PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نگاهی به تفاوت های هنر فاخر و هنر مردمی



mehraboOon
03-22-2011, 10:18 PM
نگاهی به تفاوت های هنر فاخر و هنر مردمی


بسیاری از متخصصان هنر، كانت را به عنوان مروج «فرمالیسم» (شكل گرایی) در نظریه هنر می شناسند و براین باورند كه عرصه هنر جهان تا نیمه دوم قرن بیستم، همچنان پیرو دستاوردهای نظری وی بوده است.












http://www.aftabir.com/articles/art_culture/art/images/1d7f58246b479e7e639fd090511c3406.jpg











هنر مردمی بر خلاف هنر فاخر به دنبال خلق اثری با هزینه بسیار برای مخاطب محدود نیست.
بسیاری از متخصصان هنر، كانت را به عنوان مروج «فرمالیسم» (شكل گرایی) در نظریه هنر می شناسند و براین باورند كه عرصه هنر جهان تا نیمه دوم قرن بیستم، همچنان پیرو دستاوردهای نظری وی بوده است.
كانت بیشتر آثار هنری زمان خود را «زیبا» نمی دانست، چراكه آنها درگیر یك «مفهوم» (concept) بودند و به جای ایجاد لذت ناب هنری، انسان را درگیر لذایذ دیگری می كرد.درك زیبایی ناب دراین جاازاهمیت زیادی برخورداراست و خلق زیبایی ناب، تنها راه رهایی هنر از قید بیان مفهوم است. درواقع كانت بااعتقاد به تفكیك قوای عقلانی تحریك حس زیبایی شناسی انسان را قوه ای جدا از تحریك حس عقلانی فرد به شمار می آورد.در زمان كانت هنر ابزاری در دست جریان های دیگر هماننداخلاق ومذهب بوده و هویت مستقل آن همواره نادیده گرفته می شد.آنچه كانت به آن می اندیشید سرانجام به خلق گونه ای از هنرختم شد كه با عنوان هنروالا (فاخر یا برتر) شناخته می شود و آن را در برابر هنر مردمی (عامه) قرار داد.
آنچه تاكنون با عنوان «هنرفاخر» در عرصه هنری كشور عرضه شده، گونه ای از خلق هنری با هزینه بسیار در قالب های زبانی پیچیده و سنگین است.
زبان پیچیده آثاری كه از آنها با این عنوان یاد می شود، امكان برقراری ارتباط سهل و دو سویه درمثلث ارتباطی «مخاطب واثر»، «مخاطب و هنرمند» و «هنرمند و اثر» را سلب كرده و این كار را به پیش فرض هایی محدود می كند.
مخاطب این آثارافرادی معدود از جامعه هستند كه از دانش و مطالعه هنری برخوردارند و به اصطلاح متخصصان این رشته هستند.هنر فاخر در برابر هنر عامه(مردمی) قرار دارد ونكته اینجاست كه تاكید بر هنر فاخر و یا هنر والا چه نتایج زیبایی شناختی دربردارد.
باید دانست كه علاوه براینكه اهداف زیبایی شناسی، شامل هر دو گونه فعالیت های مملو ازاحساسات وادراك است، به شكلی بنیادی وابسته به دانش (cognitive) نیز هست.ما به شكلی متعارف دعوی دانستن چیزهایی درباره هنر را داریم و به آنچه كه منتقدان درباره انواع هنر می گویند نیز احترام می گذاریم. برای مثال (به هنگام دیدن یك نمایش) می گوییم كه این نمایش خوب یا بد بود، زیرا كه احساساتی كه می پروراند، تضمین كننده، توجیه كننده، تنظیم كننده یا مناسب آن است. مردم به شكل متعارف دعوی یادگیری از هنر دارند، آنها مدعی اند كه هنر، درك آنها از جهان را دگرگون می كند و تاثیر زیادی برروشی كه آنها به جهان نگاه می كنند و آن را احساس می كنند، می گذارد.
همچنین به شكل گسترده ای اعتقاد براین است كه آثارهنری، مخصوصا آثار خوب هنری، می تواند،باورهایی درباره جهان و در یك چرخش، دانشی نسبت به آن ایجاد كند.به عبارت دیگر بر خلاف اندیشه های كانت اثر هنری را به شكل عام نمی توان محدود به تحریك حس زیبایی شناسی انسان كرد.اما به طور كلی چه چیزی می توانیم درباره هنر بدانیم؟ آیا چیزی وجود دارد كه ما بتوانیم درباره هنر، با دقت بیاموزیم؟ آیا هیچ نوع محتوای گزاره ای (propositional content) كه هنر بتواند ارایه كند وجود دارد كه محتوایی كه ما دعوی احتیاج آن را از دیگر انواع دعاوی دانش داریم، شبیه آن باشد؟ این گونه پرسش هااست كه چارچوب مناظره درباره و درزمینه نوع احساس هنر را می شناساند. هنرمندان، منتقدان و نظریه پردازان هنر از نیمه دوم قرن بیستم به این سو، بر این باورند كه هنر یك زبان بیانی است كه علاوه بر وجه مستقل خود قادر و ملزوم به انتقال مفاهیم بیانی یا به عبارتی دیگر محتوای گزاره ای است.
به این ترتیب اثر هنری، محملی برای بیان اندیشه ای، دردی و یا انتقال هدفی است كه لازمه آن ایجاد ارتباط مردمی است. هنر مردمی كه از آن به عنوان هنر عمومی (public arts) نیز یاد می شود بر همین اساس بنیان گرفته است.
هنرمند هنرعمومی آثار خود را به دور از هر نوع فخر برای برقراری ارتباط با مخاطب عام خلق می كند و امیدواراست به این ترتیب به انتقال اندیشه و مفهوم در سطح وسیع توده مردم نایل شود.
مشخص است كه هنرمند هنر مردمی برخلاف هنرمند هنر فاخر به دنبال صرف هزینه های زیاد برای ساخت اثری با مخاطبان معدود نیست بلكه با هزنیه ای كم اثری تولید می كند كه كارایی بالایی دارد. توجه به هنر مردمی یابه عبارتی هنر عمومی به دنبال فعالیت های هنرمندان و نظریه پردازان هنری از نیمه دوم قرن بیستم در سر لوحه دستور كار مدیران هنری كشورهای پیشرفته جهان قرار گرفته است.هنر مردمی از بطن جامعه برخاسته است و هدف خود را نیز همان جامعه در نظرگرفته و به نیازهای دورن جمعی انسان ها پاسخ می گوید، هنرمندان این گرایش توان خود را در خدمت انتقال گزار این دانش به كار می گیرند و به دنبال ایجاد دگرگونی اجماعی و تعالی جامعه هستند. گرایش های هنری از قبیل هنرهای مفهومی، هنر پرفورمانس، هنر چیدمان از جمله شاخه های متعدد همین نظریه هنری اند و در سوی دیگر شاخه هایی نظیر گرافیك محیطی، طراحی معماری و طراحی صنعتی به آن شكل می دهد. تاثیر گرافیتی های نیویورك و یا نقاشی های مردمی بردیوار عظیم برلین در دهه ۸۰بر جامعه جهانی بسیار بیشتر از تلاش های مایوس كننده ویكتور وازرلی برای گسترش هنر والا در سطح وسیع اجتماعی بوده است.
این كه مدیران و دست اندركاران هنری كشور ترویج چه نوعی از هنر را در دستور كار خود قرار دادند امری است كه تابع سیاست های كلی هنری كشور است اما باید به یاد داشته باشیم كه به هنگام تصمیم گیری های هنری باید درون مایه ها و نتایج رواج گونه های هنری را مد نظر قرار دهیم.
http://www.aftabir.com/images/article/break.gif








روزنامه ابرار