mozhgan
05-09-2011, 03:28 AM
استاد محمد حسین شهریار
شهـریار نامش سید محـمـد حسین بهـجـت تـبـریـزی است. در اویل شاعـری ( بهـجـت ) تخـلص می کرد و بعـدا دوباره با فال حافظ تخـلص خواست که دو بـیت زیر شاهـد از دیوان حافظ آمد و خواجه تخـلص خود را ( شهـریار ) تعـیـن کرد:
که چرخ سکه دولت به نام شهـریاران زد ........ روم به شهـر خود و شهـریار خود باشم
و شاعـر بهـجت را به شهـریار تـبـدیل کرد و به هـمان نام هـم معـروف شد. تاریخ تـولـدش 1285 خورشیدی و نام پـدرش حاجی میرآقا خشگـنابی است که از سادات خشگـناب ( قـریه نزدیک قره چـمن ) و از وکـلای مبارز دادگـستـری تـبـریز و مردی فاضل و خوش محاوره و از خوش نویسان دوره خود و با ایمان و کریم الطبع بوده است و در سال 1313 مرحوم و در قـم مـدفون شد.
شهـریار تحـصـیلات خود را در مدرسه متحده و فیوضات و متوسطه تـبـریز و دارالفـنون تهـران خوانده و تا کـلاس آخر مـدرسه طب تحـصیل کرده است و در چـند مریض خانه هـم مدارج اکسترنی و انترنی را گـذرانده است. ولی در سال آخر به عـلل عـشقی و ناراحـتی خیال و پـیش آمدهای دیگر از ادامه تحـصیل محروم شده است و با وجود مجاهـدتهـایی که بعـداً توسط دوستانش به منظور تعـقـیب و تکـمیل این یک سال تحصیل شد، معـهـذا شهـریار رغـبتی نشان نداد و ناچار شد که وارد خـدمت دولتی بـشود. چـنـد سالی در اداره ثـبت اسناد نیشابور و مشهـد خـدمت کرد و در سال 1315 به بانک کـشاورزی تهـران داخل شد.
شهـرت شهـریار تـقـریـبا بی سابقه است، تمام کشورهای فارسی زبان و ترک زبان، بلکه هـرجا که ترجـمه یک قـطعـه او رفته باشد، هـنر او را می سـتایـند. منظومه ( حـیـدر بابا ) نـه تـنـهـا تا کوره ده های آذربایجان، بلکه به ترکـیه و قـفـقاز هـم رفـته و در ترکـیه و جـمهـوری آذربایجان چـنـدین بار چاپ شده است، بدون استـثـنا ممکن نیست ترک زبانی منظومه حـیـدربابا را بشنود و منـقـلب نـشود.
شهـریار در تـبـریز با یکی از بـستگـانش ازدواج کرده که ثـمره این وصلت دخـتری سه ساله به نام شهـرزاد و دخـتری پـنج ماهـه بـه نام مریم است.
شهـریار غـیر از این شرح حال ظاهـری که نوشته شد شرح حال مرموز و اسرار آمیزی هـم دارد که نویسنده بـیوگـرافی را در امر مشکـلی قـرار می دهـد.
اصولاً شرح حال و خاطرات زندگی شهـریار در خلال اشعـارش خوانده می شود و هـر نوع تـفسیر و تعـبـیـری کـه در آن اشعـار بـشود به افسانه زندگی او نزدیک است و حقـیـقـتاً حیف است که آن خاطرات از پـرده رؤیا و افسانه خارج شود.
می آمدیم و کـله من گیج و منگ بود
انگـار جـیوه در دل من آب می کـنند
پـیـچـیده صحـنه های زمین و زمان به هـم
خاموش و خوفـناک هـمه می گـریختـند
می گـشت آسمان که بـکوبد به مغـز من
دنیا به پـیش چـشم گـنهـکار من سیاه
یک ناله ضعـیف هـم از پـی دوان دوان
می آمد و به گـوش من آهـسته می خلیـد:
تـنـهـا شـدی پـسـر.
شهـریار نامش سید محـمـد حسین بهـجـت تـبـریـزی است. در اویل شاعـری ( بهـجـت ) تخـلص می کرد و بعـدا دوباره با فال حافظ تخـلص خواست که دو بـیت زیر شاهـد از دیوان حافظ آمد و خواجه تخـلص خود را ( شهـریار ) تعـیـن کرد:
که چرخ سکه دولت به نام شهـریاران زد ........ روم به شهـر خود و شهـریار خود باشم
و شاعـر بهـجت را به شهـریار تـبـدیل کرد و به هـمان نام هـم معـروف شد. تاریخ تـولـدش 1285 خورشیدی و نام پـدرش حاجی میرآقا خشگـنابی است که از سادات خشگـناب ( قـریه نزدیک قره چـمن ) و از وکـلای مبارز دادگـستـری تـبـریز و مردی فاضل و خوش محاوره و از خوش نویسان دوره خود و با ایمان و کریم الطبع بوده است و در سال 1313 مرحوم و در قـم مـدفون شد.
شهـریار تحـصـیلات خود را در مدرسه متحده و فیوضات و متوسطه تـبـریز و دارالفـنون تهـران خوانده و تا کـلاس آخر مـدرسه طب تحـصیل کرده است و در چـند مریض خانه هـم مدارج اکسترنی و انترنی را گـذرانده است. ولی در سال آخر به عـلل عـشقی و ناراحـتی خیال و پـیش آمدهای دیگر از ادامه تحـصیل محروم شده است و با وجود مجاهـدتهـایی که بعـداً توسط دوستانش به منظور تعـقـیب و تکـمیل این یک سال تحصیل شد، معـهـذا شهـریار رغـبتی نشان نداد و ناچار شد که وارد خـدمت دولتی بـشود. چـنـد سالی در اداره ثـبت اسناد نیشابور و مشهـد خـدمت کرد و در سال 1315 به بانک کـشاورزی تهـران داخل شد.
شهـرت شهـریار تـقـریـبا بی سابقه است، تمام کشورهای فارسی زبان و ترک زبان، بلکه هـرجا که ترجـمه یک قـطعـه او رفته باشد، هـنر او را می سـتایـند. منظومه ( حـیـدر بابا ) نـه تـنـهـا تا کوره ده های آذربایجان، بلکه به ترکـیه و قـفـقاز هـم رفـته و در ترکـیه و جـمهـوری آذربایجان چـنـدین بار چاپ شده است، بدون استـثـنا ممکن نیست ترک زبانی منظومه حـیـدربابا را بشنود و منـقـلب نـشود.
شهـریار در تـبـریز با یکی از بـستگـانش ازدواج کرده که ثـمره این وصلت دخـتری سه ساله به نام شهـرزاد و دخـتری پـنج ماهـه بـه نام مریم است.
شهـریار غـیر از این شرح حال ظاهـری که نوشته شد شرح حال مرموز و اسرار آمیزی هـم دارد که نویسنده بـیوگـرافی را در امر مشکـلی قـرار می دهـد.
اصولاً شرح حال و خاطرات زندگی شهـریار در خلال اشعـارش خوانده می شود و هـر نوع تـفسیر و تعـبـیـری کـه در آن اشعـار بـشود به افسانه زندگی او نزدیک است و حقـیـقـتاً حیف است که آن خاطرات از پـرده رؤیا و افسانه خارج شود.
می آمدیم و کـله من گیج و منگ بود
انگـار جـیوه در دل من آب می کـنند
پـیـچـیده صحـنه های زمین و زمان به هـم
خاموش و خوفـناک هـمه می گـریختـند
می گـشت آسمان که بـکوبد به مغـز من
دنیا به پـیش چـشم گـنهـکار من سیاه
یک ناله ضعـیف هـم از پـی دوان دوان
می آمد و به گـوش من آهـسته می خلیـد:
تـنـهـا شـدی پـسـر.