PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مروري بر جاذبه‌هاي گردشگري مريوان



sorna
03-25-2011, 10:30 PM
مروري بر جاذبه‌هاي گردشگري مريوان
هم‌آوازي انسان و طبيعت




http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1388/05/25/100914870490.jpg



جام جم آنلاين: اهل ادب و عرفان سلوكي در خويشتن نواي ني و دف «دف دف دددف دف دف» اي روح كرد، كرد روح؛ دل سپردن به اين نوا آغاز سفر توست كه چندان تو را به اوج مي‌رساند گويي خيالي براي بازگشت نيست. آن‌گاه كه نيك در خويش مي‌نگري، خواهي ديد موطن تو همين جاست. سرزميني سبز و مردماني نامدار و اهل معرفت.


هنوز مانده تا ماشين از ميان پيچ و خم جاده خود را به شهر برساند. در يك نگاه جواهري مي‌بيني كه در شب چنان مسحورت مي‌كند انگار كه در پس هزاره‌ها بارها آن را ديده‌اي. وحدتي ميان جسم و جان و سفري افلاطوني.

اما جاده ايستگاه‌هايي دارد كه مردم آگاه و ناخودآگاه در مسير تاريخ فرود آمده‌اند و جسم و روان خويش را در اين كهن‌ بوم آيينه كردند. يكي از اين ايستگاه‌ها روستايي است ميان جاده سنندج و مريوان؛ «نوگل» يا به زبان اهل محل نگل. به نام دوست كه هر چه داريم از اوست.



در خانه خدا

در زمان‌هاي دور، شباني در اين منطقه سرگرم چراي گوسفندان خود بوده است كه ناگهان گل بسيار زيبايي، او را به سوي خود مي‌كشاند. وقتي گل را از زمين بيرون مي‌آورد، چاله‌اي پديد مي‌آيد و صندوقچه‌اي مي‌بيند، اما چوپان كه به تنهايي نمي‌تواند صندوقچه را بيرون آورد، اهالي روستا را خبر مي‌كند. مردم، صندوقچه را بيرون مي‌كشند و قرآن بزرگي در آن صندوقچه مي‌بينند كه بر پوست آهو نوشته شده است.

چون اين قرآن در اثر توجه چوپان به گلي زيبا كشف شده بود، اين محل به نوگل معروف شد و مردم، مسجدي به نام مسجد نوگل را بنا نهادند كه به مرور زمان به مسجد نگل شهرت يافت. همين هم باعث شد تا مردم مومن و اهل دل در همان محل خانه‌هاي خود را بسازند و دل در گرو كلام معبود نهند. اين را مردم روستا بازمي‌گويند و سخت بر آن پاي مي‌فشارند.

اينك شما بر سر راه خود درست پس از يك پيچ به روستاي نگل رسيده‌ايد. نيازي نيست از كسي نشاني بپرسيد. بر سر جاده تابلوي مسجد و قرآن و حتي مناره‌هاي مسجد ديده مي‌شود. پس وضو بگيريد و به صحن مسجد بياييد. قرآن تاريخي نگل در قطع رحلي بزرگ بوده، جلد آن از چرم و به رنگ قهوه‌اي تيره است. صفحه‌هاي قرآن ضخيم و به علت تشابهي كه با پوست دارد در بين مردم به پوست آهو شهرت يافته است. خط قرآن كوفي و داراي اعراب و نقطه در قسمت سرسوره‌ها بوده و شماره‌هاي آيات مطلا و مزين به نقوش گياهي است. براساس شواهد، شيوه نگارش و اعراب‌گذاري، احتمالا اين قرآن در سده‌هاي چهارم يا پنجم هجري قمري نگاشته شده است.

مردم اين روستا باور دارند كه قرآن نگل يكي از 4 قرآني است كه در صدر اسلام به رشته تحرير درآمده و به 4 نقطه جهان ارسال شده است.

اما مباد كه روزي كسي به دروغ زبان به سوگند اين قرآن بگشايد كه به باور مردم گناهي بزرگ و نابخشودني است.

با توجه به گفته‌ها و حكايت عامه مردم، اين قرآن تاريخي در دوران صفويه از دل خاك پيدا شده و به منظور زيارت اهالي منطقه قرار داده شده است. جالب آن كه بارها اين اثر نفيس ارزشمند و معنوي مورد سرقت قرار گرفته و هر بار با پيگيري مردم ديگر بار به اين مكان باز آمده است. اين تا آنجا پيش رفته كه زن و مرد منطقه اعتقاد پيدا كرده‌اند هر بار قرآن مورد سرقت واقع شود خود باز خواهد گشت.

sorna
03-25-2011, 10:30 PM
گذر از جاده و جنگل

دوباره حركت خويش را آغاز خواهيم كرد و اين حركت روح را به سوي ناشناخته‌ها رهنمون خواهد شد، مسيري كه مملو از زيبايي و تكامل است.

جاده همچنان راه خود را در ميان كوه‌ها با پيچ‌هاي تند باز كرده و پيش مي‌رود و پيش مي‌راند. جنگل‌هاي سبز كه امروز در مسير مي‌بينيد بازمانده جنگل‌هاي انبوه گذشته است كه به دليل قطع بي‌رويه و خشكسالي‌هاي متعدد از تراكم آن كاسته شده است.

روستا‌ها با معماري زيبا و بر دامنه كوه‌ها همچنان نوازشگر ديدگان هر مسافري است. آنقدر طبيعت و زيبايي مسير مسحورتان مي‌سازد كه مقصد را فراموش مي‌كنيد همچنان كه ما مسير 3 ساعته سنندج مريوان را 7 ساعت پيموديم.

حالا پس از آن كه هنوز چشم و جانمان مبهوت مانده، كم‌كم خود را بر دروازه ورودي شهر مي‌يابيم؛ مريوان نامي ماندگار... .

sorna
03-25-2011, 10:31 PM
شهري زير آب

نام مريوان با نام زريبار گره خورده است. انگار هر كدام هويت ديگري هستند. اولين مشخصه و جاذبه توريستي مريوان درياچه زريبار است؛ زريباري كه در لالايي شبانه مادران براي ابد در ذهن كودكانشان نقش مي‌بندد و آنها نيز لحظه به لحظه با آن زندگي مي‌كنند. افسانه زريبار هم شنيدني است و هم عبرت‌آموز. لابد دوست داريد كه قصه آن را بدانيد، پس خوب بخوانيد:

در زمان‌هاي بسيار دور كه نه ما مي‌دانيم و نه كسي ديگر، مسافري درويش به همراه همسرش از نزديكي اين ديار عبور كرد. از قضاي روزگار توسط ماموران حاكم شهر دستگير و به شهر آورده شد. مي‌گويند كه اهالي شهر و ماموران آنها را بسيار شكنجه و آزار دادند تا جايي كه زن باردار درويش، فرزند خود را سقط كرد. ديگر درويش دلشكسته و پرغصه تاب و تحمل اين همه شكنجه را نداشت. پس به بلنداي كوهي در ضلع شرقي شهر رفت و با خداي خويش شروع به راز و نياز كرد و قصه دل پيش معبود برد و گفت: به آستانت آمده‌ام، سر از سجده برنمي‌دارم مگر آن كه حقم بستاني و شهر را با آب يكسان كني و اين قوم ظالم را نابود سازي. خدا هم دعاي درويش را استجابت فرمود و چنين شد. اكنون قبر او در پاي كوه تا ابد نظاره‌گر درياچه‌اي است كه از نفرينش پديد آمده: درياچه زريبار؛ زريباري كه در خود راز اين پير مومن را نهان دارد.

اما از اين قصه كه بگذريم، اين درياچه در فاصله 2 كيلومتري شمال غربي شهر مريوان واقع شده است. نيزارهاي اطراف كه حدود 5/22 كيلومتر را پوشانده منظره‌اي بسيار زيبا را پديد آورده‌اند و بارها بايد به تماشايش بنشيني و زبان به تقديس اين شاهكار بگشايي.

حجم تقريبي درياچه حدود 30 ميليون مترمكعب برآورد شده است، اما جالب است بدانيد هيچ رودي به اين درياچه نمي‌ريزد و حتي خود، منبع و سرچشمه بسياري از رودخانه‌هاست. آب درياچه شيرين و از تعدادي چشمه‌هاي كف‌جوش و باران و برف تامين مي‌شود.

تمام اين عوامل به اضافه آب و هواي سرد و معتدل بستر مناسبي را براي انواع گياهان آبزي و حاشيه‌اي ازجمله بارهنگ آبي، هزاران ني، نيلوفر آبي، ني، لويي، جگن، بزواش، نعناع و گندميان فراهم آورده است.

وفور اين همه نعمت باعث شده اين مكان ميزبان مناسبي براي انواع جانداران ازجمله ماهيان، پرندگان و پستانداران باشد. شما مي‌توانيد شاهد اردك سرسبز، خوتكا، چنگر، گيلار، پرستوي دريايي و انواع كشيم از بوميان درياچه زريوار ‌باشيد هرچند در سال‌هاي اخير به علت شلوغي درياچه و ورود افراد محلي، با مشكل مواجه شده‌اند.

هنوز بر ساحل مانده‌ايد و ديدگان خويش را بر گستره آبي بيكران رها كرده‌ايد؛ انگار آدمي با وجود و حضور اين همه در خويش تنها مانده است. خسته كه شديد مي‌توانيد در اقامتگاه ساحلي كه براي مهمانان تعبيه شده است بياساييد و از ماهي كباب كه صيد همين درياچه است و پخت ويژه‌اي دارد حسابي سفر خاطره‌انگيزي داشته باشيد. ما به شما توصيه مي‌كنيم غروب درياچه را بر فراز كوه مجاور از دست ندهيد.

sorna
03-25-2011, 10:31 PM
چرخي به وسعت درياچه

شما كه به زريبار آمديد و به تماشاي آن نشستيد، بدانيد اين تمام آن چيزي نيست كه شما ديده‌ايد. مي‌توانيد بسادگي تمام درياچه را دور بزنيد و از آن لذت ببريد. جاده مثل حلقه‌اي دور درياچه كشيده شده است. سوار ماشين خود شويد و مسير را طي كنيد.

در حاشيه اين جاده، 6 روستا قرار گرفته كه عبارتند از: روستاهاي برده‌رشه، ينگيجه، كاني‌سپيكه، پيرصفا، دره‌تفي، كاني‌سانان و ني كه طبيعت بكر اين روستاها و همچنين سرسبزي و چشمه‌هاي آب فراوان در كنار درياچه زيبايي خاصي به آن بخشيده است. در برخي از اين روستاها خانه‌هاي قديمي بزرگ با معماري ويژه اشراف خواهيد ديد. درست حدس زديد آنها متعلق به خوانين و اشراف‌زادگان قديمي هستند كه هنوز در برخي از آنها نوادگانشان زندگي مي‌كنند. البته در اطراف اين جاده باغ‌ها و چمنزارهاي زيبايي وجود دارند. اين مسير كه از سه‌راهي روستاي ني شروع و به سه‌راهي برده‌رشه منتهي مي‌‌شود چيزي حدود 18 كيلومتر است.

شايد بتوان تمام روستاهاي اين منطقه را به دليل طبيعت زيبا و بكر آن داراي ارزش توريستي دانست. بدون شك شما اگر از اهالي محل پرسش كنيد، آنها جاهاي زيادي را به شما پيشنهاد مي‌دهند. از مسيرهاي دور گرفته تا نزديك. حال كمي دورتر مي‌رويم يعني 40 كيلومتري شهر، مكاني به اسم ناوطاق گاران كه مابين بخش‌هاي سرشيو و مركزي قرار دارد. اين دشت در فصل بهار به دليل سرسبزي و طبيعت زيبا و چشمه‌هاي آب، پذيراي گردشگران زيادي است. در اطراف اين دشت كوه‌هاي بلندي قد افراشته‌اند كه زيبايي ويژه‌اي به منطقه داده‌اند؛ مكاني پر از آوازهاي بكر طبيعت با صداي دلنشين شباني كه تنها نشان آن در شهر ميان كتاب‌هاست.

sorna
03-25-2011, 10:31 PM
هم فال، هم تماشا

حال اندكي نزديك‌تر خواهيم آمد. يعني تنها 3 كيلومتر از شهر فاصله خواهيم گرفت. اسم اينجا ملاقوبي است و درست در جنوب ‌شرقي روستاي برقلعه واقع شده است. اينجا از روزگاران دور تاكنون به عنوان زيارتگاه و تفريحگاه مردم براي خود نام و نشاني داشته است. در اين مكان درختان جنگلي زيادي وجود دارد. نام اين محل به دليل وجود زيارتگاه شخصي به نام ملاقوبي نامگذاري شده كه علاوه بر وجود طبيعت سرسبز و چشمه‌هاي آب و درختان جنگلي جزو مناطق ديدني مريوان است.




رقص كردي

حيفمان آمد اين همه بگوييم اما از حركات زيبا و‌‌ رزم‌گونه كه آميخته با اصيل‌ترين احساسات بشري است حرفي به ميان نياوريم. رقص كردي كه به عنوان «هه لپه ركي» در ميان مردم منطقه از آن ياد مي‌شود، از روزگاران كهن تا به امروز ميان آنان جاري و ساري بوده است و اينك هم اجرا مي‌شود، در هر مراسم و به هر بهانه‌اي. اين هنر ريشه در زندگي و كار روزانه مانند كشاورزي، اعتقادات ديني، مراسم و جشن‌هاي بزرگ، بازي‌هاي محلي، جنگ و دفاع، حالات روحي و دروني افراد دارد. با اين حال مي‌توان به نوعي برون‌گرايي مردم كرد را دريافت. اين رقص در تمام نقاط كردستان با تفاوت‌هايي وجود دارد. البته اگر بتوانيد نمونه رقص را به همراه موسيقي سنتي بيابيد لذت ديدن و شنيدن آن دوچندان خواهد شد.

sorna
03-25-2011, 10:32 PM
بازاري با بوي زندگي

اگر اهل كنجكاوي هستيد، يك جايي همين نزديكي وجود دارد كه ديدنش خالي از لطف نيست. البته شما نمي‌توانيد از آنجا چيزي بخريد! مگر اين كه كارت بازرگاني داشته باشيد و خريدتان عمده باشد. درست در 15 كيلومتري شهر مريوان بازارچه مرزي باشماق قرار دارد كه به صورت ترانزيت از كردستان عراق كالا رد و بدل مي‌شود. بازارچه داراي يك ديوار است و نگهبان‌ها تنها به افرادي اجازه ورود مي‌دهند كه كارت پيله‌وري دارند. معمولا مسافران عراقي و ايراني از اين نقطه رفت و آمد دارند.

اگر كمي دقت كنيد آن طرف بازارچه پرچم و مرزبانان عراقي ديده مي‌شوند. وجود كوه‌هاي سرسبز مجاور و پويايي افراد جلوه‌اي خاص به اينجا داده است. شما براحتي مي‌توانيد با بازرگانان ايراني و عراقي صحبت كنيد و با كار و تجارت و حتي فرهنگ آنها آشنا شويد. آنها از خاطراتشان بگويند، يعني دوراني كه صدام حاكم بود و اينجا به جز ويرانه و جنگ خبري ديگر نبود. اما امروز آن مردمان ترانه شاد زندگي مي‌خوانند و مي‌گويند «‌ما به اين دنيا نيامده‌ايم كه به سادگي بميريم آن هم در سپيده‌دمي كه بوي ليمو مي‌آيد...»




چي مي‌خوريد؟!

حتما دوست داريد مزه غذاي محلي مريوان را هم بچشيد. مي‌دانم كه كباب‌ماهي زريبار را از دست نداده‌ايد. غذاي ديگري كه مريواني‌ها به شما پيشنهاد مي‌دهند، دلمه است! تعجب كرديد نه؟ گرچه اين غذا در اغلب نقاط ايران رواج دارد، اما اينجا رواج و رونق خاص خود را دارد. آن هم با برگ موي تازه و نازك محلي كه با رب انار آميخته مي‌شود. اما دلمه به تنهايي صرف نمي‌شود. يك پاي ثابت اين غذا دوغ محلي است. خوش باشيد و گواراي جان.



تراول ببريد

لابد از بازار مريوان زياد شنيده‌ايد. درست است بازار شهر مريوان يكي از بزرگ‌ترين و باارزش‌ترين بازارهاي غرب كشور است، چرا كه موقعيت مرزي شهر مريوان و ورود اجناس خارجي آن هم با قيمت بسيار مناسب هميشه مشتريان زيادي داشته است، از وسايل خانگي و الكترونيكي گرفته تا پوشاك و... بازار اورامي‌ها محل فروش اين اجناس است. آنقدر شما را وسوسه مي‌كند كه زود از آن خارج نخواهيد شد.

اما در كنار اين اجناس صنايع دستي نيز وجود دارد كه خوشبختانه به دليل اين كه هنوز صنعت بر آن غلبه نيافته، اصالت خود را به طور كامل حفظ كرده است. كفش محلي، لباس مردانه كه از پشم بافته شده و زيورآلات سنتي زنانه از اين جمله است.


سامان عابري