PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هایکو



mozhgan
03-25-2011, 11:29 PM
هایکو

هایکو ، کوتاه ترین نوع شعری در جهان است که توسط ژاپنی ها به ادبیات جهان معرفی شده است ، امروزه اغلب مردم جهان شعر ژاپن را با هایکو می شناسند . هایکو شعری است ۱۷ هجایی که در سه سطر نوشته می شود ، سطر اول و سوم هر کدام پنج هجا و سطر دوم هفت هجا دارند . هایکو نه وزن دارد و نه قافیه و آرایه های کلامی در آن به ندرت به کار می رود . حدود دو هزار سال پیش هایکو جزوی از یک فرم شعری ۳۱ هجایی به نام تانکا بود که از دو بخش تشکیل می شد و معمولا آن را شاعران به شیوه ی پرسش و پاسخ می سرودند . بخش نخست تانکا ۱۷ هجا دارد و بخش دوم آن ۱۴ هجا . تانکا به معنی شعر کوتاه است و در مقابل آن چوکا قرار دارد که به معنی شعر بلند است . با اینکه در ژاپن به غیر از تانکا و چوکا چندین فرم شعری دیگر هم وجود دارد شعرهای کوتاه محبوبیتشان بیش از بقیه است . در قرن شانزدهم میلادی به تدریج بخش ۱۷ هجایی تانکا مستقل شد و آن را هاکایی یا هایکو نامیدند .
هایکو در ابتدا محتوایی طنز آمیز داشت و به تدریج بر اثر در آمیختن با فلسفه ی ذن اعماق و جوانب آن گسترش یافت . ایجاز و سادگی و در عین حال عمق هایکو و هنر تصویری بدیع آن علاوه بر آنکه در چهار قرن گذشته شاعران زیادی را در ژاپن به خود کشانده است در دوره ی معاصر در خارج از ژاپن هم با استقبال قشر کتابخوان و شاعران و هنرمندان مواجه شده است و علاوه بر ترجمه هایکوهای ژاپنی به اغلب زبانهای دنیا ،درسراسرجهان شاعرانی پیدا شده اندکه به سرودن شعر به شیوه ی هایکوهای ژاپنی می پردازند .
امروزه هایکو دوستان و هایکو سرایان سراسر جهان دارای انجمنهای خاص در سطح محلی و ملی و بین المللی هستند و با برگزاری همایشها و سمینارهای دوره ای و یا از طریق سایتهای اینترنتی به بحث و تبادل نظر در مورد هایکو و تاریخچه و ابعاد هنری آن می پردازند .
هایکو هم اکنون در اقصی نقاط جهان به زبانی برای زندگی تبدیل شده است به تعبیری می توان گفت هایکو شعر نیست زیبایی نیست بلکه خود زندگی ست . تجربه ی شهودی هستی است که این مادر ِ همه ی هنرهای اصیل است . هایکوی عمیق همیشه ساخته ی ذن است . اما ذن یعنی مشاهده و تفکریعنی دیدن چیزها چنان که هستند و در تجربه های عمیق شهودی تجلی میکنند نه لزوما آن ذن که یکی از فرقه های بودایی مهایانه است . یاد آوری این نکته ضروری است که هایکو شعر کوتاه نیست . خیلی از تک بیت ها یا مصرع های فارسی هست که کوتاه تر از هایکوی هفده هجایی ژاپنی است.با این همه نمیتوان آن را هایکو نامید .
هایکو دارای دو منظره توامان . چیزی فراتر از فرم ادبی است . راه و وسیله ای است برای دیدن و درک دنیای پیرامون . هر هایکو لحظه ای را در خود تسخیر می کند . لحظه ای عادی که آوازش تا به دورها شنیدنی ست . و وقتی که این لحظه ، یم دم انسان را به بودنش به باور می رساند تا با خود بگوید : « خیلی آشناست ... این را من نیز دیده ام ، شنیده ام و ... »

رولان بارت در کتاب امپراطوری نشانه ها نوشته ای با عنوان دستبرد به معنا دارد او می گوید : « هایکو دارای خاصیتی شبح وار است و آن اینکه هر کس همواره تصور می کند به سادگی اشعاری همانند آن بسراید ولی ممکن است هرگز نتواند »


چند نمونه هایکو :

باعبور مار
کمر راست کرد
نرم نرمک، علف

ایکدا سومیکو

می اندیشم
این آخرين سال من ست!
ميخورم اين خرمالو را

ماساوكا شيكي

بر خيابان اصلي
چترهاي رنگارنگ-
باران پاييزي

ماریا تیرنسا

mozhgan
03-25-2011, 11:30 PM
قواعد نوشتن هایکو

1. همیشه تعداد هجاهای هایکوی خود را بشمارید.
2. هفده هجا را در یک سطر بنویسید.
3. هفده هجا را در سه سطر بنویسید.
4. هفده هجا را در سه بند به ترتیب پنج، هفت و پنج هجایی بنویسید. (قالب استاندارد ژاپنی)
5. هفده یا کمتر از هفده هجا را در سه بند به ترتیب کوتاه، بلند و کوتاه بنویسید. (قالب رایج در زبانهای اروپایی)
6. کل هایکو را با یک نفس باید بتوان خواند.
7. از فصل واژه ها (کلماتی که به فصل خاصی از سال ارجاع می دهند استفاده کنید).
بهارواژه: شکوفهٔ گیلاس
تابستان‌واژه: کرم شب‌تاب
پاییزواژه: خرمالو
زمستان‌واژه: برف
نوروزواژه: پایان سال،
8. در پایان بند اول یا دوم (اما نه هردو) سکوت قرار دهید.
9. هرگز اجازه ندهید که سه بند هایکوی شما پشت سر هم تشکیل یک جمله کامل بدهند.
10. ترتیبی دهید که رابطه یا تقابل بندهای اول و دوم تنها پس از خواندن بند سوم مشخص شود.
11. همیشه از زمان حال استفاده کنید و در مورد اینجا و اکنون بنویسید.
12. استفاده از اسامی خاص و ضمایر شخصی را تا حد ممکن محدود کنید.
13. تا جای ممکن از وجه استمراری استفاده نکنید.
14. بد نیست اگر دو بند از سه بند شما (اول و دوم) ساختار نحوی یکسان داشته باشند.
15. در مورد ترتیب تصاویری که هر یک از بندها به دست می هند فکر کنید. مثلا ابتدا یک منظره از دور، بعد بخشی از آن منظره از نزدیک تر و در نهایت یک کلوزآپ.
16. لب مطلب را برای بند آخر نگه دارید.
17. سعی کنید بند اول تا جای ممکن جذاب و گیرا باشد.
18. همیشه فقط در مورد چیزهای معمولی، با روشی معمولی و با زبانی معمولی بنویسید.
19. به مطالعه ذن بپردازید و بگذارید هایکوی شما مصداق روش بی کلام تصویرسازی باشد.
20. ادیان و فلسفه های مختلف را مطالعه کنید و بگذارید اثر آنها در پس زمینه هایکوی شما انعکاس یابد.
21. تنها از تصاویر عینی استفاده کنید.
22. سعی کنید به سطوح چندگانه از معنا دست یابید. سطوح بیرونی شامل تصاویر عادی و در سطوح عمیق تر فلسفه حیات و جهان بینی شما.
23. از تصاویری استفاده کنید که برانگیزاننده انزوای خودخواسته و فقر داوطلبانه باشند. (سابی)
24. از تصاویری استفاده کنید که برانگیزاننده نوستالژی رمانتیک باشند. (وابی)
25. تضادها را بیابید و در هایکوی خود به تصویر بکشید.
26. از جناس و بازی با کلمات استفاده کنید.
27. در مورد چیزهای ناممکن به شکلی معمولی صحبت کنید.
28. از تصاویر تداعی گر معانی متعالی استفاده کنید (از جنگ و جنایت و مسائل جنسی صحبت نکنید)
29. تنها از تصاویر مربوط به طبیعت استفاده کنید. (از اشاره مستقیم به مسائل انسانی خودداری کنید)
30. عواطف انسانی را با اشاره به جنبه های مختلف طبیعت تداعی کنید.
31. از هرگونه اشاره مستقیم به خود در هایکو اجتناب کنید.
32. استفاده از علائم سجاوندی (نقطه، ویرگول، خط تیره و...) در هایکو مانعی ندارد.
33. گاهی برای ایجاد ایهام از آوردن علائم سجاوندی خودداری کنید.
34. قواعد نگارشی زبان خود را به طور کامل رعایت کنید.
35. از آوردن قافیه پرهیز کنید.
36. از آوردن اوزان غیرهجایی (مانند وزن های عروضی فارسی) خودداری کنید.
37. از واج آرایی (تکرار آواهای مشابه در یک بند) استفاده کنید. (مثل تکرار «چ» در مصرع «سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند...»)
38. از آواهای کلمات برای انعکاس دادن احساسات خود استفاده کنید.
39. همیشه هایکوی خود را به یک اسم ختم کنید.
40. از هر الهام و شهود آنی به عنوان نقطه آغازی برای خلق یک هایکو استفاده کنید.
41. از آوردن فعل های زیاد خودداری کنید.
42. هر جا که توانستید حروف اضافه را حذف کنید. (مانند از، در، به، با، بین، میان، روی و...)
43. قیدها را حذف کنید.
44. برای هر اسم بیش از یک معرف (توصیف کننده هایی مانند صفات و...) نیاورید.
45. با هایکوی خود مثل شعر برخورد کنید. هایکو جمله زیبای روی کارت پستال نیست.
46. هر هایکویی را که به ذهنتان رسید بنویسید. حتی بدترینشان را. زیرا می توانند الهام بخش آثاربهتر بعدی باشند

mozhgan
03-25-2011, 11:32 PM
مشهورترین هایکو سرایان ژاپن

به هر كتاب هايكو كه نگاه كنيد از چهار هايكوسرا به عنوان بزرگترين هايكو سرایان ژاپن نام برده شده است.
ماتسوئو باشوريا،بوسون،ايسا،شيكي


ماتسوئو باشو (1644 ـ 1694 م)


در يك خانواده سامورايي بدنيا آمد. درباره زمان قبل از هايكو سرا شدنش اطلاعات زيادي در دست نيست.

در سال 1644 بدنيا آمد. نام كودكي اش كين ساكو بود . سالهاي زيادي از عمرش در سفر بود. و از معابد و طبيعت زيبايي ژاپن ديدن ميكرد. و در مورد آنها هايكو و نثر مينوشت. او نام مستعارش را از درخت موز گرفت . باشو در زبان ژاپني به معناي درخت موز است.
بيش از ديگر شاعران ، هايكو باشو ست و باشو هايكو ست. باشو هايكو را ابداع نكرد بلكه هايكو را يك ژانر جدي و پر آوازه ساخت. قبل از باشو هايكو يك نوع بازي كم اهميتي بود كه در دربار توسط اديبان بازي ميشد. نوعي بازي با كلمات بود كه پر از جناس و كنايه بود. اما باشو هايكو را بالا برد.

مشهورترين هايكو ي باشو بركه كهن ميباشد.

بركه كهن
جهيدن غوكي
صداي آب

توجه داشته باشيد كه چگونه هر سه عنصر درين هايكو همزمان جدا و به هم پيوسته ست.
غوك ، بركه ، و صداي جهيدن غوك. اينجا عملي صورت گرفته و
حركت ناگهاني و سكوتي كه براي لحظه اي با جهيدن غوكي اتفاق ميافتد.

بعضي ها اين هايكو را نوعي روشن شدگي بودايي مي بينند.و بعضي آنرا تصويري واقعي مي بينند.

بوسون (1716 ـ 1783 م)

يو سا بوسون دومين هايكو سرای بزرگ به شمار مي آيد. شخصيت اش با باشو تفاوت زيادي دارد. اما هايكوسرای جوانتر احترام زيادي براي هايكو سرای بزرگتر قائل بود كه در هايكوها و نقاشي هايش نمايان ست. بوسون هم هايكوسرا و هم نقاش بود. به عنوان نقاش ، او يكي از بزرگترين پيروان سبك نانگا شمرده ميشود.كه از نقاشان چيني آن زمان الهام گرفته اند. هرچند كه باشو يك تجربه گر بزرگ بود و آواره اما بوسون بيشتر عمرش را صرف خواندن و نوشتن و نقاشي و ميگساري كرد. او يك مرد خانواده دار بود و خودش را وقف دخترش كرد. در مورد او هايكوهاي محبت آميزي نوشت و نامه هايي كه بيانگر نگراني او از ازدواج دخترش با مردي ست كه لياقت او را نداشته ست.
بعضي از بهترين هايكوهاي بوسون تحت تاثير باشو و شاعران چيني ست اما بايد ياد اوري شود كه در ژاپن كپي و تحت تاثير شاعران و نويسندگان بزرگتر بودن جز اصلي خلق اثر ست.
براي مثال اين هايكوي بوسون

كنار بركه كهن
پير ميشود غوك-
برگهاي ريخته

بوسون به كاربرد ايماژ و رنگ مشهور ست .
گلهاي سفيد!
از شكاف ديوار
بهار مي آيد

ميانديشد
بهار اينجاست
دريا ، دريا

ايسا (1764 ـ 1827 م)

كوباياشي ايسا در پنجمين روز از پنجمين ماه در سال 1763 به دنيا آمد. و ياتارو ناميده شد.
ايسا نام مستعاري ست كه بعدا آنرا انتخاب كرد و به معناي يك فنجان چاي ست. بيشتر سالهاي زندگي ايسا غم انگيز است. وقتي دو ساله بود مادرش مرد و وقتي سيزده ساله بود مادر بزرگش. بعدا سه فرزندش و اولين همسرش كيكو مردند . و او را تنها گذاشتند تااينكه در سه سال آخر عمرش با يك دختر سامورايي ازدواج كرد.
در هايكوهاي ايسا خبري از زندگي غم انگيزش نيست.بر خلاف ان نشان دهنده انست كه ايسا سرنوشت خود را پذيرفته ست. ايسا به انسان گرايي و همدردي با جهان ، از يك شاليكار گرفته تا يك كك مشهور ست.
وي زبان محاوره ولهجه‌هاي مختلف را در هايكوهايش به‌كار برده ست. ايسا چيزهاي كوچك و بي ارزش را دوست مي‌داشت و آنها را عميقاً درك مي‌كرد و به چيزهايي كه احترامي بر نمي‌انگيختند عشق مي‌ورزيد.

ايسا "قلب هايكو " شناخته ميشود. چون در مقابل نگاه واقع گرايانه بوسون و ذن درون گرايانه باشو او لحن انسان گرايانه اي دارد.
يكي از برجسته ترين هايكوهاي ايسا براي مرگ دخترش ساتو سروده ست.

این جهانِ ِ شبنمی
بی شک شبنمی ست
وهنوز...

در اين هايكو اندوهي كه از مرگ فرزندش به او رسيده صرفا در منظره اي مي گنجاند . كه در ابتدا ناپايداري زندگي با ايماژ شبنم نشان ميدهد و تكرار ان نشان دهنده پذيرفتن اين واقعيت ست. " و هنوز ..." نشان ميدهد كه او هنوز در ايسا يا در بهشت يا در هايكو يا با تناسخ زنده ست.

شيكي (1867 ـ 1902 م)

چهارمين هايكو سرای بزرگ ماساوكا شيكي ست . او در سال 1869 متولد شد . هايكوهايش داراي تصاوير واقعي ست و شامل اشيا و تصاوير و رنگ ها و اشكال و تقابلشان با همديگر ست.
او به عنوان هايكو سرای نو گرا شناخته شده ست. شيكي كلمه هوكو را نيز به هايكو تغيير داد.
او به جنبه روحاني و درون گرايي باشو واكنش نشان داد و برخلاف آن عمل كرد.
شيكي بيشتر عمر كوتاهش را با بيماري گذراند.

می اندیشم
این آخرين سال من ست!
ميخورم اين خرمالو را

شيكي همچنين بنيانگذار مجله هوتوتو گيسو (فاخته )در سال 1899 ست. هايكوهايش فاقد جنبه هاي انسان گرايانه ايسا و حسهاي روحاني و درون گرايانه باشو ست. هايكوهايش مانند نقاشي ست.

شبانه ماه سپید
تابستان
بر بادبان سپید


در بررسي هايكو اين چهار هايكو سرا نمايانگر چهار طرز نگاه متفاوت به جهانند: ديدن با روح ، با چشم ، با دل ، و با سر . باشو روحاني ست. بوسون هنرمند است. ايسا انسان گراست و شيكي واقع گرا.

mozhgan
03-25-2011, 11:33 PM
باران بهاری/spring rain

هایکوهایی از ایسا/Issa

clang once more
mountain temple bell!
spring rain

Issa

دگرباره دنگ دنگ ِ
ناقوس معبدکوهستان
باران بهاری

---------------------------------------------

welcome to my house!
First Month's very first
spring rain

Issa

به خانه ام
خوش امدی
اولین باران بهاری
--------------------------------------------

rice field crane
again, come on down!
spring rain

Issa

درنای شالیزار
دوباره فرودآی!
باران بهاری
--------------------------------------------

the pigeon too
sings to six a.m.
spring rain

Issa

کبوترنیز
می خواند صبح زود
باران بهاری

----------------------------------------------

at my dinner tray
a sparrow chirps...
spring rain

Issa

بر سینی شامم
جیک جیک گنجشکی
باران بهاری

--------------------------------------------
in spring rain
a bit bedraggled...
Tone River crane

Issa

درباران بهاری
اندکی خیس شده
درنای رودخانه تون

--------------------------------------------
deer gamboling
in the grass...
spring rain

Issa

در علف
آهویی جست وخیزکنان
باران بهاری

--------------------------------------------

in spring rain
chasing the elusive fish...
dog on the shore

Issa

درباران بهاری
به دنیال ماهی گریزان
سگی درساحل

----------------------------------------------

even the field mouse
squeaks, "What luck!"
spring rain

Issa

حتی موش مزرعه
فریادمی زند"چه شانسی"
باران بهاری

----------------------------------------------
walking along
a baking pan on her head...
spring rain

Issa

قدم زنان
ماهی تابه ای برسرش
باران بهاری
----------------------------------------------

with his sake he lounges
on a wall...
spring rain

Issa

باساکه اش
لم میدهدبه دیوار...
باران بهاری
---------------------------------------------

first thing after waking up
spring rain
in my eyes

Issa

پس ازبیدارشدنم
اولین چیزی که می بینم
باران بهاری
-----------------------------------------------


on one side
snow falling, on the other
spring rain!

Issa

ازیک سو
بارش برف ؛ ازسوی دیگر
باران بهاری !
----------------------------------------------

dawn--
in a stone's hollow
spring rain

Issa

سپیده دم
درشکاف سنگی
باران بهاری

-------------------------------------------------

not missing
the spring rain's blessing...
blades of grass

Issa

ازدست نمیدهد
برکت باران بهاری
تیغه های علف

--------------------------------------------------


spring rain
on an ancient road...
the pickle vendor

Issa

باران بهاری
برجاده قدیمی
ترشی فروش
-------------------------------------------------

the little shrine
is all azaleas...
spring rain

Issa

معبدکوچک
پراز ازالیه ها
باران بهاری

-----------------------------------------------
spring rain--
others have flowers
I, a little thicket

Issa

باران بهاری
دیگران گلهایی دارند
من ، بیشه ای کوچک

---------------------------------------------
spring rain--
gone vegetable-picking
with a little lantern

Issa

باران بهاری
رهسپار چیدن سبزی
با فانوسی کوچک

--------------------------------------------

crossing the field
with a paper lantern...
spring rain

Issa

می گذرم از مزرعه
بافانوس کاغذی
باران بهاری
--------------------------------------------

today too
looking at the same mountain...
spring rain

Issa

امروز نیز
می نگرم به همان کوه...
باران بهاری

----------------------------------------------
the daffodils
have become flowers!
spring rain

Issa

نرگسها
گل داده اند
باران بهاری

-----------------------------------------------

for everythicketeverythicket...
springrain

Issa

برای هر بیشه ای
هر بیشه ای
باران بهاری
------------------------------------------------

a day for wandering
a day for haiku...
spring rain

issa

باران بهاری
یک روزبرای پرسه زدن
یک روزبرای هایکو

mozhgan
03-25-2011, 11:34 PM
/سپيده دم
هایکوهایی از ایسا/Issa


to one side

of my paper lantern...

spring's first dawn



Issa



در يك سوي


فانوس كاغذي ام


نخستين سپيده دم بهاري


------------------------------------------


at my hu/t
what will come of it?
spring's first dawn




Issa



در كلبه ام


بر سرش چه خواهد آمد؟


نخستين سپيده دم بهاري


------------------------------------------


"Spring's first dawn!"

the priest pretending

to sweep


Issa



نخستين سپيده دم بهاري


راهب وانمود ميكند


به جارو زدن


---------------------------------------------


in dawn frost
at the bathhouse door
knocking




Issa



ميكويد


در سرماي سحري


بر در گرمابه


----------------------------------------------


my New Year's toast
with straw sandals on...
dawn




Issa



اولين نوشيدني سال نو


با صندلهاي حصيري به پا


سپيده دم


----------------------------------------------


at dawn
I start the spring...
borrowed clothes




Issa



در سپيده دم


آغاز ميكنم بهار ...


لباسهاي عاريتي


-------------------------------------------------


dawn--
from atop the wheat
"Cuckoo!"




Issa



سپيده دم


بر فراز گندم


"كوكو!"


--------------------------------------------------


at dawn
no people in sight...
lotus blossoms




Issa



در سپيده دم


كسي به چشم نميايد...


نيلوفران آبي


------------------------------------------------


little by little
the summer night turns dawn...
people's faces




Issa



كم كم


شب تابستاني صبح ميشود...


چهره هاي مردم


----------------------------------------------


at dawn a keepsake
left on the window
red leaves




Issa



سحربرپنجره


يادگاري جا ميگذارد


برگهاي سرخ


----------------------------------------------


even at dawn
spring haze hovers...
Sumida River




Issa



حتي در سپيده دم


مه بهاري معلق در هوا


رودخانه سوميدا


-----------------------------------------------


autumn dawn--
to the pretty sky flies
a mosquito




Issa



سپيده دم بهاري


پرواز ميكند پشه اي


به آسمان زيبا


-----------------------------------------------


gobble up
my dawn dream...
cuckoo!




Issa



مي بلعد


روياي سحري ام را


كوكو!


-----------------------------------------------


at dawn
coolness is restored...
my house




Issa



در سپيده دم


دوباره سرد ميشود


خانه ام


----------------------------------------------


at dawn by the plum tree
there's one too...
beating his bowl




Issa



در سپيده دم


يكي نيزكنار درخت آلو


بركاسه اش مي كوبد


-------------------------------------------------


dawn--
with snow I make
Lord Buddha




Issa



سپيده دم


با برف ميسازم


بوداي بزرگ


------------------------------------------------


dawn--
through a hole in the wall
the cold




Issa



سپيده دم


از شكاف ديوار


سرما


-------------------------------------------------


my shadow too
fit and trim...
dawn of spring




Issa



سايه ام نيز


سپيده دم بهاري


تر و تميز


--------------------------------------------------


in the storehouse
the hoe glinting...
year's first dawn




Issa



در انبار


بيل برق ميزند


اولين سپيده دم


---------------------------------------------------


dawn--
in a stone's hollow
spring rain




Issa



سپيده دم


در شكاف سنگ


باران بهاري


----------------------------------------------------


even the snow falls
politely...
spring's first dawn




Issa



حتي برف


به آرامي مي بارد


اولين سپيده دم بهاري


-------------------------------------------------


the samurai street
perfectly silent
spring's first dawn




Issa



ساكت ساكت


خيابان سامورايي


نخستين سپيده دم بهاري


-----------------------------------------------


at dawn people
passing through...
withered fields




Issa



در سپيده دم


ميگذرند مردم از ميان...


مزارع خشك


-----------------------------------------------


dawn--
the glint of leeks
in the sink




Issa



سپيده دم


درخشش تره ها


در ظرفشويي


---------------------------------------------


dawn--
the windblown, exhausted
maiden flowers




Issa



سپيده دم


خسته از وزش باد


گلهاي ماده


----------------------------------------------


autumn dawn--
nearing the month's end
lantern in the eaves




Issa



سپيده دم پاييزي


نزديك اواخر ماه


فانوسهايي بر لبه بام

mozhgan
03-25-2011, 11:34 PM
سانتوکا تانه دا

سانتوكا تانه دا (1882-1940) يك هايكو نويس فرم شكن است كه ساختار 5-7-5 هجايي را كنار گذاشت.

نام واقعي سانتوكا ، شُو ایچی بود . جواني اش پر از رنج و اندوه هايي همچون خودكشي مادر و ورشكستگي خانواده اش بود.
زندگي سانتوكا ممكن ست غم انگيز به نظر آيد . پسر مرد عياشي بود كه تمام دارايي اش را در معامله اي از دست داد و ورشكسته شد .وقتي هشت ساله بود مادرش با انداختن خود در چاه خودكشي كرد . ترك تحصيل ؛ از دست دادن كار ، ميخوارگي ؛ ازدواج ناموفق و يك بار خودكشي ناموفق با قطار.و...از ناكامي هاي زندگي اوست.
سانتوكا را از روي ريل برداشتند و به نزديكترين معبد ذن بردند و گی یان موچیزووکی اُشُ راهب بزرگ معبد مردي مهربان بود و بي هيچ پرسش و سرزنشي او را پذيرفت و به او اجازه داد تا هر زمان كه بخواهد آنجا بماند. سانتوكا هميشه به بوديسم علاقمند بوده و بعد از يكسال تفكر ذن (مديتيشن ) و كار در معبد در سن چهل و دو سالگي او راهب ذن شد. ذني كه او تمرين كرد گرچه سنتي اما غير معمول بود. آن ذن تنها راه رفتن بود . جاده بي انتها ، خانه و رهبانگاهش شد. پس از راهب شدن عمر را به سير و سفر در سراسر ژاپن گذراند. و فقط ده ماه قبل از مرگش خانه نشين شد. كلبه كوچكي كه در ان اقامت گزيد به نام ايسسوُ و به معني علف هرزي ست كه اين كلبه در شمال دانشگاه اِ هی مِ و كتابها يش در موزه شيكي نگهداري مي شود.

گفته اند كه سانتوكا بيش از بيست و هشت هزار مايل راه رفت و هر صبح بي پول و بي غذا و حتي بي آنكه بداند به كجا مي رسد و يا كجا مي ماند به راهش ادامه ميداد. راه سختي بود اما اين راه برايش آفتاب و باران، بخشش و خصومت، غذا و گرسنگي، لبخند و اخم و سلامتي و بيماري، تشنگي و آب ، تنهايي و لحظات مصاحبت، غم و شادي داشت اما لحظه هايي كه در آن زيست به همه چيز چه خوب و چه بد روي خوش نشان داد همانطور كه گی یان مهربان او را آنگونه پذيرفته بود.

ثبت افكار و احساسات ودرك و بينش و رويارويي او با خود و كشف خود در هايكوهايش نمايان ست. سادگي مطلق ؛ درستي و عدم حضور تصنع و تزوير ويژگي هايكوهاي اوست. در جهان اينگونه ما هايكوهاي سانتوكا مانند هوايي تازه، خنك و پاك ست.

mozhgan
03-25-2011, 11:36 PM
sleep/خواب

first snowfall-

in the bamboo evening

sleeping alone



Issa



اولین بارش برف

تنهابه خواب می رود

شبی در خیزران


----------------------------------


on my sleeping mat

the winter rain suddenly

gives off light!



Issa



برلحافم

ناگهان می درخشد

باران زمستانی


-----------------------------------


shooing flies too
today, as he sleeps
for the last time



Issa

امروز دور میکند
مگسها را هم ؛و می خوابد
برای آخرین بار




---------------------------------



to the lullaby
of mosquitoes
she sleeps



Issa



می خوابد
بالالایی مگسها
دخترک


---------------------------------


hugging her kite
soon she's sound asleep...
the child



Issa



با بادبادکی درآغوشش
انگار به خواب رفته ست
دخترک!

---------------------------------

rice-planting girl--
on her back the butterfly
sleeps



Issa



دختر شالیکار
بر پشتش پروانه ای
درخواب


---------------------------------




Fawn-

shaking off the butterfly
then back to sleep



Issa



بچه آهویی—
تکان می دهد پروانه را
وسپس می خوابد


---------------------------------


resting his hands
on the green plum...
the frog sleeps



Issa



برآلوی سبز
تکیه می دهد دستش را
قورباغه می خوابد


---------------------------------


the dragonfly
settles to sleep...
on the scarecrow



Issa



سنجاقک
می نشیند برمترسک
که بخوابد




---------------------------------




tucked in a little quilt
in vines, asleep...
scarecrow



issa



درلحاف کوچکی
درتاکستان ؛ خوابیده...
مترسکی





like me
getting plenty of sleep...
chrysanthemum



issa



چون من
چرت میزند
گل داودی

---------------------------------

peaceful sleep--
on the rice-seedling bed
the evening rain



Issa



آرام خوابیده-
برجوانه های برنج
باران شبانه



---------------------------------



closing the door
he drops off to sleep...
snail



Issa



در را می بند
و می خوابد
حلزون


---------------------------------


little snail, no different
asleep
awake



Issa



فرقی ندارد
خواب باشدیابیدار

حلزون کوچک


---------------------------------


my muddy foot
left to the butterfly
I sleep



Issa



پاهای گل الودم را
گذاشتم برای پروانه
ومی خوابم




---------------------------------




in winter wind
the pig giggles
in his sleep



Issa



در باد زمستانی
خوکی می خندد
درخواب


---------------------------------


trying to sleep
when up on the eaves...
a nightingale



Issa



می خواهم بخوابم
بر لبه بام نشسته
بلبلی

---------------------------------

does my star too
sleep alone?
Heaven's River



Issa



ستاره ام هم
تنهامیخوابد؟
کهکشان !

mozhgan
03-25-2011, 11:37 PM
satsuo to kamo onaji kojou ni yoake matsu

Tsuda Kiyoko

------------

گرد يک درياچه
سپيده دم را انتظار می کشند
هم شکارچی و هم مرغابی

------
تسودا کييوکو

mozhgan
03-25-2011, 11:37 PM
ginkan ya mitsu no kuni no ginka mochi

Nakada Naoko

--------

سکه های سيمين سه ديار
در سينه دارد کهکشان

-------
ناکادا نااوکو

mozhgan
03-25-2011, 11:38 PM
آخرین برگ

آخرین برگ درخت افتاد

در حیاط خلوت پاییز

شادی شمشاد!



آرمانی(2)

پرنده

نشسته روی زدیوار

گرفته یک قفس به منقار



آرمانی(3)

پشت میله

بر کف زندان

کپه ای زنجیر!


قیصر امین پور

mozhgan
03-25-2011, 11:38 PM
taifuu no kokoro sasau beki hi o tenzu

Katou Shuson
--------
هنگامه توفان
به قوی داری دل
چراغی برمی افروزیم
-------
کاتو شوسن

mozhgan
03-25-2011, 11:39 PM
umi o kou kai fuurin no nariyamazu

Takahashi Etsuo

-----------
زنگوله های صدفين
از صدا باز نمی ایستند
که بيقرار دريایند
.........
تاکاهاشی اتسواو

mozhgan
03-25-2011, 11:39 PM
aki ga kuru utsukushii nooto nado soroeru

Sakaguchi Gaishi

--------

پاييز خواهد آمد
بايد قشنگ ترين دفترهایم را در آورم

.....

ساکاگوچی گايشي

mozhgan
03-25-2011, 11:39 PM
suterareshi koumori kasaya aki no kaze

Jack Stamm

-----------
به دور افکنده شده چتر سياه !

پاييز وزيدن گرفته است

mozhgan
03-25-2011, 11:40 PM
ماه تابستان

蚊屋を出て
また障子あり
夏の月


Kaya wo dete
Mata shouji ari
Natsu no tsuki


بیرون پشه بند
باز پشه های کاغذیست
ماه تابستان


­­شاعر: نايتو جوسو (شاگرد باشو)؛

فصل هايكو:تابستان

فصل واژه ها: پشه بند؛ ماه تابستان

کلمات دشوار:

پشه بند: Kaya
.پرده هاي كاغذي كه ديوارها و درب و پنجره هاي خانه هاي سنتي ژاپني را با آن مي ساختند:
Shouji

نشانه شناسی: پشه بند: نماد خانه و مأمنماه: نماد حقيقت كه هر سالكي در جستجوي آن است.

پیش زمینه ی لازم:

الف) در زبان ژاپني اصطلاح ترك خانه كردن و بيرون رفتن از خانه به معني راهب شدن است.يعني وقتي مي گويند كسي خانه را ترك كرده بدين معني است كه در دير اقامت گزيده و به جرگه سالكان طريق درآمده است.
ب) در ژاپن پشه بند را در داخل اتاق هاي خانه به منظور در امان ماندن از گزند حشرات برپا مي كردند

معنی هایکو:شاعر نيمه شبي تابستاني براي ديدن ماه از پشه بند خود بيرون مي آيد.اما متوجه مي شود كه هنوز در داخل اتاق محصور است و پرده هاي كاغذي اجازه ديدن ماه را به او نمي دهند و فقط طرح مبهمي از ماه از پشت پرده هاي كاغذي پيداست

منظور شاعر:بيرون آمدن از پشه بند ناخودآگاه ترك خانه كردن و راهب شدن را به ذهن خواننده ژاپني متبادر مي كند. شاعر در جستجوي حقيقت (ديدن ماه) پشه بند امن خود را ترك مي كند؛ اما متوجه مي شود كه رسيدن به حقيقت به اين سادگي ممكن نيست و هنوز پرده هايي جلوي چشم (چشم دل) او را گرفته اند.مقصود اين است كه براي راه بردن به حقيقت تنها راهب شدن و سرتراشيدن و دعا خواندن و تسبيح گرداندن و اقامت در دير و ازدواج نكردن و گوشت نخوردن و ... كافي نيست و سالك واقعي بايد به راستي در از بين بردن تمام علقه هاي اين جهاني خويش يعني هر آنچه كه ذهن او را از فكر كردن به حقيقت منحرف مي سازد بكوشد

mozhgan
03-25-2011, 11:40 PM
子を殴ちし 長き一瞬
天の蝉

  



Ko wo uchishi

Nagaki isshun

Ama no semi


پس از تنبيه فرزند
لحظه­ های طولانی
زنجره های آسمان


فوشی­او آکی­موتو



بيان دقيق احساسات و عواطف يکی از بنيادی ­ترين دلايل برقراری ارتباط است. اما گاهی شکل ارتباط يا ابزاری که به عنوان رسانه ارتباط به کار می ­رود (مثلا زبان برای ادبيات و رنگ و ابزار برای نقاشی) ممکن است محدوديت­هايی برای برقراری ارتباط ايجاد کنند که مانع از انتقال دقيق احساسات شوند.در قالب ادبی کوتاهی مانند هايکو مجالی برای توصيف­های طول و دراز، ترسيم تصاوير گوناگون و بيان مفصل آنچه در دل شاعر می­گذرد وجود ندارد. پس سراينده هايکو به ناچار دست به دامان اشاره و کنايه و استعاره می­شودهايکوی بالا نمونه بسيار خوبی برای اين ايجاز حاصل از به کار بستن اشاره ­ها و کنايه ­هاست. شاعر فرزند خود را به خاطر اشتباهی که مرتکب شده تنبيه می­کند اما بلافاصله دچار عذاب و اندوهی سنگين می­شود و سکوت تلخی تمام روحش را در بر می­گيرد. گويی تنها چيزی که اين سکوت سنگين را می­شکند صدای بال زدن حشراتی است که از بالا به گوش می­رسدبند اول يعنی "پس از تنبيه فرزند" رخداد واقعی را به تصوير می­کشد، "لحظه ­های طولانی" طولانی به نظر رسيدن سکوت ناخوشايند پس از تنبيه فرزند را نشان می­دهد و "زنجره­ های آسمان" برگ برنده شاعر برای نشان دادن احساس خود و عمق سکوت دردناکش استدر ضمن زنجره " فصل­واژه تابستانی" يا "تابستان­واژه" است. (اصطلاح اول از عباس پاشاي و اصطلاح دوم از عباس حسين ­نژاد است)

mozhgan
03-25-2011, 11:41 PM
برای گل آفتابگردان



اينوما توئورو:


太陽に
叱られて立つ
向日葵か


همچنان ايستاده
جلوی سرزنش آفتاب
گل آفتابگردان



ايوا شيتا اِمی کو:



私の部屋
のぞかないでよ
向日葵


اتاق مرا
دزدکی نگاه نکن
گل آفتاب­گردان



تاته ايوا توشی ئو:



大向日葵
なぜきみひとり
項垂れて


آفتاب­گردان بزرگ
چرا فقط تو
از پا افتاده­ ای




ساتو ماساکو:



向日葵の
百の眼をもつ
一本気



به يک جا می­نگرد
گل آفتاب­گردان
با صد چشم




کوری­ياما کِی کو:


顔よりも
大き向日葵
抱く少女


در آغوش دخترک
گل آفتاب­گردانی
بزرگ­تر از صورتش




اودا نوری­ئو:


向日葵の
千の笑顔に
振り向けり


به عقب نگاه می­کنم
صورت خندان
هزار آفتاب­گردان




سومی­دا کيوکو:


向日葵の
万に見られて
ゐる不安


هزاران گل آفتاب­گردان
مرا نگاه می­کنند
دلواپسی



تاچی­با ناساکی:


向日葵の
花首疲れ
陽が沈む


خسته می­شود
گردن آفتاب­گردان
غروب خورشيد



نوماگوچی نوموگی­فو:


絵日記の
向日葵の瞳の
笑ひけり


بچه ­ها مسخره می­کنند
گل آفتاب­گردان
دفتر خاطراتم را




يازاگی سومی­کو:


向日葵の
かたちに風の
リフレイン


بر پيکر آفتاب­گردان
ترجيع ­بندِ باد

mozhgan
03-25-2011, 11:41 PM
«جيو_ني»
اي شكارچي سنجاقك
امروز او
چقدر پرواز كرده بود


« سو استنفورد»
يورش مي‌برد بر پهناي سنگ
سايه‌ي درخت افتاده


« ايسا»
راه مي‌روم،
سايه‌ام در كنارم
به تماشاي ماه


ايستاده در دشت
مشت‌هاي گره كرده
آسمان ابري بود



« آ.ن»
پايين آمدند ابرها تا حس كند آسمان را
پروانه

mozhgan
03-25-2011, 11:42 PM
هایکوهایی برای گربه (1)

برگی در باد
گربه ی ما با پایش
دمی آن را نگه می دارد

ایسا

گربه ی سیاه و سفید
در دهان پشمالویش
یک پرنده ی مرده

گربه بیرون در
با موج باد این سو و آن سو می رود
میو میوی شکوه آمیزش

در برابر نرده ی سنگی
گربه نشسته روی برگ های خیس
سرش را تکان می دهد

نفس گربه
موهای سیاه و سفید شکمش
بالا و پایین می رود

mozhgan
03-25-2011, 11:44 PM
هایکوهایی برای گربه (2)

گربه ی گرد و تپلی
خوابیده در سبد نان
به سختی خود را گلوله کرده است

گربه با خرخری بلند
خودش را به من می مالد
یله روی زمین

آهسته خر خر می کند
گربه ی سیاه و کوچکما
گاهی که کنار من می خوابد

گربه خوابش برد
پایی که می لیسید
هنوز در هوا خم است

خورشید غروبی می تابد
به موهای گربه
ذره های درخشان نور

mozhgan
03-25-2011, 11:46 PM
هایکوهایی برای گربه (3)

گربه ی بازیگوش
برق می زند سبیلش
در یک گل جای آفتابی


پس از دو روز بارانی
آنک دو گربه ی حسود
با هم زیر آفتاب


گربه ی دله
با خاک قند روی دماغش
خمیازه ی هراس انگیز می کشد


گرسنه ونگ می زند
دو چشم جاودان گربه ای
خیره مانده است بر من


پنجه هایش را خم کرده است
چشمانش باز
ذره ای را می کاود گربه

mozhgan
03-25-2011, 11:47 PM
هایکوهایی برای گربه (4)


همه چیز بسته بندی شده است
روی خاکدان خالی
گربه نشسته است و میو میو می کند


عنکبوت کوچک خالی
آویزان به تار نامرئی
بالای دماغ گربه


فارغ از همه چیز خیره مانده است
گربه در کمین پرنده
روی لبه ی بالکن


گربه ی کوچک
با تمام وجود پنجه می کشد
به روی یک پروانه

کلیه ی هایکو ها از کتاب هایکوهایی برای گربه (سارا چان، لوست ام، اوستن بروک) برداشته شده است

mozhgan
03-25-2011, 11:48 PM
mizu nurumu
ushiri ni
hito no irugotoshi

.................
Harako Kouhei
..............
آب ملایم می شود
یکی انگار پشت سرم ایستاده

..................
هاراكو كووهِى
..................
هشتم ماه مه . اميرى
_____________________

色町にかくれ住みつつ菖蒲葺く
.............
松本 たかし


iromachi ni kakure sumitsutsu shoubu fuku.
.................
Matsumoto Takashi



پنهان ز ديده ها
در محله ى بدنامى
سوسن آذين می كنند

.........................
ماتسوموتو تاكاشى
.........................

mozhgan
03-25-2011, 11:48 PM
磯に遊べりメーデーくずれの若者た � ?
草間 時彦

iso ni asoberi           
meidei kuzure no
wakamono tachi.            



در ساحل درياها
شادخوارانند
جوانانِ ويرانگرِ ماه مه !


اين هايكو در واقع صداى اعتراض نسل پيشرو دهه پنجاه ژاپن خطاب به آدمهاى امروزى است . چرا كه نسل امروز با لاقيدى و سطحى نگرى همه دستاوردهاى جنبش هاى اجتماعى اسلاف خود را يكى يكى از دست ميدهد و دم فرو مى بندد. جماعتى كه حتا جربزه ى بزرگداشت آبرومندانه ى اول مه را هم از دست داده است .
__________________________________



shousetsu ni
aka to kuro ari
kingio ni mo


..........
Ayako
..........




در دنياى رمان
سرخ وسياه هست
بين ماهى قرمزها هم همينطور
.........
آياكو

mozhgan
03-25-2011, 11:48 PM
磯に遊べりメーデーくずれの若者た � ?
草間 時彦

iso ni asoberi           
meidei kuzure no
wakamono tachi.            



در ساحل درياها
شادخوارانند
جوانانِ ويرانگرِ ماه مه !


اين هايكو در واقع صداى اعتراض نسل پيشرو دهه پنجاه ژاپن خطاب به آدمهاى امروزى است . چرا كه نسل امروز با لاقيدى و سطحى نگرى همه دستاوردهاى جنبش هاى اجتماعى اسلاف خود را يكى يكى از دست ميدهد و دم فرو مى بندد. جماعتى كه حتا جربزه ى بزرگداشت آبرومندانه ى اول مه را هم از دست داده است .
__________________________________



shousetsu ni
aka to kuro ari
kingio ni mo


..........
Ayako
..........




در دنياى رمان
سرخ وسياه هست
بين ماهى قرمزها هم همينطور
.........
آياكو

mozhgan
03-25-2011, 11:48 PM
ienuchi o
nureba no tsubame
abarekeri
........................
Natsuishi
........................




پرستوى باران خورده
درون خانه را
به آشوب كشيد
.......................
ناتسوايشى
.......................
گاه پرنده اى راه گم كرده ، غفلتا از لاى در يا پنجره ى باز وارد حريم خانه ميشود. شما ميخواهيد بدون اينكه آسيبى به وى وارد شود راهى بيرون اش كنيد ، اما پرنده ى ترسيده و پريشان، خيال ميكند كه به تله افتاده است و ......اما به قول يكى از اساتيد فلسفه ى ژاپنى ، ¨پرستويى با بالهاى خيس¨ ، نماد بانوى منزل نيز هست .

mozhgan
03-25-2011, 11:49 PM
می توانم آیا ذخیره کنم
جیغ جیرجیرک ها را
در کوهستان

(سائیتو سانکی)

----------------------------------------

پروانه ها بالا می روند
دانه های برف می بارد
بر قاب پنجره

(جری کیل براید)
-----------------------------------------------

شادمان از زاده شدن
دختر، در آفتاب بهار
چشم می بندد.

(یاماگوچی ئی شی)

mozhgan
03-25-2011, 11:49 PM
نخستین روز سال
جدا از دیگران
با بوریای کهنه ی خویش چه آسوده ام!

-------------------------

شکوفه های گیلاس در دل شب،
بر در وازه
معبد دور از راه.

----------------------------------

یک شب پاییزی._
چیزها از خود می پرسم و خود بدان همه پاسخ می گویم
ناتوان و افسرده دل.

--------------------------------

خانه تکانی تابستانی:
باد ، در میان کاجستان،
شمشیر برهنه را خنک می کند.

توضیح:کسی شمشیر را از غلاف بیرون می کشد و در این لحظه گویی باد آن را خنک می کند ؛واقعا هر دو شخص را خنک می کند.


از تایگی ...برگرفته از کتاب هایکو ارز آغاز تا امروز.

mozhgan
03-25-2011, 11:49 PM
کوکو می خواند:
دریا می غرد
در سپیده دمان.

--------------------------

تاریکی
بر شقایق پرپر سفیدی
که ماه را در آغوش می گیرد

------------------------------

زیر لانه چلچله ها
آتش افروختن._
غروبی بارانی.

mozhgan
03-25-2011, 11:50 PM
روز سال نو
درست مثل یک بعدازظهر پاییزی
تنها هستم

(باشو)

-------------------------------------

زیر باران بهاری
همه چیز زیبا به نظر می‌رسد

(چیو- نی)

mozhgan
03-25-2011, 11:50 PM
خوب می شنود
حرفهای خیس چتر را
رهگذر خیس


تو نیستی
و خورشید مردد است
برای آمدن


گرد يک درياچه
سپيده دم را انتظار می کشند
هم شکارچی و هم مرغابی

تسودا کييوکو

mozhgan
03-25-2011, 11:50 PM
قدم هشيارتر بگذار
همه گل هاي صحرايي
تورا زير نظر دارند.

(باشو)
------------------------------------
تمام اضطراب
تمام غصه هاي سينه ي مشوش خود را
به اين بيد مجنون رها كن!

(باشو)
--------------------------------------

پرچین چوبی
در انتظار است
تا فرود یک کلاغ

mozhgan
03-25-2011, 11:51 PM
شبی در بهار
دمی اگر همدمی باشد
حرف ها


کووبوتا مان تارو
------------------------------------


رویای بهاری می دید
پلک هایش
خیس شد


می تسو هاشی تاکاجو
----------------------------------

شب کوتاه تابستان
رو به پایان است
بوی آب


کوبوتا مان تارو

mozhgan
03-25-2011, 11:51 PM
آه ای پروانه

رؤیایت چیست

وقت بال زدن


( چینو – نی)
---------------------------------------

قزل آلایی بر می جهد

ابرها در بستر رود

حرکت می کنند

(تونی تسورا)
--------------------------------------
روی ناقوس بزرگ
پروانه ای می نشیند

و می خوابد

(بوسون )

mozhgan
03-25-2011, 11:52 PM
روز سال نو:
آنچه حس می کنم
از توان کلمات بیرون است

(دایو)
------------------------------------------

ماه درخشا پاییزی:
سایه های درخت و علف
و سایه های آدمیان!

(بای شیتسو)
------------------------------------------

هیچ یک سخنی نگفتند.
نه میهمان ، و نه میزبان
و نه داوودی هی سپید

(ریوتا)

mozhgan
03-25-2011, 11:52 PM
شبدر ها
چنان است که چشم انتظارند
تندباد خزان را.

(شیکی)

توضیح:شبدر ها هنوز در باغ نشکفته اند ، اگر چه هنگام شکفتن آنهاست .توفان تند باد خزانی هنوز نوزیدهاست.
------------------------------

پانهادن بر پل._
ماهیان به اعماق می گریزند:
آب های بهاری.

(شیکی)
---------------------------

نه نامه یی
نه پیامی ،
پنج کلوچه ی برنجی در برگ خیزران.

(ران ستسو)

توضیح:چیماکی یا کلوچه برنجی را در جشن پسران ، در پنجم ماه مه می خورند.یکی این هدیه را برای شاعر فرستاده، که با آن نه پیامی هست و نه کلامی.

بر گرفته از کتاب هایکو از آغاز تا امروز

mozhgan
03-25-2011, 11:52 PM
سپیده دمان
بانویی به خانه بازمی گردد
مرغان باران فریاد می کشند.

--------------------------------

ایوان
خیس است و متروک
باران پاییزی.

------------------------------

در منزل گاهی میان راه:
خوشه های پژمرده یاس
رها شده در گلدانی.

توضیح:این هایکو احساسی از یک مهمان سرای بیرون شهر را به ما می دهد که مردمش چندان ذوق و حساسیت هنری ندارند و گل آرایی شان تظاهر به زیبا پسندی است،چون هیچ کدامشان توجهی به آن ندارند.

از کتاب هایکو از آغاز تا امروز

mozhgan
03-25-2011, 11:53 PM
هنگام شام ، در خزان،
از میان لنگه های در
خورشید شامگاهی.

-----------------------------

درباره ی سنگی
شعری می نویسم و می گذرم._
علف زار خشکیده.

----------------------------

شبی سرد. _
خروش آبشاری
که به دریا می ریزد.


( کیوکوسویی )

mozhgan
03-25-2011, 11:53 PM
صفِ ماهی‌ها

چشم‌انتظار ِ دست

شاید قطره‌ای آب

mozhgan
03-25-2011, 11:53 PM
مورچه‌ها

برای زمستان روابط

تنهایی انبار می‌کنند

mozhgan
03-25-2011, 11:53 PM
رو به آسمان

ایستاده بر آرمان

درخت!

mozhgan
03-25-2011, 11:55 PM
مرداب رابطه

آسمان محزون

صندلی‌های زنگ‌زده


***


صندلی‌ها هم

بعد از تو

زانوی غم بغل گرفته‌اند

mozhgan
03-25-2011, 11:55 PM
silver dewdrops--
without fussing
become round

(Issa)


گرد می شوند

قطره های شبنم سپید

بی هیاهو


------------------------------------------------------------

facing my way
in the cold rain...
a scarecrow

(Issa)


درباران سرد

روبرو مي شوم در راهم
بامترسکی

---------------------------------------

Bright moon,

welcome to my hut ?

such as it is

(Issa)


خوش آمدی!

به کلبه محقرم
ماه تابان

mozhgan
03-25-2011, 11:56 PM
بارانی مه آلود
امروز روزی شاد است
هر چند كه قله ی فوجی به ديده نمی آيد


ماتسوئو باشو ( Matsuo Basho )


صدای زنگی به نشانه ی وقت خواب
با انديشه ی او در سر
چگونه توانم خفت ؟

بانو كاسا ( Lady Kasa )



به ماه كه می نگرم
تابان بر هزاران هزار كوره راه درد
می بينم تنها من نيستم گرفتار خزان
اوئه چيساتو ( Oe Chisato )

mozhgan
03-25-2011, 11:56 PM
خیره
بر آسمان گشاده ،
عطر شکوفه های آلو .

(سویین)

جویبار کوچک
پنهان می شود
در علف های خزان بدرود گوینده.

(شیرائو)

باران بهاری:
از میان درختان دیده می شود
کوره راهی به دریا.

(ئوتسوجی)

mozhgan
03-25-2011, 11:56 PM
در سپيده دم
كسي به چشم نمي آيد...
نيلوفران آبي


اتاق بزرگ
ساكت ومتروك
روزي مه آلود


مي بلعد
روياي سحري ام را
كوكو

از ایسا

mozhgan
03-25-2011, 11:57 PM
كشيده ‌شد
روي برگ‌هاي خيس پاييزي
بالاپوش راهب

----------------------------

در مه
گم می ­شوند
غازهای وحشی

---------------------------

افتادن ِ سیب ِ وحشی
سکوت ِ دریاچه را
می ­شکند

mozhgan
03-25-2011, 11:57 PM
کوهپایه ی سبز
دختران کوزه به سر
چشمه ی دور

-----------------------------

ابرهای گذرا
گاهی نهان می شوند
چلچله هایی که برمی گردند

-----------------------------

گل های لاله
تنها لبخندی را
منتظرم

mozhgan
03-25-2011, 11:57 PM
بايد به گدايی آب بروم
نور صبح
چشمه‌ام را تسخير کردهاست
----------------------------------
در باغ جا ماند
گوشواره گیلاست
دختر کولی
--------------------------------
پوشانده
ساقه نيلوفري كاملاشكفته ،
كلبه ام را

mozhgan
03-25-2011, 11:57 PM
پژواک

"هی ! " مرد تنها می دهد آواز

"هی !" کوه تنها می دهد پاسخ


(سی سن سویی)

mozhgan
03-25-2011, 11:58 PM
چیزی نوشتن
و آنگاه بر ایوان ایستادن . _
رگبار می گذرد.

(سی شی )

mozhgan
03-25-2011, 11:59 PM
تنهایی.
پس از پایان یافتن آتش بازی ،
عبور شهابی.

"تنهایی" یی که شیکی این جا از آن سخن می گوید یک احساس "درد جهان" است ، یک عاطفه ی جهانی که در پشت بیش تر شعر های بزرگ و آثار بزرگ ادبی هست. این تنهایی یک حالت نام ناپذیر جان است که با احساس تنها بودن ، و در همان حال کسی را برای هم کلامی خواستن فقط یک ارتباط دور و زیستی دارد. عبور شهاب که در آسمان خزان ، خاموش وار ، بی هیچ معنا و هدفی ، می درخشد و تند می گذرد احساس طبیعت را به ما می دهد که مخالف احساس انسان است.

mozhgan
03-26-2011, 12:09 AM
من اینجایم ، در میان گل ها

می شنوم که مردمان خندان اند

در کوهستان بهاری.

بوئی تسو

mozhgan
03-26-2011, 12:09 AM
حتی دارکوب نیز
بر نخواهد آشفت این عزلت گاه را
در میان درختان تایستانی.

این شعر در باره ی عزلت گاه بوچو ، استاد ذن باشو ،سروده شده است . باشو که از ویرانه ی کلبه ی بوچو در کنار معبد ئن گان جی دیدن می کرد از دیدن کلبه ی استادش سخت اندوهگین شد و این هایکو را بر ستون معبد نوشت.

mozhgan
03-26-2011, 12:09 AM
باریدن و ایستادن ،
وزیدن و ایستادن ،
شب آرام و خاموش.

ئوتسوجی

mozhgan
03-26-2011, 12:10 AM
گه گاه
ابر ها استراحتی می دهند
نظاره گان ماه را

چیزی آرام و خاموش در این شعر هست ، چیزی هم راه با شکیبایی . این شکیبایی را آنانی می توانند داشت که با دلی پاک در ماه گه گاه پوشیده از ابر نظاره کنند ، این شکیبایی را خود طبیعت هم دارد. این شکیبایی در بیشتر شعر های باشو حس می شود :

هلال خزانی._
شب را سراسر
گرد برکه سرگردان بودم.

mozhgan
03-26-2011, 12:10 AM
چیزی باز نمی گوید
در آواز خویش.
چه زود خواهد مرد زنجره !

این شعر را دو گونه می توان فهمید . یکی آن که در آواز زنجره _ که نشان می دهد همیشه نخواهد خواند _ چیزی نیست. او در آوازش کیفیت اکنون ناب ، اکنون جاوید را دارد . دیگر آن که زنجره به رغم مرگ زودرس خود می خواند. بی بیم و امید خواهد خواند ، و بی هیچ دلیلی خواهد خواند ؛ می خواند چون که می خواند.

mozhgan
03-26-2011, 12:10 AM
بشقاب ها و کاسه ها
رنگ پریده در فلق
در خنکای شامگاهی.

" باشو"

ظروف شام در تیرگی هوای شامگاهی می درخشند.اما این جا خنکی سهم برجسته ای دارد . هنگامی که جان و تن مان کامل در آرامش است می توانیم معنای نامتناهی بودن چیز ها و پیش آمد های جزیی و روزمره را دریابیم.

mozhgan
03-26-2011, 12:11 AM
به هنگام خاموش کردن
چراغ های دکه ی عروسک فروشی،
باران بهاری.

"بوسون"


حال به این شعر از روگتسو ، که شاگرد شیکی بود ، توجه کنید:

همان گونه که چراغ را بر می افروختند
در راسته ی عروسک فروشان
هوا بارانی بود.

این جا دوگونه تنهایی حس می شود که نامیدن و توصیف شان دشوار است.
تنهایی روگتسو ، از نوع تنهایی های انسانی ، و تنهایی بوسون ، تنهایی طبیعت و بهار و شب است.....

mozhgan
03-26-2011, 12:11 AM
در آفتاب سوزان،
طرح مردی
که از دور می آید.

"سی شی"

mozhgan
03-26-2011, 12:11 AM
نخواهم بود آيا
يا به ياد خواهم آورد در آن جهان
آخرين ديدار مان را ؟

بانو ايزومی شيكيبو ( Lady Izumi Shikibu )

mozhgan
03-26-2011, 12:14 AM
گل فرو افتاده را می بینم
که به شاخه اش بر می گردد._
آه ! پروانه ای ست.


شب تابستانه
خورشید پهن و بیدار :
پلک هایم رو ی هم می افتد.


شکوه صبح
آشکاره است امروز
عمر کوتاه من

mozhgan
03-26-2011, 12:14 AM
چند هایکو از یامازاکی سوکان



تا کرده دست هایش را .
غوک
آواز می خواند.

----------------------

اگر باران ببارد
با چتر بیا *
ای ماه نیمه شب.

* اشاره به هاله ی گرد ماه است....

mozhgan
03-26-2011, 12:14 AM
هيچ نيست
جز پيچ و تاب سرخسی
اين جهان گذرا

كاواباتا بوشا ( Kawabata Bosha )

mozhgan
03-26-2011, 12:15 AM
چند هایکو از موکایی کیورایی



به تند باد زمستانه
نه حتی سیل و باران
به زمین نمی رسد


شهر زادگاهم _
در بستر قرضی :
پرندگان مهاجر.

mozhgan
03-26-2011, 12:15 AM
كودك نابينا
دست در دست مادر
می ستايد شكوفه های گيلاس را


انوموتو كيكاكو ( Enomoto Kikaku )

mozhgan
03-26-2011, 12:15 AM
مثل گل نیلوفر

چه با سرعت میگذرد زندگی ام

امروز.....؟

موریتاکه

ای برگ ها ،

از باد بپرسید
کدامتان اولین برگی خواهید بود که فرو خواهد افتاد


سوشکی


دنیا پر از رنج است،با این حال
درختان گیلاس شکوفه میدهند


ایسا


گریه نکنید حشره ها
چون حتی ستاره های عاشقدرد هجران را کشیده اند


ایسا

mozhgan
03-26-2011, 12:26 AM
from inside one leaf
it blows...
spring breeze



مي وزد

از درون ِ برگي...
نسيم بهار


departing clouds--
"Autumn won't return"
the cicadas sing

issa
ابرهاي گذرنده
"پاييز برنمي گردد"
زنجره ها مي خوانند

mozhgan
03-26-2011, 12:26 AM
چند هایکو از نائیتو جوسو

1704_1662.....شاعر عضو مکتب باشو.


ته آبگیر را
دیده ام
با تماشای جوجه اردک

----------------------

پوسته انداخته
پس از مرگ،
جیرجیرک پاییز

mozhgan
03-26-2011, 12:29 AM
ديدار رهروی
برپل .
ماه زمستانی

بوسون ( Buson )

mozhgan
03-26-2011, 12:29 AM
چند هایکو از هاتوری رانست سو

1707_ 1654 : متولد ادو Edo . گفته اند که او و کیکاکو (kikaku) ئر زمره ی بهترین شاعران مکتب باشو هستند.

کاج های منقوش
بر آسمان آبی
ماه امشب


نوروز می دمد شفاف
و گنجشک ها
قصه می گویند.

mozhgan
03-26-2011, 12:33 AM
چند هایکو از انوموتو کیکاکو

1707_1661 : متولد Edo و جزو شاگردان برجسته ی مکتب باشو. پس از مرگ باشو به شعر طنز آمیز روی آورد.

خرمن ماه:
سایه های کاج
بر حصیر خیزران.


جوجه گنجشک ها:
سایه های کوتاه خیزران
بر پنجره ی کاغذی.


در سپیده ی نوروز
درنا ها چه آرام
گام بر می دارند.

mozhgan
03-26-2011, 12:33 AM
پر کشیدن مرغی،
رمیدن یابویی._
خلنگ زار خشکیده !

معلوم نیست چه پرنده ای است ؛ نیازی هم نیست . همین جور بهتر است. اسب یابو بارکش است چون که پیر و لاغر است و با چشم انداز خلنگ زار خشکیده نیز جور است ؛ و رمیدن چنین موجودی بسیار چشم گیر است . نکته ی اصلی شعر خلنگ زار خشکیده است ، سکوت و بی حیاتی آن است که با این نشان نامنتظر حیات پدید آورده می شود . سوار نیز به نوبه خود از جا می پرد ملایم ترین بر گردان این تضاد را کارن رو بیان کرده است :

جوجه گان
در دوردست دانه می چینند.
در خلنگزار خشکیده.

(کان رو)

mozhgan
03-26-2011, 12:33 AM
آه از اين دنيای پر مشغله !
سه روز تمام
نديده ام شكوفه ی گيلاس


اوشيما ريوتا ( Oshima Ryota )

mozhgan
03-26-2011, 12:37 AM
در كه باز می شود
وه ! وه ! وه !
صبح برفی


كارای سن ريو ( Karai Senryu )

mozhgan
03-26-2011, 12:37 AM
هر روز
تکه ای کوچک از آسمان
سهم صبح های من است.

هایکو از مایلا

mozhgan
03-26-2011, 12:38 AM
چند هایکو از نوزاوا بونچی

متوفای 1714 : در کانازاوا متود شد و در کیوتو طبابت می کرد . در اواخر 1680 عضو مکتب باشو بود .


استخوان های خار و خاشاک

بریده و خرده شده

شاخه ها اما

هنوز شکوفا


****


باران زمسانه :

کلبه ی روستایی پر از هیزم

نور می تابد از پنجره اش

mozhgan
03-26-2011, 12:39 AM
هایکو از کونیشی رائیزان

1716_1654 : متولد اوزاکا و عضو مکتب danrin……


رایحه بهار ._

چه سپید ، مرغ ماهی خوار

در میان کاج ها.

mozhgan
03-26-2011, 12:39 AM
نهر خزانی
از آن بر می دارم
سنگ سفیدی.

( سوسه کی )
زنجره های خزانی ؛
با آواز هاشان
نمی خواهند که بمیرند.

( سوسه کی )

mozhgan
03-26-2011, 12:40 AM
اسب گوش های اش را

وا پس می برد._

شکوفه های گلابی.


این هایکو برای درخت بهار است نه برای اسب . شکوفه های گلابی ، به خلاف شکوفه های گیلاس و آلو ، درخشندگی و شادی ندارند ، بلکه بیشتر گونه یی تنهایی و اندوه با خود دارند . اسب در راه بازگشت به خانه در این شب سرد بهاری گوش هایش را واپس می برد ، و گوش هایش لحظه ای با شکوفه ها هم آهنگ است.

mozhgan
03-26-2011, 12:41 AM
باران بهاری :

از میان درختان دیده می شود

کوره راهی به دریا.

ئوتسوجی

mozhgan
03-26-2011, 12:42 AM
کشت زار ها همه پژمرده اند ،
هیچ چیز قد نمی کشد
مگر گردن درنا ها.

mozhgan
03-26-2011, 12:44 AM
زن ، کاسای بوریایی خود را بر سر می گذارد

و در آیینه خیره می شود :

چیدن برگ چای.

وقت چیدن برگ های چای است . دختر جوان زیبایی در برابر آینه ایستاده است . کاسای خود را بر سر می گذارد و در آینه می نگرد . در این شعر میل به انجام پیش پا افتاده ترین کار به زیبا ترین شکل احساس می شود.

mozhgan
03-26-2011, 12:45 AM
از دل ،
خسته از غبار و هیاهو
چکاوکی آواز خوان پر می کشد.

تاکه ئو.

mozhgan
03-26-2011, 12:45 AM
کلبه یی هست
با چراغی روشن ،
و نهری که می گذرد

گکوشی

mozhgan
03-26-2011, 12:46 AM
شب کوتاه.

گلی سرخ رنگ شکفته است

در انتهای پیچک.


ایسا صبح خیلی زود تابستان از خواب بیدار شد و به باغ رفت . این گل سرخ در خشان ، تاثر زنده یی از طبیعت به او داد ، همان نیرویی که می تواند چنین چیز شگفت آوری را در اندک زمانی از هیچ پدید آورد.

mozhgan
03-26-2011, 12:46 AM
آغاز زمستان
صدای تبری که خیزران می برد
در دل کوه ها.

سوسه کی

mozhgan
03-26-2011, 12:47 AM
آب جاری است ، اما به سوی اقیانوس ؛
ماه فرو می نشیند ؛ اما همواره در آسمان است.

چهره ی باشو ، همان گونه که به ماه چشم دوخته گویی کمی دگر گونه می نماید ، یعنی پاک تر و شفاف تر از پیش ، و بیش تر به خود می ماند.

mozhgan
03-26-2011, 12:47 AM
هایکو از سوگی یاما سامپو

1732_1647 : متولد ادو بود و در همان جا شغل ماهیگیری داشت.


گیلاس و فاخته

سال چه زود نا پدید می شود !

ماه و برف.

mozhgan
03-26-2011, 12:49 AM
پرنده ، به رشک
از قفس
در پرواز می نگرد

mozhgan
03-26-2011, 12:56 AM
قطرات شبنم فرو می ریزد
یکی یکی ، و دوتا دوتا ، به شتاب .
جهانی نیکوست این.

mozhgan
03-26-2011, 12:58 AM
نخستین برف سال
بر پلی که آنان
در کار ساختن اند.


باشو این شعر را در فوکاگاوا گفت ؛ پل نیمه کاره بود.نکته ی شاعرانه ی این شعر نهایت باریک نگری آن است .در کنار نگریستن نخستین برف سفید و نرم ، و چوب سفید تازه پل که بر آن هیچ مسافری نمی گذرد . دست نخوردگی و پیوستگی میان این دو چشم گیر است.

mozhgan
03-26-2011, 01:03 AM
ماه درخشان پاییز ._
چار زانو نشستن
بودا وار.

(ایسا)

mozhgan
03-26-2011, 01:03 AM
رگبار تابستانی ._
زنی تنها می نشیند
و به بیرون چشم می دوزد




زن چه اندیشه ای در سر دارد؟ این در قلمرو این شعر نیست . گویی شعر ما را به تفکر می خواند . چون باران و چون تصویر زنی که به باران چشم می دوزد.

mozhgan
03-26-2011, 01:04 AM
هایکوهای زمستان



دامن‌کشان از اقیانوس
جای به جای می‌درخشد
جبارالفلک زمستان

*

عاشقانه یا آغشته به نفرت
به هر روی- زمستانه
سپید می‌آیند کلمات

*

در گذر از دشت‌های خشک
مجذوب یکی روشنا
دورتر از دور

*

فقط قندیلی برایم بفرست
سرشار از ستاره
از خانه‌ام تا بالاجای شمال

*

همراهند آیا
یا دشمن-
دو تن
بر دشتی سترون



از کتاب «سالی از هایکو» (One Year of Haiku) سروده‌ی «شوگیو تاکاها» (Shugyo Takaha) به ترجمه‌ی انگلیسی «جک استم» (Jack Stamm)

mozhgan
03-26-2011, 01:04 AM
هایکوهای بهاری



1-
شکوفه‌های قرمز آلو...
شاخه‌ها با شاخه‌ها به ستیزند
برای بهره‌ای از آسمان

2-
به اوج در آفتاب
ناتوانند از فرود
چکاوک‌ها و چکاوک‌ها و چکاوک‌ها

3-
هزاردستان
نغمه‌ای از آواز را گم کرد
و از خواندن ایستاد

4-
ریزش ِ کاملیاها
من بودم اگر
می‌ریختم به سیلابی

5-
نقش ِ دیوار
آن گاه نقش ِ سقف
نگاهم به بالاست
آلوبنان ِ شکوفا را

6-
برفِ کوهسار
چکهچکه می‌گدازد درخشان
از ستاره‌ها نیز...

7-
ریزش ِ ساکورا:
زبان ِ باد
بیان ِ نور


از کتاب «سالی از هایکو» (One Year of Haiku) سروده‌ی «شوگیو تاکاها» (Shugyo Takaha) به ترجمه‌ی انگلیسی «جک استم» (Jack Stamm) برگردان سید احمد نادمی

mozhgan
03-26-2011, 01:04 AM
حفره یی در پل .
اسب آن را به خاط دارد
در مه شامگاهی.

mozhgan
03-26-2011, 01:05 AM
یك دنیا غم و درد
گلها می شكفند
حتی در آن هنگام


پروانه
بی پرواست
شمع ها خاموش


افتادن ِ سیب ِ وحشی
سکوت ِ دریاچه را
می­شکند

mozhgan
03-26-2011, 01:05 AM
صدایی می کند
می درخشد
و خاموش می شود.


(هوکورو)

mozhgan
03-26-2011, 01:05 AM
خواب آلوده بر گرده ی اسب:
رویاهای بی رنگ ماه ِ بس دور
و دود برای چای صبحگاهی.

باشو سحر گاه مهمان سرا را ترک می گوید. خوب نخوابیده ، و همچنان خواب آلود پشت اسب می نشیند . در آسمان باختر ماه افول می کند و کم رنگ تر می شود ، و از این جا و آنجا دود آتش هایی که برای دم کردن چای افروخته بودند به هوا بر خاسته است . اسب ، خود باشو ، رویا های شب پیش ، رنگ باختگی ماه در دوردست ، و دود ناخواسته همه با آرامش صبح گاهی و خواب آلودگ هم آهنگ اند.

mozhgan
03-26-2011, 01:06 AM
هایکوهایی از کاوه گوهرین - 1
شاید پروانه ای رفته است
کاین گونه غمین اند
بنفشه ها و یاس ها



چو لیلی درآید
زبان در قفایند
گل های باغ



بسیار سخن مگوی
سکوت کنی اگر
گویاتری



در روشنای روز
رنگ ها هلهله می کنند
به میدان دهکده



تو به آسفالت چسبیده ای
دندان های تیز و سپیدت،
تا انتهای همیشه زیبایند



از کتاب ِ خدای نامک

mozhgan
03-26-2011, 01:08 AM
morning stillness
the street vendor
sorts vegetables
—Tony A. Thompson
آرامش سحرگاه
فروشنده كنار خيابان
سبزیها را مرتب می کند








I light it up
with the letters from you
-Magdalena Banaszkiewicz ا

اجاق سرد –
روشن اش مي كنم
با نامه هاي تو




Through the window
sparrows wage war
over breadcrumbs
-Patricia Prime

ميان پنجره
دعواي گنجشكها
سر يك تكه نان

mozhgan
03-26-2011, 01:08 AM
اسباب کشی
جامانده از کامیون
یک صندلی

***

سكوت جاده ؛
دل بريده از انتظار
چشم اميد

mozhgan
03-26-2011, 01:08 AM
"می رسد قطار"
خسته از انتظار اما
می داند مرد



سوار ریل ها
رفته تا دور دست سفر
نگاه جامانده

mozhgan
03-26-2011, 01:10 AM
در نور فانوس بهاری
من هستم
تو هستی

تاکاهاماکیوشی

ابرهای گذرا
گاهی نهان می شوند
چلچله هایی که برمی گردند

ای دا داکوتسو

شبی در بهار
دمی اگر همدمی باشد
حرف ها

کووبوتا مان تارو

رویای بهاری می دید
پلک هایش
خیس شد

می تسو هاشی تاکاجو

گل های لاله
تنها لبخندی را
منتظرم

هوسومی ایاکو

شب کوتاه تابستان
رو به پایان است
بوی آب

کوبوتا مان تارو

راهبی
بی که ماه را منتظر بماند
برگشت

ماسااوکا شی کی
تنها
زانو در بغل
باد پاییز باد پاییز

یاماگوچی سه شی

در کتاب کودک
زیاد می شود کانجی
پاییز گندم زار

کی نوشیتا یوجی

تربچه ها را
شلپ شلپ در آب
شستن

تاکاهاما کیوشی

کوه های زمستانی
تا کجا بالا می رود
مرد پستچی

واتانابه سوای ها

به میان برف ها آمد
پرنده زیبا
ساکت می ایستد

هاراسه کی ته

پارو کشیدن
در میان سردی دریا
رفتن

یاماگوچی سه شی

شبی ست که مرغ باران می خواند
دست های زن
یخ زده است

ناکاتسوکا ایپه کی رو

mozhgan
03-26-2011, 01:12 AM
Autumn rain
a sudden urge
to cry

باران پاييزي
ميلي ناگهاني
براي گريه

mozhgan
03-26-2011, 01:13 AM
هیزم می شکند
خواهر کوچکم تنها
تمام زمستان در خانه"


ماسائو کاشیکی


"سرفه هم که می کنم
تنهایم"


هوسای

mozhgan
03-26-2011, 01:17 AM
دران میان
هیزم هایی هستند
که جوانه زده اند

مورسای سه

اب های زمستانی
تصویر یک شاخه هم
اشتباه نمی شود.

ناکامورا کوساتااو

مادر و فرزند
ورق بازی می کنند
شبی که روباه ها زوزه میکشند

هاشی متو تاکاکو

از سوراخ کلید
زمزمه برف
کودک چشم می گشاید
موزی سومی او

mozhgan
03-26-2011, 01:17 AM
پشت تپه ها شکفته اند
همین ها
که نامشان را نمی دانم

mozhgan
03-26-2011, 01:18 AM
هنوز
خواهان رویت ِ رخساره ی خدایم
در شکوفه های نو خاسته.

این شعر در دامنه ی کوه کاتسوراگی نوشته شده. می گویند که نئو ئوتسونو ِغیب گو _متولد 634 میلادی_ هنگامی که می خواست پلی میان کاتسوراگی و یوشینو بسازد از یکی از خدایان به نام هیتوکو-نوشی خواست که او را یاری کند . باز می گویند که چهره ی این خدا چنان زشت بود که تنها شب ها به کار می پرداخت . باشو این مکان را چنان زیبا می یابد که باورش نمی شود رخساره ی آن خدا زشت بوده باشد ، و می خواهد آن را ببیند . این ستایشی است نامستقیم ، و بسیار موثر از زیبایی آن مکان و آن شخص.

mozhgan
03-26-2011, 01:19 AM
4 هایکوی کودک و برف

برف آب می‌شود
با گرمای ناچیز ِ
دست کودک!

دشوار است
راه رفتن
کودک در برف

از برف نمی‌رهاند
دخترک را
چتر ِ برادر بزرگ

همرنگ شده‌اند
لپ‌ها و دست‌ها
تعطیلی ِ دبستان

mozhgan
03-26-2011, 01:19 AM
4 هایکوی تابستانی

شهابی می گذرد
از عرض ِ پنجره
کودک ِکنجکاو


ستاره شناس آماتور
زود به خانه می رود
شب ِ تابستانی



گرمای ماسه ها
خنکای کم رمق آب
پاهای برهنه


به خنکای میان سنگ ها
پناه می برد
مار ِ آبی

mozhgan
03-26-2011, 01:20 AM
دیگر صبح شده
نمی خواهید راحتم بگذارید
گل های مصنوعی؟



چشم هایم خسته شدند
از تعقیب تو در همه جا
کوتاه، چه کوتاه اند، این روزها


گل که پژمرده شود
برگ دیگر عزیز نیست
ترس هر روزه ام این است



حتا لبخند که می زنی
اندوه پشت چشمان توست
پس، بیچاره من

mozhgan
03-26-2011, 01:21 AM
هایکوی تبریک سال نو

بهار بر در ِخانه ام،
نخستين تبريک سال نو
از گنجشک ها

بهار می رسد
با پیام سال نو
از گنجشکها


بهار بر آستانه
اولین تبریک سال نو را
بشنو از گنجشکها

mozhgan
03-26-2011, 01:21 AM
شاخه ای گل برداشت،
به شقایق نگریست
شاعری در دل خود سخت گریست ..
انکراتیک‌

mozhgan
03-26-2011, 01:23 AM
شاعری در صنعات ادبی
خودکفا شد دیروز!
دل‌آرام

mozhgan
03-26-2011, 01:23 AM
باد پاييز برگ‌ها را رنگ مي‌زند
آيا او مي‌نشاند بر سرم
اولين موي سپيد را

*

چهار ديوار عريان
تنها يك چراغ
براي دلپذير ساختن اتاق يخ‌زده


*

ميان برگ‌هاي نيلوفر
يك انعكاس
مردمك‌هاي گربه

*

گل‌ها باريده‌اند
گلبرگ‌هاي پاره‌پاره را باد با خود برده
تا سايه

*

سايه روي علف نرم
رؤياي سگ خوابيده بالا مي‌رود
چون مه‌اي سبك

----
سوزوكي ناتسوم (۱۹۱۶ـ ۱۸۶۷)
ترجمه‌ی اصغر نوري

mozhgan
03-26-2011, 01:24 AM
1
نشسته زیر دانه های ریز باران
نگاه سرد
خیره به جایی نا معلوم

2
انتهای شب
شیشه ی بخار گرفته ی ماشین
و مقصدی گنگ و وهم آلود


3
به تماشای آب
رو به خط سیر قایق ها
سایه ی غمگین تو را می خواند!


سید محمد صدرالغروی

mozhgan
03-26-2011, 01:24 AM
چند هایکو پاییزی

1
دنبال شب‌تاب‌ها می‌گردد
لای بوته‌ها
باد روز اول خزان

2
باد در هیاهوست
چنار ِ حیاط
در روز نخست پاییز!

3
غم برگریزان
شادی شروع مدرسه
شهر در تضاد!

4
برگ های نارنجی
جارو می شوند
رفتگر نارنجی پوش

5
سیب، خرمالو، انار
پاییز
در میوه فروشی

6
صدای خش خش برگها
گم می شود
در سرفه های پیرمرد

عباس حسین‌نژاد

mozhgan
03-26-2011, 01:25 AM
هايكو با لحن ايراني

كتاب رنگ‌ها و سايه‌ها ‌سومين مجموعه شعر مهدي مظفري ساوجي است كه از بين سروده‌هاي سال 1381 تا 1386 انتخاب شده است.

بد نيست بدانيد مهدي مظفري ساوجي چند سالي است كه ضمن پايتخت‌نشيني با شعرهاي رنگي‌اش روزگار مي‌گذراند؛ هر چند اين شاعر بيش از آنكه به شاعري شناخته شده باشد در زمينه تحقيق و پژوهش‌هاي ادبي و نوشتن مقالات ادبي نام آشناست.

سومين مجموعه 53 شعري اين شاعر با طرح‌ها‌، هايكو گونه‌ها و حتي پاره‌اي شعرهاي بلند كه به منظومه مي‌مانند رنگ‌آميزي شده است.

مظفري در شعرهاي اين دفتر از دفترهاي پيشين ‌ فاصله گرفته است و نشان داده كه مي‌خواهد شاعر باشد ‌ چرا كه كافي‌است حركت شيء يا اتفاقي خرد در ذهنش جرقه‌اي بزند و مظفري هم همان را با شعر واگويه كند:

نه باد مي‌آيد
نه ابرها مي‌روند
پرده
باز مي‌شود
بسته مي‌شود
...

(جوجه اردك‌زشت ص36)

به‌نظر مي‌رسد كه سرايش اكثر اشعار اين مجموعه در «لحظه» اتفاق افتاده يا به تعبيري بهتر «شهودي» بوده است:

وقتي كه نيستي
يك واقعيت است
...

(وقتي پسرم متولد نشده بود ص42)

يا

اول يك كلاغ آمد
بعد يك كلاغ ديگر
...

و

فقط
جاي برگ‌ها
عوض شده است
شكل پرنده‌ها
اندازه سايه‌ها
و آسمان
لا‌به‌لاي شاخه‌ها

(پاييز ص74)

سراينده از آلودگي هواي پايتخت يا دور انداختن سبزه عيد و...حالت و انديشه‌اي پيدا مي‌كند، خاطره‌اي ناگهان در او بيدار مي‌شود و يا رابطه‌اي بين شب ، ماه و خورشيد، كشف مي‌كند؛ با ديدن ماه در روز كه حاصل آن چند كلمه ساده است كه در مجموع تصويري خيال‌انگيز پيش روي خواننده نقش مي‌زند:

از چشم شب شايد
از چشم آفتاب نمي‌افتد
ماه

(ماه ص50)

شعرهاي ساوجي از بسياري جهات به هايكو مي‌مانند و در حقيقت اشعاري هستند تصويري، شهودي و الهامي كه به ديدن و وصف ظواهر عالم پيرامون بسنده نمي‌كنند و مي‌خواهند تا ژرفاي واقعيت راه يابند و از بسياري جهات به اندازه سال‌هاي سال ايراني بودن و درست به اندازه فرهنگ و شعر غني ايران زمين از فرهنگ و اشعار چيني و ژاپني فاصله دارند.

لحظه‌هايي در شعرهاي اين مجموعه مي‌توان يافت كه مظفري مانند هايكو سرايان در پي رمز و راز زندگي است:

...اينجا
وقت زيادي براي خواب نداري
هميشه نان
در خانه نيست
...
گاهي خبرهاي بدي به تو مي‌رسد
هواپيمايي سقوط كرد
آدم‌هايي زير آوار ماندند
بمب‌هايي بر سر شهر ريخت
...
آسمان
به تكه ابرهاي پراكنده دلخوش است
...
وقتي پسرم متولد نشده بود

او باور دارد كه در هر پديده‌اي رمز و رازي وجود دارد و بايد آن را كشف كرد حتي اگر يك گل مصنوعي باشد:

...گلدان‌هاي خالي را
هر روز
آب مي‌دهم
كاج كوچك مصنوعي
قد كشيده تا سقف
...

(پشت پنجره خاليست ص27)

ادراك اين رمز و راز نيز البته از راه تأمل و نزديك شدن بي‌واسطه به پديده‌ها حاصل مي‌شود، آن چنان‌كه در بسياري از «آن‌»هاي شعري، شاعر، خويش را همان چيزي مي‌بيند كه دارد مي‌سرايد. چنان‌كه عقيده «هايكو» سرايان بر اين است كه بايد آنچنان به طبيعت و نمودهاي آن نزديك شد كه نوعي يگانگي با آنها به دست آورد.

همانطور كه گفته آمد شعرهاي مظفري «هايكو» نيستند، اما در اينكه سرشار از زندگي‌اند و چونان هايكوها پر از شهودند شكي نيست، مگر نه اينكه «تجربه‌هاي شهودي» خود هستي‌اند؟ شاعر در «رنگ‌ها و سايه‌ها» سعي در گريز از نام‌ها و مفهوم‌هاي «زبان ساخت» دارد و با نشانه‌ها شاعرانگي و يا در حقيقت نقاشي مي‌كند: «...چند قارقار مي‌گذرد...». مظفري در سطر سطر اين دفتر لحظه‌هاي زيسته با دنياي پيرامونش را نشان مي‌دهد:

از درخت‌ها
چه‌ بگويم
از آسمان
كه فرو رفته تا گلو در دود
...

چنان‌كه گفته آمد شعر ساوجي از اين‌رو هايكو نمي‌تواند باشد كه ادراك او ادراك بومي است، ايراني است و تنها شباهت او با «هايكو» سرايان، شرقي بودنشان است و بزرگترين تفاوتش با همه هايكوسراها اين است كه او مثل همه شاعران ايراني دردمند بشريت است

...
اين دردها را نمي‌شود به كسي گفت
پس
خيلي آهسته
در انزوا
در چمدان كهنه‌اش مي‌گذارد
در اتاقش را مي‌بندد
...

(در انزوا ص 21)

يا

...
ما دردهاي قديمي هستيم
بازمانده
از روزگار دقيانوس
بي‌گاه
بي‌گدار
با سكه‌هايي ناچَل در دست
...

(با چشم‌هاي مار ص 32)

يا

...
در آپارتمان‌ها
دست و پاگير زندگي مي‌كنند
و در خيابان‌هاي شلوغ مي‌ميرند

(پايتخت ص 27)

شعرهاي اين مجموعه را نمي‌توان بي‌نظير و كم‌نظير خواند چون‌كه شايد بسياري از اين شهودهايي كه در شعر مظفري است در شعر هم‌نسلان سپيدسراي او هم باشد. مثلاً ساوجي در مضموني از آبي كه تصوير آسمان در آن بيفتد چنين مي‌سرايد:

هميشه
عكس چيزهايي در آب مي‌افتد:
رنگين‌كماني
سنجاقكي
پرنده‌اي
جزيرة كوچكي
برگي رها شده
بر آب...

(سايه‌روشن‌ها ص 88)

و با همين مضمون سيروس نوذري در مجموعه ‌«آه تا ماه» چنين سروده:

بيهوده ‌است
آسمان
در آب‌هاي گل‌آلود

و گروس عبدالملكيان هم در «رنگ‌هاي رفته دنيا»:

چه فرق مي‌كند
گودال كوچك نزديك
يا
درياي بزرگ دور
زلال كه باشي
آسمان در توست

‌نكته ديگر در شعرهاي مظفري «هستي‌شناسي» اوست چنان‌كه مي‌داند چه پيش از او و چه بعد از او دنيا همان دنياست و به صراحت «خودبنيادي» بشر را كه گمان مي‌كند‌ «ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند...» را رد مي‌كند. البته لحظه‌هايي هم هستند در شعرهاي اين دفتر كه شاعر لحظه‌اي دچار ترديد مي‌شود و «فن بنيادي» - ايده مسلط عصر حاضر كه مي‌پندارد همه چيز در پي برآوردن مقاصد انسان است - دامن‌گير او هم مي‌شود.

در رد فن بنيادي:

درخت‌ها
هنوز درختند
پرنده‌ها
هنوز پرنده
كرم كوچك خاكي
كرم كوچك خاكيست
...

(جاذبه‌ها، ص 47)

يا

از پشت شيشه‌هاي كوچك رنگي
كه پيدا مي‌كردم گاهي
جهان
چه رنگ‌ها كه نداشت
حالا هم
از پشت هر شيشه‌اي
كه نگاه مي‌كنم
چه رنگ‌ها كه ندارد

(رنگ‌ها، ص 46)

...
هميشه آدم‌هايي هستند
كه مي‌ميرند
مثل مورچه‌هايي كه نمي‌بيني
...

(هميشه شاعريست، ص 75)

نزديكي و الفت با دنياي پيرامون، رمز و رازگونگي شعرها و پديده‌ها، سادگي، آموختن مهر و دوستي، همه و همه پيام‌هاي شعر مظفري است هر چند كه در پاره‌اي سطرها شاعر با رويكرد عقلايي و دنبال روابط منطقي رفتن‌هاي بي‌منطق از شعر و شاعرانگي دور مي‌افتد:

...
بزرگ شدم
خنديدم
بزرگتر
آفتابگردان‌ها و آفتاب‌پرست‌ها بودند
و رنگ‌ها
حالا
هواي تنم
قطب جنوب است
سرم
سيبري‌ست
و هر رنگ كلاه مي‌گذارم باز
نيش مي‌زند برف

(برف، ص 58)

شعر مظفري چيزي را نمايش مي‌دهد كه هست، چيزي كه شاعر ديده و شنيده، هرچند برخي از اين ديده‌ها و شنيده‌ها از وضعيت تاريخي آدمي نمي‌گويند، اما دور از انصاف است اگر بگوييم رگه‌هاي اجتماعي را در اين دفتر نمي‌توان ديد. با همه اين تفاصيل هستند شعرهايي كه به‌دليل وصف ساده و صراحت نابجا سبب به گردش نيفتادن نيروي خيال شنونده و خواننده مي‌شوند و تنها توصيف صرف هستند و معناي تازه و ظريفي هم ندارند.

در كل اگر از برخي شعرها به‌خصوص شعرهاي اول دفتر (تا صفحة 26) صرف‌نظر كنيم - كه به دلايلي من شعر نمي‌دانمشان - و آنها را تام و تمام كناري بگذاريم، شاعر مي‌توانست به اين دقيقه‌ها توجه كند تا امروز دفتري پر از شگفتي پيش روي ما باشد:

1 - از دوگانگي و ناتواني‌هاي زباني كه به سبب حس و حال آميختگي شعر كلاسيك با سپيد است، بپرهيزد.

2 - سطحي‌نگري را تنها يك‌لايه از شعر ببيند.

3 - همه شعر را اتفاق بداند نه همان لحظه‌اي كه در ذهنش جرقه مي‌زند.

4 - به اين دقيقه توجه كند كه در پايان‌بندي شعر دچار تضاد نشود.

5 - از توصيف تنها برحذر باشد.

6 - در انتخاب اسم‌ها و چيدمان شعرها وسواس به خرج دهد كه چند شعر با يك اسم نباشند و يا...

mozhgan
03-26-2011, 01:28 AM
مقایسه هایکو با شعر فارسی

شعر فارسی در بافت کلام است که متجلی می شود اما در هایکوی ژاپنی ، نقش تعیین کننده مستقیما بر عهده ی اشیا است و کلام در آن (تقریبا فقط) نقش واسطه را بازی می کند . این جا ، شعر ، عرضه داشت جان انسان و جهان ، در امکانات و ظرایف زبان نیست ؛ بلکه به یک تعبیر ، هایکو یک راه ، یک وجه زندگی و یک دین است ، راهی که به هرحال می توان شناخت ، وجهی که می توان فراگرفت ، دینی که می توان با آن آشنا شد.
اگر شاعرانگی حافظ تنها از طریق تراش الماس گون زبان فارسی درغزل اوست که با تحریک سوابق ذهنی ما جلوه می کند ، شاعرانگی هایکو سرای ژاپنی تنها از رو در رو قرار دادن آدمی با نفس اشیا است که شکل می گیرد . اینجا فقط افتادن دانه ی توتی درچاله ی آب باران است که بر نهاد شاعرانه ی جهان و مکاشفه شاعرانه ی هایکو سرا انگشت می گذارد این جا شاعر کنار ما ایستاده است تا صدایش از درون اشیا به گوش آید.

برگرفته شده از هایکو از آغاز تا امروز نوشته احمد شاملو.

mozhgan
03-26-2011, 01:29 AM
چه ویژگی­هایی در هایکو هست که باعث گسترش و نفوذ آن تا بدین حد در جهان شده است؟



در پاسخ به این سؤال معمولاً سه ویژگی برای هایکو بیان می ­کنند:



نخست اینکه هایکو پایان ندارد؛چیزی به اسم نتیجه برای فهم به خواننده ارائه نمی­کند.بر خلاف تمام سبک­های شعری هایکو تنها تصویری ارائه می­کند که فهم و برداشت از آن به عهده خواننده است.خوانندگان این آزادی در برداشت را دوست دارند.

دوّم،حضور «ذِن»در هایکو است.هایکو را بیان ادبی ذن می­گویند.رشد گرایش به ذن در غرب تؤام با گسترش هایکو بوده است.

سوّم؛خاصّیت بازی با کلمات و سرگرم­کنندگی هایکو است.سادگی،ایجاز،رهایی از کاربرد صنایع ادبی و دوری از ارائه معانی پیچیده؛به هایکو خاصّیت سرگرم­کنندگی داده است.این خاصّیت سبب شده است تا افراد در زبان­های دیگر هم اشعار کوتاه سروده و آن را هایکو بنامند که نمونه­های آن را در کشور خودمان هم می­توانیم ببینیم.

ویژگی چهارمی هم برای هایکو می­توان مطرح کرد که وجود آن بی­تأثیر در گسترش هایکو نبوده است.این ویژه­گی ساده به نظر رسیدن ترجمه هایکو است.کم بودن لغات بکاررفته در هایکو،وسوسه­گر خیلی­ها برای ترجمه هایکو است.یک جستجو ساده در اینترنت از کلمه فارسی«هایکو»،ما را با هایکو­های ترجمه شده بی­شماری روبرو می­سازد که مقدار قابل توجّهی از آنها ترجمه اشعاری از شاعرانی غیرژاپنی هستند.

mozhgan
03-26-2011, 01:29 AM
کتاب های منتشر شده در باره هایکو

نخستین ­بار سهراب سپهری شاعرمعاصر چند هایکو که هایکوی مشهور«جهیدن غوک در آب»باشو؛مشهورترین هایکوسرای ژاپن هم جزء آن بود،را به فارسی ترجمه کرد.شاعر که برای آموختن هنر ژاپنی به این کشور سفر کرده بود،در آنجا با ادبیات ژاپنی آشنا شد و در زمینه الهام از طبیعت از فرهنگ این کشور بسیار تأثیر پذیرفت.بعد از آن کتاب­های زیر به فارسی چاپ شدند:

هایکو،شعر ژاپنی از آغاز تا امروز،برگردانِ احمد شاملو ع.پاشایی،نشرچشمه: این کتاب بی­شک بهترین و کاملترین کتابی است که در زمینه شناخت و فهم هایکو به فارسی چاپ شده است.تنها ضعفی که این کتاب-البته برای کسانی که بخواهند اصل هایکو را به زبان اصلی پیدا کنند.-دارد این است که نه هایکو به زبان ژاپنی و نه تلفّظ آن به حروف لاتین-Romaji- وجود ندارد.

صد هایکوی مشهور،دانیل.سی.بیوکانن،ترج مه ع.پاشایی،ناشر دنیای مادر:این کتاب دربرگیرنده صدتا از بهترین هایکوهای ژاپنی است.در این کتاب برای اوّلین­بار اصل هایکو به زبان ژاپنی و نیز تلفّظ آن به حروف لاتین-Romaji-همراه با ترجمه آن به زبان فارسی آورده شده است. ترجمه این کتاب از زبان انگلیسی به فارسی انجام شده است.

آوای جهیدن غوک در آب،شعرهای­ژاپنی،ترجمه زویا پیرزاد: این کتاب در اصل ترجمه اشعار ژاپنی به فارسی است که از دو مجموعه انگلیسی انتخاب و ترجمه شده­اند.در میان این اشعار در حدود 50 هایکو نیز آورده شده است.این مجموعه نیز اصل اشعار به ژاپنی و تلفّظ آن به حروف لاتین را ندارد،امّا در مورد شاعران توضیحات بسیار کوتاهی در آن درج شده است.

هایکو در چهار فصل،ترجمه­ی مهوش شاهق و شهلا سهیل؛این کتاب هم ترجمه همان کتاب صد هایکوی مشهور است که چهار سال قبل از آن توسط آقای پاشایی ترجمه و چاپ شده بود.

لاک پوک زنجره،ع.پاشایی و مائه­دا کیمیه،نشر یوشیج :اگر کتاب(هایکو،شعرژاپنی از آغاز تا امروز)،بهترین و کاملترین کتاب در زمینه شناخت و فهم هایکو است که به فارسی چاپ شده است این کتاب(لاک پوک زنجره)،بهترین و نزدیک­ترین ترجمه به اصل هایکوی ژاپنی است.یک دلیل آن هم همکاری خانم مائه­دا-ایشان فکر کنم دارای مدرک دکتری ادبیات فارسی هستند و اشعاری از شاعران معاصر ایران به ژاپنی ترجمه و چاپ کرده­اند-در ترجمه دوباره همان صدهایکوی مشهور،این­بار مستقیماً از زبان ژاپنی به فارسی است.این همکاری به­علاوه تجربه آقای پاشایی باعث شده است تا بهترین ترجمه هایکو به فارسی انجام بگیرد که این ترجمه می­تواندکمک بسیار مناسبی برای کسانی که می­خواهند به ترجمه هایکو بپردازندباشد.

به جز این کتاب­ها مجموعه ­های دیگری نیز به فارسی ترجمه شده­اند که دربرگیرنده هایکوهایی هستند.آخرین ترجمه­ای که از هایکو به بازار کتاب عرضه گردیده است کتاب(نور ماه بر درختان کاج است)که بوسیله نشر چشمه،اخیراً-پاییز 1385-چاپ شده است.هدف از این نوشته هم بررسی این کتاب است.


همچنین کتاب در جنگل ستاره ها که برگزیده تانکا و هایکو از کلاسیک تا مدرن می باشد. برگردان این کتاب توسط ابولقاسم اسماعیل پور است که انتشارات اسوره آن را به چاپ رسانیده ...

mozhgan
03-26-2011, 01:30 AM
تکنیــک های هایــکو

خانم جین – رایش هولد (Jane Reichhold) نویسنده و شاعر آمریکائی – آلمانی است.خانم رایش هولد پیش از آنکه شاعر و نویسنده باشد هنرمندی است که با سفال همه آرزوهایش را عینیت می بخشد گاهی به شکل یک گلدان گاهی هم به شکل یک عروسک .
خانم رایش هولد می گوید:
سال ها هایکو می نوشتم اما آنچه را که می دیدم هر گز تمام و کمال نتوانستم با واژه ها بیان کنم.تا روزی نوشته ای از خانم بتی درونیوک ( Betty Drevniok) رئیس انجمن هایکو نویسان کانادا به دستش رسد . اولین بار بود که در کتاب دست نوشته خانم بتی گفته بود که نوشتن هایکو و اثر بخشی آن به تکنیک هائی وابسته است که شاعر باید در سرودن هایکو از آن تکنیک ها بهره بگیرد . تکنیک ها همان کلید قفل آن پنجره ای است که نه تنها به منظری برای شاعر باز می شود بلکه این پنجره برای مخاطب نیز گشوده می شود تا به رمز و راز و سر آنچه می بیند آگاه شود.


اصل یکم : اصل تطبیق Comparison

در این تکنیک یک "چیزی " و یک " چیز دیگری " کاملا واضح و روشن به تصویر کشیده می شوند ، ضمن اینکه این دو " چیز " همدیگر را کامل می کنند ضمنا اتفاق خاصی را هم نشان می دهند . پس از آن مخاطب و کسی که شعر را می خواند مجبور می شود که از ورای این دوچیز به ظاهر متفاوت به آن گوهری که این دو را شبیه هم نشان می دهد پی ببرد ، وجوه مشترک این دوچیز به ظاهر متفاوت را ببیند و حس کند . ما آدم ها هزار و یک اتفاق را در زندگی روزمره تنها می بینیم و دیدن آن ها برایمان عادت شده است اما هیچگاه در آن ها دقیق نشده ایم . هایکو دیدن دوباره اشیا است ، دیدن دوباره چیز هائی است که هزار بار دیده ایم .
به این هایکو از خانم رایش هولد توجه کنید :

در خواب نیمروزی
گیلاس بنان پائین دست
غرق شکوفه اند

بن با ضم " ب " به معنی درخت است .
چیزی که اینجا در این هایکو ابراز شده اما از آن چیزی گفته نشده است این است که شکوفه های درختی در آن پائین دست های آن دشت بهاری می تواند با گل هائی که از آن حرفی نیامده و حالا در خواب ناز نیمروزی خواب پروانه می بینند ، می توانند با هم و در برابر هم دیده شوند ، مثل کودکستانی که بعضی نو باوگان در خواب ناز اند و بعض دارند با عروسک هایشان بازی می کنند ، و همه این ها در یک سکوت روحانی جاری است .
ممکن است که کسی بپرسد آیا چه تصویر دیگری را می توان با تصویر شکوفه های گیلاس تطبیق داد و مقایسه کرد؟ طبیعی است که لیست بالا بلندی از تصاویر بی شمار ممکن است جایگزین سطر اول این هایکو شود.
اصلا ممکن است کسی سئوال را اینگونه مطرح کند : که چه تصویر و یا چه چیز دیگری را در چشم انداز بهاری می توان با گل هائی که هم اینک در سطر اول به خواب ناز نیمروزی فرورفته اند مطابقت داد؟
و یا اصلا شما می توانید هر دو تصویر را بردارید و تصاویر دلخواه خودتان را جایگزین کنید.

به هایکوئی از " بوسون " توجه کنید ( شاعر و نقاش ژاپنی در قرن هفذهم میلادی ) :

پای رفتن ام نیست
همینجا می مانم ، با سایهء بید
باران هم که نمی بارد !

شاید کسی با تعویض یکی از تصاویر این هایکو ، شعر دیگری بسازد :

پای رفتن ام نیست
همینجا می مانم ، با سایهء بید
صدای آب !

mozhgan
03-26-2011, 01:31 AM
تکنیک های هایکو

2- اصل تقابل Contrast

در این اصل اینطور به نظر می رسد که کار شاعر اینجا بسیار ساده و سهل است ، کاری که باید انجام دهد فقط متقابل کردن و در برابر هم قراردادن دو تصویر است ، به این مثال توجه کنید :

تند بار بهاری –
آویزشاخه های بید افشان
جوانه های سبز

هیچگاه از پس تند باری بهاری ، برگ های نورسته بر شاخه های بیدی افشان را دیده اید ؟
شور انگیزی این اسلوب در هیجان و شوری است که از تقابل و برابر نهشت چیز ها و تصاویر بوجود می آید. در بیشتر آن لحظات الهام و یا " لحظهء هایکو " مجموعه تصاویر روشن ، یک علاقه و دلبستگی درونی در شاعر و مخاطب القا می کند . با این حال بخش اعظمی از شگفتی های زندگی و حیات نتیجه تقابل و برابر نهشتی چیز ها است و بدین لحاظ است که این اسلوب یکی از اساسی ترین تکنیک ها در سرودن هایکو محسوب میشود.
به این هایکو از بوسون BUSON توجه کنید که چگونه از تقابل دو تصویر به ظاهر نا مرتبط چه معانی دهشت آوری روح مخاطب را در چنبره خود می تکاند :

سرشاخه های پرشکوفه ء آلو
و روسپی ها که در اطاق های سرخ
لباس شب می خرند

بهار آمده است و روسپی ها در خیال لباس های شب ، که اینک ندارند ، سرگرم کارند تا بدست آورند . شاید آن ها هم در این بهار بهاری شوند !!!!
سطر اول و دوم این هایکو به دنیای طبیعی و طبیعت مرتبط است ، سطر دوم و سوم به دنیای مرد ها وابسته است که هر دو تصویر در حالیکه ظاهرا به هم نا مرتبط هستند، با هر ذهن ساده ای قابل دیدن و تشخیص است و در وحدتی غیر قابل تفکیک با هم تخیل می شوند . با این وصف این همجوشی تصاویر برای بوسون تا اندازه ای بیرونی و عینی است تا اینکه درونی و ذهنی باشد .
این دو تصویر از هر جنسی که باشند مهم نیس ، اهمیت قضیه در این است که از تقابل دو تصویر ساده همه حس مخاطب بیدار میشود تا به چرائی آن چیز های ناگفته بیندیشد .

باشو در همین حال و هوا هایکوئی دارد که برای تکمیل حس هایکوی بوسون در اینجا به آن اشاره میکنیم :

با روسپی ها
زیر یک سقف خوابیده ایم
گل های شبدر و مهتاب

باشو ، شاعر هایکو سرای ژاپنی در طی یکی از سفرهایش در بین راه در قهوه خانه ای سر راهی شب را اطراق می کند ، فصل فصل پائیز است و چند روسپی آواره هم آن شب را در همین مکان سر می کنند. به یکباره باشو نگاهی بر صورت معصوم روسپی های غرق در خواب می اندازد و مهتاب و گل های شبدر که آنجا بیرون ، در هوای سرد پائیزی در نور مهتاب جلوه ای زیبا و معصوم را به ذهن متبادر می کند نظر باشو را جلب می کند. هیچ تفاوتی بین باشو ، بین آن مهتاب و گل های شبدر و این روسپی های سرگردان نیست . زندگی همین است که می بینیم ، واقعیت همین است که همین الآن خودش را نشان می دهد .

mozhgan
03-26-2011, 01:33 AM
تکنیک های هایکو

3- اصل تداعی : The Technique of Association

این اسلوب به وجهی از چیز ها و تصاویری اندیشه می کند که چگونه چیز های مختلف به گونه ای به هم وابسته اند و چگونه این چیز ها یک جمع واحد را می سازند .
در مکتب ذن به این اسلوب ، سبک " وحدت " و یگانگی می گویند ، خلاصه اینکه این اسلوب نشان می دهد که چگونه هر چیزی بخش و جزئی از چیز دیگری است .
لازم نیست که به آئین بودا معتقد باشید و همچنین در مکتب ذن خبره باشید تا وحدت چیز های به ظاهر گوناگون و مختلف را ببینید ، کافی است که با چیستی آن چیز ها آشنا باشید ، آنوقت است که خود به اشراق و این تابندگی خواهید رسید :

کجا رفتند والدا ن ما ؟
آلو بن کوهی
باز غرق شکوفه است

در این هایکو ، اگر برای شما دیدن " وحدت " و یگانگی بین درگذشتگان و نیاکان ما و شکوفه های درخت آلو در بهاران مشکل است و چنانچه تداعی رفتن ها و آمدن ها به شکلی دیگر ( تناسخ بقا ) مبهم است پس بهتر است به هایکوی زیر توجه کنید :



پا به پای اسب سمند
هر دو به آفتاب می رسند
قدری سایه سار کوهستان

به ترجمهء دیگری از این هایکو توجه کنید :

می آیند میان آفتاب
اسب و سوغاتی اش با هم
تکه ای سایه سار کوهستان !

خانم رایش هولد می گوید که اگر داستان زایش این هایکو را شرح دهد ، آنوقت نه تنها به روح این هایکو نزدیک می شوید بلکه آن وحدتی که مورد بحث است نیز بطور واضح خود نمائی خواهد کرد .
خانم رایش هولد می گوید : در یک صبح بهاری داشتم به کره اسب هائی نگاه می کردم که در چمنزار پائین دست کوهسار بلندی می چریدند و هنوز سایه سار کوه بخشی از چمنزار ، آنجا که اسب ها می چریرند ، را پوشانده بود.
همانطور که کره اسب ها در سایه سار کوه می چریدند و به آفتاب نزدیک می شدند ، ناگهان من فقط به مرز سایه کوه با آفتاب ، جائی که اسبی داشت به آفتاب می رسید خیره شدم. در واقع داشتم می دیدم که تکه ای از سایه کوه از آن سایه بلند پوشیده بر علفزار لغزید و کنده شد و پا به پای کره اسب به آفتاب رسیدند و همانجا بصورت سایه اسب کماکان با اسب راهش را ادامه می داد . و خانم رایش هولد بلافاصله این هایکو را نوشت .
اما شاید مخاطبی با خواندن این هایکو چننین بپندارد که اسب از علف های علفزار کوهستان تغذیه می کند و لذا اسب از جنس کوه می شود و یا بالاعکس کوه است که اسب میشود . این پندار هم درست است ، وقتی مرز ها و دیوار هائی که چیز ها را از هم جدا می کند برداشته شود آنگاه و آن لحظهء از میان رفتن دیوار ها ، لحظه ای روحانی است که چشم باطن و درون باز می شود و تعجبی ندارد که شاعران و هایکو سرایان همنوا و هم آهنگ آن لحظه ها ی اعجاز انگیز شوند و آن شهود و آن لحظه را در شعر و یا هایکو ماندگار و همیشگی شود .
در این هایکو یگانگی و وحدت بین کوه و اسب به وحدت بین سایه سار کوه و سایه اسب می انجامد و هر آنچه شاعر می نویسد چیزی جز شرح زندگی و جریان چسز ها در حین وحدت نیست .
به چند هایکو از شاعران ژاپنی که به نوعی از این اسلوب بهره گرفته اند توجه کنید :

شاعر : سای مارو

در امتداد بلند رود
پرواز پرستو
گوئی جریان دارد

آنچنان این پرستو آرام بر فراز رود بلند و صاف پرواز می کند که گوئی دل در دل رود بسته و با رود جریان دارد بجای آنکه پر بزند و پرواز کند ، گوئی در آسمان صاف موازی آب رود جریان دارد .

شاعر : موری تاکه :

گلبرگ فرو افتاده آیا
به شاخه اش باز تواند جست ؟
نه ، پروانه ای بود آن !

چه آرام پروانه ای همرنگ شکوفه ، از شکوفه جدا می شود و رو در سایه ء درخت پرشکوفه به پائین سبکبار می لغزد ، شاعر تصویر کلبرگی از شکوفه را می بیند که از شکوفه رها شده و راه خاک زیر پا را دز پیش می گیرد ، اما به ناگهان مسیر و اراده عوض می کند و را آمده را بر می گردد به مقصد شکوفه ای که تنهایش گذاشته بود . تداعی گلبرگ شکوفه از پروانه و یا بالاعکس تداعی پروانه از گلبرگ رها شده از شکوفه داشتن .

mozhgan
03-26-2011, 01:34 AM
هایکو و امی لاول

امی لاول که از چهره های شناخته شده ی ایماژیسم در شعر امریکاست در سال 1874 در یکی از خانواده های ثروتمند و سرشناس شهر ماساچوست دیده به جهان گشود. او که پنجمین فرزند خانواده بود مانند فرزندان دختر ثروتمندان دیگر در خانه به تحصیل پرداخت و به دلیل همین تعصب خانوادگی از تحصیل در دانشگاه محروم ماند . این در حالی بود که هر دو برادر او تحصیلات عالی را به سهولت پشت سر گذاشتند و حتا یکی از آن ها یعنی ابوت لارنس لاول توانست به ریاست دانشگاه هاروارد برسد.
در 1896 امی جوان پیشنهاد ازدواج مردی را پذیرفت اما این مرد به فاصله ی کوتاهی از تصمیم خود منصرف شد. در همین اثنا امی که با خواندن کتاب های کتابخانه ی 7000 جلدی پدرش به نوشتن علاقه مند شده بود به نمایشنامه نویسی روی آورد.اما نوشته هایش خود او را راضی نکرد. با این حال نمایشنامه های لاول توسط هنرپیشه ای به نام النورا دیوز دو بار روی صحنه رفت . لاول در سال 1902و هنگامی که 28 سال داشت پس از تماشای هنرنمایی دیوز در نمایشی دیگر شعری برای او در اوزان آزاد نوشت و این آغاز دیرهنگام فعالیت او به عنوان یک شاعر بود.
اولین شعر امی لاول در سال 1910 در ماهنامه ی آتلانتیک به چاپ رسید او دو سال بعد در 1912 و همزمان با رابرت فراست نخستین مجموعه ی اشعار خود را منتشر کرد. او در همین سال با آدا دایر راسل ، زنی که 11 سال از او مسن تر بود، آشنا شد و تا پایان عمر با این زن در یک خانه زندگی کرد. چگونگی و کیفیت این دوستی که بر زندگی امی لاول بسیار موثر بود نزد شرح حال نویسان متاخر لاول محل مناقشه است.
او در سال 1913 شعری در مجله ی پوئتری خواند با امضای H. D. Imagiste که توجه اش را بسیار به خود جلب کرد. این گونه بود که لاول با جنبش ایماژیسم در شعر انگلیسی زبان آشنا شد و با آن احساس نزدیکی پیدا کرد. او به همین دلیل تابستان همان سال به لندن سفر کرد و از نزدیک با ازرا پاند و دیگر شاعران ایماژیست آشنا شد.شعر او نیز مورد توجه پاند قرار گرفت و او شعر لاول را به شوخی «امی ژیسم» نامید. از آن پس امی لاول به سرودن شعر به این سبک جدید همت گماشت و یک سال بعد دومین مجموعه ی اشعار خود را در قالب شعر آزاد منتشر کرد. او خود در سخنرانی هایی که در شهرهای مختلف برای معرفی اشعار و نظریاتش برپا می کرد این نوع از شعر را به عنوان «شعر بی وزن ملایم» معرفی می کرد و آن را نثر چند صدایی می نامید. لاول سخنران خوبی بود و معمولا جمعیت زیادی برای شنیدن سخنرانی اش جمع می شد. او در سال 1915 با انتشار کتاب «شش شاعر فرانسوی» که به معرفی شاعران سمبولیست اختصاص داشت به دنیای نقد ادبی رسما وارد شد و در همین سال اولین گزیده اشعار شاعران ایماژیست را نیز منتشر کرد. از این پس تا هنگام درگذشتش در سال 1925 لاول سه مجموعه شعر، یک مجموعه سخنرانی و تحقیقی جامع در آثار و احوال «جان کیتس» به چاپ رساند. آدا دایر راسل پس از مرگ لاول سه کتاب دیگر از اشعار او جمع آوری کرد و به چاپ سپرد که شعرهای حاضر گزیده ای از یکی از آن سه کتاب است. این کتاب هایکوهای مدرنی را مجموع می کند که لاول تحت تاثیر گرایش ازرا پاند به این قالب ژاپنی سروده بود. 24 شعر اول این مجموعه که اینجا منتشر می شود نخست با عنوان کلی «بیست و چهار هایکو با درونمایه ای مدرن» در سال 1921 در مجله ی پوئتری به چاپ رسید . سپس همراه با شعرهای مشابه و منتشر نشده ی لاول به صورت کتابی با عنوان «ساعت چند است؟» چند ماه پس از درگذشت شاعر منتشر شد و یک سال بعد جایزه ی پولیتزر را برای شاعری که دیگر در قید حیات نبود به ارمغان آورد. لاول در این شعرها قیود قالب هایکو، یعنی تعداد 17 تایی هجاها و تقسیم این هجاها به صورت دو سطر 5 هجایی با یک سطر 7 هجایی در میانشان، را رعایت کرده است اما در عین حال طبیعت گرایی و حرکت از جزء به کل را در پاره ای از این سروده ها نادیده گرفته تا به سهولت بتواند عواطف شخصی خود را در قالب تصاویری بدیع اجرا کند این قبیل از هایکوهای لاول را می توان اشعار ایماژیستی مینیاتوری دانست که با واج شمار هایکو سروده شده اند. در برگردان این اشعار تلاش این قلم بر این بوده است که تصاویر شعر لاول را تا حد امکان به فارسی اجرا کند و از این رو از رعایت الزام های قالب هایکو در برگردان فارسی صرف نظر شده است.
امی لاول اگرچه در زمان خود نتوانست به شهرتی که سزاوار بود دست پیدا کند اما در اوایل دهه ی 80 میلادی توسط شارحان فمینیست دوباره کشف شد و امروزه از جمله پیشگامان مدرنیسم در شعر امریکایی به شمار می رود.


آزرده ات کردم؟
با دیدگانی نگران به من خیره می شوی
اما این ها اشک های من اند

صبح و شام...
اما روزگاری پیش از این
بینمان فاصله ای نبود


حرف های زیادی می شنوم
تا ساعتی دیگر که یا دشنام گویم
یا ساکت بمانم

در گرگ و میش
کلماتی جدید می نگارم برای گوش های تو
حتا حالا هم خوابیده ای

mozhgan
03-26-2011, 01:34 AM
کتب فارسی با موضوع هایکو :

هایکو از آغاز تا امروز - برگردان احمد شاملو - نشر چشمه - 1384
صد هایکوی مشهور - دانیل سی بیوکانن - برگردان ع.پاشایی - 1369
تعدادی هایکو در کتاب آوای جهیدن غوک - برگردان زویا پیرزاد - 1371
هایکو در پهار فصل - مهوش شاهق و شهلا سهیل - 1373
زنبور بر کف دست بودای خندان - مجموعه هایکو های مدرن - ترجمه از ژاپنی قدرت ا... ذاکری - نشر مروارید - 1386
یک پنج شنبه بی تو - هایکو - رضا آشفته . نشر آوای کلار - 1386

mozhgan
03-26-2011, 01:35 AM
به تمام کسانی که به هایکو علاقه مندند توصیه می کنم کتاب :هایکو: شعر ژاپنی از آغاز تا امروز از احمد شاملو و عسگری پاشایی از نشر چشمه رو بخونند...

mozhgan
03-26-2011, 01:35 AM
大峯あきら

蝶飛んで赤子に言葉ふえてゆく

---------

chou tonde akago ni kotoba fuete yuku
.........
Oomine Akira

--------

پروانه به پرواز می آيد

نوزاد کلامی نو می آموزد

..........
اومينه آکيرا

mozhgan
03-26-2011, 01:36 AM
می اندیشم
این آخرين سال من ست!
ميخورم اين خرمالو را


ماساوكا شيكي

شبانه
ماه سپید تابستان
بر بادبان سپید


ماساوكا شيكي

mozhgan
03-26-2011, 01:36 AM
از يوسا بوسون

کنار برکه کهنه
پير مي شود غوک
برگهاي ريخته

ماه نئين.
خاک را
نخستين برف
مي نوازد




باز مي گردم تا ببينمشان
شکوفه هاي گيلاس را
که شکفته اند قبلا ً
در شب.


حتا صداي برفي را
که فرو مي بارد نيز
مي شنوم.
چقدر تاريک است.