mohamad.s
05-07-2011, 12:02 AM
ماييم و آستانه عشق و سر نياز !
به نام خالق عشق و زيبايي
هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جريده عالم دوام ما
دوستان اين تاپيك را به اين اميد شروع مي كنيم كه يكي از ماندگارترين ها باشد. همچون خود عشق كه از ازل شروع شد و تا ابد ادامه خواهد يافت. چرا كه خدا نيز از بين همه ي مخلوقات خويش آدمی را برگزيد و از روي عشق و دوست داشتن اين مخلوق از روح خود در او دميد و وي را اشرف مخلوقات خويش قرار داد. هم اوست كه خالق و دوستار عشق است.
عشق دوست داشتن و تمايل شديد به يك شخص، چيز، شيء و .... . اين تمايل شديد به تمام قوا و حواس ديگر تأثير گذاشته و زندگي و حيات و حتي سلامت فرد را به مخاطره مي اندازد. از اين رو مي گويند كه عشق آدمي را كور مي كند و ... اين جمله در رد عشق نيست و نمي تواند باشد، از عشق به همسر، فرزند، .... و ميهن و دين است كه شاهد از خودگذشتگي ها و جانبازي ها در طول تاريخ بوده ايم. بيستون را عشق كند و شهرتش فرهاد برد!
من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق چار تكبير زدم يك سره بر هر چه كه هست
شايد در طول تحصيل و زندگي خود با افرادي سر و كار يا برخورد داشته ايد كه نسبت به شخص يا چيزهاي مادي اين گونه واكنش نشان دهند. حتي تمايل شديد يك دختر بچه محصل به خانم معلم خود، به مادر، به همكلاسي و .... يا در مورد پسري نسبت به يكي از آقايان معلم يا مربيان و ....
در اين رابطه، معلم شهيدمان در نيايش هايش مي فرمايد؛
خدايا ! به هر كه دوست مي داري، بياموز كه عشق از زندگي كردن بهتر است. و به هركه دوست تر مي داري، بچشان كه ؛ دوست داشتن از عشق برتر !
دوستت دارم و دانم كه تويي دشمن جانم از چه رو با دشمن جانم شده ام دوست ندانم
آيا تا به حال عاشق شده ايد؟!؟ و يا تجربه ای در اين زمينه سراغ داريد؟ تا چه پايه عاشق شده ايد؟!!؟ از عشق و اثرات آن بنويسيد. نظرتان راجع به تبديل عشق به خداي ناكرده نفرت! يا تبديل آن به دوست داشتن تحت هر شرايطي! را بنويسيد.
يك قصه بيش نيست غم عشق وين عجب كز هر زبان كه مي شنوم نامكرر است
بنده به نوبه ي خويش در عشق اول همچون خيلي از عاشقان ديگر، تجربه شكست را داشته ام و طرف (معشوقه ام) پس از آن چهار مورد ازدواج ناموفق داشت و همه تقصيرها و كوتاهي ها و تجارب منفي حاصل شده را از ناحيه ي من مي داند و .... اما علي رغم همه اين قهرها و تهمت ها ، هنوز در نهانخانه دل ياد او و دوستيش سو سو مي زند
هر آن كه عشق نورزيد و وصل خواست احرام طوف كعبه دل بي وضو ببست
از خدا بخواهيم ؛ صبر در نوميدي، فداكاري در سكوت، عشق بي هوس، دوست داشتن بي آنكه دوست بداند را روزيمان كند. آمين
گر مريد راه عشقي فكر بدنامي مكن شيخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت ....
يك نمونه از اثرات عشق را با خواندن پست بعدي فرا مي گيريم.
نه!، وصل ممكن نيست، هميشه فاصله ای هست.
... دچار بايد بود، دچار يعنی عاشق ... و عشق صدای فاصله هاست.
***
به نام خالق عشق و زيبايي
هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جريده عالم دوام ما
دوستان اين تاپيك را به اين اميد شروع مي كنيم كه يكي از ماندگارترين ها باشد. همچون خود عشق كه از ازل شروع شد و تا ابد ادامه خواهد يافت. چرا كه خدا نيز از بين همه ي مخلوقات خويش آدمی را برگزيد و از روي عشق و دوست داشتن اين مخلوق از روح خود در او دميد و وي را اشرف مخلوقات خويش قرار داد. هم اوست كه خالق و دوستار عشق است.
عشق دوست داشتن و تمايل شديد به يك شخص، چيز، شيء و .... . اين تمايل شديد به تمام قوا و حواس ديگر تأثير گذاشته و زندگي و حيات و حتي سلامت فرد را به مخاطره مي اندازد. از اين رو مي گويند كه عشق آدمي را كور مي كند و ... اين جمله در رد عشق نيست و نمي تواند باشد، از عشق به همسر، فرزند، .... و ميهن و دين است كه شاهد از خودگذشتگي ها و جانبازي ها در طول تاريخ بوده ايم. بيستون را عشق كند و شهرتش فرهاد برد!
من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق چار تكبير زدم يك سره بر هر چه كه هست
شايد در طول تحصيل و زندگي خود با افرادي سر و كار يا برخورد داشته ايد كه نسبت به شخص يا چيزهاي مادي اين گونه واكنش نشان دهند. حتي تمايل شديد يك دختر بچه محصل به خانم معلم خود، به مادر، به همكلاسي و .... يا در مورد پسري نسبت به يكي از آقايان معلم يا مربيان و ....
در اين رابطه، معلم شهيدمان در نيايش هايش مي فرمايد؛
خدايا ! به هر كه دوست مي داري، بياموز كه عشق از زندگي كردن بهتر است. و به هركه دوست تر مي داري، بچشان كه ؛ دوست داشتن از عشق برتر !
دوستت دارم و دانم كه تويي دشمن جانم از چه رو با دشمن جانم شده ام دوست ندانم
آيا تا به حال عاشق شده ايد؟!؟ و يا تجربه ای در اين زمينه سراغ داريد؟ تا چه پايه عاشق شده ايد؟!!؟ از عشق و اثرات آن بنويسيد. نظرتان راجع به تبديل عشق به خداي ناكرده نفرت! يا تبديل آن به دوست داشتن تحت هر شرايطي! را بنويسيد.
يك قصه بيش نيست غم عشق وين عجب كز هر زبان كه مي شنوم نامكرر است
بنده به نوبه ي خويش در عشق اول همچون خيلي از عاشقان ديگر، تجربه شكست را داشته ام و طرف (معشوقه ام) پس از آن چهار مورد ازدواج ناموفق داشت و همه تقصيرها و كوتاهي ها و تجارب منفي حاصل شده را از ناحيه ي من مي داند و .... اما علي رغم همه اين قهرها و تهمت ها ، هنوز در نهانخانه دل ياد او و دوستيش سو سو مي زند
هر آن كه عشق نورزيد و وصل خواست احرام طوف كعبه دل بي وضو ببست
از خدا بخواهيم ؛ صبر در نوميدي، فداكاري در سكوت، عشق بي هوس، دوست داشتن بي آنكه دوست بداند را روزيمان كند. آمين
گر مريد راه عشقي فكر بدنامي مكن شيخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت ....
يك نمونه از اثرات عشق را با خواندن پست بعدي فرا مي گيريم.
نه!، وصل ممكن نيست، هميشه فاصله ای هست.
... دچار بايد بود، دچار يعنی عاشق ... و عشق صدای فاصله هاست.
***