mohamad.s
05-06-2011, 10:17 PM
آرامش در بخشش است !
آرامش در بخشش است
دو راهب در سفري زيارتي به رودخانه اي رسيدند و در آنجا دختري را با لباس فاخر مي ديدند كه نمي دانست چگونه از ردخانه عبور كند. يكي از راهبان بي آنكه كلامي بر زبان آورد او را به پشت گرفت و از عرض رودخانه گذشت و در ساحل آن سوي رودخانه بر زمين گذاشت. پس از آن راهبان به راهشان ادامه دادند ولي ساعتي بعد راهب ديگر لب به شكوه گشود:" دست زدن به آن زن درست نبود. تماس نزديك داشتن با زن، خلاف احكام است. چگونه خلاف قوانين راهبان رفتار كردي؟" راهبي كه ان دختر را به پشت گرفته و از آب گذرانده بود با سكوت به راهش ادامه داد، سرانجام گفت:" من او را يك ساعت پيش در كنار رودخانه به زمين گذاشتم ، تو هنوز او را بر روي كولت داري و حملش مي كني؟"
نتيجه: يكي از جنبه هاي طنز زندگي ما انسان ها اين است كه افراد و آدم هايي كه موحبات ناراحتي و كدورت خاطرمان را فراهم مي كنند جدا شويم اما بعد از جدايي با فكر كردن به آن ها و كارهاي ناروايشان به آنها اجازه مي دهيم كه همچنان مانند گذشته ما را مورد اذيت و آزار قرار دهند. كسي كه از همسرش جدا مي شود اما نمي تواند يا نمي خواهد بي مهري هايش را فراموش كند هنوز او را ترك نكرده بلكه با او در حال زندگي است.
هر گونه جدايي، بدون گذشت و بخشش، به منزله ي اين است كه افراد را از جلوي چشم خود برداريم وروي شانه هايمان بگذاريم. هرچند ديگر انها را نمي بينيم اما سنگيني حضورشان هنوز بر ما فشار خواهد آورد.
گذشته را حتي براي خودمان هم كه شده بايد فراموش كرد و همه را بخشيد. فقط در اين صورت است كه مي توانيد با خيالي آسوده و سبك بار به راه خود ادامه دهي
آرامش در بخشش است
دو راهب در سفري زيارتي به رودخانه اي رسيدند و در آنجا دختري را با لباس فاخر مي ديدند كه نمي دانست چگونه از ردخانه عبور كند. يكي از راهبان بي آنكه كلامي بر زبان آورد او را به پشت گرفت و از عرض رودخانه گذشت و در ساحل آن سوي رودخانه بر زمين گذاشت. پس از آن راهبان به راهشان ادامه دادند ولي ساعتي بعد راهب ديگر لب به شكوه گشود:" دست زدن به آن زن درست نبود. تماس نزديك داشتن با زن، خلاف احكام است. چگونه خلاف قوانين راهبان رفتار كردي؟" راهبي كه ان دختر را به پشت گرفته و از آب گذرانده بود با سكوت به راهش ادامه داد، سرانجام گفت:" من او را يك ساعت پيش در كنار رودخانه به زمين گذاشتم ، تو هنوز او را بر روي كولت داري و حملش مي كني؟"
نتيجه: يكي از جنبه هاي طنز زندگي ما انسان ها اين است كه افراد و آدم هايي كه موحبات ناراحتي و كدورت خاطرمان را فراهم مي كنند جدا شويم اما بعد از جدايي با فكر كردن به آن ها و كارهاي ناروايشان به آنها اجازه مي دهيم كه همچنان مانند گذشته ما را مورد اذيت و آزار قرار دهند. كسي كه از همسرش جدا مي شود اما نمي تواند يا نمي خواهد بي مهري هايش را فراموش كند هنوز او را ترك نكرده بلكه با او در حال زندگي است.
هر گونه جدايي، بدون گذشت و بخشش، به منزله ي اين است كه افراد را از جلوي چشم خود برداريم وروي شانه هايمان بگذاريم. هرچند ديگر انها را نمي بينيم اما سنگيني حضورشان هنوز بر ما فشار خواهد آورد.
گذشته را حتي براي خودمان هم كه شده بايد فراموش كرد و همه را بخشيد. فقط در اين صورت است كه مي توانيد با خيالي آسوده و سبك بار به راه خود ادامه دهي