PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مانتو قرمزی !



R A H A
05-03-2011, 10:03 PM
روانشناسی شخصیت های کارتونی غیر کارتونی و نیمه کارتونی که از کودکی با آنها بوده ایم امرمهمی است که هیچ گاه صورت نگرفته است هیچگاه ازخود نپرسیدیم مثلآ چرا حنا مجبور بود در مزرعه کار کند؟ چرا کوزت متحمل آن همه سختی شد؟ و چرا شنل قرمزی باید با مادر بزرگش زندگی کند؟
آری نگرنده قصد دارد پرده از راز چندین ساله شنل قرمزی بردارد. نکته عجیب و قابل تآمل و در عین حال نا محسوس شنل این شخصیت است در پی استعلام گرفته شده از اهالی محل بارها مشاهده شده که شنل قرمزی هنگام ترک خانه شنل معروف را به تن داشته ولی دوکوچه بالاتر به جای شنلش مانتوی تنگ و شلوار برمودا به پا کرده است و به محله ی زرد چوبیه میرفت و پس از چند ساعت گشت و گذار به خانه باز میگشت.
گرگ نابکار هم با استفاده از این فرصتها به ترفندهای مخطلف قصد جان مادر بزرگ از دنیا بی خبر را میکرده است.
مادر بزرگ هم که در خانه تنها بوده به امید انکه همدمی همسایه ای هم محلی به هر حال همی به سراغش بیاید در را باز میکند و هر دفعه از روی شانس از دست گرگ نجات می یابد تا اینکه شنل قرمزی تصمیم میگیرد با تهیه یک دستگاه رسیور مادر بزرگ را از تنهایی درآورد غافل از این که کمترین خطری که مادر بزرگ را تهدید میکند همین گرگ است و بیشترین خطر استفاده ی نادرست از شبکه های ماهواره ایست حالا اینکه چرا اصلآ شنل قرمزی با مادر بزرگش زندگی میکند و اینکه چرا مثل دخترهای معمولی (تحصیل-ازدواج-بچه داری) اینطور زندگی میکند ریشه در فرزند طلاق بودن او و اعتیاد پدرش دارد او دچار سر خوردگی و کمبودهایی است که با گشت و گذار در زرد چوبیه و شرکت در پارتی ها قصد فرامش کردن آنها را دارد.
پدرش زندگی را به خانواده تلخ کرده و مادر هم مجبور است برای امرار معاش از تمامی جنگلها سفارش شیرنی بگیرد و برایشان بپزد و طبق عادت هر روز یک سبد شیرنی از طریق شنل قرمزی به مادر بزرگش می فرستد. وضعیت پدر بدتر میشود تا اینکه یک روز شنل قرمزی را به شدت مورد نوازش پدری قرار میدهد و در یکی از همین شیرینی بردنها دیگر به خانه باز نمی گردد نهایتآ مادراز شوهرش طلاق میگیرد و شنل قرمزی و مادر بزرگ از آن پس با هم زندگی میکنند.
زندگی او به این صورت ادامه مییابد تا اینکه یک روز گرگ از یکی از غیبتهای شنل قرمزی استفاده کرده وبه سراغ مادر بزرگ میرود زنگ خانه را میزند و با در آوردن صدای مرد جوانی مادر بزرگ جوگیر از فیلمهای عاشقانه ی ماهواره را مجاب می کند در را به رویش باز میکند وقتی شنل قرمزی به خانه باز میگردد و متوجه عدم حضور مادربزرگ به همراه اثراتی از گرگ خوردگی او میشود سریعآ خود را به اولین مینی بوس جنگل....میرساند.(یکی از مشکلات دیگر شنل قرمزی مصرف قرصهای روان گردان است به همین علت شناخت کافی....دارد). از مینی بوس که پیاده شد از اولین مکان داروی بی هوشی و یک اسید با غلظت مرغوب تهیه میکند. به سراغ گرگ رفته و با حرکاتی موزون او را به سمت خود جلب میکند و شربتی را که حاوی داروی بی هوشی است به او می خوراند سپس به صورتش اسید می پاشد شکمش را میشکافد و مادر بزرگ را آزاد کرده و شکمش را پر از سنگ میکند.
گرگ پس از چند ساعت بی خبر از همه جا از خواب بیدار میشود او برای نوشیدن آب به کنار چاه میرود . هنگامیکه خودش را آنطور بد فرم سوخته میبیند خودش را به داخل چاه می اندازد و به زنده گی اس پایان می دهد.
آنچه خواندید شرح داستان شنل قرمزی است.
موفق باشید