mehraboOon
03-22-2011, 10:03 PM
انسان شناسی مرگ
پیشتر در یک کتاب انسان شناسی خواندم همه امریکایی ها باید ساعتی در روز را با اندیشه مرگ سپری کنند. نویسنده استدلال می کرد ما شیفته زندگی شده ایم و بدین سان به شدت از مرگ بیم داریم غاماف تنها از طریق اندیشیدن به مرگ و کنار آمدن با آن می توان حقیقتاً از زندگی لذت برد.
http://www.aftabir.com/articles/religion/religion/images/c14d6ebe7e944d461475f4d18137f5e1.jpg
پیشتر در یک کتاب انسان شناسی خواندم همه امریکایی ها باید ساعتی در روز را با اندیشه مرگ سپری کنند. نویسنده استدلال می کرد ما شیفته زندگی شده ایم و بدین سان به شدت از مرگ بیم داریم غاماف تنها از طریق اندیشیدن به مرگ و کنار آمدن با آن می توان حقیقتاً از زندگی لذت برد. دیگران اغلب با این طرز تفکر آشنا هستند. داستان ها در انسان شناسی ریشه در افسانه ها دارند. برای مثال فرهنگ هایی در آمازون وجود دارد که از شیره استخوان های مردگان شان می نوشند. نشانه های شیفتگی مان غنسبت به زندگیف در همه جا حضور دارند؛ باقیمانده زندگی مان صرف درمان بدن و ذهن می شود تا به وظایف پیش پا افتاده بپردازیم. میلیون ها دلار صرف محافظت از تن مان می کنیم اما بعد به دور از دوستان، خویشاوندان، فرهنگ و روابط اجتماعی در ساختمان ها یا آسایشگاه های سالمندان گرفتار می شویم. ما برای دستیابی به بقای فیزیکی، اندیشه ها و خاطرات شخصی خود را بر نوارهای سیلیکونی نقش می زنیم که تا یک دهه آینده منسوخ خواهند شد یا توسط هیچ ماشین جدیدی قابل خواندن نخواهند بود. ما غالباً در جوامع مدرن تجربه مسن تر ها را درک نمی کنیم مگر هنگامی که کار از کار گذشته و ایشان از دنیا رفته اند. دیگر مردمان چنین می اندیشند که در کهنسالی باید به اموری پیش پا افتاده پرداخت و با اسباب و لوازمی مشغول شد که در خاطرات ریشه دارند و بناست سالیان سال دوام آورند. همچنین باید سال های واپسین را جایی به سر بریم که با آن مانوس هستیم.در این مقاله به بررسی گونه یی انسان شناسی مرگ می پردازم و امیدوارم بتوانم پرسش هایی درباره بهترین شیوه مرگ طرح کنم.
● تعریف مرگ؛ فرهنگ و تکنولوژی
باربارا کونیگ یکی از انسان شناسان استنفورد خاطرنشان می سازد که مرز میان زندگی و مرگ فرآورده یی اجتماعی است. این مرز حتی به وسیله پیچیده ترین مغزها که فناوری را بازمی تاباند به آسانی قابل تشخیص یا خواندن نیست. بعید می نماید که انسان شناسان در صحت چنین سخنی تردید روا دارند. دیگران مبنای یقین را ایمان مذهبی یا علم تصور می کنند.
آیا زنده دانستن شخصی که در «حالت مرگ نباتی پایدار» تشخیص داده می شود معنا دارد؟
حتی افراد دچار مرگ مغزی به حالت خواب نزدیک ترند تا به مرگ. بحث قوم نگارانه و قانع کننده مارگارت لاک راجع به مرگ دوباره موید این نکته است. مطابق با نگرشی حقوقی و دقیق، تمام این نکات، اعلامیه یی پیشینی راجع به مرگ به شمار می روند در وضعیتی که به صورت آگاهانه تنزل یافته است. اما برای آنکه شخص اجتماعی را تعریف کنیم به زندگی زیستی نیاز نداریم.انجماد اجساد افراطی ترین جدال بر سر مرزهای مرگ و زندگی است؛ حامیان انجماد اجساد (یا مغزها) برای دستیابی به زندگی مجدد صرفاً بدن های مورد آزمایش خویش را بازتعریف می کنند.به نظر استیو بریج، بنیانگذار موسسه وسعت زندگی در آلکور، آنچه این افراد به زعم خویش انجام می دهند انجماد افرادی است که فناوری پزشکی کنونی به غلط آنها را مرده می پندارد. انسان شناسان غدر این کارف مضمونی فرهنگی را تشخیص می دهند که اکنون در قالب زبان، اهداف و پیش فرض های فنی بروز می یابد یعنی جدال بر سر فناناپذیری .
به اعتقاد کونیگ طرفداران اصلاح پایان زندگی در مورد استفاده از لفظ «اختیار» که در آن اسناد حقوقی و مدارک مربوط به مرگ اختیاری وکالت دائمی برای سلامت تلقی می شوند به مثابه کلیدی برای اصلاح اغراق می کنند. در مطالعات قوم نگارانه روشن می شود که فرضیات نهفته در پس این اعمال زیستی اخلاقی معتبر نیستند. برخی از پزشکان و بیماران با این اعمال مخالفند. چنین اعمالی طرح هایی هستند که با نیاتی خوب انجام می گیرند اما با اقبال عموم مواجه نمی شوند؛ با نیاتی خوب انجام می گیرند زیرا بر عالی ترین آرمان های احترام به استقلال فردی مبتنی هستند و عمیقاً مخدوش اند زیرا راجع به شیوه تصمیم گیری مردمان و چگونگی شکل گیری نظام بهداشت فرضیاتی نادرست دارند. ما ماشین حساب های عقلانی نیستیم که همچون انتخاب در مورد نرخ حقوق یا خرید رایانه یی جدید میان طول زندگی و میزان ابتلا تعادل برقرار کنیم. مفهوم انتخاب در جامعه یی مصرفی که تحت سلطه پزشکی بازارمدار است، معنا می دهد. کونیگ توضیح می دهد به رغم خدمات مربوط به افزایش طول عمر یا نجات زندگی، مراقبت های اواخر عمر بیش از آنکه برای بیمارستان ها درآمدزا باشد هزینه هایی را به آنها تحمیل می کند. بنابراین تبلیغات برای یک مرگ آسان با ملاحظات مالی سازگار نیست.
● اقتصاد سیاسی مرگ
برخلاف تصور امریکاییان از تجارت علوم زیستی، کسانی که بیشترین طول عمر را دارند کمتر به ثروت های مادی و ظاهری توجه نشان می دهند. انسان شناسان دریافته اند یک قرنی ها (افرادی که صد سال یا بیشتر عمر می کنند) در پی آزادی و استقلال هستند و کمتر در کارهای جمعی شرکت می کنند. بسیاری از ایشان ترجیح می دهند برای خود کار کنند. جامعه شناسی به نام آلبرت رزنفلد با ۱۲۰۰ تن از دریافت کنندگان بیمه تامین اجتماعی که بالای صد سال عمر داشتند، مصاحبه یی انجام داد. برحسب این مصاحبه، ایشان دچار فقدان جاه طلبی، عدم درک تجربیات ساده و لذایذ زندگی بودند؛ این افراد در سکون و به صورت منفرد زندگی می کنند.
دکتر استفان ژوییت در سال ۱۹۷۳ تحقیقی روی پابه سن گذشته های نیویورکی انجام داد که ۸۷ سال و بالاتر داشتند. وی دریافت آنها در مزارع و گلخانه ها کار می کنند، بسیاری از ایشان مشاغل کوچک و خاص خودشان داشتند. بسیاری از یک قرنی ها ارتدوکس هستند و صبح ها زود از خواب برمی خیزند. ایشان کمتر به پزشک مراجعه می کنند و میزان استفاده آنها از خدمات درمانی در تمام عمرشان، کمتر از مقداری است که دیگر سالمندان طی یک هفته دریافت می کنند. آنها همچنین از رژیم های غذایی کم چرب استفاده می کنند، وزن خویش را در طول زندگی ثابت نگه می دارند و بی آنکه ورزش هایی مداوم و مستمر داشته باشند از مشت هایی قوی و کشش ماهیچه یی خوب برخوردارند. در آبخازیا، منطقه یی روستایی و کوهستانی که در نزدیکی دریای سیاه قرار دارد، بسیاری از مردم یک قرنی هستند. دمای هوا طی سال متعادل و حدوداً به میزان ۵۵ درجه است و مردمان از بهترین چایکاران هستند و به کشت ذرت و گوجه فرنگی می پردازند. ایشان روزانه تنها ۱۵۰۰ کیلوکالری انرژی به مصرف می رسانند و حدود ۲۰ مایل پیاده روی می کنند.
بنا بر تحقیقات دان گئور گاکاس این افراد از شتابزدگی و تعیین ضرب الاجل بیزارند و هیچ گاه تا مرز خستگی مفرط کار نمی کنند. از نظر آنها پرخوری و تندخوری نیز رفتاری دور از ادب است. سیاق زندگی ایشان با ضرباهنگ زیستی پیوسته است؛ سبزی ها را درست پیش از مصرف می چینند و حیوانات را قبل از کشتار در معرض دید مهمانان قرار می دادند. الکساندر لیف استاد دانشکده پزشکی هاروارد در سال ۱۹۷۲ مطالعاتی گسترده روی این گروه انجام داد. در کشورهای توسعه یافته غالباً طول «عمر» افراد قابل افزایش است و به عبارت دیگر می توان فرآیند مرگ را به تعویق انداخت. اما غبقایف سفیدپوستان به طور فزاینده یی به واسطه رنج سیاهان و رنگین پوستان تامین می شود، یعنی کسانی که خود از بیمه خدمات درمانی بی بهره اند. پزشکی انسان شناس به نام پاول فارمر در کتاب اخیر خود آسیب شناسی قدرت به بیان مطالعاتی در دو مرکز بهداشتی، یعنی کلینیک روستایی هائیتی و بیمارستانی آموزشی در هاروارد می پردازد. وی در این مطالعات دیدگاه های متقابل را درباره فناوری های ضدمرگ بررسی می کند.
http://www.aftabir.com/images/article/break.gif
تیم بتچلدر ترجمه؛ هدی بیات
روزنامه اعتماد ( www.etemaad.com )
پیشتر در یک کتاب انسان شناسی خواندم همه امریکایی ها باید ساعتی در روز را با اندیشه مرگ سپری کنند. نویسنده استدلال می کرد ما شیفته زندگی شده ایم و بدین سان به شدت از مرگ بیم داریم غاماف تنها از طریق اندیشیدن به مرگ و کنار آمدن با آن می توان حقیقتاً از زندگی لذت برد.
http://www.aftabir.com/articles/religion/religion/images/c14d6ebe7e944d461475f4d18137f5e1.jpg
پیشتر در یک کتاب انسان شناسی خواندم همه امریکایی ها باید ساعتی در روز را با اندیشه مرگ سپری کنند. نویسنده استدلال می کرد ما شیفته زندگی شده ایم و بدین سان به شدت از مرگ بیم داریم غاماف تنها از طریق اندیشیدن به مرگ و کنار آمدن با آن می توان حقیقتاً از زندگی لذت برد. دیگران اغلب با این طرز تفکر آشنا هستند. داستان ها در انسان شناسی ریشه در افسانه ها دارند. برای مثال فرهنگ هایی در آمازون وجود دارد که از شیره استخوان های مردگان شان می نوشند. نشانه های شیفتگی مان غنسبت به زندگیف در همه جا حضور دارند؛ باقیمانده زندگی مان صرف درمان بدن و ذهن می شود تا به وظایف پیش پا افتاده بپردازیم. میلیون ها دلار صرف محافظت از تن مان می کنیم اما بعد به دور از دوستان، خویشاوندان، فرهنگ و روابط اجتماعی در ساختمان ها یا آسایشگاه های سالمندان گرفتار می شویم. ما برای دستیابی به بقای فیزیکی، اندیشه ها و خاطرات شخصی خود را بر نوارهای سیلیکونی نقش می زنیم که تا یک دهه آینده منسوخ خواهند شد یا توسط هیچ ماشین جدیدی قابل خواندن نخواهند بود. ما غالباً در جوامع مدرن تجربه مسن تر ها را درک نمی کنیم مگر هنگامی که کار از کار گذشته و ایشان از دنیا رفته اند. دیگر مردمان چنین می اندیشند که در کهنسالی باید به اموری پیش پا افتاده پرداخت و با اسباب و لوازمی مشغول شد که در خاطرات ریشه دارند و بناست سالیان سال دوام آورند. همچنین باید سال های واپسین را جایی به سر بریم که با آن مانوس هستیم.در این مقاله به بررسی گونه یی انسان شناسی مرگ می پردازم و امیدوارم بتوانم پرسش هایی درباره بهترین شیوه مرگ طرح کنم.
● تعریف مرگ؛ فرهنگ و تکنولوژی
باربارا کونیگ یکی از انسان شناسان استنفورد خاطرنشان می سازد که مرز میان زندگی و مرگ فرآورده یی اجتماعی است. این مرز حتی به وسیله پیچیده ترین مغزها که فناوری را بازمی تاباند به آسانی قابل تشخیص یا خواندن نیست. بعید می نماید که انسان شناسان در صحت چنین سخنی تردید روا دارند. دیگران مبنای یقین را ایمان مذهبی یا علم تصور می کنند.
آیا زنده دانستن شخصی که در «حالت مرگ نباتی پایدار» تشخیص داده می شود معنا دارد؟
حتی افراد دچار مرگ مغزی به حالت خواب نزدیک ترند تا به مرگ. بحث قوم نگارانه و قانع کننده مارگارت لاک راجع به مرگ دوباره موید این نکته است. مطابق با نگرشی حقوقی و دقیق، تمام این نکات، اعلامیه یی پیشینی راجع به مرگ به شمار می روند در وضعیتی که به صورت آگاهانه تنزل یافته است. اما برای آنکه شخص اجتماعی را تعریف کنیم به زندگی زیستی نیاز نداریم.انجماد اجساد افراطی ترین جدال بر سر مرزهای مرگ و زندگی است؛ حامیان انجماد اجساد (یا مغزها) برای دستیابی به زندگی مجدد صرفاً بدن های مورد آزمایش خویش را بازتعریف می کنند.به نظر استیو بریج، بنیانگذار موسسه وسعت زندگی در آلکور، آنچه این افراد به زعم خویش انجام می دهند انجماد افرادی است که فناوری پزشکی کنونی به غلط آنها را مرده می پندارد. انسان شناسان غدر این کارف مضمونی فرهنگی را تشخیص می دهند که اکنون در قالب زبان، اهداف و پیش فرض های فنی بروز می یابد یعنی جدال بر سر فناناپذیری .
به اعتقاد کونیگ طرفداران اصلاح پایان زندگی در مورد استفاده از لفظ «اختیار» که در آن اسناد حقوقی و مدارک مربوط به مرگ اختیاری وکالت دائمی برای سلامت تلقی می شوند به مثابه کلیدی برای اصلاح اغراق می کنند. در مطالعات قوم نگارانه روشن می شود که فرضیات نهفته در پس این اعمال زیستی اخلاقی معتبر نیستند. برخی از پزشکان و بیماران با این اعمال مخالفند. چنین اعمالی طرح هایی هستند که با نیاتی خوب انجام می گیرند اما با اقبال عموم مواجه نمی شوند؛ با نیاتی خوب انجام می گیرند زیرا بر عالی ترین آرمان های احترام به استقلال فردی مبتنی هستند و عمیقاً مخدوش اند زیرا راجع به شیوه تصمیم گیری مردمان و چگونگی شکل گیری نظام بهداشت فرضیاتی نادرست دارند. ما ماشین حساب های عقلانی نیستیم که همچون انتخاب در مورد نرخ حقوق یا خرید رایانه یی جدید میان طول زندگی و میزان ابتلا تعادل برقرار کنیم. مفهوم انتخاب در جامعه یی مصرفی که تحت سلطه پزشکی بازارمدار است، معنا می دهد. کونیگ توضیح می دهد به رغم خدمات مربوط به افزایش طول عمر یا نجات زندگی، مراقبت های اواخر عمر بیش از آنکه برای بیمارستان ها درآمدزا باشد هزینه هایی را به آنها تحمیل می کند. بنابراین تبلیغات برای یک مرگ آسان با ملاحظات مالی سازگار نیست.
● اقتصاد سیاسی مرگ
برخلاف تصور امریکاییان از تجارت علوم زیستی، کسانی که بیشترین طول عمر را دارند کمتر به ثروت های مادی و ظاهری توجه نشان می دهند. انسان شناسان دریافته اند یک قرنی ها (افرادی که صد سال یا بیشتر عمر می کنند) در پی آزادی و استقلال هستند و کمتر در کارهای جمعی شرکت می کنند. بسیاری از ایشان ترجیح می دهند برای خود کار کنند. جامعه شناسی به نام آلبرت رزنفلد با ۱۲۰۰ تن از دریافت کنندگان بیمه تامین اجتماعی که بالای صد سال عمر داشتند، مصاحبه یی انجام داد. برحسب این مصاحبه، ایشان دچار فقدان جاه طلبی، عدم درک تجربیات ساده و لذایذ زندگی بودند؛ این افراد در سکون و به صورت منفرد زندگی می کنند.
دکتر استفان ژوییت در سال ۱۹۷۳ تحقیقی روی پابه سن گذشته های نیویورکی انجام داد که ۸۷ سال و بالاتر داشتند. وی دریافت آنها در مزارع و گلخانه ها کار می کنند، بسیاری از ایشان مشاغل کوچک و خاص خودشان داشتند. بسیاری از یک قرنی ها ارتدوکس هستند و صبح ها زود از خواب برمی خیزند. ایشان کمتر به پزشک مراجعه می کنند و میزان استفاده آنها از خدمات درمانی در تمام عمرشان، کمتر از مقداری است که دیگر سالمندان طی یک هفته دریافت می کنند. آنها همچنین از رژیم های غذایی کم چرب استفاده می کنند، وزن خویش را در طول زندگی ثابت نگه می دارند و بی آنکه ورزش هایی مداوم و مستمر داشته باشند از مشت هایی قوی و کشش ماهیچه یی خوب برخوردارند. در آبخازیا، منطقه یی روستایی و کوهستانی که در نزدیکی دریای سیاه قرار دارد، بسیاری از مردم یک قرنی هستند. دمای هوا طی سال متعادل و حدوداً به میزان ۵۵ درجه است و مردمان از بهترین چایکاران هستند و به کشت ذرت و گوجه فرنگی می پردازند. ایشان روزانه تنها ۱۵۰۰ کیلوکالری انرژی به مصرف می رسانند و حدود ۲۰ مایل پیاده روی می کنند.
بنا بر تحقیقات دان گئور گاکاس این افراد از شتابزدگی و تعیین ضرب الاجل بیزارند و هیچ گاه تا مرز خستگی مفرط کار نمی کنند. از نظر آنها پرخوری و تندخوری نیز رفتاری دور از ادب است. سیاق زندگی ایشان با ضرباهنگ زیستی پیوسته است؛ سبزی ها را درست پیش از مصرف می چینند و حیوانات را قبل از کشتار در معرض دید مهمانان قرار می دادند. الکساندر لیف استاد دانشکده پزشکی هاروارد در سال ۱۹۷۲ مطالعاتی گسترده روی این گروه انجام داد. در کشورهای توسعه یافته غالباً طول «عمر» افراد قابل افزایش است و به عبارت دیگر می توان فرآیند مرگ را به تعویق انداخت. اما غبقایف سفیدپوستان به طور فزاینده یی به واسطه رنج سیاهان و رنگین پوستان تامین می شود، یعنی کسانی که خود از بیمه خدمات درمانی بی بهره اند. پزشکی انسان شناس به نام پاول فارمر در کتاب اخیر خود آسیب شناسی قدرت به بیان مطالعاتی در دو مرکز بهداشتی، یعنی کلینیک روستایی هائیتی و بیمارستانی آموزشی در هاروارد می پردازد. وی در این مطالعات دیدگاه های متقابل را درباره فناوری های ضدمرگ بررسی می کند.
http://www.aftabir.com/images/article/break.gif
تیم بتچلدر ترجمه؛ هدی بیات
روزنامه اعتماد ( www.etemaad.com )