را جدا از علت و آفريننده خود به درستى درك كند و بشناسد...".(10)
براى راهنمايى شما مىتوان گفت :
الف) آينده نگر باشيد و براى چند سال آينده برنامهريزى كنيد.
ب ) با افراد شاد، خوشبين و اميدوار مجالست داشته باشيد و از روحيه آنان الهام بگيريد.(مهم)
ج ) به شدت از منفى گرايى بر حذر باشيد و افكار منفى را از خود دور كنيد.
د ) با هسته هاى مشاوره در اين زمينه ارتباط داشته باشيد.
ه ) از اساتيد دلسوز و متعهد كمك بگيريد.
و ) منزوى نباشيد و با افراد با تجربه و متعهد ارتباط صميمانه برقرار كنيد.
ز ) كتابهايى را كه در زمينه شادكامى، رمز موفقيت، راز موفقيت مردان بزرگ و... نوشته شده، با دقت بخوانيد و به دستورات آنها عمل كنيد.
ح ) ورزش كنيد؛ زيرا ورزش در شادى روح و سلامت جسم مؤثر است.
ط ) در محيطهاى شاد و سالم، به استراحت و تفريح بپردازيد.
ى ) از افراد منفىگرا بر حذر باشيد.
ك ) از بحثهاى رنجآور با اين و آن اجتناب كنيد.
ل ) به خود اجازه ندهيد ماديات و دنياي زودگذر شما را ناراحت کند. شمارا خدا براي ماديات نيافريده، خود را به خود بسپاريد و ايمانتان را به او قوي کنيد.
م ) توجه داشته باشيد كه مشكلات و رنجها، هميشگى نيست و روزگار در تحوّل و تغيير است و چه بسا حوادث پيشبينى نشدهاى نيز در حل مشكلات به يارى انسان بشتابد.
ن ) سفرهاى شاد و سير و سياحتهاى علمى براى شما لازم و مؤثر است.
س ) خاطرات تلخ را به دست فراموشى بسپاريد و از بازگو كردن آن براى ديگران، پرهيز كنيد.
ع ) اگر ذوق هنرى داريد، به كارهاى هنرى از قبيل كاريكاتور، گرافيك، نقاشى، خط، نويسندگى و... بپردازيد. ضمنا نيايش و دعا مؤثر و نافذ است.
بنابراين از دعاها و مناجاتهاى دلنشين غافل نباشيد. در اين راستا نيايشهايى هم چون: مناجات خمسهعشر، كميل و نيز صحيفه سجاديه بويژه دعاى بيستم (مكارم الاخلاق) را همواره بخوانيد و باور داشته باشيد كه نيايش و دعا سرنوشتساز است، با خدا انس بيشترى داشته باشيد و با او درد دل كنيد.
پيشنهاد مىشود كه در اوقات فراغت، به تفصيل نعمتها و الطاف الهى از قبيل اصل وجود، سلامتى، توفيق تحصيل و... همچنين بلايايى را كه خدا از شما دور كرده است، يادآور شويد و ضمن سپاسگزارى از او، قلب خويش را مالامال از محبت و عشق الهى كنيد.
قرآن كلام خداست. از تلاوت و تدبّر در آيههاى آن هر چند اندك، دريغ نكنيد. اين جهت علاوه بر ارزشهاى گوناگون ديگر، شما را با خدا مأنوستر مىسازد.
آنچه مهم است ايجاد فضايى لطيف و دوست داشتنى در خانه، محل كار، تحصيل و اجتماع است كه اگر با تنظيم يكسرى اهداف بزرگ و متعالى عجين گردد، مشكلات و محدوديتها نه تنها غير قابل تحمل نيست؛ بلكه گاهى اين مشكلات شيرين نيز مىگردد.
توصيه: اين مطلب را تا يك ماه هر هفته دقيقا مطالعه و مرور نماييد. سپسس بررسى كنيد كه چه مقدارى از آن را عمل نمودهايد.
به اميد روزى كه فعّال , با نشاط, پرتلاش و داراى قلبى شادو لبى خندان باشيد و در برابر مشكلات و بى مهرى ها صبور و بردبار هم چون كوه قائم و استوار باشيد.
چهار قانون شادکامي و موفقيت
در اينجا چهار قانون مهم شادکامي و موفقيت بيان گرديده است. توصيه ما به شما اين است که در طول ماه، هر هفته يکي از قانون ها را به کار ببريد و بعد از اين، هر روز از اين قانون ها استفاده کنيد و آنها را در زندگي تان به کار ببريد.
قانون اول: نعمت هايت را بشمار
نعمت هايي را که در زندگي داري، بشمار. چرا فقط توجهت را بر روي نداشته هايت متمرکز مي کني و فکرهايت را درهم مي ريزي؟ اين اولين قانون است. از هم اکنون کاغذ و قلمي بردار و تمام داشته هايت را که خداي مهربان، تقديمت کرده است، بنويس و به خاطر آنها، خدا را شاکر باش، نعمت شنيدن، صحبت کردن، ديدن و هر چيزي را که داري. تو چيزهاي زيادي داري. نعمت هاي تو از ظرفيتت بيشتر است و تو هرگز به آنها فکر نمي کني و از آ ها بهره نمي بري. خداوند، اين نعمت ها را که با سخاوت به تو اهدا کرده، در نظرت خيلي عادي و معمولي جلوه کرده است.
حتي اکنون، تو از نعمت هايي که مي توانند به تو سربلندي و افتخار ببخشند، برخورداري. اين ها گنجينه هايي هستند که مانند ابزاري براي ساخت، مي توانند آينده بهتر تو را پي ريزي کنند. از امروز شروع کن، ضعف هايي که شکست تو را فراهم مي آورند، فقط در فکر تو زندگي مي کنند.
فهرست نعمت هايت را دوباره مرور کن، دارايي هايت را حساب کن. تو خيلي از چيزها را داري که ديگران از آن محروم اند. روي اين قانون، خوب فکرکن.
قانون دوم: بي نظير بودنت را جار بزن
تو خودت را در قبرستان ناکامي ها و فکرهاي منفي، دفن کرده اي و همان طور که دراز کشيده اي، حتي نمي تواني شکست هايت را ببخشي و خودت را با تنفر از خويشتن و متهم سازي خود، نابود سازي و خود را در مقابل ديگران، مقصر مي داني. حالا از قبرستاني که در آن، جز ناکامي و نااميدي نيست، بيرون بيا و به خودت هر روز بگو: من گنجينه با ارزشي هستم، چون خداي يکتا من را آفريده و در دنيا يکي مانند من خلق نشده است. بي نظير بودن و نادر بودنت را جار بزن و به آن افتخار کن.
چرا به کساني که تو را خوار مي پندارند، گوش مي دهي و از همه بدتر، آنان را باور داري؟
من بي نظيرم و به خودم افتخار مي کنم. اين را با فرياد، هر روز بگو.
قانون سوم: يک کيلومتر، بيشتر از آن چه بايد راه بروي، راه برو
تنها عامل دست يابي به موفقيت، آن است که خدمتي بهتر و بيشتر از آن چه از تو انتظار مي رود، ارائه دهي. مهم نيست که وظيفه تو چيست. مطمئن ترين راه براي اين که خودت را به حد متوسط بکشاني، اين است که به اندازه وظيفه اي که برايت مشخص شده است، کار کني. به اين فکر نکن که اگر بيش از دستمزدت کار کني، به تو اجحاف شده است زيرا اگر پاداش کار تو، امروز به تو بازنگردد، فردا به طور حتم، بازخواهد گشت.
يک کيلومتر، اضافه راه برو. نگران خودت نباش، لياقت تو بيش از اين هاست، آن را به سوي خود بکش. هر خدمتي که انجام مي دهي، بي پاداش نخواهد بود و اگر پاداشت را زود دريافت نکردي، نگران مباش زيرا هرچه دير آيد، خوش آيد. تو نمي تواني موفقيت را احضار کني، تو فقط مي تواني لياقت و شايستگي آن را داشته باشي.
قانون چهارم: از نيروي انتخابت، عاقلانه استفاده کن
تو حق انتخاب داري، تو مي تواني بين شکست و نااميدي يا شادماني و کاميابي، يکي را انتخاب کني. انتخاب با توست، انتخاب، منحصر به فرد توست. تو با قدرت انتخابي که داري، مي تواني در شکلي بالاتر، دوباره متولد شوي. به خودت بنگر، به انتخاب هايي فکرکن که تاکنون کرده اي، به لحظه هايي که روي زانو افتاده اي تا فرصت انتخاب دوباره به تو داده شود. آن چه گذشته، گذشته است.
از قدرت انتخابت، عاقلانه سود ببر.
به جاي تنفر، عشق، به جاي ايستايي، پويايي، به جاي تأخير، عمل و به جاي فکرهاي منفي، فکرهاي مثبت را انتخاب کن.
حالا که چهار قانون شادکامي و موفقيت را ياد گرفتي، فراموش نکن که در هر حال آن ها را به کار ببري. ديگر به فکر گذشته نباش، از امروز، امروز لذت ببر و از فردا، فردا. تو توانايي اين را داري که شگفتي هاي عظيمي در زندگي ات به وجود آوري. پتانسيل تو نامحدود است. خودت را هميشه باور کن.
امتياز عالى انسان و ملاك انسانيت او به اواست. هستى و حيات دو واقعيت خود را با خودت ثابت كن.
دكارت فرانسوى مى گويد: يك وقتى به همه چيزبدبين شدم و در همه چيز حتى خودم و خدا شك كردم و به خودم گفتم فهميدم پس دو چيز واقعيت دارد يكى و ديگرى كه فكر مى كند و لحظه اى بعد فهميدم كه سه چيزواقعيت دارد چون تا ارادهء فكر كردن نكنم , فكر نخواهم كرد. پس اراده وجود دارد و اراده است كه فكرم را فعال مى كند و مرا به حركت در مى آورد به من حيات و زندگى مى بخشد و مرا از شك و ترديد و جهل و تنهايى بيرون مى آورد. سر نخ اين كلاف زندگى فكرى به هم پيچيده را بشناسم . او سرانجام شناخت و به حقيقت زندگى با نشاط دست يافت.
بايد دانست كه زندگى مجموعهاى از شادى و رنج كامروايى و ناكامى تلخى و شيرينى و خلاصه ميدان جنگى است كه هركس در آن سهمى از پيروزى و شكست دارد: «زندگى جنگ است جانا بهر جنگ آماده شو». آرى همه اينها به انحاى گوناگون در زندگى هرفرد وجود دارد و در ايام جوانى و تحصيلى اين فشارها شديدتر است اما چه بايد كرد؟ نكته مهم و اساسى نحوه برخورد انسان با اين مسائل است. در اين رابطه دو گونه برخورد مىتوان داشت:
1- واكنش انفعالى؛ در برخورد انفعالى انسان همواره مشكلات را بزرگ مىبيند. در اكثر صحنهها خود را شكست خورده مىپندارد. علىرغم اين كه از خود انتظاراتى بيش از حد دارد در گشودن راه و گام نهادن به سوى هدف خود را ناتوان مىبيند. امكانات، توانمندىها و موفقيتهاى خويش را فراموش مىكند. كم كم احساس يأس، ضعف و سستى در او فزونى گرفته و خود را بيمار مىپندارد.
2- واكنش فعال؛ در برخورد فعال انسان به مقايسه معقول و منطقى بين خواستهها و توانمندىها و شكستها و پيروزىها مىپردازد. توقع از خويش را با واقعيات و توانايىهاى فردى و شرايط محيطى و اجتماعى تنظيم مىكند و با جديت نشاط و روحيه بالا به فعاليت و تلاش مىپردازد.
هجوم و فشار سختى , بى محبتى ها, بى اعتنايى و احساس تنهايى , گاهى ممكن است هر انسانى رادچار غم و اندوه نمايد و او را در جاده هاى بى علامت و بدون تابلو راهنماى زندگى سرگردان و متحير سازد ـمخصوصاً جوان و نوجوانى كه هنوز كوچه , پس كوچه هاى زندگى پر پيچ و خم امروزى را طى نكرده و با فراز ونشيب هاى آن آشنا نيست ولى انسان انديشه ورز و جوانى مثل شما كه اراده كرده است راه درست زندگى كردن رابشناسد و مى خواهد بداند پيوسته خود را دركوچه پس كوچه هاى شهر نازيبا گم و اسير نمى كند, بلكه باتفكر و انديشه خويش و مشورت با افراد آگاه و دل سوز, دروازه اصلى و خروجى شهر غم و غصه را جست و جو مى كند و مى يابد و از آن خارج مى شود و در فضاى مصفا و فرح زاى طبيعت چون پرنده اى بلند پرواز, اوج مى گيرد..
پس بيا, مشكل خودت را ريشه يابى كن . با برنامه اى جهت دار و حقيقت ياب , جلو برو و عواملى كه ممكن است مزرعه زيباى زندگى جوانى شما را به آتش كشيده باشد و گل هاى سبز و سرخ و سفيد آن را به زردى وپزمردگى مبدّل ساخته , شناسايى كن . خيال نكن نمى توانى . خودت را دست كم نگير. خودت را باور كن و اعتماد به نفس داشته باش .
ممكن است سؤال كنيد از كجا شروع كنم ؟ راه علمى و مجرّب براى كشف علل مشكلات و راه حل آن , فرضه سازى و طرح سؤال و يافتن پاسخ آن است . بنابراين , سؤالاتى طرح كنيد و خود به آن ها پاسخ دهيد.
به نمونهء سؤالات زير توجه كنيد:
ناراحتى من از چيست ؟ برا ي چه غصّه مى خورم ؟ چرا تنهايم ؟ چرامي گريم ؟
سؤألات جزيى يا پاسخ هاى احتمالى : ممكن است يك يا چند تا از احتمالات زير, علت بروز مشكل اساسى وسؤال كلى شما باشد. ابتدا علت را پيدا كنيم , سپس به سراغ حل مشكل برويم .
ناراحتى , غصّه , و تنهاي ام به خاطر:
1 شكست يا عدم موفقيت در تحصيل است ;
2 فقر و ضعف بنيه مالى و اقتصادى است ;
3 از زيبايى اندام و چهره برخوردار نيستم ;
4 برخورد غلط و غير اخلاقى اطرافيان كه با توهين و تمسخر همراه است ;
5 هر چه خوبى و محبت در حق ديگران مى كنم , نه تنها محبت نمى بينم , بلكه نامهربانى مشاهده مى كنم ;
6 از سختى ها و مشكلات و گرفتارى هاى خانواده , فاميل يا دوستان رنج مى برم ;
7 پدر و مادر يا برادر و خواهر خوبى ندارم يا از اختلاف ميان آن ها رنج مى برم ;
8 گناهان زياد يا تخيّلات و ذهنيّت هايى است كه گاهى براى جوانان پيش مى آيد و آنان را حتى نسبت به خدادچار شك و ترديد مى كند.
9 دوست داشتم با كسى ازدواج كنم , ولى او به من اعتنا نكرد;
10 خيال مى كنم ازدواج كردن و ارضاى شهوت و غريزه جنسى انسان را از معنويت و خدا دور مى كند.
به سؤالات ذكر شده و هر سؤال ديگرى كه تصور مى كنيد در ارتباط با مشكل شما است , اضافه كنيد. به هر سؤالى كه نتوانستيد پاسخ دهيد به شما كمك خواهيم كرد.
اگر به زندگى گذشته خود توجه كنيد همه جا و در همه مراحل لطف و رحمت خداوند را آشكارا مىبينيد و توجه به نعمتهاى بىپايان خداوند انسان را شكرگزار خدا مىكند؛ مثلا يكى از نعمتهاى خدا امكان تحصيل در مراكز آموزش عالى است. در سال هزاران نفر در كنكور شركت مىكنند و عده زيادى از آنان به هر دليل در اين آزمايش ناموفق هستند. استعداد و امكاناتى كه خداوند به شما عطا كرده است دليل موفقيت شما بوده است و لذا عقل سليم حكم مىكند كه انسانى چون شما شكرگزار خدا باشد.
سعدى در ديباچه گلستان چه زيبا گفته است:
باران رحمت بى حسابش همه را رسيده و خوان نعمت بىدريغش همه جا كشيده پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظيفه روزى به خطاى منكر نبرد.
اى كريمى كه از خزانه غيب گبر و ترسا وظيفه خور دارى!
دوستان را كجا كنى محروم تو كه با دشمنان نظر دارى
قطعا در وجود شما، نقاط مثبت و خوبىهايى وجود دارد كه اگر به آنها توجه داشته باشيد و به شكوفايى آنها بپردازيد، از بدىها و نقاط منفى خود گريزان خواهيد شد و سعى خواهيد كرد كه آنها را از وجود خود، ريشهكن سازيد.
طبيعى است جوان و نوجوانان كه هنوز كوچه هاى زندگى پر پيچ و خم امروزى را طى نكرده و با فراز و فرود هاى آن كمتر آشنايى دارند. حيرتشان بيشتر باشد. تنها شما نيستيد كه اين گونه مى انديشيد و با اين گونه مشكلات مواجه شده ايد. جوانان زيادى هستند كه در عالم تخيّلات «واقعيت نما» و ذهنيات «سراب گونه» سير مى كنند و با برداشت هاى ويژه خود، جهانى انباشته از غم و غصه و غربت و تنهايى براى خويش ساخته اند.
در اين دنيا هيچ مشكلى نيست كه آسان نشود. هيچ دردى نيست كه درمان نداشته باشد. هيچ غمى بى پايان نيست. هيچ دريايى بى ساحل نيست. انتظار ممكن است طولانى باشد، اما سرانجامش فَرَج است...
بسيارى از جوانان حيرت زده و سرگردان، با هدايت الهى و راهنمايى افراد آگاه و دلسوز توانستند با عزم و اراده اى كه شايسته انسان و لازمه حيات او است «راه چون زيستن و چرا زيستن» را بياموزند و با شناخت «هدف زندگي» به حقيقت حيات نزديك گردند و انقلابى عميق و تحوّلى به ياد ماندنى در افكار و اخلاق و افعال خود ايجاد كنند. خوشبختانه شما از جهت علمي،فكرى و سنى در وضعيتى هستيد كه مى توانيد بر پايه خردِ فعّال و كمال طلب جوانى خويش تصميم بگيريد و بر نگرانى هاى خود غلبه نماييد.
يكى از عوامل مهم، احساس پوچى و از خود بيگانگى، عدم شناخت واقعى مبدأ و معاد است. اگر انسان جهان را در چارچوب ماده محدود نمايد و براى جهان هدف و غايت قايل نشود، احساس پوچى و از خود بيگانگى مىكند؛ زيرا دنياى بدون خداوند مانند خانه بدون صاحب است كه فضاى پوچى و بى هويتى در آن حاكم مىشود. اطلاعات تاريخى نيز اين مطلب را تأييد مىكند. آن دسته از انسانهايى بيشتر احساس پوچى مىكنند كه با رويكرد مادى، جهان را شناخته و براى جهان خالق و هدف قايل نيستند. در قرآن نيز به جهان بينى مادى اشاره شده(1) و يكى از پيامدهاى آن احساس پوچى و عدم آرامش روانى ذكر شده است.(2)
راه حل براي درمان احساس پوچي
<IMG id=yui_3_2_0_1_13056374914916642> (http://salijoon.info/)
1- خدا باوري:
اسلام براى از بين بردن احساس پوچى و از خود بيگانگى، انسانها را به خداشناسى و معاد باورى فراخوانده و همگان را به تفكر در نظام هستى دعوت نموده و براى جهان و انسان هدف تعريف نموده است: "أولم يتفكروا فى انفسهم ما خلق اللَّه السّموات والأرض و ما بينهما إلاّ بالحق؛ آيا در پيش نفوس خود تفكر نكردند كه خدا آسمانها و زمين و هر چه در بين آنها است (از انواع بى شمار مخلوقات) همه را جز به حق و به وقت معين نيافريده است."(3): "ربّنا ما خلقتَ هذا باطلاً؛ پروردگارا اين دستگاه با عظمت (جهان) را بيهوده نيافريدهاى".(4) و به انسان مىگويد: كه تو را بيهوده و پوچ خلق نكردهايم:"افحسبتم انّما خلقناكم عبثاً؛ آيا گمان مىكنيد كه ما شما را بيهوده خلق كردهايم؟!" (5) و بازگشت انسان را به سوى حق بيان نموده است و به انسان تذكر مىدهد كه فكر نكن كه بازگشتى نيست: "و انكم الينا لا ترجعون؛ و گمان كرديد كه به سوى ما باز نمىگرديد!؟" (6)
اگر انسان براى جهان خالق و مدبر بشناسد و براى آن هدف قايل باشد، احساس پوچى نمىكند، زيرا در اثر ايمان به خدا و معاد، جهان هدفمند بوده و انسان جايگاه خود را در آموزههاى دينى درك مىكند. انسان در اسلام جايگاه بلند داشته و اشرف مخلوقات بوده و زندگى او محدود به اين جهان نيست و دنيا مقدمهاى براى جهان برتر محسوب مىشود. در انسان اين باور تقويت مىشود كه او به سوى كمال مطلق در حركت مىباشد: "إنّا للَّه و إنّا إليه راجعون؛ همه از خداييم و به سوى خدا باز مىگرديم".(7)
2-ياد خدا:
اسلام انسان را به تقويت باورهاى دينى سفا رش نموده و ياد خدا را عامل آرامش روانى دانسته است: "ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب؛ با ياد خدا دلها آرامش مىيابد".(8)
3- خود شناسي:
در آموزههاى دينى انسانها به خودشناسى دعوت شده و يكى از عوامل از خود بيگانگى، "خود فراموشى" دانسته شده است. همچنين در برخى از آيات يكى از عامل "خود فراموشى" غفلت ازدياد خدا ذكر شده است: "نسوااللَّه فأنساهم أنفسهم؛ خدا را فراموش كردند، خدا هم نفوس آنان را از يادشان برد".(9)
حكماى اسلامى براى رهايى از "خود بيگانگى" انسان را به خودشناسى و خداجويى دعوت نموده و عامل احساس پوچى را دورى از خدا دانستهاند. شهيد مطهرى مىنويسد: ".. باز يافتن خود علاوه بر اين دو جهت... شرايط ديگر هم دارد و آن شناختن و باز يافتن علت و خالق و موجِد (= به وجود آورنده) خود است، يعنى محال است كه انسان بتواند خود را جدا از علت و آفريننده خود به درستى درك كند و بشناسد...".(10)
براى راهنمايى شما مىتوان گفت :
الف) آينده نگر باشيد و براى چند سال آينده برنامهريزى كنيد.
ب ) با افراد شاد، خوشبين و اميدوار مجالست داشته باشيد و از روحيه آنان الهام بگيريد.(مهم)
ج ) به شدت از منفى گرايى بر حذر باشيد و افكار منفى را از خود دور كنيد.
د ) با هسته هاى مشاوره در اين زمينه ارتباط داشته باشيد.
ه ) از اساتيد دلسوز و متعهد كمك بگيريد.
و ) منزوى نباشيد و با افراد با تجربه و متعهد ارتباط صميمانه برقرار كنيد.
ز ) كتابهايى را كه در زمينه شادكامى، رمز موفقيت، راز موفقيت مردان بزرگ و... نوشته شده، با دقت بخوانيد و به دستورات آنها عمل كنيد.
ح ) ورزش كنيد؛ زيرا ورزش در شادى روح و سلامت جسم مؤثر است.
ط ) در محيطهاى شاد و سالم، به استراحت و تفريح بپردازيد.
ى ) از افراد منفىگرا بر حذر باشيد.
ك ) از بحثهاى رنجآور با اين و آن اجتناب كنيد.
ل ) به خود اجازه ندهيد ماديات و دنياي زودگذر شما را ناراحت کند. شمارا خدا براي ماديات نيافريده، خود را به خود بسپاريد و ايمانتان را به او قوي کنيد.
م ) توجه داشته باشيد كه مشكلات و رنجها، هميشگى نيست و روزگار در تحوّل و تغيير است و چه بسا حوادث پيشبينى نشدهاى نيز در حل مشكلات به يارى انسان بشتابد.
ن ) سفرهاى شاد و سير و سياحتهاى علمى براى شما لازم و مؤثر است.
س ) خاطرات تلخ را به دست فراموشى بسپاريد و از بازگو كردن آن براى ديگران، پرهيز كنيد.
ع ) اگر ذوق هنرى داريد، به كارهاى هنرى از قبيل كاريكاتور، گرافيك، نقاشى، خط، نويسندگى و... بپردازيد. ضمنا نيايش و دعا مؤثر و نافذ است.
بنابراين از دعاها و مناجاتهاى دلنشين غافل نباشيد. در اين راستا نيايشهايى هم چون: مناجات خمسهعشر، كميل و نيز صحيفه سجاديه بويژه دعاى بيستم (مكارم الاخلاق) را همواره بخوانيد و باور داشته باشيد كه نيايش و دعا سرنوشتساز است، با خدا انس بيشترى داشته باشيد و با او درد دل كنيد.
پيشنهاد مىشود كه در اوقات فراغت، به تفصيل نعمتها و الطاف الهى از قبيل اصل وجود، سلامتى، توفيق تحصيل و... همچنين بلايايى را كه خدا از شما دور كرده است، يادآور شويد و ضمن سپاسگزارى از او، قلب خويش را مالامال از محبت و عشق الهى كنيد.
قرآن كلام خداست. از تلاوت و تدبّر در آيههاى آن هر چند اندك، دريغ نكنيد. اين جهت علاوه بر ارزشهاى گوناگون ديگر، شما را با خدا مأنوستر مىسازد.
آنچه مهم است ايجاد فضايى لطيف و دوست داشتنى در خانه، محل كار، تحصيل و اجتماع است كه اگر با تنظيم يكسرى اهداف بزرگ و متعالى عجين گردد، مشكلات و محدوديتها نه تنها غير قابل تحمل نيست؛ بلكه گاهى اين مشكلات شيرين نيز مىگردد.
توصيه: اين مطلب را تا يك ماه هر هفته دقيقا مطالعه و مرور نماييد. سپسس بررسى كنيد كه چه مقدارى از آن را عمل نمودهايد.
به اميد روزى كه فعّال , با نشاط, پرتلاش و داراى قلبى شادو لبى خندان باشيد و در برابر مشكلات و بى مهرى ها صبور و بردبار هم چون كوه قائم و استوار باشيد.
چهار قانون شادکامي و موفقيت
در اينجا چهار قانون مهم شادکامي و موفقيت بيان گرديده است. توصيه ما به شما اين است که در طول ماه، هر هفته يکي از قانون ها را به کار ببريد و بعد از اين، هر روز از اين قانون ها استفاده کنيد و آنها را در زندگي تان به کار ببريد.
قانون اول: نعمت هايت را بشمار
نعمت هايي را که در زندگي داري، بشمار. چرا فقط توجهت را بر روي نداشته هايت متمرکز مي کني و فکرهايت را درهم مي ريزي؟ اين اولين قانون است. از هم اکنون کاغذ و قلمي بردار و تمام داشته هايت را که خداي مهربان، تقديمت کرده است، بنويس و به خاطر آنها، خدا را شاکر باش، نعمت شنيدن، صحبت کردن، ديدن و هر چيزي را که داري. تو چيزهاي زيادي داري. نعمت هاي تو از ظرفيتت بيشتر است و تو هرگز به آنها فکر نمي کني و از آ ها بهره نمي بري. خداوند، اين نعمت ها را که با سخاوت به تو اهدا کرده، در نظرت خيلي عادي و معمولي جلوه کرده است.
حتي اکنون، تو از نعمت هايي که مي توانند به تو سربلندي و افتخار ببخشند، برخورداري. اين ها گنجينه هايي هستند که مانند ابزاري براي ساخت، مي توانند آينده بهتر تو را پي ريزي کنند. از امروز شروع کن، ضعف هايي که شکست تو را فراهم مي آورند، فقط در فکر تو زندگي مي کنند.
فهرست نعمت هايت را دوباره مرور کن، دارايي هايت را حساب کن. تو خيلي از چيزها را داري که ديگران از آن محروم اند. روي اين قانون، خوب فکرکن.
قانون دوم: بي نظير بودنت را جار بزن
تو خودت را در قبرستان ناکامي ها و فکرهاي منفي، دفن کرده اي و همان طور که دراز کشيده اي، حتي نمي تواني شکست هايت را ببخشي و خودت را با تنفر از خويشتن و متهم سازي خود، نابود سازي و خود را در مقابل ديگران، مقصر مي داني. حالا از قبرستاني که در آن، جز ناکامي و نااميدي نيست، بيرون بيا و به خودت هر روز بگو: من گنجينه با ارزشي هستم، چون خداي يکتا من را آفريده و در دنيا يکي مانند من خلق نشده است. بي نظير بودن و نادر بودنت را جار بزن و به آن افتخار کن.
چرا به کساني که تو را خوار مي پندارند، گوش مي دهي و از همه بدتر، آنان را باور داري؟
من بي نظيرم و به خودم افتخار مي کنم. اين را با فرياد، هر روز بگو.
قانون سوم: يک کيلومتر، بيشتر از آن چه بايد راه بروي، راه برو
تنها عامل دست يابي به موفقيت، آن است که خدمتي بهتر و بيشتر از آن چه از تو انتظار مي رود، ارائه دهي. مهم نيست که وظيفه تو چيست. مطمئن ترين راه براي اين که خودت را به حد متوسط بکشاني، اين است که به اندازه وظيفه اي که برايت مشخص شده است، کار کني. به اين فکر نکن که اگر بيش از دستمزدت کار کني، به تو اجحاف شده است زيرا اگر پاداش کار تو، امروز به تو بازنگردد، فردا به طور حتم، بازخواهد گشت.
يک کيلومتر، اضافه راه برو. نگران خودت نباش، لياقت تو بيش از اين هاست، آن را به سوي خود بکش. هر خدمتي که انجام مي دهي، بي پاداش نخواهد بود و اگر پاداشت را زود دريافت نکردي، نگران مباش زيرا هرچه دير آيد، خوش آيد. تو نمي تواني موفقيت را احضار کني، تو فقط مي تواني لياقت و شايستگي آن را داشته باشي.
قانون چهارم: از نيروي انتخابت، عاقلانه استفاده کن
تو حق انتخاب داري، تو مي تواني بين شکست و نااميدي يا شادماني و کاميابي، يکي را انتخاب کني. انتخاب با توست، انتخاب، منحصر به فرد توست. تو با قدرت انتخابي که داري، مي تواني در شکلي بالاتر، دوباره متولد شوي. به خودت بنگر، به انتخاب هايي فکرکن که تاکنون کرده اي، به لحظه هايي که روي زانو افتاده اي تا فرصت انتخاب دوباره به تو داده شود. آن چه گذشته، گذشته است.
از قدرت انتخابت، عاقلانه سود ببر.
به جاي تنفر، عشق، به جاي ايستايي، پويايي، به جاي تأخير، عمل و به جاي فکرهاي منفي، فکرهاي مثبت را انتخاب کن.
حالا که چهار قانون شادکامي و موفقيت را ياد گرفتي، فراموش نکن که در هر حال آن ها را به کار ببري. ديگر به فکر گذشته نباش، از امروز، امروز لذت ببر و از فردا، فردا. تو توانايي اين را داري که شگفتي هاي عظيمي در زندگي ات به وجود آوري. پتانسيل تو نامحدود است. خودت را هميشه باور کن.