mehraboOon
03-22-2011, 10:39 PM
اردشیر هخامنشی بعد از جنگ یونان
بعد از صلح کالیاس بین پارس و شهرهای یونانی اوضاع یونان آرام شد. اوضاع یونان که آرام شد آنها به فکر مظاهر تمدن افتادند.
http://www.aftabir.com/articles/applied_sciences/geograohy_history/images/c422b8e4acff9ef974af9d109ab1b9da.jpg
بعد از صلح کالیاس بین پارس و شهرهای یونانی اوضاع یونان آرام شد. اوضاع یونان که آرام شد آنها به فکر مظاهر تمدن افتادند. در سال های بعد از این، یونانی ها به امور کسالت باری مثل تئاتر و موسیقی و نقاشی و مجسمه سازی و فلسفه و این قبیل چیزها پرداختند که در حال حاضر تحت عنوان «فرهنگ یونانی» به آنها مفتخر هستند. نیمه قرن پنجم پیش از میلاد با ظهور پریکلس (Pericles) یکی از درخشان ترین اعصار آتن است. آتن رهبر اتحادیه دلوس هم شده بود و بر اثر تجارت و باجی که ایالات می پرداختند قوی و ثروتمند شده بود. این پریکلس که گویا بزرگ ترین سیاستمدار یونان باستان بوده است به لحاظ های زیادی مشهور شد. می گویند دانا و زبان آور بود و عقاید فاضلانه ای هم داشت و به دموکراسی اعتقاد داشت و توانست با اینجور چیزها آتن را به صورت عروس شهرها در بیاورد.
در عوض در پارس علایم انحطاط در دستگاه عظیم هخامنشی به چشم می خورد. این امر باعث شده بود تا اعتماد به نفس یونانی ها خیلی بالا رود. اوریپیدس (Eurypide) در همین زمان است که می نویسد: «آسیا مثل برده اروپاست».
در شاهنشاهی بزرگ، شهرهایی که سابقا سعادتمند بودند مانند بابل به صورت ویرانه هایی در آمده بودند. در مصر چند شهر براثر حریق منهدم شده بود. در بابل گرچه اجازه برپایی مراسم دینی داشتند اما قضات آنجا پارسی بودند و زمین ها بیننجیب زادگان ایرانی تقسیم شده بود. سکنه محلی زیر بار مالیات خرد شده بودند و ایالات آماده عصیان بودند.
بقیه ایالات هم اوضاعشان بهتر از این نبود. شهربان سوریه هم مثل بقیه عصیان کرد اما کمی بعد گرفتار شد. علاوه بر غرب بخشی از سرحدات شرقی نیز از دست شاه خارج شد.
این وسط اوضاع یهودی ها بد نبود. اردشیر که می خواست سنگر دستیابی به مصر را حفظ کند به یهودی های فلسطین توجه می کرد.
عزرا (Ezra) که مامور رسیدگی به امور یهودیان در دربار شاه بود از طرف اردشیر مامور شد تا به اورشلیم برود و به امور مذهبی یهودیان بپردازد. اردشیر به عزرا اجازه داد به بیت المقدس برود و هزار و پانصد خانواده نفی بلد شده را هم با خود به آنجا ببرد.
اما اختلافات مهاجران و هم کیشان فلسطینی باعث شد تا اردشیر نحمیا (Nehmiah) ساقی و معتمد خود را در ماه مارس ۴۴۵ ق.م به آنجا بفرستد تا به مناقشات خاتمه دهد و بر کار بازسازی دیوارهای شهر نظارت کند. این مناقشات گویا خیلی پیچیده بوده است چرا که دوازده سال طول کشید تا نحمیا به شوش برگردد. عزرا هم برای جامعه یهودی قوانینی ترتیب داد و در سال ۴۴۵ ق.م بالاخره معبد و دیوارهای بیت المقدس مجددا ساخته شد.
ورای مناقشات سیاسی و درگیری های نظامی، در این دوره همچنان مبادله معارف غرب و شرق ادامه داشت و به یونانی ها اجازه داده شد که بیشتر به علم و دانش، ادبیات، تاریخ و جغرافی و این قبیل اموری که دوست داشتند بپردازند.
هرودوت در همین زمان کتاب «گردش جهان» خود را نوشت. ذی مقراطیس (Democritus) اگر با دانشمندان بابلی تماس نداشت نمی توانست فرضیه اتم خود را پدید آورد. در زمان داریوش منجمی به نام نبوریمانو (Nabu ri mannu) درباره خسوف های ماه مطالعاتی کرد که محاسباتش از بطلمیوس و کوپرنیک دقیق تر بود. کیدینو (Kidinnu) از مردم سیپار تقدم اعتدالین را کشف کرد وتنها با هفت دقیقه و شانزده ثانیه اختلاف، موفق به محاسبه دقیق طول سال شد.
بعد از مرگ اردشیر ولیعهد رسمی، پسرش، خشایارشای دوم بود که فقط ۴۵ روز شاهی کرد و مثل هر شاه دیگر پارسی به دست یکی از برادران خود به اسم سگدیانوس کشته شد. به دلیل همین کوتاهی زمان شاهی است که هیچ مدرک بابلی که اشاره به شاهی خشایارشای دوم داشته باشد به دست نیامده است. سگدیانوس نیز به دست برادر دیگری به نام اخس سرنگون شد و دوره حکومت او نیز کوتاه تر از آن بوده که مدرک تجاری به نام او ثبت شود. نهایتا اخوس به شاهی رسید و نام سلطنتی داریوش دوم را اختیار کرد. این خشایارشای دوم پسر داماسپیا یکی از همسران اردشیر بود. سکوندیانوس یا سگدیانوس یا سغدیانه هم پسر آن یکی زنش آلوگونه بود که آن قبلی را کشت. داریوش دوم هم پسر یکی دیگر از زنان اردشیر به نام کوسمارتیدنه بود که به نوبت، خود سغدیانه را کشت.
http://www.aftabir.com/images/article/break.gif
پی نوشت:
_ ر.گریشمن، محمد معین؛ ایران از آغاز تا اسلام. ص ۲۲۰ ۲۱۸
_ ر.ن.فرای، مسعود رجب نیا؛ تاریخ باستانی ایرن. ص ۲۰۷ ۲۰۶
_ماریا بروسیوس، هایده مشایخ؛ شاهنشاهی هخامنشی. ص ۱۶۱ ۱۶۰
_ یوزف ویسهوفر، مرتضی ثاقب فر؛ ایران باستان. ص ۱۱۳ ۱۱۲
روزنامه شرق ( www.sharghnewspaper.com )
بعد از صلح کالیاس بین پارس و شهرهای یونانی اوضاع یونان آرام شد. اوضاع یونان که آرام شد آنها به فکر مظاهر تمدن افتادند.
http://www.aftabir.com/articles/applied_sciences/geograohy_history/images/c422b8e4acff9ef974af9d109ab1b9da.jpg
بعد از صلح کالیاس بین پارس و شهرهای یونانی اوضاع یونان آرام شد. اوضاع یونان که آرام شد آنها به فکر مظاهر تمدن افتادند. در سال های بعد از این، یونانی ها به امور کسالت باری مثل تئاتر و موسیقی و نقاشی و مجسمه سازی و فلسفه و این قبیل چیزها پرداختند که در حال حاضر تحت عنوان «فرهنگ یونانی» به آنها مفتخر هستند. نیمه قرن پنجم پیش از میلاد با ظهور پریکلس (Pericles) یکی از درخشان ترین اعصار آتن است. آتن رهبر اتحادیه دلوس هم شده بود و بر اثر تجارت و باجی که ایالات می پرداختند قوی و ثروتمند شده بود. این پریکلس که گویا بزرگ ترین سیاستمدار یونان باستان بوده است به لحاظ های زیادی مشهور شد. می گویند دانا و زبان آور بود و عقاید فاضلانه ای هم داشت و به دموکراسی اعتقاد داشت و توانست با اینجور چیزها آتن را به صورت عروس شهرها در بیاورد.
در عوض در پارس علایم انحطاط در دستگاه عظیم هخامنشی به چشم می خورد. این امر باعث شده بود تا اعتماد به نفس یونانی ها خیلی بالا رود. اوریپیدس (Eurypide) در همین زمان است که می نویسد: «آسیا مثل برده اروپاست».
در شاهنشاهی بزرگ، شهرهایی که سابقا سعادتمند بودند مانند بابل به صورت ویرانه هایی در آمده بودند. در مصر چند شهر براثر حریق منهدم شده بود. در بابل گرچه اجازه برپایی مراسم دینی داشتند اما قضات آنجا پارسی بودند و زمین ها بیننجیب زادگان ایرانی تقسیم شده بود. سکنه محلی زیر بار مالیات خرد شده بودند و ایالات آماده عصیان بودند.
بقیه ایالات هم اوضاعشان بهتر از این نبود. شهربان سوریه هم مثل بقیه عصیان کرد اما کمی بعد گرفتار شد. علاوه بر غرب بخشی از سرحدات شرقی نیز از دست شاه خارج شد.
این وسط اوضاع یهودی ها بد نبود. اردشیر که می خواست سنگر دستیابی به مصر را حفظ کند به یهودی های فلسطین توجه می کرد.
عزرا (Ezra) که مامور رسیدگی به امور یهودیان در دربار شاه بود از طرف اردشیر مامور شد تا به اورشلیم برود و به امور مذهبی یهودیان بپردازد. اردشیر به عزرا اجازه داد به بیت المقدس برود و هزار و پانصد خانواده نفی بلد شده را هم با خود به آنجا ببرد.
اما اختلافات مهاجران و هم کیشان فلسطینی باعث شد تا اردشیر نحمیا (Nehmiah) ساقی و معتمد خود را در ماه مارس ۴۴۵ ق.م به آنجا بفرستد تا به مناقشات خاتمه دهد و بر کار بازسازی دیوارهای شهر نظارت کند. این مناقشات گویا خیلی پیچیده بوده است چرا که دوازده سال طول کشید تا نحمیا به شوش برگردد. عزرا هم برای جامعه یهودی قوانینی ترتیب داد و در سال ۴۴۵ ق.م بالاخره معبد و دیوارهای بیت المقدس مجددا ساخته شد.
ورای مناقشات سیاسی و درگیری های نظامی، در این دوره همچنان مبادله معارف غرب و شرق ادامه داشت و به یونانی ها اجازه داده شد که بیشتر به علم و دانش، ادبیات، تاریخ و جغرافی و این قبیل اموری که دوست داشتند بپردازند.
هرودوت در همین زمان کتاب «گردش جهان» خود را نوشت. ذی مقراطیس (Democritus) اگر با دانشمندان بابلی تماس نداشت نمی توانست فرضیه اتم خود را پدید آورد. در زمان داریوش منجمی به نام نبوریمانو (Nabu ri mannu) درباره خسوف های ماه مطالعاتی کرد که محاسباتش از بطلمیوس و کوپرنیک دقیق تر بود. کیدینو (Kidinnu) از مردم سیپار تقدم اعتدالین را کشف کرد وتنها با هفت دقیقه و شانزده ثانیه اختلاف، موفق به محاسبه دقیق طول سال شد.
بعد از مرگ اردشیر ولیعهد رسمی، پسرش، خشایارشای دوم بود که فقط ۴۵ روز شاهی کرد و مثل هر شاه دیگر پارسی به دست یکی از برادران خود به اسم سگدیانوس کشته شد. به دلیل همین کوتاهی زمان شاهی است که هیچ مدرک بابلی که اشاره به شاهی خشایارشای دوم داشته باشد به دست نیامده است. سگدیانوس نیز به دست برادر دیگری به نام اخس سرنگون شد و دوره حکومت او نیز کوتاه تر از آن بوده که مدرک تجاری به نام او ثبت شود. نهایتا اخوس به شاهی رسید و نام سلطنتی داریوش دوم را اختیار کرد. این خشایارشای دوم پسر داماسپیا یکی از همسران اردشیر بود. سکوندیانوس یا سگدیانوس یا سغدیانه هم پسر آن یکی زنش آلوگونه بود که آن قبلی را کشت. داریوش دوم هم پسر یکی دیگر از زنان اردشیر به نام کوسمارتیدنه بود که به نوبت، خود سغدیانه را کشت.
http://www.aftabir.com/images/article/break.gif
پی نوشت:
_ ر.گریشمن، محمد معین؛ ایران از آغاز تا اسلام. ص ۲۲۰ ۲۱۸
_ ر.ن.فرای، مسعود رجب نیا؛ تاریخ باستانی ایرن. ص ۲۰۷ ۲۰۶
_ماریا بروسیوس، هایده مشایخ؛ شاهنشاهی هخامنشی. ص ۱۶۱ ۱۶۰
_ یوزف ویسهوفر، مرتضی ثاقب فر؛ ایران باستان. ص ۱۱۳ ۱۱۲
روزنامه شرق ( www.sharghnewspaper.com )