PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نگاهی به بازی‌های 4 بازیگر «جدایی نادر از سیمین»



mehraboOon
04-16-2011, 01:01 PM
نگاهی به بازی‌های 4 بازیگر «جدایی نادر از سیمین»


http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/97861.jpg
جزئیات و ظرایفی که در بازی او وجود دارد بیش از هدایت کارگردان متکی به درک و دریافت خود بازیگر از نقش است. به یاد بیاورید سکانسی که هنگام بازسازی صحنه بیرون کردن راضیه و شنیدن ادعای دروغین او یک لبخند کمرنگ عصبی را....
برای به چشم نیامدن

بخش مهم و تاثیرگذار فیلم‌های «اصغر فرهادی» بازی برجسته بازیگرانش است. آنچه در چگونگی ایفای نقش بازیگران فیلم‌های فرهادی بیشتر به چشم می‌خورد، تلاش برای هر چه بی پیرایه بازی کردن و نزدیک شدن به رفتارهای زندگی روزمره است. فرهادی از آن دسته از کارگردانانی است که برای انتخاب بازیگر به شباهت‌های بین شخصیت بازیگر و نقشی که در فیلمنامه نوشته است، توجه ویژه‌ای دارد و به گفته خودش سعی دارد وجوهی از شخصیت بازیگر را با وجوه مشابه آن در نقش مماس کند. شاید این تصمیم ناشی از تفکری است که می‌گوید بازیگر سینما هر چه خودش باشد بهتر است. براساس این خط‌مشی که در انتخاب و هدایت بازیگر در کارگردانی وی وجود دارد، می‌توان جنس بازی «پیمان معادی» را نمونه بارز خواسته‌های او از بازیگران دانست.

پیمان معادی، استثنایی در سینمای ایران
پیمان معادی را تنها با دو تجربه بازیگری و به عنوان یک فیلمنامه‌نویس و کارگردان نمی‌توان نابازیگر نامید. او در سینمای ایران یک استثناست. از آن استثنائاتی که نه مانند نابازیگران بیشتر به انتخاب درست برای نقش و راهنمایی کارگردان متکی است و نه آنقدر کارنامه بازیگری متفاوت و پر باری دارد که بتوان او را بازیگری حرفه‌ای نامید. جزئیات و ظرایفی که در بازی او وجود دارد بیش از هدایت کارگردان متکی به درک و دریافت خود بازیگر از نقش است. به یاد بیاورید سکانسی که هنگام بازسازی صحنه بیرون کردن راضیه و شنیدن ادعای دروغین او یک لبخند کمرنگ عصبی را چاشنی حرکات صورتش می‌کند و یا حالت ابرو بالا انداختن‌اش در «درباره الی» و یا پلک زدن‌های مکرر، درست در لحظاتی که پلک زدن زیاد می‌تواند بازی یک بازیگر را نابود کند، در بازی او به طبیعی‌تر شدن و باورپذیرتر شدن شخصیت نادر کمک کرده است.

شهاب حسینی، بازیگر احساساتی
«شهاب حسینی» بازیگری است که برخلاف معادی لحظات اغراق‌آمیزی در بازی خود ایجاد کرده است. حسینی بازیگری کم و بیش متکی به احساس است و شاهد این احساسات‌گرایی صحنه‌ای است که بدون اجازه و خواست کارگردان سختگیری مثل فرهادی سرش را به در می‌کوبد. وی به نوعی برخورد غیرطبیعی و نامتعارفی با نقش دارد. حرکات فیزیکی تیپیکالی كه در لحظات اوج هیجان سکانس انجام می‌دهد، شاید جذاب باشد اما یکدستی بین بازی او و سایر بازیگران را خدشه‌دار کرده است. این جلوه از بازی او در هنگام ادای دیالوگ‌هایی که فی‌نفسه گل درشت‌تر از سایر دیالوگ‌های فیلم است، بیشتر به چشم می‌خورد. دیالوگ‌هایی مثل: چرا تا چشمتون به ما می‌افته فکر می‌کنید ما صبح تا شب داریم مثل حیوون زنمون رو می‌زنیم؟ حسینی می‌توانست با ایجاد لحن روزمره‌تری در نوع بیان این دیالوگ‌ها که پیش تر در فیلم «درباره الی» و فیلم به نمایش در نیامده «خانه پدری» از او دیده‌ایم، بازی باور پذیرتری داشته باشد. نمونه دیگر جمله «من چیزی برای باختن ندارم» است. جمله‌ای که با توجه به اطلاعات مخاطب از وضع زندگی او و نوع رفتارش پیداست و اگرچه می‌تواند در پس ناخودآگاه شخصیت حجت وجود داشته باشد اما تکرار آن از دهان بازیگر، آن هم در فیلمی ‌که به وضوح توجه خاصی به دغدغه‌های این طبقه دارد، چندان لزومی ‌ندارد. گریم و لباسی که برای نقش حجت طراحی شده است ابزار مناسبی برای حسینی بوده است. همین طور چینی که در لحظاتی از فیلم به پیشانی‌اش می‌دهد و به خوبی با موهای کوتاه جلوی پیشانی‌اش برای رسیدن به شخصیت هماهنگ شود. ابزارهایی که البته چندان مورد استفاده او قرار نگرفته و نگاه مضطرب و گله‌مند او در صحنه‌هایی جلوه بیرونی بیش از حدی دارد که در صورتی که درونی‌تر بروز داده می‌شد، به باورپذیری نقش کمک می‌کرد. حسینی در مصاحبه با ویژه‌نامه نوروزی نشریه فیلم به اینکه صدای شیک می‌تواند برای بازیگر ضدارزش تلقی شود، اشاره می‌کند. در حالی که اتفاقا خود او هم صدای شیکی برای بازی در شخصیتی مثل حجت دارد و سعی نکرده است آن را بی‌پیرایه‌تر کند. در مجموع بازی «شهاب حسینی» لحظات درخشانی دارد. لحظات درخشانی که شاید اگر در فیلم دیگری گنجانده می‌شد با ارزش‌تر بود تا در فیلم کارگردانی که به قول بازیگرانی که با او همکاری کرده‌اند مدام تاکید دارد که بازی‌ها شبیه به «بازی کردن» نشود.

ساره بیات، كشف سینمای ایران
«ساره بیات» بعد از «شهاب حسینی» بازیگری است که بیش از سایرین جلب توجه می‌کند. راضیه شخصیتی از طبقه پایین جامعه است که در چهره او می‌توان دردمندی و در عین حال تلاش برای بهبود وضعیت را دید. شخصیتی که کوشش ناامیدانه‌ای برای رفع مشکلاتش انجام می‌دهد و همین انگیزه و پافشاری او برای بهبود وضعیت، نشان‌دهنده بخشی از ویژگی‌های روحی انسانی است که حاضر نیست برخلاف اعتقاداتش عمل کند. از این حیث انتخاب او بر اساس فیزیک و چهره انتخاب مناسبی است و فرهادی با این انتخاب نیمی ‌از مسیر انتظار خود از بازیگر را طی کرده است. ویژگی چشمگیر بازی بیات در این فیلم، نمایش توامان ریزه‌کاری‌های روانی و احساسی شخصیت راضیه است که در حین اعمال روزمره‌ای مثل نظافت و مرتب کردن خانه نادر از آنها غافل نشده و همینطور حالت صورت شستن و مرتب کردن مقنعه و سر و وضعش و‌ یا نگاه‌هایی که هنگام بازخواست نادر مبنی بر بی‌توجهی به نگهداری پدرش وجود دارد. با توجه به اینکه راضیه خدمتکاری است که در تمام لحظات ذهن درگیر و خسته‌ای دارد، شخصی‌سازی اشیا پیرامون بازیگر و لباس شخصیت و ارتباط بی‌واسطه با آنها نقش مهمی ‌در طبیعی‌تر به نظر رسیدن بازی دارد که بیات به خوبی از پس آن برآمده است. او توانسته است بین احساسات درونی و فعالیت‌های فیزیکی که می‌تواند ردپای آن درگیری‌های ذهنی را به همراه داشته باشد، هماهنگی ایجاد کند. «مریلا زارعی» ایفاگر نقشی است که در مقایسه با دیگر بازیگران زن فیلم کمتر در ذهن مخاطب می‌ماند اما نقش تاثیرگذاری در روند داستان دارد وبه همین علت بازی تاثیرگذاری هم می‌طلبد. زارعی بازیگری است که تا قبل ازحضور در فیلم «درباره الی» به عنوان بازیگری برونگرا از او یاد می‌شد. بازیگری که لحظات نمایشی و اغراق آمیز زیادی در کارنامه‌اش دارد ولی نباید فراموش کرد که او جزو معدود بازیگران سینمای ایران است که با وجود نمایشی بودن بازی‌های پیشینش به ریزترین جنبه‌های ناتورالیستی نقش هم توجه می‌کرده است. مانند سکانسی از فیلم «دعوت» که در غم‌انگیزترین و بحرانی‌ترین شرایطی که برایش پیش آمده، ابتدا بغض می‌کند، لحظاتی اشک می‌ریزد و هنگام ادای دیالوگ‌هایی که می‌تواند به کلیشه‌ای‌ترین شکل با ادامه همان حالت بغض آلود ادا شود، توجه‌اش به گرفته شدن نفس‌هایش هم هست. احتمال می‌رود همین توجه ویژه به حالت‌های ناتورالیستی انسان در موقعیت‌های مختلف نقش‌هایی که در کارنامه زارعی وجود داشته، توجه فرهادی را جلب کرده و او را برای بازی در فیلمی‌ مثل «درباره الی» انتخاب کرده است. زارعی در «جدایی نادر از سیمین» کوتاه‌ترین و درونی‌ترین نقش کارنامه حرفه‌ای‌اش را از لحاظ حضور در یک فیلم به عهده دارد. نقشی که اوج قوت آن همان حالت بی‌ا‌عتنایی و در عین حال توجه پنهان او در مقابل «نادر» است و صحنه چشمگیر اعتراف در مقابل قاضی که توجه مخاطب به دیالوگ‌هایی که در پس ذهن شخصیت معلم وجود دارد، جلب می‌شود و نه در دیالوگ‌هایی که به زبان می‌آورد. هدفی که به نظر می‌رسد هدایت فیلمنامه‌نویس و کارگردان در آن نقش مهمی ‌داشته است.

لیلا حاتمی، همیشه دلنشین
با آنکه به بازی دلنشین و دقیق «لیلا حاتمی» عادت کرده‌ایم اما این عادت باعث نشده که تازگی بازی او جذبمان نکند. حاتمی ‌در فیلم «جدایی نادر از سیمین» یکی از عصبی‌ترین شخصیت‌های کارنامه‌اش را ایفا کرده است. شاید تا 7-8 سال پیش عده‌ای از منتقدان و سینماگران سعی داشتند او را در غالب شخصیتهای معصوم و ترحم برانگیز بگنجانند. ولی تنوع نقش‌های او به خصوص بعد از بازی در فیلم‌هایی مثل «آب و آتش»، «حکم»، «سالاد فصل» و همین طور نیمه دوم بازی او در فیلم «بی‌پولی» جنبه‌های دیگری از توانایی حاتمی ‌در ایفای نقش‌های متنوع را نمایان کرد. حاتمی‌از معدود بازیگرانی است که هدایت و کنترل نگاه دربازی‌هایش نقش ویژه‌ای دارد. چهره عاصی و اضطراب پنهان او در ابتدای فیلم مثال زدنی است. تسلط روی ریزترین حرکاتی را که در میمیک صورت می‌توان ایجاد کرد، شاید کمتر بازیگری کشف کرده باشد. چرا که این روزها نگاه بهت‌زده، رایج‌ترین و دم دستی‌ترین وسیله برای حالات پیچیده‌ای است که بازیگر از ارائه آن ناتوان است و اتکا به حالت‌های تکرار شده میمیک جلوی خلاقیت‌های بیشتر را گرفته است. از نمونه این هدایت صحیح نگاه در بازی «لیلا حاتمی» می‌توان به صحنه‌ای اشاره کرد که سیمین قصد ترک خانه را دارد و با مخالفت ترمه مواجه می‌شود. لحظه‌ای که در حین فریاد کشیدن و گفتن جمله من غلط کردم، حواسش به واکنش و ناراحتی دخترش هم هست وهمان دوبار پلک زدن عصبی‌اش، ناراحتی فروخورده سیمین را که شاید کمتر بروز داده شده، نشان می‌دهد و یا پلانی که همزمان با درست کردن سالاد خبر بیمارستان رفتن راضیه و هول داده شدنش توسط نادر را اطلاع می‌دهد. صحنه‌ای که می‌توانست با اغراق و اشک و حالت افراطی متهم کردن نادر همراه باشد، با کندی دلهره آوری توام می‌شود و همین کندی به حس کنجکاوی مخاطب درباره وضعیت راضیه و ادامه رابطه نادر و سیمین دامن می‌زند. در این صحنه نادر توجه ویژه‌ای به سیمین دارد و در لحن حرف‌زدنش نوعی التماس و ترحم‌جویی وجود دارد. نادر همزمان به چارچوب در تکیه داده و به سیمین خیره شده است. در حالی که سیمین کوچکترین نگاهی به او نمی‌اندازد و همین حالتی که به ظاهر بی‌اهمیتی سیمین به نادر را تداعی می‌کند توجه بیننده را به سمت سیمین می‌کشاند. توجهی که بیننده را وامی‌دارد به «جدایی سیمین از نادر» بیشتر و دقیق‌تر از «جدایی نادر از سیمین» فکر کند.


گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ