mozhgan
03-28-2011, 02:49 AM
لطفا بیدار شوید، به خودتان بیایید و دست از این همه شکسته نفسی بردارید شما که این همه وقت برای سرکار گذاشتن دوستان و استادان دارید، دیگر چرا؟ شما که این طور بفرمایید، ما چه بگوییم؟...
آخرش که چی؟!
سوالهای کتاب نخوانها معمولا بهانههای کتاب نخوانی هم هستند؛ برای همین است که جواب دادن به این سوالها میتواند شما را مجبور به کتاب خواندن کند؛ البته به شرطی که آن قدر وجدان داشته باشید که با حل شدن بهانهها، دنبال راه جدیدی برای فرار از کتابخوانی نگردید!
چکار کنیم کتابخوان بشویم؟
آدم را سگ بگیرد، اما جو نگیرد. لامصب این جو گرفتگی چیز غریبی است؛ آدم را از این رو به آن رو و حتی بالعکس میکند. شما چند ماه با یک مشت کتابخوان غیرخرخوان بگردید و با آنها به کتابخانه و کتابفروشی و این قبیل جاها بروید. بعدش خودتان دلتان برای چهار تا طرح جلد خوش آب و رنگ و رفیق جنگ و سالن تنگ و کتابدار مشنگ، تنگ خواهد شد؛ آن هم به صورت لحظه به لحظه و دنگ دنگ.
چند تا کتاب بخوانیم بس است؟
برای جواب این سوال بین دانشمندان اختلاف هست؛ بعضی گفته اند: «100 کتابی که پیش از مرگ باید خواند» و بعضی هم گفته اند: «یکی دیگر هم بخوانم و بمیرم بهتر است یا نخوانده بمیرم؟» شما اگر آمارت هنوز زیر 10 تا کتاب غیردرسی است، بهتر است این طرفها پیدایت نشود.
به جای کتاب مجله بخوانیم، قبول نیست؟
داستان آن آهنگر را شنیده اید که به شاگردش گفت ایشان میتواند در حالتهای نشسته، لمیده، درازکش و حتی در گور خوابیده به فعالیت خودش ادامه بدهد منوط به اینکه در آن کوره آهنگری لعنتی بدمد؟! این حکایت البته به جواب سوال شما ممکن است ربط داشته باشد اما در آمارگیریها به آن توجه نشده و متاسفانه سرانه مطالعه را برای همان دمیدن در حال ایستاده و مثل آدم در نظر میگیرند. حالا دیگر خود دانید؟
حالا نمیشود فیلمش را ببینیم؟
چرا میشود اگر خودتان خسته میشوید مغز مبارک رابه کار بیندازید و یک داستان را توی ذهنتان بسازید و برای شخصیتهایش ایضا توی همان ذهنتان «چشم چشم دو ابرو» بگذارید، حتما بروید آن فیلمش را ببینید. خسته نباشید!
وقت از کجا بیاوریم کتاب بخوانیم؟
لطفا بیدار شوید، به خودتان بیایید و دست از این همه شکسته نفسی بردارید شما که این همه وقت برای سرکار گذاشتن دوستان و استادان دارید، دیگر چرا؟ شما که این طور بفرمایید، ما چه بگوییم؟ فوق فوقش این است که برای رسم نمودار مسیر رفت و آمدتان، طولانیترین یا شلوغترین مسیر ممکن را انتخاب کرده، در ساعات گرفتاری در ترافیک، کتاب میخوانید دیگر. این هم شد سوال؟
پول از کجا بیاوریم کتاب بخریم؟
برای این کار روشهای بسیاری هست که ما به ذکر یک نمونه اکتفا میکنیم. در این روش شما یک شب برای همسر محترم در باب اهمیت کتاب در زندگی و نقش فرهنگ در استحکام مبانی خانواده داد سخن میدهید و بعد هم اظهار میدارید که برای تامین هزینه کتاب ناچارید از مخارج شام بیرون کم کنید. از آنجا که همه آدمها از ناحیه شکم آسیبپذیر هستند، به هفته نکشیده خود خانم طوری ردیفهای بودجه را جابه جا کرده اند که هم پول کتاب تویش باشد و هم شام رستوران.
یک کتاب چقدر پول میخواهد؟
فرمول کلی محاسبه قیمت کتاب با قطع معمول و درزمان حاضر صفحه ای 20 چوق است؛ یعنی مثلا کتاب 500 صفحه ای احتمالا 10 هزار تومانی آب میخورد. قطع جیبی و پالتویی بالاخره باید اندکی ارزان تر باشند که این اختلاف را مخصوصا در تعداد صفحه بالا نشان میدهند. هر چه نوبت چاپ کتاب پایینتر باشد، ارزانتر است. و بالاخره اینکه جلد سخت (گالینگور) به جای جلدهای ساده مقوایی (شمیز) یک تنه قیمت را چند هزار تومانی بالا میکشد.
کتابهایی که ما به شما توصیه میکنیم تا 5 هزار تومانیها هستند که برای جیبتان مناسبند، قطرشان با روشنفکری جور در میآید، یک چیزی ازشان میفهمید و با توجه به حجمشان واقعا حوصله میکنید بخوانیدشان.
زیر 2 هزار: کتابهای یک بار مصرف، کتابهای جیبی، کتابهای کودکان، کتابهای شعر (که این رقم هم از سرشان زیاد است)، کتابهای قدیمی ناشران دولتی یا عتیقه ای که هنوز عقلشان به گران کردن نرسیده.
2 تا 5 هزار: کتابهای رمان، قصه، نمایشنامه و از این دست با جلد شمیز.
5 تا 12 هزار: همان موارد بالا با جلد گالینگور، کتابهای جلدی و کلا کتابهای دارای ترجمه خوب، ناشران زرنگ و خریداران ساده دل.
بالای 12 هزار: کتب مرجع، کتابهای هنری و کتابهای ویترینی که قرار است رنگشان به کتابخانهتان بیاید.
تبصره: کتابهای نایاب و دست دوم و افعال بی قاعده در هر گروهی ممکن است جای بگیرند.
از کجا شروع کنیم؟
نمیشود ناگهان به یک خوره کتاب درست و حسابی تبدیل شد. کتابخوانی راه میان بر ندارد. اولین پلهها را باید خودتان تنهایی بروید.
از قدیم گفته اند: «کم بخوان، همیشه بخوان». این ضرب المثل حکیمانه علاوه بر شبهای امتحان، در مورد کتابخوانی تفننی هم صدق میکند حتما با کتابهای کوچک و کم حجم شروع کنید و نگران تمسخر احتمالی دوستان به خاطر زیر بغل نزدن هر 7 جلد «در جست و جوی زمان از دست رفته» نباشید!
البته خیلی هیجان انگیز است که آدم بداند «داستان پساپست مدرن» چه جور جانوری است و برای دوستانش هم در همین زمینه کنفرانس تخصصی بدهد اما شما تا وقتی که داستانهای خطی و راحت الحلقوم را نخوانده باشید، متاسفانه نمیتوانید کنفرانس مذکور را بدون سوتی برگزار کنید؛ بروید سراغ نویسندههای بدون ادا و اصول.
به سرعت یک یا چند کتابخوان دیگر را شناسایی کرده، او (یا آنها) را درباره موضوع و سبک و قیمت کتاب مورد نظرتان سین جیم کنید. یادتان باشد که بی گدار به آب نزنید ولی از آن طرف، زیادی هم لفتش ندهید. نتیجه کار فرسایی همیشه عینهو جنگ ویتنام افتضاح از آب در میآید.
نویسنده یا مترجم خوبی که قبلا از یک کارش خوشتان آمده را نشان کنید و یکراست سراغ باقی کارهای او بروید. لازم نیست به نویسنده ای که قبلا از کتابش خوشتان نیامده فرصت مجدد بدهید؛ آن وقت علاوه بر نقصان مایه، باید شماتت همسایه را هم بکشیدها!
خوب است بعد از خواند یک کتاب، کمی هم با باقی کتابخوانها درباره آن حرف بزنید و پست سر نویسنده یا شخصیتها صفحه بگذارید؛ هم کیف میدهد و هم حس نقد و قدرت انتخاب کتابهای بعدی تان بالا میرود. اگر هم بالا نرفت، نرفت؛ فدای سرتان؛ مهم دور هم بودن است.
از کجا شروع نکنیم؟
توقع نداشته باشید با خواندن یک کتاب افتضاح در همان گامهای اول، انگیزه کتابخوان شدن تان مدت زیادی دوام بیاورد. برای کتابخوان شدن، چیزهایی هست که باید از آنها احتراز کنید.
به این زودیها سراغ «کلاسیک»ها نروید چون اولا خیلی عریض و حجیم هستند و دوم اینکه اگر شما همین اول کار، تولستوی و داستایوسکی بخوانید، بعدا میخواهید چی بخوانید؟ آدم خوب است همیشه انگیزه پیشرفت داشته باشد!
دور آن کتابهایی را که قبلا فیلم و کارتونشان را دیده اید، قلم بگیرید. معروف است که میگویند شاهکارهای ادبی در تبدیل به فیلم چیز گندی از آب در میآیند و داستانهای درجه 2 فیلم شاهکاری میشوند. اما شما تا وقتی که سلیقه ادبی تان به حد تشخیص درجه 1 و 2 از هم نرسیده، نمیخواهد صحت این حرف را امتحان کنید.
با احساس و عواطف خودتان بازی و حتی بازی بازی نکنید. شما که از خون و خونریزی چندشت میشود، دلیلی ندارد بروی سراغ کتابهای پلیسی. وقتی در تمام طول تحصیل، یک بار هم نمره بالای 17 نگرفته ای، علمی– تخیلی خواندنت برای چیست؟ اگر از ارتفاع میترسی، «جاناتان مرغ دریایی» را میخواهی چه کار؟
شما که زبان انگلیسی ات خوب نیست، این چه جور خزنده ای است که میخواهی حتما کتاب زبان اصلی بخوانی؟! حتما خودت را به دکتر نشان بده.
اگر از یک کتاب چند ترجمه وجود دارد، یادتان باشد که جز مقوله بسیار مهم مقایسه قیمتها و پیگیری روند افزایش تورم، یک مختصر نگاهی هم به داخل کتابها بکنید و یک جمله یا پاراگراف را در آن چند کتاب با هم مقایسه کنید. ترجمه بد، تمام ذوق کتابخوان را میکشد و میسوزاند و خاکسترش را هم به باد میدهد.
آخرش که چی؟!
سوالهای کتاب نخوانها معمولا بهانههای کتاب نخوانی هم هستند؛ برای همین است که جواب دادن به این سوالها میتواند شما را مجبور به کتاب خواندن کند؛ البته به شرطی که آن قدر وجدان داشته باشید که با حل شدن بهانهها، دنبال راه جدیدی برای فرار از کتابخوانی نگردید!
چکار کنیم کتابخوان بشویم؟
آدم را سگ بگیرد، اما جو نگیرد. لامصب این جو گرفتگی چیز غریبی است؛ آدم را از این رو به آن رو و حتی بالعکس میکند. شما چند ماه با یک مشت کتابخوان غیرخرخوان بگردید و با آنها به کتابخانه و کتابفروشی و این قبیل جاها بروید. بعدش خودتان دلتان برای چهار تا طرح جلد خوش آب و رنگ و رفیق جنگ و سالن تنگ و کتابدار مشنگ، تنگ خواهد شد؛ آن هم به صورت لحظه به لحظه و دنگ دنگ.
چند تا کتاب بخوانیم بس است؟
برای جواب این سوال بین دانشمندان اختلاف هست؛ بعضی گفته اند: «100 کتابی که پیش از مرگ باید خواند» و بعضی هم گفته اند: «یکی دیگر هم بخوانم و بمیرم بهتر است یا نخوانده بمیرم؟» شما اگر آمارت هنوز زیر 10 تا کتاب غیردرسی است، بهتر است این طرفها پیدایت نشود.
به جای کتاب مجله بخوانیم، قبول نیست؟
داستان آن آهنگر را شنیده اید که به شاگردش گفت ایشان میتواند در حالتهای نشسته، لمیده، درازکش و حتی در گور خوابیده به فعالیت خودش ادامه بدهد منوط به اینکه در آن کوره آهنگری لعنتی بدمد؟! این حکایت البته به جواب سوال شما ممکن است ربط داشته باشد اما در آمارگیریها به آن توجه نشده و متاسفانه سرانه مطالعه را برای همان دمیدن در حال ایستاده و مثل آدم در نظر میگیرند. حالا دیگر خود دانید؟
حالا نمیشود فیلمش را ببینیم؟
چرا میشود اگر خودتان خسته میشوید مغز مبارک رابه کار بیندازید و یک داستان را توی ذهنتان بسازید و برای شخصیتهایش ایضا توی همان ذهنتان «چشم چشم دو ابرو» بگذارید، حتما بروید آن فیلمش را ببینید. خسته نباشید!
وقت از کجا بیاوریم کتاب بخوانیم؟
لطفا بیدار شوید، به خودتان بیایید و دست از این همه شکسته نفسی بردارید شما که این همه وقت برای سرکار گذاشتن دوستان و استادان دارید، دیگر چرا؟ شما که این طور بفرمایید، ما چه بگوییم؟ فوق فوقش این است که برای رسم نمودار مسیر رفت و آمدتان، طولانیترین یا شلوغترین مسیر ممکن را انتخاب کرده، در ساعات گرفتاری در ترافیک، کتاب میخوانید دیگر. این هم شد سوال؟
پول از کجا بیاوریم کتاب بخریم؟
برای این کار روشهای بسیاری هست که ما به ذکر یک نمونه اکتفا میکنیم. در این روش شما یک شب برای همسر محترم در باب اهمیت کتاب در زندگی و نقش فرهنگ در استحکام مبانی خانواده داد سخن میدهید و بعد هم اظهار میدارید که برای تامین هزینه کتاب ناچارید از مخارج شام بیرون کم کنید. از آنجا که همه آدمها از ناحیه شکم آسیبپذیر هستند، به هفته نکشیده خود خانم طوری ردیفهای بودجه را جابه جا کرده اند که هم پول کتاب تویش باشد و هم شام رستوران.
یک کتاب چقدر پول میخواهد؟
فرمول کلی محاسبه قیمت کتاب با قطع معمول و درزمان حاضر صفحه ای 20 چوق است؛ یعنی مثلا کتاب 500 صفحه ای احتمالا 10 هزار تومانی آب میخورد. قطع جیبی و پالتویی بالاخره باید اندکی ارزان تر باشند که این اختلاف را مخصوصا در تعداد صفحه بالا نشان میدهند. هر چه نوبت چاپ کتاب پایینتر باشد، ارزانتر است. و بالاخره اینکه جلد سخت (گالینگور) به جای جلدهای ساده مقوایی (شمیز) یک تنه قیمت را چند هزار تومانی بالا میکشد.
کتابهایی که ما به شما توصیه میکنیم تا 5 هزار تومانیها هستند که برای جیبتان مناسبند، قطرشان با روشنفکری جور در میآید، یک چیزی ازشان میفهمید و با توجه به حجمشان واقعا حوصله میکنید بخوانیدشان.
زیر 2 هزار: کتابهای یک بار مصرف، کتابهای جیبی، کتابهای کودکان، کتابهای شعر (که این رقم هم از سرشان زیاد است)، کتابهای قدیمی ناشران دولتی یا عتیقه ای که هنوز عقلشان به گران کردن نرسیده.
2 تا 5 هزار: کتابهای رمان، قصه، نمایشنامه و از این دست با جلد شمیز.
5 تا 12 هزار: همان موارد بالا با جلد گالینگور، کتابهای جلدی و کلا کتابهای دارای ترجمه خوب، ناشران زرنگ و خریداران ساده دل.
بالای 12 هزار: کتب مرجع، کتابهای هنری و کتابهای ویترینی که قرار است رنگشان به کتابخانهتان بیاید.
تبصره: کتابهای نایاب و دست دوم و افعال بی قاعده در هر گروهی ممکن است جای بگیرند.
از کجا شروع کنیم؟
نمیشود ناگهان به یک خوره کتاب درست و حسابی تبدیل شد. کتابخوانی راه میان بر ندارد. اولین پلهها را باید خودتان تنهایی بروید.
از قدیم گفته اند: «کم بخوان، همیشه بخوان». این ضرب المثل حکیمانه علاوه بر شبهای امتحان، در مورد کتابخوانی تفننی هم صدق میکند حتما با کتابهای کوچک و کم حجم شروع کنید و نگران تمسخر احتمالی دوستان به خاطر زیر بغل نزدن هر 7 جلد «در جست و جوی زمان از دست رفته» نباشید!
البته خیلی هیجان انگیز است که آدم بداند «داستان پساپست مدرن» چه جور جانوری است و برای دوستانش هم در همین زمینه کنفرانس تخصصی بدهد اما شما تا وقتی که داستانهای خطی و راحت الحلقوم را نخوانده باشید، متاسفانه نمیتوانید کنفرانس مذکور را بدون سوتی برگزار کنید؛ بروید سراغ نویسندههای بدون ادا و اصول.
به سرعت یک یا چند کتابخوان دیگر را شناسایی کرده، او (یا آنها) را درباره موضوع و سبک و قیمت کتاب مورد نظرتان سین جیم کنید. یادتان باشد که بی گدار به آب نزنید ولی از آن طرف، زیادی هم لفتش ندهید. نتیجه کار فرسایی همیشه عینهو جنگ ویتنام افتضاح از آب در میآید.
نویسنده یا مترجم خوبی که قبلا از یک کارش خوشتان آمده را نشان کنید و یکراست سراغ باقی کارهای او بروید. لازم نیست به نویسنده ای که قبلا از کتابش خوشتان نیامده فرصت مجدد بدهید؛ آن وقت علاوه بر نقصان مایه، باید شماتت همسایه را هم بکشیدها!
خوب است بعد از خواند یک کتاب، کمی هم با باقی کتابخوانها درباره آن حرف بزنید و پست سر نویسنده یا شخصیتها صفحه بگذارید؛ هم کیف میدهد و هم حس نقد و قدرت انتخاب کتابهای بعدی تان بالا میرود. اگر هم بالا نرفت، نرفت؛ فدای سرتان؛ مهم دور هم بودن است.
از کجا شروع نکنیم؟
توقع نداشته باشید با خواندن یک کتاب افتضاح در همان گامهای اول، انگیزه کتابخوان شدن تان مدت زیادی دوام بیاورد. برای کتابخوان شدن، چیزهایی هست که باید از آنها احتراز کنید.
به این زودیها سراغ «کلاسیک»ها نروید چون اولا خیلی عریض و حجیم هستند و دوم اینکه اگر شما همین اول کار، تولستوی و داستایوسکی بخوانید، بعدا میخواهید چی بخوانید؟ آدم خوب است همیشه انگیزه پیشرفت داشته باشد!
دور آن کتابهایی را که قبلا فیلم و کارتونشان را دیده اید، قلم بگیرید. معروف است که میگویند شاهکارهای ادبی در تبدیل به فیلم چیز گندی از آب در میآیند و داستانهای درجه 2 فیلم شاهکاری میشوند. اما شما تا وقتی که سلیقه ادبی تان به حد تشخیص درجه 1 و 2 از هم نرسیده، نمیخواهد صحت این حرف را امتحان کنید.
با احساس و عواطف خودتان بازی و حتی بازی بازی نکنید. شما که از خون و خونریزی چندشت میشود، دلیلی ندارد بروی سراغ کتابهای پلیسی. وقتی در تمام طول تحصیل، یک بار هم نمره بالای 17 نگرفته ای، علمی– تخیلی خواندنت برای چیست؟ اگر از ارتفاع میترسی، «جاناتان مرغ دریایی» را میخواهی چه کار؟
شما که زبان انگلیسی ات خوب نیست، این چه جور خزنده ای است که میخواهی حتما کتاب زبان اصلی بخوانی؟! حتما خودت را به دکتر نشان بده.
اگر از یک کتاب چند ترجمه وجود دارد، یادتان باشد که جز مقوله بسیار مهم مقایسه قیمتها و پیگیری روند افزایش تورم، یک مختصر نگاهی هم به داخل کتابها بکنید و یک جمله یا پاراگراف را در آن چند کتاب با هم مقایسه کنید. ترجمه بد، تمام ذوق کتابخوان را میکشد و میسوزاند و خاکسترش را هم به باد میدهد.