mehraboOon
03-22-2011, 10:03 PM
واکاوی معنای مرگ
بی گمان اگر دو واقعه مهم در زندگی هر فردی وجود داشته باشد، یکی از آنها قطعا مرگ است.
http://www.aftabir.com/articles/religion/religion/images/41d36f25499133f4a50cab57f4a2fdc5.jpg
بی گمان اگر دو واقعه مهم در زندگی هر فردی وجود داشته باشد، یکی از آنها قطعا مرگ است. مرگی که به رغم عده ای آن چنان وحشتناک، تلخ و صعب است که حتی سخن گفتن از آن هم آدمی را به تشویش خاطر دچار می کند، اما این واقعیت مسلم، از چنان اهمیتی برخوردار است که خداوند متعال در آیات متعددی از آن یاد کرده و بر تحقق آن تاکید کرده است و حتی دژهای مستحکم را هم ماوای امنی جهت فرار از مرگ نمی داند. اولیای اسلام و ائمه معصومین (ع) هم به واکاوی مفهوم مرگ پرداخته و روشنگری کاملی از این واقعه تغییرناپذیر داشته اند. لذا با توجه به عظمت و اهمیت مرگ، پرداختن به آن امری ضروری می نماید.
۱) معنای مرگ
واژه مرگ در زبان فارسی مترادف با واژه موت در زبان عربی است. موت به معنی از دست رفتن قدرت و توان چیزی است! از نظر قرآن هنگام مرگ، ماموران الهی تمام شخصیت و واقعیت انسان را تحویل می گیرند و در پی آن انتقال از جهانی به جهان دیگر صورت می گیرد.
۲) لزوم شناخت مرگ
در میان تمامی مخلوقات هستی، انسان یگانه موجودی است که به مقوله مرگ در طول حیات واقف است. لذا شناخت مرگ، ثمرات زیادی را عایدش خواهد کرد. برای مثال:
▪ به شناخت جامع تر او از خالق هستی، کمک می کند
▪ با دید ژرف تری به زندگی می نگرد و آن را منحصر به زندگی چند روزه دنیا نخواهد داشت و به گشوده شدن روزنه جدیدی رو به جهان دیگر، اعتقاد راسخ تری خواهد یافت
▪ در مواجهه با این واقعیت تغییرناپذیر، سنجیده تر و بخردانه تر عمل خواهد کرد
▪ تلاشش در جهت انجام اعمال نیک، صد چندان خواهد شد
۳) مرگ و خواب
مرگ و خواب، شباهت زیادی با هم دارند. منتها با این تفاوت که به هنگام مرگ، خداوند تمام شخصیت و واقعیت انسان (روح، جان) را از او باز می ستاند و او را به عالمی دیگر انتقال می دهد. اما به وقت خواب، خداوند روح انسان را که از او می گیرد مجددا به او بازمی گرداند.
۴) ترس از مرگ
دلایل متعددی برای ترس انسان از مرگ ارائه شده که برخی از مهم ترین آنها عبارتند از:
▪ عدم معرفت(شناخت): در واقع آدمی نسبت به آنچه که شناخت ندارد، ناخودآگاه دچار ترس می شود.
▪ کامل نبودن ایمان: هر اندازه ایمان فردی بالاتر باشد به همان اندازه هم ترس از مرگ گریبانش را نمی گیرد.
▪ برگزیدن جهان بینی و مکتب انحرافی: انسانی که جهان بینی و مکتبی انحرافی را برمی گزیند، به جهت آن که اعتقاد به معاد و جهان پس از مرگ در اندیشه این جهان بینی و مکتب وجود ندارد و مرگ پایان زندگی قلمداد می گردد، هراس از مرگ در وجودش رسوخ می کند.
▪ ارتکاب به گناهان و اعمال زشت: فردی که مدام به انجام گناهان و اعمال زشت می اندیشد، احساس می کند که با مرگ عیش هایش مکدر و شیرینی و لذت جای خود را به تلخی و نیستی می دهد. لذا بیم از مرگ، او را یک لحظه رها نمی کند.
۵) انواع مرگ
صاحبنظران برای مرگ، انواعی در نظر گرفته اند از جمله:
▪ مرگ سخت و آسان:
ظالمان و ستمکاران، نصیبشان از مرگ، مرگ سخت و دشوار می باشد. خداوند در این باره می فرماید: «فکیف اذا توفت م الملائکه یضربون وجوههم و ادبارهم»(محمد/۲۷)
«حال آنها چگونه خواهد بود هنگامی که فرشتگان[مرگ] بر صورت و پشت آنان می زنند و جانشان را می گیرند.»
مومنان و صالحان، مرگی آسان خواهند داشت. قرآن در این باره می فرماید: «الذین تتوفاهم الملائکه طیبین یقولون سلام علیکم ادخلو الجنه بما کنتم تعملون.»(نحل/۳۲)
«کسانی که فرشتگان[مرگ] روحشان را می گیرند، در حالی که پاک و پاکیزه اند به آنها می گویند: سلام بر شما! وارد بهشت شوید، برای اعمالی که انجام دادید.»
▪ مرگ تن و قلب
به هنگام قطع رابطه روح با تن، مرگ تن رخ می دهد. زمانی که انسان از نظر تفکر و تعقل، در درجه پایینی قرار گیرد و برای شنیدن سخنان خداوند گوش شنوایی نداشته باشد، قلبش می میرد. در قرآن در این خصوص چنین آمده: «انک لاتسمع الموتی و لا تسمع الصم الدعاء اذا ولوا مدبرین.»(نمل/۸۰)
« قطعا تو نمی توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی و نمی توانی کران را هنگامی که روی برمی گردانند و پشت می کنند فراخوانی.»
▪ مرگ فرد و جامعه
جدای از مرگ فرد، جامعه هم دچار مرگ می شود و آن هم هنگامی است که ظلم، ستم، گناه و نافرمانی از فرمان خداوند در آن جاری شود، خداوند در این باره می فرماید: «لکل امه اجل فاذا جاء اجلهم لایستاخرون ساعه و لایستقدمون.»(اعراف/۳۴)
« برای هر امتی اجلی است که چون فرا رسد نه ساعتی آن را پس اندازد و نه پیش.»
در انتها ذکر دو نکته ضروری به نظر می رسد، نخست آن که شناخت مرگ وقتی همه جانبه و کامل می باشد که با تکیه بر معارف غنی دین اسلام باشد و دوم آن که یاد کردن از مرگ، هرگز به معنای در تشویش خاطر قرار دادن و خود را اسیر هراس از آن نمودن نمی باشد، بلکه یاد ازمرگ آدمی را در مسیر حقه زندگی قرار می دهد و روحش را جلا می دهد و از غلتیدن در دام ایسم های انحرافی باز می دارد.
http://www.aftabir.com/images/article/break.gif
محمدعلی خزاعی
کارشناس ارشد فلسفه غرب
پی نوشت
۱ اندیشه اسلامی،۱ جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی، دانشگاه پیام نور، چاپ دوم، تهران مهر ،۱۳۸۵ ص ۹۵.
روزنامه جوان ( www.javandaily.com )
بی گمان اگر دو واقعه مهم در زندگی هر فردی وجود داشته باشد، یکی از آنها قطعا مرگ است.
http://www.aftabir.com/articles/religion/religion/images/41d36f25499133f4a50cab57f4a2fdc5.jpg
بی گمان اگر دو واقعه مهم در زندگی هر فردی وجود داشته باشد، یکی از آنها قطعا مرگ است. مرگی که به رغم عده ای آن چنان وحشتناک، تلخ و صعب است که حتی سخن گفتن از آن هم آدمی را به تشویش خاطر دچار می کند، اما این واقعیت مسلم، از چنان اهمیتی برخوردار است که خداوند متعال در آیات متعددی از آن یاد کرده و بر تحقق آن تاکید کرده است و حتی دژهای مستحکم را هم ماوای امنی جهت فرار از مرگ نمی داند. اولیای اسلام و ائمه معصومین (ع) هم به واکاوی مفهوم مرگ پرداخته و روشنگری کاملی از این واقعه تغییرناپذیر داشته اند. لذا با توجه به عظمت و اهمیت مرگ، پرداختن به آن امری ضروری می نماید.
۱) معنای مرگ
واژه مرگ در زبان فارسی مترادف با واژه موت در زبان عربی است. موت به معنی از دست رفتن قدرت و توان چیزی است! از نظر قرآن هنگام مرگ، ماموران الهی تمام شخصیت و واقعیت انسان را تحویل می گیرند و در پی آن انتقال از جهانی به جهان دیگر صورت می گیرد.
۲) لزوم شناخت مرگ
در میان تمامی مخلوقات هستی، انسان یگانه موجودی است که به مقوله مرگ در طول حیات واقف است. لذا شناخت مرگ، ثمرات زیادی را عایدش خواهد کرد. برای مثال:
▪ به شناخت جامع تر او از خالق هستی، کمک می کند
▪ با دید ژرف تری به زندگی می نگرد و آن را منحصر به زندگی چند روزه دنیا نخواهد داشت و به گشوده شدن روزنه جدیدی رو به جهان دیگر، اعتقاد راسخ تری خواهد یافت
▪ در مواجهه با این واقعیت تغییرناپذیر، سنجیده تر و بخردانه تر عمل خواهد کرد
▪ تلاشش در جهت انجام اعمال نیک، صد چندان خواهد شد
۳) مرگ و خواب
مرگ و خواب، شباهت زیادی با هم دارند. منتها با این تفاوت که به هنگام مرگ، خداوند تمام شخصیت و واقعیت انسان (روح، جان) را از او باز می ستاند و او را به عالمی دیگر انتقال می دهد. اما به وقت خواب، خداوند روح انسان را که از او می گیرد مجددا به او بازمی گرداند.
۴) ترس از مرگ
دلایل متعددی برای ترس انسان از مرگ ارائه شده که برخی از مهم ترین آنها عبارتند از:
▪ عدم معرفت(شناخت): در واقع آدمی نسبت به آنچه که شناخت ندارد، ناخودآگاه دچار ترس می شود.
▪ کامل نبودن ایمان: هر اندازه ایمان فردی بالاتر باشد به همان اندازه هم ترس از مرگ گریبانش را نمی گیرد.
▪ برگزیدن جهان بینی و مکتب انحرافی: انسانی که جهان بینی و مکتبی انحرافی را برمی گزیند، به جهت آن که اعتقاد به معاد و جهان پس از مرگ در اندیشه این جهان بینی و مکتب وجود ندارد و مرگ پایان زندگی قلمداد می گردد، هراس از مرگ در وجودش رسوخ می کند.
▪ ارتکاب به گناهان و اعمال زشت: فردی که مدام به انجام گناهان و اعمال زشت می اندیشد، احساس می کند که با مرگ عیش هایش مکدر و شیرینی و لذت جای خود را به تلخی و نیستی می دهد. لذا بیم از مرگ، او را یک لحظه رها نمی کند.
۵) انواع مرگ
صاحبنظران برای مرگ، انواعی در نظر گرفته اند از جمله:
▪ مرگ سخت و آسان:
ظالمان و ستمکاران، نصیبشان از مرگ، مرگ سخت و دشوار می باشد. خداوند در این باره می فرماید: «فکیف اذا توفت م الملائکه یضربون وجوههم و ادبارهم»(محمد/۲۷)
«حال آنها چگونه خواهد بود هنگامی که فرشتگان[مرگ] بر صورت و پشت آنان می زنند و جانشان را می گیرند.»
مومنان و صالحان، مرگی آسان خواهند داشت. قرآن در این باره می فرماید: «الذین تتوفاهم الملائکه طیبین یقولون سلام علیکم ادخلو الجنه بما کنتم تعملون.»(نحل/۳۲)
«کسانی که فرشتگان[مرگ] روحشان را می گیرند، در حالی که پاک و پاکیزه اند به آنها می گویند: سلام بر شما! وارد بهشت شوید، برای اعمالی که انجام دادید.»
▪ مرگ تن و قلب
به هنگام قطع رابطه روح با تن، مرگ تن رخ می دهد. زمانی که انسان از نظر تفکر و تعقل، در درجه پایینی قرار گیرد و برای شنیدن سخنان خداوند گوش شنوایی نداشته باشد، قلبش می میرد. در قرآن در این خصوص چنین آمده: «انک لاتسمع الموتی و لا تسمع الصم الدعاء اذا ولوا مدبرین.»(نمل/۸۰)
« قطعا تو نمی توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی و نمی توانی کران را هنگامی که روی برمی گردانند و پشت می کنند فراخوانی.»
▪ مرگ فرد و جامعه
جدای از مرگ فرد، جامعه هم دچار مرگ می شود و آن هم هنگامی است که ظلم، ستم، گناه و نافرمانی از فرمان خداوند در آن جاری شود، خداوند در این باره می فرماید: «لکل امه اجل فاذا جاء اجلهم لایستاخرون ساعه و لایستقدمون.»(اعراف/۳۴)
« برای هر امتی اجلی است که چون فرا رسد نه ساعتی آن را پس اندازد و نه پیش.»
در انتها ذکر دو نکته ضروری به نظر می رسد، نخست آن که شناخت مرگ وقتی همه جانبه و کامل می باشد که با تکیه بر معارف غنی دین اسلام باشد و دوم آن که یاد کردن از مرگ، هرگز به معنای در تشویش خاطر قرار دادن و خود را اسیر هراس از آن نمودن نمی باشد، بلکه یاد ازمرگ آدمی را در مسیر حقه زندگی قرار می دهد و روحش را جلا می دهد و از غلتیدن در دام ایسم های انحرافی باز می دارد.
http://www.aftabir.com/images/article/break.gif
محمدعلی خزاعی
کارشناس ارشد فلسفه غرب
پی نوشت
۱ اندیشه اسلامی،۱ جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی، دانشگاه پیام نور، چاپ دوم، تهران مهر ،۱۳۸۵ ص ۹۵.
روزنامه جوان ( www.javandaily.com )