R A H A
04-11-2011, 01:38 AM
دیشب خوابم نبرد. رفتم وسط شیروونی سقف خونمون دراز کشیدم و به ستارهها خیره شدم . داشتم تو ساز دهنیم فوت میکردم که یه دفعه یه فرشته از آسمون افتاد رو ساز دهنیم.
...
گفتم : تو دیگه کی هستی؟
گفت : فرشتم دیگه! مگه بال هامو نمیبینی؟
گفتم : چرا. ولی فکر میکردم فرشتهها اندازه خودمونن
گفت : اگه اندازه شما بودن که تو هوا نمیموندن. میافتادن زمین
بعدشم ، فرشته پیترپن هم همین قدی بود . مگه یادت نیست؟
گفتم : چرا. ولی پری مهربون که بزرگ بود
گفت : حالا چرا منو صدا کردی؟ چی کارم داشتی؟
گفتم : من؟ من کی تو رو صدا کردم؟
گفت : پس چرا اومدی اینجا ساز دهنی میزنی؟
گفتم : اوه! نمیدونستم با این کارم بیدارت میکنم فرشته. منو ببخش. فقط یه کم دلم گرفتهبود
گفت : اشکالی نداره. منم خوابم نمیبرد. ببینم یه نخ سیگار داری؟
گفتم : نه. ولی اگه میخوای برم برات بیارم. اما نمیدونستم فرشتهها سیگارم میکشن
گفت : نه. نمیخواد. بعدشم، مگه فرشتهها چیشون از آدما کمتره که نتونن سیگار بکشن؟
گفتم : خوب، هیچی .
...
بعد هردومون ساکت شدیم و به سکوت شب گوش سپردیم
و من بازهم ساز دهنی زدم
...
گفتم : تو دیگه کی هستی؟
گفت : فرشتم دیگه! مگه بال هامو نمیبینی؟
گفتم : چرا. ولی فکر میکردم فرشتهها اندازه خودمونن
گفت : اگه اندازه شما بودن که تو هوا نمیموندن. میافتادن زمین
بعدشم ، فرشته پیترپن هم همین قدی بود . مگه یادت نیست؟
گفتم : چرا. ولی پری مهربون که بزرگ بود
گفت : حالا چرا منو صدا کردی؟ چی کارم داشتی؟
گفتم : من؟ من کی تو رو صدا کردم؟
گفت : پس چرا اومدی اینجا ساز دهنی میزنی؟
گفتم : اوه! نمیدونستم با این کارم بیدارت میکنم فرشته. منو ببخش. فقط یه کم دلم گرفتهبود
گفت : اشکالی نداره. منم خوابم نمیبرد. ببینم یه نخ سیگار داری؟
گفتم : نه. ولی اگه میخوای برم برات بیارم. اما نمیدونستم فرشتهها سیگارم میکشن
گفت : نه. نمیخواد. بعدشم، مگه فرشتهها چیشون از آدما کمتره که نتونن سیگار بکشن؟
گفتم : خوب، هیچی .
...
بعد هردومون ساکت شدیم و به سکوت شب گوش سپردیم
و من بازهم ساز دهنی زدم