mohamad.s
05-06-2011, 10:14 PM
نجار. خانه
يک نجار مسن به کارفرمايش گفت که ميخواهد بازنشسته شود تا خانهاي براي خود بسازد و در کنار همسر و نوههايش دوران پيري را به خوشي سپري کند. کارفرما از اينکه کارگر خوبش را از دست ميداد، ناراحت بود ولي نجار خسته بود و به استراحت نياز داشت. کارفرما از نجار خواست تا قبل از رفتن خانهاي برايش بسازد و بعد باز نشسته شود. نجار قبول کرد ولي ديگر دل به کار نميبست، چون ميدانست که کارش آيندهاي نخواهد داشت، از چوبهاي نامرغوب براي ساخت خانه استفاده کرد و کارش را از سرسيري انجام داد. وقتي کارفرما براي ديدن خانه آمد، کليد خانه را به نجار داد و گفت: اين خانه هديه من به شما است، بابت زحماتي که در طول اين سالها برايم کشيدهايد. نجار وا رفت؛ او در تمام اين مدت در حال ساختن خانهاي براي خودش بوده و حالا مجبود بود در خانهاي زندگي کند که اصلاً خوب ساخته نشده بود
يک نجار مسن به کارفرمايش گفت که ميخواهد بازنشسته شود تا خانهاي براي خود بسازد و در کنار همسر و نوههايش دوران پيري را به خوشي سپري کند. کارفرما از اينکه کارگر خوبش را از دست ميداد، ناراحت بود ولي نجار خسته بود و به استراحت نياز داشت. کارفرما از نجار خواست تا قبل از رفتن خانهاي برايش بسازد و بعد باز نشسته شود. نجار قبول کرد ولي ديگر دل به کار نميبست، چون ميدانست که کارش آيندهاي نخواهد داشت، از چوبهاي نامرغوب براي ساخت خانه استفاده کرد و کارش را از سرسيري انجام داد. وقتي کارفرما براي ديدن خانه آمد، کليد خانه را به نجار داد و گفت: اين خانه هديه من به شما است، بابت زحماتي که در طول اين سالها برايم کشيدهايد. نجار وا رفت؛ او در تمام اين مدت در حال ساختن خانهاي براي خودش بوده و حالا مجبود بود در خانهاي زندگي کند که اصلاً خوب ساخته نشده بود