mohamad.s
03-28-2011, 09:30 AM
آیا از گفتار و کردار نیک، میشود چیزی آموخت؟ (http://zartoshtenik.blogfa.com/post-25.aspx)
پیشتر گفتیم که در گاتاهای زرتشت، مفاهیمی مثل گفتار نیک، یا کردار نیک یا اندیشۀ نیک، موجوداتی زنده فرض میشوند که سخن میگویند. حال در اینجا به بخشی از گاتاها میرسیم که گفتار و کردار نیک را وسیلۀ شناخت معرفی میکند. در سرود دوّم گاتاهای زرتشت، اشتودگاه، یسناهات ۴۵، بند ۸، میبینیم که از زرتشت چنین نقل میکند:
«...اکنون میخواهم آن کشوری که (مقام) اندیشه و گفتار و کردار نیک است با دیدگان بنگرم پس از آنکه بتوسط راستی مزدا اهورا را شناختم...»(ترجمۀ پورداود)
««مزدا اهوره» را در پرتو «اشه» و با اندیشه و گفتار و کردار نیک میشناسم...»(ترجمۀ جلیل دوستخواه)
«و با اندیشه نیک و کار نیک و سخن نیک بوسیله اشه به او پی بردم؛...»(ترجمۀ پروفسور شوشتری)
«و به مردم بیاموزم که اهورا مزدا را تنها میتوان از راه راستی با اندیشه و گفتار و کردار نیک شناخت...»(ترجمۀ موبد شهزادی)
«از آنجا که با اندیشه و گفتار و کردار نیک و در پرتو راستی درستی دریافته ام که اهورامزدا هستی بخش دانا و پروردگار یکتاست...»(ترجمۀ آذرگشسب)
«منم آن کسی که اینک با دیده دل نگرانم آن کشور جاودانی را که جایگاه اندیشه نیک و گفتار نیک و کردار نیک است...»(ترجمۀ هاشم رضی)
«و با اندیشه و گفتار و کردار نیک، و در پرتو راستی، او را هستی بخش دانای بزرگ می شناسم...»(ترجمۀ وحیدی)
طبق معمول ترجمه ها بسیار متفاوت از هم هستند، جناب هاشم رضی و جناب پورداود، به اشکالی موضوع را دگرگون کرده اند، هر چند بر ترجمۀ آندو نیز سؤال وارد است که کشوری که بخواهد جایگاه اندیشه و گفتار و کردار نیک باشد، کجاست؟ ولی پنج ترجمۀ دیگر شناخت را به اندیشه و گفتار و کردار نیک نسبت میدهند که خب شناخت با اندیشۀ نیک امری صحیح و قابل قبول است، ولی جای سؤال است که چگونه گفتار و کردار نیک میتوانند چیزی را به انسان بشناسانند؟
سایر نقدهای ما بر گاتاهای زرتشت (http://zartoshtenik.blogfa.com/cat-1.aspx)
http://www.berasad.com/fa/images/stories/old/news15/atash1.jpg
+ (http://zartoshtenik.blogfa.com/post-25.aspx) نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم اسفند 1389ساعت 23:0 توسط مسلمان ایرانی | نظر بدهید http://share.ciooc.com/share_btns/share1.gif (http://share.ciooc.com/share.php?title=&link=)
انگره مینو(2): وجود عدمی یا وجود حقیقی؟ (http://zartoshtenik.blogfa.com/post-24.aspx)
در بحث پیشین (http://zartoshtenik.blogfa.com/post-7.aspx) پیرامون انگره مینو، توضیح دادیم که در ازل دو گوهر یکی نیک و یکی بد، وجود داشته است. پرسیدیم تکلیف این گوهر بد چیست؟ آیا مخلوق اهورامزدا هست یا خیر؟ اگر مخلوق اهورامزداست، پس چگونه است که اهورامزدا چیز بدی آفریده است؟ و اگر مخلوق اهورامزدا نیست، پس مشخص است که خدایی غیر از اهورامزدا وجود دارد.
توجیهی که زرتشتیان می توانند در این مورد بیاورند این است که انگره مینو، مثل تاریکی که نبود روشنایی است، مثل سرما که نبود گرماست، مثل ضعف که نبود قدرت است، وجودی عدمی است و در اصل همان نبودن سپنته مینو و نیکی است. ولی بر اساس آنچه در سرود دوم گاتاهای زرتشت، اشتودگاه، یسناهات۴۵، بند۲، آمده است، به نظر می رسد که وجود انگره مینو عدمی نیست:
«...در آغاز آفرینش، «سپند (مینو)» آن دیگری-(مینوی) ناپاک- را چنین گفت: «نه منش، نه آموزش، نه خرد، نه باور، نه گفتار، نه کردار، نه "دین" و نه روان ما دو («مینو») با هم سازگارند.»»(ترجمه جلیل دوستخواه)
«اکنون می خواهم از آن دو گوهری سخن بگویم که از آغاز وجود داشته اند...آن یک گوهر که پاک است به آن دیگر که پلید است گفت که ما هیچگاه سازگار نخواهیم بود؛ نه در اندیشه، نه در آموزش، نه در درخواست و اراده، نه در آیین و گفتار و کردار.»(ترجمه هاشم رضی)
«من میخواهم سخن بدارم از آن دو گوهری که از آغاز زندگانی بوده اند از آنچه آن یکی مقدس بدیگری خبیث گفت که فکر و تعلیم و خرد و آرزو و گفتار و کردار و روح ما با هم یگانه و یکسان نیست.»(ترجمه پورداود)
«در این هنگام درباره ی دو مینو یا دو گوهر که در ابتدای آفرینش پدیدار بوده اند سخن خواهم گفت؛ از این دو گوهر آن یکی که پاک بود، به همزاد خویش، گوهر پلید، چنین گفت: هیچگاه اندیشه، آموزش، اراده، ایمان، گفتار، کردار و وجدان ما با هم سازش نداشته.»(ترجمه موبد آذرگشسب)
«من میخواهم از دو مینو یا دو گونه روش اندیشیدن در آدمی سخن گویم، که یکی پاک و سپنتا مینویی است، و دیگری ناپاک و انگره مینویی است. این دو، همیستار و مخالف یکدیگرند و هیچکدام در اندیشه و گفتار و کردار و آموزش و آرزو و عقیده و روح یکسان و همانند نیستند.»(ترجمه موبد شهزادی)
«و فراگویم از گوهران توأمان و جاوید(ازلی) از آنها او که پاک است به او که ناپاک است چنین گفت: ما نه در نفس و نه در آموزش و نه در خرد، نه در اندیشه و نه در سخن و نه در کار، نه در وجدان و نه در روان یکسان نیستیم.»(ترجمه پروفسور شوشتری)
«اینک سخن می دارم از دو مینو، که در آغاز آفرینش، از آن دو، مینوی پاک به دیگری گفت: ما دو را، نه اندیشه و نه آموزش، و نه خرد و نه باور، و نه گفتار و نه کردار و نه یابش و نه روان، با هم سازگار و همراهند.»(ترجمه وحیدی)
پیش از اینکه وارد بحث این بند بشوم، باید اظهار تأسف بکنم برای روش ترجمه ای که جناب موبد شهزادی برای خویشتن برگزیده اند. ایشان چنان در جایگزین کردن تفسیر به جای ترجمه کوشا عمل کرده اند که به کل این مسئله که یکی از این دو گوهر با دیگری سخن میگوید را از قلم انداخته اند. تفسیر او نیز به کل غیرمنطقی است، او گذشته از اینکه سخنانی را که در متن نیست را به آن اضافه کرده است، این دو گوهر ازلی را دو روش اندیشیدن میشمارد ولی اگر به ادامۀ تفسیر خودش نگاه کند، این گونه اندیشیدنهای او دارای اندیشه، کردار، آموزش، آرزو، عقیده و حتی روح هستند. چگونه ممکن است که یک روش اندیشیدن، آرزو داشته باشد؟ چگونه ممکم است خود این روش دارای یک اندیشه باشد و از تمام اینها بالاتر دارای «روح» باشد؟ مگر روش اندیشیدن هم روح و روان دارد؟ به کل آشکار است که تلاش موبد شهزادی، برای دفاع از کتابی که با تعصب قصد دارد حتی به قیمت تحریف کردن آن، حقانیتش را ثابت کند، فاقد نتیجه است، و این گوهرهای ازلی را نمیتوان «دو گونه روش اندیشیدن» دانست.
امّا برگردیم بر سر بحث، بر اساس ترجمه های موجود به غیر از ترجمۀ جناب موبد شهزادی که باطل بودنش را در بند بالا ثابت کردیم، دو گوهر ازلی وجود دارند که هر دو دارای اندیشه، گفتار، کردار، دین یا عقیده، آرزو و حتی روح یا روان هستند. با این حساب نه تنها باید بپذیریم که ایندو وجود خارجی و حقیقی دارند، بلکه باید بپذیریم که با این توصیفات هر دو زنده و هوشمند هستند. پس انگره مینو نمیتواند موجودی خیالی و عدمی باشد که وجود خارجی ندارد. او موجودی است دارای اندیشه، روح و روان، عقیده، گفتار و کردار و حتی سپنته مینو با او سخن میگوید و آشکار است که هیچ چیزش مثل سپنته مینو نیست، پس شرّ کامل است و موجودی منفی میباشد.
حال میپرسم: این موجود شرّ و منفی از کجا آمده است؟ اگر خالق او همان اهورامزداست، پس در خالقیت اهورامزدا نقصی وارد میشود، زیرا چیز بدی را خلق کرده است، ولی اگر بگویند خالق او غیر از اهورامزداست یا اینکه او خود خدایی در برابر اهورامزداست، نتیجه این میشود که زرتشت به دو خدا اعتقاد داشته است.
قابل توجّه است که اگر بخشهای پسین اوستا را به عنوان باورهای زرتشتیان اوّلیه بپذیریم، باید اذعان کنیم که از دیدگاه کسانی که به زمان گاتاها نزدیکترند، انگره مینو خود همان اهریمن بوده و خدایی در برابر اهورامزداست. ولی زرتشتیان پس از ظهور اسلام، تلاش فراوانی کرده اند که بگویند ما فقط و فقط یک خدا داریم؛ هر چند این سخن با بخشهای غیرگاتایی اوستایشان همخوانی ندارد، ولی باز سؤال پیش میاید که پس انگره مینو را چه کسی آفرید؟ آیا خدایی که خیر است، موجودی شر آفرید؟
حال پاسخی که معمولاً زرتشتیان میدهند، چیست؟ آنها معمولاً پاسخی به این پرسش ندارند مگر اینکه انگره مینو را مثل موبد شهبازی عمل و اندیشه ای انسانی بخوانند، که ما بطلانش را ثابت کردیم، یا اینکه میگویند «خب شما هم به وجود شیطان باور دارید»! در پاسخ به این سخن عرض میکنیم که اوّلاً اگر دین ما هم مخلوقی شرور در آفرینش تعریف کرده باشد، نقص این بند از گاتاهای شما از بین نمیرود، ثانیاً شیطان در ادیان ابراهیمی موجودی شرور نیست، بلکه موجودی آزاد و مختار است که میتواند خوب یا بد باشد، درست مثل انسانها. او از بین خوب و بد بودن، بد بودن را برگزیده است. او میتواند دیگران را به خدا دعوت کند یا دیگران را از خدا دور کند، او از این دو دوّمی را برگزیده است. اینها بخاطر این است که اراده دارد و میتواند اراده به کار نیک یا بد کند. پس در آیین ما شیطان موجودی است که میتواند خوب باشد و یا بد باشد و به موجودی ذاتاً شرّ و بد و منفی نیست. او یک جنّ است یا از دید اهل کتاب یک فرشته است که سقوط کرده، روح و روان او با جنها یا فرشتگان درستکار فرقی ندارد، این خود اوست که نمیخواهد هدایت شود، ولی در گاتاهای زرتشت، اساساً روح و روان انگره مینو با سپنته مینو فرق دارد، و این به معنای این است که انگره مینو خودش در کارهای بدش مقصّر نیست، بلکه خالقش که مقصّر است. پس باز این پرسش آزاردهنده به سر جای اوّل خود باز میگردد: انگره مینو از کجا آمده است؟
پیشتر گفتیم که در گاتاهای زرتشت، مفاهیمی مثل گفتار نیک، یا کردار نیک یا اندیشۀ نیک، موجوداتی زنده فرض میشوند که سخن میگویند. حال در اینجا به بخشی از گاتاها میرسیم که گفتار و کردار نیک را وسیلۀ شناخت معرفی میکند. در سرود دوّم گاتاهای زرتشت، اشتودگاه، یسناهات ۴۵، بند ۸، میبینیم که از زرتشت چنین نقل میکند:
«...اکنون میخواهم آن کشوری که (مقام) اندیشه و گفتار و کردار نیک است با دیدگان بنگرم پس از آنکه بتوسط راستی مزدا اهورا را شناختم...»(ترجمۀ پورداود)
««مزدا اهوره» را در پرتو «اشه» و با اندیشه و گفتار و کردار نیک میشناسم...»(ترجمۀ جلیل دوستخواه)
«و با اندیشه نیک و کار نیک و سخن نیک بوسیله اشه به او پی بردم؛...»(ترجمۀ پروفسور شوشتری)
«و به مردم بیاموزم که اهورا مزدا را تنها میتوان از راه راستی با اندیشه و گفتار و کردار نیک شناخت...»(ترجمۀ موبد شهزادی)
«از آنجا که با اندیشه و گفتار و کردار نیک و در پرتو راستی درستی دریافته ام که اهورامزدا هستی بخش دانا و پروردگار یکتاست...»(ترجمۀ آذرگشسب)
«منم آن کسی که اینک با دیده دل نگرانم آن کشور جاودانی را که جایگاه اندیشه نیک و گفتار نیک و کردار نیک است...»(ترجمۀ هاشم رضی)
«و با اندیشه و گفتار و کردار نیک، و در پرتو راستی، او را هستی بخش دانای بزرگ می شناسم...»(ترجمۀ وحیدی)
طبق معمول ترجمه ها بسیار متفاوت از هم هستند، جناب هاشم رضی و جناب پورداود، به اشکالی موضوع را دگرگون کرده اند، هر چند بر ترجمۀ آندو نیز سؤال وارد است که کشوری که بخواهد جایگاه اندیشه و گفتار و کردار نیک باشد، کجاست؟ ولی پنج ترجمۀ دیگر شناخت را به اندیشه و گفتار و کردار نیک نسبت میدهند که خب شناخت با اندیشۀ نیک امری صحیح و قابل قبول است، ولی جای سؤال است که چگونه گفتار و کردار نیک میتوانند چیزی را به انسان بشناسانند؟
سایر نقدهای ما بر گاتاهای زرتشت (http://zartoshtenik.blogfa.com/cat-1.aspx)
http://www.berasad.com/fa/images/stories/old/news15/atash1.jpg
+ (http://zartoshtenik.blogfa.com/post-25.aspx) نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم اسفند 1389ساعت 23:0 توسط مسلمان ایرانی | نظر بدهید http://share.ciooc.com/share_btns/share1.gif (http://share.ciooc.com/share.php?title=&link=)
انگره مینو(2): وجود عدمی یا وجود حقیقی؟ (http://zartoshtenik.blogfa.com/post-24.aspx)
در بحث پیشین (http://zartoshtenik.blogfa.com/post-7.aspx) پیرامون انگره مینو، توضیح دادیم که در ازل دو گوهر یکی نیک و یکی بد، وجود داشته است. پرسیدیم تکلیف این گوهر بد چیست؟ آیا مخلوق اهورامزدا هست یا خیر؟ اگر مخلوق اهورامزداست، پس چگونه است که اهورامزدا چیز بدی آفریده است؟ و اگر مخلوق اهورامزدا نیست، پس مشخص است که خدایی غیر از اهورامزدا وجود دارد.
توجیهی که زرتشتیان می توانند در این مورد بیاورند این است که انگره مینو، مثل تاریکی که نبود روشنایی است، مثل سرما که نبود گرماست، مثل ضعف که نبود قدرت است، وجودی عدمی است و در اصل همان نبودن سپنته مینو و نیکی است. ولی بر اساس آنچه در سرود دوم گاتاهای زرتشت، اشتودگاه، یسناهات۴۵، بند۲، آمده است، به نظر می رسد که وجود انگره مینو عدمی نیست:
«...در آغاز آفرینش، «سپند (مینو)» آن دیگری-(مینوی) ناپاک- را چنین گفت: «نه منش، نه آموزش، نه خرد، نه باور، نه گفتار، نه کردار، نه "دین" و نه روان ما دو («مینو») با هم سازگارند.»»(ترجمه جلیل دوستخواه)
«اکنون می خواهم از آن دو گوهری سخن بگویم که از آغاز وجود داشته اند...آن یک گوهر که پاک است به آن دیگر که پلید است گفت که ما هیچگاه سازگار نخواهیم بود؛ نه در اندیشه، نه در آموزش، نه در درخواست و اراده، نه در آیین و گفتار و کردار.»(ترجمه هاشم رضی)
«من میخواهم سخن بدارم از آن دو گوهری که از آغاز زندگانی بوده اند از آنچه آن یکی مقدس بدیگری خبیث گفت که فکر و تعلیم و خرد و آرزو و گفتار و کردار و روح ما با هم یگانه و یکسان نیست.»(ترجمه پورداود)
«در این هنگام درباره ی دو مینو یا دو گوهر که در ابتدای آفرینش پدیدار بوده اند سخن خواهم گفت؛ از این دو گوهر آن یکی که پاک بود، به همزاد خویش، گوهر پلید، چنین گفت: هیچگاه اندیشه، آموزش، اراده، ایمان، گفتار، کردار و وجدان ما با هم سازش نداشته.»(ترجمه موبد آذرگشسب)
«من میخواهم از دو مینو یا دو گونه روش اندیشیدن در آدمی سخن گویم، که یکی پاک و سپنتا مینویی است، و دیگری ناپاک و انگره مینویی است. این دو، همیستار و مخالف یکدیگرند و هیچکدام در اندیشه و گفتار و کردار و آموزش و آرزو و عقیده و روح یکسان و همانند نیستند.»(ترجمه موبد شهزادی)
«و فراگویم از گوهران توأمان و جاوید(ازلی) از آنها او که پاک است به او که ناپاک است چنین گفت: ما نه در نفس و نه در آموزش و نه در خرد، نه در اندیشه و نه در سخن و نه در کار، نه در وجدان و نه در روان یکسان نیستیم.»(ترجمه پروفسور شوشتری)
«اینک سخن می دارم از دو مینو، که در آغاز آفرینش، از آن دو، مینوی پاک به دیگری گفت: ما دو را، نه اندیشه و نه آموزش، و نه خرد و نه باور، و نه گفتار و نه کردار و نه یابش و نه روان، با هم سازگار و همراهند.»(ترجمه وحیدی)
پیش از اینکه وارد بحث این بند بشوم، باید اظهار تأسف بکنم برای روش ترجمه ای که جناب موبد شهزادی برای خویشتن برگزیده اند. ایشان چنان در جایگزین کردن تفسیر به جای ترجمه کوشا عمل کرده اند که به کل این مسئله که یکی از این دو گوهر با دیگری سخن میگوید را از قلم انداخته اند. تفسیر او نیز به کل غیرمنطقی است، او گذشته از اینکه سخنانی را که در متن نیست را به آن اضافه کرده است، این دو گوهر ازلی را دو روش اندیشیدن میشمارد ولی اگر به ادامۀ تفسیر خودش نگاه کند، این گونه اندیشیدنهای او دارای اندیشه، کردار، آموزش، آرزو، عقیده و حتی روح هستند. چگونه ممکن است که یک روش اندیشیدن، آرزو داشته باشد؟ چگونه ممکم است خود این روش دارای یک اندیشه باشد و از تمام اینها بالاتر دارای «روح» باشد؟ مگر روش اندیشیدن هم روح و روان دارد؟ به کل آشکار است که تلاش موبد شهزادی، برای دفاع از کتابی که با تعصب قصد دارد حتی به قیمت تحریف کردن آن، حقانیتش را ثابت کند، فاقد نتیجه است، و این گوهرهای ازلی را نمیتوان «دو گونه روش اندیشیدن» دانست.
امّا برگردیم بر سر بحث، بر اساس ترجمه های موجود به غیر از ترجمۀ جناب موبد شهزادی که باطل بودنش را در بند بالا ثابت کردیم، دو گوهر ازلی وجود دارند که هر دو دارای اندیشه، گفتار، کردار، دین یا عقیده، آرزو و حتی روح یا روان هستند. با این حساب نه تنها باید بپذیریم که ایندو وجود خارجی و حقیقی دارند، بلکه باید بپذیریم که با این توصیفات هر دو زنده و هوشمند هستند. پس انگره مینو نمیتواند موجودی خیالی و عدمی باشد که وجود خارجی ندارد. او موجودی است دارای اندیشه، روح و روان، عقیده، گفتار و کردار و حتی سپنته مینو با او سخن میگوید و آشکار است که هیچ چیزش مثل سپنته مینو نیست، پس شرّ کامل است و موجودی منفی میباشد.
حال میپرسم: این موجود شرّ و منفی از کجا آمده است؟ اگر خالق او همان اهورامزداست، پس در خالقیت اهورامزدا نقصی وارد میشود، زیرا چیز بدی را خلق کرده است، ولی اگر بگویند خالق او غیر از اهورامزداست یا اینکه او خود خدایی در برابر اهورامزداست، نتیجه این میشود که زرتشت به دو خدا اعتقاد داشته است.
قابل توجّه است که اگر بخشهای پسین اوستا را به عنوان باورهای زرتشتیان اوّلیه بپذیریم، باید اذعان کنیم که از دیدگاه کسانی که به زمان گاتاها نزدیکترند، انگره مینو خود همان اهریمن بوده و خدایی در برابر اهورامزداست. ولی زرتشتیان پس از ظهور اسلام، تلاش فراوانی کرده اند که بگویند ما فقط و فقط یک خدا داریم؛ هر چند این سخن با بخشهای غیرگاتایی اوستایشان همخوانی ندارد، ولی باز سؤال پیش میاید که پس انگره مینو را چه کسی آفرید؟ آیا خدایی که خیر است، موجودی شر آفرید؟
حال پاسخی که معمولاً زرتشتیان میدهند، چیست؟ آنها معمولاً پاسخی به این پرسش ندارند مگر اینکه انگره مینو را مثل موبد شهبازی عمل و اندیشه ای انسانی بخوانند، که ما بطلانش را ثابت کردیم، یا اینکه میگویند «خب شما هم به وجود شیطان باور دارید»! در پاسخ به این سخن عرض میکنیم که اوّلاً اگر دین ما هم مخلوقی شرور در آفرینش تعریف کرده باشد، نقص این بند از گاتاهای شما از بین نمیرود، ثانیاً شیطان در ادیان ابراهیمی موجودی شرور نیست، بلکه موجودی آزاد و مختار است که میتواند خوب یا بد باشد، درست مثل انسانها. او از بین خوب و بد بودن، بد بودن را برگزیده است. او میتواند دیگران را به خدا دعوت کند یا دیگران را از خدا دور کند، او از این دو دوّمی را برگزیده است. اینها بخاطر این است که اراده دارد و میتواند اراده به کار نیک یا بد کند. پس در آیین ما شیطان موجودی است که میتواند خوب باشد و یا بد باشد و به موجودی ذاتاً شرّ و بد و منفی نیست. او یک جنّ است یا از دید اهل کتاب یک فرشته است که سقوط کرده، روح و روان او با جنها یا فرشتگان درستکار فرقی ندارد، این خود اوست که نمیخواهد هدایت شود، ولی در گاتاهای زرتشت، اساساً روح و روان انگره مینو با سپنته مینو فرق دارد، و این به معنای این است که انگره مینو خودش در کارهای بدش مقصّر نیست، بلکه خالقش که مقصّر است. پس باز این پرسش آزاردهنده به سر جای اوّل خود باز میگردد: انگره مینو از کجا آمده است؟